مقدمه
در بخش یک این یادداشت ، به سیر تحولی مراکز تربیت معلم بیش از یک و نیم قرن ، نگاهی گذرا فکندیم . اهمیت تربیت معلمان حرفه ای ، کارآمد ، توانمند ، پویا و دینامیک ، مسلط و مجهز به دانش روز از هر نوع استراتژیک جهت خلق آینده ای مطلوب تر در کشور ، برتر است . لذا باید در تعیین اهداف اساسی کوتاه ، میان و بلندمدت جهت تربیت معلم و گزینشِ اقدامات لازم و تخصیص منابع مورد نیاز برای دستیابی به این اهداف ، بسیار بیشتر از دیروز ، تلاش کنیم . در این بخش از مرض مسری و واگیردار مدرک گرایی ، که دَمار از روزگار علم و دانش و تحصیل کرده ها درآورده است و برای معلمان نیز انتخابی وسوسه انگیز اما تحدید کننده محسوب می شود ، سخن خواهم گفت .
ما باید دریابیم که اهمیت تحصیل به دلیل کسب توانایی ، مهارت و دانش هست نه بهانه ای برای افزایش صِرف حقوق . حداقل معلمان ما باید از هر دو آفت مدرک گرایی یعنی داشتن پرستیژ اجتماعی جهت احراز مقام و منصب با اخذ بالاترین مدرک تحصیلی و افزایش حقوق از طریق این پل پرتوافشان بپرهیزیم . چون معلم اگر معلم باشد دیپلم هم برای او بس است ، چون که بدون مدرک تحصیلی و از طریق مطالعه مستمر و تجربه شغلی نیز می توان سرآمد بود . در استضعاف نگه داشتن معلمان ، دردسرهای شغلی آنان را افزایش داده و می دهد و دادرسی برای رهایی از نتایج رها شدگی معلمان توسط دولت و وزیر آموزش و پرورش وجود ندارد .
دهه 80 بود که تب و تاب تحصیلات بالاتر از دیپلم و لیسانس برای معلمان با شرکت در آزمون های مراکز ضمن خدمت و سپس در دهه 90 در دانشگاه فرهنگیان فراهم شد اما تاکنون از تشعشعات وعده و وعید محروم و به دور مانده اند. خبر فراهم شدن امکان ادامه تحصیل فرهنگیان امید بخش و بلاتکلیف بود ، چون مصوبه ای برای تبدیل مدرک آخر آنان وجود نداشت . اما به هر حال عده ای برای کسب توانایی و منزلت اجتماعی بیشتر و عده ای برای رهایی از حقوق زیر خط فقر ، ادامه تحصیل را روزنه ای برای تلاش بیشتر خود یافتند و در این مسیر گام گذاشتند . و معدودی نیز بر اساس علاقه مندی صِرف ، و به این دلیل که زمان مساعد ادامه تحصیل را قبل از آغاز اشتغال خود نیافته بودند ، بدان راغب شدند.
در واقع رسالتی را که آموزش ضمن خدمت تا آن زمان نتوانسته بود به جا بیاورد و عجز و ناتوانی آن در به روزرسانی دانش معلمان آشکار بود ، قرار بود از این کانال جبران شود . اما همه معلمان عشق ، سودا ، فرصت و شرایط مناسب برای ادامه تحصیل را نداشتند ، پس تکلیف دانش افزایی آنان چه بود ؟ اما افرادی که ادامه تحصیل دادند ، نتوانستند به سرمنزل مقصود برسند و در جزیره ای دور افتاده از اهداف ضمن تحصیل خود در برکه ای به نام آموزش و پرورش ، تنها و پر از تمنّا ، امید و آرزو رها شدند . عدم استفاده بهینه از نیروی انسانی و ترویج بیکاری پنهان ( عدم جایگزینی صحیح تخصص ها ) آفت دائمی برای جمعیت شاغل جامعه ماست ، آموزش و پرورش هم بهره خود را از این ناتوانی مطلق مسئولان برده است ، برای فارغ التحصیلان با مدارک عالی تر ، تغییری در شرایط شغلی و ارتقای حقوق ایجاد نشد . آنان فقط باسوادتر شده بودند که این مهم هم به توانایی های فردی افراد بستگی داشت . غربی ها ، رمز موفقیت خود را مرهون برجسته کردن نظام آموزشی و در رأس آن آموزش و تربیت معلمان هستند .
جایگاه سواد در گذشته و امروز جامعه ایرانی
در گذشته به دلیل بالا بودن نرخ بیسوادی ، یک فرد با دارا بودن سواد سیکل ، دانش سرایی و آکادمیک ، محترم شمرده می شد و جایگاه رفیعی کسب می کرد تا حدی که می توانست جذب مشاغل متعدد و ارزشمند و والامقام در سطوح حکومتی گردد . در آن زمان قدر و منزلت فرد تحصیل کرده بسیار بالا بود و فرصت رشد او فراهم بود . داشتن کار دولتی با اطمینان خاطر از امتیازاتی چون حقوق مادام العمر و برخورداری از حق بیمه نیز امتیازی برجسته شمرده می شد و ارزش زیادی در بین مردم داشت . قلم به دست شدن یک تحصیل کرده و انشای متنی ، امتیاز و قدرتی فوق العاده در نظر جمعیت بیسواد برای او شمرده می شد . در یک کلام ، در گذشته ماهیت دانش به تنهایی ، بر ارزش فرد می افزود . دانش زیوری گرانبها برای یک فرد محسوب می شد و ارزش ذاتی فرد را چندین برابر می ساخت ، اما امروز چنین نیست و شاید برای همین افراد به برخی زرنگ بازی های مُزوّرانه احساس نیاز پیدا می کنند.
در گذشته دانش در خدمت خلق بود و امروز خلق در بند دانش . در گذشته از طریق دانش نردبان ترقی با خلوص و صفای معنوی طی می شد و امروز با بهانه دانش ، دیگران را نردبان ترقی می سازند و برجستگی مادیات چشمان آنان را برق می اندازد . قدرت دانش در گذشته پیش برنده بود و امروز بازدارنده . چون ما مطامع و تزویر را سازوکار تحصیل نموده ایم. البته چه باک ، افراد خالص ، همیشه روزگار مسیر درست را می شناسند و در طی طریق آن با صفای دل پیش می روند که حساب آنان از دغل بازان جداست . امروز با جعل مدرک و یا خرید آن نیز می توانید خود را تحصیل کرده علم و دانش معرّفی کنید ، غافل از این که فرق است بین کلام ، مشی و سیاق تحصیل کرده اصلی و تقلبی ، و یقین یک آگاه اجتماعی قادر به تشخیص سره از ناسره هست .
اهمیت مدرک تحصیلی در عصر حاضر
امروز ارزش دانش در سایه جاه طلبی و اندیشه خودخواهانه برخی از افراد در حاشیه قرار گرفته است و به قولی حاشیه از متن ، پر رنگ تر گردیده است تا جایی که دانش به تنهایی قادر به پرتو افشانی نیست . دهه 70 برای آغاز هوس مدرک گرایی جوانان ما بِستری مناسب شد و در دهه 80 این میل شدیدا در بین شاغلان دولتی رواج یافت . مراکز مدیریت دولتی به ادامه تحصیلات عالی تر از حد لیسانس کارمندان و مدیران پرداخت و بسیاری از آنان با تحصیل حین خدمت و کسب مدرک ، ترفیع شغلی یافتند و در پست هایی حسّاس مدیریتی منصوب شدند ، پس این تمنّا به اوج خود رسید تا حدی که برای تصدّی پست های شاخص دولتی و مدیریتی از جمله وزارت ، جنون جعل مدرک ، جایگزینی نامناسب برای نیل به چنین آمالی گردید .
یعنی امروز مدرک فرد آن هم گاهی به صورت ساختگی ، او را ارزشمند می سازد . تا حدی که اعتباری برای نام و نام خانوادگی یک شخص باقی نمی ماند و اصل و نجابت خانوادگی که روزگاری نشانه اصالت افراد بود رنگ می بازد و صِرف پیشوند دکتر و یا غیر ، از او دُرّ و لعل می سازد. معلمان نیز از دهه 80 به بعد در مسیر این جریان قرار گرفتند ، اما تبدیل مدرک آنان پشت سد تأیید و تصویب مجلس و شورای نگهبان سال ها بلا اثر ماند. ادامه تحصیل برای نیل به آسایش و توانمندی بود ، اما با خود نومیدی و بی انگیزگی را ارمغان آورده بود . امروز هم که شورای نگهبان آن را تأیید نموده است باز افرادی جا مانده اند و همچنان ناراضی اند .
مدرک تحصیلی به تنهایی یک فرد را روشنفکر و توانمند نمی سازد .
وقتی چهره های ماندگار این سایت را مطالعه می کنیم یا در منابع دیگر ، زندگی نامه و زوایای موفقیت زندگی افراد شاخص جامعه را بررسی می کنیم به تفاوتی آشکار مابین آنان با شرایط امروز برای تحصیل کردگان عرصه های مختلف علمی می رسیم . از یک سو با خواندن چنین متونی ، انرژی جوانی را در وجود خود در حال جنبش می یابیم ، از سویی دیگر برای مسیر طی شده آنان غبطه می خوریم و از دیگر سوی برای تلاش مستمر و ماندگار این زنان و مردان ایرانی ، مباهات می کنیم . بیشتر این افراد از روشنفکران عصر خود بوده اند . البته باید قبول داشته باشیم که به صِرف تحصیلات عالی ، هرگز کسی روشنفکر نمی شود . اگر فردی باسواد باشد و معلومات او حاصلی صِرف از محفوظات مرسوم در مراکز گوناگون آموزشی نباشد به او گفته می شود دانا ، خردمند . اما ایشان لزوما روشنفکر نیست . چون هر دو مفهوم ، تعاریفی متفاوت برای خود دارند .
در تعریف روشنفکر گفتیم که :
" روشنفکر کسی است که میخواهد چشمانداز و دریچهای جدید بر روی انسان بگشاید. یک متفکر یا اندیشمند ، کسی است که در اندیشه انتقادی ، پژوهش و اندیشه بشری در خصوص واقعیات جامعه درگیر است و هدفش ارائه راه کارهایی برای رفع و حل مشکلات هنجاری جامعه توسط گفتمان در حوزه عمومی و کسب اقتدار از افکار عمومی است ".
روشنفکری با روزمرگی در تضادی آشکار بسر می برد . روشنفکری با مدعی بودن متفاوت است یعنی دقیقا مُشک آنست که ببوید . روشنفکر اسیر رفاه نیست و یا در بند مقام و ثروت و شهرت هم نیست . سررشته او قدم گذاشتن در مسیری شفاف و بی ریاست . او منبع آگاهی های بالنده و زاینده هست که آماده سرریز شدن و انتقال به عامه مردم هست و اگر لازم باشد در مسیر خلاف آب شنا می کند تا به سر منزل مقصود برسد.
در ضمن بد نیست اشاره شود دادن بار سیاسی به مفهوم روشنفکر ، خود تله ای است برای پرهیز و دور ماندن ما از آن . فرد روشنفکر لزوما نقش سیاسی ندارد و او می تواند با دانش ، تیزبینی و نکته سنجی خود به عامه مردم آگاهی دهد. آگاهی دادن در مورد مسایل فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و شیوه زندگی . ارائه ساده ترین شکل آگاهی ، می تواند به مثابه بیداری یک خفته و مرده متحرک باشد ، اما این نکته ضرورتا سیاسی نیست ، یک عمل انسانی و اخلاقی است . در واقع یک روشنفکر ، در غلط های رفتاری زندگی عامه مردم با تزریق آگاهی و از طریق گفتن و نوشتن ، تغییراتی مطلوب ایجاد می کند .
یک نمونه بارز روشنفکر در جامعه ما ، صمد بهرنگی است . او دربارهٔ خودش چنین گفته است : " قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر ، اما مثل قارچ نمو کردم ، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم . هر جا نَمی بود ، به خود کشیدم ، کسی نشد مرا آبیاری کند . من نُمو کردم ، مثل درخت سِنجد کج و معوج و قانع به آب کم ، و شدم معلم روستاهای آذربایجان " . پدرم میگوید : " اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنند ، از همین بیشتر نصیب تو نمیشود.
صمد افکار چپ داشت ، اما عضو هیچ دسته و گروهی نبود و به گفته برادرش (اسد) او یک پای مسجد در مجالس ختم و عزا بود . او تحصیل کرده همان دانش سراهای مقدماتی بود . در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی رفت . او از دل فقر به بِستر فرهنگ راه یافته بود ، آبدیده بود و با خمیرمایه درد و رنج عامه مردم آشنا بود .
رواج مدرک گرایی در جامعه ما ، ارزش ذاتی علم را خدشه دار ساخته است .
علت ممتاز بودن فرد تحصیل کرده در گذشته دانایی و توانایی او بود . آنان بیشتر دود چراغ خورده بودند . آنان در سختی روزگار و شداید سیاسی زمانه ، آبدیده می شدند . قحطی ، خشکسالی ، بیماری های واگیردار ، فقر و جهل در جامعه بیداد می کرد و کسانی که توانسته بودند با آموخته های خود و حفظ جان به ساحل امنیت برسند رهایی یافته بودند . تلاش آنان همانند امروز خیزنده ، شتابان و در لوای رفاه ، نتیجه نمی داد . آنان بعد از اتمام دوره تحصیل خود تا حد سیکل ، شروع به فعالیت می کردند و به تدریج و طی سال های متمادی به ارتقای تحصیلی و شغلی خود نایل می آمدند . یعنی با حداقل سطح تحصیل شاغل می شدند و بعد ضمن خدمت ادامه تحصیل می دادند ، در گذشته همراه تجربه شغلی ، دانش افزایی تا مدرک دکتری ، معمول بود و حداقل برای معلمان ، منعی برای ادامه تحصیل و تبدیل مدرک آنان وجود نداشت . اما جوانان امروز تا کسب آخرین مدرک مدنظر خود ، فقط مشغول تحصیل اند ، مگر آن که بعدا فرصت تحصیل مجدد را یافته باشند.
البته سختی های آن زمان از دوران ما بسیار زیاد بود . تحصیل کردن و مورد مقبولیت عامه مردم قرار گرفتن در بین درصد بالای جمعیت بیسواد، نباید کاری بسیار ساده باشد. اما دانشگاه و دانش سراهای تحصیلی خاصیت بالندگی داشتند و از آسیب های امروز به دور بودند. ایجاد و تثبیت باور درست در یک جامعه بیشتر از اراده سیاستمداران ، به همّت ما معلمان وابسته است .
امروز آفت مدرک گرایی و بیماری فرهنگی کردانیسم ، باعث شده است که اعتبار و اعتمادی به مدرک تحصیلی همه افراد ، باقی نماند . از سویی دیگر ورود به دانشگاه همچون سابق نه از نوک قیف که دقیقا از ته قیف ، ممکن گردیده است ، چون رأفت ما بر شعورمان غالب می آید و بیشتر مشکلات را با فاکتور عاطفه و دلسوزی ظاهرا حل و فصل می کنیم ، اما در واقع صد چندان بر پیچیدگی آن ها می افزاییم .
ماجرای پایان نامه های فروشی نیز ، از سوی دیگر اعتباری برای مدرک تحصیل کردگان باقی نگذاشته است و چون اصولا ، تر و خشک با هم می سوزند ، پس داغ رسوایی بر پیشانی بیشتر تحصیل کنندگان زده شده است . حساب استثناها همیشه در نظر و باور ما محترم هست .
پدیده کردانیسم و جهانی شدن آن
" پدیده کردانیسم " به مفهوم انجام سلسله تقلب های بزرگ به خصوص در گرفتن مدرک علمی است . عوضعلی کردان معروف به علی کردان اهل ساری ، وزیر کشور دولت محمود احمدینژاد بود . آنچه که ماجرای کردان را متمایز و مشهور ساخت ، استفاده های فراوان علی کردان از مدرک جعلی و اصرار او بر بی گناهی حتی پس از اثبات جعلی بودن مدرک اش بوده است . ایشان در دانشگاه آزاد با مدرک جعلی دکتری تدریس می کرده است و دانشجویان بارها خاطرات ساختگی دانشگاه آکسفورد او را شنیده بوده اند .
او حتی مدارک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد مورد ادعا از دانشگاه آزاد اسلامی را هم نداشت و چون بر پایهٔ مدرک تحصیلی دکترا و عضویت در هیئت علمی دانشگاه آزاد و با استفاده از مدارک جعلی ، به دریافت حقوق دولتی اهتمام ورزیده بود ، توسط مجلس شورای اسلامی استیضاح شد . در جلسه استیضاح در مجلس همچنان خود را بی گناه می دانست و گفته ها را تهمت ناروا می خواند . سرانجام پس از رأی عدم اعتماد اکثریت نمایندگان ، از سِمت خود برکنار شد . احمدی نژاد پس از استیضاح ، به او لوح تقدیر اعطا کرد و او را پاک دانست و وی را به عنوان مشاور خود منصوب نمود! (2)
طبیعی است در جامعه ما افراد سخت کوش و با اراده گمنام و محروم از هر نوع امتیازات مادی و معنوی می مانند و محرکه حرکت آنان وجدان فردی است و افراد متقلب و خاطی لوح تقدیر و امتیاز حق کشی و خیانت به علم و دانش و مردم را می گیرند . این درد را بیشترِ ما معلمان در مدارس تجربه کرده ایم .
پس از ماجرای علی کردان ، در مدارک تحصیلی افرادی دیگر نیز شبهاتی ایجاد شد که در صورت علاقه مندی می توانید به منبع خبر مراجعه نمایید. این مفهوم به فرهنگ نامه ها نیز راه یافت و پدیده ای جهانی شد و در کشور آلمان تحت عنوان " کردانیفیکاتسیون " مشاهده شد و وزیر آموزش عالی آلمان خانم " آنت شاوان " تیتر دکترای خود را از دست داد .
مردان سیاسی جهان چه مدرک تحصیلی دارند ؟
اداره یک کشور ، شغلی حسّاس و چالش برانگیز هست ، تحصیلات دانشگاهی مسیری است که به توانمندی مردان سیاسی منجر می شود .
در زیر به مدارک تحصیلی برخی از شخصیت های سیاسی سابق و فعلی ، اشاره می کنم . آنان از طریق علم آموزی و تحصیل ، به توانمندی می رسند و سطح مدرک کمتر اهمیتی در جامعه دارد ، آنان چون به توانایی ، مهارت و تجربه در هر شغلی اهمیت می دهند ، لذا اولویتی برای داشتن مدرک دکتری جهت تصدی پست ریاست جمهوری و یا نخست وزیری قائل نیستند. برعکس ، برای ما چون پیشوند یک فرد از هر چیز مربوط به او دارای اهمیت خارق العاده ای است ، پس برای مشاغلی همچون نمایندگی مجلس ، رؤسای سه قوه ، وزارت و.....لزوما باید دکتر باشیم ، واقعی یا جعلی ! غالب شدن اهمیت عارضی مدرک بر اهمیت ذاتی آن و اعتبار سطحی آن در ایران با ذکر مدرک تحصیلی شخصیت های سیاسی غرب ، بیشتر نمایان می شود .
شخصیت ها و مدارک تحصیلی آنان
قاره آمریکا
** باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نخست با تحصیل در رشته علوم سیاسی با گرایش روابط بین الملل موفق به دریافت مدرک لیسانس خود در سال ۱۹۸۳ از دانشگاه کلمبیا شد. وی 5 سال بعد و در سال ۱۹۸۸ پس از چند سال کار در شیکاگو ، با گرفتن کمک هزینه تحصیلی وارد دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد شد.
** دونالد ترامپ ، رئیس جمهور آمریکا دارای مدرک کارشناسی علوم اقتصاد از دانشکده بازرگانی دانشگاه پنسیلوانیا وارتون است.
** جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در دانشگاه " دلاویر " تحصیل و سپس مدرک حقوق خود را از دانشگاه سیراکیوس دریافت کرد.
** انریکه پنیا نییتو ، رئیس جمهور مکزیک دارای مدرک حقوق از دانشگاه Universidad Panamerica و مدرک MBA از انستیتوی فناوری مونتری است.
** جاستین ترودو ، نخست وزیر کانادا دارای دو مدرک تحصیلی ، کارشناسی هنر ادبیات از دانشگاه مک گیل و کارشناسی آموزش و پرورش از دانشگاه بریتانیا کلمبیاست .
قاره اروپا
** فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه تحصیلات اولیه خود را در انستیتو مطالعات سیاسی پاریس گذراند. فرانسوا اولاند در رشتههای حقوق ، بازرگانی و علوم سیاسی تحصیل کرده و مدرک خود را از مدرسه ملی مدیریت دریافت کرده است.
** آنگلا مرکل ، صدراعظم آلمان ، پیشینه آموزشی سنگینی دارد. مرکل در دانشگاه کارل مارکس ، لایپزیگ از سال 1973 تا 1978 در رشته فیزیک تحصیل کرده است. به رساله وی در شیمی کوانتومی در سال 1986 مدرک دکترا اعطا شد و مهارت وی در زبان روسی و ریاضیات معروف است.
** امانوئل ماکرون ، رئیس جمهور وقت فرانسه از دانشگاه اوست نانتر لافنس پاریس مدرک فلسفه خود را دریافت کرده است . همچنین دارای مدرک کارشناسی ارشد در امور همگانی از مؤسسه مطالعات سیاسی پاریس است.
** استفان لافون ، نخست وزیر سوئد مسیر غیر متعارفی طی کرده است . وی بعد از اتمام خدمت سربازی در نیروی هوایی سوئد ، جوشکار و بعد از آن نماینده اتحادیه شد. سرانجام ، وی اولین رئیس IF Metall ، اتحادیه صنفی تجاری جدید و نماینده بیش از 300 هزار کارگر شد.
** دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس از دانشکده براسنوس آکسفورد لندن در رشته فلسفه ، علوم سیاسی و اقتصاد فارغ التحصیل شد و رتبه نخست را به دست آورد.
قاره آسیا
** شیخ تمیم بن حمد ال ثانی امیر کویت در سال ۱۹۹۷ در مدرسه شیربورن واقع در انگلیس درس خود را به پایان رساند و پس از آن از آکادمی نظامی ساندهرست انگلیس فارغ التحصیل شد . وی به سه زبان عربی ، انگلیسی و فرانسوی تسلط دارد. (3)
** حامد کرزی رئیس جمهور سابق افغانستان تحصیلات عالی خود را در رشته علوم سیاسی و ارتباطات بینالمللی در هند به انجام رساند.
** حسن روحانی رئیس جمهوری ایران فراگیری دروس دینی را از سال ۱۳۳۹ ، نخست در حوزه علمیه صادقیه در سمنان آغاز و سپس در سال ۱۳۴۰ در حوزه علمیه قم ادامه داد. روحانی همزمان با تحصیلات حوزوی در سال ۱۳۴۸ به دانشگاه تهران راه یافت و در سال ۱۳۵۱ دانشنامه لیسانس خود را در مقطع کارشناسی در رشته حقوق قضایی اخذ کرد. وی با ادامه تحصیل در بریتانیا ، مدرک کارشناسی ارشد (M.Phil) در رشته حقوق عمومی را در تاریخ ۱۹۹۵ میلادی (۱۳۷۳-۱۳۷۴) و دانشنامه دکتری (Ph.D) در رشته حقوق اساسی را از دانشگاه کلدونین گلاسگو را در تاریخ ۱۹۹۸ میلادی (۱۳۷۶-۱۳۷۷) دریافت کرد.
** نوری المالکی نخست وزیر عراق در رشته ادبیات عربی مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه صلاحالدین اربیل عراق دریافت کرد.
ولادیمیر پوتین ، قبل از پیوستن به کا گ ب در سال 1975 در دانشگاه ایالتی لنینگراد (که اکنون دانشگاه ایالتی سن پترزبورگ است) در رشته حقوق تحصیل کرد.
** شی جین پینگ رئیس جمهور چین فارغالتحصیل مهندسی شیمی از دانشگاه معتبر چینهوا پکن است. او از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۰۲، مطالعه تئوری مارکسیستی و آموزش و پرورش ایدئولوژیک در کار و شغل در دانشکده علوم انسانی و اجتماعی پرداخت و مدرک دکترای خود را در رشته حقوق از دانشگاه چینهوا دریافت کرد.
** ولادیمر پوتین رئیس جمهوری روسیه مدرکش را در رشته حقوق دانشگاه مرکزی لنینگراد دریافت کرد.
** بشار اسد رئیس جمهوری سوریه نخست در دانشگاه دمشق و سپس در لندن مدارج تحصیلی خود را در رشته چشم پزشکی گذراند و در سال 1988 فارغ التحصیل شد.
قاره آفریقا
** جان مگلفی رئیس جمهور تانزانیا سابقه تحصیلی گستردهای دارد و از دانشگاه دارالسلام مدرک کارشناسی ارشد و دکتری شیمی را کسب کرده است.
** اوهورو کنیاتا رئیس جمهور کنیا فارغالتحصیل رشته اقتصاد ، علوم سیاسی و حکومت از کالج امهرست در ماساچوست است.
آمریکای جنوبی
** میشل تمر رئیس جمهور برزیل فارغ التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه سائوپائولو است و مدرک دکترای حقوق عمومی را از دانشگاه سائوپائولو دریافت کرده است.
** مائوریسیو ماکری رئیس جمهور آرژانتین قبل از تبدیل شدن به یک تحلیلگر در SIDECO Americana ، مهندسی عمران را از دانشگاه کاتولیک پونیفیک آرژانتین دریافت کرد. وی همچنین در مدرسه بازرگانی کلمبیا ، دانشکده وارتون دانشگاه پنسیلوانیا و Universidad del CEMA در بوینوس آیرس تحصیل کرده است.
قاره اقیانوسیه
** مالکوم تورنبول نخست وزیر استرالیا قبل از کسب مدرک کارشناسی حقوق مدنی در کالج برزنوز آکسفورد، از دانشگاه سیدنی با لیسانس هنر و لیسانس حقوق فارغ التحصیل شد.
** انال سوپوگا نخست وزیر جزیره کوچک تووالو مانند بسیاری از رهبران جهان در انگلستان تحصیل کرده است. سوپوگا موفق به اخذ گواهینامه مطالعات دیپلماتیک از دانشگاه آکسفورد و کارشناسی ارشد از دانشگاه ساسکس شده است.
بر اساس آمار : 41 رئیس جمهور جهان فارغالتحصیل رشته سیاست و اقتصاد ، 35 نفر در رشته حقوق ، 20 نفر در رشته ارتش و اجرای قانون ، 16 نفر در رشته هنر و علوم انسانی ، 14 نفر در رشته مهندسی و معماری ، 13 نفر در رشته تجارت و امور مالی ، 10 نفر در رشته ریاضیات و علوم، 9 نفر در رشته آموزش و پروش ، 7 نفر در رشته علوم سیاسی و مدیریت ، 7 نفر رشته پزشکی و 2 نفر علوم اجتماعی هستند و در مورد 23 نفر دیگر ، اطلاعاتی در دسترس نیست . (4)
بیشتر کسانی که مدرک دکتری دارند به دانش غرب محتاج بوده اند و در آن کشورها تحصیل کرده اند ، به جز مرکل مابقی در دو قاره آسیا و آفریقا مدرک دکتری دارند . شاید در جرگه کشورهای عقب مانده و یا در حال توسعه قرار گرفتن ، آنان را به اثبات خود تشویق کرده است و یا برای تقابل سیاسی با غربیان ، اخذ مدرک دکتری را اعتباری برجسته یافته اند .
چه باید کرد ؟
آنان به ماهیت و هویت ذاتی آموزش بها می دهند و ما به بُعد سطحی و صوری آن . همچنان که مشاهده کردید معدود سیاستمدارانی که مدرک دکتری دارند هرگز در هیچ محفل داخلی و بین المللی ، با پیشوند دکتر مورد خطاب قرار نمی گیرند ، مثلا شخصا نمی دانستم بشار اسد چشم پزشک است اما می دانم که علی اکبر ولایتی پزشک اطفال است . یا مرکل دکتری شیمی کوانتومی دارد اما می دانم که شادروان محسن فخری زاده مدرک کارشناسی ارشد مهندسی هستهای داشت و با اصرار عده ای دکتر خوانده می شود .
غربی ها ، رمز موفقیت خود را مرهون برجسته کردن نظام آموزشی و در رأس آن آموزش و تربیت معلمان هستند . آنان مهمترین سرمایه گذاری خود را بر همین مبنا انجام می دهند و برای همین از گذشته تاکنون موفق بوده اند و در پیشبرد اهداف علمی ، نقش به سزایی در جهان دارند . اثرات موفقیت آنان در عرصه های گوناگون علمی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کاملا مشهود است . اما ما مدرک و تحصیلات عالی افراد را با برجسته کردن بُعد صوری آن جلوه گر ساخته ایم و بازنده ای بزرگ هستیم . ما حتی معلمان را نیز آلوده بیماری مدرک گرایی مدنظر خود ساخته ایم و آنان با تحمل شداید زمان تحصیل ضمن خدمت ، به خود ، خانواده و دانش آموزان ظلم کرده اند چون خستگی مضاعف آنان تقلیل دهنده کارآیی و خالی ماندن جای شان در بین خانواده بوده است . مگر انرژی یک فرد تا چه حد است که این چنین از زمان پیشی می گیرد و برای استراحت و بازیابی انرژی و یا تفریح و گذران اوقات فراغت در کنار خانواده ، زمان کم می آورد ؟
یاد دورانی که فردِ دیپلم گرفته در این جامعه ارزشمند بود به خیر ( قبل از انقلاب ) . یاد دورانی که مدرک لیسانس در این جامعه توانمندی شمرده می شد به خیر ( بعد از انقلاب و 5 سال اول دهه 80 ) . بلی با حسرت به گذشته ره به جایی نمی بریم و تغییرات زمان مورد قبول ، اما بهتر است اعتراف کنیم که مسیر را درست طی نکرده ایم و همانند یک نوجوان ، عجولانه ، شتاب زده ، هیجان زده ، عاری از تفکر و مشورت ، عمل کرده ایم که حاصل کارمان عیان است .
به نظر می رسد برای شکستن بت مدرک گرایی در جامعه باید سطح مدرک افراد در مشاغل بلندمرتبه سازمان های گوناگون را به مقطع لیسانس ، تقلیل دهیم اما کیفیت و محتوای آموزش نظری و عملی آنان را جهت کسب مهارت ، بسیار غنی و به روزرسانی کنیم تا دانا و توانا گردند . این باید با اتخاذ یک سیاست مدوّن به باور و فرهنگ عمومی تبدیل شود ، عملی شدن این امر به کارکرد دولت منوط است . ما هنوز قادر به حل ریشه ای مشکلات متزاید سیاست غلط خود در تربیتِ معلم نیستیم .
بزرگ ترین تغییر در جامعه ما با تحقق سه هدف ممکن می گردد :
* احیای رشته دبیری در دانشگاه های سراسری و در دانشکده های علوم تربیتی و استخدام معلم از بین آنان .
** تدوین کتب درسی متناسب با سن و نیازهای واقعی جامعه در جهت آموزش مهارت .
*** تغییر نظام آموزشی سنتی به سیستم آموزشی کارآمد با الگوگیری از کشورهای موفق جهان در آغاز برای کودکان زیر 7 سال .
باید سطح کیفی تحصیل در آموزش عمومی را ارتقا دهیم و سپس سطح علمی دانشگاه های ما در حد لیسانس با دانشگاه های معتبر جهان همسنگ گردد . این که امروز مدرک لیسانس من بی ارزش است و با آن نمی توانم در این جامعه تحرک عمودی داشته باشم ، به دلیل بیسوادی من نیست ، بلکه به دلیل کیفیت نازل آموزش در مقطع لیسانس است . کمیت و کیفیت آموزش ما در دانشگاه ها و مراکز تربیت معلم ، یارای همسنگی با دانشگاه های معتبر جهان را اصلا ندارد . تا جایی که مدرک گرایی مرضی و جعلی در جامعه ما برای هموار ساختن اهمیت آن ، واژه لیسانس را به کارشناسی تغییر داد و هر مستخدم دولت پس از استخدام ، بدون هر نوع تجربه و مهارت کاری ، پیشوند کارشناس امور مالی ، کارشناس پژوهش ، کارشناس مالیاتی و....یافت . این نیز سطح باور کارمند را از جایگاه شغلی خود بیهوده افزایش داد. ما بجای این که بگوییم آگاه امور مالی ، آگاه سیاسی ، آگاه فرهنگی و .... به اشخاصی که در مقطع لیسانس تحصیل کرده اند ، درجه کارشناسی اعطا کردیم . تصوری واهی و غلط که ما را از اهداف اصلی دور ساخت .
اگر در این جامعه یک فرد با مدرک لیسانس نماینده مجلس یا رئیس جمهور شود ، دیگر کسی برای خود مدرک جعلی فی الساعه خلق نمی کند ، پایان نامه نمی خرد و.... بلکه او با علاقه ، توانایی ، میل و رغبت خود تحصیل می کند و جهت نیل به تحرک عمودی در جامعه ، بیشتر تلاش می کند. بِسترها باید از هر نوع آلودگی مبرّا باشد و گر نه هیچ چیز به تنهایی قادر به نجات ما از اعماق اقیانوس دردسر نیست.
اصرار ما برای درج پیشوند دکتری ، افراد ناتوان حریص را وادار می سازد تا به جعل مدرک آکسفورد ، بیندیشند . تا حدی که همسران آنها را نیز خانم دکتر خطاب می کنیم . تا حدی که میوه فروش محله نیز برای هندوانه زیر بغل گذاشتن مشتری ، زنان را خانم دکتر ، خانم مهندس ، و مردان را دکتر ، مهندس ، خطاب می کند. فروشنده بیسواد یا کم سواد نیز بهره خود را برای شیره مالیدن از این خوان گسترده می برد . کسی هم معترض نیست که بگوید من معلم یا کارمند ساده ام ، یک پرستیژ عاریتی که بیشتر افراد بدان مباهات می ورزند و یا با بی تفاوتی خود نسبت به آن ، عامل ترویج رفتار غلط می شوند .
عادت به استعمال واژگان نادرست و قرار دادن افراد در موقعیت های وهم برانگیز ، نتیجه تلاش تمامی کسانی است که اهمیت مدرک را اُولی تر از ارزش های ذاتی انسان با توانایی های واقعی ، می دانند . یک خیانتی آشکار که این رویه را تبدیل به فرهنگ عمومی کرده است . بیایید حداقل ما معلمان درست بینی و درست اندیشی را رویه زندگی و مغزمایه آموزش خود در کلاس های درس قرار دهیم تا نسل پیش رو ، خطاهای ما را تکرار نکنند . ایجاد و تثبیت باور درست در یک جامعه بیشتر از اراده سیاستمداران ، به همّت ما معلمان وابسته است . به امید اعتقاد به آگاهی راسخ و ترویج آن .
منابع :
1 ) ویکی پدیا .
2 ) کردانیسم در آلمان . 1 شهریور 1388 .
3 ) سایت خبری تحلیلی عصر ایران . 11 نفر از سران کشورها چه رشته ای تحصیل کرده اند؟ کد خبر ۳۰۷۲۲۱ . ۱۳ آذر ۱۳۹۲ .
4 ) ایسنا . رؤسای جمهور دنیا فارغ التحصیل چه رشتههایی هستند ؟ کد خبر : 98082516363 . ۲۵ آبان ۱۳۹۸ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
البته نظرم کلی بود و کار به این آقا که سواد عملی داشته یا خیر ندارم
معلم می تواند جهان را تغییر دهد.
ناشناس محترم اگر گفتید چرا نوع لایب نیتز، این سخن را بیان کرده است؟
چه خوب می شد پاسخ نوع لایب نیتز مطرح شده از سوی ناشناس را میدانستم
مسیری که با آموزش معلم آغاز شود، زندگی آینده را تعیین می کند.
ولی افتاد مشکلها
گاه مسیری که با آموزش معلم آغاز شود، ضعیفتر از آنست که زندگی آینده را تعیین کند اگر تخریب نکند
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز حتی اگر فرمانروا باشی.
روز پدر مبارک.
خوب بود مرجع هم میدادید.
سنگاپور در سال ۲۰۱۳ بعد از سوئیس دومین اقتصاد برتر جهان را داشت و اکنون نیز یکی از ببرهای اقتصادی اسیا به شمار میرود و بیشک مهمترین دلیلش این است که سیاستمداران آن به آموزش بهعنوان سرمایهای مینگرند که اصلیترین زیرساخت رشد اقتصادی است؛ زیرا سنگاپور در ابتدا جزیرهای فقیر و با آمار بالای بیسوادی بود. در سال ۱۹۶۵ (لی کوان یو) نخست وزیر این کشور به اهمیت آموزشوپرورش پی برد وعملا به ایجاد نظام آموزش شایستهسالار پرداخت. نظام آموزشو پرورش مطلوب، نظام اقتصادی مطلوب را تشکیل داد و رفتهرفته، در کمتر از ۵۰ سال، آن جزیرهی فقیرنشین، تبدیل به یک قدرت اقتصادی در کل جهان شد.
جای تاسف داشت که آنزمان با مدرک لیسانس، طرحهای چند ماه خوابیده را مورد تحلیل مجدد قرار داده و گاه یکروزه و یا نیم ماهه به ثمر اجرایی یا محاسباتی می نشاندم
آنچه از فوق لیسانسهای مجری و محاسباتی می دیدم ضعف در آموزش دروسی در دوران مدرسه و دانشگاه بود و در مواردی نداشتن خلاقیت.
فهمیدم که اگر شغل معلمی را انتخاب کنم، بهتر میتوانم خدمت کنم، ولی سیستم معیوب آموزش و پرورش تا کنون نه تنها بنده را نطلبیده بلکه دست ردّ نیز زده و می زند.
تصویب قانون مبارزه با تقلب علمی
آیین نامه اجرایی قانون پیشگیری و مقابله با تقلب در تهیه آثار علمی، پس از تصویب در هیئت دولت در سال ۹۸ توسط معاون اول رئیس جمهور ابلاغ شد.
واقعا جای تاسف دارد و دانشگاهها به این موضوع دامن می زنند مثلا در پایان نامه پول بیشتری از دانشجو می گیرند
غلامی درباره نحوه استعلام مدارک جعلی تصریح کرد: وزارت علوم در این رابطه دو اقدام انجام داده است. یکی قانون اجرای مقابله با تقلب است که به این وسیله با مراکز و موسساتی که جعل مدرک را انجام میدهد، برخورد میکنیم.
این بلا را رانت اشتغال، رانت پژوهش و ... به بار آورده است.
چه خوب می شد از خیالبافی خارج شویم.
مدرک فروشی، درد کهنه نظام آموزشی/ مدرک دانشگاه از ۳۰ تا ۱۲۰ میلیون تومان!
مدرک دانشگاه دولتی جعلی و قانونی ۱۰۰ میلیون تومان!
کاردانی دانشگاه دولتی ۷۵ میلیون تومان.
۲۰ سال است که درگیر پایان نامه فروشی هستیم.
غیر معلم آشنا، برای بیان نظر ، ممنونم.
چقدر خوب می نویسید
متن شما را من چند بار فقط به خاطر شیوه نگارش ؛هرچند که موضوع مهمی را مورد کنکاش قرار داده اید؛خواندم ولذت بردم.
بسیار ممنونم ، لطف دارید. حداکثر
تلاشم را می کنم . رضایت شما و دیگر همکاران ، مایه مباهات است .
پایدار باشید.
متخصصان کم سواد کسانی هستند که تا درجات عالی در یک رشته تحصیلی مدرک دریافت میکنند، اما فاقد علم لازم هستند و چه بسا در این میان کسانی هم هستند که هیچ درکی از رشته مطالعاتی خود ندارند و وقتی به عنوان استاد یا عضو هیئت علمی در موسسات علمی به خصوص دانشگاههای سطح بالای کشور به تدریس روی میآورند نمیتوانند آنطور که باید و شاید به افزایش سطح علمی دانشجویان کمک کنند.
آقای احمدی ، دانشجو چرا سوال
نمی پرسد؟ چون نظام آموزشی ما خطی است و دانش آموز ی را که بعدا دانشجو شده برای پرسش کردن آماده نساخته است. چرا؟ بیشتر معلمان ما
به دانش آموز فرصت پرسش کردن
نمی دهند: یا از قدرت پاسخگویی خود واهمه دارند و یا دوست ندارند نظم تدریس شان برهم خورد یا محدودیت زمان دارند. اگر به صورت یک چرخه معیوب نگاه کنید ، پرسش کردن هیچ گاه پسندیده نبوده، دانشجو و صدالبته استاد نیز در همین چرخه ، محکوم به عمل واحدند.
بیشتر دانشجویان ما فراموش می کنند که جوینده دانش هستند پس به تقویت آموخته ها بسنده می کنند.
منزوی شدن استادان برجسته با افزایش نفوذ دلالان علمی/ پیدایش اساتید کمسواد در دانشگاهها چه عواملی دارد؟