دلم برای آقای رئیسجمهور می سوزد که چرا برخی از مدیران میانی دولت دوازدهم نه تنها با سیاستها و برنامههای دولت همراهی نمیکنند، بلکه دقیقاً برخلاف مشیها، شعارها و سیاستهای دولت عمل میکنند.
مقارن با تاکید آقای رئیس جمهور به روان سازی اطلاعات، تاثیر آن در مبارزه با فساد، ضرورت آگاهی مردم از اخبار و نظارت بر عملکرد دولتمردان در اجتماع عظیم مردم شهرستان نیشابور به تاریخ دوشنبه هفدهم اردیبهشت ماه ۹۷ و در حالی که ایشان از همراهی با مردم، حقوق شهروندی، عدم اجبار و مسدود سازی پیام رسان ها سخنانی ایراد نمودند، بخشنامه ای از جانب اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی به کلیه مدارس و ادارات صادر گردیده است که با اصرار و ارعاب تاکید نموده اند که خدمات برخی از پیامرسان ها باید جمع آوری و بسته شود.
سوال مهمی که به ذهن فرهنگیان متبادر میشود این است که اداره کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی با کدام دولت کار می کند؟!
آیا این گونه بخشنامهها و دستورالعملها به نوعی تخطئه سخنان رییسجمهور محترم و سیاست های دولت دوازدهم نمیباشد؟
فرهنگیانی که سال گذشته در چنین روزهایی با حضور در انتخابات ریاست جمهوری و رای به آقای روحانی و سیاستهای اعلامی حماسه ای ماندگار آفریدند.
سوال اساسی فرهنگیان از وزیر محترم آموزش و پرورش این است:
اگر همزمان با سفر رئیس جمهور محترم و هیئت وزیران به استان آذربایجان شرقی، پروژه ها و طرح های فرهنگی، عمرانی و رفاهی همانند پروژه های افتتاح شده در سفر وزیر محترم بهداشت نداشتیم، آیا بهتر نبود که وزیر محترم و هیئت دولت حداقل با حضور خویش در استان و در جمع فرهنگیان در آستانه هفته ی معلم، سنگ صبور آنان بوده و با آنان درد دل می نمودند؟ سوالی که پاسخ آن مطالبه قاطبه فرهنگیان استان است.
راستی با سفر ریاست محترم جمهور و هیئت دولت به استان چه عایدی برای آموزش و پرورش استان حاصل گردیده است؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
هشتم اسفندماه 96 بود که به دنبال فشارهای نمایندگان مجلس شورای اسلامی استان لرستان به وزیر آموزش و پرورش و اختلاف نظر شدیدی که در حوزه انتصابات در برخی مناطق و شهرستانها پیش آمده بود ، سید محمد بطحائی که نمی توانست نمایندگان را برای ادامه فعالیت خدانظر دریکوند مدیر کل وقت آموزش و پرورش لرستان متقاعد کند ، با انتخاب سید احمد علی موسوی نیا به عنوان سرپرست آموزش و پرورش این استان تلاش کرد تا به صورت موقت آرامشی را در استان ایجاد کند تا در موعد مناسب بتواند نسبت به انتصاب قطعی فرد مدیر کل جدید اقدام کند .
موسوی نیا در بین معاونین هفت گانه آموزش و پرورش لرستان تنها معاونی بود که شرایط لازم را برای تصدی پست مدیر کلی نداشت و مقام عالی وزارت هم با اطلاع از این موضوع ، صرفا به دنبال فرصتی بود تا بتواند حواشی ایجاد شده توسط مخالفین دریکوند را مدیریت کند .
اما منصب مدیر کلی موضوع ساده ای نبود که سرپرست جدید اداره کل آموزش و پرورش لرستان به راحتی بتواند از آن چشم پوشی کند ، لذا با تمام توان خود رایزنی هایی را برای تثبیت جایگاه خود انجام داد و از ناحیه برخی سیاسیون و نمایندگانی که توانسته بودند امتیازاتی را از وی بگیرند ،فشارهایی را به وزارت وارد کرد تا آنها را متقاعد کند که به صدور ابلاغ مدیر کلی نامبرده رضایت دهند .
گرچه موضوع مدیر کلی موسوی نیا برای قاطبه فرهنگیان و کسانی که به امور اداری و چارچوب های انتصابات اندک آگاهی داشتند ؛ با توجه به مدرک لیسانس معادل وی از همان ابتدا کاملا منتفی بود ؛ اما باید اعتراف کرد که لابی گری پیچیده ای تا آخرین روزها هم صورت گرفت تا شاید از رهگذر این شانس باد آورده ؛ موسوی نیا را در منصب مدیریت گسترده ترین و حساس ترین دستگاه آموزشی و فرهنگی حفظ کند .
فارغ از تحلیل مسائلی که در این 68 روز از عمر مدیریتی سید احمد علی موسوی نیا سپری شد ،بر آنیم که به بررسی راهبرد مدیریتی وی پرداخته و آن را در معرض قضاوت افکار عمومی قرار دهیم .
در یک نگاه کلی به دوران 68 روزه سرپرستی موسوی نیا که از هشتم اسفندماه 96 ،همزمان با سالروز تاسیس نهاد امور تربیتی آغاز و تا 16اردیبهشت که مصادف با پنجمین روز از هفته بزرگداشت مقام معلم ادامه داشت ، می توان نکاتی را به عنوان راهبرد و استراتژی حرکت سرپرست اداره کل آموزش و پرورش لرستان عنوان کرد که می تواند حاوی نکات عمیق و دقیقی برای متولیان تعلیم و تربیت باشد .
موسوی نیا گرچه در این روزهای کوتاه هیچ گاه نتوانست در قامت یک مدیر کل ظاهر شود ، اما توانست در اذهان فرهنگیان و دانش آموزان نکاتی را به یادگار بگذارد که تحلیل هر کدام از آنها می تواند درس ها و عبرت هایی برای مدیران آتی آموزش و پرورش به دنبال داشته باشد .
همگان نیک می دانند که ماهیت آموزش و پرورش همچنان که از نامش پیداشت ، فرهنگی و آموزشی است و در این حوزه آنچه باید بیش از هر چیز دیگری مد نظر قرار گیرد رعایت ارتباطات انسانی و عاطفی است و بدون در نظر گرفتن اخلاق مداری و اصول اولیه انسانی نمی توان در این حوزه موفقیت چندانی حاصل کرد .
باید گفت که موسوی نیا در این حوزه حساس عملکرد نامطلوبی را از خود برجای گذاشت و نتوانست متناسب با شان و جایگاه آموزش و پرورش در موضوع عزل و نصب ها کرامت انسانی و جایگاه معلمی اشخاص را در نظر بگیرد .
در نخستین روزهای سرپرستی موسوی نیا موضوع برگشت مدیران معزول در زمان دریکوند اولین آزمونی بود که وی نتوانست از آن سربلند بیرون آید و بدون رعایت تشریفات اداری و شان انسانی مدیران تازه منصوب شده ، به خود اجازه نداد تا با تکریم این افراد که از خانواده بزرگ آموزش و پرورش و مورد اعتماد بخش مهمی از افکار عمومی منطقه و شهرستان خود بودند ، از شان و کرامت انسانی آنها دفاع کرده و متناسب با شان آنها در جایگاه دیگری از آنها استفاده کند ؛ بلکه با فرستادن مدیران معزول ،بدون تشریفات رسمی بزرگترین توهین را به آنها و جامعه بزرگ فرهنگیان روا داشت . وی به همین مقدار نیز بسنده نکرد و با اقدامات چکشی و سخت گیرانه حتی بسیاری از معزولین را تحت فشار گذاشته و تا جایی که می توانست تلاش می کرد تا با اهرم هایی که در دست دارد ؛ آنها را تحقیر و تخریب کند .
موسوی نیا در اولین راهبرد مدیریتی خود این رویه نامیمون را اجرایی کرد و در دیگر انتصابات او هم این رویه تکرار شد و اثری از حاکمیت و نهادینه شدن اصول انسانی در عزل و نصب های اداری به چشم نخورد .
شایسته سالاری و استفاده از تخصص و توان علمی و تجربی افراد موضوع دیگری بود که موسوی نیا آن را به فراموشی سپرد و با خیزش تمام قد به سمت نمایندگان و سپردن مناصب مدیریتی و کارشناسی به نیروهای همراه آنان و تلاش نافرجامی که برای کسب رضایت آنها داشت؛ آموزش و پرورش را در مسیر انحرافی قرار داد که شاید اثرات منفی آن تا مدت ها پیکره آموزش و پرورش را دچار زحمت و رنج کند .
موسوی نیا فراموش کرده بود که رسالت آموزش و پرورش تربیت نسل آینده و تلاش برای شکوفایی نسلی است که می تواند در آینده کلید توسعه پایدار جامعه را رقم زند و با معامله گری و انتصاب های فرمایشی و دستوری نمی توان بستر مناسب را برای این هدف بزرگ فراهم کرد .
از طرفی داشتن طرح و برنامه و ایده های خلاقانه یکی از ضرورت های عرصه مدیریتی است که سرپرست جدید از این موضوع هم بهره چندانی نداشت و هیچ گاه در سخنرانی ها و مراسمات او نشانی از برنامه محوری و سبک و روش های مدیریتی به چشم نخورد .
فاصله گرفتن از رسانه ها و رصد نکردن فضاهای مجازی از جمله موضوعات و چالش های مهم آموزش و پرورش در این دوران بود که بین دستگاه تعلیم و تربیت وافکار عمومی دیوار بلندی کشید و اجازه نداد تا از ظرفیت های نوین ارتباطی به نفع آموزش و پرورش هوشمندانه استفاده شود .
نقد ناپذیری و تحمل نکردن نظرات منتقدین هم نکته منفی دیگری بود که آموزش و پرورش را در این دوران آزار می داد و با مشاهده کمترین نقدها ، پرونده سازی ها و برخوردهای چکشی در دستور کار قرار می گرفت تا شاید دهان منتقدین را با اهرم های اداری بسته نگهداشته شود .
آری !
در همین فضا بود که روحیه چاپلوس مآبانه و متملق گرایانه به شدت رشد پیدا کرد و نیروهای صائب و توانمند از این دستگاه به حاشیه رانده شدند.
در پایان با آرزوی موفقیت و بهروزی برای مدیر کل جدید آموزش و پرورش لرستان جناب آقای دکتر زینی وند مقدم ، انتظار می رود تا ایشان با مطالعه دقیق فضای فرهنگی حاکم بر این اداره کل و شناسایی نقاط مزاحم ، تلاش کند تا با برنامه محوری و شایسته گزینی از تمام ظرفیت ها برای پیشبرد دستگاه تعلیم و تربیت و جبران تمام محدودیت ها و ارتقای شاخص های آموزشی و پرورشی استفاده کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش و پرورش یکی از ارکان مهم اداره هر کشور و یک نهاد تاثیرگذار اجتماعی است که در حیات و ممات جامعه و اعتلا و انحطاط آن نقشی بی بدیل دارد . تعلیم و تربیت نسل آینده که باید به تدریج امورات فردا را برعهده گیرند ، مهم ترین وظیف ای است که آموزش و پرورش برعهده دارد و ارکان آموزش و پرورش از ساختار اداری ؛ کارمندان ، برنامه ریزان ،مدیران و معلمان می کوشند همچون ابرو باد و مه و خورشید در این مسیر بکوشند .
در ایران امروز، آموزش و پرورش نهادی پرارج و صدر نشین در کلام و ظاهر است که همواره در تریبون ها ارج می بیند و صدر می نشیند و از سوی دیگر در عرصه عمل نهادی فراموش شده و فعلا غیر ضروری می باشد. آموزش و پرورش و معلمان می توانند به سوی تخاصم با خود و سایر نهادها گام بردارند و یا می توانند به سوی همراهی و همدلی حرکت کنند
علی رغم همه شعار ها ، بودجه آموزش و پرورش فقط برای حقوق و مخارج روزمره این دستگاه عریض و طویل کفایت می کند و رشد و توسعه کمی و کیفی به فراموشی سپرده شده است .
معلمان از وضعیت معیشت خود به شدت ناراضی اند و به تبعیض موجود در بین خود و دیگران اعتراض دارند . گویی آموزش و پرورش فرزند نامادری نظام و دولت است . حتی دربین فعالان سیاسی و اجتماعی هم نگاه راهبردی به آموزش و پرورش به چشم نمی خورد و روحیه شعارگرایی و تکرار حرف های گذشته در بین آن ها نیز نهادینه شده است .
12 اردیبهشت روز معلم است و این روز مبارکی است برای باز خوانی مجدد نقش آموزش و پرورش در کشور ؛ زیرا تا زمانی که آموزش و پرورش در جایگاه اصلی قرار نگیرد امیدی به تحول در شرایط موجود معلمان نیست .
آموزش و پرورش و معلم و دانش آموز اجزای به هم پیوسته یک مجموعه اند که اگر با نگاه کلان دیده نشوند موجب پدیداری نگرش های جزئی نگر می گردد که نتیجه ای مثبی به همراه ندارند .
سطح اول : آموزش و پروش در چنبره سیاست
آموزش و پرورش همواره یکی از مهم ترین دغدغه سیاستمداران ایران است و اصلاح طلبان و اصولگرایان می کوشند در مورد آموزش و پرورش سخن بگویند .
اگر اجرای آموزش و پرورش را سه بخش محتوا و برنامه های آموزشی و پرورشی ، ساختار اداری و اجرایی آموزش و پرورش و فرآیند آموزش و پرورش به عنوان یک فرآیند اجتماعی تقسیم کنیم ، سیاست مداران می کوشند که همواره در پی کنترل سه عرصه فوق باشند هرچند در محتوا و ساختار همچنان اصولگرایان دست بالا رادارند .
آموزش و پرورش نهاد تولید و بازتولید قدرت است و همواره نظام سیاسی کوشیده است از طریق ایدئولوژی به تولید قدرت مطلوب خود به وسیله آموزش و پرورش بپردازد . از این منظر ایدئولوژی می وخواهد سوژه های مطلوب خود را شکل دهد .
معلمان نباید امیدوار باشند که با ظهور یک وزیر قدرتمند مشکلات شان حل می گردد . چنین چیزی امکان وقوع ندارد . کلاف سردرگم بحران های آموزش و پرورش در اختیار معلمان است طبیعی است که هر نظام سیاسی در جهت مطلوب های خود حرکت کند ولی نقد و بررسی سیاست ها و میزان موفقیت آن ها و آسیب شناسی سیاست های فوق می تواند گام مهمی باشد .
آیا سوژه های شکل گرفته در آموزش و پرورش امروز ایران با سوژه های مطلوبی که از طریق اسناد بالادستی همچون سند تحول بنیادین تبلیغ می شوند همخوانی دارند؟
در آموزش و پرورش امروز اسناد بالادستی حرف هایی می زنند و سوژه ها راه خود را می روند . مشکلات مهم آموزش و پرورش همچون نیروی انسانی و کتب درسی به دلیل مشکل فوق در حاشیه قرار گرفته اند و این در حالی است که آموزش و پرورش یکی از سخت ترین دهه های عمر خود را آغاز می کند و با بحران های متفاوتی روبه رو است ولی چشم انداز مشخصی برای حل آن ها ندارد .
از سوی دیگر ساختار اداری و اجرایی آموزش و پرورش در گیر و دار تغییرات سریع به شدت آسیب دیده است .
نمایندگان مجلس به ویژه در شهرستان ها و نهادهای ذی نفع همواره می کوشند تا ادارات آموزش و پرورش را در اختیار نیروهای وفادار به خود قرار دهند و این خود باعث آسیب های فراوان به بخش اجرایی آموزش و پرورش شده است . با ادامه این روند دیری نخواهد گذشت که شیرازه آموزش و پرورش از هم بپاشد .
سطح دوم : معلمان در برزخ امید و نا امیدی
معلمان مهم ترین بخش کارمندان دولت را تشکیل می دهند و هر نوع تحول در آن ها با بخش وسیعی از مردم به صورت مستقیم و غیر مستقیم رابطه مستقیم دارد و ابعاد آن تا دورترین روستاهای کشور را در بر می گیرد.
معلمان از سالهای دور همواره برای دستیابی به اهداف صنفی خود تلاش کرده اند . تاکنون از دفتر دورترین مدارس کشور تا مدارس پایتخت و در تمام زنگ های تفریح و گردهم آیی های معلمان آنچه بیش از هر چیزی در محافل معلمان مطرح می شود سخن از مطالبات معلمان و تبعیض هایی است که میان معلمان و سایر شاغلان وجود دارد . آموزش و پرورش و معلم و دانش آموز اجزای به هم پیوسته یک مجموعه اند که اگر با نگاه کلان دیده نشوند موجب پدیداری نگرش های جزئی نگر می گردد که نتیجه ای مثبی به همراه ندارند
فقدان تشکل های صنفی فراگیر و بی رغبتی معلمان به فعالیت های متشکل و نهادمند و فقدان گفت وگوی موثر و مستمر میان معلمان و دستگاه آموزش و پرورش و نهادهای مهم نظام و دولت باعث شده است موجب گردیده است فضای موجود آموزش و پرورش به شدت شکننده و آسیب پذیر باشد .
زیاده خواهی برخی تشکل های سیاسی و ضعف و انفعال برخی دیگر بر وخامت اوضاع افزوده است .
اکثریت معلمان در انتخابات ریاست جمهوری سال های 92 و 96 به دکتر روحانی رای دادند و از وی حمایت نمودند ولی امید چندانی به تحول ندارند .
رویداد هایی همچون صندوق ذخیره فرهنگیان و شفاف نشدن موضوعات آن بر شدت ناامیدی ها افزوده است .
سطح سوم : آموزش و پرورش و معلمان به کدام سو بروند؟
آموزش و پرورش و معلمان دردها و دغدغه های یکسانی دارند و حل بحران های هرکدام به تنهایی امکان پذیر نیست . معلمان بخشی از آموزش و پرورشند و آموزش و پرورش بدون معلمان معنایی ندارد .
اگر آن ها درد یکدیگر را بفهمند و برای هم تلاش کنند شرایط بهتری به وجود می آید .
معلمان نباید امیدوار باشند که با ظهور یک وزیر قدرتمند مشکلات شان حل می گردد . چنین چیزی امکان وقوع ندارد . کلاف سردرگم بحران های آموزش و پرورش در اختیار معلمان است .
تلاش برای تشکیل سازمان نظام معلمی برای سامان دادن مدنی به معلمی و تقویت تشکل های صنفی و فعالیت قانونمند و عقلانی آن ها که همراه با درک شرایط سیاسی و اجتماعی ایران باشد یکی از نیازهای امروز آموزش و پرورش است .
از سوی دیگر برنامه های درسی و آموزشی و پرورشی با نگاه های فعلی کارآمدی خود را از دست داده اند و باید با مشارکت دلسوزان ، معلمان و اساتید علوم ترتبیتی متحول و به روز گردند .
ساختار فربه و ناکارآمد آموزش و و پرورش آن چنان ریشه دوانیده است شده است که نهاد مدرسه در زیر بار خود له کرده است درحالی که مدرسه محوری می تواند به کوچک شدن دولت و آموزش و پرورش و کارآمدی نظام تعلیم و تربیت کمک کند و زمینه ساز بروز خلاقیت گردد .
آموزش و پرورش و معلمان می توانند به سوی تخاصم با خود و سایر نهادها گام بردارند و یا می توانند به سوی همراهی و همدلی حرکت کنند .
دولت امید تاکنون نتوانسته است برای همراهی و همدلی معلمان برنامه های ملموس و کاربردی ارائه کند . آموزش و پرورش بحرانی و معلمان ناامید نیاز دارند که دولت امید با تدبیر در این مسیر گام بردارد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از ۱۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۰ هجری شمسی که گلوله سفاکان استبداد شاهنشاهی مغز و اندیشه معلم ارزنده ابوالحسن خانعلی را مورد هدف خود قرار داد تا این روز به نام معلم نامگذاری گردد تا شامگاه سهشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ که گروه منافق فرقان تحمل اندیشه و افکار استاد و فیلسوف بزرگ ؛ مرتضی مطهری را برنتافت تا امروز که تمام تریبون های رسمی و رسانه ای و از همه مهم تر صدا و سیما ؛ به انحای مختلف سعی در تنزل جایگاه و شان معلم در جامعه و افکار عمومی را داشته و دارند ؛ شاهد این روند تخریبی و هدف قرار دادن این جایگاه مهم تربیتی و انسان ساز ؛ بوده ایم که چگونه نقش معلم در شکل گیری افکار و شخصیت و تربیت آینده سازان این مرز و بوم؛ به جای نقطه قوت و اتکا به پاشنه آشیل معلمان و فرهیختگان کشور بدل گشته است و روشن نمودن چراغ آگاهی در ظلمات جهل آن هم در سخت ترین شرایط کاری ممکن ؛ تبدیل به بزرگ ترین جرم این قشر دلسوز شده است.
در این میان عملکرد نامناسب مدیران این وزارتخانه بزرگ چه در سطح کلان و چه در سطح میانی در ادارات کل و ادارات شهرستان ها و بخش ها؛ بزرگ ترین آسیب را بر پیکر نحیف این شیر بی یال و کوپال وارد ساخته است.
مصاحبه ها و بخشنامه ها و تصمیم سازی های کلان در وزارتخانه و.... ؛ و اجرای سلیقه ای این تصمیمات در شهرستان ها و مدارس و به تبع آن عواقب و پیامدهایی که این اقدامات بر روح و روان دانش آموزان و فرهنگیان و به تبع آن بر افکار عمومی دارد ؛ به بزرگ ترین بلای خود ساخته فرهنگیان عزیز بدل گشته است که ترمیم آن حتی در صورت عزم جدی در آینده نیاز به صرف انرژی و برنامه های بسیار بلند مدت در آینده دارد.
هفته معلم از دیرباز تنها فرصتی بوده که مسوولین با حضور گاه نمایشی خود در مدارس و ادارات آموزش و پرورش و جمع فرهنگیان ؛ حدالمقدور طوری وانمود نمایند که برای شان این مجموعه حدود یک میلیون و هفتصد هزار نفری فرهنگیان شاغل و بازنشسته مهم است و در بیانات خود تربیت نسل آینده و توسعه پایدار را به توسعه آموزش و پرورش گره بزنند و در همین مراسمات با هدایایی که اکثرا جنبه معنوی داشته و شامل یک برگ لوح تقدیر است ؛ از زحمات این دلسوزان بی توقع ؛ قدردانی نمایند.
در سال های اخیر شاهد اتفاقات عجیب و غریب زیادی در عرصه مدیریت کشور بوده و هستیم که به احتمال قوی در سایر قسمت های کشور نیز تکرار شده است.
استان بنده خراسان شمالی در این عجایب و خرق عادات گاه اسفناک پیشتاز بوده و هست که تازه ترین مورد حضور رییس اداره آموزش و پرورش شهرستان بجنورد در دفتر کاری نماینده مجلس شیروان در نخستین روز هفته معلم است که پس از انتشار عکس دیدار ؛بحث ها و نقدهای یاس آور زیادی را در بین جامعه فرهنگی ایجاد نمود.
این حضور در دفتر نماینده مجلس شهرستان مجاور که نه از نظر زیرمجموعه کاری و نه حوزه انتخابیه رای این نماینده؛ جای توجیهی ندارد و فقط در آستانه انتخاب مدیر کل جدید آموزش و پرورش استان ؛ نشان دهنده به قهقرا رفتن بیش از پیش همان اندک منزلت فرهنگی و پله سازی این نهاد عالی تربیتی و آموزشی در جهت نیل به اهداف سیاسی و جاه طلبانه فردی ست؛ بیش از بیش آه از نهاد فرهنگیان استان برآورد که شاهد بازیچه شدن این مجموعه بزرگ انسان ساز به دست سیاست بازان شده اند.
به راستی چگونه است که در اولین روز هفته معلم مدیران آموزش و پرورش به جای صرف انرژی و همت خود در قدردانی از زحمات همکاران و تلاش در جهت ارتقای منزلت جایگاه معلم ؛ در حال لابی و چانه زنی جهت ارتقا و به دست آوردن پستی هستند که احتمالا در چهار چوب مشخص مرسوم؛ شرایط کسب آن را نداشته اند که جهت نیل بدان به ناچار ارزش و شان معلمان شهرستان مرکز استان را به قربانگاه سیاسان و لابی گران شهرستان مجاور برده اند!
آیا واقعا می توان این روش ناپسند را در حیاتی ترین ارگان انسان ساز که باید فضایل انسانی را در قلب و ذهن نسل آینده تداعی سازد؛ توجیه نمود که روز بزرگداشت مقام معلم را وسیله ای جهت مطامع شخصی و جاه طلبانه خویش سازند و شان و مقام حدود ۵۰۰۰ فرهنگی شاغل در شهرستان بجنورد را به چنین حقارتی بکشانند و جهت خوشامد نماینده شهرستان مجاور دست بر سینه به پیشگاه ایشان بروند؟!
آیا دو نماینده همسو با دولت شهرستان بجنورد از وجاهت مقتضی برخوردار نبوده اند که به ناچار دخیل را به امامزاده شهرستان مجاور بسته اند یا شاید در سیکل اداری معمول و از نظر کارایی و اقدامات گذشته و رضایت مندی زیرمجموعه ؛در شهرستان حوزه خدمت بخت و اقبال لازم موجود نبوده که به جاده خاکی زده اند!؟
باز هم اگر می خواستند چنین روش مذمومی را در دستور کار خود قرار دهند؛ چرا در اولین روز هفته معلم ....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه و تشکل/ به مناسبت فرا رسیدن « روز معلم » انجمن اسلامی معلمان ایران » بیانیه ای صادر کرد .
بهبیان مایکل والزر «عدالت در معنای تحتاللفظیاش آرمانی است که جان می دهد برای خیانت کردن». این واقعیت در بسیاری از برنامهها و اقدامات دهههای اخیر نمود داشته است که مورد اخیر آن طرحی است با عنوان «تنظیم برخی از مقررات مالی، اداری، و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش» که کلیات آن بهرغم مخالفت کمیسیون برنامه و بودجه و دولت در تاریخ 5 اردیبهشتماه 1397 در مجلس به تصویب رسید. براساس روندهای سیاستی پیشین بهنظر میرسد کمیسیون آموزش مجلس و وزارت آموزش و پرورش حامی این طرح هستند.
طی سالهای اخیر این بحث مطرح شده که وزارت آموزش و پرورش باید درآمدزایی کند تا جایی که حتی عدهای در این وزارتخانه بر ضرورت تأسیس معاونت اقتصادی تأکید میکنند؛ معاونتی برای ورود جدی وزارت آموزش و پرورش به عرصۀ فعالیتهای اقتصادی و بنگاه داری و ساخت و ساز برای جبران کسری اعتبار. طرح مذکور را در راستای چنین نگاهی به وزارت آموزش و پرورش تفسیر کرد.
بهموجب بند 2 این طرح وزارت آموزش و پرورش مکلف شده است (با قید مکلفشدن) املاک مازاد واقع در بر خیابانها و مناطق تجاری را بدون نیاز به مجوز کمیسیون شهرسازی و معماری تغییر کاربری داده و رأساً یا با مشارکت بخش خصوصی بهصورت طرحهای خدماتی و تجاری احداث کند.
تشخیص مازاد بودن املاک به خود آموزش و پرورش واگذار شده است. همچنین واحدهای آموزشی میتوانند در ساعات خارج از فعالیت، میتوانند فضای آموزشی را بهمنظور فعالیتهای آموزشی و فرهنگی بخشهای خصوصی، تعاونی، و دولتی اجاره دهند.
بهموجب بند 3 این طرح نیز وزارت آموزش و پرورش مکلف شده است صندوق ذخیرۀ فرهنگیان را به بانک فرهنگیان تبدیل کند؛ تأسیس یک بانک جدید وابسته به یک سازمان دولتی. تکرار تجربهای که در سایر سازمانها و نهادهای دولتی و عمومی چیزی جز فساد و اختلال در سیستم پولی کشور، دستاوردی نداشته است.
بانکهای شهر، دی، و سرمایه نمونههای بارز چنین تجربهای هستند.
براساس تجربههای پیشین و روندهای موجود، پیامدهای اجتنابناپذیر تعیین چنین تکالیفی برای آموزش و پرورش چیزی نخواهد بود جز گستراندن بساط رانت و فساد، به تاراج رفتن اموال عمومی، و تضعیف هر چه بیشتر آموزش و پرورش.
پرسشی که میماند این است که اولویتهای حاکمیت چگونه تعیین میشود که حتی تأمین آموزش عمومی رایگان (براساس اصل 30 قانون اساسی) بهعنوان پایهایترین و حداقلیترین خدمت عمومی در آن نمیگنجد؟
شبکه جامعهشناسی علامه
وزیر محترم آموزش و پرورش
جناب بطحایی
با سلام و تحیات !
حکایت امروزی آموزش و پرورش لرستان مصداق عینی سخن سقراط حکیم است که فرموده اند :
"وقتی دیدید سایه انسان های کوچک در حال بلند شدن است ...بدانید آفتاب سرزمین شما در حال غروب کردن است ."
نگذارید که تلخ ترین خاطرات سالهای خدمت صادقانه معلمان لرستانی متعلق به دوره وزارت حضرتعالی باشد ؛ با صراحت تمام بیان می کنم که آموزش و پرورش لرستان حال و روز خوشی را ندارد و همچون بیمار سرطانی بدخیمی روزهای پایانی عمر خویش را می گذراند تا در" آرامستان فرهنگ ستیزان و جهل پرستان "دفن و شاهد پرورش کودکانی خشونت پرور باشیم که نمود آن را در قتل معلمی پرتلاش در شهر فرهیختگان، بروجردلرستان نظاره گر بودیم .
بی شک آنچه که می تواند این سازمان بزرگ فرهنگی و تربیتی را سامان دهد وجود مدیریت علمی با اجرای برنامه های راهبردی و تخصصی می باشد که در گام نخست باید فرصت ها و تهدیدات آن را شناسایی و آنگاه با کمک سایر فرهنگیان و تحصیل کردگان عالیه بتوانند برنامه های خویش را عملیاتی کنند .
متاسفانه باید گفت سازمان بیمار آموزش و پرورش لرستان در طناب کشی میان فرهنگیان متعهدو متخصص و برخی از وکلای محترم حال مردم لرستان در مجلس ،تحت قیمومیت این بزرگواران در آمده که می توان قربانی شدن توسعه و کیفیت آموزشی و فرهنگی را پیامد اساسی آن طی سالها و روز های کنونی دانست .
آموزش و پرورش لرستان طی دهه شصت بسیاری از نیروهای متعهد و متخصص خود را بر اثر وجود مدیریت های دگم اندیشانه و فاقد تخصص و تعهد،از دست داد و چه بسا شیرازه و بنیان خانواده های آن فرهنگیان بخت برگشته از هم پاشیده شد و افزون بر آن نیز هزاران دانش آموز لرستانی از خدمات و توان علمی آنان محروم گشتند ،اینک پس از چندین دهه، گذر از آن سالهای رعب و وحشت و حذف و طرد ،باز هم احساس می شود که "صدای پای پرونده سازان و پاک سازی کنندگان"در حوزه تعلیم و تربیت به گوش می رسد که این بار در پیوند نامشروع شان با مدعیان صاحب قدرت در برون سازمان آموزش و پرورش در پی تصاحب سکانداری "کشتی به گل نشسته آموزش و پرورش" هستند تا بتوانند صاحبان فکر و اندیشه را بر قلم شان به صلیب کشند و یا زبان ها را قطع و لب ها را بدوزند ،گرچه ایمان دارم که معلمان آزاده این امانت روح القدوس و یادگار نیاکان و توتم قبیله فرهنگیان را هرگز نخواهند فروخت و زر خرید فرعونیان زمان نخواهند شد و همواره ندای آزادی و حق طلبی و عدالت خواهی را در کلاس های درس خویش فریادو با شاگردان زمزمه خواهند زد .
جناب وزیر محترم !
ایمان داریم که چرخ زمان به عقب بر نخواهد گشت و خاطرات تلخ ،حذف ،پاک سازی ،تبعید معلمان و پرونده سازی های دهه شصت علیرغم وجود برخی عناصر نوظهور و مطیع و مطاع اربابان قدرتمندشان ،هرگز نهادینه نخواهد شد و از حضرتعالی انتظار می رود که مدیریت لرستان راهر چه سریع تر سامان دهید تا مدارس به ستادهای زود هنگام تبلیغات انتخاباتی برخی از .... و کاندیداهای آتی و معلمان به بردگان و رعیت های مدیریتی مدارس تبدیل نشوند و ما نیز همواره به تربیت کودکان خویش خواهیم پرداخت و زنگ کلاس های مدرسه را به مشق آزادی خواهی ،استقلال طلبی و عدالت خواهی اختصاص خواهیم داد تا بتوانیم ریشه های خشونت پروری در دانش آموزان ، بیسوادی معلمان، بی تدبیری مدیران ،مداخله گری غیر فرهنگیان برون سازمانی را ریشه کن و مانع تبدیل شدن مدارس به کشتارگاههای اندیشه و یا پارکینگ های محافظت کودکان و دانش آموزان شویم تاثمره آن پرورش شهروندان منتقد عدالت محور ،خلاق و آفریننده ،مسولیت پذیر و مشارکت خواه در جامعه باشند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
خلاصه قسمت اول
تصمیمهای سهگانهای که بانک مرکزی در بهمن 96 گرفت ، تعادل را برنگرداند اما ثبات موقت را برگرداند.
در بحران ارزی نقش بانک مرکزی در حد عاملیت است. اما مقصر اصلی سازمان برنامه است که نقش آمریت را ایفا میکند.
سرکوب نرخ ارز ، منافع سرشاری عايد کسانی کرده که دسترسی به ارز سوبسیدی دارند و البته در انتهای سال ۹۶ ، بخشی از منافع ِ ارز سوبسیدی به بخشی از مردم عادی نیز رسید. کسانی که با اعلام ِ سیاست های ارزی در دو ماه پايان سال این علامت را از دولت گرفتند که اگر در صف خريد دلار باستند، سود می برند.
برخي از اقدامات اقتصادي روحاني از جمله کنترل دستوري نرخ ارز همچون عملکرد ِ اشتباه ِ سلف وي خطا مي باشد ولي سياست انقباضي وي برخلاف سياست انبساطي معجزه هزاره سوم صحيح بوده است !
روی سخن ما با مسوولان محترم است که باید پاسخگوی اقدامات و تصمیمات خود، از جمله نادیده گرفتن هشدارهای کارشناسانه و دلسوزانه باشند. تدبیر اضطراری کنونی تنها میتواند اقدامی موقت و گذرا باشد، امید انتظاری کارشناسان ، تدوین سیاست پولی و ارزی منسجم برای حرکت به سوی بازارهای آزاد و غیردستوری است.
قسمت دوم
پرسش کننده : (5)
با توجه به اين موضوع که تصميم اخير دولت ( نرخ دلار 4200 تومان ) اولأ براي مقابله با عوامل غير اقتصادي مي باشد! ثانيأ اجراي صحيح اين تصميم ، نياز به تدوين آئين نامه ها و دستور العمل هاي اجرايي مناسب و از همه مهمتر نياز به تدوین سیاست پولی و ارزی منسجم برای حرکت به سوی بازارهای آزاد و غیردستوری دارد ! بهتر است به ادامه بحث اصلي بپردازيم .
اجازه بدهيد با طرح سئوال ذيل به روال قبلي گفت و گو باز گرديم .
با توجه به اینکه مشخص نیست رئیسجمهور آمریکا چه تصمیمی در مورد برجام خواهد گرفت ؛ در صورت احتمال بازگشت تحریمها ارزیابی شما از وضعیت بازار ارز چیست؟
پاسخ دهنده : (5)
"فرض کنیم به طریقی بدانیم در ۲ ماه آینده با احتمال بالایی زلزلهای در نقطهای از کشور خواهد آمد. طبیعتا نمیتوان طی این مدت ، ساختمانهای مقاومتری ساخت یا تغییری اساسی در زیرساختهای شهری ایجاد کرد. اما امکان کاهش خسارت از راههای مختلفی، حتی در کمتر از ۲ ماه وجود دارد. بهعنوان مثال میتوان ساختمانهایی را که آسیبپذیری زیادی دارند، تخلیه کرد. یکی از این ساختمانهای آسیبپذیر در اقتصاد ایران، نرخ ارز است." ( 5 )
پرسش کننده : (6)
آيا مطلوب ِ اقتصادي ايران، تعيين ِ نرخ ِ ارز با دستور العمل مي باشد ؟
پاسخ دهنده : (6)
بسیار ضروری است تا سیاست پولی که مبتنی بر دستور دادن به سیستم بانکی است که فلان نرخ را برای بهره اعمال کند تغییر یابد و باید اجازه داد که نرخ سود در بازار رقابتی، قیمت خود را پیدا کند تا مشخص شود که این نرخ در اقتصاد ایران باید روی چه عددی بایستد تا مطلوب اقتصاد ایران باشد.(6)
پرسش کننده : (7)
جهش ارزی در کشور ما مسبوق به سابقه است. در سال ۹۱ و ۹۲ و پیش از آن در دهههای ۷۰ و ۸۰ ما تجربه جهش ارزی را در کشور داشتهایم. وقتی یک رویداد به دفعات متعدد و در فواصل زمانی مختلف اتفاق میافتد، نمیتوانیک عامل خاص مانند کاهش نرخ بهره را عامل آن دانست. وقتی یک پدیده به طور مرتب در بازههای زمانی گوناگون رخ میدهد نشان میدهدیک پدیده سیستمی است. پس باید سیستمی به آن نگاه کرد. نگاه سيستمي به اين مقوله چيست ؟
پاسخ دهنده : (7)
تلاطمهای ارزی ناشی از اِشکال در حکمرانی اقتصادی است. بانک مرکزی مسوول سیاستگذاری پولی است و اصلیترین وظیفه آن مهار تورم است. اما به جای آنکه رشد پایه پولی که یکی از ابزارهای لازم برای کنترل نقدینگی و متعاقباً تورم است در کنترل بانک مرکزی باشد، عملاً در اختیار سیاستگذار بودجهای است. یک کانال افزایش پایه پولی تبدیل درآمدهای نفتی به ریال است و دیگری تامین کسری بودجه است. در یک دولت هزینههای مسکن مهر از محل پایه پولی تامین شد، و در دولت دیگر جبران زیان سپردهگذاران موسسات مالی غیرمجاز از محل پایه پولی تامین شد. تحمیل تسهیلاتدهی برای خرید تضمینی گندم به بانکها از سوی بانک مرکزی، و سپس تامین منابع آن از طریق اضافهبرداشت بانک عامل از بانک مرکزی هم که همواره وجود داشته است. اینها تنها نمونههایی از اقداماتی است که سیاستگذار بودجهای با انجام آن ، بر پایه پولی اثر میگذارد. این اقدامات از سوی سیاستگذار بودجهای به بانک مرکزی تحمیل و باعث افزایش پایه پولی شده است. این مشکل حکمرانی اقتصادی است. در این وضعیت نمیتوان گفت بانک مرکزی مجری سیاستگذاری پولی است . ( 7 )
پرسش کننده : (8)
نقش تورم در کاهش ارزش پول ملي چيست ؟ آيا ثابت ماندن نرخ ارز باعث ثابت ماندن ارزش ِ پول ملي مي شود ؟
پاسخ دهنده : (8)
از سال 1384 تا سال 1389( دوران معجزه هزاره سوم ) شاخص قیمتها تقریباً دو برابر شده است. بنابراین قدرت خرید ریال یعنی ارزش پول ملی به نصف کاهش یافته است؛ یعنی اگر فردی در سال 1384 میتوانست سبد کالایی را با پرداخت 100 هزار تومان خریداری کند، در سال 1389 با پرداخت همین مبلغ میتوانست نصف کالاهای همان سبد را خریداری کند و برای خرید کل آن سبد باید 200 هزار تومان میپرداخت؛ مفهومش این است که ارزش کالاها بالا رفته و ارزش پول ملی پایین آمده است، البته در همین بازه زمانی نرخ دلار ثابت مانده بود که نشان میدهد استعداد جهش دارد و با کوچکترین تلنگری جهش خواهد کرد که این اتفاق افتاد. ... ارزش پول ملی در جایی دیگر یعنی در چاپخانه بانک مرکزی تعیین میشود، نبايد پول اضافی چاپ کرد . (8)
وقتي هر قدر دلشان میخواهد پول چاپ مي کنند و بعد که به نرخ دلار مي رسند، نرخ دلار را سرکوب کنند و بگویند ارزش پول ملی ثابت است ، سر فرو کردن در برف مي باشد .(8 )
پرسش کننده : (7)
دومينوي مخرب ِ دخالت سیاستگذار بودجهای روی پایه پولی را تشریح کنيد .
پاسخ دهنده : (7)
بايد ببينيم حکمرانی بد چه بر سر ِ بازار پولی و مالی کشور میآورد. (بايد ببينيم اين دومينوي مخرب و ويرانگر چگونه عمل مي کند ؟ )به دلیل دخالتِ سیاستگذار بودجهای، پایه پولی افزایش مییاید و این، منجر به افزایش قیمتها میشود. در رسانهها بر سر قیمت کالاهای اساسی هیاهو میشود. بانک مرکزی در قدم اول سعی میکند با کنترل قیمت ارز ، هزینه واردات را در سطحی نگه دارد که قیمتها در بازار داخل بیش از حد افزایش نیابد. به طور خلاصه بانک مرکزی میخواهد تورم را در سطحی حفظ کند که هیچ تناسبی با رشد پایه پولی ندارد. در این حالت بانک مرکزی به قیمت ارز متوسل میشود. اما استفاده از ارز برای مدیریت قیمتها فقط بر کالاها و خدمات قابل تجارت اثر میگذارد. پس فشار نقدینگی بیشتر که از محل رشد پایه پولی ایجاد شده، به سمت غیرقابل تجارتها مانند بخش مسکن میرود. در مرحله بعد برای مهار قیمت غیرقابل تجارتها، بانک مرکزی چون نمیتواند رشد پایه پولی را مدیریت کند نقدینگی را تبدیل به شبهپول میکند. (7)
بانک مرکزی در قدم سوم برای مدیریت ِ افزايش ِنسبت شبهپول به پول باید نرخ سود سپرده بانکها را بالا نگه دارد و این کار را با کنترل نرخ سود بازار بینبانکی انجام میدهد. بانک مرکزی با وضع نرخ سود تنبیهی برای اضافهبرداشت، نرخ سود بازار بینبانکی را افزایش میدهد که عملاً سبب میشود نرخ سود سپرده بانکی بالا برود. اما افزایش نرخ سود سپرده بانکی هزینه بانکها را بالا میبرد. این مساله از یک طرف زیان بانکها را افزایش میدهد، و از طرف دیگر تامین مالی بنگاهها را گران میکند. با گران شدن تامین مالی بنگاهها، بانک مرکزی در فشار قرار میگیرد تا رونق اقتصادی ایجاد کند. مشخصاً از بانک مرکزی خواسته میشود هزینه تامین مالی بنگاهها را پایین بیاورد. این در حالی است که کارکرد بانک مرکزی کنترل سطح تورم است نه ایجاد رشد اقتصادی. (7)
"کارکرد بانک مرکزی نظم دادن به رابطه وجه واقعی اقتصاد کلان و وجه اسمی اقتصاد کلان است، و نه اثرگذاری بر وجه واقعی اقتصاد کلان. اما زمانی که سازمان برنامه پایه پولی را در دست میگیرد، مسوولیت رشد وجه واقعی اقتصاد کلان بر دوش بانک مرکزی میافتد. اینها همه از حکمرانی بد اقتصادی ناشی میشود. پس بانک مرکزی ناگزیر میشود نرخ سود را پایین بیاورد. کاهش نرخ سود در بازار این انتظار را ایجاد میکند که بخشی از نقدینگی از شبهپول خارج شود. با توجه به حجم مسکن خالی که در اقتصاد داریم فشار نقدینگی سر از بازار ارز درمیآورد. " (7 )
اجازه بدهيد حالا بنده از شما بپرسم :
به نظر شما بحران ارزی اخیر تا چه حد قابل پیشبینی و قابل مدیریت بود؟
پرسش کننده : (7)
پاسخ به شما را با طرح ِ يک پرسش ديگر پي مي گيرم :
با توجه به دومينوي مخرب ِ فوق الذکر ، تفاوت اقتصاد پايدار با اقتصاد ناپايدار چيست ؟ نقش ِ ثابت نگهداشتن دستوريِ نرخ ارز ، در اين ناپايداري چيست ؟
پاسخ دهنده : (7)
وضع اقتصاد باید پایدار باشد. قیمتها در یک اقتصاد پایدار باید همواره به گونهای باشند که شرایط پایدار ایجاد شود. اگر این فرض را بپذیریم، الزاماً بایستی قیمتهای تعادلی و غیردستوری را نیز بپذیریم. آنچه در اقتصاد قیمتهای تعادلی خوانده میشود، قیمتهایی است که عرضه و تقاضا را در یک وضع پایدار قرار میدهد. سیاستگذاری اقتصادی در ایران مانند ساختن یک شهر معلق است. (7)
فرض کنيد معماری گفته اگر همه خانهها در شهر معلق باشد خیلی زیباست. اما معلق نگه داشتن خانهها انرژی زیادی میخواهد. زیرا برای هر خانه باید یک موتور جت تعبیه کرد، و سوخت زیادی صرف کرد تا خانه در فضا معلق بماند. اگر سوخت موتورها تمام شود همه خانهها میریزند و صدمه میبینند؛ انگار در شهر زلزله آمده. مدیریت قیمتها در سطحی غیر از قیمت ِ تعادلی ، انرژی زیادی میخواهد، چون مثل ساختن شهر معلق است، و به همین دلیل انرژی زیادی براي اين ناپايداري لازم است . زيرا در یک شرایط پایدار قرار داريم . وقتی بانک مرکزی میخواهد تورم را در سطحی نگه دارد که با رشد پایه پولی هماهنگی ندارد، وقتی میخواهد قیمت ارز را در نقطهای دورتر از نقطه تعادلی حفظ کند یا نرخ بهره را در سطحی نگه دارد که با سطح تورم نمیخواند باید انرژی زیادی صرف کند. در چهار سال گذشته بانک مرکزی انرژی هنگفتی مصرف کرد تا اثر رشد پایه پولی بر ارز را جبران کند ، به این امید که قیمت ارز در سطح غیرتعادلی بماند. با کاهش نرخ بهره در شهریور، بانک مرکزی ناگزیر شد سرعت موتورهای جت را بالا ببرد تا وضع غیرتعادلی حفظ شود.(7 )
پرسش کننده : (7)
اثرات مخرب ِ کنترل ِ دستوري نرخ ارز جهت حفظ قیمتها در نقطه غیرتعادلی چيست ؟
پاسخ دهنده : (7)
افرادی که از اقتصاد مقاومتی یا اقتصاد توسعهگرا نتیجه میگیرند که قیمتها باید مدیریت شود، منظورشان این است که قیمتها باید در نقطه غیرتعادلی حفظ شوند. مشخصتر، ادعایشان این است که دولت باید درآمد نفتی را صرف ساختن شهر معلق کند. سوال من این است که چرا این همه منابع حاصل از فروش نفت را باید صرف جنگ با تعادل بازار کنیم؟ (7)
40 سال است داریم با بازار میجنگیم و میبینیم که پیروز این میدان نیستیم، چرا انرژی و توان را صرف سرمایهگذاری و نوآوری و افزایش بهرهوری نکنیم؟ دولتی که منابعش را مصروف ِ مدیریت ِ قیمتها میکند، منابع کافی برای مدیریت بحرانها ندارد. دولت به قدری انرژی صرف ِ مدیریت قیمتها کرده که توان مدیریت ریزگرد ، زلزله و حتی یک برف زمستانی را ندارد.(7 )
پرسش کننده : (8 )
وقتي در سايه تورم ، قدرت پولي ملي کاهش مي يابد ، بايد با استفاده از ذخاير ارزي و کاهش نرخ ارز از توليد داخلي در مقابل توليد خارجي حمايت کنيم و ارزش پول ملي را حفظ کنيم ! چرا شما مخالف اين اقدام مي باشيد ؟
پاسخ دهنده : (8 )
در اثر ِ تورم، کالاهای داخلی گران مي شود ، اما سیاستگذاران با تثبیت نرخ دلار، کالاهای خارجی را ارزان نگه میدارند چون دلار نماینده کالاهای خارجی است. بعد میگویند جلو قاچاق و واردات را بگیرید. (8 )
"از سال 1350 که قیمت ِ نفت جهش پیدا کرده تا بحران ارزی اخیر، داستان همین بوده است. پول نفت به ما اجازه میدهد دلار را تثبیت کنیم؛ یعنی کالاهای خارجی را نسبت به کالاهای داخلی ارزان نگه داریم چون با وجود تورم نمیتوانیم کالاهای داخلی را ارزان نگه داریم. مکانیسمی که این سیاستها در اقتصاد ایجاد میکند این است که به تدریج تقاضا برای کالاهای خارجی و واردات افزایش پیدا میکند. یعنی با سیاست اقتصادی خودمان، کالاهای وارداتی را در سبد مصرفی مردم جایگزین کالاهای داخلی میکنیم. در نتیجه سال به سال منابع دلاری کشور را نابود میکنند تا قیمت دلار را تثبیت کنند تا جایی که دیگر امکان و قدرت تثبیت را نداشته باشند و ناگهان جهش ارزی رخ دهد. " (8 )
" این جهش ِ ارزی نه به تحریم یا افت ِ قیمت نفت ، ربط دارد نه به اینکه در دوبی و چین ، گره ایجاد شده است. البته ممکن است عواملی جهش ِ ارزی را تسریع کند، ولی اگر هیچکدام از اینها هم اتفاق نیفتد، بالاخره سرکوب نرخ ارز اثر خودش را میگذارد چون ما نمیتوانیم هر قدر دلمان میخواهد کالا وارد کنیم. فقدان اشراف تئوریک اینجا اهمیت پیدا میکند. علت بیتوجهی آقایان به عواقب تثبیت نرخ دلار این است که تصور میکنند ارزش پول ملی یعنی نرخ دلار و نرخ دلار حیثیت و ناموس مملکت است، در حالی که ارزش ریال همانجا که پول چاپ میکنند از بین میرود. " (8 )
پرسش کننده : (8)
حفظ قيمت ها در نقطه غير تعادلي چه فايده اي دارد؟ که براي آن اين همه هزينه مي کنيم ؟مگر توسعه ي اقتصادي به اين شاخص وابسته است ؟ نتايج اين اقدامات چيست ؟
پاسخ دهنده : (8)
وقتی نرخ ارز را سرکوب میکنند در واقع قدرت رقابتی کالاهای داخلی را نسبت به کالاهای خارجی از بین میبرند. میزان قدرت رقابتی در کالاهای مختلف ما متفاوت است. ممکن است کاهش قدرت رقابتی به یک کالا صدمه زیادی وارد نکند، ولی تولید کالا در بخشهای دیگری را کاملاً نابود کند. مثلاً نرخ ارز در سال 1384 هزار تومان است، ولی ما تورم 10 درصدی داریم و این نرخ باید هزار و 100 تومان بشود، وقتی نرخ ارز را سرکوب میکنیم و نمیگذاریم به هزار و 100 تومان برسد، یکسری از کالاهای داخلی قدرت رقابتی خود را از دست میدهند، نه همه. (8)
به همین دلیل هیچکس نمیبیند که یک سری از تولیدکنندهها نابود میشوند. سال 1386 باز باید نرخ ارز را تعدیل کنیم و مثلاً به هزار و 300 تومان برسانیم، ولی این کار را نمیکنیم و یکسری دیگر از کالاهای تولیدی نابود میشوند. سال بعد از آن باز تعدیل لازم است ولی با ادامه تثبیت نرخ ارز یکسری دیگر از کالاهای ما نابود میشوند. با از بین رفتن هر گروه از این تولیدکنندهها بخشی از اشتغال و توان عرضه داخلی از بین میرود. در نتیجه وقتی نرخ ارز با یک جهش بالا رفت، دیگر این بخشها وجود ندارند که از تعدیل نرخ ارز نفعی ببرند. یعنی ما نه از فواید بالا رفتن نرخ ارز ، استفاده میکنیم، نه میتوانیم تورم را کنترل کنیم. درحالیکه بالا رفتن تدریجی نرخ ارز میتواند به تورم منجر نشود. جهش به دو دلیل تورم ایجاد میکند؛ یکی اینکه افزایش نرخ ارز در یک مقطع زمانی بسیار کوتاه انجام میشود و دیگر اینکه ما عرضه داخلی را نابود کردهایم، در حالی که اگر نرخ ارز به صورت تعدیل تدریجی افزایشیافته بود، عرضه داخلی جانشین میشد و نمیگذاشت تورم هم بالا برود. (8)
منابع :
(9 ) سر مقاله روزنامه دنياي اقتصاد شماره 4302 روز چهار شنبه 22فروردين 1397 به قلم دکتر موسي غني نژاد
در کشوری که همه مردم در آن خود را در اکثر مسایل به ویژه مسایل سیاسی صاحب نظر و متخصص و کارشناس می پندارند، روال بر این شده اغلب امور زندگی از مسائل پیش پا افتاده و روزمره تا مسائل کلان از روند عادی و طبیعی خود خارج شده و طعم و بوی سیاسی بگیرد.
از این رو به محض پیروز شدن یک طیف در سپهر سیاسی کشور، تمام نگاه ها به نحوه چینش و انتخاب و انتصاب نیروها در مناصب خرد و کلان،بر اساس دیدگاه و گرایش جناح غالب معطوف می شود که امری بدیهی و مورد انتظار است !
جناح هایی که پای بند تعهد و اخلاق هستند، لزوما تمام توان خود را برای انتخاب افراد مورد نیاز خویش، در وهله اول بر اساس شایستگی ها و صلاحیت های شغلی و در وهله دوم بر اساس همسویی دیدگاه ها با خود، به کار می برند.
البته باید اذعان داشت که عقلای هر طیف ،معمولا راه اعتدال و وسط را برمی گزینند و از سیاسی کردن امور زیر مجموعه خویش پرهیز می کنند و سیاست را در غیر مواقع کاری و بیشتر در ایام انتخابات مدنظر قرار می دهند.
اما شوربختانه بسیار اتفاق می افتد که سیاست نقش و تاثیر پر رنگ تری از صلاحیت و توانمندی ایفا می کند و آن چه در این میان به فراموشی سپرده می شود ،تعاون و همدلی همه اقشار اعم از غالب و مغلوب در جهت پیشبرد امور و آبادانی کشور و خدمت به مردم است.
این اتفاق در اکثر دستگاههای اجرایی و سازمانها رخ می دهد و آموزش و پرورش نیز با داشتن بیشترین تعداد نیروی شاغل از این امر مستثنی نیست.
در حالی که این سازمان در تمام کشورهای پیشرفته از نیروهای ثابت توانمند و طرح های کارشناسی شده برخورداراست، در کشور ما هر دم طرحی نو از راه می رسد و مع الاسف کودکان و نوجوانان را عملا به مثابه موجودات آزمایشگاهی تلقی می کند.
در این میان تعدد مراکز تصمیم گیر نیز دو چندان برمشکلات می افزاید و نتیجه آن می شود که روزبه روز در این وادی خطیر و سرنوشت ساز ،ناتوانی بروز کند و سیر قهقرایی یابد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
علی پورسلیمان :
سلام
خوب هستید ؟
چه خبر بود ؟
نماینده مجلس دانش آموزی :
سلام آقای پورسلیمان عزیز
نماینده مجلس دانش آموزی :
خوبیم به خوبی شما
خبرای همیشگی
علی پورسلیمان:
اگر خبرهای همیشگی است پس چرا این همه رنج سفر کشیدید ؟!
نشست پایانی هشتمین دوره مجلس دانش آموزی روزهای سه شنبه و چهارشنبه چهارم و پنجم اردیبهشت ماه در ساختمان قدیمی مجلس شورای اسلامی برگزار شد .
در این نشست سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش ، علیرضا کاظمی معاون پرورشی و فرهنگی وزارتخانه ، شهیندخت مولاوردی دستیار ویژه رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی سخنرانی کردند . مایی که خودمان و عامدا و یا ناآگاهانه این نهادها را به " ابتذال " و " فرومایگی " کشانده ایم اما نقطه تراژیک این ماجرای تاریخی آن است که اکثریت جامعه ما در گروه ها و طیف های مختلف حاضر به پذیرش " مسئولیت های " فردی و جمعی خویش نیستند و هر کسی عادت به " فرافکنی " پیدا کرده است
با آن که کمی پیش تر در نهمین دوره انتخابات مجلس دانش آموزی و بیستمین دوره انتخابات شوراهای دانش آموزی از « صدای معلم » برای حضور دعوتی به عمل نیامده بود ( این جا ) اما در واپسین ساعات اداری فکسی از وزارت آموزش و پرورش برای صدای معلم ارسال شد که دعوت به حضور در نشست پایانی هشتمین دوره مجلس آموزی شده بود هر چند این دعوت عمومی از همه رسانه های فعال در حوزه آموزش و پرورش بود .
با این که واقعا تمایل داشتم در این نشست حضور پیدا کنم اما تداخل آن با ساعات تدریس مدرسه ، بنده را از این فرصت مهم و ارزشمند محروم ساخت .
همان گونه که انتظار می فت پرتال وزارت آموزش و پرورش اکثرا سخنان مسئولان وزارتخانه و سایر شخصیت ها را انعکاس داده بود .
سایر رسانه ها هم فقط اشاره ای گذرا به برخی سخنان دانش آموزان و مطالبات آنان کرده بودند . علی رغم احراز و اذعان مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه مهدی فیض معاون پرورشی و فرهنگی به وقوع تقلب و تخلفات در این دوره و قول ایشان به برگزاری مجمع فوق العاده در تابستان 96 هیچ گونه شفاف سازی در این موارد صورت نگرفت
خبرگزاری صدا و سیما توجه به زنگ ورزش در مدارس و به روز شدن کتابهای درسی را برجسته کرده بود .
پرتال وزارت آموزش و پرورش سخنان دانش آموزان و مطالبات آنان را چنین گزارش می کند :
" در این نشست که 150 نفر از نمایندگان دانش آموزان از سراسر کشور حضور داشتند، برنامه های متنوعی از جمله؛ نطق نمایندگان ، اهدای تندیس یادمان هشتمین دوره مجلس دانش آموزی به وزیر آموزش و پرورش، ارائه گزارش توسط کمیسیون های پنج گانه مجلس دانش آموزی، پنجمین کلیپ از فعالیت های مجلس دانش آموزی، سخنرانی وزیر و سایر مسئولین و ... انجام شد.
براساس این گزارش؛ دانش آموز عرفان زاهدی رئیس مجلس دانش آموزی ضمن خیرمقدم، بر ضرورت بهره گیری بیشتر از جوانان در امور اجرایی تأکید واظهار کرد: بهتر است به جای سپردن کارهای اجرایی به افراد و مسن و سالخورده، استفاده از وجود جوانان به عنوان مشاور، عکس این موضوع عمل می شد.
برخی اوقات و به کرات می شنویم که نهادهای مدرن و انتخابی مانند پارلمان به درد جامعه ما نمی خورند و چاره ای جز حذف آن ها نیست وی با اشاره به اداره جنگ توسط جوانان و حفظ میهن با اعتماد بر نیروهای جوان، گفت: به کارگیری جوانان در زمان کنونی می تواند بسیاری از مشکلات جامعه را مرتفع کند.
در ادامه چند تن از نمایندگان مجلس دانش آموزی با استقرار در جایگاه به ایراد نطق پرداختند و به مسائل و مشکلاتی از جمله؛ کمبود امکانات در مناطق محروم و مرزی به ویژه در مناطق زلزله زده، رفع مشکلات دانش آموزان بی بضاعت و ترک تحصیل، اجرای اصل 158 قانون اساسی درخصوص تدریس زبان مادری در مدارس و حمایت از طرح های وزیر مخصوصاً اجرای سند تحول بنیادین، گنجاندین بیشتر مطالب مربوط به انقلاب و مورد تأکید رهبر معظم انقلاب در کتاب های درسی ، اشاره شد.
در ادامه، یکی از نمایندگان مجلس دانش آموزی شعری زیبا با موضوع حمایت از کالای ایرانی قرائت کرد ... "
تنها وجدان نمایندگان است که واقعا مشخص خواهد کرد کدام سفر کاری و کدام غیر کاری است نکته جالب توجه آن که علی رغم حضور 150 نفر از نمایندگان مجلس دانش آموزی از سراسر کشور خیلی به سخنان دانش آموزان پرداخته نشده بود و گزارش تصویری این رسانه ها از پوزیشن های مختلف بر گزارش محتوایی آنان کاملا می چربید .
بطحایی در بخشی از سخنرانی خود چنین می گوید :
" ... مشاهده دانش آموزانی با روحیه انقلابی و پرانرژی و با شور و هیجان مضاعف برای مسئولین امیدبخش است و همه را نسبت به آینده کشور بیش از پیش امیدوار و دلگرم می کند... "
معاون پرورشی وفرهنگی وزیر آموزش وپرورش نیز در این نشست چنین می گوید :
یکی از خروجی های خوب مجلس دانش آموزی، طرح مسائل مختلف و اغلب انتقادی با شجاعت تمام در محضر مسئولین می باشد و این موضوع یکی از تجلّی های نظام جمهوری اسلامی است. به جای آن که ترفیعی رئیس مجلس شود ، زاهدی را به جای او نشانده بودند !
علی رغم این گونه تاکیدات و شهادت ها اما خبری از سخنان انتقادی و شجاعانه و... نیست و مسائل مطروحه چیزهایی است که اکثرا هر روزه در رسانه ها تکرار می شوند .
در 23 اسفند 95 در یادداشتی گزارش گونه نوشتم : ( این جا )
برای من واقعا موجب تعجب و شگفتی بود که وزیر آموزش و پرورش دائما بر ارتباط دو سویه و تعاملی معلم با دانش آموزان در نشست ها و گفت و گو ها تاکید داشته اما بنده به عنوان یک ناظر چنین الگویی را از کسی که معلمان را دائما به تحول در روش های تدریس و انتقال مطلب فرا می خواند مشاهده نکردم !
آری !
سخنرانی وزیر آموزش و پرورش بیشتر حالت وعظ و خطابه داشت و ایشان متنی را از پیش آماده شده برای دانش آموزان قرائت می کرد .
حتی برخی دانش آموزان در حین سخنرانی وزیر آموزش و پرورش در حال چرت زدن بوده و حالتی بین بیداری و خواب را طی می کردند.
اگر واقعا آقای دانش آشتیانی به این چیزها باور دارد به عنوان روش الگویی آن را از خود و در همین نشست ها شروع کند .
با دقت روند جلسه را دنبال می کردم .
نکته عجیبی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود .
این که هیات رئیسه این مجلس با نمایندگان استان ها تفاوت بسیاری دارند .
هیچ گونه شباهتی میان هیات رئیسه مجلس دانش آموزی به ویژه رئیس آن با سایر دانش آموزان نبود .
هیات رئیسه مجلس به ویژه رئیس آن آقای زاهدی بسیار محافظه کارانه و کلیشه ای صحبت می کردند .
سخنانی که از برخی دانش آموزان شنیدم ظن مرا تقریبا به یقین تبدیل کرد .
آری !
نتایج انتخابات هشتمین دوره مجلس دانش آموزی توسط برخی از مسئولان این نهاد دستکاری شده بود .
به جای آن که ترفیعی رئیس مجلس شود ، زاهدی را به جای او نشانده بودند !
این امر موجب اعتراض نمایندگان دانش آموزان قرار گرفته بود اما صدایشان به جایی نرسیده بود .
گفت و گوی من با برخی از دانش آموزان معترض حس کنجکاوی برخی مسئولان را برانگیخته بود ...
مراسم اختتامیه مجلس دانش آموزی ! چرا اکثریت خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش بیش از آن واقعا خبرنگار و روزنامه نگار باشند بیشتر نقش " میرزابنویس " و " عکاس باشی " را در نشست ها ایفا می کنند ؟
روز یکشنبه بعد ظهر در مجلس دانش آموزی جهت مراسم اختتامیه حضور پیدا کردم .
روز قبل با برخی دانش آموزان به ویژه نماینده دانش آموزان استثنایی کشور صحبت کردم .
با آن ها در مورد اهمیت " رسانه " و لزوم ارتباط دانش آموزان با رسانه ها صحبت کرده بودم .
قرار شده بود تا من بخش نخست گزارش را تهیه کنم و آن را در اختیار او و سایر دانش آموزان قرار دهم .
مسئولان وزارت آموزش و پرورش توضیح دهند کدام مصوبات مجلس دانش آموزی اساسا و تاکنون در شورای عالی آموزش و پرورش طرح شده است ؟ زمانی که اقدام به توزیع این برگه ها کردم چند نفر بنده را احاطه کردند .
از من پرسیدند که آیا برای توزیع این برگه ها با کسی هماهنگ کرده ام ؟
ابتدا خود را معرفی کردم . کارت خبرنگاری ، کارت دعوت به نشست و... را به آن ها نشان دادم .
از آن ها خواستم که متقابلا خود را معرفی کنند . اما آن ها از این کار طفره رفتد و در عوض بی سیم خود را به بنده نشان دادند .
جریان کار را برای آن ها توضیح دادم .
گفتم این برگه حرف های خود دانش آموزان است که هیچ رسانه ای در کشور آن را منتشر نکرده است .
اما صدای معلم تصمیم گرفته است که آن ها را منتشر نماید ...
واقعا برای من محل پرسش و ابهام است که چرا هیچ یک از خبرگزاری ها و رسانه ها سخنان دانش آموزان را منتشر نکردند اما به محض این که مثلا دانش آموزی تنبیه می شود آن را در بوق و کرنا کرده و از یک کاه کوه می سازند !
این تناقض وبرخورد دو گانه ناشی از چیست ؟
آیا این ها واقعا به فکر دانش آموزان و منافع آنان هستند و یا واقعا نگاه ابزاری و کاسب کارانه با چاشنی سیاست زدگی دارند ..."
گزارش تخلفات و تقلب در هشتمین دوره مجلس دانش آموزی در صدای معلم منتشر شد . ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا )
علی رغم احراز و اذعان مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه مهدی فیض معاون پرورشی و فرهنگی به وقوع تقلب و تخلفات در این دوره و قول ایشان به برگزاری مجمع فوق العاده در تابستان 96 هیچ گونه شفاف سازی در این موارد صورت نگرفت .
گزارشی نیز در این مورد در نشست پایانی دیده نمی شود .
واقعا برای من پرسش است ؛ رسانه هایی که در این گونه نشست ها حضور پیدا می کنند اساسا برای چه می آیند ؟
آیا قرار است گزارش ها همه کلیشه ای و روزمره بوده و طوری نوشته شوند که به اصطلاح " نه سیخ بسوزد و نه کباب " ؟
فلسفه رسانه در جامعه چیست ؟
چرا اکثریت خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش بیش از آن واقعا خبرنگار و روزنامه نگار باشند بیشتر نقش " میرزابنویس " و " عکاس باشی " را در نشست ها ایفا می کنند ؟
این همه عکس در حالی که محتوای چندانی آن ها را پشتیبانی نمی کند واقعا به چه دردی می خورد ؟
آیا حتی یک رسانه در آن نشست نبود که این مسائل را طرح کند ؟
فرضا دانش آموز از طرح آن می ترسد اما وظیفه خبرنگار و رسالت او چیست ؟
آیا قانون نانوشته ای وجود دارد که سخنان دانش آموزان که در صحن علنی مجلس مطرح می شود باید همان جا بماند و افکار عمومی و حتی سایر دانش آموزان در جریان آن قرار نگیرند ؟
این همه که صحبت از " تمرین دموکراسی " می شود در کجا باید عینیت پیدا کند ؟
آیا مجلسی که در آن " تقلب " می شود و صدای دانش آموزان شنیده نمی شود و مسئولان سازمان دانش آموزی و سایرین مساله را ماست مالی می کنند انگار که اصلا چنین اتفافی نیفتاده است می تواند به لحاظ کارکرد محلی برای " تمرین دموکراسی " ، " تفکر انتقادی " ، " تربیت سیاسی " ، و " آموزش حقوق شهروندی " باشد ؟
نکته تاسف انگیز آن که با وجود وقوع حوادث تلخ و مرگبار برای اردوهای دانش آموزی و راهیان نور ؛ تاکنون نه مجلس دانش آموزی که ادعای نمایندگی دانش آموزان کشور را دارد به این مساله ورود پیدا کرده است و نه حتی پرسشی از آن خطاب به مسئولان مطرح کرده است . (این جا )
آیا مجلس دانش آموزی برای آن است که کارناوالی از دانش آموزان راه بیندازیم و با کلی تبلیغات و بوق و کرنا مسئولان مختلف در آن سخنرانی کنند و حرف های قشنگ بزنند اما بعدا مسئولان همین وزارتخانه در آن از غایب بودن دانش آموز در ارکان آموزش و پرورش ، مظلومیت او و غلبه مافیای آزمون و... حرف ها بزنند و مرثیه بسرایند و اتفاقی هم نیفتد ؟
آیا تاکنون پژوهشی در مورد میزان موفقیت مجلس دانش آموزی در رسیدن به اهداف اولیه و ذاتی به عمل آمده است ؟
آیا تاکنون مسئولان از خود پرسیده اند با وجود عمر 17 ساله مجلس دانش آموزی چند درصد از دانش آموزان مدارس حتی نام این نهاد را شنیده اند ؟
مسئولان وزارت آموزش و پرورش توضیح دهند کدام مصوبات مجلس دانش آموزی اساسا و تاکنون در شورای عالی آموزش و پرورش طرح شده است ؟
مشکل این جاست که غالب کارهای ما و مسئولان نمایشی و روزمره شده است .
پوسته با محتوا تفاوت های قابل ملاحظه ای پیدا کرده است .
شاید مجلس دانش آموزی مهم ترین تفاوتش با مجلس شورای اسلامی این باشد که در اولی سفرها از نوع " داخلی " است اما در دومی از نوع " خارجی " .
عباس گودرزی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در نشست علنی پارلمان در تذکر شفاهی خود خطاب به هیئت رئیسه مجلس گفت: «تقاضا دارم هیئت رئیسه سفرهای خارجی نمایندگان که اخیراً به کثرت انجام میشود را کنترل کند.»
او در پاسخ به این سوال که آیا فرایند خاصی برای دستاورد سفرهای کاری خارج از کشور وجود دارد که مفید بودن یا نبودن آن را بتوان از هم تمیز داد، اظهار داشت : هیچ فرایندی تعبیه نشده است، در مورد اکثریت این سفرها هیچ گزارشی داده نمیشود. عضو کمیسیون اجتماعی مجلس پیرامون اینکه سفرهای کاری و یا مسافرتی به خارج از کشور تا چه میزان از یکدیگر جدا هستند؟ گفت : تنها وجدان نمایندگان است که واقعا مشخص خواهد کرد کدام سفر کاری و کدام غیر کاری است.
وی با تایید این مطلب که اساسا متقاضی برای برخی از کمیسیونها نیز به دلیل وجود سفرهای خارجه در آن کمیسیون بیش از باقی کمیسیونهاست، اظهارداشت : این در حالی است که گاهی برخی کمیسیونها بدون مشتری میمانند و تشکیل یک جلسه رسمی در آنها ماهها به طول میانجامد.
سخن آخر :
برخی اوقات و به کرات می شنویم که نهادهای مدرن و انتخابی مانند پارلمان به درد جامعه ما نمی خورند و چاره ای جز حذف آن ها نیست .
به قول معروف این ها مناسب جامعه ایرانی نیست و به درد همان جوامع غربی و توسعه یافته می خورند .
باید به این نکته مهم و راهبردی توجه داشت که این نهادها بر اثر ضرورت ها زمانه و نیاز مبرم جامعه برای به حداقل رساندن هزینه ها و کاهش خطاهای فردی به وجود آمده اند .
اگر فرضا مجلس دانش آموزی و سایر نهادهایی با کارکرد مشابه حالت فرمالیته و یا نمایشی پیدا کرده اند مشکل در فلسفه تشکیل این نهادها نیست .
مشکل در خود ماست .
مایی که خودمان و عامدا و یا ناآگاهانه این نهادها را به " ابتذال " و " فرومایگی " کشانده ایم اما نقطه تراژیک این ماجرای تاریخی آن است که اکثریت جامعه ما در گروه ها و طیف های مختلف حاضر به پذیرش " مسئولیت های " فردی و جمعی خویش نیستند و هر کسی عادت به " فرافکنی " پیدا کرده است .