شهرام یزدانی مشاور آموزشی رئیس جمهور شد. نقل شده است که پزشکیان در حاشیه انتخاب وی گفته است: « ایشان در حوزه آموزش (education) می تواند حرف بزند. اما در حوزه اقتصاد بهداشت و برنامه ریزی تجربه ای ندارد » .
سوای اینکه جایگاه مشاور آموزشی تا چه حد در تعیین سیاستهای نظام آموزشی کشور نقش دارد، نقدهایی بر این انتخاب وارد است. نخست اینکه شهرام یزدانی صرفاً در حوزه آموزش عالی و به طور ویژه در بخش آموزش پزشکی و پرستاری تخصص نسبی دارد. بررسی یادداشتها و مقالات یزدانی طی دو دهه اخیر نشان از عدم اشراف وی بر مباحث اصلی آموزش عمومی دارد.
حال سوال اینجاست که آیا مطابق با این انتخاب از دیدگاه رئیس جمهور و تیمش، آموزش عالی بر آموزش عمومی اولویت دارد؟ این انتخاب یادآور تمرکز ویژه بر آموزش عالی در دهه ۶۰ و ۷۰ و نادیده گرفتهشدن آموزش عمومی است. تجربهای که در چندین دهه گذشته در تمرکز بر آموزش عالی با رویکرد مشابهی رخ داد که آموزش عالی را بانی توسعه کشور میپنداشت اما در نهایت به رشد کمی در بخش آموزش عالی (با آسیبهای متعدد) و تضعیف آموزش عمومی منجر شد.
( شهرام یزدانی )
نکته دوم اینکه اشراف بر موضوع « آموزش » در معنای خاص آن نه در تحصیلات تخصصی شهرام یزدانی و نه در سوابق علمی و مدیریتی وی به چشم نمیخورد. اگر بخواهیم مثالی حول این موضوع بزنیم افرادی همچون دکتر معدندار آرانی یا دکتر سرکارآرانی و افرادی از این دست را میتوان متخصصان حوزه آموزش معرفی نمود. هرچند برخورداری از این تخصص بدون برخورداری از توان و علم برنامهریزی (آموزشی) نیز برای جایگاه مشاور آموزشی رئیسجمهور ناکافی خواهد بود.
مشاور آموزشی رئیسجمهور باید با شناخت کافی از برنامههای نظام آموزشی کشور و جهان، به بررسی نقاط ضعف و قوت آنها بپردازد . با استخراج، جمعآوری، تجزیه و تحلیل اطلاعات موجود از بخشهای مختلف نظام آموزشی ؛ نیازها، موانع، محدودیتها و نیازهای واقعی نظام آموزشی کشور در سطوح کلان را شناسایی و به رئیسجمهور مشورتهای لازم را در این خصوص ارائه نماید.
ناگفته پیداست که چنین عملکردی در حد و حدود توان و دانش شهرام یزدانی نیست.
نکته سوم این انتخاب، فقدان نفوذ و ارتباطات یزدانی در نظام آموزش عمومی کشور است! کسب شناخت نسبی از ساختار اداری - آموزشی فعلی نظام آموزشی کشور برای یک پژوهشگر شاید سالها به طول بیانجامد و قطعاً چنین در حال حاضر شهرام یزدانی چنین زمانی را در اختیار ندارد.
به نظر میرسد که مراد پزشکیان از این انتخاب، همان گونه که در ابتدای این نوشتار ذکر شد تمرکز بر آموزش عالی باشد؛ چرا که مفاهیمی همچون عدالت آموزشی، بودجه، برنامه درسی، ساختار، عدم تمرکز، کارایی و حتی اهداف و روشها در نظام آموزش عالی و آموزش عمومی تفاوتهای اساسی دارند .
رویکرد یزدانی در آموزش عالی هر چه باشد نمیتواند عیناً به بخش آموزش عمومی منتقل و به کار گرفته شود.
اگرچه این جایگاه در دولتهای پیشین یا حضور نداشته است و در صورت حضور چنان کمرمق بوده است که گره ای از کار آموزش عمومی باز نکردهاست. از این رو انتظار چندانی از جایگاهی نامشخص با شرح وظایفی مبهم و قدرت نفوذ اندک نمیتوان داشت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کلیپ زیر را ( 1 ) چندین بار تماشا نمودم. نمی دانم متعلق به کدام کشور است؛ ولی آنچه مشاهده می شود، یک کودک در مواجهه با کودک معلول ویلچری، به شکل کاملا پخته عمل می کند. کنجکاوی نمی کند؛ کناره گیری هم که نمی کند؛ ترحم و دلسوزی بی جا هم نمی کند؛ بلکه به شکل همدلانه عمل می کند.
نل نودینگز صاحب نظر برنامه درسی می گوید: زمانی توجه و علاقه ما نسبت به فرزندمان گسترش می یابد که احساس همدلی و یگانگی با بچه های دیگر داشته باشیم.
نودینگز محیط کلاس و فعالیت مهم آن را غم خواری کردن می داند.
حال باید پرسید:
1- چه میزان از این رفتار کودک را باید به حساب آموزش های مدرسه ای گذاشت؟
2- جایگاه فعلی آموزش همدلی و غم خواری در برنامه درسی ملی مدارس ما چگونه است؟
ناگفته پیداست که جای برنامه درسی آموزش همدلی و غم خواری، در برنامه های درسی مدارس ما، واقعا خالی است. در ادبیات رشته برنامه درسی، موضوع عدم توجه کافی به آموزش نحوه رفتار مناسب و زیبنده با معلولان، جزو مصداق های برنامه درسی پوچ ( null curriculum ) محسوب می شود؛ در واقع آنچه باید در محتوای برنامه درسی باشد، ولی بنا به دلایلی نیست و از آن غفلت شده است.
دوباره این سوال مطرح م شود؛
چرا ذهن دانش آموزان را با پیمانه های حاوی محفوظات و محتواهای سنگین و کمتر کاربردی در زندگی پر کنیم؟
علی رغم هشدارهای اصحاب تعلیم و تربیت، دیده می شود که باز هم منابع مدارس، صرف برنامه درسی زائد (scarp curriculum) می شود. یعنی مفاهیمی را نباید تدریس کرد ولی عملا تدریس می شود. برنامه درسی زائد یا دورریختنی روی دیگر برنامه درسی پوچ محسوب می شود.
به راستی، برنامه درسی فعلی مدارس ما تا چه میزان توانسته است به ایجاد شناخت، تغییر نگرش و کسب مهارت های همدلی شهروندان در مواجه با افراد معلول منجر شود؟
از طرف دیگر، معلولان به عنوان بزرگترین اقلیت در جهان، همواره برای زندگی در جامعه، با مسائل و موانع عدیده ای مواجه هستند. چالش های آنان نه به خاطر شرایط جسمی آنان بلکه بیشتر به موجب محدودیت هایی است که ساختار اجتماعی جامعه برای آنان به وجود می آورد.
امروزه کشورهایی هستند که علاوه بر دسترس پذیر نمودن فضاهای فیزیکی برای افراد معلول سعی کرده اند که شیوه تعامل و رفتار با افراد معلول را در قالب برنامه های درسی به دانش آموزان آموزش دهند. برای نمونه، در مدارس کشور ژاپن، هر دانش آموز باید حداقل یک بار تجربه نشستن در ویلچر را داشته باشد تا بتواند شرایط یک فرد معلول را تا حدودی درک و لمس کند؛ این هم ذات پنداری، موجب شکل گیری رفتار مناسب افراد با معلولان می شود.
به نظر می رسد چشم پوشی از گنجاندن آموزش همدلی در برنامه درسی موجب می شود افراد جامعه با رفتار نامناسب و ترحم بی جا موجب آزردگی خاطر افراد معلول را فراهم سازند و حتی مانع مشارکت آنان در فعالیت های جامعه می شوند.
در پژوهشی که شخصا به عنوان مصاحبه گر بودم ؛ مشارکت کنندگان معلول اظهار نمودند که رفتارهای خام و توام با کمک بی مورد و احساسی برخی شهروندان سوهان روح آنان است. واضح است که تکرار این اعمال موجب انزوای هر چه بیشتر معلولان می شود.
وقت آن است که به مندرجات بیانیه ها و اعلامیه های جهانی و اسناد بالادستی داخلی مرتبط با حقوق معلولان در بستر تعلیم و تربیت جامه عمل پوشانده شود.
باید به دور از شعار، در برنامه درسی تجدید نظر شود.
می باید که حقوق قانونی، شرعی و عرفی معلولان تحقق پیدا کند. برای رسیدن به این مهم لازم است شیوه رفتار صحیح با افراد معلول از کف کلاس شروع شود. فرهنگ سازی در این باره به عهده برنامه درسی است.
باید صدای معلولان در برنامه درسی شنیده شود.
پیشنهاد می شود در گام اول ؛ محتوا، مفاهیم و مضامین مرتبط با رفتار و حقوق معلولان به ویژه برای دانش آموزان دوره ابتدایی، به برنامه درسی افزوده شود.
( 1 )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
اخبار و گزارش ها حاکی از برخورد خشونت بار و غیر قابل توجیه با تجمع مسالمت آمیز و صنفی تعدادی از معلمان بازنشسته دارد که روز دوشنبه اول بهمن در برابر وزارت آموزش و پرورش گرد آمدند .
حاضران در این تجمع می گویند نیروهای امنیتی با اسپری فلفل قصد متفرق کردن تجمعکنندگان را داشتند و متاسفانه تعدادی از همکاران از ناحیه چشم و گلو آسیب دیدند .
مطابق اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تجمعاتی این چنین حق تک تک شهروندان است و هیچ فرد و یا مقامی در هر سطحی اجازه برخورد خشونت آمیز با آنان را ندارد .
مسئولان و مقامات باید سریعا بابت اعمال چنین رفتارهایی « عذرخواهی » کرده و از معلمان دل جویی کنند .
چه توجیهی برای پرداخت دیر هنگام پاداش معلمان بازنشسته متصور است در حالی که سایر کارمندان دولت به راحتی و سریع آن را دریافت می کنند ؟
مسعود پزشکیان در موعد رقابت های ریاست جمهوری به صراحت چنین بیان کرد :
« شما مطالبه گرید. مطالبه گری یعنی آدمی بیاید و شما پشت او بایستید و بتواند مطالبات شما را پیگیری کند.
مطالبه گر باشید ولی کسی را نداشته باشید که بتواند حرف شما را در بالا بزند آن وقت با شما با باتوم و زندان برخورد می شود!
من می توانم این وعده را به شما بدهم که اجازه ندهم نیروهای امنیتی و یا حراستی در مدارس بتوانند از آن رفتارهایی کنند که الان انجام می دهند. اگر شما بیایید می توانید این صحنه را تغییر بدهید. البته می توانید ادعا کنید ولی در کف خیابان هم می شود این ادعا را کرد بعد ممکن است آن رفتارهای ناشایست پیش بیاید. نتیجه و آینده کشور با مشکل مواجه خواهد شد.
با هم اگر دست به دست هم بدهیم ؛ اگر با هم باشیم ؛ اگر این وعده هایی که می دهیم وعده های دروغین نباشد ... یک عمر وعده می دهیم و این وضعیت را به وجود آوردیم !
اگر بخواهیم اینها را درست کنیم حتما باید به صحنه بیایید و دیگران را هم به صحنه بکشانید .
به ما کمک کنید.
من می توانم اینها را برای شما فراهم کنم و این را قول می دهم » .
انتظار جامعه و به ویژه معلمانی که به شما رای دادند ؛ اجرای بی کم و کاست تعهدات و نیز پاسداری تام در برابر اجرای اصول قانون اساسی و حقوق شهروندی است .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
اسکندر مومنی وزیر کشور در شورای آموزش و پرورش استان همدان از ضرورت سرمایهگذاری در آموزش و پرورش با محوریت خیرین سخن گفته و چنین اظهار می کند : توجه به سرمایهگذاری در حوزه تعلیم و تربیت و تکریم معلمان باید مورد توجه قرار گیرد . ( این جا )
سید حمید پورمحمدی رئیس سازمان برنامه و بودجه کشوردر نشست با جمعی از خیرین و اعضای جامعه خیرین مدرسهساز کشور 29 دی ماه می گوید : ( این جا )
تمام کسانی که امروز در جامعه موفقاند به برکت همان صندلی، میز و مدارسی است که خیرین عزیز مهیا کردهاند، به همین جهت قدردان زحمات شما خوبان هستم و از خداوند متعال برای شما عزت و سربلندی خواهانم .
همدلی و مشارکت مردم، کلید حل تمام چالشهای پیش روی کشور است. ما میتوانیم با این اراده و همراهی، همه نیازهای کشور را برطرف کنیم و ایرانی آباد و سربلند بسازیم » .
آیا واقعیت همان است که مقامات و مسئولان بیان می کنند ؟
علی راد؛ مدیرعامل جامعه یاوری فرهنگی در میزگرد تخصصی «مدرسه سازی و مدرسه یاری در ایران» که با هدف بررسی چالشها و فرصتهای این حوزه و طرح انتظارات از سیاست گذاران و دولت در دیماه سال 1403 برگزار شد به نکات قابل تاملی اشاره می کند : ( این جا )
« یکی از چالشهایی که وجود دارد، سیاستهای متفاوت رؤسای سازمانهاست. جامعه یاوری فرهنگی 40 سال سابقه در این زمینه دارد و از ابتدا هم با هدف مدرسهسازی تشکیل شده است و در 15 سال اخیر درگیر مدرسهیاری هم بوده است، اما سیاستهای متفاوتی در رؤسای سازمان دیده شده است. البته نام نمیبرم، زیرا براساس حرکتی که صورت گرفته، فراز و فرودها مشخص است. اگر در سازمانی سند جامعی شکل بگیرد شاید بتواند به مدرسهسازی کمک کند که سازمان نوسازی متولی اصلی این کار در ایران است و طبیعتاً تمام مؤسسات و افراد باید با آن هماهنگ شوند؛ از جمله خود جامعه خیرین مدرسهساز به عنوان یک مؤسسه بزرگتر و جامعه بزرگتر که این فضای همکاری را دارند. اگر در آنجا اتفاق مهمی بیفتد و این انسجام شکل بگیرد قطعاً تأثیرش را میگذارد. پرسش « صدای معلم » آن است که چرا در پرتال وزارت آموزش و پرورش و سایت های دولتی سخنان و نقطه نظرات خیرین منعکس نمی شود و فقط شاهد سخنرانی های مسئولان هستیم ؟
در وزارت آموزش و پرورش و سازمان نوسازی مدارس، نکتهای که در این مدت حس کردیم این است که گویی در دو جزیره متفاوت حرکت میکنند؛ در صورتی که سازمان نوسازی، بازوی عمرانی آموزش و پرورش است. گاهی اوقات اتفاقاتی که در نوسازی تجربه میکنیم به این صورت است که گویی آموزش و پرورش کاملاً با آن بیگانه است و در دو فضای متفاوت حرکت میکنند. همین تغییر در دو تا سه نوبت، موجب تشخیص اولویت یا از طرف آموزش و پرورش یا نوسازی بود برای اینکه در چه مناطقی چه مدارسی ساخته شود. بنابراین این نکته قابل تعمقی است که چرا وزارت آموزش و پرورش با بازوی عمرانی خود یعنی سازمان نوسازی آن قدر فاصله دارند.
یکی از نکاتی که موجب دلسردی خیرین میشود مربوط به محتواها است. گاهی اوقات با افرادی مواجه میشویم که برای ساخت مدرسه تمایل دارند اما موضوعات محتوایی، آنها را دلسرد میکند. آموزش و پرورش فضایی است که همه فضای آماری کشور با آن دستوپنجه نرم میکنند. به این معنا که به هر شخصی مراجعه کنیم بالأخره یکی از وابستگانش با آموزش و پرورش ارتباط دارد، اما عدم توانمندی در موضوعات محتوایی و شکلگیری یک آموزش مؤثر از این طرف در ساخت مدرسه نیز تأثیر میگذارد.
گاهی با خیرین صحبت میکنیم و میگویند مدرسه بسازیم که چه بشود؟
بنابراین اگر آموزش و پرورش در جای خودش تأثیرش را به درستی بگذارد، شاید مدرسهسازی نیز بتواند رشد مؤثری داشته باشد .
سازمان نوسازی بیشتر خیّر را مانند یک بانک نگاه میکند گویی که فقط جیب او مهم است. واقعیت ماجرا این طور است و کمتر مشارکت یک خیّر و افزایش اثرات اجتماعی کار یک خیّر در آموزش و پرورش دیده میشود. البته در برخی از قسمتها و استانها این نگاه وجود دارد. از دستاندرکاران سازمانهای نوسازی یک جملهای میشنویم و آن اینکه به خیّر میگویند شما پول بدهید و با بقیهاش کاری نداشته باشید. یعنی گویی فقط و فقط روی پول متمرکز هستند. بنابراین مسئولین نگاهشان عمیق نیست و باید این رویه را اصلاح کنند.
تأثیرات اجتماعی خیرین در ساخت مدرسه بسیار فراوان است که بخش مالی آن بسیار کوچک است. ما به عنوان یک مؤسسه خیریه در خیلی از پروژهها حدود 20 درصد از مبلغ کل را پرداخت میکنیم اما حضور مردم و حضور پتانسیلهای اجتماعی برای همافزایی مؤثری که در آموزش و پرورش باید اتفاق بیفتد، پارامتر بسیار مهمی است که گاهی اوقات خیلیخیلی کم دیده میشود. در بسیاری از استانها با تغییر یک مدیرکل، فضای استقبال و پذیرش خیّر عوض میشود » .
پرسش « صدای معلم » آن است که چرا در پرتال وزارت آموزش و پرورش و سایت های دولتی سخنان و نقطه نظرات خیرین منعکس نمی شود و فقط شاهد سخنرانی های مسئولان هستیم ؟
آیا وزارت آموزش و پرورش و سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور به عنوان یکی از سازمان های اقماری آن نگاه و اراده ای به تدوین و طراحی عملیاتی آن « سند جامع » داشته و دارند ؟
استفاده و بهره گیری از پتانسیل جامعه برای مدرسه سازی در کنار توجه به نقدها و پیشنهادات خیرین مهم است اما نکته ی مهم تر آن است که حاکمیت جمهوری اسلامی مطابق قانون اساسی نمی تواند و نباید تعهدات و وظایف خود نسبت به آموزش و پرورش را برون سپاری نماید و البته این نکته مورد تایید مسعود پزشکیان به عنوان رئیس جمهور نیز می باشد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید