ششم مهر ۱۲۸۷؛ ۱۱۲ سال پیش در چنین روزی کمالالدین جناب در اصفهان زاده شد. میگفت: «سعادت انسان، داشتن وجدان آگاه و آرام است.»
گروه اخبار/
خبرگزاری خانه ملت نوشت :
« محسن حاجی میرزایی در گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری خانه ملت در پاسخ به این سئوال که آمار دانش آموزان مبتلا به کرونا چه تعداد است، گفت: هیچ گزارش رسمی مبنی بر ابتلای دانش آموزان در مدارس پس از بازگشایی مدارس از تاریخ 15 شهریورماه، وجود ندارد.
وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: البته هستند دانش آموزان زیر 18 سالی که مانند سایر افراد جامعه پیش از بازگشایی مدارس به کرونا مبتلا شدهاند ولی ابتلای آنان ارتباطی به بازگشایی مدارس نداشته و ابتلای دانش آموزان در گزارشات وزارت آموزش و پرورش و در گزارشات وزارت بهداشت نیامده است. »
این خبر انعکاسی در پرتال وزارت آموزش و پرورش نداشته است .
پایان پیام/
مدرسه مهران فقط جایی برای درس خواندن نبود. همه جنبههای زندگی در این مدرسه به دانشآموزان آموزش داده میشد. رفتار با دیگران، آداب تربیتی، مانند اینکه چگونه رفتاری داشته باشند، چگونه سنجیده سخن بگویند. اینها محجوبترین بچهها را روی صحنه میکشاندند، نمیدانم چگونه، اما از تبحرشان بود. برای این کارها خانم مافی استعداد خاصی داشت.
مهران آن موقع بهترین مدرسه بود زیرا این دو همه نیرویشان را برای مدرسه گذاشته بودند. خیلی با حساب و کتاب معلم انتخاب میکردند و بدون آزمون، معلمی را سر کلاس نمیفرستادند. همواره در حال توصیه به معلمان بودند که رفتارشان متناسب با استانداردهای مهران شود.
آنها تمام دانستههای خودشان را به آسانی در اختیار معلمان میگذاشتند و حتا با والدین بچهها خیلی وقت صرف میکردند. نتیجه کارشان را هم اکنون نیز میتوان دید. هنوز هم همه بچههای مهرانی سابق در هر کجای جهان یا ایران که باشند با هم در پیوند هستند. به خصوص وقتی که اول آبان هر ماه در خانه خانم و آقای مافی گرد هم میآیند. ببینید چه کششی وجود دارد که پس از سالها هنوز این همه آدم میتوانند دور هم جمع شوند و یاد آن روزها را گرامی بدارند، یاد آقا و خانم مافی را گرامی بدارند.
چیزی که برای من خیلی جالب بود، از نگاه آنها، بچه من و بچه دیگری وجود نداشت. آنها همه بچهها را بچه خودشان میدانستند. رسیدن به چنین درکی، والایی میخواهد. هرکسی نمیتواند اینطور باشد. خانم مافی را از زمانی که بهیاد میآورم به عنوان یک مادر دلسوز بودند.
من خوب یادم هست که همیشه یک دامن و یک بلوز میپوشیدند و در طبقه سوم همان ساختمانی که ما پایین آن درس میدادیم زندگی میکردند و سوگند و سوگل هم آن زمان کوچک بودند. خانم مافی همیشه به نوعی در همه کارها دست داشت، هم در مدیریت و هم در تنظیم برنامه معلمها. اگر درس جغرافی بود، میآمد با بچهها صحبت میکرد و نظر آنها را میخواست که چه شیوهای را برای آموزش میپسندیدند. در این کار هیچ زور و تحمیلی نبود. هرچه بود علاقه و انگیزه بود. آنقدر فضا خوب بود که چه دانشآموزان و چه معلمها با اشتیاق به مدرسه میآمدند. این دو، تکتک آجرهای بنای مدرسه را با عشق و همدلی با بچهها و خانوادههایشان بالا بردند.
هر قدر تعطیلی مدارس طولانی تر شود و هر قدر نرخ فقر اقتصادی در جامعه افزایش یابد، این جا ماندگی به شدت افزایش خواهد یافت.
۳/۵ میلیون که به آموزش مجازی دسترسی ندارند، اغلب دانش آموزان هم در مدارس دولتی درس می خوانند که پلتفرمهای یادگیری از راه دور موجود از کیفیت و قابلیت حداقلی برخوردار نیستند، معلمها نیز از آمادگی لازم برای آموزشهای فضای مجازی برخوردار نیستند.
بنابراین کشورهایی مانند ما با فاجعه آموزشی روبه رو هستند.
آموزش و پرورش کشور ما با این مشکلات یک راه بیشتر ندارد :
تامین منابع مالی برای مدارس، سخت گیری و نظارت قوی بر اجرای پروتکل ها و افزایش تدریجی بازگشایی حضوری مدارس.
در غیر این صورت و با طولانی شدن این شرایط، آمورش و پرورش کشور با بحران کارآمدی روبه رو خواهد شد.
فقدان زیرساختها و پلتفرمهای مناسب و حداقلی برای آموزش مجازی عملا این رویکرد را برای آموزش و پرورش کشور ما بلا موضوع می سازد. پس می ماند آموزش حضوری و تامین شرایط این نوع آموزش.
هزینه این روش بسیار کمتر از هزینه ای خواهد بود که اگر آموزش و پرورش در تامین شرایط و امکانات تعلل و کوتاهی نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
همان گونه که در گزارش های پیشین صدای معلم نیز آمد ؛ برخی رسانه ها ، کانال ها و گروه ها در شبکه های اجتماعی با انتشار اخبار غیرواقعی سعی در ترساندن و ایجاد استرس و اضطراب در دانش آموزان و کادر آموزشی مدرسه و نهایتا تعطیلی مدارس را دارند .
برخی از این ها حتی پا را فراتر نهاده و دائما موضوع " مسئولیت داشتن " و نیز " عواقب قانونی " را برای کسانی بر می شمرند که اقدام به آموزش حضوری در مدارس می کنند .
این در حالی است که مطابق اعلام وزارت آموزش و پرورش ؛ اولویت با " آموزش حضوری " است و هیچ دانش آموزی را نمی توان از این " حق " محروم کرد .
یکی از این کانال ها به نام " اخبار فرهنگیان " در مطلبی با عنوان " تلنگر " چنین می نویسد :
« اگر دانش آموز یا معلمی به مدرسه برود و هر اتفاقی برايش بیافتد حتی در حد سرفه کردن، می توانند با استناد به ماده ۵۰۶ قانون مجازات اسلامی (موضوع تسبيب در جنايت) از مدیر ، معاون و دبيران آموزشگاه به محاکم قضایی شکایت کرده و درخواست دیه کنند.
اگر كودك يا كودكانى جز براى مدرسه از خانه خارج نشده باشند و خداى ناكرده در مدرسه و كلاس مبتلا به ويروس كرونا شده و در اثر اين بيمارى جان خود را از دست بدهند و خانواده آن دانش آموزان از معلم و كادر مدرسه (شامل مدير و معاونين و دبيران) در خصوص عدم رعايت صحيح پروتكل ها و با هدف اخذ خسارت و ديه و ... شكايت قضايى كنند و نظر كارشناسان دادگسترى نيز اين چنين اعلام گردد كه : كودك بر اثر عدم رعايت صحيح پروتكل ها در مدرسه و يا كلاس به ويروس مبتلا شده است، قطعاً در اين صورت محكوميتى قضايى سخت و مسئوليتى مدنى و پرداخت ديه در انتظار معلمان و دبيران و مديران و معاونين مدرسه خواهد بود. تعطیل کردن مدرسه ساده ترین و راحت ترین کار برای حل مساله است اما این کار بر اساس تجربیات جهانی و کارشناسی ، بهداشت روان دانش آموزان و عدالت آموزشی را در معرض خطرات و آسیب های جدی قرار می دهد که ممکن است اثرات بلند مدت آن بیش از بیماری کرونا باشد .
در بازگشايى مدارس با اين شرايط، در اين وضعيت و عدم وجود امكانات كافى براى رعايت پروتكل هاى بهداشتى خصوصاً در مناطق محروم و عدم توجه همه دانش آموزان به رعايت پروتكل ها در كليه مدارس شهر و روستا، همه مسئوليت مدنى بر عهده مدير و معاونين و كادر آموزشى مدرسه مى باشد.
لذا ادارات كل آموزش و پرورش بايد قبل از اعلام بازگشايى مدارس اول اين موضوع حياتى را تعيين تكليف كنند و اگر تصميم به حضور دانش آموزان به هر تعداد در كلاس را دارند ابتدا رسماً در مورد پاسخ گويى حقوقى و قضايى و همچنين قبول مسئوليت جانى دانش آموزان و در صورت لزوم، خداى ناكرده پرداخت ديه و موارد ديگر قبول مسئوليت نمايند.
همچنين مى بايست موضوع ماده ۵۰۶ قانون مجازات اسلامى در خصوص تسبيب در جنايت و مسئوليت هاى مدنى فوق الذكر ، به صورت كاملاً رسمى و حقوقى، از كليه معلمان، دبيران ، مديران و معاونين و موسسين و شاغلين در مدارس دولتى و غيردولتى، سلب مسئوليت گردد. سپس ادارات كل استان ها براى بازگشايى مدارس تصميم گيرى نمايند. »
در این زمینه ؛ " صدای معلم " گفت و گوی کوتاهی با " عادل عبدی " وکیل و مشاور حقوقی " داشته است .
این حقوقدان می گوید :
« این استنادات قانونی که در اینجا ذکر شده با موضوع کرونا ارتباط ندارد.
مدیران و معلمان بایستی طبق بخش نامه ها و پروتکل هایی که اعلام شده شرایط پذیرش دانش آموزان را فراهم آورند در غیر این صورت مرتکب تخلف اداری شده اند.
موضوع مسئولیت کیفری و اثبات آن به همین سادگی نیست تقریبا مثل آلودگی هوا .
آیا افراد یا وراث آنها می توانند از دستگاه هایی که مسئول کیفیت هوا هستندشکایت کنند و از آنها دیه یا خسارت بگیرند؟ مضافاکه نمی توان به طور دقیق مشخص کردکه آیا دانش آموز در مدرسه مبتلا به کرونا شده یا محل دیگری ؟
هیچ ابزاری برای اینکه مشخص کند یک نفر در کجا و یا به واسطه چه کسی مبتلا به کرونا شده وجود ندارد بنابراین شکایت کیفری اصلا مسموع نیست و انتساب آن به اشخاص تقریبا غیرممکن است .
رعایت نکردن پروتکل های بهداشتی و شیوه نامه ها توسط مسئولین مدرسه یک تخلف اداری محسوب می شود و فاقد وصف کیفری است. »
" صدای معلم " در گزارش های متعدد خویش به جد " بازگشایی ایمن مدارس " را یک وظیفه اخلاقی و ملی برای همگان دانسته و بر این باور است که اصل در همه نظام های آموزشی بر آموزش حضوری است و آموزش های آنلاین فقط می توانند نقش " مکمل " را ایفا نمایند .
تعطیل کردن مدرسه ساده ترین و راحت ترین کار برای حل مساله است اما این کار بر اساس تجربیات جهانی و کارشناسی ، بهداشت روان دانش آموزان و عدالت آموزشی را در معرض خطرات و آسیب های جدی قرار می دهد که ممکن است اثرات بلند مدت آن بیش از بیماری کرونا باشد .
تعطیلی مدرسه فقط کارکردهای مغفول این نهاد را بیشتر در حاشیه می برد .
پرسش " صدای معلم " از این دوستان آن است که آیا می توان برای " کسب محبوبیت " به هر طریقی اقدام کرد ؟
پایان گزارش/
گروه گزارش/
در نخستین نشست رسانه ای رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به تاریخ دوشنبه 19 خرداد ، ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگاران در مورد مشکل توزیع کتاب های درسی در مدارس که سال قبل هم مسائل فراوانی ایجاد کرد ؛ تاکید کرد که " هیچ کتابی دچار تاخیر نخواهد بود " . ( این جا )
" صدای معلم " از رئیس سازمان چنین پرسش کرد :
« چرا در آموزش و پرورش اصل " آموزش " را برون سپاری می کنند اما این وزارتخانه حاضر نیست که فروختن کتاب را به بخش خصوصی برون سپاری کند ؟
آیا این منطقی است ؟
آیا کتاب فروختن که یک کار اجرایی دست چندم است در شان سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ، ادارات کل ، مناطق و مدارس است ؟
پاسخ ملکی به این سوال و انتقاد " سکوت " بود . »
« حسین معافی » نقدی بر عملکرد سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در این مورد نوشته است .
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند.
رؤسای هفت انجمن علمی علوم اجتماعی نامهای به وزیر آموزش و پرورش نوشتهاند و به مجاز شدن استخدام دانشآموختگان سطح 2 و 3 حوزه علمیه برای دبیری تاریخ و علوم اجتماعی اعتراض کردهاند. «چرا کسانی فکر میکنند قرار دادن دانشآموختگان رشتههای غیرمرتبط – از جمله سطح 2 و 3 حوزه علمیه – در جایگاه تدریس تاریخ و علوم اجتماعی درست است؟» یک پاسخ، کاملاً روشن، صریح و مؤثر است:
رابطه قدرت. کسانی به پشتوانه قدرت به علم و تخصص توجه نمیکنند؛ اما ریشه دیگری هم دارد و فقط رابطه قدرت نیست.
قدرت از ترس آبرویش، مدعی نشاندن آدمهای غیرمتخصص هر سطحی از علوم حوزوی به جای پرستار، پزشک، مهندس، برنامهنویس و ... نمیشود. قدرت میداند که افکار عمومی را نمیشود برای نشاندن غیرمتخصصان در جای پزشک و مهندس توجیه کرد، اما فکر میکند متخصص علوم دینی میتواند تاریخ و علوم اجتماعی هم تدریس کند، و به این ترتیب هر دو تخصص علوم دینی و علوم اجتماعی و تاریخ را کماعتبار میکند. چرا؟
یک. یک کلمه حداقل از دوره دبیرستان در ذهن دانشآموزان میکنند: «حفظیات». هر دانشآموزی که درس نمیخواند، حال و حوصله ریاضی و فیزیک نداشت، صرفنظر از اینکه چه قابلیتی داشت، میگفتند «برود حفظیات بخواند.» ادبیات، تاریخ، جغرافیا، دینی، فلسفه، اقتصاد و علوم انسانی و اجتماعی را یکجا با این کلمه مزخرف «حفظیات» جمع میبستند و یککاسه داخل گونیای میریختند که میشد روی دوش هر غیرمتخصصی گذاشت.
مورخ، جامعهشناس، فیلسوف، اقتصاددان (یک کم کمتر چون با ریاضیات هم سروکار دارند)، عالم علوم سیاسی، مردمشناس، ادیب، جغرافیدان و ... همه انگار حافظهاند، ذخائر حفظیات که از سر ناتوانی در علوم دیگر، چون نمیتوانستهاند ریاضی یاد بگیرند، زیستشناسی و آناتومی و فیزیولوژی بفمند، سر از حفظیات درآوردهاند.
از پیرمرد روستایی پرسیده بودند فلانی – از بستگانش - چه رشتهای میخواند، با بیمیلی گفته بود «نمیدونوم، میگن عنقول و منقول میخونه.» (الهیات در دانشگاه تهران «معقول و منقول» نامیده میشد. معقول (فلسفه و حکمت) و منقول (فقه) را شامل میشد.) برخی تصورشان درباره علوم انسانی و اجتماعی همین قدر سادهانگارانه است.
دو. مهندس ساختمان اگر اشتباه کند، مسئولیت دارد؛ یک نفر میمیرد یا چهار نفر زیر آوار میمانند؛ اما برخی در این فکرند که علوم انسانی و اجتماعی هیچ مسئولیتی ندارد؛ تاریخ را هر جور دلت خواست درس بده، هر چه دل تنگت میخواهد به اسم علوم اجتماعی بگو، فلسفه هم که متر و معیار ندارد، چه اهمیتی دارد و چه مسئولیتی؟
واژه «حفظیات» گمراهکننده است. جامعهشناسان، مورخان، روانشناسان و بقیه علوم اجتماعی و انسانی که حتماً در گامهای بعدی سراغشان میروند، چیزی حفظ نمیکنند، اگر هم ادیبان یا بقیه اصحاب علوم انسانی و اجتماعی چیزی حفظ کنند، به جهت «حفظیات» بودن این علوم و دانشها نیست. اشتباه به عرض رساندهاند. اینها هم مثل بقیه علوم عرصه خلاقیت، تحلیل، مفهومسازی، مدلسازی، پژوهش بیطرفانه، اخلاق علمی، تحلیل پیچیدگی و کار تجربی روشمند مبتنی بر آزمایش، مشاهده، تاریخپژوهی و گردآوری دقیق داده و تولید اطلاعات است.
علوم انسانی و اجتماعی هم مسئولیت دارند، مسئولیت تمدنی دارند. هویت، تاریخ، عقل معاش و تدبیر سیاسی، توسعه، نظامسازی برای اداره حکومت، کرامت انسانی، اخلاق، آسیبهای جامعه انسانی، معناسازی، و تدوین سازوکارهای اداره جوامع با این علوم است. تهی کردن این علوم، تهی کردن جامعه و عاقبت توسعهنیافتگی است.
شما شاید نمیشناسید، ولی ما دیدهایم که مغزهای علوم انسانی و اجتماعی جهان و ایران، اندازه بزرگان ریاضیات، پزشکی و مهندسی زحمت کشیدهاند، خلاقیت داشتهاند، برخی جهان را تکان دادهاند، چیزی هم حفظ نمیکردهاند.
باور کنید فیلسوف، جامعهشناس، مورخ، اقتصاددان، روانشناس، روانکاو، استراتژیست سیاسی و بینالمللی شدن، که کار علوم انسانی و اجتماعی است، آسان نیست، به اندازه بقیه علوم تخصص، کوشش، تجربه، استعداد و هوش میخواهد؛ درست همان گونه که متخصص فقه، اصول، الهیات و اندیشمند دینی بزرگ شدن به هوش، سختکوشی، خلاقیت و حتی وارستگی نیاز دارد. علوم انسانی و اجتماعی «حفظیات بیمسئولیت» نیستند.
کانال محمد فاضلی