گروه رسانه و تشکل/ به مناسبت فرا رسیدن « روز معلم » انجمن اسلامی معلمان ایران » بیانیه ای صادر کرد .
بهبیان مایکل والزر «عدالت در معنای تحتاللفظیاش آرمانی است که جان می دهد برای خیانت کردن». این واقعیت در بسیاری از برنامهها و اقدامات دهههای اخیر نمود داشته است که مورد اخیر آن طرحی است با عنوان «تنظیم برخی از مقررات مالی، اداری، و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش» که کلیات آن بهرغم مخالفت کمیسیون برنامه و بودجه و دولت در تاریخ 5 اردیبهشتماه 1397 در مجلس به تصویب رسید. براساس روندهای سیاستی پیشین بهنظر میرسد کمیسیون آموزش مجلس و وزارت آموزش و پرورش حامی این طرح هستند.
طی سالهای اخیر این بحث مطرح شده که وزارت آموزش و پرورش باید درآمدزایی کند تا جایی که حتی عدهای در این وزارتخانه بر ضرورت تأسیس معاونت اقتصادی تأکید میکنند؛ معاونتی برای ورود جدی وزارت آموزش و پرورش به عرصۀ فعالیتهای اقتصادی و بنگاه داری و ساخت و ساز برای جبران کسری اعتبار. طرح مذکور را در راستای چنین نگاهی به وزارت آموزش و پرورش تفسیر کرد.
بهموجب بند 2 این طرح وزارت آموزش و پرورش مکلف شده است (با قید مکلفشدن) املاک مازاد واقع در بر خیابانها و مناطق تجاری را بدون نیاز به مجوز کمیسیون شهرسازی و معماری تغییر کاربری داده و رأساً یا با مشارکت بخش خصوصی بهصورت طرحهای خدماتی و تجاری احداث کند.
تشخیص مازاد بودن املاک به خود آموزش و پرورش واگذار شده است. همچنین واحدهای آموزشی میتوانند در ساعات خارج از فعالیت، میتوانند فضای آموزشی را بهمنظور فعالیتهای آموزشی و فرهنگی بخشهای خصوصی، تعاونی، و دولتی اجاره دهند.
بهموجب بند 3 این طرح نیز وزارت آموزش و پرورش مکلف شده است صندوق ذخیرۀ فرهنگیان را به بانک فرهنگیان تبدیل کند؛ تأسیس یک بانک جدید وابسته به یک سازمان دولتی. تکرار تجربهای که در سایر سازمانها و نهادهای دولتی و عمومی چیزی جز فساد و اختلال در سیستم پولی کشور، دستاوردی نداشته است.
بانکهای شهر، دی، و سرمایه نمونههای بارز چنین تجربهای هستند.
براساس تجربههای پیشین و روندهای موجود، پیامدهای اجتنابناپذیر تعیین چنین تکالیفی برای آموزش و پرورش چیزی نخواهد بود جز گستراندن بساط رانت و فساد، به تاراج رفتن اموال عمومی، و تضعیف هر چه بیشتر آموزش و پرورش.
پرسشی که میماند این است که اولویتهای حاکمیت چگونه تعیین میشود که حتی تأمین آموزش عمومی رایگان (براساس اصل 30 قانون اساسی) بهعنوان پایهایترین و حداقلیترین خدمت عمومی در آن نمیگنجد؟
شبکه جامعهشناسی علامه
وزیر محترم آموزش و پرورش
جناب بطحایی
با سلام و تحیات !
حکایت امروزی آموزش و پرورش لرستان مصداق عینی سخن سقراط حکیم است که فرموده اند :
"وقتی دیدید سایه انسان های کوچک در حال بلند شدن است ...بدانید آفتاب سرزمین شما در حال غروب کردن است ."
نگذارید که تلخ ترین خاطرات سالهای خدمت صادقانه معلمان لرستانی متعلق به دوره وزارت حضرتعالی باشد ؛ با صراحت تمام بیان می کنم که آموزش و پرورش لرستان حال و روز خوشی را ندارد و همچون بیمار سرطانی بدخیمی روزهای پایانی عمر خویش را می گذراند تا در" آرامستان فرهنگ ستیزان و جهل پرستان "دفن و شاهد پرورش کودکانی خشونت پرور باشیم که نمود آن را در قتل معلمی پرتلاش در شهر فرهیختگان، بروجردلرستان نظاره گر بودیم .
بی شک آنچه که می تواند این سازمان بزرگ فرهنگی و تربیتی را سامان دهد وجود مدیریت علمی با اجرای برنامه های راهبردی و تخصصی می باشد که در گام نخست باید فرصت ها و تهدیدات آن را شناسایی و آنگاه با کمک سایر فرهنگیان و تحصیل کردگان عالیه بتوانند برنامه های خویش را عملیاتی کنند .
متاسفانه باید گفت سازمان بیمار آموزش و پرورش لرستان در طناب کشی میان فرهنگیان متعهدو متخصص و برخی از وکلای محترم حال مردم لرستان در مجلس ،تحت قیمومیت این بزرگواران در آمده که می توان قربانی شدن توسعه و کیفیت آموزشی و فرهنگی را پیامد اساسی آن طی سالها و روز های کنونی دانست .
آموزش و پرورش لرستان طی دهه شصت بسیاری از نیروهای متعهد و متخصص خود را بر اثر وجود مدیریت های دگم اندیشانه و فاقد تخصص و تعهد،از دست داد و چه بسا شیرازه و بنیان خانواده های آن فرهنگیان بخت برگشته از هم پاشیده شد و افزون بر آن نیز هزاران دانش آموز لرستانی از خدمات و توان علمی آنان محروم گشتند ،اینک پس از چندین دهه، گذر از آن سالهای رعب و وحشت و حذف و طرد ،باز هم احساس می شود که "صدای پای پرونده سازان و پاک سازی کنندگان"در حوزه تعلیم و تربیت به گوش می رسد که این بار در پیوند نامشروع شان با مدعیان صاحب قدرت در برون سازمان آموزش و پرورش در پی تصاحب سکانداری "کشتی به گل نشسته آموزش و پرورش" هستند تا بتوانند صاحبان فکر و اندیشه را بر قلم شان به صلیب کشند و یا زبان ها را قطع و لب ها را بدوزند ،گرچه ایمان دارم که معلمان آزاده این امانت روح القدوس و یادگار نیاکان و توتم قبیله فرهنگیان را هرگز نخواهند فروخت و زر خرید فرعونیان زمان نخواهند شد و همواره ندای آزادی و حق طلبی و عدالت خواهی را در کلاس های درس خویش فریادو با شاگردان زمزمه خواهند زد .
جناب وزیر محترم !
ایمان داریم که چرخ زمان به عقب بر نخواهد گشت و خاطرات تلخ ،حذف ،پاک سازی ،تبعید معلمان و پرونده سازی های دهه شصت علیرغم وجود برخی عناصر نوظهور و مطیع و مطاع اربابان قدرتمندشان ،هرگز نهادینه نخواهد شد و از حضرتعالی انتظار می رود که مدیریت لرستان راهر چه سریع تر سامان دهید تا مدارس به ستادهای زود هنگام تبلیغات انتخاباتی برخی از .... و کاندیداهای آتی و معلمان به بردگان و رعیت های مدیریتی مدارس تبدیل نشوند و ما نیز همواره به تربیت کودکان خویش خواهیم پرداخت و زنگ کلاس های مدرسه را به مشق آزادی خواهی ،استقلال طلبی و عدالت خواهی اختصاص خواهیم داد تا بتوانیم ریشه های خشونت پروری در دانش آموزان ، بیسوادی معلمان، بی تدبیری مدیران ،مداخله گری غیر فرهنگیان برون سازمانی را ریشه کن و مانع تبدیل شدن مدارس به کشتارگاههای اندیشه و یا پارکینگ های محافظت کودکان و دانش آموزان شویم تاثمره آن پرورش شهروندان منتقد عدالت محور ،خلاق و آفریننده ،مسولیت پذیر و مشارکت خواه در جامعه باشند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
خلاصه قسمت اول
تصمیمهای سهگانهای که بانک مرکزی در بهمن 96 گرفت ، تعادل را برنگرداند اما ثبات موقت را برگرداند.
در بحران ارزی نقش بانک مرکزی در حد عاملیت است. اما مقصر اصلی سازمان برنامه است که نقش آمریت را ایفا میکند.
سرکوب نرخ ارز ، منافع سرشاری عايد کسانی کرده که دسترسی به ارز سوبسیدی دارند و البته در انتهای سال ۹۶ ، بخشی از منافع ِ ارز سوبسیدی به بخشی از مردم عادی نیز رسید. کسانی که با اعلام ِ سیاست های ارزی در دو ماه پايان سال این علامت را از دولت گرفتند که اگر در صف خريد دلار باستند، سود می برند.
برخي از اقدامات اقتصادي روحاني از جمله کنترل دستوري نرخ ارز همچون عملکرد ِ اشتباه ِ سلف وي خطا مي باشد ولي سياست انقباضي وي برخلاف سياست انبساطي معجزه هزاره سوم صحيح بوده است !
روی سخن ما با مسوولان محترم است که باید پاسخگوی اقدامات و تصمیمات خود، از جمله نادیده گرفتن هشدارهای کارشناسانه و دلسوزانه باشند. تدبیر اضطراری کنونی تنها میتواند اقدامی موقت و گذرا باشد، امید انتظاری کارشناسان ، تدوین سیاست پولی و ارزی منسجم برای حرکت به سوی بازارهای آزاد و غیردستوری است.
قسمت دوم
پرسش کننده : (5)
با توجه به اين موضوع که تصميم اخير دولت ( نرخ دلار 4200 تومان ) اولأ براي مقابله با عوامل غير اقتصادي مي باشد! ثانيأ اجراي صحيح اين تصميم ، نياز به تدوين آئين نامه ها و دستور العمل هاي اجرايي مناسب و از همه مهمتر نياز به تدوین سیاست پولی و ارزی منسجم برای حرکت به سوی بازارهای آزاد و غیردستوری دارد ! بهتر است به ادامه بحث اصلي بپردازيم .
اجازه بدهيد با طرح سئوال ذيل به روال قبلي گفت و گو باز گرديم .
با توجه به اینکه مشخص نیست رئیسجمهور آمریکا چه تصمیمی در مورد برجام خواهد گرفت ؛ در صورت احتمال بازگشت تحریمها ارزیابی شما از وضعیت بازار ارز چیست؟
پاسخ دهنده : (5)
"فرض کنیم به طریقی بدانیم در ۲ ماه آینده با احتمال بالایی زلزلهای در نقطهای از کشور خواهد آمد. طبیعتا نمیتوان طی این مدت ، ساختمانهای مقاومتری ساخت یا تغییری اساسی در زیرساختهای شهری ایجاد کرد. اما امکان کاهش خسارت از راههای مختلفی، حتی در کمتر از ۲ ماه وجود دارد. بهعنوان مثال میتوان ساختمانهایی را که آسیبپذیری زیادی دارند، تخلیه کرد. یکی از این ساختمانهای آسیبپذیر در اقتصاد ایران، نرخ ارز است." ( 5 )
پرسش کننده : (6)
آيا مطلوب ِ اقتصادي ايران، تعيين ِ نرخ ِ ارز با دستور العمل مي باشد ؟
پاسخ دهنده : (6)
بسیار ضروری است تا سیاست پولی که مبتنی بر دستور دادن به سیستم بانکی است که فلان نرخ را برای بهره اعمال کند تغییر یابد و باید اجازه داد که نرخ سود در بازار رقابتی، قیمت خود را پیدا کند تا مشخص شود که این نرخ در اقتصاد ایران باید روی چه عددی بایستد تا مطلوب اقتصاد ایران باشد.(6)
پرسش کننده : (7)
جهش ارزی در کشور ما مسبوق به سابقه است. در سال ۹۱ و ۹۲ و پیش از آن در دهههای ۷۰ و ۸۰ ما تجربه جهش ارزی را در کشور داشتهایم. وقتی یک رویداد به دفعات متعدد و در فواصل زمانی مختلف اتفاق میافتد، نمیتوانیک عامل خاص مانند کاهش نرخ بهره را عامل آن دانست. وقتی یک پدیده به طور مرتب در بازههای زمانی گوناگون رخ میدهد نشان میدهدیک پدیده سیستمی است. پس باید سیستمی به آن نگاه کرد. نگاه سيستمي به اين مقوله چيست ؟
پاسخ دهنده : (7)
تلاطمهای ارزی ناشی از اِشکال در حکمرانی اقتصادی است. بانک مرکزی مسوول سیاستگذاری پولی است و اصلیترین وظیفه آن مهار تورم است. اما به جای آنکه رشد پایه پولی که یکی از ابزارهای لازم برای کنترل نقدینگی و متعاقباً تورم است در کنترل بانک مرکزی باشد، عملاً در اختیار سیاستگذار بودجهای است. یک کانال افزایش پایه پولی تبدیل درآمدهای نفتی به ریال است و دیگری تامین کسری بودجه است. در یک دولت هزینههای مسکن مهر از محل پایه پولی تامین شد، و در دولت دیگر جبران زیان سپردهگذاران موسسات مالی غیرمجاز از محل پایه پولی تامین شد. تحمیل تسهیلاتدهی برای خرید تضمینی گندم به بانکها از سوی بانک مرکزی، و سپس تامین منابع آن از طریق اضافهبرداشت بانک عامل از بانک مرکزی هم که همواره وجود داشته است. اینها تنها نمونههایی از اقداماتی است که سیاستگذار بودجهای با انجام آن ، بر پایه پولی اثر میگذارد. این اقدامات از سوی سیاستگذار بودجهای به بانک مرکزی تحمیل و باعث افزایش پایه پولی شده است. این مشکل حکمرانی اقتصادی است. در این وضعیت نمیتوان گفت بانک مرکزی مجری سیاستگذاری پولی است . ( 7 )
پرسش کننده : (8)
نقش تورم در کاهش ارزش پول ملي چيست ؟ آيا ثابت ماندن نرخ ارز باعث ثابت ماندن ارزش ِ پول ملي مي شود ؟
پاسخ دهنده : (8)
از سال 1384 تا سال 1389( دوران معجزه هزاره سوم ) شاخص قیمتها تقریباً دو برابر شده است. بنابراین قدرت خرید ریال یعنی ارزش پول ملی به نصف کاهش یافته است؛ یعنی اگر فردی در سال 1384 میتوانست سبد کالایی را با پرداخت 100 هزار تومان خریداری کند، در سال 1389 با پرداخت همین مبلغ میتوانست نصف کالاهای همان سبد را خریداری کند و برای خرید کل آن سبد باید 200 هزار تومان میپرداخت؛ مفهومش این است که ارزش کالاها بالا رفته و ارزش پول ملی پایین آمده است، البته در همین بازه زمانی نرخ دلار ثابت مانده بود که نشان میدهد استعداد جهش دارد و با کوچکترین تلنگری جهش خواهد کرد که این اتفاق افتاد. ... ارزش پول ملی در جایی دیگر یعنی در چاپخانه بانک مرکزی تعیین میشود، نبايد پول اضافی چاپ کرد . (8)
وقتي هر قدر دلشان میخواهد پول چاپ مي کنند و بعد که به نرخ دلار مي رسند، نرخ دلار را سرکوب کنند و بگویند ارزش پول ملی ثابت است ، سر فرو کردن در برف مي باشد .(8 )
پرسش کننده : (7)
دومينوي مخرب ِ دخالت سیاستگذار بودجهای روی پایه پولی را تشریح کنيد .
پاسخ دهنده : (7)
بايد ببينيم حکمرانی بد چه بر سر ِ بازار پولی و مالی کشور میآورد. (بايد ببينيم اين دومينوي مخرب و ويرانگر چگونه عمل مي کند ؟ )به دلیل دخالتِ سیاستگذار بودجهای، پایه پولی افزایش مییاید و این، منجر به افزایش قیمتها میشود. در رسانهها بر سر قیمت کالاهای اساسی هیاهو میشود. بانک مرکزی در قدم اول سعی میکند با کنترل قیمت ارز ، هزینه واردات را در سطحی نگه دارد که قیمتها در بازار داخل بیش از حد افزایش نیابد. به طور خلاصه بانک مرکزی میخواهد تورم را در سطحی حفظ کند که هیچ تناسبی با رشد پایه پولی ندارد. در این حالت بانک مرکزی به قیمت ارز متوسل میشود. اما استفاده از ارز برای مدیریت قیمتها فقط بر کالاها و خدمات قابل تجارت اثر میگذارد. پس فشار نقدینگی بیشتر که از محل رشد پایه پولی ایجاد شده، به سمت غیرقابل تجارتها مانند بخش مسکن میرود. در مرحله بعد برای مهار قیمت غیرقابل تجارتها، بانک مرکزی چون نمیتواند رشد پایه پولی را مدیریت کند نقدینگی را تبدیل به شبهپول میکند. (7)
بانک مرکزی در قدم سوم برای مدیریت ِ افزايش ِنسبت شبهپول به پول باید نرخ سود سپرده بانکها را بالا نگه دارد و این کار را با کنترل نرخ سود بازار بینبانکی انجام میدهد. بانک مرکزی با وضع نرخ سود تنبیهی برای اضافهبرداشت، نرخ سود بازار بینبانکی را افزایش میدهد که عملاً سبب میشود نرخ سود سپرده بانکی بالا برود. اما افزایش نرخ سود سپرده بانکی هزینه بانکها را بالا میبرد. این مساله از یک طرف زیان بانکها را افزایش میدهد، و از طرف دیگر تامین مالی بنگاهها را گران میکند. با گران شدن تامین مالی بنگاهها، بانک مرکزی در فشار قرار میگیرد تا رونق اقتصادی ایجاد کند. مشخصاً از بانک مرکزی خواسته میشود هزینه تامین مالی بنگاهها را پایین بیاورد. این در حالی است که کارکرد بانک مرکزی کنترل سطح تورم است نه ایجاد رشد اقتصادی. (7)
"کارکرد بانک مرکزی نظم دادن به رابطه وجه واقعی اقتصاد کلان و وجه اسمی اقتصاد کلان است، و نه اثرگذاری بر وجه واقعی اقتصاد کلان. اما زمانی که سازمان برنامه پایه پولی را در دست میگیرد، مسوولیت رشد وجه واقعی اقتصاد کلان بر دوش بانک مرکزی میافتد. اینها همه از حکمرانی بد اقتصادی ناشی میشود. پس بانک مرکزی ناگزیر میشود نرخ سود را پایین بیاورد. کاهش نرخ سود در بازار این انتظار را ایجاد میکند که بخشی از نقدینگی از شبهپول خارج شود. با توجه به حجم مسکن خالی که در اقتصاد داریم فشار نقدینگی سر از بازار ارز درمیآورد. " (7 )
اجازه بدهيد حالا بنده از شما بپرسم :
به نظر شما بحران ارزی اخیر تا چه حد قابل پیشبینی و قابل مدیریت بود؟
پرسش کننده : (7)
پاسخ به شما را با طرح ِ يک پرسش ديگر پي مي گيرم :
با توجه به دومينوي مخرب ِ فوق الذکر ، تفاوت اقتصاد پايدار با اقتصاد ناپايدار چيست ؟ نقش ِ ثابت نگهداشتن دستوريِ نرخ ارز ، در اين ناپايداري چيست ؟
پاسخ دهنده : (7)
وضع اقتصاد باید پایدار باشد. قیمتها در یک اقتصاد پایدار باید همواره به گونهای باشند که شرایط پایدار ایجاد شود. اگر این فرض را بپذیریم، الزاماً بایستی قیمتهای تعادلی و غیردستوری را نیز بپذیریم. آنچه در اقتصاد قیمتهای تعادلی خوانده میشود، قیمتهایی است که عرضه و تقاضا را در یک وضع پایدار قرار میدهد. سیاستگذاری اقتصادی در ایران مانند ساختن یک شهر معلق است. (7)
فرض کنيد معماری گفته اگر همه خانهها در شهر معلق باشد خیلی زیباست. اما معلق نگه داشتن خانهها انرژی زیادی میخواهد. زیرا برای هر خانه باید یک موتور جت تعبیه کرد، و سوخت زیادی صرف کرد تا خانه در فضا معلق بماند. اگر سوخت موتورها تمام شود همه خانهها میریزند و صدمه میبینند؛ انگار در شهر زلزله آمده. مدیریت قیمتها در سطحی غیر از قیمت ِ تعادلی ، انرژی زیادی میخواهد، چون مثل ساختن شهر معلق است، و به همین دلیل انرژی زیادی براي اين ناپايداري لازم است . زيرا در یک شرایط پایدار قرار داريم . وقتی بانک مرکزی میخواهد تورم را در سطحی نگه دارد که با رشد پایه پولی هماهنگی ندارد، وقتی میخواهد قیمت ارز را در نقطهای دورتر از نقطه تعادلی حفظ کند یا نرخ بهره را در سطحی نگه دارد که با سطح تورم نمیخواند باید انرژی زیادی صرف کند. در چهار سال گذشته بانک مرکزی انرژی هنگفتی مصرف کرد تا اثر رشد پایه پولی بر ارز را جبران کند ، به این امید که قیمت ارز در سطح غیرتعادلی بماند. با کاهش نرخ بهره در شهریور، بانک مرکزی ناگزیر شد سرعت موتورهای جت را بالا ببرد تا وضع غیرتعادلی حفظ شود.(7 )
پرسش کننده : (7)
اثرات مخرب ِ کنترل ِ دستوري نرخ ارز جهت حفظ قیمتها در نقطه غیرتعادلی چيست ؟
پاسخ دهنده : (7)
افرادی که از اقتصاد مقاومتی یا اقتصاد توسعهگرا نتیجه میگیرند که قیمتها باید مدیریت شود، منظورشان این است که قیمتها باید در نقطه غیرتعادلی حفظ شوند. مشخصتر، ادعایشان این است که دولت باید درآمد نفتی را صرف ساختن شهر معلق کند. سوال من این است که چرا این همه منابع حاصل از فروش نفت را باید صرف جنگ با تعادل بازار کنیم؟ (7)
40 سال است داریم با بازار میجنگیم و میبینیم که پیروز این میدان نیستیم، چرا انرژی و توان را صرف سرمایهگذاری و نوآوری و افزایش بهرهوری نکنیم؟ دولتی که منابعش را مصروف ِ مدیریت ِ قیمتها میکند، منابع کافی برای مدیریت بحرانها ندارد. دولت به قدری انرژی صرف ِ مدیریت قیمتها کرده که توان مدیریت ریزگرد ، زلزله و حتی یک برف زمستانی را ندارد.(7 )
پرسش کننده : (8 )
وقتي در سايه تورم ، قدرت پولي ملي کاهش مي يابد ، بايد با استفاده از ذخاير ارزي و کاهش نرخ ارز از توليد داخلي در مقابل توليد خارجي حمايت کنيم و ارزش پول ملي را حفظ کنيم ! چرا شما مخالف اين اقدام مي باشيد ؟
پاسخ دهنده : (8 )
در اثر ِ تورم، کالاهای داخلی گران مي شود ، اما سیاستگذاران با تثبیت نرخ دلار، کالاهای خارجی را ارزان نگه میدارند چون دلار نماینده کالاهای خارجی است. بعد میگویند جلو قاچاق و واردات را بگیرید. (8 )
"از سال 1350 که قیمت ِ نفت جهش پیدا کرده تا بحران ارزی اخیر، داستان همین بوده است. پول نفت به ما اجازه میدهد دلار را تثبیت کنیم؛ یعنی کالاهای خارجی را نسبت به کالاهای داخلی ارزان نگه داریم چون با وجود تورم نمیتوانیم کالاهای داخلی را ارزان نگه داریم. مکانیسمی که این سیاستها در اقتصاد ایجاد میکند این است که به تدریج تقاضا برای کالاهای خارجی و واردات افزایش پیدا میکند. یعنی با سیاست اقتصادی خودمان، کالاهای وارداتی را در سبد مصرفی مردم جایگزین کالاهای داخلی میکنیم. در نتیجه سال به سال منابع دلاری کشور را نابود میکنند تا قیمت دلار را تثبیت کنند تا جایی که دیگر امکان و قدرت تثبیت را نداشته باشند و ناگهان جهش ارزی رخ دهد. " (8 )
" این جهش ِ ارزی نه به تحریم یا افت ِ قیمت نفت ، ربط دارد نه به اینکه در دوبی و چین ، گره ایجاد شده است. البته ممکن است عواملی جهش ِ ارزی را تسریع کند، ولی اگر هیچکدام از اینها هم اتفاق نیفتد، بالاخره سرکوب نرخ ارز اثر خودش را میگذارد چون ما نمیتوانیم هر قدر دلمان میخواهد کالا وارد کنیم. فقدان اشراف تئوریک اینجا اهمیت پیدا میکند. علت بیتوجهی آقایان به عواقب تثبیت نرخ دلار این است که تصور میکنند ارزش پول ملی یعنی نرخ دلار و نرخ دلار حیثیت و ناموس مملکت است، در حالی که ارزش ریال همانجا که پول چاپ میکنند از بین میرود. " (8 )
پرسش کننده : (8)
حفظ قيمت ها در نقطه غير تعادلي چه فايده اي دارد؟ که براي آن اين همه هزينه مي کنيم ؟مگر توسعه ي اقتصادي به اين شاخص وابسته است ؟ نتايج اين اقدامات چيست ؟
پاسخ دهنده : (8)
وقتی نرخ ارز را سرکوب میکنند در واقع قدرت رقابتی کالاهای داخلی را نسبت به کالاهای خارجی از بین میبرند. میزان قدرت رقابتی در کالاهای مختلف ما متفاوت است. ممکن است کاهش قدرت رقابتی به یک کالا صدمه زیادی وارد نکند، ولی تولید کالا در بخشهای دیگری را کاملاً نابود کند. مثلاً نرخ ارز در سال 1384 هزار تومان است، ولی ما تورم 10 درصدی داریم و این نرخ باید هزار و 100 تومان بشود، وقتی نرخ ارز را سرکوب میکنیم و نمیگذاریم به هزار و 100 تومان برسد، یکسری از کالاهای داخلی قدرت رقابتی خود را از دست میدهند، نه همه. (8)
به همین دلیل هیچکس نمیبیند که یک سری از تولیدکنندهها نابود میشوند. سال 1386 باز باید نرخ ارز را تعدیل کنیم و مثلاً به هزار و 300 تومان برسانیم، ولی این کار را نمیکنیم و یکسری دیگر از کالاهای تولیدی نابود میشوند. سال بعد از آن باز تعدیل لازم است ولی با ادامه تثبیت نرخ ارز یکسری دیگر از کالاهای ما نابود میشوند. با از بین رفتن هر گروه از این تولیدکنندهها بخشی از اشتغال و توان عرضه داخلی از بین میرود. در نتیجه وقتی نرخ ارز با یک جهش بالا رفت، دیگر این بخشها وجود ندارند که از تعدیل نرخ ارز نفعی ببرند. یعنی ما نه از فواید بالا رفتن نرخ ارز ، استفاده میکنیم، نه میتوانیم تورم را کنترل کنیم. درحالیکه بالا رفتن تدریجی نرخ ارز میتواند به تورم منجر نشود. جهش به دو دلیل تورم ایجاد میکند؛ یکی اینکه افزایش نرخ ارز در یک مقطع زمانی بسیار کوتاه انجام میشود و دیگر اینکه ما عرضه داخلی را نابود کردهایم، در حالی که اگر نرخ ارز به صورت تعدیل تدریجی افزایشیافته بود، عرضه داخلی جانشین میشد و نمیگذاشت تورم هم بالا برود. (8)
منابع :
(9 ) سر مقاله روزنامه دنياي اقتصاد شماره 4302 روز چهار شنبه 22فروردين 1397 به قلم دکتر موسي غني نژاد
در کشوری که همه مردم در آن خود را در اکثر مسایل به ویژه مسایل سیاسی صاحب نظر و متخصص و کارشناس می پندارند، روال بر این شده اغلب امور زندگی از مسائل پیش پا افتاده و روزمره تا مسائل کلان از روند عادی و طبیعی خود خارج شده و طعم و بوی سیاسی بگیرد.
از این رو به محض پیروز شدن یک طیف در سپهر سیاسی کشور، تمام نگاه ها به نحوه چینش و انتخاب و انتصاب نیروها در مناصب خرد و کلان،بر اساس دیدگاه و گرایش جناح غالب معطوف می شود که امری بدیهی و مورد انتظار است !
جناح هایی که پای بند تعهد و اخلاق هستند، لزوما تمام توان خود را برای انتخاب افراد مورد نیاز خویش، در وهله اول بر اساس شایستگی ها و صلاحیت های شغلی و در وهله دوم بر اساس همسویی دیدگاه ها با خود، به کار می برند.
البته باید اذعان داشت که عقلای هر طیف ،معمولا راه اعتدال و وسط را برمی گزینند و از سیاسی کردن امور زیر مجموعه خویش پرهیز می کنند و سیاست را در غیر مواقع کاری و بیشتر در ایام انتخابات مدنظر قرار می دهند.
اما شوربختانه بسیار اتفاق می افتد که سیاست نقش و تاثیر پر رنگ تری از صلاحیت و توانمندی ایفا می کند و آن چه در این میان به فراموشی سپرده می شود ،تعاون و همدلی همه اقشار اعم از غالب و مغلوب در جهت پیشبرد امور و آبادانی کشور و خدمت به مردم است.
این اتفاق در اکثر دستگاههای اجرایی و سازمانها رخ می دهد و آموزش و پرورش نیز با داشتن بیشترین تعداد نیروی شاغل از این امر مستثنی نیست.
در حالی که این سازمان در تمام کشورهای پیشرفته از نیروهای ثابت توانمند و طرح های کارشناسی شده برخورداراست، در کشور ما هر دم طرحی نو از راه می رسد و مع الاسف کودکان و نوجوانان را عملا به مثابه موجودات آزمایشگاهی تلقی می کند.
در این میان تعدد مراکز تصمیم گیر نیز دو چندان برمشکلات می افزاید و نتیجه آن می شود که روزبه روز در این وادی خطیر و سرنوشت ساز ،ناتوانی بروز کند و سیر قهقرایی یابد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
علی پورسلیمان :
سلام
خوب هستید ؟
چه خبر بود ؟
نماینده مجلس دانش آموزی :
سلام آقای پورسلیمان عزیز
نماینده مجلس دانش آموزی :
خوبیم به خوبی شما
خبرای همیشگی
علی پورسلیمان:
اگر خبرهای همیشگی است پس چرا این همه رنج سفر کشیدید ؟!
نشست پایانی هشتمین دوره مجلس دانش آموزی روزهای سه شنبه و چهارشنبه چهارم و پنجم اردیبهشت ماه در ساختمان قدیمی مجلس شورای اسلامی برگزار شد .
در این نشست سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش ، علیرضا کاظمی معاون پرورشی و فرهنگی وزارتخانه ، شهیندخت مولاوردی دستیار ویژه رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی سخنرانی کردند . مایی که خودمان و عامدا و یا ناآگاهانه این نهادها را به " ابتذال " و " فرومایگی " کشانده ایم اما نقطه تراژیک این ماجرای تاریخی آن است که اکثریت جامعه ما در گروه ها و طیف های مختلف حاضر به پذیرش " مسئولیت های " فردی و جمعی خویش نیستند و هر کسی عادت به " فرافکنی " پیدا کرده است
با آن که کمی پیش تر در نهمین دوره انتخابات مجلس دانش آموزی و بیستمین دوره انتخابات شوراهای دانش آموزی از « صدای معلم » برای حضور دعوتی به عمل نیامده بود ( این جا ) اما در واپسین ساعات اداری فکسی از وزارت آموزش و پرورش برای صدای معلم ارسال شد که دعوت به حضور در نشست پایانی هشتمین دوره مجلس آموزی شده بود هر چند این دعوت عمومی از همه رسانه های فعال در حوزه آموزش و پرورش بود .
با این که واقعا تمایل داشتم در این نشست حضور پیدا کنم اما تداخل آن با ساعات تدریس مدرسه ، بنده را از این فرصت مهم و ارزشمند محروم ساخت .
همان گونه که انتظار می فت پرتال وزارت آموزش و پرورش اکثرا سخنان مسئولان وزارتخانه و سایر شخصیت ها را انعکاس داده بود .
سایر رسانه ها هم فقط اشاره ای گذرا به برخی سخنان دانش آموزان و مطالبات آنان کرده بودند . علی رغم احراز و اذعان مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه مهدی فیض معاون پرورشی و فرهنگی به وقوع تقلب و تخلفات در این دوره و قول ایشان به برگزاری مجمع فوق العاده در تابستان 96 هیچ گونه شفاف سازی در این موارد صورت نگرفت
خبرگزاری صدا و سیما توجه به زنگ ورزش در مدارس و به روز شدن کتابهای درسی را برجسته کرده بود .
پرتال وزارت آموزش و پرورش سخنان دانش آموزان و مطالبات آنان را چنین گزارش می کند :
" در این نشست که 150 نفر از نمایندگان دانش آموزان از سراسر کشور حضور داشتند، برنامه های متنوعی از جمله؛ نطق نمایندگان ، اهدای تندیس یادمان هشتمین دوره مجلس دانش آموزی به وزیر آموزش و پرورش، ارائه گزارش توسط کمیسیون های پنج گانه مجلس دانش آموزی، پنجمین کلیپ از فعالیت های مجلس دانش آموزی، سخنرانی وزیر و سایر مسئولین و ... انجام شد.
براساس این گزارش؛ دانش آموز عرفان زاهدی رئیس مجلس دانش آموزی ضمن خیرمقدم، بر ضرورت بهره گیری بیشتر از جوانان در امور اجرایی تأکید واظهار کرد: بهتر است به جای سپردن کارهای اجرایی به افراد و مسن و سالخورده، استفاده از وجود جوانان به عنوان مشاور، عکس این موضوع عمل می شد.
برخی اوقات و به کرات می شنویم که نهادهای مدرن و انتخابی مانند پارلمان به درد جامعه ما نمی خورند و چاره ای جز حذف آن ها نیست وی با اشاره به اداره جنگ توسط جوانان و حفظ میهن با اعتماد بر نیروهای جوان، گفت: به کارگیری جوانان در زمان کنونی می تواند بسیاری از مشکلات جامعه را مرتفع کند.
در ادامه چند تن از نمایندگان مجلس دانش آموزی با استقرار در جایگاه به ایراد نطق پرداختند و به مسائل و مشکلاتی از جمله؛ کمبود امکانات در مناطق محروم و مرزی به ویژه در مناطق زلزله زده، رفع مشکلات دانش آموزان بی بضاعت و ترک تحصیل، اجرای اصل 158 قانون اساسی درخصوص تدریس زبان مادری در مدارس و حمایت از طرح های وزیر مخصوصاً اجرای سند تحول بنیادین، گنجاندین بیشتر مطالب مربوط به انقلاب و مورد تأکید رهبر معظم انقلاب در کتاب های درسی ، اشاره شد.
در ادامه، یکی از نمایندگان مجلس دانش آموزی شعری زیبا با موضوع حمایت از کالای ایرانی قرائت کرد ... "
تنها وجدان نمایندگان است که واقعا مشخص خواهد کرد کدام سفر کاری و کدام غیر کاری است نکته جالب توجه آن که علی رغم حضور 150 نفر از نمایندگان مجلس دانش آموزی از سراسر کشور خیلی به سخنان دانش آموزان پرداخته نشده بود و گزارش تصویری این رسانه ها از پوزیشن های مختلف بر گزارش محتوایی آنان کاملا می چربید .
بطحایی در بخشی از سخنرانی خود چنین می گوید :
" ... مشاهده دانش آموزانی با روحیه انقلابی و پرانرژی و با شور و هیجان مضاعف برای مسئولین امیدبخش است و همه را نسبت به آینده کشور بیش از پیش امیدوار و دلگرم می کند... "
معاون پرورشی وفرهنگی وزیر آموزش وپرورش نیز در این نشست چنین می گوید :
یکی از خروجی های خوب مجلس دانش آموزی، طرح مسائل مختلف و اغلب انتقادی با شجاعت تمام در محضر مسئولین می باشد و این موضوع یکی از تجلّی های نظام جمهوری اسلامی است. به جای آن که ترفیعی رئیس مجلس شود ، زاهدی را به جای او نشانده بودند !
علی رغم این گونه تاکیدات و شهادت ها اما خبری از سخنان انتقادی و شجاعانه و... نیست و مسائل مطروحه چیزهایی است که اکثرا هر روزه در رسانه ها تکرار می شوند .
در 23 اسفند 95 در یادداشتی گزارش گونه نوشتم : ( این جا )
برای من واقعا موجب تعجب و شگفتی بود که وزیر آموزش و پرورش دائما بر ارتباط دو سویه و تعاملی معلم با دانش آموزان در نشست ها و گفت و گو ها تاکید داشته اما بنده به عنوان یک ناظر چنین الگویی را از کسی که معلمان را دائما به تحول در روش های تدریس و انتقال مطلب فرا می خواند مشاهده نکردم !
آری !
سخنرانی وزیر آموزش و پرورش بیشتر حالت وعظ و خطابه داشت و ایشان متنی را از پیش آماده شده برای دانش آموزان قرائت می کرد .
حتی برخی دانش آموزان در حین سخنرانی وزیر آموزش و پرورش در حال چرت زدن بوده و حالتی بین بیداری و خواب را طی می کردند.
اگر واقعا آقای دانش آشتیانی به این چیزها باور دارد به عنوان روش الگویی آن را از خود و در همین نشست ها شروع کند .
با دقت روند جلسه را دنبال می کردم .
نکته عجیبی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود .
این که هیات رئیسه این مجلس با نمایندگان استان ها تفاوت بسیاری دارند .
هیچ گونه شباهتی میان هیات رئیسه مجلس دانش آموزی به ویژه رئیس آن با سایر دانش آموزان نبود .
هیات رئیسه مجلس به ویژه رئیس آن آقای زاهدی بسیار محافظه کارانه و کلیشه ای صحبت می کردند .
سخنانی که از برخی دانش آموزان شنیدم ظن مرا تقریبا به یقین تبدیل کرد .
آری !
نتایج انتخابات هشتمین دوره مجلس دانش آموزی توسط برخی از مسئولان این نهاد دستکاری شده بود .
به جای آن که ترفیعی رئیس مجلس شود ، زاهدی را به جای او نشانده بودند !
این امر موجب اعتراض نمایندگان دانش آموزان قرار گرفته بود اما صدایشان به جایی نرسیده بود .
گفت و گوی من با برخی از دانش آموزان معترض حس کنجکاوی برخی مسئولان را برانگیخته بود ...
مراسم اختتامیه مجلس دانش آموزی ! چرا اکثریت خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش بیش از آن واقعا خبرنگار و روزنامه نگار باشند بیشتر نقش " میرزابنویس " و " عکاس باشی " را در نشست ها ایفا می کنند ؟
روز یکشنبه بعد ظهر در مجلس دانش آموزی جهت مراسم اختتامیه حضور پیدا کردم .
روز قبل با برخی دانش آموزان به ویژه نماینده دانش آموزان استثنایی کشور صحبت کردم .
با آن ها در مورد اهمیت " رسانه " و لزوم ارتباط دانش آموزان با رسانه ها صحبت کرده بودم .
قرار شده بود تا من بخش نخست گزارش را تهیه کنم و آن را در اختیار او و سایر دانش آموزان قرار دهم .
مسئولان وزارت آموزش و پرورش توضیح دهند کدام مصوبات مجلس دانش آموزی اساسا و تاکنون در شورای عالی آموزش و پرورش طرح شده است ؟ زمانی که اقدام به توزیع این برگه ها کردم چند نفر بنده را احاطه کردند .
از من پرسیدند که آیا برای توزیع این برگه ها با کسی هماهنگ کرده ام ؟
ابتدا خود را معرفی کردم . کارت خبرنگاری ، کارت دعوت به نشست و... را به آن ها نشان دادم .
از آن ها خواستم که متقابلا خود را معرفی کنند . اما آن ها از این کار طفره رفتد و در عوض بی سیم خود را به بنده نشان دادند .
جریان کار را برای آن ها توضیح دادم .
گفتم این برگه حرف های خود دانش آموزان است که هیچ رسانه ای در کشور آن را منتشر نکرده است .
اما صدای معلم تصمیم گرفته است که آن ها را منتشر نماید ...
واقعا برای من محل پرسش و ابهام است که چرا هیچ یک از خبرگزاری ها و رسانه ها سخنان دانش آموزان را منتشر نکردند اما به محض این که مثلا دانش آموزی تنبیه می شود آن را در بوق و کرنا کرده و از یک کاه کوه می سازند !
این تناقض وبرخورد دو گانه ناشی از چیست ؟
آیا این ها واقعا به فکر دانش آموزان و منافع آنان هستند و یا واقعا نگاه ابزاری و کاسب کارانه با چاشنی سیاست زدگی دارند ..."
گزارش تخلفات و تقلب در هشتمین دوره مجلس دانش آموزی در صدای معلم منتشر شد . ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا )
علی رغم احراز و اذعان مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه مهدی فیض معاون پرورشی و فرهنگی به وقوع تقلب و تخلفات در این دوره و قول ایشان به برگزاری مجمع فوق العاده در تابستان 96 هیچ گونه شفاف سازی در این موارد صورت نگرفت .
گزارشی نیز در این مورد در نشست پایانی دیده نمی شود .
واقعا برای من پرسش است ؛ رسانه هایی که در این گونه نشست ها حضور پیدا می کنند اساسا برای چه می آیند ؟
آیا قرار است گزارش ها همه کلیشه ای و روزمره بوده و طوری نوشته شوند که به اصطلاح " نه سیخ بسوزد و نه کباب " ؟
فلسفه رسانه در جامعه چیست ؟
چرا اکثریت خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش بیش از آن واقعا خبرنگار و روزنامه نگار باشند بیشتر نقش " میرزابنویس " و " عکاس باشی " را در نشست ها ایفا می کنند ؟
این همه عکس در حالی که محتوای چندانی آن ها را پشتیبانی نمی کند واقعا به چه دردی می خورد ؟
آیا حتی یک رسانه در آن نشست نبود که این مسائل را طرح کند ؟
فرضا دانش آموز از طرح آن می ترسد اما وظیفه خبرنگار و رسالت او چیست ؟
آیا قانون نانوشته ای وجود دارد که سخنان دانش آموزان که در صحن علنی مجلس مطرح می شود باید همان جا بماند و افکار عمومی و حتی سایر دانش آموزان در جریان آن قرار نگیرند ؟
این همه که صحبت از " تمرین دموکراسی " می شود در کجا باید عینیت پیدا کند ؟
آیا مجلسی که در آن " تقلب " می شود و صدای دانش آموزان شنیده نمی شود و مسئولان سازمان دانش آموزی و سایرین مساله را ماست مالی می کنند انگار که اصلا چنین اتفافی نیفتاده است می تواند به لحاظ کارکرد محلی برای " تمرین دموکراسی " ، " تفکر انتقادی " ، " تربیت سیاسی " ، و " آموزش حقوق شهروندی " باشد ؟
نکته تاسف انگیز آن که با وجود وقوع حوادث تلخ و مرگبار برای اردوهای دانش آموزی و راهیان نور ؛ تاکنون نه مجلس دانش آموزی که ادعای نمایندگی دانش آموزان کشور را دارد به این مساله ورود پیدا کرده است و نه حتی پرسشی از آن خطاب به مسئولان مطرح کرده است . (این جا )
آیا مجلس دانش آموزی برای آن است که کارناوالی از دانش آموزان راه بیندازیم و با کلی تبلیغات و بوق و کرنا مسئولان مختلف در آن سخنرانی کنند و حرف های قشنگ بزنند اما بعدا مسئولان همین وزارتخانه در آن از غایب بودن دانش آموز در ارکان آموزش و پرورش ، مظلومیت او و غلبه مافیای آزمون و... حرف ها بزنند و مرثیه بسرایند و اتفاقی هم نیفتد ؟
آیا تاکنون پژوهشی در مورد میزان موفقیت مجلس دانش آموزی در رسیدن به اهداف اولیه و ذاتی به عمل آمده است ؟
آیا تاکنون مسئولان از خود پرسیده اند با وجود عمر 17 ساله مجلس دانش آموزی چند درصد از دانش آموزان مدارس حتی نام این نهاد را شنیده اند ؟
مسئولان وزارت آموزش و پرورش توضیح دهند کدام مصوبات مجلس دانش آموزی اساسا و تاکنون در شورای عالی آموزش و پرورش طرح شده است ؟
مشکل این جاست که غالب کارهای ما و مسئولان نمایشی و روزمره شده است .
پوسته با محتوا تفاوت های قابل ملاحظه ای پیدا کرده است .
شاید مجلس دانش آموزی مهم ترین تفاوتش با مجلس شورای اسلامی این باشد که در اولی سفرها از نوع " داخلی " است اما در دومی از نوع " خارجی " .
عباس گودرزی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در نشست علنی پارلمان در تذکر شفاهی خود خطاب به هیئت رئیسه مجلس گفت: «تقاضا دارم هیئت رئیسه سفرهای خارجی نمایندگان که اخیراً به کثرت انجام میشود را کنترل کند.»
او در پاسخ به این سوال که آیا فرایند خاصی برای دستاورد سفرهای کاری خارج از کشور وجود دارد که مفید بودن یا نبودن آن را بتوان از هم تمیز داد، اظهار داشت : هیچ فرایندی تعبیه نشده است، در مورد اکثریت این سفرها هیچ گزارشی داده نمیشود. عضو کمیسیون اجتماعی مجلس پیرامون اینکه سفرهای کاری و یا مسافرتی به خارج از کشور تا چه میزان از یکدیگر جدا هستند؟ گفت : تنها وجدان نمایندگان است که واقعا مشخص خواهد کرد کدام سفر کاری و کدام غیر کاری است.
وی با تایید این مطلب که اساسا متقاضی برای برخی از کمیسیونها نیز به دلیل وجود سفرهای خارجه در آن کمیسیون بیش از باقی کمیسیونهاست، اظهارداشت : این در حالی است که گاهی برخی کمیسیونها بدون مشتری میمانند و تشکیل یک جلسه رسمی در آنها ماهها به طول میانجامد.
سخن آخر :
برخی اوقات و به کرات می شنویم که نهادهای مدرن و انتخابی مانند پارلمان به درد جامعه ما نمی خورند و چاره ای جز حذف آن ها نیست .
به قول معروف این ها مناسب جامعه ایرانی نیست و به درد همان جوامع غربی و توسعه یافته می خورند .
باید به این نکته مهم و راهبردی توجه داشت که این نهادها بر اثر ضرورت ها زمانه و نیاز مبرم جامعه برای به حداقل رساندن هزینه ها و کاهش خطاهای فردی به وجود آمده اند .
اگر فرضا مجلس دانش آموزی و سایر نهادهایی با کارکرد مشابه حالت فرمالیته و یا نمایشی پیدا کرده اند مشکل در فلسفه تشکیل این نهادها نیست .
مشکل در خود ماست .
مایی که خودمان و عامدا و یا ناآگاهانه این نهادها را به " ابتذال " و " فرومایگی " کشانده ایم اما نقطه تراژیک این ماجرای تاریخی آن است که اکثریت جامعه ما در گروه ها و طیف های مختلف حاضر به پذیرش " مسئولیت های " فردی و جمعی خویش نیستند و هر کسی عادت به " فرافکنی " پیدا کرده است .
مدیران اعتدالگرای دولت روحانی خودشان را در منطقه مرزی اصلاح طلبان و اصولگرایان تعریف می کنند. اگر فرض را بر این بگذاریم که این مدیران صادقند و واقعا خیر و صلاح مردم را در نظر دارند ، در بهترین حالت طوری حرف می زنند و رفتار می کنند که نه سیخ بسوزد نه کباب . یعنی طرف اصولگرا بر آنها خُرده نگیرد که اصول و مبانی عقیدتی و سیاسی نظام را زیر پا گذاشته اند و طرف اصلاح طلب هم به نوعی بوی انتقاد از وضع موجود و تلاش برای تغییر را ولو به صورت کُددار و سمبلیک از گفتارشان استشمام کند.
پایگاه رای با شنیدن گوشه و کنایه ای دلش را خوش می کند که رایش در انتخابات هدر نرفته است و روحیه اش تازه شود .مسئولیت ها اغلب به گفته رییس دولت به کسانی سپرده شده که “روزه سکوت “گرفته اند و هرگاه دهان باز می کنند اظهار نظر آنها بیشتر لفاظی های بی محتوا است و معمولا “جمع جبری” گفته هایشان صفر یا نزدیک به صفر است. در جمع جبری برخلاف جمع حسابی اعداد با ملاحظۀ علامت مثبت یا منفی آنها با هم جمع می شوند. مثلا جمع جبری مجموعه زیر برابر صفر است. ( ۵a -2a+3a –۶a). این نوع حرف زدن ها و نوشتن های خنثی به منتقدین و فعالان مدنی هم سرایت کرده است. برای اینکه شما را خسته نکنم و کلی گویی هم نکرده باشم، مثالی مشخص می زنم. ما با نوع جدیدی از مدیران دولتی مواجهیم که با رای اصلاح طلبان روی کار آمده اند اما جمع جبری مواضع سیاسی و اظهارات آنها صفر و دیدگاه کارشناسی آنها فاجعه است
آقای بطحایی برای شرکت در اجلاس یونسکو (یواشکی و بی سروصدا ) و بازدید از نمایشگاه ICT وزارت آموزش روسیه (علنی و همراه با تبلیغات ) به مسکو رفته بود. وزیر با راهنمایی و مشاوره غلامرضا کریمی قائم مقام وزیر در امور بین الملل تصمیم گرفت که حین سفر و بعد از سفر به دلیل ملاحظات داخلی در باب سند ۲۰۳۰ ، اصولا اسمی از یونسکو نبرد و از اجلاس یونسکو تحت عنوان “اجلاس مسکو یادکند تا بر اساس آن ضرب المثل معروف ” نه خانی آمد و نه خانی رفت “، صورت مساله را پاک کند ، البته ما هم که طرفدار دولت تدبیر و امید هستیم به زیرکی وزیر و معاونش واقعا درود می فرستیم که هم با زرنگی در اجلاس یونسکو شرکت و قلب ما را شاد کردند و هم با سکوت خود سر اصولگرایان تندرو را که منتظر چنین سوتی های وحشتناکی هستند را به سنگ کوبیدند. البته چون وزیر با ما همسو است، اصلا نمی پرسیم که هزینه حضور هیات ایرانی چه مبلغی بود و یا این سفر چه دستاوردی برای آموزش و پرورش داشت؟ وظیفه ما به هر حال حمایت است. از اقتدار وزیر همین بس که در فضای پرهیاهوی نمایشگاه مسکو به تمام سوالات مرتبط و غیر مرتبط خانم خبرنگار اسپوتنیک با اقتدار و تسلط کامل پاسخ داد و مشت محکمی به دهان استکبار غرب زد و دل برادران روس را شاد کرد.
خبرنگار اسپوتنیک از وزیر آموزش و پرورش ما پرسید : “جمهوری اسلامی ایران چند سال تحت تحریم آمریکا و غرب بوده است. آیا این تحریم های آمریکایی بر سیستم آموزشی ایران تاثیر گذاشته یا خیر، مثلا در زمینه تامین تجهیزات و نرم افزارها؟” خبرنگار با این سوال احتمالا دنبال یافتن نقاط مشترک سیاسی ضد غربی بین ایران و فدراسیون روسیه از زبان وزیر ایرانی است . وزیری که در آن واحد نقش وزیر خارجه و وزیر اقتصاد و وزیر علوم را هم بازی می کند. جواب آقای بطحایی نمونه ای از همان مطلبی است که در ابتدای نوشته گفتم.
ما با نوع جدیدی از مدیران دولتی مواجهیم که با رای اصلاح طلبان روی کار آمده اند اما جمع جبری مواضع سیاسی و اظهارات آنها صفر و دیدگاه کارشناسی آنها فاجعه است وزیر کاری به واقعیت ندارد در درجه اول باید جوابی بدهد که روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس و تسنیم از او ایراد نگیرند. پس سینه اش را جلو بدهد و شعار می دهد. اما بعد از هر شعار یادش می آید که بالاخره عضوی از دولت تدبیر و امید است و علاوه براین باید هوای اصلاح طلبان را هم داشته باشد ، پس به دنبال هر شعار قیدی به اظهار نظر خود می زند و در مجموع جمع جبری حرفهایش صفر است. هربار یاد شریعتمداری کیهان می افتد دُز اصولگرایی را افزایش می دهد. بعد فکر می کند که زیاده روی کرده و باید حالی به اصلاح طلبان بدهد، یک چیزی اضافه می کند .
بطحایی می گوید : ” حالا آموزش و پرورش ما همان طور که می دانید چون مبتنی بر یک سری فلسفه داخل کشور و فلسفه بومی کشور خودمان است کمتر تاثیرپذیری دارد از این نوع تحریمات ظالمانه تحمیل شده از سوی آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی و هر از گاهی هم به هرحال بحثش را روش می کنند و شروع می کنند که مجددا این تحریم ها را به کشور ما و به مردم ما واردبکنند . ما در آموزش و پرورش خیر به طور مستقیم از این تحریمات صدمه نخوردیم. اما به طور غیر مستقیم، تاثیراتی که بر تجهیزات آموزشی و فضای آموزشی ما می گذارد بی تاثیر نیست.” فقط می توان نتیجه گرفت که هدف از این سفرها سیاحت با هزینه دولت است. آقای بطحایی اگر یونسکو را عامل دشمنان ایران می داند ، چرا در هیات دولت موضوع خروج ایران از یونسکو را مطرح نمی کند؟
باید از وزیر دانشمند پرسید : ” فقط همین ؟ تاثیرات غیر مستقیم ؟ پس سقوط ارزش ریال به یک سوم قیمت تاثیری روی آموزش و پرورش و معلمان نگذاشت ؟ آخر فلسفه آموزش چه ربطی به اثرگذاری تحریم دارد؟”
البته طبق فرمول اصولگرایان باید دشمن را تحقیر کرد و گفت تحریم ها اثر نداشت. اما بطحایی وسط حرف یادش می آید که دولت روحانی چقدر روی بر طرف کردن تحریم ها سرمایه گذاری کرده . فرمولش را زود پیدا می کند: “مستقیم صدمه نخوردیم اما غیر مستقیم یک اثرات مختصر جانبی روی ما گذاشت!” البته ما از نظر تجهیزات و فن آوری در آموزش و پرورش ضربه زیادی نخوردیم چون اصولا آموزش و پرورش ما متکی به تجهیزات و فن آوری نیست. اما کارکنان وزارتخانه با کاهش ارزش ریال به ته دره فقر سقوط کردند.
احتمالا آقای بطحایی فکر می کند در پاراگراف بالا زیاده از حد به دولت تدبیر و امید امتیاز داده ، بلافاصله برای ایجاد تعادل شتابزده می گوید : “یک نکته ای اجازه بدهید من عرض بکنم و آن اینکه واقعا اگر در یک جاهایی تحریم های آمریکا به ویژه در حوزه فرهنگ و آموزش ما که از حیث مبانی تفاوت ماهوی با آموزش و پرورش غرب داره [ضربه زده ] یه جاهایی، این تحریمات خودش یک حسنی برای ما داشته و در حقیقت ویژگی مثبتی برای ما برای ما نیز داشته، چرا که به ما اجازه داده شده تا کارهایمان را با استفاده از مبانی که داریم خودمان انجام بدهیم. ولی در کل، این تحریمات اثر مادی، اقتصادی و سوء آموزشی بر نظام آموزش و پرورش ایران نگذاشت.”
بطحایی می خواهد گروه های افراطی اصولگرا را هم از خودش راضی کند . آنها می گفتند تحریم ها کاغذپاره است اما بطحایی می گوید : “تحریم ها یک حسنی برای ما داشته “. او مثل یک اصولگرا از نوع بی ترمز تحریم ها را ربط می دهد به “مبانی اعتقادی” . انگار نه انگار که عدد و رقم می شناسد. اینکه آسمان مبانی را به ریسمان تحریم ببافی مهم نیست، مهم این است که حرفهایی بزنی که هم به عنوان وزیر روحانی باب طبع پایداری چی ها باشد و هم میزبان روس را خوش آید. اما آقای بطحایی یک واقعیت مهم را نادیده گرفته است:
“معلمان و سایر کارکنان آموزش و پرورش”! بلایی که تحریم ها سر زندگی معلمان آورد را از قلم انداخته است.
در فرمول بندی سیاسی وزیر ، تحریم فقط یک موضوع سیاسی است که با رجز خوانی خنثی می شود. بر خلاف آنچه بطحایی با عینک سیاسی می بیند. تحریم یک واقعیت دردناک بود که روی آموزش و پرورش تاثیر گذاشت، آنهم تاثیر مخرب و خانمان بر باد ده .
نیازی نیست که به آقای بطحایی یادآوری کنیم که با افزایش قیمت دلار از ۱۱۰۰ تومان طی دوسال به ۳۵۰۰ تومان ارزش واقعی حقوق معلمان به یک سوم قبل از سال ۹۰ کاهش یافت و نه تنها همه افزایش حقوق های سالهای قبل از آن خنثی شد بلکه معلمان مبلغی هم بدهکار شدند.
هنوز جامعه و دولت از زیر بار تحریم های دور قبل ۹۰ تا ۹۲ خارج نشده اند که آقای بطحایی با شیرین زبانی می گوید: ” این تحریمات خودش یک حسنی برای ما داشته و در حقیقت ویژگی مثبتی برای ما برای ما نیز داشته، چرا که به ما اجازه داده شده تا کارهایمان را با استفاده از مبانی که داریم خودمان انجام بدهیم.”
بطحایی، امروز، وزیر دولت تدبیر و امید است و زیست در شکاف های مرزی دولت با اصولگرایان را باید کنار بگذارد. وجود یک فرد اصولگرای واقعی در دولت ایرادی ندارد اما وجود مدیران دوزیست مخرب است و رییس جمهور بارها از این مساله شکایت کرده است. بطحایی اگر صداقت داشت باید صریحا می گفت که تحریم ظالمانه و بد است و زندگی معلمان را تباه کرد. هنوز اثرات کامل افزایش جهشی قیمت دلار در فروردین ۹۷ در زندگی شهروندان کاملا عیان نشده است اما نگرانی ها از تکرار اتفاقات دو سال پایانی دولت دهم مشهود است. بطحایی به جای رجزخوانی در مورد تحریم باید تلاش کند مانع برقراری تحریم های جدید شود.
این گونه شرکت در مجامع بین المللی افتخار که هیچ ، حتی ذره ای فایده برای دولت و اصلاح طلبان ندارد و حتی اسباب سرشکستگی است.
شما به عنوان وزیر دولت روحانی در کنفرانس یونسکو شرکت می کنی اما نامی از یونسکو نمی بری ؟ کجای این مایه سرافرازی دولت و ملت است؟
فقط می توان نتیجه گرفت که هدف از این سفرها سیاحت با هزینه دولت است. آقای بطحایی اگر یونسکو را عامل دشمنان ایران می داند ، چرا در هیات دولت موضوع خروج ایران از یونسکو را مطرح نمی کند؟
در فرمول بندی سیاسی وزیر ، تحریم فقط یک موضوع سیاسی است که با رجز خوانی خنثی می شود از این ساده تر، چرا در اجلاس یونسکو در مسکو شرکت می کند؟ این اجلاس چه در مسکو و چه در واشنگتن ، اجلاس یونسکو است. حالا که شرکت کرده چرا از بیان آن واهمه دارد و هزار تا حرف متفرقه می زند که مساله شرکت در اجلاس یونسکو را بپوشاند؟
همانگونه که در ابتدا گفتم ما با نوع جدیدی از مدیران دولتی مواجهیم که با رای اصلاح طلبان روی کار آمده اند اما جمع جبری مواضع سیاسی و اظهارات آنها صفر و دیدگاه کارشناسی آنها فاجعه است.
حسن روحانی از روزه سکوت مدیران دولتی شکایت می کند . اما سکوت فضیلت دارد. حداقل در آموزش و پرورش مدیران سکوت نکرده اند . حرف می زنند، اما مواظبند که جمع جبری صحبت هایشان صفر باشد یا موازنه کمی به نفع اصولگرایان مخالف دولت سنگین تر باشد.
ما هم به عنوان طرفداران خوشحال اصلاح طلبی دلمان خوش است که به جای تقی ، نقی وزیر و قائم مقام و مدیرکل است.
حدود یک سال و نیم از اعتراضات گسترده فرهنگیان خراسان شمالی و درخواست تغییر مدیریت عالی آموزش و پرورش این استان گذشته و در پنجم فروردین ماه سال جاری مدیرکل مربوطه که از بازنشستگان دوباره دعوت شده به خدمت هستند ؛ برای دومین بار به بازنشستگی نایل آمدند و نشان دادند که در دولت های ناکارآمد که خواست و رضایت اقشار مختلف مردم نوعی زیاده طلبی به شمار می رود؛ ضعف و نارضایتی مجموعه ضمان خوبی برای ابقای یک مدیر ضعیف بوده و هست؛ و استانداری و سایر مسوولان استانی تصمیم ساز با همین چماق که ما تورا نگاه داشته ایم ؛ می توانند به نحو مقتضی و مطلوب خویش این مدیریت تاثیر گذار و پرجمعیت استان و کشور را در ید قدرت خویش گرفته و مستعمره خویش سازند.
معضلی که تا حد مدیریت شهرستان ها و گاهی تعیین مدیران مدارس نیز بسط و تعمیم پیدا نموده و استقلال این نهاد حیاتی را به ورطه نابودی کشانده است.در این میان کنار رفتن چنین فردی و تعیین جایگزین وی بسیار حایز اهمیت است و حفظ این جولانگاه برای استانداری و..... از اوجب واجبات. پس اگر گزینه هایی از طرف تشکل های فرهنگیان که مورد خواسته قاطبه طیف معلمان هستند به وزارتخانه ارایه شدند و احتمال انتخاب آنان و از کف رفتن این جولانگاه مهم برای شان وجود داشت؛ با به تعویق انداختن موضوع و کارشکنی و عدم پیگیری از وزارت و طرح شایعات موهوم سنگ اندازی نماییم تا زمینه حضور غیرقانونی این چنین مدیری را بیشتر فراهم آوریم تا بتوان در مورد تعیین جایگزین نزدیک به خود ؛ چاره ای دیگر بیاندیشیم و یا لااقل چند نیروی دیگر را در همین مدت کوتاه برای ما جابه جا نماید.
در این میان تشکل های فرهنگیان استان خراسان شمالی که از سال ۹۴ در استان به خوبی فعال شده اند و با جذب اعضای بسیار ؛ تاثیرگذاری خوبی بر فضای سیاسی و مدنی استان داشته اند؛ در چنین موضوع مهمی مورد مشاوره استاندار و تیمی که گزینه های مختلف را بررسی و گاه معرفی نموده اند ؛ قرار نگرفته اند و در عمل دولت تدبیر و امید را در حوزه آموزش و پرورش؛ عالم بی عمل نشان داده که همچنان نقاب احترام به حقوق شهروندی و فعالیت های مدنی را بر صورت زده است.
آیا جناب روحانی متر و معیار مشخصی جهت ارزیابی عملکرد استانداران و تشخیص میزان موفقیت و رضایت مندی مردمی داشته و دارند و آیا در برنامه های خود ؛ عزمی جهت رفع این نقاط ضعف دیده اند؟! خصوصا که آخرین گزینه پیشنهادی استاندار به شخص وزیر خانمی با لیسانس آموزش ابتدایی بوده اند که بالاترین پست شان در آموزش و پرورش مدیریت آموزشگاه بوده و نشان داده اند صرف قرابت ایشان در استانداری جهت معرفی ایشان به عنوان گزینه پیشنهادی مدیر کل آموزش و پرورش کفایت می نماید!
حال این پارادوکس را چگونه به عنوان یک فعال صنفی وسیاسی برای فرهنگیان عزیز استان می توان توجیه نمود که دولتی که شعارش احترام به فعالیت مدنی بوده به چنین دیکتاتوری در انتخاب ها در سطح استان ها مبتلا گشته که حتی نماینده عالی استان نیاز نمی بیند که در چنین موضوع مهمی نظر تشکل های فرهنگیان استان که قاطبه معلمان را تشکیل می دهند ؛ جویا گردد.
انجمن صنفی فرهنگیان استان؛ انجمن اسلامی معلمان؛ مجمع فرهنگیان ایران و سازمان معلمان و جامعه اسلامی معلمان و.......البته این نوع معرفی نیرو و حتی انتصاب مسبوق به سابقه بوده و سال گذشته دکتری ادبیات جهت معاونت اقتصادی استاندار به وزارت کشور معرفی شده و پس از مخالفت نمایندگان جهت معاونت سیاسی و ..... مطرح شده و در جایی دیگر نیز ضمن وجود افراد موفق اقتصادی بومی با مدارک دکتری و کارشناسی ارشد؛ فردی از نزدیکان استاندار از گرگان و همشهری شان مانند معاون سیاسی اسبق و معاون اقتصادی فعلی و بسیار موارد دیگر؛ به دلایل مشخص انتخاب شده است.
حال که وضعیت تدبیر و امید دولت جناب روحانی به جایی کشیده شده که علنا یا به خواست مردم دهن کجی می گردد و یا آن قدر در مسیر کار سنگ اندازی می شود تا رویه طولانی و بهم ریختگی حاصله موجب دلسردی افراد پیگیر ایجاد تغییرات گردد؛ چطور می توان به سخنرانی اخیر جناب رییس جمهور دل خوش داشت که چرا افرادی در مجموعه دولت همراه نیستند و روزه سکوت گرفته اند ؟!
آیا جناب روحانی متر و معیار مشخصی جهت ارزیابی عملکرد استانداران و تشخیص میزان موفقیت و رضایت مندی مردمی داشته و دارند و آیا در برنامه های خود ؛ عزمی جهت رفع این نقاط ضعف دیده اند؟!
به عنوان یک فعال مدنی اصلاح طلب که هزینه های زیادی را بابت همراهی و حمایت از دولت تدبیر و امید داده ام ؛ سوالات و نقاط مبهم بسیاری در ذهنم وجود دارد که موجب یاس و سرخوردگی بنده و بسیاری از فعالان شده که امیدواریم به همین زودی بازخورد مناسبی جهت رفع و اصلاح آن شاهد باشیم و خدای ناکرده به نتایج دیگری نیانجامد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بطحایی دوسه روز احتمالا فراموش کرده بود که شعار جمهوری اسلامی "نه شرقی ، نه غربی" است/ حرفهای بطحایی در باره تاریخ مبادله دانشجو بین ایران و روسیه دروغ است/ بطحایی برای خبرنگار روسی اسپوتنیک و میزبانان روس خودشیرینی می کند/ به جای مبادله دانشجو باید از عبارت اعزام دانشجو استفاده کرد چون این مسیر یکطرفه است/ جذب دانشجوی اروپایی و آمریکایی و روسی توسط دانشگاه های ایران شعار توخالی است/ تعداد کمی دانشجوی خارجی برای یادگیری زبان فارسی یا مطالعات خاص فرهنگی و ادبی و تاریخی جذب دانشگاه های ایران می شوند/ دانشجویان خارجی دانشگاه های ایران عمدتا از کشورهای افغانستان و عراق و نیجریه و یمن هستند/ فکر اعزام دانشجو به غرب در جنگ با روس با توصیه قائم مقام فراهانی در ذهن عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه و فرمانده جنگ ایران و روس شکل گرفت/ عباس میرزا، به فرستاده ناپلئون گفت که دلاوری های من در برابر سپاه روس شکست خورده است / عباس میرزا پرسید مگر جمعیت و حاصلخیزی وثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است/ مقصد دانشجویان ایرانی هرگز روسیه نبود/ عباس میرزا اولین اعزامگر دانشجوی ایرانی به اروپا، روسیه را دشمن اصلی و غدار ایران می دانست/ اولین دسته ی استادان دارالفنون اطریشی بودند بعدها هم اساتیدی از آلمان و فرانسه و ایتالیا دعوت شدند/در اینجا هم خبری از روسها نبود/ در دوره رضا شاه و محمدرضا هزاران دانشجوی ایرانی با بورسیه به اروپا و امریکا اعزام شدند اما به روسیه هرگز/ روشنفکران چپ و کمونیستهای ایرانی که از ترس زندان و اعدام رژیم شاه به شوروی گریختند ، اما اغلب روانه اردوگاه های کار اجباری شدند و در سیبری مردند/ کتاب "خانه دایی یوسف " که اشاره ای به نام جوزف استالین است، نشان می دهد که روسها حتی به روشنفکران و کمونیست های هوادار خود رحم نکردند/ در شوروی یک دانشگاه بین المللی به نام دانشگاه پاتریس لومومبا وجود داشت که محلی برای پرورش کادرهای احزاب کمونیست جهان سوم بود/ اغلب دانشجویان در دوره تحصیل، توسط سازمان جاسوسی شوروی (کی.جی.بی) جذب می شدند/ هرچند فضای روشنفکری و ادبی و هنری ایران قبل از انقلاب تحت نفوذ مارکسیسم روسی بود اما در طول 57 سال حکومت پهلوی ها مبادله رسمی دانشجو بین دو کشور وجود نداشت/ اسامی هیات همراه وزیر اعلام شود تا وزن فنی و کارشناسی این هیات معلوم شود/ سفر خارجی در آموزش و پرورش نوعی امتیاز به مدیران برای گردش و خرید و پُزدادن است / بسیاری از مسافرت های معاونان وزیر و مدیرکل ها اصولا رسانه ای نمی شود تا مبادا معلمان تحریک شوند/ گردش و تفریح گوارای وجودتان اما دستاورد شرکت در نشست یونسکو و بازدید از نمایشگاه آموزشی مسکو برای آموزش و پرورش چه بود/ برای توضیح یک جمله نامربوط از اظهارات وزیر باید چندین پیوست توضیحی ضمیمه شود و اغلب هم بی فایده است/ یکی از مشکلات مدیران ما شهوت کلام و زیاد حرف زدن برای نگفتن حرفهای لازم است/ وقتی شما در مقابل یک خانم خبرنگار روسی 40 دقیقه بدون ویرایش مثل مسلسل کلمه پرتاب می کنی مسلما 90 درصد از حرفهایتان چرندبافی است / دلیل بی دقتی ها در اظهارات وزیر، توهمی است که جایگاه غیرقابل نقد در داخل سیستم به برخی مدیران می دهد