انگار مشکلات معلمان صبور و پرتلاش آموزش و پرورش استثنایی تمام شدنی نیست و اراده ای جدی برای پایان دادن به این مشکلات و تحرکاتی جدی در فرادستان دیده نمی شود .
این روزها در کنار مشکلات معلمان بازنشسته سال جاری آموزش و پرورش استثنایی که به دلیل عدم پرداخت کسورات ناشی از سنوات ارفاقی بعضا چند ماهی از مدت باز نشستگی شان می گذرد اما به دلیل ذکر شده (عدم پرداخت کسورات ارفاقی) موفق به دریافت حکم بازنشستگی نشده و در این شرایط سخت اقتصادی چگونه امرار معاش کرده و با معوقات بانکی و تاخیرات مترتب بر آن چگونه کنار می آیند خود حدیثی مفصل است...
اما در کنار مشکل فوق، بازنشستگان سال های قبل این حوزه نیز در چنبره سنوات ارفاقی و ضریب 1/2گرفتار آمده و کسی را یارای ایشان نمی باشد .
حکایت از این قرار است : بر اساس بند 3 ماده6 اساسنامه تاسیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی و تبصره 5 ماده واحده قانون تشکیل سازمان مزبور هر 5 سال خدمات قابل قبول در واحدهای تابعه آموزش وپرورش استثنایی کشور از هر حیث 6 سال محاسبه می گردد و بر همین اساس ضمن اضافه شدن سنواتی به مجموع سنوات کارکنان این بخش تحت عنوان سنوات ارفاقی ،کسوراتی می بایستی به صندوق های طرف قرارداد و مشخصا صندوق باز نشستگی کشوری واریز گردد .
در کنار این رویه قانونی مقرر شده است بابت احتساب سنوات ارفاقی در حکم حقوقی کارکنان مبلغی موسوم به ضریب 1/2نیز اضافه و با کسرکسورات قانونی به صورت ریالی در فیش های حقوقی کارکنان لحاظ گردد و در زمان باز نشستگی نیز به احکام باز نشستگی اضافه شود . متاسفانه با تصویب لایحه خدمات کشوری که هدف آن برقراری عدالت در پرداخت های بین دستگاههای مختلف بود،اما همان گونه که عیان است این قانون به بیراهه رفت و بسیاری از دستگاهها به لطف لابی های قوی و نیز توسل به اعتبارات داخلی از کمند این لایحه جستند و چه بسا حال و روزشان بهتر هم شد ،اما در آموزش و پرورش بسیاری از فوق العاده ها از جمله ضریب 1/2و سنوات ارفاقی در فاصله زمانی سال های 87 تا 91 از احکام حقوقی رخت بربست ،تا این که بر اساس پیگیری های سال های گذشته مسئولان ذیربط و موافقت دولت سنوات و ضریب صدرالذکر به احکام حقوقی برگشت .
صرف نظر از عدم توانایی مسئولان آموزش و پرورش در فاصله سال های 91 تا کنون برای پرداخت مطالبات ریالی ناشی از ضریب 1/2برای کارکنان شاغل در اقدامی نادر و کاملا غیر قانونی صندوق باز نشستگی کشوری از اعمال افزایش های ناشی از ضریب ذکر شده در احکام حقوقی باز نشستگان سازمان آموزش و پرورش استثنایی از مهرماه سال 1387به بعد در شرایطی که کسورات مربوط به ضرایب فوق را پرداخت نموده اند امتناع و در واقع با گروکشی از بازنشستگانی که هیچ گونه بدهی به صندوق باز نشستگی ندارند شرط اعمال را پرداخت کسورات ضریب 1/2مربوط به تمامی پرسنلی شاغل در آموزش وپرورش نموده اند ؛ شیوه ای که صندوق باز نشستگی اتخاذ نموده است با عنایت به مستقل بودن پرسنل باز نشسته از آموزش وپرورش نه قانونی است و نه شرعی !
از دیگر ظلم های آشکار صندوق باز نشستگی در حق باز نشستگان به رغم تاکیدات مقام معظم رهبری مبنی برافزایش جمعیت ونص صریح ماده واحده قانون اصلاح جمعیت و تنظیم خانواده مصوب 20خرداد ماه 93 مجلس شورای اسلامی امتناع از برقراری حق اولاد بیش از 3 فرزند برای باز نشستگان می باشد .
این گونه گرو کشی را این گونه می توان تشبیه نمود:
تصور کنید بدهکاران بانکی یک شهرستان همه محکوم و بازداشت شوند ،آنگاه عده ای بتوانند نسبت به ادای دین خود اقدام نمایند اما بانک شرط آزادی تادیه کنندگان را تسویه کامل بدهی همه ی بدهکاران نماید و اعلام کند تا مادامی که همه بدهکاران بدهی خویش را نپردازند خبری از آزادی شما نیست....
به عبارتی تا مشکل شاغلان در این زمینه رفع نشود بند مذکور که اتفاقا قابل ملاحظه و می تواند تا حدودی گره گشای بخش هایی از مشکلات همکاران باز نشسته باشد در احکام حقوقی باز نشستگان لحاظ نخواهد شد .
سخن پایانی این که انتظار می رود دستگاههای بازرسی و نظارتی و کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی در جهت جلوگیری از بی اعتبار شدن قوانین مصوب و نظارت بر اجرای صحیح قوانین و ممانعت از تضییع حقوق باز نشستگان مسئولانه عمل کنند .
بخشنامه ها و مستندات مربوطه با کلیک بر روی لینک های زیر قابل رویت و دریافت است:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
معتقدم که زندگی کردن به معنای چریک بودن است. کسی که به راستی زندگی می کند، نمی تواند شهروندی چریک نباشد. بی تفاوتی در واقع سست عنصری، انگل واره گی و بزدلی ست، نه زندگی.به همین دلیل از انسانهای بی تفاوت متنفرم.
بی تفاوتی وزن مرده ی تاریخ است و به صورت بالقوه ای بر تاریخ اثر می گذارد. منفعلانه عمل می کند، اما عمل می کند. بی تفاوتی همان بخت بد است؛ که هیچ گاه نمی توان حسابی روی آن باز کرد، همان چیزی که در برنامه ها اختلال ایجاد می کند و خوش ساخت ترین طرحها را مخدوش می کند، بی خردی و فقدان آگاهی ست که هوشمندی را سرکوب می کند. همان شری ست که دامنگیر همه می شود از آن رو که توده ی مردم تفویض اختیار می کند، امکان تصویب قوانینی را می دهد که تنها از طریق انقلاب می توان آنها را لغو کرد و قبول می کند انسانهایی قدرت را در دست گیرند که تنها با شورش می توان آنان را سرنگون کرد.از همین رو اقلیتی، به دلیل بی تفاوتی و بی مسئولیتی، فرم زندگی جمعی را بدون هیج نظارت و کنترلی تعیین می کنند، توده اما اعتنائی نمی کند زیرا اهمیتی برایش ندارد؛ گویی بخت بد است که همه چیز و همه کس را تحت تأثیر قرار می دهد، تو گویی که تاریخ چیزی جز کلان پدیدهای طبیعی نیست، فوران آتشفشان یا زلزله ای ست که همه را قربانی می کند، چه آنکه می خواست و آنکه نمی خواست، چه آنکه می دانست و یا نمی دانست، چه آنکه فعال بود و چه آنکه بی تفاوت.در این شرایط، برخی ناله های رقت بار سر می دهند، و بعضی فقط به طور شرم آوری ناسزا می گویند اما اندک کسی از خود می پرسد:
اگر من نیز وظیفه ی خود را انجام می دادم، اگر سعی می کردم که اراده ام را اعمال کنم، آیا آنچه که رخ داده، اتفاق می افتاد؟
بدین سبب نیز از انسانهای بی تفاوت متنفرم: زیرا ناله ی ابدی آنان از سر معصومیت عذابم می دهد. از هر یک از آنان می خواهم توضیح دهد که چطور نقشی را که زندگی به او محول کرد و هر روزه به عهده اش می گذارد را ایفا می کند، از هرآنچه که انجام داده و به خصوص هرآنچه انجام نداده است.من فکر می کنم که می توان با آنان بی شفقت بود، و بایسته نیست ترحم و اشکی برای آنها به هدر داد.
شبکه جامعه شناسی علامه
گروه اخبار/
امروز وزیر آموزش و پرورش به مناسبت » روز دانشجو » در پردیس شهید چمران ( دانشگاه فرهنگیان ) حضور یافته و به پرسش های دانشجو معلمان پاسخ داد .
این حرکت اگرچه در نوع خود حرکتی نو و ابتکاری است اما نباید فقط محدود به مناسبت ها شود و منطقی آن است به صورت یک رویه و یا گفتمان درآید .
موضوع قابل توجه در این نشست دفاع مجدد و مجدانه وزیر آموزش و پرورش از طرح معلم تمام وقت علی رغم مخالفت اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان و معلمان منتقد از آن است .
پیش از این « علی الهیار ترکمن » در مناظره ای که در مورد طرح معلم تمام وقت در پردیس شهدای مکه برگزار شد حضور نیافت . ( این جا )
علی رغم طرح انتقادات بسیار در رسانه ها و به ویژه صدای معلم تاکنون هیچ گونه جوابیه ای در این مورد وصول نشده است .
« صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش دعوت می کند نشستی دو سویه و انتقادی با حضور خبرنگاران و اصحاب رسانه و نیز مدافعان طرح معلم تمام وقت برگزار گردد .
بدون شک فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی سوای جوایز متعددی که به دست آورده در تاریخ سینمای ایران ماندگار خواهد شد. بردن جوایز متعدد به خصوص اسکار هم مهر تاییدی است بر این که این فیلم خوش ساخت حرفی برای گفتن دارد. فیلم روان و راحتی است و کارگردان هیچ زور اضافی نمی زند که مطلبی را القا کند، شعار دهد یا مبالغه ای از نوع ایرانی در آن به کار برد. در این فیلم همه چیز در حد و اندازه لازم، نه بیش و نه کم مانند اندام های یک ارگانیسم در جای خود قرار دارند. برای مدت ها بعد از "زیبای آمریکایی" این فیلم جزو فیلم های دلخواه من باقی خواهد ماند.
جدایی از همان صحنه های آغازین یا بهتر بگویم از همان تیتراژ فیلم عنصر سادگی را به نحو استادانه ای سبک و سرلوحه خود قرار می دهد و به بهترین وجه ممکن از آن استفاده می کند و این گفته موتزارت را که "نبوغ در سادگی است" معنی می کند. حتی نام و عنوان فیلم هم به دور از عنوان های فاخر و پرطمطراق، ساده و صمیمی انتخاب شده است. مانند عنوانی است که یک دانش آموز برای انشای مسافرت نوروزی خود انتخاب می کند. به عنوان مثال عنوان "کرامر علیه کرامر" عنوانی گیشه پسند و تجاری است که رگه هایی از تبلیغات هم در آن می توان یافت. شاید در ترجمه فارسی به چشم نیاید اما در انگلیسی عنوان Kramer vs. Kramer عنوانی با کلاس و با پرستیژ به حساب می آید. معمولا vs. یا versus وقتی دو تیم ورزشی مخصوصا اسم و رسم دار مقابل هم صف آرایی می کنند به کار می رود. بد نیست اشاره کنم که یک منتقد اروپایی این دو را با هم مقایسه کرده است. اگرچه کرامر علیه کرامر در ژانر خانوادگی جزو فیلم های با ارزش و خوب به حساب می آید اما اقتباسی بوده و در آن از عناصر هالیوودی استفاده شده است.
اما فیلم جدایی:
می توان ساعت ها درباره این فیلم صحبت کرد. از صحنه های زیبای آن سخن گفت، شروع خیره کننده و پایان غافلگیرکننده آن را تحلیل و کارگردان و عوامل آن را ستود. من فیلم را قبل از اینکه به اسکار معرفی شود برای اولین بار در جلسه ای نگاه می کردم آن را فوق العاده و تکان دهنده یافتم. بعد از اتمام فیلم یکی از خانمها گفت: "اینکه فیلم ساده ای بیش نیست." گفتم اتفاقا نقطه قوت فیلم همین سادگی اش است. در این فیلم فرم و محتوا باهم به نحو طبیعی و غیرمصنوعی سینک شده اند.
فیلترهای سختی باید برای انتخاب شغل معلمی در نظر بگیریم و ثبات استانداردها جز جدایی ناپذیر آن باشد نقد و نظرهای زیادی درباره این فیلم چه در داخل و چه در خارج نوشته شده است و شاید بحث درباره آن خسته کننده باشد. تنها بسنده کنم به این که این فیلم گوشه هایی از فرهنگ ایرانی-اسلامی را برای بیننده خارجی به صورت ملموس و قابل فهم به تصویر می کشد. هدف این نوشته نقد و تحلیل این فیلم نیست که صاحبان فن و هنر بهتر می توانند آن را انجام دهند اما می خواهم به زوایای دیگری از این فیلم که کمتر به آن پرداخته شده و تا آنجایی که می دانم از نظرها پوشیده مانده بپردازم. در این فیلم فرهادی خودآگاه یا ناخودآگاه به آسیب شناسی آموزش و پرورش ایران هم پرداخته است. اصغر با ارائه تصاویری کم و به غایت تاثیرگذار و واقع گرایانه نشان می دهد که چه درک درستی از وضعیت حاکم بر آموزش و پرورش ایران دارد. او امکانات مادی و سخت افزاری آموزش و پرورش را هدف قرار نمی دهد، روی تخته سیاه، مدرسه و کلاس زوم نمی کند بلکه دقیقا دست روی جای حساسی می گذارد و مانند یک پزشک حاذق دقیقا می داند مشکل کجاست و آن را به سادگی به ما نشان می دهد. اصغر با کمترین صحنه ها نشان می دهد که آموزش و پرورش ایران همچنان در رکود به سر برده، حافظه-محور بوده و بر حفظ طوطی وار و محفوظات متمرکز شده است. اقدام دوم ایجاد محیطی علمی و آموزشی و آرام، و معاف کردن دانشآموزان از برنامه های خارج از برنامه آموزشی است. شرکت دادن دانش آموزان در برنامه های سیاسی و تبلیغی و مراسمات اختلال در آموزش و بر خلاف اصول آموزشی است
صحنه های مربوطه را یک بار بار دیگر مرور می کنیم:
ترمه در دادگاه کتابی در دست دارد مطالبی را حفظ و به صورت طوطی وار تحویل می دهد. در خانه هم همین طور. سکانس های مربوط به روش درس خواندن ترمه منعکس کننده روش های تدریس کلاسیک و قدیمی در آموزش و رورش امروزی ماست که سالهاست در آن لانه کرده است. این صحنه ها شاید تلنگری باشد که در روش های تدریس حافظه محور و قدیمی تجدید نظر کرده، و توجه خود را به جای مفاهیم و اصطلاح اغراق آمیز مانند "حیات طیّبه" که مفهومی مبهم و قابل تفسیر دارد تاکید نکرده و مدام بر طبل تحول بنیادین که تنها روی کاغذ مانده نکوبیم.
برای برون رفت از این بن بستی که سالهاست گریبان آموزش و پرورش را گرفته و بازگرداندن پویایی به این سیستم و حرکتی هر چند ناچیز به جلو ضروری است آموزش های خود را با نیازهای روز جامعه و جهان تطبیق دهیم. اولین و مهم ترین قدم کار روی مربیان و معلمان و قدرتمند کردن آنهاست.
تربیت معلمان حرفه ای و مجهز کردن آنها به مهارت های تدریس و دانش از ضروریات هر سیستمی است. زمانی یک مدیر آموزشی کره جنوبی گفت: «کیفیت یک نظام آموزشی (آموزش و پروش) هیچ وقت نمی تواند از کیفیت معلمان آن پیشی بگیرد!»
حتی باید معلمان هر جامعه ای را لوس کرد و برای آنها ریخت و پاش کرد. بهترین امکانات باید در اختیار آنها باشد. آنها باید بهترین ماشین ها، بهترین خانه ها بهترین وسایل دیجیتالی و بهترین خدمات را در جامعه در اختیار داشته باشند، چرا که با روح و روان بشر و ارگانیسم های هوشمند سروکار دارند. ایران گردی و جهان گردی و سفرهای علمی باید جزو برنامه های آنها باشد. اما با یک شرط کوچک که به آنها اجازه ندهیم که به کاری غیر از آموزش بپردازند و مدام با آموزش های حرفه ای و شخصی علم آنها را به روز کنیم. فیلترهای سختی باید برای انتخاب شغل معلمی در نظر بگیریم و ثبات استانداردها جز جدایی ناپذیر آن باشد.
پس از تحریر:
برای سروسامان داد به وضعیت آموزش و پرورش شاید بد نباشد که مانند فوتبال و والیبال یک مربی خارجی مثلا یک متخصص اروپایی آموزش و پرورش را بیاوریم تا آموزش و پرورش ما را سروسامانی بدهد. در طول تاریخ خارجیانی بوده اند که خدمات خوبی به کشورمان ارائه داده اند. مثلا گمرگ ما را برای مدتی کوتاه سروسامان داده اند یا تجربه موفق موسسات آموزشی که خارجیان در سال های پشت سر گذاشته شده پایه گذاری کرده اند می تواند مثالی دیگر از این مقوله باشد. اما قبل از آن دو اقدام مهم دیگر ضروی است:
آموزش و پرورش را از سیاست زدگی سم زدایی کنیم و دست گروه های ذی نفوذ و فشار در آموزش و پرورش و مدارس را قطع کنیم. گروه هایی که در طول این سالها قدرت و جای پای محکمی برای خود پیدا کرده و دفتر و دستک و عوامل خود را دارند و حتی در انتخاب تصاویر کتاب ها و برنامه درسی و ... هم اعمال نفوذ می کنند و برنامه های غیرآموزشی خود را دنبال می کنند.
اقدام دوم ایجاد محیطی علمی و آموزشی و آرام، و معاف کردن دانشآموزان از برنامه های خارج از برنامه آموزشی است. شرکت دادن دانش آموزان در برنامه های سیاسی و تبلیغی و مراسمات اختلال در آموزش و بر خلاف اصول آموزشی است. ختام این یادداشت حدیثی از پیامبر اسلام است که در یکی از داستانهای «داستان راستان، مطهری» آمده است: اصغر با کمترین صحنه ها نشان می دهد که آموزش و پرورش ایران همچنان در رکود به سر برده، حافظه-محور بوده و بر حفظ طوطی وار و محفوظات متمرکز شده است
یکی از یاران، نزد پیامبر (ص) رفت و پرسید: «ممکن است جنازه کسی در میان باشد که باید دفن شود. همچنین مجلس علمی بر پا باشد که باید در آن شرکت کنیم. وقت هم کم است و نمی توانیم در هر دو حضور داشته باشیم و اگر در هر کدام شرکت کنیم از دیگری محروم می شویم. تو دوست داری که من در کدام مجلس شرکت کنم؟»
پیامبر (ص) فرمود: «اگر افراد دیگری هستند که جنازه را دفن کنند، در مجلس علم شرکت کن شرکت در جلسه علم، ازحضور در هزار تشییع جناره، هزار عیادت بیمار، هزار شب عبادت، هزار روز روزه، هزار درهم صدقه، هزار حج غیرواجب و هزار جهاد غیرواحب بهتر است. مگر نمی دانی به وسیله علم می شود، خدا را اطاعت و عبادت کرد. همچنان خیر دنیا و آخرت با علم همراه است. همانطور که شرّ دنیا و آخرت با جهل همراه است.»
در حضور دانشمندان، ده داستان از داستان راستان، جلد 2، ص 18، نوشته شهید مرتضی مطهری، معاونت آموزش سازمان نهضت سوادآموزی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تحصن به معنی پناهنده شدن است و عموماً برای مقاصد سیاسی یا فرار از حاکمان ظالم انجام میشود و معادل بستنشینی است؛ و بهگونهای کنشِ اعتراضی است که در آن فرد یا افرادی با اشغالِ یک موقعیتِ استراتژیک و بیشتر برای ترویجِ تغییراتِ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به آن دست میزنند.
در تاریخ معاصر ایران و در دوران استبداد صغیر و کبیر بهکرات این تحصن ها دیده میشود اگر به تحصن بهعنوان یک کنش عملی برای دستیابی به عدالت و حقخواهی نگاه شود یکی از مسالمتآمیزترین نوع حقطلبی و عدالتخواهی باشد.
بنابراین بعد از اینکه مطلع شدم که شخصی در اداره آموزش و پرورش شهرضا یکی از مناطق استان اصفهان دست به تحصن و اعتصاب غذا در محل مدیریت آموزش و پرورش شهرضا زده است تصمیم گرفتم بهعنوان وظیفه ذاتی و انسانی و برای دریافت چند و چون کار دیداری با ایشان داشته باشم که این مهم در روز پنجشنبه 15 دیماه 97 ساعت30 / 13 دقیقه محقق شد.
ایشان در محل ورودی اداره و روبروی نگهبانی روی صندلی مراجعین نشسته بود یک شعار نوشته در دست داشت و تعدادی دستهگل نیز در پشت سرش مشاهده میشد. شخصی با وزن تقریبی 55 کیلو و صورتی استخوانی و موهای جوگندمی که اراده قوی و قاطعیت در تصمیم در چشمانش موج میزد (شایان ذکر است شهرضا ازجمله شهرهایی است که سرداران بزرگ شهیدی چون سردار محمدابراهیم همت و دومین مدیر آموزش و پرورش شهید کشور شهید محمدعلی زمانی را پرورش داده است و در کارنامه رشادتهای فرزندان خود دارد) .
شاید در دید اول ایشان یاد قهرمان ونزوئلایی سیمون بولیوار افتادم که فرمانده انقلابی و سیاستمدار ونزوئلایی و یکی از چندین رهبر جنبش استقلالطلبانه در آمریکای جنوبی بود. خواسته من از قوه قضائیه آزادی معلمان زندانی که فعالیت صنفی داشتهاند بوده است
نزدیک شدم درحالی که با یک خانمی که برای دیدار او آمده بود صحبت میکرد بلند شد و با تبسم خوشآمد گویی کرد خود را معرفی کردم و هدفم را که نوشتن گزارشی برای صدای معلم بود را بیان کردم با خوشرویی قبول کرد .
حراست اداره آموزش و پرورش شهرضا نیز در همان حوالی بود و رفت و آمدها را زیر نظر داشت و با توجه به شرح وظایف، اطلاعات موردنیاز را جهت هماهنگی با مسئولان تحت امر در میان میگذاشت که خوشبختانه با خوشرویی برخورد نمود . با توجه به سردی هوا و شروع بارندگی که در حد توان بنده نبود سعی نمودم سؤالات را مطرح نمایم:
خودتان را معرفی بفرمائید؟
حمید رحمتی هستم . آموزگار پایه ششم دبستان عظیمی شهرضا 48 ساله هستم و امسال سال سیام خدمتم است . برادر شهید هستم که در سال 61 در مریوان به شهادت رسید . یادم هست در قبل انقلاب سال 55 شهید محمدابراهیم همت رساله حضرت امام خمینی (ره) را درب منزل ما آورد که بنده کوچک بودم و با برادر من دوست بودند. من یکبار به مدت سه سال نیز به مازندران تبعید شدم که بهواسطه تصادف مدتی نیز در کما بودم و تقلیل محکومیت خوردم.
لطفاً انگیزه خودتان را از این تحصن بفرمائید؟
انگیزه اینجانب دستیابی بهحق و حقیقت و حقگویی، چیزی که خودم آن را مقابل نابرابری و کارهای و تصمیمات نادرست میدانم فطرت تشخیص میدهد که چهکاری درست است یا اشتباه، درستیها بهوسیله آموزش و پرورش ساخته و ایجاد میشود و در آموزش و پرورش معیوب و بیمار و ناقص که گردانندگان اصلی آن انگیزه یاددهی به خاطر وضعیت معیشتی و منزلتی بد و نامناسب نداشته باشند، بنده حدود 20 سال که در تلاش هستم که آموزش و پرورش اصلاح شود که افرادی ناتوان مانند اینجانب در آن راهی نداشته باشند و بهترینهای جامعه به امر تعلیم و تربیت بپردازند و این امکانپذیر نمیگردد مگر اینکه تمام امکانات جامعه در خدمت آموزش و پرورش باشد نه وامانده بودجه به آموزش و پرورش اختصاص یابد لذا از بدو تحصن و حتی تا فردا (16-9-97) خواسته من از قوه قضائیه آزادی معلمان زندانی که فعالیت صنفی داشتهاند بوده و از شنبه 17- 9- 1397 با خروج از محیط فیزیکی آموزش و پرورش شهرضا از جامعه درخواست میکنم که خودشان را از وضعیت کنونی نجات دهند که قطعاً دستگیر میشوم و این موضوع را با تمام نهادهای امنیتی و انتظامی در میان گذاشتهام.
خواسته خود را از وزیر آموزش و پرورش بیان کنید؟
خواسته بنده از وزیر و آموزش و پرورش این است که ایشان مسئول و وزیر ما هست اما معلمان زیردست بیش از ایشان نگران آموزش و پرورش هستند و به طور کلی وضعیت و حال آموزش و پرورش خراب است و به حال خود رهاشده و باید این وضعیت تغییر کند.
در پایان از اینکه وقتشان را در اختیار بنده قراردادند تشکر کردم و امیدوارم که تلاشهای مجاهدانه ایشان مؤثر قرار گیرد و امثال اینجانب را از رخوت بهسوی مسئولیتپذیری در مقابل کشور و نظام آموزشی رهنمون سازد.