در نشست مقدماتي كارگروه صاحب نظران و اساتيد علوم تربيتي با وزير آموزش و پرورش ، سيدمحمد بطحايي گفت: دچار تغييرات نسلي شده ايم و بايد فاصله آموزش و پرورش با جامعه كاهش يابد. **
تا دیروز هر 20 سال یک بار نیازها و خواسته ها ی و حتی دیدگاه و جهان بینی کودکان و نوجوانان نسبت به بزرگسالان ، عوض می شد اما امروز در سایه رشد و توسعه تکنولوژی و سرعت تبادل اطلاعات ، این فاصله به یک دهه و شاید کمتر کاسته شده است. یعنی طی یک دهه باید نسل گذشته ابزار و فنون هم اندیشی خود را با نسل جدید تطابق دهند و گر نه ، زبان یکدیگر را نخواهند فهمید.
نسل پدران و مادران به نحوی می اندیشند و مسایل را گونه ای می بینند که برای نسل فرزندان :
یا خنده دار است.
یا ساده و بی اهمیت است.
یا جاذب و خوشایند نیست.
یا خسته کننده و آزاردهنده است.
کودکان امروز در سایه استفاده از ابزارآلاتی چون تبلت و موبایل و ماهواره و ... و شدت استفاده از فضای مجازی رقیب هر عنصر موجود در جامعه ، همه چیز را راحت و بدون رودر بایستی فرهنگی ، فرا گرفته و مطرح می سازند.
اگر نسل ما مسایلی چون امور جنسی را در بزرگسالی با تجربه آموخته است ، او از طریق این کانالها در سنین کودکی و حتی قبل از بلوغ فرا می گیرد.
اگر نسل ما برای پاسخیابی یک سئوال ساده آشپزی یا امور بانکی و.....اسیر لطف همنوع خود بوده است او در کمتر از یک دقیقه با مراجعه به اینترنت پاسخ سئوال خود را می یابد.
اگر نسل ما برای پرداخت یک قبض تلفن و.... یا انجام امور بانکی دیگر مجبوربه بیرون رفتن و تحمل زحمت طی طریق بود ، او در کمتر از یک دقیقه با استفاده از تکنولوژی آنرا پرداخت یا انجام می دهد.
اگر نسل ما برای صحبت با تلفن ثابت، بایستی اجازه یا کنترل والدین خود را تحمل می کرد او برای گریه نکردن و اتمام غذایش از شش ماهگی موبایل مادر یا پدرش را در دست می گیرد و برای همین در زیر 7 سالگی برای او گوشی خریده می شود و او می شود کارشناس تلفن همراه و اشکالات والدین خود را بر طرف می کند. امروز دیگر نظارت و کنترلی برای استفاده کودکان از هر نوع ابزاری وجود ندارد و شاید برای همین دلیل است که بی بندو باری یا آزادی نامشروع کودکان دیروز و جوانان امروز بیشتر و بیشتر گردیده است، ما این کنترل و نظارت را با افعال و کارکرد نامناسب خودمان از دست داده ایم.
اگر نسل ما در مدرسۀ نزدیک منزل خود تحصیل می کرد و توقع زیادی برای ثبت نام و.... نداشت امروز در سایه زایش توقعات افسار گسیخته جامعه ، کودک مدرسه ُروی ما خود با هماهنگی همقطاران ، مدرسه انتخاب می کند و نوع خاص آن را ترجیح می دهد.
اگر نسل ما فرزند چهارم یا پنجم خانواده بود و والدین در تقسیم عدالت مابین آنها دچار تبعیض یا ظلمی بود ، امروز یک یا دو فرزند خانواده کانون توجه و محبت و سرویس گیری بی حساب از والدین است. یادم است در دهه 70 ، شلوار کشی مُد شده بود، حین گفت و گو با دانش آموزان پرسیدم : این شلوار تنگ را چگونه می پوشید یا به چه نحوی در می آورید؟ یکی از ردیف جلو با خنده مستانه گفت: خانم می نشینم لب تخت ، مادرم از هر دو لنگه گرفته و می کشد. گفتم : خدایا شکر مقام و نقش مادر چقدر متعالی گردیده است!
اگر نسل ما برای داشتن یک اسباب بازی ارزان و ساده می بایست خون دل می خورد یا وعده های عملی نشده پدر ، خاطره تلخ زندگی او را می ساخت و هنگام تولد اتاقی پر از اسباب بازی و تختخواب و ... نداشت امروز نوزاد به دنیا نیامده و حتی گاه جنسیت او مشخص نشده این اتاق با کلی اسباب بازی و....برایش مهیاست.
اگر نسل ما برای داشتن خانه و اسباب و لوازم مورد نیاز آن خون جگر خورده اند ، امروز او موقعیت و فرصت برخورداری از همه امکانات را داراست. او زحمت و تلاش و حسرت والدین خود را در تهیه مایحتاج زندگی درک نمی کند چون آن را نمی بیند. و ....
موارد بررسی زیاد است اما مقایسه بین دو نسل را بر عهده خوانندگان می گذارم.
حال شکاف نسل ها یا تغییرات نسلی یا گسست فرهنگی را بهتر می توانیم تجزیه و تحلیل کنیم. این تغییرات و تحولات در علم جامعه شناسی بدیهی و طبیعی است اما تنگ شدن عرصه بررسی یا تحمل تفاوت در اثر کاهش زمان تغییر نسلی از 20 سال به 10 سال ، کار را دشوار کرده است. چون در این صورت تقابل فرهنگی یا تضاد فرهنگی نیز شدت می گیرد و این امر بر جریان فرهنگ سازی مفید و ارزشمند در جامعه ، تأثیر سوء می گذارد. اخلاقیات آسیب می بیند. ارزشها متزلزل می گردد. ناهنجاری ها جایگزین هنجارها می گردد. یا به عبارتی زشت ، زیبا تلقی می گردد و برعکس. آداب و رسوم قومی یا ملی در فرهنگ عمومی جای خود را به عوارضات برگرفته از فرهنگ بیگانه می دهد یا همان تهاجم فرهنگی شیوع می یابد.
حال وظیفه خطیر وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی آموزش کودکان و نوجوانان و وزارت آموزش عالی و تحقیقات و فن آوری به عنوان تکمیل کننده دانش و تلاش رسانه های جمعی خصوصا صدا و سیما در تنویر افکار عمومی و ارائه اطلاعات و مهارت در جهت کنترل و هدایت داده های دو نسل با ایجاد نزدیکی و مشابهت در مدیریت داده ها بیشتر احساس می شود. با تهیه و تدوین فیلم ها و گزارشات و مباحث کارشناسی لازم می توان در بهبود اوضاع کوشید.
غفلت ما در ایجاد این هماهنگی یا شبیه سازی الفبای فرهنگی ، موجب افزایش این شکاف خواهد شد و از سویی با شدت یافتن تغییرات روزافزون دانش بشری شکاف عمیق تر نیز خواهد شد.
شکاف نسلی ، گسست نسلی یا تفاوت نسلی و گسست فرهنگی موجود در جامعه امروز بر لایه های زیرین و حساس دو نهاد مهم اجتماعی یعنی خانواده و مدرسه و کارکردهای مناسب آن اثر گذاشته و اهداف و نیازهای آن دو را خدشه دار ساخته است.
امروز ما نیاز کودکان و نوجوانان را با همه پرسی از زبان خود آنان باید بشناسیم چون شکاف نسل توان ما را در شناخت نیازهای آنان به صفر رسانیده است. بعد با جمع بندی نظرات به خواسته های مشروع و عقلانی آنان پاسخ مثبت داده و سریع به برنامه ریزی بپردازیم . سرعت این فعالیت ما باید از آنان پیشی بگیرد و گر نه غفلت یا بی اعتنایی ما به این شکاف باعث افزایش عمق آن یا شدت و حدّت فاصله خواهد شد و زمانی خواهد رسید که ما دو نسل دیگر زبان یکدیگر را اصلا نخواهیم فهمید و نیاز به مترجم خواهیم داشت. شاید اکنون ، همان زمان است.
** کد خبر: 96102412704 – 24/10/1396- دسته بندی: آموزش و پرورش
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
واقعاً جا دارد از خودمان بپرسیم که در عید نوروز چه چیزی در ما نو میشود؟
کمی به خود بنگریم:
لباس، خانه و مظاهری از این دست. حال باید پرسید دقیقا چه چیزی است که اصلا نو نمیشود و همواره درجا میزند و تکرار میشود:
خود ما، شیوۀ زیست و فرهنگ مان.
در مقابل، اگر به دنبال احیای امکاناتِ موجود در عید نوروز، هستیم، باید به جای تن سپردن به دور باطلِ تبریکات و آرزوهای تکراری یا بیان گزارههای بیمعنا، بر خودِ تکرار در عینِ پیشروی، یا به بیان هگلی «این همانی در عین تفاوت» تاکید کنیم.
و به جای جشن و شادیهای مرسوم، بر خود «زمان مارپیچی» به منزلۀ شکلی از مواجهه با هستی تمرکز کنیم که بناست همه چیز، دقیقاً همه چیزمان را درنوردد و باید به جای تلاش برای فروکاستن نوروز به تکرار و حفظِ متصلب «رسوم کهن گذشته»، با موضعی انتقادی نسبت به فرهنگ خودمان، حتی خود نوروز را از نو بسازیم.
خلاصه قسمت اول
روزنامه دنياي اقتصاد ( شماره 4253 يکشنبه مورخ 8 بهمن 96) ، در ويژه نامه ي نکوداشت 50 سالگي بورس ، با 10 يادداشت ، مقاله ، گفت و گو و ... نيم قرن فعاليت بازار سرمايه را بررسي کرده است .
در ادامه خلاصه اي از اين ويژه نامه ي ارزشمند را دريک گفت و گوي مجازي در دو بخش تقديم خوانندگان فهيم مي گردد .
بخش اول نگاهي به چهار دوران تاريخي ( قبل از انقلاب ، بعد از انقلاب تا پايان جنگ ، بعد از جنگ تا پايان دهه ي 70 خورشيدي و دو دهه اخير )
بخش دوم نگاهي محتوايي به بورس
قابل ذکر است که علاوه بر ، ده منبع ِ فوق الذکر ، منابع ديگر مورد استفاده از شماره 10 به بعد ، رديف گرفته اند .
بخش اول نگاهي به چهار دوران تاريخي ( قبل از انقلاب ، بعد از انقلاب تا پايان جنگ ، بعد از جنگ تا پايان دهه ي 70 خورشيدي و دو دهه اخير )
قسمت اول
الف - بورس قبل از وقوع انقلاب اسلامي ايران
ب - بورس بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران تا پايان جنگ تحميلي
قسمت دوم
ج - بورس بعد از جنگ تا پايان دهه ي 70 خورشيدي
د - بورس در دودهه اخير ( تا معرفي فرا بورس )
سئوال کننده :
جمهوري اسلامي ايران از چه زماني به بورس توجه نمود ؟
پاسخ دهنده ( 12 ) ، ( 2 ) و ( 6 )
"از سال ۱۳۶۸ به محض اتمام جنگ تحمیلی، خصوصیسازی بهصورت مجدد مطرح و چراغ بورس روشن شد." ( 12 )
" در سال ۶۸ با تصویب قانون برنامه اول توسعه، قرار شد سهام شرکتها به مردم واگذار شود. در نیمه دوم همان سال بورس فعال شد و ورود شرکتها به معاملات سهام تا حد بسیار زیادی تسهیل شد. تعداد کارگزاران افزایش یافت و سیستم معاملات که پیش از آن دادوستد سهام را بهصورت دستی انجام میداد، مکانیزه شد." ( 2 )
دولت با عبور از جنگ سرمایهگذاری اقتصادی خود را افزایش میدهد و بازار سرمایه نیز از این مساله منتفع میشود. این رویکرد مقدمهای شد برای خصوصیسازی در دهه ۸۰ که بورس جان تازهای میگیرد . ( 6 )
سئوال کننده :
ارتباطات جهاني از چه زماني آغاز شد ؟
پاسخ دهنده ( 2 ) :
" در سال ۷۲ عضویت بورس تهران در فدراسیون بینالمللی بورسها تایید شد. در سال ۷۳ نیز بازار سهام ایران به عضویت بورسهای منطقهای درآمد. " ( 2 )
سئوال کننده :
تغيير قوانين و مدرن سازي بازار سرمايه چگونه شکل گرفت ؟
پاسخ دهنده ( 10 ) :
"بلافاصله بعد از جنگ و در دوران بازسازی، احساس نیاز به تغییر قانون برای مدرنسازی بازار سرمایه ایران بیش از پیش احساس میشد و کارگروههای مختلفی برای اصلاح قانون شکل گرفت که مهمترین آنها در وزارت اقتصاد بوده است. در آن مقطع زمانی، چندین پیشنهاد برای اصلاح قانون ارائه شد تا اینکه در نهایت در سالهای ۸۲ تا ۸۴ سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران بهصورت جدی با این موضوع درگیر شد و بر متن پیشنهادی که در وزارت اقتصاد جمعبندی شده بود، کار شد." ( 10 )
"بعد از آنکه دکتر عبده تبریزی در سازمان کارگزاران آن زمان بهعنوان دبیرکل انتخاب شد؛ ابتکارات و ابداعاتی را در بازار سرمایه بهوجود آورد که نمونه بارز آن را در مورد شکلگیری سبدهای سرمایهگذاری،گرایش و تمایل به سمت صندوقهای سرمایهگذاری را شاهد بودیم. بهطور کلی ایده سرمایهگذاری غیرمستقیم مردم در بورس بهجای سرمایهگذاری مستقیم در سهام، ایدهای بود که ایشان بهشدت دنبال میکرد، از اینرو ضرورت تغییر محتوای قانون و ساختار کلی بازار سرمایه، بیش از پیش حس شد. علاوه بر این نوسانات قابلتوجه بازار در سال ۱۳۸۴ و عدم رضایت از قانون و ساختار موجود سبب شد تا ایشان گروههای مختلفی مرکب از فعالان بازار و آنهایی که مستقیما درگیر عملیات بازار بودند را به اضافه صاحبنظران و در کنار آن بخش واحد تحقیق و پژوهش سازمان کارگزاران آن زمان را درگیر کند؛ به نحوی که روی این موضوع ماهها در کمیتههای کاری فعالیت انجام شد. نتیجه این امر شکلگیری پیشنهادی برای مبنای قانون سال ۱۳۸۴ شد. این متن پیشنهادی پس از تایید در دولت بهعنوان لایحه به مجلس ارائه شد و پس از بررسی و تصحیح در کمیسیونهای مجلس به «قانون اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران» تبدیل شد. در نهایت در آذرماه سال ۱۳۸۴ با همکاری و کمک دولت و مجلس به تصویب رسید." ( 10 )
د - بورس در دودهه اخير
سئوال کننده :
نقش بورس در شفاف سازي و مقاوم کردن اقتصاد کشور چيست ؟
پاسخ دهنده ( 8 ) :
" به عبارت دقیقتر مقاوم کردن اقتصاد کشور در دست بورس است. بهطوری که تجربه نشان داده هر آنچه به مردم واگذار شده، باعث پیشبرد و توسعه اقتصاد و در نهایت رشد کشور شده است. این فرآیند چه در زمان جنگ تحمیلی با حضور فعال مردم اثبات شد و چه حال در زمینه طراحیهای مناسب برای بهرهگیری از ظرفیتها و پتانسیلهای موجود در کشور برای ایجاد اقتصادی روشن، در حال تحقق است." (8 )
" در این راستا تمامی مدیران و روسای بازار سرمایه و همچنین مدیران ارکان باید در توسعه هر چه بیشتر بازار سرمایه تلاش کنند و مردم را در سودآوری شرکتها و بنگاههای فعال در بازار شریک سازند. " ( 8)
" بهطور قطع اقتصاد آینده ما موضوعی بسیار فراتر از اقتصاد کنونی خواهد بود و در این میان مفهوم بازار سرمایه و استفاده از ظرفیتهای این بازار، نقطه عطف رشد اقتصاد خواهد بود." ( 8 )
سئوال کننده :
بعد از تصويب «قانون اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران» در آذرماه سال ۱۳۸۴که موجب تغییر محتوای قانون و ساختار کلی بازار سرمایه شد . تصويب قوانين چگونه پيش رفت ؟
پاسخ دهنده ( 10 ) :
بعد از تصويب «قانون اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران» در سال ۱۳۸۴ و با تغییراتی که در دولت شکل گرفت، قانون دیگری نیز آمد؛ «قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی» که حقیقتا ترکیبی از دو قانون مدرن کشور بود که مدتها بر زمین مانده بود و نباید از تاثیر شگرف و عمیق آن قانون در بازار سرمایه غافل شد. قانون مزبور ترکیبی از دو طرح بزرگ ملی بود: یکی طرح خصوصیسازی بنگاههای دولتی و دیگری قانون رقابت. ( 10 )
یعنی برای اولین بار در نظام سیاسی و در بین نهادهای اساسی کشور، عامل رقابت و اقتصاد مبتنی بر بازار را به رسمیت شناختیم. اين نگاه ، باعث شد ما بازار را در قوانین مان به رسمیت بشناسیم. به این ترتیب نه تنها بازار را به رسمیت شناختیم، بلکه اقتصاد مبتنی بر بازار را هم به رسمیت شناختیم . ( 10 )
سئوال کننده :
چرا مي گوئيد : «قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی» ترکیبی از دو نگاه بود ؟
پاسخ دهنده ( 10 ) :
" نگاه به قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ نشان از وجود دو بخش کاملا مجزا و بدون ارتباط عمیق با یکدیگر دارد؛ یعنی یک بخش، بحثهای رقابت است و بخش دیگر مربوط به بحثهای خصوصیسازی است. برای اینکه این دو طرح را با هم تصویب کنند، در هم ادغام کردند و به مجلس بردند که تصویب و ابلاغ هم شد. به موجب این قانون، ما باید انبوهی از شرکتها و بنگاههای بزرگ دولتی را به عموم واگذار میکردیم. "
سئوال کننده :
نتايج : «قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی» چه بود ؟
پاسخ دهنده ( 10 ) :
" این تغییرات آنقدر بنیادین و معنادار بود که در کمتر از پنج سال نارساییهای قانون سال ۱۳۸۴ خود را نشان داد و همه حس کردند که این قانون باید تکمیل شود و حفرههای آن پر و نارساییهای آن رفع شود. ضمن آنکه احکام تکمیلی نیز به آن افزوده شود. این موارد منجر به شکلگیری لایحه جدیدی تحت عنوان « قانون توسعه ابزارها و نهادهای مالی جدید به منظور تسهیل در اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی» شد که در سال ۱۳۸۸ به تصویب مجلس رسید." ( 10 )
سئوال کننده :
« قانون توسعه ابزارها و نهادهای مالی جدید به منظور تسهیل در اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی» چه ويژگي داشت ؟
پاسخ دهنده ( 10 ) :
« قانون توسعه ابزارها و نهادهای مالی جدید به منظور تسهیل در اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی»، در نوع خود در نظام قانونگذاری ما بینظیر بود. به این دلیل که راه را برای طراحی انواع نهادهای مالی به ویژه صندوقها باز کرد. یعنی باید قانون سال ۱۳۸۸ را سرمنشا تحول ابزارها دانست. عجیبتر اینکه، امکان طراحی این صندوقها را در قالب اساسنامهها به سازمان بورس محول کرد. به این ترتیب برای نخستین بار در نظام حقوق تجاری، شخصیت حقوقی دیگری در کنار شرکتها و موسسات غیرتجاری، به نظام حقوقی بازار سرمایه افزوده شد. ( 10 )
سئوال کننده :
« قانون توسعه ابزارها و نهادهای مالی جدید به منظور تسهیل در اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی» چه اختياراتي به صندوق ها داد ؟
پاسخ دهنده ( 10 ) :
"این صندوقها توانستند نقش بسیار قابلتوجهی در تجهیز منابع و همین طور تخصیص منابع به بنگاهها داشت. قانون مزبور توسعه، اقتدار و قدرت نظارتی سازمان بورس و اوراق بهادار را از طریق سه ماده ۱۳، ۱۴ و ۱۶ تقویت کرد. در واقع به سازمان این امکان را داد که بتواند بازیگران بورسی را که بر خلاف مقررات عمل میکنند جریمه نقدی یا صلاحیتهای آنها را سلب کند. این موضوع در کشور ما واقعا کمنظیر است که یک نهاد چنین اختیاری داشته باشد. همچنین هماهنگی کامل بین دستگاه قضایی و سازمان نظارتی و در نهایت، امکان و اقتدار سازمان در گرفتن اطلاعات تقریبا بهصورت غیرمحدود از نهادهای تحت نظارت خود، از سوی این قانون ایجاد شد." ( 10 )
سئوال کننده :
پاسخ دهنده ( 3 ) :
" نمیتوان از چند مساله نیز غافل ماند که اگر تقویت بیشتری در این حوزهها صورت گرفته بود یا در آینده بگیرد میتوانستیم با سرعت بیشتری پیشرفت کنیم. " ( 3 )
پنج موتور محرک رونق بورس عبارتند از :
سئوال کننده :
پاسخ دهنده ( 3 ) :
سئوال کننده :
پاسخ دهنده ( 3 ) :
"در موارد اصلاحی باید تلاش کرد تا کمترین چالش به وجود آید. به این منظور، در داخل سازمان باید همه مقید به بحثهای کارشناسی باشند. به عبارت دقیقتر، مبنای عمل مطالعات کارشناسی، تجارب جهانی و شرایط بازار در داخل سازمان خواهد بود؛ سپس نتیجه کار به نظرخواهی گذاشته میشود. چنین رویکردی در این مدت دنبال و سعی شده از فعالان بازار نظرخواهی صورت گیرد. بهعنوان مثال، در مساله اصلاح قوانین توقف و بازگشایی نمادها نشستهای متعددی با فعالان بازار داشتیم. به عقیده بنده به نظرات فعالان بازار باید وزن بیشتری داده شود، زیرا کسانی که داخل بازار درگیر خرید و فروش هستند ممکن است دغدغهها و نگرانیهایی را حس کنند و انتقال این موارد به سازمان میتواند در تصمیمگیریها کمک بیشتری کند.
پس از دریافت نظرها، انجام کار کارشناسی و در نظر گرفتن شرایط بازار و کشور تصمیمها گرفته میشود. در این مسیر ممکن است گاهی اطلاعرسانی ما نقص داشته باشد یا بعضا افرادی فرصت نکرده باشند تا جزئیات تغییرات را مطالعه کنند. در این شرایط طبیعی است نقدهایی ابراز شود که بخش عمده آن با صحبت کردن حل میشود. در برخی موارد اما ممکن است دستورالعمل و مقررات نقص داشته باشد و باید فعالان و کارشناسان پیشنهادهای خود را ارائه کنند. مثلا در مورد اخیر، اصلاح گزارشدهی شرکتها (حذف پیشبینی سود و جایگزین شدن آن با گزارشهای تفسیری مدیریت)، نقدهایی دیده میشود. بسیاری معتقدند این گامی مثبت در بازار سهام است، اما باید تکمیل شود، چنین نقدی کاملا پسندیده و پذیرفتنی است. اما «نفی کل» یک مساله عموما نمیتواند استراتژی مناسبی باشد.
اما درباره سه محلی که ممکن است چالشساز شوند میتوان گفت که در داخل ساختار سازمان مساله خاصی وجود ندارد. مبنای کار بحثهای کارشناسی است و در نتیجه اصولا مانعی جدی در تصمیمگیریها دیده نمیشود. در حوزه سیاستگذاری نیز خوشبختانه ارتباط مناسبی میان سازمان بورس و دکتر کرباسیان، وزیر امور اقتصادی و دارایی وجود دارد.
لازم به یادآوری است که نخستین فردی که درباره اصلاحات اخیر اظهارنظر کردند ایشان بودند. زیرا توقف و بازگشایی نمادها، دستکاری سود و قیمتها و همچنین انحراف شدید پیشبینی سود با عملکرد واقعی دغدغهای جدی برای سیاستگذاران در سطوح مختلف بود. بنابراین، شورای عالی بورس نیز در موارد اصلاحی حمایت مناسبی صورت میگیرد.
فعالان بازار نیز واقعا حمایت کردند. هرچند گلهها و نقدهایی هم صورت گرفت، اما این موارد نیز در بهبود کار نقش موثری داشت.
امیدواریم افرادی که نقد کردند یک گام جلوتر آیند و برای اصلاحات پیشنهاد دهند تا بتوانیم اقدامات اصلاحی را در جهت جلب نظر اکثریت بازار انجام دهیم. شرکتها میتوانند سود را بر اساس سناریوها در یک محدوده پیشبینی کنند، اما اتکا به یک عدد میتواند انحرافاتی جدی به وجود آورد. به ویژه آنکه وقتی چنین اقدامی از سوی یک مقام رسمی داخل شرکت ارائه شود، سهامداران نیز به همین ارقام که ممکن است نادرست باشد متکی میشوند. این در حالی است که اگر تحلیلها از طیفهای مختلفی ارائه شوند، اجماع این برآوردها احتمال صحت بالاتری دارد و قابل دستکاری نیز نخواهد بود. بنابراین، پیشبینی سود در کشورهای مختلف، نه تنها توسعهیافته، بلکه در حال توسعه و همجوار با ایران نیز مشاهده نمیشود. نه تنها پیشبینی سود در اغلب کشورها انجام نمیشود، در برخی از بورسها چنین اقدامی ممنوع هست.
سئوال کننده :
مختصري از فرا بورس بيان کنيد .
گفت و گو ادامه دارد.
منابع :
گروه اخبار/ وزیر آموزش و پروش با بیان اینکه این وزارتخانه برای توسعه و تشویق دانشآموزان به اقامه نماز برنامههایی در سال جاری دارد، گفت: اگر الزام و اجباری در انجام این مناسک وجود داشته باشد در بسیاری از اوقات تاثیرات عکس دارد.
لرستان
"... هر چه را وارد دیدم به منت پذیرفتم و در آن نظر کردم . در جایی که سخن از حقیقت جویی است چه ضرورت دارد که من بیهوده از آن جه سابق به خطا پنداشته ام دفاع کنم و غبث لجاج و عناد ناروا ورزم ؟ ... " ص 19 ( 1 )
سال 94 یادداشتی را به مناسبت نوروز ( این جا ) به رشته تحریر درآوردم .
در بخشی نوشته بودم :
" ... در واقع ، نوع رفتارها و نیز بافت زندگی در شهری مانند تهران و چارچوب روابط افراد ، نوعی " شهرگریزی " را در تصمیم شهروندان آن برای خروج موقت شکل می دهد و هر چه این وضعیت غیرقابل تحمل تر می شود ، میزان " شهرگریزی " به همان نسبت افزایش پیدا می کند .
شهروندانی که رفتارهای شتاب آلود توام با استرس و اضطراب مزمن را از خود بروز می دهند با آغاز مسافرت ، همین رفتارها را به بیرون از شهر و در جاده ها انتقال می دهند .
در واقع رفتارهای ترافیکی نشان دهنده شخصیت افراد و نبض اجتماع است ... "
موارد بسیاری را مشاهده کرده ام که اقوام و فامیل پس از یک دوره طولانی که همدیگر را ندیده اند زمانی که دور هم می نشینند به جای " گفت و گو " هر یک مشغول ارسال و دریافت پیام از طریق " وایبر " و سایر شبکه های اجتماعی می شوند !
در واقع ، افراد ترجیح می دهند به جای گفت و گو در عالم واقعیت، از طریق مجازی با سایرین و حتی همان افراد قبلی ارتباط برقرار کنند !
ایرانیان لحظه تحویل سال نو دعای " مخصوص " را زمزمه می کند اما در طول سال نشانه ای قابل توجه از تغییر افکار و تحول رفتار در آن دیده نمی شود مشاهده رفتارهای اجتماعی افراد نشان می دهد که آن ها حتی از " گفت و گو " واهمه دارند و فاز گفت و گو در مدل جامعه ایرانی بیشتر در سطح " احوال پرسی " ( Greeting ) و حداکثر صحبت کوتاه ( Small Talk ) می ماند و به ندرت به سطح بالاتر یعنی گفت و گو ( Conversation ) می رسد .
« گفت و گو هراسی » یک معضل و مانع اساسی برای رسیدن به تفاهم و تقریب نگرش هاست .این نشان می دهد که جامعه ایرانی هنوز اصول گفت و گو را نمی داند و نمی شناسد و البته تلاشی هم برای طراحی و بازسازی آن انجام نمی دهد .
رسانه ها به ویژه رسانه ملی نیز الگویی سازنده و کاربردی در این زمینه به مخاطبان خود ارائه نمی کنند .
... با نزدیک شدن نوروز تا زمان پایان قطعی آن ، کشور تقریبا به یک " کمای یک ماهه " فرو می رود و تحرک و پویایی تقریبا در همه جنبه ها به " صفر " تمایل پیدا می کند ... "
اکنون و زمانی که وضعیت را مقایسه می کنم تغییر و یا تحول محسوسی را مشاهده نمی کنم . شاید بر برخی جنبه ها وضعیت بدتر هم شده است .
کمی پیش از نوروز و تا مدتی پس از آن انبوه پیام ها و یا پیامک های فله ای را دریافت کردم .
برخی از آن ها به مدد شبکه های پیام رسان جدید مانند تلگرام عکسی را درست کرده و نام خود را پای آن نوشته بودند .
از یکی از دوستان سوال کردم منظور و یا فلسفه ارسال این گونه پیام ها چیست ؟ به نظر می رسد تنها راه برون رفت از این وضعیت بحرانی ، « بازشناسی معنا و فلسفه زندگی » و تغییر الگوها بر اساس واقعیت و عنصر " خرد و اندیشه " باشد
به او پیشنهاد کردم که با قلم خودش چند کلمه ای را برای دوست مورد نظر تایپ کرده و حتما نام مخاطب خود را در ابتدای آن ذکر کند .
این دوست محترم به جای این که حتی به پیشنهاد من فکر کند سریع پاسخ داد :
" مگر من وقت دارم برای 350 نفر این گونه پیام بنویسم ؟ "
دوست دیگری پاسخ داد که به شدت گرفتار است و مشغول نوشتن پایان نامه ارشد است و وقت چنین کارهایی را ندارد .
داخل پرانتز می گویم ؛ مشاهده کرده ام این دوست بزرگوار در شبکه های اجتماعی ساعت ها وقت می گذارد و مشغول امر مهم اطلاع رسانی و ارتقای آگاهی های عمومی است .
یکی از دوستان محترم که پست ستادی بالا دارد محبت کرده و پیام تبریکی برای من ارسال کرده بود .
شهروند ایرانی حاضر است ساعت ها وقت و عمر خود را در ترافیک جاده ها به هدر دهد اما حاضر نیست چند دقیقه در روز برای مطالعه که یکی از شاخص های مهم و قابل توجه در " مدرن شدن " جامعه محسوب می شود وقت بگذارد در این پیام که بیشتر به نامه اداری شباهت داشت آرم وزارت آموزش و پرورش در بالای پیام تبریک حک شده بود و در پایان برای تاکید نام و سمت اداری خویش را ذکر کرده بود .
متاسفانه مواردی از این دست کم نیستند ...
پیام تبریکی را برای وزیر آموزش و پرورش آقای بطحایی نوشته و ارسال کردم .
هیچ پاسخی دریافت نکردم .
نکته مهم و جالب توجه آن است وقتی پرتال وزارت آموزش و پرورش را هر روزه و در ایام نوروز چک می کنید اکثریت اخبار و گزارش ها به موضوع " اسکان فرهنگیان " اختصاص دارد .
گویا در این مدت وزارت آموزش و پرورش با یک میلیون کارمند و حدود 40 میلیون مخاطب در جامعه مساله و یا دل نگرانی دیگری جز " اسکان فرهنگیان " ندارد .
کار اکثر مسئولان وزارت آموزش و پرورش هم سرک کشیدن به مراکز اسکان فرهنگیان و خانه های معلم است و این در حالی است که هم به شهادت آمار و هم گفته های مسئولان ، کم تر معلمی را می توان یافت که از خدمات این گونه مراکز رضایت داشته باشد .
گودرز کریمیفر در برنامه تلویزیونی پرسشگر درباره اسکان نوروزی فرهنگیان می گوید :
" نمره آموزش و پرورش متوسط است و ما از خدمات رفاهی به فرهنگیان رضایت نداریم. "
وزارت آموزش و پرورش پیش در ماه های پایانی سال دائما در مورد تعطیلی زودهنگام مدارس هشدار می دهد ( این جا ) اما بارها اتفاق افتاده است که به اداره آموزش و پرورش مراجعه کرده ام و معمولا با دو پدیده رو به رو بوده ام :
1- مسوول مورد نظر در مرخصی به سر می برد .
2- پس از تعطیلات مراجعه کنید . در چنین جامعه ای با این مختصات فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی هم انتظار معجزه در اقصاد و تحول در وضعیت معیشتی و رفاهی هم می رود
در واقع خود مسئولان به طور ضمنی این پیام را به معلمان و همه مخاطبان می دهند که تعطیلات عملا دو هفته و حتی بیش تر است و چیزی که در تقویم رسمی آمده است کاغذ پاره ای بیش نیست .
تاسف من آن است که این مسئولان در آموزش و پرورش با چنین مختصات فکری صحبت از تعالی سازمان و تحول در شیوه های مدیریتی می کنند در حالی که هنوز مفهوم " ارتباط انسانی " را به عنوان الفبای مدیریت نفهمیده اند ...
در اینفوگرافیکی که " اعتماد آنلاین " منتشر کرده بود به مقایسه تعطیلات بین ایران و سایر کشورها پرداخته شده است .
در این نمودار کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی ( بیش از 50 کشور ) 124 روز ، آلمان 121 روز ، ژاپن 127 روز ، چین 122 روز و ایران 76 روز در سال تعطیلات دارند.
اگر این وضعیت درست باشد ایران در عداد کشورهایی است که کم ترین تعطیلات را دارد اما اگر معضل " تعطیلات پنهان و نیمه پنهان " را در نظر بگیریم می توان گفت کشور ما اکثر اوقات نیمه تعطیل است .
علی رغم ادعای مسئولان مدارس و برخی ادارات از یک هفته قبل از عید تعطیل و غالب تا یک هفته پس از آن گرفتار عوارض تعطیلی هستند .
محمود صادقی نماینده مجلس در پی افزایش شدید قیمت دلار در توئیتی چنین می نویسد :
" جهت اطلاع از برنامه بانک مرکزی برای کنترل نظارت بر بازار ارز سعی کردم با مسئولان ذیربط تماس بگیرم، ظاهراً هنوز در تعطیلات نوروزی هستند! "
در چنین جامعه ای با این مختصات فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی انتظار معجزه در اقصاد و تحول در وضعیت معیشتی و رفاهی هم می رود .
آیا این انتظاری معقول و منطقی است ؟
علی رغم شلوغی و ترافیک بیش از جد جاده ها که واقعا ظرفیت و کشش ورود این همه خود رو را ندارد و مشکلات و گره های فرهنگی آن را به حد " غیرقابل تحمل " و " انفجار " رسانده است و حتی رئیس پلیس راه ویژه شرق استان در هفتم فروردین ماه هشدار می دهد ورود به محور هراز از هر دو سمت ممنوع است اما دوربین های پلیس راهور هر روزه خبر از سنگین بودن ترافیک محورها و مسیرها می دهند .
بک بار به دوستی که دائما از وضعیت فرهنگی جامعه شکایت داشت و از آن انتقاد می کرد گفتم با این این شلوغی جاده ها چرا می روی ؟
پاسخش ساده بود :
" ما هم یکی مثل بقیه "
در حال حاضر " سنت های نوروزی " اکثرا به محاق رفته و به اصطلاح مد روز جامعه در " سفر رفتن " به خصوص از نوع " خارجی اش " خلاصه شده است .
پس از گذشت بیش از یک قرن اجتماع ایران هنوز تکلیف خود را با سنت و مدرنیته معلوم نکرده است .
شهروند ایرانی حاضر است ساعت ها وقت و عمر خود را در ترافیک جاده ها به هدر دهد اما حاضر نیست چند دقیقه در روز برای مطالعه که یکی از شاخص های مهم و قابل توجه در " مدرن شدن " جامعه محسوب می شود وقت بگذارد .
الگوهای زندگی و فعالیت عمدتا بر پایه اصل " چه کسی بیشتر دارد " شکل گرفته است و حقیقت آن است که هیچ واحدی نمی خواهد آن چیزی باشد که هست .
الگوی زندگی ایرانی بر مبنای " معنامحوری " شکل نگرفته است و البته آن ها سعی می کنند با " فرافکنی " و تمرکز بر یک نقطه خاص و شانه خالی کردن از مسئولیت های تاریخی و فرهنگی ، این چرخه معیوب را تکرار کنند .
افتادن در یک سیکل معیوب روزمره و بازتولید روابط معیوب موجب " از خود بیگانگی " مزمن در جامعه ایرانی شده و عنصر اندیشه و پرداختن به خود فارغ از عوامل بیرونی بزرگ ترین حلقه مفقوده در جامعه امروز ایران است .
به نظر می رسد تنها راه برون رفت از این وضعیت بحرانی ، « بازشناسی معنا و فلسفه زندگی » و تغییر الگوها بر اساس واقعیت و عنصر " خرد و اندیشه " باشد .
شگفتی و تعجب من زمانی مضاعف می شود که ایرانی لحظه تحویل سال نو دعای " مخصوص " را زمزمه می کند اما در طول سال نشانه ای قابل توجه از تغییر افکار و تحول رفتار در آن دیده نمی شود .
چه زمانی جامعه ایرانی به خویشتن خود خواهد رسید و کی فرهنگ تظاهر و نمایش از عرصه اجتماع رخت برخواهد بست ؟
( 1 ) دو قرن سکوت ، عبدالحسین زرین کوب ،تهران : سخن 1378 ، چاپ نهم
داد از غم این هستی هر چند گرفتاری
عاقل بشر آن باشد فارغ ز جهان خواری
خوبان مکان بینی در کنج نشیمن ها
ناظر به خودی عالم چون بوته گلی خاری
خوشبوی جهان آن کس بر نفس شود غالب
آن خار بدان جانا تسلیم هوا باری
ما را نه توانایی آرامش دل حاصل
از ما و منی دوری از دست هوا آری
شاداب گلی بینی فازغ ز گلستانی
گل بوی جهان آرا بر خلق کند یاری
مخفی است دلا بویی در باطن گل رویی
گل روی جهان یاری اندیشه کند کاری
ای گل چمن آرایی بخشی به مکان شادی
تا جلوه طبیعت را ناظر که به کرداری
ماییم در این دوران خواهان دلا شادی
شادی جهانی هان با عدل که بیداری
اندیشه دوران کن اندیشه وران خاکی
بسیار چه طراحی طراح نه معماری
بی طرح خداوندی این صفحه کیهان را
هر چیز نهانی را زیبا به پدیداری
والی قدحی پر کن سیراب جهانی را
از جهل خودی فارغ همراهی هشیاری
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
در گفت و گویی که « صدای معلم » با « فاطمه مهاجرانی » رئیس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان ( سمپاد ) داشت ( این جا ) ؛ از ایشان سوال شد :
" سلام
خانم مهاجرانی
لطفا خودتان را به صورت کامل معرفی کنید ؟
در مورد مدرک تحصیلی شما صحبت هایی شده است .
بفرمایید آخرین مدرک تحصیلی شما چیست ؟
و پاسخ ایشان به پرسش صدای معلم چنین بود :
از مزایای دکتری در آموزش و پرورش استفاده نمی کنم. نه حقوق گرفته ام و نه حکمم زده شده است . استفاده کلمه دکتر هیچ گونه مشکل قانونی برای من ندارد " ... فاطمه مهاجرانی هستم. متولد مرداد ماه سال 1349 در شهرستان اراک. با رتبه 700 در سال 68 وارد رشته مهندسی مکانیک شدم، لیسانسم را در رشته مکانیک گرفتم در دانشگاه شهید باهنر کرمان . فوق لیسانس را هم در همین دانشگاه گرفتم در رشته مهندسی مکانیک . در سال 74 فقط دو خانم در کشور در رشته مهندسی مکانیک قبول شدند چون در آن زمان قبولی در ارشد کم بود که یکی از آنها من بودم.
ما اگر یک بار " مدیریت دانش " را به معنای علمی آن پیاده سازی کرده بودیم امروز گرفتار این سعی و خطاها نبودیم اولین زنی بودم در دانشگاه شهید باهنر کرمان که دانشگاه فوق لیسانس قبول شدم و به آن دانشگاه وارد شدم. قبل از من نه کسی در این رشته قبول شده بود نه ورودی خانم داشت. کار تدریس را از سال 74 شروع کردم .
یک بورس دکتری از دانشگاه بونل لندن گرفتم برای رشته ربوتیک. چون رشته ام مکانیک بود و کامپیوتر را مفصل کار کرده بودم و تدریس می کردم. بنا به دلایل خانوادگی نتوانستم بروم. احساس می کردم مکانیک جواب من را نمی دهد.
دوره آموزشی علوم تربیتی را خواندم تا حد فوق لیسانس. بدون این که مدرکی بگیرم چون برای مدرک درس نخوانده بودم. کورس را کامل گذراندم ولی مدرک نگرفتم.
از دانشگاه هریوت وات اسکاتلند برای دانشگاه اسکاتلند فوق لیسانس استراتژی را گرفتم همان جا DBA
( Administration Doctor of Business )
و دکتری حرفه ای را خواندم . دوره Ph.D. را در یکی از دانشگاه ها شروع کردم و الآن در مقطع تز هستم. مثل پزشکی که دکتری حرفه ای و دکترای تخصصی دارد این موضع در برخی رشته ها در خارج از کشور هم وجود دارد . رتبه دانشگاهی من دکتری حرفه ای مربی است. من عضو هیات علمی دانشگاه غیر انتفاعی ارشاد هستم.
از مزایای دکتری در آموزش و پرورش استفاده نمی کنم. نه حقوق گرفته ام و نه حکمم زده شده است . استفاده کلمه دکتر هیچ گونه مشکل قانونی برای من ندارد البته در استفاده از این واژه هیچ گونه حساسیتی هم ندارم چون معتقد هستم حرمت آدمی بیش از الفاظ اداری است... "
« صدای معلم » ضمن تشکر و قدردانی از « فاطمه مهاجرانی » در راستای شفافیت و صداقتی که با " رسانه صدای معلم " داشته است مدارک تحصیلی ایشان را منتشر می کند .
« صدای معلم » امیدوار است تا سایر مسئولان در رده ها و سطوح مختلف مدیریتی به افکار عمومی پاسخ گو بوده و با شفاف سازی و صداقت در جهت اعتمادسازی حل ابَر بحران " اعتماد " که مشکل مهم و بنیادین و مادر همه بحران ها است حرکت کنند .
پایان گزارش/