به نام خدای معلم
از دیرباز و در تمام جنگ ها ، سربازان و دلاوران برای حمله و از پای درآوردن کامل و سریع دشمن ، به نقاط حیاتی او حمله می کردند.
در عصر شمشیر و نیزه سه نقطه همیشه مورد حمله مستقیم قرار می گرفت : مغز، قلب و دیگری گلو
مغز: فرماندهی کل بدن را عهده دار است اما به دلیل وجود جمجمه از آن محافظت می شود و کار را سخت می نماید.
قلب : همه میدانیم که قلب مرکز پمپاژ خون به سراسر بدن می باشد و در صورت صدمه به آن سریعا شخص از پا در خواهد آمد و یکی از نقاط حیاتی بدن است.
در جلوی قلب ، قفسه سینه مانند سپر عمل کرده و محافظت مختصری از آن نموده و کار را برای مهاجم کمی سخت می نماید.همچنین چون قلب دیده نمی شود بنابراین احتمال اشتباه را زیاد می کند.
اما :
گلو: نه تنها محل عبور یکی از رگ های اصلی قلب بلکه محل عبور عصب یعنی گذرگاه فرمان های مغز به بدن و بسیاری از عوامل حیاتی دیگر است و کاملا در دید قرار دارد.
با توجه به اینکه گلو بسیار نرم و قابل دسترسی و بدون محافظ می باشد،می توان به راحتی به آن ضربه زد و بهترین جا برای حمله به شمار می رود.
در هر جامعه ای ، مردم همان بدن و اصل جامعه بوده ، مغز و قلب نیز مدیریت کل کشور و بدنه دولت می باشند.
اما گلوگاه یک جامعه که تمامی عوامل حیاتی جامعه از آن عبور می کنند کجاست؟
بدون شک تمام اجزا و اعضای یک جامعه در یک چیز مشترک هستند .
همه در مقطعی از عمر خود در آموزش و پرورش (مدارس) تعلیم دیده اند و پس از آن وارد جامعه شده ، می شوند و خواهند شد.
رهبر، ریاست جمهور، قاضی، وکیل، پلیس، روحانی، کارمند، کارگر، کاسب و ... همه و همه از آموزش و پرورش عبور کرده و خواهند کرد.
مدارس مانند فیلتری هستند که آب از آن عبور می کند و در صورت وجود هر گونه آلودگی در آن ،تمام آب آلوده خواهد شد.
عملکرد آموزش و پرورش مستقیم به کل جامعه بازخواهد گشت.
اگر در جامعه فساد عمومی مشاهده کردیم و پلیس ، کارمند ، قاضی و ... فاسد داشتیم، مطمئنا باید به آن فیلتر و گلوگاه مراجعه کرده و عوامل آلوده کننده را بیابیم.
اگر مملکتی دشمن داشته باشد، مطمئنا آن دشمن به گلوگاه حمله خواهد نمود.
پس باید بسیار به این گلوگاه اهمیت داد و از آن به طرق مختلف محافظت نمود.
در آستانه روز معلم سال 1397 یعنی چهلمین سال برپایی جمهوری اسلامی بر آن شدیم که کمی گلوگاه امروز کشور را توصیف نماییم.
امروز بیش از نیمی از معلمان کشور از درد دندان رنج می برند و از درمان و مرمت دندانهای خود عاجزند زیرا درآمد آنان فقط به خرید یک بسته قرص ایبوپروفن یا مفنامیک اسید جهت تسکین موقت دردهایشان می رسد.
امروز درآمد اکثریت معلمان کشور زیر خط فقر بوده و برای تامین عوامل حیاتی زندگی و پرداخت قبوض مختلف خود دارای دغدغه هستند.
امروز اکثریت معلمان کشور، خود را با شغل دوم و حتی سوم مشغول ساخته تا دست پیش نامحرمان دراز نکرده و آبروی این جایگاه حفظ شود.
امروز اکثریت معلمان کشور از خرید کتاب عاجزند و وای بر کشوری که معلمان آن از کتاب دور شوند.
امروز اکثریت معلمان کشور عصبی و خسته به کلاس درس پا می گذارند .
و امروز ....
آیا یک معلم خسته ،کاسب، عصبی ،دورشده از علم روز و ... می تواند فیلتر مناسبی برای عبور کودکان زلال ما باشد؟
اگر این یک حمله مستقیم توسط دشمنان این کشور به گلوگاه جامعه نیست پس مشکلات محسوس و گسترده جامعه از چیست؟
بدون شک ؛
امروز اگر جامعه ای خسته و افسرده داریم ، حاصل خستگی و افسردگی معلمان ماست.
امروز اگر جامعه ای عصبی و خشن داریم ، حاصل عصبیت فکر معلمان ماست.
امروز اگر جامعه ای بی سواد و بخصوص قشر دانشگاهی بی سوادی و در کل عدم علاقه مندی به کسب علم مشاهده می شود حاصل دور شدن معلمان از کتاب و علوم روز دنیاست.
و امروز اگر این همه درد در جامعه دیده می شود برخواسته از همان درد دندانهای پوسیده معلمان ماست.
معلم احتیاج به روز گرامیداشت ، کادوهای یک روزه و دلسوزی های کورکورانه ندارد.
معلم یک جایگاه و یک گلوگاه حساس بوده و جامعه احتیاج به مراقبت و محافظت دائم و پایدار از او را دارد.
اگر می خواهیم جامعه ای پاک و درست کردار داشته باشیم باید نوع نگاه خود را به مدارس عوض کرده و مقام و جایگاه معلمان را هرچه سریعتر دریابیم.
این نه درد دل من معلم است که هشداری برای کل جامعه می باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان