گروه گزارش/
گزارش تحصن برخی از معلمان در مدارس در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا )
پس از آن صدای معلم در گزارشی از وزیر آموزش و پرورش درخواست کرد تا پی گیری وضعیت معلمان بازداشتی باشد . ( این جا )
پس از گذشت چند روز از اعتراض معلمان ؛ وزیر آموزش و پرورش در مورد اعتراض معلمان موضع گیری کرده است .
بطحایی اشاره ای به وضعیت معلمان بازداشتی نکرده است .
حدود سه ماه پیش با تصویب هیئت دولت و موافقت آقای شهیدی نماینده ولی فقیه و رئیس بنیاد شهید و ایثارگران ، جانبازان معلم و بازنشسته بیمه ندارند و در پی این مصوبه نه آموزش و پرورش قبول می کند که به آنان همانند معلمان عادی از بیمه های مرسوم استفاده کنند و نه بنیاد شهید اجازه دسترسی به امکانات بیمارستان های تحت پوشش خود برای سیرویس دهی جانبازان همانند دیگر ایثارگران برخوردار و بهره مند شوند ( گوشه ای از بی توجهی در اینجا آمده است )
حتی حانبازانی که مستاصل شده اند ناچارا به بیمه های خصوصی مراجعه نموده اند اما با جواب منفی مواجه شده اند که چون شما کد و هولوگرام و دفترچه دارید از تشکیل پرونده و ثبت بیمه خصوصی معذوریم .
صد هزار نفر جانباز معلم و بازنشسته و خانواده مظلوم با سراشیبی تند کهنسالی و پیر سالی و انواع بیماری ترکش ها ، شیمیایی ، سرطانی ، قلب و عروق ، پرستات ، زخم معده ، مری و نای ، کیسه صفرا و سنگ کلیه ، دیالیز و بیماری های خاص فرزندان و همسرانشان مانده اند که در لابه لای پیچ و خم های زندگی کسی بدادشان نمی رسد ، به مجلس و تک تک نمایندگان شهرها ، هیت دولت و وزرا ، وزارت اطلاعات و بنیاد شهید و ایثارگران ، سپاه شهر ، استان و کشور مراجعه نموده اند و هیچ کدام پاسخ گو نبوده اند.
یادمان باشد در زمان حیات امام خمینی چند روزی کفالت امر بیمارستانی سیرویس دهی بیماری های جانبازان را به جهت تخصصی بودن از بنیاد مستضعفان و جانبازان سلب و به وزارت بهداشت محول نموده اند ، ماموران و بازرسان به امام گزارش داده اند جانبازان از این موضوع اعلام نارضایتی دارند ، امام بلافاصله و بدون فوت وقت به حاج احمد با ناراحتی فرمودند همین امروز پیگری و خواست جانبازان تامین و تمام پیگیری ، پشتیبانی مادی ، معنوی و مالی از صفر تا صد بعهده بنیاد مستضعفان و جانبازان برگردد و به وزیر بهداشت تذکر دهید همچنان سرویس دهی این عزیزان در تمامی مراکز و بیمارستان های سراسر کشور چه عمومی و چه خصوصی با ارایه کارت شناسایی جانبازان را پذیرش و سیرویس دهی رایگان انجام و دریافت هزینه آن را از بنیاد راسا اقدام نمایند و به هیچ عذر و بهانه ای جانبازان را در پیچ وخم های اداری گرفتار نکنند.
واقعا آقای حجه الاسلام شهیدی نماینده رهبر معظم و رئیس بنیاد ایثاگران باید پاسخ دهد که چرا از امر و نظر امام خمینی عدول کرده و رای به مخالفت با نظر امام داده است او مدافع جانبازان است یا چوب خشک هیت دولت ؟
واقعا آقای بطحایی باید پاسخ دهد که امام فرمود نگذارید فرزندان جبهه و جهاد در پیچ وخم های زندگی فراموش شوند چگونه ضد نظر امام رای داده است و رای ارباب نوبخت خزانه دار را بر نظر امام ترجیح داده است ؟!
واقعا آقای وزیر بهداشت چگونه شب سربر بالین می گذارد که خود را منتسب به خانواده ایثارگر می داند ؟ اما دوستان و همرزمان برادر شهیدش در سرگردانی بین بیمه ای به مرگ تدریجی و خاموش کشیده شده اند و او در بی خیالی روزگار منسب وزارت می گذراند ؟
و آقای روحانی رئیس جمهور باید از خدا شرم کند که در هئیت دولت مصوبه می گذراند که جانبازان معلم تف سربالا هستند و به درک بین گدا خانه وزارت آموزش و پرورش و کارتل بنیاد شهید وایثارگران مختلس شده پاس کاری می شوند ؟
و لاریجانی ، حاجی بابایی و همه نمایندگان مجلس آفرین بر نظارت شما و آفرین بر غیرت شما ! که باید بدانیم ؛ اگر فردا خدای نکرده برای کشور اتفاقی بیافتد آنقدر که جانبازان و آن هم جانبازان معلم ، یادگاران صحنه های عشق و شهادت به وطن می توانند سرمشق و الگو و تاثیر گذار برای دفاع از مملکت باشند عنصر دیگری شاید بکار نیاید ، چرا با تغافل و کج فهمی این موشک های خفته دفاع از کشور را با دست خود نابود می کنیم؟

صدای معلم :
هادی اسماعیلی، معلم کردستان و از قربانیان جنگ ایران و عراق ، چهارم دی ماه 1394، رخ در خاک کشید.
اسماعیلی به خاطر صدمات ناشی از شیمیایی شدن ، سال ها در وضعیت بد اقتصادی با بیماری جنگید و سرانجام روز جمعه 4 دی ، قلبش از طپش ایستاد.
اسماعیلی که قربانی سلاح های شیمیایی بود، در طول سال های تدریس همواره برای تهیه اکسیژن مشکل داشت.
او سال ها با بیماری و درد حاصل از دوران جنگ و دفاع از وطن دست و پنجه نرم کرد و پس از آن سال ها در تبعیض زیست و در نهایت چهارم دی ماه، جان به جان آفرین تسلیم کرد. ( این جا )
یادش گرامی .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
پس از مخالفت « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران» با طرح معلم تمام وقت ( این جا ) ؛ « کانون صنفی مستقل فرهنگیان آذربایجان شرقی » نیز در بیانیه ای ضمن انتقاد از سیاست های مدیران گذشته و عملکرد مدیران ناکارآمد مخالفت صریح خود را با این طرح پوپولیستی اعلام داشته است .
متن کامل این بیانیه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است .

با اندکی اغماض و البته واقعبینی باید شهردار تهران را سومین دولتمرد مؤثر و پرنفوذ کشور پس از مقام معظم رهبری و رییس جمهور تلقی کنیم.
گستردگی مسئولیتها و حیطه اختیارات، حساسیتهای خاص پایتخت، امکانات و منابع مالی فراوان و حوزه اثربخشی و... دلایل اهمیت فوق العاده پست شهرداری پایتخت میباشد. برای نمونه بودجه و امکانات فرهنگی شهرداری تهران به تنهایی از بودجه وزارت ارشاد و دهها نهاد موازی فرهنگی به مراتب بیشتر است.
به همین دلیل از دیرباز احزاب و شخصیتهای مؤثر سعی در انتخاب همفکران و نزدیکان خود در این پست استراتژیک و محوری داشته و دارند.
در کشورهای توسعه یافته هر کس شهردار پایتخت باشد، معمولا از شانس های اصلی ریاست جمهوری برای ادوار آتی خواهد بود.
در ایران نیز پست شهرداری پایتخت عملاً سکوی پرتاپ دکتر محمود احمدی نژاد به نهاد ریاست جمهوری گردید.

دکتر حناچی متخصص و اصلاح طلبی بیحاشیه
دکتر پیروز حناچی متولد ۱۳۴۳ تهران و البته زنجانی الاصل میباشد. وی از رزمندگان دفاع مقدس و اصلاح طلبان بی حاشیه و تحصیلکرده بوده و در دوره اصلاحات و همچنین تدبیر و امید مسئولیتهای حساسی را در حوزههای عمران، شهر سازی و... داشته است.
حناچی از کاندیداهای شهرداری تهران در سال ۹۶ بود. وی با انتخاب نامعقول « محمدعلی نجفی » به عنوان شهردار تهران وارد کابینه وی و همچنین شهردار بعدی گردید.برخی پیروز حناچی را به خاطر سوابق چند وجهی، تحصیلات مرتبط و طی کردن سلسله مراتب پلههای ترقی، نخستین شهردار متخصص پایتخت قلمداد میکنند. وی در ۲۲ آبان ۹۷ با پشت سر گذاشتن عباس آخوندی سومین شهردار تهران در دو سال اخیر میباشد.
دکتر حناچی دانش آموخته معماری و مرمت بناهای باستانی و متخصص در حوزه شهرسازی و آشنا به مسائل امور شهری است.
وی در عین گرایشات اصلاح طلبی در نوک تخریبهای رقبا و تیررس شیطنتها نیست. در عین حال معاونت معماری و شهرسازی شهرداری و همچنین معاونت فنی و عمرانی شهرداری تهران را در رزومه کاری خود حک کرده و به جرائت میتوان گفت که تنها شهردار متخصص تهران حداقل در دهههای اخیر می باشد. عقد قرارداد با ضعیفترین بیمه ها چون آتیه سازان نمونهای از این زوار دررفتگی ارتباطات بین بخشی و بین سازمانی است.
تهران شهری برای همه
حناچی به درستی معتقد است که دولت باید بیش از نیم میلیون واحد خالی در تهران را شناسایی و برایشان مالیات ببندد. همچنین وی معتقد است که وابستگی بودجهای شهرداری به منابع عمومی و دولتی باید قطع شده و به جای تراکم فروشی به دنبال حرکت به سمت درآمد پایدار برای پایتخت بود.
گسترش حمل و نقل عمومی با هدف کاهش و کنترل ترافیک نیز از دیگر رئوس اعلامی برنامه های دکتر حناچی بوده و در یک کلام وی به دنبال تحقق شعار تهران شهری برای همه میباشد.

نجفی و خیانت به آموزش و پرورش
نجفی با وجود تمام حواشی ایجاد شده هنوز هم یکی از محبوبترین چهره ها بین فرهنگیان میباشد. خاطرات خوش معلمان از دوره وزارت وی در یاد قدیمی ها نقش بسته است. وی مدیری لایق در عرصه فرهنگی و البته ناتوان در عرصههایی چون شورا و شهرداری است. اهمال نجفی و خیانت مجلس در دور اول روحانی در عدم رأی اعتماد به وزارت آموزش و پرورش وی زخمی کاری بر پیکره عظیم الجثه و البته مریض این وزارتخانه تلقی میگردد.

آموزش و پرورش و شهرداریها
در طول یک ماه و اندی تلاش و تقلا برای تجهیز و تعمیر هنرستان دستغیب گوهردشت کرج و قبل از آن چهار سال تجربه مدیریت هنرستان هنرهای زیبای زنجان به این نتیجه رسیدم که رؤسای آموزش و پرورش در کل کشور روابط حسنه و برد_برد با دیگر سازمانها و به ویژه شهرداریها ندارند. این در حالیست که شهرداریها بودجه قابل توجهی در حوزه فرهنگ دارند.
شایسته است که مسئولین آموزش و پرورش با اتخاذ تصمیمات عاجل و فعال کردن روابط عمومیها در این خصوص تجدید نظر اساسی بنمایند.
در نظر آوریم که در بسیاری از استانها معلمین حضور قابل توجهی در قالب شوراهای اسلامی شهر و روستا دارند. ورود در تعاملات برد_برد از حلقههای مفقوده در حوزههای مختلف آموزش و پرورش ماست.
عقد قرارداد با ضعیفترین بیمه ها چون آتیه سازان نمونهای از این زوار دررفتگی ارتباطات بین بخشی و بین سازمانی است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

«20» نمرهای است که اگرچه هنوز به خاطرهها نپیوسته و بهطور نامحسوس برای دانشآموزانی که در عمر خود، حتی یکبار هم آنرا در نظام آموزشی تجربه نکردهاند، از ارزش و اعتبار برخوردار است، اما دیگر سالهاست که رقابت بر سر رسیدن به آن از بین رفته است.
بیش از 15 سال از اجرای سیستم ارزشیابی کیفی توصیفی در مقطع ابتدایی میگذرد؛ شیوهای که در آن، عملکرد دانشآموزان ابتدایی دیگر نه بر مبنای آزمونهای سنتی و نمره، بلکه بر مبنای عملکردشان در طول سال تحصیلی و بهصورت توصیفی ارزشیابی میشود. اما اینکه اجرای این شیوه آموزشی چقدر مفید بوده، موضوعی است که باید در فضای واقعی جامعه آن را بررسی کرد.
از جمله اهداف ارزشیابی کیفی توصیفی، این گونه بیان شده است که دانشآموزان در کلاس درس با شادابی بیشتر و کیفیتی مطلوبتر و عمیقتر مطالب درسی را یاد بگیرند. در این سیستم آموزشی، دانشآموزان به دور از هرگونه استرس نمره، در فضایی آمیخته از مشارکت و خلاقیت به تحصیل میپردازند، تشویق میشوند که علائق، تجارب و ایدههای خود را به کلاس درس میآورند و میتوانند درباره هدفهای کار روزانه خود با معلمان گفت و گو کنند. به آنها استقلال کاری داده میشود تا تصمیم بگیرند. احساس آرامش میکنند و تنشها و فشارهای کسب نمره را ندارند. اما همه آنچه که بیان شد، همراه با معضلاتی است که گاهی به بحثهای تربیتی و تفکر اولیای دانشآموزان برمیگردد. تفکری که در نبود معیاری به نام «نمره» انتظار «خیلیخوب» بودن را ایجاد کرده و «خوب» بودن را مردود میداند، از اینرو مشکلاتی را برای معلم و نیز نحوه تربیت و رشد اجتماعی دانشآموز ایجاد میکند.
بهمنظور بررسی این موضوع با چند تن از معلمان مقطع ابتدایی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
کریمی، معلم پایه پنجم ابتدایی است. او میگوید: «سیستم ارزشیابی کیفی توصیفی مزایای زیادی برای آموزش دارد، اما چون پای نمره در میان نیست، گاهی توقعات اشتباه برای دانشآموزان و بهویژه اولیای آنها بهوجود میآورد.»وی بر این عقیده است که متاسفانه این تفکر در میان برخی از خانوادهها وجود دارد که حتی به دروغ باور کنند که حتما تلاش و استعداد فرزندشان در حد بالاترین امتیاز بوده است. کریمی با تأکید بر اینکه این معضل با حذف نمره از سیستم آموزشی بیشتر شده است، ادامه میدهد: «در برخی موارد حتی خود اولیای دانشآموز واقف به این موضوع هستند که سطح یادگیری و تلاش و استعداد فرزندشان چگونه است، اما با این حال انگار دوست دارند معلم آنها را فریب دهد و به دروغ بگوید که فرزند شما در حد عالی و بدون مشکل است و متاسفانه این نحوه تفکر به فرزندانشان نیز منتقل میشود، بهطوری که همواره دوست دارند در هر شرایطی مورد ستایش قرار بگیرند؛ گویی اصرار دارند که به دروغ امتیاز «خیلی خوب» را کسب کنند و مورد تحسین کاذب قرار بگیرند.»
وی اظهار میکند: «همواره شعار ما این بوده است که تربیت رکن اساسی آموزش در مدارس است و حتی باید مقدم بر تعلیم باشد، اما تا زمانی که سیستم آموزشی جدید کاملا برای دانشآموزان و اولیای آنها توجیه و تبیین نشده باشد، متاسفانه شاهد موارد سوء تربیتی خواهیم بود.»
میرزایی، معلم پایه پنجم ابتدایی نیز در این خصوص اظهار میکند: «اصولا سیستم ارزشیابی کیفی توصیفی، سعی بر آن دارد که دانشآموز را متناسب با استعداد و توانایی خودش ارزیابی کند و به هیچ عنوان او را با همکلاسیهایش مقایسه نمیکند و امتیاز خیلیخوب، خوب و... براساس سنجش فعالیت دانشآموز در مقایسه با استعداد و توانمندی خودش به او اعطا میشود؛ بهگونهای که ممکن است چنانچه ارزشیابی از طریق نمره صورت بگیرد، امتیاز خیلیخوب یک دانشآموز با امتیاز خوب دانشآموز دیگر تقریبا برابری کند، اما هرکدام براساس توانمندی خود، امتیاز مربوطه را کسب کردهاند. اما این فرآیند برای دانشآموزان، اولیا و حتی گاهی برای خود معلمان بهخوبی تبیین نشده است. بهخصوص در رابطه با دروسی مثل ورزش و هنر که همواره انتظار اولیا این است که چون فرزندشان در دروس پایه امتیاز بالایی کسب کرده، پس لزوما در این مواد درسی هم باید بهترین باشند، در حالی که این دیدگاه کاملا اشتباه است؛ چراکه توانمندی و استعداد افراد در زمینههای مختلف، متفاوت است که در این خصوص طرح شهاب در صورتی که درست اجرایی شود، تا حدی مشکل را حل خواهد کرد.»
محمودی نیز یکیدیگر از معلمان مقطع ابتدایی است که اظهار میکند: «در این خصوص همه مشکل از ناحیه دانشآموز و اولیای او نیست؛ متاسفانه در مواردی هم مشاهده شده است که مدرسه اصرار به این دارد که دانشآموزان با امتیازهای غیرواقعی که وضعیت را مطلوب جلوه دهد، وارد پایه تحصیلی بالاتر شوند که آثار این موضوع در پایه بعدی مشاهده میشود، بهطوری که توانایی دانشآموز بسیار پایینتر از توانایی واقعی او دیده میشود، در حالی که او جزء دانشآموزان خیلیخوب محسوب و ردهبندی شده است که این امر هم باعث ضعف پایه تحصیلی او خواهد شد و هم اعتماد به نفس کاذب را در او تقویت خواهد کرد. توجه داشته باشید که چنین فرآیندی در ارزشیابی کمی و نمرهای چندان ممکن نبود، اما در ارزشیابی کیفی توصیفی، بهدلیل عدم توجیه کافی درباره این سیستم آموزشی، مبتلابه پیدا کرده است.»

وی ادامه میدهد: «البته مواردی مثل شرایط شرکت در آزمون تیزهوشان که براساس آن فقط افرادی میتوانستند در آزمون شرکت کنند که همه امتیازهای دوران تحصیلشان «خیلی خوب» باشد، این موضوع را تشدید میکرد که امیدواریم با حذف این آزمون و تست های مربوطه، مشکل حساسیت نسبت به امتیازها از بین برود؛ چراکه یکی از اهداف ارزشیابی کیفی توصیفی، از بین بردن حساسیت نسبت به امتیاز و نمره بود تا دانشآموز بتواند با آسودگی خاطر تحصیل کند.»
در این زمینه با ویدا محبی، کارشناسارشد روانشناسی بالینی و مشاور حوزه کودکان نیز گفتوگویی انجام دادهایم که از نظرتان میگذرد.
محبی درخصوص تاثیر کسب امتیازهای غیرواقعی در طول تحصیل در دانشآموزان، اظهار میکند: «این مسئله مصداقی از دروغ است که باعث ایجاد اعتماد به نفس کاذب در دانشآموز حتی در بزرگسالی وی میشود، تا جایی که سبب میشود فرد به تواناییها و کاستیهای خود واقف نباشد و به خودشناسی نرسد.»
وی با تاکید بر اینکه این تفکرات اغلب از طریق والدین به فرزندان منتقل میشود، اظهار میکند: «در موارد زیادی شاهد بودهایم که مادر خود از سطح توانایی فرزندش باخبر است، اما همواره کاستیهای او را پوشانده و بهعنوان توانایی جلوه میدهد. این امر نهتنها فرزند را پرتوقع میکند، بلکه باعث میشود او خود را فریب دهد و همواره با خود بگوید من هر طور هم که تکالیفم را انجام بدهم، مادرم آنرا عالی میداند؛ بنابراین ما باید در رابطه با فرزندانمان واقعگرایانه نظر بدهیم تا به خودشناسی آنها کمک کنیم.»محبی اظهار میکند: «متاسفانه در جامعه تعارضهای اخلاقی زیادی وجود دارد که کودکانمان از همه آنها میآموزند. مثلا والدین در محیط خانواده سعی بر این دارند که ارزشبودن صداقت را برای فرزندشان تبیین کنند، ولی همین کودک در محیط جامعه و حتی مدرسه شاهد است که صداقت حتی در کسب نمره و امتیاز درسی هم وجود ندارد و در این شرایط روحیهای را کسب میکند که دوست دارد به او به دروغ گفته شود که امتیاز تو «خیلیخوب» است...»
وی ادامه میدهد: «اگر این روحیه در کودک تقویت شود که مدام منتظر کسب امتیاز دروغین بالاتر باشد، منجر به این خواهد شد که وی حتی در بزرگسالی شخصیتی دهنبین و مدعی و با اعتماد به نفس کاذب باشد که همواره مسیر زندگی خود را براساس دیدگاه و نظر دیگران تعیین خواهد کرد.»
توصیه این مشاور به معلمان این است که در رابطه با دانشآموزان، نظر واقعیشان را ابراز کنند و نهتنها در پایان ترم، بلکه در طول سال تحصیلی، اولیا را در جریان دقیق و صحیح وضعیت تحصیلی و اخلاقی فرزندشان قرار دهند، نه اینکه حتی در طول سال اطمینان خاطر کاذب به آنها بدهند که منجر به انتظار کاذب شود.
این مشاور به والدین نیز توصیه میکند که همواره در رابطه با فرزندانشان واقعبین باشند. وی تاکید میکند که مادر آگاه و واقعبین به تعریف و تمجید بیهوده از فرزندش استناد نمیکند، بلکه توانایی واقعی او را در نظر میگیرد، ضمن اینکه این واقعبینی را به فرزند خود نیز منتقل میکند.
روزنامه مردم نو
" تو چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت "

در یادداشت پیشین و در ارتباط با طرح " معلم تمام وقت " به برخی نکات و موضوعات اشاره کردم . ( این جا )
به نظر می رسد طراحان این طرح خلاقیت سوز و ضد کیفیت آموزشی قصد دارند تا به هر ترتیب آن را اجرا کنند .
در مقدمه ناگزیر به بیان موضوعی مهم هستم .
تاکنون اکثریت مطالب و نقدهایی که در ارتباط با طرح معلم تمام وقت صورت گرفته است اختصاص به معلمانی دارد که یا در آستانه بازنشستگی قرار داشته و یا بازنشسته شده اند و یا سنوات قابل توجهی از خدمت آنان گذشته است .
اما از " نو معلمان " ی که از دانشگاه فرهنگیان فارغ التحصیل شده اند و یا دانشجوی این دانشگاه تربیت معلم هستند مطلب در خوری مشاهده نکرده ام .
به عنوان مثال همکار بازنشسته محترمی مانند خانم « مینو امامی » تاکنون چند یادداشت را در نقد این طرح نگاشته است .
در این مورد چند فرضیه متصور است . پرسش اول از خانم حکیم زاده که عضو هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران آن است که چرا چنین فرمول هایی را به شورای آموزشی دانشکده خود پیشنهاد نمی دهد ؟
یا این گروه از معلمان اساسا در باغ نیستند ، یا موضوع برایشان خیلی مهم نیست و یا چون علاقه ای به ماندگاری در این حرفه تا پایان خدمت ندارند ترجیح می دهند تا آهنگ حرکت خود را مطابق " روزمرگی " و یا توصیه برخی معلمان باتجربه و محتاط تنظیم کنند .
در هر صورت این موید این مدعاست که سیاست های حاکم بر گزینش ، جذب و تربیت دانشجو در دانشگاه موسوم به " تربیت معلم " مشکلات اساسی و راهبردی دارد .
هر چند به نظر می رسد اراده ی جدی برای تغییر در مورد این سیاست ها مشاهده نمی شود .

جالب آن که غیر از مدیر آموزش و پرورش منطقه 9 تهران که به علت تحصن دبیران آن واحد آموزشی و جهت گفت و گو حاضر شده بود و در پاسخ به پرسش های معلمان در مورد اظهار نظر صریح و شفاف این طرح را فاقد جنبه های کارشناسی اعلام کرده بود استقلال نظری در مورد بیش از 700 منطقه آموزشی کشور مشاهده نمی شود .
این مدیران نه مخالفت می کنند و در موافقت با آن حرفی می زنند .
شاید حضور سالیان متمادی در پشت میزها " راز بقاء " را برای حفظ مدیریت های لرزان به آن ها آموخته است .

نگارنده به صراحت مخالف اجرای چنین طرحی در آموزش و پرورش و برای معلمان است .
برای من بسی مایه تاسف است که مسئولان وزارت آموزش و پرورش حتی نظر کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را هم در این مورد جویا نشده اند .
علی الهیار ترکمن برای توضیح و تشریح طرح معلم تمام وقت در استودیو الفبا البته بدون " حضور خبرنگاران " حضور پیدا می کند .( این جا )
و برای چندمین بار همان حرف های تکراری قبلی را تحویل مخاطبان و معلمان می دهد البته این حرف ها هم خیلی دارای اصول ثابت و مشخصی نیستند و تغییر می کنند .
یک بار گفته می شود 25 درصد فوق العاده ویژه بعدا به حق شغل و شاغل تغییر پیدا می کند و دست آخر هم میزان به 18 درصد کاهش پیدا می کند .
وقتی آموزش و پرورش و معلمان جایگاهی قابل توجهی در نظام بودجه ریزی و تخصیص اعتبارات ندارند چه فرقی می کند که در مورد آن ها قانون مدیریت خدمات کشوری حاکم باشد و یا قانون دیگری که آقایان از آن حرف می زنند تصویب شود ؟ الهیار ابتدا میزان مبلغ را اعلام نمی کند و تاکید می کند که نیاز به محاسبات ریز دارد اما ناصر سلیمان زاده معاون اداره کل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش در سومین جشنواره دستاوردهای کانونهای فرهنگی و تربیتی که در اردوگاه شهید باهنر تهران برگزار شد می گوید : " این میزان فوق العاده ویژه بر اساس میزان سابقه کار بین ۲۸۰ تا ۶۰۰ هزار تومان است و به عنوان مثال اگر فردی ۲۷ سال سابقه داشته باشد، ۶۰۰ هزار تومان به حقوقش اضافه میشود و ۱۸ میلیون تومان هم به پاداشش اضافه می شود. ( این جا )
موضوعی که برخی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش مانند چهاربند ، الهیار ترکمن و سلیمان زاده و حتی برخی از نمایندگان مجلس مانند میرزاده به عنوان سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در مورد آن دائما صحبت می کنند این است که قانون مدیریت خدمات کشوری به معلمان " نگاه کارمندی " دارد .
این مواضع در برابر کسانی بیان می شود که می گویند علی رغم تصویب بیش از یک دهه قانون مدیریت خدمات کشوری هنوز بسیاری از مواد آن برای معلمان اجرا نشده است .
به بارو من در حال حاضر شان " معلم " به لحاظ حقوقی و معیشتی از بسیاری از کارمندان دولت هم کم تر و پایین تر است .
به عنوان مثال به بند 5 از ماده 68 قانون مدیریت خدمات کشوری اشاره می کنم :
" 5- فوقالعاده شغل برای مشاغل تخصصی، متناسب با سطح تخصص و مهارت ها ، پیچیدگی وظایف و مسؤولیت ها و شرایط بازار کار با پیشنهاد سازمان و تصویب هیأت وزیران برای مشاغل تا سطح کاردانی حداکثر (700) امتیاز و برای مشاغل هم سطح کارشناسی حداکثر(1500) امتیاز و برای مشاغل بالاتر حداکثر (2000) امتیاز تعیین می گردد.. این فوق العاده با رعایت تبصره این ماده قابل پرداخت می باشد. "
حال پرسش این است که چرا وزارت آموزش و پرورش و یا شورای توسعه مدیریت که طرح معلم تمام وقت را تصویب کرده است حداکثر امتیاز را حداقل برای دارندگان مدارک بالا در آموزش و پرورش مجاز نمی داند ؟
آیا این تناقض نیست ؟
وقتی آموزش و پرورش و معلمان جایگاهی قابل توجهی در نظام بودجه ریزی و تخصیص اعتبارات ندارند چه فرقی می کند که در مورد آن ها قانون مدیریت خدمات کشوری حاکم باشد و یا قانون دیگری که آقایان از آن حرف می زنند تصویب شود ؟ تاکنون اکثریت مطالب و نقدهایی که در ارتباط با طرح معلم تمام وقت صورت گرفته است اختصاص به معلمانی دارد که یا در آستانه بازنشستگی قرار داشته و یا بازنشسته شده اند و یا سنوات قابل توجهی از خدمت آنان گذشته است
بارها از زبان منتقدان و مخالفان طرح معلم تمام وقت بیان شده است که اجرای این طرح کیفیت آموزشی را به حداقل و یا صفر خواهد رساند .
این جا است که باید نوع و جنس کار " معلم " و " کارمند " باید مشخص و متمایز شود .
در واقع ماهیت کار یک معلم که با روح و اندیشه و تفکر و ساختن آن ها در ارتباط است با سایر کارمندان و به ویژه پشت میز نشینان وزارتخانه به کلی متفاوت است .

اگر معلمان با ماهیت کار خود احتمالا آشنا نیستند و یا از اهمیت حرفه خود آگاهی ندارند و یا نسبت به آن بی تفاوت هستند به جای پاک کردن صورت مساله باید در نحوه گزینش ، جذب و نگهداشت منابع انسانی تجدید نظر کرد .
اما طراحان و یا مدافعان این طرح در این موارد سکوت کرده و از کنار آن می گذرند ...
برای من بسی موجب تاسف و تاثر است که مسئولان وزارت آموزش و پرورش در طول کار و خدمت یک معلم نسبت به شرایط کاری مانند تراکم کلاس و یا ساعت کار استاندارد معلمان بی تفاوت هستند اما دائما می گویند که اجرای این طرح در محاسبه احکام و حقوق بازنشستگی منظور خواهد شد ؛ گویا برای این مسئولان پس از خدمت مهم تر از حین خدمت است .
آیا این مسئولان واقعا دلسوز معلمان هستند ؟
بارها مشاهده کرده ام که مسئولان این وزارتخانه و به ویژه معاون توسعه مدیریت و پشتبیانی منتقدان را بی سواد و یا ناآگاه نسبت به اصول کار معرفی می کنند اما در گفت و گوی رادیویی حضور پیدا نمی کنند و یا در استودیو الفبا تذکر می دهند که خبرنگاری حضور نداشته باشد و یا از خبرنگاران ضعیف و " کارمند صفت " برای گفت و گو دعوت می کنند . ( این جا )

برای بحران کمبود معلم راه حل ساده ای وجود دارد .
اگر قرار است فرضا تا سال 1404 حدود 500 هزار معلم از چرخه آموزش خارج شوند طبیعی است که قانون اجازه ورود همین تعداد را به وزارت آموزش و پرورش مطابق موازین قانونی می دهد .
پس مشکل کجاست ؟
مشکل آن است که این روسا اصرار دارند که این ظرفیت باید توسط دانشگاه فرهنگیان پر شود .

دانشگاهی که هنوز نه بودجه اش واقعی است ، نه مصاحبه هایش برای جذب و گزینش نیرو حرفه ای و استاندارد است و نه معلم حرفه ای تحویل سیستم می دهد .
تا حدود 8 سال آینده سالی به طور متوسط 60 هزار معلم بازنشسته خواهند شد .
رئیس دانشگاه فرهنگیان حتی با 3 ساله کردن دوره کارشناسی که کاری غیرعلمی و غیرکارشناسانه است ادعا می کند که قادر به تامین سالانه 40 هزار معلم برای وزارت آموزش و پرورش است .
پرسش آن است که چرا از ظرفیت ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان درست و منطقی استفاده نمی شود ؟
بارها نسبت به موازی کاری در دستگاه های مختلف گفته و هشدار داده شده است .
چرا از ظرفیت دانشگاه ها و موسسات معتبر علمی برای جذب بهترین ها در ورودی آموزش و پرورش درست استفاده نمی شود ؟
استدلال این روسا برای به کارگیری انحصاری دانشگاه فرهنگیان استناد به برنامه ششم توسعه است اما تناقض این است که دانشگاه فرهنگیان با اساسنامه خود رسمیت پیدا می کند .

رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش می گوید : ( این جا )
" «از دانشگاه فرهنگیان خواستیم که از حداکثر ظرفیت خود برای تأمین نیروی انسانی دوره ابتدایی استفاده کند و آن را اولویت قرار دهد. تصور میکنم کم شدن و کوتاه شدن دوره کارشناسی هم بتواند کمک کند تا معلمان و دانشجو معلمانی که جذب میشوند هرچه زودتر به مدارس ابتدایی وارد شوند و جبران سریعتر کمبود نیروی انسانی اتفاق بیافتد.»
پرسش اول از خانم حکیم زاده که عضو هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران آن است که چرا چنین فرمول هایی را به شورای آموزشی دانشکده خود پیشنهاد نمی دهد ؟
آیا شده است که این مقام وزارت آموزش و پرورش به این پرسش پاسخ دهد که دانشجویان را در دانشکده خود و سایر دانشکده ها برای کجا تربیت می کنند ؟ اگر معلمان با ماهیت کار خود احتمالا آشنا نیستند و یا از اهمیت حرفه خود آگاهی ندارند و یا نسبت به آن بی تفاوت هستند به جای پاک کردن صورت مساله باید در نحوه گزینش ، جذب و نگهداشت منابع انسانی تجدید نظر کرد
این همه صرف بودجه و منابع و اعتبارات برای تربیت و فارغ التحصیلان بیکار است ؟
آیا شده است که این عضو هیات علمی یک دانشگاه معتبر در شورای معاونین وزارت آموزش و پرورش از این پیشنهادات و نیز شان علمی خود دفاع کند ؟
اما بخش مهم ماجرا آن است که این مقامات به قول خودشان می خواهند بهره وری را در آموزش و پرورش با قرائت خودشان اجرا کنند .
به قول خودشان معلمان را در برابر مشوق های اندکی که میزانش چند درصد ناقابل از تکالیف قانونی است " تمام وقت " کنند و موجب صرفه جویی در اعتبارات شوند و عدد بودجه پرسنلی را در بودجه ریزی کاهش دهند و از سوی دیگر برای شیرین کردن و موجه جلوه دادن خود نزد مقامات بالادستی عنوان کنند که قبلی ها نتوانستند اما ما انجام دادیم .
به باور من طراحان و مدافعان طرح من درآوردی " معلم تمام وقت " نه آموزش و نه ماهیت کار معلمی را می شناسند و نه دلسوز معلمان .
