گروه اخبار/ عضو هیات رئیسه مجلس از منتفی شدن طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش خبر داد و گفت: تمامی متقاضیان طرح استیضاح، امضای خود را پس گرفتند.
" عاقل را یک اشاره کافی است "
می گویند :
"یکی از شاهزادگانی که به سعدی شیرازی ارادت داشت، محرمانه از پرنس بانوی خویش به وی شکایت کرد که هرساله برای من سه قلوی دختر میآورد و از او علاج خواست .سعدی راهحلی نشان داد که پرنس بانو را سخت برآشفته کرد و فرمان داد وی را از شهر اخراج کنند.
شیخ بار سفر بست و زاد و توشه سفر را در یکتای خورجین و تای دیگر را خالی گذاشت .آنگاه خورجین را روی الاغ انداخت، ولی از هر طرف که خورجین را میانداخت، آن طرفی که پر بود، سنگینی می کرد و به زمین میافتاد. پرنس بانو که از پنجره کاخ این ماجرا را مینگریست، به سعدی بانگ زد و گفت: بار کج به خانه نمی رسد .
چرا وسایلت را مساوی در هردو طرف خورجین نمی گذاری تا تعادل برقرار شود و بارت به زمین نیفتد؟
سعدی گفت: از ترس شما؛ زیرا من هم جز آنچه شما گفتهاید، نگفتم ولی شما امر کردی مرا از شهر بیرون کنند "
زمانی که یادداشت پیشین را در مورد استیضاح بطحایی می نوشتم ( این جا ) فکر نمی کردم که این استیضاح وصول شود
در آن یادداشت به تحلیل محتوایی موارد مورد ادعای استیضاح کنندگان وزیر آموزش و پرورش پرداختم .در فضای داخلی آموزش و پرورش ما فرهنگ مطالبه گری و پرسشگری وجود ندارد و اگر هم باشد بسیار کم رنگ است
ذکر این نکته مهم است که استیضاح و برکناری دو وزیر در فاصله زمانی بسیار کوتاه کم سابقه بوده است .
در کنار فشار افکار عمومی برای تغییر در وضعیت موجود که نوک پیکان بیشتر متوجه " وضعیت اقتصادی و معیشتی " است اما این حرکت نمایندگان مجلس هم که با جوهره " فرصت طلبی " و " عوام فریبی " آمیخته است به نظر می رسد نیم نگاهی هم به انتخابات سال 98 مجلس داشته باشد .
اما نباید از ذکر این موضوع مهم غافل شد که نقد رفتارهای نمایندگان مجلس که بخش مهمی از آن ریشه در ساز و کارهای انتخاباتی و البته بیمار و ناقص در سپهر سیاسی - اجتماعی ایران دارد هرگز به معنای تایید عملکرد وزیر آموزش و پرورش حداقل در مورد عمل به برنامه های ارائه شده و نیز انتظارات معقول معلمان و ماموریت های آموزش و پرورش نیست . مدیرانی هم که در آموزش و پرورش مشغول فعالیت هستند اکثرا بیش از آن که نگران آینده این دستگاه و سرنوشت دانش آموزان و معلمان باشند مواظب " میز " خود هستند تا در هر شرایطی و به هر قیمتی آن را حفظ کنند
زمانی که بحث استیضاح فانی مطرح بود نوشتم : ( این جا )
" اگر فانی در این دوره از یک روابط عمومی قوی ، کارآمد و هوشمندی برخوردار بود می توانست تعامل بهتری با بدنه فرهنگیان و نیز رسانه های مستقل برقرار کند و بار منفی افکار عمومی علیه وی تعدیل می شد...
فانی همچون سایر وزرا سیاست ها و برنامه های خوبی را قبل از تصدی مقام وزارت به جامعه و معلمان ارائه نمود ، اما افتادن در دام روزمرگی و فقدان یک تیم مدیریتی قوی ، علمی و دلسوز موجب شد تا به تدریج از برنامه های اعلام شده فاصله بگیرد و شکاف میان صف و ستاد تشدید شود .
تشکل هایی هم که با صفات " صنفی " و یا " سیاسی " در درون آموزش و پرورش هستند اکثرا فاقد جایگاه و مقبولیت بین معلمان بوده و بیشتر جنبه نمایشی داشته و کارکرد انتخاباتی دارند شاید بهتر باشد وزیر آینده آموزش و پرورش در کنار برنامه ای که برای رای اعتماد به مجلس ارائه می کند یک تیم منسجم و همدل را در کنار خود داشته باشد تا بتواند از عهده حرف ها و قول هایی که داده است برآید و دائما مجبور نباشد تا در راهروهای مجلس به دنبال قانع کردن نمایندگانی باشد که به صورت غیرواقعی و با ادبیات پوپولیستی در پی ارائه چهره دیگری به معلمان هستند و خود را دلسوز و ناجی معلمان معرفی می کنند.... "
زمانی که روحانی دانش آشتیانی را مجددا برای وزارت آموزش و پرورش معرفی نکرد در یادداشتی با عنوان :
" اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی ... سخنی با وزیر آموزش و پرورش دولت دوازدهم " به 5 مورد به صورت تحلیلی پرداختم . ( این جا )
به نظر می رسد بطحایی از تجارب دو وزیر ناکام قبلی نکاتی را متوجه شده است هر چند در راهبردها تغییر خاصی انجام نداده است .
یکی از نقاط قوت بطحایی تیم روابط عمومی ایشان است .
هر چند نقدهایی مطرح است اما در تعامل با رسانه های مستقل و آزاد نمره قابل قبولی می گیرد .
در وزارت فانی از ورود مدیر صدای معلم به نشست رسانه ای جلوگیری می شود و حتی عذرخواهی رسمی هم نمی شود .
در وزارت دانش آشتیانی مدیر صدای معلم از مجلس دانش آموزی اخراج می شود و حتی وزیر به نامه مدیر این رسانه پاسخی نمی دهد .جمع کردن یک عده سالمند بی برنامه و بله قربان گو که حتی رسم گفت و گو و نقادی بلد نیستند بطحایی را در برابر این پرسش قرار خواهد داد که آیا همچون فانی و نیز سایر وزرای پیشین معتقد به " جامعه شمشادی " بوده و فراتر از خود را در " اتاق فکر " تحمل نمی کند ؟
از نقاط قوت دیگر وزارت بطحایی مرکز حراست و مدیریت نسبتا قابل قبول مدیریت آن یعنی کفراشی است .
اما از این دو که بگذریم بطحایی نیز مانند دو وزیر قبلی تیم کاری قابل قبول و منسجمی ندارد .
شاید یکی از نقاط ضعف عمده و غیر قابل اغماض بطحایی در عملکرد معاون حقوقی و امور مجلس نهفته باشد .
از نظر من باسواد ترین ، مقبول ترین و نیز هوشمند ترین فرد باید در این سمت قرار گیرد .
به باور من فانی و بطحایی در این زمینه بسیار ضعیف بودند .
بطحایی در آذرماه 95 پس از آن که دانش آشتیانی وزیر شد در فاصله حدود یک ماه از معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش خداحافظی و رئیس مرکز نظارت سازمان برنامه و بودجه و معاون نوبخت شد . ( این جا )
این مساله موجب شده است تا بطحایی نتواند در برابر سازمان برنامه و بودجه به صراحت و شفاف انتقاد کند و البته تحمیل علی الهیار ترکمن که پیش از تصدی معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی مسئولیت آموزش را در سازمان برنامه و بودجه بر عهده داشت باعث شده است حتی نتواند در مورد مدرک تحصیلی این فرد به اظهار نظری شفاف و صادقانه بپردازد و عملکرد ضعیف الهیار ترکمن در بودجه 97 و نیز پرداخت مطالبات معلمان و نیز پاداش بازنشستگان وزارت بطحایی را در منظر افکار عمومی مساله دار کرده است .
تحمیل علی الهیار ترکمن که پیش از تصدی معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی مسئولیت آموزش را در سازمان برنامه و بودجه بر عهده داشت باعث شده است حتی نتواند در مورد مدرک تحصیلی این فرد به اظهار نظری شفاف و صادقانه بپردازد در یک نمونه عیان کافی است به پرسش و پاسخ من و الهیار در نمایشگاه دستاوردهای یک ساله توجه کنید . ( این جا )
ایشان پرداخت سختی کار معلمان را غیرقانونی می داند اما آدرس درست و یا مطمئنی هم برای جبران تبعیض میان این قشر با سایر کارمندان هم نمی دهد .
به این سوال پاسخ نمی دهد که چرا باید معلمان از کمک های رفاهی مستقیم و غیرمستقیم محروم باشند ؟
او در قالب " آرزو " می گوید که باید قانون خاصی برای معلمان تدوین شود .
اگر الهیار واقعا صادق و دلسوز است نیازی نیست که قانون جدید برای معلمان تدوین کند .
همان قانون مدیریت خدمات کشوری را درست و کامل برای معلمان اجرا کند .
به عنوان مثال بند 5 از ماده 68 قانون مدیریت خدمات کشوری ( 1 ) را برای معلمان اجرا کند اما مشکل این جا است که مسئولان و مشخصا شورای توسعه مدیریت ؛ " معلمی " را به عنوان یک تخصص و یا مهارت با پیچیدگی های خاص خویش نگاه نمی کند .
الهیار همیشه خود را از دیگران طلبکار می داند .
بطحایی باید بداند که او وزیر آموزش و پرورش است و البته از دوستی با نوبخت و مماشات با الهیار ترکمن تاکنون برای معلمان آبی گرم نشده است .
اگر بطحایی بتواند 13 شهریور ماه از استیضاح رهایی پیدا کند و یا رای اعتماد مجدد نمایندگان را کسب کند و اگر در نظر دارد تا 4 سال وزارت پیشه کند بعید است با این تیمی که دارد بتواند موفق شود و به قول معروف :
" بار کج به منزل نمی رسد " .
درست است !
بطحایی باید رو در بایستی را کنار بگذارد به ویژه آن که در افکار عمومی معلمان " نوبخت " جایگاه و مقبولیتی ندارد و سکوت و یا توجیه ایشان در مورد مواضع و نیز عملکرد رئیس سازمان برنامه و بودجه ممکن است که در آینده سرنوشتی شبیه " فانی " را برای بطحایی نیز رقم بزند .
بطحایی باید بداند که نمی تواند همه را راضی نگه دارد .
نتیجه طبیعی این رویه نارضایتی همه خواهد بود .
مهم تر از همه این ها ؛ جمع کردن یک عده سالمند بی برنامه و بله قربان گو که حتی رسم گفت و گو و نقادی بلد نیستند بطحایی را در برابر این پرسش قرار خواهد داد که آیا همچون فانی و نیز سایر وزرای پیشین معتقد به " جامعه شمشادی " بوده و فراتر از خود را در " اتاق فکر " تحمل نمی کند ؟
اما از این مسائل که بگذریم چند نکته مهم و استراتژیک را نباید از نظر دور داشت .
قبلا به این موضوع اشاره کرده ام و دوباره آن را یادآوری می کنم .
در فضای داخلی آموزش و پرورش ما فرهنگ مطالبه گری و پرسشگری وجود ندارد و اگر هم باشد بسیار کم رنگ است .
شاید بتوان گفت که اکثریت معلمان در برابر موضوعات مهم و چالش برانگیز آموزش و پرورش " بی تفاوت " و یا " منفعل " هستند .
" محافظه کاری " صفت عمومی و غالب برای اکثر معلمان است و البته برای توجیه وضعیت موجود هزار و یک بهانه می تراشند ....
معلمان ما خیلی با " رسانه " و " کارکردهای " آن آشنایی ندارند و می توان گفت فاقد " سواد رسانه ای "هستند چه بسا دانش آموزان در این زمینه از آنان هم جلوتر باشند .
حوصله نوشتن و تحلیل موضوعات و مسائل را هم اکثرا ندارند .
تشکیلات قانونی منسجم و فراگیری مانند " سازمان نظام معلمی " ندارند که بخواهد با پایه گذاری " هویت معلمی " جایگاهی برای ارتقای منزلت آنان ایجاد کند .
تحرکی هم در این زمینه از سوی آنان دیده نمی شود .
شاید عدم شناخت و مطالعه از این ساز و کار موجب بی تفاوتی و در برخی موارد دشمنی با آن گردیده است .
به نظر می رسد یکی از دلایلی که موجب شده است تا معلمی در عداد " مشاغل سخت " تعریف نشود و یا در زیر مجموعه مشاغل تخصصی با ضریب مربوطه تعریف نشود فقدان همین تشکیلات باشد .
تشکل هایی هم که با صفات " صنفی " و یا " سیاسی " در درون آموزش و پرورش هستند اکثرا فاقد جایگاه و مقبولیت بین معلمان بوده و بیشتر جنبه نمایشی داشته و کارکرد انتخاباتی دارند .
معلمان هم اکثرا اعتمادی به این تشکل ها ندارند .
به عنوان مثال با این که بیش از یک ماه از کلید خوردن استیضاح بطحایی در مجلس می گذرد تشکل هایی که دائما با وزیر نشست و جلسه و... می گذارند حتی یک تحلیل ساده در مورد این استیضاح به افکار عمومی ارائه نکرده اند .
این ها اکثرا در موضوعات مهم آموزش و پرورش " غایب " بزرگ هستند .
رسانه هایی که در حوزه " آموزش " فعالیت دارند خیلی حرفه ای و قوی نیستند .
این ها را می شود در نوع و محتوای پرسش های آنان در نشست های رسانه ای ارزیابی کرد و نمره داد .
قبلا هم گفته ام این رسانه ها خیلی آموزش و پرورش را جدی نمی گیرند و خبرنگاران آنان هم بیشتر حالت یک " کارمند " را دارند .
حضورشان در نشست ها بیشتر صوری بوده و با یک و یا چند گزارش سطحی تمام می شود .
برخی اوقات هم که به نشست ها دیر می رسند و یا نمی آیند مطالب و گزارش های دیگران را کپی می کنند .
آنان هم مانند بسیاری از معلمان ما " کارمند " هستند و درگیر " روزمرگی " و به گونه ای باید " معیشت " تامین شود .
مدیرانی هم که در آموزش و پرورش مشغول فعالیت هستند اکثرا بیش از آن که نگران آینده این دستگاه و سرنوشت دانش آموزان و معلمان باشند مواظب " میز " خود هستند تا در هر شرایطی و به هر قیمتی آن را حفظ کنند .
وظیفه اکثر آنان در مدح و تملق مقامات بالاتر و شخص وزیر خلاصه می شود .
شرح حال نمایندگان مجلس هم گفته شد .
نگاه آنان به آموزش و پرورش از نوع " عزل و نصبی " است و اکثرا شناختی از آموزش و کارکردهای آنان ندارند و به آموزش و پرورش به عنوان " سازمان رای " می نگرند .
کلید رمز آنان هم در اکثر استیضاح ها ؛ "عدم وجود ضابطه در انتخاب مدیران و عدول از قانون " است اما چند مساله دیگر را برای " جوری جنس " کنار آن می چینند .
حال کلاه خود را بالاتر بگذاریم و ببینیم و تحلیل کنیم :
آیا انتظار معجزه داریم ؟
با این اوصاف و با نگاهی که حاکمیت و جامعه به موضوع " آموزش " دارد اگر فردی در راس این وزارتخانه قرار گیرد چه باید کند ؟
( 1 )
5- فوقالعاده شغل برای مشاغل تخصصی، متناسب با سطح تخصص و مهارتها ، پیچیدگی وظایف و مسؤولیت ها و شرایط بازار کار با پیشنهاد سازمان و تصویب هیأت وزیران برای مشاغل تا سطح کاردانی حداکثر (700) امتیاز و برای مشاغل همسطح کارشناسی حداکثر(1500) امتیاز وبرای مشاغل بالاتر حداکثر (2000) امتیاز تعیین می گردد.
قرار است روز سهشنبه ۱۳ شهریور ۹۷ در صحن علنی مجلس استیضاح وزیر آموزش و پرورش برگزار شود.
شخص بنده در زمان رأی اعتماد مجلس به وزیر پیشنهادی رئیسجمهور بهدقت تمام بندها و حرف حرف برنامههای نگاشته شده توسط دیگران برای وزیر را خواندم و در همان زمان عرض کردم که برنامههای وزیر کپی شده سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است و هیچ ضمانت اجرایی ندارد و برنامه بدون ضمانت اجرایی یعنی هیچ و پوچ و آقای وزیر در دفاعیات خود برای این پست، بهجای اتکا به داشتههای خود پشتگرمی خود را به نوبخت اعلام کرد و ضمانت اجرایی این پشتگرمی را در آقای الهیار ترکمن میدید .
سایر معاونین وی نیز که حلقهای از بیبرنامهها دور و بر وزیر را محاصره کرده بودند و میراث دار زمان آقای فانی بودند و صرفاً برای ماندن تلاش میکردند نه تلاش برای تحول و خدمت، نهایتاً بیبرنامگی و آشفتگی به دوران بطحایی منتقل شده که به کام معاونین و انصار پیشتاز که از ابقا در پست خود مطمئن و مسرور بودند.
این شو تبلیغاتی اگر برای فرهنگیان آب نداشته باشد برای نمایندگان نان دارد مهمترین خصیصه وزیر در وزارتخانه عدم استقلال رأی در تصمیمگیری و در خارج از وزارتخانه و مصيبت بزرگتر اینکه بخش اقتصادي دولت او را قبول ندارند و این مورد از همان ابتدا در گفتارهای وزیر و متوسل شدن ایشان و وابستگی به نوبخت مشخص بود و نقادان دلسوز آموزش و پرورش اخطار دادند و نشانهها و دلایل دقیق و منطقی خود را نسبت به عدم توانایی وزیر پیشنهادی بیان کردند گویا گوش شنوایی برای شنیدن وجود نداشت و نمایندگان در بین احساسات پیروزمندانه انتخابات ریاست جمهوری رأی قاطعی به وزیر دادند بدون اینکه برنامههای ایشان را واکاوی و ضمانت اجرایی برنامهها را بررسی کنند درصورتیکه آقای وزير در حد و اندازه آموزش و پرورش نبود و نیست و نبودش هم فرقي به حال آموزش و پرورش نمیکند و همان برنامه ایده آلیستی را نیز برایش نوشتند تا رأی بیاورد و تا امروز میتوان بهجرئت اذعان کرد که یکقدم مثبت برنداشته که هیچ، حتی نتوانست در مقابل حذفیات حقوقی فرهنگیان هم نالهای از سر استیصال سر دهد، عدم تخصیص بودجه برای سرانه مدارس، پشت پرده اردوگاه شهید باهنر، عدم برنامه برای مدارس تیزهوشان و آزمون سمپاد، ناکام ماندن سند تحول بنیادین، عدم اجرای نظام رتبهبندی و ... آنچه گفته شد جزئی بیش از خرابیهای ایشان نیست و خبرها از اوضاع اسفبارتر به گوش میرسد که نوای تار آن در آینده به گوش خواهد رسید ؛ بنابراین عدم وجود وزیر، بهتر است و اگر این وزارتخانه يك سال وزير نداشته باشيد اتفاقي نمیافتد اما اگر يک وزير ضعيف سه سال سکان این وزارتخانه را در دست داشته باشد براي اين نهاد اساسی تعلیم و تربیت فاجعه میشود.
ایکاش از همان اول آموزش و پرورش وزير نداشت و در همان زمان در یادداشتی عرض کردم بگذار وزارتخانه بی وزیر باشد بهجای آنکه یک آدم ضعيف بیزبان بیاورند و وزيرش كنند تا فريادهاي معلمين مظلوم خاموش شود و نااميدانه ادامه بدهند و اين برای آموزش و پرورش فاجعه است.
بنابراین استیضاح وزیر حاشيه عليه متن است ؛ يك حاشيه ضعيف شهرستاني عليه متن قيام كرده كه نمیتوانند كاري بكنند و در زمان استیضاح هم مواردی مانند نزدیکی شروع مدارس، مشکلات وزارتخانه، وااسفا های نبود وزیر برای دستگاه تعلیم و تربیت، مناسب نبودن زمان استیضاح و قس علیهذا ...
قاطع عرض میکنم این شو تبلیغاتی اگر برای فرهنگیان آب نداشته باشد برای نمایندگان نان دارد و صدای عدالتطلبی و حقخواهی جامعه فرهنگی را خاموش یا کمرنگ خواهد کرد و نمایندگان نیز ظاهراً وظیفه نمایندگی را به نحو احسن انجام دادهاند.
لذا تأکید میکنم نبود وزیر از بودنش خرابیهای کمتری به بار خواهد آورد و در جلسه استیضاح پیش روی نیز وزیر ابقا میشود و تا یک سال دیگر که کارد به استخوان فرهنگیان و آموزش و پرورش برسد و فریاد اعتراض و ناله ناکارایی و ناکارآمدی وزیر و دستگاه حاکم گوش فلک را کر کند .چرخ بر همین منوال کج دار و مریز خواهد چرخید و فرهنگیان باید دندان روی جگر بگذارند و دستگاه عریض و طویل تعلیم و تربیت باید منتظر باشد تا استیضاح در سال 98 منجر به عزل وزیر شود و در آنوقت نیز وزیر جدید تا بر مسند قدرت تکیه بزند و بر اوضاع و احوال مسلط شود و برنامههایش را اجرایی کند و اگر وزیر قابلی باشد نوبت انتخابات و تبلیغات میشود و بازهم قصه بیکلاه ماندن فرهنگیان و مشکلات آموزش و پرورش و وعده و وعیدهای جدید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
یکشنبه 4 مرداد نمایشگاه دستاوردها و عملکرد یکساله وزارت آموزش و پرورش در دولت دوازدهم با حضور خبرنگاران ، وزیر آموزش و پرورش و مسئولان ستادی و اداری در دبیرستان ماندگار البرز برگزار گردید .
در ابتدای این مراسم « سید محمد بطحایی » به دفاع از عملکرد یک ساله خود به عنوان " وزیر آموزش و پرورش " پرداخت .
در این نمایشگاه معاونت ها و دوایر ستادی هر یک جداگانه به ارائه کارنامه و عملکرد خود پرداختند .
در بخش های پیشین گفت و گوی دانش آموزان البرزی و صدای معلم در مورد عملکرد وزیر آموزش و پرورش ، بخش نخست پرسش و پاسخ با معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش و پرسش و پاسخ با رئیس آموزش و پرورش استثنایی منتشر گردید .
بخش آخر پرسش و پاسخ صدای معلم و علی الهیار ترکمن معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش منتشر می گردد .
نجات بهرامی ( معاون رسانه ای مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش ) :
آقای پورسلیمان
فقط کوتاه و مختصر .
انشا نخوانید !
سوال بپرسید !
صدای معلم :
کوتاه و مختصر !
آقای الهیار !
سیاست اصلی دولت خرید خدمات از بازار آزاد و توسعه مدارس غیردولتی است. شما و آقای بطحایی بارها اعلام کرده اید که قیمت تمام شده خدمات آموزشی در بخش دولتی بیش از 3 برابر بخش خصوصی است. چرا شما این سیاست را دنبال نمی کنید ؟
چرا این را صریح و شفاف به جامعه و معلمان اعلام نمی کنید ؟
مطابق قوانین ؛ چهار گروه برای مستمری سقفی برایشان پیش بینی نشده است .
این 4 گروه عبارتند از :
قضات ، دیوان محاسبات کشور ، کادر سیاسی وزارت امور خارجه ، اعضای هیات علمی دانشگاه ها .
3 گروه اول " جایگاه حاکمیتی دارند .
گروه چهارم هم به روز و با توسل به " رانت " خودش را حاکمیتی کرده است .
وضعیت آموزش و پرورش و معلمان هم این وسط مشخص نیست !
برخی می گویند حاکمیتی است و بعضی دیگر غیرحاکمیتی .
نمی دانیم چه کاره ایم !
لابد با استفساریه ای بگیریم تا وضعیت مان مشخص شود .
آقالی الهیار !
معلمان در زمستان سال 85 جلوی مجلس جمع شدند ، اعتراض کردند و هزینه ها دادند برای این که " قانون مدیریت خدمات کشوری " که قبلا استرداد شده بود قانون شده و اجرا شود .
بابت تصویب آن خیلی ها هزینه دادند ...
خودتان می دانید و مستحضر هستید همه گروه ها و نهادها و وزارتخانه ها به نوعی سعی کردند خودشان را از شمول این قانون خارج کنند .
به نظر می رسد تنها گروهی که مانده اند ؛ " معلمان " هستند .
همیتن قانون هم برای معلمان درست و کامل اجرا نمی شود .
" دیوان محاسباتی " که در داخل خودش سقفی برای پرداخت مستمری ندارد آمده و سختی کار من معلم را حذف کرده است !
چرا ؟
به بهانه های مختلف ...
و شما هم به عنوان معاون این وزارتخانه آمدید و دقیقا حرف آن ها را تحویل معلمان دادید بدون آن که کوچک ترین اعتراضی و یا کوچک ترین دفاع منطقی از معلمان بکنید که :
آقا !
در این شرایط سخت اقتصادی و با این وضعیت اصلا منطقی و عقلانی است که فرضا درصدی از حقوق معلمان را کم کنید ؟
( کاری به میزانش ندارم )
این کار اصولا با عقل سازگار است و به مصلحت بوده است ؟
و شما هم گفته اید این حکم ها و کسری ها را جبران می کنید .
آقای الهیار !
آیا شما در این زمینه و به خاطر عملکردتان خود را مدیون و وام دار معلمان نمی دانید ؟
آیا این دیوان محاسبات با آن وضعیتی که گفته شد حاضر است خود را حتی یک لحظه به جای " معلمان " بگذارد ؟
الهیار ترکمن :
بحث قانون خدمات کشوری و آن چهار طبقه و گروه آخری را که گفتید من آن گروه آخری را مدنظر دارم. من همه جا در صحبت هایم گفته ام که آموزش و پرورش با شرایط خاص خودش نمی تواند با قانون عام اداره بشود. نمونه اش سختی کار. نمونه اش حق عائله مندی و زمان مجردی که هرگز ازدواج نکرده اند و وادار کردند که کسر بشود. آموزش و پرورش شرایط خودش را دارد. ویژگی های خودش را دارد. با قانون عام نمی تواند اداره بشود. همان چیزی که در سال 85 وزارت علوم به آن رسید. اما در وزارت علوم یک عزم جدی ایجاد شد تمام دانشگاه ها کمک کردند در دو مرحله. یک بار احیاء قانون تشکیل هیات های امنا و یکبار هم در قانون برنامه پنجم ماده بیست بند الف ماده بیست مستثنی شدن از همه قوانین.
یک برنامه زمانی را مشخص کردند و خودشان را مستثنی کردند. آموزش و پرورش دقیقا باید از این تجربه استفاده بکند و ما تا زمانی که در مقام مدیریت و توسعه و پشتیبانی باشیم کار را دنبال می کنیم. پیشنهادهای مشخصی را که داریم رویش کار می کنیم که ما مناطق هیات امنای کشور را مشخص کنیم . یک قانونی بگیریم برای هیات امنایی شدن مناطق آموزش و پرورش نه مدرسه .
ما نمی توانیم مدرسه را هیات امنایی کنیم صد و پنج هزار واحد آموزشی هستند هیات امنایی کردن غیر ممکن است. مثلا کشور را به بیست نقطه تقسیم بکنید ، بیست نقطه هیات امنایی ورود پیدا بکند با قانون خاص خودش و به جد معتقدم در وزارت آموزش و پرورش من تا زمانی که در این حوزه باشم دنبال خواهم کرد که دو تا از زیر نظام های سند تحول تبدیل بشود به قانون خاص.
زیر نظام تامین و تخصیص منابع مالی و زیر نظام نیروی انسانی. این دو تا را باید تبدیل کنیم به قانون خاص آموزش و پرورش و انشاألله قبل از پایان برنامه ششم آموزش و پرورش باید پیش نویس قانون خاص اداری و مالی خودش را به نهادهای ذی ربط ارائه بکند.
من خواهشم این است که این نوع مطالبه داخلی را آموزش و پرورش داشته باشیم که به این نقطه برسیم . تمام مشکلاتی که ما داریم یک قسمتش برمی گردد به همین حوزه این که ما قانونی عام هستیم و قانون عام خودمان را اداره می کنیم.
اما در خصوص مورد اولی که گفتید .
استفاده از منابع عمومی و انجام فعالیت های مالی یک سری شاخص هایی را برای خودش دارد . بعضی شاخص ها ، شاخص های ملاک هستند و بعضی شاخص های عملکردی هستند که این شاخص ها با آن شاخص های ملاک سنجیده می شود. اگر کسی مثال زده در بخش خصوصی یک سوم هزینه را می کند اصلا به معنی این نیست که آموزش و پرورش هم یک سوم هزینه هایش را کم بکند. دارد آلارم می دهد دارد یک گوشزدی می کند آقای آموزش و پرورش برو بررسی کن ببین چرا در بعضی جاها هزینه تمام شده بالاتر از یک حد مشخص است . این را به عنوان یک شاخص ملاک گرفتند نه شاخص اصلی. که چون آنجا آن طور است ما هم همان کار را بکنیم و تمام فعالیت هایمان را بیاوریم داخل مجموعه. اصلا این گونه نیست.
خیلی از جاهایی که به خود من خرده گرفته شده می گویند شما در حوزه آموزش و پرورش دارید صحبت از اقتصاد می کنید.
اینجا یک جایی است که انسان است فرهنگ است و علم تولید می شود و نمی توانیم این حوزه با آن بسنجیم .
این حرف خیلی حرف نادرستی است. به خاطر این که ما باید برای تنظیم فعالیت های مادی خودمان شاخص های مشخص اقتصادی داشته باشیم. باید برویم به سمت اقتصاد مدرسه.
این بحثی که وزارت آموزش و پرورش ورود پیدا کرده و دارد مافیای آزمون را فعلا از دوره ابتدایی آغاز کرده به شکستن و قید و بند را از آموزش و پروش ابتدایی ما باز کند مشخص کرد چه ترن اور ( TURN OVER ) مالی صرفا آزمون های دوره ابتدایی وجود داشته که عددش بسیار سرسام آور است.
بحث ما این است که باید منابع مالی را بسیج کنیم به سمت اقتصاد مدرسه و باید صحبت از مسائل اقتصادی بکنیم. اما این اقتصاد به معنای آن نیست که فعالیت های آموزش و پرورش را تضعیف کنیم یا کاری بکنیم که به ضرر آموزش و پرورش تمام بشود.
باید موردی باشد که صرفه و صلاح را رعایت بکنیم. به همین خاطر آن گوشزدی که شده به معنای شکستن نیست ؛ هشداری است که خودمان را بسنجیم و تحلیل کنیم که کجاها مشکل داریم. شما بررسی بکنید ما در یک نقطه کشور یک دانش آموزمان با هزینه فرضا 7 میلیون تومان هزینه تمام شده انجام می شود؛ در جایی داریم سی و شش میلیون تومان. این نشان دهنده عدم توازن است ، نشان دهنده شکسته شدن توازن منابع مالی آموزش و پرورش است. چرا یک نقطه سی و شش میلیون ، یک جا هفت میلیون و جایی چهار میلیون. این را چه کسی تعیین کرده چرا این اتفاق افتاده است؟
شاخص های اقتصادی که می آید اینجا خودش را نشان می دهد و در این تحلیل ها کمک می کند و برای ایجاد یک نقطه بهینه از صرف منابع مالی می تواند به ما کمک کند .
اگر ما در آموزش و پرورش هنرمان این باشد که هزینه را تبدیل به سرمایه بکنیم موفق شدیم و این اقتصاد به ما کمک می کند که این اتفاق بیافتد.
مورد بعدی سیاست آموزش و پرورش این نیست که به سراغ خرید خدمات برود. شما بخش نامه ساماندهی مدرسه محور را ببینید چند تا گزینه در آن است برای بحث تامین نیروی انسانی مورد نیاز سال 97. بحث به تعویق انداختن بازنشستگی شاغلین بر اساس ماده 103 قانون خدمات کشوری. بحث استفاده از نیروهای خرید خدمات ، بحث استفاده از حق التدریس ، بحث استفاده از سرباز معلم و استفاده از نیروهای بازنشسته آموزش و پرورش که هشت ساعتشان شده چهارده ساعت. پنج تا راه حل پیشنهاد داده است ، صرفا خرید خدمات و سوق دادن آن به بخش غیر دولتی نیست و اصلا در دستور کار آموزش و پرورش نیست که قسمت عمده ای از فعالیت های خود را از بخش غیردولتی تامین کند .
فرصتی می خواهد تا روی بحث استفاده بهینه از منابع مالی در آموزش و پرورش صحبت کنیم ؛ معقول کردن هزینه ها در آموزش و پرورش و مسائلی از این ثبیل .
برخی اوقات وقتی می گویند صرفه جویی . صرفه جویی به معنای کم کردن هزینه نیست .
صرفه جویی به معنای معقول کردن هزینه ها است نه این که یک جایی داشته باشیم 36 میلیون و یک جا 7 میلیون .
ما می خواهیم این را معقول کنیم .
صرفه جویی آزاد سازی این منابع مد نظر ماست .
صدای معلم :
اولا این قانون مدیریت خدمات کشوری دارد دائمی می شود و شما دارید آدرس ناکجاآباد می دهید !
این که این چیزها فرضا آرزوی من است ملاک نمی تواند باشد .
شما خودتان سال 96 اعلام کردید در بودجه سال 97 ردیفی در بودجه آموزش و پرورش به نام " رفاه معلم " وجود ندارد . ( 1 )
الهیار ترکمن :
کی من این را گفتم ؟
در این جا دیگر سخنان مدیر صدای معلم قطع می شود ...
( 1 )
علی الهیار ترکمن در حالی گفته های قبلی خود را تکذیب می کند که اولا فایل صوتی این نشست رسانه ای موجود است و دوما در لینک زیر می توانید این اظهارات را پیدا کنید :
در نشست رسانه ای معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزیر آموزش و پرورش مطرح شد
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
پایان گزارش/گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان شاغل در اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های تهران برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
"الهیار ترکمن معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه فوق العاده سختی کار که در آموزش و پرورش حذف شد به دلیل اشتباهی بود که سال 91 اتفاق افتاد، گفت : این مزایا به زودی و تحت عنوان دیگری به فرهنگیان پرداخت می شود..... هم دیوان عدالت اداری اشتباه را گوشزد کرد و هم این که دیوان محاسبات به عنوان یک نهاد نظارتی روی اجرای درست قوانین تأکید کرد.
وی افزود: آنچه مدنظر دیوان عدالت اداری برای برقراری مجدد این مورد کسر شده از حقوق فرهنگیان می باشد، با فوق العاده سختی کار متفاوت است و باید در قالب یک امتیاز دیگر برای فرهنگیان لحاظ شود. اکنون با سازمان اداری و استخدامی در حال رایزنی هستیم و با مصوبه ای که از شورای توسعه مدیریت خواهیم گرفت این مشکل برطرف شده و فوق العاده سختی کار تحت عنوان دیگری در فیش های حقوقی اعمال خواهد شد. وی ادامه داد: یک راه آن است که می توان با بالا بردن امتیاز میان مواد 65 تا 68 قانون خدمات کشوری این میزان کسری را جبران کرد اما به عنوان سختی کار نمی توانیم بدهیم زیرا این بند در قانون تعریف مشخص دارد؛ البته معادل رقمی را که از حقوق فرهنگیان کسر شده است، با عنوان دیگر برقرار می کنیم . "
قبلا نیز اشاره کرده بوده ام که فرهنگیان نباید بهای اشتباهات گذشتگان را برای پرداختی ها با عناوین ناصحیح بپردازند. به جای حذف چنین مواردی از جمله سختی کار یا حق عائله مندی زنان مجرد ، بهترین سیاست جهت حمایت و دفاع از شرایط حقوقی فرهنگیان ، همان اصلاح عناوین آن می باشد که ایرادی از بابت قانون نداشته باشد. هر چند مبالغ کسر شده ظاهرا جزئی است اما با توجه به این که فرهنگیان مجبورند برای دریافتی خود حساب و کتابی معقولانه بنمایند لذا هر مبلغ کسر شده توان این حساب و کتاب را از بین می برد. اتفاقا به جای حذف برخی موارد از جمله دو مورد ذکر شده ، آموزش و پرورش می تواند جهت جذب بودجه بیشتر از دولت و مجلس با درایت و رعایت حیطه شغلی ، در فکر ایجاد بندهایی برای افزایش حقوق فرهنگیان باشد که در دوران بازنشستگی نیز قابلیت پرداخت داشته باشد.
یکی از این بندها می تواند با عنوان " افزایش تجربه شغلی " برای هر 5 سال یک بار پرداخت گردد ، بدین نحو که 5 سال اول مثلا 100 هزار تومان و 5 سال ششم ( یعنی 30 سال خدمت ) 600 هزار تومان به حقوق فرهنگیان اضافه شود. در این صورت دیگر به رتبه بندی یا درجه بندی معلمان نیز نیازی نخواهد بود و در ضمن عدالت برای همه رعایت می گردد. نظام آموزشی با این کار نشان می دهد که تجارب همکاران دارای اهمیت و شایان توجه است.
یا وزیر آموزش و پرورش می تواند در شرایط واقعی تورم ، نسبت به درصد تورم حداقل تا تداوم شرایط تورم ، مبلغی تحت عنوان " سرشکن سازی تورم " برای فرهنگیان قائل شود. اگر این پرداختی به صورت فوق العاده در طی یک سال چند ماه هم پرداخت شود باز گره گشا خواهد بود.
در ضمن برای زنانی که بنا به هر دلیل شخصی یا اجتماعی ازدواج نکرده اند نیز "حق رفاه و یا "حق سرپرستی والدین یا دیگر اعضای خانواده که ازدواج نکرده اند یا شاغل نشده اند" را به جای حق عائله مندی که نامگذاری صحیحی نبوده است ، بپردازید. آنان به تنهایی بار سنگین هزینۀ زندگی والدین خود را که اکثرا سالمند و بیمار می باشند برعهده دارند و کسر مبلغی بیش از صد هزار تومان از حقوق شان عادلانه نمی باشد.
این عناوین با واقعیات جامعه ما ملموس تر هستند و اختراع و اکتشاف محسوب نمی شوند. حقیقتا شرایط اسفبار افزایش قیمت کالاهای اساسی که زمانی برای آنها سوبسید پرداخت می شد برای اقشار کم درآمد جامعه کمرشکن می باشد و برای برقراری برابری یا تعادل سازی کفه های ترازوی عدالت ، ناچار به اخذ چنین تصمیماتی هستید. یعنی اگر در این جامعه و نظام سیاسی هیچ نقشی در اندیشه افزایش بودجه آموزش و پرورش نیست ، شما وزیر محترم ، می بایست ترفندهایی برای کسب بودجه بیشتر را داشته باشید. شما می بایست اولین فرد معترض به میزان مبلغ بودجه آموزش و پرورش باشید نه من معلم .
در کل تجربه ای شد برای شما دولت مردان که حذف هیچ بندی از حداقل حقوق بگیران جامعه نه عقلانی است و نه منطقی ، و امیدواریم بعد از این به جای اخذ چنین تصمیماتی که انگیزه ها را سست و ناپایدار می سازد شاهد درایت و تیز بینی وزیر محترم در جابه جایی کارشناسانۀ بندهای حقوق خویش باشیم.
امروز شاید برای افزایش حقوق و یا اصلاح برخی موارد در آن ، نیاز شدیدی به یک بازنگری کارشناسانه در فیش حقوقی فرهنگیان احساس می شود، بندهایی که اثرات مثبت و اثرگذار آن برای دوران بازنشستگی نیز پایدار باشد. قرار نیست دهه هایی به اندازه یک سده همین فیش حقوقی اِعمال گردد، گاه ساده ترین چیزها نیز نیاز به تغییر و تحول دارند و یا با تغییرات و تحولات همان چیزهای ساده می توان کلی از مشکلات موجود را همانند یک دومینوی زیبا و شگفت انگیز ، حل و فصل کرد.
بالاخره شما وزیرید و جسارت و شجاعت از ویژگی های اصلی نقش سیاسی تان می باشد.
پورتال مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش - کد مطلب : 685415 - 4 شهریور 1397
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از مجموعه مستند «غوغای بی هیاهو» که در بیست و شش قسمت تهیه شده است ، این هفته ، قسمت هیجدهم آن با عنوان« رویای عالیجناب» روی آنتن شبکه دو رفت. به تصویر کشیدن فعالیت معلمان قهرمان و ایثارگر از طریق پرداختن به امر آموزش و پرورش در مناطق صعب العبور و محروم کشور که به امر آموزش و پرورش نگاهی نو وغیرمتعارف دارند،
و اما قصه این نوبت برنامه، در روستایی دورافتاده در دامنه رشته کوه دنا به نام «دشتبال» می گذشت. این منطقه که به پادنای علیا معروف است در 300 کیلومتری جنوب شهر اصفهان قرار دارد و از توابع شهرستان سمیرم است. اهالی قشقایی اند و همه به زبان ترکی حرف می زنند. این منطقه که در حد فاصل دو استان اصفهان و یاسوج قرار گرفته است، آب و هوایی سرد و طبیعتی بکر و سرسبز دارد. دبستان چند پایه روستا ، دوازده دانش آموز دختر و پسر دارد. آموزگار جوان آن که تحصیلات هنری هم دارد، با کمک دانش آموزان مدرسه را به شیوه ای تازه ، متنوع و با نشاط ساخته اند.
مدرسه ای که مثل هیچ یک از مدرسه های ایرانی که می شناسیم، نیست . آموزگار آن درس نمی دهد. درس نمی پرسد. نمره نمی دهد. بچه ها نمره نمی خواهند. در کلاس که خبری از نیمکت نیست، بچه ها دور هم می نشینند و به هم درس می دهند. بچه ها مجبور نیستند کتاب هایشان را به خانه ببرند و حتی تکالیف شان را با هم توی مدرسه می نویسند. بچه ها در آنجا غذا می خورند، استراحت می کنند و خودشان به نظافت محیط آن می پردازند و لذا مدرسه به جای محلی برای درس خواندن، به محلی برای زندگی کردن تبدیل شده است.
در مدرسه بسیاری از برنامه های هنری و فرهنگی به صورت جمعی انجام می شود. از نمایش، سفالگری، آموزش رایانه، پرورش گل وگیاه و قارچ گرفته تا بازی های بومی و محلی که همگی در دامن طبیعت و زیر سایه ساردرختان دنبال می شود. وجه تمایز مدرسه در زمان تعطیلی مدرسه است ؛ برخلاف بخشنامه وزارتی چندسال قبل که در قالب طرحی ، پنج شنبه ها را روز حضور در مدرسه بدون کیف و کتاب تعیین کرد که متاسفانه از آن استقبال نشد اما دانش آموزان این دبستان، روزهای تعطیل هم در مدرسه حاضر هستند.ولی بدون بخشنامه.
فیلم ، نوعی دهن کجی به سیستم آموزشی مرسوم دارد. گویی به نظام حافظه پرور موجود می تازد و در آرزوی نظامی مهارت محور است تا دانش آموزان به جای خواندن و نوشتن و حساب کردن مطلق، بتوانند زندگی کردن را فراگیرند .برای همین، می کوشد تا کاهش فاصله ی میان تحصیل و آموزش را تبلیغ کند. این که تحصیل، شرط لازم برای آموزش است اما کافی نیست و نباید خیال کرد اگر موفق به اتمام تحصیل شدیم، آموزش هم حاصل شده است. فرایند حافظه پروری در آموزش و پرورش مربوط به دوران ایجاد و گذر و مشخصه ی وجودی آن بوده است که الان نمی توان آن را تقبیح یا باطل اعلام کرد.
قدر مسلم این که اکنون دیگر نباید و نمی توان اصرار بر استمرار آن رفتار آموزشی داشت. دیگر مدارس نباید عرصه ی سوادآموزی محض باشند و باید به دانش آموزان فرصت کسب مهارت بدهند. مهارت هایی که فردا و هنگام تنها شدنشان در این دنیای آشفته ، به یاریشان بشتابند.
در کنار آن همه نقاط قوت فیلم، ضعف های ریز و درشتی نیز در خلال آن دیده می شود. مثلا این که حضور مدرسه در روستا به خوبی حس نمی شود؛ صدای زنگ مدرسه شنیده نمی شود، صدای نیایش و سرود صبحگاهی بچه ها به گوش نمی رسد، خبری از برنامه آغازین نیست، از دریچه ی کلاس نیز صدای بخش کردن کلمات و کشیدن صدای حروف توسط بچه ها شنیده نمی شود.
اضافه بر این ها، متاسفانه کم تحرکی و بی صدایی آقای معلم نیز مزید بر علت است. حجب و حیای بیش از حد جناب معلم، گویی خنده را از روی لبانش دزدیده است. خوش ندارد وقارش را از دست دهد، مدام با کت و شلوار می گردد، تن صدایش را کم و زیاد نمی کند، نمی خندد، نمی نویسد، با بچه ها نمی دود، به هوا نمی پرد، آواز نمی خواند، شادی نمی کند، بچگی نمی کند و خلاصه به طور ناخواسته شبیه یک عالیجناب رفتار می کند و ...
نقطه سرخط!