در روزهایی که شوق بازیهای جام جهانی حال خیلی از ما را خوب کرده و شوری در سرها انداخته، صحبت علیه فوتبال خودزنی به نظر میرسد. کافی است در چنین روزهایی کسی علیه فوتبال حرف بزند تا در همان دو سطر اول نوشتهاش متهم شود به «ژست روشنفکری»! متهم شود به تلاش برای ساز مخالف زدن و خودنمایی با زیر سؤال بردن علایق عمومی. اما حرف را در زمانش باید زد، حتا اگر آدمی با فهرستی از اتهامات روبه رو شود.
کسی که از شادی هموطنانش شاد نشود از بیماری روانی رنج میبرد و دچار «دیگرانستیزی» است. من هم آرزومند مؤفقیت ایران در جام جهانیام، فقط به این دلیل که هموطنانی که دل خوش به همین مؤفقیتند شاد میشوند. اما چطور اندوهم را از اینکه این شادمانی را یکسر افیونی میدانم پنهان کنم؟
خدمتی که فوتبال به جامعه میکند ناچیز، غیرضروری و حاشیهای است، اما توجه و ارجی که در مقابل میبیند هزاران برابر آن خدمت ناچیز است. نقد من ناظر به همین عدمتناسب میان «خدمت» و «ارج» است. سرشت فوتبال چه در ایران و چه در همه جای دنیا یکسان است، اما کارکرد منفیِ «ناخودآگاهِ» آن در کشورهای جهانسوم مانند ایران وخیمتر است. فوتبال در همهجا کارکرد مخدّر دارد، اما برای جوامع کمتر توسعهیافته این افیون آسیبزاتر است.
فوتبال هیچ کمک مستقیم و غیرمستقیمی به توسعه نمیکند، هیچ زیرساخت و روساختی را تغییر نمیدهد، هیچ تحول پایداری در جامعه ایجاد نمیکند، هیچ تأثیرگذاری ملیِ قابلاعتنایی ندارد. الگوی درآمدزایی در فوتبال به شدت سرطانی و نادرست است برای همین یکی از بدترین الگوهای زیست اجتماعی را به خورد جامعه و نسلهای جوان میدهد و این یعنی فوتبال نوعی «کژالگو»ست که از قضا الگویی مناسب جلوه داده میشود.
فوتبال هیچ کارکرد اجتماعی ضروریای ندارد اما توجهات را به شکلی تکشیدایانه (مونومانیاک) جذب خود میکند، سیاهچالۀ بیاهمیتی است که امور مهم را در جذبۀ خود میفراموشاند. اگر در همین مسابقات ایران قهرمان جهان شود همچنان هیچ واقعیتی را در جامعه، ساختارها و فرهنگهای ما تغییر نمیدهد، چهبسا این پیروزی از آنجا که غرور کاذب میآورد ما را در خطاهایمان راسختر کند.
البته جوابهای آمادهای هم برای این انتقادها وجود دارد: ایجاد نشاط در جامعه، ایجاد همبستگی قومیـملی و چیزهایی مانند این، اما اگر در هر یک از اینها دقیق شویم هیچکدام راستین نیست و بیشتر توجیهگرانه است.
البته اگر به فرض فوتبال از صفحۀ روزگار حذف شود همۀ کسانی که با پیروزی تیمشان به هوا میپریدند پس از ناپدید شدن فوتبال، ناگهان همۀ دغدغهشان تولید سرانه، نرخ بیکاری، توسعۀ زیربنایی و کار فرهنگی نمیشود و اصلاً شاید همزمان با فوتبالدوستی به این مسائل هم بسیار اهمیت بدهند؛ یعنی فوتبالدوستی و توجه به مسائل مهمتر جامعه منافاتی با هم ندارند. و اصلاً به گمانم 90 درصد نخبگان جامعه هم فوتبالدوستند و همین باعث می شود حرفها و نقدهای من اساساً بیربط و مهمل به نظر رسد. و اصلاً کیست که نداند تأسیس هر زمین چمنی به معنای نجات دهها جوان از اعتیاد و بطالت است. نقد من بر فوتبال هرگز به این معنا نیست که منکر منافع خُرد آنم. اما جامعه خبر ندارد بابت این منافع خُرد چه تاوان سنگینی میدهد!
قراردادی نانوشته در ذهنِ جمعی جامعه شکل گرفته است تا به امری بیاهمیت نهایت اهمیت را بدهد تا آن امر مهمِ کاذب به سرگرمیِ غیرزیانبار و گریز روانیِ جمعی تبدیل شود.
اگر پول و شهرت را از فوتبال بگیریم چند فوتبالیست در فوتبال میمانند؟ قطعاً خیلیها میمانند، همانطور که در پینگپونگ پول و شهرت نیست و همچنان بسیار هوادار دارد، اتفاقاً با تخلیه شدن فوتبال از پول و شهرت تازه فوتبال به سرگرمی پاکیزه تبدیل میشود که آسیبهای افیونی ندارد. و نقد من نیز بر همین فوتبالی است که پول و شهرت رشدی سرطانی در آن کرده است، و اساساً بازیهای المپیک را ستایش میکنم.
در نهایت میدانم تمام این حرفها غرغر آدمهای منزوی و برجعاجنشین تلقی میشود که انگار با عالم و آدم قهرند. اما وقتی درآمد یک سال یک بازیکن فوتبال گاه دهها برابر درآمد همۀ عمر یک کارگر است یعنی مسئلهای «نادرست» در میان است و باید آن را زیر سوال برد. این حرف نه پوپولیستی است، نه آنارشیستی و نه کمونیستی!
فقط قرار نیست هر چیز نادرستی را که لیبرالیسم در حلقمان کرد فرودهیم. تصمیم گرفتم در حرکتی نمادین برای خودم، در ساعات بازیهای ایران کار کنم. آرزویم شادی مردم ایران است، اما پیروزی واقعی را در این اورگاسمِ پوچِ روانی نمیبینم. بلکه زمانی باید از شادی به هوا پرید و غرور ملی ورزید که سطح زندگی در همۀ استانهای ایران برابر باشد.
روزی که مشکل آب خوزستان حل شد من شادی میکنم.
شبکه جامعه شناسی علامه
گروه اخبار/
در انتخاباتی که امروز در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس برگزار شد ؛ « محمدرضا عارف » با 13 رای به عنوان « رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس » انتخاب شد .
به گزارش صدای معلم ؛ « فاطمه سعیدی » عضو کمیسیون آموزش در توئیتی نوشت :
" دکتر عارف با رای اعضای کمیسیون آموزش به ریاست این کمیسیون رسید. امیدوارم روزهای خوبی برای دو حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالی در پیش باشد . "
همچنین جبارکوچکینژاد و قاسم احمدی لاشکی در این جلسه به عنوان نواب رئیس اول و دوم انتخاب شدند.اعضای کمیسیون همچنین با اکثریت آرا محمد باسط درازهای و علیرضا سلیمی را به عنوان دبیران اول و دوم و و سید حمایت میرزاده را به عنوان سخنگو انتخاب کردند .
در نظرسنجی صدای معلم ؛ 6 / 58 درصد رای دهندگان عملکرد کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و نیز فراکسیون فرهنگیان مجلس را " ضعیف " ارزیابی کرده اند .
پایان پیام/
اینفو گرافیک زیر اوضاع سکه بهار آزادی را در ماه های اخیر نشان می دهد.
دولت در آذر ماه ۹۶ برای کنترل بازار شروع به پیش فروش سکه کرد. قیمت سکه آن زمان ۱۳۴۸۰۰۰ هزار تومان بود. دولت در ۶ ماه گذشته ۷۴۸۵۰۰۰ سکه پیش فروش کرده است. اما قیمت سکه در هفته گذشته به بیش از ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان رسید. یعنی هر سکه حدود ۱ میلیون تومان در شش ماه سود داشته است. سودی بیش از ۴۱ درصد! هیچ کار تولیدی و خدماتی چنین سودی ندارد.یک پزشک متخصص که برای هر ویزیت ۳۸ هزار تومان می گیرد گفت که کار کردن فایده ندارد. تولید صنعتی که وضعش در حال عادی خراب است تا چه رسد به وضعیت خاص فعلی . البته معنای این افزایش قیمت ، بالا رفتن قیمت دارایی افراد واقعی نیست. بلکه نشانه کاهش ارزش پول ملی در مقابل ارزهای خارجی است. بازندگان واقعی کاهش ارزش پول ملی، مزدبگیران و حقوق بگیران هستند.کسانی که سکه و ارز و مسکن دارند ارزش دارایی شان حفظ می شود.
اقتصاد ایران برای رشد نیاز به سرمایه گذاری خارجی دارد. گیر اقتصاد ایران در حوزه سیاست است و رفع این گیر در اختیار رییس بانک مرکزی و دولت روحانی نیست سیاست دولت در فروش ارز شکست خورد و نهایتا دولت به سیاست دستوری روی آورد. یعنی اعلام کرد که قیمت ارز ۴۲۰۰ تومان است و صرافی ها را تعطیل کرد و خودش بازار را در اختیار گرفت. اما در کنار بگیر و ببندها یک بازار غیرررسمی ارز شکل گرفت و قیمت دلار به بالای ۷ هزار تومان رسید.
دولت روحانی در تئوری از اقتصاد بازار حمایت می کند اما با خروج آمریکا از برجام و احتمال بازگشت تحریم ها و فضای روانی که در جامعه ایجاد شده ، دولت تئوری خود را زیرپا گذاشت و به سیاستهای دستوری بازگشت.
دولت به وارد کنندگان ، دلار به قیمت ۴۲۰۰ می دهد اما آنها پس از واردات کالاهای خود را متناسب با قیمت آزاد ارز می فروشند. صادر کننده ها هم دلارهای خود را به قیمت ۴۲۰۰ به دولت بر نمی گردانند.
اقتصاد دستوری و سیاست بگیر و ببند باعث ایجاد دو نرخی می شود و این بهترین فضا را برای دلالان و سودجویان فراهم می کند.
باور کردنش دشوار است. بانک مرکزی در شش ماه گذشته ، ۶۰ تن طلا را به صورت سکه به مردم فروخته است. این مقدار معادل ۱۲ درصد ذخایر طلای کشور است. پولهایی که باید به سمت تولید بروند تبدیل به طلا و ارز می شوند و این اتفاق هیچ فایده ای برای رونق اقتصادی و رفع بیکاری ندارد. همه روزنه ها را به روی دولت بسته اند و می گویند یاالله درست کن!
برعکس صاحبان مشاغل تولیدی را تشویق می کند که سرمایه خود را تبدیل به سکه و ارز و مسکن کنند تا از آسیب تورم و ورشکستگی مصون بمانند. حالا هم قاضی سراج رییس سازمان بازرسی از ورود این سازمان به بازار سکه و طلا خبر داده و اولین خبر او هم این است که ۵۰ نفر نیمی از سکه های پیش فروش را خریده اند. این ۵۰ نفر ۳۸۰۰۰۰ سکه خریده اند. به طور متوسط نفری ۷۶۰۰ سکه ! کله حقوق بگیرها با دیدن این ارقام سوت می کشد. نتیجه اش هم کنترل بیشتر نهادها بر اقتصاد است . شاید اجرای این سیاستها در شرایط بحرانی تا حدی بحران را کنترل کند اما راه حل بگیر و ببند و بخشنامه و سرکوب قیمت راه حل اقتصادی نیست.
اقتصاد ایران برای رشد نیاز به سرمایه گذاری خارجی دارد. گیر اقتصاد ایران در حوزه سیاست است و رفع این گیر در اختیار رییس بانک مرکزی و دولت روحانی نیست.
آنچه همه ما از دولت روحانی انتظار داریم تکلیف مالایطاق است. در شرایطی که تحریم ها گسترش پیدا می کنند و رییس جمهور امریکا وعده تحمیل شدید ترین تحریم ها را می دهد و بازار داخلی دچار تلاطم می شود نشانه این است که نیاز به یک تصمیم استراتژیک داریم. همه روزنه ها را به روی دولت بسته اند و می گویند یاالله درست کن!
تمایل اروپا برای نجات برجام با اقدامات افراطی های داخلی خنثی شود (نمونه اش مخالفت اصولگرایان تندرو با تصویب لایحه FATF)
رابطه با منطقه بحرانی است. اقتصاد بین المللی هم ما را به سمت انزوا می راند ، ما هم سر روحانی فریاد می زنیم که چه شد آن وعده هایی که دادی ؟ روحانی بعد از برجام صحبت از برجام دو و سه کرد . اما ترمزش را کشیدند.
سرمشق نیوز
حاج عباس گودرزی چه در زمان تبلیغات انتخاباتی و چه اکنون در جایگاه نمایندگی مردم همواره براین نکته تاکید کرده اند که در امور اجرایی ادارات دخالت نخواهند کرد و فقط بر عملکرد مدیران نظارت خواهند کرد آموزش وپرورش به عنوان گسترده ترین و تاثیرگذارترین دستگاه دولتی با مخاطبانی ۴۰ میلیونی که همه ی آحاد مردم به اشکال مختلف با آن در ارتباط هستند، به شمار می آید.
دور نگهداشتن آموزش و پرورش از سیاسی کاری شعاری است که همه ی جریان ها و تشکل ها به آن اذعان دارند اما در مقام عمل فضای غالب بر این دستگاه سیاسی است.
بدیهی است که از وظایف ذاتی نمایندگان محترم قانونگذاری و نظارت بر دستگاههای دولتی است ،اما در باب چگونگی نظارت است که نظارت جای خود را به دخالت و سیاسی کاری می دهد.
آموزش و پرورش بروجرد که روزگاری نگین درخشان غرب کشور شناخته می شد در دهه ی گذشته با دخالت های برخی نمایندگان صاحب نفوذ و مهره چینی هایی که بیش از آنکه بر مبنای شایسته سالاری باشد در جهت اهداف سیاسی و انتخاباتی بود موجبات پسرفت و افول آن را رقم زدند.
پس از انتخابات سال گذشته فرهنگیان بروجردی امیدوار بودند که نسیم تغییرات در نهاد تعلیم و تربیت هم وزیده شود که خوشبختانه پس از سالها مدیری شایسته ، صادق ،کارآمد و مورد وثوق فرهنگیان بر مسند مدیریت این شهر تکیه زد و موجی از نشاط و امیدواری جامعه فرهنگیان بروجرد را در برگرفت.
پس از این انتصاب ،نمایندگانی که به دلیل رد صلاحیت های گسترده در یک میدان نابرابر و با دراختیار داشتن همه ی ابزارهای تبلیغاتی با مشارکت اندک مردم به بهارستان راه یافته بودند شروع به فضاسازی علیه آقای شهاب روزبهانی مدیر جدید آموزش و پرورش نمودند.
لیکن در این شرایط نماینده ی جوانی که خود نیز از خانواده فرهنگیان محسوب می شود و عملکرد دوساله ایشان نشان می دهدکه در تلاش است مسیر نماینده هجده ساله را با رویکردی دیگرطی کند ، به جای کمک در رفع کمبودها و چالش های پیش رو با فضاسازی رسانه ای به صورت آشکار در امور جاری آموزش و پرورش دخالت نمودند.
حاج عباس گودرزی در مدت نمایندگی خود تلاش های زیادی از جمله برگزاری جلسات با وزرا و معاونین وزرا، حضور در روستاها و...انجام داده اند.
اکنون پس از حدود دوسال از وکالت مردم بهتر است گزارشی از خروجی این جلسات و عملیاتی شدن مصوبات به موکلان خود ارائه دهند که چه گره ای از مشکلات فراوان مردم حل و چه طرح های ناتمامی را به اتمام رسانده اند .
حاج عباس گودرزی چه در زمان تبلیغات انتخاباتی و چه اکنون در جایگاه نمایندگی مردم همواره براین نکته تاکید کرده اند که در امور اجرایی ادارات دخالت نخواهند کرد و فقط بر عملکرد مدیران نظارت خواهند کرد.
نماینده جوان بروجرد ظاهرا در باب وظایف نمایندگی، به جای پاسخگویی به مطالبات مردم و وعده های فراوان برزمین مانده ، تمام انرژی و توان خود را در مسیر تغییر در مدیریت آموزش و پروش قرارداده اند.
دخالت آشکار ایشان در جابه جایی چند تن از مدیران مدارس در سال گذشته نمونه ی واضحی از عدم توجه به اصل تفکیک قوا می باشد.
جابه جایی مدارس و مدیران از اختیارات ذاتی رئیس اداره می باشد که باتوجه به ارزیابی از فضاهای آموزشی و عملکرد مدیران صورت می گیرد.
همراهی با نمایندگان جبهه پایداری در برهم زدن نظم مجلس ، پهن کردن طومار و آتش زدن برجام در مکانی که باید مبنا پای بندی به قانون و احترام به رای اکثریت باشد نمونه ی دیگری از عدم توجه به جایگاه نمایندگی و توسل به ابزارهای غیر دموکراتیک می باشد.
پس از تغییرات صورت گرفته در مدیریت آموزش و پرورش بروجرد در سال گذشته به گواه اکثر کارشناسان و فرهنگیان و همچنین ارزیابی های استانی، شاهد تحول و حرکت رو به رشد در شاخص های آموزشی و فرهنگی بوده ایم.
امیداست زین پس نمایندگان و مسئولین محترم با همدلی و همگرایی چالش های پیش روی آموزش و پرورش را به فرصت تبدیل کنند و از انجام اموری که موجبات برهم زدن آرامش مجموعه ی آموزش و پرورش می گردد خودداری نمایند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
« جمعی از فرهنگیان رزمنده و ایثارگر شهرستان بروجرد » در نامه ای که خطاب به « عباس گودرزی " نماینده شهرستان بروجرد نوشته و برای صدای معلم ارسال کرده اند خواهان توجه این نماینده ملت به سایر مطالبات قانونی به ویژه بهبود معیشت مردم و معلمان و نیز تجدید نظر در برخی رفتارهای مغایر " منافع ملی " شده اند .
« صدای معلم » آمادگی خود را برای پاسخ این نماینده اعلام می کند .
اسامی و امضاهای این همکاران در صدای معلم محفوظ است .
گروه اخبار/ روح ا... کلانتری، مسئول سازمان معلمان ایران (شاخه گلستان) در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری ایسنا سیاستها و برنامه های این سازمان را تشریح کرد
مهین فرهادی زاد فردی است که این روزها خانم ها پروانه سلحشوری ، طیبه سیاوشی و فاطمه سعیدی ۳ تن از نمایندگان لیست امید تهران برای گرفتن یکی از صندلی هایِ ارشد مدیریتی آموزش و پرورش برای او تلاش می کنند . این نمایندگان که در حوزه های سیاسی و زنان در رسانه ها بسیار فعال هستند در حال رایزنی با وزیر آموزش و پرورش و سایر افراد تاثیر گذار هستند تا یک صندلی از صندلی های شورای معاونین را برای مهین فرهادی زاد بگیرند.
سلحشوری مدعی شده است که در دیداری که با بطحایی داشته است از او خواسته است تا فرهادی زاد را به عنوان معاون تربیت بدنی جایگزین مهرزاد حمیدی بکند . بطحایی موافقت نکرده و گفته است که می تواند به عنوان رئیس سازمان نهضت سوادآموزی جایگزین علی باقرزاده بکند ولی مثل اینکه این پیشنهاد زیاد باب میل نمایندگان محترم نیست چنان چه به گوش می رسد فاطمه سعیدی و دوستان شان در تلاش هستند در صورت اینکه معاونت تربیت بدنی را نتوانستند بگیرند او را جایگزین عباسعلی باقری مدیر کل تهران کنند و برای این کار در حال رایزنی با افراد مختلف هستند.
فرهادی زاد دکترای تربیت بدنی و علوم ورزشی دارد و در سوابق کاری وی دبیری فدراسیون ورزش بیماران خاص و پیوند اعضا، نایب رئیسی بانوان در فدراسیون، مدیر کلی تربیت بدنی دختران وزارت آموزش و پرورش و عضویت اجرایی کمیته ملی المپیک دیده می شود .
فرهادی زاد که کار خود را به عنوان معلم با وزارت آموزش و پرورش شروع کرد سپس به وزارت ورزش منتقل می شود و سالهای سال است در وزارت ورزش روی صندلی های مختلفی نشسته ولی هم اکنون که سمت خاصی ندارد هوای برگشتن به آشیان اول کرده است .
جدا از اینکه ایشان چقدر توانمندی و صلاحیت معاون وزیر و مدیر کلی را دارد این اعمال نفوذ نمایندگان در جهت گرفتن سمت برای دوستان و آشنایان قصه ی تکراری و تلخ آموزش و پرورش است . نمایندگان بیشتر به دلیل تاثیر و پتانسیل مدیریت و امکانات آموزش و پرورش در رای سازی و به دلایلی چون زیاد بودن تعداد صندلی مدیریتی و سفارش پذیر بودن وزرا و مدیران آموزش و پرورش علاقه بیشتری برای دخالت در عزل و نصب ها نسبت به سایر وزارت خانه ها دارند.
اگر سلحشوری و سیاوشی هم از عواقب کار خود اگاه نباشند فاطمه سعیدی به عنوان فردی که از بدنه ی آموزش و پرورش بوده قطعا می داند که دخالت های نمایندگان به این شکل یکی از مشکلات ویرانگر آموزش و پرورش است و حکم سم برای آموزش و پرورش را دارد . سعیدی به عنوان کسی که نان و نمک معلمان را خورده به جای مقابله با این نوع دخالت ها و دفاع از کیان آموزش و پرورش با آنها همراهی می کند و گاه پیشرو تر ظاهر می شود.
طبق گفته ی یکی از افراد مطلع خانم سعیدی در جلسه ی نمایندگان با وزیر ، خطاب به بطحایی نقد کرده است که چرا با فلان فرد مشورت می کنی یا در چیدن تیم مدیریت فلانی دخالت می کند . این نوع رفتار از نمایندگان در حیطه کاری وظایف نمایندگی نیست .
اغلب نمایندگان برای رسیدن به مقصود خود از ابزارهایی که در دست دارند بهره می جویند برخی با مصاحبه های رسانه ای علیه وزیر و وزارت آموزش و پرورش و برخی با کشاندن وزیر به مجلس یا تهدید به سوال و استیضاح ! در این میان اغلب وزرا و مدیران آموزش و پرورش درخواست نمایندگان را اجابت می کنند و رضایت آنها را جلب می کنند .
چرا خانم سلحشوری و سایر نمایندگان به جای لابی و اصرار برای گرفتن سمت برای یک فرد مشخص، برای تخصیص ۳۰ درصد مدیریت ها به زنان که شعار رئیس جمهور بود پافشاری نمی کنند ؟
آیا خانم سعیدی در مقابل گلایه همکاران ۳۰ ساله ی خود که مطرح می کنند :
عملکرد بد یوسف نجفی معاون پارلمانی و شاپور محمد زاده مدیرکل دفتر وزارتی باعث جولان دادن نمایندگان در ستاد آموزش و پرورش شده است ؛ از طرفی عدم قاطعیت بطحایی باعث شده تا هم غیر آموزش و پرورشی ها به راحتی در مسایل آموزش و پرورش دخالت کنند و هم بسیاری از مدیران وزارت آموزش و پرورش ساز خودشان را بزنند " چرا فردی را که آموزش و پرورش را رها کرده و منافع و موقعیت های بهتر را برگزیده و الان به سمت دلخواهش نرسیده است باید بیاید و معاون وزیر و مدیر کل شود و انهایی که خاک آموزش و پرورش را خورده اند در جا بزنند و سالها منتظر یک پله ارتقا باشند ؟ " جوابی دارد ؟
چرا خانم سیاوشی و سلحشوری و دوستان شان برای تسهیل پیشرفت زنان در آموزش و پرورش تلاش نمی کنند ؟
این افراد می دانند چه جو نابرابری علیه مدیریت زنان در آموزش و پرورش وجود دارد و در اغلب شهرستان ها نسبت به مدیران زن جو سنگین است؛ این ها احتمالا می دانند سهم زنان از مدیریت آموزش و پرورش در حدود ۳ درصد است ؛ چرا برای حل این مشکلات بیشتر تلاش نمی کنند ؟
خانم سیاوشی اخیرا در مورد حوادث اخیر مصاحبه ای کرده بود که مدعی شده بود :
" پیامی که آموزش پرورش می دهد، پیام خطرناکی است و آن این است که مدارس در حال ناامن شدن است. "
نمایندگان باید به جای لابی کردن برای گرفتن سمت دنبال تصویب قوانینی باشد تا این مشکلات مرتفع شود .
سالهای زیادی است که نمایندگان در عزل و نصب های آموزش و پرورش دخالت می کنند ؛ از گرفتن صندلی ریاست برای پسر خاله و باجناق گرفته تا گرفتن سمت برای دوستان در اموزش و پرورش !
نمایندگان بیشتر به دلیل تاثیر و پتانسیل مدیریت و امکانات آموزش و پرورش در رای سازی و به دلایلی چون زیاد بودن تعداد صندلی مدیریتی و سفارش پذیر بودن وزرا و مدیران آموزش و پرورش علاقه بیشتری برای دخالت در عزل و نصب ها نسبت به سایر وزارت خانه ها دارند.
اصلاح طلبان نیز معمولا در ظاهر شعارهای مخالف این نوع رفتارها را می دهند ولی در عمل بسیاری از آنها هم مرتکب این رفتارها می شوند. نمایندگان اصلاح طلب و مدعی نزدیکی به اصلاحات باید توجه داشته باشند که این کار مثل بومرنگ به خودشان خواهد خورد و آنها برای همیشه نماینده نیستند در دراز مدت ضرر خواهند کرد .
دخالت های نمایندگان و افراد سیاسی در عزل و نصب و سایر تصمیمات آموزش و پرورش در دوره ی بطحایی با شدت و شتاب زیادی رو به فزونی است ؛ از اعمال نفوذ در انتصاب افرادی چون مهاجرانی و خنیفر گرفته تا کنار گذاشتن افرادی مثل گُرد و اعمال نظر در خصوص اجرای برنامه های آموزشی ، سند ۲۰۳۰ و آزمون سمپاد و …
پیش تر در یادداشت هایی گفته بودم عملکرد بد یوسف نجفی معاون پارلمانی و شاپور محمد زاده مدیرکل دفتر وزارتی باعث جولان دادن نمایندگان در ستاد آموزش و پرورش شده است ؛ از طرفی عدم قاطعیت بطحایی باعث شده تا هم غیر آموزش و پرورشی ها به راحتی در مسایل آموزش و پرورش دخالت کنند و هم بسیاری از مدیران وزارت آموزش و پرورش ساز خودشان را بزنند !
به نظر می رسد صدای بطحایی حتی در داخل ستاد هم چندان شنیده نمی شود.
رفته رفته که به انتخابات مجلس نزدیک می شویم بطحایی باید توجه داشته باشد این سهم خواهی بیشتر خواهد شد .
اگر این گونه پیش برود ممکن است در آینده ای نه چندان دور افرادی که معاونت ها را از او می خواهند صندلی خود او را نیز بخواهند .
( سرمشق نیوز )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این روزها، بازار ریا و دورویی به شدت داغ است و خریداران صف بسته اند.
چند ماه است که اداره کل آموزش و پرورش استان فارس توسط سرپرست اداره می شود، یعنی هیچ برنامه مدون و مصوبی را نمی توان برای چالشهای زیر متصور بود :
اول، ثبت نام های مدارس برای سال آینده که با توجه به شرایط موجود و خودسر بودن بسیاری از مدیران مدارس خاص، باعث شده است تا اولیا برای ثبت نام دچار سردرگمی شدید شده و تکلیف خود را ندانند، اخذ شهریه های وحشتناک (تا بیش از پانزده میلیون تومان که آقای احمدی به شدت به فکر کنترل آن است)، مشکلات و ناهنجاری هایی را در این استان ایجاد کرده است که لازم است هرچه سريعتر برای آن فکری شود.
دوم، عدم تعیین تکلیف نیروهای بازنشسته و جایگزین آنها به ویژه در پست های مدیریتی و ریاست ادارات و حتی معاونین مدیرکل ؛ این موضوع نیز باعث می شود برخی از مناطق و حوزه ها، بدون برنامه اداره شود با جایی که دبیران تکلیفشان برای سال آینده روشن نباشد.
سوم، تخلفات و گریز از قانونهایی که انجام شده و لازم است هرچه سريعتر به آن رسیدگی شود(مانند به کارگیری نیروهای غیر معلم در مدارس رسمی)و این بلاتکلیفی باعث گذشت زمان شده و رسيدگي به آن را تقريبا غیرممکن می کند چون مدیران برخی مدارس و روسای مناطق، در خرداد و تيرماه قراردادهایی را منعقد خواهند کرد که برای آموزش و پروش بار حقوقی و مالی به دنبال خواهد آورد و باید جلوی آن گرفته شود.
نکته آخر اینکه، اگر حداکثر تا آخر خرداد تکلیف مدیرکلی آموزش و پرورش استان فارس روشن نشود، لطمه هایی به این استان وارد می شود که شاید اثرات آن تا سالها بر حوزه آموزش اين استان سنگینی کند.
اما چند وقت پیش در مورد حمایت از آقای احمدی برای تصدي پست مدیرکلی با یکی از نمايندگان شهر شیراز (آقای رضایی) جلسه ای داشتیم و ایشان اعلام کردند که به جز با مدیرکلی آقای احمدی، به هیچ کسی موافق نيستند و مواردی را هم اضافه کردند (ظاهرا به دیگران هم چنین قولهایی داده اند) ؛ اما چه اتفاقی در این دو هفته رخ داده است که اینک با سه نفر دیگر از نمايندگان استان (آقایان رجبی، برومند و کرمپور) سعی در تغییر رای وزیر دارند، خدا می داند.
البته با شناختی که از آقای احمدی دارم و اینکه ایشان انسانی آزاد اندیش هستند و هرگز وارد زد و بندهای مرسوم مدیران نخواهند شد، می توان حدس زد که این نمايندگان محترم با خود فکر کرده اند که قافیه را باخته اند و می دانند که جناب احمدی اهل معامله نیست پس باید فکر دیگری کرد.
به آقایان رضایی و رجبی نمايندگان شیراز، آقای کرمپور نماينده فيروزآباد و همچنین جناب آقای برومند نماينده مرودشت، یادآوری می کنیم که سال آینده موسم انتخابات است، با احساسات لطیف فرهنگیان بازی نکنید.
معامله بر سر آینده فرهنگیان و مدیرکلی آموزش و پرورش استان فارس، ممکن است نتايج ناخوشایندی برایتان داشته باشد .
نظر بسیاری از فرهنگیان فارس در مورد انتصاب جناب آقای احمدی مثبت است و اميدوارند بخشی از مشکلات منطقه ای(نه همه) با همت ایشان و تلاش خود فرهنگیان حل شود.
اگر بخواهید بر خلاف نظر فرهنگیان گزینه ای را به وزیر تحمیل کنید شک نکنید در انتخابات آینده نتیجه آن را خواهید دید.
در مورد دو نماينده مرودشت و فيروزآباد با توجه به گرایش شدید اصولگرایی، طبیعی است که با گزینه اصلاح طلب مخالف باشند اما از دو نماينده ای که با نام اصلاح طلبی و با تلاش اصلاح طلبان به مجلس راه یافته اند بسيار بعید است که با نیرویی چون آقای احمدی که از نشانه ها و نمادهای اصلاحات در استان فارس است، مخالفت کنند مگر اینکه در پشت پرده معاملاتی در جریان باشد.
وعده ما انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال آینده.
( صدای معلم آمادگی خود را برای انتشار نقد این مطلب اعلام می دارد . )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
واقعه آزار جنسی دانش آموزان در مدرسه ای در غرب تهران واکنش های متفاوتی را به دنبال داشته است .
همکاران و مخاطبان هر یک مساله را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده اند.
« صدای معلم » ضمن تشکر از این دوستان از سایر معلمان و کارشناسان دعوت می کند تا این موضوع را مورد تحلیل و بررسی بیشتر قرار داده و راهکار کارشناسی را نیز ضمیمه آن کنند .
بدیهی است نظرات و دیدگاه های این دوستان محترم الزاما مورد تایید این رسانه نمی تواند باشد .
پويايي و توسعه يك سيستم، وابسته به وجود يك ساختار و مكانيزم عقلاني و تحول خواه در ارتباط با واگذاري نقش هاي حرفه اي به كاركنان به عنوان نقش آفرينان عرصه هاي سيستمي در جهت تحقق اهداف سازماني مي باشد و در صورت وجود هر نوع كاستي در فرايند واگذاري نقش هاي سازماني، مسير آنتروپي مثبت (فروپاشي) يك سيستم شروع و تسريع خواهد شد.
مقوله به كارگيري منطقي و اثربخش كاركنان در نقش هاي مختلف بر اساس اصول مديريت منابع انساني قابل تبيين بوده؛ چرا كه مديريت منابع انساني همواره به دنبال يافتن چگونگي مديريت مطلوب افراد در سازمان ها با تمركز بر سياست ها و سيستم ها مي باشد.
نتايج مطالعات و پژوهش هاي مختلف در زمينه اثر بخشي در سازمان هاي مختلف كشور، نشان از پايين بودن آن بوده و همين واقعيت به صورت مكرر در گفته هاي كارشناسان و نيز در بطن محتواي نوشته هاي موجود در مقاله ها و مطبوعات به شكل هاي متعدد طرح مي گردد.
در سازمان ها و نهادهاي كشور با درجات مختلف، نقش هاي شغلي مرتبط با مديريت ها و مسئوليت ها عمدتا بر اساس قالب هاي مشخص و قابل پيش بيني به افراد واگذار مي گردد كه لازم است ساختار حاكم و غالب مورد تحليل و بررسي قرار گيرد (البته وجود افرادي با شايستگي هاي مصرح در مناصب مديريتي سيستم ها مورد تاييد و احترام است).
افراد و جريان هايي كه خود را شايسته براي دريافت چنين سهم هايي مي دانند اي كاش حداقل با يك نگاه انتقادي و يا با يك خصوصيت خود ارزيابي به عملكرد و رفتارهاي سازماني خود در ارتباط با كارايي و اثربخشي نگاه كنند در بررسي ساختار مرتبط با تفويض نقش هاي شغلي مرتبط با مسئوليت ها و جايگا هاي شغلي حساس لازم است به چند اصطلاح از لحاظ مفهومي و عملياتي توجه شود:
1. سهم: ضريب شانس زياد در تصاحب جايگاه شغلي برتر و مناسب توسط افراد و يا گروه ها
2. تشنگان سهم: افرادي هستند كه به جايگا هاي شغلي بالاتر علاقه مند بوده،عادت كرده و لذت هاي حاصل از دريافت مزاياي آن را حس نموده اند و با حداقل تلاش به چنين موقعيت هايي دسترسي پيدا مي كنند و پس از دسترسي با منصب ها به شكل حق طبيعي و دائمي خود برخورد مي كنند.
3. اربابان سهم: افرادي هستند كه در قامت گروه ها و تيم ها به دليل برخورداري از مسئوليت هاي سازماني و مخصوصا رانت هاي قدرت، متولي جايگاه هاي شغلي به خصوص مديريت ها هستند و منصب هاي شغلي عمدتا از طريق اين افراد به ديگران واگذار مي گردد.
4. متهمان سهم خواهي: متهمان سهم خواهي دو نوع هستند:
الف: منتقدان: در گستره كنش هاي سيستم ها در جامعه ما، منتقدان از جايگاه مناسبي برخوردار نبوده و يكي از اتهامات آن ها همواره توسط سهم خواهان و يا اربابان سهم ها جهت به حاشيه راندن و يا تحقير و تخريب آ ن ها، سهم خواهي بوده در حالي كه بسياري از اين افراد علاقه اي به كارهاي اجرايي نداشته و عمدتا در جهت بهبود سيستم ها تلاش وروشنگري مي كنند.
ب: علاقه مندان به كارهاي اجرايي و مديريتي: اين گروه به عنوان عضوهاي برخواسته از سيستم ها، علاقه به حضور در كارهاي مديريتي دارند و حتي حضور خود را در كارايي سيستم ها موثر مي دانند و علاقه مند به توسعه شاخص هاي سيستم هستند هر چند كه ممكن است افرادي با توانمندي ها و قابليت هاي ضعيف هم از چنين گرايش هايي برخوردار باشند.
اگر بخواهيم بين چهار مولفه فوق به شكلي رابطه برقرار كنيم مي توان تشريح كرد كه عمدتا سهم ها توسط اربابان سهم به تشنگان سهم از طريق رابطه هاي مبتني بر روابط ارباب رعيتي و يا قومي و دوستي و يا در قالب بده بستان هاي مختلف واگذار مي شود و از بين حلقه سوم نيز افرادي ممكن است بر اساس روابط حاكم بين حلقه هاي اول و دوم وارد چرخه هاي مبتني بر سهم ها شوند.
آنچه كه از برآيند چنين فرايندي حاصل مي شود چرخش مسئوليت ها به خصوص مسئوليت هاي مهم بر مدار افراد و گروه هاي مشخص و محروم شدن جامعه و سيستم ها از ظرفيت هاي مديريتي، علمي و معنوي ساير افراد و گروه هاي اجتماعي مي باشد كه متاسفانه چنين روند بنيان افكن بر سيستم هاي مختلف جامعه حاكم بوده و در آسيب شناسي ناكارآمدي سيستم ها مي تواند به عنوان مهمترين عامل مورد توجه قرار گيرد.
متاسفانه هر زمان انتقادي توسط افراد مختلف بر حوزه هاي سيستمي يك نهاد وارد مي شود؛ منتقدان توسط تشنگان سهم و طرفدارانشان به سهم خواهي مغرضانه متهم مي شوند و اين شبهه در ذهن ها تداعي مي گردد كه هدف چنين منتقداني صرفا تصاحب منصب هاي مديريتي است و باز متاسفانه رفته رفته اين شيوه مقابله با اصحاب نقد و كنشگران تبديل به يك رويكرد و سنت رايج شده است.
پس ازطرح مطالب فوق لازم است به دو نكته مهم و اساسي توجه شود:
نكته اول در ارتباط با سيماي تشنگان سهم و اربابان سهم در ارتباط با چگونگي دريافت و كسب سهم: به طور حتم تا زماني كه مقوله آپارتايد سيستمي حذف نگرديده و اصول علمي و منطقي مبتي بر شايستگي و پاسخگويي بر فرايند احراز مديريت ها حاكم نشود؛ شرايط و آينده خوشي براي سيستم ها قابل تصور نخواهد بود
تامل و تدبر بر چگونگي كسب عمده پست ها و منصب ها در سيستم هاي جامعه، نشان از حاكم شدن يك امر منفي در احراز منصب هاي مديريتي بوده كه مبتني بر يك رابطه ارباب و رعيتي مي باشد؛ چه آن سان كه افراد براي دريافت و حفظ پست هاي مديريتي و رياستي نسبت به مافوق خود از باب چاپلوسي و رعيتي وارد شده و در ارتباط با منصب هاي پايين تر از خود نيز در قامت ارباب ظاهر مي شوند و اين چرخه معيوب همچنان ادامه دارد. در اين ميان چند سوال مهم براي اين گروه ها و افراد مطرح مي شود كه:
1. آيا جايگاه هاي اداري خاص و مديريتي كسب شده توسط اين افراد براساس شايستگي ها و توانمندي هاي آن ها شكل گرفته است؟
2. آيا واقعا در شرايط موجود مرتبط با سيستم ها، چنين اشخاصي خود را از افراد ديگر شايسته تر مي دانند؟
3. در صورتي كه اين گروه براي خود، جايگاه ممتازي در سازمان قايل هستند؛ مشخص نمايند كه بر اساس كدام اصول مديريتي و اخلاقي، خود را شايسته چنين منزلتي مي دانند و براي ديگران چنين جايگاهي قائل نيستند؟
آنچه كه در اين ميان قابل نتيجه گيري است؛ دقت بر اين واقعيت است كه چنين جايگاه هايي عمدتا بر اساس شايستگي و اصول ارتقاء براي چنين گروهي ايجاد نشده است و هر نوع بررسي علمي – پژوهشي خود مهر تاييدي بر چنين ادعا مي باشد و اين روند همواره مورد اعتراض ساير اعضاي سيستم بوده و خواهد بود.
نكته دوم در ارتباط با عملكرد افراد مرتبط با سهم خواهان و اربابان سهم ها:
افراد و جريان هايي كه خود را شايسته براي دريافت چنين سهم هايي مي دانند اي كاش حداقل با يك نگاه انتقادي و يا با يك خصوصيت خود ارزيابي به عملكرد و رفتارهاي سازماني خود در ارتباط با كارايي و اثربخشي نگاه كنند؛ هر چند كه اين روزها، همين افراد و گروه ها خود بيشتر در مقام منتقد قرار گرفته اند و باز در اين ميان براي اين افراد، چند سوال مطرح مي گردد:
1. تاكنون تا چه حد در حوزه هاي مختلف مانند آموزش و پرورش، آموزش عالي، كشاورزي، حمل و نقل، راه و مسكن، صنعت، آب و هوا و ... احساس موفقيت مي كنند؟
2. در ارتباط با كاستي هاي مختلف و گسترده در حوزه هاي مختلف مانند آموزش و پرورش، آموزش عالي، كشاورزي، حمل و نقل، راه و مسكن، صنعت، آب و هوا و ...تا چه حد احساس مسئوليت مي كنند؟
3. تا چه حد بر كاستي هاي علمي و حرفه اي خود در جهت حل مشكلات و بهبود فرايندهاي سيستم اعتراف دارند؟
4. تا چه حد بر اصول اخلاقي در ارتباط با نقش خود در ايجاد مشكلات و ضعف مديريتي خود پاي بند بوده و سعي در كنار رفتن از اين منصب ها دارند؟
5. در چه زماني شرايط را براي ظهور نيروهاي پرانرژي، جسور، تحول خواه و خلاق در سيستم مهيا خواهند ساخت؟
و اگر به عنوان يك نگاه موردي به يك سيستمي مانند آموزش و پرورش انداخته شود؛ مي توان چنين سوالاتي را براي چنين افرادي مطرح كرد كه:
1. تاكنون تا چه ميزان سبب كارايي و اثر بخشي سيستم آموزش و پرورش شده اند؟
2. تاكنون تا چه حد سبب افزايش انگيزش تحصيلي دانش آموزان شده اند؟
3. تاكنون تا چه حد سبب افزايش رضايت شغلي معلمان شده اند؟
4. تاكنون تا چه حد سبب تقويت هويت حرفه اي معلمان شده اند؟
5. تاكنون تا چه حد سبب تقويت مهارت هاي زندگي در دانش آموزان شده اند؟
6. تاكنون تا چه حد سبب كاهش آسيب هاي اجتماعي در دانش آموزان شده اند؟
7. تا چه حد سبب ايجاد زمينه هاي مناسب جهت ظهور و پرورش استعدادهاي دانش آموزان شده اند؟
8. تا چه حد سبب پرورش مهارت هاي تفكر در دانش آموزان شده اند؟
9. تاكنون تا چه حد سبب تقويت رفتارهاي شهروندي در دانش آموزان شده اند؟
10. تاكنون تا چه حد سبب تقويت روحيه همكاري و رفتارهاي تيمي در دانش آموزان شده اند؟
11. تاكنون تا چه سبب تسهيل رشد اخلاقي در دانش آموزان شده اند؟
12. تاكنون تا چه حد سبب ايجاد آمادگي براي ورود به زندگي اجتماعي در دانش آموزان شده اند؟
13. تاكنون تا چه سبب ايجاد آمادگي حرفه اي و شغلي در دانش آموزان شده اند؟
14. تاكنون تا چه حد سبب ارتقاي مهارت هاي تربيتي و روان شناختي اولياي دانش آموزان شده اند؟
و سوالات متعدد ديگري ....
به طور حتم تا زماني كه مقوله آپارتايد سيستمي حذف نگرديده و اصول علمي و منطقي مبتي بر شايستگي و پاسخگويي بر فرايند احراز مديريت ها حاكم نشود؛ شرايط و آينده خوشي براي سيستم ها قابل تصور نخواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید