با گذر ایام دوران زندگی
بعد تحصیلات عالی بندگی
منتخب شغلی به خدمت اجتماع
همچو هر شغلی برایم انتفاع
با رضایت قلب شغلی انتخاب
بی ریا خالص به خدمت خلق یاب
در اوان خدمت به خدمت کودکان
دانش آموزان مرزی دور هان
در کپرها زندگانی این کسان
با اقل آسایشی امرار هان
دور افتاده ترین محرومیت
گر مزایایی مزایا لا پئت
در زمستان در کلاسی سرد هان
فاقد از گرمایشی بادی وزان
دانش آموزان چو گل یخ در میان
در میان سرمای دی دادی فغان
آری ای مسئول والایی نشین
با تجاهل عارفی ها لا غمین
گر معلم نغمه خوانی درس را
با محبت رسم بر دل های ما
رسم بر دل های هر یک مهر ورز
مهربان با دانش آموزان مرز
با تقلا بی ریا تدریس را
حک در قلبی چو بذر افشان دلا
همچو شمع ایثار جانی را فدا
تا نما رشدی دهد پروانه را
با کدامین عشق خود خدمتگزار
در میان معصوم افراد ای نگار
حق عیان کتمان چرا حق را بیان
در میان رودی معلم غرق هان
در میان بس شعله ای آتش فدا
جان خود را تا رها تلمیذ را
خوب می دانید ای والا نشین
مال رو راهی خطر دارد همین
از شما والا نشین ها حق را
خواستاری لا گدایی فهم ها
یاد دی کن حال را بینی چرا
خود شما بودید تلمیذان ما
حکم را اجرا دریغی از شما
منصبی دارید اجرا حکم را
عرضه شغلی را معلم بر شما
داده هر یک حال در منصب نما
لا گدایی حق ها را خواستار
دور از تبعیض ما خدمتگزار
از شمایان ما طلبکاریم هان
خون بها خدمت معلم بیش دان
این مزایا بر معلم شغل کم
این چه حکمی ما شما را متهم
در برابر آن نجومی حکم ها
ما شما را متهم قاصر شما
خود شما دانید با شغلی عموم
بین خلقی زندگانی لا ظلوم
انتخابی شغل را تا زندگی
با درآمد زندگی فرخندگی
یک حکومت یک نظامی آرزو
قسط و عدلی را رعایت ای نکو
با درآمد شغل تطبیقی همان
بین خلقی اجتماع حقی عیان
عاقلان را یک اشارت ، کم کسی
بس کنم کافی اشارت شد بسی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اگر در شروع انقلاب نیاز به ترویج اهداف انقلاب بود امروز نیز چرا این مروجان حق معلمان برای پرورش دانش آموزان را در سیطره خود دارند و نفوذ معلمان را تحت تأثیر حضور خود کم رنگ و اثر می نمایند؟ امروز هر ایرانی با انقلاب و اهداف آن آشناست. خود معلم هم توانایی انجام دو منظوره وظیفه خود را داراست. یعنی هم تعلیم و هم تربیت یا هم آموزش و هم پرورش/ پس از چهار دهه پس از آن ، در همان رسالت ماند. لذا محتوی کتب درسی همزمانی یا همراهی با تحولات جهانی و ملی را از دست داد. کتب ایستا باقی ماندند اما همه چیز متحول و منقلب شد/ در راهرو تا او را می دید پشتش را به معلم می کرد تا مجبور به سلام کردن نباشد. دانش آموز دیگر میلی به سفر در اعماق زندگی معلم خود برای کنجکاوی مهربانانه را نداشت. و چنین شد که اولیا نیز متوقع شدند/ تعداد معلمان پاسخگوی نیاز مدارس و جمعیت رشد یافته دانش آموزی نبود لذا درهای آهنین دیروز فرهنگ بر روی هر بیکار دلسوخته جیب خالی نومید باز گردید/ و چنین شد که عده ای از معلمان جهت سبقت گیری دست به ترفندهای حقه آمیز زدند تا برتر میدان باشند. آرام آرام افسار صداقت و صمیمیت و حرمت مابین خود معلمان نیز از بین رفت و حس بی اعتمادی و پنهان کاری در بین آنان رواج یافت
گروه بازنشستگان/
امروز بکشنبه تعداد قابل توجهی از فرهنگیان بازنشسته با تجمع در برابر مجلس شورای اسلامی خواهان پاسخ گویی و رسیدگی مسئولان در مورد مطالبات قانونی خود شدند .
این معلمان بازنشسته که از ساعت 9 صبح خود را به مقابل مجلس رسانده بودند در پلاکاردها و شعارهای خود خواهان اجرای کامل قانون مدیریت خدمات کشوری پس از 10 سال و نیز توجه کافی و وافی به مشکلات فرهنگیان بازنشسته در لایحه بودجه 97 گردیدند .
از دیگر مطالبات اصلی اجرای همسان سازی مستمریها و ارتقاء خدمات بیمه تکمیلی عنوان گردید .
یکی از معلمان بازنشسته به صدای معلم گفت :
" به امید آنکه مسئولین پیش از تبدیل شدن مشکل پیشکسوتان بازنشسته به بحرانی سخت ، برای رفع مشکل قدم برداشته و تن به قانون داده و قانونی که ۱۰ سال است به محاق فراموشی سپرده شده را اجرا نمایند و درجهت اجرای خواسته های به حق و قانونی ما تلاش نمایند . "
پایان پیام/
گروه اخبار/
پس از حدود 4 سال سرپرست دانشگاه فرهنگیان تغییر کرد .
« حسین خنیفر » جایگزین « محمود مهرمحمدی » می شود .
« شورای عالی انقلاب فرهنگی » در این مدت با انتصاب مهرمحمدی به عنوان " رئیس دانشگاه فرهنگیان " مخالفت کرده بود .
« صدای معلم » بارها خواهان توضیح در مورد دلایل این بلاتکلیفی شده بود .
« صدای معلم » خواهان شفاف سازی و پاسخ گویی شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد عملکرد این دستگاه فرهنگی است.
آیین تکریم مهرمحمدی و معارفه حسین خنیفر فردا دوشنبه با حضور وزیر آموزش و پرورش در محل سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان برگزار می گردد .
پایان پیام/
مدرک گرایی ایرانیها، وضع دردناکی برای اقتصاد ایران رقم زده است. حالا کشور ما بیشتر از هند و چین یک میلیارد و چند صدمیلیون نفری دانشگاه و مراکز آموزش عالی دارد/ این تعداد دانشگاه، حدود ٥ هزارمیلیارد تومان از بودجه کل کشور را میبلعد و نزدیک به ٥٠ درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید میکند/ بنا به اعلام مهدی سیدی رئیس کارگروه نخبگان شورای عالی انقلاب فرهنگی درسال ٢٠١٥ حدود ١١٣٠٠ دانشجوی نخبه از ایران مهاجرت کردهاند که این تعداد حاکی از رشد ١٦درصدی مهاجرت نخبگان از کشور نسبت به سال ٢٠١٤ است و پدیده مدرک گرایی در بین مدیران و معضل دکتری یک شبه امکان رقابت سالم در بدنه اداری ایران را محدود و محدودتر کرده است/ بیشتر از ٨٠ درصد وزرای انگلیس لیسانسيهاند و در ایران بیشتر مدیران ما مدرک دکتری دارند./ خروجی بدنه اداری انگلیس این است که آنها بهعنوان یک اقتصاد بزرگ جهان مطرح شوند و ایران بهعنوان یک اقتصاد بحران زده/ در ایران کارخانه مدرک چاپ کنی به راه افتاده است و صرف بودجههای کلان آموزشی، ارزش افزوده اقتصادی به دنبال ندارد/ در ایران بیشمار دکتر داریم که حتی به یک زبان بینالمللی اشراف ندارند و نمیتوانند منابع اصلی علم را مطالعه کنند. کجای دنیا به کسی دکترا میدهند که قادر به مطالعه منابع اصلی و کتب مراجع رشته خود نیست
مادر به من بگو
بابای من کجاست؟
او هیچ وقت دخترک خرد خویش را
تنها نمی گذاشت.
یادم نرفته است آن روزهای تلخ
صاحب سرا که زندگی مان به کوچه ریخت
پولی نداشت بابا، اما حیا که داشت.
بغضی به حد طعنۀ آن بی حیا که داشت.
مادر تو را خدا
بابا مگر چه خواست؟
وقتی که کارگر سادۀ یک کارخانه بود.
دنبال نان روز و شب خانواده بود.
دست رکود کارگه بافت را ببست.
آن روز تار و پود حیات پدر گسست.
بیکار گشت و در گذر باد غم نشست.
دنبال کار گشت.
چندی به دوره گردی کوچه به کوچه گشت.
بیماری اش گرفت گریبان زار گشت.
اسباب خانه بهر خرید غذا فروخت.
مادر به یاد داری آن سال عید را؟
شمع وجود بابا پر سوز و اشک بود.
در هفت سین سفرۀ ما سکه ای نبود.
گویا امید هم
در بهت بی مروتی دهر می گداخت.
اما هزار شکر
دست نوازش پدرم بود بر سرم.
پاییز آن بهار
بابا به جای کار
شد ناگزیر عامل سوداگران مرگ
پیچید در فضای سرش گند اسکناس
پاشید یک رفاه کذایی به کوی ما
چندی به بخت و مکنت پردرد ساختیم
ماشین خرید بابا یک خانه ساختیم
این روزگار بیش نپایید جملگی
یک عمر باختیم
معتاد شد پدر همه را دود کرد و رفت.
جنگ و جدل زخانۀ ما شعله برکشید
این سایه های شوم
شد بستر جدایی و ویرانی همه
مادر زدادگاه طلاقش گرفت و رفت.
ماندیم ما فسرده چراغی و دخمه ای
بابا به دست خویش گرفتار گشته بود.
چون مرغ در قفس
زندانی زمانه و مقهور جامعه
قربانی نبودن یک جاده، یک امید
بی سرپرست گشتیم من با برادرم
همسایگان به ما
دادند صدقه کهنه لباسی و لقمه ای
این وضع نیز بیش نپایید،آب شد
در پای قرض های پدرخانه، زندگی
مادر بیا ببین
این حال و روز و نالۀ فرزند بی کَسَت
آه ای برادرم
دستم بگیر زمزمۀ گریه ام بَسَت
بردند پرورشکده ما را چه چاره بود
دل پر شراره بود
چندی گذشت و هیچ خبر از کسی نبود.
ما هم در انتظار بهاری امیدوار
مادر تو آمدی
ما را گرفتی از قفس تنگ بی کسی
در آن هوای سرد، گفتم پدر کجاست؟
چندی فسانه گفتی و من باورم نشد
تا اینکه عاقبت
فهمیدم او به گوشۀ زندان فسرده است
ویروس ایدز رونق بابا سترده است
او جرعه جرعه مرگ خودش نوش می کند
دیدی چگونه شیشۀ عمرش شکسته شد؟
گفتند حق اوست
بابای تو به حبس هم آدم نگشته بود
او پشت میله ها تزریق می نمود.
ویروس بی دلیل کسی را نمی کشد
این بود سرنوشت پدر، برگی از خزان
حالابه من بگو
این ناز کودکانۀ خود را کجا برم؟
بوی پدر ز روی که جویم بگو بگو؟
در بازی زمانه نگر نقش غصه را
این غصه ای که سوژۀ هر قصه گشته است
اشک شقایقیست
ترکیب قایقیست
بر آن سوار گشته و سرگشته می روند
با نا خدای بی جهتی سوی نا کجا
این بحر بی کران
تا ساحل امید
راهی دراز می طلبد فکرتی فراز
اندیشۀ تألم طوفان سهمناک
زنگ خطر به روح مسافر فکنده است
این راه پر ملال، وین موج بی قرار
طرحی برای پای شکستن کشیده است
ای مادر عزیز
بابا غریق حادثه من هم میان آب
دست کمک به سوی خسان کرده ام دراز
فریادرس تویی
با دست پر عطوفت خود دست من بگیر
تنهایمان مخواه
عطر محبّت تو دم زندگانی است
گل های باغ عمر خودت را نگاه دار
با دست تو کویر دلم سبز می شود
تو آب چشمه ای
من تشنه ای به راه
ای مادر خیالی من می پرستمت
مادر مرا کجاست
دانم که پرورش شدۀ پرورشگهم
مست توهّمات
در حسرت شناختن والدین خود
روز و شبم یکسیت
این داستان خویش
در گوش سرپرست تکرار می کنم
شاید فسانه ای که ساخته ام باورش شود
این یک خیال بود، یا واقعیت است؟
فرقی نمی کند
تنهائیم همیشه برایم حقیقت است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جالب است كه افكار عمومي و رسانه ها، موضوع شير مدارس را تنها از حلقه چهارم مطالبه ميكنند و اين در حالي است كه 3 حلقه ديگر ابتدا بايد تعهداتشان را درخصوص شير انجام دهند تا آموزش و پرورش به عنوان حلقه چهارم اين فرآيند را اجرايي كند/ براي تأمين منابع با سازمانهايي ارتباط داريم كه زبانشان اقتصاد است و هنر ما اين است كه فعاليتهاي حوزه تعليم و تربيت را در قالب آمار و ارقام به زبان اقتصاد برای آنها ترجمه و منابع مالي موردنظر را تأمين كنيم/ يكي از اصلي ترين محركهاي بودجه اي، ساختار اداري آموزش و پرورش است/ بين وزارتخانه و مدرسه، اصالت را بايد به مدرسه بدهيم و اين يك تئوري است كه آن را سرلوحه برنامه بلندمدت خودمان قرار دادهایم/ هیچ منطقی وجود ندارد که 730 منطقه آموزشی را تجهیز کنیم. 30% این مناطق کمتر از پنج هزار دانشآموز دارند. باید برای ستاد فکر اساسی کرد
گروه گزارش/
امروز شنبه هجدهم آذر ماه « صدای معلم » گفت و گوی تفصیلی در مورد مسائل آموزش و پرورش این بخش و معلمان آن با « عبدالرضا فولاوند » مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان استان تهران انجام داد .
ضمن تشکر از این مدیر پاسخ گو ، این گفت و گو پس از پیاده سازی در صدای معلم منتشر خواهد گردید .
پایان پیام/
مفهوم خرافه با استنتاج از نظریه پاره تو چنین تعریف شد:" نوعی از کنشهای غیر منطقی که در آن اهداف با وسایل در دنیای واقعی و عینی رابطه ندارند؛ اما کنشگر در تصور ذهنی خود تصور می کند که بین آن اهداف با وسایل، رابطه وجود دارد و به همین جهت آنها را واقعی و درست می پندارد"/ از گذشته دور شاهد اعتقاد ایرانیان به نیروی مرموزی به نام مانا بوده ایم. ایرانیان باستان اعتقاد داشتند مانا در برخی از درختان و جانوران و اشیا وجود دارد و می تواند باعث نجات افراد یا برآورده شدن حاجات شود/ قدرت خرافات، حیات وحش کشور را در خطر قرار داده تا جایی که در بسیاری از مناطق حتی شکار حیواناتی همچون گرگ، کفتار، پلنگ، خرس و جغد، یک ارزش تلقی میشود