* خدایا! به ما عدالت همراه با آزادی، پیشرفت همراه با اخلاق، سیاست همراه با اصول، و دیانت همراه با آزادگی عنایت کن!
* خدایا! به ما بیاموز که سیاست نه منحصر به انتخابات بلکه به معنای مقاومت در مقابل هر چیزی است که جامعه را به یکسانی و حذف تفاوت ها فرا می خواند!
* خدایا! به مسئولین ما قدرت درک پیچیدگی های جهان امروز را عنایت کن تا دریابند که زیستن در انزوا نه نشانه استقلال است و نه پیشرفت!
* خدایا! به مردمی که بعد از گذشت یکصد سال همچنان در پیچ و خم قانون، آزادی و عدالت سرگردان اند، امید، صبوری و تلاش عنایت کن!
* خدایا! به ما که همچنان اصلاح جامعه را از دولت می خواهیم بیاموز که حتی اصلاح دولت هم از جامعه ساخته است!
* خدایا! به مسئولین ما بیاموز که ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت چنان در هم آمیخته اند که نمی توان یکی را به زیان دیگران مصادره کرد!
* خدایا! به ما یادآوری کن که تنها یک زمین برای زیستن داریم تا بتوانیم بر بحران های آب، ریزگردها و محیط زیست فائق آییم!
کانال مهران صولتی
در دههی هفتاد در اتاق يكى از معاونين استاندار بودم .
گزارش يک نظرسنجى را كه انجام داده بوديم به ايشان میدادم . بعداز اينكه خلاصهاى از نتايج نظرسنجى را به ايشان گفتم، صحبت از علم و دانش و جامعه شناسى و علوم سياسى شد؛ مابين همين صحبتها جناب معاون استاندار گفت: فلانى! من هم در مقطع كارشناسى ارشد در دانشگاه در حال درس خواندن هستم ولى اصلا وقت نمیكنم كلاسها را شركت كنم…
آن روز گذشت و بعدها من در يک جلسهاى تصادفا يكى از مسئولين دانشگاهى كه آقاى معاون در آن دانشگاه درس مىخواند را ديدم و او گفت: ترم هاى اين آقا ( آقاى معاون) زود تمام شود و ما راحت شویم!
پرسيدم چطور مگه؟
گفت: كلاسها را كه اصلا شرکت نمیکند و موقع امتحان هم فقط روی ورقه اسمش را مىنويسد و چند جملهی بى ربط و اساتيد خودشان نمره میدهند به ايشان!
آن معاون بعدها از استان ما رفت به استانی ديگر و در آنجا دكتراى خودش را هم گرفت!
فاجعهاى در كشور شكل گرفت كه هيچ نمیتوان ناميدش جز پوچسازى نهاد دانش!
اغلب مديران كه در دهه ی ٦٠ در فرايندهاى ايدئولوژيک و انقلابى به مناصب مديريتى رسيده بودند از دهه ی٧٠ به بعد با توجه به رويكرد توسعهاى پس از جنگ و نياز ساختار ديوان سالارى به تكنوكراتها مجبور شدند به سوى دانشگاه سرازير شوند و طبقه اى از مديران پس از جنگ شكل گرفت كه مشروعيت ايدئولوژيك داشتند، سوابق جبهه داشتند و فقط نياز به هويت علمى داشتند تا در ساختار مديريتى پايدار بمانند!
پايدار سازى اين طبقه در ساختار هاى ديوان سالارى كشور از ناحيه ی مدارک و مدارج علمى و دانشگاهى ميسر می شد. از سوى ديگر اين مديران به دليل مشغله ی مديريتى اساسا فرصت حضور در کلاس نداشتند در نتيجه، عملا مراكز دانشگاهى براى آنان بيش از آنكه موجب دانش افزايى شود، نهاد مدرک سازى شد!
يك بار يكى از همين مديران عالى استان كه با من صادقانه حرف می زد گفت … اكثر اين مديران اگر مدرک دكترا يا فوق ليسانس شان را گم كنند و از آنها خواسته شود نيم ساعت به هر طريقى كه خودشان مىخواهند ( صحبت علمى بكنند يا يک ياداشت علمى ارايه دهند) اثبات كنند كه داراى مدرک دكترا هستند من قول می دهم حداكثر میتوانند اثبات كنند كه ديپلم دارند!
آن نماينده كه عاجز بود از درست خواندن اسم يک موزه، يک پرده از بيهوده زيستن ماست!
آری….
” به ساعت ها بگوييد بخوابند
بيهوده زيستن را
نيازى به شمارش نيست…”
خوشا مردان با تقوای دوران
گذر ایام را یادی از ایشان
سنا مجلس مصدق را کنی یاد
که ملی صنعتی نفتی به امداد
کنی یادی ز ملی جبهه ای هان
که استخراج نفتی را نمایان
که در ید دولتی باشد که ملی
منافع شخص لا عامی که خیلی
ذخایر نفت ایرانی که عامی
که سود عاید تمامی مردمانی
به تاریخی ورق زن بازگویی
حقایق را ز تاریخی بجویی
حقایق خود حقیقت را نمایان
که در ید آدمی دیندار انسان
امانت را خیانت لا عزیزان
امانت را نگهداری بِه از جان
کسانی که تعهّد اجتماع را
رعایت تا که جمعی انتفاع را
به خدمت مردمی کوشا در ایران
که خالص خدمتی از خود نمایان
نگهبان این کسان باشی خدایا
که در خدمت بشر ایثار جان را
به ملی نفت ایران افتخاری
خصوصی لا به ملی اعتباری
ولی مردان توحیدی زبانزد
به نیکی یاد از ایشان غیر را رد
خوشا آنان به خدمت خلق کوشا
به خدمت خطّه خاکی عشق جانا
وطن چون مادری کن احترامی
به مادر لا خیانت هر زمانی
با تبریک این روز به تمامی کارگران و کارشناسان صنعت نفت و انرژی
و با تبریک سال نو و عید سعید نوروز بر آحاد ملت ایران و با آرزوی روزهایی بِه از این برای فرهنگیان سربلند.
عزت زیاد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/ چندی پیش مطلبی در صدای معلم مطلبی با عنوان :
همه فرهنگیان از هویت و کیان آموزش و پرورش دفاع کنیم " ( این جا ) منتشر گردید .
« ابوب امیدوار » از تهران نقدی بر آن نوشته است.
بطحایی نتوانسته است " امنیت فرهنگی " را در حوزه آموزش برقرار کند و می باید که در این زمینه پاسخ گو باشد بیش از یک هفته است که از بازداشت « محمد حبیبی » عضو کانون صنفی معلمان می گذرد .
با این حال اتهامات وی از سوی مراجعی که اقدام به بازداشت وی کرده اند اعلام نشده است .
در این مدت برخی از تشکل های صنفی معلمان اطلاعیه ها و بیانیه های مختلفی در مورد ایشان صادر کرده اند .
نکته قابل توجه در بازداشت محمد حبیبی نحوه دستگیری ایشان بوده است .
گفته می شود این معلم در محل کار خود و با توسل به زور و خشونت بازداشت شده است .
چنان چه این روایت ها صحت داشته باشند ؛ نخستین پرسش آن است که آیا راه دیگری برای تفهیم اتهام و یا دستگیری حبیبی وجود نداشته است ؟
آیا این رویه مطابق قانون بوده است ؟
بر این باورم حتی اگر فردی مجرم باشد باید شان انسانی وی و موازین قانونی رعایت شود به ویژه آن که محمد حبیبی هم معلم است و در حال حاضر متهم .
وزیر آموزش و پرورش پس از گذشت 8 روز از دستگیری این معلم در گفت و گو با خبرآنلاین چنین گفته است ( این جا ):
" تعدادی از همکاران ما به دلایل مختلف امروز در زندان هستند. به نظرم میآید بخشی از این دلایل قابل حل و رفع است. به شرط آنکه معلمان عزیز ما در تشکلها در حوزههای صنفی، حرفهای و تخصصی کار کنند. اگر در این زمینهها فعالیتهای صنفی باشد، بعید است کسی بتواند اتهامی بزند. به عنوان مثال معلمی درباره شایستگیهای معلمان یا معیشت معلمان اظهارنظر کند، کسی نمیتواند به او خدشهای وارد کند که چرا در حوزه تخصصی اظهار نظر کرده است.
اما وقتی فراتر از حوزه حرفهای و تخصصی به نام حرفه معلمی وارد میشویم و اظهارنظر میکنیم، بعضا اتفاقاتی میافتد که برطرف کردن آنها، خارج از توانایی وزیر آموزش و پرورش است. من به عنوان یک همکار وظیفه دارم پیگیر وضعیت همکارم که گرفتار شده و بازداشت است، باشم. باید با توجه به ارتباطاتی که دارم، موضوع را از جایگاههای بالاتر در حوزه قضایی و اطلاعاتی و امنیتی پیگیری کنم تا ببینم مشکل چیست و به چه ترتیبی است. فکر میکنم موفقیتهایی در آینده در این زمینه داشته باشیم.
بطحایی گفته است : به نظرم وقتی یک معلمی بازداشت میشود، شفافسازی اتهام به آرامش جامعه معلمان کمک میکند. معلم ها مطمئن میشوند اتهام همکارشان چه بوده است و چرا بازداشت شده و اکنون بازپرسی در چه مرحلهای است. اینها به آرامش جامعه معلمان کمک میکند. امکان سوءاستفاده رسانههای خارجی برداشته میشود. درخواست میکنم دوستان قضایی و امنیتی تا جایی که امکان دارند، درباره پرونده اطلاعرسانی کنند. بهتر می بود وزیر آموزش و پرورش به کوتاهی خود در مورد برآورده ساختن مطالبات و حقوق قانونی معلمان که ماه ها و حتی سال هاست به تاخیر افتاده است اشاره ای نیز می کرد
نخستین پرسش از وزیر آموزش و پرورش آن است که چرا به نحوه دستگیری این معلم اشاره ای نکرده است ؟
و اما مهم ترین بخش سخنان وزیر آموزش و پرورش که به نوعی می تواند با اتهامات حبیبی ارتباط داشته باشد حوزه و نوع فعالیت های تشکیلاتی معلمان است .
بطحایی فعالیت صنفی را پذیرفته شده می داند و نکته مهم سخنان وی آن است که می گوید : اگر در این زمینهها فعالیتهای صنفی باشد، بعید است کسی بتواند اتهامی بزند. به عنوان مثال معلمی درباره شایستگیهای معلمان یا معیشت معلمان اظهارنظر کند، کسی نمیتواند به او خدشهای وارد کند که چرا در حوزه تخصصی اظهار نظر کرده است.
به عنوان فردی که هم در حوزه تشکل ها و هم در حوزه رسانه کار کرده ام این سخن بطحایی را قبول دارم .
حوزه حرفه ای و تخصصی و مسائل تابعه آن را در آموزش و پرورش باید کدام مرجع تشخیص دهد ؟ به عنوان مثال ؛ همیشه برای من این پرسش مطرح بوده است و بارها نسبت به آن گفته و نوشته ام که وجه قرابت و یا تشابه" معلم و کارگر " چیست ؟
چرا برخی از کانون های صنفی معلمان دائما قصد دارند که بین این دو پیوند و یا لینکی ناگسسته برقرار کنند ؟
متاسفانه و علی رغم هشدارهای قبلی به کرات مشاهده کرده ام که در رسانه های متعلق به این تشکل اخبار کارگران به فور منتشر می شوند .
حتی قبلا در یادداشتی نوشته ام با وجود احترام فوق العاده ای که برای قشر " کارگر " قائل هستم اما هم تراز کردن این دو گروه را توهین به " مقام معلم " می دانم .
آیا برخی فعالان صنفی معلمان و از جمله آقای حبیبی خود را متولی انحصاری کارگران فرض کرده اند ؟
آیا از مطالبه گری در حوزه کار آموزش و پرورش و معلمان اقناع شده ویا عبور کرده که نوبت به احقاق حقوق کارگران رسیده است ؟
هنوز طرفداران نظریه امتزاج دو صنف کارگر و معلم نظریه و یا استدلال قانع کننده ای برای این مدل طراحی های تشکیلاتی ارائه نکرده اند مضافا بر آن که متاسفانه این گروه از معلمان خیلی هم اهل گفت و گو نیستند .
آیا کانون های صنفی در فعالیت های صنفی شریکی که حداقل جنس کارشان مشابه باشند با سایر اصناف پیدا نکرده اند که معلم و کارگر را گویی همزاد یکدیگر کرده اند ؟
قصد وارد شدن در تحلیل محتوایی اخبار و گزارش های منتشر شده در " کانال کانون صنفی معلمان " را ندارم اما کثرت اخبار منتشر شده در حوزه " کارگران " و به ویژه تحرکات بیرونی و اعتراضی آنان یک علامت سوال بزرگ برای هر مخاطبی ایجاد می کند ...
از نظر نگارنده سعی در برقراری اجباری بین دو گروه معلم و کارگر یک مغالطه بزرگ بوده و موجب بالا رفتن هزینه فعالیت های صنفی بدون تحصیل نتایج مناسب و در خور خواهد شد و شاینده و شایسته است که طرفداران این گونه تئوری های خود ساخته در آموزه های ذهنی و فرضی خویش تجدید نظر کنند و یا پاسخی اقناع گرانه برای منتقدان ارائه کنند .
تحول در حوزه آموزش نیاز به گفتمان سازی دارد .
محتوای گفتمان باید در همه زمینه ها و حوزه ها بوده و فرضا فقط در حوزه " معیشت " نایستد و دارای پویایی باشد .
به نظر می رسد با توجه به رویکرد محافظه کارانه غالب در جامعه آموزش و پرورش که هم شامل " ستاد " و هم " صف " می شود باید سعی کرد تا حد امکان هزینه فعالیت ها را برای معلمان کاهش داد و این نیازمند تدبیر و طراحی یک " اتاق فکر " مناسب و اقتضایی باشد .
کانون های صنفی معلمان در این حوزه به شدت " فقر تئوریک " داشته و قصد دارند بدون پردازش داده ها مسیری میان بر برای احصا و احقاق مطالبات معلمان در سطوح مختلف آن ایجاد کنند . بارها گفته و نوشته ام که بهترین مرجع برای تشخیص و احراز صلاحیت های حرفه ای معلمان که حتی در مبانی سند تحول بنیادین هم مورد تاکید قرار گرفته است همان " سازمان نظام معلمی " است
هسته فعالیت صنفی ؛ کار کارشناسی است و لازم است که فعالان صنفی با واقع نگری مواظب غلتیدن در دام پوپولیسم باشند .
نکته مهم دیگری در سخنان وزیر آموزش و پرورش شفاف سازی اتهام برای تنویر افکار عمومی است .
بارها اتفاق افتاده است که فردی پس از بازداشت تا مدت ها بلاتکلیف است . این در حالی است که در قوانین این گونه " بلاتکلیفی ها " بلاموضوع است .
اگر مدارک و مستندات کافی و وافی برای برخورد قانونی با این معلم وجود دارد در این زمینه شفاف سازی شود .
نتیجه منطقی معطل ساختن افکار عمومی جامعه و معلمان چیزی جز تشدید ابر بحران " اعتماد " در جامعه نامتوازن ما نخواهد بود .
و اما بخش دیگر مخاطب سخنان من خود وزیر آموزش و پرورش است .
حوزه حرفه ای و تخصصی و مسائل تابعه آن را در آموزش و پرورش باید کدام مرجع تشخیص دهد ؟
جدا کردن سیاست و آموزش در جامعه کاملا " سیاست زده " که آموزش و پرورش هم به نوعی یکی از زیرسیستم های آن است چگونه باید طراحی و اجرا شود ؟
" تربیت سیاسی " و " آموزش حقوق شهروندی " که از وجوه مهم " تربیت " و حوزه کار همه " معلمان " است چگونه باید در این سیستم بازیابی و یا بازتعریف شوند ؟
بارها گفته و نوشته ام که بهترین مرجع برای تشخیص و احراز صلاحیت های حرفه ای معلمان که حتی در مبانی سند تحول بنیادین هم مورد تاکید قرار گرفته است همان " سازمان نظام معلمی " است .
آقای بطحایی پاسخ دهند دلیل این همه تعلل در راه اندازی این سازمان حرفه ای و تخصصی چیست ؟
اگر راه اندازی این تشکیلات در برنامه ارائه شده ایشان بوده است چرا تاکنون جامه عمل به خود نپوشیده است ؟
چرا بطحایی از پاسخ گویی به افکار عمومی سر باز می زند و آدرس های اشتباه می دهد ؟
به نظر می رسد که وزیر آموزش و پرورش نیز در حوزه خود دچار نقص تئوریک و بیان براهین و ادله می باشد .
اگر فرضا سازمان نظام معلمی وجود می داشت به عنوان یکی از " مراجع ذی صلاح " می توانست در این موارد نظر تخصصی و حرفه ای خود را اعلام کند و این موجب شفاف سازی واقعی امور می شد .
آن چه که برای من قابل تامل و البته تاسف می باشد علی رغم تاکیدات مکرر صدای معلم در مورد تاسیس سازمان نظام معلمی تاکنون مشاهده نکرده ام که کانون های صنفی معلمان در این موضوع با جدیت وارد شوند و آن را به عنوان یک " مطالبه مهم " مطرح کنند .
هر چند بارها متذکر شده ام که سازمان نظام معلمی ذاتا رقیب تشکل ها نیست و حتی می تواند راهنما و مشاور آنان باشد .
و اما سخن آخر در مورد " فرهنگ امنیتی و امنیت فرهنگی " در وزارت آموزش و پرورش است .
فانی در ابتدای وزارت خویش مهم ترین وجه کار و برنامه خود را تبدیل فرهنگ امنیتی به امنیت فرهنگی اعلام کرد و البته این گزاره توسط وزرای بعدی به نوعی تکرار و تایید شد .
ارزیابی من این است که سید محمد بطحایی در این زمینه موفق عمل نکرده است .
پس از اعلام موضع صدای معلم در مورد مدرک علی الهیار ترکمن این رسانه تهدید به شکایت در مراجع قضایی شد . ( این جا )
در وزارت بطحایی مدیر آموزش و پرورش بناب از معلمان شکایت کرد .
در وزارت بطحایی مدیر آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی از معلمان منتقد شکایت کرد .
در وزارت بطحایی مدیر کل آموزش و پرورش استان خوزستان از سایت عصر خبر شکایت کرد . ( این جا )
حتی شنیده شده است که مدیر کل آموزش و پرورش قم به علت بالا گرفتن انتقادات نیز یکی از شاکیان می باشد .
اگر چه وضعیت محمد حبیبی به هیچ وجه قابل مقایسه با موردهای مفروض نیست اما نشان می دهد که بطحایی نتوانسته است " امنیت فرهنگی " را در حوزه آموزش برقرار کند و می باید که در این زمینه پاسخ گو باشد .
بهتر می بود وزیر آموزش و پرورش به کوتاهی خود در مورد برآورده ساختن مطالبات و حقوق قانونی معلمان که ماه ها و حتی سال هاست به تاخیر افتاده است اشاره ای نیز می کرد .
گروه اخبار/ وزیر آموزش و پرورش گفت: من به عنوان یک همکار وظیفه دارم پیگیر وضعیت همکارم که گرفتار شده و بازداشت است، باشم و باید با توجه به ارتباطاتی که دارم، موضوع را از جایگاههای بالاتر در حوزه قضایی و اطلاعاتی و امنیتی پیگیری کنم تا ببینم مشکل چیست و به چه ترتیبی است. فکر میکنم موفقیتهایی در آینده در این زمینه داشته باشیم.
ممنوعیت برگزاری آزمون در دوره ابتدایی و حتی پایه اول متوسطه نیازی به مصوبه ندارد و در اختیار آموزش و پرورش است/در دی ماه 1393 آیین نامه ارزشیابی کیفی -توصیفی شش پایه دوره ابتدایی به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش رسیده است/ آموزش و پرورش آلترناتیوی برای مدارس سمپاد ندارد و مسئولان حرفهای متناقض زدند/ مهدی نوید ادهم دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش گفت: "تاکید ما بر این است که جداسازی دانشآموزان اتفاق نیفتد"/ بطحایی گفت :حذف آزمون از ورودی پایه هفتم به معنی حذف مدارس تیزهوشان نیست/ بر اساس طرح شهاب جداسازی دانش آموزان بر اساس استعداد منتفی است/ طرح شهاب در مدارس قابل اجرا نیست/ دعوای مخالفان و موافقان سمپاد یک دعوای تاریخی- سیاسی 40 ساله است/ حذف سمپاد هم در میان اصلاح طلبان و هم اصولگرایان مخالفان جدی دارد/مساله انحلال مدارس سمپاد در همان دهه 60 و دوران شعارهای تند مساوات طلبانه در آموزش و پرورش به عرصه سیاسی کشیده شد/ بدون توجه به جنبه سیاسی ماجرا ، نمی توان تصویری واقعی از این کشمکش ترسیم کرد/ مشاوران بطحایی با تمرکز روی جنبه طبقاتی جداسازی دانش آموزان کوشیدند از بطحایی یک چهره مردمگرا و چپ بسازند/ بطحایی می گوید مخالف جداسازی بچه ها با معیار هایی همچون پولدار و بی پول وفرزندان مقامات وافراد عادی هستیم/ این حرف، با تفکر وزیر و حامی اصلی او جناب باقر نوبخت سازگاری ندارد/ آقای بطحایی مجری سیاستهای سازمان مدیریت در جهت کاهش هزینه ها از طریق خرید خدمات آموزشی و توسعه مدارس غیر دولتی در آموزش و پرورش است/ وزیری که مخالف جداسازی فرزندان افراد پولدار و بی پول است منطقاً نمی تواند طرفدار توسعه مدارس غیر دولتی باشد/ بطحایی با مدارس غیر دولتی با شهریه های 20 میلیونی چه می کند/ کسانی که در فضای مجازی و واقعی برای بطحایی دست زدند خواهان برابری آموزشی کامل از طریق برچیدن همه مدارس خاص دولتی و غیر دولتی و اجرای اصل تحصیلات رایگان هستند/ بطحایی توان همراهی با پایگاه اجتماعی طرفداران آموزش و پرورش بی طبقه را ندارد/ با این نظر که هدف از انحلال سمپاد سوق دادن دانش آموزان به سمت مدارس غیردولتی بود موافق نیستم / حمله به مدرسه سمپاد و دفاع از مدرسه غیر انتفاعی تضادی است که وزیر و همراهانش در آن گیرکرده اند و نمی توانند پایگاه اجتماعی خود را اقناع کنند/ پدر و مادر بچه های بااستعداد و سختکوش ، بچه هایشان را در مدرسه دولتی سرِکوچه ثبت نام نمی کنند و با تحمل فشار بیشتر بچه هایشان را به مدارس غیردولتی می فرستند/ مدارس سمپاد باقی خواهند ماند اما در کیفیت آزمون ورودی و مقررات آنها تغییراتی اعمال می شود/ اول مدرسه دولتی سرِکوچه را درست کنید بعد بگویید همه دانش آموزان در مدرسه دولتی و تلفیقی درس بخوانند/ برابری در فقر آموزشی مانند برابری در گرسنگی و فقر اقتصادی بی فایده است و برای مجریان افتخاری ندارد/ شورای انقلاب فرهنگی که در قدم اول مصوبه شورایعالی آموزش و پرورش را تعلیق کرده در ادامه آن را تعدیل می کند/ مدارس سمپاد باقی خواهند ماند اما در کیفیت آزمون ورودی و مقررات آنها تغییراتی ایجاد می شود/تعداد مدارس سمپاد باید محدود شود/ مدارس نمونه دولتی که محلی برای پرورش استعداد دانش آموزان مناطق محروم بودند باید به جایگاه اول خود برگردند/ ممنوعیت استفاده از کتابهای کمک آموزشی ، سبک کردن کوله پشتی دانش آموزان از 9 کیلو به 3 کیلو ، ایجاد شادی و نشاط در مدارس ، آموزش مهارتهایی زندگی و بیرون راندن مافیا از مدارس نیاز به مصوبه ندارد / طبق اساسنامهء شورای عالی آموزش و پرورش نهاد قانونگذاری بالادستی این شورا مجلس شورای اسلامی است/ در دوره وزارت حمیدرضا حاجی بابایی ، سند ملی آموزش و پرورش پس از جراحی ، به جای مجلس به شورایعالی انقلاب فرهنگی فرستاده شد/ سند تحول متنی ایدئولوژیک ، آشفته و پر از اطناب و تکرار است و مشخصات یک متن حقوقی را ندارد/ افرادی مانند نوید ادهم و بطحایی جرأت ندارنددخالت شورایعالی انقلاب فرهنگی را زیر سوال ببرند/ بطحایی که گفته بود من عقب نشینی نمی کنم در مقابل تعلیق مصوبه جرات مخالفت ندارد/ کسانی که کوشیدند از بطحایی یک چهره تحول طلب و شجاع بسازند تا نام او در آموزش و پرورش ماندگار شود به سوابق و ظرفیت های او توجه نداشتند
خدا مـی داند پاک ماندن در این کشـور چقدر دشـوار اسـت؛ باید خیـلی از محدودیـت ها را قبول کرده و با دقت و احتیاط زندگـی کرد و تا هزاران مثل من در راه آزادی فدا نشوند، میهن عزیزمان روی آزادی و استـقلال را نخـواهد دیـد. ( دکتر مصدق 1345 )
سال 1320 وقتی رضا شاه می رود، مردم و مجلس ملی که به اصطلاح دست چین هم شده بودند، نشان می دهند، اگر آزادی باشد می توانند هر کاری برای پیشرفت ایران انجام دهند. چون دیگر سایۀ دیکتاتور وجود نداشت. در دورۀ چهاردهم مجلس ملی نجات آذربایجان را رقم زد؛ چون دیکتاتور نبود. در دورۀ پانزدهم پایه های ملی شدن صنعت نفت ریخته شد؛ چون دیکتاتور نبود. در دورۀ شانزدهم صنایع نفت در سرتاسر ایران ملی شد؛ چون دیکتاتور نبود. با اینکه 80% جمعیت بیست میلیونی آن زمان در روستاها زندگی می کردند، بیمار، بی سواد، بی پول، بی دفاع ... اما از بیشتر دانشگاه دیده های فعلی آرمان گرا و آرمان خواه بودند.
سال 1328 در آستانۀ انتخابات دورۀ شانزدهم مجلس، دولت از انتخاب مخالفانش به شدت جلوگیری می کرد. دکتر محمد مصدق و یاران همفکر او که بعدها حزب جبهۀ ملی را تشکیل دادند در دربار متحصن شدند. بعضی از مطبوعات و روشنفکران و احزاب نیز اعتراض های شدیدی کردند. این اقدامات سبب کنار زدن ترکتازی دربار بر حاکمیت قانون شد.
در دورۀ شانزدهم مشروطه خواهانی وارد مجلس شدند و قرارداد گس – گلشائیان که به امضای نویل گَس مدیر عامل شرکت بریتیش پترولیوم و عباسقلی گلشائیان وزیر دارایی ایران رسیده بود را لغو کرده و قانون ملی شدن صنعت نفت را در اسفند 1329 تصویب کردند.
پس از ناتوانی و عجز نخست وزیرانِ شاه ( سپهبد رزم آرا، منصور و حسین علا ) در اردیبهشت 1330 دکتر محمد مصدق از جانب اکثریت مجلس به زمامداری دعوت شد. با اینکه شاه از این دعوت بسیار ناخرسند بود ولی مصدق آن را پذیرفت. با زمامداری او فضای سیاسی باز شد. احزاب و مطبوعات جان گرفته و حیات تازه یافتند. مطابق قانون مشروطه، شاه در چارچوب سلطنت قرار گرفت و حکومت به دست دولت افتاد.
مصدق کارش را بی هیچ لرزۀ دستی با اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و اصلاح قانون انتخابات آغاز کرد. از همان آغاز شیطنت های دربار به امید کسب حاکمیت بلامنازع انجام می گرفت. اما پس از چندی نا امید شدند و شاه در 30 تیر 1331 به پشتوانۀ انگلیس و امریکا به برکناری مصدق دست زد که با قیام عمومی مردمِ آگاه مواجه شد و عقب نشست. ولی ساکت نمانده و باز به پشتوانۀ انگلیس و امریکا سعی در ایجاد تفرقه و القا سوء ظن در حکومت کرد. شاه پای خود را از گلیمش درازتر کرده بود و بر خلاف قانون اساسی مشروطه به هر نیرنگی، خواهان حکومت بود و می دانیم وقتی به آن دست یازید، اختناقِ سیاسی و فساد و استبداد را حاکم کرد و عملاً قانون اساسی مشروطه را زیر پا نهاد.
بعد از طرح ناموفقِ برکناری مصدق در 30 تیر 1331 زمینه های طرح یک کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق به رهبری ایادی انگلیس و امریکا با نام طرح چکمه که هنگام اجرا عملیات آژاکس خوانده شد، شروع به شکل گیری کرد. سالها بعد اسناد این عملیات شوم توسط عاملان بیگانۀ کودتا طی کتاب و مقالاتی منتشر شد و در سال 2017 مسیحی اسناد این فضاحت تقریباً بطور کامل از بایگانی سازمان جاسوسی امریکا (سیا) مشمول خروج شد.
آنهم به این فضاحت، آنهم به این کثافت از ابتدای واگن تا انتهای واگن (بهار)
تابستان 1332 مجلس به محاق تعطیلی رفته و در آستانۀ انتخابات هفدهم بود و عزل مصدق از طرف شاه توسط نخست وزیر قانونی مشروطه پذیرفته نشد. در 25 اَمرداد 1332 شاه از ترس بروز تظاهرات علیه مداخله های وی در حکومت، میهنش را ترک کرده و به خارج فرار کرد و مقدمات کودتا که پیش از این به حمایت انگلیس و رهبری امریکا شکل گرفته بود، در سه روز پایانی با صرف مبالغی پول به معدودی اوباشِ مزدور و مرتجعِ مدعی و کاسه لیسانِ دربار، با نوید مقام، دولت قانونی دکتر محمد مصدق را برانداختند.
زمام امور به دست مجریان مرئی کودتا که در رأس آنها فضل الله زاهدی بود، افتاد و شاه از پناهگاه خارجیش بازگشت. قانون مشروطه را زیر پا گذاشت و حکومت را ضمیمۀ سلطنت کرد. اختناق سیاسی و فساد و استبداد و در پی آن حبس و اعدام و تبعید مخالفان برقرار شد.
مصدق و یارانش به اتهام واهی سرکشی علیه شاه در بی دادگاه های نظامی به حبس و اعدام و تبعید محکوم شدند. برای یافتن جرم با همه ذره بین ها و دوربین ها در زندگی سیاسی و شخصی مصدق کنکاش کردند و هیچ نیافتند. اما استبداد خانۀ مصدق را تاراج کرد.
در بی دادگاه نظامی حکم زندان داد و پس از زندان در روستایی خانه نشینش کرد. حتی مجال و فرصتی برای دیدار همیشگی خانواده اش را به او نداد.
پس از درگذشت مصدق در 14 اسفند 1345 در هر دوره ای مأموران مانع از دیدار آرامگاه او شدند و عربده ای با عنوان امنیت را دست بر دهان اندیشمندان آرمان خواه و مشروطه خواه نهادند. چرا که آمرانشان و بعدها موافقان آمران از نام و یاد او وحشت دارند.
به راستی آنها نگران چه بوده و هستند اگر کارشان خلاف قانون و خواست ملت نبود؟ با اینکه 80% جمعیت بیست میلیونی آن زمان در روستاها زندگی می کردند، بیمار، بی سواد، بی پول، بی دفاع ... اما از بیشتر دانشگاه دیده های فعلی آرمان گرا و آرمان خواه بودند
امروز تاریخ گواه نتیجۀ اختناق سیاسی بعد از کودتا است که دکتر محمد مصدق در بی دادگاه نظامی به درستی گفت : « تسکین افکار عمومی با توقیف و تبعید و شدت عمل فراهم نمی شود و این چنین کارها نتیجۀ معکوس دارد. »
این سیاستمدار پیر بارها به شاه جوان که باید محرم کشور باشد تذکر و راه نشان داد ولی قول سعدی دربارۀ شاه مصداق داشت « یا چشم نمی بیند یا راه نمی داند » و نیز قول مولانا.
گفت از همه محرم تر خفاش بود کو عدوی آفتاب فاش بود
مسألۀ نفت هم به وسیلۀ علی امینی مطابق طرح امریکایی ها به شکل ایجاد یک کنسرسیوم و به نفع امریکا حل شد و از آن پس در همۀ امور عمدۀ کشور، امریکا بعنوان آقا بالا سر نقش ایفا کرد.
این شعر استاد شفیعی کدکنی همواره یاد و نام دکتر محمد مصدق را در ذهنم روشن می کند.
ترجیح می دهم که درختی باشم
در زیر تازیانۀ کولاک و آذرخش
با پویۀ شکفتن و گفتن
تا رام صخره ای
در ناز و در نوازش باران
خاموش از برای شنفتن.
منابع :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
« شورای احزاب اصلاح طلب استان لرستان » در نامه ای که خطاب به استاندار نوشته و برای صدای معلم ارسال کرده اند به برکناری " غیر کارشناسانه " و " توام با سیاست زدگی " مدیر کل آموزش و پرورش لرستان توسط برخی نمایندگان مجلس اعتراض کرده اند .
متن این نامه به شرح زیر است