گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ شنبه هشتم اردیبهشت ماه نشست خبری « اسفندیار چهاربند » رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم با حضور خبرنگاران برگزار شد .
در ابتدای این نشست چهاربند مطالب تفصیلی و مهمی را در مورد چالش های تامین نیروی انسانی در آموزش و پرورش و نیز سایر مسائل مربوطه را مطرح کرد .
« صدای معلم » پرسش هایی را از ایشان مطرح کرد.
در این بخش پرسش و پاسخ صدای معلم با رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم را می خوانید .
در بخش های بعدی مشروح سخنان ایشان در مورد چالش تامین نیروی انسانی در وزارت آموزش و پرورش را مطالعه خواهید کرد .

چهاربند :
نه چنین چیزی نیست. ما باید سرجمع نیاز آن دستگاه را محاسبه کنیم مصرف (موجودی) آن را هم محاسبه کنیم. ممکن است که ما در سرجمع مثلا در کشور از حدود 55 درصد نیروی زنی که داریم 7/2 درصدش به کار گرفته نشده باشند به دلایل مختلف یا رشته شان یا جنسیت شان یا نیاز برنامه درسی، ولی در مجموع دستگاه هایی که اعلام می کنند ما چند نفر نیروی مازاد داریم کمبود را چگونه دارند پرداخت می کنند.
در سال 1396 یک میلیون و هشتصد هزار ساعت در هفته حق التدریس پرداخت کردیم و تایید شده است. چرا ما لا اله را می گوییم ولی الا الله را نمی گوییم. ترکیب نیروی انسانی یک بحث است و نیاز نیروی انسانی بحث دیگری است. ما ترکیب را در داخل خودمان باید اصلاح بکنیم. اما سرجمع نیاز بر اساس شاخص های مصوب است. دانش آموز نیاز مصوب دارد کد ملی دارد شناسنامه دارد. کلاس ها تشکیل شده و لیست معلم دارد و لیست نمره دارد. برنامه درسی مصوب شورای عالی آموزش و پرورش است. شاخص تراکم تشکیل کلاس، مصوب شورای عالی آموزش و پرورش است. بر اساس شاخص های مصوب و مستند اولا ما نیروی مازاد نداریم دوما بهره وری ما در فضا و نیروی انسانی صد است و اگر کسی با این آمار و ارقام مشکل دارد منبعش را اعلام کند.
اگر روشی برای محاسبه بهره وری انتخاب کرده اید که مبتنی بر قانون مدیریت خدمات کشوری است که اساسا کارمند محور است غیر قابل استفاده برای محاسبه بهره وری در آموزش و پرورش است و ما رد می کنیم. اعلام بکنند، منتشر بکنند، ما رد می کنیم زیرا مبنا ندارد. مبنای محاسبه باید عدد داشته باشد، اعداد باید پایه داشته باشد و آن پایه باید با اقتضائات و قوانین و مقررات آن حرفه، آن زیست بوم ماموریت یا خدمت تناسب داشته باشد.
مطلب بعدی این که ما برنامه نداریم کاملا برنامه آماده است. ما برنامه زیر نظام ده ساله نیروی انسانی مان آماده است و تقدیم دبیرخانه شورای عالی شده و بر اساس آن جلو می رویم. چند روش برای تعلیم و تربیت معلم وجود دارد که پنج روش را برای تربیت معلم برنامه ریزی کرده ایم.
یک دوره چهار ساله تعهد دبیری . این دوره چهار ساله تعهد دبیری برای چهار ساله آینده به کمک ما نمی آید. چون اگر در مهر نود و شش و مهر نود و هفت و مهر نود و هشت دانشجوی تعهد دبیری بگیریم می شود خروجی هزار و چهار صد و دو ، چهارصد و سه و چهار صد و چهار. ما صحبت در دوره زمانی نود و هفت و نود و هشت و نود و نه در سال 1400 می کنیم. هیچ دوره چهار ساله ای در چهار سال آینده به کمک آموزش و پرورش نمی آید. دلیل نمی شود صفرش کنیم خیر برای آن سهمیه گذاشته ایم و داریم پی گیری می کنیم برای همین امسال بیست و پنج هزار نفر درخواست دوره چهار ساله کردیم که در سال 1402 که فارغ التحصیل بشوند و بخشی از کمبود را جبران کنند. ولی الآن تا سال 1400 باید چه کار کرد. دوره چهار ساله که جواب نمی دهد . برای رفع نیاز در دوره چهار ساله بعدی باید سراغ روش دیگری برویم.
در اساس نامه دانشگاه فرهنگیان دوره یک ساله پیش بینی شده است. دوره یک ساله یک چیزی نیست و دانشگاه فرهنگیان یک چیز دیگر. در اساسنامه دانشگاه فرهنگیان ماده 28 به عنوان یک روش تامین معلم به رسمیت شناخته شده است و در ماموریت دانشگاه فرهنگیان است. مغایر و در تضاد با ماموریت دانشگاه فرهنگیان و دوره چهار ساله نیست و اتفاقا در این دوره چهار ساله آینده که دوره های چهار ساله تربیت معلم نمی تواند کمکی بکند نسخه برون رفت از این بن بست همین دوره یک ساله است و ما به شدت اصرار داریم که از این نسخه در طول چهار ساله آینده استفاده بکنیم .

صدای معلم :
اما به نظر می رسد آقای خنیفر خیلی موافق استفاده از ماده 28 نباشند .
چهاربند :
آقای خنیفر هم موافق هستند. همه ساز و کارها را حتی استفاده از ساز و کار ظرفیت سایر دانشگاه ها را در دستور کار داریم. مخالفت بنده یا زید و امر واقعیت را عوض نمی کند.
واقعیت این است در طول چهار سال آینده به طور متوسط باید سالی پنجاه هزار نفر نیرو به این دستگاه بدهیم که جبران بازنشسته ها را بکند.
آقای دکتر فانی استراتژی شان هفتصد و پنجاه هزار نفر بود ما امروز این را تایید می کنیم. ولی نگه داشتن این دستگاه روی تراز هفتصد و پنجاه هزار نفر با سالی شصت هزار نفر میانگین خروجی، اینها باید در کنار هم دیده بشود.
ما هفتصد و پنجاه هزار نفر را قبول داریم ولی به هفتصد و پنجاه هزار نفر همین امسال داریم به آن می رسیم. با بازنشستگی سال 97 ما می رسیم به کارکنان آموزشی هفتصد و پنجاه هزار نفر. سالی هفتاد و پنج هزار نفر، هفتاد هزارنفر، هشتاد هزار نفر تا سال 1403 دارد کم می شود این خروجی صد وقتی بیشتر از ورودی بشود نتیجه آن پایین آمدن سطح آب می شود.
یک سدی ،مخزنی دارید یک ورودی و خروجی دارد اگر این خروجی از ورودی بیشتر شود نتیجه نهایی آن پایین آمدن سطح آب می شود. ما سطح هفتصد و پنجاه هزار تا را قبول داریم ولی مشروط بر این که بتوانیم روی هفتصد و پنجاه هزار تا نگه داریم .
الآن چه چیزی هفتصد و پنجاه هزار تا را تهدید می کند ؟
بازنشستگی به طور متوسط هفتاد و پنج هزار تا در طول چهار سال آینده. سال هزار و چهار صد و هزار و چهار صد و یک، 112 هزار نفر مشمول بازنشستگی هستند .
بین ماده 28 و دانشگاه فرهنگیان هر کدام در یک اساسنامه جدا هستند. روش دیگری که برای تربیت معلم انتخاب کردیم غیر از دوره یک ساله برای چهار سال آینده 2+2 است. دوره های کاردانی که فارغ التحصیل شده اند را بگیریم و دو سال روی آن بگذاریم. دو سال صرفه جویی می کنیم دو سال مهارت های معلمی را بیشتر آموزش می دهیم. عمدتا برای دوره ابتدایی می خواهیم از این روش استفاده بکنیم. فوق دیپلم می گیریم دو سال به او آموزش می دهیم که بعد کارشناسی تربیت معلم می شود . یعنی یک دوره 2+2 . دوره ما دیپلم + چهار است . دوره یک ساله ما کارشناسی + یک است. اینجا کاردانی + دو است که خروجی آن می شود کارشناسی. یعنی تسریع می کند. برای فنی حرفه ای که به شدت در حال رشد است 1+2 را پیش بینی کرده ایم. کاردانی پیوسته می گیریم یک سال معلمی روی آن می گذاریم می شود دوره یک ساله تربیت دبیرفنی. ما راهی برای برون رفت از این را نداریم. فرصت کم و خروجی زیاد متنوع بکنیم روش ها را در سند زیر نظام و این روش ها به دقت توضیح داده شده است و همچنین نحوه استفاده از آن و مجوزهای داده شده به آن آمده است.

بنابراین برنامه ریزی ها کامل، دقیق و شفاف است و با قاطعیت وقتی این آمار را اعلام می کنیم و با این حرارت بر آمار و ارقام و بر طبل نیازمان می کوبیم و استراتژی آموزش و پرورش این است که آخرین راه حل استخدام است.
اگر صحبت از استخدام می کنیم به معنی آن است که همه راه حل ها را رفتیم و صرفه جویی ها را کرده ایم. شاخص ها را تعدیل کرده ایم. تراکم ها را افزایش داده ایم. تخصیص نیروی فعالیت ها را کم کرده ایم. خرید خدمات را انجام داده ایم. از حق التدریس شاغلین بیشترین استفاده را کرده ایم. محدودیت کمتر از هشت ساعت تدریس بازنشسته ها را رفع کرده ایم همه این راه ها را رفته ایم آخرین راه حل این است که این مقدار نیاز آخر کار باقی می ماند .
در مهر 97 سیصد هزار نفر کمبود داریم هشتاد و چهار هزار نفر حق التدریس می گیریم. نزدیک دو میلیون ساعت در هفته. اینها جای تحلیل دارد. این نشان می دهد که این دستگاه اولویت اولش استخدام نیست.
بنابراین ما تلاش می کنیم که با همین برنامه ای که تهیه کردیم که هم پنج ساله و هم ده ساله است. پنج ساله برنامه ریزی نیروی انسانی و ده ساله زیر نظام نیروی انسانی . برنامه زیر نظام یک برنامه راهبردی ده ساله است ولی این برنامه عملیاتی پنج ساله است . تمام جزئیات را مشخص کرده ایم عین نقشه یک بیست هزارم می ماند و نقشه یک دوهزارم. نقشه یک بیست هزارم راهبردی است نقشه یک دو هزارم عملیاتی است. هنگامی که می خواهید خانه ای بسازید نقشه یک دو هزارم از شما می گیرند نقشه باید پیاده شود جزئیات مشخص شود حدود و صغورش و اطرافش و معابرش . زمانی که بخواهند شهرسازی بکنند نقشه یک بیست هزارم می گیرند. ما هم نقشه یک بیست هزارم راهبردی را داریم و هم نقشه یک دو هزارم عملیاتی را داریم. شاید
در دهه های هشتاد و قبل از آن برنامه بلند مدت نداشتیم ولی الآن می توانیم ازعان کنیم که هر دو برنامه ماه هاست که روی پرتال برنامه ریزی وجود دارد. خلق الساعه هم نیست. در معرض دید عمومی قرار گرفته و اصلاحاتش هم انجام شده است و چند ویرایش تهیه شده و ما مبتنی بر برنامه تلاش می کنیم که آمار و ارقامی که گفته ایم از آن دفاع کنیم روش هایی که پیشنهاد داده ایم عملیاتی بکنیم تا ان شاء الله در مهر 98 و به ویژه در مهر 99 با شرایطی مواجه نشویم که بگویند غافلگیر شدیم .
یکی از پدیده هایی که معمولا ما در کشورمان از آن رنج می بریم غافلگیر شدن دستگاه هاست . ما غافلگیر نشدیم. از سال گذشته که این برنامه بوده اعلام کردیم همه مراجع و نهادها رسما مکاتبه شده و اعلام شده و اصرار و پیگیری می کنیم هر چند ممکن است پیگیری ها در جاهایی به بداخلاقی برداشت بشود ولی این حق نظام تعلیم و تربیت است و نظام تعلیم و تربیت حق آحاد مردم ایران است و تامین کنندگان خدمات آن همانا معلمینی هستند که با صبوری و سخت کاری و سخت کوشی تا امروز عمود این خیمه را حفظ کرده اند.
پایان گزارش/
ویرایش و یپاده سازی : زهرا قاسم پور دیزجی

استاد من «مهدی یزدانیان» در کتاب «و ناگهان معلم شدم» عشق خود به معلمی و مدرسه را اینگونه توصیف میکند : «با عشق به در و دیوار مدرسه و کلاس و موجودات داخل کلاس، اصلا نه روز و نه شب، نه تعطیل و نه ساعت میشناختم. با تقویم پیش میرفتیم اما هیچوقت روز آخر یا اول ماه را برای این که قرار است مواجب بدهند، نشان نکردیم»

خواندن این عبارات برای بعضی از ما معلمین شاید قابل درک نباشد و کمی کلیشهای و رویایی به نظر برسد اما وجود چنین اساتیدی که عمر خود را در این شغل گذاشتند و عاشقانه خدمت کردند و اکنون در زمرهی موفقترین انسانها هستند، در معادلاتِ مادیِ ذهنمان تردید ایجاد میکند.
اکنون فارغ از همهی دغدغههای معیشتی که معلمان در کشور ما دارند که می تواند قدمها را برای ورود به این عرصه سست کند اما همچنان معلمی یک حرفهی چالش برانگیز است. آنچه در ادامه میخوانید یازده دلیل از صدها دلیل برای انتخاب این شغل و ادامهی زندگی در آن است :
امام سجاد(ع) در ضمن شمارش حقوق اقشار مختلف جامعه، معلمان را از طبقات برتر جامعه قلمداد کرده، به دوستان و شیفتگانش سفارش میکرد که حقوق معلمان و اساتید خود را به نحو شایستهای مراعات کنند و در رسالهی حقوق خود فرمود: «حق آموزگار تو این است که او را تعظیم کنی و در مجلس محترم بداری و به نیکویی سخنانش را گوش کنی» مشابه چنین احادیثی از رسول خدا (ص) و سایر اهل بیت (ع) بسیار است. کدام شغل مانند معلمی در عالم وجود دارد که در پیشگاه خدا چنین ارزشی داشته باشد؟ آیا این موضوع ما را به رضایت درونی نمیرساند؟
حدیث معروفی از حضرت امیر (ع) نقل است که فرمودند: «هرکه دو روزش یکسان باشد، زیانکار است» اگر یک معلم باشید، کاملاً اتوماتیک به این سخن عمل کردید! شما هرروز درس جدید میدهید و یا اینکه از روش جدید بهره میگیرید؛ با بچههای مختلف کار میکنید و هرسال نسل جدیدی از آنها را تربیت میکنید و آموزش میدهید. محیط کاری شما اصلا کسل کننده و تکراری نیست.
با ورود به دنیای معلمی، در یک عرصه ی یادگیری مادام العمرقدم برداشتید. ممکن است دانشآموزان از شما سوالاتی بپرسند که در شما افکار نوآورانه ایجاد کند و به چالش جدیدی دعوت شوید. مجبورید که روش های جدید را مطالعه کنید و از فنون جدیدِ تدریس بهره بگیرید. در واقع در حرفهی جذاب معلمی نه تنها دانش خود را به اشتراک میگذارید بلکه در طول این راه پربرکت چیزهای جدیدی می آموزید.

اگر یک معلم بازنشسته را دیدید که حال حرف زدن ندارد و از فرط خستگی شبیه «پنگوئنهای قطب جنوب» راه میرود، یقین داشته باشید که او از ابتدا صرفا نام «معلم» را به یدک میکشیده است وگرنه کار کردن در محیط پرانرژی دانشآموزان و دیدن تحرک و پویایی آنها علی القاعده باید عمری دوباره به انسان بدهد.
فرآیند کشف استعداد دانشآموزان و ایجاد تغییر در زندگی آنان یک ماجراجویی هیجان برانگیز است. کلاس تکراری، روش تکراری و عدم بهرهمندی از روشهای نوین، این شغل پرحاشیه را برای شما سخت خواهد کرد. بنابراین یک معلم هوشمند تمام توان خود را در خلق فرصتها و روشهای جدید به کار میگیرد. این همان ایدهافشانی و خلاقیت است!
رفتار درمانی و شناخت بیشتر دانشآموزان از الزامات آموزگاری است. اگر صاحب فرزند شوید، همان ارزیابی رفتار و نوع ارتباط به کمک شما خواهد آمد. همچنین شما در این شغل با پدران و مادرانِ دانشآموزان نیز در ارتباط هستید و از سبک زندگیهای صحیح الگو میگیرید و به رفتارهای اشتباه زوجین پی خواهید برد.
شما در این شغل روزانه در برابر تعداد زیادی از مستمعین صحبت میکنید. این شنوندگان چه کودک باشند چه نوجوان، مهارتهای ارتباط کلامی و زبان بدن شما را ارتقا خواهند داد. به طور مثال یکی از آموزشهای فن بیان، صداسازی است که در آموزگاران به طور طبیعی بعد از چند سال و بدون صرف هزینهای صورت میگیرد! عمیقاً معتقدم که یک مربی مقطع ابتدایی خصوصاًپیشدبستان و کلاس اول اگر بتواند تنها بیست کودک را در یک کلاس مدیریت کند، بعد از سه سال توانایی ادارهی سمینارهای پانصد نفری را خواهد داشت.
یکی از مزایای شغل معلمی در سراسر جهان، بهرهمندی از تعطیلات تابستان است. هرچند دربارهی این تعطیلات کمی اغراق شده است و بخش قابل توجهی از آن صرف نوشتن طرح درس، ارزشیابی دانشآموزان و اردوهای تابستان خواهد شد اما در هرصورت معلمان در تابستان زمان آزادتری دارند که فرصت خوبی برای مطالعه، نویسندگی، مسافرت و... خواهد بود.
معلمان هرروز با مسائل جدیدی روبهرو می شوند که ناچار به حل آن هستند. دانشآموزان با مشکلات رفتاری، اجرای طرح درس، کمبود زمان برای برنامه درسی، خانوادههایی که همراهی نمیکنند و... از جمله مسائل روزانهی خانواده آموزش و پرورش است. اگر در هفته حداقل سه مسئلهی رایج مدرسه را حل کنید، در یک سال تحصیلی قریب به صد مسئله را برطرف کردید که این به معنای افزایش قدرت حل مسئله است.
برخلاف گزارش موسسهی مککینزی و کارشناسانی که معتقدند شغل آموزگاری تا سال 2030 از بین خواهد رفت و دانش از طریق رسانه و روبات به انسان منتقل میشود؛ نگارندهی مطلب معتقد است که هرگز رسانه و روبات نمیتواند جایگزین یک معلم با احساسات و عواطف انسانی شود، چرا که شما با فرآیند تربیت یک انسان مواجه هستید نه یک سیستم مکانیکی که تمام رفتار آن قابل پیشبینی است. اخیراًمطالعهای در دانشگاه آکسفورد صورت گرفته که نشان میدهد شغل آموزگار ابتدایی در زمرهی امنترین مشاغل دنیاست که احتمال اینکه تکنولوژی جایگزین آن شود، کمتر از یک درصد است!

تصور کنید روزی را که شاگردتان در لباس یک رئیس جمهور، مدیر، معلم، پزشک و یا هر شغل دیگری شما را صدا میزند و میگوید: «آقا یا خانم فلان، شما یک روزی معلم من بودید». چه احساسی خواهید داشت؟ حس خوب تاثیر در زندگی فردی که در عصر آینده زندگی میکند و شاید نام شما را هرگز فراموش نکرده باشد، یک حس جاودانگی را برای معلمان به ارمغان میآورد. اگر یک آموزگار ابتدایی باشید، شما رسماً خدای بچهها هستید! آن ها با تمام وجودشان به شما عشق می ورزند و گفتار و کردار شما را الگوی خود قرار میدهند. در مقاطع بالاتر جنس الهام بخشی شما متفاوت خواهد بود ولی در هر صورت شما جاودانید اگر یک معلم هستید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
هر ساله بنا به رسمی دیرین، دوازدهم اردیبهشت ماه ، به عنوان روز معلم گرامی داشته می شود، در مطالب زیادی در روزنامه ها و سایت ها و سایر رسانه ها به این موضوع پرداخته می شود، تعارفات شعاری و کلیشه ای انتها ندارد ، معلمی شغل انبیاست ، معلمی هنر است ، معلم با سیاهی در ستیز است ، معلم بذر روشنایی در دلها می افشاند، معلمان سرمایه های اجتماعی ، معلمان قشر نجیب و شریف و ... هزاران کلمات و جملات زیبا ، در ستایش معلم بر زبانها و قلم ها جاری می شوندو به اشکال دیگر نیز از مقام معلم تجلیل و تکریم می شود، اما معلمان به این تحلیل های کلامی و نوشتاری و صوری چگونه می نگرند؟
معلم پس از شنیدن این عبارات زیبا ، محصور در مشکلات معیشتی و اقتصادی و اداری ، آموزشی ، با تلخندی بر چهره به کلاس وارد می شود ، و با خود می گوید سالهاست اینها را شنیده ایم ، حاصل چه بوده است ؟
اندیشمندان و صاحب نظران نیز در نوشته ها و مقالات متعدد بر اهمیت آموزش و پرورش در توسعه همه جانبه یک کشور و نقش معلم بسیار داد سخن داده اند، مبنی بر اینکه ، کانونی ترین ، و اساسی ترین نهاد برای توسعه یک کشور ، آموزش و پرورش است که در آنجا بذر توسعه پایدار کاشته می شود. آموزش و پرورش را مادر همه وزارتخانه ها تلقی کرده اند ، عامل انسانی توسعه در آموزش و پرورش باید ساخته شود، اما چرا این گونه نیست ؟
شغل معلمی مانند شغل های دیگر با پرونده و مدارک و فرم هایی که به بایگانی سپرده می شوند و اصول و قواعد بی روح کار ، سر وکار ندارد ، معلم با انسان ، با کودکان و نوجوانانی سر وکار دارد که دارای شرایط سنی ، تفاوت های فردی ، خصوصیات عاطفی و روانی خاص خود هستند .
معلم به باغبان بوستان گلی می ماند که بی نهایت باید با ظرافت و حساسیت خاصی به پرورش آنها بپردازد .
معلم باید جامعه شناس باشد ، مقتضیات زمان را بشناسد و دانش آموزان را آماده ورود به جامعه و پذیرفتن مسئولیت نماید .
معلم باید روانشناس باشد و با درک نیاز های روحی و مسائل روانی دانش آموز ، فردی سالم تحویل جامعه دهد .
معلم باید مردم شناس باشد ، دنیای کودک ونوجوان و آداب و اقتضائات دوران کودکی و نوجوانی را بشناسد ، معلم باید معلومات و توانایی خود را در همه زمینه ها ارتقاء دهد تا بتواند رفتار و گفتارهایش الگویی در برابر چشمان تیز بین کودک باشد . اما این همه چگونه ممکن است ؟
معلم به رفاه، سلامت ، آرامش روحی و روانی ، دوری از اضطراب و تنش نیاز دارد تا بتواند نقش اش را با هنرمندی و موثر بازی کند، و از جسم و روح مایه بگذارد برای تربیت نسلی که می توانند توسعه پایدار جامعه را تحقق بخشند.
معلم، با عدم کفایت حقوق ، مشکلات مسکن ، بیمه درمانی ، تاخیر در پرداخت ها ، با مقایسه حقوق و در آمد خود با دیگر مشاغل ، با مشاهده تبعیض ها در همه زمینه ها ، با کاهش منزلت اجتماعی ، خسته ، افسرده و با تحمل انواع فشار های روحی و روانی ، چگونه می تواند معلم موثری باشد؟

عامل یا عوامل این وضعیت حاکم بر جامعه معلمان کیستند و چیستند؟
بدون شک ساختار های سیاسی و تصمیم گیری و نوع نگاه ونگرش آنها به سیستم آموزشی ، از عوامل اصلی این وضعیت تلقی می شوند، ساختارها معلم را به چشم ، ابزاری برای مشروعیت سازی دلخواه می دانند ، نه آموزش دهنده مهارت زندگی . اما خود جامعه معلمان تا چه اندازه در تداوم و استمرار این وضعیت نقش دارند، چه راه کار هایی برای برون رفت از این ساختار دارند ؟
آیا فقط با انتقاد در جمع خانواده و دوستان و همکاران و اعلام نارضایتی از وضع موجود، می شود این وضعیت را تغییر داد و منشاء تحولی شد؟

تنها زمانی که معلمان ، متشکل شوند و با اتحاد و همگامی و همدلی ، در کنار هم قرار گیرند و مسائل و مشکلات را حلاجی کنند و راهکار ها را ارائه دهند و پیگیرانه در پی حل معضلات چه معیشتی و چه آموزشی باشند، می توانند منشاء بهبود و تعدیل این وضعیت گردند .
جامعه معلمانی قوی و سازمان یافته و فعال و پیگیر و مطالبه گر می تواند ،وزیر و مدیران کل و تصمیم سازان سوار بر اسب قدرت را به مسیر درست هدایت نمایند و در تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند، ضعف ها وناتوانی ها را بیان کنند ، خطا ها را تصحیح نمایند، ضابطه ها را جایگزین رابطه ها نمایند . این همه تحقق نمی یابند، اگر تشکل و سازمان قوی نداشته باشیم ، اگر فعالانه در این چنین تشکل هایی حضور نداشته باشیم .
روز معلم عملاً زمانی گرامی داشته می شود که جامعه معلمان قدرتمند ، بتواند سیاست گذاران و تصمیم گیران را متقاعد سازد که معلمان باید در سیاست گذاری ها و تصمیم گیری های معیشتی و آموزشی نقش اساسی داشته باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
روز معلم روزی است که دانش آموران از قید و بند سخت قوانین مدرسه رها می شوند و برای ساعتی هر کاری که دلشان بخواهد انجام می دهند بدون آنکه منتظر اخم و تشری تنبیهی باشند.
این روز برای معلمینی که زبانی جز زبان تحکم و اقتدار برای کنترل دانش آموران نمی شناسند یکی از سخت ترین و کسل کننده ترین روزها است، روزی که در آن معلمین بیشتر از هر روز سال احساس خستگی می کنند و آرزو دارند چنین مناسبتی از تقویم حذف شود.

سیستم استخدام معلم در ایران از منطق غیر اخلاقی به نام " شرایط اضطراری" بهره می برد. مسئولان امر به خوبی واقفند که به علت بحران شدید بیکاری در کشور عده ای با هر شرایطی حاضر به پذیرش شغل معلمی خواهند شد، به این دلیل تا می توانند مزایا و حقوق معلمی را سطح پایین قرار می دهند.(به عنوان مثال دریافتی حقوق معلمانی که سال نود و شش به استخدام آموزش و پرورش درآمدند متوسط ماهیانه یک میلیون و دویست هزار تومان بود. حقوقی که حتی هزار توان هم به عنوان کارانه، تقدیر روز معلم و اعیاد یا اضافه کاری و امثالهم که امری مرسوم در ارگان های دیگر است را به خود نمی بیند)
در واقع درآمد ماهیانه یک معلم در ایران از در آمد یک روز، آرایشگر عروس یا جراح زیبایی، دندانپزشک و دلال خودرو کمتر است.
با چنین شرایطی نباید انتظار داشت معلم ها مانند شمعی بسوزند و در کلاس های غیر استاندارد با متونی غیر کارشناسی و کسل کننده و با انبوهی از دانش آموزانی که حوصله شان سر رفته است درس عشق و محبت و احترام تمرین کنند.

نظام «آموزش» و «پرورش» در ایران اگر با همین روند ادامه یابد کم کم باید نام خود را به باشگاه مشت زنی تغییر دهد، نظامی که در آن نه آموزشی صورت می گیرد و نه پرورشی به چشم می خورد.
صورت دفرمه شده معلم خوزستانی توسط والدین یک دانش آموز که چند روز قبل در رسانه ها منتشر شده یا قتل معلم سر کلاس درس در لرستان توسط یکی از دانش آموزان یا کمر شکافته شده معلم جیرفتی با چاقوی دانش آموز در یک سو و توهین ها و کتک های هر روزه برخی معلمین به دانش آموزان در سوی دیگر نهایت کارکرد سیستمی که هدفی جز کشتن توانایی ها و استعادهای دانش آموزان و معلمان ندارد.
سیستمی که در آن دانش آموز و معلم هر دو قربانی هستند، قربانی سخت گیری های بی جا ، قوانین اجباری دست و پا گیر، عدم مشخص بودن حوزه مسئولیت ها، متون ناکارآمد و ....

در این سیستم معلم و دانش آموز نه به عنوان دوست و همراه بلکه به عنوان دشمن و مقابل هم تعریف می شوند.
دانش آموز همیشه معلم را نماد زورگویی و اقتدار بیجایی می داند که می خواهد عقده هایش را سر او خالی کند و معلم هم دانش آموز را موجود بی تربیت و رام نشده ای که باید تادیب شود.
شبکه جامعه شناسی علامه
حقوق رؤسای دستگاه های اجرایی، استانداران، شهرداران مراکز استانها و اعضای شورای اسلامی شهر های مراکز استاندر سال ۹۷ افزایش نمی یابد/ افزایش حقوق به روش پلکانی معکوس ابتکار دولت احمدی نژاد بود و اصلاح طلبان آن را سیاستی عوام فریبانه می دانستند/ ملاک رسمی افزایش حقوق کارکنان دولت میزان تورم بر اساس اعلام بانک مرکزی است/ تورم بانک مرکزی براساس افزایش قیمت سبدی از کالاها که شامل بیش از 300 نوع کالا و خدمات است تعیین می شود/ افزایش قیمت کالاهای مورد مصرف اقشار فقیر مثل مواد خوراکی و نوسیدنی و پوشاک، بیش از تورم اعلامی بانک مرکزی است/ حتی اگر افزایش حقوق معادل تورم باشد معنای آن ثابت ماندن سطح زندگی حقوق بگیران است/ حقوق بازنشستگان در سال ۱۳۹۷ نسبت به سال قبل به میزان ۱۰ درصد افزایش می یابد/ کف حقوق بازنشستگان 12 میلیون ریال است/ بازنشستگان علاوه بر اینکه با افزایش هزینه های درمانی مواجه هستند فرزندان تحصیل کرده و بیکار را هم سر سفره خود دارند/ افزایش عددی حقوق و میزان اسکناس دریافتی تاثیری در رفاه کارکنان ندارد/ در 4 سال گذشته حجم پولی که در کیف یا کارت خود داریم، دو یا سه برابر شده ، اما قیمت ها هم به همین نسبت و در برخی موارد بیش از این افزایش یافته است/ مجلس سقف افزایش حقوق کارکنان دولت را ۲۰ درصد و به صورت پلکانی تعیین کرده است/ مجلس به مصوبه هیات وزیران درباره افزایش حقوق 6 تا 12 درصد معترض است/ دولت می گوید سقف افزایش حقوقها 16 درصد است و دولت طبق منابع جاری در اختیار خود حقوقها را افزایش می دهد و این مصوبه مجلس است/ منابع در اختیار دولت چیزی بین 6 تا 10 درصد افزایش حقوق را پوشش می دهد و بیش از این تکلیف مالایطاق است/مصوبات هیات دولت پس از تصویب در هیات تطبیق مجلس مورد بررسی قرار می گیرد و هر مصوبه ای مغایر با قانون باشد از سوی رئیس مجلس رد می شود/ معلوم نیست نمایندگانی که از مصوبه افزایش حقوق کارکنان دولت ایرادمی گیرند چه اندازه در اظهارات خود صادقند و منافع کارکنان دولت را مد نظر دارند/ اگر نمایندگان مجلس محدوده افزایش حقوق را منوط به منابع جاری در اختیار دولت کرده اند یعنی دست دولت را بازگذاشته اند/ چطور افرادی مثل آقای تاجگردون و یا آقای مفتح که سالها عضو کمیسیون تلفیق مجلس بوده اند هنگام تصویب بودجه متوجه اشکالات این بخش از قانون بودجه نشده اند/ افزایش حقوق کارکنان دولت موضوعی به شدت جذاب برای حدود 2 و نیم میلیون کارمند و یک میلیون و 350 هزار بازنشسته کشوری است/ همه می خواهند از نمد معیشت کارکنان برای خود کلاهی تهیه کنند چون شعار دادن جذاب تر از بیان واقعیت است/ آدم ها دوست دارند به جای شرح واقعیت حرفهای امیدوارکننده و شیرین بشنوند و نان سیاستمداران و فعالان در همین حرفها و وعده ها است
برخی از مشاغل وجود دارند که با یک حساب سرانگشتی ، پاسخی برای این سئوال خود دارد که من امروز چه کارهایی را در محل خدمتم انجام دادم .مثل یک کارمند بانک یا ثبت و احوال یا بیمه یا کارگر کارخانه ای یا مهندس سر ساختمان یا کنار پل و سدی در حال ساخت یا پزشک متخصص و.......
اما من یک معلم هستم . امروز یک فصل سه صفحه ای را تدریس کردم از 8 نفر درس پرسیدم . فعالیت های درسی را با همراهی
دانش آموزان پاسخ دادم و..... من در بخش تولیدی - خدماتی فعالیت می کنم. من خدمتی انجام می دهم که تنها معیار کمی آن نمرات دانش آموزانم است که قابلیت روائی و اعتبار آن زیر سئوال می رود.
یک معلم برای این که بگوید چه کرده است باید سر برگرداند و گذشته خدمت خود را در چند لحظه شیرین با مرور خاطرات از ذهن بگذراند. یک آهی از اعماق وجودش برکشد و ورقی بر چهره های ناپیدای دانش آموزانش به عنوان افراد مورد تعامل خود بزند و با خود بگوید: عجب روزهایی بود.
من بازنشسته گاه با خود می اندیشم آیا امروز نیز می توانم در فصل پاییز یا زمستان ساعت 5/5 در تاریکی صبح از خواب بیدار شوم و ساعت 6 ازمنزل بیرون روم تا به اتوبوس ساعت 6 و ربع برسم تا به دروازه شهر برسم و سوار مینی بوس محل خدمت شوم و منتظر شوم تا پر شود و بعد حرکت کند و اضطراب مخاطرات جاده با هر صدای ناهنجار کاهش یا افزایش سرعت راننده مرا به نزدیکی های محل خدمتم برساند تا سوار تاکسی شوم و بروم مدرسه که دیر نکنم و سر وقت در کلاس حاضر شوم. نه امروز نمی توانم ، همه این داستان شیرین پُرماجرا نیاز به انرژی جوانی دارد. برای همین سن استخدام تعیین شده است و محدودیت جذب نیرو در سنین خاص وجود دارد. کاری را که در 20 سالگی می توان انجام داد در بالای 50 نمی توان انجام داد. البته اگر شرایط در موقعیت فعل قرار گرفتن و مجبور به انجام دادن را در نظر نگیریم که باز دشوار است.
دوران تحصیل خود ، معلمانم را خیلی دوست داشتم . البته استثنا هم داشت. عشق به معلم برای نسل من چنان عمیق بود که سخت گیرترین را نیز دوست داشتم . رؤیاهای خوابم معلمان بود. خود را همانند یک گنجشگ به کنار پنجره معلم مهمان می کردم و او را در منزلش تصور می کردم. علاقه نسل من به معلمانمان آنقدر شدید بود که حتی تصور می کردم که او در منزل نیز در فکر من است. البته بود اما نه فقط من ، برای همه همکلاسی هایم می اندیشید. طرح سئوال و اصلاح اوراق و شاید فرصتی برای مطالعه ، درج نمرات در دفتر نمره خصوصی و.... در آن زمان اصلا فکر نمی کردم روزی معلم شوم با وجود این که پدر و خواهر بزرگم معلم بودند.

امروز که خوب می اندیشم و به همان گذشته فکر می کنم ، باورم می شود که حقیقتا برای این شغل خلق شده ام. وجود یک تعامل اجتماعی - انسانی که طی آن چیزهایی را تقدیم می کردم و چیزهایی دریافت می کردم. به او مفاهیم ناخوانده کتاب درسی را آموزش می دادم و او به من دوست داشتن و مهربانی و گذشت را با صمیمیت اش یاد می داد. هرگز رابطه معلم و دانش آموز یک سویه نیست ، هرگز.
می گویند شغل معلمی فرساینده است. آری هست اما خود معلمی نه ، شرایط نامساعد شغلی آن موجب خستگی روح و روان معلم می گردد. شما مسئولین وزارت آموزش و پرورش طی سالهای متمادی به جای افزودن بر بهای علم و دانش که یکی از ارکان نمادین مهم آن معلم است ، با اِعمال سیاست های ناخوشایند یا ناموزون ، هیبت و منزلت معلمی را فرسودید. محرومیت معلمین از حق و حقوق نورمال جامعه همانند خیلی از مشاغل دیگر ، باعث فرسایندگی شغل معلمی گردیده است و گرنه خود معلمی عشق است و شور. کسی در وادی هنر ، رنگ تعلق نمی پذیرد اما بر ما همه چیز از سوی شما تحمیل گشته است. معلمی جزو معدود شغل هایی است که هنگام بازنشستگی ، چرتکه میلیمتری برای محاسبه پاداش آخر خدمت خود دارند. اما خیلی از مشاغل خصوصا مدیران کلان نزدیک یک میلیارد تومان (700 – 800 میلیون تومان) جهت تأمین ایام سالخوردگی و کهولت سنی ، پاداش انجام خدمت دریافت می کنند
تفاوتهای شغل معلمی با سایر مشاغل
1 - هر معلم از آغاز تا پایان خدمت خود ، هزاران نهال سبزی کاشته است که امروز هر یک از آنان تبدیل به یک درخت تنومند گردیده است. هر شاغلی با شروع خدمت خود نهالی می کارد که در دوران بازنشستگی تبدیل به یک درخت سی ساله می گردد. اما آنان فقط یک نهال و درخت دارند و ما بیش از هزار نهال درخت گشته.
2 - دوست داشتن دانش آموزان به عنوان یک موجود انسانی دارای احساس و ادراک و شعور و عطش یادگیری ، واقعا ارزشمند است.خنده ها و شور و سرمستی دانش آموزان بین 7 تا 18 سالگی ، انرژی معلم را می افزاید. تعامل اجتماعی بین معلم و دانش آموز مستقیم و چهره به چهره است ، مع الواسطه نیست. حتی تدریس هوشمند نمی تواند نفوذ معنوی معلم را از بین ببرد. نگاه معلم و دانش آموز درهم تنیده می شود. اما مشاغل دیگر چنین عالمی را ندارد. گاه یک کارمند پشت میزنشین ، حتی یک نیم نگاهی به مراجعه کننده نمی کند.
3 - معلمی جزو معدود مشاغلی است که همه افراد خانواده دیده یا ندیده او را می شناسند، اگر دانش آموزی در مدرسه دارند ، هر روز حرف او در منزل است. اما مشاغل دیگر چنین نیست. کسی از فعالیت یک روزه کارمند بانک یا بیمه در منزل سخن نمی گوید.
4 - معلمی تنها شغلی است که کل افراد کشور از میزان حقوق و دریافتی او خبر دارند، چون رسانه ها و سایت های گوناگون در این خصوص قلم فرسایی می کنند .
اما ما از دریافتی دقیق سایر مشاغل اصلا مطلع نیستیم.
5 - معلمی تنها شغلی است که اصلی به نام مطالبات یک دهه ای دارد.
اما سایر مشاغل به دلیل وجود اصل دیون طی یک سال تمامی حق و حقوق خود را دریافت می کنند.

6 - معلمی تنها شغلی است که مزایای اندک آن نوشداروی بعد مرگ سهراب است. چون حق ازدواج و حق کفن و دفن و حق مسکن و حق سفر طی خدمت ، پاداش آخر سال و......
اما سایر مشاغل بلافاصله یا حداقل طی یک سال مالی همه این موارد را دریافت می کنند.
7 - معلمی تنها شغلی است که از امکاناتی چون حق سفر ، حق پاداش و حق لباس با بهانه های گوناگون چون روز زن و روز مرد و فجرانه و عیدانه نوروز و...... بی بهره است. اما خیلی از مشاغل چنین امتیازاتی را طی یک سال و هر سال بهره مند می گردند.
چرا ما معلمین ایران را به سرچشمه تمامی معلمین جهان یعنی 13 مهر ماه مصادف با 5 اکتبر روز جهانی معلم متصل نمی سازید ؟ مگر این خواسته نیز بار مالی دارد؟ یا ما چرا اتحادیه حرفه ای معلمان را نداریم؟
8 - معلمی تنها شغلی است که از ابروان در هم فرو رفته ناشی از سختی های معشیتی و شغلی اش و یا با تیپ لباس ، یا از اوراق زیر بغلش یا روز دریافت حقوق و... از هفت فرسنگی قابل شناسایی است. اما تشخیص افراد در سایر مشاغل ممکن نیست یا بسیار دشوار است.
9 - معلمی تنها شغلی است که آنرا به دو شقه کرده اند و دو وظیفه اصلی آن را تفکیک نموده اند ، یعنی رسالت " آموزش " و " پرورش " . اما سایر مشاغل با تمامی ماهیت خود فعالیت می کنند.
10 - معلمی تنها شغلی است که توانایی تدریس در 18 نوع مدرسه را دارد و عناوین بسیاری چون معلم رسمی ، آزمایشی - رسمی ، خرید خدمات ، حق التدریس آزاد ، حق التدریس قراردادی، آموزش دهنده نهضت سوادآموزی و............ دارد. اما سایر مشاغل عنوان محدود و مشخصی دارند و برای انجام یک فعالیت مشخص ، نیاز به فراوانی افراد با عناوین گوناگون ندارند.
11 - معلمی تنها شغلی است که برای اسکان جهت سیاحت و تفرج در محل خدمت خود پذیرش می گردد. یعنی اسکان در مدارس در دو تعطیلات عمده عید نوروز و تابستان . و چون نامش بر رویش است یعنی اسکان ، پس فقط سُکنی می گزینند و از پذیرایی و ارائه سرویس همانند هتل ها خبری نیست و بیشتر از معلمان ، مردم عادی از این امر استقبال می کنند!!! ما معلمان هم طبق اصول ، خانه های معلم در سراسر کشور داریم اما از آنها بی بهره ایم. شاید چون مردمان عادی مجالی برای ما نمی دهند یا کارمندان ستادی. برای برخوردار کردن معلم در این جامعه باید مشقت و زحمت زیادی کشید. اما هچ شغل دیگری در محل خدمت خود سُکنی نمی گزیند. مثلا کارمندان بانک در بانک ، یا کارمندان وزارت نفت در پالایشگاهها و...... آنان خانه هایی مختص خود در سراسر کشور دارند که با برخورداری از امکانات در خوریک کارمند دولت چه ساده چه مدیر ، یعنی توأم با حرمت و کرامت ، پذیرش می شوند.
12 - معلمی از معدود مشاغلی است که بیمه درمانی یا تکمیلی پُردردسری دارد. بیمه معلمان شیر بی یال و دُم خالکوبی است. بیمه او در دوران بازنشستگی بدتر از زمان اشتغال است. برای مختصر دریافتی هزینه ها هم باید کلی تحقیر شد و انتظار کشید. اما خیلی از شغل ها با خاطر و حرمت می روند پزشک و با ارائه مدارک اصل هزینه کرد و حتی ویزیت پزشک را از سازمان یا اداره متبوع خود دریافت می کنند.
13 - معلمی تنها شغلی است که افزایش حقوق آنان از میزان تورم تبعیت می کند و جالب این که هنگام نوشتن احکام جدید حقوق معلمان ، به طور معجزه آسایی نرخ تورم کاهش می یابد آن هم در شرایطی که یک کودک هفت ساله نیز هنگام خرید تنقلات شاهد افزایش قیمت کالا نسبت به گذشته یعنی یک ماه پیش است. معلمین ولی نعمتی برای دفاع از حق و حقوق خود در دولت و مجلس ندارند. گه گاهی یک یا دو نماینده سخنانی باب میل معلمان برای شادی لحظه ای بیان می دارند اما عینیت ندارد و حباب روی آب است. یا سرابی در بیابان . اما افزایش حقوق سایر بخش ها با دخالت ولی نعمت شان یعنی جناب وزیر مربوطه به عنوان رسالت سنگین شغلی شان صورت می گیرد!
معلمی جزو معدود شغل هایی است که هنگام بازنشستگی ، چرتکه میلیمتری برای محاسبه پاداش آخر خدمت خود دارند. اما خیلی از مشاغل خصوصا مدیران کلان نزدیک یک میلیارد تومان (700 – 800 میلیون تومان) جهت تأمین ایام سالخوردگی و کهولت سنی ، پاداش انجام خدمت دریافت می کنند.

14 - معلمی تنها شغلی است که کوس رسوائی تعطیلات عید و تابستان و ریزش برف و آلودگی هوا را بجان می خرند. هنگام افزایش حقوق زیاد بودن آموزش و پرورشی ها حس می شود لذا مورد بی مهری قرارمی گیرند اما این زیاد بودن تعطیلی برای حفظ سلامتی و دورنگه داشته شدن از احتمالات تصادف و سُر خوردن کودکان خود را نمی بینند. ما با کودکان و نوجوانان سرو کار داریم که آسیب پذیر ترند و همه از سرویس استفاده نمی کنند. تعطیلات تابستان نیز برای recovery اعصاب و روان هم معلم است و هم دانش آموز.
یک معلم با پیچیدگی های رفتاری دانش آموزان در ارتباط است و دانش آموزان نیز هم با پیچیدگی های محیط و هم مجموعه افراد مدرسه روبرو هستند.کسانی که به میزان تعطیلات معلمان اشاره می کنند آسایش فرزند خود را هرگز محاسبه نمی کنند. اما خیلی از مشاغل افراد بزرگسالی هستند که با سرویس به محل خدمت خود می روند و آنان فقط با پیچیدگی های شغلی خودشان در ارتباطند.
15 - معلمی تنها شغلی است که سالروز بزرگداشت آن با روز شهادت یک عالِم همراه است. اما سایر مشاغل چون روز پزشک مصادف با اول شهریور ماه هر سال زادروز بوعلی سیناست یا روز مهندس پنجم اسفند ماه هر سال زادروز خواجه نصیرالدین طوسی است. یا روز کارگر 11 اردیبهشت مصادف با اول ماه مه میلادی است که " از سال 1889، کنگره بین المللی کارگران در پاریس ، به پیشنهاد نماینده کارگران آمریکا ، روز اول ماه مه را به عنوان روز جهانی کارگر برگزیدند ، در اول ماه مه 1886، پلیس شیکاگو با حمله به تظاهرات گسترده کارگران ، که برای هشت ساعت کار در روز ، و حق تشکیل اتحادیه های کارگری بر پا شده بود، آنان را به خاک و خون کشید. چند روز بعد، دادگاه چند تن از رهبران کارگران را محاکمه ، و به مرگ محکوم کرد . " ( 1 )

راستی چرا ما معلمین ایران را به سرچشمه تمامی معلمین جهان یعنی 13 مهر ماه مصادف با 5 اکتبر روز جهانی معلم متصل نمی سازید ؟ مگر این خواسته نیز بار مالی دارد؟ یا ما چرا اتحادیه حرفه ای معلمان را نداریم؟
و...
حال شما قضاوت کنید در ایران :
* معلمی هنر هست یا خیر.
* معلمی شغل فرساینده هست یا خیر.
* معلمی معصومیت نجابت و اصالت هست یا خیر.
* معلمی ، محرومیت داشته ها و شایسته ها هست یا خیر .
* معلمی در ایران جزو مشاغل محروم نگه داشته شده هست یا خیر.
* ما هر یک سنگربان نظام آموزشی و مدارس وطنیم.
* ما هر یک آموزش دهنده الفبای زندگی وطنیم.
* ما هر یک خالق فرهنگ و معرفت وطنیم.
* ما هر یک آئینه معرفت و دانش وطنیم .
* ما هر یک منشأ سوز فرزندان وطنیم.
* ما معلمین وطن را دریابید.
چه آسان از خیر سرمایه های اصلی جامعه یعنی کودکان و نوجوانان خود در می گذرید و متوجه نیستید که با محرومیت منزلتی و معیشتی معلمان ، آنان نیز ضرر می بینند. کشورهای برتر آموزشی این اصل مهم را درک کرده اند اما مسئولین رده بالای ما هنوز این رگه حیاتی دوام نظام های گوناگون اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را نفهمیده اند. برای همین آنان جزو ده رتبه برتر آموزشی جهانند و ما جزو ده رتبه آخر. یک حساب دو دوتای ساده .
( 1 )
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد - روز جهانی کارگر
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

در هفته معلم وقتی تبریکات شروع می شود .....
احساس می کنم مثل یک عروسک کوکی هستم که کوکم می کنند بدون توجه به نیازها و خواسته ها و امکانات رفاهی ام.
درحال حاضر در منطقه 15 تهران افتخار آموزگاری کلاس اول ابتدایی رادارم ؛ با جمعبت دانس آموزی 40 نفره.
کودکان معصومی که با شور و شوق به مدرسه می آیند با شیطنت های کودکانه و روحیات شکننده و حساس .
من به عنوان یک آموزگار در یک کلاس 40 نفره حتی فرصت نمی کنم تکالیف آنها را تصحیح کنم و همیشه با کیفی پراز دفتر و برگه راهی خانه می شود. البته مادران دانش آموزان برخی موارد به کمک می آیند ولی آنها که نه تخصص دارند و نه مجوز کار در مدرسه.
لطفا ما را ببینید و صدای ما را بشنوید ، چرا که :
طبق اصل سی قانون اساسی دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را براي همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد .
با توجه به وظیفه آموزش و پرورش و بر اساس ماموریت خود وظیفه آموزش از پایان 6 سالگی را بر عهده دارد .
در حال حاضر متولی مهد کودک و آموزش قبل از دبستان برعهده سازمان بهزیستی می باشد .
چرا باید آموزش و پرورش وظیفه تعلیم کودکان 5 ساله را داشته باشد و کلاس های مدارس در اختیار آنها قرار گیرد؟

چرا کسی پاسخگو نیست؟
با پرس وجو متوجه شدم پیش دبستانی در آموزش و پرروش باید به صورت غیردولتی اداره شود و در صورت مازاد کلاس از آنها استفاده شود ولی در واقعیت چیز دیگری است.
هم اکنون با وجود تراکم بالای 36 نفر در دوره دبستان آیا انصاف است که مکان تحصیل دانش آموزان دوره ابتدایی به پیش دبستانی واگذارشود؟
آیا باید دانش آموزان ابتدایی را از محیط هایی که به آنها تعلق دارد فقط و فقط به خاطر زیاده خواهی بعضی ها از حق قانونی خود محروم نماییم ؟
چرا آموزش و پرورش باید بیشتراز وظایفش مسئولیت بر عهده گیرد و منابع مالی و انسانی خودرا هدر دهد ؟
لطفا به جای شعار به فریاد ما برسید و این بار اضافه را از بدنه آموزش و پرورش جدا کنید.
هر چند برخی به خاطر برخی منافع جلوی این اقدام ها را می گیرند وآموزش و پرورش را زمین گیر کرده اند .
آقای وزیر !
سبک شو تا بتوانی اوج بگیری....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید