ملتِ بی سواد ، زاده نمی شود
ساخته می شود ... !
بی سوادیِ حقیقی ، ربطی
به معلومات و تحصیلات ندارد !
بی سوادی یعنی ؛ شبکه ی
محبوبِ اجتماعی را که باز می کنی ؛
تمامِ صفحات ، پر باشد از
روزمرگیِ آدم معروف ها ،
مسخره بازیِ معروف نماها،
قضاوتهایِ بی سر و ته ،
و توهین هایِ شرم آور ... !
نه از مطالبِ آموزشی خبری باشد ،
نه از چهار کلام حرفِ حساب ... !
بی سوادی یعنی ؛ تویِ صفحه
و روی پروفایلت بنویسی ؛
به بهشت نمی روم اگر مادرم آن جا نباشد
و کمی آن طرف تر ، مادرت
از بی توجهی ات بغض کرده باشد
بیسوادی یعنی ؛ مسیرِ تمامِ لباس فروشی وآرایشگاه هایِ شهر را از حفظ باشی ،
اما حتی یک بار هم گذرت به
کتابفروشی نیفتاده باشد ...
این بی سوادیِ مدرن ؛
دارد فرهنگمان را از ریشه می خشکانَد
حواستان هست ؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
چندی پیش نویسنده , چنین سوژه ای را به سردبیر پیشنهاد کرد و موافقت اش را برای طرح گرفت. اما واقعا فکر نمی کردم به این جالبی از آب در بیاید!
" مقایسه حقوق کارشناسان در شرکت مخابرات و شرکت های مشابه "
نوشته : محمود
در ذیل سعی نموده ام تا نخست مقایسه ای بین حقوق پرسنل مخابرات و سایر شرکتها و سازمان های کشور انجام دهم و سپس مقایسه ای بین حجم کار و پیچدگی کار و دانش فنی مورد نیاز برای اداره سیستم های مخابراتی و دیگر سازمان ها و شرکتها انجام دهم.
در وهله نخست مقایسه حقوق ها :
حکم اینجانب با حدود ۲۶ سال سابقه کار و مدرک لیسانس در سال ۹۵ برابر ۳,۲۰۰,۰۰۰ تومان بوده و هرچند که تمامی کارمندان و پرسنل دیگر سازمانها و شرکتهای کشور به هیچ وجه حقوق واقعی خود را ابراز نمی کنند (حتی برای خانواده و دوستانشان )، به ویژه هنگامی که بر خلاف انتظارات خودشان و جامعه متوجه سطح بسیار پایین حقوق پرسنل رسمی مخابرات می شوند.
آمار و ارقامی که در زیر ارائه گردیده است به صورت تقریبی بوده و با لطائف الحیلی به دست آمده اند و ملاک ، افرادی با سابقه بالای ۲۵ سال و مدرک لیسانس بوده است.ضمن اینکه اعداد زیر حقوق یک ماه کارشناسی است.
شرکت نفت مناطق بیش از ۱۲٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
شرکت گاز بیش از ۱۲٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
شرکت زیر ساخت بیش از ۱۲٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
اداره برق بیش از ۱۲٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
تامین اجتماعی بیش از ۱۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
اداره آب بیش از ۸٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
ثبت اسناد بیش از ۷٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
دخانیات بیش از ۷٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
بیمارستانها بیش از ۵٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
نیروی انتظامی بیش از ۴٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان
مخابرات دقیقا ۳٫۲۰۰٫۰۰۰ تومان
آموزش و پرورش حدود ۲٫۵۰۰٫۰۰۰ تومان
البته این مقایسه در شرایطی انجام شده که کارشناسان بررسی شده فاقد هر نوع پست و مقامی باشند و از حق شیفت نیز استفاده ننمایند.
یعنی مخابرات آن اسطوره ی زمان های نه چندان دور که تمامی سازمان ها و شرکت ها حقوق خود را با آن مقایسه می کردند , چه از شرکت نفت که اندکی بیشتر از مخابرات حقوق می گرفتند تا دیگر سازمان ها که خیلی کمتر از مخابرات حقوق می گرفتند , اکنون دچار چه وضع اسفناکی شده است که حتی پرسنل رسمی و با سابقه کار بالا در اداره زندگی خویش مانده اند.
سپس به مقایسه سختی کار بین سازمان های مذکور می پردازیم :
ممکن است عده ای بگویند که کار کردن در شرکت نفت و به ویژه بخش حفاری آن بسیار سخت است , اینجا این پرسش پیش می آید که آیا سخت تر از پرسنل شبکه کابل و فیبر نوری و یا پرسنل دکل بند و یا BTSMAN مخابرات که در زیر برف و باران و آفتاب سوزان انجام وظیفه می کنند؟
قطعا آن هایی که با سختی کار در شرکت نفت و بخش های ذکر شده مخابرات آشنایی دارند , تایید می نمایند که پاسخ منفی است .
بعد می رویم سراغ سطح دانش فنی مورد نیاز برای اداره شبکه های مخابراتی و همچنین شرکت های مذکور :
همگان می دانند که سطح دانش فنی مورد نیاز برای اداره کردن و نگهداری مراکز سوئیچ اعم از شهری و LTX و موبایل و مراکز دیتا و ماکس و PCM و مایکرو ویو و BSC و RNC و دیگر مراکز و نود های شبکه مخابراتی حتی به مراتب بالاتر از سطح دانش مورد نیاز برای اداره کردن واحد کنترلی حتی یه رآکتور هسته ای می باشد , واحد های کنترل شبکه برق و پالایش گاه ها و پتروشیمی ها که اصلاً این وسط محلی از اعراب ندارند.
در شبکه برق کشور , غالب شبکه یا به صورت کابل های مسی است و یا ترانس های کاهنده ولتاژ که عملا المان هایی پسیو و غیر فعال محسوب میشوند که خرابی آنها اگر نگویم در حد صفر است , آن قدر در مقایسه با شبکه مخابراتی کم می باشد که قابل صرف نظر کردن میباشد.
در عوض شبکه مخابراتی به صورت روزانه دچار خرابی و اشکال می گردد و نیاز به مراقبت شبانه روزی و پیوسته و به تبع آن هزینه بالاتر و زحمت بیشتر پرسنل را دارد.
به جز شرکت زیر ساخت ، در مابقی سازمان ها و شرکت ها ، شاید سختی جسمی و روحی کار در حد یاد گرفتن نحوه کار کردن با یک نرم افزار آنهم به زبان فارسی و آن هم شاید چند سالی یک بار می باشد.
در بین تمامی شرکت های نام برده , شاید فقط شرکت زیر ساخت است که نیاز به دانش فنی تا حدودی به اندازه شرکت مخابرات اعم از ثابت یا موبایل و دیتا را دارد.
حالا بریم سراغ دلایل پایین بودن وحشتناک حقوق پرسنل مخابرات:
چیزی که در وهله نخست به ذهن خودم رسید این بود که شاید هزینه برق مصرفی مخابرات را با تعرفه ای بالاتر از تعرفه تجاری محاسبه می نمایند که بعد متوجه شدم که هزینه برق هرچی که باشد برای مخابرات و زیر ساخت یکی می باشد ، پس دلیل چیز دیگری باید باشد.
دلیل بعدی می توانست پایین بودن هزینه مکالمات و به تبع آن درآمد شرکت باشد ، که این دلیل نیز نمی تواند درست باشد چون شرکت زیر ساخت نیز فقط بخشی از درآمد مخابرات را تحت عناوین مختلف از مخابرات استان ها دریافت می کند، ولی با توجه به اینکه حداقل ۹۵ درصد شبکه مخابراتی متعلق به استان ها بوده و مخابرات استان ها در هر کوچه و پس کوچه ای و در هر کوی و برزن اقدام به برقراری شبکه نموده است ولی در عمل ۱۵ درصد درآمد مستقیماً به زیرساخت پرداخت می شود.
پس این قضیه می تواند بخشی از علت باشد.
دلیل بعدی تعداد زیاد کارمندان شرکت مخابرات می تواند باشد ، ولی در مقایسه با همین شرکت زیر ساخت که کمتر از ۵ درصد شبکه مخابراتی را دارا می باشد , تعداد کارمندان مخابرات استان ها باید بیش از ۲۰ برابر زیر ساخت باشد ولی در عمل شاید تعداد کارمندان رسمی و خصوصی مخابرات فقط ۱۰ برابر کارمندان رسمی و خصوصی شرکت زیر ساخت می باشد .
واین یعنی به نسبت، حتی تعداد کارمندان مخابرات استان ها کمتر از زیر ساخت می باشد.
پس آن گونه که عده ای تعداد بالای کارمندان مخابرات را دلیل پایین بودن حقوق آنها عنوان می کنند , صحت ندارد.
ودلیل مهم تر و به ظاهر منطقی تری که برخی مثلاً کارشناسان زبده عنوان می کنند این است که مالکین جدید ، شرکت را به صورت قسطی خریده اند و بایستی از محل درآمد شرکت مخابرات اقساط آن را پرداخت نمایند , با توجه به این که سهامداران جدید هر سال حدود ۹۵۰ میلیارد تومان به دولت پرداخت می کنند و با فرض این که تعداد کارمندان رسمی شرکت مخابرات ایران حدود ۲۰۰۰۰ نفر باشند ، یعنی به ازای هر کارمند ماهی حدود ۴٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان خواهد شد .
که ظاهرا دلیل اصلی حقوق پایین کارمندان مخابرات ، همین عامل به نظر می رسد.
ولی اگر همین مقدار را به حقوق کارمندان مخابرات اضافه نماییم , بازهم اختلاف قابل توجهی با شرکتهای برق و زیر ساخت وجود خواهد داشت, یعنی تنها دلیل این نمی تواند باشد.
نتیجه:
حالا دلیل هر چه که باشد به من کارشناس ربطی ندارد و آن چه از دید من و بقیه همکاران مهم است این است که مدیران ارشد مخابرات بایستی به فکر راه چاره ای برای افزایش حداقل سه برابری حقوق کارمندان مخابرات باشند .
و سهامداران جدید مخابرات اگر توانایی اداره شرکتی با ویژ گی های ذکر شده از نظر سختی و پیچیدگی های فراوان آن و توقعات جامعه از وضعیت حقوقی و رفاهی کارمندان آن را نداشتند , نباید در اداره امور این شرکت تایید صلاحیت می شدند و این چنین مشکلات عدیده ای را برای کارمندان زحمتکش و خانواده آنها فراهم می نمودند.
و اکنون نیز به هر شکل بایستی در صدد رفع اختلاف حقوقی کارمندان شرکت باشند که این هم مشکل مدیران ارشد می باشد نه کارمندان شرکت.
منبع:
پایگاخبری مخابرات ما ( آدرس اینترنتی http://mokhaberatema.com/?p=75923 ) ، تاریخ انتشار 25 فروردین 96
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
موسسات اقتصادی در آموزش و پرورش سابقه درخشان و قابل دفاعی در ارائه خدمات و جلب رضایت معلمان ندارند .
مهم ترین آن ها ، صندوق ذخیره فرهنگیان است که تاکنون وضعیت تخلفات میلیاردی در آن مشخص و شفاف نشده است .
« تعاونی مصرف فرهنگیان تهران » یکی از پرسابقهترین شرکتهای تعاونی کشور است که تاکنون از سوء مدیریت و ناکارآمدی مدیران رنج برده است .
« صدای معلم » تاکنون گزارش هایی را از این شرکت و فعالیت های آن منتشر کرده است . ( این جا )
تعاونی مصرف فرهنگیان تهران به عنوان یک موسسه اقتصادی که به صورت یک تشیکلات جداگانه زیر نظر وزارت تعاون اما با امکانات آموزش و پرورش فعالیت می کند در سال های اخیر فراز و نشیب بسیاری داشته است .
برگزاری جلسات مجمع عمومی این تعاونی همواره با تشنج و درگیری همراه بوده و برخی از جلسات نیز ابطال گردیده است .
« مجتبی قریشیان » که زمانی توسط هیات مدیره قبلی به صورت " غیرقانونی " عزل گردید توانسته است با پی گیری های فراوان ضمن احیای برخی مطالبات اکنون در جایگاه " مدیر عامل " این شرکت قرار گیرد .
نشستی به منظور هم اندیشی در مورد مشکلات این شرکت با حضور برخی از فرهنگیان در محل شعبه مرکزی این شرکت سه شنبه ششم آذر ماه برگزار گردید .
پس از مطرح شدن طرح معلم تمام وقت، پرسش ها و نقدهای فراوانی از سوی معلمان و کارشناسان در ارتباط با آن منتشرشد، اما ارائه دهندگان بدون روشن کردن زوایای مبهم این طرح بر خوب بودن و مزایای آن اصرار دارند.
ناگفته پیداست در هر زمینه تخصصی و شغلی ، شاخص های علمی و پژوهشی برای ارزیابی طرح ها و برنامه های مرتبط با آن حوزه وجود دارد و زمانی طرحی خوب و دارای مزیت قلمداد می شود که حائز این شاخص ها باشد.
حال ارائه دهندگان طرح معلم تمام وقت، نیز باید تعریفی از شاخص ها و ویژگی های یک طرح خوب در آموزش و پرورش به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی و فرهنگی یک کشور داشته باشند و بر این اساس میزان انطباق طرح مورد نظر را با این تعریف بیان نمایند. در حالی که طی چند سال اخیر با افزایش آمار دانش آموزان کلاس ها در مدارس دولتی بر خستگی و فشارهای جسمانی و روانی معلمان افزوده شده است باید منتظر پاسخ این سوال بود که چگونه حضور بیشتر معلم در این گونه کلاس های غیر استاندارد که هیچ گونه شباهتی با فضای اتاق های تصمیم گیری و برنامه ریزی طرح های آموزشی ندارد، به نفع معلم خواهد بود.
چگونه می خواهیم شعار سند چشم انداز کشور برای ایستادن ایران در رتبه اول علمی منطقه را بدون فراهم کردن اسباب و زیرساخت های آموزش و پرورش کیفی تحقق بخشیم.
درست در همین روزهایی که هدف از طرح معلم تمام وقت کمک به بهبود معیشت معلمان بیان می شود بسیاری از کلاس های دوره ابتدایی با گنجاندن چهار ساعت دروس هنر و ورزش در یک روز، آن روز را بدون معلم سپری می کنند، چراکه آموزش و پرورش حاضر به پرداخت مبلغی به عنوان حق التدریس به آموزگاران دارای تقلیل ساعت تدریس نیست و ترجیح می دهد یک روز کامل دانش آموزان در مدرسه رها باشند اما هزینه ای بابت حضور و اضافه کار ی معلمشان نپردازد.
حال چگونه می توان پذیرفت که به یکباره معیشت معلم دغدغه طراحانی شده است که هر روز شرایط کاری برای معلمان را سخت تر کرده اند.
به نظر می رسد اتاق فکر آموزش و پرورش خود باید مخالف اول این چنین طرح هایی باشد و با الگو گیری از نظام های آموزشی موفق دنیا فرصتی را برای مطالعه، پژوهش و آماده سازی معلمان فارغ از هر دغدغه ای فراهم کند اما ظاهرا این اتاق فکر، ریاضت اقتصادی را اولویت اول و جایگزین کیفیت آموزشی قرار داده است و خود محلی برای پیشنهاد و تصویب طرح های ضد آموزشی و به زعم خودشان طرح خلاقانه شده است تا، آخرین تیشه ها را بر ریشه و پیکر نحیف نهاد تعلیم و تربیت وارد سازد.
روزنامه قانون
گروه گزارش/
آذرماه 96 بود که 23 تشکل دانشجو معلمی در دانشگاه فرهنگیان در نامه ای سرگشاده خواهان ابقای یک فرد در بخش " نشریات دانشجویی " شدند .
« صدای معلم » در گزارشی نوشت : ( این جا )
" پرسش صدای معلم این است در حالی که این تشکل ها باید نگاه " راهبردی " و " کلان " نسبت به موضوعات و مسائل داشته باشند چرا و به چه علت در این موضوعات جزیی وارد می شوند و به عنوان نمونه انتقادی نسبت به عملکرد مجموعه های "گزینش " و" حراست " در این دانشگاه به عمل نمی آورند ؟
از نظر ما ، مهم ترین چالش در دانشگاه فرهنگیان ، " محافظه کاری " بیش از حد و معقول دانشجو معلمانی است که قرار است فردا در همین مدارس حاضر شده و " تفکر انتقادی " را به دانش آموزان آموزش دهند .
در بخشی از گفت و گوی صدای معلم با « مهرمحمدی » از ایشان در مورد علت این ترس و محافظه کاری پرسش کردیم .
سرپرست فعلی دانشگاه در پاسخ به پرسش صدای معلم چنین گفت :
" حراست ما بد یا خوب با عملکرد مثبت یا منفی یا چیزی بین این دو با دانشگا های دیگر فرقی ندارد. حراست، حراست است. کارشان و تکالیف شان معلوم و مشخص است. بالاخره تفاوت هایی با هم دارند ولی خیلی فاحش نیست. آن چه که بچه های ما باعث می شود که احساس بکنند که این فضا، فضای بسته ای است به نظرم این مسئله تعهد و استخدامی است. این حکم استخدامی است که دستشان است و از زمانی که وارد دانشگاه می شوند و قانون متعهدین خدمت در ماده پنجمش می گوید بعد از پایان تحصیل شما، گزینش می تواند این حکم شما را به جای این که تمدید کند لغو کند این خیلی مسئله است. این جا باید چه کار کرد؟
ما بگوییم از این امتیاز بزرگ دانشگاه فرهنگیان که در تحت لوای قانون متعهدین خدمت استفاده می کند و استعدادهای خوب کشور را توانسته جلب و جذب کند به خاطر این که یک امنیت اقتصادی و یک امنیت شغلی و یک تضمین شغلی به بچه ها می دهد از یک طرف داریم و از طرف دیگر به طور طبیعی و وضعی این روی بچه ها و فعالیت شان اثر می گذارد و آنها را به شدت محافظه کار می کند.... "
این تشکل های دانشجویی که نسبت به جا به جایی یک کارمند در مجموعه دانشگاه فرهنگیان حساس هستند و بیانیه می دهند چرا در مورد چنین موضوعاتی نظر نمی دهند و اصولا وارد نمی شوند ؟!
چرا این تشکل های دانشجویی در مورد " سازمان نظام معلمی " سکوت کرده اند ؟
چرا به دنبال فضاسازی منطقی و شفاف برای تغییر این گونه مواد و قوانین نیستند ؟
« صدای معلم » بر این باور است با توجه به شرایط ویژه اشتغال در کشور و موقعیت مهم و منحصر به فرد دانشگاه فرهنگیان در این فرآیند ؛ طلایی ترین و ناب ترین زمان برای جذب " بهترین ها " و " برترین ها " برای حرفه معلمی می باشد .
بدون تردید ، « معلم محافظه کار » ، « دانش آموز پرسش گر و مطالبه گر " تربیت نخواهد کرد !
هیچ سکوت و یا انفعالی در این زمینه از جانب هیچ کس نمی تواند مورد پذیرش باشد .
پس تشکل ها منفعل نباشند "
در مطلبی دیگر صدای معلم نوشت : ( این جا )
" تاکنون اکثریت مطالب و نقدهایی که در ارتباط با طرح معلم تمام وقت صورت گرفته است اختصاص به معلمانی دارد که یا در آستانه بازنشستگی قرار داشته و یا بازنشسته شده اند و یا سنوات قابل توجهی از خدمت آنان گذشته است .
اما از " نو معلمان " ی که از دانشگاه فرهنگیان فارغ التحصیل شده اند و یا دانشجوی این دانشگاه تربیت معلم هستند مطلب در خوری مشاهده نمی شود .
در این مورد چند فرضیه متصور است .
یا این گروه از معلمان اساسا در باغ نیستند ، یا موضوع برایشان خیلی مهم نیست و یا چون علاقه ای به ماندگاری در این حرفه تا پایان خدمت ندارند ترجیح می دهند تا آهنگ حرکت خود را مطابق " روزمرگی " و یا توصیه برخی معلمان باتجربه و محتاط تنظیم کنند .
در هر صورت این موید این مدعاست که سیاست های حاکم بر گزینش ، جذب و تربیت دانشجو در دانشگاه موسوم به " تربیت معلم " مشکلات اساسی و راهبردی دارد ."
« بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان تهران » در نامه ای به معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش از ایشان برای مناظره با ابراهیم سحر خیز در مورد " طرح معلم تمام وقت " دعوت به عمل آورده است .
حال پرسش این است که چرا سایر تشکل های فعال در این دانشگاه نسبت به این موضوع بی تفاوت و یا منفعل هستند ؟
مگر این موضوعی صنفی نیست ؟
آیا دانشجو معلمان که قرار است 3 دهه در این دستگاه بزرگ خدمت کنند ساعت کار ، کیفیت و یا راندمان آموزشی و سایر متغیرها برایشان اهمیتی ندارد ؟
« صدای معلم » امیدوار است تا تشکل و معلمان صرف نظر از دیدگاه های سیاسی و حول وفاق صنفی با رصد کردن مسائل و چالش های نظام آموزشی ؛ " فضای مطالبه گری و کنش گری " را در این حوزه تعمیق و توسعه بخشند .
پایان گزارش/
موضوع بالا رفتن ساعت کاری معلم ها را از چند جنبه می شود بررسی کرد.
ساعت کاری معلم ها در کشورهای مختلف متفاوت است؛ مثلا در کشوری مانند فنلاند معلم ها هر هفته 14 ساعت در مدرسه تدریس دارند اما در کشور ما 24 ساعت در هفته که اين با توجه به مدرک و سابقه شان است. به هر حال ساعت کم تدریس در هفته یک معیار جهانی است.
در آموزش و پرورش کمبود نیرو داریم. 10 سال است که مسئولان آموزش و پرورش حرف از تعدیل می زنند و دلیل آن را بودجه کم می دانند اما این کمبود نیرو در آموزش و پرورش هیچ جایگاه و اعتباری ندارد و دلیل آن هم این است که ما از یک میلیون نیرویی که داریم تقریبا یک سوم آن نيروي ستادی است، یعنی نیروهای پشتیبان معلم هستند مانند مدیرها و ناظم ها، مشاورها و ... اما معلم واقعی که سر کلاس برود، بین 600 تا 650 هزار نفر معلم داریم. اگر این تعداد معلم را بین دانشآموزان تقسیم کنیم به طور میانگین 20 نفر دانش آموز برای هر معلم می شود که این خارج از استانداردهای جهانی است. مادر کلانشهرها حتی کلاس های 50 نفره هم داریم که در مقایسه با استانداردهای جهانی که در هر کلاس بین 15 تا 20 نفر هستند بسیار متفاوت است.
این اتفاقی که افتاده، دست پخت همین تیمی است که در حال حاضر در رأس وزارتخانه آموزش پرورش قرار دارند.
آقای بطحایی، وزیر آموزش و پرورش فعلی در زمان آقای فانی، معاونت پشتیبانی او بود و در آنجا تعدیل نیرو را در پیش گرفت و با شعار اینکه ما باید تعداد معلمها را از یک میلیون به 700 هزارنفر برسانیم به اینجا رسیده است كه حالا آموزش و پرورش به شدت کمبود نیرو پیدا کرده اند.
طبق گفته معاونت پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش، دو میلیون ساعت آموزشی روی زمین مانده است. این کمبود را 800 هزار ساعت نیروهای پیمانی و حق التدریس به دوش می کشند و یک میلیون و دویست هزار ساعت را هم معلم های رسمی جبران میکنند. آموزش و پرورشی که همیشه دچار کسر بودجه های چند هزار میلیاردی است چگونه می خواهد بار مالی طرح تازه را به دوش بکشد؟
طبق طرح معلم تمام وقت که قرار است کاملا داوطلبانه باشد در مرحله اول اجرا 6 ساعت و در مرحله دوم اجرا 12 ساعت به ساعت های کاری معلم ها اضافه می کنند. در عوضِ آن 18 درصد فوق العاده ویژه وارد احکام حقوقی معلم ها میشود و به حقوق شان اضافه می شود. در ادارات آموزش و پرورش قرار بود هر دو ماه یکبار حق الزحمه آن را به حساب معلم واریز کنند اما در چندین سال گذشته پرداخت این حق التدریسها گاهی یک سال تا یک سال و نیم طول می کشد. یعنی من معلم اضافه کار خرداد و اردیبهشت سال گذشته ام را دریافت نکرده ام. تاخیرهایی که به شدت طولانی و تحقیرآمیز است.
مادر همین چند ماه گدشته به شدت رشد قیمت دلار را شاهد بودهايم. وقتی من معلم حقوق اردیبهشت ماهم را نگرفته ام و الان آبان ماه است، یعنی حق الزحمه ای که می خواهند به معلم بدهد یک سوم شده است. به هر حال بنابر این طرح قرار است این پول به صورت 18 درصد وارد احکام حقوقی شود و اگر این پول وارد احکام حقوقی شود، به صورت سالانه پرداخت می شود. یعنی اضافه کارمعلم، تعطیلات عید و خرداد که دوهفته است حساب می شود و تابستان را هم پرداخت می کنند و تمام سال را در می گیرد.
از نقاط ابهام این طرح آن است که هنوز نگفته اند که این 18درصد چقدر می شود؟
از ايرادهاي دیگر طرح اين است که اصول آموزش و پرورش نوین برای معلم حداکثر بین 20 تا 22 ساعت را برای تدریس تعیین کرده است. اگر معلم های امروز اضافه تدریس دارند این کار درستی نیست که به شکل قانون دربیاید و معلم ها از سر ناچاری تن به اضافه کار دهند.
به هر حال معلم کارهای خارج از کلاس دارد و آموزش فرآیندی است که بخشی از آن در کلاس و تدریس شکل می گیرد و بخشی از آن در خارج از کلاس. ما ساعت ها در خانه ورقه تصحيح می کنیم و سوال امتحانی طرح می کنیم که این در میزان حقوق نادیده گرفته می شود.
به هر صورت این طرح ضد آموزش است. متاسفانه این طرح را افرادی پیاده می کنند که از تیم سازمان برنامه و بودجه وارد این وزارتخانه شدند و می خواهند این طرح را به ساختار آموزشی تحمیل کنند.
آموزش و پرورشی که همیشه دچار کسر بودجه های چند هزار میلیاردی است چگونه می خواهد بار مالی طرح تازه را به دوش بکشد؟
اگر بودجه ای وجود دارد بهتر نیست سقف پرداخت اضافه تدریس ها را بالا برده و آن ها را به موقع پرداخت کنیم تا هم انگیزه معلم بالا رفته و هم هیچ ساعتی در آموزش و پرورش بر زمین نماند؟
اینکه فضای سبز . حتی نوع گیاهان بر سرعت و شدت یادگیری تاثیرگذار میگذارد... حرفهای درستی است . این که در کشورهایی مانند ژاپن و برخی کشورهای اروپایی به سمت مدرسه بدون دیوار می روند یا در کلاس درس برخی دروس بچه ها روی زمین می نشینند درست است. به جای چیدمان سنتی دانش آموزان در کلاس های درس اگر از چیدمانهای جدید مثل چیدمان نعل اسبی و ... استفاده کنیم مسلما بهتر است. کسی هم با کلاس های پر از اسباب بازی در دبستانها و یا استفاده از رنگهای شاد مخالف نیست.
بحث ناقص وزیر در باره فضای آموزشی دبستان فوجی ژاپن و دبیرستان اورستد جیمنازیوم دانمارک آن هم با اطلاعاتی کسب شده از یک ویدئوی بنیاد.... بدون نام بردن از این مدارس و منبع اطلاعات در یک جلسه عمومی اخلاقی نبود.
بر خلاف القای، وزیر میز و صندلی و نیمکت از مدارس جدید حذف نشده. کلاس فاقد نیمکت و صندلی فقط مخصوص برخی از درس ها است. حتی در یک مدل آزمایشی دانش آموزان برای نشستن در کلاس ، از مبل تا قالیچه و کوسن و صندلی پیک نیکی و ... بر حسب علاقه خود استفاده می کنند.
در کلاس های معمولی غرب طراحی صندلی دسته دار دانش آموزی به گونه ای است که اگر کنارهم قرار گیرند تبدیل به میز مشترک می شوند.
مساله معماری فضاهای آموزشی ما ، این مسایل پست مدرنیستی و البته درست نیست. کسی که نان ندارد بخورد در باره نوع دسر و پیش غذا بحث نمی کند.
ما در مساله فضای آموزشی درگیر مسایل بسیار ابتدایی هستیم. دانش آموز ما در دبستان حین بازی زیر آوار دیوار مدرسه دفن می شود. یک سوم مدارس ما مخروبه و غیر ایمن هستند. وزیر رفته سراغ مدرسه فوجی که حتی در ژاپن هم غیرعادی است! مدرسه مدرن فضای سبز دارد. چمن ورزشی دارد. سالن نهار خوری دارد. باغچه برای کار تجربی دارد. سالن رقص دارد. سالن موزیک دارد. سالن کامپیوتر دارد. کلاس ها متناسب با نوع درس طراحی و تجهیز شده اند. آشنایی با اینها خوب است اما طرح اینها چه ربطی به وظایف وزیر و مدیران زیردست او دارد؟
در کلاسی با 35 متر فضا و 35 دانش آموز چگونه بچه ها را نیم دایره ای بچینیم؟ دانش آموزان چه مدت روی موزاییک های سرد دوام می آورند؟ دانش آموزان برای نوشتن باید روی زمین دراز بکشند و فضای کافی وجود ندارد. معلم چگونه نظم را برقرار کند. اصلا میز و نیمکت ها را برای ساعت بعد یا روز بعد کجا بگذارند؟ آموزش مهارت های زندگی چه ربطی به نشستن روی زمین دارد؟ البته تاکید روی نشستن روی زمین احتمالا یک راه فرار برای وزیر است که اگر بگویند حرفهایت تقلید از غرب و فلان بنیاد است ، حوزه های علمیه را به رخ بکشد و بگوید منظورم بازگشت به خویش بود! برای اینکه دوستان وزارتی بحث را منحرف نکنند اضافه می کنم که بحث موافقت و مخالفت با آموزه های دینی مطرح نیست. بحث برخورد گزینشی و دورویانه وزیر است
مدیر تبلیغات وزارتخانه هم پیشاپیش عکسی از مباحث طلبگی روی قالیچه در کنار چیدمان نعل اسبی مکزیک و امریکا و اسپانیا و آلمان منتشر کرده تا بدون کلام بگوید که حرف های وزیر تلفیقی از سنت و مدرنیسم است.
بیان این حرفها از جانب یک کارشناس مرکز پژوهشها یا یک منتقد یا فعال صنفی یا روزنامه نگار ایرادی ندارد و خیلی هم خوب است. اما یک مسئول اجرایی در حد وزیر نباید حرفهای غیر اجرایی یا آرزوهای خود را بیان کند.
وزیر و مدیران باید در چارچوب وظایف خود گزارش کار بدهند و از کارهایی که قرار است در 6 ماه ، یکسال یا سه سال آینده انجام دهند بگویند. اینکه وزیر بگوید من فلان کار را انجام می دهم و فقط برای انجام همین یک قلم 90 هزار میلیارد پول می خواهم یعنی هیچی !
آقای وزیر باید در چارچوب همین بودجه و سیاست ها و امکانات همین دولت وعده بدهد. متاسفانه ما با مدیرانی روبه رو هستیم که پیوند خود را با واقعیت ها بریده اند و هرچه به دهن شان می آید می گویند.
مسئول اجرایی در هر سطحی از وزیر تا مدیرکل و رییس منطقه و مدیر مدرسه باید در چهارچوب امکانات و وظایف خود حرف بزند.
آقای بطحایی می گوید: "بچهها در مدارس ما باید زندگی کردن را تمرین کنند و مدرسه امروز مرور یک سری دانشو حفظ فرمولهای ریاضی نیست. در جای دیگری می گوید که آموزش تا سوم ابتدایی باید توام با بازی باشد. نمی دانم چرا آقای وزیر فقط فرمول ریاضی را مثال می زند؟
خیلی خوب است که وزیر و مشاورانی که این حرفهای آوانگارد را در دهن وزیر می گذارند، در باره کتاب آموزش قرآن 140 صفحه ای و هدیه های آسمانی 110 صفحه ای کلاس سوم ابتدایی هم اظهار نظر کنند. آیا این همه صرف و نحو عربی، منطبق با مدل مورد نظر وزیر برای آموزش مهارتهای زندگی است؟
برای اینکه دوستان وزارتی بحث را منحرف نکنند اضافه می کنم که بحث موافقت و مخالفت با آموزه های دینی مطرح نیست. بحث برخورد گزینشی و دورویانه وزیر است.
کانال تلگرامی