برخورد افراد نسبت به هر موضوعی بر اساس محیط اجتماعی که در آن قرار دارد، نوع تربیت و تعداد افراد مؤثر بر تربیت او، تفاوت اولویت ها و نوع نگرش ها، نوع بینش فردی و خانوادگی و اجتماعی موجود در پیرامون او و میزان خودآگاهی در جریان رشد و بالندگی او، متفاوت است.
همین تفاوت ها به چند لایه بودن تفکر و جهان بینی افراد منجر می شود. این مهم در اصل یک حق طبیعی و مطلوب است. اما همه این موارد در قضاوت افراد تناقضات و یا تمایزاتی منفک از واقعیت ها به وجود می آورد که گاه صلاحدیدها را به مخاطره می اندازد. موضوعی همچون " کودک همسری " و یا " ازدواج در سن غیرقانونی " و تغییر مصلحتی آن به " ازدواج پیش رس" یک زیرکی نابخردانه برای استتار جوانب اصلی موضوع، یکی از این موارد است.
کودک همسری به ازدواج رسمی یا غیررسمی قبل از سن ۱۸ سالگی گفته میشود. سن قانونی ازدواج در ایران برای دختر ۱۳ سال تمام و پسر ۱۵ سال تمام است و ثبت ازدواج قبل از رسیدن به این سن، با اجازه ولی کودک و تشخیص دادگاه انجام میگیرد. در ایران آخرین آمارها مربوط به سال ۹۵ است که ۵/۵ درصد از کل ازدواجهای ثبتشده مربوط به کودکان بوده است. بدین طریق چنین ازدواجی مجاز شمرده شده است. یکی از راه های حذف کودک همسری در جامعه ما، دادن حق نظر به خود کودکان دختر هنگام ازدواج و سلب چنین حقی از پدران است. اگر این کودک آن قدر بزرگ شده است که قابلیت ازدواج از نظر مراجع رسمی را یافته است پس او توانایی ابراز نظر را نیز دارد. آموزش دختران مهمترین عنصر بازدارنده برای وقوع چنین ازدواج هایی خواهد بود، همان اصلی که امروز نادیده گرفته می شود.
پخش خبر " واکنشها به ازدواج دو کودک در کازرون " ؛ ماجرا چه بود؟ " در واپسین روزهای سال 99 چاره ای جز تحلیل آن باقی نگذاشت. یک پدیده ناخوشایند که کم کم و به تدریج با رخداد چند مورد در گذشته ای نه چندان دور آغاز شده است که ابتدا یک رویداد خانوادگی محسوب می شد. اما به دلیل مساعد بودن بِستر اجتماعی برای چنین رویدادهایی که تحت تأثیر فقر و بیسوادی خانواده و محیط زندگی، خاصیت تکرار شوندگی دارد با افزایش تعداد و آمار وقوع، تبدیل به یک پدیده اجتماعی گردید.
از یک سو نرخ رشد جمعیت ایران رو به کاهش است و نظام سیاسی نگرانی شدید از کاهش جمعیت ایران و تغییر جمعیت جوان به جمعیت سالخورده دارد، و از سویی دیگر واهمه از شرایط واگیری کرونا باعث کاهش ازدواج و باروری گردیده است، لذا چشم قانون، منطق و عقل بر ازدواج کودکان زیر 15 سال را بسته است.
متوسط رشد سالانه جمعیت ایران طی 54 سال اخیر به شرح زیر است: ( 1399 - 1345 )
سال 1345 ( 3/13 %)
سال 1355 ( 2/71% )
سال 1365 ( 3/91% )
سال 1375 ( 1/96% )
سال 1385 ( 1/62% )
سال 1390 ( 1/29% )
سال 1395 ( 1/24% )
سال 1399 ( 0/75 %) (1)
ازدواج کودکان در ظاهر یک امر فردی و تابع تصمیم خانواده و بیشتر پدر است، اما در واقع یک رفتار اجتماعی است که بی تفاوتی و بی اعتنایی مردم و همچنین قانون و قانون گذار و مجری قانون نسبت بدان، دایره مشمولیت آن را وسیع تر و جامعه آماری را پر تعدادتر می سازد. تا حدی که سهل انگاری مجموعه عوامل یک جامعه آن را ابتدا به یک مشکل و سپس به معضل اجتماعی لاینحل تبدیل می سازد.
" بر اساس آمار منتشر شده توسط مرکز آمار ایران تنها در سه ماهه نخست سال ۱۳۹۹ بیش از ۷۰۰۰ ازدواج دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله و یک ازدواج دختر بچه کمتر از ۱۰ سال به ثبت رسیده است، ازدواجهایی که هرگز رسانهای نشده اند و کسی جلوی وقوع آنها را نگرفته است. این آمار تنها برای بهار سال ۹۹ برای دختران بین ۱۵ تا ۱۹ ساله چیزی در حدود ۳۶ هزار نفر است و توجه داشته باشید که این آمار تنها به سه ماه نخست سال تعلق دارد.
طبق آمار رسمی طی این مدت، ۱۳۱ دختربچه زیر ۱۴ سال و ۲۶۵۰ دختر ۱۴ تا ۱۹ ساله طلاق گرفته اند و ۳۴۶ نوزاد در بهار سال جاری از مادران زیر ۱۵ سال متولد شده اند. این آمار برای دختران ۱۵ تا ۱۹ ساله نیز بیش از ۱۶ هزار تولد نوزاد بوده است. با وجود این که دو سال از ارسال لایحه حذف تبصره مربوط به ازدواج دختران زیر ۱۳ سال را که هدفش مبارزه با کودک همسری بود توسط معاونت امور زنان و خانواده رئیس جمهوری به دولت میگذرد، این لایحه همچنان در انتظار رسیدن به صحن مجلس است." (2)
واقعیت تلخی چون ترک تحصیل ناشی از محرومیت و عدم توانایی حضور در فضای آموزش مجازی کودکان و سیطره فقر در قاعده هرم اجتماعی و اقتصادی باعث شده است تا فقط طی سه ماه پس از وقوع کرونا در ایران، 7000 دختر بچه 10 تا 14 ساله و با مردانی در سنین بالا، دادو ستد شوند و 36000 دختر 15 تا 19 ساله نیز ازدواج زودهنگام داشته باشند.
تا دوران دانشجویی نمی دانستم که جمعیت دختر 10 ساله ازدواج کرده همسر مرده و یا بچه دار در کشور خود داریم! یک بار در همین دوران و در سال 67 زمانی که برای انجام تحقیقی در مورد ازدواج به همراه یکی از همکلاسی ها به دفتر خانه های شهر تبریز مراجعه می کردیم شاهد حضور دختری زیر 15 سال با پدر و جناب داماد 50 ساله در یکی از دفتر خانه ها بودیم. روحانی عاقد به آن دختر آموزش می داد اگر هنگام آزمایش پرسیدند چرا رنگ پریده ای، بگو صبحانه نخورده ام یا زود از خواب بیدار شده ام! اما این رنگ پریدگی از بابت ترس از عاقبت ماجرایی ناشناخته و گنگی بود که قرار بود بر سرش بیاید. او در یک صبح کودکی، پس از بیداری از خواب، ندای پدر را شنیده بود که دستور آماده باش جهت گسیل شدن به سوی محضر یا دفترخانه ازدواج را داده بود. او شاید به سن تکلیف رسیده و از آن حد نیز گذشته بود اما از لحاظ جسمی هنوز به قوام استخوانی و جسمی نرسیده بود. سرآغاز تمامی چنین بدبختی هایی حاکمیت دو اصل غیرانسانی است: تشدید نابرابری های اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی شدن امر آموزش.
چند اصل دقیقا ثابت شده است که:
کودک همسری در بین خانواده های متوسط به بالا و ثروتمند، رخ نمی دهد.
کودک همسری در خانواده هایی که والدین هر دو و یا یکی دارای سطح تحصیلات بالاتر از دیپلم هستند و حتی دیپلم، رخ نمی دهد.
کودک همسری در مناطق مرفه و نیمه مرفه شهری رخ نمی دهد.
اما کودک همسری پدیده طبیعی مناطق حاشیه شهری، شهرستان های کوچک و مناطق روستایی و عشایری است.
حال سئوال این است اگر چنین ازدواجی نیکو و پسندیده است چرا همه گیر نیست؟ هر چند که ازدواج کودکان ممکن است به دلیل آداب و رسوم و فرهنگ جامعه صورت پذیرد، اما چرا نمی خواهیم باور داشته باشیم که عمده دلیل کودک همسری فقر و جهل خانواده های در استضعاف نگه داشته شده است؟ آیا این خود نوعی استثمار آماری جهت معتقد بودن به باور مذهبی نیست؟ یا نوعی استفاده ابزاری برای افزایش جمعیت کشور؟ هر چه باشد در دنیای ما اهمیت آمار و کمیّت بسیار بیشتر از عواقب سوء یک رفتار و تصمیم غلط فردی و اجتماعی است. یا مهم تر از کیفیت زندگی درخور انسانی.
باور داشته باشیم کودک همسری یک معضل اجتماعی است نه یک میل غریزی و برخاسته از تمایل انسانی. معضلی که عامدا چشم های خود را بر روی آن بسته ایم تا شاهد ترویج ازدواج کودکان! ( نه جوانان ) باشیم. هدف افزایش نرخ رشد جمعیت و تحقق اهداف مذهبی است. غافل از سیری یا گرسنگی آن جمعیت . نتیجه همان می شود که کارشناس نمایی در رسانه ملی به دور از عدل و داد و انصاف، به مردم بگوید:
" حالا که اوضاع خراب است مردم برنج خالی بدون خورش بخورند و میوه هم نخورند یا ماهی یک بار بخورند. بهتر است قناعت کنند، حتی اگر میبینند اقلیتی سه کیلو موز را به قیمت نزدیک ۲۰۰ هزار تومان میخرند، اهمیتی ندهند و برای آرامششان هم شده، نخورند."
این ها گفته های شخصی است که دارای دو مدرک دکتری تخصصی در رشته های مدیریت آموزشی و روان شناسی تربیتی هست. وقتی تجزیه و تحلیل فقر در جامعه با فعل نهی به سامانی نیکو می رسد و کاهش 8 میلیون از جمعیت متوسط و افزایش آن بر جمعیت فقیر به چنین بن بستی محکوم می شود و اعتنایی بر تکرار صف های اول انقلاب جهت تهیه مایحتاج مردم نمی نماید و نحوه گذران زندگی جمعیت بیکار شده ناشی از شرایط کرونا و یا دریافت حقوق و دستمزدی که فقط یک پنجم زیر خط فقر است را نادیده می گیرد، انتظار ما از آن خانواده بیسواد فقیر که برای امرار معاش یک دو ماهه خود، دخترک معصوم را به بازارچه فروش می برد تا شکم خود و زن و 7 فرزند دیگرش را سیر کند چیست؟ البته این 7 فرزند دیگر اگر اُناث باشند فعلا در نوبت رسیدن به سن 8 تا 10 سالگی در صف مرحمت پدرانه هستند تا به نوبه خود جزای به دنیا آمدن خود را به بزرگ خانواده پس بدهند. البته جرم دیگرشان دختر متولد شدن است که او در هر دو جرم، بی گناه ترین و معصوم ترین موجود است.
نباید از آسیب های روحی - روانی و جسمی بارداریهای پیش از سن مقرّر غافل بمانیم. ماجرا زمانی تلختر میشود که نوزادان متولد شده بیشتر نارس یا عقب مانده جسمی و ذهنی هستند. تصویر و تصور حقوق و تکالیف زناشویی در این مسیر شدیدا آسیب می بیند. بدگمانی و بدبینی از زندگی و نسبت به جنس مخالف از مادرانی که خود کودک هستند به فرزندان آنان نیز تسرّی می یابد. یا کودک همسری پدیده ای طبیعی قلمداد شده و برای فرزندان چنین خانواده هایی نیز تکرار می شود. آمار خودکشی، قتل و اعتیاد در جامعه افزایش می یابد.
ازدواج دختران در سنین پایین میتواند مشکلاتی مثل مرگ در هنگام زایمان، خشونت فیزیکی و جنسی، انزوا و افسردگی، سرطان دهانه رحم و خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی و مرگ نوزادان را افزایش دهد.
در واقع با ترویج و تبلیغ کودک همسری، تمامی آمال و آرزو و امید به زندگی یک انسان سوزانده می شود و به تَلّی از خاکستر تبدیل می شود که دود و دومان آن فقط چشمان والدین آن دخترک را کور نمی سازد که چشم های یک ملت و جامعه را نابینا می سازد، همچنان که جاری است.
از طرفی دیگر باید نگران نوع تربیتی باشیم که قرار است این مادر کم سن سال با فاصله سنی چند دهه ای از همسرش به فرزند یا فرزندان خود بدهد. این همه از ایرادات فرهنگ، اخلاق، ادب و بیسوادی در این جامعه سخن رانده می شود و انتقاداتی بیان می گردد اما اثر تربیتی چنین جامعه آماری نادیده گرفته می شود که دور از ما اما با ما و در زیر یک آسمان و در حدود و ثغور یک جغرافیا زندگی می کنند.در ضمن مشاجرات زناشویی ناشی از فاصله سنی بسیار زیاد و عدم درک و تفاهم مشترک مابین این کودک همسر با شوهرش، بر تارو پود او و فرزندان و حتی شوهرش، اثرات زیانبار منفی جبران ناپذیر پایداری بر روح و روان آنان خواهد گذاشت.
ظاهرا عده ای عادت دارند که هر دائم با خود تکرار کنند به من چه؟ شکر مشکل من که نیست! اگر روابط اجتماعی من و شما را در هم تنیده و به زندگی در کنار یکدیگر محکوم ساخته است، درد او درد من و درد من درد شماست. ازدواج با کودکان زیر 18 سال که این سن معیاری قانونی برای امور بانکی، رانندگی و دیگر فعالیت های اجتماعی و سیاسی هست اما متأسفانه برای خطیرترین تصمیم زندگی بشر یعنی ازدواج، رعایت نمی گردد. کودک همسری در جامعه ما بسیار کم ارزش تر از هر نوع سند رسمی است. یعنی ارزش ذاتی و اجتماعی انسانها در جامعه ما همانند خس و خاشاکی است که چند ساعتی مهمان باد و طوفان است. ازدواج دختران در سنین پایین میتواند مشکلاتی مثل مرگ در هنگام زایمان، خشونت فیزیکی و جنسی، انزوا و افسردگی، سرطان دهانه رحم و خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی و مرگ نوزادان را افزایش دهد.
امروزه در برخی از کشورهای اروپایی به دلیل داشتن جمعیت سالخورده و پایین بودن نرخ باروری، از اصطلاح جمعیتی بینالمللی "فرزند طلایی" یا " Golden Baby " سخن به میان می آید که هدف از آن حمایت از باروری مادران زیر 19 و بالای 43 سال است. اما با این تفاوت که آنان با برنامه ریزی و هدف گذاری پزشکی، بهداشتی و اجتماعی به حمایت و همراهی این مادران می پردازند تا بدین طریق رسوب باور مخاطرات باروری در سنین بالای 35 و کمتر از 20 سالگی را که سال ها بر افکار مادران و جامعه نقش بسته است از اذهان مردم بزُدایند. یعنی آنان سلامتی مادران زیر 19 و بالای 43 ساله باردار را تحت کنترل و نظارت خود در می آورند و با تعقیب نزدیک از طریق خدمات پزشکی و بهداشتی، زایمانی قابل اطمینان را تضمین می نمایند.
اما در جامعه ما کودک همسری در سن غیرقانونی و حتی کمتر از 10 سالگی رخ می دهد. در جامعه ما نظارت و حمایتی از مادران باردار زیر 18 سال در مناطق محروم صورت نمی گیرد و یا کارهای انجام شده کافی و مسئولانه نیست. در بسیاری از مناطق محرومی که کودک همسری در آنان اتفاق می افتد اصلا خانه بهداشتی وجود ندارد و زایمان توسط یک فرد عامی مُسن که به طور تجربی استادکار! شده است انجام می گیرد و گاه هنگام رسیدن زمان زایمان جهت دسترسی به آن پیرزن حاذق! چرخ دستی یا فُرغون، تابوت مادران و نوزدان می گردد و باز یک چیز امری بدیهی است و آن بی ارزش و بی اهمیت بودن چنین انسان هایی است.
ما در پیروی از سیستم آموزشی پویا، کارآمد، بالنده و پویای همان غربی ها، سود نمی جوئیم تا از آسیب هایی چون ترک تحصیل و ازدواج پیش رس اساسا پیشگیری کنیم، اما در الگوجویی از آنان، زمانی که به مقاصد ما نزدیک است، پیشتاز و مدعی می شویم. چرا تفاوت اهداف زمین تا آسمانی آنان را با خود در نظر نمی گیریم؟ تا حدی که تلاش فعالان مدنی نیز قادر به تصویب لایحه ای در حمایت از کودکان زیر 18 سال و ممانعت از کودک همسری در این جامعه نمی شود.
هنوز فراموش نکرده ایم عقد دختری به نام رهای 11 ساله ایلامی با مردی ۵۰ ساله را در سال 97 . گزارش این خبر را در سایت صدای معلم 77288 نفر مطالعه کرده اند اما کو نتیجه ای بازدارنده از تکرار چنین ازدواج هایی؟ و چند روز قبل یعنی 25 اسفند 99 ، انتشار تصویری از دو کودک دهه نودی در شهر کازرون، که بحثهایی را در شبکههای اجتماعی به دنبال داشت. در این تصاویر دو کودک که گفته میشود افغانی هستند در کنار یکدیگر دیده میشوند. تصویری از برگه درخواست آزمایشات پیش از ازدواج این دو هم منتشر شده که نشان میدهد دختر و پسر متولد سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ هستند.
با افغانی قلمداد کردن این دو کودک، نمی توان مسئولیت بازدارندگی خود را از وقوع آن سلب نمود. یا بیان این جمله که قرار نبوده این دو کودک به این زودی ازدواج کنند و از آنجایی که در خانوادهها سابقه تالاسمی مینور وجود داشته، این آزمایش تنها به این علت انجام شده که در آینده برای ازدواج آنها مشکلی وجود نداشته باشد. تا چه حد و چرا باید باور کنیم؟
البته این فقط دو نمونه از واقعیت تلخ کودک همسری هستند اما اگر حوصله و تمایلی به آشنایی بیشتر با چنین پدیده ای را دارید فقط کافی است جست و جویی با همین عنوان برای دقایقی در اینترنت داشته باشید تا شاهد موارد بیشتری از عکس و خبر ازدواج پیرمردان با دختر بچه ها گردید. اما رسالت هر یک از ما چیست؟ طبق معمول به جز تنویر افکار عمومی و بیان واقعیت توسط ما، اساس کار به سه قوه منوط است. اما جهت بر هم زدن آرام و قرار آنها نیز مدام باید گفت، نوشت و تحلیل کرد تا شاید بر وجدان و یا دانش یکی از آنها اثر کرده و قانونی بازدارنده از چنین معضلی تدوین گردد.
به جای تشویق کودکان به ازدواج زودرس و یا مجبور ساختن آنان به این کار، یا معامله آنان با پیرمردان جهت سیر کردن شکم و گذران زندگی، بیایید تا سیمای فقر و جهل را بزُدائیم. امروز در سایه آموزش مجازی، آمار 4 میلیون بازمانده از تحصیل، تداوم چنین معضلی را پیشاپیش فریاد می زند. که در آینده آنان یا جزو نوسوادان نهضت سوادآموزی خواهند شد و برای جوانان جویای کار ایجاد اشتغال و درآمد خواهند کرد ( یعنی آموزش دهندگان ) و یا جزو آمار جمعیت بیسواد، داغ باسوادی بیش از 90 درصد را بر جبین کشور خواهند چسباند. با عدم حل و فصل یک مشکل به تعدّد آن یاری می رسانید تا حدی که توانایی، اختیار و اراده زُدودن آن را از دست می دهید.
قانونی که بازدارنده نیست و به سهولت می توان در دفترخانه ها به ثبت ازدواج های نامتعارف سنی پرداخت، چراخ سبزی برای تکرار قانون شکنی توسط افراد است. فعالیت مدنی که اثرگذار بر تصمیم و عمل سیاست گذاران نیست، ارزش مدنی خود را بیان نشده از دست داده است.
پس کجاست حقوق مدنی و شهروندی هر یک از افراد آگاه و ناآگاه چنین جامعه ای؟ قانون و مدنیت فقط برای افراد باسواد جامعه تدوین می شود؟ البته اگر چنین کارکردی داشته باشد. پس کدام قانون و حقوق مدنی از جمعیت بیسواد فقیر حمایت خواهد کرد؟ یا آنان کرم های خاکی هستند که سرخود لولیدن را با غرایز حیوانی فرا می گیرند و به کودکان خود نیز یاد می دهند.
سرآغاز تمامی چنین بدبختی هایی حاکمیت دو اصل غیرانسانی است: تشدید نابرابری های اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی شدن امر آموزش. محرومیت همیشه محرومیت زاست. تمامی مصایب ما از نادیده گرفتن آموزش سیستماتیک است. امروزه منع دختران از تحصیل با ازدواج پیش رس، چه تفاوتی با حرام دانستن تحصیل دختران در ازمنه دور دارد؟ بد نیست یادآور شوم که حضور طلاب در مدارس به ترویج کودک همسری در جامعه یاری خواهد رساند.
منابع :
1) پژوهشکده آمار . نگاهی به گذشته، حال و آینده جمعیت ایران. الهام فتحی.
2) خبر آنلاین. واکنشها به ازدواج دو کودک در کازرون/ ماجرا چه بود؟ 99/12/27 . کد خبر 149645
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کودک همسری عامل اصلی پرونده های «خودسوزی» است ... دبیر شورای مشورتی فقهی ـ حقوقی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری مجلس دهم شورای ... تصویب لایحه حمایت از حقوق کودکان تسریع شود .
خبربان
به گزارش حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان، حسن روحانی رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبه اساسنامه سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک که در جلسه ۸۳۶ شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده است را ابلاغ کرد.
بر اساس این مصوبه، سازمان مذکور برای تربیت دوره کودکی (۰-۶ سال) با تمرکز روی خانواده برای آمادهسازی کودکان در ورود به نظام آموزش و پرورش رسمی و عمومی کشور برنامه ریزی و اقدام خواهد داشت که این دوره جزو دوران تعلیم و تربیت رسمی آموزش و پرورش نیست.
وزارتخانه ضعیف است، آنگاه سازمان قوی است؟ یا بعضی از پدران و مادران و خواهران و برادران و ... از هر دو قویتر؟
سال خوبی داشته باشید.
گفته ها اصلا مهم نیست، کرده ها
مهم هستند. کرده هایی که اثرات
مفید و ارزنده آن در روابط اجتماعی
ما و برای همه کودکان جامعه مشهود باشد. تشکر
۱۶۸ میلیون کودک در سراسر جهان در یک سال گذشته و در پی شیوع کرونا از رفتن به مدرسه بازمانده اند و در این یک سال مدرسه را کاملا تعطیل
کرده اند.
انسان در چند قدمی پرورش پستانداران بدون نیاز به مادر!
پژوهشگران بالاخره توانستند رویان (مرحلهای که طی آن تخمک باردار شده به جنین تبدیل میشود) یک موش را در رحم مصنوعی پرورش دهند.
تابحال انسان موفق به بارور کردن تخمک پستانداران مختلف شده بود ولی این تخمک بارور شده بعد از زمان کوتاهی از بین میرفت و برای رشد این تخمک بارور شده نیاز به رحم طبیعی مادر بود. حالا دانشمندان با کنترل دما و فشار و دیگر شرایط موثر توانستند در یک رحم مصنوعی تخمک بارور شده را تا مرحله جنین برسانند. آنها تخمک را ۱۱روز در رحم مصنوعی پرورش دادند. این موفقیت یعنی میتوان روند رشد جنین را دقیقتر بررسی کرد و به دلایل
مختلف سقط جنین پی برد و مهم تر از اینها به رشد جنین بدون نیاز به مادر چند قدم نزدیکتر شد.
به گزارش مشرق، ازدواج با محارم به عنوان یکی از بزرگترین تابوهای جهان که پیامدهای پزشکی و اختلالهای ژنتیکی ناشی از آن به اثبات رسیده در تاریخ جهان غرب همواره وجود داشته و در دنیای مدرن نیز با توجیهات مختلفی خود را نمایان میکند.
پیش بینیها از انتقال این قانون از پاریس به بروکسل حکایت دارند.
- ۴ میلیون فرانسوی قربانی تجاوز خانوادگی شده اند.
- به طور متوسط در هر کلاس درس در فرانسه ۲ کودک متحمل این جنایت خانوادگی در سکوت هستند.
- تنها ۱۰ درصد قربانیان به افشاگری میپردازند و علیه والدین خود شکایت میکنند.
- تنها ۲ درصد متجاوزان با محکومیت مواجه میشوند.
اما باید توجه داشت که پیامدهای این اقدام میتواند سبب تبدیل کارکرد خانواده از محل حمایت و آموزش به محل خشونت، آزار و سردرگمی بین فرزندان و از همگسیختگی شود؛ قربانیان تجاوز خانوادگی ۲۰ سال امید به زندگی کمتر دارند.
کاملا صحیح است. ابتدا و انتهای هر دو طیف از حالت تعادل خارج و تبدیل به مشکل گردیده است. فعلا با طرح مبحث ازدواج سفید به نوعی بدان مشروعیت
می بخشند یا با صیغه موقت، در هر حال آنچه که در این میان آسیب مب بیند نهاد خانواده و کارکردهای آن است. یا کودکان و جوانان دچار آسیب های شدید روحی - روانی می شوند.
بالا رفتن سن ازدواج هم دلایل خاص خود را دارد که امری طبیعی نیست و مهم ترین اثر آن تجرد قطعی جوانان است.
در پی انتشار خبری در عصر روز یکشنبه هفته جاری- اول فروردین- مبنی بر آزار و اذیت ۲ کودک در یکی از روستاهای گنبدکاووس، به دستور دادستان عمومی و انقلاب این شهرستان برای متهم پرونده آدمربایی تشکیل و قرار بازداشت موقت وی نیز صادر شد.