آموزش و پرورش به عنوان بزرگترین دستگاه نظام حداقل با ثلث جمعیت کشور به طور مستقیم در ارتباطی تنگاتنگ میباشد. دانش آموزان، خانوادهها، فرهنگیان و وزارتخانه و ادارات تابعه طرفهای درگیر مستقیم مقوله تعلیم و تربیتند.
خدمات این دستگاه عریض و طویل از بدو تأسیس تاکنون قابل اغماض و کتمان نبوده و بی شک دستاوردهای ملموس، روشن و بعضا درخشانی در پی داشته است.
نوشته زیر نگاهی انتقادی به وضعیت فعلی آموزش و پرورش ایران میباشد.
از چهار ستون اصلی ذکر شده آموزش و پرورش، کدام یک امروزه از وضعیت فعلی و تداوم آن خرسندند؟
دانش آموزان و فرهنگیان به عنوان صف مقدم عرصه تعلیم و تربیت هر یک با دلایل مختص خود وضعیت فعلی را چندان دلچسب و کارآمد ارزیابی نمیکنند.
دانش آموزان از طرفی معتقدند که خوانش مطالب تاریخ گذشته و تکراری باعث تلف شدن عمرشان در پشت میزهای مستهلک آموزش و پرورش میشود و از طرفی دیگر الک کردن و غربال دانشآموزان در مدارس رنگارنگ باعث ناعدالتی گسترده آموزشی شده و نهایتا محصول این دو مقوله باعث افسردگی، دلزدگی و بی انگیزگی آنها می شود.فرهنگیان نیز فصل دیگر مخاطبان اصلی تعلیم تربیتند.
نارضایتی معلمان از سقوط آزاد منزلت و معیشت شان گوش فلک را کر کرده است. اعتراضات مدنی و دامنهدار معلمان به دلیل هزینههای احتمالی از جلو مجلس و سازمانهای آموزش و پرورش عقبنشینی و به مدارس و کلاسها تسری پیدا کرده و وارد فاز تازهای شده است. حاصل کوچکتر شدن تدریجی سفره معلمان منجر به بی انگیزگی، چند شغله گی، فقدان مطالعه و نارضایتی شغلی معلمان شده و خروجی کارشان مورد رضایت جامعه نیست. برای بهسازی و تعمیرات اساسی در آموزش و پرورش چارهای جز رجوع به تجربیات کشورهای توسعه یافته و توسل به خرد جمعی در آموزش و پرورش نیست
اکثریت خانوادههای درگیر با آموزش و پرورش کسانی هستند که امکانات لازم برای بهرهمندی از مدارس غیردولتی و خاص را نداشته و در صورت عدم ورود فرزندانشان به مدارس مورد نظر مجبور به ثبتنام در مدارس عادی دولتی هستند.
در تقسیمبندی مدارس به بیست و چند نوع مدرسه برخورد میکنیم. به نظر میرسد آموزش فعلی ما کاملا طبقاتی و الیگارشی است. یک سر زنجیرهی مدارس اگر منتسب به پولداران، هوشداران و خانوادههای خاص و برخوردار باشد، سوی دیگر مختوم به دانشآموزان الک شده مالی، ذهنی، فرهنگی و اجتماعی در مدارس زیر پوست شهرها و روستاها هستند.
اگر یکی دو دهک خاص و دوپینگی را فاکتور بگیریم تقریبا الباقی جماعت به ناعدالتی و ناکارآمدی آموزش و پرورش معترضند.
ضلع آخر منظومه آموزش و پرورش، وزارتخانه، ادارات تابعه و کادر اجرایی مدارس میباشند.
به نظر میرسد که تصمیمسازان و تصمیمگیران آموزش و پرورش از تحولات ساری و واقعیتهای جاری در کف آموزش و پرورش بی اطلاعند! سیاستهای اعلامی زاویه محسوسی با سیاستهای اعمالی دارد. مرحله دوم نظام رتبهبندی که از مطالبات اصلی معلمان معترض میباشد سالهاست که در راهروهای دولت (بین مسئولین آموزش و پرورش، سازمان امور اداری و استخدامی و سازمان برنامه و بودجه) در حال پاسکاری بوده و امید چندانی به اتصال به لایحه بودجه ۹۸ نیست.
دست اندرکاران آموزش و پرورش به جای توجه به مطالبات مخاطبین اصلی، به دنبال منحرف کردن افکار عمومی و البته جابه جایی مشکلات به جای حل آنها با طرحهای از پیش باختهای چون طرح معلم تمام وقت و... هستند.
در ادارات آموزش و پرورش نیر اکثر کارشناسان کاربلد و خبره به دلیل نامناسب بودن تسهیلات کار اداری، در جست و جوی راهی برای خلاصی از ستاد و پیوستن به صفوف معلمین هستند.
مدیران و کادر اجرایی نیز مواجه با بخشنامه های حجیم و ضد و نقیض و با جیب خالی و بدون سرانه مجبور به اداره مدارس دولتی بوده و همزمان در سه جبهه معلمان معترض، وظایف سازمانی حجیم و همچنین اولیای فراری از مشارکت در امورات مدرسه در نزاعی بی امان، دائمی و فرسایشی به سر می برند.
به تمامی مشکلات ذکر شده میتوان موارد زیر را نیز سنجاق نمود:
* استفاده ابزاری از آموزش و پرورش توسط برخی از نهادها و دستگاهها
* تعیین تکلیف برای آموزش و پرورش در شورای عالی آموزش و پرورش که اعضا و تصمیم گیرندگانش عموما غیرفرهنگی و بی اطلاع از احوالات آموزش و پرورشند .
* درگیری با پدیدههایی چون اختلاسهای دنبالهدار و بی امان از صندوق ذخیره فرهنگیان
* عقد قرارداد با بیمههای اسقاطی چون آتیه سازان
* دخالت نمایندگان و سایر ذینفوذها در فرایند عزل و نصب مدیران آموزش و پرورش
* سند تحول بنیادین با اصول مبهم و کلی و اجرای گزینشی
* مافیای کنکور
* گزینش غیر حرفه ای معلمان و...‼️ به نظر میرسد که تصمیمسازان و تصمیمگیران آموزش و پرورش از تحولات ساری و واقعیتهای جاری در کف آموزش و پرورش بی اطلاعند!
زلزلهای هفت ریشتری باید !
واقعیت آنست که نه مسئولین از عملکرد آموزش و پرورش خشنودند و نه مردم به کارآمدی آن باورمند.
برای بهسازی و تعمیرات اساسی در آموزش و پرورش چارهای جز رجوع به تجربیات کشورهای توسعه یافته و توسل به خرد جمعی در آموزش و پرورش نیست.
شاید پس از ریزش سیستم ناکارآمد فعلی، رویشی احسن رخ دهد تا موجبات رضایتمندی ملک و ملت را فراهم آورد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
رشد بودجه در آموزش و پرورش را بابد در اهتمام جدی دولت در پر و پیمان دیدن لایحه پیشنهادی سال 1398جست و جو کرد.
مجلس در بخش قانونگذاری ،در صورتی می تواند طرح های پیشنهادی نمایندگان را با عبور از فیلتر شورای نگهبان به کرسی تصویب بنشاند که با تحمیل و تکلیف بار مالی جدیدی بر دوش دولت همراه نباشد.
در غیر آن صورت به علت تعارض و مغایرت با اصل 75 قانون اساسی ،قطعا با "وتوی" شورای نگهبان، روبه رو شده به در بسته خواهد خورد.
البته نمایندگان مردم می توانند با استناد به احکام دآئمی قانون برنامه توسعه ،که قبلا نیز به تصویب مجلس رسیده است همزمان با ارائه بودجه سالیانه دولت ، پیشنهادات لازم را ابتدا در قالب کمیسیون تلفیق بودجه و یا سپس در فرصت صحن علنی ، در برنامه یک ساله دولت بگنجانند.
سال هاست مجلس با پیشنهاد کمیسیون آموزش ، تحقیقات و فناوری، توسط نمایندگانی مانند امثال جناب کوچکی نژاد تصور می کنند با مکلف کردن شرکتها و بانک به تخصیص درصدی از درآمد خالص خود به آموزش و پرورش می توانند کمکی به افزایش یا ترمیم بخش غیرپرسنلی اعتبارات آموزش و پرورش داشته باشند. اما تجربه نشان داده است اغلب از محل چنین مصوباتی ، آبی برای آموزش و پرورش گرم نخواهد شد.
در بسته سیاست های کلی تحول در حوزه آموزش و پرورش ،اصلاح شاخص نسبت اعتبارات غیر پرسنلی به پرسنلی از جمله مطالبات شفافی است که می تواند ارتقای کیفیت در نظام اموزشی را تضمین کند.مطالبه ای که با محدودیت های بودجه در آموزش وپرورش ، سال هاست در عمل قدمی برای اصلاح آن برداشته نشده است. بانک داری پیش کش ،بهتر است اول حساب و کتاب صندوق به مشکل خورده ذخیره فرهنگیان را روشن کنید
98درصد از اعتبارات جاری در آموزش و پرورش به سختی می تواند پاسخگوی بند "واوی"باشد که تماما قرار است خرج حقوق و مزایای ماهیانه پرسنل رسمی و پیمانی شود.در حالی که این نسبت باید در محدوده 80 درصد توقف کند تا حداقل 20 درصدی نیز از اعتبارات جاری تحت عنوان "سایر"در زمینه کیفیت بخشی، هزینه شود.
اکنون که حداقل سه تن از همراهان کاری جناب وزیر با مامورشدن از سازمان مدیریت و برنامه ریزی به آموزش و پرورش ،توفیق خدمتگزاری به دستگاه تعلیم و تربیت نصیب آنها شده است ، بهتر است به جای اعتنا به چنین مصوباتی بی بازده ، هنگام بسته شدن بودجه ، سهم واقعی آموزش و پرورش را از سازمان مدیریت و برنامه ریزی مطالبه کنند.
امیدوارم با درس گرفتن از تجربه تلخ صندوق ذخیره فرهنگیان، آموزش و پرورش هوس بانک داری را از سر بیرون کرده ،با تاسیس بانک فرهگیان ،مجددا سرمایه معلمان را به خطر نیندازد.
قرار نیست تنها از محل دارایی فرهنگیان ،حلقه هیات مدیره و یا دوستان هیات امناء با حقوق و پاداش نجومی به نان و نوا برسند.
بانک داری پیش کش ،بهتر است اول حساب و کتاب صندوق به مشکل خورده ذخیره فرهنگیان را روشن کنید.
اجازه دهیم ابتدا قوه محترم قضاییه ،فرجام تخلفات انجام شده را مشخص نموده، خاطیان را به سزای عمل خود برساند سپس فرصت برای اندیشیدن در خصوص بانک فرهنگیان فراوان است.
صندوقی که با ورودی ماهیانه بیش از 20 میلیارد تومان وجه نقد در ماه توسط اعضا در کنار چندین شرکت یا هلدینگ اقتصادی وابسته ، سود 1100 میلیاردی سال 91 خود را به حدود یک پنجم تقلیل داده است قطعا نمی تواند اعتماد فرهنگیان را در راه اندازی بانک به سوی خود جلب کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اردبیل
گروه اخبار/
فرهاد کریمی گفت: زمان آموزش بحث مهمی است که ظرفیت اجرایی در اختیار معلم و مدرسه قرار میدهد که آموزشها را اراده دهد. به همین دلیل باید زمان آموزش با میزان کتابهایی که در اختیار دانش آموزان قرار دارد، همخوانی داشته باشد.
وی در ادامه افزود: زمانی که دانشآموز برای درس خواندن در مدرسه حضور دارد باید برانگیزاننده و شوقانگیز باشد و این پتانسیل را داشته باشد که خروجی مناسبی داشته باشد.
کریمی خاطرنشان کرد: اگر مدارس را مکلف کنیم که در چارچوب خاصی برنامهریزی به عمل بیاورند این چارچوبها باید با شوق و انگیزه پیگیری شود البته در این زمینه قانون نیز لازمالاجرا است و ظرفیتهای قانونی باید موردتوجه قرار گیرد
رئیس پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزشوپرورش افزود: باید بتوانیم از ظرفیتهای قانونی برای بهبود کیفیت یادگیری دانش آموزان استفاده کنیم.
وی در پاسخ به این سؤال که برای تعطیلی پنجشنبه پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش تحقیقاتی را انجام داده یا نه گفت: این طرح در زمان مسئولیت من انجامنشده اما بر اساس گزارشهای موجود نظرسنجی از دانشآموزان و اولیا در این خصوص انجامشده است. اما در مورد موضوع تعطیلی روزهای پنجشنبه نباید تنها به نظرسنجی اکتفا شود و مشاوران و کارشناسان این حوزه نیز باید نتیجه تحقیقات خود را در این خصوص ارائه دهند.
کریمی تأکید کرد: قرار بود برای روزهای پنجشنبه فضای جدید آموزشی را دانش آموزان در مدرسه تجربه کنند اما هیچ برنامهای برای روزهای پنجشنبه قرار داده نشد و از سوی دیگر معلمها با حجم بالای کتابها روبهرو هستند که باید آن را در زمان کوتاه در اختیار دانشآموزان قرار دهند. به همین دلیل ساعات آموزشی لازم را در اختیار مدارس قرار دهیم تا روند آموزش در مدرسه با شرایط بهتر دنبال شود. ( خبرگزاری آنا )
پایان پیام/
گروه گزارش/
چندی است « سیدمحمد بطحایی » در مورد شیوه های نشستن و استقرار دانش آموزان و معلمان در کلاس درس مطالبق الگوی کشورهای توسعه یافته داد سخن می دهد .
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش دعوت می کند تا کمی هم در مورد نحوه حضور و سرکار رفتن مدیران آن کشورها برای خدمت رسانی به مردم توضیح داده و افکار عمومی را آگاهی بخشد .
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش و همه نیروهای ستادی و اداری دعوت می کند تا در جهت جامه عمل بخشیدن به فرمول " بهره وری " واقعی و همانند کشورهایی مانند ژاپن ، هلند و... نیز به پیروی از شهردار تهران هر روز با " دوچرخه " در محل کار خود حاضر شوند .
گروه اخبار/
«مهدی نوید ادهم» درباره ی انتقاداتی که نسبت به ارتباط دانشگاه فرهنگیان با یونسکو وجود دارد گفت: دانشگاه فرهنگیان با مراوداتی که با یونسکو داشت، اجازه گرفت یک میز آموزش تربیت معلم به نمایندگی از یونسکو را در این دانشگاه راه اندازی کند.
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش ادامه داد: پس از بررسی های مختلف از سوی یونسکو این اجازه راه اندازی یک میز به دانشگاه فرهنگیان داده شد. به نظرم یک فرصت خوب برای کشور است که با رعایت اصول و چهارچوب ها از این ظرفیت استفاده کنیم.
وی افزود: تجربیات خود را در تربیت معلم که مبتنی بر سند تحول بنیادین خواهد بود به معلم های سایر کشورها ارایه می دهیم. باید مبادله تجربه کنیم و از سایر یافته های دیگران هم استفاده کنیم.
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش تصریح کرد: انتقادهایی که می شود این بحث ها را از مسیر کارشناسی خود خارج کرده و ابهام بر انگیز شده است.
نوید ادهم با تاکید بر اینکه ما عضو یونسکو هستیم و حق عضویت می دهیم گفت: این مصوبه مجلس شورای اسلامی است که در این مرکز علمی بین المللی عضو شویم و سالانه هم حق عضویت پرداخت کنیم.
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش تاکید کرد: باید چه کار کنیم، فقط باید پول بدهیم و کاری نکنیم یا باید از ظرفیت های آن استفاده کنیم.
وی با تاکید بر اینکه مواجه فعالانه هوشمندانه استراتژیک ما باید باشد تصریح کرد: ایران نباید در یونسکو منفعل باشد و هر چه آنان بگویند گوش دهد ، باید هوشمندانه رفتار کنیم. باید بدانیم که با یک نظام سلطه رو به رو هستیم. اگر این هوشیاری باشد، نباید هراس داشته باشیم. همان میزان که آنان حرف دارند ما هم حرف داریم.
نوید ادهم با بیان اینکه طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی ایران عضو یونسکو شده است یاد آور شد: اگر مشکلی وجود دارد مجلس شورای اسلامی مصوبه دهد تا قطع همکاری کنیم و دیگر حق عضویت از بیت المال ندهیم.
۴۴ ساعت شدن معلم ها در سند تحول آمده است
دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش همچنین درباره ی تمام وقت شدن معلم ها نیز گفت: حکم تمام وقت شدن معلم ها در سند تحول بنیادین آمده بود.
نوید ادهم با بیان اینکه طبق سند تحول بنیادین معلم باید ۴۴ ساعت در هفته کار کند تصریح کرد: ۴۴ ساعت در مدرسه حضور یابد، ۲۰ تا ۲۴ ساعت در سرکلاس باشد و مابقی ساعت ها را به بحث تربیتی و پژوهشی بپردازد.
وی افزود: اگر منابع مالی تامین شود و طرح معلم تمام وقت اجرا شود، ارزشیبای توصیفی و مشارکت معلم در فوق برنامه ها معنا پیدا می کند و معلم می تواند به دانش آموزان مشاوره و خدمات زیادی را ارایه دهد.
نوید ادهم گفت: در حال حاضر با مشکل مالی رو به رو هستیم ، باید گام به گام پیش رویم و ساعت تدریس را به تدریج افزایش دهیم و به ازای آن افزایش حقوق دهیم تا معلم مجبور به شغل دوم نباشد و همه در مدارس حضور داشته باشند .
خبرگزاری شبستان
تعداد قوانین نادرست و یا ناعادلانه در آموزش و پرورش کم نیست. یکی از این موارد دریافت حقوق فرهنگیان کارشناسی و بالاتر در حد و اندازۀ دیپلم و فوق دیپلم است. این همسان سازی حقوق که تقریبا اوایل دهه 80 صورت گرفت شاید به دلیل اجرای عدالت بود و یا رساندن همگی به سطحی یکسان ، اما متأسفانه باعث از بین رفتن انگیزۀ افراد برای ادامۀ تحصیل گردید و احساس بی عدالتی در آنان تقویت شد. هر چند تحصیلات عالی اصولا برای افزایش درک و فهم اجتماعی صورت می گیرد اما اهداف ضمنی آن : چون افزایش سطح درآمد ، موقعیت شغلی ، منزلت اجتماعی ، کسب احترام و وجهۀ اجتماعی را نیز نمی توان منکر شد.
تلاش هر فرد زیباترین برش از ابعاد زندگی اوست. هر فرد مختار است با ارادۀ خود در چارچوب قوانین جامعه ، در جنبه های مثبت و مفید یا منفی و مضرّ ، هم برای خود و دیگر افراد و هم برای جامعه ، فعالیت نماید. این فعالیت حدود 7 سالگی آغاز و تا مراحلی از سن ادامه دارد. عده ای با دست یازیدن به اولین و یا کوچک ترین قلۀ رفیع تلاش ، توقف کرده و به همان اندازه فعالیت راضی می گردند ، اما برخی توان و عطش و یا هوس و حرص بیشتری برای پیمودن قله های موفقیت دارند که ادامه تحصیلات دانشگاهی تا دکتری و بالاتر یکی از مدخل های رشد و تعالی اندیشه و خرد برای آنان و جامعه است. تلاش آنان چه با اهداف فردی و چه اجتماعی ، به نفع کل افراد جامعه است و در نمایش فاکتورهای توسعه آموزش و سطح سواد در کشور و جهان ، عمل می نماید.
حتی آنانی که در اولین قلۀ تلاش زندگی خود ، تسلیم موقعیت شغلی و شرایط زندگی فعلی خود شده اند اعم از فوق دیپلم تا کارشناسی ، نیز با سختی و مشقت بی خوابی ها و محرومیت از روال عادی زندگی چون همراهی خویشاوندان در مهمانی ها ، تماشای تلویزیون ، سفر ، حتی گاه لذت غذا خوردن با اعضای خانواده و.... آشنا هستند. دانش آموزی در دبیرستان نمونه داشتم که مادرش در جلسات اولیا با معلمان از من می خواست تا دخترش را نصیحت کنم که مرتب استحمام کند، شدت رقابت و تلاش جهت نیل به هدف برتر تا این حد ما را مقهور خویش می سازد که فرد نظافت فردی را نیز قربانی افراد متعالی خویش می سازد. او تصور می کرد با استحمام کردن زمان برای رقابت را از دست می دهد. پس جامعه موظف است با توجه به تعداد قله های فتح شده توسط افراد کوشاتر و توانمندتر ، بدانها حقوق و مزایای بیشتری قائل شود.
در آیه نهم سوره الزمر آمده است :
( قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ)
ترجمه : " آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند يكسانند تنها خردمندانند كه پندپذيرند."
در اصل این آیه دو وجه ارزشمند را به زیبایی نقل می کند:
1) تفاوت دانایان و نادانان ، که باید جامعه به نسبت عادلانه ای مابین آنها ارزش گذاری کند.
2) پند پذیری خردمندان ، لابد جامعه ما خردمند کمتر دارد که گوش شنوایی برای پندپذیری نیست !
بحث تفاوت ها در علم روانشناسی یک مقولۀ تفکیک و تمیز معانی است چون تفاوت های بهرۀ هوشی ، هیجاناتی همانند ترس و خشم و .... و در علم جامعه شناسی بابی است برای تفسیر تبعیض و نابرابری و بی عدالتی در بخش های گوناگون جامعه اعم از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی. هر دو در این مَقال برای ما کاربرد دارد. نمی توان برای انسانها با درجۀ متفاوت سعی و کوشش ، حقی یکسان قائل شد، چون همین تفاوتها عامل اصلی حرکت افراد رو به جلوست و نوع و میزان انگیزه ها و انگیزش های آنان را همین تفاوتها مرزبندی می کند.
برای آنانی که در آموزش و پرورش این مراتب را طی نموده و تا درجات عالی تحصیل کرده اند ، دو ظلم و تبعیض آشکار تحمیل می گردد :
1) به آنان ظلم می شود چون همسطح افراد پایین تر از تحصیلات خود ، حقوق و مزایا دریافت می کنند.
2) به آنان ظلم می شود چون همسطح سایر شاغلان در دیگر وزارتخانه ها برای زحمات خود حقوق و مزایا دریافت نمی کنند.
حال وظیفۀ قانونگذاران است که این موضوع را مدنظر خویش قرار دهند و عدالت اجتماعی را در قبال شاغلین وزارت آموزش و پرورش با درجۀ تحصیلات بالای کارشناسی تا دکتری ، هم در درون وزارتخانه و هم در مقایسه با سایر وزارتخانه ها، به جا آورند. بهتر است هم تکلیف مطلوب و نامطلوب ، لازم و غیرلازم بودن تحصیلات بیشتر از کارشناسی در آموزش و پرورش کشور ، یک بار برای همیشه واکاوی شود و هم تفاوت دریافتی شاغلان وزارت آموزش و پرورش با هر عنوان و درجه ای اما با تحصیلات بیشتر ، عادلانه از نو تنظیم و به مورد اجرا در آید.
تضاد و تناقض برخورد و عمل مسئولان نسبت به تحصیلات عالی در آموزش و پرورش ، هم ارزش تحصیل علم را با هر نوع انگیزۀ فردی و یا اجتماعی ، از بین می برد و هم نارضایتی شغلی را افزایش می دهد.
انتظار می رود رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات و همچنین رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی ، با اولویت و اهمیت دادن به این موضوع جهت بررسی و اتخاذ تصمیم مناسب ، شوق و ذوق شاغلان با مدارک بالاتر از کارشناسی را ایجاد ، تقویت و ترمیم نمایند. آرزوها و آمال نخبگان آموزش و پرورش را بر باد ندهیم و گرنه دیری نخواهد پایید که در آن افراد با تحصیلات کارشناسی بالاتر نخواهیم داشت لذا تعلیم و تربیت لَنگ تر از امروز حرکت خواهد کرد. اگر بنای عدالت در هر سطح و جایگاهی درست نهاده نشود ، دیوار بی عدالتی و تبعیض و نارضایتی تا ثریا همچنان کج مدار خواهد بود.
به قول مولوی :
سبزوار است این جهانِ کج مدار
ما چو بُوبَکریم در وی خوار و زار
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
گویند شخصی با کاسهای ماست در کنار دریا نشسته بود و با قاشقی ماست را به دریا میریخت. از او پرسیدند چه کار میکنی؟ گفت دارم دوغ درست میکنم. به او گفتند با این کاسه ماست که نمیشود با آب دریا دوغ درست کرد. پاسخ داد که میدانم نمیشود، اما اگر بشود چه میشود ! حالا حکایت خواب و خیالهای آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش است که در سخنرانی های خود معمولا سوار قالیچه حضرت سلیمان می شود و در میان ابرها سیر می کند. آقای بطحایی از آموزش و پرورش آرمانی سخن می گوید و کاری به کار آموزش و پرورش واقعی و مشکلات آن ندارد.
حرفهای آرمانی را باید فیلسوفان و روشنفکران و کارشناسان بیان کنند. کار مسئولان اجرایی اعم از رییس جمهور و وزیر و مدیرکل و... بیان رویا ها و آرزوها و ایده آل ها و انتقادها نیست. مسئول اجرایی با واقعیت سرو کار دارد و قاعدتا باید مطابق برنامه از نقطه A به نقطه B حرکت و قبل از حرکت امکانات لازم و کافی برای این حرکت را تهیه و زمان رسیدن به مقصد را هم پیش بینی کند.در ایران ارائه برنامه امری فرمالیته و تشریفاتی است و متاسفانه وزرا و نمایندگان مجلس به متنی که به عنوان برنامه وزیر ارائه می شود به عنوان یک سند و تعهد کاری و اجرایی نگاه نمی کنند.
یک بیماری در بین برخی از مسئولان اجرایی ایران رواج دارد که به جای انجام وظایف روتین خود ، احساس رسالت و پیامبری می کنند و حرفهایی می زنند که ربطی به وظایف قانونی و اجرایی آنها ندارد.آنها به جای انجام وظایف اجرایی ، فلسفه بافی و ایده پردازی می کنند. این حرفها را یا مشاوران رند توی دهن آنها می گذارند یا افراد متملق باعث می شوند آنها هوایی شده و از واقعیت فاصله بگیرند و یا نوعی فرار آگاهانه از واقعیت های تلخ است و گاهی هم ترکیبی از این سه و عوامل و علل دیگر است. مشکل مدارس ما دقیقا "فیزیکی" و ریزش دیوار و مرگ دانش آموز است
بطحائی پنجشنبه اول آذر 97در همایش تکریم خیرین مدرسه ساز کشور در برج سپید مشهد سخنرانی کرد. انحراف او در سخنرانی از همان جایی شروع می شود که می گوید : «فضای آموزشی در تعلیم و تربیت نوین صرفا یک ساختمان فیزیکی نیست»، بطحایی از تاثیر فضای سبز مدرسه در یادگیری صحبت می کند و حتی نوع گیاهان را هم موثر می داند و بعد وارد بحث مدارس بدون دیوار می شود و کلاس نیم دایره ای و بدون نیمکت و... او حتی از این هم فراتر رفته و در باره چیدمان تجهیزات کلاس و رنگ وسایل کمک آموزشی هم اظهار نظر می کند. این حرفها غلط نیست بلکه بی ربط است.
این حرفها را همه به مدد اینترنت و گسترش اطلاعات می دانند، اگر یک نظریه پرداز یا کارشناس این حرفها را می زد ایرادی نداشت ، اما به وزیر به عنوان مسئول اجرایی باید یادآوری کرد که مشکل مدارس ما دقیقا "فیزیکی" و ریزش دیوار و مرگ دانش آموز است. 4-5 میلیون دانش آموز ما زیر سقف و کنار دیوارهای لرزان مدارس مخروبه درس می خوانند. بر اساس اولویت بندی، آقای بطحایی به عنوان وزیر ابتدا مشکل فیزیکی مدارس را با کمک یا بدون کمک خیرین حل کند و بعد برود سراغ فضای سبز و نوع گیاهان و مدرسه بدون دیوار و کلاس نیمدایره ای . آقای بطحایی از واقعیت فرار می کند. مشکل مدیران ما این است که انجام کارهای به ظاهر کوچک را دون شان خود می دانند.
آقای بطحایی می گوید که 90 هزار میلیارد تومان لازم است که فضاهای آموزشی را در سطح استاندارد نوسازی کنیم. این همان حکایت شخصی است که با کاسه ای ماست کنار دریا نشسته بود و می خواست دوغ درست کند. اولین اصل مدیریت اجرایی این است که اهداف متناسب با امکانات باشد. دولت که خیلی هنر کند حقوق ها را پرداخت می کند ،کل کمک خیرین در یک سال هم حدود 1000 میلیارد تومان است . یعنی 90 سال طول می کشد که بودجه مورد نیاز آقای بطحایی برای نوسازی مدارس را تامین کنند. در چنین شرایطی بیان این حرفها از جانب وزیر نوعی اظهار فضل و فرار از مسئولیت های اجرایی است.
در شرایطی که آموزش و پرورش گرفتار ضعف مدیریت و توزیع پستهای مدیریتی بر اساس رانت سیاسی ، صنفی ، همشهری گری و فشار نمایندگان مجلس و مقامات منطقه ای است و مدارس دولتی به حال خود رها شده اند و معلمان نومیدتر و بی انگیزه تر از همیشه هستند و کتابهای درسی و برنامه درسی متناسب با معیارهای تعلیم و تربیت مدرن نیست و مدیران مدارس برای تامین نیازهای اولیه مدرسه دستشان به سوی اولیا دراز است، آقای وزیر همه اینها را کنار گذاشته و مطابق معیارهای آموزش و پرورش فنلاند و سوئد رویا پردازی می کند .
این حرفهای قشنگ و ژست های قشنگ چه نفعی به حال آموزش و پرورش گرفتار دارد؟
کانال تلگرامی