« فریره به جای ارزش قائل شدن برای بی طرفی کاذب، بر این باور بود که تعلیم و تربیت انتقادی شامل شناخت این است که زندگی انسان شرطی است، تعیین نشده است، و همچنین ضرورت مهم، نه تنها قرائت انتقادی جهان، بل مداخله در نظم اجتماعی به منزله بخشی از مسئولیت یک شهروند آگاه است.
فریره کاملاً آگاه بود که آنچه تعلیم و تربیت انتقادی را برای بنیادگرایان ایدئولوژیک، نخبگان حاکم، افراط گرایان مذهبی و ملی گرایان راست گرا در سراسر جهان بسیار خطرناک میکند، این است که در مرکز تعریفش این رسالت نهفته است که دانش آموزانی تربیت کند که هر یک به عاملی انتقادی بدل شوند و به طور فعالانه روابط بین تئوری و پراتیک، تحلیل انتقادی و عقل سلیم، و یادگیری و تغییرات اجتماعی را مورد پرسش و مذاکره قرار دهند.
تعلیم و تربیت انتقادی فضایی باز میکند که دانش آموزان بتوانند قدرت خود را به منزله شهروندانی که مرتب درگیر انتقاد هستند، بیازمایند ... »
بازاندیشی آموزش به مثابه پراتیک آزادی: پائولو فریره و نوید آموزششناسی انتقادی
هنری ژیرو / ترجمه: ف. دشتی ( این جا )
***
علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش عصر سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه در نشستی با برخی از مدیران مدارس که با هدف بررسی چالشهای نظام تعلیم و تربیت، بهرهمندی از دیدگاههای میدانی مدیران و تقویت سیاست مدرسه محوری، عدالت آموزشی و مقابله با آسیبهای اجتماعی در سالن جلسات دفتر وزیر برگزار شد چنین می گوید : ( این جا )
« باید در موضوعات مختلف از اندیشههای مدیران بهرهمند شویم و با کم کردن تشریفات و افزایش محتوای جلسات، زمینه مشارکت حداکثری آنها را فراهم کنیم .
وی با تأکید بر اینکه مدیران پل ارتباطی ما با معلمان هستند، گفت: باید صدای آنان شنیده شود .
کاظمی در ادامه جلسه پس از استماع دیدگاههای مدیران مدارس با اشاره به اهمیت جایگاه مدیران مدارس، اظهار کرد: تغییر مدیران تنها باید در صورت بازنشستگی، تخلف یا کمکاری صورت گیرد، نه به دلایل غیرضروری .
این موضوع باید در دستور کار جدی شورای عالی آموزش و پرورش قرار گیرد .
در ادامه وزیر آموزش و پرورش دستور داد پیشنهاد یکی از مدیران مدارس درباره تدوین برنامه ملی مهارت زندگی برای دوره ابتدایی بررسی شود.
کاظمی بر بررسی سیاست مدرسه محوری در دستور جلسات آتی نیز تأکید کرد » .
سخنان وزیر آموزش و پرورش از چند جهت قابل بررسی و نقد است .
کاظمی می گوید باید صدای آنان شنیده شود اما در همین خبر چند سطری جز یک مورد پیشنهاد ، خبری از نظرات و یا احتمالا نقدهای مدیران مدارس نیست .
این نشان می دهد که مسئولان وزارت آموزش و پرورش عادت کرده اند حرف های غیرواقعی و به اصطلاح « مفت » بزنند و پاسخ گو هم نباشند .
دیگران هم فقط نقش « تماشاچی » را ایفا کنند .
کاظمی به موضوع « تغییر مدیران » اشاره می کند و بررسی آن را به « شورای عالی آموزش و پرورش » احاله می دهد . فرهنگ سازمانی غالب در مدرسه ایرانی «سکوت » است و انعکاس بیرونی آن در آن نشست ها و جلسات با مدیران و مقامات کاملا قابل مشاهده و اثبات است .
فرض بگیریم که شورای عالی آموزش و پرورش در این زمینه قانون و یا آیین نامه و دستور العملی تصویب کرد .
چه کسی و کدام نهاد می خواهد بر چگونگی اجرای « قانون » نظارت کند ؟
اساسا آیا شورای عالی آموزش و پرورش تاکنون به صورت رسمی گزارش کرده است که کدام مصوبات اش اجرا نشده اند و یا با خاطیان از قانون چه برخوردی شده است تا آینه ای برای سایرین شود ؟
به عنوان مثال ؛ آیا شورای عالی آموزش و پرورش می داند که آیا آیین نامه اجرایی مدارس اجرا می شود ؟ و یا در نمونه ی کوچک تر ؛ خبری از برگزاری « شورای معلمان » در مدارس دارد ؟
در زمان وزارت « رضامراد صحرایی » ؛ 20 هزار مدیر مدرسه اخراج شدند . ( این جا )
واکنش شورای عالی آموزش و پرورش که اتفاقا دبیر کل فعلی آن که هم چنان در مصدر کار است نسبت به این اقدامات چه بود ؟
آیا آقای امانی حتی به یک تذکر ساده در حد همان « قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش » اکتفا کرد ؟
وزیر آموزش و پرورش پیش تر و در میان « معلمان نمونه کشوری » سخنانی را در مورد « چوپان معلمان » بیان کرد . ( این جا )
« صدای معلم » در گزارش خود پرسیده بود :
« اما در این میان تمثیل وزیر آموزش و پرورش به عنوان مسئول در امور تعلیم و تربیت و واگذاری نقش « چوپان » به معلمان و به تبع آن تعریف نقش « گوسفند » برای دانش آموزان نهایت بد سلیقگی و ابتذال است .
پرسش « صدای معلم » آن است که در میان آن همه « معلم نمونه » آن هم در سطح کشوری کسی نبود که در آن نشست به سخنان وزیر آموزش و پرورش واکنش نشان دهد ؟
نمونه بودن یعنی چه و در کجا باید مصداق پیدا کند ؟
معلمی که خود را « نمونه » می خواند اما شهامت و جسارت دفاع منطقی از جایگاه خود را در فرایند « تفکر انتقادی » ندارد و یا به آن واقف نیست ؛ قرار است کدام الگوی رفتاری و اندیشگی را به دیگران و جامعه هدف انتقال دهد » .
آیا در میان آن جمع مدیران کسی نبود که به این مسائل اشاره کند و یا نقدی بر وضعیت پیشین آموزش و پرورش داشته باشد ؟
این همه ملاحظه کاری و تعارف و رو در بایستی از کجا نشات می گیرد و چه زمانی قرار است فرهنگ ارتباطات میان فردی و فرهنگ سازمانی در ایران به سوی تحول و واقعی شدن پیش برود ؟
زمانی من از مصوبه ی « انتخابی شدن مدیران مدارس توسط معلمان » که در زمان وزارت مرتضی حاجی و توسط شورای عالی آموزش و پرورش مصوب شد دفاع می کردم و بر احیای آن پافشاری .
اما مشاهده فرهنگ سازمانی مدرسه و نیز فرهنگ جامعه که مطالبه ای برای احیای « دموکراسی » و « ارزش های آن » ندارد ؛ مرا به این باور رسانده که مدرسه ایرانی در نظام آموزشی فعلی اصولا به دنبال چنین مسائل و موضوعاتی نیست .
اگر حتی « نگاه و مروری » اجمالی و اندک بر موضوع انتخاب نماینده ی معلمان در شورای معلمان داشته باشیم ؛ می توان تا انتهای داستان را پیش بینی کرد . معلمی که خود را « نمونه » می خواند اما شهامت و جسارت دفاع منطقی از جایگاه خود را در فرایند « تفکر انتقادی » ندارد و یا به آن واقف نیست ؛ قرار است کدام الگوی رفتاری و اندیشگی را به دیگران و جامعه هدف انتقال دهد ؟
اعمال نفوذ و مهندسی مدیر مدرسه برای انتخاب نماینده ی معلمانی که کاملا با او هماهنگ باشد و در کنار آن سکوت و همراهی معلمان حاضر در آن واحد آموزشی که هر یک از قطب نمای منافع شخصی خود موضوعات را رصد می کنند ؛ نشان از تشکیل « مافیا » های خُرد دراین مقیاس دارد .
فرهنگ سازمانی غالب در مدرسه ایرانی «سکوت » است و انعکاس بیرونی آن در آن نشست ها و جلسات با مدیران و مقامات کاملا قابل مشاهده و اثبات است .
تا مطالبه گری تعریف نشود و فرهنگ مطالبه گری فرهنگ غالب و جاری نشود ؛ هیچ تحولی در مدرسه و سایر ارکان رخ نخواهد داد و فقط باید شاهد بدتر شدن اوضاع باشیم .
( 2 )
نظرات بینندگان
این را قبلا توضیح داده ام .
به کار بردن نقش « چوپان » برای معلمان توسط وزیر آموزش و پرورش حاکی از شناخت ایشان از وضعیت آموزش و پرورش است .
این که در مجموع ؛ « مسئولیت پذیری » جایگاهی در فضای آموزش و پرورش ندارد .
به نظرم ؛
بسیاری از معلمان ما حتی در حد چوپان هم نیستند !
بیشتر در نقش « گوسفند » در مجامع حاضر می شوند .
این حکایت یک جامعه استبدادی است . این که فرادست نسبت به زیر دست قلدر و نسبت به مقام فوق چاپلوس و متملق است .
پایدار باشید .
اگر جابجایی کلمات پسندیده است از وزیر که بیشتر انتظار می رفت درست تر سخن بگوید.
تازه شما اگر با چوپانی خود مشکل ندارید راحت باشید.
عمری درس نخواندهایم و عمری تدریس نکرده ایم
که در آخر اولین پست وزارتخانه مرا چوپان ببیند.
واقعیتی است که بیان شده است .
سخن من این است که بسیاری از معلمان ما واقعا در حد « معلمی » نیستند .
برای شما در یادداشت بالا فکت آورده ام .
شما هم اگر واقعا فراتر از این چارچوب ها بودید که نیستید ؛ با هویت حقیقی خود می نوشتید .
پس بی جهت « جا نماز » آب نکشید !
پایدار باشید .