
علی رغم تجربه های موفق بسیاری از دانشگاه های تربیت معلم دنیا در آموزش مجازی، دانشگاه فرهنگیان در نوع خود برای این سبک آموزش ، حتی در مقابل دانشگاه های داخلی ، ناموفق به نظر می رسد و نارضایتی زیادی برای دانشجویان داشته است. از سطح پایین معماری نرم افزار و طراحی سایت به حاشیه رفته و نحوه ی اطلاع رسانی ضعیف به دانشجویان جدید الورود گرفته تا کیفیت و بار علمی کلاس های برگزار شده ، سرگردانی و دلزدگی را حداقل برای 55 هزار مشمول معرفی شده فعلی به این دانشگاه رقم زده است.
با وجود آنکه قلمرو تعلیم و تربیت نیروی انسانی از کانال این دانشگاه، همواره در کشمکش های مجلس ،دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی به یکی از پایه های اصلی سنجش کارآمدی در حوزه ی آموزش و پرورش مدنظر قرار می گیرد، لیکن کمبود نیازهای اساسی این دانشگاه در تأمین امکانات و رفاه دانشجویان، امتیاز خیلی خوب را برای این دانشگاه به نیاز به تلاش بیشتر مبدل کرده است.
ضربان قلب پورتال این دانشگاه در طی این چند ماه اخیر با عملکرد مشقت بارش، به شماره افتاده و دورانِ ناخوشی را برای خود و دانشجویان پدیدار و حداقل سه ماه ، در انتظار تحول در تنظیمات است. از نیمه ی اول بهمن ماه 1399که حدود 25497 نفر از نیروهای حق التدریس ، نهضتی و خرید خدمات به دانشگاه فرهنگیان به دور اول معرفی شدند، مشکلات رنگارنگی را از بدو ورود ،ثبت نام و شرکت در کلاس ها پشت سر گذاشتند. با استیلای علمی که از این گروه برای مسئولین دانشگاه فرهنگیان مهیا گشت، قطعا بایستی خطاها و شکست هایی که دانشجویان دور اول داشتند ، برای دور دوم، توفیق را بر می انگیخت و با غفلت در خدمات رسانی بهینه سپری نمی شد.
مقتضای دنیای امروز در شایستگی درگاه های علمی و بالاخص دانشگاه هایی که با تربیت نیروی انسانی برای دستگاه های اولویت داری چون آموزش و پرورش کانون توجه قرار می گیرند ، حداقل سر پا نگه داشتن روحیه و انگیزه دانشجویان به عنوان سرمایه های اجتماعی ، اطلاع رسانی و جلوگیری از هنجارهای نامناسب و برخورداری حداقلی دانشجویان به نقشه ی راهبردی برنامه های دانشگاه امری ضروری ست.

مع الاسف مهارت آموزان و هنرآموزان معرفی شده به دانشگاه ، در همه ی مراحل با دغدغه های ملال آور از سرگردانی در شناخت موقعیت و اطلاع از اوضاعی که در بحبوحه ی آن قرار گرفته اند ، علی الحساب وظایف اصلی و روزمرگی مدرسه و همین طور در قبال خانواده را تحت الشعاع قرار داده اند.
مدیران مدارس با استناد به نظرات والدین دانش آموزان نسبت به نیمه جان شدن فعالیت های کلاسی آموزگاران و مربیان سخت کوش در محل کار و جایگزینی آن با جلب رضایت دانشگاه و اساتید دوره ها ، یکنواختی سردی را در مدارس شاهد هستند.
مسلما معلمان حق التدریس، قریب به سه ماه است علاوه بر هول و ولای فراهم آوردن محتوای درسی برای کلاس های مجازی، به تولید محتوا برای کلاس های دانشگاه نیز مشغولند.
به رغم ناکامی های آموزش و پرورش در تعلیم و تربیت دانش آموزان و کمبود نیروی انسانی شایسته، ساماندهی حداقل 88 هزار نیرو طبق مصوبه 13 شهریور 1397مجلس شورای اسلامی به آموزش و پرورش سپرده شد. شوربختانه خرد جمعی ، فاجعه آموزش این نیروها بدون مدیریت و برنامه ریزی مناسب را مطابق با مفاد آیین نامه 30 شهریور 1398 به دانشگاه فرهنگیان سپرد که در پاسخگویی به مشکلات خود ، هنوز نوپایی را علت می دانند و تا به رشد و بالندگی برسد، زمان بسیار زیادی در چشم انداز دیده می شود. سزاوار است مسئولین دانشگاه و متولیان حمایت کننده از قانون سراسر ایراد مجلس شورای اسلامی ، بارقه ی نگاه خویش را بر پرهیز از هرج و مرج و تنویر افکار عمومی قرار داده و به جای اعمال قراردادهای مرسوم شده در دستگاه ها برای رفاه حال صدرات و مشغول کردن افراد در دایره ی مشکلات خویش، خدمت به آنان را از عهده خارج نکنند.
با این روند ورشکسته، تعداد زیادی نیروی مسعود و معزول، با شاخص های متفاوت، به میدان رقابت وارد شدند.
صرف نظر از اثناء موجود ادارات در معرفی نیروها طبق امتیازات، دانشگاه فرهنگیان با وجود در اختیارگرفتن مشمولان، به طور مشخص می بایست ، مصدر و مرکز مقدمات دوره های مهارت آموزی را با حفظ حقوق دانشجویی در اختیار ایشان قرار می داد.
از جمله معضلات اصلی معرفی شدگان به دانشگاه ، عدم برقراری ارتباط موثر با پردیس ها ( به دلیل شرایط کرونا دانشگاه ها تعطیل است و کادر اداری و آموزشی دور کار و در محل دانشگاه حضور ندارند) و راه های ارتباطی با مراکز معرفی شده در اطلاعیه ی دانشگاه برای پاسخگویی به سؤالات ، مشخص نبودن ساز وکار مراحل ثبت نام و عدم بارگذاری کدملی برخی از معرفی شدگان و احراز هویت در سامانه و خطاهای مکرر در این بخش، اصرار بر رسیدن به جواب را واجب می کند.
علی رغم تاکید دانشگاه بر درج صحیح شماره همراه و آدرس ایمیل در فرم های ثبت نام، اطلاع رسانی در باب تکمیل و یا نقص مدارک و صحت پرداخت وجه شهریه، حداقل تا دو روز پس از ثبت نام برای دانشجویان هویدا نبوده و یأس از عدم امکان ورود مجدد ، ویرایش اطلاعات و اطمینان از قطعی شدن ثبت نام بر استرسشان افزوده است. شایان ذکر است با مشکلات زیاد سایت، تمدید شدن مهلت ثبت نام روشن نبوده و تذکر بر انجام آن قبل از پایان زمان تعیین شده ، مستأصل شدن و سلب آرامش را در دانشجویان قوت بخشید.
کارشناس مسئول ارتباط با پردیس دانشگاه ها مستقر در ادارات آموزش و پرورش نیز طول مهلت ثبت نام در مرخصی یا دورکار بوده و دسترسی به ایشان مقدور نمی باشد.

( حسین خنیفر - رئیس دانشگاه فرهنگیان )
معرفی شدگان دور دوم، اغلب از تجربیات موفق و ناموفق معرفی شدگان دوره اول در شبکه های مجازی استفاده کرده و مسئولین دانشگاه تعهد و مسئولیت نسبت به پاسخگویی به آنان را منوط به نماینده کردن یک دانشجو از میان خود آنان بدون نظارت بر در جریان قرار گرفتن تمامی دانشجویان تحت پوشش ، معطوف داشته است.
مقتضای شرایط منع رفت و آمد به دلیل بیماری کرونا به لحاظ اخلاقی حکم می کند، معاونت آموزشی و روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان و پردیس های آن ، خدمات مجازی نسبت به پاسخگویی به دانشجویان را از وظایف و مصلحت اندیشی خود بداند و با عدم واگذاری آن به واسطه ها ، اسباب سردرگم شدن دانشجویان مهیا نشود.
عیب مهم دیگر در تعهدات دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی علاوه بر عدم اطلاع رسانی به موقع و صحیح به دانشجویان، تغییر مداوم دانشکده های محل تحصیل ، تأخیر چند هفته ای تا تشکیل کلاس ها و واگذاری آموزش به دانشجویان است. مضمون برنامه های هفتگی که در دور اول ارائه شد و در متن آن از شنبه تا جمعه را به طور کامل به حضور در کلاس های درس منوط می کرد، بعد از چند هفته بلاتکلیفی ، تبدیل به جلسات رفع اشکال شد و دانشجویان موظف شدند فیلم های ارسالی را ببینند و اگر اشکالی دارند بپرسند. عملا کلاسی برگزار نشد. حضور در کلاس ها از شنبه تا چهارشنبه اختیاری و تنها حاضری زدن کافی ست. کلاس های روزهای پنج شنبه و جمعه برای کارهای عملی برگزار می شود که در این قسمت هم مهارت آموزان باید نمونه های طرح درس، تدریس، اقدام پژوهی ، درس پژوهی و ... را با دانسته های خود، آماده و به اساتید مربوطه ارائه کنند.
عدم محاسبه دقیق زمان آزمون پودمان اول و حذف و اضافه محتوای دروس در منابع اعلام شده، منجر به تحریر جزوات متفاوت از سوی افراد مختلف با عنوان واسط دانشگاه و دانشجویان و وحشت باز ماندن از نکات مهم درسی و سرازیر شدن هزینه های گزاف برای چاپ کاغذی منابع بر دوش دانشجویان شد.
سودجویی افراد مطلع از برنامه های دانشگاه به جای معاونت آموزش در خاموشی دانشگاه ، باعث تحمیل خسارات زیادی به مشمولین و اشتغال زایی و کسب درآمد برای دلالان گردید.
الزام در ارائه گواهی روان خوانی قرآن و مهارت های هفت گانه ICDL تا پایان دوره ی مهارت آموزی، پای تبلیغات مؤسسات و آموزشگاه های مجاز و غیر مجاز را نیز به میدان کشانده و برای اخذ گواهینامه در مدت کوتاه بدون شرکت در کلاس ها ، با مبالغ بالا اقدام به صدور گواهینامه کرده اند.
جدای از تقصیرهای دانشجویان در قبال این انتخاب ، اعتماد بی جا به هر رسانه ی اجتماعی ، سکوت و عدم مطالبه گری در باب اصلاح شرایط حاکم، بُعد روانی مسئله و خطا رفتن دنشجویان به جهت اهمال دانشگاه و بی برنامگی مشهود در این وادی ،مسلما وقتی قرار باشد ظرف مدت دو ماه ، برای آمادگی در آزمون پودمان اول ، با این حجم از مطالب ، جزوات و فیلم ها، انتظار کمیت را داشته باشیم، افزون بر تهدید سلامت جسمی ، کیفیت آموزش در کلاس های درس به مخاطره می افتد. اولویت برنامه های مهارت آموزان در حال حاضر قبولی در آزمون ، جذب و استخدام است نه موضوع دیگری!
ترس دانشجویان از ابتلا به کووید 19و بازماندن از شرکت در آزمون نیز مطرح است و متأسفانه احتمال آنکه روز آزمون به دلیل اخلال در بازشدن سایت نتواند از تلاش و زحمت خود نتیجه بگیرند، می طلبد توصیه ی دانشگاه برای این مسئله نیز شنیده شود. آیا تکرار آزمون مقدور است؟ عاقبت و آینده ی شغلی دانشجویان در این شرایط چه می شود؟
علت تبعیض میان مهارت آموزان و هنرآموزان در لحاظ دروس فرهنگی (تاب آوری اجتماعی، گام دوم انقلاب و هنرهای تجسمی و ...) در آزمون پودمان اول و تفکیک این دروس در قالب آزمونی جداگانه برای هنرآموزان به چه علت بوده و پریشان نگه داشتن دانشجویان تا کی ادامه داد؟ مسئولان ذی نفع و ذی صلاح برای آسوده خاطر شدن اساتید و دانشجویان ، در متمرکز یا غیر متمرکز بودن آزمون به صورت استانی و سراسری چه موقع تصمیم گیری نهایی را خواهند داشت؟
سزاوار است مسئولین دانشگاه و متولیان حمایت کننده از قانون سراسر ایراد مجلس شورای اسلامی ، بارقه ی نگاه خویش را بر پرهیز از هرج و مرج و تنویر افکار عمومی قرار داده و به جای اعمال قراردادهای مرسوم شده در دستگاه ها برای رفاه حال صدارت و مشغول کردن افراد در دایره ی مشکلات خویش، خدمت به آنان را از عهده خارج نکنند.
امید است، مسئولین دانشگاه فرهنگیان با توجه به فصاحت کلام در بیان مشقت تحمیل شده به اکثر نیروهای حق التدریس، نهضتی و خرید خدمات ،ضمن قبولی وجود نقایص موجود در قانون و حقوق دانشجویی دانشجویان در دانشگاه فرهنگیان ، فرصت را مغتنم شمرده و نسبت به مشکلات مطرح شده ، به دور از پراکنده گویی ، وقت مصاحبه ای را منظور نموده و سؤالات متداول را با راهکارهای عینی پاسخ دهند.
محکم و صحیح کار کردن و متعهد بودن نسبت به آنچه می پذیریم ، عزت نفس ، صحت عقل و استطاعت اخلاق را در متصدیان هر شغل چون انصاف جلوه گر می کند. لذا حفظ آرامش و آسایش افراد را وابسته به استعمار در اجرای اوامر جبری نکنیم.
دانشجویان طبق ماده ی 46 اساسنامه حقوق دانشجویی ، « حق انتقاد و مطالبه گری » ؛ می توانند از عملکرد مسئولان دانشگاه و سیاست ها و رویه های کشور انتقاد کنند و نقد خود را از مسیرهای قانونی از جمله نشریات دانشجویی ، شورای صنفی و رفاهی و تشکل های اسلامی بیان کنند.



این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

امروز شنبه 28 فروردین جمعی از معلمان فارغ التحصیل دانشسراها تجمع اعتراضی برگزار کردند .
نخستین تجمع ساعت 10 صبح در برابر دیوان عدالت برگزار گردید سپس این گروه از معلمان در برابر وزارت آموزش و پرورش جمع شده و با سر دادن شعارهایی خواهان رسیدگی مسئولان به " مطالبات قانونی " خود گردیدند .
یکی از این معلمان به « صدای معلم » گفت :
« آن زمان ما که به دانشسرا رفته و مشغول تحصیل شدیم وزارت آموزش و پرورش به ما تعهد داد زمانی که دوره دانشسرا تمام شد بلافاصله ما را استخدام کنند و آن دوره 4 ساله دانشسرا برای " سنوات خدمت " حساب شود .
تا سال 91 آن دو سال و نیم پس از آن که دانشسرا تمام شد در هیچ اداره ای ما نمی توانستیم مشغول به کار شویم چون نسبت به خدمت در آموزش و پرورش تعهد داشتیم .
سال 1391 ، دیوان عدالت اداری رای وحدت رویه را صادر کرد که آن چند سالی را که بیکار بودیم برای سنوات محاسبه نماید حتی پول بیمه آن چند سال را هم به حساب سازمان بازنشستگی پرداخت کردیم .
الان وزارت آموزش و پرورش می خواهد آن حدود 3 سال سنوات خدمتی را حذف کند و هم آن 4 سالی را که در دانشسرا تحصیل کردیم را حساب نکند .
این معلم معترض تصریح کرد که وزارت آموزش و پرورش به علت فقدان برنامه که اکنون با بحران کمبود معلم رو به روست به ما فشار می آورد .
وی در پاسخ به این پرسش که اقدام مسئولان وزارت آموزش و پرورش در برابر این خواسته شما چه بوده گفت که آقای لاشکی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش به ما گفته که در مجلس داریم روی آن کار می کنیم اما ما به این حرف ها اعتمادی نداریم .
تاکنون پاسخ مشخصی به این اعتراضات از سوی مسئولان وزارت آموزش و پرورش داده نشده است .

معلم دیگری به صدای معلم گفت :
« من سال 1372 ورودی تربیت معلم دانشسرای شهریار بودم . دو سال تربیت معلم طول کشید و سال 1374 باید استخدام می شدیم .
وقتی مراجعه کردیم به ما گفتند که در حال حاضر " ردیف استخدامی " نداریم .
حتی وزارت آموزش و پرورش متعهد شده بود که دو برابر آن یعنی 4 سال در این جا بمانیم و خدمت کنیم .
سال 74 تا 75 چون تعهد داده بودیم مجبور شدم به عنوان کارگر خدماتی اکباتان کار کنم .
بستگان ما به کنایه می گفتند که تربیت معلم خوانده ای که کارگر خدماتی شوی ؟!
کلی پی گیری کردیم و وزارت آموزش و پرورش به ما می گفت که برای تهران ردیف نداریم و اگر می خواهید به قزوین بروید .
آن زمان قزوین هم جزء تهران بود و مجبور شدم قبول کنم .
مرا به دورترین منطقه یعنی آوج فرستادند .
از لب جاده تا آن روستایی که تدریس می کردم 50 کیلومتر فاصله خاکی بود .
6 سال در آن منطقه محروم من درس دادم .
بعدا قزوین مستقل شد و به ما گفتند که شما دیگر نمی توانید به تهران برگردید و باید پنج سال بمانید تا به عنوان نیروی موقت فرم پر کنید .
سال ششم این فرم را تایید کردند .
پس از آن انتقالی گرفتم و به شهر قدس آمدم .
فقط به خاطر سوء مدیریت و فقدان برنامه ریزی این مسئولان سختی ها کشیدیم .
اگر نیرو لازم نداشتید چرا ما را از دبیرستان جذب دانشسرا کردید در حالی که می توانستیم در بهترین دانشگاه ها درس بخوانیم .
آزمون گرفتید و مصاحبه و گزینش و.. بعد بگویید ردیف نداریم !
این معلم معترض در برابر این پرسش که چند نفر وضعیت شما را دارند پاسخ داد : دقیقا نمی دانم اما در منطقه من حدود 60 نفر همین وضعیت را دارند .
مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ما می گویند که داریم پی گیری می کنیم که دیوان عدالت اداری رای را برگرداند اما من خوش بین نیستم .
به نظر من مقصر خود وزارت آموزش و پرورش است که به این طریق می خواهد کمبود معلم را جبران کند .
آن اول خدمت ما بود و این هم آخر خدمت ما .
معلمان معترض شعارهایی علیه مسئولان وزارت آموزش و پرورش دادند .
آنان خواهان استعفا و یا برکناری علی اللهیار ترکمن معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش شدند .










پایان گزارش/

«مر رسن را نیست جرمی ای عَنود
چون تو را سودای سر بالا نبود»
در دفتر سوم، مولوی مفهومی کاربردی را در قالب «سودای سربالا» مطرح میکند.
خاستگاه این تعبیر، وضعیتی است که کسی ته چاهی گیر کرده است؛ از بالا، بیرون چاه، برایش طنابی میفرستند تا او با آن خود را بالا کشیده و نجات یابد. ولی او این کار را نمیکند. طناب را بهدست نمیگیرد و از آن آویزان نمیشود. تعبیر و توصیف مولوی در مورد چنین شخصی آن است که او «سودای سربالا» ندارد.
وقتی کسی سودای سربالا و اشتیاق رهایی و میل به گریز و خیال جابهجا شدن را ندارد، هیچ عامل و زمینۀ دیگری نمیتواند او را نجات دهد و یا تأثیری در زندگی او داشته باشد. بیشتر شبیه کسی هستیم که حتی در آخرین لحظات غرق شدن نیز از دیگری میخواهد تا بهجای او فریاد زند و تقاضای کمک کند. در حالی که «میداند» در حال فرو رفتن است، سودای رهایی و نای تحرک ندارد.
وقتی کسی عَنود است و عناد میورزد و قصدی برای جنبیدن ندارد و سودای سربالا را در دل و دمِاغ خود نمیپرورد و ته چاه را خوش میدارد و با بیرون از چاه میانهای ندارد؛ وقتی دستی به سوی «رسن» دراز نمیشود تا به آن بیاویزد، از دست رسن چه کاری برمیآید؟
تا کسی میل و تمنای خروج نداشته باشد همیشه داخل جایی که هست، خواهد ماند. برکشیدن خود، نیازمند تقلاست و اول شرط تقلا، سودای سربالاست. سودای سربالا نیز مستلزم برگرفتن نگاه از ته چاه و چرخاندن سر به سمت بالاست. تقاطعِ سودای سربالایی که در درون است با سری که به سمت بالا چرخیده است، رسن را به وسیلهای برای رهایی و بیرون آمدن از ته چاه بدل خواهد کرد.
واضحتر از این چگونه میشد یک آموزۀ مهم برای ترغیب و تشویق را در قالب واژه ریخت و عرضه کرد. وقتی خودت نخواهی و میلی در درونت نجوشد و فوران نکند، هیچ چیز بهکارت نخواهد آمد.
میتوان نگاه کرد و دید، اما نخواست و متمایل نشد. میتوان شنید اما اعتنایی نکرد و نفهمید. میتوان خواند و فهمید اما «دانسته» و «فهمیدهشده» را به عمل گره نزد و قدمی به سمت جلو برنداشت.
آنچه که امروز در ادبیات مربوط به توسعه، پیشرفت، مدرنیته و مدرنیزاسیون مطرح است، تمامی آنچه که پیرامون عقبماندگی تاریخی ما از روند توسعه و ترقی و جا ماندن از قافلۀ شتابآلود جهان مدرن، مشروحاً گفته و شنیده میشود، با مفهوم «سودای سربالا» توضیح دادنی است.

کسی که مقیمِ ته چاه است، سرش را به بالا نمیچرخاند، دستش را به سمت رسن دراز نمیکند، نمیخواهد به وسیلۀ آن خودش را بالا بکشد، حتی آنانی را که آن بالا ایستاده و او را تشویق به تقلا میکنند به دیدۀ تردید یا تحقیر مینگرد، محکوم به عقب ماندن است، درجا زدن در همان تهِ چاه.
ما بیشتر «میدانیم» و کمتر «میخواهیم». علم ما نسبت به امور با میل ما نسبت به آنچه که باید بخواهیم، تطابق ندارد و همعنان نیست. انبان ذهن ما مملوّ از اطلاعات است ولی در روح و روان ما میلِ سربالا یا وجود ندارد یا کم رمق است. بیشتر شبیه کسی هستیم که حتی در آخرین لحظات غرق شدن نیز از دیگری میخواهد تا بهجای او فریاد زند و تقاضای کمک کند. در حالی که «میداند» در حال فرو رفتن است، سودای رهایی و نای تحرک ندارد.
ریشۀ این عدم تقارن و عدم تطابقِ «علم و میل» در کجاست و عنان آن به دست کیست؟
کانال آگورا

در تاریخ 29 مارس 2021 (نهم فروردین 1400) اجلاس مجازی وزیران آموزش و پرورش کشورهای عضو یونسکو با هدف بهبود آموزش و راهکارهای پیشگیری از عقب ماندگی تحصیلی دانش آموزان برگزار گردید .
این اجلاس روی ۳ محور اساسی متمرکز بود:
* بازنگه داشتن مدارس، اولویت دهی و حمایت از معلمان
* ترک تحصیل دانش آموزان و خسارت وارده بر یادگیری
* تحول دیجیتال و آینده ی آموزش
بر اساس گزارش مدیر کل یونسکو خانم اودری آزولی حدود ۱/۶ میلیارد دانش آموز یعنی ۹۱درصد کودکان واجب التعلیم جهان در اثر ویروس کرونا به تعطیلی کشیده شده اند. امروز پس از گذشت یک سال، دوسوم دانش آموزان یعنی حدود یک میلیارد نفر هنوز با تعطیلی مدارس دست و پنجه نرم می کنند.

بحران اقتصادی اثرات نامطلوبی بر بودجه آموزش گذاشته است. حدود 100میلیون کودک با تعطیلی متوسط 15هفته کلاس درس در سراسر جهان ، خود را بدون کسب مهارت های اساسی خواندن می یابند.
11میلیون دانش آموز دختر شاید هرگز به مدرسه برنگردند.
بیماری کرونا سه اصل اساسی را در آموزش و پرورش کشورهای جهان اثبات کرد:
اصل اول: مدرسه غیرقابل جایگزین است . مدرسه جایی است که یاد می گیرید از شما حمایت می شود ، تغذیه می شوید و تعامل اجتماعی را یاد می گیرید. یک راه حل این معضل توجه به معلمان و اولویت دادن به واکسیناسیون آن ها است .
اصل دوم: انعطاف تدریس در مدارس و آموزش نوآورانه در شرایط بحران های کنونی و آتی ملی و جهانی است.
اصل سوم: این که هیچ پرده یا نمایشگری جای فرآیند فراگیر یا معلم را نخواهد گرفت ، زیرا این معلم است که از طریق روش تدریس، آموزش های عاطفی و انسانی را به فراگیران می آموزد.
بنابراین نیاز به احیای آموزش داریم و این تنها با بازگشایی مدارس و با رعایت نکات ایمنی امکان پذیر است و برای این منظور 100میلیون معلم و دست اندرکار آموزش می باید در اولویت واکسیناسیون قرار گیرند.
تعطیلی مدارس اثرات نامطلوبی روی دانش آموزان ، معلمان و والدین داشته است و عواقب آن ممکن است به نسل ها صدمه بزند.
اختلال ناشی از این همه گیری، اختلال آموزشی نیست بلکه اختلال عاطفی نیز هست . همان گونه که اطلاع دارید دغدغه یک سال پیش ، دغدغه بسته شدن مدارس بود اما امروز چگونگی بازگشایی آن ها است.
- در 107 کشور جهان، مدارس کاملاً باز است که حدود 400 میلیون دانش آموز در آن ها مشغول به تحصیل هستند . در 30 کشور جهان مدارس بسته اند که 165 میلیون دانش آموز در آن ها اشتغال به تحصیل داشته اند و در 70 کشور جهان مدارس نیمه تعطیل هستند که 920 میلیون دانش آموز را تحت پوشش دارند.
مدارس سراسر جهان حدود ۶/۵ ماه یعنی دوسوم سال تحصیلی را تعطیل بوده اند که نسل ما هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده است.
بسیاری از کشورها یعنی 133 کشور راه حل آموزش تلفیقی را طی 13-12 ماه گذشته در پیش گرفته اند و از تلویزیون ، رادیو و آموزش از راه دور (آنلاین) استفاده کرده اند اما عواقب این نوع آموزش ها در ماه های آتی و تا یکسال آینده چه خواهد بود؟

تحقیقات یونسکو نشان می دهند که هر ماه یادگیری با این شیوه یعنی تعطیلی مدارس ، دو ماه به یادگیری در حالت عادی خسارت وارد می کند و این بسیار نگران کننده است.
طبق برآوردها 101 میلیون کودک و نوجوان به حداقل مهارت ها دست نخواهند یافت و 500 میلیون نفر دیگر در صورت تداوم بحران در معرض این خطر قرار خواهند داشت. پس ما به تعهد سرمایه گذاری و نیروی ویژه ای برای جبران این خسارت نیاز خواهیم داشت .
یک راه حل این معضل توجه به معلمان و اولویت دادن به واکسیناسیون آن ها است.
از 14 تریلیون دلار اختصاص یافته به مبارزه با کوید 19 در سال 2020 تنها 2 درصد آن به آموزش اختصاص یافته است . ماموریت ما پیشگیری از بروز فاجعه نسلی است و این نیاز به نوعی همبستگی ملی و جهانی داریم و به عبارتی به یک ائتلاف جهانی نیازمندیم.
ارسال کننده : دکتر احد نویدی

بیش از پنج ماه است که از ساخت واکسن ویروس کرونا می گذرد و بالاخره جناب آقای روحانی اعلام کردند که صبوری برای ساخت واکسن داخلی باعث مرگ و میر بیشتر شهروندان می شود و بخش خصوصی از هر طریقی که می تواند با ارز نیمایی واکسن وارد کند.
در نئولیبرالترین کشورهای دنیا هم دولت در حوزه هایی مانند آموزش، بهداشت، حمایت از خانواده های پرجمعیت، کهنسالان، افراد از کارافتاده و امثالهم دخالت می کند و تلاش می کند تا از کیفیت آموزش و سلامت شهروندان مطمئن شده و از گسترش فاصله افسارگسیخته طبقاتی جلوگیری نماید. در مقابل آنها سعی می کنند، از حوزه های پول ساز و پردرآمدی مانند فولاد، خودرو سازی، پتروشیمی و نفت یا حوزه هایی مانند بانکداری، ورزش و هنر و تلویزیون فاصله بگیرند و تا آنجا که می توانند دست بخش خصوصی را برای سرمایه گذاری در این حوزه ها باز بگذارند و جز در دریافت مالیات هیچ گونه دخالتی در نحوه اداره و عملکرد آنها نداشته باشند.
اما در ایران که دهه هاست شعار اصلی اش مبارزه با سرمایه داری است، خصوصی سازی منطقی کاملا مقابل جوامع نئولیبرال دارد. منطقی که حتی تمام نئولیبرال های افراطی غرب را هم انگشت به دهان می گذارد.
در ایران (برعکس دنیا) دولت علاقه ای به قبول مسئولیت در حوزه های هزینه بری مانند آموزش، واردات واکسن و بهداشت، خدمات اجتماعی- رفاهی و امثالهم ندارد و از هر فرصتی برای واگذاری این حوزه ها به بخش خصوصی دریغ نمی کند. (نمونه های متعدد حمایت سیاست مداران و حاکمان از واگذاری مدارس و دانشگاهها و خوابگاههای دانشجویی و بیمارستان ها به بخش خصوصی حاکی از آن است که دولت علاقه ای به در دست نگه داشتن ارگان هایی که مصرف کننده صرف بوده و پولی به خزانه واریز نمی کنند، ندارند.)
در مقابل بخش های اقتصادی پول سازی مانند مخابرات، خودرو سازی، فولاد، ذوب آهن، بانک یا حوزه های تبلیغاتی مانند ورزش و تلویزیون [که در تمام کشورهای لیبرال خصوصی است] چیزهایی هستند که دولت ها چهار دست و پا خود را به روی آنها انداخته و با هیچ منطق و استدلالی حاضر به کوچکترین عقب نشینی و واگذاری آنها به بخش خصوصی را ندارند.
این اقتصاد دولتی عجیب و غریب و خاص ایران به چند طریق زمینه رانت خواری و فساد اقتصادی گسترده را ایجاد می کند. اول آنکه به مدیران رانتی با حقوق های نجومی نیاز است. دوم آنکه علت انتخاب اغلب این مدیران نه تخصص بلکه روابط با حاکمان است و به علت عدم کارآیی مشکلات فراوانی ایجاد کرده و باعث ورشکستگی آن صنعت و حرفه می شود. (به مدیران استقلال و پرسپولیس که تفاوت میان توپ و چغندر را نمی دانستند و نمی دانند را به خاطر بیاوریم) و سوم آنکه بستر مناسبی برای رانت خواری و پول شویی و فساد ایجاد می کنند و چهارم آنکه باعث افت بیشتر کیفیت حوزه بهداشت سلامت و آموزش برای مردم به ویژه اقشار فرودست می شود.

نکته:
یکی از شروط مهم برای بر عهده گرفتن مسئولیت های دولتی در بسیاری از کشورها جهان این است که فرد مورد نظر هیچ گونه فعالیت اقتصادی ذینفع مرتبط با پست پذیرفته شده نداشته باشد. به عنوان مثال کسی که می خواهد در یک کشور غربی وزارت نفت یا نمایندگی مجلس را بر عهده بگیرد، باید هیچ گونه فعالیتی از سوی او و نزدیکانش در حوزه نفت آن کشور در بخش خصوصی صورت نگیرد (چرا که شائبه تصویب قوانین به نفع منافع فردی پیش خواهد آمد) در ایران بسیاری از مسئولان و نزدیکانشان به عنوان فعالین اصلی حوزه کاری وزیر و وکیل مورد به شمار می روند و از این طریق از رانت های کلانی برخوردار می شوند.
کانال خرمگس
گروه گزارش/

« یارمحمد حسین بر » یکم مرداد 1397 توسط « سیدمحمد بطحایی » وزیر وقت آموزش و پرورش به عنوان مدیر کل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش منصوب شد .
حسین بر پیش تر ، معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی اداره کل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان بود .
بطحایی در حکم خود چنین نوشته بود : ( این جا )
« محسن حاجی میرزایی » دهم شهریور 1399 حسین بر را به عنوان « رئیس مرکز برنامهریزی نیروی انسانی و امور اداری » منصوب کرد . آیا مرکز سنجش و پایش می تواند گزارشی جامع از همه بخش های این وزارتخانه به افکار عمومی ارائه کند ؟
در حکم حاجی میرزایی چنین آمده بود : ( این جا )
« با توجه به صلاحیت و تجربیات جنابعالی، بنا به پیشنهاد معاون برنامهریزی و توسعه منابع، به موجب این ابلاغ بهعنوان «رئیس مرکز برنامهریزی نیروی انسانی و امور اداری» منصوب میشوید.
امید است با اتّکال به خداوند متعال، پیروی از منویات مقام معظم رهبری «مدظلهالعالی» و سیاستهای ریاست محترم جمهور، با مشارکت و همفکری مدیران، کارشناسان و جلب مشارکت نیروهای زُبده و خبره، ضمن توجه به اولویتها و سیاستهای وزارت متبوع، در اجرای موارد ذیل اهتمام جدی داشته و نتیجه اقدامات را مستمراً به اینجانب گزارش نمایید:
- ایجاد انسجام و یکپارچهسازی مدیریت شناسایی، تأمین، بهکارگیری، سازماندهی، آموزش منابع انسانی آموزش و پرورش در چهارچوب زیر نظام تأمین و تربیت نیروی انسانی و سایر اسناد تحولی.
- پیگیری مستمر در جهت انطباق کامل برنامههای درسی دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی با اسناد تحولی، فعالسازی گروه برنامهریزی تربیتمعلم و پیگیری مداوم مصوبات آن.
- طراحی و اجرای برنامه سنجش صلاحیت حرفهای فرهنگیان بر اساس اسناد تحولی و تعامل با دانشگاههای فرهنگیان و شهید رجایی در خصوص اجرای دورههای آموزشی برای شاغلین، متعهدین خدمت و پذیرفتهشدگان ماه 28 با استفاده از فناوریهای نوین و شبکه آموزشی دانشآموز.
- اقدام در جهت تهیه و راهبری برنامههای سنواتی مدیریت تشکیل کلاس، چابک سازی نظام اداری و ساماندهی و اصلاح ساختار و تشکیلات انسانی آموزش و پرورش با تعامل مؤثر و سازنده با سازمان امور اداری و استخدامی.
- خطمشی گذاری، مدیریت، راهبری و نظارت یکپارچه بر تحولات کمی و کیفی نیروی انسانی اعم از توانمندسازی، افزایش بهرهوری، سازماندهی، ارتقای شغلی، نقل و انتقال، مرخصی، مأموریت بازنشستگی و هرگونه ورود و خروج نیرو در آموزش و پرورش و ارائه گزارشهای مدیریتی.
- مطالعه و بررسی نظام حقوق و دستمزد و ارائه طرحهای اصلاحی بهمنظور ایجاد هماهنگی در پرداختهای پرسنلی و جبران خدمات از طریق مبادی قانونی.
- همکاری مستمر با حوزه فناوری در جهت یکپارچه سازی سامانهها، به خصوص سامانههای جامع دانشآموزی، نیروی انسانی و مالی، تهیه و ارائه سالنامههای آماری و تهیه داشبورد مدیریتی نشانگرها و شاخصها برای بهرهبرداری مدیران سطوح مختلف. »
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا « حسین بر » بر اساس حکم بطحایی تا چه میزان در تحقق موارد نه گانه موفق بود ؟

معیار ارتقا از سمت پیشین به عنوان «رئیس مرکز برنامهریزی نیروی انسانی و امور اداری» چه بود ؟
حسین بر در تحقق موارد هفت گانه حاجی میرزایی چگونه عمل کرد ؟
اگر صلاحیت و تجربیات معیار واقعی برای وزیر آموزش و پرورش بوده است چه اتفاقی افتاد که ظرف حدود هفت ماه حسین بر از سمت خود برکنار شد ؟
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« وزیر آموزش و پرورش طی حکمی، « ناصر سلیمان زاده» را به عنوان «رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و امور اداری» منصوب کرد.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، متن حکم محسن حاجی میرزایی به شرح زیر است :
با توجه به صلاحیت و تجربیات جنابعالی، بنا به پیشنهاد معاون محترم برنامه ریزی و توسعه منابع، به موجب این ابلاغ به عنوان «رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و امور اداری» منصوب می شوید.

امید است با اتکال به خداوند متعال، پیروی از منویات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) و سیاست های ریاست محترم جمهور، با مشارکت و همفکری مدیران کارشناسان و جلب مشارکت نیروهای زبده و خبره، ضمن توجه به اولویت ها و سیاست های وزارت متبوع، در اجرای موارد ذیل اهتمام جدی داشته و نتیجه اقدامات را مستمر به اینجانب گزارش نمایید. » اگر یک مدیر در این نظام برابر این پرسش جدی قرار بگیرد که دلایل فنی و کارشناسی برای عزل و نصب ها چیست چه حرف تازه ای جز قالب های کلیشه ای مانند " عزل و نصب ها از اختیارات هر مدیر است ، من با این فرد بهتر کار می کنم ، به او اعتماد دارم و... " خواهد داشت ؟
البته در این حکم کوتاه به موارد پیشین اشاره ای نشده است اما باز هم سخن از صلاحیت و تجربیات به میان آمده است .
واقعا این پرسش جدی مطرح است که این عزل و نصب ها بر چه اساس و معیاری صورت می گیرد ؟
پیش تر صدای معلم در گزارشی با عنوان « از " سالنامه سنجش " و یا " گزارش ملی آموزش و پرورش " چه خبر » پرسش هایی را مطرح کرده بود :( این جا )
این رسانه ضمن استناد به سخنان رئیس پیشین مرکز سنجش و پایش کیفیت وزارت آموزش و پرورش پرسیده بود :

« نخستین پرسش « صدای معلم » از رئیس مرکز سنجش و پایش وزارت آموزش و پرورش آن است که آیا مطالعاتی در زمینه تغییر ساختاری حوزه فعالیت خود داشته است ؟
کار سالنامه سنجش و یا " گزارش ملی آموزش و پرورش " به کجا رسیده است و آیا اساسا در این زمینه فعالیتی صورت گرفته است ؟
بررسی وضعیت عملکرد مرکز سنجش و پایش وزارت آموزش و پرورش نشان می دهد که این مرکز تاکنون جز صدور بخشنامه های تکراری و کلیشه ای در مورد برنامه امتحانات کار خاص دیگری انجام نداده است . حتی در « شیوه نامه برگزاری امتحانات » علی رغم شعار و تبلیغات وزیر آموزش و پرورش و سایر هیچ گونه جایگاه مشخص و شفافی برای « شورای مدرسه » تعریف و تببین نشد. ( این جا )
آیا آقای ساکی اقدامی در جهت تغییرات ساختاری متناسب با تحولات اجتماعی و مطالعات تطبیقی انجام داده است ؟

آیا مرکز سنجش و پایش می تواند گزارشی جامع از همه بخش های این وزارتخانه به افکار عمومی ارائه کند ؟ »
تا کی باید شاهد آزمون و خطا در حوزه تصمیم گیری باشیم ؟
اگر یک مدیر در این نظام برابر این پرسش جدی قرار بگیرد که دلایل فنی و کارشناسی برای عزل و نصب ها چیست چه حرف تازه ای جز قالب های کلیشه ای مانند " عزل و نصب ها از اختیارات هر مدیر است ، من با این فرد بهتر کار می کنم ، به او اعتماد دارم و... " خواهد داشت ؟
چه زمانی استارت مدیریت علمی و شاخص های سنجش غیرایدئولوژیک و غیرسیاسی در سامانه مدیریتی کشور زده خواهد شد ؟
پایان گزارش/
گروه رسانه/
چندی پیش « صدای معلم » خبری درباره تجمع معلمان جدید الاستخدام در برابر مجلس شورای اسلامی منتشر کرد . ( این جا )
« مینو امامی » از فرهنگیان تبریز نقدی بر انعکاس این تجمع و متن بیانیه صادر شده توسط این گروه از معلمان نگاشته است .