مِیخواره و سرگشته و رندیم و نَظَرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با مُحتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است
( حافظ )
***
بازی فوتبال میان دو تیم داخلی پرسپولیس و تراکتور حاشیه های فراوانی داشت و البته طبق معمول واکنش های متفاوتی را برانگیخت اما این جا و از دیدگاه کارشناس رسانه و آموزش می خواهم به جنبه های دیگری اشاراتی داشته باشم .
ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که رسانه و در نوع شبکه های اجتماعی مانند یک شمشیر چند لبه و یا چند منظوره هستند .
بسیاری بر این باورند که با شبکه های اجتماعی می توان بر عملکرد و رویکرد حکومت و مسئولان آن نظارت کرد و آن را در « اتاق شیشه ای » قرار دارد .
اگرچه این سخن درستی است اما در مورد قاعده و یا کف هرم هم این اصول ساری و جاری هستند .
وقایع پیش آمده در این بازی به خوبی و بدون سانسور ؛ « خود واقعی ( Authentic Self ) » جامعه کنونی ایران را به نمایش گذاشتند .
فحاشی و پرده دری و دریده گویی که البته ریشه ای تاریخی دارد به خوبی خود را در رفتار ایرانی ها به نمایش گذاشت . و بدتر و شرم آورتر از همه توجیه برخی در مورد « عادی سازی » این گونه رفتارهای توحش آمیز است و فی المثل این که این گونه صحنه ها در جوامع توسعه یافته هم بعضا دیده می شود .
با این وجود ؛ برخی و شاید بسیاری این وقایع را سناریوی حکومت دانستند که پیش از این مانع از ورود « زنان » به محیط ورزشگاه ها شده بود . این که تصمیم پیشین جمهوری اسلامی در مورد ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها کاری درست و آینده نگرانه بوده است .
اگر این فرضیه و تحلیل درست باشد که جمهوری اسلامی قادر است فضایی را مطابق با این نظریه و از زبان و رفتار ده ها هزار تماشاچی به بیرون ساطع کند باید که به جمهوری اسلامی بابت این همه « نفوذ و تاثیرگذاری » تبریک گفت .
باور این مساله بسیار سخت و صعب است که چگونه یک زن ایرانی و البته جمعیت کثیری از زنان در یک مسابقه ی فوتبال از فحاشی ها و رکیک گویی هایی خود به راحتی فیلم گرفته و به راحتی آن را در محیط عمومی پخش کنند ؟
جالب آن جاست که پیش از آزاد شدن ورود زنان برخی چنین استدلال می کردند که با ورود بانوان ، محیط ورزشگاه ها تلطیف خواهد شد و این نگرانی ها بی مورد است . باور این مساله بسیار سخت و صعب است که چگونه یک زن ایرانی و البته جمعیت کثیری از زنان در یک مسابقه ی فوتبال از فحاشی ها و رکیک گویی هایی خود به راحتی فیلم گرفته و به راحتی آن را در محیط عمومی پخش کنند ؟
بحث من در این جا صرفا معطوف به « جنسیت » نیست بلکه یادآوری این نکته ی راهبردی است که در ایران نباید از یک جنس « قربانی » ساخت و تصور کرد که جنسیت فراتر از « فرهنگ عمومی غالب » عمل می کند .
« جوگیر شدن » در برابر « بی تفاوتی و بی حسی عمومی » از خصایص مهم و غیر قابل انکار مردم ایران است و جنسیت و سواد هم نمی شناسد .
در بخشی از این بازی ؛ تعداد قابل توجهی اسکناس های کپی شده و نه واقعی توسط تعداد قابل توجهی از تماشاچی ها در فضای ورزشگاه ها به « رقص » در می آیند .
ظاهرا این حرکت نمادین در اعتراض به تصمیم علیرضا بیرانوند دروازه بان فعلی تیم تراکتور در تغییر تیم خود بوده و هواداران تیم پرسپولیس با این حرکت خواسته اند ثابت کنند که بیرانوند خودش را به پول فروخته است و...
اما پرسش بسیار بزرگی که به طول و پهنای تاریخ ایران را می توان در این جا مطرح کرد آن است که آیا اگر همه این هواداران در موقعیت بیرانوند قرار می گرفتند ؛ « متفاوت » از او تصمیم می گرفتند و عمل می کردند ؟
وقتی در یک جامعه ( البته اگر بتوان مختصات جامعه را در مورد آن ساری و جاری دانست ) معیار و محک برای همه چیز « پول » می شود و به صورت یک فرهنگ غالب و روزمره در می آید ؛ چرا باید انتظار داشت دیگری از « من » متفاوت تر عمل کند ؟
چگونه هست که این بیماری مهلک را در خود به هیچ وجه نمی بینند اما انتظار دارند که دیگری خلاف آن عمل کند ؟
نکته ی غم انگیز و درد آور ؛ تصویر و تصوری است که بسیاری در ایران از « نسل جدید » ساخته اند .
صفاتی مانند شجاعت ، شهامت ، اعتماد به نفس و چیزهایی نظایر آن .
باید به این موضوع اذعان کرد همان گونه که حکومت برای مشروعیت بخشی به تصمیم های خود ؛ معانی واژه ها و کلمات را قلب کرده و آن را لوث کرده است همین وضعیت در میان توده و به ویژه روشنفکران و به اصطلاح « نخبگان » هم به وقوع پیوسته است .
باید بدانیم که پرده دری و فحاشی و استفاده از کلمات و عبارات ناظر بر اندام های جنسی که نشان از کودکی نارس غالب در جامعه ی ایران دارد و هنوز برای رسیدن به مرحله پختگی و والد بودن راه بسیاری در پیش دارد نمی تواند و نباید که به صفت « ابراز وجود » تعبیر و تفسیر گردد .
باید بدانیم و بفهمیم که « تحول » با « توحش » تفاوت ماهوی دارد .
باید بدانیم و بفهمیم که « برداشت آزاد » با « تقدیس خشونت و حماقت » از زمین تا آسمان متفاوت است .
باید بدانیم و بفهمیم که مدرن شدن و مدرنیسم لزوما به معنای شیک پوشی و طراحی یک چهره و قامت جنسی داغ با رویکرد « لذت طلبی محض » اما در سایه و حکومت یک سر و مغز بدون محتوا و کوچک نیست .
پدیده ای که در جامعه ی امروز ایران به وفور مشاهده می شود و برخی و بسیاری را از توهم « رنسانس » در برگرفته است .
و بدتر و شرم آورتر از همه توجیه برخی در مورد « عادی سازی » این گونه رفتارهای توحش آمیز است و فی المثل این که این گونه صحنه ها در جوامع توسعه یافته هم بعضا دیده می شود .
جالب آن که همین ها به حکومت همواره ایراد می گیرند که چرا بحران ها و مسائل داخلی ایران را با گونه های خارجی « همانند سازی » می کند و سعی در تخفیف و عادی کردن آن ها دارد .
سعی کرده و می کنم هیچ گاه توصیه و یا نصیحتی به دیگران نداشته باشم اما شخصا مطالعه یک کتاب خوب را به صدها نوع از این گونه مسابقه ها ترجیح می دهم که همواره نتیجه ای جز ترویج خشونت ، پر کردن جیب مافیا و سرگرم کردن توده ها نداشته و ندارد .
گروه گزارش/
نمودار زیر وضعیت آلودگی هوا را در روز یکشنبه 14 بهمن نشان می دهد در حالی که هوا همچون روز قبل آلوده و ناسالم گزارش شده اما مدارس برای دومین روز متوالی تعطیل شده اند .
معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار تهران از آموزش غیرحضوری مدارس استان جز دماوند و فیروزکوه (رودهن طبق مصوبه) برای فردا یکشنبه خبر داد و گفت: طرح زوج و فرد از درب منزل اجرا می شود.
به گزارش روابط عمومی استانداری تهران،سید کمال الدین میرجعفریان شامگاه شنبه از تصمیم جلسه کارگروه اضطرار آلودگی هوا خبر داد و گفت: طبق مصوبه فعالیت تمام مقاطع مدارس در استان تهران روز یکشنبه ۱۴ بهمن ماه غیرحضوری و مهدهای کودک پیش دبستانی تعطیل و مدارس استثنایی غیرحضوری است. مدرسه باید همیشه آخرین جایی باشد که تعطیل می شود اگر می خواهیم که از این فلاکت خودساخته و عقب ماندگی فرهنگی و تاریخی رها شویم .
میرجعفریان گفت: تمام فعالیتهای ادارات، دانشگاهها و مراکز اقتصادی و تولیدی ها پابرجا است و آزمونها نیز برگزار خواهد شد » .
بارها گفته و نوشته ایم که تعطیلی مدارس تاثیری در کاهش آلودگی هوا نداشته و تصمیم گیرندگان غیر پاسخ گو و مسئولیت گریز باید به فکر مسیرهای علمی ، منطقی همچون سایر جوامع توسعه یافته و حتی در حال توسعه باشند .
تعطیلی مدارس عواقب جبران ناپذیری مانند افت تحصیلی ، ترک تحصیل ، افزایش آسیب های اجتماعی ، تهدید بیشتر سلامت روان دانش آموزان و افزایش اختلالات روانی و مهم تر ازهمه « لوث شدن آموزش » را دارد که به سادگی قابل جبران و ترمیم نخواهد بود .
نمی توان مدارس را به بهانه های مختلف تعطیل کرد اما انتظار داشت که دانش آموزان در عرصه های بین المللی مانند مطالعات تیمز و پرلز بدرخشند و یا میانگین معدل آنان در سطح قابل قبولی باشد .
و یا مهم تر از همه خروجی مدارس و نظام آموزشی تربیت شهروند و جمعیت باکیفیت برای جامعه ناتوسعه یافته ایران باشد .
در هفته های اخیر شاهد بوده ایم که وزیر آموزش و پرورش و یا رئیس جمهور در امتداد مدرسه سازی و جبران کمبود فضای آموزشی و ترغیب جامعه به ایده های خود بیل به دست گرفته و یا شروع به آجر چینی دیوار کرده اند .
مگر می توان پذیرفت که مدرسه ساخته شود اما به بهانه های مختلف درش بسته باشد ؟!
نظیر این صحنه ها در جوامع دارای رنکینگ آموزشی بالا و قابل قبول دیده نشده و با حرف های پیشین رئیس دولت چهاردهم بر مبنای مدیریت علمی و کارشناسی کردن امور منطبق نیست .
« صدای معلم » بارها و بارها در گزارش های متعدد خود و در نشست های خبری به این وضعیت معترض بوده و نسبت به عواقب چنین تصمیم هایی هشدار داده است .
این رسانه در گزارش پیشین خود با عنوان : « می توان واقعا این گزاره را جدی گرفت که آموزش و پرورش به اولویت دولت و جمهوری اسلامی تبدیل شده است ؟ » گشت و گذار پزشکیان در مدارس ؛ چند پرسش و یک عکس ... آیا جایگاه آموزش و پرورش دیده شده است ؟ ( این جا ) نوشت :
« سرکشی کردن و سفر کردن به طور مشخص « رفتارهای پوپولیستی » از زمان دولت معجزه ی هزاره سوم در این کشور باب شد و در دولت سیزدهم ادامه یافت .
برای این که بدانیم و متوجه شویم که آیا فرضیه آن دسته از کنش گران به واقعیت نزدیک است باید به چند مورد مهم و استراتژیک توجه و تامل داشته باشیم .
در این مدت که پزشکیان رئیس جمهور شده تغییری در وضعیت تعطیلی مدارس داده نشده و همچون دولت های پیشین ؛ « مدرسه » به هر بهانه ای تعطیل می شود .
در واقع ؛ منابع آلوده کننده هوا بدون هر گونه مانعی به فعالیت خویش ادامه می دهند و دانش آموزان و معلمان هم با عنوان « آموزش غیرحضوری » در حال اتلاف وقت و سرگرم کردن خود هستند .
هر گاه « مدرسه » آخرین جایی باشد که تعطیل می شود می توان دید و بازدیدهای آقای رئیس جمهور را کمی جدی گرفت و به آن فکر کرد .
« صدای معلم » بر اساس تجربیات و شواهد نمی تواند و نباید نسبت به این گونه حرکات رئیس جمهور و یا وزیر آموزش و پرورش خوش بین بوده و آن را نشانه ای از توجه به مقوله مهم « عدالت آموزشی » تلقی نماید .
در نشست خبری پیشین هم این رسانه به وضوح و شفافیت اعلام کرد که تعطیلی بی رویه و فله ای مدارس تنها به ضرر مدارس عادی دولتی تمام می شود . ( این جا )
مدرسه باید همیشه آخرین جایی باشد که تعطیل می شود اگر می خواهیم که از این فلاکت خودساخته و عقب ماندگی فرهنگی و تاریخی رها شویم .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سالهاست که فریادهای ما معلمان از درد تبعیض و بیعدالتی در نظام آموزشی به جایی نمیرسد.
معلمی هستم که بدون هیچ سهمیهای در آزمون استخدامی آموزش و پرورش قبول شدم.
سالها در دورترین و محرومترین روستاهای این سرزمین خدمت کردهام. مدارسی که حتی همکاران بومی نیز از رفتن به آنجا امتناع میکردند.
با وجود تمام سختیها، سعی کردم بهترینِ خود را برای دانشآموزانم ارائه دهم.
در سالهای اول خدمتم، مقامهای استانی کسب کردم و برای مبارزه با کودک همسری که شاهد عینی آن در روستاها بودم، تلاش کردم با نگارش مقاله قدمی در جهت آگاهی بخشی بردارم.
برای انتقالی به شهر خودم که حق اولیه هر معلمی هست، بارها درخواست نوشتهام و بارها رد شده است.
در این سیستم ناکارآمد پارتی حرف اول را میزند. قانون و بخشنامه فقط برای ماهایی است که هیچ پارتی نداریم. حتی در برابر اصرار بر انتقالی می گویند که باید از «بالا» نامه بیاید. «بالا» کجاست؟ بالا همان هایی هستند که مینویسند و برای افراد مورد نظر خود تصمیم میگیرند. تا کی باید سیستم آموزشی ما به جای پرورش انسانهای آزاده قربانی بیعدالتی باشد؟
ما دستمان از بالاها کوتاه است.
همکاران با سابقه بالاتر این وضع موجود نابرابری را ناخودآگاه پذیرفته اند که مصداق مفهوم خشونت نمادین بوردیو است. این وضعیت را به عنوان امر "طبیعی" یا "ناگزیر" می دانند و تلاش برای تغییر آن را بی فایده می انگارند.
یا معلمانی که دستشان به "بالا" می رسد و می توانند انتقالی بگیرند، ممکن است بهطور ناخودآگاه این نابرابری را توجیه کنند و آن را نتیجه شایستگی و تلاش خود بدانند. این نوع نگرش، خود نوعی خشونت نمادین است که باعث تداوم نابرابریها در سیستم آموزشی میشود.
بعد از سال ها دوندگی در اداره های مختلف و پذیرفته نشدن انتقالی ام دیگر از این همه بی عدالتی و تبعیض خسته شده ام .
آگامبن مفهومی بنام هوموساکر دارد. هوموساکر فردی است که از جامعه طرد شده و حقوق او نادیده گرفته می شود.
معلمی که سال ها در مناطق محروم که حتی آب برای نوشیدن پیدا نمی شود و صدای اعتراضش به ناعدالتی به جایی نمی رسد، تا حدی به هوموساکر شبیه است. از حقوق اولیه خود (حق انتقالی) به محل زندگی اش محروم است و گویی کسی صدای او را نمی شنود.
این فقط داستان من نیست. داستان بسیاری از ماست. معلمانی که دلسوزانه و با تمام وجود برای دانشآموزان تلاش میکنیم، اما در مقابل، با بیاحترامی، تبعیض و بیعدالتی رو به رو میشویم.
تا کی باید این وضعیت ادامه داشته باشد؟
تا کی باید شاهد خاموش شدن انگیزهی معلمان باشیم؟
تا کی باید سیستم آموزشی ما به جای پرورش انسانهای آزاده قربانی بیعدالتی باشد؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در سال های اخیر همه روزه شاهد بحث ها و مناقشات جدی روزانه در محیط کار و تحصیل می باشیم. فضای مجازی نیز امکان گسترش مباحث مختلف را بین افراد دور و نزدیک فراهم کرده است. آسیب شناسی مباحثه نشان می دهد که در خیلی از موارد مباحث علمی و تخصصی به مجادله و دعوا ختم می شود. حتی بین افراد به ظاهر مدعی و تحصیل کرده.
به راستی چرا چنین است؟
در این نوشتار به تعریف و تبیین مباحثه و اصول علمی آن می پردازم. امیدوارم اندیشمندان و اهل فکر با نمایش عملی بحث های علمی و تخصصی به افزایش دانش عمومی جامعه و ایجاد آرامش و همبستگی اجتماعی کمک نمایند.
الف. تعریف مباحثه
مباحثه یا دیالوگ یکی از روشهای مؤثر برای تبادل نظر، یادگیری و حل مسائل است. مباحثه به عنوان یک فرآیند ارتباطی و تبادل نظر به شکل زیر تعریف میشود:
مباحثه (Debate) به معنای تبادل نظر ساختار یافته و منظم بین دو یا چند نفر است که در آن شرکتکنندگان به بررسی و تحلیل یک موضوع خاص میپردازند. این فرآیند معمولاً شامل ارائه دلایل، شواهد و استدلالها برای حمایت از یک دیدگاه خاص و نقد دیدگاههای مخالف است. مباحثه به عنوان یک فرآیند تبادل نظر و گفت و گو، معادلهای مختلفی در زبان فارسی و دیگر زبانها دارد.
در زبان فارسی از واژه هایی مانند گفت و گو، بحث، مناقشه، دیالوگ و گفت و گوی انتقادی استفاده می شود.
گفت و گو، به معنای تبادل نظر و صحبت کردن درباره یک موضوع است. بحث، به معنای بررسی و تحلیل یک موضوع به صورت منطقی و استدلالی است. مناقشه، وضعیت شدیدتر و جدی تری است و به معنای بحث و جدل درباره یک موضوع، معمولاً با دیدگاههای مخالف می باشد.
دیالوگ که در اصل واژه ای انگلیسی و مصطلح است و به معنای گفت و گوی دو یا چند نفر درباره یک موضوع خاص می باشد. و سرانجام گفت و گوی انتقادی به معنای بررسی و نقد یک موضوع به صورت ساختاریافته می باشد.
در زبان انگلیسی نیز معادلهای مختلفی برای این منظور استفاده می شود که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. Debate: به معنای مباحثه یا مناظره، که در آن دو یا چند نفر به بررسی و تحلیل یک موضوع میپردازند.
2. Discussion: به معنای گفت و گو یا بحث، که میتواند شامل تبادل نظرهای غیررسمی باشد.
3. Dialogue: به معنای دیالوگ، که به گفت و گوی سازنده و متقابل اشاره دارد.
4. Argument: به معنای استدلال یا بحث، که معمولاً به ارائه دلایل و شواهد برای حمایت از یک دیدگاه اشاره دارد.
ب. ویژگیهای مباحثه
مباحثه میتواند به عنوان یک ابزار آموزشی برای توسعه مهارتهای تفکر انتقادی، تحلیل منطقی و بیان مؤثر استفاده شود. تجربیات زیسته نویسنده در فضاهای آموزشی و عمومی جامعه حکایت از مجادلات بی حاصل و توهین آمیز افراد به ظاهر متمدن و تحصیل کرده دارد.
ویژگیهای کلیدی مباحثه عبارتند از:
1. ساختار: مباحثه معمولاً دارای یک ساختار مشخص است که شامل مقدمه، ارائه استدلالها، پاسخ به نقدها و جمعبندی میباشد.
2. هدف: هدف از مباحثه میتواند شامل قانع کردن دیگران، روشن کردن یک موضوع، یا رسیدن به توافق در مورد یک مسئله باشد.
3. استدلال منطقی: در مباحثه، شرکتکنندگان باید از استدلالهای منطقی و شواهد معتبر برای حمایت از نظرات خود استفاده کنند.
4. احترام به نظرات دیگران: مباحثه مؤثر نیازمند احترام به نظرات و دیدگاههای مخالف است و باید به گونهای انجام شود که فضای گفت و گو حفظ شود.
5. تحلیل و نقد: مباحثه فرصتی برای تحلیل عمیقتر موضوعات و نقد دیدگاههای مختلف فراهم میکند.
ج. اهمیت مباحثه در آموزش
مباحثه به عنوان یک روش آموزشی، به دانشجویان، دانش آموزان و معلمان و اساتید کمک میکند تا مهارتهای زیر را توسعه دهند:
أ. تفکر انتقادی: توانایی تحلیل و ارزیابی اطلاعات و استدلالها.
ب. مهارتهای ارتباطی: توانایی بیان مؤثر نظرات و استدلالها.
ت. کار گروهی: توانایی همکاری و تعامل با دیگران در یک محیط گروهی.
ث. مدیریت استرس: توانایی مدیریت احساسات و استرس در هنگام مواجهه با نظرات مخالف.
د. اصول کلی مباحثه
به طور کلی، مباحثه به عنوان یک ابزار آموزشی و ارتباطی، نقش مهمی در توسعه مهارتهای شناختی و اجتماعی ایفا میکند. آشنائی و استفاده از اصول مباحثه میتواند به بهبود کیفیت گفت و گوها و دست یابی به نتایج مثبت کمک کند.
در زیر به برخی از اصول کلیدی مباحثه اشاره میشود:
1. احترام متقابل: احترام به نظرات و دیدگاههای دیگران از اصول اساسی مباحثه است. این احترام باعث ایجاد فضایی امن و مثبت برای گفت و گو میشود.
2. گوش دادن فعال: شنیدن و درک نظرات دیگران بسیار مهم است. گوش دادن فعال به معنای توجه کامل به سخنان دیگران و تلاش برای درک عمیقتر آنهاست.
3. بیان واضح و روشن نظرات کارشناسی درباره موضوع: بیان نظرات و ایدهها به صورت واضح و منطقی کمک میکند تا دیگران بهتر متوجه شوند و بتوانند پاسخ مناسبی ارائه دهند.
4. استفاده از شواهد و دلایل علمی مرتبط با موضوع: برای حمایت از نظرات خود، استفاده از شواهد و دلایل منطقی میتواند به قانعکنندهتر شدن مباحثه کمک کند.
5. پذیرش انتقادهای سازنده و علمی: در یک مباحثه سالم، باید آمادگی پذیرش انتقادات و نظرات مخالف را داشته باشید و به آنها به عنوان فرصتی برای یادگیری نگاه کنید.
6. توجه به احساسات: درک احساسات و عواطف دیگران در طول مباحثه میتواند به ایجاد همدلی و ارتباط بهتر کمک کند.
7. اجتناب از حمله به شخصیت افراد: تمرکز بر موضوع بحث و اجتناب از حمله به شخصیت دیگران از اهمیت بالایی برخوردار است. این کار به حفظ جو مثبت و سازنده کمک میکند.
8. تعیین هدف: قبل از شروع مباحثه، تعیین هدف و موضوع بحث میتواند به هدایت گفت و گو و جلوگیری از انحراف آن کمک کند.
9. انعطافپذیری: آمادگی برای تغییر نظر یا دیدگاه در صورت ارائه شواهد و دلایل قوی از سوی دیگران، نشانهای از بلوغ فکری و توانایی یادگیری است.
10 . خلاصهسازی و جمعبندی: در پایان مباحثه، خلاصهسازی نکات کلیدی و توافقات میتواند به روشن شدن نتایج و گامهای بعدی کمک کند. با رعایت این اصول، میتوان مباحثههای مؤثرتری داشت و به تبادل نظرهای سازنده و مفید دست یافت.
ه. علل عدم رعایت اصول مباحثه
تجربیات زیسته نویسنده در فضاهای آموزشی و عمومی جامعه حکایت از مجادلات بی حاصل و توهین آمیز افراد به ظاهر متمدن و تحصیل کرده دارد. این امر دلائل مختلف دارد که شاید ویژگی های شخصیتی و تربیتی افراد و عدم آگاهی از اصول بحث از مهم ترین آنها می باشد.
به نظر می رسد عدم رعایت اصول مباحثه میتواند به دلایل مختلفی اتفاق بیفتد. در زیر به برخی از این علل اشاره میشود:
1. عدم آموزش کافی: بسیاری از افراد ممکن است به طور رسمی آموزش مباحثه و اصول آن را دریافت نکرده باشند و به همین دلیل نتوانند به درستی در یک مباحثه شرکت کنند.
2. احساسات شدید: در مباحثهها، احساسات میتوانند به شدت تحت تأثیر قرار گیرند. اگر افراد نتوانند احساسات خود را کنترل کنند، ممکن است به حمله شخصی یا رفتارهای غیرمنطقی روی آورند.
3. عدم آمادگی: عدم آمادگی برای مباحثه، از جمله نداشتن اطلاعات کافی درباره موضوع، میتواند منجر به عدم رعایت اصول مباحثه شود.
4. عدم احترام به نظرات دیگران: برخی افراد ممکن است به نظرات مخالف احترام نگذارند و این میتواند به ایجاد فضایی خصمانه و غیرسازنده منجر شود.
5. فشار اجتماعی: در برخی موارد، فشار از سوی گروه یا جامعه میتواند باعث شود که افراد از اصول مباحثه پیروی نکنند و به جای آن، به نظرات غالب گروه تمایل پیدا کنند.
6. عدم توانایی در گوش دادن فعال: برخی افراد ممکن است نتوانند به خوبی به دیگران گوش دهند و این میتواند منجر به سوءتفاهم و عدم رعایت اصول مباحثه شود.
7. ترس از قضاوت: ترس از قضاوت یا انتقاد از سوی دیگران میتواند باعث شود که افراد نتوانند نظرات خود را به طور آزادانه بیان کنند و به همین دلیل از اصول مباحثه دور شوند.
8. عدم تمرکز بر موضوع: در برخی موارد، افراد ممکن است از موضوع اصلی بحث منحرف شوند و به مسائل حاشیهای بپردازند که این امر میتواند به عدم رعایت اصول مباحثه منجر شود.
9. عدم توانایی در مدیریت زمان: در مباحثههای ساختاریافته، مدیریت زمان بسیار مهم است. عدم توانایی در این زمینه میتواند به عدم رعایت اصول و ساختار مباحثه منجر شود.
10. عدم تمایل به یادگیری: برخی افراد ممکن است تمایلی به یادگیری از نظرات دیگران نداشته باشند و این میتواند به عدم رعایت اصول مباحثه و عدم پیشرفت در گفتگوها منجر شود. با شناسایی این علل، میتوان به بهبود کیفیت مباحثهها و ارتقاء مهارتهای ارتباطی کمک کرد.
و. تفاوت مباحثه و مجادله
مجادله و مباحثه هر دو به نوعی از گفت و گو و تبادل نظر اشاره دارند، اما تفاوتهای مهمی بین این دو وجود دارد. در زیر به بررسی این تفاوتها پرداخته میشود: مباحثه به عنوان یک ابزار آموزشی و ارتباطی، نقش مهمی در توسعه مهارتهای شناختی و اجتماعی ایفا میکند.
1. هدف: در مباحثه، هدف معمولاً بررسی و تحلیل یک موضوع خاص به صورت منطقی و استدلالی است. در مباحثه، شرکتکنندگان سعی میکنند نظرات خود را با دلایل و شواهد معتبر حمایت کنند و به درک بهتری از موضوع برسند. در حالی که در مجادله هدف بیشتر برنده شدن در بحث و قانع کردن دیگران است.
در مجادله، افراد ممکن است بیشتر به دنبال اثبات حقانیت خود باشند تا رسیدن به توافق یا درک مشترک.
2. رویکرد: مباحثه به طور معمول یک فرآیند سازنده و مثبت است که در آن افراد به نظرات یکدیگر احترام میگذارند و سعی میکنند از یکدیگر یاد بگیرند. در حالی که مجادله معمولاً به صورت خصمانه و رقابتی انجام میشود و ممکن است شامل حملات شخصی و عدم احترام به نظرات دیگران باشد.
3. ساختار: مباحثه معمولاً دارای یک ساختار مشخص است که شامل مقدمه، ارائه استدلالها، پاسخ به نقدها و جمعبندی میباشد. ولی مجادله ممکن است فاقد ساختار مشخص باشد و به صورت غیررسمی و بدون برنامهریزی قبلی انجام شود.
4. نتیجه: در پایان مباحثه، ممکن است به توافق یا درک مشترکی درباره موضوع برسند و یا حداقل نظرات مختلف را به رسمیت بشناسند. در حالی که در پایان مجادله، ممکن است هیچ توافقی حاصل نشود و افراد به مواضع خود پایبند بمانند.
5. احساسات: در مباحثه، احساسات معمولاً کنترل شده و مثبت هستند و افراد سعی میکنند به یکدیگر احترام بگذارند. ولی درمجادله، احساسات ممکن است به شدت تحت تأثیر قرار گیرند و منجر به تنش و خصومت شوند.
نتیجه گیری:
هر یک از ما روزانه با موضوع های متعدد مواجه می شویم که در مورد اکثر آنها معمولا اطلاعات جامع علمی نداریم. چون دانش همه انسان ها علاوه بر اینکه محدود است زمینه های بحث نیز بسیار گسترده و اغلب تخصصی می باشند. مثلا موضوع هایی از قبیل گرمایش جهانی و کاهش بارندگی، روابط بین الملل و عملکرد دولت ها در موضوعات مختلف، تورم و شاخص های مختلف بازار و سواد رسانه ای و .... از جمله مواردی هستند که همه ما روزانه با آنها مواجه می شویم و شاید در محیطی دوستانه و خانوادگی نیز به اظهار نظر درباره هر یک از آنها بپردازیم. ولی زمانی که قرار است بحثی جدی در محیطی آموزشی داشته باشیم نباید و نشاید که فقط بر اساس حدس و گمان و اطلاعات سطحی به بحث بپردازیم که صد البته نتیجه آن نیز مشخص است.
لذا به نظر می رسد در درجه اول ضمن مطالعه کتب و منابع مکتوب به افزایش دانش و مهارت های کلامی خود بپردازیم. در گام های بعدی انتظار می رود که افراد در موضوعات تخصصی خود به نقد و نظر و مباحثه بپردازند و بر اساس سواد سطحی و محدود به دست آمده در محیط مجازی به مباحثه جدی نپردازند.
رعایت انصاف و اخلاق و پذیرش انتقاد در صورت خطا و اشتباه از اصول انسانی ارتباط با هم نوع است که باید به جد در رعایت آن بکوشیم. و البته به فرزندان خود بیاموزیم که چگونه بیاموزند، از مطالعه غافل نشوند و اخلاق و انصاف را گرامی بدارند.
از معلمان و اساتید دانشگاه نیز انتظار می رود که زمینه مباحث جدی علمی را در محیط های آموزشی فراهم کنند تا دانش آموزان و دانشجویان به جای پذیرش بی چون و چرای سخنان ما، به بحث و انتقاد جدی بپردازند و از دایره اخلاق و انصاف نیز خارج نشوند. در این صورت تاب آوری جامعه بالا می رود و دانش عمومی نیز به سطح قابل قبولی ارتقا می یابد. البته رسیدن به جامعه ای آرمانی نیاز به تلاش همه ارکان جامعه و برنامه ریزی جدی دستگاه های متولی آموزشی دارد که امیدواریم چنین شود.
بنابراین با توجه به فشارهای مختلف خارجی بر ایران عزیز و شرایط ویژه داخلی، امیدوارم، مباحثه به عنوان یک فرآیند سازنده و منطقی برای تبادل نظر و یادگیری در نظر گرفته شود. باشد که، به اعتلا و توسعه انسانی میهن کمک نماید. از دوران ابتدائی به یاد داریم که:
دست به دست دهیم به مهر میهن خویش را کنیم آباد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اگر سایت رسمی آموزش و پرورش را میبینید در قسمت فعالترین دستهبندی اخبار بخشهایی تعریف شده است که احتمالاً خبرهای بیشتر و بهتری داشتهاند و در بالا قرار گرفتهاند.
یکی از این دستههای فعال «مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی» است که خود نیز اخبار دیگر بخشها را تنظیم میکند. رسانه رسمی و دولتی فرهنگیان نه یک گزارش انتقادی دارد نه یک گفت و گو با معلمان.
اما در دیماه فقط دو خبر از زبان «حسین صادقی» رئیس این مرکز با عنوان (احتمال اختلال در دسترسی به سامانههای وزارت آموزش و پرورش در روز پنجشنبه) و (مأموریت و راهبرد اصلی ما کاهش فاصله صف و ستاد است / فضای روابط عمومی باید سرشار از کنش گری باشد) منتشر شده است.
در صفحه اصلی و ماه بهمن نیز یک مطلب فاقد ارزش خبری با این عنوان « ادای احترام رئیس مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به مقام شهدا» انتشار یافته است ؛ اگر چه در خبر قبلی نیز همین عنوان برای شخص وزیر استفاده شده است:
« وزير آموزش و پرورش به مقام شامخ شهدا ادای احترام کرد».
ظاهراً جناب صادقی در سفر به خوزستان بعد از ادای احترام به مقام شامخ شهدا همراه با وزیر دوباره تصمیم گرفته است جداگانه و به تنهایی نیز ادای احترام کند و خبری برای خودش با همین عنوان نیز ایجاد کند!
مهم هم نبوده است که این مطلب هیچ داده و ارزش خبری دیگری ندارد.
اگر رئیس مرکز اطلاع رسانی وزارت خانه بزرگی چون آموزش و پرورش با مخاطبین گستردهای شامل فرهنگیان، اولیا و دانش آموزان در سفر به خوزستان مثلاً با روابط عمومی اداره کل آن استان به گفت و گو مینشست یا بخشی از ظرفیتها یا ضعفها را در آن منطقه را در رسانه خودش منتشر میکرد میتوانست مورد توجه قرار گیرد اما ترجیح داده است تنها« ادای احترام به مقام شامخ شهدا» بدون هیچ توضیحی دیگری را بهعنوان فعالیت اختصاصیاش در این استان رسانهای کند.
اگر از این نمایش تبلیغاتی روابط عمومی بگذریم ؛ رسانه رسمی و دولتی فرهنگیان نه یک گزارش انتقادی دارد نه یک گفت و گو با معلمان. در اینجا همه چیز پیرامون وزیر و معاونین و بالادستیهایی است که نه مدارس آنها را میشناسند و نه آن ها مدارس را میشناسند!
شایسته است حداقل رئیس مرکز روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش و کارکنان و همکارانش در این حوزه بدانند که اگر سخنگوی دستگاه قضا و معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه گفته : « فراگیری طرح نماد در مدارس کشور به ۱۰۰ درصد رسیده است و جای خرسندی است که نماد تمام مدارس کشور را تحت پوشش قرار داده است.» این جمله در کف مدارس معنایی ندارد و همچنان آسیبهای اجتماعی و مشکلات روحی روانی دانش آموزان رو به رشد است.
مشکلاتی که ریشه در مسائل اجتماعی دارد و تا زمانی که جامعه درگیر بحرانهای سخت و طاقتفرسا است و اداره مدارس با کمترین توجه پیش میرود دلخوشی خبری و در صدر قرار گرفتن اخبار ساخته شده تنها برای آنان معنی دارد که چشمشان را روی واقعیتها بستهاند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بازی تراکتور- پرسپولیس در داخل مستطیل سبز آزادی فقط ۹۰ دقیقه طول کشید. ولی اکنون که در حال نگارش این یادداشت هستم و ۷۲ ساعت از آن میگذرد همچنان در فضای سانهای و افکار عمومی ادامه دارد.
ویدیوهایی که در فضای مجازی هم رسانی میشود و جدلهایی که در کامنتها و گروههای مجازی به راه افتاده است نشان از درگیری قسمتی از افکار عمومی نه چندان کم شمار با حاشیههای این بازی دارد.
تحلیل فنی بازی نه مورد علاقه من است و نه در آن کمترین تخصصی دارم.
آنچه که در این یادداشت به آن خواهم پرداخت فضای خشن و دور از مسئولیت اجتماعی مترتب بر یک بازی کاملاً معمولی فوتبال است.
شعارها و کریهایی که در این بازی از سکوهای آزادی بلند شد در حکم تیرهای زهراگین بی هدفی بودند که از کمان کماندارانی نابخرد و جاهل و جوگیر رها میشدند که حاصلی جز جریحهدار کردن احساسات عمومی و زشت نمایاندن آزادی نداشتند.
این کریهای فوتبالی حول دو مقوله مهم جنسیت و قومیت بود .
در این یادداشت بر آنم که به کریهایی که ماهیت جنسیتی داشت بپردازم .
۱- در همین آغاز می خواهم به دو نکته اذعان کنم : اول خوشحالی ام از فراهم شدن امکان تماشای بازی در استادیوم برای زنان و ابراز هیجان آنان از روی سکوهای آزادی و دوم این که به عنوان یک آذربایجانی مایل بودم تیم تراکتور برنده از میدان خارج شود.
۲- استفاده از فحشها و تکیه کلامهای جنسیت زده در ادبیات غیر فاخر مردانه امری رایج است . در فرهنگ عامه این نوع ادبیات نشانهای از مردانگی و قدرت و اقتدار است. در این نوع ادبیات واژههای جنسیت زده ابزاری میشوند برای تحقیر دیگری و به رخ کشیدن برتری.
از طرف دیگر در محیطهای جمعی مانند استادیوم چون هیجان جمعی در فضا بسیار بالاست دیگر فکر و احساسات و رفتار فرد از کنترل او خارج میشود و به تابعی از افکار و احساسات و رفتار جمعی بدل میشود .
حال فضایی را تصور کنید که جو غالب به جهت تعداد بیشتر مردان و کمترین تعداد زنان دست خوش هیجان جمعی مردانهای میشود که ماحاصل چرخاندن توپ در داخل مستطیل سبز توسط ۲۲ مرد است .
سکوها در التهاب فوتبال میسوزند و هیجان جمعی فوران میکند.
ساختارهای ذهنی جنسیت زده مردان بر زبانهای مردانه شان جاری میشود و واژهها و فحشهای جنسیتی فضای آزادی را میآلایند. دوربین موبایلها از این همه خشونت کلامی بیدرنگ و پیاپی ویدیو میگیرند و چند ساعت نمیگذرد که فضای مجازی هم به تسخیر محتوای دیجیتالی در میآید که سراسر خشونت کلامی است و آزار کلامی جنسیتی. ولی هنوز این چرخه تولید خشونت تمامی ندارد.
کامنتهای زیر ویدیوها، خشونت کلامی و جنسیتی آن ۹۰ دقیقه منحوس را به صورت تصاعدی باز تولید میکنند. نا به هنجارترین بخش این پدیده زشت، ویدیوهایی هستند که زنان جوان با ادبیاتی احلیل مدار که بنیادش بر برتری جنسی مرد استوار است، هوار میکشند و خواهران شان را که نقش مادر، همسر یا خواهر حریف را دارند، بی مهابا مورد خشونت کلامی و جنسیتی قرار میدهند تا نشان دهند که خشونت زنان علیه زنان توهم نیست.
۳- به عنوان یک زن ایرانی آذربایجانی روی سخن من با تمام مردان و زنان تماشاگری است که پریروز حرمت آزادی را نگه نداشته و زن بودن مادران، همسران و دختران ایرانی را ابزاری برای تحقیر و تخفیف بازیکن حریف قرار دادند.
سخنی هم با آن دسته از خواهران و دخترانم دارم که فرصت حضور در آزادی را یافتند ولی با آن مسئولانه رفتار نکردند.
دخترم!
آیا میدانی برای اینکه در سکوهای آزادی بنشینی و فوتبال ببینی مدیون سال های سال تلاش مصلحانه و مطالبه متعهدانه زنان و مردانی هستی که امروز استادیومها را برای شما دست یافتنی کردهاند؟
خواهرم!
آیا میدانی که فریادهای هولناک و شرم آور پر از واژه های جنسی و تحقیرهای جنسیتی تو رفتاری به غایت غیر متعهدانه نسبت به آرمانی بزرگ و تاریخی بود؟
بی تردید درشت گویی از هر کسی که سر بزند، چه زن و چه مرد ناپسند و نامقبول است ولی از زنان ناپسند تر. چرا که زنان به واسطه نسبت وثیقی که با مادرانگی دارند شایسته است کلام شان آغشته به مهر و کردارشان از جنس حمایت گری و مدارا باشد.
در پایان ؛
عمیقاً امیدوارم در آینده پیچیدن طنین فریاد ایرانین قیزلاری گویلرین اولدوزلاری در فضای استادیوم یادگار، زشتی خاطره ی این بازی را از خاطره ها بزداید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
عدالت آموزشی یکی از مهمترین برنامههای دکتر پزشکیان و دولت چهاردهم است . وضعیت عدالت آموزشی و کیفیت آموزشی در حدی بغرنج است که در صورت بی توجهی خسارتهای بیشتری را به بار خواهد آورد. توجه به عدالت آموزشی بدون در نظر گرفتن ابعاد مختلف نظام تعلیم و تربیت به نتیجه نخواهد رسید.
نظام آموزش و پرورش پنج بعد مهم دارد:
نیروی انسانی ، ساختار اداری ، محتوای آموزشی و تربیتی ، قوانین و مقررات و بودجه و مسائل مالی.
هر نوع تغییر و تحول در نظام تعلیم و تربیت بدون در نظر گرفتن نقش هر یک از ابعاد فوق بیثمر خواهد بود.
ساختار اداری را باید از مهمترین ابزارهای پیشبرد برنامه در وزارت آموزش و پرورش دانست . ساختار اداری وزارت آموزش و پرورش در طول دهههای گذشته بارها بازسازی شده است. .تعداد زیادی از معاونتها ادغام یا تقسیم شدهاند و با هر تغییر ، معاونتها و ساختارهای جدیدی شکل گرفتهاند.
ساختار اداری آموزش و پرورش در طول یک قرن گذشته همواره به سمت تمرکز بیشتر در تصمیمگیری حرکت کرده است. به همین دلیل و با وجود کاهش نیروی انسانی در بخشهای اداری و کاستن از بخش های غیر مفید، همچنان در دست یابی به اهداف خود ناکام است.
عموم وزارتخانههای دولتی ؛ سه سطح مرکز ، ادارات کل و ادارات شهرستانی را دارند ولی وزارت آموزش و پرورش علاوه بر سه سطح فوق سطح چهارمی به نام مدرسه دارد که مسئول اصلی تعلیم و تربیت است.
ساختار اداری باید در خدمت مدرسه باشد و به نفع مدرسه از اختیارات خود بکاهد ولی در حال حاضر مدرسه در خدمت ساختار اداری است .
پیشبرد برنامههای عدالت آموزشی بدون در نظر گرفتن نقش و جایگاه مدرسه و احیای آن امکان پذیر نیست . ساختار اداری بدون مدرسه نیز موجودیتی ندارد .
در حال حاضر نظم اداری آموزش و پرورش بر مبنای اصالت ساختار اداری بنا نهاده شده است . با ادامه وضع موجود رفع معضلات عدالت آموزشی و کیفیت آموزشی امکانپذیر نیست.
تبدیل مدرسه به یک دایره اداری مهمترین دستاورد ساختار اداری در طول سالهای گذشته بوده است.
بدون یک ساختار اداری منعطف و چابک امکان تحول در آموزش و پرورش وجود ندارد.
نگاه اول: رویکرد مدرسه محور در اصلاح ساختار اداری
به منظور تحول در آموزش و پرورش باید رویکرد مدرسه محور در ساختار اداری مدرسه وجود داشته باشد. مدرسه بنیادیترین رکن تعلیم و تربیت است . در طول دو دهه گذشته ، شعار مدرسه محوری مهمترین شعار ساختار اداری محسوب میشود . کلیه وزرای دو دهه گذشته نیز در این مورد برنامههایی داشتهاند و کوشیدهاند که در این مسیر گام بردارند .
یکی از مهمترین طرحهای مربوط به مدرسه محوری ، تهیه « آیین نامه اجرایی مدارس » بود که مقررات پراکنده مربوط به مدرسه را در یک آییننامه تجمیع کرد و اختیاراتی را برای ارکان داخلی مدرسه همچون شورای معلمان و شورای مدرسه در نظر گرفت.
بوم ( برنامه ویژه مدرسه) طرح دیگری بود که بر مبنای محوریت مدرسه ارائه شد و در سال 1394 به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش رسید. بر اساس طرح بوم باید برای زمینهسازی اجرای بند 5-5 سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و بند 2-13 برنامه درسی ملی مشتمل بر عناوینی مانند پژوهش و ارائه خلّاقانه ( سمینار ) یادگیری پروژه محور و آموزش مهارت تامین معاش حلال ؛ سالانه 50 تا 100ساعت از برنامه درسی مدارس ابتدایی و متوسطه اول به اجرایی برنامههایی اختصاص یابد که توسط مدرسه طراحی و اجرا شوند.
برخلاف آیین نامه اجرایی مدارس که نگاهی حقوقی و ساختاری به سازمان مدرسه دارند ، طرح بوم کوشید بر مبنای آموزش درسی غیر متمرکز و برنامه درسی اختیارتی را به مدرسه واگذار نماید .
با وجود طرحهای فوق همچنان نهاد مدرسه جایگاهی در تصمیم گیریها و تصمیمسازیهای آموزش و پرورش ندارد . دلیل اصلی فقدان جایگاه مدرسه و عدم استقلال آن را باید در ساختار اداری جست که در طول یک قرن گذشته نهادینه و تقویت شده است و به هیچ عنوان از اختیارات خود عقب نشینی نمیکند . حل این معضل بدون توجه به موارد یاد شده بی نتیجه خواهد بود .
عمده تغییراتی که در وزارت آموزش و پرورش به وجود آمده است منحصر به به ادغام معاونتها بوده است و در بسیاری از موارد از سطح وزارتخانه خارج نمیشود. طرح تشکیل دو معاونت آموزش عمومی و امور تربیتی و آموزش و پرورش نظری و مهارتی که در ابتدای دهه هشتاد و در دولت دوم حجت الاسلام خاتمی با هدف عدم تفکیک آموزش و پرورش طراحی شد با وجود پیشرو بودن نتوانست تحول چندانی را در وزارتخانه به وجودآورد.
وجود رویکرد مدرسه محور مهم ترین نیاز موجود ساختار اداری است . مدرسه متولی چندانی ندارد و عموم تشکلهای صنفی و سیاسی نیز از محوریت و استقلال مدرسه دفاع نمی کنند و اگر هم به آن اشاره میکنند؛ راهکارهای عملی و ارادهای برای پیگیری آن ندارند.
نگاه دوم : تعدد مدارس مانع عدالت آموزشی
یکی از مهمترین نکاتی که در اصلاح ساختار اداری آموزش و پرورش نادیده گرفته میشود وجود تعداد زیادی از انواع مدارس است . تعدد مدارس عامل شکل گیری مراکز متفاوت تصمیمگیری شده است .
در حال حاضر 24 نوع مدرسه در نظام آموزش و پرورش وجود دارند که عبارتند از :
عادی دولتی ، شبانه روزی ، هیات امنایی ، عشایری ، نمونه دولتی ، شاهد ، ایثارگران ، قرآنی ، غیردولتی ، هوشمند ، تیزهوشان ، آموزش از راه دور ، مدارس وابسته به دستگاه ها ، ورزش ، استثنایی ، مجتمع های آموزشی و پرورشی ، مدارس ایرانی خارج از کشور ، بزرگسالان ، ماندگار ، دبیرستان های کار ودانش ، رشته بهیاری ، نمونه مردمی ، تعاونی ، اقلیت ها . ( مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی ، گونه شناسی مدارس در نظام آموزش و پرورش با تاکید بر تحلیل اجتماعی پیامدهای اجتماعی آن ، مورخ 11 / 12 / 1395 ، شماره مسلسل 15316)
مدارس فوق از نظر مالکیت ، نوع پذیرش دانش آموز، نحوه تامین منابع مالی و نوع آموزش متفاوتاند. مدارسی همچون هیات امنایی ، بزرگسالان ، شاهد و ایثارگران دولتی هستند ولی برای تحصیل مبالغی را دریافت میکنند . مدارس آموزش از راه دور ، بزرگسالان و ایثارگران کارکرد یکسانی دارند و دانش آموزان بازمانده را تحصیل را جذب می کنند ولی به سه نهاد متفاوت درون آموزش و پرورش وابستهاند.
مدارس ایثارگران زیر نظر اداره کل شاهد و ایثارگران و مدارس بزرگسالان زیر نظر معاونت آموزش متوسطه و مدارس آموزش از راه دور زیر نظر سازمان مدارس غیردولتی و مشارکتهای مردمی فعالیت میکنند.
پذیرش دانشآموزان مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان با آزمون است و در سالهای اخیر آزمون مشترک برای آنها برگزار میشود ولی مدارس تیزهوشان زیر نظر سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان و مدارس نمونه دولتی زیر نظر معاونت آموزش متوسطه هستند .
از این رو می توان مدارس را به انواع ذیل محدود کرد:
1- عادی دولتی
2- غیر دولتی روزانه ( غیردولتی با مالکیت خصوصی یا تعاونی )
3- آموزش از راه دور ( غیردولتی بزرگسالان)
4- غیردولتی آموزشهای آزاد ( غیردولتی آموزش زبان و کلاس های علمی و تقویتی)
5- مدارس وابسته به دستگاه های دیگر
6- مدارس استثنایی ( دولتی مخصوص دانش آموزان استثنایی)
7- مدارس ایرانی خارج از کشور
8- مدارس ماندگار
با تقسیم بندی فوق مدارسی که به دلایل مختلف از جمله نوع پذیرش و دریافت شهریه و مانند اینها بین دانش آموزان تفاوت ایجاد میکنند کاهش مییابند. این اقدام منجر به برداشتن دیوار بلند بی عدالتی آموزشی و امکان تقسیم بندی وظایف ساختار اداری در مورد آموزش و پرورش میشود .
نگاه سوم : راهکارهای اجرایی برای اصلاح ساختار اداری
ساختار اداری موجود توان تامین عدالت آموزشی را ندارد . مهم ترین دلیل این ناتوانی تمرکز اختیارات و تبدیل مدرسه به عنوان یک دایره اداری فاقد اختیارات است. از این رو راهکارهای عملی برای حل این بحران باید ارائه شود :
1- تغییر در نوع انتصاب مدیران مدارس :
در حال حاضر مدیران از طرف روسای ادارات آموزش و پرورش شهرستانها و مناطق منصوب میشوند که استقلال مدیران مدراس در برابر مدیران مناطق را سلب میکند. در صورتی که انتصاب مدیران به پیشنهاد ادارات شهرستانها و مناطق و حکم وزیر آموزش و پرورش در مورد انتصاب مدیران متوسطه دوم و حکم مدیر کل آموزش و پرورش در مورد انتصاب مدیران متوسطه اول و ابتدایی انجام گیرد بر استقلال مدیران مدارس اضافه میشود.
ادارات آموزش و پرورش میتوانند بر عملکرد مدیران نظارت کنند و در صورت تخلف و ناکارآمدی مدارک را به صوت مستند به اطلاع وزارتخانه و ادارات کل برسانند. مدیران مدارس غیردولتی نیز به پیشنهاد موسس و حکم مرجع صادر کننده منصوب شوند و موسس حق نداشته باشد مستقیما اقدام به جا به جایی نماید تا از تعارض منافع جلوگیری شود.
2- تعریف جایگاه ادارات کل و ادارات:
در حال حاضر ادارات کل و ادارات آموزش و پرورش در همه امور مربوط به مدارس دخالت میکنند. فربگی ادارات آموزش و پرورش و ادارات کل یکی از مهمترین عوامل شکلگیری چنین وضعیتی است . تفویض کلیه امور فرهنگی و پرورشی به کانونهای تربیتی مناطق و کلیه امور ورزشی به مراکز ورزشی تابع اداره بار ادارات را کاهش میدهد .
انحلال مقاطع و واگذاری امور آن ها به مدارس از جمله مواردی است که استقلال مدارس را افزایش میدهد . وجود تعدادی ناظر در هر اداره که بتوانند به صورت مرتب به مدارس سرکشی کنند و بر عملکرد آن ها نظارت نمایند منجر به بهود شرایط مدارس میشود و ادارات را از فعال مایشاء به ناظر فعال و پویا تبدیل میکند. ادارات کل میتوانند عهده دار امور مالی و اداری باشند که با توجه به پیشرفتهای تکنولوژیک به راحتی قابل انجام است.
3- کاهش و ادغام نهادهای غیر ضرور در آموزش و پرورش :
وزارت آموزش و پرورش در حال حاضر شش معاونت ، هفت سازمان وابسته ، شش مرکز مستقل و چهار اداره کل زیر نظر مستقیم وزیر دارد.
سازمان نهضت سوادآموزی و سازمان آموزش و پرورش استثنایی و سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک قابل ادغام در معاونت آموزش ابتدایی هستند تا معاونتی به نام « آموزش ابتدایی ، بزرگسالان و کودکان استثنایی » تشکیل شود .
سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان و اداره کل شاهد و ایثارگران با وظایف معاونت متوسطه همسو هستند و ادغام آنها در معاونت متوسطه موجب کارآیی بیشتر میشود.
معاونت حقوقی و امور مجلس به « معاونت حقوقی و امور مجلس و شوراها و انجمن ها » تبدیل گردد و بخش شوراهای آموزش و پرورش و انجمنهای اولیا و مربیان زیر نظر آن قرار گیرد .
بخش همکاریهای علمی و بینالمللی مرکز امور بینالملل به سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی منتقل شود .
بخش مدارس خارج از کشور زیر نظر معاونت حقوقی باشد .
کلیه امور مربوط به مهدکودک ها و پیش دبستانیهای غیردولتی به معاونت ابتدایی و مدارس غیردولتی متوسطه اول و دوم و آموزش از راه دور به معاونت متوسطه واگذار شود .
مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت آموزشی نیز به دو بخش ابتدایی و متوسطه تقسیم شود و به معاونت های مربوط منتقل شود.
ادغام کامل پژوهشگاه تعلیم و تربیت و سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و تبدیل آن سازمان به مرکز مطالعات راهبردی وزارت آموزش و پرورش یکی از مهمترین خلاهای نظام تعلیم و تربیت کشور را پر میکند.
قرارگاه عدالت آموزشی و تربیتی نیز بلامحل است و وظایف آن از سوی معاونت های مربوطه قابل پی گیری میباشد .
مرکزی نیز در معاونت متوسطه به منظور برنامه ریزی و نظارت بر مدارس آموزشهای آزاد علمی و زبان تشکیل شود.
سخن پایانی :
عدالت آموزشی امری نیست که به سادگی قابل دست یابی باشد و تحقق به آن با ساختاری فربه و مداخله گر امکان پذیر نخواهد بود.
ساختار مداخله گر بیش از آن که به برنامههای راهبردی همچون عدالت آموزشی متعهد باشد به بسط اراده و سازمان خویش میپردازد .
استقلال مدرسه ، کاهش تنوع مدارس و تغییر روش انتخاب مدیران مدارس و مانند اینها گامهای ضروری برای اصلاح ساختار اداری هستند.
اصلاح ساختار اداری مهمترین ضرروت عدالت آموزشی است.
ساختار اداری فعلی توان دست یابی به اهداف مهمی همچون عدالت آموزشی را ندارد.
اصلاح ساختاری اداری مبتنی بر احیا و استقلال مدرسه یکی از مهمترین پیش نیازهای عدالت آموزشی است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید