صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه رسانه/

یکشنبه 15 مهر ماه مدیر صدای معلم گفت و گویی را با " رادیو فرهنگ " انجام داد .

قرار بود در این گفت و گو  « علی پورسلیمان  » مدیر صدای معلم به عنوان مخالف طرح " معلم تمام وقت " و « علی الهیار ترکمن » معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش به عنوان موافق شرکت کنند .

متاسفانه الهیار ترکمن در این گفت و گو حاضر نشد .

متن کامل این گفت و گو به همراه فایل صوتی تقدیم شما می گردد .

منتشرشده در گفت و شنود

مرگ دنیا ویسی دانش آموز سنندجی در اثر ریزش دیوار

امروز در مسیر  بازگشت از همایش «حقوق شهروندی و‌ حقوق کودک» که در آن ساعاتی از رابطه و نسبت بین این دو و اینکه یکی بسترساز دیگری است و اهمیت سرمایه ها و منابع روی زمین، سخنها گفته ای و شنیده ای!، در میان خیل اخبار مرتبط با حوزه کاریم که روزانه دخترم رصد کرده و برایم ارسال می کند، این خبر مثل پتکی بر سرم فرود می آید:

مرگ دنیا ویسی دانش آموز سنندجی در اثر ریزش دیوار

«ریزش دیوار حیاط مدرسه در روستای گرماش سنندج جان دنیا ویسی دختر بچه ۷ساله و دانش آموز کلاس اول دبستان را گرفت»

مرگ دنیا ویسی دانش آموز سنندجی در اثر ریزش دیوار

اولش خدا خدا می کنم خبر تکذیب شود، اما بعد از دریافت بالغ بر ۱۰پیام راجع به آن و پرس و جویی که انجام می دهم، بالاخره خبر مصاحبه مدیرکل آموزش و پرورش کردستان دستم می رسد که بر صحت آن مهر تایید زده است.

مرگ دنیا ویسی دانش آموز سنندجی در اثر ریزش دیوار

با اینکه می دانم در این مصیبت بزرگ هیچ کلامی قادر نیست تسلای خاطر خانواده و به ویژه مادر داغدارش باد، با این‌ وجود ضمن عرض تسلیت مراتب همدردی خودم را ابراز می کنم.

مرگ دنیا ویسی دانش آموز سنندجی در اثر ریزش دیوار
 
چه می دانستم امروز که در پایان سخنرانی ام برای کودکان جهان دنیایی سالم، امن و زیبا را آرزو می کنم، مادری در گوشه ای از کشورم در فراق «دنیایش» زانوی غم بغل کرده است!
به سهم خودم شرمسارم
رویمان سیاه...

مرگ دنیا ویسی دانش آموز سنندجی در اثر ریزش دیوار

كانال خبري شهيندخت مولاوردي

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 16 مهر 1397 18:18

اجحاف در حق مشاوران مدارس ؟!

گروه استان ها و شهرستان ها/

نامه زیر توسط یکی از مشاوران مدارس برای صدای معلم ارسال گردیده است .

این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .

منتشرشده در یادداشت

مرگ دانش آموز دختر سنندجی و مدیریت مسئولان

دنیا ویسی، دانش‌آموز کلاس اول دبستان روستای گرماش سنندج دیروز (روز جهانی کودک) براثر ریزش دیوار حیاط مدرسه فرسوده، جان‌خود را از دست داد. خودتان با یک حساب کتاب ساده آمار بالا که تنها بخشی از اخبار مربوط به فرسودگی مدارس کشور است، پیش بینی کنید که چند،« دنیا ویسی » دیگر داریم که الان سرکلاس نشسته اند یا درحیاط مدرسه مشغول بازی هستند اما بی خبر از سقف های مشغول ذکر که هر آن ممکن است به سجده بیفتند یا دیوارهای اقامه بسته ای که هر آن ،ممکن است خیال رکوع به سرشان بزند و به همین شمار، مسئول مومن و سیاسی خدمتگزار و یک دوجین دیگر ازاین اسم های بزک دوزک شده که همین حالا هم که این متن را می خوانند احتمالا سرو محاسنی و شاید پشت تنبانی بخارانند و بعد از یادآوری« این برهه حساس»، بگویند :« اون که  بعلللللله ، بالاخره مرگ حقه و ماتدری نفس بای ارض تموت!»(هیچ کس نمی داند در کجا خواهد مرد!).

همین حالا که دنیا ویسی های بیشمار این کشور دارند درس می خوانند یا بازی می کنند، هستند به اصطلاح رسانه های مردمی و آزادیخواه و خلقی که دلشان لک می زند چند تا دیگر از این دنیا ویسی ها مدفون شوند که خوراک و خورشتی سرهم کنند برای اثبات:« آنها بد و ما خوب» و هستند چشمان کنجکاوی که حتا در این متن فلک زده من می گردند ببینند کجایش به نفعشان است و کجایش به زیان شان. اما یک چیز روشن است :

«دنیا ویسی مرده است و دنیا ویسی های دیگری در راهند» ،چون بیش از جان یک کودک معصوم در سنندج، مخلفات دنیاویسی است که باعث ترشح بزاق سیاسی های این ور و آن ور و  موافق و مخالف  و سلبریتی و ترول و ...می شود نه جان«دنیا ویسی». چون آنکه باید می نشسته و حساب می کرده که بودجه ای که در دست دارد باید خرج دنیا ویسی شود یا «خرج اتینا» به استخاره تسبیح شاه مقصودش به همان چیزی رسیده که دلش می خواسته است.
چون صدای مرگ دنیا ویسی، نوحه بعدش و جملات قصار و لایک خورهای بعدش، جذاب تر از بستن راه تکرار چنین ماجراهایی است.

مرگ دنیا، مرگ مقدر و محتوم نیست، نشان انحطاط جمعی ما در یافتن طریق درست زندگی است.

گواه دیگری بر اینکه ما دیگر «جماعت» نیستیم، «جمعیت» ایم.  جماعت با هدف و اندیشه گره می خورد و جمعیت با انبوهی و کثرت درهم تنیده ی صرف.

ما راهیان مصمم و متفکر یک مسیر سنگلاخ به سمت هدفی روشن نیستیم . ما گله های عابریم از رودخانه تمساح که تقدیر،مشخص می کند که به وصال علف می رسیم یا به دندان دیو گرسنه رودخانه!

 ما  مدیر یا مدبر و سامان دهندگان یک جامعه نیستیم، خرافه پرستان گرفتار در جنگل بی مسئولیتی و بی خبری هستیم که «دنیا»ها را باید به مسلخ قربانگاه تقدیر ببریم بی آنکه بدانیم پیش از تقدیس خدایان و تبرک کاهنان، ملاط و خشتی باید که کودکان مان با دستان اتفاق و سستی به دامان مرگ هبه نشوند.

 آنانی که مقراض و میزان جامعه را در دست دارید. فکری کنید. تصمیمی بگیرید، بیدار شوید و به اندازه رای و حمایت و همراهی که تاکنون از جان و عمر و زندگی مان ستانده اید، «نمایندگی» کنید.

نظر و رقص و کاکل را اگر حرام می خوانید، امنیت و اطمینان و جان را حلال نخوانید. آنهار ا که «معمولی»،«نه چندان مهم» و «اتفاقی» یا نتیجه «طینت بد دیگران» می دانید با «غیرمعمول»،«حیاتی»،«معلول» و نتیجه «بی مسئولیتی » خود جایگزین کنید.

دنیای ما که رفت، دنیاهای دیگر را نگه دارید.

در این مدارس حرف من نویسنده و درد آن رعیت آموزش داده نمی شود، حرف خودتان را هم اگر می خواهید مشق شب کودکان مان کنید، دیوارها و سقفش را قرص و محکم کنید!

ما از التجاء و مامن؛ شده ایم، رحمی به خودتان کنید.

کانال سهند ایرانمهر

منتشرشده در دانش آموز

گروه اخبار/

« صدای معلم » این حادثه تلخ را به خانواده دانش آموز « دنیا  ویسی » تسلیت گفته و امیدوار است تا مسئولیت پذیری ، برنامه ریزی و دلسوزی وارد ادبیات مدیریتی مسئولان شود .

منتشرشده در دانش آموز
سه شنبه, 16 مهر 1397 03:53

شکرستان

شکرستان و روز جهانی کودک

یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچ کس نبود
ولایتی بود بنام شکرستون
مردمانش خوب و مهربون
این ولایت شاه داشت گدا داشت
پیر داشت جوون داشت
عاقل داشت دیوانه داشت
خلاصه این شکرستون همه چیزش در همه...

 ۱۶ مهر روز جهانی کودک مهمان کارتون مسلسل شکرستان دخترم سئویل هستیم.
دکلمه ی زیبای یکی بود یکی نبود دهها بار چشم و گوش ما را نواخته و آهنگ دلنشینش مشغولمان ساخته است.

 این دکلمه به گوش بسیاری از ماها آشناست. مجموعه شکرستان از معدود مجموعه های تلویزیونی و سینمایی همچون کلاه قرمزی،  مدرسه_موشها، فیلشاه و ... است که توفیقات ملی، منطقه ای و بعضا جهانی داشته است.
این مجموعه انیمیشنی و کارتونی عروسکی با بهره مندی از ادبیات غنی فولکلوریک اقوام مختلف ایرانی و حتی بعضا با قرض گرفتن از داستانهای سایر ملل همچون رابین  هود توانسته است توفیقات درخوری کسب نموده و با دوبله مناسب و شخصیت پردازی بومی و پرداختن به مسائل و مشکلات عینی و واقعی مردم کوچه و بازار، بیننده ایرانی را از ماهواره و گوشی های هوشمند و فضای مجازی جدا کند.
شکرستان آینه تمام نما از رفتارهای اجتماعی ایرانیان به روایت دفورماسیون تصویری و دراماتیک و طنز است، درست برعکس فیلمها و سریالهای کلیشه ای و تصنعی تکراری ازدواج و طلاق و اعتیاد و ....چه خوبست متولیان فرهنگی و صدا وسیما به جای سریالهای کره ای و چینی همچون جومونگ، امپراتور بادها، جنگجویان کوهستان و ... با سرمایه گذاری روی داستانهای اساطیری همچون شاهنامه فردوسی، افسانه کوراوغلو و شخصیتهای تاریخی کوروش، بابک و ... دین خود را به ملک و ملت ادا نماید.

شکرستان و روز جهانی کودک

 برخی از داستانهای معروف شکرستان عبارتند از:
چوپان دروغگو، شعبون و باقالی، روح سرگردان، فامیل دسته دیزی، بچه دزدی، عمو رمضان پولدار می شود، بهلول عاقل، بهلول دیوانه، ایاز و قاضی طمعکار، گربه درون، مهر تقلبی، تاجر دیزی، بهلول سلطان موشها، کریم مثبت، تاجر خسیس، بچه سر راهی، رپ خوانی صمد در شکرستان، صندوق شاهد، جام جهان نما، شغل پرسود، ورد کارگشا، میخ و قبرستون، دادگر، ابراهیموویچ خوشش نمی آید، اندر حکایت تلفن در شکرستون، سلطان کشتی و....

 مشخصات فنی و اطلاعات ساخت شامل نویسندگان، تهیه کننده، کارگردان، ژانرها، سرمایه گذار و ... این مجموعه مفرح و دیدنی و سازگار با فرهنگ و مدنیت ایرانی به روایت ویکی پدیا به شرح زیر می باشد:

شکرستان:
شکرستان یک مجموعه پویانمایی تلویزیونی ایرانی است که ساختهٔ  مرکز صبا صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران می‌باشد. از سری اول این مجموعه تا به اکنون ۱۰۸ قسمت آن تولید و از برنامه کودک و نوجوان شبکهٔ ۲ سیمای ایران پخش شده است. سری دوم آن که  عروسکی است از شبکه نسیم پخش می شود. این مجموعه با روش «کات اوت» یا بریده مقوا ساخته شده و استقبال زیادی از آن شده‌است.

قسمت‌هایی از این مجموعه در جشنواره‌های خارجی از  جمله جشنوارهٔ چانگوی چین، جشنوارهٔ جیفونی ایتالیا و جشنوارهٔ فیلم کودک هند نمایش یافته‌است.

شکرستان در سال  ۱۳۸۷ برندهٔ جایزهٔ بهترین پویانمایی سال در جشن خانه سینما شد. 

در جشنوارهٔ جام جم سال ۱۳۹۰ هم شکرستان در ۸۸ بخش نامزد دریافت جایزه شد[۶] و برندهٔ بهترین کارگردانی پویانمایی شد.

ژانر: انیمیشن
گونه: کات اوت
نویسنده: مهدی اسماعیلی و سید مهدی موسوی
کارگردان: سعید ضامنی و بابک نظری
راوی: مرتضی احمدی
موسیقی متن: استاد جلال ذوالفنون
کشور سازنده: ایران
زبان‌ها: فارسی
تعداد فصل‌ها: ۳ فصل
تعداد قسمت‌ها: ۹۵ + ۲۶ قسمت ویژه نوروز ۱۳۹۰ و نوروز ۱۳۹۱
تهیه‌کننده: مرکز صبا
تولیدشرکت‌ها: مرکز صبا صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
شبکه اصلی: شبکه ۲ سیمای جمهوری اسلامی ایران

 خلاصه داستان:
شکرستان با بیش از ۱۸۰ شخصیت همهٔ داستان‌های این سریال در یک شهر قدیمی و خیالی روی می‌دهد. هر قسمت داستانی مجزا دارد که مردم شکرستان بنا به نیازهای دراماتیک هر قصه، در هر قسمت نقشی متفاوت برعهده می‌گیرند و داستان را رقم می‌زنند.

قصه‌ها پس از ۸ ماه تحقیق و توسعه بر اساس داستان‌ها، ضرب‌المثل‌ها و قصه‌های قدیمی و عامیانهٔ ایرانی شرقی انتخاب و سپس با رویکردی مدرن و به روز به رشتهٔ تحریر در آمده‌اند.

در این شهر قدیمی و داستانی، هیچ‌کس در جایگاه خود نیست و تلاش شده تا با دفورماسیون تصویری و دراماتیک، شیوه‌ای اتخاذ شود که کوچک و بزرگ پس از خندیدن به طنز داستان‌ها، عمیقاً به فکر فرو روند و آینهٔ رفتارهای اجتماعی و فرهنگی خود را بازنگری کنند.

شکرستان و روز جهانی کودک


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گفت و گو در نظام آموزشی و معلم منتقد و معلم انطباق جو

مقدمه:

از آنجا که هیچ جامعه ای بدون گفت و گو نمی تواند فرایند توسعه را آغاز، ادامه و به پایان رساند و البته که گفت و گو نیازمند توانایی های ذهنی و روانی خاصی است و همچنین پس از تغییر در نظام آموزشی هیچ گاه به طور بایسته یک گفت و گوی واقعی و علمی بین معلمان مقطع ابتدایی صورت نگرفت و یا به دلیل فقر دانشی عمیق هر دو طیف موافق و مخالف)چون میان نظریه و عمل رابطه عینی و ماهوی وجود دارد و نظریه در صورت تحلیل درست همچون نیرویی، به عمل منجر می شود( گفت و گوها بیشتر جنبۀ شخصی و متعصبانه بوده و به علت در نظر نگرفتن ساختار های لازم عملاً هر چند به طور نامحسوس به قول هانری ژیرو متفکر مکتب انتقادی تعلیم و تربیت ؛ بین معلمان که باید به عنوان روشنفکران تحول آفرین فعالیت کنند و از ایفای نقش های ذوفن اجتناب کنند دیواری بلند کشیده شد و آنها به دو دسته تقسیم شدند:


1 - معلمان منطبق جو

2- معلمان منتقد.

گروه اول جوایز، رتبه ها، ارتقاء و پاداش ها را کسب می کنند در حالی که گروه دوم نقش ها و فشارهای زیادی را تحمل می کنند. بر این مبنا یک گفت و گوی فرضی و تخیلی میان دو معلم را به منظور تأمل و تفکر و آشکار کردن واقعیت های پنهان و بدون منظور داشتن هیچ روش خاص؛ تنها در مورد ماهیت تغییرات نظام آموزشی، انجام خواهیم داد زیرا به قول مولوی:

آن یکی در چشم تو باشد چو مار

هم وی اندر چشم آن دیگر نگار

در این گفت و گو ضمن ادای احترام همه معلمان و بدون هیچ قصد و منظوری؛ به صورت نمادین از همان دو واژۀ هانری ژیرو یعنی معلم منتقد و معلم انطباق جو استفاده شده است به امید آنکه رفت و آمدهای مکرری که در این گفت و گو ها صورت گرفته اند سنگلاخ های پدید آمده را کوبیده و هموار نموده یا دست کم زمینه ای گشوده شود تا روزی شاهد یک اتفاق نظر و همدلی سخاوتمندانه میان همه معلمان باشیم

زنگ استراحت به پایان رسید و معلمان یکی یکی به کلاس هایشان رفتند اما معلم منتقد روی صندلی اش نشسته و به نقطه ای مبهم خیره شده بود، ابهام و اضطراب سنگینی او را از رفتن سر کلاس باز می داشت.
معلم منطبق جو سر حال و با اعتماد به نفس عجیبی وارد فضای ساکت دفتر شد و با یک برگه کاغذ، سراغ دستگاه فتوکپی که تازه زنگ استراحتش آغاز شده بود رفت.
معلم منتقد فضای ساکت دفتر مدرسه را شکست و گفت: این سرخوشی تو من را به یاد سالهای قبل کاری ام می اندازد اما چند سالی است که احساس بیگانگی شدید با خودم می کنم ،از کارم لذت نمی برم ، در اقیانوسی از شک و تردید شناور هستم ،دیگر از جایگاه خویش احساس امنیت و اطمینان نمی کنم ، زنگ تعطیلی در وجودم به صدا در آمده است و دچار یک نوع آرتروز کاری و بی خانمانی فکری و کشمکش
های فرساینده و کاهنده شده ام. اگر امکان دارد کمی در این باره با هم گفت و گو کنیم، من برنامه کاری دانش آموزانم برای این زنگ را صبح امروز در اختیارشان قرار داده ام، معلم انطباق جو هم گفت خوب اجازه بده تا من هم این آزمون مدادی کاغذی را در اختیار دانش آموزانم قرار دهم و به اینجا برگردم.

بعد از چند دقیقه گفت و گو این طور شروع شد: تغییر یک نظام آموزشی مستلزم تغییر در هویت کارکنان و دانش آموزان آن نظام است و این با تغییر روش ها و مهارت ها ایجاد نمی شود بلکه این تغییر هویت و باورها است که منجر به تغییر روش ها و ابزار و مهارت ها و حتی نهادینه شدن آنها می شود


معلم انطباق جو: مشکل شما این است که نمی خواهید تغییر کنید. شما هنوز در مقابل تغییرات مقاومت می کنید.
معلم منتقد: بحث تغییر نیست اصلاً مگر شما چطور تغییر کردید؟
معلم انطباق جو: من در کلاس ها و دوره هایی که دیدم تغییرات را پذیرفتم و فهمیدم باید به روز شوم و روش تدریسم را تغییر بدهم.
معلم منتقد: اتفاقا مشکل هم مربوط به همین دو نکته است که گفتید. من مخالف استفاده از روش های جدید نیستم و درباره بنیادهای نطری و علمی آن، هم آگاهی و هم ایمان دارم.

فکر می کنم مشکل ما از همین جا شروع شد که آموزش و پرورش روشمند شد یعنی معلمان با انبوهی از روش های و برنامه های تصنعی روبه رو شدند، که در دوره های مکرر بعدی این روش ها بسیار گسترده و زیاد شدند و هر روز شاهد شکل های متعدد آنها بودیم که سلیقه های فردی در آنها مشهود بود و بعضا توسط آورندگانشان منسوخ می شدند به تعبیر شهید مطهری نتیجۀ این نگاه؛ حذف و نادیده گرفتن ابعاد پیچیده درونی معلم بود و خود معلم به صورت ابزاری برای پاسخ دهی به این محرک های بیرونی در آمد.
معلم انطباق جو: خوب آگاهی از روش ها و مهارت های نوین باعث سهولت یاددهی و یادگیری می شود و به نظر من خیلی هم خوب است چون از پراکندگی و تفرّق معلمان جلوگیری می کند.
معلم منتقد: بنا بر نظر پیاژه ؛ هر گاه چیزی را به کودک آموزش دهیم مانع آن شده ایم تا خود آن را کشف کند. این سخن پیاژه در مورد بزرگسالان نیز صدق می کند؛ بله استفاده ازروش های نوین هیچ عیبی ندارد اما خطایی که این جا پیش آمد این بود که معلمان ملزم به استفاده از روش هایی شدند که خودجوش وبا انگیزه درونی و اکتشافی خودشان نبود بلکه این روش ها قالبی، تصنعی و بیرونی و اکتسابی بودند و دلمشغولی معلمان به اینها معمولاً فرصت اندیشیدن و کشف درونمایه های فردی را از آنها سلب کرده است .
معلم انطباق جو: اما من همین آموزه ها را در کلاسم به کارمی گیرم و بسیار هم موفق هستم.
معلم منتقد: اکثر مواقع تغییرات دوامی ندارد یا به شکل های گوناگون تحریف می شوند، من در باره کمیت و کیفیت موفقیت تو قضاوتی نمی کنم اما اگر نگاه کلی داشته باشیم در کلام و رفتار معلمان این عدم پذیرش را می بینیم و آنها خود را بازندۀ این تغییرات می دانند و به قول فرادنبرگر(  freudenberger ) دچار بی رمقی شده اند، این حالت ناشی از تقاضاهای بیش از حد و متناقض در شرایطی است که منابع و اقتدارلازم برای آنها به فرد داده نشده است و فرد فشار روانی زیادی را تحمل می کند.
شدن و به اصطلاح  شما آپدیت شدن معلمان ، فکر می کنم ما معنی آپدیت شدن را « به روز » اما درباره وارونه فهمیده ایم یعنی هر کس از تکنولوژی های جدید استفاده کند به روز است در حالی که معلمان بزرگ مانند: سقراط، افلاطون، ابن سینا، فارابی، شهید مطهری، دکتر شریعتمداری و دکتر شکوهی که اثرگذاری تربیتی آنها بر نسلهای بعدی کاملاً مشهود است از ما خیلی به روزترند حتی از آینده نیز خیلی
جلوترند و اندیشه آنها هر روز معنای جدید می یابد.
در این موقع مدیر مدرسه وارد دفتر شد و متعجب از حضور بی موقع این معلمان؛ کنجکاو و آهسته برای شنیدن این گفت و گو به طرف صندلی اش رفت، خدمتگزار مدرسه نیز با چند فنجان چای وارد دفتر شد.

معلم انطباق جو: حالا می بینی که شما همچنان مقاومت می کنید و نمی خواهید تغییرات را بپذیرید.این رویکردهای جدید در بیشتر کشور های جهان اجرا شده و نتایج موفقیت آمیزی داشته است و ما می توانیم از تجربه آنها بهره ببریم.
معلم منتقد در حالی که فنجان چای را بر می داشت گفت: من منکر بهره گیری از این تجربیات و نتایج آنها نیستم اما اولا در واقع این یک حادثهی جامعه شناختی است که اتفاق افتاده. گروه اول جوایز، رتبه ها، ارتقاء و پاداش ها را کسب می کنند در حالی که گروه دوم نقش ها و فشارهای زیادی را تحمل می کنند

ما همواره مبتنی بر یک نگاه عقب ماندگی در مورد خودمان و پیشرفتگی در مورد کشورهای دیگر، علم را به کشور وارد می کنیم .این طرز در کشور ما سابقه تاریخی دارد از دارالفنون تا اکنون، ما میخواهیم بدانیم الآن در دنیا با چه روشی درس می دهند؛ عین آن را در ایران اجرا کنیم به قول دکارت ما هنوز رویکرد مورچه ای داریم نه زنبور عسلی.

دوم ؛ اگر آنجا پیشرفتهایی هم صورت گرفته، عوامل بی شماری باعث این پیشرفت شده که کاربرد این روشها در کشور دیگر بدون نادیده گرفتن این عوامل نمی تواند پایدار و ریشهای و مثمر ثمر باشد.تغییرات زماني ریشه ای و پایدار است که از دل جامعه به صورت خودجوش برآید، نه اینکه به صورت زائده ای اجباری به جامعه پیوند بخورد. نتیجه این پیوند اجباری چیزی جز تباهی منابع نیست. رویکردهای دیگران هیچ گاه منابع مطلوب را در اختیار ما قرار نمی دهند و حداکثر کاری که انجام می دهند در اختیار گذاشتن منابع دست چندم و بعضا از رده خارج است ، به فرموده رهبر معظم انقلاب تأثیر مبانی معرفتی و مبانی فلسفی و مبانی اخلاقی بر نوع پیشرفتی که جامعه می خواهد انتخاب کند، یک تأثیر فوقالعاده است اروپا
یک سابقه و فرهنگ و مبانی معرفتی ای دارد که پیشرفت اروپا، بر اساس آن مبانی معرفتی است؛ ممکن است آن مبانی بعضا موردقبول ما نباشد و آنها را تخطئه کنیم و غلط بدانیم .

سوما اینها موقعی تأثیر دارند شوند و رغبت درونی ما را برانگیزانند.این سخن تو بی قراری من را مضاعف می » درون سازی « که کند چرا که فلسفه تعلیم و تربیت آنها شامل جهان بینی، انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی شان مطابق ایدئولوژی های خودساخته آنهاست که بر پایه اندیشه های اومانیستی و ماتریالیستی است که مبتنی بر دنیایی بودن، سودمند بودن، اتکاء بر عقلانیت انسان آن هم عقل ابزاری به قول فوکو و هابرماس. و نیاز فعلی و آنی آنهاست و بسیاری از عوامل دیگر را نادیده می گیرد همان طورکه نیچه معتقد است این نوع طرز تفکر؛ آن نوع نظام آموزشی را می طلبد که می خواهد از آدمی یک سکه رایج بسازد .

گفت و گو در نظام آموزشی و معلم منتقد و معلم انطباق جو

معلم انطباق جو: درست است که این رویکردها از کشور های دیگر وارد شده اند اما ریشه در اندیشه بزرگانی چون پیاژه و دیوئی دارند که با تحقیقات گسترده به دست آمده اند.
معلم منتقد: درست است؛ من هم قبلاً گفتم که مبانی علمی و فلسفی این نظریه های یادگیری را مطالعه کرده ام و می دانم مثلاً این تغییرات بر اساس تغییراتی که در جهان علمی و فکری ایجاد شده، بنا شده اند و رویکرد های رفتاری و شناختی و انتقال و کسب دانش، جای خود را به رویکردهای ساختن گرایی و فراشناختی و کشف دانش داده اند اما این زمانی مفید است که ما بدانیم از دیگران چه می خواهیم و چه
نمی خواهیم. تنها آگاهی و ارائه این نسخه ها و راهکارهای سریع نباید ما را قانع کند؛ باید یک نظام پایش هم داشته باشیم به عبارت دیگر بتوانیم دست به انتخاب بزنیم و از تجربه های دیگران بهره مند شویم. اما اگر قرار بر این باشد که یافته های دیگران بخواهد جایگزین داشته ها و یافته های ما شود دیگر مائی وجود نداردبحث من سر تناقضی است که این جا پدید می آید درست عکس آنچه که انتظار می رود معلم در کلاس خود به کار گیرد در کلاس های ضمن خدمت در مورد ما معلمان اعمال می شود؛ یعنی ما به جای روشهای ساختن گرا بیشتر با روشهای عینیت گرا که ذهن معلم را صفحه خالی می داند آموزش می بینیم.


معلم انطباق جو: ولی من هیچ تناقضی نمی بینم.
معلم منتقد: ببین؛ در این کلاس ها شرایط ذهنی و عاطفی معلم که در حقیقت برداشتن نخستین گام در راه یک تغییر اساسی و جهش قطعی در طرز تفکر و رفتار معلمان است در نظر گرفته نمی شود،از ما می خواهند که چیزی به دانش آموزان یاد ندهیم فقط بستر یادگیری را فراهم کنیم یا به تفاوت های فردی توجه کنیم یا به روش یادگیری هر دانش آموز احترام بگذاریم اما خودمان را با انبوهی از روش ها و ابزار های سیتماتیک و طبقه بندی شده محدود می کنند و بر این اساس هم ارزیابی می شویم درست مانند تخت پروکروستس (Prokrustes) که رهگذران را به بهانه مهمان نوازی به خانه خود میبرد و روی تختی می خواباند و اگر از طول تخت کوتاه تر بودند آنقدر آن ها را می کشید یا بدنشان را در روی سندان با چکش می کوبید تا هم اندازه تخت شوند و اگر بلندتر از تخت بودند از پاهایشان می برید تا به اندازه تخت
شوند .
معلم انطباق جو: خوب این آموزش ها برای این است که کار معلمان آسانتر شود و ابهامات و موانع کاری آنها برطرف شود.
معلم منتقد: به تعبیر دکترعبدالعظیم کریمی موانع یادگیری همان عوامل یادگیری هستند. شاید ارائه روشها و نمونه ها خوشایند عده ای باشد اما خلاصه کردن پیچیدگی حیرت آور جریان تعاملات معلم و دانش آموز در تعلیم و تربیت در قالب چند توصیه و فرمول، ناممکن است هر چند تحقق سطحی و صوری تغییرات را ممکن می کند. توانایی آموزش وتدریس چیزی نیست که بتوان آن را از راه گذراندن چند ساعت دوره ضمن خدمت به دست آورد و معمولا توانایی آموزش یک استعداد یا عشق است؛ من فکر می کنم این یک نگاه کارخانه ای و صنعتی به معلم است و بیشتر جنبه تبلیغی دارند تا تعلیمی و الهام بخشی و به جای اینکه حجابها را بردارند خود حجابی برای خودجوشی و خلاقیت و ابتکار معلم شده اند:
در میان هفت دریا تخته بندم کرده ای باز می گویی که دامن تر مکن هشیار باش این نگاه تک ساحتی واین شیوۀ تربیت معلم؛ محصولی جز تولید ابزارها و روشهای جدید و جدیدتر و گرفتار کردن معلم در یک دور بی پایان و تهی کردن او از ذوق و شور و ابداع و اکتشاف است، همین طور که کرانباخ در کتاب روانشناسی تربیتی خود می گوید: استفاده از روش های علمی برای اصلاح  رفتار آدمی خطرناک است و تعلیم و تربیت با ارزشهایی که به کلی از حوزه علم خارج است ارتباط دارد یعنی عواطف، و عواطف را نمی توان به طور سیستماتیک سنجید اگر چنین کنیم کار معلم و دانش آموز را تباه خواهیم کرد.
معلم انطباق جو فنجان چای را روی میز گذاشت و گفت:من فکر می کنم شما زیادی حساس هستید، ما معلمها در مقام عمل و اجرا هستیم و کارشناسان و برنامه ریزان درسی و آموزشی باید در این امور تصمیم بگیرند. این گونه بحث ها فقط برای توجیه ضعف ها و کم کاری ها است.
معلم منتقد: اولاً اگر شما ضعف هایی در کار معلمان می بینید اینها پاسخ های سالم و درستی به کار هایی است که معلمان آنها را بی معنا می دانند ثانیا ؛اتفاقا برعکس این پرسشها برای اتلاف وقت یا فرار از برنامه و روش خاصی نیست بلکه بازگشت دادن جریان تربیت به جایگاه طبیعی خود است جریانی که نه به مدد روشهای نوین بلکه به مدد عشق نه علم، هنر نه فن ، جوشش نه کوشش، ابداع نه القاء، تحول
درونی نه تحمیل بیرونی، خود انگیخته نه دگرانگیخته، فی البداهه نه پیش بینی شده، اکتشافی نه اکتسابی، آموزش های پنهان نه آشکار ایجاد می شود.
معلم انطباق جو: اما دلیلی برای مقاومت معلمان وجود ندارد.
معلم منتقد: من فکر می کنم باور شما در مورد مقاومت معلمان، بیشتر روانشناختی است و شما ساز وکارهای جامعه شناختی را کمتر مورد توجه قرار می دهید و دارای یک پیش فرض کاملاً نادرست هستید؛ معمولاً هر نوع مقاومتی را به طبیعت کارکنان نسبت می دهند در حالی که به عقیدۀ پیتر شولتز: انسان در مقابل تغییر مقاومت نمی کند بلکه مقاومت زمانی رخ می دهد که عدم استقلال در انتخاب وظیفه و نحوه
انجام آن یا به عبارتی فقدان حس کنترل وجود داشته باشد.


در این چمنم سرزنش مکن به خود رویی

چنانکه پرورشم می دهند می رویم


معلم انطباق جو: خوب! این چه ربطی به کلاسهای ضمن خدمت دارد؟
معلم منتقد: همانطور که گفتم مقاومت؛ ضعف ماهیتی کارکنان نیست بلکه بیشتر از ضعف و عدم خلاقیت مدیران در نادیده گرفتن وفعلیت بخشیدن به توانایی های بالقوۀ کارکنان نشأت می گیرد.

دکتر مهر محمدی به نقل از یکی از متخصصان برنامه ریزی درسی در پاسخ به بحرانی که در پی تغییرات نظام آموزشی در دهه 1791 موسوم به دهه تعلیم و تربیت پدید آمده بود می گوید: آموزش و پرورش زمانی که به جهل خود از اینکه نتوانسته است به درون مخاطبان خود نفوذ کند، اعتراف کند نقطه شروع حرکت و تحول را آغاز کرده است. عملکرد کارکنان یک نظام، تا حد زیادی تابع مدیریتی است که بر او اعمال شده است.


معلم انطباق جو: همان طور که گفتم این رویکردها از آزمایش های سخت و پژوهش های عمیق به دست آمده اند و ما باید کمی انعطاف پذیری هم داشته باشیم.
معلم منتقد: تربیت امروزین اگرچه مجهز به روشهای علمی و متکی بر آزمایش های روانشناختی است اما قدرت درونی آن بسیار کم است؛ از سوی دیگر این روشها با این واقعیت، که این یافته ها مقدمه تعابیر گوناگونی هستند که تعابیر پیاژه، دیویی، ویگوتسکی و... تنها یکی از این تعابیر مختلف است و حتی بسیاری از این یافته ها که به نظریکی، حقیقت است به آسانی به وسیله دانشمندان دیگر متزلزل می شوند. اجازه
بده تا با جمله ای دیگر از برتراند راسل پاسخ بدهم او می گوید: اگر عقیده ای مقبول نه فقط حقیقی بلکه کل حقیقت باشد در صورتی که واقع ا در معرض پرسش جدی و دقیق قرار نگیرد؛ نزد آنهایی که آن را قبول دارند با تعصب پذیرفته خواهد شد و اینان کمترین درک و فهمی از مبانی عقلی آن نخواهند داشت و حتی معنای آن حقیقت در خطر ازبین رفتن یا تضعیف شدن قرار خواهد گرفت. به خصوص که بیشتر این روشها متعلق به جای دیگربا آب و هوای دیگر هستند؛ همانند میوه ای که در جای دیگربه بارنشسته اند وبه قول هایدگر با آمدنشان به اینجا،سرگردان وبی خانمان شده اند. بنابراین معلمان باید با پرسش و مباحثه در مورد این نظریه های یادگیری ، روشها، اهداف و صحت و درستی این باورها را با تعمق بیشتر بررسی کنند، آنها باید علت کارهایی که می کنند آگاه باشند و درباره آنها بیندیشند تا بتوانند در تصمیم گیری ها شرکت داشته باشند اما دادن فرصت تصمیم گیری به معلمان به معنای واگذاری مطلق امور به آن ها نیست.


معلم انطباق جو: من فکر می کنم احتیاج به زمان بیشتر و دوره ها و کارگاه های بیشتری برای رفع این مشکل داریم.
معلم منتقد: بله اما باید ساختار این دوره ها هم تغییر کند به قول مولوی:


هردرون کو خیال اندیش شد

چون دلیل آری خیالش بیش شد

گفت و گو در نظام آموزشی و معلم منتقد و معلم انطباق جو

یعنی روح  غلطی که بر این کلاس ها و دوره ها حاکم است باید تغییر کند . معمولاً در کلاسها شوق به یادگیری عمیق و مبتنی بر جوشش و خلاقیت درونی معلم بر انگیخته نمی شود، نیچه می گوید: باید در درون آشوبی بر پا شود تا فرد بتواند ستاره ای بیافریند.
معلم انطباق جو: مگر مشکل کلاسهای ضمن خدمت چیست؟


معلم منتقد: با آنکه امکان دارد راهکاری که کارشناسان طراحی می کنند و ارائه می دهند،کارآیی زیادی داشته باشد،اما گاه سبب می شود که معلمان در عمل و هنگام کار با دانش آموزان در موقعیتهای واقعی کلاس درس،دچار مشکل شوند . در این در این کلاسها مجهز شدن معلمان به فنون و مهارت های جدید مهمتر از این است که او خود چه روشی یا چه ابزاری را ترجیح می دهد و آیا برای آن انگیزه درونی و توانایی لازم را دارد یا نه.

نسان در مقابل تغییر مقاومت نمی کند بلکه مقاومت زمانی رخ می دهد که عدم استقلال در انتخاب وظیفه و نحوه
انجام آن یا به عبارتی فقدان حس کنترل وجود داشته باشد
 به نظر من این کلاسها بر مبنای شناختی نادرست استوار شده اند؛ آن هم اینکه هنوز بر اساس دید گاههای رفتار گرایی و تغییر رفتار معلمان بر پا می شوند و این دیدگاه برای مسأله پیچیده ای همچون فرایند یاددهی-یادگیری راه حلی فوری و کم اثر در دراز مدت است. در این کلاسها مشغله بیشتر مدرسان اشاعه و حراست از یک آموزه است تا کشف و تعمیق آن، در حالی که باید این کلاسها و گردهمایی ها فرصتی برای طرح  سؤال و رفع ابهام و ورود عنصری جدید در روح  روان و ایجاد یک رستاخیز که کل وجود معلم را در بر گیرد و نتیجه اش شکستن بت هایی باشد که رفتار معلمان را جهت دهی می کنند.

امیل شارتیه مربی بزرگ فرانسوی گفته است: هنر معلم نه در سیر کردن بلکه در گرسنه و لاغر کردن ذهن هاست.


معلم انطباق جو: اما ما بر اساس معلومات و ذهنیتی که امروز در دنیای تعلیم و تربیت حاکم است آموزش می بینیم و عمل می کنیم.
معلم منتقد: اینکه ما انسانها تحت سیطره یک پاردایم یعنی یک الگوی فکری مورد پذیرش و ابطال نشده هستیم درست است ولی باید مواظب باشیم که آنقدر آلودۀ موضوع نشویم که وقتی ابطال شد ببینیم قربانی شده ایم.

انتقاد من به پیرایه های بسیاری است که در قالب روش ها و ابزارها، آموزش و پرورش را آلوده به توجه افراطی به این ظواهر کرده است و به قول یاسپرس؛ در آموزش و پرورش نوین وسیله ها جای اهداف را گرفته اند و این بوروکراتیک شدن آموزش و پرورش توانایی و احساس کنترل کار معلمان را تهدید می کند.
معلم انطباق جو: احساس می کنم تاکنون اینقدر دربارۀ کارم با تعمق با همکارانم گفت و گو نکرده ام و دلیل مقاومت و انتقادهای آنان را این طور همدلانه گوش نکرده بودم اما هنوز دلیل این نگرانی زیاد شما را نمی دانم.
معلم منتقد که متوجه حضور و دقت همۀ معلمان مدرسه شد گفت: نگرانی من از تجزیه شدن نگاه وحدت گرایانه و کلی به آموزش و پرورش است که نظام قبلی با همه معایبش آن را حفظ کرده بود، نگرانی من این است هنوز باورها و سازه های ذهنی بسیاری از معلمان که رفتار آنها را جهت می دهد دچار تزلزل نشده است و مخالفت آنها با این روشها که ساخته و پرداخته خودشان نیست به محکوم کردن آنچه در ژرفا
ی این رویکرد هاست بینجامد و به دلیل شناخت سطحی از اصول کلی نظریه های جدید، به رد و انکار اندیشه هایی بپردازند که به درستی نمی شناسند.


کاملی گر خاک گیرد زر شود

ناقص ار زر برد خاکستر شود


معلم انطباق جو: احساس می کنم با شما موافق هستم و هنوز کارهای زیادی باید صورت بگیرد تا ما معلمان بتوانیم دید گاههای یکدیگر را بهتر بشناسیم.
معلم منتقد: بله من هم احساس خوبی دارم. ناتوانی بیرون آمدن از خود و درک دیدگاه های دیگران، علت بسیاری از رفتار های مشکل ساز کوچک و بزرگ است، تغییر یک نظام آموزشی مستلزم تغییر در هویت کارکنان و دانش آموزان آن نظام است و این با تغییر روش ها و مهارت ها ایجاد نمی شود بلکه این تغییر هویت و باورها است که منجر به تغییر روش ها و ابزار و مهارت ها و حتی نهادینه شدن آنها می شود؛ در واقع هیچ تغییر رفتاری تا از درون ریشه نگیرد در بیرون ظاهر نمی شود. اگر به جای آموزش این ریزه کاریهای مکانیکی و یکنواخت و برنامه های قالبی؛ معلمان و مربیان و حتی والدین، ازاصول کلی نظریه های رشد و یادگیری آگاهی پیدا کنند موجبات انگیزش و گسترش بینش و تمایلات درونی و فطری آنها فراهم می شود و آنها روش های تربیتی را از آن خود و متناسب با توانایی ها و شرایط خاص خود به کار
می گیرند و مهمترین اصل یعنی احساس کنترل کار خویش موجب عزت نفس آنها می شود.

در این هنگام صدای زنگ مدرسه و همهمه دانش آموزان و صحبت های مدیر و دیگر معلمان که این گفت و گو را تبلور اندیشه های خود و روزنه ای برای دستیابی به درون پنهان خود می دیدند خبر از پایان دلنشین این هم اندیشگی و آغاز یک واقعیت تمام ناشدنی و گشودن افق های جدید فکری و راههای متفاوت عملی می داد در حالی که نوشیدن چای با چاشنی شک به اصالت اندیشه ها بسیارشیرین و دل انگیزتر می نمود.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

تفکیک آموزش و پرورش و معلمان ماموران امر به معروف و نهی از منکر

"معاون پرورشی آموزش و پرورش اظهار داشت: در ابلاغیه دستورالعمل امر به معروف و نهی از منکر به مدارس ، مطابق با سیاست های کلی امر به معروف و نهی از منکر در سیاست های آموزش و پرورش نیز تبیین شد.بدین گونه که ساختاری را در نظر گرفته ایم به عنوان" یادآوران و یاوران معروف" یادآوران دانش آموزانی هستند که از هر کلاس یک نفر در حوزه توسعه و ترویج معروف انتخاب و فعالیت می کند ، یاوران معروف نیز یکی از همکاران مدرسه از معلمان تا ناظم به عنوان مربی و سرپرست دانش آموزان منتخب در راستای اجرای سیاست های ابلاغیه کار را مدیریت می کند.

تفکیک آموزش و پرورش و معلمان ماموران امر به معروف و نهی از منکر

کاظمی در پاسخ به این سوال که نقش معلم پرورشی و دینی در ترویج امر به معروف و نهی از منکر چه بوده و آیا این سیاست گذاری هدف خاصی را دنبال می کند یا خیر، افزود: معلمان پرورشی و دینی صدها وظایف دیگر بر عهده دارند، فعالیت های دینی مانند نماز و مشارکت در مراسم های مذهبی و ... بنابراین هدف از اجرای این ابلاغیه در آموزش و پرورش سهیم شدن تمامی معلمان از معلم ریاضی تا زبان انگلیسی در امر آموزش امر به معروف و نهی از منکر به دانش آموزان است. معاون پرورشی آموزش و پرورش گفت: اینکه متکی به یک معلم در پرورش دینی دانش آموزان باشیم ، اشتباه است چرا که گاهی شاید یک معلم فیزیک یا ریاضی در تفهیم و تاثیرگذاری مسائل مذهبی و دینی موثرتر و موفق تر عمل کند." (1)

تفکیک آموزش و پرورش و معلمان ماموران امر به معروف و نهی از منکر

نکته اول :
به دورۀ تحصیلی اجرای این طرح ، اشاره نگردیده است ، تصور می کنم به حکم عقل می بایست در سطح متوسطه انجام شود ، اما یک دانش آموز برای رسیدن به چنین قابلیتی صرفا باید عضو بسیج و یا انجمن اسلامی دبیرستان باشد و یا احراز توانایی های دیگر ی هم برای او لازم است ؟ یا هر دانش آموزی که صرفا داوطلب باشد قابل قبول است !

کلاس درس و محدودیت زمانی آموزش و حجم زیاد کتب درسی که اغلب با زمان بندی وزارتخانه هم همخوانی متناسبی ندارد، چنین فرصتی را چگونه فراهم خواهد ساخت ؟ آیا تصور نمی کنید یادآوران معروفی که صرفا دانش آموزند با مشاهده و یا تذکر خود نسبت به خطای همسن و سالان خود بیشتر از آن که برخوردی کارشناسی و یا عقلانی داشته باشند، برخوردی احساسی منجر به زد و خورد و دعوا خواهند داشت ؟

   لابد همگی به یاد داریم " شهید علی خلیلی طلبه جوانی بود که در تیرماه 1390 در یکی از خیابان‌های تهرانپارس در جریان نجات یک دختر از حادثه مزاحمت به نوامیس مردم توسط چند شرور خیابانی مورد سوء قصد قرار گرفته و به شدت از ناحیه شاهرگ صدمه دیده بود راهی بیمارستان شد و جان سپرد." (2)
تصور نمی کنید انتخاب دانش آموزی که تجربه و مهارت و سوادی هم سطح دیگر دانش آموزان دارد برای این اصل مهم آموزشی و یا مذهبی ، به دور از عقل یا شرایط اجتماعی باشد ؟

آستانۀ تحمل افراد جامعه پایین و میزان تنش های فیزیکی در جامعه امروز ما خصوصا در بین نوجوانان و جوانان بسیار بالاست که از دلایل عمده آن حاکمیت واقعیت تلخ ضرب و شتم مدیر و معاون و معلم و حتی قتل آنان است. ما نمی توانیم با طرح خود ، کاتالیزوری برای ایجاد و تقویت این برخوردها فراهم سازیم. اعتراف امروز شما بهترین جرقه برای ایجاد تفکر بازگرداندن دو وظیفه خطیر و جهانی معلمان به آنان است.



نکته دوم :
معلمان هر سرزمینی فقط معلم نیستند، هم زمان ، پدر و مادری دلسوز و راهنمایی فرهیخته برای دانش آموزان هستند. معلمی ، عشق است و هنر ، هنر موجود در تارو پود و کارکرد معلم بر وجود دانش آموزان اثری ماندگار می گذارد. به شرایط نامساعد زندگی امروزی معلمان نگاه نکنید که صلابت و استواری آنان را در جامعه خدشه دار ساخته است ، روزگاری ، سِتبری سینۀ معلمان مورد حسرت و غبطۀ خاص و عام بود اما امان از همان روزگار که خم بر وجود معلمان این سرزمین وارد آورد.


جناب آقای کاظمی ،
امروز تصمیم و بیان شما فریاد چند سالۀ ما را تأیید کرد که جدایی آموزش از پرورش ، اشتباه بزرگی بوده است. وجود بحران های اخلاقی ، افسردگی ، کتک کاری و ضرب و شتم و قتل و خودکشی و..... و افزایش و تداوم آنها در مدارس نتیجۀ سلب وظیفۀ " تربیت و پرورش " از معلمان بوده است. بدون در نظر گرفتن نظام سیاسی ، چرا در زمان تحصیل ما، این پدیده ها در مدارس حاکم نبود اما امروز هست ؟

بلی عوامل بسیار دیگری نیز در این آشفته بازار تربیتی حاکمیت دارد اما حضور معلم در کلاس درس با به کارگیری تمامی توان و مهارت و تجربه اش ، دانش آموزانی مقیّد به اخلاق و رفتار متناسب به بار می آورد. هم معلم احترام و اُبهت داشت و اثرگذار بود و هم دانش آموز اثر پذیر بود، چون معلم فقط تدریس خشک و خالی نداشت . دو جملۀ ضمن تدریس معلم ، آویزۀ گوش های دانش آموزان امروز و شاغلان و والدین فردای جامعه می گشت. اما با تفکیک پرورش از آموزش ، معلمان حتی اجازۀ گفت و گوی صمیمانه با دانش آموزان را نیز از دست دادند و تا خواستند نظر خود را بیان کنند و یا دانش آموزی را راهنمایی کنند ، توسط دبیر پرورشی و یا مدیر مدرسه ، مسکوت نگه داشته شدند که جزئی از وظایف شمای معلم نیست پس دخالت نکنید!

لذا معلمان فقط به امر آموزش و یا تعلیم پرداختند و فاصلۀ احساسی - سلسله مراتبی معلم و دانش آموز ، از بین رفت.

تفکیک آموزش و پرورش و معلمان ماموران امر به معروف و نهی از منکر

جناب آقای کاظمی ،
همچنان که گفتید ، گاه یک جمله یا زمزمۀ محبت و یا حتی نگاه نافذ مهربان یک دبیر فیزیک و شیمی و یا ادبیات و جامعه شناسی و.... زندگی دانش آموزی را زیر و رو می سازد و او را از ورطۀ نومیدی و نیستی به هستی و امیدواری برمی گرداند. مسیر تصمیم گیری ابلهانه و یا احساسی او را تغییر می دهد. آری گاه حتی یک نگاه محبت آمیز معلم ، قدرت بازگرداندن دانش آموز لب پرتگاهی را به طور معجزه آسایی به زندگی دارد.
نظام آموزشی تمامی این توانایی های معلمان را نادیده گرفته است و دچار نابه سامانی اسف باری گردیده است چون نظام آموزشی از تمامی قابلیت های جادویی معلمان به طور بهینه و مطلوب استفاده ننموده است. این توان و قدرت نهفتۀ یک معلم است ربطی به رشته و سن و .... ندارد. جملۀ آخر شما عین واقعیت است و قابل تحسین است و بسیار خوشحالم که برای اولین بار یک معاون پرورشی در حد وزارتخانه بدان معترف است ، یعنی هر دبیر و معلمی قابلیت اثرگذاری اخلاقی - دینی بر دانش آموزان را دارد. برخی متوجه این قدرت هستند و به طور اکمل از آن استفاده می کنند و برخی از معلمان از وجود آن غافلند.

نکته سوم
اصلا لزومی به اجرای این طرح نیست. به جای آن اجازه دهید دبیران پرورشی به همان صدها ! وظیفۀ خود پرداخته و معلمان نیز به دو کارکرد اصلی خود یعنی " آموزش " و" پرورش " و یا " تعلیم "و " تربیت " بپردازند. بدین طریق هم آنان صد وظیفۀ خود را به خوبی و در کمال آرامش انجام خواهند داد و هم معلمان در از بین بردن خلاء های تربیتی جامعه خواهند کوشید. معلمان در کلاس درس و مدرسه ، هر دائم در حال امر به معروف و نهی از منکرند، منتهی با این نام خیر و با نام آموزش و پرورش. چه فرقی می کند نتیجه یکسان است. هدف ارشاد و راهنمایی و هدایت دانش آموزان کم تجربۀ بدون مهارت زندگی ، برای جامعه پذیری و فراگیری ارزش ها و هنجارهای اجتماعی است تا حد درونی شدن آنها. هدف تربیت نیروهایی اخلاق مدار آشنا با فرهنگ و آداب ایرانی - اسلامی است.

تفکیک آموزش و پرورش و معلمان ماموران امر به معروف و نهی از منکر

جناب آقای کاظمی ،
همان قدر که جدایی دین از سیاست خطرناک است ، جدایی پرورش از آموزش نیز نتایج اسفباری دارد و حتی اثرات تخریبی این جدایی بیشتر از مورد اول است.به عنوان یک معلم ، انتظار اتخاذ تدابیر جسورانه تری از سوی شما در این عرصه مهم می رود. بالاخره باید از یک جایی ، حرکتی نو آغاز شود.

اعتراف امروز شما بهترین جرقه برای ایجاد تفکر بازگرداندن دو وظیفه خطیر و جهانی معلمان به آنان است. برای نجات نظام آموزشی کشور و اعتلای روز افزون آن و ارزشمندی واقعی معلمان این سرزمین بار دیگر به اتحاد آموزش با پرورش ، تصمیم بگیرید. سپاس

همکاران محترم و بزرگوار ، روز جهانی معلم بر شمای سنگردار تعلیم و تربیت مبارک .همیشه روزگار سربلند باشید.


1) گروه اخبار صدای معلم ، 11 مهر 1397 ، برگرفته از خبرگزاری برنا. عنوان خبر : معلمان مأمور امر به معروف و نهی از منکر می شوند.
2) کد خبر: ۸۹۵۷ - ۱۵ فروردين ۱۳۹۳ .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور