صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

نامه ی یک معلم به آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان

سرکار خانم "  آنگلا مرکل "

با سلام و آرزوی موفقیت برای شما و بهروزی هر چه بیشتر برای ملت آلمان فدرال

 

به عنوان « یک معلم » می‌خواهم مطالبی را در مورد یکی از متهمان اصلی پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان که اکنون در آلمان به سر می‌برد به عرض شما برسانم:

- نم یدانم این روایت تا چه حد درست است که شما در پاسخ به پزشکان و مهندسان که خواهان افزایش حقوق خود نسبت به معلمان بوده‌اند، گفته‌اید چطور می‌شود حقوق‌تان از کسانی بیشتر باشد که شما را تربیت کرده‌اند. اما این روایت کاملاً درست است ما در کشوری زندگی می‌کنیم که حقوق معلمین نه تنها از مهندسان و پزشکان پایین‌تر است بلکه یکی از کمترین حقوق‌های دریافتی را در سطح کشور دارند.

در زلزله‌ها و بلایای طبیعی اولین ساختمان‌هایی که آسیب می‌بینند مدارس هستند و در بسیاری از نقاط کشور، مدارس، حتی امکانات سرمایشی و گرمایشی حداقلی را ندارند.

نامه ی یک معلم به آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان

مسئولین، نظام آموزشی را به مثابه یک سرمایه‌گذاری بلندمدت برای تربیت نیرو و سرمایه انسانی در نظر نمی‌گیرند و برخلاف قانون اساسی انتظار دارند مدارس درآمدزایی داشته باشد. مدارس از کمترین امکانات نوین و ضروری برای تدریس و تحقیق برخوردارند و ...

- صندوق ذخیره فرهنگیان متعلق به معلمان و تمامی سرمایه آن که بیش از هزاران میلیارد تومان است به صورت ماهانه از حقوق ایشان برداشت و به حساب این صندوق واریز شده است. اگر چه هدف اصلی از تشکیل صندوق ذخیره فرهنگیان، ارتقای رفاه و وضعیت مالی فرهنگیان به ویژه در دوران بازنشستگی است و صاحبان اصلی آن معلمان و فرهنگیان هستند اما حضور یک یا دو نفر از نمایندگان صاحبان این سرمایه هنگفت، به گفته وزیر آموزش و پرورش، نیازمند تیمی است که زیرساخت‌های حقوقی آن را بررسی کند و خدا می‌داند که این بررسی کی به نتیجه می‌رسد، نمایندگان را چگونه انتخاب می‌کنند و چه صلاحیت‌ها و اختیاراتی را برای ایشان در نظر می‌گیرند.  

-  رئیس کمیته تحقیق و  تفحص گفته‌اند یکی از متهمان که 500 میلیارد تومان را از صندوق ذخیره فرهنگیان اختلاس کرده است ؛ اکنون در کشور آلمان به سر می‌برد.

نامه ی یک معلم به آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان

انتظار می‌رود و خواهشمند است هر چه زودتر این متهم را به ایران بازگردانید تا هم حقوق و سرمایه فرهنگیان تأمین و مسترد گردد و هم برای کشور شما که در آن معلمان از ارج و احترام ویژه‌ای برخوردارند، شایسته نیست که به چنین متهمانی پناه داده شود. 

با احترام و آرزوی مجدد بهروزی و موفقیت برای شما و ملت آلمان

خالد توکلی. معلم در شهر سقز

منتشرشده در یادداشت
چهارشنبه, 15 آذر 1396 15:44

خطر فرسودگی جامعه جدی است!

چیزی که واضح بود این بود که دانشجویان آشکارا حوصله ای برای شنیدن حرف ها و بحث های جدی نداشته و بیشتر علاقه مند به ابراز وجود و دیده شدن بودند/ شاید بتوان گفت دو گمشده ی دانشجویان در این مراسم، "شادی" و" اعتراض" بود/ حال اگر دانشگاه را به دلیل حساسیت های بیشتر به تحولات و نارسایی های محیطی، دماسنج جامعه شهری ایران در نظر بگیریم به خوبی می توان نتیجه گرفت که حال جامعه خوب نیست/ در حقیقت شادی هم اکنون حکم نیاز اولیه  برای جامعه ای را یافته که شهروندان آن در عین برخورداری از امکانات مادی قادر نیستند از زندگی خود لذت برند/ شواهد موجود نشان می دهد که بدون حضور برخی سلبریتی های سیاسی یا اجرای برنامه های طنز و موسیقی، نمی شد حتی نیمی از سالن ها را از جمعیت پر کرد/ منابع معدنی و طبیعی در میانه ذخیره خود به سر می برند، سرمایه های انسانی از کشور مهاجرت می کنند و سرمایه اجتماعی راه سقوط را در پیش گرفته است (اعتماد میان آحاد جامعه به ۱۰ درصد و شاخص صداقت و امانت داری به ۸ درصد رسیده است)/ مشارکت سیاسی هم محدود به یکی دوهفته نزدیک به انتخابات شده و فعالیت تشکل های غیر دولتی و سمن ها با موانع بسیاری از سوی ساختار سیاسی مواجه می شوند/ فرصت های موجود برای ایجاد اجماع ملی به سرعت در حال گذرند و جامعه همچنان در مناقشه بر سر بدیهی ترین مسائل، درجا می زند/ جامعه ای که فرصت های مناسب را برای شادی های جمعی و مشارکت اجتماعی شهروندان اش فراهم نکند، به تدریج در خود فرو می رود و از درون می پوسد

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

تبریک به صدای معلم

یزد

منتشرشده در نامه های دریافتی

بسیاری از کشورهای پیشرفته سعی کرده اند مقطع ابتدایی را با بازی و سرگرمی و تفریح درآمیزند و از فشار آموزش خبری نباشد تا لطمه ای به کودکان وارد نشود/ با تجویز کتب درسی ریاضی و علوم و فارسی و... با مطالبی ثقیل و حجم نامتعارف کودکان را ازشاد زیستن محروم می کنیم. معلمان را چنان در تنگنای معیشت و روزگار گرفتار کرده ایم که یادمان رفته است آنان هم باید زندگی کنند و شاد باشند و شادی بیافرینند/ مطالعه تطبیقی آموزش و پرورش نشان می دهد که ما از قافله برنامه ریزی و تصمیم برای نظام آموزشی خود عاجز مانده ایم و کشورهای دیگر به جای انباشت دانش در ذهن دانش آموز او را خلاق و متفکر بار می آورند ولی ما هر سال پس روی داریم تا بببینیم کجا می رویم/ معلوم نیست مولفین محترم کتب درسی به چه دلایلی سعی دارند مغز دانش آموز 7 سال را به چالشی بکشند که اکثر آموخته هایشان ثمری نخواهد داشت/ گویا سیاست گذاران نظام آموزش و پرورش ما مادرزادی در رده های صف و ستادی بوده اند و عملا" درکلاس درس حضور نداشته اند و نیز تدوین کنندگان کتاب درسی اهداف مشخصی از آموزش را تعریف نکرده اند/ معلمی با  30 سال سابقه در مقطع ابتدایی اظهار می دارد دراین مدت سی سال اصلا" نظری از آنان در خصوص نحوه آموزش در ابتدایی یا کتب درسی خواسته نشده است ؛ آیا این شرایط در کشورهای پیشرفته هم است/ جای فعالیتها و آموزشهای آزمایشگاهی، کارگاهی و... بسیار خالیست. تکیه بر محفوظات امکان کنجکاوی و پرسشگری را به صفر رسانده است/ آموزش شهروند خوب بودن، تابع قانون بودن، مشارکت اجتماعی در امور جامعه و دانستن قواعد زندگی در کجای آموزش و پرورش ما گنجانده شده است/ صدا و سیما که باید محل آموزش زندگی باشد، ویترینی برای تبلیغات غلط کلاس ها و موسسات کنکور و کتب اضافی شده و بدتر اینکه شبکه های مختلف کلاسها و سی دی آموزشی تبلیغ و برگزار می کنند و فشار کنکور از همان دوران کودکی بر شانه فرزندانمان سنگینی می کند/ با تغییر پی در پی نظام آموزشی به هیچ چیز دست نیافتیم جز تنزل رتبه علمی و پایین آمدن ارزش مدارک تحصیلی و فرزندانمان را قربانی ندانم کاری های خودمان کردیم/ معلمان این راهبران امید فرزندانمان خسته اند ، شادابی و طراوت معلمی ندارند چرا که با همه سختی هایی که کشیده اند آرزو داشتند اولا" در برنامه ریزی وتصمیم گیریها حضور مستمر داشته باشند ثانیا" با عدالت به آنان نگریسته شود و از امکانات جامعه مانند سایر کارکنان دولت بهره ببرند و حقوق دریافت کنند و درتنگنای معیشت گرفتار نشوند/ بگذاریم کودکانمان کودکی کنند، نوجوانانمان نوجوانی را تجربه کنند و از آنان توقع بزرگسال بودن نکنیم که خودشان بزرگ خواهند شد

منتشرشده در دانش آموز

خشم فرو خوردهء افرادی که فرصت یا جرأت ابراز آن در شکل یک گفت و گوی صمیمانه و دوستانه را نیافته است یا نگاه مهربانی برای دعوت او به این گفت و گو نبوده است/ کدام خلاء عاطفی یا شخصیتی این افراد را به نوشتن در و دیوار مدرسه هدایت می کند/ تا حال کدام فرد مسئول به این مسأله اندیشیده است که از ده نوشتهء به قول معروف مزخرف شاید دو پیام حقیقی یا دردناکی از دل این نوشته ها برای اصلاح نگرش یا رفتار مجموعه به دست آید/ در پس این رفتار برخی از ساکنین اختیاری یا اجباری این مراکز ، می توان بستری برای رفتارهای ناهنجار آتی آنان جست و جو کرد و یا به عنوان پیش زمینه ای برای پس لرزه های خشونت فرو خورده در رفتار با دیگران در آینده تجلی کند/ چنین افراد در جامعه کسانی هستند که صراحت در سخن گفتن را هرگز نمی آموزند یا جسارت ابراز وجود نمی یابند یا توانایی رو به رو شدن با واقعیت های زندگی را نمی یابند/ واقعیت امر آن که در مراکز آموزشی ما خصوصا در مدارس شبانه روزی ، نشاط و شادی حاکم نیست. هم بر دانش آموزان و هم اولیای مدرسه . روح نشاط و انسانیت در مدارس ما برزخی است . مقررات خشک و بی روح در خور شأن مقام انسانی عوامل مدارس نیست/ نشاط و شادی را با سالی یک بار سینما بردن یا اردوی محلی و نمایشگاهی بردن نمی توان به دانش آموز یا معلم تزریق نمود، این مهم باید جریانی مستمر و دائمی باشد/ امروز همه در حال دویدن هستند ، همه می کوشند اما از تأثیر گذاری گذشته خبری نیست/ امروز فقط درصد و رتبه و میانگین ، سخن می گوید. امروز نمره ارزش حیاتی دارد. و برای همین انسانیت قربانی شده است. امروز جایی برای ارزش های والای عالم انسانی نمانده است/ چه دانش آموزانی که به دلیل نگرفتن نمره بیست توسط والدین خود تنبیه شده اند یا جرأت منزل رفتن را نیافته اند یا آنان را به دروغ گویی یا دستکاری نمره وا داشته اند. این افراد فردا اگر جاعلان اسناد دولتی باشند نباید تعجب کرد یا دروغگویان حرفه ای در زندگی خانوادگی و اجتماعی/ امروز مدارس ما برای تنفس به هوای تازه ای نیاز دارند....

منتشرشده در دانش آموز

شعر معلم برای درگذشت دهقان فداکار و ریز علی خواجوی و ازبرعلی حاجوی

با فداکاری دهقان ریزعلی
جان صدها فرد انسان ای ولی

شد رها از مرگ تقدیری دلا
گر مشیّت هر حوادث با قضا

این چنین رخداد شد بلوا چرا
با فداکاری شخصی رفع بلا

یاد آور نیم قرنی پیش را
در میان راهی میانه ماجرا

ماجرا ریلی قطاری در گذر
ریزعلی دهقان که عابر از مَعبر

پیرهن را چون المپیک مشعلی
کرد تا آگاه سازد ریزعلی

با خرد انسان به ایمان اتکا
از حوادث خلق هایی را رها

ریزعلی دهقان آن روزی دلا
رخت بر بستش از این دنیا رها

تسلیت از ما که شادی روح را
هر تولد مرگ دارد جز خدا

شعر معلم برای درگذشت دهقان فداکار و ریز علی خواجوی و ازبرعلی حاجوی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

می‌گفت: اسم‌ام «ازبر علی حاجوی» است نه ریزعلی خواجوی، ما اما «ریزعلی خواجوی» خواندیمش، چون یک قهرمان، خاصه قهرمانی که قطاری از آدمیان را در آن شب تاریک نجات داد، باید دست‌کم اسمی داشته باشد که بتوان به زبان آورد، تشخصی که ردای حماسه بر اندامش زار نزند، اسمی آشنا که حتا بشود به هم‌نشینی و تناقض« ریزعلی» و «خواجه» راز و رمزی را درهم آمیخت/ می‌گفت: «لخت نشدم، لباس داشتم، فقط قبایم را آتش زدم»٬ توجهی نکردیم چون قهرمانی که ما لازم داشتیم باید هرچه داشت نثار می‌کرد و مسیح‌وار و برهنه میان سرما و تاریکی به قطارِ غفلت، فرمان ایست می‌داد/ می‌گفت:« مردم خشمگین از قطار که بیرون آمدند مرا کتک زدند تا بالاخره فهمیدند چه شده و عذرخواهی کردند»٬ می‌گفتیم: مردم به محض دیدن این ایثار، از او تشکر کردند زیرا چنین واکنشی نه زیبنده آن مردم بود و نه برای یک اسطوره خوبیت داشت/ اسطوره‌ها همه این‌چنین‌اند، مومی که در قالبی که مردمِ محتاج به اسطوره می‌خواهند، فرو می‌روند و در قامت ابرمردی پولادین بیرون می‌آیند. کلاه وقار بر سر و قبای تخیلات بر تن می‌کنند و چنان از وجود مثالی خویش فاصله می‌گیرند که مرز بین اسطوره و حقیقت گم می‌شود/ اسطوره‌ها، ساخته که شدند علیه نسخه واقعی خود می‌آشوبند، ‌سخنان او را در همهمه آذین بسته خود، دفن می‌کنند و هر شاخ و برگی را بر خود می‌آویزند، بی اعتنا به فریاد نسخه اصلی، بی‌تقید به الزامات عقل/ تاریخ پر است از انسان‌های واقعی قهرمان که آن چنان‌اسطوره شدند که وجود حقیقی‌شان فراموش شد و آن چنان با اغراق روایت شدند که دیگر به هیچ‌کار نیامدند

منتشرشده در یادداشت

چندی پیش یادداشتی با عنوان " در حاشیه برگزاری نشست های مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و انجمن اسلامی معلمان ... به تشکل ها نمره قبولی نمی دهم ! " ( این جا ) ؛ به قلم « علی پورسلیمان »  مدیر صدای معلم منتشر گردید .

« سیدهادی عظیمی » از اعضای انجمن اسلامی معلمان ایران نقدی بر این یادداشت تحریر نموده است .

ضمن تشکر و قدردانی  از این همکار محترم ؛ این " نقد " منتشر می گردد

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور