عصر شنبه دهم آذرماه فیلم سراسر احساسی، نوستالژیک و البته آموزنده معلم دهکده از شبکه تماشا پخش شد.
خانم معلمی در سال بیستم خدمت، تدریسش را داوطلبانه در یکی از محروم ترین روستاهای هنگ کنگ چین، متشکل از مهاجرین و بومی های فقیر انتخاب می کند. معلم در این فیلم ارزشمند، الگویی تمام عیار از یک انسان مسئول و دلسوز می باشد که همه چیز را با تراز منافع شخصی نمی سنجد. در حالی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا کرکره مدرسه را پایین بکشند، معلم دهکده ابتدا جوانه های امید را در دل تک تک دانش آموزان می کارد
پیش دبستانی روستای یونتین به دلیل مهاجرت ساکنین اصلی و فقر مهاجرین غیر بومی تنها ۵ دانش آموز دارد و حقوقی که به معلمش می تواند پرداخت کند ماهانه ۴۵۰۰ دلار است (حدود شصت میلیون تومان ما).
با اینکه در رسانه ها فراخوان جذب معلم داده اند ولی هیچ کس متقاضی تدریس در آن روستای دور افتاده با ان حقوق تحقیرآمیز و بخور و نمیر نیست.
خانم معلم که همسرش مدیر یک کارخانه است با دیدن آگهی فراخوان جذب معلم به روستا مراجعه و با پذیرش تمام شرایط سخت مدرسه زوار در رفته و در حال تعطیلی، تصمیم به احیای این مدرسه با قدمت ۵۰ ساله دارد.
در این رهگذر از طعنه های اهالی روستا، بی ادبی رییس شورای روستا، نامهربانی والدین دانش آموزان و... مأیوس نشده و در یک نبرد بی امان و نفس گیر حتی به بهای به خطر افتادن سلامت خویش، همه ناملایمات را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد و نهایتا با فارغ التحصیل شدن یکی از داش آموزان و احتمال تخته شدن درب مدرسه به تکاپو افتاده و پس از تبلیغات مستمر موفق به جذب دو دانش آموز جدید می شود و البته در سال پنجم حضورش به عنوان معلم دهکده تعداد دانش آموزانش بیش از ۶۰ نفر می رسد.
نکات برجسته فیلم معلم دهکده
معلم در این فیلم ارزشمند، الگویی تمام عیار از یک انسان مسئول و دلسوز می باشد که همه چیز را با تراز منافع شخصی نمی سنجد. در حالی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا کرکره مدرسه را پایین بکشند، معلم دهکده ابتدا جوانه های امید را در دل تک تک دانش آموزان می کارد و سپس با مراجعه مستقیم به خانواده های از همه جا بریده و همنشینی و تشریک مساعی با آنها، شمعی در پستوخانه بینوایان روشن می کند و به واقع یک تحول در زندگی دانش آموزان و خانواده هایشان رقم می زند.
مداومت و مقاومت خانم دهکده به همراه روابط عمومی بالا در تغییر شرایط مؤثر افتاده و آوازه وی در هر کوی و برزن ساری و جاری می شود.
معلم معروف و دلسوخته پیشنهاد شگفت انگیز ده میلیون دلار در سال یک مؤسسه آموزشی را رد کرده و ترجیح می دهد همان معلم ۴۵۰۰ دلاری باقی بماند و به یک قهرمان نطام آموزشی بدل گردد.
با ذکر چند دیالوگ از فیلم معلم دهکده دیدن چنین فیلمهایی را برای تک تک معلمین و بویژه دانشجویان مراکز تربیت معلم توصیه می کنم:
"این دست سرنوشت بوده که شما بر سر راه آنها باشید و دانش آموزان ناامید و بریده از همه جا را شاد کنید.""- معلم دهکده: چرا امروز نیومدی مدرسه؟
- دانش آموز: اگه می اومدم بابا و مامانم دعوا می کردند، جدا می شدند و من تنها می شدم واسه همون نیومدم خانم.
- معلم دهکده: آرزوت چیه چوخو؟
- این که غول رعد و برق بابا مامانمو برگردونه! خانم آرزوی شما چیه؟
- آرزوی من اینه که یک معلم خوب باشم. پنج نفر از شما بیایین مدرسه. این بهترین آرزومه."
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اخیرا ویدئویی از کلاس درس یک مدرسه محروم روستایی منتشر شده که معلم کلاس با لحنی تلخ و دردمند می گوید که به دلیل نبودن بخاری و سردی کلاس در روز سوم آذر مجبور شده در داخل کلاس با چوب آتش روشن کند.
نکته غم انگیز و در عین حال خنده دار ماجرا این است که دانش آموزان این کلاس به توصیه اخیر وزیر مانند مدرسه فوجی ژاپن و اورستد دانمارک به صورت نعل اسبی (نیم دایره ای ) نشسته اند. معلوم نیست اگر توصیه وزیر را کامل اجرا می کردند و نیمکت ها را جمع می کردند و روی زمین سرد کلاس می نشستند چه اتفاقی می افتاد؟
تفاوت بین ایده های آوانگارد وزیر و و واقعیت های تلخ مدارس را چگونه می توان توضیح داد؟ به گمانم مدیران ارشد روی ابرها راه می روند. نقش زمینی وزیر هم توزیع پستهای ستادی و اداری با هدف ایجاد بالانس بین جریانهای مختلف سیاسی و صنفی و نمایندگان مجلس و گروه های فشار است.
در ویدئو اسمی از استان برده نشده. معلم یا شخصی که در این ویدئو صحبت می کند کاملا مشخص است که لهجه کردی کرمانشاهی دارد. اما آموزش و پرورش آذربایجان شرقی اطلاعیه داده که : "در فیلم پخش شده در فضای مجازی .... این فیلم مربوط به استانی دیگر است. " در اطلاعیه صحت فیلم زیر سوال نرفته است . اسم روستا در این ویدئو طاویران سفلی اعلام شده است.
طاویران سفلی روستایی است در استان کرمانشاه . این روستا در دهستان سرفیروزآباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 85 حدود ۱۰۰ نفر (200 خانوار ) جمعیت دارد. سر فیروز آباد یکی از دهستانهای شهر کرمانشاه است که شامل ده ها روستای محروم است. این خبر نیاز به تایید از یک منبع مستقل دارد اما تا حدود زیادی باورپذیر است. در حالی که سیاست رسمی معاونت پرورشی توسعه هیات های عزاداری دانش آموزی و پرورش مداح است ، وزیر در توئیتر از فضای نشاط و شادی در مدارس حرف می زند
خبر آتش روشن کردن درون منقل برای گرم کردن کلاس که بر اثر تولید گازهای منواکسید و دی اکسید کربن ممکن باعث مسمومیت دانش آموزان شود، خبر مهمی است و اگر در کنار نمایش های شیک وزیر در توئیتر و سخنرانی های او قرار گیرد نشان می دهد که مسئولان آموزش و پرورش چه قدر از فضای واقعی مدارس فاصله دارند.
به نظر می رسد وزیر آموزش و پرورش ناتوان از حل مسایل روزمره و ابتدایی مدارس به توصیه برخی مشاوران رند خارج از آموزش و پرورش ، دست به کارهای نمایشی و شبه روشنفکری می زند تا حواس همه را پرت کند.
وزیر را گذاشته اند که به مسایل گرمایش و سرمایش کلاس و تامین معلم برای کلاس درس و تامین بودجه برای سرانه مدارس و سرویس رفت و آمد دانش آموزان روستایی و تعمیر دیوار و سقف مدارس بپردازد.
هفته گذشته در یادداشتی با عنوان : " آقای وزیر دبستان فوجی ژاپن و اورستد دانمارک را رها کن!" نوشتم : ( این جا )
"درمساله فضای آموزشی درگیر مسایل بسیار ابتدایی هستیم. دانش آموز ما در دبستان حین بازی زیر آوار دیوار مدرسه دفن می شود. یک سوم مدارس ما مخروبه و غیر ایمن هستند. وزیر رفته سراغ مدرسه فوجی که حتی در ژاپن هم غیرعادی است! مدرسه مدرن فضای سبز دارد. چمن ورزشی دارد. سالن نهار خوری دارد. باغچه برای کار تجربی دارد. سالن رقص دارد. سالن موزیک دارد. سالن کامپیوتر دارد. کلاس ها متناسب با نوع درس طراحی و تجهیز شده اند. آشنایی با اینها خوب است اما طرح اینها چه ربطی به وظایف وزیر و مدیران زیردست او دارد؟"
به نظرم تملق گویی متملقان، توصیه ها و مشاوره های رندان فرصت طلب و سکوت کارشناسان و آگاهان و شخصیت ضعیف و تاثیرپذیر وزیر باعث هوایی شدن وزیر می شود.
این ویدئو باور پذیر است اما تایید آن به طور مشخص نیاز به اطلاعات بیشتری دارد.
آموزش و پرورش با مشکلاتی مواجه است که مدیران از طرح آنها فرار می کنند. مثلا در حالی که مساله فضای مدارس مدفون شدن معلم و دانش آموز زیر آوار دیوار لرزان مدرسه است وزیر معماری پست مذرنیست برخی مدارس ژاپن و دانمارک را به رخ می کشد.
در حالی که محتوای کتابهای درسی پر حجم و استعدادکش ما بر اساس دستورالعمل های غیر کارشناسی خارج از آموزش و پرورش تهیه می شوند ، وزیر از آموزش مهارتهای زندگی سخن می گوید.
در حالی که سیاست رسمی معاونت پرورشی توسعه هیات های عزاداری دانش آموزی و پرورش مداح است ، وزیر در توئیتر از فضای نشاط و شادی در مدارس حرف می زند .
این ویدئو را بگذارید کنار حرفهای وزیر تا به عمق فاجعه امروز آموزش و پرورش پی ببرید. مسئولانی که مثل هنرپیشه ها نمایش می دهند و واقعیت های متضادی که در مدرسه جریان دارد.
گروه تلکرامی
( کلیپ را ببینبد )
گروه گزارش/
« محمد صیدلو » به تازگی به مدیریت اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران منصوب گردیده است .
ایشان پیش تر یادداشت هایی انتقادی را در صدای معلم منتشر کرده است .
« صدای معلم » پس از انتصاب ایشان گزارشی را منتشر کرد . ( این جا )
ایده حضور نماینده معلمان در شورای معاونین برای نخستین بار و به منظور نهادینه کردن واقعی مشارکت نظام مند و پایدار معلمان در لایه های تصمیم گیری و تصمیم سازی وزارت آموزش و پرورش توسط « صدای معلم » مطرح و پی گیری گردید .
هر چند مدیران آموزش و پرورش مناطق 9 و 18 تهران وعده داده بودند تا این ایده را عملی سازند اما تاکنون از مرحله " شعار " و " حرف " بالاتر نرفته است .
« صدای معلم » امیدوار است که این موضوع به یک مطالبه مهم و جدی برای معلمان درآید .
از وزیر آموزش و پرورش هم انتظار می رود گام های عملی را در این زمینه بردارد .
نخستین گفت و گوی صدای معلم با ایشان که در حاشیه نشست رسانه ای " گفت و گوی بین نسلی " در دفتر وزیر امروز برگزار گردید منتشر می گردد .
گروه رسانه/
در پی درج مطلبی با عنوان :
دانشگاه فرهنگیان تبریز از رفتارهای یک جانبه و استثمارگرانه پرهیز کند ! " به قلم یکی از مهارت آموزان این پردیس در صدای معلم ( این جا ) ؛ دانشگاه فرهنگیان تبریز جوابیه ای برای صدای معلم ارسال کرد .
ضمن تشکر و قدردانی از پاسخ گویی ؛ عین جوابیه منتشر می گردد .
معلم تمام وقت که در همین ابتدا باید گفت اصطلاح بی مسمایی است، جدیدترین عنوانی است که مسئولین آموزش و پرورش برای رفع قسمتی از کمبود معلمان در این سیستم بنا نهادند!
این عنوان ابتکاری، رویه ای جدید برای بازی با معلمی ست که همچنان از دغدغه معیشتی رنج می برد و فرادستان این نهاد، به جای برنامه ریزی برای رفع این دغدغه، او را سرگرم عناوین متعددی می نمایند که خارج از عرف جامعه ی جهانی است!
معلمان در کشور ما به علت این که دارای جامعه آماری بالایی هستند، همیشه در معرض این مدل رفتارها و خلاقیت ها قرار می گیرند!
آن چه می توان از این روش خلاقانه دریافت کرد، این است که باز هم رویه صرفه جویی در اولویت توجه قرار گرفته است!
خوب می دانیم که بازنشستگی هزاران معلم و به تبع آن کمبود شدید ناشی از آن، اولین مولفه ی قابل توجهی است که فرادستان را به سمت این طرح هدایت نمود تا بدین وسیله مشکل را تا حدی رفع کنند! این شبهه همچنان باقی است که این وضعیت می تواند به عنوان ساعت موظفی معلم در هفته اعمال گردد و او را ملزم به حضور 30 ساعت کار در هفته نماید؛ که اگر چنان چه این وضعیت اجرایی گردد، نوعی اجحاف و در نتیجه استثمار معلم می باشد!
اگر به راستی، هدف اصلی اجرای این طرح، کمک به معلمان است، چرا چندین سال است که طرح رتبه بندی معلمان در محاق بی توجهی گرفتار مانده است؟ چرا در همین طرح، معلمان باسابقه کنار گذاشته شده اند؟
جذب نیرو به صورت غیر استاندارد، چالشی جدی در دهه های گذشته بود که برای رفع کمبودها لحاظ می شد. این مدل جذب، مشکلات مربوط به خود را داشت که نقدهای زیادی را به همراه آورد. شاید بتوان به این نکته تاکید کرد که روش های زودبازده و بی برنامه، بدون توجه به اثرات منفی آن در این نهاد به صورت اپیدمی اجرا شده و همچنان انجام می گیرد و فقط صورت اجرایش تغییر می کند.
این مدل جدید (معلم تمام وقت) نیز می تواند در ادامه ی همان برنامه های خارج از عرف باشد. در مدل های گذشته، تنوع روش های جذب مورد نظر بود و در روش جدید، مدل های بهره گیری از معلمِ شاغل مورد نظر می باشد
. بدهی سیستم به معلمان ، گاه آن قدر زیاد می شود که ارمغانی جز بی توجهی به همراه ندارد.
آیا می شود این اطمینان را داشت که این مدل ها نفع معلم را می سنجد و او را در اولویت توجه خود قرار می دهد؟
آیا سند تحول بنیادین در سیستم آموزش و پرورش متناسب با این گونه راهکارها تدوین شده است؟ و آیا هیچ گاه معلم در جامعه ما متناسب با عرف جهانی مورد توجه قرار گرفته است؟
اگر در این طرح، ملاک اثربخشی آموزشی را در نظر بگیریم، متاسفانه آن مورد را هم دچار چالش جدی می کند!
ساعات تدریس هفتگی باز هم در عرف جهانی به این میزان تعریف نشده است.
ما انگار هیچ گاه اثربخشی را در برنامه ی کاریمان ملاک قرار نمی دهیم! فقط به این بسنده می کنیم که مشکل را اورژانسی حل نماییم! حال با این تفاسیر و بر اساس آن چه گفته شد ما کجای کار قرار داریم و چه قدر متناسب با استاندارد جهانی حرکت می کنیم؟!
روزنامه شرق ؛ تخته سفید
قبلاً جدی نمیگرفتم اما حالا با ایمان میگویم که شغل دوم بسیاری از ما ایرانیان حسادت است.بیشتر ما به هرکس که یک قدم جلوتر رفته باشد، یک پله بالا ایستاده باشد یا حتی یک لبخند بیشتر روی صورتش نشسته باشد حسودیمان میشود.
چون رشدکردن توام با رنج و دشواری است، لم میدهیم و به جایش به کسی که درس می خواند میگوییم خرخوان، به کسی که پول در میآورد میگوییم دزد، به آدم مودب و محترم میگوییم سوسول!
- شما نه! شما فرق میکنید. اما بغل دستیتان حسود است. به زیبایی، ظرافت، هوش، سواد، ادب و... دیگران حسودی می کند. به جای اینکه تلاش کند قد خودش را بالا بکشد، انرژیاش را صرف این می کند که قد دیگران را با حسادت کوتاه نشان بدهد!
آدم موفق اما راهش را میرود و حسود پشت سرش حرف می زند. خون خونش را میخورد و وقت و توانش را صرف خراب کردن او می کند. اما حق با پرتغالیهاست که میگویند:
کاروان میگذرد و سگها فقط عوعو میکنند!
به جای حسادت کردن به دیگران و تلاش برای کوچک نشان دادن آنها، خودمان را بزرگ کنیم. به رشد خودمان فکر کنیم. این طور این همه حرص و البته قرص مُسکن نمیخوریم!
آدمهای موفق، چراغ راهند. مثل فانوس دریایی. آنها آن سوی توفان ایستادهاند، تلاش کنیم از آنها این نکته را یاد بگیریم که ما هم میتوانیم موفق شویم به شرطی که به جای حسادت، بجنگیم، کار کنیم و راهمان را باز کنیم.
به کسانی که پشت سرتان با حسادت حرف میزنند لبخند بزنید.
آنها جایشان همان جاست؛ درست پشت سرتان!
آنها را دوست داشته باشید چون تنها کسانی هستند که موفقیت شما را باور دارند و با حسادت کردن به آن اعتراف میکنند!
کانال " نوشته هایی که باید خواند "
گروه استان ها و شهرستان ها/
جمعی از آموزش دهندگان سوادآموزی با ارسال نامه ای به صدای معلم نسبت به کم کاری و بی تفاوتی وزارت آموزش و پرورش در جهت احقاق حقوق قانونی شان انتقاد کرده اند .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .