صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

 روز معلم و روز کارگر «کار» و «دانش»، دو مقوله ای هستند که جایگاه و پایگاه رفیعی در ادبیات و معارف ما دارند اما در عمل انگار به اختصاص دادن چندرشته به آنها در قالب هنرستانی به همین نام بسنده کرده ایم.جامعه به پخته و آماده خواری عادت کرده است و برای همین است که به آنها که واقعا کار می کنند  و یا دانش انتقال می دهند، جز در حد تعارف و تشکر و آن هم در دقیقه نود، توجه ندارد.

همین امروز که روز معلم است و دیروز که روز کارگر بود، شاهد مثال خوبی برا یاین ادعاست.تلاقی این دو روز در تقویم سرشار مناسبت ما، یادآور اهمیت کار و دانش است.قشر معلم و کارگر در جامعه وضعیت و سرنوشت مشابهی دارند؛ هر دو به واسطه ی جمعیت زیادی که دارند از یک پتانسیل اجتماعی قوی برخوردارند که معمولا موی دماغ دولت ها شده اند.

میزان دستمزد و درآمد هر دو تقریبا هم اندازه است، هر دو از فرق قائل شدن در حقشان با دیگر حقوق بگیران دولتی می نالند که خود منجر به وجود فقر بین شان شده است، هر دو مطالبات و توقعات بسیار و مشابه از دولت ها داشته و دارند،انتظارات و اعتراضات هر دو اغلب شنینده نشده یا بد شنیده شده است و به جای آن که مشکلات شان یک بار برای همیشه حل و فصل شود، به آنها برچسب نچسب معاند و مخالف و اخلال گر زده شده است و برای همین برخی از نمایندگان هر دو قشر در بند و بلای زندان و تبعید گرفتار آمده اند.

با وجود آنکه روز کارگر، جهانی و روز معلم، ملی است اما به واسطه ی همین همسویی آنها در رنجبری و محرومی است که به طور ناخواسته ای یادکرد سالانه شان در کنار هم قرار گرفته است.گویی هر دو درد مشترک دارند و الا چرا نباید در حوالی یکی از این دو روز، روز پزشک یا مهندس، واقع بشود؟! دیگر باید بدانند که یارکشی های جماعت اصول گرا و اصلاح طلب در بزنگاه انتخابات و وعده های آن چنانی آنها، نمی توانند گره از کار فروبسته شان بگشاید

اما تنها کابینه ها نیستند که با ناکارآمدی شان در تامین منابع لازم نتوانسته اند یا نخواسته اند برایشان کاری کارستان بکنند. تنها دولت ها نیستند که هر دو قشر را به عنوان پیاده نظام های مملکت فرض کرده اند که مستمندی و دردمندی، باید عادت معمول شان باشد.مهم تر از این، آن چه روز و روزگار معلم و کارگر را تیره کرده است، فرایند «توسعه» است. دولت ها سوار بر اسب سرکش توسعه شده اند. توسعه، ظاهری فریبنده ، اما باطنی عاری از عدالت دارد.توسعه، ارتباطات را راحت می کند، پدیده قاچاق را آسان می سازد،جنس خارجی را آزاد و زیاد می کند، کالای ایرانی را نابود می کند و در مجموع کارخانه ها را تعطیل و کارگر را بیکار می کند و در درازمدت ، فرهنگ کار را از جامعه زایل می سازد.

توسعه، در هیئت فناوری، مدرسه ها را هوشمند اما بی روح می کند، برای معلم، نقش جایگزین ایجاد می کند، برنامه درسی را با کتاب های کمک درسی نابود می کند،به جای عدالت آموزشی، تجارت آموزشی را رواج می دهد،نسل محصل را به «مد» معتاد می کند، به جای الگوهای دینی و ملی، الگوهای نوینی ردیف می کند، بچه ها را در انظار والدین، کالای و سرمایه هایی نظیر زمین و باغ معرفی می کند از آنها نباید جز به سودآوری و دکتر و مهندس شد نشان قانع بود، به این ترتیب ، تیشه به ریشه ی کار فرهنگی می زند و در عوض یکسری تزئینات مبلمان شهری را در هئیت فرهنگ سرا و مدارس غیرانتفاعی و دانشگاه های مدرک فروش، تعبیه می سازد و جمع آنها  را در نگاه خلق الله خوش باور، کار فرهنگی جلوه می دهد.

روز معلم و روز کارگر

راست گفته اند که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. گفتن ندارد اما دیگر زمان آن فرارسیده است که معلمان و کارگران دلسوز و وظیفه شناس باور کنند که نباید بیش از این به معجزه ای امیدوار باشند یا به اقدام و عمل مسئولانی عاجزتر از خودشان دلخوش باشند.

دیگر باید بدانند که یارکشی های جماعت اصول گرا و اصلاح طلب در بزنگاه انتخابات و وعده های آن چنانی آنها، نمی توانند گره از کار فروبسته شان بگشاید. شاید تا پیش از سلطه ماشین و حضور فناوری می شد به عنایت و حمایت کاربدستان دلخوش بود اما در این روزگار خالی از آب و بودجه و منابع لازم، دیگر نمی توان و نباید زیاد چشم انتظار ماند.

با این همه نباید ناامید شد. هنوز آن چه جامعه را قوام و دوام می بخشد، کار و دانش است و هنوز آن چه ما را به ماندن و ادامه دادن دلگرم می کند، سرنوشت آینده ی ایران و ایرانی است. برای همین بازهم قدرت و ظرفیت هر دو بی بدیل و تعیین کننده است، چرا که هر دو برخاسته و وابسته به جان و روح آدمی و به ویژه معلمان و کارگران است و برگ برنده هنوز نزد آنهاست.

احیای دو پرنده نیمه جان ( کار و دانش) در آسمان فرهنگ ایران، به میزان ایمان و انگیزه هر ایرانی برای اعتلای آزادی و آبادی آن بستگی دارد.حال و هوایی که در آن هم هر دو قشر، قدر و منزلت خویش را سربلند نگاه دارند  تا دیگران آنها را بهتر و بیشتر ببینند و اهمیت شان را برای بازسازی این فرهنگ به گل نشسته بفهمند و ... نقطه، سرخط!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 23 -8156 17:17

روز معلم و فراموش شدگان

روز معلم و مطالبات فرهنگیان   با هر ورقی از دفتر زندگی ، باز هم عمر می گذرد ، روزهای تکراری فقط سن و سالت را بالا می برند و تنها بهانه تو برای زیستن ، بودن روزهای قشنگی در تقویم زندگی ات است که به آنها دلخوشی و امیدوارانه منتظر سپری شدن ایامی ، تا شاید به کامت باشند و تسلی ذهن و جسم و روح خسته ات باشند.
باور می کنی که دیگر با تولد هر بهاری، خوشحال نمی شوی؟ و با پرتاپ توپ و صدای ساز و کرنا در سال جدید حس خوبی به تو دست نمی دهد؟ ولی مجبوری به خاطر عزیزانت که یکسال دیگر در کنارت بودند لبخند بزنی و دردها و آلام درونی ات را پنهان کنی.
تقویم ها روز شمار زندگی اند و یادآور خاطرات تلخ و شیرین عمر انسانند و چه اشکها و لبخندها با ورق زدن تقویم بر چهره ما نقش بسته است.
در تقویم جاری زندگی ، شاید بی نشان ترین و ناکارآمدترین و الکی ترین روز ، روز معلم است . روزی که تنها تویی که یاد نمی شوی ولی آنان که از معلمی هیچ نمی دانند آن روز معلم می شوند. گمان می کنند با روزی در تقویم می توانند قداست تو را بخرند یا غرورت را جریحه دار کنند.فکر می کنند اندیشه سترگ تو را آن روز به یغما برده اند. ولی نمی دانند که حرفهای محبوس در سینه ات به این خاطر است که کسی توانایی فهم آنها را ندارد تا تو بر زبان برانی.
تو می دانی که روز معلم ، روز تمسخر فکر و اندیشه و معلم است .با شعارهای رنگارنگ و مراسم من درآوردی که پشیزی نمی ارزد .کودکان را وادار می کنند برایت شاخه گل بخرند، اولیاء را مجبور می کنند که صدقه جمع کنند و برایت کادو بخرند، جلسات استانی و شهرستانی می گذارند تا در یک ورق کاغذ، استاندار و فرماندار و شهردار روزت را تبریک بگویند .ولی همانها اجازه نمی دهند حقت را بستانی و خواسته ات را بر زبان برانی و همان ها همواره حقیرت می شمارند و هزاران ....
چقدر سخت است معلم باشی و حق بگویی و از دروغ بیزار باشی اما هزاران دروغ به تو بگویند و حقت را ناحق کنند و تو نتوانی دم بیاوری.

چقدر سخت است تاوان دانایی تو را عده ای با نادانی شان بدهند و چقدر سخت است معلم باشی و جامعه ای را برای نسلی بسازی ولی خودت سرپناهی برای امان از گزند روزگار نیابی .
واقعا" سخت است که سروباشی و سروبمانی و ایستاده بمیری در حالی که هنوز عمرت باقیست، ولی علف های هرز نگذارندآب به ریشه ات برسد.
واقعا" سخت است که بدانی نادانان، فقط از تو وکارت تعطیلات تابستان را می دانند و چه احمقند که در محاسبه تعطیلات و درآمد ورفاه و پاداش خود درمانده اند.
همیشه گفته ایم و گفته اند و خوانده ایم معلمی چنین است و چنان است و نامش را با آب زر در دروازه های بهشت نوشته اند ،ولی امروز فهمیدیم که می خواستند نفهمیم حقوق نجومی یعنی چه ؟ پاداش میلیاردی بازنشستگی یعنی چه ؟ مزایا و پاداش سایر ادارت یعنی چه،
و به بهانه انبیاء بودن ، دشمنی ها با ما کردند و پول شد بت آنها و آنها بت پرست و ما انبیاء بیابانگرد که به ناچار از دست تزویر و ریا باید جاده ها را پیاده می پیمودیم تا کسی را بیابیم که حرف حق و عدل در او اثر کند.
پیران موسفید کرده ما را مجبور کردند جهت گذران زندگی اش بعد از سی سال کار به مسافرکشی و نگهبانی و پادویی تن بدهد تا هزینه درمان و تحصیل و ازدواج و ... فرزندش را تامین کند، در حالی که کمی آن طرف تر ادارات و نهادهای دیگر حقوقی چند برابر به کارکنان شان می دادند و پاداش آن چنانی و پاداش بازنشستگی که فقط می شود گفت " وا حیرتا" ...

روز معلم و مطالبات فرهنگیان

علی برکت الله گفتند و برکت از زندگی مان گرفتند، تحسینمان کردند ولی قامتمان را خم کردند ، فرزندانشان در آنسوی آبها با پول ما تحصیل و زندگی کردند ولی پای صندوقهای رای و مراسم و راهپیمائی هایشان ما را بردند.به ما گفتند ایران خوب است ، اما فرزندانشان در اروپا و آمریکا تحصیل کردند، به ما گفتند دزدی و خیانت در امانت جرم است اما خائنانه بیت المال را خوردند و شبانه حکم خروج از مملکت برای اختلاسگران صادرکردند.. گفتند وجبی از خاک وطن مان را به دشمن نمی دهیم ولی گرین کارت دشمنان را دارند.


ما مانده ایم و هزار ان ریا، که آیا فرزند ناتنی این دولت و نظامیم؟ چند تا قانون اساسی برای اجرا نوشته شده است؟ کارگر قراردادی با سی سال سابقه کار بدون دریافت پاداش بازنشستگی و دیگری با حقوق ماهیانه نجومی و پاداش بازنشستگی میلیاردی.


روز معلم بهانه ما برای تکریم شدن نیست، روز معلم تلنگری است بر مدعیانی که دم از قداست و ارج معلم می زنند، حدیث نبوی می خوانند و کرامت علم از زبان علی (ع) می گویند ولی معلم را فدای جامعه می کنند .
سازمان نظام مهندسی و نظام پزشکی تاسیس می کنند و تعرفه های رنگی آنها را افزایش می دهند، از منابع بیت المال ، کارمندان بانکها، امور مالیاتی، وزارت کشور و... را سیراب می کنند .ولی معلم و استاد دانشگاه را مانع صرفه اقتصادی و مصرفی میدانند .حقوقهای 300 میلیونی می گیرند و متخصص ما در دانشگاه باید 5 میلیون بگیرد و معلم ما همچنان زیر خط فقری بماند تا روز و حال آموزش و پرورش ما این باشد که بیسوادان مدرک دار در جامعه افزایش یابد.

روز معلم و مطالبات فرهنگیان
وزیر محترم آموزش و پرورش :
بهترین سوغات شما در روز معلم خداحافظی شما با میز وزارت است چرا که شما هم مانند اسلاف خود همچنان بر اسب دروغ سوارید ، شعارهایتان عملی نمی شود، مطالبات پرداخت نمی شود، آموزش و پرورش رایگان دروغی شاخدار است و توان ایستادگی در برابر وعده ها و کارهایتان ندارید و با تشری عقب نشینی می کنید.
صندوق ذخیره فرهنگیان هنوز حق معلم را نداده است و سیاست بر آموزش و پرورش سایه انداخته است و نمایندگان مجلس حتی تا تعیین مدیریت مدارس هم رخنه کرده اند.


اگر توان استفاده از تریبون دولت و مجلس برای گرفتن حق معلم را ندارید بهتراست بروید و خود را از عذاب روز قیامت برهانید و خود را مضحکه معلمان نکنید که هر بار در جلوی دوربین های تلویزیونی سخن می رانید ما میدانیم که شب خوب نخوابیده اید وگرنه کمی منطقی تر و عاقلانه تر سخن می راندید.
تقویم جای ارزش و ارزش گذاری است نه اعتبار زدایی از قداست معلم.

ما را رها کنید که نمی خواهیم در تقویم ریا کارانه شما جایی داشته باشیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی
سه شنبه, 23 -8156 16:38

در اهمیت سازمان یافتگی

 سازمان یافتگی فرهنگیان و تشکل یابی معلمان سالهای سال است ، به بهانه های غیر منطقی ،  معلم را علیرغم شعارها و تعارفات کلیشه ای ، از کمترین مزیت اجتماعی محروم ساخته اند . لازم به بیان نیست ، که در زمینه ها ی حقوق ، اضافه کارها  و بیمه های درمانی ، مزایای پایان خدمت ، مسکن ، تسهیلات در مقایسه با دیگر شاغلین چه تبعیض هایی وجود دارد . نیازی به گفتن ندارد ، مدارس از چه بودجه سرانه ای برخوردارند  و مدیران چگونه باید این هزینه ها را تامین نمایند و توقع تامین این هزینه ها از طریق والدین دانش آموزان ، چه تضعیف و تحقیری به بار می آورد و هزاران مورد دیگر که جامعه معلمان با آن دست به گریبان است .

مقایسه معلمان با دیگر کشورها هم برای همگان روشن است .  با پراکندگی ، گله و گزارش ، با سر در گریبان بردن ، و کنج عافیت گزیدن ، امید هیچ معجزه ای نیست ، هیچ دستی از غیب برای گشودن قفل های ناگشوده ما دراز نمی شود .

برای محافظت از خودمان ،برای احقاق حقوق حقه امان ،برای جایگزینی نظم به جای نابه سامانی ،برای جایگزینی ضابطه و قانون به جای رابطه ، با سازمان یافتگی ، سرودی هماهنگ بسرائیم ، گفت و شنودی ایجاد کنیم ، آنچه را که «هست » و آنچه که « باید باشد» را از هم جدا کنیم ، به یاری مغزها ودست هایمان، به چاره جویی پویا ، واضح ، منسجم  بر پایه هایی استوار برای حل مشکلات دست یابیم .

سازمان یافتگی فرهنگیان و تشکل یابی معلمان

مشکلات ما محصول قوانین و قرار دادهای اجتماعی است که ساخته دست بشرند ، برای اصلاح و بهبود وتغییر و سامان بخشیدن به آنها به کوششی صادقانه و فداکارانه و سازمان یافته ،مسالمت آمیز و قانونی نیازمندیم .

این همه ممکن نمی شود جز با هم فکری و همیاری و همراهی شما همکار گرامی .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

آسیب شناسی نظام آموزش و پرورش ایران و رفتارشناسی معلمان

مرحوم مطهری گفته بود: روحانیت شیعی چون از دست عوام، پول می گیرد؛ دنباله رو عوام و عوامزده است. و روحانیت سنّی چون از دست دولت و اوقاف ، پول می گیرد ؛ دهان، بسته و گوش به فرمان و تسلیم آن است. و نهایتا قدرت و جرأت ابراز وجود مستقل، و استقلال فکری، و انتقاد راستین و ریشه ای ندارد.
آن استاد شهید، آنگاه، پیشنهادی برای "اصلاح نحوه ی امرار معیشت روحانیان" داده بود : آسیب شناسی نظام آموزش و پرورش ایران و رفتارشناسی معلمان

« ایجاد صندوق مرکزی » او البته در عین اینکه عدم ارتزاق از راه "دین" [بخوانید "قدرت"] را ارجح و اولی دانسته ؛ اما آن را غیرعملی شمرده ...*
حقیقت، این است که پول از دست هرکسی بگیری ؛ حُرّیت و استقلال خود را در برابر او از دست خواهی داد و رفته رفته حتا کار به جایی می کشد که به میل دل او عمل خواهی کرد -خواه دولت باشد خواه رعیّت- .

باری، در منظومه ی گفتار پیشین، به جای"صنف روحانیت"، "صنف معلمان و فرهنگیان" را اگر بگذاریم؛ یکی از اصلی ترین مشکلات و معضلات نهاد آموزش و پرورش ، رخ می نماید.


"عدم استقلال اقتصادی نهاد و نظام آموزش و پرورش ،  و عدم استغنای معیشتی یک یک معلمان" ، از دولت/حاکمیت/قدرت سیاسی  ، مساوی ست با عدم اعتلا و اعزاز شأن و منزلت معلمان و فرهنگیان

در آموزش و پرورش، چرا و چگونه است که خود معلمان، با اینکه اساس کارشان مبتنی بر علم آموزی و عالم پروری ست؛ هرچه از سنوات خدمتشان بیشتر می گذرد؛ کمتر رغبت و همت برای تحصیل علوم و تحقیق معارف و تتبع در آثار و مطالعه ی کُتب ...به خرج می دهند؟!

فرهنگیان ، به جهت سختگیری های آغازین پذیرش هسته ی گزینش و حراست سازمان مذکور ،
اغلب "محجوب ، خجالتی، ترسو ، واداده ، کنش،پذیر ، مطیع، و مُنفعل در مناسبات اداری اند" و این به همان میزان که نقطه ی قوت و اقتدار مسئولین بلندمرتبه ی سازمان به حساب بیاید؛ همان قدر ، هم نشان ضعف  شخصی و شغلی،  و نقص صنفی معلمان است. . .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

 به شمایل دیگری درآمدن در جامعه امروز ما مختص دخترانی که قصد ورزشگاه کرده‌اند نیست. اینکه شاعران و نویسندگان ما غالبا مستعارنویس بوده‌اند، اینکه « زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد» یا « همرنگ جماعت شو» جزو امثله ماست. اینکه زندگی غالب ما در چارچوب خانه، چیزی متفاوت از زندگی بیرون ماست  و ماهیت فکرمان وقتی یواش فکر می‌کنیم متفاوت از زمانی که بلند حرف می‌زنیم.

اینها همه جلوه‌های زیست چندلایه در جامعه‌ای است که یا جسارت « خود بودن» در نهاد آدمیان آن نیست یا هزینه « خود بودن» چنان بالاست، که هرکس، به نفی هویت فکری یا حتا جنسیتی خود رو می‌آورد. این شرایط، مختص آن جامعه‌گرایی مفرطی است که انسجام اجتماعی را نه در جهت بهره‌مندی از تفاوت‌ها و در خدمت خیر جمعی که در یکدست و یک‌شکل کردن می‌بیند.

« دیگری شدن» و « خود نبودن» در چنین جامعه‌ای، الزامی مهندسی شده است و تمام‌ سازوکارها برای آن تعبیه شده‌اند.

خود نبودن، موجب پاداش و خودبودن، حالتی مجرمانه می‌یابد. در چنین فضایی ، گاه، حتا قانونگذار  ناخودآگاه و گاه عامدانه، می‌کوشد با غیرقانونی کردنِ رفتار هنجار و روزمره به رفتار ناهنجار و غیرقانونی، به عدد آنان که به صرافت « خود نبودن» می‌افتند، بیافزاید.

در جامعه‌ای که زیست‌ها، دوگانه‌است. منشاء دروغ و تدلیس، بیش از آنکه به ذات آدمیان مربوط باشد، ضرورتی برای ادامه حیات است و توصیه‌های اخلاقی یا دینی در ذهن مردم، مفاهیمی انتزاعی و به دور از واقعیت‌های الزام‌آور زندگی به نظر می‌رسند.

خود بودن در جامعه ایرانی

 پیش‌بینی و برنامه‌ریزی در چنین جامعه‌ی پرنقاب و مبهمی، غیرممکن است. اعتماد، فرو می‌ریزد و ساختارهای زبانی به مقتضای این گونه از زیستن، چندلایه و کنایه‌آمیز است.

در چنین جوامعی استعاره و ایهام و شعر بیش از صراحت و نثر به کار می‌آیند و «معنا» چیزی است که فهم آن، مستلزم گذشتن از موانع سخت و گاه غیرقابل امور است. 

تمام اهتمام قدرت در جوامع چندگانه زیست، تلاش برای امحای آنانی است که می‌خواهند، خودشان باشند و نوک پیکان اخلاق رسمی به سوی کسانی است که از « خودنبودن» گریخته‌اند.

جامعه دوگانه زیست جامعه رو به انحطاط است مگر « خودبودن» به تدریج تبدیل به رفتار عادی و روزمره آدمیان شود. چنین امری تنها به اراده شهروندان محدود نمی‌شود، ساختار نیز به ضرورت، باید چنین تحولی را کم‌هزینه کند، نه فقط برای بقای جامعه که حتا برای تداوم عقلانی خود.

کانال سهند ایرانمهر

منتشرشده در دیدگاه

گروه گزارش/

همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ شنبه هشتم اردیبهشت ماه نشست خبری « اسفندیار چهاربند » رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم با حضور خبرنگاران برگزار شد .

در ابتدای این نشست چهاربند مطالب تفصیلی و مهمی  را در مورد چالش های تامین نیروی انسانی در آموزش و پرورش و نیز سایر مسائل مربوطه را مطرح کرد .

 « صدای معلم » پرسش هایی را  از ایشان مطرح کرد.

در این بخش پرسش و پاسخ صدای معلم با رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم را می خوانید .

در بخش های بعدی مشروح سخنان ایشان در مورد چالش تامین نیروی انسانی در وزارت آموزش و پرورش را مطالعه خواهید کرد .

منتشرشده در گفت و شنود

نظرسنجی

آیا هوش مصنوعی موجب تحول مثبت در آموزش و پرورش ایران می شود ؟

بلی - 57%
خیر - 43%

مجموع آرا: 223

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور