اگر در یک جامعه معلمها را سرکوب کنند جامعه ستمپذیر میشود. جامعه ستمپذیر جامعهای ترسو و مرده است. جامعهایست که یکی فریاد میزند برای احقاق حقوق خود و دیگران، بقیه از ترس سر در لاک خود فرو میبرند تا به اصطلاح آسیب نبینند. آنها نمیدانند که آن قدر غرق در آسیب هستند که ابدا متوجه این درد بزرگ نیستند.
اگر در جامعهای معلمها را گرامی بدارند، آن جامعه به سوی رشد و بالندگی میرود. جامعهای که بتواند به جای به سوی توسعه رفتن، به سوی توسعه پایدار برود، بدون شک معلمان آن جامعه گرامی داشته شدهاند. نه گرامیداشتنهای سرِ زبانی و یا ریاکارانه در قالب یک روز یا یک هفته، بلکه گرامی داشتنی که بتواند برای همیشه به آموزگاران جامعه شان ببخشد.
اگر در جامعهای معلمها را در فقر نگهدارند، فقر همه جانبه بر جامعه سیطره پیدا می کند. چرا که یک معلم خوب حداقل باید چند ساعت در شبانه روز مطالعه کند، تا بتواند از عهدهی آموزگاری خود بر آید.
یک معلم فقیر چگونه میتواند به آموزگاریِ خوب بیاندیشید؟
بنابراین ؛
جوامعی که حاکمان آن زیرک و باهوش هستند، برای آنکه بتوانند کشور را بهتر و بیدردسرتر اداره کنند، تا میتوانند به جامعه معلم های خود بال و پر میدهند. آنها آموزش و پرورش را در راس همه امور قرار میدهند تا پیشتاز شوند. اما به عکس؛ جوامعی که دارای حاکمان نابخرد و کودن هستند، جامعه معلمان خود را کوچک میشمارند، جو امنیتی را بر جامعهی معلمان حاکم میکنند، آنها معلمهایی که زبان گویای جامعه هستند را به حبسهای طولانی مدت میبرند تا حساب کار دست بقیه بیاید و زبان به شکوه نگشایند.
در جوامعی که حاکمان آن زیرک نیستند، ممکن است با تحمیل فقر همه جانبه و بیسوادی چند صباحی بتوانند به قدرت گذایی خود ادامه دهند، اما بقای آنها عمر چندانی نخواهد داشت و به زودی فرو خواهند ریخت. جوامعی با حاکمان کوتهفکر در جهان کم نیستند. آنها هر روز خود و جامعهی خود را به سوی نابودی پیش میبرند. چرا که اساسا معلمها به مفهوم واقعی کلمه در جوامع آنها حضور ندارند که بتوانند به درستی به آموزش و پرورش جامعه بپردازند، در نتیجه با همهگیری فسادِ همهجانبه جامعهی تحت حکومتشان سقوط میکند.
کشورهایی که امروز به عنوان کشورهای پیشتاز در دنیا مطرح هستند، کشورهایی هستند که از سطح آموزش و پرورش درستی برخوردارند. در این کشورها حقوق شهروندی چنان معنا دارد که حتی ارشدترین مدیرانشان اگر دچار کوچکترین خطا شوند، خود به خود کنار می روند. در این گونه جوامع تفکیک جنسیتی معنا ندارد و توانمندی انسانها زیر تیغ ایدئولوژی محک نمیخورد.
به نظر شما ایران را میتوان در کدام دسته از کشورهای گفته شده طبقهبندی کرد؟
نظرات بینندگان
ولی کسی هم که تا حدودی دستش به دهانش برسد ، تن به این
کارها نمی دهد!
هر چند که الان گزینش معلم کار راحتی است ! چون به استناد
آمارهای دولتی ۶۰ میلیون نفر از نفوس زیر خط فقر به سر
می برند!
ما چوب حماقتمان را میخوریم آنها نان لیاقتشان را!
«جلال ال احمد»