در اواسط سال تحصیلی ۹۷-۹۶ بود که صحبت هایی مبنی بر برکناری یا استعفای اجباری مسئول سابق اداره ی آموزش عشایر شهرستان لالی جناب آقای امین هزاریان و انتصاب شایسته ی دکتر خداداد خدری میرقائد به گوش رسید که متاسفانه به دلایلی این انتصاب تا اردیبهشت ماه به تعویق افتاد و بالاخره بعد از ماه ها انتظار این انتصاب در سالن ارشاد با تودیع مسئول سابق اداره ی آموزش عشایر شهرستان لالی صورت گرفت اما به شیوه ای غیرمتعارف و بدون معارفه ی مسئول جدید آموزش عشایر شهرستان.
البته معارفه ی این مسئول شایسته و توانمند جناب آقای دکتر خداداد خدری میرقائد در روزهای آتی انجام خواهد شد ولی سوالی که پیش می آید این است که علت عدم معارفه ی دکتر خدری در سالن ارشاد و به تاخیر انداختن معارفه ی ایشان چه بوده است؟
گفته می شود عدم وجود برنامه در جذب نیروهای پیش دبستانی و حق التدریس، بی توجهی به سهمیه خانواده فرهنگیان، جذب نیروها با مدارک غیر مرتبط، و نارضایتی مردم و فرهنگیان عشایر از دلایل تغییر در آموزش عشایر لالی بود.
حال از فرهنگیان آموزش عشایر لالی انتظار می رود با همکاری و هم اندیشی با این نیروی توانمند کیفیت آموزش منطقه را به سطح مطلوب برسانند.
مدیرکل آموزش و پرورش خوزستان:
* آیا دست هایی پنهان وجود دارد که جلوی این معارفه را گرفته اند یا خیر؟
* آیا دلیل تاخیر این معارفه مسایل جناحی و سیاسی یا قدرت و دخالت نماینده ی مجلس می باشد؟
* آیا دلیل این تاخیر تهدید یا فشار برخی از معلمان و مسئولان شهر و عشایر به جهت مسایل طایفه ای نیست؟
* آیا دلیل این تاخیر شایعات_دروغین و بی اساس برخی از افراد در خصوص درگیری احتمالی و موارد دیگر با روی کار آمدن ایشان نیست؟
در هر صورت این تاخیر در عدم معارفه ایشان نشان دهنده ی ضعف مدیر کل آموزش و پرورش استان خوزستان در انتصاب ها و عزل هاست.
وزیر محترم آموزش و پرورش
آیا وقت آن نشده که با وجود این همه اتفاقات و نارضایتی ها در مجموعه ی آموزش و پرورش طی سال های اخیر مدیرکل فعلی را عزل و فرد دیگری را برای مدیرکلی آموزش و پرورش استان خوزستان تعیین کنید؟
( لطفا مدیرکل آموزش و پرورش استان خوزستان پاسخگو باشند... )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وزیر آموزش و پرورش حرفهای کهنه را به کمک مشاورین خودش در بسته بندی قشنگ و مدرن عرضه می کند/ وزیر در حالی شعار معیشتی و رفاهی می دهد که طرح واقعی او صرفه جویی در هزینه ها از طریق بودجه ریزی عملیاتی است/ در آموزش و پرورش صرفه جویی فقط یک شعار است/ سیاست دولت ، کاهش هزینه های جاری در حوزه هایی مانند آموزش و پرورش است که از نظر مجموعه نظام اولویت ندارد/ بودجه نهادهای نظامی و امنیتی و نهادهای فرهنگی حافظ ایدئولوژی نظام ، یارانه ، آب و برق و فاضلاب ، تامین اقلام خوراکی مردم و.... قابل چانه زنی نیستند/ آموزش و پرورش اولویت دست هشتم دولت و نظام هم نیست/ اتلاف بودجه در وزارتخانه ای که 95 تا 98 درصد بودجه آن صرف هزینه های پرسنلی می شود قاعدتا در همین هزینه ها (حقوق و مزایای کارکنان ) نهفته است/ آقای بطحایی و معاونان و مشاوران او در جلسه با معلمان شعارهای معیشتی و صنفی را تایید می کنند اما در جلسه با آقای نوبخت و رییس جمهور و آقای جهانگیری وعده صرفه جویی و بودجه ریزی عملیاتی می دهند/ مبنای محاسبه بهره وری صد درصد چهاربند با مبنای 30 و 35 درصدی بطحایی و الهیار به کلی متفاوت است/ استدلال بطحایی و الهیار اقتصادی و بر مبنای مقایسه هزینه تمام شده خدمات آموزشی در بخش دولتی و خصوصی است/ حقوق معلم در بخش خصوصی کمتر از یک سوم حقوق معلم در بخش دولتی است/ وقتی دولت می تواند صندلی خالی مدرسه غیردولتی را به قیمت 800 هزار تومان بخرد و نتیجه بهتری بگیرد، دلیلی ندارد که در مدرسه دولتی ، بین 3 تا چهار برابر این مبلغ را برای هر دانش اموز هزینه کند/ کاهش معلم رسمی و افزایش معلم حق التدریس شاغل و معلم خرید خدمتی سیاست دولت است/ معلمان رسمی را اخراج نمی کنند، مساله بر سر جذب نیروهای جایگزین بازنشسته ها در چند سال آینده است/ مخالفان بودجه ریزی عملیاتی از زاویه عدالت اسلامی که حکومت به مردم وعده داده بود و یا عدالت سوسیالیستی از سیاست دولتی بودن خدمات آموزشی دفاع می کنند/ مسئولان دولتی و غیر دولتی و حتی فعالان سیاسی و صنفی، معلمان را انسانهای صادق ، ساده و احساساساتی تصور می کنند که اگر حرف دل آنها را بگویند معلمان را شیفته خود می کنند/ متاسفانه اغلب معلمان دوست دارند حرفهای گوش نواز و شیرین بشنوند/ عبور از یک ایدئولوژی به ایدئولوژی دیگر افتادن از چاله به چاه است/ نگاه ایدئولوژیک به عدالت چه از نوع ابوذری و چه از نوع سوسیالیستی و چه از نوع سوسیالیسم کارگران خباز (نانوا) کردستان توهم می آفریند/ گروه هایی از معلمان که با سیاستهای دولت مخالفند حق دارند بدون تعطیل کلاس های درس و لطمه زدن به دانش آموزان با استفاده از روشهای قانونی و مسالمت آمیز اعتراض خود را بیان کنند/ بعد از تجمع اخیر تعدادی از معلمان و بازنشستگان در مقابل سازمان برنامه و بودجه ، چند نفر از معلمان بازداشت شدند و خبرهایی از ضرب و شتم معلمان هم منتشر شد/ آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش در توئیتی ظاهرا از معلمان بازداشت شده دفاع کرد/ این دفاع از معلمان در واقع نوعی حمله بود/ آقای وزیر حتی جرات طرح صورت مساله یعنی "بازداشت چندتن از معلمان معترض و ضرب و شتم تعدادی از آنها" را ندارد و به جای بازداشت از کلمه "حضور " استفاده می کند/ بطحایی با حِس "خودمدعی العموم پنداری"، تجمع کنندگان را متهم به بی انصافی و بی تدبیری و نادیده گرفتن شرایط سیاسی کشور و شرکت در تجمع غیرقانونی می کند/ نیت وزیر هرچه باشد مضمون این توئیت سلب مسئولیت (Disclaimer) و تبرئه خود و گناهکار دانستن معلمان است/ نهادهای مخاطب متوجه ترس و جبن نهفته در این توئیت می شوند و به آن وقعی نمی گذارند/ آقای وزیر در این توئیت از فرمول معروف " سنگ مفت ، گنجشک مفت " استفاده کرده است/ معمولا اغلب بازداشت شدگان در تجمعات را بعد از یکی دو روز به قید کفالت تا برگزاری دادگاه آزاد می کنند آقای بطحایی خودش را قاطی ماجرایی کرده که در آن تاثیر گذار نیست/ رییس جمهور چندی پیش ، از "روزه سکوت" برخی وزیران انتقاد کرد اما گاهی آدم آرزو می کند که ای کاش مدیران آموزش و پرورش روزه سکوت بگیرند/ تضاد بین تبلیغات بلندبالای برخی مدیران برای خرید محبوبیت شخصی و عملکرد و امکانات ضعیف دستگاه هاه های دولتی از عوامل تشدید و تحریک نارضایتی های معلمان است/ نگاه ابزاری مسئولان به خواسته های صنفی معلمان دردسر ساز و باعث سوء تفاهم است/ آقای بطحایی بگوید سیاست دولت و برنامه او در آموزش و پرورش چیست/ هر سال دریغ از پارسال آقای فانی وزیر اسبق حداقل ذهن منسجمی داشت و هر بار، 5 سیاست اصلی خود را تکرار می کرد/ اگر آقای بطحایی این 5 سیاست را کنار گذاشته شده است چه اصول یا سیاست هایی را جایگزین آنها کرده است/ به نظر من وزارت آموزش و پرورش نه مجری ساستهای کلی دولت در بودجه ریزی عملیاتی و افزایش بهره وری است و نه اعتقادی به سیاست رفاهی و افزایش بودجه دارد/ هدف وزیر ماندن در پست وزارت با گذران روزمره و حل مقطعی و از سرگذراندن بحران ها است
گروه گزارش/
روز پنج شنبه 20 اردیبهشت ماه تعدادی از معلمان در مقابل سازمان برنامه و بودجه برای بیان مطالبات صنفی و حقوق قانونی خویش دست به تجمع مسالمت آمیز زدند .
اصل 27 قانون اساسی صراحتا بر آزادی اجتماعات تاکید دارد .
در اصل نهم قانون اساسی هم آمده است :
" در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند. "
متاسفانه بر خلاف انتظار این تجمع به خشونت کشیده شد و برخورد نامناسب و غیرفرهنگی و خلاف حقوق شهروندی با فرهنگیان جامعه صورت گرفت .
خوشبختانه برخی از نمایندگان آگاه و مسئولیت شناس مجلس مانند فاطمه سعیدی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و پروانه سلحشوری رئیس فراکسیون زنان مجلس ، نسبت به برخوردهای صورت گرفته واکنش اعتراضی نشان دادند .
« صدای معلم » از مسئولیت شناسی این عزیزان تشکر و قدردانی می کند .
اما آن چه موجب تعجب و شگفتی ما است سکوت برخی دیگر از نمایندگان مجلس مدعی دفاع از حقوق معلمان به ویژه « حمیدرضا حاجی بابایی » رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس شورای اسلامی است .
حاجی بابایی که همیشه خود را مدافع سرسخت معلمان نشان می دهد و خود را معلم می نامد مشخص نیست که چرا در برابر این گونه حرمت شکنی ها و تعرض به کرامت معلمان سکوت کرده است ؟
« صدای معلم » انتظار دارد که نمایندگان مجلس در خانه ملت صدای رسای ملت و نگاهبان حقوق اساسی مردم و حقوق شهروندی آنان از جمله حق آزادی بیان و حق برگزاری تجمعات مسالمت آمیز باشند و در مقابل تعرض به این حقوق ساکت ننشینند.
پایان گزارش/
مدیرکل سابق آموزش و پرورش لرستان خطاب به نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی گفت: به دوستان عزیز نماینده پیشنهاد میکنم اگر توان امضاء جمع کردنتان را صرف رفع مشکلات کارخانجات و احیای صنایع تولیدی و اشتغالزایی در حوزهی انتخابیه خود کنید و لشکر جوانان تحصیلکرده بیکار و فهیم همشهری را سر یک لقمه نان حلال بیندازید دیگر نیازی به چینش افراد در آموزش و پرورش و تبلیغات انتخاباتی با هزینههای سنگین ندارید.
دفع و ایزوله کردن انديشمندان مستقل ، تشویق افراد متملق و ايجاد شبكه اي از مشاوران عمدتا بازنشسته در قالب قرارداد از سیاستهای دورن سازمانی محمدیان بود/ نام شناسنامه ای او بهرام محمدیان است ، پیش نام محی الدین در مشخصات رسمی او وجود ندارد/ بازی بهرام محمدیان با اصلاح طلبان و معتدلها تمام شد /کنار گذاشتن و یا ناگزیر ساختن بهرام محمدیان به کناره گیری از سوی بطحائی، نقطه مثبتی در کارنامه بطحائی است/ فانی برای جلوگیری از پیوستن محمدیان به جرگه مخالفان و بازی کردن در زمین دیگران او را نگهداشت/ دانش آشتیانی دريافتِ پيام غيرمستقيم از سوي مقامات فرا دولتی را به عنوان دلایل نگهداشت محمدیان مطرح کرد/ انتقاد رییس جمهور از محتوای ارتجاعی کتاب های درسی یکی از علل برکناری محمدیان بود/ دغدغه بطحائی از تکرار ماجرای مدارک تقلبی الهیار ترکمن و پرداخت هزینه آن یکی از دلایل کنارگذاشتن محمدیان بود/ بطحایی که چند ماه قبل در یک حکم رسمی از عنوان حجت الاسلام دکتر برای محمدیان استفاده کرده بود در نامه پذیرش تقاضاي بازنشستگي محمدیان عنوان دکتر را حذف کرد/ بهرام در سال 60 در سن 19 سالگی از رشته علوم انسانی – اقتصاد – دبیرستان فردوسی تبریز دیپلم گرفت/ بهرام محمدیان مدعی است که در سال 66 در رشته زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران لیسانس گرفته است/ محمدیان در سال 1370 موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته (زبان و ادبیات عرب) دانشگاه آزاد شد/ سایت شخصی محمدیان مدعی اخذ مدرک دکتری در رشته زبان و ادبیات عرب (1375) از دانشگاه آزاد و گرفتن مدرک دکتری در رشته ادبیات تطبیقی از دانشگاه کمبریج انگلستان توسط ایشان شده است مدرک تحصیلی که در تاریخ 20/4/1366 از سوی آقای بهرام محمدیان ارائه و بر اساس آن حکم مربوطه صادر شده، " رشته های حوزوی" است و نه " کارشناسی رشته زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران/ بهرام محمدیان در صورت دارا بودن مدرک کارشناسی از دانشگاه تهران تصویر آن را منتشر کند / پايان نامه تحصيلي با عنوان "مفسرين شيعه" ذیل نام بهرام محمدیان ثبت شده است که دلالت بر برخورداری ايشان از مدرك کارشناسی ارشد زبان و ادبيات عرب از دانشگاه آزاد اسلامی و تدوين پايان نامه تحصيلي دارد/ نشانه ای از تحصیل بهرام محمدیان در دوره تحصیلی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی، موجود نیست/ جست و جو با واژه های مرتبط با عنوان رساله دکتری ادعا شده یعنی تصحيح و تعليق كتاب شريف مجمع البحرين شيخ فخرالدين طريحي ، بدون نتیجه بود/ مراجعه حضوری به کتابخانه و مراکز واحدهای گوناگون دانشگاه آزاد اسلامی، نیز سرانجامي نداشت/ برای رفع این شبهه آقای محمدیان می تواند مدرک دکتری خود را منتشر نماید/ بهرام محمدیان در زندگي نامه خود، اشاره ای به عنوان و موضوع رساله خود برای دریافت مدرک تحصیلی دکتری از دانشگاه کمبریج انگلستان نکرده است/ پس از جست و جو در تارنماي دانشگاه کمبریج و يافت نشدن نام وي، از دانشگاه کمبریج استعلام شد/ جواب دانشگاه در مورد تحصیل آقای بهرام محمدیان در این دانشگاه منفی بود/ در سابقه پرسنلی و حکم کارگرینی آقای بهرام محمدیان، فقط و فقط مدرک کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی درج و اعمال شده است و از مدارک ادعا شده کارشناسی دانشگاه تهران و دکترای دانشگاه آزاد اسلامی و دکتری کمبریج انگلستان نشانی وجود ندارد/ به نظر می رسد که اقدام بهرام محمديان در معرفي خود با عنوان دکتر در جایگاه مدیر مسئول مجلات علمي و پژوهشي متعلق به سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، مکاتبات اداری و ... ، بلا وجه بوده است/ این حق معلمان و جامعه آموزش و پرورش است که از ایشان دلیل و مدرک ادعای عنوان دکتری را بخواهند/ اگر محمدیان نتوانند مدرک معتبری دال بر داشتن لیسانس از دانشگاه تهران و دکتری از دانشگاه آزاد و دانشگاه کمبریج انگلستان ارائه دهد مانند الهیار ترکمن مرتکب دروغگویی شده است
گروه اخبار/
پس از استعفای محمدعلی نجفی از شهرداری تهران در حالی که دو گزینه مطرح « محمدعلی افشانی »و « سمیع الله حسینی مکارم " بودند و محمدعلی نجفی نیز در نامه ای به شورای شهر تهران حسینی مکارم را توصیه کرده بود اما این نامه کارساز نبود و افشانی شهردار تهران شد .
دیروز مطلبی از شیرزاد عبدالهی در صدای معلم منتشر گردید ( این جا ) که از شورای شهر تهران خواسته شده بود مستقل تصمیم گرفته و زیر بار توصیه ها نرود .
ترامپ نشان داد که کابوی هیجان طلبی بیش نیست و سطحی بودن اخلاق در فرهنگ کشورش را در عرصه جهانی به منصه ظهور رساند.
از زمان روی کار آمدن دولت تدبیر و امید در سال ۹۲ که حسن روحانی قول داد در یک فرصت زمانی ۱۰۰ روزه پرونده اتمی را در یک مسیر درست مذاکره قرار دهد و پس از مدت زمان زیادی که صرف مذاکرات شش کشور مطرح دنیا با ایران در مکان های مختلف و سرانجام ژنو سوییس انجام شد ؛ تمام دنیا چهره صلح طلب و منطقی از ایران اسلامی را در این ماراتن سنگین و فشرده مذاکرات مشاهده نمودند که بر خلاف ادعاهای لابی صهیونیسم و امپریالیسم که ایران را کشوری در مسیر تهدید امنیت جهانی معرفی می نمودند و اذعان به تلاش این کشور برای به دست آوردن بمب هسته ای داشتند ؛ قبول مراحل بازرسی و مراقبه شدید جهانی از سوی ایران در مذاکرات هستهای و شفاف نمودن فعالیتهای اتمی ایران برای جهانیان؛ همچنین فتوای مقام معظم رهبری مبنی بر حرام دانستن تلاش برای ساخت بمب اتمی ؛ نشان داد که نه تنها ایران بر طبق تاریخ کهن خود بر صلح و دوستی و مودت بین انسان ها تکیه زده است ؛ بلکه بر طبق امضای معاهده ان پی تی ؛ به جهانیان با امضای خود این تعهد را داده که هیچ تلاشی در جهت برهم زدن امنیت جهانی نخواهد نمود و بر عهد و پیمان خود مبنی بر استفاده از فعالیت های صلح آمیز هستهای؛ استوار و ثابت قدم خواهد ماند و به فضل الهی در طی یکی دو سال گذشته؛ گزارش های آژانس بینالمللی انرژی اتمی؛ تاییدی بر حرکت درست و منطقی ایران اسلامی در مسیر توافق خود با شش کشور بوده است که این چنین رفتار شفافی در عالم سیال سیاست مایه مباهات و فخرفروشی بر جهانیان در این عصر بی اخلاقی هاست.
در این میان خبر خروج ایالات متحده آمریکا از برجام در یکی دو روز گذشته که زمزمه آن از دوران تبلیغات انتخاباتی آقای ترامپ در محافل سیاسی مطرح شده بود؛ مایه تحیر جهانیان گردید که چگونه کشوری که بیشترین تاثیر را در تعاملات سیاسی جهان امروز داشته و دارد و به نوعی خود را کدخدای کشور های جهان معرفی می نماید؛ تا این اندازه وقاحت به خرج داده و تعهدی که مدت زمان درازی توسط کشورهای تاثیر گذار دنیا ؛ صرف تحقق آن شده است را هیچ و بی حاصل انگارد و به راحتی عهد و پیمان کشور متبوعش را به فراموشی سپرد و از آن خارج گردد!؟
آیا با چنین حرکتی دیگر می توان به دوام و ثبات معاهدات مختلف جهانی امید داشت و از کشورهای مختلف جهان انتظار داشت که به مفاد آن پایبند بمانند ؟!
و آیا حتی افکار عمومی خود ایالات متحده آمریکا می تواند چنین بی اخلاقی هایی را از سوی سیاستمداران کشورش هضم نماید و همچنان مدافع سیاست های کاربردی ایشان در عرصه جهانی بماند؟
آیا در فرهنگ این کشور تا این حد بی اخلاقی در سیاست قابل اغماض بوده و هست که بتوان در کنار سایر رسوایی های اخلاقی رییس جمهور ترامپ؛ این چهره خیانکار و غیرقابل اعتماد از کشورشان که توسط ایشان به منصه ظهور رسیده را توجیه نمود و از کنار آن به سادگی گذشت؟!
ایران اسلامی از این آزمون بسیار دشوار در همین مدت کوتاه و با اخذ مواضع درست و منطقی ؛ سرفراز خارج شده و نشان داده که بر خلاف کشوری که قدمت تمدن در آن به پانصد سال هم نمی رسد ؛ ایران با تمدن کهن چند هزارساله خود که همیشه دروغ و عدم تعهد به عهد و پیمان را تهدید و خطری جدی برای مملکت قلمداد نموده است؛ با تمام بد عهدی ها از یکی از مهم ترین کشورهای طرف توافق هستهای؛ همچنان بر عهد و پیمان خود استوار مانده و خواهد بود تا به تمام جهانیان ثابت کند که همیشه حق با زر و تزویر و قدرت نبوده و نیست و کشورهای متمدن دنیا بی هیاهو و آرام در مسیر تعاملات جهانی گام بر میدارند و برای شان اخلاق در سیاست مهم ترین اصل بوده و هست.پس از اعلام خروج ایالات متحده آمریکا از توافق هسته ای توسط ترامپ شاهد اظهار نظر فدریکا موگرینی از طرف اتحادیه اروپا در این مورد بودیم که نشان داد توافق هستهای توسط دستگاه دیپلماسی ما به زیرکی و هوشمندانه طراحی شده و در صورت برهم زدن آن توسط هر کدام از شش کشور هزینه های زیادی را بر دوش آنان می گذارد که ابراز نگرانی های فرانسه که بیشترین قرارداد های سرمایه گذاری را در ایران پس از توافق داشته ؛ موید همین مطلب است که بر خلاف تندروهای داخلی که مترصد دستاویزی برای حمله و تخریب دولت اند ؛ باید بر ظرافت کار و تنظیم ماهرانه توافق توسط آنان آفرین گفت که چنین پر قدرت ترین کشور توافق را مجبور به پذیرش هزینه های گزاف خروج از توافق نمود و بارها ترامپ اذعان داشت که جان کری وزیر وقت خارجه آمریکا در مقابل تیم مذاکره کننده هستهای ایران هیچ شانسی برای برد نداشته و یک توافق سرشار از منفعت برای کشور ایران را در مقابل شش قدرت برتر جهان ؛ رقم زده اند. امثال همین هایی که امروز پرچم آمریکا را در مجلس به آتش کشیدند و با جملات ریتمیک و پرهیاهو فریاد می کشیدند؛ برجامو پاره کردیم؛ در خرداد ماه ۱۳۵۸ در روزنامه های وقت تیتر ؛ نیروگاه های هسته ای؛ خیانت آشکار به خلق ما؛ می زدند و می گفتند کشوری که نفت و گاز دارد ؛ چه نیازی به انرژی اتمی دارد و قطعا ؛نه فریاد امروز شان منطقی و از سر دلسوزی ست و نه بلوای دیروزشان
حال که جهان چهره صلح طلب ایران اسلامی و در مقابل خیانتکار ایالات متحده را در این توافق که مورد تایید موثرترین کشورهای دنیا بوده را دید و برتری دیپلماسی ایرانی موجب به زانو درآوردن کدخدا و پذیرش رسوایی خیانتکاری در عهد و پیمان؛ گردید ؛ لازم است که آحاد اقشار و جناح ها و طیف های مختلف سیاسی ضمن داشتن انسجام و توجه به منافع ملی و پرهیز از تفرقه و مورد نکوهش قرار دادن دولت و دستگاه دیپلماسی؛ متحد و منسجم مانند زمان هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی؛ در مسیرهای مختلف سیاسی؛ اقتصادی و..... گام بردارند و با پرهیز از حرکت های احساسی مانند اقدام ناشیانه و هیجانی نمایندگان مجلس در به آتش کشیدن پرچم آمریکا؛ به افکار عمومی دنیا چهره متفاوتی از ایران اسلامی را نشان داده و نقشه های لابی صهیونیسم و امپریالیسم را نقش بر آب نمایند و بدانند همگی بر کشتی جمهوری اسلامی و در کلمه مشترکی به نام ایران قرار داریم و نباید به موج سواران سیاسی و اقتصادی؛ مجال سواستفاده از این رهزن و ایجاد هزینه های غیر قابل بازگشت بدهیم.این موضوع برای خود افکار عمومی آمریکا نیز قابل هضم نبوده و نیست و بیش از دو سوم مردم آن کشور از چنین بی اعتباری و پیمان شکنی توسط رییس جمهور متبوع شان ناراحت و مخالف اند و مانند دیگر اعضای شش کشور مورد توافق نیک می دانند که با چنین معضلی دیگر نمی توان به پایندی کشورهای مختلف جهان به توافقات بین المللی امید داشت و زین پس سنگ روی سنگ بند نمی شود.
این عهدشکنی آمریکایی ها موقعیت ممتازی را برای جمهوری اسلامی فراهم آورده تا از مخالفت تقریبا یکپارچه جهانی علیه واشنگتن حداکثر استفاده را جهت پاسداشت از امنیت و منافع ملی بنماید و ترامپ را به گوشه رینگ بکشاند.در این موقعیت حساس تمام ارکان و قدرت های موجود در نظام باید یکصدا از توافق هسته ای و حفظ برجام دفاع نمایند و از این رهگذر به مصاف تحریم های آمریکا برود و بر طبق رهنمون های مقام عظمای ولایت؛ بیشترین امتیازها و تضمین های ممکن را از کشورهای قدرتمند جهان بستاند و با همین رویکرد همه فشار دولت ها را متوجه واشنگتن نمایند.
در سیاست داخلی در چنین شرایطی نیز باید به مشارکت و جلب همراهی فعال ملت ایران تکیه نمود و با مدیریت اقتصادی شرایط سخت و ممانعت از ایجاد هیجانات و حباب ها در بازار توسط منفعت طلبان و دلالان؛ مانند زمان جنگ تحمیلی تمام آحاد ملت را پشت نظام و حکومت قرار داد تا با حساسیت بالا در جهت حفظ آن بکوشند و مبادا طوری در سیاست داخلی عمل نماییم که مردم نظام و کشور را از آن خود ندانند و زودتر از دشمن خارجی خودشان به تخریب و خودزنی روی آورند و نیک بدانیم ملت ایران بزرگ تر از همه این دست انداز های تاریخی ست.
خروج آمریکا از توافق بهترین دلیل برای قدردانی از زحمات ظریف و تیم مذاکره کننده هستهای ست. به خاطر برجام همه دنیا در برابر آمریکا و کنار ایران متحد شده اند و چهره عهد شکن و غیرقابل اعتماد آمریکا به جهانیان نشان داده شد و خروج ترامپ موجب احیای اعتبار صلح طلب ایران گردید.
پس به نغمه های باطل و پرهیاهو گوش نسپاریم و بدانیم امثال همین هایی که امروز پرچم آمریکا را در مجلس به آتش کشیدند و با جملات ریتمیک و پرهیاهو فریاد می کشیدند؛ برجامو پاره کردیم؛ در خرداد ماه ۱۳۵۸ در روزنامه های وقت تیتر ؛ نیروگاه های هسته ای؛ خیانت آشکار به خلق ما؛ می زدند و می گفتند کشوری که نفت و گاز دارد ؛ چه نیازی به انرژی اتمی دارد و قطعا ؛نه فریاد امروز شان منطقی و از سر دلسوزی ست و نه بلوای دیروزشان.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
/ نام مکارم حسینی در لیست املاک نجومی دوبار ذکر شده است/ نجفی مسئولیت اجرایی نمی پذیرد اما افراد وابسته به خود را در پستهای اجرایی می کارد/ نجفی می خواست سمیع الله حسینی مکارم را به عنوان وزیر آموزش و پرورش به روحانی در دولت دوازدهم قالب کند/ نجفی می خواهد نقش پدرخوانده اصلاحات را ایفا کند / بیماری نجفی ممکن است سیاسی باشد قبلا هم به دلیل بیماری قلبی استعفا کرد/ نجفی حوصله کار پر زحمت و پر از در گیری اجرایی را ندارد او می خواهد نقش فرامدیریتی داشته باشد/ حسینی مکارم در دوره شهرداری قالیباف مسئولیت مهمی در امور مالی داشته است. او یک شخصیت بی چهره و شبه بوروکرات و مطیع است/ نجفی که خود از ریر بار مسئولیت شانه خالی کرد حق ندارد برای خود جانشین تعیین یا توصیه کند/ رفتارهای نجفی در دو سه سال گذشته او را از موقعیت یک شخصیت اسطوره ای به یک شخصیت فرصت طلب و زرنگ تبدیل کرد/ دو جریان اصلی یعنی حزب ملت و کارگزاران هیچ کدام نتوانستند اکثریت را برای کاندیدای مورد نظر خود به دست آورند/ دوره وزارت نجفی هیچ ویژگی قابل دفاعی به جز مخالفت او با چپهای آن دوره مانند مظفر بعد از جنگ نداشت/ انتخاب حسینی مکارم تف سربالا برای شورای شهر تهران است/ نجفی به اعتماد معلمها خیانت کرد او بتی بود که شکست/ نجفی زیر بار مسئولیت نمی رود زیرا قبول مسئولیت در وضعیتی که دولت امکانات اقتصادی ندارد منجر به شکست می شود/ نجفی یکبار دانش آشتیانی را جلو انداخت اما دانش آشتیانی آدمِ او نشد. بار دوم حسینی مکارم را برای وزارت آموزش و پرورش علم کرد/ نجفی بگذارد شورای شهر تهران مستقل تصمیم بگیرد/ شورای شهر عجله نکند و خود را بین دو گزینه افشانی و مکارم محصور نکند/ مخالفت با مکارم به معنای تایید افشانی نیست
دوستانم که در دیگر دانشگاه های کشور مشغول به تحصیل بودند همیشه از شور و هیجان حاکم بر دانشگاه شان سخن می گفتند و فعالیت های فرهنگی، سیاسی، علمی و بعضا تفریحی دانشگاه شان را به رخم می کشیدند.
آنان از برگزاری فلان سمینار علمی در دانشگاه شان سخن می گفتند و من به یاد نگهبان دم در دانشگاه خودمان می افتادم که هر وقت ده دقیقه دیرتر از زمان مقرر می رسیدیم کلی ناسزا نثارمان می کرد و گاها تعهد هم می گرفت.
عبادی نقدهای جدی به دوران مدیریت حاجی بابایی داشت و اسدی گرمارودی از حاجی بابایی دفاع می کرد دوستانم از فلان چهره سیاسی که قرار بود فلان روز در دانشگاه شان سخنرانی کند دم می زدند و من ناخودآگاه ذهنم سمت کارشناس آموزش دانشگاه خودمان می رفت.همان کارشناسی که مودبانه ترین سوالات را با فریاد و توهین پاسخ می داد. البته ماهم فعالیت های جسته و گریخته ای داشتیم ولی در حد و اندازه فعالیت های دیگر دانشگاه ها نبود و همین فعالیت هایی هم که به همت دانشجو معلمان صورت می گرفت با توجه شرایط حاکم بر دانشگاه در نوع خودش شاهکار بود.
دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بهانه ای شد تا با جمعی از هم دانشگاهی ها تکانی به دانشگاه بدهیم و تاحدودی شبیه دیگر دانشگاه ها شویم.
متاسفانه بچه ها معمولا به دلایلی از جمله هراس از عواقب فعالیت های تشکیلاتی و سیاسی چندان همراهی نمی کردند.
اما این بار بچه ها مجاب شده بودند که باید کاری کنند و عزم خود را برای به میدان آمدن جزم کرده بودند.
نهایتا تصمیم گرفتیم در هفته منتهی به انتخابات مناظره ای بین دو تن از چهره های شاخص حامی روحانی ورئیسی برگزار کنیم.از هر دو جناح چهره های متعددی مطرح شدند و دست آخر بر سر آقایان عبادی و اسدی گرمارودی به توافق رسیدیم. نقطه عطف ماجرا این بود که نامبردگان هر دو آموزش و پرورشی بودند. مراحل هماهنگی و اخذ مجوز به کندی و سختی پیش می رفت. از آبدارچی تا رئیس دانشگاه را ملاقات کردیم تا مجوز و بودجه ردیف شد.تمام جزئیات برنامه را نیز ریز به ریز برای مسئولان توضیح دادیم.
البته بندگان خدا بی تقصیر بودند و برگزاری مناظره انتخاباتی در دانشگاه برای آنان تازگی داشت.
پس از اتمام مراحل اداری و فراهم شدن مقدمات لازم وبه تعبیری عبور از هفت خان رستم روز موعود فرارسید. تقریبا تمام جوانب کار را در نظر گرفته بودیم و بعید می دانستیم مشکلی ایجاد شود.
ما و دانشجو معلمان حامی آقای رئیسی به توافق رسیده بودیم که به نمایندگی از هر نامزد یک دانشجو بیانیه ای را در تبیین برنامه های نامزد مورد حمایت خود و نقد نامزد رقیب قبل از شروع مناظره در مدت زمانی معین قرائت کند و قرار براین شد که برخی چارچوب ها در این بیانیه ها رعایت شود. بچه ها معمولا به دلایلی از جمله هراس از عواقب فعالیت های تشکیلاتی و سیاسی چندان همراهی نمی کردند
تقریبا یک ساعت قبل از آغاز برنامه بنده ودانشجو معلمی را که قرار بود به نمایندگی از روحانی و رئیسی بیانیه بخوانیم به دفتر مسئولان احضار کردند و خیلی محترمانه از ما خواستند متن بیانیه ها را به آن ها نشان دهیم. گویا تا یک ساعت قبل از برنامه به فکر چک کردن بیانیه های ما نیفتاده بودند!
از دید مسئولان متن های ما کمی تا قسمتی تند و احساسی بود و معتقد بودند مطرح شدن این نوع حرف ها در دانشگاه فرهنگیان برای ما و مسئولان گران تمام می شود.
هر دو از آزادی بیان دم می زدند پس از حدود چهل دقیقه بحث و جدل تصمیم برآن شد که بیانیه ای خوانده نشود.تا حدوی ناراحت و متاسف به سمت سالن آمفی تئاتر رفتیم و به مدیریت مراسم پرداختیم و قید بیانیه ها را زدیم.
دانشجو معلمان و اساتید فوج فوج وارد سالن می شدند.
خوشبختانه آقایان عبادی و گرمارودی هم سروقت حاضر شدند.ممانعت دانشگاه از قرائت بیانیه را با آقای عبادی در میان گذاشتم و ایشان لبخندی زد و گفت:(اشکال نداره؛ ممکن بود بیانیه شما هم بشه مثل بیانیه هایی که آقای جهانگیری تو مناظره های تلوزیون میخونه)
پس از تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید مراسم شروع شد.برای پایان دادن به حرف و حدیث ها معاون دانشگاه اجرای برنامه را در دست گرفت.
ما و دوستانی که طرفدار رئیسی بودند چهار سوال را قبلا طرح کرده بودیم و مناظره کنندگان می بایست در یک تایم مشخص به آن سوالات پاسخ دهند.
این چهار سوال پیرامون موارد ذیل بود :
- برجام و سیاست خارجی
- مسائل اقتصادی
- آزادی بیان و انتقادپذیری
- آموزش وپرورش
پاسخ دادن به سوالات که شروع شد حس و حال و هیجانات خاصی بین حضار موج می زد .هر دو سه دقیقه یک بار کف و سوت ها راه می افتاد و حاضران در سالن منتظر بودند مناظره کننده مدنظرشان جمله ای محکم و زیبا بر زبان جاری کند تا با دل وجان تشویقش کنند.
عبادی از رفاقتش با رئیسی می گفت و با شناختی که از او داشت معتقد بود در شرایط فعلی اصلا وابدا به درد رئیس جمهوری نمی خورد.
اسدی گرمارودی چهارسال صدارت روحانی را نقد می کرد.
اسدی گرمارودی از اجرای سند ۲۰۳۰ در دولت روحانی سخن می گفت و عبادی به زیاده روی وبهره برداری انتخاباتی مخالفان روحانی از این موضوع اشاره می کرد.عبادی نقدهای جدی به دوران مدیریت حاجی بابایی داشت و اسدی گرمارودی از حاجی بابایی دفاع می کرد.
هر دو بر بهبود و ارتقای معیشت معلمان تاکید داشتند.
هر دو از آزادی بیان دم می زدند.
اما در عمل معمولا اصلاح طلبان بیشتر به این موضوع بها می دهند.
عبادی ثمرات برجام را بر می شمرد واسدی گرمارودی برجام را چندان اثربخش نمی دانست.
اسدی گرمارودی تاکید ویژه ای روی حق و حقوق دانشجو معلمان داشت و عبادی هم دولت قبل را به مراتب مقصر تر از دولت روحانی درخصوص مشکلات دانشگاه فرهنگیان می دانست.
ماهیت دانشگاه و معلم بودن عبادی واسدی سبب شده بود که در پاسخ به هر سوال گریزی هم به آموزش و پرورش بزنند.
جَوِ حاکم بر سالن بچه ها را به وجد آورده بود.
خلاصه به خیر و خوشی مناظره به پایان رسید و بچه ها عکس های یادگاری زیادی با این دو عزیز گرفتند و کلی از ما و دست اندرکاران تشکر کردند که کاری در این سطح در دانشگاه فرهنگیان صورت گرفته است.
اگر بی خیالِ نخواندنِ بیانیه ها شویم حقیقتا این مناظره یک اتفاق خوب و امیدوارکننده در دانشگاه فرهنگیان بود و به جرئت می توانم بگویم در حد و اندازه دیگر دانشگاه های کشور و شاید هم بهتر برگزار شد.
امیدوارم همواره شاهد برگزاری این دست برنامه ها در دانشگاه فرهنگیان باشیم.
زمانی شاهد اتفاقات خوب و امیدبخش در دانشگاه فرهنگیان خواهیم بود که مسئولان این دانشگاه آن را با دبیرستان شبانه روزی اشتباه نگیرند و در سبک مدیریتی خود از مدیران دانشگاه های مطرح کشور الگو برداری کنند و البته دانشجویان این دانشگاه نیز باید با پرسشگری و شجاعت پای کار باشند.
در پایان لازم می دانم از تمام دانشجو معلمان،اساتید ومسئولانی که در اجرای این برنامه ما را همراهی کردند صمیمانه قدردانی کنم و به شکل ویژه تشکری هم داشته باشم از آقایان گرمارودی وعبادی که با حضورشان نقش عمده ای در این قضیه ایفا کردند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریدm