گروه رسانه/
جمعی از مطالبه گران با انتشار نامه ای در مورد « صندوق ذخیره فرهنگیان » در آستانه ی عمر سی سالگی آن خواهان پاسخ مسئولان در مورد دغدغه ها و مطالبات صاحبان اصلی آن شده اند .
در این نامه آمده است : « اعضای صندوق هیچ بهانهای برای عدم تحقق این مهم را نمیپذیرند و تأخیر در آن را فریب افکار عمومی دانسته و در صورت استمرار این وضعیت مبهم، دست به اقداماتی خواهند زد که جبران خسارتهای آن امکانناپذیر خواهد بود.
ما مطالبه گران در پنج سال اخیر به این نتیجه رسیدهایم که مشکلات صندوق در سه ضلعی ماهیتی، مدیریتی و مشارکتی خلاصه میشود لذا برای رفع ابهامات ماهیتی بر اجرای اساسنامه 1400 و اصلاح آن در مسیر رفع ابهامات و تصریح در خصوصی بودن این مؤسسه تأکید داریم و در بخش مدیریتی خواستار کوچکسازی و چابکسازی و کارآمد کردن مجموعه صندوق با هدف سودآور شدن و جلوگیری از استمرار زیانهای تحمیلی و حیف و میل های مفسدانه هستیم و راه اندازی سامانه کدال را در این راستا ضروری و تأخیر را فراری غیر مسئولانه میدانیم » .
تاکنون هیچ یک از مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان در مورد گزارش ها و یادداشت های منتشر شده در « صدای معلم » پاسخ گو نبوده اند .
متن کامل این نامه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته به شرح زیر است .
گروه گزارش/
رضا مراد صحرايي وزير آموزش و پرورش دولت سیزدهم در جلسه شوراي عالي آموزش و پرورش با تبريك هفته بزرگداشت مقام معلم چنین می گوید : ( این جا )
« هدف اصلي ما در آموزش و پرورش، تقويت جايگاه مدرسه است براي تقويت و ارتقا جايگاه آن بايد برخي از محدوديتها را بر داشته واختياراتي را به اين مدارس تفويض كنيم » .
در مقدمه ی آیین نامه اجرایی مدارس (مصوب ۱۴۰۰) چنین آمده است : ( این جا )
بررسیهای انجامشده در دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش در سال ۶۷، نشان داد که فقدان یک آییننامه جامع برای اداره مطلوب مدارس و وجود ضوابط و مقررات متعدد، پراکنده و بعضاً غیرهمسو با مدرسه، مدیران مدارس را در اجرا با مشکلات و چالشهایی مواجه کرده است. این بررسیها در راستای سیاست مدرسه محوری، منجر به تصویب آییننامه اجرایی مدارس در جلسه ۶۵۲ شورای عالی آموزش و پرورش تاریخ ۲۰/۵/۱۳۷۹ شد.
با تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و گذشت ۲۰ سال از اجرای آییننامه مذکور، ضرورت بازنگری در آییننامه اجرایی مدارس و تدوین آییننامهای جامع و کامل برای اداره بهینه و با کیفیت مدارس منطبق با اسناد بالادستی برای پاسخ گویی به تحولات محیطی، اقتضائات، شرایط و نیازهای حال و آینده دانشآموزان و جامعه، افزایش اختیارات تصمیمگیری مدرسه و زمینهسازی برای توسعه مشارکت بیشتر عوامل سهیم و مؤثر در مدرسه به ویژه خانوادهها (ظرفیتهای درون مدرسه و محیط پیرامونی) احساس شد.
بر این اساس، دبیرخانه شورا با مشارکت کارشناسان ستادی، استانی و نمایندگانی از مدیران مدارس دورههای تحصیلی، نسبت به تدوین پیشنویس آییننامه اجرایی مدارس اقدام کرد که پس از اعتباربخشی در چند مرحله و اخذ نظرات کارشناسی، در شورای عالی آموزش و پرورش مطرح و با تصویب کلیات آن، موضوع برای بررسی و تصویب به کمیسیون معین شورای عالی ارجاع شد.
این آییننامه که به استناد بند ۸ سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش کشور، مفاد سند تحول بنیادین و وظایف و اختیارات شورای عالی آموزش و پرورش و با هدف ارتقای جایگاه مدرسه به عنوان کانون اصلی تعلیم و تربیت و محل کسب تجربیات یادگیری، به شرح زیر به تصویب رسید، به عنوان راهنمای عمل مدیران، بستر لازم را برای مشارکت مدیران، معلمان، دانشآموزان، خانوادهها و جامعه محلی در اداره بهینه مدرسه و ایفای وظایف و مأموریتهای محوله برای تحقق اهداف دورههای تحصیلی، فراهم میآورد » . پرسش « صدای معلم » از شورای عالی آموزش و پرورش و دبیر کل آن است که آیا نظارتی بر مصوبات خود در حوزه اجرا و عملیات دارد و یا آن فقط قانون تصویب می کند بدون آن که تضمین اجرایی داشته باشد ؟
اهداف هم چنین بیان شده اند :
۱- ارتقای جایگاه مدرسه به عنوان کانون اصلی تعلیم و تربیت
۲- تمرکززدایی و کاهش وابستگی مدارس به ادارات
۳- شفافسازی و پاسخ گو کردن مدارس در قبال تصمیمها
۴- افزایش انعطافپذیری و بهبود ارتباطات درون مدرسهای
۵- توسعه مشارکتجویی و مشارکتپذیری عوامل سهیم و مؤثر (معلمان، دانشآموزان، خانوادهها، نهادهای محلی و منطقهای و…) برای افزایش بهرهوری (کارایی و اثربخشی) مدرسه
حال مشخص نیست منظور صحرایی از برداشتن محدودیت ها کدام است و قرار است کدام اختیارات به مدرسه واگذار کنند اما آن چه مهم است این که آیین نامه جدید اجرایی مدارس که زمان چندان زیادی از تصویب و ابلاغ آن نمی گذرد تا حد زیادی « نقشه راه » را مشخص و شفاف کرده است .
منطقی ترین کار این است که وزیر آموزش و پرورش مطابق ماده یک از آیین نامه داخلی شورای عالی آموزش و پرورش و به عنوان مدیر نشست های این شورا در غیاب رئیس جمهور به صورت دقیق در مورد عملکرد این شورا پاسخ گو باشد .
مطابق ماده 10 این آیین نامه که ارتباط با رسانه ها برای اطلاع رسانی به مردم و مجریان در مورد تصمیمات این شورا را جزء وظایف آن برشمرده به این پرسش پاسخ دهد که پس از گذشت بیش از دو سال چند درصد آیین نامه اجرایی مدارس اجرا شده است ؟
آیا آیین نامه اجرایی مدارس در راستای اهداف مصوب خود حرکت کرده است ؟
ماده 5 از « قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش » تصریح می کند :
« مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش در حدود اختیارات قانونی شورا برای موسسات ذی ربط لازم الاجراست ... »
آیا وزیر آموزش و پرورش و دبیر کل آن گزارشی از عملکرد را به ذی نفعان ارائه کرده اند ؟
سه شنبه 19 مهر 1401 ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « شورای عالی آموزش و پرورش چه نظارتی برای اجرای مصوبات خود دارد ؟ مجلس انقلابی چه نظارتی بر برنامه های وزیر آموزش و پرورش دارد !»
وزیر آموزش و پرورش ! از آموزش و توانمندسازی معلمان چه خبر ؟! » خطاب به وزیر وقت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« ماده ۱۴۳ از آیین نامه جدید اجرایی مدارس (مصوب ۱۴۰۰) مصوب چهل و یکمین (۴۱) جلسه کمیسیون معین شورای عالی آموزش و پرورش به تاریخ 10 / 5 / 1400 اذعان می دارد :
« حداکثر ۲ ساعت از ساعات موظف هفتگی معلمان به مطالعه، پژوهش، بازآموزی، به روزآوری دانش تخصصی و مهارت های حرفه ای، تبادل اطلاعات و تجارب با دیگران، تعامل با دانش آموزان و اولیای آنان و انجام سایر فعالیت های مرتبط با تعلیم و تربیت در مدرسه، اختصاص دارد. مدیر مدرسه می تواند با توجه به شرایط مدرسه، این فرصت را برای کارکنان مدرسه فراهم آورد »
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که برای سال تحصیلی جدید واقعا و در عمل چه تمهیدات و برنامه هایی را برای اجرای این ماده قانونی تدارک دیده است ؟
مطابق ماده یک از قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش یکی از وظایف مهم این شورا « نظارت بر حسن اجرای مصوبات » است .
پرسش « صدای معلم » از شورای عالی آموزش و پرورش و دبیر کل آن است که آیا نظارتی بر مصوبات خود در حوزه اجرا و عملیات دارد و یا آن فقط قانون تصویب می کند بدون آن که تضمین اجرایی داشته باشد ؟
و آیا چنین وضعیتی تا کی باید ادامه داشته باشد ؟ »
صحرایی همین را پاسخ دهد ؛ کافی است !
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جستارگشایی
خانم دکتر صدف میرزاباقریان دندانپزشک حاذق کرجی است که در کنار شغل خطیرش توجه کافی و وافی به تربیت و پرورش بچهها، ضرورت تفکر انتقادی و لزوم آموزش مهارتهای زندگی در مدارس داشته و البته شخصا پیگیر امورات تحصیلی فرزندانش میباشد.
با توجه به نزدیکی به هفته معلم و لزوم اطلاع از دیدگاه اولیای دانشآموزان به عنوان شرکا و ذینفعان دستگاه تعلیم و تربیت از چالشهای آموزش و پرورش و ارائه راهحلهای احتمالی؛ این مهم را از خانم دکتر جویا شدهایم که ذیلا پاسخها و نگرش ایشان را به عنوان اولیا و مخاطب بیرونی به مقوله تعلیم و تربیت را تورق میکنیم.
« صحبت پیرامون چالش های آموزش و پرورش فعلی کار ساده ای نیست. اساسا نمیتوان آموزش و پرورش را به عنوان نهادی مجزا در نظام جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفت . بدیهی است که برخی از مسائل و مشکلات ریزنشتهای سیستم ناکارآمد میباشند و حل شدنشان منوط به برطرف شدن مسائل اصلی در سطح کلان نظام است.
از نظر من شاید بتوان پیرامون این مقوله به عنوان چالش های اصلی صحبت کرد و اندیشید » .
بودجه ناکافی آموزش و پرورش
مورد اول و مهم ترین مشکل عدم تخصیص بودجه مالی کافی به آموزش پرورش است که محصول این نارسایی منجر به روی آوردن مدیران و موسسان مدارس به تغییر کاربری مدرسه ها شده، آنها مدرسه را بیشتر به چشم فضایی برای کسب درآمد به جای پایگاه آموزش دانشآموزان کارآمد می بینند.
مدارس در حال حاضر از نظر من به دو نوع تقسیم می شوند:
نوع اول مدارس غیردولتی که با شعارهای تو خالی هوشهای چند گانه سعی در جذب والدین پرمشغله و ظاهر بین با آپشنهایی مانند « کیف در مدرسه » به همراه وعده های غذایی (فاقد ارزش تغذیهای) هزینههای هنگفتی به جیب میزنند.
این مدارس عملا کاسب بوده و موقع ثبت نام حسی شبیه رزرو اتاقی در هتل پنج ستاره به مخاطب تلقین میکنند ولی در نهایت امر هم چیزی که واقعا اتفاق می افتد سرگردانی والدین از مدرسه ای به مدرسه دیگر با امید اینکه شاید اینبار شعارها عملیتر باشند.
نوع دوم مدارس دولتی هستند که به روشهای مختلف سعی بر این دارند با عنوان کمک به مدرسه، کمبود بودجه خود را جبران کنند طبیعتا توقع والدین خیلی زیاد نیست و اگر غیر از این باشد کسی پاسخ گو نخواهد بود . نحوه اداره این گونه مدارس در مقیاس کوچکتری مشابه روش اداره دولت است.
کمبود نیروی انسانی با کیفیت
چالش دوم کمبود نیروی انسانی کارآمد و لایق جهت تدریس در کلاسهاست که این هم مربوط به مشکل عدم توازن درآمدها با هزینههاست و احتمالا نبودن تمهیدات استخدام نیروی کارآمد متناسب با نیازهاست.
در حال حاضر معلمها واقعا با انگیزه درونی مشغول به کار هستند بر هیچ کس پوشیده نیست که بیشترین ظلم به این قشر وارد شده است . فقط و فقط عشق هست که میتواند باعث صرف وقت و انرژی بدون دریافت دستمزد درخور باشد.
پر واضح است که این موضوع هم مسئله ای کلانی است که از سلسله مراتب بالاتر باید اصلاح شود.
در مدارس غیردولتی و دولتی سعی و سیاست بر این است با حداقل نیروی کاری امور تدریس حل و فصل شود تا برای مدرسه مقرون به صرفه باشند. اما معلمی که دغدغههای مالیاش سر به فلک کشیده و صد البته محق هست کجا میتواند از خلاقیت، نوآوری و عشق و ایثارش برای تدریس استفاده کند؟!
تدریس نتیجهگرا و آزمون محور
سومین و شاید پایهایترین چالش، روش نهادینه تدریس در مدارس ایران هست، این روش نتیجهگرا و آزمون محور هست که هرنوع خلاقیت و ابتکار و امکان خطا و بارور شده فلسفه ذهن در کودکان را در نطفه خفه میکند. این در حالیست که در کشورهایی چون فنلاند آموزش بر اساس کسب تجربه و درک و فهم عملی دانش آموزان است. بیشترین تمرکز این روشها بر یادگیری عینی و عملی است نه صرفا تدریس ؛ سیلابسهای درسی تا پایان سال و ارزشیابیهای بیارزش و فرمالیته.
نظام آموزشی که بر پایه تمرکز بر پرورش هوش ریاضی بیش از بقیه هوش ها و ایجاد مستمر جو مقایسه و برتری جویی دانش آموزان استوار است همچون یک تومور سرطانی است که باید هر روز منتظر و شاهد متاستازش به سایر قسمت های جامعه باشیم » .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
1- فقدان آموزشِ قبول کردن تفاوت های یکدیگر در دورانِ دبستان؛
2- دلبستگی عمیق به نفر اول بودن و همه جا دیده شدن؛
3- تربیت عمدتاً احساسی در خانواده؛
4- ارزیابی کردنِ افراد و موضوعات بدون Fact؛
5- لذتِ قابل توجه از بدگویی و غیبت کردن؛
6- فقدان شکل گیری اعتماد به نفس در دورانِ دبستان؛
7- داشتن انتظارات غیرواقعی از دیگران؛
8- عذرخواهی نکردن؛
9- نیت خوانی بدون Fact؛
10- فقدان فضا و فرهنگِ انتقادی در درون خانواده ها؛
11- ورود و قضاوت افراد در صدها موضوع؛
12- پخش کردن حرفی که صحّت آن معلوم نیست؛
13- باور کردن سریع شنیده ها؛
14- ارزیابی های صفر- یک از دیگران؛
15- غرور نامتوازن افراد با سطح توانایی آنها؛
16- لذتِ فراوان از بی اهمیت جلوه دادن دیگران؛
17- ناشی گری در جمله بندی و نحوۀ حرف زدن؛
18- تقریباً تعطیلی خودانتقادی؛
19- قدرنشناسی و تشکر نکردن از کارهای خوبِ دیگران؛
20- نداشتنِ دفترچه ای با دو ستون مثبت و منفی از خود؛
21- ضعف در برنامه ریزی های دراز مدت سازمان های آموزشی؛
22- بیانِ آگاهانۀ سخنان مبهم برای گیج کردن طرفِ مقابل؛
23- کنجکاوی شدید در سَردرآوردن از کارهای دیگران؛
24- ناراحتی ناخودآگاه افراد از موقعیت و امکاناتِ مالی دیگران؛
25- تمرین نکردن خویشتن داری در دورانِ دبستان؛
26- مطرح کردن نقلِ قول های اشتباه و سخنانِ غیرضروی در تعامل با دیگران؛
27- عوض کردن راحت و دائمی حرف ها و قول ها؛
28- بی توجهی و بی فکری نسبت به پی آمدهای احتمالی سخنانی که بیان می شود؛
29- فقدانِ فرصتِ یادگیری مدیریتِ هیجان و خشم در دورانِ دبستان؛
30- متمرکز نبودن بر زندگی، کار و توانایی های خود.
( وبسایت نویسنده )
علی رغم فعالیت های مثبت و تحسین برانگیز دکتر علی مطهری مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان غربی در ارتقای شاخص های کمی و کیفی استان محروم آذربایجان غربی همیشه وجود برخی مدیران و کارمندان در بخش « ستاد آموزش و پرورش » و استان ها مانع تحقق سند تحول بنیادین و اهداف متعالی آن بوده است
ایده های جالبی را از سوی وزیر محترم و دکتر حجت الله الماسی شاهد بوده ایم .
مدیران در سطح عالی همچون دکتر مطهری و دکتر سعادتی ظرفیت خوبی برای تحقق و اجرایی سازی اهداف متعالی سیستم دارند لیکن تا رفع موانع در مرحله نخست که همان حذف افراد ناکارآمد و بدون ایده در سطح وزارت ، اداره کل و حتی مناطق است وضع هم چنان باقی خواهد ماند .
مگر می شود کسی ۳۵ سال بدون ایده ، نوآوری و خلاقیت در یک سیستم ابقاء شود ؟
به نظر می رسد واحد رسیدگی به تخلفات اداری باید قانون و یا بندی را برای مدیریت چنین وضعیتی در مورد افراد بدون ایده و ابتکار و البته ربات وار مدعی تنظیم کند .
در دو سال خدمت خود بعد از آن که مشاور رئیس دانشگاه فرهنگیان پیشین بودم بنا بر رویه همیشگی کشورمان متاسفانه در یک کانون متروکه در شهر محل تولد به عنوان مدیر منصوب شدم .
با وجود همه ناملایمتی ها و گزارش مستند اداره و اداره کل مبنی بر نبود امکانات اولیه و حتی سیستم گرمایشی و سرمایشی ؛ تنها مرکز فرهنگی و تربیتی شهرستان پلدشت پویا و فعال شد .
چندین کتاب هم در همین موضوع برای اولین بار اختصاصا در راستای کانون ها تألیف نمودم اما نه تنها تقدیری نشد بلکه به خاطر انتقاد و مطالبه گری با کارشکنی ها مواجه شدم .
همیشه با هنجارهایی که مانع توسعه و نمو یک سیستم است مخالفت نموده ام .
( ادامه دارد )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
نشست نشست وزرا و سرپرستان آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی روز دوم اردیبهشت در محل وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید .
در پرتال وزارت آموزش و پرورش که زیر نظر رضا مرادصحرایی اداره می شود خبر و حتی عکسی از این نشست منتشر نشده است .
از رسانه ها برای حضور در این نشست دعوتی به عمل نیامده است هر چند مروری بر کارنامه وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم نشان می دهد که مسئولان این وزارتخانه اعتقادی به برقراری ارتباط دو سویه و اقناع گرانه با افکار عمومی ندارند و ترجیح می دهند پشت درهای بسته و به صورت کنترل شده به بیان نظرات و دیدگاه های خود بسنده کنند .
روایت این نشست توسط « جواد حسینی » سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش آن هم در کانال شخصی شان صورت گرفته است .
نکته ی قابل تاملی که سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش به آن اشاره می کند وضعیت نظام آموزشی ایران در دوران پساکرونا است .
حسینی می گوید : « دو سال آموزش و پرورش جهان و ایران در این زیست بوم ، کارکردهای مناسب و نامناسب زیادی این زیست جهان برای آموزش و پرورش به جای گذاشت که باید در دوره پساکرونا به شکل جدی آسیب ها جبران و کارکردهای مناسب در دوران پساکرونا استمرار یابد که به نظر می رسد اهتمام کافی در این زمینه وجود ندارد .
دوباره گویی آموزش و پرورش پس از گذران این دوره به نقطه صفر پیشا کرونا رجعت نموده است » .
این موضعی است که بارها و بارها توسط « صدای معلم » در گزارش ها و یادداشت های متعدد و متوالی خود بیان کرد اما گوش شنوایی برای شنیدن نبود و اکنون و به تدریج آثار و عواقب زیان بار آن مانند ترک تحصیل در تعداد بالا ، افت تحصیلی شدید ، حضور 5 میلیون دانش آموز دچار اختلالات روانی و... مشاهده می شود .
یکشنبه 23 شهریور 1399 ؛ صدای معلم :
« مقدمه ای بر رفتارشناسی گروه ها در جامعه ایرانی : کرونا با آن همه کوچکی اش یک چیز مهم و باارزش را در این سرزمین نشان داد و پرده ها را کنار زد و آن سنجش عیار " صداقت " در جامعه متظاهر ، توجیه گر و تنبل ایرانی بود »
" کرونا " بهانه ای بیش نیست ؛ " فرار از مدرسه " خود معلول است ! » - این جا
گزارش را می خوانیم .
خبر درگذشت پیشکسوت فرهنگی زنده یاد جناب آقای « حسین پولادوند » که عمر با برکت خود را در مسیر مقدس تعلیم، تربیت و بالندگی فرزندان این مرز و بوم صرف نمود، موجب تأثر و تألم فراوان گردید.
« صدای معلم » این ضایعه ی غم انگیز را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می کند .
پایان پیام/
« سقراط هنگامی که به اتهامِ فاسد کردنِ جوانان به محاکمه کشیده میشود، در دفاع از خویش در دادگاه خطاب به آتنیان میگوید:
شما مردمِ این شهر مانند اسبِ تنبلی هستید که احتیاج دارید برای این که به راه بیفتید خرمگسی گاهی به شما نیش بزند و من همچون آن خرمگس بودهام که نیشَکی میزدهام و شما را به اندیشه وامیداشتهام و اکنون اگر مرا بکُشید، دیگری را مثل من نخواهید یافت.
برایان مگی
پاورقی کتاب: فلاسفه بزرگ
***
باز مناسبتی شد . باز نمایش و تکرارهای بی حاصل بدون آن که برنامه ای در کار باشد ، معنا درمانی ( 1 ) و مفهوم سازی شود و سپس گامی به سوی تحولات عمیق و پایدار برداشته شود .
هفته سلامت از یکم به مدت یک هفته .
مثل بقیه مناسبت ها ، شعاری درست می کنند و روز شماری .
این ها هم بیشتر برای این است که گزارش عملکردی بنویسند که بگویند آی ایها الناس ! ما بیکار نیستیم و در حال کار و تلاش .
اما نتیجه ی همه این ها شده است :
چاقی نیمی از دانش آموزان تهرانی .
فردی که در « سن رشد » قرار دارد دچار اضافه وزن می شود آن هم در یک جامعه آماری وسیع .
این یک تراژدی بی مزه است و خورنده .
البته « شهرداری تهران » که کارنامه و عملکردش در این مدت شده قطع درختان گاه و بیگاه و در نقاط مختلف شهر ، جمع کردن ضربتی دوچرخه ها و ایستگاه های بیدود ، جمع کردن لاین های ویژه ی دوچرخه سواری و البته ساختن بزرگراه ها آن هم در شهری که از شدت تراکم در مرحله « انفجار » قرار دارد .
یکی نمی پرسد « مهر » که دوباره آغاز شد و آلودگی هوا جان و روح انسان ها را در منگنه و تراشیدن قرار داد ؛ کاری کرده اید و یا آن که بر اساس « غریزه و عادت » نخستین اقدامی که به ذهن های بسیط و تکامل نیافته خواهد رسید ؛ همان تعطیل کردن مدارس خواهد بود و پُز دادن شیفت آن به آموزش غیرحضوری ؟ البته « شهرداری تهران » که کارنامه و عملکردش در این مدت شده قطع درختان گاه و بیگاه و در نقاط مختلف شهر ، جمع کردن ضربتی دوچرخه ها و ایستگاه های بیدود ، جمع کردن لاین های ویژه ی دوچرخه سواری و البته ساختن بزرگراه ها آن هم در شهری که از شدت تراکم در مرحله « انفجار » قرار دارد .
و این دور باطل و تسلسل کشنده دائما تکرار می شود .
حال سخنان و اقدامات این نهاد ظاهرا غیردولتی را از زبان مدیر کل سلامتش بخوانید : ( این جا )
« به گزارش همشهری آنلاین، حمید صاحب مدیرکل سلامت شهرداری تهران در نشست خبری امروز در تشریح برنامههای هفته سلامت شهرداری تهران با بیان اینکه در ادوار گذشته موضوعاتی همچون آموزش شهروندی، توجه به سلامت و غیره شهروندان امری فانتزی در شهرداریها شناخته میشد، اظهار کرد: اما در این دوره مدیریت شهری توسعه فرهنگ سلامت در میان شهروندان را به عنوان یکی از مهمترین اولویتهای اجتماعی در دستور کار قرار دادیم؛ به گونهای که امروز نقش موثری در توسعه فرهنگ سلامت ایفا میکنیم و نقش ۷۵ درصدی را در آموزش فرهنگ سلامت داریم.
وی با بیان اینکه تلاش میکنیم که با کمک سراهای محلات، سازمانهای مردم نهاد و گروههای جهادی، مردم را به سمت ترویج زندگی سلامت محور سوق دهیم، اظهار کرد: هفته سلامت را با شعار « حال خوب، ساختنی است»، کار خود را از امروز با نواختن زنگ سلامت در مدارس منتخب تهران آغاز کرده و در نظر داریم در هفته سلامت به شهروندان تهرانی یادآوری کنیم که در راستای تحول و ایجاد حال خوبشان باید گامهای موثری بردارند. این ها حرف ها در حالی بیان می شوند که هنوز خبری از « اجرای قانون هوای پاک » نیست .
صاحب با بیان اینکه در نمایشگاه سلامتشهر موضوعاتی همچون سلامت، بهداشت و درمان، بهداشت زنان و مادران و غیره دنبال خواهد شد، گفت: همچنین برای اولینبار در هفته سلامت در ۱۲۳ ناحیه شهر تهران ایستگاههای سلامت برپا خواهد شد که این ایستگاهها در مکانهای پرتردد در نواحی مستقر شده و به ارائه خدمات به شهروندان میپردازند.
مدیرکل سلامت شهرداری تهران با اشاره به اکران طرحهای «حال خوب ساختنی است» در فضاهای شهری همچون ایستگاههای اتوبوس و مترو، میادین میوه و ترهبار، تلویزیونهای شهری، فضای شهری و غیره اکران خواهد شد، تصریح کرد: همچنین با همکاری انجمن معلولان دورهمی ۴۰۰۰ معلول و خانوادههایشان را در این هفته خواهیم داشت چرا که معلولان به دلیل محدودیتهایی که دارند عمدتا امکان تردد در بیرون از خانه برای آنها به سختی مهیا میشود و در نظر داریم در این دورهمی بزرگ ۴۰۰۰ نفره شرایطی را فراهم کنیم تا شهروندان دارای معلولیت بتوانند در کنار یکدیگر ساعات خوشی را داشته باشند.
وی همچنین از برگزاری مسابقه «مثبت ۱۰۰ گرم» خبر داد و گفت: سال گذشته مسابقه «مثبت ۱۰۰ کیلوگرم» را برای افراد دارای وزن بیش از ۱۰۰ کیلوگرم اجرا کردیم که به شدت مورد استقبال قرار گرفت و امسال سعی داریم با توجه به مضرات اضافه وزن و چاقی، مسابقه «مثبت ۱۰۰ گرم» را در شهر تهران را اجرایی کنیم به گونهای که همه شهروندانی که دارای اضافه وزن حتی ۱۰۰ گرم نیز هستند میتوانند در این مسابقه شرکت کنند و با یکدیگر برای کاهش وزن به رقابت بپردازند.
وی با بیان اینکه بررسیها نشان داده که ۴۸ درصد دانش آموزان تهرانی دارای اضافه وزن هستند که این درصد بسیار درست است و این کودکان در معرض بیماریهایی همچون دیابت، فشار خون و غیره قرار دارند، ادامه داد: در نظر داریم مسابقه کاهش وزن را نیز به سطح مدارس برسانیم و دانش آموزان را وارد این رقابت کنیم تا برحسب وزنی که کم میکنند جایزه دریافت کنند.
مدیرکل سلامت شهرداری تهران با تاکید بر اینکه این طرح در ابتدا در مدارسی که طرح آرمان در آن اجرا میشود که حدود ۶۰۰ مدرسه خواهند بود اجرایی شده و بعد از آن میتوان این طرح را در سایر مدارس اجرایی کرد، اظهار کرد: در پنجشنبه هفته جاری مراسم یاد بود مدافعان سلامت در قطعه ۵۰ بهشت زهرا (س) با حضور خانوادههایشان برگزار خواهد شد » .
این ها حرف ها در حالی بیان می شوند که هنوز خبری از « اجرای قانون هوای پاک » نیست .
آیا مسئولان دلسوز و خدوم نمی دانند که پیش شرط همه این کارها و اقدامات داشتن « هوای پاک » است .
البته این منحصر به آلودگی هوا نیست و چه بسا انواع آلودگی های دیگر مانند آلودگی نوری، آشغال پراکنی، آلودگی صوتی، آلودگی خاک، آلودگی گرمایی، آلودگی بصری، آلودگی آب....سلامت روانی شهروندان را در معرض خطر جدی قرار داده اند بدون آن که مقامی و یا مدیری نسبت به این موارد « حساسیت » داشته و آن را تا مرحله نتیجه مورد پی گیری قرار دهد .
البته مطابق معمول و در جهت بازشناسی اهمیت موضوعات ، زنگ مدارس هم در این مورد نواخته خواهد شد اما کسی نمی پرسد که آیا در همین مدارسی که نیمی از دانش آموزانش دچار چاقی هستند ؛ ورزش صبحگاهی برگزار می شود ؟ آیا این قانون قدیمی نیست ؟
آیا زنگ ورزش واقعا زنگ ورزش است ؟
کاش مسئولان شهرداری و وزارت آموزش و پرورش آمار دقیقی می دادند که چند درصد از دانش آموزان از طریق دوچرخه ، وسائل حمل و نقل عمومی و یا به صورت پیاده هر روز راهی مدرسه می شوند ؟
وقتی دانش آموزان توسط والدین به تصور دلسوزی با اتومبیل و یا سرویس مدرسه درست تا درب مدرسه مشایعت می شوند و به همین صورت به خانه باز می گردند انتظار این که نیمی از دانش آموزان شکم های برافراخته داشته باشند و قادر به تحرک موثر نباشند ؛ خیلی نباید تعجب برانگیز و یا جدید باشد .
باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که « تنبلی » به صورت یک عادت و روحیه فراگیر در جامعه ایرانی ریشه دوانیده است .
این ها قرار است آینده کشور پهناوری چون « ایران » را در دست گیرند و آن را هدایت کنند ؟
البته سلامت مهم دیگر که خیلی به چشم نمی آید و غیرت و حساسیت کسی را تحریک نمی کند ؛ همان « سلامت روانی » مردم و به ویژه دانش آموزان است .
در گزارشی که اخیرا « صدای معلم » با عنوان « وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم برای بهداشت دانش آموزان به ویژه برای سلامت روان چه کار کرده است ؟ » به موضوع بسیار مهمی اشاره شده بود : ( این جا )
« از ۱۳ میلیون دانش آموز در سراسر کشور، پنج میلیون دانش آموز از نظر سلامت روانی مشکل دارند » .
رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در پیامی که به مناسبت « هفته سلامت » صادر کرده چنین می نویسد : ( این جا )
« هفته سلامت که همه ساله با هدف ارتقای آگاهی و ترویج فرهنگ سلامت برگزار میگردد در سال ۱۴۰۳ با شعار محوری « سلامت خانواده و مردمی سازی سلامت» به منظور حساس نمودن جامعه نسبت به مشارکت خانوادهها در مردمی سازی سلامت، فرصت مغتنمی است تا در مدرسه به عنوان دریچه خدمات اجتماعی با نگاهی ویژه به ظرفیتها، دستاوردها و انتظارات موجود برای پاسخ گویی منطقی و شایسته در جهت پیشگیری از بیماریها در قالب برنامه های منسجم همراه با مشارکت در مسیر تحقق سلامت دانش آموزان عزیز گام برداریم .
مدرسه به عنوان نقطه اتکای دولت و ملت در پیشرفت همه جانبه و خط مقدم ارتباط با خانوادهها، میتواند گام مؤثری در نهادینه سازی آموزههای بهداشتی و ارتقای سلامت جامعه بردارد و دانش آموزان هم میتوانند به عنوان سفیر سلامت برای خود، همسالان و خانواده خود در ارتقای سواد سلامت و بهداشت عمومی نقش آفرین باشند » .
امیدوارم این مردمی سازی سلامت هم مثل ملاقات های مردمی آقای وزیر نباشد اما پرسشی که مطرح می شود آن است که آقای صحرایی از « کدام مدرسه » سخن می گوید ؟
مدرسه ای که بسیاری از آنان نه مربی بهداشت دارند و نه حتی مشاور متخصص .
در کنار همه مواردی که در بالا اشاره شد ؛ پرسش مهم این است که قرار است این حساس کردن با چه ساز و کاری و در کدام بستر اعتماد عمومی و با مشارکت کدام یک از کادر مدرسه و معلمان راضی از وضعیت موجود صورت بگیرد .
( 1 )
معنا درمانی از یک رویکرد روانی-آموزشی برای تجهیز مراجعان به ابزارهای لازم برای عبور از منفیهای اجتناب ناپذیر وجود انسان و ایجاد زندگیای که ارزش زیستن را داشته باشد، حمایت میکند. این امید به یافتن معنا و هدف را تأیید می کند، حتی زمانی که فرد از مشکلات طاقت فرسا و مشکلات لاینحل رنج می برد.
مردی که روبهرویم نشسته بود، کمتر از چهلسال داشت، ولی حداقل بیست سال درگیر اعتیاد به مواد مخدر بود. او بارها اقدام به ترک کرده بود، ولی هربار در درمان شکست خورده و باز به اعتیاد برگشته بود. در اولین جلسه ملاقاتمان برای توضیح اینکه چرا دچار اعتیاد شدهاست، داستان کودکیاش را تعریف کرد و گفت که بارها از پدرش کتک خوردهاست. این مرد علت اعتیادش را تنبیهشدن توسط پدر بداخلاق و سرزنشگرش میدانست. در اینکه رفتار این پدر نادرست بوده است، جای هیچ تردیدی نیست. تنبیه فیزیکی کودکان بههر دلیلی مساوی است با شکنجه و به هماناندازه که هیچ حقوقدان، جامعهشناس یا روانشناسی در هیچ شرایطی شکنجه را حتی برای متهم و مجرم تایید نمیکند، تنبیه فیزیکی کودکان را هم در هیچ شرایطی قابل توجیه نمیداند. ولی موضوع بحث من چیز دیگری است: آیا بهراستی تنبیهشدن این آقا توسط پدرش علت اعتیاد او بوده است؟
فیلسوفان بزرگ که در حوزه «نظریه شناخت» کار میکنند (از سقراط گرفته تا دیوید هیوم ) بحث مفصلی راجع به «علیّت» داشتهاند و به این مسئله پرداختهاند که در چه شرایطی میتوانگفت A دلیل B است.
از نظر آنها درصورتی میتوانگفت که A دلیل B است که اولا هرگاه A وجود دارد، B هم به وجود بیاید و دوم اینکه همیشه A از نظر زمانی مقدّم بر B باشد و سوم هیچگاه B بدون A و خودبهخود نیاید.
مثلا ما میتوانیم «باسیل کُخ» را عامل بیماری «سِل» بدانیم؛ چون بیماری سل هیچگاه بدون حضور باسیل کُخ یا «مایکوباکتریوم توبرکولوزیس» یا مقدّم بر آن ایجاد نمیشود؛ اما اخیرا معلوم شده است که باسیل کُخ به تنهایی نمیتواند باعث ایجاد سل شود، بلکه برای این منظور لازم است که عوامل دیگری همچون ضعف سیستم ایمنی هم وجود داشته باشد؛ بنابراین حتی گفتن اینکه باسیل کُخ «عامل و علت» سل است، غلط است و باید بگوییم که سل یک بیماری چندعلتی است که باسیل کُخ برای آن ضروری است، یعنی باسیل، «شرط لازم» بیماری است، اما «شرط کافی» نیست؛ بنابراین بهجای مدل تفکر «دکتر رابرت کُخ» (1910-1843 ) کاشف این باسیل که به «علیت خطی» فکر میکرد، امروزه ما «علیت شبکه ای» را برای ابتلای به سل فرض میکنیم.
وقتی بهجای «نگاه خطی»، «نگاه سیستمی و شبکهای» داشته باشیم به واقعیت نزدیکتریم و امکانات بیشتری هم برای مداخله داریم.
حالا برگردیم به آقایی که علت اعتیادش را تنبیه شدن در کودکی میدانست و درضمن برگردیم به «مدل خطی کُخ» .
یکی از تفاوتهای مهم دانشمندان با افراد کمدانش این است که آنان «سیستمی» میاندیشند؛ بنابراین همیشه درحال کاوش برای گسترش این شبکههای علتومعلولی هستند و بهسرعت قانع نمیشوند.
تفاوت مهم درمانگران حرفهای و دانشمحور با مشاوران سنتی هم این است که درمانگران حرفهای، پیشفرضهای مراجع را بدون چالش نمیپذیرند، درحالیکه یک مشاور سنتی و یک دوست و آشنای خانوادگی ممکن است بهسادگی بپذیرد که این آقا معتاد شده، چون پدر بداخلاقی داشته است؛ بنابراین بلافاصله شروع به سرزنش و شماتت پدر این آقا کند.
از نظر افراد کمدانش، یا راهحلها خیلی سادهاند و یا مسائل، راهحل ندارند (و این یعنی تفکر صفر و صد) چراکه آنها با مدل علیت خطی میاندیشند؛ در حالی که ازنظر دانشمندان اکثر مسائل بدون راهحل نیستند، ولی دست یابی به راهحل درست مستلزم مشاهده دقیق، اطلاعات وسیع و فرایند پیچیده تجزیه و تحلیل اطلاعات است. حتی یک فرد کمسواد هم میتواند یاد بگیرد که مثل یک دانشمند بیندیشد؛ درحالیکه کم نیستند تحصیلکردههای دانشگاهی که خطی و عامیانه میاندیشند.
آموزش و پرورش هرمزگان با ۲۳ منطقه آموزشی در ۱۳ شهرستان استان به ۴۳۰ هزار دانشآموز خدمات آموزشی ارائه میدهد.
محمد قویدل مدیرکل آموزش و پرورش این استان در 28 فروردین 1403 گفته است: مدارس وابسته به حوزه در دستور کار است و تا مهرماه سال جاری حداقل ۲۰ مدرسه وابسته به حوزه در مقاطع مختلف در استان هرمزگان ایجاد خواهد شد.
وی هدف از این کار ترویج بیشتر فرهنگ ایرانی-اسلامی عنوان کرده است.
هرگاه در سایتهای خبری و اطلاع رسانی پیرامون اوضاع آموزش و پرورش مطلبی منتشر میشود سعی میکنم به آن توجه کنم و ببینم قرار است چه اتفاقی برای بهبود وضعیت مدارس و تحصیل دانشآموزان رخ دهد؟
بین خبرهای تنظیم شده از زبان مدیران و واقعیتهایی که ما معلمان هر روز لمس میکنیم همواره تناقضهایی وجود دارند که گاهی بسیار دور و غیرواقعی به نظر میرسد!
در دفتر مدرسهای که تدریس میکنم همواره شاهد گله همکارانم تقریباً در همه شاخصهای دستگاه تعلیم و تربیت هستم :
از نامناسب بودن فضای آموزشی، ضعف مدیریتی، مشکلات کتب درسی، کاهش علاقهمندی دانشآموزان به فضای مدرسه تا مسائل اقتصادی و عدم همراهی اولیا صحبت است.
تلاش در بیشتر مدارس برای رشد علمی و تربیت اخلاقی دانشآموزان نه موردپسند اولیا و معلمان است و نه خود دانشآموزان از فرایند تحصیلی ابراز رضایت دارند.
در آزمون بینالمللی تیمز (TIMSS) هم که با هدف تهیه اطلاعات مقایسهای برای ارزیابی عملکرد و سیاستهای کشورها در زمینه پیشرفت در آموزش و یادگیری ریاضیات و علوم در پایههای چهارم و هشتم اجرا میشود، دانشآموزان ایرانی عملکرد قابل قبولی ندارند. چه کسی تیغ بر گلوی کیفیت آموزش مدارس گذاشته است و آیا امیدی به تغییر و رشد میتوانیم داشته باشیم؟
خبرگزاری تسنیم در گزارشی به تاریخ هفتم اسفندماه 1400 نوشته است:
«بر اساس نتایج منتشرشده آزمون تیمز 2019؛ در ریاضیات پایۀ چهارم ایران با نمره 443 بین 58 کشور در جایگاه 50 قرار دارد؛ در علوم پایه چهارم نیز ایران با نمره 441 در جایگاه 48 قرار دارد. در آزمون ریاضی حدود 32 درصد دانشآموزان پایه چهارم نمره کمتر از 400 گرفتهاند یعنی در وضعیت بسیار ضعیفی قرار دارند.
در علوم پایه هشتم نیز بین 39 کشور، ایران جایگاه 32 را دارد! در این آزمون 28 درصد دانشآموزان ایرانی موفق به کسب نمره حداقلی (400) نشدهاند که این میانگین در سطح بینالمللی 15 درصد بوده است.»
اگرچه در همین گزارش گفته شده است که با توجه به این عملکرد ضعیف، شورای عالی آموزش و پرورش سه راهبرد توانمندسازی معلمان، مبنا قرار دادن استانداردهای ملی و بینالمللی برای ارتقای دروس و بسط عدالت آموزشی را تصویب کرده است اما نتایج آزمون پرلز ۲۰۲۱ نشان داد وضعیت قبلی ادامه داشته است و ایران جزو ضعیفترین کشورها در منطقه است و همچنان در قعر جدول ارزیابی قرار دارد.
جدا از بحث سنجشهای جهانی و آمارهای مستند کمتر معلمی را میبینید از چرخه معیوب آموزشی به ناله در نیامده باشد و اندک مدارسی هستند که فرایند تعلیم و تربیت در آنها به درستی کار کند.
قبولی پایین مدارس دولتی در کنکور و حتی موفقیت در دروس نهایی این واقعیت را نشان میدهد که مدارس عادی جایگاهی در «علمآموزی»، «تربیت» و «سواد» فرزندان این کهن دیار ندارند و ورود به چرخه آموزش عالی و دانشگاههای برتر بیشتر در دست طبقات مرفه قرار گرفته است.
اگر به کسی برنخورد باید بگوییم که آن حرف ابتدای این گزارش از طرف مدیرکل آموزش و پرورش هرمزگان که 20 مدرسه وابسته به حوزه علمیه برای ترویج فرهنگ ایرانی اسلامی ایجاد میشود را خیلی از معلمان این استان باور نمیکنند!
در واقع اخبار زیادی از سوی مدیران منتشر میشود که بهجای پرداختن به واقعیتها و اصل موضوع تثبیت جایگاه فعلی و صندلی آن مدیر مورد نظر است.
خبرهایی که از سطح وزارت خانه تا استان و مناطق و شهرستان شاهد هستیم.
درحالی که چند جشن پرهزینه و بزرگ برای ارتقای نمرات امتحان نهایی و برگزیدگان جشنوارهها توسط مدیرکل برگزار شده است نایب رئیس شورای اسلامی شهر بندرعباس در گزارشی گفته است: در شاخص نمرات امتحان نهایی نیز شاهد وارد شدن به یک فاجعه هستیم. سال ۱۴۰۱ رتبه ۱۴ کشوری را داشتیم و در سال تحصیلی قبل رتبه ۲۹ شدیم، که در تاریخ ده سال گذشته آموزش و پرورش استان بیسابقه بوده یعنی هرچه در ده سال رشته کردیم پنبه شده است.
یعقوب دبیری نژاد همچنین گفته بود: شهرداری بندرعباس از ابتدای ١٤٠١ تا پایان مردادماه سال جاری بیش از ١٤ میلیارد تومان بهصورت نقدی بهحساب آموزش و پرورش واریز کرده و طی چند ماه اخیر بیش از ٣ میلیارد و پانصد میلیون تومان به مدارس خدمات ارائه کرده است.
به نظر میآید دیدار با استاندار و مدیر حوزه علمیه و هزینههای میلیاردی نتوانسته است تاکنون کیفیت آموزش و پرورش را ارتقا دهد و حالا باید این سؤال بپرسیم مقصر افت شدید کیفیت آموزش در مدارس چه کسی است؟
اگر معاون وزیر آموزش و پرورش در 30 فروردین 1403 میگوید بیشترین اعتبارات تجهیزات هنرستانهای کشور در سال ۱۴۰۲ با رقم ۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد ریال به استان هرمزگان اختصاص یافته است و مدیرکل نیز میگوید: ۱۰۰ میلیارد ریال تجهیزات باکیفیت برای هنرستانها خریداری شده است پس چرا کیفیت کار و رشد در هنرستانهای این استان چندان محسوس نیست؟
آیا در مدارس دولتی وضعیت همان است که مدیران میگویند و رشد آموزشی و اخلاقی دانشآموزان همان میشود که آنها میخواهند؟
آنچه من معلم و همکارانم میبینیم افت آموزشی و تربیتی در بیشتر مدارس است و نمیدانم متهم ردیف اول این پرونده چه کسی است؟ چه کسی تیغ بر گلوی کیفیت آموزش مدارس گذاشته است و آیا امیدی به تغییر و رشد میتوانیم داشته باشیم؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید