آیا تا کنون از خود پرسیده اید معنای زندگی چیست؟
آیا معنای زندگی را در لذت و شادی برای خود جست و جو می کنید یا در کاهش رنج و درد انسانهای دیگر؟ یا در آرامش و اعتماد؟ یا در پیشرفت و ترقی و تعالی؟ و مهمتر از آن پرسیده اید فرزندانمان کجا و چگونه باید معنای زندگی را بیاموزند؟ آیا تا کنون اندیشیده اید که مدارس در فهم معنای زندگی چگونه می توانند به دانش آموزان کمک کنند؟ جست و جوگری برای معنای زندگی در چگونه بسترهایی مقدور و میسر خواهد بود؟ تا کنون اندیشه کرده اید ویژگیهای مدارس مطلوب برای این بستر سازی چیست؟
کاوش در معنای زندگی قرن هاست که توسط فلاسفه و اخیرا توسط متخصصان روانشناس و فرهنگ شناس در حال انجام است. نتیجه این کاوش ها، معنای زندگی را از دید انسانها در سه حوزه شناسایی کرده اند.
حوزه ارتباطات ( communication) ؛ برخی انسانها معنای زندگی خود را در ارتباطات عاطفی، احساسی، عشقی و عمیق با نزدیکترین افراد زندگی خود می یابند؛ برخی دیگر نیز در روابط اجتماعی گسترده در قالب شغل یا فعالیت های داوطلبانه، زندگی خود را معنا می کنند. ارتباطات اجتماعی و میان فردی برای تمام انسانها نقش مهمی از معنا بخشی زندگی را ایفا می کند ولی برای برخی انسانها این نقش مهمتر و برجسته تر است به گونه ای که به شکل یک نیاز اساسی در زندگی آنها متجلی می شود. انسانها در کش و قوس ورود در ارتباطات معنا بخش، آزمون و خطاهای فراوانی دارند. تجارب ارتباطی ناموفق و ناکارآمد مکرر برای انسانهایی که معنای زندگی را در ارتباط جست و جو می کنند، مساوی با بی معنایی زندگی و بی هویتی است. انسانها برای داشتنتجارب ارتباطی موفق و موثر چگونه و کجا باید آموزش ببینند؟ وظیفه مدارس در این خصوص چیست؟ فرصت های تجربه اندوزی برای ارتباطات در مدارس چگونه باید فراهم شود؟ آیا مدارس ما در این حوزه برنامه مشخصی دارند؟
ارتباط از جنس دانش محض نیست که از طریق روشهای مرسوم انتقال دانش بتوان آداب و آیین آن را به افراد منتقل کرد. ارتباط از جنس مقولات خلق کردنی است. باید در ارتباط وارد شد و آن را زیست و تجربه کرد و آموخت.
بیایید بررسی کنیم ببینیم مدارس ما کدامی ک از فرصتهای خلق ارتباط موثر را در زندگی روزمره دانش آموزی ایجاد می کنند؟ در مراسم صبحگاهی و مناسک مناسبتی مدارس که پی در پی برای تمام مردم دنیا به جز آنان که از جنس خودمان هستند آرزوی مرگ می کنیم اندیشه کدام ارتباط انسانی در ذهن فرزندانمان نقش می بندد؟
در فضای رقابتی مدارس که کودکانمان حتی در وضعیت و نحوه نشستن نیز نمی توانند تمرین ارتباط میان فردی داشته باشند؛ بذر کدام ارتباط سازنده بین آنان به بار می نشیند؟
در ارتباط یک سویه و غیر تعاملی بین دانش آموز - معلم فرصت تجربه کدام ارتباط چالشی و موثر ایجاد می شود؟
در متن آموزش های به اصطلاح پرورشی مدارس که حتی فکر به جنس مخالف هم گناه محسوب میشود؛ راه و روش کدام ارتباط اخلاقی و انسانی فارغ از کلیشه های دگم جنسیتی به کودکانمان آموزش داده می شود؟
کانال خرد و بینش
گروه گزارش/
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران درگفت و گوی زنده با مدیران مناطق 9 و 18 در بسترشبکه شاد به تاریخ 30 مهر 99 به مطالبی اشاره کرده است .
پرتال اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران نوشت : ( این جا )
« مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران با تاکید بر رعایت دقیق ساعات تدریس کلاس ها آموزش های مجازی گفت: میزان ساعت تدریس ۲۵ دقیقه در ابتدایی و 35 دقیقه در دوره متوسطه رعایت شود و برنامه های ورزشی؛ قرآنی، هنر و پرورشی به نحو احسن در برنامه های روزانه و کلاس های مجازی دیده شود زیرا از بیماری واگیر کرونا نگران هستیم ولی متاسفانه عدم تحرک دانشآموزان موجب میشود تا بیماریهای غیرواگیر افزایش یابد و اضافه وزن دانش آموزان زمینه بیماریهای دیگر را فراهم می کند. نظر مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران در مورد بازماندن مدارس حتی در زمان قرنطینه عمومی و سراسری و اعمال محدودیت های شدید در بسیاری از کشورهای جهان و حتی کشورهای همسایه ایران چیست ؟
وی در پایان این نشست تصویری که در بستر شبکه شاد برگزار شد؛ به برخی سوالات مدیران مدارس پاسخ داد و گفت: امتحانات دوره ابتدایی به استثنای پایه ششم که حضوری برگزار می شود؛ بر عهده معلمان و مدارس است و پایه ششم و نهم به صورت حضوری خواهد بود و برخی دروس هدف پایه هفتم و هشتم و یازدهم نیز هماهنگ و حضوری برگزار می شود؛زیرا در انتخاب رشته تاثیرگذار می باشند.
فولادوند با بیان اینکه دانشآموزان را صرفاً آموزشی بار نیاورید ادامه داد: مدیران نظارت دقیق بر روی مباحث ورزش و حتی ورزش صبحگاهی؛ مباحث هنری؛ تربیتی و پرورشی داشته باشند و این موضوعات را هم در لابلای برنامهها قرار دهند.
وی تاکید کرد: دانش آموزان از آموزش مجازی نباید خسته شوند؛ باید تنوع و برنامهریزی داشته باشیم. »
فولادوند 7 آبان با تکرار برخی سخنان قبل چنین گفته است : ( این جا )
« خطاب بنده به مدارس خاص و غیردولتی است؛ متأسفانه مشاهده شده، در ایام گذشته برخلاف دستورالعملهای صادره برای مدارس به منظور نحوه اداره کلاسهای درس و زمان آموزش، برخی از مدارس تخطی کردهاند.
این مدارس دقیقا برنامه هفتگی حضوری دانشآموزان را در فضای مجازی دنبال میکنند. حداکثر زمان تدریس در آموزش مجازی آموزش یا آموزش در زمان بحران ۳۵ دقیقه برای دوره متوسطه اول و دوم و ۲۵ دقیقه برای دوره ابتدایی است، متأسفانه برخی از مدارس غیردولتی به نوعی وارد رقابت شدهاند و دانشآموزان را از ۷:۴۵ صبح تا ۱۴:۴۵ عصر در کلاسهای غیرحضوری نگه میدارند و کلاسها و کتابهای غیردرسی را در این برنامهها جای می دهند.
بر آموزش براساس دستورالعملی که برای تمام مدارس ارسال شده است، تأکید داریم. این دستورالعمل در ۲۷ مهر ۹۹ با عنوان دستورالعمل زمان مجاز برای کلاسهای مجازی به مدارس ارسال شده است، کتابهای غیردرسی به هیچ وجه نباید در این برنامه تدریس شود و تاکید بر برنامه درسی ملی است. اگر سخنان ایشان در مورد تفویض اختیار تام به مدرسه صحیح و صادقانه باشد پس تعیین زمان برای مدارس حتی در آموزش مجازی چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد ؟
من با کمال عذرخواهی به مدارس غیردولتی و خاص هشدار میدهم مراقب سلامت دانشآموزان باشند و چون آنها احتمالا باید مدت طولانی را این گونه آموزش ببینند، این سبک از آموزش، دانشآموزان را دچار مشکل جسمانی و بینایی میکند باید سلامت آنها در اولویت باشد و تاکید میکنم بر رعایت زمان مقرر که حداکثر ۳۵ دقیقه در دوره متوسطه اول و دوم و ۲۵ دقیقه در دوره ابتدایی است.
خواهش میکنم مؤسسان مدارس غیردولتی سلامت دانشآموزان را مدنظر قرار دهند، برنامه برای ورزش صبحگانی دانشآموزان و تحرک آنها داشته باشند و از طریق لایو و شبکه شاد میتوانند با دانشآموزان ارتباط داشته باشند و تاکید ما بر استفاده از شبکه شاد است.
مطالبی که گفتم خواسته خانواده هاست. دانشآموزان و خانوادهها از آموزش مداوم و طولانی در فضای مجازی خسته شدهاند و تاکید داریم مدارس از محتوای شبکه شاد که محتوای درست، غنی و دقیق آموزشی است استفاده کنند و دانشآموزان را برای تکرار مباحث به کلاسهایی که در شبکه آموزش ترتیب داده شده است ارجاع دهند و به سلامت دانش آموزان هم به طور دقیق بپردازند. »
هنوز مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران به آخرین مطلب انتقادی منتشر شده در صدای معلم پاسخی ارائه نکرده است . ( این جا )
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران 19 شهریور 99 می گوید : ( این جا )
« مدیران و شورای مدرسه هم برای نحوه آموزش در مدرسه تصمیم گیری میکنند، اکنون دنیا این تجربیات را دارد و ما هم باید بالاخره وارد این عرصه میشدیم. » آیا مانند سابق که امتحانات دانش آموزان و مدارس به صورت مبهم و با حاشیه ها و مساله های فراوان برگزار گردید قرار است در آینده دوباره تکرار شوند ؟
در مناظره رادیویی که در برنامه " رادیو گفت و گو " و با حضور مدیر صدای معلم و برخی از مسئولان و نماینده مجلس و عضو شورای شهر تهران انجام گرفت ؛ مدیر صدای معلم در انتقاد از سخنان مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران که از " آموزش حضوری " پس از دستورالعمل بازگشایی مدارس صادره توسط وزارت آموزش و پرورش دفاع می کرد چنین گفت : ( این جا )
« چرا شما این حرف ها را در 7 ماه پیش نمی زدید ؟
چرا این تئوری سازی های علمی تان را در ماه های گذشته بیان نمی کردید ؟
شما در هفت ماه گذشته یک تئوری ، یک خط مشی و یک مانبفست صحبت می کردید ؛ اکنون که وزیر آموزش و پرورش طور دیگری صحبت کرده شما هم تغییر موضع داده و چرخش کرده اید ؟!
البته فولاوند در پاسخ به پرسش های صریح پورسلیمان پاسخ داد که ما این حرف ها را زدیم اما شما نشنیدید !
آن هایی که آن جا نشسته اند می دانند که من دارم تخصصی صحبت می کنم .
مدیر صدای معلم خطاب به مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران گفت که هر موقع از شما کسی در این موارد پرسش می کرد همه چیز را به " شبکه شاد " احاله می دادید !
انگار شاد قرار است تمام امراض را شفا دهد ! انگار شاد قرار است همه بحران ها و مسائل و مشکلات را در نظام آموزشی حل کند !
شما همان آدم هستید !
چه چیزی را دارید توجیه می کنید ؟
شما صحبت های خودتان در مورد " شبکه شاد " را فراموش کرده اید که به مناطق و مدارس یک چیزی را ابلاغ می کردید و در تریبون ها چیز دیگری را بیان می کردید ؟!
آیا این چیزها را فراموش کرده اید ؟
کمی " صداقت " داشته باشید ! »
فولادوند در پاسخ به پرسش های مکرر مجری برنامه در مورد چرایی بازگشایی مدارس از 15 شهریور به صراحت گفت که سیاست صدا و سیما بر این است که مدارس تعطیل شوند .
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران تاکید کرد که « شورای مدرسه » می تواند در مورد حضور دانش آموزان در مدرسه تصمیم بگیرد و به تناسب پروتکل هایی که اعلام شده تراکم کلاس و متراژ مدرسه و کلاس .
ما این اختیار را دادیم . برخی دوستان طوری صحبت می کنند انگار آموزش و پرورش ماموریت به قتل عام دانش آموزان دارد .
ما اختیار تام به مدرسه دادیم که حضور دانش آموزان را در مدرسه مدیریت کند .
« صدای معلم » مجددا ضمن یادآوری سخنان ایشان در آن زمان از ایشان می پرسد که جایگاه « شورای مدرسه » در حدود این دو ماه چه تغییراتی کرده است ؟
اگر سخنان ایشان در مورد تفویض اختیار تام به مدرسه صحیح و صادقانه باشد پس تعیین زمان برای مدارس حتی در آموزش مجازی چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد ؟
آیا مانند سابق که امتحانات دانش آموزان و مدارس به صورت مبهم و با حاشیه ها و مساله های فراوان برگزار گردید قرار است در آینده دوباره تکرار شوند ؟
آیا مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران سخنان خود را در مورد " سرمایه گذاری دانش آموزان " برای امتحانات فراموش کرده است ؟
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران در پاسخ به این سوال که بنا بود آموزش در مناطق قرمز، به صورت مجازی باشد، اما چطور ناگهان بنا به حضور دانش آموزان در مدارس شد؟ گفت: این تصمیم برای ما ناگهانی نبود، شاید برای دانش آموزان ناگهانی بوده که روی برگزاری غیرحضوری سرمایه گذاری کرده بودند. ( این جا )
لوث کردن آموزش و تهی سازی آن از معنا و مفهوم قرار است تا کجا و چه زمانی ادامه یابد ؟
پرسش « صدای معلم » آن است که چرا جدیت و پایداری در سخنان و کنش های مسئولان آموزش و پرورش دیده نمی شود و مدارس در این زمینه سرگردان شده اند ؟
آیا آقای فولادوند تاکنون به خستگی دانش آموزان درشبکه شاد به صورت عمیق و ریشه ای فکر کرده است ؟
نظر مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران در مورد بازماندن مدارس حتی در زمان قرنطینه عمومی و سراسری و اعمال محدودیت های شدید در بسیاری از کشورهای جهان و حتی کشورهای همسایه ایران چیست ؟
آیا این مسئولان فکری برای بحران آموزش پس از کرونا با این سیاست های لرزان ، غیرعلمی و روزمره کرده اند ؟
پایان گزارش/
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از فرهنگیان خوزستانی برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
«آبراهام مازلو» روانشناس آمریکایی هِرَم نیازها را برای انسان ترسیم کردهاست، «الوین تافلر» جامعهشناس و آیندهپژوه آمریکایی دورههای تاریخی را برمبنای نظام تولید رسم کردهاست. در این گفتار براساس نظریات این دو نفر به کنکاش راجع به نیازهای بشری، تاریخ تمدّن (توسعهٔ فرهنگی) و ارتباط آن با رشد اقتصادی پرداختهام. مازلو راجع به فرد انسان، نظریهپردازی کرده و تافلر راجع به جامعهی بشری، من این دو نظر را با هم درآمیختهام و نسبتی بین رشد اقتصادی و رشد فرهنگی یک جامعه برقرار کردهام.
در عصر شکار سطح نیازهای انسان در حدّ نیازهای فیزیولوژیک است و انسانی که در این سطح زندگی میکند، نیاز به امنیت برای او اولویت اصلی نیست زیرا به شدّت درگیر زمان حال است و مفهوم آینده برای او شکل نگرفتهاست. ولی در عصر کشاورزی نگاه به آینده مفهوم پیدا میکند زیرا کشاورز باید بداند کی شخم بزند، کی وجین کند و کی محصول را درو کند. پس عصر کشاورزی عصر اولویّتِ امنیت (safety) است. ضربالمثلهای «آسّه برو آسّه بیا که گربه شاخت نزنه، کلاه خودت را محکم بگیر باد نبره، ما نه سر پیازیم نه ته پیاز» ناشی از طرحوارههای عصر کشاورزی هستند. صنعتی شدن که با اختراع ماشین بخار آغاز شد، بسیاری از تعاملات جامعهٔ بشری را تغییر داد .
از مهمترین این تغییرات، لغو بردهداری بود چرا که هزینهای که برای نگهداری بردگان باید صرف میشد در مقایسه با هزینهٔ نگهداری از ماشین مقرون به صرفه نبود . همینطور شکلگیری فمینیسم (یا دادن فرصت شغلی برابر به زنان) نیز در این عصر شکلگرفت. زیرا انرژی مکانیکی جای انرژی عضلات را گرفت و نقش کارگر تغییر کرد . جوامع «درحال گذار» همچون جامعهٔ ما که در مرز بین عصر کشاورزی و عصر صنعت گیر کردهاست، نمودهای جمعی و فراگیری از اسکیزوفرنی فرهنگی را به نمایش میگذارند .
در جامعه صنعتی (مُدرن) علاوه بر رفع نیازهای فیزیولوژیک، امنیت هم برای اغلب مردم تأمین میشود زیرا نهادهای مدنی برقرارکنندهٔ امنیت بهوجود میآیند، دولت شکل میگیرد و تأمین اجتماعی ایجاد میشود پس انسانها به طبقهٔ بالاتر نیازهای مازلو صعود میکنند، نیاز به عشق و محبّت اهمیت زیادتری پیدا میکند و نیاز به احترام نیز در این عصر اولویت بالایی پیدا میکند. در عصر اطلاعات که با اختراع ماشینهای محاسبهگر (کامپیوتر) شروع شد، ماشینهای هوشمند جای انسان را در مدیریت ماشینهای مکانیکی گرفتند و اتوماسیون به مکانیزاسیون افزوده شد.
انسانها با اختراع یک «شبه مغز» درگیری بیشتری با مساله ماهیت هوش و آگاهی پیدا میکنند و افزایش اوقات فراغت، درگیری شمار بیشتری از مردم را با مساله «معنای زندگی» ایجاد میکند. انسانی که از دغدغهٔ دائمی نیازهای فیزیولوژیک و نیاز به امنیّت، عشق و احترام آزاد شده باشد بیشتر درگیر کشف خویشتن، آفرینش خویشتن و کشف معنای زندگی است، پس self-actualization (تحقّق خویشتن) نیاز عمدهٔ این فرد میشود.
در جامعه پَسامُدرن کسی که مطیع است از حیث روانی مریض محسوب میشود در حالیکه در جامعه فئودال (کشاورزی) کسی که خلاّق و آزاداندیش است مریض است. به قول «میشل فوکو» در کتاب «تاریخ جنون»:
« آنچه در یک دورهٔ تاریخی ملاک سلامت روان است در دورهٔ تاریخی دیگر نشان بیماری میشود!»
مشکل جایی است که در یک جامعه همزمان، طرحوارهها، باورها و نگرشهای دورههای مختلف تاریخی در کنار هم جاری باشند، در نتیجه انسانها دچار تناقض و تعارض و تضادّ دائمی درونی خواهندبود. پدیده ای که «داریوش شایگان» آن را «اسکیزوفرنی فرهنگی» نامیدهاست.
شایگان میگوید:
«اگر به اسکیزوفرنی فرهنگی آگاه شوید، ذوحیاتین میشوید، هم میتوانید در آب زندگی کنید و هم در زمین. اما اگر به آن آگاه نباشید، فلجتان میکند. درواقع اسکیزوفرنی فرهنگی مانند یک کمپلکس است که اگر روانکاویاش کنید و بشکافیدش، میفهمید که شما دو دنیا دارید که الزاماً باهم نمیخوانند. اما شما میتوانید با این دو دنیا کنار بیایید و بازی کنید، منتها کلیدهای مختلف میخواهد امّا اگر این عقدهها گشوده نشوند، شما را تسخیر میکنند.»
جوامع «درحال گذار» همچون جامعهٔ ما که در مرز بین عصر کشاورزی و عصر صنعت گیر کردهاست، نمودهای جمعی و فراگیری از اسکیزوفرنی فرهنگی را به نمایش میگذارند که به نمونهای از آن در مقالهٔ «فمینیسم شترمرغی» اشاره کردهام و در کتاب «حرفهایی برای امروزیها» (انتشارات بهار سبز) به تفصیل به آن پرداختهام.
در دیدگاههای طرح شده در این مقاله، توسعهٔ فرهنگی معلول رشد اقتصادی و ایجاد ارزش افزوده هستند. قطعاً این دیدگاه همانند هر دیدگاه دیگری در علوم انسانی مورد نقدهای جدّی قراردارد. پیش از این در یادداشت دیگری با عنوان «فوکو-مارکس-فرهنگ-اقتصاد» به ارتباط دوسویهٔ اقتصاد و فرهنگ پرداختهام.
این یادداشت به عنوان سخنرانی در اوّلین کنفرانس صنعت سلامت ایران با تمرکز بر دارو که در دوّم دیماه 1395 توسط شرکت روما در مرکز اسناد کتابخانهٔ ملّی ایران برگزار شد ارائه شدهاست. عنوان سخنرانی «هرم نیازها، توسعهٔ فرهنگی و بازار هدف» بود. بخش مربوط به بازاریابی آن سخنرانی از این یادداشت حذف شد.
سایت دکتر محمدرضا سرگلزایی
گروه گزارش/
« صدای معلم » در گزارشی به تاریخ 8 خرداد 1399 از اقدام مدیر کل آموزش و پرورش استان زنجان در شکایت از « عبدالعظیم همایونی فرد » مدیر کانال تلگرامی " صدای زنجان " انتقاد کرده و نوشت : ( این جا )
« بر اساس اخبار رسیده و نیز شنیده ها ؛ « ابراهیم رفیعی » مدیر کل آموزش و پرورش استان زنجان علیه برخی فعالان شبکه های اجتماعی و ادمین کانال های تلگرامی شکایت کرده است .
یک از شکایت ها علیه « عبدالعظیم همایونی فرد » می باشد .
در ابلاغیه ای که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته است بر خلاف روال معمول نه نام شاکی قید گردیده و نه اتهامی درج شده است اما از ایشان خواسته شده است تا ظرف 5 روز از تاریخ ابلاغ در شعبه 7 بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب زنجان حضور یابد .
« صدای معلم » در مورد صحت و یا سقم این خبر فعلا نمی تواند اظهار نظری داشته باشد اما در صورت صحت خبر ضمن یادآوری " بخشنامه ممنوعیت شکایت مدیران آموزش و پرورش علیه رسانه ها " که در زمان سرپرستی پیشین وزارت آموزش و پرورش صادر گردیده است ؛ مدیران آموزش و پرورش را به توجه تام به " منشور حقوق شهروندی " ، گفت و گو و پاسخ گویی به افکار عمومی فرا می خواند .
پیش تر و در نشست رسانه ای وزیر آموزش و پرورش با رسانه ها ؛ « صدای معلم » انتقاد و اعتراض خود را نسبت به شکایت وزارتخانه علیه یک معلم و نیز اخراج محمد حبیبی فعال صنفی و جایگزینی فرهنگ امنیتی به جای امنیت فرهنگی اعلام کرد . ( این جا ) »
علی رغم انتشار این گزارش اما اداره کل آموزش و پرورش زنجان اقدامی برای متوقف کردن جریان شکایت انجام نداد تا آن که شعبه هفتم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب زنجان « قرار منع تعقیب " برای متشاکی صادر کرد .
با آن که اتهام از سوی آموزش و پرورش زنجان « توهین ، افتراء و نشر اکاذیب » بیان شده بود اما بازپرس اعلام کرده هیچ گونه مدرک قطعی و یقین آور برای اثبات ادعای شاکی ارائه نگردیده است .
آقای همایونی به « صدای معلم » می گوید : قصد من فقط بهبود وضعیت آموزش و پرورش این استان است و با آن که فرهنگی نیستم اما پی گیر مسائل این حوزه هستم .
همایونی ادامه می دهد با وجود صدور رای برائت اما دوباره آموزش و پرورش زنجان شکوائیه ای علیه من اقامه نموده است .
انتظار من پاسخ گوئی مدیران است و دوست دارم مدیران برای حل مسائل باب گفت و گو را بگشایند .»
پرسش این رسانه از وزیر آموزش و پرورش ، مدیر کل آموزش و پرورش این استان ، مدیران زیرمجموعه وی و نیز سایر مدیران این وزارتخانه آن است که چرا به دستور العمل های وزارتی چندان پای بند نیستند و سلیقه ای رفتار می کنند ؟
چرا به جای شکایت ، باب گفت و گو و مفاهمه میان مدیران و منتقدان گشوده نمی گردد ؟
چرا افراد در هر سطحی سعی نمی کنند آستانه تحمل و نقدپذیری خویش را افزایش دهند ؟
با این گونه اقدامات در محیط تعلیم و تربیت ، قرار است کدامین الگوهای رفتاری مطلوب و مهارت شهروندی را به دیگران و به ویژه دانش آموزان و معلمان آموزش دهیم ؟
پایان گزارش/
۱۲ آبان ۱۳۸۵: ۱۴سال پیش در چنین روزی فریدون هویدا در کلیفتون ایالات متحده درگذشت. میگفت: «"مشکل جامعه ما پدرسالاری است. پدر کشنده پسر. پدری که پدر همه را درمیآورد.»
فریدون هویدا با تأکید بر این که باید رو به آینده داشته باشیم و به پیشرفت دنیای نو توجه کنیم به اساطیر ایرانی ازجمله داستان کیخسرو (در شاهنامه)، و سیمرغ (در منطقالطیر عطار نیشابوری) هم توجه زیادی داشت و معتقد بود باید از کودکی مضمون و جوهر آن را به کودکان خود بیاموزیم.
گروه گزارش/
سخنان اخیر وزیر آموزش و پرورش خطاب به معاونین و مدیران کل آموزش و پرورش استان ها در مورد " حقوق معلمان " واکنش های گسترده و بعضا تندی را در میان " معلمان " به همراه داشت . ( این جا )
وزارت آموزش و پرورش دهم آبان در اطلاعیه ای اعلام کرد : ( این جا )
« سخنان وزیر آموزش و پرورش در نشست مشترک با مدیران کل و معاونان آموزش و پرورش استانهای کشور و خطاب به مدیرانی که در این جلسه شرکت کردهاند بوده است و بر این موضوع تاکید داشته که دشواریها و کمبودهایی که در مسیر اجرای شایسته مسئولیت ها و اراده آنان خللی ایجاد نکند و از تمام ظرفیت خود برای تعیین دسترسی همه دانش آموزان به آموزش با کیفیت استفاده کنند.
در پایان این اطلاعیه تصریح شده است؛ منظور از صحبتهای پخش شده در این نشست بههیچوجه جامعه معلمان کشور که در شرایط کرونا تمام تلاش خود را برای استمرار جریان آموزش انجام دادند، نبوده است. در صورتی که سخت کوشی، مسئولیت پذیری و خلاقیت معلمان در شرایط بسیار دشوار کرونایی موجب بالندگی و افتخار کشور است. »
در همین تاریخ ؛ وزیر آموزش و پرورش در گفت و گوی زنده با شبکه خبر همین نظر را مجددا تایید و تصریح کرد .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« عضو کابینه دولت تدبیر و امید در پاسخ به این سؤال که نقلقولی از شما در فضای مجازی با این عنوان که معنای حقوقی که میگیریم این است که خدمت را بهطور کامل ارائه کنیم و هرکسی این را قبول ندارد نباید پای آن را امضا کند؛ گفت: در نشستی خطاب به مدیران کل و معاونین تلاش کردم به آنها بگویم که امسال سال خاصی است که با روشهای گذشته نمیتوانیم مسائل امسال را حل کنیم. امسال آموزشها متنوع شده و بخشی از آموزشها از طریق شبکه شاد و برخی از طریق تلویزیون ارائه میگردد و ما باید مطمئن باشیم که همه دانش آموزان از آموزش بهرهمند میشوند.
حاجی میرزایی تصریح کرد: در صحبت بالا مخاطب من مدیران کل و معاونین بودند که وقتی پستی را قبول میکنند و مسئولیتی را میپذیرند باید در ازای آن به دانش آموزان خدمت ارائه کنند و مطمئن شوند که همه دانش آموزان دسترسی کامل به آموزش دارند بنابراین بههیچوجه مخاطبان ما معلمان نبودند.
وزیر آموزش و پرورش با تشکر از زحمات دلسوزانه معلمان در شرایط کرونا گفت: معلمان در شرایط کرونا بسیار خلاقانه، مبتکرانه و مسئولانه ظاهر شدند و خانوادهها بهعنوان ناظر بر این موضوع که معلمان در این شرایط با صرف وقت بیشتر، دقت بیشتری در امر آموزش دارند را گواهی میدهند؛ بنابراین همه ما قدردان معلمان کشور هستیم. آیا مستنداتی برای رد این فرضیه و اقناع افکار عمومی در دسترس می باشند در حالی که به نظر می رسد وزن اصلی سیستم و محتوای آن را " ابن الوقت " ها با صور و عناوین دیگری بسته اند ؟
وی با اشاره به خطایی که در برخی سایتها، در برداشت از این جمله اتفاق افتاده بود و موضوع صحبت را به معلمان نسبت داده بودند، گفت: در این صحبت خودم و معاونان و مدیران کل را خطاب قرار دادم و گفتم مسئولیت 15 میلیون دانشآموز بر عهده ما است و از این طریق مدیران خود را ترغیب کردم تا دقت در کار خود را بالا ببرند. کار امروز آموزش و پرورش شبانهروزی است و باید تلاش کنیم که در کنارهم و با کمک هم آن را با موفقیت پیش ببریم. »
« صدای معلم » پس از اظهارات وزیر آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« در این نشست از رسانه ها و خبرنگاران دعوتی به عمل نیامده بود تا بتوان با مشاهده همه نشست و سخنان ایراد شده نسبت به آن نظری بیان کرد .
قیچی کردن یک تکه بدون توجه به کل جریان ضمن آن که با متدولوژی علمی سازگار نیست ؛ راه را بر قضاوت های سطحی و پوپولیستی هموار خواهد کرد و این بزرگ ترین انتقاد بر روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش است که چرا این گونه نشست ها علی رغم انتقادات همیشگی « صدای معلم » پشت درهای بسته برگزار می شوند و چرا روابط عمومی این وزارتخانه به نقش " تحلیل گری " آگاهانه و مسئولانه خود عمل نکرده و رویکرد غالب آن " انفعال " است ؟ »
پرسش « صدای معلم » آن است که کدام رسانه ، فرد و جریان از این نشست فقط یک دقیقه آن را منتشر کرده و دقیقا چه هدف و یا اهدافی را دنبال می کنند ؟ چرا محتوای این نشست به صورت کامل به آگاهی و رویت افکار عمومی نمی رسد ؟
کدام سایت این خطا را انجام داده است ؟ اگر این خطا عمدی بوده است چرا شفاف سازی نمی شود و پی گیری قانونی و حقوقی صورت نمی گیرد ؟
و اما پرسش مشخص و شفاف این رسانه از وزیر آموزش و پرورش آن است که اساسا این سخنان برای چه منظوری بیان شده اند ؟ پرسش « صدای معلم » آن است که کدام رسانه ، فرد و جریان از این نشست فقط یک دقیقه آن را منتشر کرده و دقیقا چه هدف و یا اهدافی را دنبال می کنند ؟ چرا محتوای این نشست به صورت کامل به آگاهی و رویت افکار عمومی نمی رسد ؟
مساله اصلی چه بوده که وزیر آموزش و پرورش را مجبور به این واکنش و ایراد چنین سخنانی کرده است ؟
در جریان آموزش و فرآیند تربیت ؛ " معلمان " اصلی ترین و مهم ترین بخش درگیر با دانش آموزان و جامعه " هدف " هستند . مدیران و سایر عوامل دخیل در آموزش و پرورش هم نقش پشتیبان دارند .
اگر مخاطب این سخنان " معلمان " نیستند و به اذعان وزیر آموزش و پرورش آنان وظایف خود را به نحو احسن و اکمل انجام داده و شایسته تقدیر و تشکرند ؛ پس مشکل چیست ؟ و چه کسی معترض و منتقد وضعیت موجود است ؟
اما اگر مشکلی در سیستم و گردش کار مشاهده می شود این برخورد " غیرصادقانه " و " غیرشفاف " ناشی از چیست ؟
اگر آقای حاجی میرزایی این سخنان را از روی آگاهی و اختیار بیان کرده و منطقی است دیگر چرا عقب نشینی می کند و چرا بر سر مواضع اصولی خود نمی ایستد ؟
آیا با این " چرخش ناگهانی مواضع " اتوریته و استقلالی از وزیر آموزش و پرورش بر جای خواهد ماند ؟ آیا فردا دیگر کسی سخنان وزیر را جدی خواهد گرفت ؟
برخی منتقدان عنوان کرده اند که وزیر آموزش و پرورش " ابن الوقت " است .
آیا مستنداتی برای رد این فرضیه و اقناع افکار عمومی در دسترس می باشند در حالی که به نظر می رسد وزن اصلی سیستم و محتوای آن را " ابن الوقت " ها با صور و عناوین دیگری بسته اند ؟
پایان گزارش/
نویسنده که باشی، عاشق قلم هم میشوی! آنقدر که دستانت از نبودنش سرد میشود و جای خالیاش میان انگشتانت درد میکند.
نویسنده که باشی، شیرینترین و گاه سختترین کار دنیا، کلنجار رفتن با کلمات و انتخاب آنهاست؛ و اگر مطلبی ذهن را درگیر کند، آرام و قرار نداری تا دو یار دیرینهات، قلم و کاغذ را بیابی و انرژی سنگین ذهن را با کمک کلمات و اشکِ قلم بر دل سپید کاغذ بریزی.
اکنون بدان که یکی از چاکراهای تو، قلم است. نویسنده که باشی، جایگاهت میشود کُنج اتاق، کنار پنجره، پشت میز مطالعه و سرگرمیات کتاب خواندن و مرتب کردن کتابخانه و لذتبخشترین و حساسترین خرید، مربوط میشود به خرید اوراق و قلم و کتاب و میان همهٔ دغدغههای شیرین نویسندگی و قلمفرسایی، عینکی بر چهرهات مینشیند؛ که یادگار سبز همهٔ بیخوابیها و کتاب خواندنها و قلمزدنهاست.
نویسنده که باشی، گاهی برای استراحت، سر بر بالین سپید کاغذ میگذاری و به جدال دل و عقل میروی، برای انتخاب کلمات و بستر خوابت؛ البته اگر کلمات و صدای چکاچک شمشیر دل و عقل امان دهد؛ میشود همان میز کوچک مطالعه و اینگونه است که عاشق ابزار سادهٔ کارت میشوی.
شغل ما یک ایدهٔ الهی است! میدانی چرا ؟ او، همان بزرگترین نویسندهٔ هستی، در کتاب آسمانیاش به قلم سوگند یاد کرد و اینچنین رسالت این مسئولیت سنگین را بر دوش دل ما اهالی قلم نهاد. آری!
پشت میز مطالعهٔ هر نویسندهای، یک جهان عشق متبلور از ایدهٔ الهی نشستهاست و اینجا، جایگاه تولد همهٔ کتابهاست.
«اول نوامبر، روز نویسنده، بر اهالی دل و قلم، مبارک!»
کانال انشا و نویسندگی
اگر مرغی از جوجکی در قفس بود و باشد؛ شاید هیچ وقت نداند که می توانست زندگی اش به شکل دیگری هم باشد و این حکایت ماست که هر محدودیت و زندان باشی و زندان بان داری را مانند روز روشن، بر زندگی خود به حق می دانیم و دم بر نمی آوریم؛ چرا که عادت موجب مرض است. عادت به تحقیر و اجبار و بله گفتن نسبت به ارباب انگار در وجود ایرانی و روان این انسان کهنسال ریشه های عمیقی دارد به گونه ای که به راحتی آن را می پذیرد و در نبود آن احساس خلا می کند.
در اینجا انسان ایرانی ما یک معلم است. معلمی که برای اداره آموزش یک کشور از او نه سوال می پرسند و نه جواب می خواهند. حتی برای اداره وضع خود معلم و کیفیت زندگی او هم با او کاری ندارند. معلم شده است یک برده آموزشی که هر چه می گویند و می بافند باید به گوش گیرد و به تن پوشد.
یکی از نمونه های بافندگی سران این کشور و این سیستم آموزش، راه اندازی یک برنامه ناکارآمد و کودکانه به نام پیام رسان شاد می باشد. این لباس بافته شده را به اجبار به تن معلم و دانش آموز کردند. این فقط اول راه بود.
اما در قدم بعد و تحقیر بعد، تشکیل گروه های کلاسی با نظارت چندین ناظر (مدیر، راهبر، حراست، رئیس آموزش ابتدایی و ... ) می باشد. کلاسی که باید بین معلم و دانش آموز در مدرسه شکل می گرفت و تنها معلم بود و دانش آموز، الان در یک گروه مجازی به چندین ناظر نیاز پیدا کرده است. آیا می توان گفت قوانین این کلاس مجازی، همان قوانین کلاس حقیقی در مدرسه هست؟ آیا نباید قوانین جاری و مرسوم بر یک کلاس درس حقیقی بر کلاس فضای مجازی نیز حکم فرما باشد؟ با چنین نظارت و حضوری که به نظر می رسد مبنای کارشناسی و علمی ندارد در یک کلاس مجازی، آیا محرمیت معلم و دانش آموز رعایت می شود؟ آیا این حضور نمی تواند صمیمت و راحتی معلم با دانش آموز را ضایع کند؟ آیا این دخالت و حضور در کلاس معلم توهین به شعور و مدیریت و کار و تلاش معلم نیست؟ آیا معلم نیاز به قیم دارد تا کار خود را انجام دهد؟ آیا این حضور نامتعارف و بی ثمر در کلاس مجازی، باعث از بین رفتن تمرکز معلم و دانش آموز نمی شود؟
و ....
چه کسانی چنین وضعی ایجاد کرده اند ؟
آیا خود، معلم هستند ؟
نگارنده بر این موضوع شک دارد، همین که مشخص نیست چه کسانی پشت بخشنامه ها و دستور العمل ها نشسته اند، به همان شکل نیز می توان گفت به احتمال زیاد کسانی که برای معلم ها طرح و برنامه و مدیریت ارائه می دهند از معلم ها نیستند و این موضوع که چنین قوانین و شرایطی مضحک برای کلاس های مجازی در برنامه ناشاد در نظر گرفته اند؛ باز هم نشان دهنده مشکلات فکری و مدیریتی در مراتب بالای تصمیم گیری و اجرای برنامه ها وجود دارد.
واقعا سوال مهمی هست که چرا این تعداد ناظر یا حتی یک ناظر باید در کلاس مجازی معلم باشد؟ اگر کلاس مجازی هم مانند یک کلاس حقیقی اعتبار دارد پس چنین وضعی معنا ندارد و اگر کلاس مجازی مانند یک کلاس حقیقی اعتبار ندارد پس معلم در این گروه ها چه می کند چون با این وضع کلاسی در اصل وجود ندارد. آیا این دخالت و حضور در کلاس معلم توهین به شعور و مدیریت و کار و تلاش معلم نیست؟
از نگاه دیگر می توان گفت که آیا به معلم در آموزش مجازی اعتماد ندارند ؟ اگر نتوان به یک معلم به عنوان معلم اعتماد کرد؛ به چه کسی می توان اعتماد کرد و چگونه اعتماد به معلم کرده اند که ده ها دانش آموز را به او می سپرده اند. پس این حرکت و نشاندن چندین نفر برای نظارت بر کار معلم در یک کلاس مجازی، نشان از بی اعتمادی دارد و این موضوع از دو حالت خارج نیست ؛ یا واقعا معلم هایی وجود دارند که با نام معلم توسط خود سیستم آموزش و پرورش آنها، وارد این ساختار شده است و یا اینکه این بی اعتمادی ناشی از کوته بینی مسئولان در اعتماد به معلم ها هست؛ مسئولانی که نمی دانند در هر حالت به معلم باید اعتماد کرد. به هر شکل با توجه به هر دو نگاه به موضوع بی اعتمادی نسبت به معلم، می توان گفت مشکل اصلی از طرف مدیران بر تخت نشسته هست.
البته نگاه های دیگری نیز می توان بر این حرکت نابخردانه مسئولان داشت و آن اینکه آنها در پی گروگان گیری و تحقیر جامعه معلم ها می باشند. چه این کار عامدانه یا آمرانه یا از روی حماقت و نادان مغزی باشد باز می توان گفت تحقیر و گروگان گیری معلم ها در این بین اتفاق افتاده است و احترام و مقام معنوی معلم هم حتی در چنین موارد کوچکی به بازی گرفته شده و با او به بچگی رفتار می کنند کسانی که برای انجام کار خود نیاز به ناظران، آن هم نه یکی و نه دو تا بلکه چنین نفر ناظر نیاز دارد.
نگاهی این چنین به معلم را می توان در تمام رفتارها و برنامه های سیستم آموزش و پرورش ایران یافت اما نکته چالش برانگیز این موضوع، آن می باشد که خود معلم ها چگونه چنین مواردی را ندیده گرفته و سکوت می کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
پرتال وزارت آموزش و پرورش امروز یازدهم آبان نوشت : ( این جا )
« در آیینی با حضور وزیر آموزش و پرورش روسای سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی، مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور و مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات و مشاوران وزیر در امور سنجش و ارزیابی و امور شاهد و ایثارگران معرفی شدند.
در این آیین که با حضور وزیر آموزش و پرورش و جمعی از اعضای شورای معاونان در سالن اجتماعات ساختمان شهید رجایی برگزار شد، مجتبی زینی وند بهعنوان قائم مقام وزیر و رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور، محمد حسین کفراشی بهعنوان مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات و شهریار فولادوند بهعنوان رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی منصوب و معارفه شدند.
همچنین با تکریم از فعالیتهای غلامرضا کریمی و زهرا مظفر، غلامرضا کریمی بهعنوان مشاور وزیر در امور سنجش و ارزیابی و زهرا مظفر بهعنوان مشاور وزیر در امور شاهد و ایثارگران منصوب شدند. »
در این نشست از " رسانه ها و خبرنگاران " دعوتی به عمل نیامده بود .
پایان پیام/