صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
چهارشنبه, 17 فروردين 1400 17:06

" تعطیلی مدارس " و " کودک آزاری مدرن " ؟!

تعطیلی مدارس و مهد کودک ها و کودک آزاری مدرن

" تصویری از تبلیغ کاشت ناخن در فضای مجازی منتشر شد که بازتاب و انتقاد‌های زیادی را به همراه داشت. یک مرکز آرایشی در تهران به صورت گسترده تبلیغی برای " کاشت و ژلیشن ناخن " دختر بچه‌ها در فضای مجازی منتشر کرد که در آن خانواده‌ها را تشویق می‌کرد تا برای دختربچه هایشان ناخن بکارند که با واکنش‌هایی همراه شد." (1)

روزگاری همه تعهد بشر حول حمایت همه جانبه از نوزاد و کودک خود بود. این رفتار غریزی - اکتسابی، فصل مشترک انسان و حیوان است و چنین عملی آن چنان عادی و طبیعی بوده که تصور غیر آن دور از ذهن است.

شاید بتوان گفت استعمار و استثمار کودکان به صورت اجتماعی و گسترده تر، با انقلاب صنعتی آغاز شد. چون کودکان قدرت مقابله فیزیکی و جسمی و همچنین قدرت درک و تشخیص موقعیت ناجوانمردانه ناشی از کار زیاد و دستمزد بسیار اندک خود را نداشتند. بزرگسالان در هر عصری به تناسب منافع و اولویت های اقتصادی و اجتماعی خود به نحوی متفاوت اما سودجویانه با کودکان، رفتار نموده اند.

نزدیک ترین کسان به آزار کودکان، نخست نقش های پدر و مادر و یا ناپدری و نامادری بوده اند. سپس وقتی داستان کودکان کار بر اثر شدت فقر در خانواده ها و جامعه و تضاد طبقاتی و گسترش نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، تبدیل به یک جریان معمول در بسیاری از جوامع گردید، کودک آزاری نیز توسط کارفرمایان زورگو و به دلیل ضعف و نبود قوانین مناسب برای حمایت آنان، رواج یافت. یعنی خوردن آهو، گفتن یاهو.

زمانی که شدت فقر بیشتر شد کودکان بدسرپرست یا بی سرپرست به زندگی در خیابانها روی آوردند. آنان هرگز رختخوابی گرم و نرم را تجربه نکردند. خلافکارانی زورگو کودکان را به گدایی واداشتند و آنان را از هر نوع حق طبیعی جدا از حق بازی و آزادی گذران اوقات فراغت، از نیازهای حیاتی همچون خوردن و پوشیدن لباس مناسب به تناسب فصل و خوابیدن در جای مناسب، محروم نگه داشتند تا از درآمد حاصل از تلاش مشقت آمیز کودکان به منافعی برسند.آنان از نوازش، محبت، مهربانی، آغوش پر از عشق، دوست داشته شدن، آموزش و بهداشت محروم بودند. اثر ماندگار شاهزاده و گدا مارک تواین، مقایسه ای عمیق از دو فصل زندگی متفاوت کودک دارا و گداست. یک بُعد ماجرا، کار بسیار کریه این مرکز آرایشی زنانه، که نام اصلی خود را یدک می کشد و دادن خدمتی با نام کاشت ناخن برای کودکان، در فهرست خدمات آن نیست، گویای بُعد استثمار نوین کودکان در کشور ماست و بُعد دهشتناک و نابخشودنی تر قضیه، پاسخ مثبت مادران جوگیر شده و داوطلب چنین خیانتی به دنیای پاک و منزه کودکان است.

کودکانی که با دستان کوچک و کار خود، نان به سفره خانواده گذاشتند یا پول داروی والدین بیمار و یا پول مواد مخدر پدرشان را تأمین کردند. همین کودکان در رنگ و لعابی دیگر، امروز از آسیب فضای مجازی و جوگیری های آن در امان نمانده اند و با تعطیلی مهدکودک ها و مراکز آموزشی، بار دیگر بازیچه نیل به منافع بیشتر فرصت طلبان گردیده اند. امروز در تهران و با اندک فاصله زمانی سپس در کلان شهرهای دیگر، پدیده شوم " کاشت و ژلیشن ناخن دختر بچه‌ها " به صورت گسترده و در همین فضا تبلیغ می شود. در حالی که بسیاری از ما زنان، با چنین تظاهرات نمایشی بیگانه ایم، کودکان زیر 6 سال را با فضای دردآور مجازی آشنا نموده و از آنان به عنوان ابزار تبلیغاتی استفاده می کنند.

کودک سه چهار ساله ای که امروز ناخن او بدون اراده و اختیار او تغییر ماهیت می دهد، فردا در سنین بلوغ و نوجوانی، چه تغییرات وحشتناک دیگری در خود این بار با اراده و اختیار خود به وجود خواهد آورد؟

همه ما می دانیم که بزرگ ترین قابلیت کودکان زود یاد گرفتن است، از سویی دیگر باز همه ما می دانیم دنیای شیرین کودکان جذاب و شیرین است، دو واقعیتی که آنان را کانون بازیچه شدن قرار داده است. البته گدایان نیز از همین واقعیت کودکان برای نفوذ در احساسات مردم، بهره می برند.هر دو نمایشی تلخ است و یکی بر دیگری رجحان ندارد. حال عمل کاشت ناخن و تبلیغ چنین نمایشی در فضای مجازی، تحول فرهنگی است؟ یا زائیده فراموشی مسئولیت نهادهای مدنی و حمایتی است؟ کدام سازمان یا نهاد، امروز باید با چنین پدیده شوم استثمار نوین مقابله کند؟ جزای افراد خاطی را کدام مرجع مشخص خواهد کرد؟ آموزش و پرورش؟ قوه قضائیه؟ قوه مجریه؟ سازمان بهزیستی؟ نهادهای خودجوش حامی حقوق کودکان؟ کدام اشخاص و نهادها فریاد رسای اعتراض آمیز کودکان نسبت به نابودی طراوت و معصومیت آنان خواهد شد؟

به عنوان یک معلم، یقین دارم که مدارس در گذشته و قبل از شیوع کرونا به عنوان مأخذ انضباطی برای نظارت اجتماعی به سلامت ظاهری کودکان، از چنین آزارهایی مصون و بازدارنده چنین اعمالی بوده است. یک عمر در مدارس برای رعایت انضباط و بهداشت فردی، ناظم یا مربی بهداشت مدارس، به کنترل و نظارت بر کوتاهی ناخن و احتمال شپش زدگی موهای کودکان و دانش آموزان پرداخته اند. برخی در همان مدرسه مجبور به کوتاه کردن ناخن های خود شده اند، از نمره انضباط برخی بدین دلیل کم شده است و یا تکرار چنین رفتاری به دعوت اولیا منجر شده است. اما فرصت طلبان سودجو برای کسب منافع فردی، از رهاشدگی کودکان به حال خود ناشی از تعطیلی مصلحتی و یا اجباری مراکز آموزشی، و با پرداخت یا دریافت مبلغی در قبال این خدمات تبلیغی بسیار زودهنگام و آسیب رسان به جسم و روح کودکان، آنان را همچون عروسک، بازیچه آمال و اهداف خود ساخته اند.

باید منتظر ماند و به تماشای نبوغ منفی بیشتری از سوی برخی دیگر از ایرانیان در خلق شگفتی های سودجویانه تر مشاغل گوناگون در گستره خیال انگیز فضای مجازی، نشست.

تعطیلی مدارس و مهد کودک ها و کودک آزاری مدرن

قدری جسارت اعتراف لازم هست که بدون هر نوع اعتراض متعصبانه ای، بخواهیم برخی از انسان های امروز را با حیوانات که عقل ما را ندارند، مقایسه کنیم. لابد در همان فضای مجازی شما نیز توله سگ و بچه گربه ای را که مادرشان آنها را به علت بیماری به بیمارستان برده است را دیده اید؟ البته اگر من بودم لنگه کفشی به سوی آن حیوانات پر از احساس مادری نسبت به فرزندشان پرتاب می کردم و اگر قدری جسور بودم با یک لگد آنها را از بیمارستان که مکان انسانهاست!! خارج می کردم. رفتارهایی بسیار تحسین برانگیز و ارزشمندی از تمامی حیوانات را همه ما در رسانه های گوناگون می بینیم. آنها حیوان هستند و نمی فهمند و من بسیار می فهم که برای رسیدن به سود بیشتر از معصومیت، لطافت و نرمی پوست، شادابی، نشاط و شیرین زبانی دختر بچه ها با کاشت ناخن، فعالیت اقتصادی انجام می دهم!

یک بُعد ماجرا، کار بسیار کریه این مرکز آرایشی زنانه، که نام اصلی خود را یدک می کشد و دادن خدمتی با نام کاشت ناخن برای کودکان، در فهرست خدمات آن نیست، گویای بُعد استثمار نوین کودکان در کشور ماست و بُعد دهشتناک و نابخشودنی تر قضیه، پاسخ مثبت مادران جوگیر شده و داوطلب چنین خیانتی به دنیای پاک و منزه کودکان است. شاید به نظر برخی از خوانندگان بنده اغراق می کنم و فقط یک زیرکی رندانه رخ داده است، اما آنجا که باید فریاد زد همین مواقع است. باور کنید که دیری نمی گذرد که همه چیز عادی شده و جزئی از فرهنگ ظاهربینی و چشم و هم چشمی برخی از خانواده ها می گردد. از دید آنهایی که به این کار دست می‌زنند ناتوانی یا عقب افتادن در چنین رقابتی، به منزله یک احساس حقارت فرهنگی یا اجتماعی و اقتصادی است.

امر مقایسه و قضاوت برعهده شما.

به نظر شما نبوغ منفی ایرانیان را در نوع رفتار با دختربچه ها، چند کشور دیگر نیز دارند؟ یا شما مادر و پدر محترم، حاضرید دختر بچه خود را وادار به کاشت ناخن کنید؟ آیا ندانستن و ملتفت نشدن کودکان به منزله انجام هر خیال خام و مضرّر ما نسبت به آنان است و ما چون بزرگتر هستیم رفتارمان در تمامی شرایط موجه است؟ آیا معنا و مفهوم مراقبت و نگه داری از کودکان در جهان امروز به منزله تحمیل هر نوع رفتار دور از عقل و شعور ما بزرگ ترها به عنوان ولی نعمت آنان، نسبت به فرزندان مان است؟

بار دیگر لازم است همه جمعیت جهان و همه ما ایرانیان به اهمیت و ارزش جایگاه مدرسه و معلم در کره زمین، اعتراف کنیم و در برابر قداست امر آموزش و نقش منحصر به فرد و متمایز معلمان، سر تعظیم فرود آوریم. مراقب کودکان خود در کانون گرم خانواده باشیم که جامعه، تعهد و امنیت لازم برای مربی گری آنان را ندارد.


1) نشان تجارت . کودک آزاری مدرن در تهران همه را شوکه کرد! کد خبر: ۲۵۹۶۱ . ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تعطیلی مدارس و مهد کودک ها و کودک آزاری مدرن

منتشرشده در یادداشت

بازگشت نجات بهرامی به مدرسه و کلاس درس

بالاخره پس از چند سال تجربه حضور در محیط اداری آموزش و پرورش دوباره به کلاس درس و محیط آموزشی برگشتم و از دوره ای سخت و پرتلاطم که البته عبرتهای آن دست کمی از یک کارگاه آموزشی نداشت، عبور کردم. در ارتباط با این مسئله و با وجود عدم رغبت به باز کردن مباحث شخصی، اما با احتمال اینکه چنین مطالبی حرف دل عده دیگری از همکاران و دوستان باشد، چند نکته را به اشتراک می گذارم.

دوران کار در محیط اداری برای من نمادی از کورسوی امید و ته مانده های باوری بود که از دوران دانش آموزیمان و شکل گرفتن فضای موسوم به اصلاحات برای ایجاد تغییرات گام به گام در ضمیرمان شکل گرفت. حضور در چنین فضایی به خاطر امید اندکی بود که به ایجاد تغییر از طریق مشارکت در سازوکارهای سیاسی و انتخاباتی در عرصه اجرایی کشور داشتیم. گمان ما بر این بود که با وجود تنگناهای قانونی و حقوقی هم می توان از طریق بسیج افکار عمومی و حضور نیروهای جدید با نگرشهای متفاوت، کشور را از بن بست سیاسی و مدیریتی خارج کرد و نیروهای مرتجع را به حاشیه راند. اما مدتی کوتاه تلاش و انتظار کافی بود که به واهی بودن چنین امیدی پی ببریم و در نهایت بهره ما از تلاش برای ساختن کشور آن هم با استفاده از معقول ترین و مدنی ترین روشهای ممکن به شکست انجامید و به موازات حرکت تدریجی و مدنی مردم برای بهبود اوضاع، معدود منافذ و مجاری تغییر نیز بسته شد و چنین رویکردی به بن بست رسید.

بازگشت نجات بهرامی به مدرسه و کلاس درس

 به همین خاطر همان گونه که قبلا هم نوشته ام، هیچ تلاشی از این طریق برای تاثیر بر آموزش و پرورش و ایجاد تغییر در آن کارآیی ندارد و اگر کسی مدعی چنین تاثیری باشد قطعا سخنانش بهره ای از واقعیت ندارد. در چنین وضعیتی مدیران و وزرای این نهاد کارپردازانی مطیع و گوش به فرمان هستند که هیچ اختیاری در ارتباط با مقولات کلان و حتی خُرد آموزش و پرورش ندارند. طرح محدود کردن یکی از انواع مدارس موجود یعنی سمپاد را به یاد بیاورید که به کجا ختم شد تا ادعای فوق را باور کنید! علیرغم سختی ها و ناملایمات فراوانی که همزادِ فعالیت های سیاسی و فکری در ایران هستند، تلاش برای ساختن ایران و انداختن کشور در مسیر توسعه مسئولیتی نیست که بتوان به راحتی از آن شانه خالی کرد.

تلاش برای تغییر مدیران از طریق شرکت در انتخابات و به تبع آن پیگیری برای آمدن فلان شخص به عنوان وزیرِ بهتر یا مدیر تحول گراتر، در مجموع یک فرایند عقیم بود که باعث ارتقای افراد رانت خوار، آفتاب پرست و بی هویت، بزدل و بله قربان گو و "شومنی" شد که پا بر شانه جوانانِ دغدغه مند گذاشتند و بالا رفتند اما به جای ایجاد تحول، گوی سبقت را در ارتجاع فکری و عملی از آنانی ربودند که قرار بود با رای ما و حضور ما کنار بروند و در عوض از ایجاد فرصت های مالی و ارتباطات طلایی برای خود و اطرافیانش غافل نشدند. به همین سبب ضروری می دانم از جوانان اهل فکر و پرانرژی که در محیط آموزش و پرورش فعال هستند بخواهم راه طی شده و به بن بست خورده ما را دوباره امتحان نکنند و متوجه این نکته باشند که در این مسیر چیزی جز سراب در انتظارشان نیست.

تغییر در آموزش و پرورشِ ایران تا اطلاع ثانوی تنها از طریق تاثیرات رسانه ای و کسب و انتشار تجربه کشورهای توسعه یافته امکان پذیر است و معلمان و دانش آموزان نیز خوشبختانه امروز پیش قراول این عرصه هستند.

بازگشت نجات بهرامی به مدرسه و کلاس درس

در ارتباط با بازداشت و پرونده قضایی که برایم گشوده شد هیچ گاه و در هیچ مرحله ای از وزیر یا معاونت حقوقی وزارتخانه کوچکترین کمکی نگرفته و انتظاری نداشته ام. حتی در مهر ماه سال گذشته که پس از ابتلا به کرونا با حال بسیار وخیم در یک اتاق سرد از بهداری اوین زندانی بودم، همسرم را از رجوع به دفتر وزیر و مشاورانش جهت رایزنی آنها برای مرخصی برحذر داشتم و این نکته را بسیاری از دوستان در جریان بوده و مطلع هستند. در کمتر از ۶ سال حضور در حوزه ستادی، یک سال و سه ماه در پست معاون روابط عمومی حضور داشته ام و در همین مدت همکاران شاهد بوده اند که کمترین تلاشی نه برای حفظ پست و نه ارتقای اداری و ... نداشته ام و هدف اولیه خود را فدای نشست و برخاست ها و رایزنی ها و مصلحت ها نکرده ام. از قبل و بعد از حضورم در روابط عمومی نیز با اینکه بسیاری از دوستان، بنده را به عنوان مدافع بخش غیردولتی می شناسند، هیچ مجوزی اعم از مدرسه و آموزشگاه برای خود و همسرم نگرفته و حتی در هیچ طرح پژوهشی مرتبط با مدارس غیردولتی که معمولا بودجه مهمی هم به خود اختصاص می دهد و افرادی متعددی از بیرون و درون وزارتخانه از آن متنعم می شوند، مشارکت نداشته ام.

علیرغم سختی ها و ناملایمات فراوانی که همزادِ فعالیت های سیاسی و فکری در ایران هستند، تلاش برای ساختن ایران و انداختن کشور در مسیر توسعه مسئولیتی نیست که بتوان به راحتی از آن شانه خالی کرد.

ما بیش از این باید خون دل بخوریم تا این کهن دیار برای فرزندانمان و برای نسل های آینده آشیانی امن و خانه ای آباد باشد.

( « صدای معلم » نیز ورود این معلم خوشفکر و فعال به حوزه عمومی آموزش را تبریک گفته و امیدواریم بتوان در سایه هم افزایی این دوستان همگام با بسط " تفکر انتقادی " به عنوان حلقه بی بدیل نظام آموزشی ، اصلاحات آموزشی را به جد پی گیری نماییم . )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بازگشت نجات بهرامی به مدرسه و کلاس درس

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 16 فروردين 1400 03:48

" نادانی " را دوباره معنا کنیم !

معنای نادانی چیست و جایگاه آن در میان ایرانیان چیست

نادانی در ندانستن نیست در مقاومت مقابل دانستن است. هروقت و هرجا احساس کردیم به دانستن بیشتر نیاز نداریم یا در مقابل یک مطلب آموزنده و متفاوت مقاومت کردیم به نادانی لبخند زده ایم.

یادمان نرود ما مردمی معمولی در دنیا هستیم. در هیچ کجا مسابقه ای برای انتخاب مهربان ترین و باهوش ترین و شجاع ترین مردم دنیا برگزار نشده که ما مدال طلای آن را به گردن خودمان انداخته ایم و برخی از ایرانیان حتی دنبال کشف شجره نامه لیونل مسی و بیل گیتس و انیشتن هستند که ثابت کنند ایرانی هستند. مگر می شود این همه خوب و موفق و درجه یک بود اما ایرانی نبود؟!

برای پیشرفت باید توهم ها و اغراق ها را کنار بگذاریم. ما مردمی هستیم مثل دیگر مردم دنیا، کمی بهتر، کمی بدتر. در برهه هایی فوق العاده ایم، در لحظه هایی ناامید کننده ، برای بهتر شدن باید این نکته را عمیقا باور کنیم.

"ما تاریخ چند هزارساله داریم این یعنی بهتریم"! انکار و حاشا کردن بیماری نتیجه ای به مراتب دردناک تر از درمان دارد...

یونان باستان به مراتب از ایران باستان روی تاریخ اثر عمیق تری گذاشت. سقراط، افلاطون، ارسطو، تالس، فیثاغورس، اقلیدس، بقراط و ... در فلسفه و سیاست و طب و هنر و ریاضی و ... شاهکار آفرینش بودند. اما یونان چند سال پیش به درجه ای از فلاکت رسید که برای بقا حتی برخی پیشنهاد دادند قسمتی از خاکش را به کشور همسایه بفروشد!

مصر هم تمدنی شگفت انگیز دارد اما این روزها گرفتار چند دستگی سیاسی، فساد اقتصادی و تنش های قومی شده است و اوضاعی رقت انگیز را بعد از یک انقلاب تجربه می کند.

گذشته گرایی با گذشته پرستی تفاوت دارد. «داشتم داشتم، حساب نیست، دارم دارم حسابه»!

افتخار به گذشته و تاریخ باشکوه برای خوشبختی کفایت نمی کند.

باید بپذیریم که روزگار خوبی را نمی گذرانیم، نگاهی به گله و شکایت های پیرامون مان بیندازیم؛ این همه زباله در خیابان و دریا و بیابان را شب ها که ما خواب هستیم ترامپ می آورد و می ریزد؟

معنای نادانی چیست و جایگاه آن در میان ایرانیان چیست

این همه قتل و عام جاده ای نتیجه مداخله اسرائیل است؟ این تلاطم بازار و بی نظمی اقتصادی و دلال مسلکی کار عربستان است؟

آن آقایی که دیروز در اتوبان پیش چشم من بطری شیشه ای دلستر را از ماشین بیرون پرت کرد و هزار تکه شد و نزدیک بود سرنشینان چند ماشین را به کُشتن بدهد ، داماد نتانیاهو بود؟

نخست وزیر انگلیس هر سال نوروز می آید و برای یک جوجه کباب و یک چای آتشی هکتارها جنگل چند هزارساله را آتش می زند؟

ترافیک زنجیره ای برای مسافرت با توجه به شرایط وخیم کرونایی کار دشمن است؟

معنای نادانی چیست و جایگاه آن در میان ایرانیان چیست

شکستن درب اماکن مذهبی برای شیوع ویروس کرونا، کار داعش است؟

باور کنیم که باید تعارف و تحسین های اغراق آمیز را کنار بگذاریم و بپذیریم جماعتی در این کشور زندگی می کنند که نه تنها نادان هستند بلکه در مقابل دانستن جانانه مقاومت می کنند. تلاش کنیم در این دسته قرار نگیریم.

این نوشتار در پی خودزنی و سرقت اعتماد به نفس ملی نیست، بلکه یک یادآوری به خودمان است که باید دست از اغراق های معمول برداریم و با واقعیت های پیرامون مان مثل یک بیماری روبه رو شویم. انکار و حاشا کردن بیماری نتیجه ای به مراتب دردناک تر از درمان دارد...

برای نجات این سرزمین لازم است کمی انسان باشیم ، بر جهل و خرافات چیره شویم و به مردم بهتری تبدیل شویم. باید از آموزش و پرورش، شروعی دوباره داشته باشیم.

معنای نادانی چیست و جایگاه آن در میان ایرانیان چیست

کانال Сохраб


معنای نادانی چیست و جایگاه آن در میان ایرانیان چیست

منتشرشده در آموزش نوین

آسیب شناسی دوگانگی ارزشی در فرهنگ و نظام آموزشی

مقدمه
ارزش ها بخشی از فرهنگ هر جامعه ای هستند که باید از طریق آموزش در جامعه ترویج یابند. افراد به تنهایی قادر به شناخت و تشخیص آنها نیستند. هر چند هر گروه در جامعه، فرهنگی خاص خود دارد اما برای تداوم زندگی اجتماعی، می باید فرهنگ مشترکی داشته باشیم تا قادر به برقراری روابط اجتماعی مابین افراد یک جامعه و با سایر ملل و دولت ها باشیم.

اصولا رفتار انسان‌ها می باید با تفکر، اندیشه و تدبّر همراه باشد از این رو عمل به رفتاری معنی‌دار و آگاهانه گفته می شود. کنش به عنوان ابتدایی‌ترین عنصر مشترک زندگی اجتماعی بشری دربرگیرنده مجموعه رفتارهایی است که انسان‌ها برای رسیدن به اهداف معین نسبت به یکدیگر انجام می‌دهند پس به عمل جهت‌گیری شده به سوی شخص دیگر " کنش اجتماعی " گفته می‌شود و کنش متقابل اجتماعی یا تعامل اجتماعی به فرآیندی گفته می شود که طی آن عملی از شخصی سر می زند که با پاسخ از سوی فرد دیگر همراه می گردد. در این صورت، میان این دو شخص یک رابطه اجتماعی برقرار می‌گردد. در همین روابط اجتماعی است که گاه فرد دچار تضاد یا تناقض ارزشی می شود که اثرات سویی در گروه و جامعه می گذارد.

پیچیدگی روابط اجتماعی
زندگی اجتماعی و انتخاب شرایط متناسب با اهداف فردی یا اجتماعی، آن چنان که تصور می شود همیشه کاری ساده و زائیده اراده و میل شخصی ما نیست. روی این اصل، درهم تنیدگی مسایل و روابط اجتماعی در یکدیگر از یک سو و پیچیدگی شخصیت و رفتار اجتماعی افراد از دیگر سو، به زایش میان رشته ای به نام " روانشناسی اجتماعی " منجر شده است.

وقتی ما به سادگی می توانیم نقشی را بپذیریم و همانند یک هنرپیشه و بازیگر سینما یا تئاتر، قادریم هر نوع رُل مثبت یا منفی را در صحنه واقعی زندگی خود بازی کنیم، نشانگر این نتیجه مهم هست که یا اصولی برای زندگی کردن اختیار نکرده ایم و یا برای رسیدن به مطامع و جاه طلبی های بیشتر و شخصی، بدانها وفادار نمانده ایم. اگر فردی توانایی عضویت در گروهی را به دست می آورد اما خارج از تعهدات ملی، گروهی یا حزبی، عمل می نماید، یا باید در مجموع این تعهدات شک کنیم که این چنین دستمایه استهزای برخی از افراد قرار می گیرد و یا باید از شعار، تبلیغ و دروغ که از لایه سطحی تعهدات به عمق و معنای اصول آسیب می رساند، پرهیز کنیم.

آسیب شناسی دوگانگی ارزشی در فرهنگ و نظام آموزشی

دوگانگی ارزشی چیست؟
برای درونی کردن هر ارزشی در وجود یک فرد، ابتدا باید شکل گیری خودآگاهی صورت بگیرد. او علاوه بر وجود خصایص زیستی و وراثتی، تلقی های خاصی را در ارتباط با دیگران از خود دارد. بعد از آن فرد به شکل گیری جهت گیری ها دست می یازد. یک فرد با عضویت در یک یا چند گروه، جهت گیری های خاصی پیدا می کند. اگر دقت کنید طرفداری از یک تیم محبوب ورزشی یا اجتماعی، از اوایل نوجوانی آغاز می شود. یا انتخاب شغل آینده به صورت هدف دار و با تنظیم نحوه تلاش و انتخاب رشته تحصیلی به تناسب آن در همین دوران آغاز می شود. پس نوجوانان در گروه و در جریان جهت گیری های خاص، برخورد کردن، عمل کردن و چگونه زیستن را می آموزند. اما گروه و زندگی گروهی علیرغم اهمیت بسیاری که برای فرد دارد گاه پایگاهی می شود که در آن به ستیزه با ارزش های اجتماع و جامعه برمی خیزد و فرد به سوی تخریب نظم اجتماعی هدایت می شود.

یکی از این حالت ها دوگانگی ارزشی نام دارد که در آن تناقض مابین ارزش های مورد انتظار از فرد در مدرسه و رسانه با خانواده وجود دارد.
آن دو او را به سوی ارزش های دینی سوق می دهند اما خانواده، او را از چنین اعمالی مثلا داشتن حجاب یا خواندن نماز بارمی دارد. پس فرد نسبت به ارزش های جامعه و گروه، هر دو تردید می کند و دچار نوعی نفاق و دورویی در رفتار خود می شود. او در تصمیم گیری ها دو دل و شخصیت متزلزلی خواهد داشت و علائم خفیف یا شدیدی از افسردگی و پرخاشگری در رفتار او ظاهر می شود. کودک یا نوجوان در این شرایط نمی تواند گزینه های پیش رو را برای خود تجزیه و تحلیل کند و به نتیجه ای مشخص برسد.

آسیب شناسی دوگانگی ارزشی در فرهنگ و نظام آموزشی

نصیحت کردن کودکان کاری بسیار دشوار است مخصوصا اگر خود والدین عالمانی بی عمل باشند. اصولا والدین فرزندان خود را از گفتن دروغ بازمی دارند، اما خود بارها در طول یک روز مجبور به دروغگویی می شوند. یا از او می خواهند که با دهن پر از غذا و هنگام غذا خوردن، صحبت نکند ولی در موارد بسیار کار فقط در گفت و گوی والدین باقی نمی ماند و همان کودک شاهد مشاجرات والدین خود می گردد.

چه کسانی از نتایج آسیب دوگانگی ارزشی رنج می برند؟
مبتلا شدن به آسیب گروهی دوگانگی ارزشی، سنی خاص ندارد و در بین افراد با موقعیت و پایگاه اجتماعی متفاوت نیز مشاهده می شود.
اما اگر برای خود فرد، شرایط ابتلایش را توصیف کنید، آنها را انکار می کند. چون نتایجی خوشایند و مطلوب برای خود فرد و اطرافیان او ایجاد نمی کند. دیگران شاید او را فرصت طلب و متظاهر بخوانند. البته دیگرانی که خود درگیر چنین آسیبی نیستند و از خودآگاهی برخوردارند. برای نداشتن تعارضات درونی با بیرونی، باید قدرت درک، فهم و تشخیص داشت. در جامعه ای که دوگانگی ارزشی، پلی جهت رسیدن به فرصت های حیاتی و لوکس شمرده می شود، ایمن ماندن از آثار آن بسیار دشوار است. فرصت حیاتی مانند داشتن شغل، مسکن و لوکس مانند داشتن یک پست مهم یا ویلایی شخصی یا یک اتومبیلی بسیار گران قیمت. ما بهترین زمان برای جامعه پذیری کودکان را در خانواده و مدرسه، با حاکمیت سطحی نگری های خطی یا مصلحتی خود از دست داده ایم و امروز درگیری ما با بازخوردهای آسیب دوگانگی ارزشی در سطح مدیریت خرد و کلان، روندی طبیعی و حاصل بی تفاوتی و بی برنامگی خود ماست.

درجات درگیری افراد به این آسیب اجتماعی در یک کار دولتی بسیار بیشتر و در عین حال متفاوت است. اوایل انقلاب بیشتر در بین جوانانی که قصد استخدام در یک شغل دولتی را داشتند جریان داشت. در آن دوران ظاهر افراد گویای باطن آنها نیز گردیده بود! و تشخیص واقعی و غیر واقعی بودن اعتقاد افراد با توجه به ظاهر آنها گاه دشوار و گاه ساده بود. به خاطر دارم که کارمندان اداره آموزش و پرورش می گفتند ما به خوبی می دانیم کدام یک از همکاران زن، چادری واقعی هستند و کدام یک صرفا به دلیل رعایت ملاحظات اداری، چادر سر کرده اند. یا گذاشتن ریش و داشتن تسبیح و انداختن پیراهن آقایان روی شلوارشان، به عنوان تظاهرات انقلابی شناخته می شد. البته مشاهده برخی از رفتارها متناسب با دین و فرهنگ هر جامعه، در آغاز هر انقلابی که ارزش های افراد و جامعه دچار تحول ناگهانی و شتابان می شود امری طبیعی است. افراد به نوعی به دنبال سازگاری خود با شرایط سیاسی جدید هستند، منتهی چون هر رفتاری حاصل هوش، معرفت، خردمندی و تجارب افراد هست، پس نتایج متفاوتی را به نمایش گذاشت.

می توان چنین نتیجه گرفت که یک فرد گاه ناخودآگاه در معرض عوارض و اثرات آسیب دوگانگی ارزشی قرار می گیرد و گاه آگاهانه هر چند جاهلانه! افرادی که برای رسیدن به مطامع و آمال خود، با طرح و برنامه ای از پیش اندیشیده شده، اقدام می کنند، کاملا آگاهانه در این وادی کج مدار قدم می گذارند اما آنان متوجه یک اصل نیستند که درگیری با چنین آسیبی به مرور، بر روح، روان و شخصیت آنان اثرات سویی می گذارد که بعد از دوره ای معین، قابل تفکیک و جداسازی از ذهن و رفتار شکل گرفته شده فرد مبتلا نیست. این افراد با امیال و تمایلات فردی، خود را در چنین گردابی اسیر می سازند که امکان و فرصت بازگشت از آن، سخت یا غیرممکن است.

در جامعه امروزی خود، مدیران ارشد بسیاری در این چند دهه داشته ایم که با فرو رفتن در قالبی خاص، به پستی حساس رسیده اند اما چون کارکرد شغلی آنان در تعارض با واقعیت شخصیتی آنان بوده است، سر از خیانت و اختلاس و ارتشا درآورده اند. نمایندگانی که علیرغم تلاش برای همرنگی با محیط، حین مدت نمایندگی یا پس از آن به عنوان خائن و جاسوس، اطلاعات مملکت را در اختیار گروه ها یا کسانی قرار دادند که دائم در حال نقشه ریزی علیه ایران بوده اند. برخی از ورزشکاران مدال آور و هنرمندان رسانه های جمعی نیز در پیرو همین داستان با انگیزه هایی مشابه اما با تفاوت هایی اندک چنین عمل کرده اند.
به طور مثال:
" فاطمه حقیقت جو" نماینده‌ محجبه‌ مجلس ششم که در آمریکا زندگی می‌کند، کشف حجاب کرد. او چند ماه پیش نیز اعلام کرده بود که پس از طلاق، به نوعی، ازدواج سفید کرده است. او گفته است:
" من، فاطمه حقیقت جو، اعلام می‌کنم در حمایت از حق انتخاب زنان و در محکومیت هر گونه [محدودیت] علیه زنانی که مخالف حجاب اجباری هستند که با نافرمانی مدنی و تحمل هزینه‌های سنگین در صدد رساندن صدای خود به مردم و مسئولان کشور هستند، روسری از سر خود بر می‌دارم. من مسلمانم و از سال ۱۳۸۴ که به آمریکا مهاجرت کرده‌ام به انتخاب شخصی خودم با روسری در محل کارم، میهمانی‌ها و گردهمایی‌ها حاضر شده‌ام، اما همواره مخالف اجبار حجاب بوده ام ".(1)

آسیب شناسی دوگانگی ارزشی در فرهنگ و نظام آموزشی

یا 19 نفوذی ایرانی خارج نشین را بشناسید/ از نماینده سابق مجلس تا وزیر؛ جمع همه جمع است. ( 2)

یک فرد چرا پس از مدت ها قرار گرفتن در موقعیتی خاص، از اهداف اصلی خود که نیّت اولیه حرکت او در این مسیر بوده است، منصرف و یا پشیمان می شود؟ دسترسی به منافع بیشتر، آزادی بیشتر، رهایی از شرایط موجود و یا رسیدن به ایده آل های گم گشته و......در هر یک از این موارد، رگه هایی از آسیب دوگانگی ارزشی را می توان یافت. او با بازی در صحنه نمایش زندگی، منِ واقعی خود را به کناری نهاده و به دنبال یک منِ جاه طلبِ قدرت طلب بوده است. او از گم گشتن در انبوه جمعیت یا همانندی با آنان، ناخرسند بوده است و در وجود او ندایی از تفاوت ویژگی ها و صلاحیت های او با سایرین، مدام زمزمه تغییری مصلحت آمیز را برای او داشته است. او تسلیم این سودای درونی خود شده است و در ظاهر و باطن امروزی او، هیچ اثری از نیّات یا تظاهرات هنگام ورودش به این وادی، باقی نمانده است.

دوگانگی ارزشی کدام گروه های شغلی برای بیشتر مردم قابل درک است؟
دوگانگی ارزشی برخی از مشاغل در سطح محدودی قابل شناخت است. هر چند این افراد از اثرات چنین آسیب اجتماعی در امان نیستند اما بیشتر تظاهرات رفتاری آنها در گروهی خاص نمایان می شود که از ما دور است. مثلا دوگانگی ارزشی نمایندگان مجلس یا برخی از سیاستمداران. اما دوگانگی ارزشی مجریان و گویندگان بخش های مختلف برنامه های تلویزیون یا هنرپیشه های سینما و تلویزیون و به قولی سلبریتی ها، بیشتر از همه افراد جامعه قابل مشاهده است. ممنوع التصویر کردن یک مجری یا هنرمند به دلیل کشف حجاب، هنگام سفر به کشوری بیگانه یا کاربرد کلماتی چون واژه رقص در یک برنامه زنده، نه تنها بازدارنده نیست بلکه بر تعداد چنین افراد می افزاید، تا حدی که مجموع آنها از تعداد انگشتان دست فرا رفته و به یک خط و ربطی هدفدار تبدیل می شود.

قضاوت در مورد آنها، شاید کاری درست نباشد. چون برای دست یافتن به این مهم، نوع ارزشگذاری ها، پیشداوری ها، باورها و اعتقادات هر یک از ما به طور متفاوت عمل خواهد کرد و قضاوت سطحی بدون شناخت نزدیک و حقیقی از یک فرد، از نظر اخلاقی صحیح نیست اما از سویی دیگر ما حق قضاوت داریم چون روابط اجتماعی در حال آسیب دیدن است و الگوهای رفتاری به وجود آمده حداقل برای کودکان و نوجوانان، طرحواره هایی نامناسب ایجاد می کنند. در چنین شرایطی اصولا ما در گرداب مجموع قضاوت های فضای مجازی نسبت به آنان مستحیل می گردیم و بدون تفکر و تأمل و مراجعه به اصول زندگی خود، همرنگ جماعت، ما نیز در باره موضوع نظر می دهیم. اما اصولا یک فردِ آگاه، خودِ واقعی خود را در خاصیت جمع مغرض یا سطحی نگر، گم نمی کند.

یک مجری یا گوینده برنامه های گوناگون تلویزیون، جلوی دوربین مجبور به پذیرش و رعایت یک شیوه نامه یا پروتکل شغلی است. قدرمسلم همه موارد مورد انتظار نظام سیاسی که از طریق قدرت رسانه قرار است به مردم القا و یا منتقل شود، مورد تأیید و باور آن فرد نیست. ظاهرا در کوتاه مدت اتفاق خاصی، نمی افتد یا بیان اطرافیان مبنی بر تغییرات ایجاد شده در رفتار فرد، قابل قبول او نیست. اما به تدریج و با توجه به میزان قابلیت های ذاتی و اکتسابی فرد، به طور عمیق یا سطحی اثرات تخریبی آسیب دوگانگی ارزشی در این مجری یا هنرمند نمایان می شود. نوع ظاهر و رفتار او در محیط کار با دورهمی های خویشاوندی متفاوت می گردد و فرد در تشخیص انتخاب نهایی این یا آن، درمانده می شود. گروهی شرایط آسیب دوگانگی ارزشی را با تمامی سماجت تحمل می کنند هر چند از خود بی خود می شوند. اما گروهی آستانه تحمل این بی هویتی یا تزلزل شخصیتی را ندارند پس چاره کار را در استعفا و دل کَندن از کار می یابند. در وجود برخی دیگر از افراد، اثرات این آسیب، آنچنان به تخریب شخصیتی او پرداخته است که کل فضای کشور را برای نفس کشیدن، مناسب نمی یابد و جلای وطن می کند. البته با یک ظاهر و هویتی جدید. نمی توان مطمئن شد که شرایط جدید او منطبق با روحیات و میل اصلی اوست و اثرات مخرّب این آسیب از تاروپود او زُدوده شده است. چون اثرات آسیب های اجتماعی در وجود یک فرد به سهولت حذف نمی شود.

سلبریتی ها چه کسانی هستند؟
هر فرد تأثیرگذار، مشهور و شناخته شده‌ای در عرصه سیاست، اقتصاد، علم و فرهنگ، سینما، موسیقی، ورزش، مدلینگ و.....می‌تواند یک سلبریتی محسوب شود. ستاره‌ها این سلبریتی شدن را مدیون رسانه‌ها هستند که آن‌ها را به مردم دنیا می‌شناسانند و البته رسانه‌ها هم از این راه برای خود و صاحبان صنعت و ثروت، درآمدزایی می‌کنند. سلبریتی ها علیرغم محبوبیت و شهرت اولیه خود در بین مردم، جامعه و فضای مجازی بعد از گذشت دوره ای خاص، با خلاهای بیشمار ارزشی و شخصیتی مواجه می شوند که از اشباع روانی به پوچی و نادیده شدن پرت می شوند.

برخی از آنان ره گم کرده خود را مستحیل شده در آثار منفی فرهنگ مقصد مهاجرت، می یابند و چنین افرادی در کشورهای بیگانه، کمتر در ابعاد مثبت زندگی گام می گذارند و یا چهره ای موفق می گردند. چون بر اساس مقتضیات شغلی، همیشه برای آنان تظاهرات رفتاری اهمیت داشته است. در واقع آنان تاوان سلبریتی شدن خود را با بهای سنگین بی هویتی می پردازند. گاه آنان افرادی بدون تابعیت یا بدون ملیت هستند. یعنی وضعیتی که در آن یک شخص هیچ نوع رابطه رسمی و شناخته شده‌ای با هیچ یک از دولت‌ها ندارد. تعدادی از این سلبریتی ها با طرد شدن اجباری یا ترجیحی از وطن خود، به چنین سرنوشتی محکوم می گردند. خودباختگی، آنان را در خلاء ارزشی سرگردان نگه می دارد.

وضعیت حقوقی افراد بدون تابعیت چگونه است؟
چون بحث به بدون ملیت یا تابعیت بودن برخی از افراد مبتلا به آسیب دوگانگی ارزشی کشانده شد، پس به اعلامیه جهانی حقوق بشر در این خصوص اشاره می کنم:
" بر پایه ماده‌ ۱۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد همه مردم حق دارند تابعیت داشته باشند و امکان محروم‌سازی خودسرانه هیچ کس از تابعیتش ممکن نیست. "حق برخورداری از تابعیت" در پیمان‌نامه‌ها و اسناد حقوق بشری بسیاری چون " میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی"، " کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان" و " پیمان‌نامه حقوق کودک" اشاره شده‌ است. پیمان‌نامه وضعیت افراد بدون تابعیت مصوب ۱۹۵۴ در نیویورک مهم‌ترین سند قانونی در مورد این افراد است. در این پیمان‌نامه، علاوه بر تعریف رسمی " شخص بی‌تابعیت"، تلاش شده تا دولت‌های عضو، به رعایت یک‌سری حقوق و آزادی‌های پایه، موظف شوند. از جمله حقوق مهم تعریف شده در این سند بین‌المللی، آزادی مذهب (ماده‌ ۴)، حق طرح دعوا یا دسترسی به دادگاه‌های کشوری که افراد در آن زندگی می‌کنند (ماده ۱۶) و حق فرد بر مالکیت اموال و مصون بودن دارایی‌های شخصی او (ماده ۱۳) است. همچنین دولت‌های عضو موظف هستند در امور مربوط به حق کار و تأمین اجتماعی، با افراد بدون تابعیت، رفتاری مشابه با اتباع خود داشته باشند. همچنین اگر کسی به علت سلب تابعیت، بدون کشور شود دولت‌ها حق سلب تابعیت از او را نخواهند داشت." (3)

برای مصون ماندن از نتایج آسیب دوگانگی ارزشی باید چه کرد؟
برای رهایی از هر نوع آسیب اجتماعی خصوصا دوگانگی ارزشی، می باید در زندگی خود و در جامعه " اصول پایدار فرهنگی " داشته باشیم. حساسیت، تعهد و وفاداری ما نسبت به این اصول ارزشی، اخلاقی و اعتقادی باید تا حدی باشد که عدول از آن باعث رنجش و آزردگی ما و دیگران گردد.

اگر ارزش های گروهی ، از شفافیت و مقبولیت عمومی در جامعه و خصوصی در گروه برخوردار باشند هرگز بدین شکل نقض نمی گردند. البته یک اصل مهم دیگر در اینجا بسیار بدیهی است و آن این که ما در درونی کردن ارزش ها در دو نهاد مهم جامعه، هیچ تلاش مفید و مؤثری نداشته ایم.

ما بهترین زمان برای جامعه پذیری کودکان را در خانواده و مدرسه، با حاکمیت سطحی نگری های خطی یا مصلحتی خود از دست داده ایم و امروز درگیری ما با بازخوردهای آسیب دوگانگی ارزشی در سطح مدیریت خرد و کلان، روندی طبیعی و حاصل بی تفاوتی و بی برنامگی خود ماست.

آسیب شناسی دوگانگی ارزشی در فرهنگ و نظام آموزشی

رفتار یا روابط اجتماعی افراد نباید بازیچه آمال سیاسی گردد که ترکیب یا تظاهرات هدایت شده آن، بسیار پیچیده و خطرناک است. اگر قدری شفافیت در روابط اداری و حرفه ای وجود داشته باشد ما کمتر شاهد رفتار دوپهلو و غامض افراد می گردیم.

باید همه افراد جامعه خصوصا ساختار حاکمیتی کشور، به یک بازبینی و بازنگری در مجموع انتظارات و توقعات خود دست بزنند تا شاید مانع ترویج رفتارهای دوگانه یا دو قطبی در روابط خود گردند. باید قبول کرد که ساختار فرهنگی ما، بنیان های استواری جهت تکیه زدن و رسیدن به سر منزل مقصود را ندارد.
با رهاسازی امر آموزش و ترویج فرهنگ با تمامی عناصر آن، ما در واقع پیوند زنجیره ای روابط انسانی را از دست می دهیم. هیچ کشوری فقط در سایه پیشرفت های تکنولوژیک به ثبات قدرت و امنیت نرسیده است، آنان با پرداختن به آموزش و فرهنگ و همه گیر کردن آن در جامعه، به شرایط ایده آل امروز خود رسیده اند و گر نه ما نیز با مدرنیسم و پست مدرنیسم، قادر بودیم به موقعیتی ممتاز برسیم.

منابع :
1 ) انصاف نیوز. " فاطمه حقیقت جو " کشف حجاب کرد . 22 فروردین 1397.
2 ) خبرگزاری میزان . کد خبر: 100511 . 30 آبان 1394.
3 ) ویکی پدیا. دانشنامه آزاد. بدون تابعیت.

( کلیپ ویدئویی را مشاهده فرمایید )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آسیب شناسی دوگانگی ارزشی در فرهنگ و نظام آموزشی

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم از رتبه بندی معلمان و موضع مجلس برای نظرخواهی از صاحب نظران آموزش و پرورش

پس از مدت ها انتظار و اخبار مبهم و متناقض سرانجام هفدهم اسفند سال 99 لایحه رتبه‌بندی معلمان به تصویب هیأت وزیران رسید و 25 اسفند به مجلس شورای اسلامی رسید .

هنوز فرد و یا مقامی در مورد تعلل تقریبا ده ساله برای تصویب رتبه بندی معلمان شفاف سازی نکرده است .

آیا وزارت آموزش و پرورش برای تدوین طرح نهایی رتبه بندی معلمان از مراجع پژوهشی مانند پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و مراکز معتبر آموزشی – تحقیقاتی نظر کارشناسی خواسته است ؟

چرا وزارت آموزش و پرورش از ابتدا رتبه بندی معلمان را در قالب " لایحه " مطرح نکرد تا شکل قانونی پیدا کند ؟

این همه آزمون و خطا از برای چه بوده است ؟

علی کریمی فیروزجایی عضو هیأت رئیسه مجلس و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفت‌ وگو با خبرگزاری فارس می گوید :

« از صاحب نظران حوزه آموزش و پرورش کشور و مخصوصاً تشکل‌های صنفی دعوت خواهیم کرد تا نظراتشان را درباره رتبه‌بندی به ما بگویند .

گزارش صدای معلم از رتبه بندی معلمان و موضع مجلس برای نظرخواهی از صاحب نظران آموزش و پرورش

وی با بیان اینکه معلمان دغدغه نداشته باشند و ما دغدغه‌های آنان را در این طرح خواهیم دید، گفت: امیدواریم بتوانیم آنچه هدف این طرح است یعنی پویایی و نشاط را در کلاس‌های درس بیش از پیش ایجاد کنیم .

موضوع رتبه‌بندی را در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و در فراکسیون فرهنگیان مورد بررسی و تبادل نظر قرار می‌دهیم تا طرح پخته و قوی به صحن مجلس ببریم . »

در لایحه 10 ماده ای رتبه بندی معلمان جز برخی تعاریف و واژه ها چیز خاصی مشاهده نمی شود .

ماده 10 این لایحه بیان می کند :

« ماده ۱۰- آیین‌نامه اجرایی این قانون شامل ساختار اجرایی، نظام سنجش و ارزیابی، شرایط و ویژگی‌های هر رتبه و نحوه انجام کار و نظارت بر آن حداکثر ظرف سه ماه از تاریخ ابلاغ این قانون با پیشنهاد مشترک وزارت، سازمان برنامه و بودجه کشور و سازمان اداری و استخدامی کشور به تصویب هیأت وزیران می‌رسد . »

پیش تر ، « مدیر صدای معلم » بیان داشت : ( این جا )

« همچنان «مرجع ارزیاب» مورد توافق صف و ستاد در فرایند رتبه‌بندی و براساس امکانات و شرایط موجود غایب بزرگ است.

و اما سخن آخر در مورد مجری اصلی و مسئول در فرایند رتبه‌بندی معلمان است .

گزارش صدای معلم از رتبه بندی معلمان و موضع مجلس برای نظرخواهی از صاحب نظران آموزش و پرورش

در این طرح و در سنجش صلاحیت آمده است: «فرایند مستمر گردآوری سازمان‌یافته اطلاعات، شواهد و مستندات مرتبط با شایستگی‌های کسب‌شده و نتایج عملکرد رقابتی معلم و بررسی آنها براساس سازوکارها، ملاک‎ها، معیارها و شاخص‌های مشخصی که توسط «هیأت‌های ممیزه موضوع بند «ک» این قانون تعیین و تصویب شده و توسط کانون‌های ارزیابی سنجیده می‎شود.»

این وضعیت پیش‌تر هم مطرح شده و ناکارآمدی حداقل در حوزه «متدلوژی» به اثبات رسیده است. نظارت بر کار معلمان و پایش کیفیت آموزش باید توسط «معلمان متخصص و کارآمد» در قالب تشکیلات تعریف‌شده مانند «سازمان نظام معلمی» صورت گیرد.

بی‌توجهی به این مسئله و استمرار نگاه اداری و آمرانه به قاعده اصلی آموزش، یعنی معلم و هویت حرفه‌ای او، نتیجه‌ای جز روزمرگی و سرخوردگی بیشتر نخواهد داشت . »

پیش تر « صدای معلم » در گزارشی نوشت : ( این جا )

« این اقدامات در حالی صورت می گیرد که هنوز از  طرح « سازمان نظام معلمی » که آخرین اقدامات کارشناسی برای نهایی کردن آن در زمان وزارت دانش آشتیانی صورت گرفته بود خبری نیست .

آخرین بار ؛ میرحمایت میرزاده سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس دهم 12 اردیبهشت 1399 گفته بود : ( این جا )

« برای برون رفت از این شرایط، تشکیل « سازمان نظام معلمی » ضرورت فوری امروز، و نیاز اساسی فرداست، سازمانی مشابه سازمان نظام مهندسی، پرستاری، کشاورزی و.... به شکل قانونی و شناسنامه دار جهت ایفای نقش جدی و عملیاتی در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری که امیدوارم به زودی محقق گردد و با تفویض اختیار و تمرکززدایی برخی امور از وزارت آموزش و پرورش به این سازمان ایفای نقش اساسی نماید.

با احصای دقیق مطالبات و مشکلات، ارائه راهکارهایی قانونی و پیشنهاد طرح های کاربردی برای  چگونگی حل مشکلات از طریق یک کانال سازماندهی شده رسمی که از مدرسه تا مرکز در سطوح مختلف و با مشارکت و حضور موثر نمایندگان واقعی و کارشناس فرهنگیان طرحی نو در انداخته  شود- تا با توکل بر خدا امکان تحقق مسائل اولویت بندی شده با سخنگوی واحد و قانونی فرهنگیان میسر گردد .

شایان ذکر است دراین راستا گام مهم در مجلس دهم با تهیه (طرح تشکیل سازمان نظام معلمی جمهوری اسلامی ایران) برداشته شده است که در نوبت بررسی  و اعلام نظر کمیسیون های تخصصی اجتماعی، آموزش تحقیقات و فناوری، اقتصادی، امنیت ملی و سیاست خارجی، برنامه و بودجه و محاسبات، امور داخلی کشور و شوراها، قضایی و حقوقی می باشدکه امیدوارم به زودی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی تصویب و با تایید شورای محترم نگهبان نهایی شود. » 

داود محمدی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در نشست علنی سه شنبه،3 دی ماه مجلس شورای اسلامی در جمع خبرنگاران با اشاره به تدوین طرح سازمان نظام معلمی گفت : ( این جا )

« در نامه‌ای به معاونت حقوقی مجلس شورای اسلامی خواستار کار کارشناسی روی این طرح شدیم که نهایتا پس از چند روز کار کارشناسی این طرح از سوی معاونت حقوقی تحویل ما شد.

نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی با اشاره به این که کارشناسان معاونت حقوقی مجلس شورای اسلامی ایرادات این طرح را برطرف کردند، بیان کرد: تغییراتی در محتوای این طرح ایجاد نشده ولی در برخی مواد این طرح وظایفی که برای این سازمان در نظر گرفته شده بود با برخی نهادها تلاقی پیدا می کرد که راه کارهایی برای حل این موضوع در نظر گرفته شد. همچنان «مرجع ارزیاب» مورد توافق صف و ستاد در فرایند رتبه‌بندی و براساس امکانات و شرایط موجود غایب بزرگ است.

وی با اشاره به این که سازمان نظام معلمی پیگیر مسائل معلمان خواهد بود، افزود: اگر این سازمان تشکیل شود در حل مشکلات معلمان تاثیر گذار خواهد بود، حرمت معلم حفظ می شود و شان و جایگاه معلم ارتقا می یابد.

 اگر این سازمان تشکیل شود، سازمان نظام معلمی می تواند به یک نهاد بین المللی با جایگاه قانونی تبدیل شود که می تواند ارتباط میان معلمان در دنیا پیدا کند.

با تشکیل این سازمان انجمن های علمی در مدارس تشکیل می‌شود و بسیاری از مشکلات اخلاقی در مدارس کاهش می یابد. »

پرسش « صدای معلم » از کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و نیز فراکسیون فرهنگیان آن است که چرا تکلیف " سازمان نظام معلمی "  را مشخص و شفاف نمی کند ؟

پایان گزارش/


گزارش صدای معلم از رتبه بندی معلمان و موضع مجلس برای نظرخواهی از صاحب نظران آموزش و پرورش

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

درخواست صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش برای بازگشایی مدارس و دانشگاه ها در سال 1400

امروز شنبه 14 فروردین 1400 است . مدارس در ایران 408 روز است که در " تعطیلی " به سر می برند .

علی رغم تبلیغات و سخنان غیرواقعی و حتی توام با " توهم " مسئولان وزارت آموزش و پرورش مبنی بر آن که " آموزش هیچ گاه تعطیل نمی شود " ؛ اما واقعیات و آمارها چیزهای دیگری را نشان می دهند .

« ایرج حریرچی » معاون کل وزیر بهداشت در یک برنامه تلویزیونی خبر از ورود قطعی کشور به موج چهارم کرونا می دهد . ( این جا )

سخنگوی وزارت بهداشت از سه رقمی شدن آمار جان باختگان کرونا بر اثر کرونا خبر می دهد و همه این ها در حالی است که  مدت هاست همه جا باز است و فعالیت های روزمره و اقتصادی در جریان هستند، مراسم مذهبی و ملی کماکان برگزار می شوند و مسافرت های تفریحی و جمعی به اقصی نقاط کشور با شدت بسیار بیشتری جریان یافته اما مدارس و دانشگاه ها همچنان در تعطیلی به سر می برند . امانول مکرون رئیس جمهور فرانسه ، هفته ی پیش ضن پذیرش ارتکاب اشتباهاتی در جریان مدیریت بحران همه گیری ویروس کرونا ؛ باز نگه داشتن مدارس از زمان آغاز سال تحصیلی جاری تاکنون را یکی از موفقیت های دولت خود بر می شمرد اما در کشور کسی در مورد بروز اشتباهات و شکست برنامه ها پاسخ گو نیست .

بهروز محبی نماینده مجلس یازدهم در گفت‌وگو با ایلنا اظهار می دارد :

 « در ابتدا این نکته مهم را باید متذکر شوم که آمار ترک تحصیلی در برخی از شهرستان‌های کشور ۳۰ تا ۴۰ درصد است. علاوه بر این زیرساخت‌های مناسب جهت استفاده از نرم‌افزار شاد و فضای اینترنتی برای آموزش مجازی در برخی نقاط دوردست و شهرستان‌ها آماده نبود، از این رو متاسفانه عده زیادی از دانش آموزان فرصت تحصیل را از دست دادند که مساله حائز اهمیتی است .

در حوزه ما که شش شهرستان و یک منطقه ۵ هزار کیلومتر مربعی داریم، متاسفانه شرایط به همین ترتیب است و دانش آموزان ما شرایط بسیار سختی را می‌گذرانند. بنابراین ارتباط خیلی خوبی بین معلمان و دانش آموزان برقرار نشد . »

هنوز هیچ مقام رسمی در درون و بیرون وزارت آموزش و پرورش به گزارش های انتقادی صدای معلم در مورد عواقب و نتایج ناگوار و زیان بار تعطیلی مدارس پاسخی ارائه نکرده است .

درخواست صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش برای بازگشایی مدارس و دانشگاه ها در سال 1400

مسئولان و مقامات وزارت آموزش و پرورش با فرافکنی مسئولیت های حرفه ای و شغلی خویش ، علت تعطیلی مدارس را به " ستاد ملی مقابله با کرونا " حواله می کنند .

از آخرین نشست رسانه ای با خبرنگاران که توسط وزارت آموزش و پرورش برگزار شده است نزدیک به دو ماه است که می گذرد . ( این جا )

و این در حالی است که با وجود مصوبه همان ستاد ملی مقابله با کرونا ( مصوبه چهل و چهارمین جلسه ستاد ملی مدیریت کرونا در ۲۴ آبان ۹۹ ) در مورد مجاز بودن برگزاری جلسات در شهرهای قرمز تا سقف ۱۵ نفر با رعایت بقیه پروتکل ها ، وزارت آموزش و پرورش بر خلاف قانون عمل می کند و وقعی به انتقادها نمی نهد .

مسئولان وعده داده اند که سال تحصیلی آینده به صورت حضوری بازگشایی خواهند شد . هر چند اعتماد به سخنان مسئولان و مقامات با توجه به تناقض گویی ها و خلف وعده ها بسیار کم رنگ شده است اما پذیرش بازه زمانی 6 ماهه برای تحقق این وعده با توجه به عوارض زیان بار تعطیلی مدارس مانند ترک تحصیل ، افت تحصیل ، به خطر افتادن بهداشت روان ، کودکان کار ، کودک همسری و... به هیچ وجه منطقی و عقلانی نیست .

امانول مکرون رئیس جمهور فرانسه ، هفته ی پیش ضمن پذیرش ارتکاب اشتباهاتی در جریان مدیریت بحران همه گیری ویروس کرونا ؛ باز نگه داشتن مدارس از زمان آغاز سال تحصیلی جاری تاکنون را یکی از موفقیت های دولت خود بر می شمرد ( این جا ) ؛ اما در  این کشور کسی در مورد بروز اشتباهات و شکست برنامه ها پاسخ گو نیست .

نظام آموزشی را دریابید !

فردا دیر است !

***

 اولین جلسه شورای معاونین در سال جدید : ( این جا )

درخواست صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش برای بازگشایی مدارس و دانشگاه ها در سال 1400

درخواست صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش برای بازگشایی مدارس و دانشگاه ها در سال 1400

درخواست صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش برای بازگشایی مدارس و دانشگاه ها در سال 1400

درخواست صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش برای بازگشایی مدارس و دانشگاه ها در سال 1400

 

پایان گزارش/


درخواست صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش برای بازگشایی مدارس و دانشگاه ها در سال 1400

منتشرشده در گفت و شنود

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

مقدمه
از انواع هیجان می توان به ترس، خشم، اندوه، تنفر، شادی و تعجب اشاره کرد. برای بررسی هیجان ترس، از لحاظ علمی در حیطه طب و روانشناسی، مباحث بسیار زیادی وجود دارند اما قصد من پرداختن به هیچ یک از آنها نیست. در این مبحث برای درک بیشتر موضوع مورد نظر، مختصری به توضیح برخی از مفاهیم مربوط به ترس پرداخته ام. شاید در همین جا بتوانیم به تشخیص ترس ها یا هراس های خود دست یازیم و علاوه بر تشخیص، به تمیز این دو نیز دقت داشته باشیم چون آنچه که ترس خود می نامیم ممکن است فوبی یا هراس ما از یک چیز یا یک موقعیت باشد.



ویژگی های هیجان ترس
هیجان ترس به نوع تربیت فردی و اجتماعی افراد بستگی دارد. نوع برخورد والدین با کودک، نوع رفتار معلمان با دانش آموزان و نوع برخورد دیگر افرادی که در جامعه با آنها در ارتباط هستیم. شاید برخی از تظاهرات ترس، ذاتی باشد اما هر فرد هنگام بزرگ شدن و به تدریج از زندگی و جوانب آن ترس هایی در خود حس می کند. ترس هایی که واقعی هستند و ترس هایی که از توهمات ما برانگیخته می شوند. شدت ترس ما می تواند عامل تسلط دیگران بر ما شود و ما مجبور به اطاعت از او می گردیم. او می تواند یک فرد، گروه ، سازمان و یا یک نظام سیاسی باشد.

هیجان ترس بحث مهمی است تا حدی که آن را به عنوان علت اصلی اختلالات عصبی می شناسند. اما ترس همیشه ایجاد کننده ناراحتی و مشکل نیست. وجود آن در خیلی از مسائل موقعیت های زندگی لازم است. این هیجان شاید از آن جهت اهمیت ویژه‌ای دارد که در آن حالت فشار و تخریب به طور بالقوه از نظر مقدار و اهمیت بر حالت سازنده تفوّق دارد و معمولا آمادگی برای بروز واکنش های اجتنابی بیشتر از آمادگی برای کنش های اکتسابی است.

شکسپیر می‌گوید:

" از میان همه تمایلات و احساسات بد ، ترس منفورترین آنهاست."

ارسطو " ترس را ناشی از برداشت فرد از جهان بیرونی و مرتبط با احساس درد و لذت می دانست."

میلر در تفاوت ترس و اضطراب معتقد است که " منبع در ترس مشخص است در حالی که موضوع هدف در اضطراب مبهم یا ناشناخته است."

فرهنگ نیز بر شمار، محتوا، الگو و شدت ترس ها تأثیر می گذارد. به طور مثال کودکان و نوجوانان نیجریه ای و چینی (که فرهنگ آن ها بر خویشتن داری، خودداری و رعایت قواعد اجتماعی، تأکید بیشتری دارد) بیش از کودکان آمریکایی و استرالیایی از ارزیابی می ترسیدند و ترس های اجتماعی و امنیتی آن ها بیشتر هستند .

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

علائم ترس
علائم ترس عبارتند از لرزیدن بدن، سفید شدن پوست، فعال شدن غدد عرقی، راست شدن مو بر بدن، زیاد شدن ترشحات دستگاه گوارش و کلیه‌ها، زیاد شدن تنفس، تند و شدید شدن ضربان قلب، مختل شدن قوای ذهنی به مقدار زیاد. این علائم حتی در چهارپایان مثل سگ و گربه و میمون ها نیز دیده می‌شوند. پرندگان نیز در هنگام ترس تمامی پرهای خود را در هم فرو می‌برند و در این حالت جثه‌شان کوچک تر به نظر می‌رسد.

دیگر علائم ترس عبارت است از باز شدن دهان، بالا رفتن ابروها، فردی که دچار ترس شده است در آغاز مثل یک مجسمه از حرکت باز می‌ایستد، قوز می‌کند و دولا می‌شود، به طوری که گویی می‌خواهد خود را از دیده‌ها پنهان کند. فعالیت غدد بزاقی کم و دهان خشک می‌شود. گاه ترسِ ضعیف باعث می‌شود در فرد میل شدیدی به خمیازه کشیدن پیدا کند. چشم ها در حالت ترس شدید از حدقه بیرون می‌افتند و به سوی عامل ایجاد کننده وحشت ثابت می‌مانند، یا این که بی قرار از جهتی به جهت دیگر می‌چرخند. ترس همچون سایر هیجانات از شدت و ضعف های مختلف برخوردار است. ترس شدید علاوه بر علائم متفاوت (از لحاظ شدت) کارکردهای مختلف می‌تواند داشته باشد.

تفاوت ترس با فوبی (هراس)
واژه phobia به معنی هراس از ریشه یونانی phobos به معنی ترس fear گرفته شده است . این واژه را استانلی هال برای نخستین بار در روان شناسی به کار برد. برخی از رایج ترین هراس ها عبارتند از هراس از مار، عنکبوت، فضاهای بسته، پرواز، شلوغی. فرد مبتلا، برای اجتناب از موضوع هراس، احساس اجبار می کند و اگر نتواند اجتناب کند، بسیار بیمناک خواهد شد. هراس، ترس واقعی محسوب نمی شود زیرا تناسبی با میزان تهدید و خطری که متوجه فرد است، ندارد. به طور مثال فردی که هراس مار دارد، به این دلیل که مار می تواند سمی باشد از آن نمی ترسد، بلکه صرفا به این دلیل که مار است از آن می ترسد. به طور کلی هراس، ترسی است شدید، پایدار و غیر منطقی از یک شیء یا موقعیت که به اجتناب هشیارانه از شیء یا موقعیت منبع ترس منجر می شود.(1)

هیجانات ترکیبی
نمونه‌هایی از هیجانات ترکیبی که هر یک قابل تأمل و تفکر است:
خشم + شادی = غرور
شادی + پذیرش = عشق
پذیرش + تعجب = کنجکاوی
ترس + غم = ناامیدی
غم + تنفر = تأسف
خشم + انتظار = کینه
خشم + پذیرش = تسلط
پذیرش + ترس = اطاعت
ترس + انزجار = شرم
غم + انتظار = بدبینی
خشم + تعجب = جسارت
شادی + ترس = احساس گناه
غم + خشم = حسد (2)

ترکیب ترس و غم، ناامیدی است که بسیاری از ما بدان مبتلائیم. شاید بدین طریق بیشتر درک کنیم که چرا این قدر نومید هستیم. چون ترس ها و غم های ما هر دو بسیار زیاد هستند. گویی هر یک از ما برای زنده ماندن از هر دو تغذیه می کنیم چون تارو پودمان با هر دو عجین شده است. مادامی که ترس ها و غم های ما تداوم دارد امیدواری ما در هر حیطه ای غیرممکن است.

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

ترکیب ترس و انزجار، شرم است. انزجار یعنی منع و نهی شدن. انزجار پاسخی هیجانی از جنس پس زدن یا تنفر نسبت به چیزی توهین‌آمیز، نفرت‌انگیز یا ناخوش‌آیند است.

وقتی ترس با پذیرش شرایط موجود یا تحمیل شده ترکیب می شود، اطاعت پدید می آید. خیلی از زیردستان، از مدیران خود این چنین اطاعت می کنند. چون شرایط تحمیلی را می پذیرند و می ترسند پس به سادگی اطاعت می کنند. اطاعت کورکورانه چنین چیزی است. البته او در باور خود برای دست یافتن به امتیازات مدنظر خود، به اطاعت تن در می دهد و متوجه خفت رفتار خود نیست.

و تلخ تر از سه ترکیب فوق، احساس گناهی است که حاصل شادی و ترس است. برخی از ما وقتی بیشتر و از اعماق وجود می خندیم، نگران می شویم که حتما اتفاق بدی خواهد افتاد حتی گاه احساس گناه می کنیم که چرا این همه شاد هستیم. در حالی که در فرهنگ غرب با دست یازیدن به تمامی لذایذ حرام و حلال زندگی و جهان هستی، یک فرد ثانیه های عمر خود را بر حول لذت گرایی می گذراند ما هنگام خنده واقعی نیز آن را بر خود حرام می دانیم و احساس گناه می کنیم. اما چرا؟ راستی چرا از آنها می ترسیم و مدیر یا یک کارشناس ساده اداری از این ترس و هراس ما چه بهره هایی می برد؟

ترس های ما
حدی از ترس مانع رخ دادن حوادث بد می گردد و جان و مال و آبروی ما در سایه آن حفظ می شود. ترس مانع ریسک کردن می شود. ترس حِرف را می توان محافظه کارانه یا مصلحت گرایانه تعبیر کرد، هر دو برای حفظ جان و مال هستند.

تعدادی از همکاران ما این نوروز و نوروز سنوات قبل در بند بودند. اما ما سال نو را به آنان و خانواده گرامی شان از همین جا تبریک نگفتیم و آرزو و یا درخواست خلاص شدن برای آنها نکردیم. کثیری از ما مال یا ثروت نداریم اما چون به طور ماهیانه حقوق دریافت می کنیم از قطع احتمالی آن ترسیدیم. ترس جان نیز هست. آنان چگونه عمل کرده اند که مستوجب کیفر حبس و تبعید گردیده اند، فقط می توان حدس زد، اما دقیقا چه گفتند و کردند، نمی دانیم. آنان مطالبات همه ما را طلب کردند و امروز ما در سایه عدم ترس آن همکاران ارجمند به برخی از خواسته های خود رسیده ایم.
هر چند هنوز تا رسیدن به شرایط مطلوب از لحاظ کمی و کیفی، فاصله بسیار داریم اما ظاهرا همین اندازه تلاش سازمان برنامه و بودجه و دولت جهت اجرای برخی از تعهدات و مطالبات به تأخیر افتاده برای همکاران شاغل و بازنشسته رضایت بخش بوده است. از جمله اجرای بخشی از تعهدات رتبه بندی، همسان سازی حقوق بازنشستگان با شاغلان آموزش و پرورش، استخدام برخی از گروه ها چون حق التدریس و نهضت سوادآموزی و.... آیا ما همترازی و همسانی حقوق خود را با شاغلین دیگر سازمان ها خواسته بودیم یا با شاغلان سازمان خود؟ چون هنوز زیر خط فقریم. خط فقر بدو ما بدو، تا تصور می کنیم که آن را خاک کردیم و دو دست خود را به نشانه پیروزی می خواهیم بالا ببریم و هورا بگوئیم، خط فقر بدو بدو باز شتابان پیش می تازد. آری دیگر همانند گذشته قلمی به اعتراض و نارضایتی به رقص در نمی آید و از درخواست مطالبات خبری نیست. آرامش حاکم است. معتقدم که کرونا بیشتر ما را به خواب مصنوعی برده است.

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

حال باید پرسید آیا افراد در دیگر مشاغل چون نترسیده اند و با کارکردی جسورانه به شرایط مطلوب شغلی و رفاه نسبی دست یازیده اند پس برخورداری آنان از مزایای متفاوت و شاخص تری نسبت به فرهنگیان، نتیجه چنان عملی است؟ یا شرایط شغلی آنها ربطی به هیجان ترس ندارد و کم تعداد بودن آنها، شرایط آنها را نسبت به فرهنگیان ایده آل، برجسته و متمایز ساخته است؟ ترس حِرف را می توان محافظه کارانه یا مصلحت گرایانه تعبیر کرد، هر دو برای حفظ جان و مال هستند.

دو فرضیه می توان مطرح ساخت:
فرضیه اول: نوع و حساسیت شغلی معلمان، باعث می شود تا نظام های سیاسی در دوره های گوناگون، معلمان را از مزایا و امتیازات متناسب و همتراز دیگر شاغلین، محروم نگه دارند.
فرضیه دوم: زیاد بودن تعداد فرهنگیان علت محرومیت اجتماعی آنان است.
از آنجایی که می باید بودجه هر سازمانی به طور معقول و متناسب با ساختار و نیروی انسانی شاغل در آن به طور واقع بینانه و برحسب مجموع نیازها تنظیم و پیش بینی شود، پس فرضیه اول قبول و فرضیه دوم رد می گردد.

در همین سایت طی یادداشتی با عنوان " عدم پاسخگویی به خواسته های معلمان برای آن است که او پرچم دار آگاهی و روشنگری جامعه نباشد. " به همین مورد اشاره کرده ام . در پاراگراف پایانی آن نوشته شده است:
" وظیفه اصلی من معلم، افزایش حجم علمی معلومات فعلی بشر است. گفت و گو، نقد و بررسی، بحث، سخنرانی، نوشتن، تحقیق و تفحص، همفکری با هم رشته ای خود و.... تربیت دانش آموزان فهیم و خردمند از اهمّ آنهاست. این رسالت اصلی منِ معلم را قربانی زندگی مشقت بارم ننمائید. "
در واقع رسالت ما معلمان، قربانی نحوه زندگی ما شده است که ناخودآگاه برای همه ما ترسیم و به عنوان پیش فرض تعبیه شده است. ترس یا هراس کثیری از معلمان در دوران اشتغال و بازنشستگی، خود عاملی برای تحمل بسیاری از مشکلات رایج هست. گاه ترس های ما آنقدر غیرموجه هست که با دستان خود شرایط زندگی را برای خود سخت می سازیم. منظورم ترس از مدیران مدارس یا نیروهای ستادی ادارات است.

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

راستی چرا از آنها می ترسیم و مدیر یا یک کارشناس ساده اداری از این ترس و هراس ما چه بهره هایی می برد؟ این نوع ترس ها محافظه کارانه است یا مصلحت گرایانه؟ همه ما آنها را در وجود خود یا برخی از همکاران به خوبی تجربه کرده ایم. اصولا ما چنین افراد را به تملّق و چاپلوسی متهم می سازیم.

حال ما می ترسیم یا هراس داریم؟
آنچه که ما ترس های خود می نامیم اگر شدید باشند، می توانند فوبی و یا هراس های ما نامیده شوند. استانلی هال می گوید: " هراس، ترسی است شدید، پایدار و غیر منطقی از یک شیء یا موقعیت که به اجتناب هشیارانه از شیء یا موقعیت منبع ترس منجر می شود. هراس، ترس واقعی محسوب نمی شود زیرا تناسبی با میزان تهدید و خطری که متوجه فرد است، ندارد."
حال اگر توانایی تشخیص مرز این دو را داشته باشیم خودمان به تعریفی از ترس یا هراس های خود بپردازیم و گرنه اگر شدت آن بسیار زیاد است و موجبات ناراحتی روحی - روانی در ما و اطرافیان ما می شود باید از کارشناس روانشناسی کمک بگیریم. سازگاری با مسایلی که ما را آزار می دهد عادت ناخوشایندی در بین ما هست، اما ارزش نفس کشیدن و زندگی کردن بسیار والاتر و ارزنده تر از تحمل مجموع ترس ها یا هراس های ما هست. بیایید قدری بیشتر بر روی رفتار خود دقت نظر داشته باشیم و از واکاوی زندگی دیگران بپرهیزیم. فضای مجازی عرصه آگاهی و دانایی بیشتر است نه تاروپودی برای اسارت و گم گشتی و بی هویتی ما. بیایید به خودیابی و خودآگاهی بیندیشیم. فقط قدری تأمل و واقع بینی لازم هست. به قول مولوی:


روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم

با آرزوی خلاص شدن تمامی همکاران دربند، امیدوارم بهار این سال با آزادی این عزیزان، نیکو بودن خود را یک بار دیگر به همه ما سفیران فرهنگ ایرانی، به عنوان باوری مفرّح ثابت نماید.

منابع :
1 ) روان راهنما. ترس چیست؟
2 ) رشد، شبکه ملی مدارس. انواع هیجان.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

منتشرشده در یادداشت

روز طبیعت و 13 بدر

اسم این روز سیزده بدر باشد یا روز طبیعت یا هر نام دیگر و مناسبتش بر اساس اسطوره ها به کیومرث برسد و یا جشن تقدس آب ، هر چه باشد سیزده فروردین ، با فرهنگ مردم این سرزمین ، پیوند خورده است و روز جشن و شادی است. فرصتی است تا دل را بهاری کنیم و با طبیعت مانوس شویم.
سیزده فروردین ، واپسین روز تعطیلات نوروز است.
تعطیلاتی که طلیعه بهار و سال نو ، مبارکش کرده اند و بوی سبزه و شکوفه می دهد.
مردمی که به بهار عشق می ورزند ، می خواهند در آخرین روز تعطیلات ، کام دل از طبیعت بگیرند و موسیقی دل انگیز بهار را با گوش جان بشنوند.
گروهی بساط سبزه لگدکوب می کردند و گروهی زیر سایه درختی یا کنار نهری یا جنگلی بساط می گستراندند.

دوستداران و حافظان طبیعت ، در این روز هم کوه و دشت و رود را پاکیزه می کنند و حفظ محیط زیست و حرمت به طبیعت را به نمایش می گذارند.
در این روز ، سبزه هایی که زینت بخش سفره هفت سین بودند ، به دشت و رودخانه هدیه می شوند.
کودکان شادمان از اینکه اهالی خانه ، برای سفر به طبیعت ، تدارک می بینند.
جوانان آرزوها را در دل مرور می کنند تا سبزه ها را گره بزنند.
آرزوها متنوع هستند از قبولی کنکور گرفته تا یافتن شغل و خرید خانه و یافتن شریک زندگی و .....
اگر چه برآورده شدن آرزوها با گره زدن سبزه تحقق نمی یابد اما این گره ها ، نوعی سرگرمی و امیدبخشی بود . شاید هم نشانی از پیوند و دوستی انسان با طبیعت است.

روز طبیعت ، روز قدردانی از طبیعت است برای تمام زیبایی ها و نعمت هایی که به انسان ها هدیه کرده است.
قدردانی از کوه و درخت و جنگل که تفرجگاهی برایمان گسترده اند.

روز طبیعت و 13 بدر

از سبزه ها و بابونه ها و شقایق هایی که بی هیچ رنج کاشت و داشت ، سخاوتمندانه بر پهنه دشت ها می رویند.
قدردانی از چشمه و رود که از دل سنگ جاری می شوند و می خروشند. از کوه که از کوهپایه تا قله اش ، نشان از استواری دارد.
اگر چه امسال ، روز طبیعت در خانه می مانیم اما خاطرات دوستی با طبیعت را از یاد نمی بریم. دیدن مناظر زیبای طبیعت -- چه حقیقی ، چه مجازی -- یادآوری خوبی است که قدر زیباترین نعمت های عالم هستی را بدانیم.

روز طبیعت ، پاسداشت زمین و آب و کوه و دشت است که نسبت به آنها مهر بورزیم.
به آنها آسیب نرسانیم و بهره مندی از آنها را برای نسل های آینده هم فراهم سازیم.


روز طبیعت و 13 بدر

منتشرشده در یادداشت

ریشه های تولید تمدن کجا هستند

قبلا شنیده اید که یک ﻛﻤﭙﺎﻧﯽ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺭﺥ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﺧﻮﺩ، ﺳﻴﻤﯽ ﺑﻪ ﺿﺨﺎﻣﺖ یکﻫﺰﺍﺭﻡ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ تولید و ﺑﺮﺍﯼ ﻛﻤﭙﺎﻧﯽ ﺭﻗﻴﺒﺶ ﺩﺭ ﮊﺍﭘﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﻛﻤﭙﺎﻧﯽ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﻴﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺳﻴﻢ ﺑﻪ ﻓﻮﺍﺻﻞ ﻣﻨﻈﻢ ﺳﻮﺭﺍﺥ و سه سیم نازک تر از داخل آن رد ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ! ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﮕﺮﺍﻧﻴﻢ!
شگفت انگیز بود، نه؟!!!

ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎیی ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﺷﻜﻮﻩ ﺗﻤﺪﻥ ﮊﺍﭘﻦ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮﮊیک ﺁﻥ ﺑﺮﻣﯽﺧﻴﺰﺩ، ﺩﭼﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩﺍﻧﺪﻳﺸﯽ ﻭ ﺳﻄﺤﯽﻧﮕﺮﯼﺍﻧﺪ.

ﺗﻤﺪﻥ، ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻛﺎﻻﻳﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺒﺎﺩﻟﻪ ﻧﻤﯽﭘﺬﻳﺮﺩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ یک ﻣﻠﺖ ‏«ﺗﻮﻟﻴﺪ‏» ﺷﻮﺩ. ﺍگر ﺁﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻠﺖﻫﺎ ﺑﺎ ﺧﺮﻳﺪ ﻓن آﻭﺭﯼ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ.
ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻣﺪﻝ ﺧﻮﺩﺭﻭﻫﺎﯼ ژاپنی ﺑﺎ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻓن آﻭﺭﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ.

ﻗﺪﺭﺕ ﻓن آﻭﺭﯼ ﺧﻴﺮﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﭼﺸﻢ بادامی های ﮊﺍپنی، ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﻫﻤﻪ ﺟﻼﻝ ﻭ ﺷﻜﻮﻫﺶ، ﯾﮏ ‏«ﻓﺮﻉ» ﻛﻮچک ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺗﻤﺪﻧﯽ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻠﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

‏«اصلِ» ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﻣﻌﻈﻢ ﺍﻳﺎﻟﺖ ﺍﻭﺯﺍﻛﺎ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻳﺎﻓﺖ، ﺩﺭ ﻭﻳﺮﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﺩﻟﺨﺮﺍﺵ ﺍﻳﺎﻟﺖ ﻓﻮﮐﻮﺷﻴﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺩﻳﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺘﻤﺪﻧﺎﻧﻪ ﺁﻭﺍﺭﮔﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﯽ ﻣﺨﻮﻑﺗﺮﻳﻦ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻗﺮﻥ، ﻣﻨﻈﻢ ﻭ ﺗﻤﻴﺰ ﺩﺭ ﺻﻒ آﺏ ﻣﯽﺍﻳﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﯽﺟﻨﺠﺎﻝ ﻭ ﻫﻴﺎﻫﻮ ﻭ ﻧﺎﺳﺰﺍ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺼﺮﻑ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺩ، ﺁﺏ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻣﯽﻛﻨﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭِ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ یک ﻛﺸﻮﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ، ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻄﯽ ﻛﺎﻣﻼ ﻋﺎﺩﯼ، ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻣﯽﻛﻨﻴﻢ، ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺗﻤﺪﻥ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ.

ریشه های تولید تمدن کجا هستند

ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻓﻴﻠﻢﻫﺎ ﻭ ﻋﻜﺲﻫﺎﯼ ﺧﺒﺮﯼ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻭ ﺳﻮﻧﺎﻣﯽ ﻭﻳﺮﺍﻧﮕﺮ ﮊﺍﭘﻦ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ، یک ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺭﮔﻴﺮﯼ، ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ، ﻫﺠﻮﻡ، ﻏﺎﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ، ﻭَﻟَﻊ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ کمک‌های ﺍﻋﻄﺎﻳﯽ، ﺑﯽﻧﻈﻤﯽ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻭ ﺟَﺰَﻉ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﺪ.

ﻳﻜﯽ ﺍﺯ ﺧﺒﺮﮔﺰﺍﺭﯼﻫﺎ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪﺍﺕ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺩﺍﺩ:

۱ - ﺻﻔﻮﻑ ﻣﻨﻈﻢ ﺁﺏ ﻭ ﻏﺬﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﺣﺮﻑِ ﺯﻧﻨﺪﻩ ﻳﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺧﺸﻦ.

۲ - ﻫﻴﭻ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺯﻟﺰﻟﻪ ۹ ﺭﻳﺸﺘﺮﯼ ﺁﺳﻴﺐ ﻧﺪﻳﺪ، ﻫﻤﻪ ﺧﺴﺎﺭﺕﻫﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺳﻮﻧﺎﻣﯽ ﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﻮﺩ. (مدیریت پیشگیری) « ﺗﻤﺪﻥ‏» ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻓﺮﺁﻳﻨﺪﯼ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ، ﻣﺘﻌﻬﺪﺍﻧﻪ، هوﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻏﺎﻳﺖ ﻣﻨﻈﻢ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺷﻮﺩ. ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺗﻤﺪﻥ، ﻧﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭ نه ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻭﺯﺍﺭﺗﺨﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ، ، بلکه ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ‏ ﻭ ‏آﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ‏ ﺍﺳﺖ.

۳ - ﻏﺎﺭﺗﮕﺮﯼ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪ. ﺯﻭﺭﮔﻮﻳﯽ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪ. ﻓﻘﻂ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺑﻮﺩ. (مدیریت انتظامی)

۴ - ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﮔﺮﺍﻥ ﻧﻴﺮﻭﮔﺎﻩ ﺍﺗﻤﯽ ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﻧﺸﺖ ﻣﻮﺍﺩ ﺭﺍﺩﻳﻮ ﺍﻛﺘﻴﻮ، ﺑﺎ اﺯ ﺟﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﮕﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ خنک ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﻨﺪ. (مدیریت بحران)

۵ - ﺣﺘﯽ یک ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﯼ ﺷﺪﻳﺪ ﻳﺎ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﺪ. ﻣﺼﻴﺒﺖ ﻭ ﻏﻢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻃﻤﺄﻧﻴﻨﻪ ﺑﻮﺩ. (مدیریت روانپزشکی)

۶ - ﻣﺮﺩﻡ ﻓﻘﻂ ﺍﻗﻼﻡ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺏ ﻭ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺑﺮﺳﺪ. (مدیریت تدارکات)

۷ - ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﻭ ﭘﻴﺮ ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﯼ ﻣﯽﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥﻫﺎ ﻗﻴﻤﺖﻫﺎ ﺭﺍ ﻛﺎﻫﺶ ﺩﺍﺩﻧﺪ. (مدیریت اجتماعی)
ﺧﻮﺩﭘﺮﺩﺍﺯﻫﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ!!!

۸ - ﻫﻤﻪ ﺩﻗﻴﻘﺎً ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ! (مدیریت مانورهای عملیاتی)

۹ - ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻣﺤﺘﺎﻁ ﻭ ﺩﻗﻴﻖ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵﻫﺎﯼ اﻟﺘﻬﺎﺏﺁﻓﺮﻳﻦ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺁﺭﺍﻡﺑﺨﺶ ﭘﺨﺶ ﻣﯽﺷﺪ. (مدیریت ارتباطات و رسانه ها)

۱۰ - ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ یک ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﺮﻕ ﺭﻓﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻧﺪ ﺳﺮﺟﺎﻳﺸﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺭﺍ ترک ﻛﺮﺩﻧﺪ. (مدیریت اجتماعی)

"ﺍﻳﻦ "ﻫﻤﺎﻥ "ﺗﻤﺪﻧﯽ" ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﻭ ﻣﺼﻨﻮﻋﺎﺕ ﺗﻤﺪﻧﯽ، ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺳﻮﻧﯽ ﻭ ﭘﺎﻧﺎﺳﻮنیک ﻭ ﻫﻴﺘﺎﭼﯽ ﻭ ﺗﻮﻳﻮﺗﺎ ﻭ ﻫﻮﻧﺪﺍ ﻭ ﻧﻴﺴﺎﻥ ﻣﻮﺗﻮﺭﺯ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺪﻥ ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺪﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﺮﺻﻪﻫﺎ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺯﻳﺮﺑﻨﺎی ﻧﺎﺏ ﺗﻤﺪﻥ یک ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺩﻳﺪ. ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻋﺎﺩﯼ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻭ ﺛﺒﺎﺕ، ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺭﺍ.

ریشه های تولید تمدن کجا هستند

ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﻭﻳﺮﺍﻧﮕﺮ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺩﻭ ﺑﻤﺐ ﺍﺗﻤﯽ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭﺵ، ﻛﺎﺭﮔﺮﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﻥ ﺧﺎﻟﯽ می‌خوردند ﻭ ﻫﺮ یک ‏«ﺳﻨﺖ‏»ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ‏«ﻳﻦ‏» ﺗﺒﺪﻳﻞ میﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ، ﺑﺎ ﻗﺸﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ ﻛﻪ ﻫﺮ یک ‏«ﻭﺍﺣﺪ ﭘﻮﻝ ﻣﻠﯽ‏» ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻻﺭ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﯽﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻏﺮﺏ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬﺍﺭﯼ ﻛﻨﻨﺪ.

ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﻛﺮﺩ: ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻨﺪ ﻫﻤﻮﻃﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﮊﺍﭘﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺍﺗﺎﻕ ﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ. ﺍﺗﺎﻕﻫﺎ ﻗﻔﻞ ﻭ ﺑﺴﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣب حانه ﮔﻔﺘﻴﻢ ﭼﺮﺍ ﻗﻔﻞ ﻭ ﻛﻠﻴﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﻴﺪ؟ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﻣﻦ ﺍﺳﺖ! ﻛﺴﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﮕﺮﺍﻧﻴﻢ!
ﺑﻪ ﻫﺮﺣﺎﻝ، ﺗﻤﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺷﻌﺎﺭ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ.
« ﺗﻤﺪﻥ‏» ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻓﺮﺁﻳﻨﺪﯼ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ، ﻣﺘﻌﻬﺪﺍﻧﻪ، هوﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻏﺎﻳﺖ ﻣﻨﻈﻢ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺷﻮﺩ. ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺗﻤﺪﻥ، ﻧﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭ نه ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻭﺯﺍﺭﺗﺨﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ، ، بلکه ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ‏ ﻭ ‏آﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ‏ ﺍﺳﺖ.

کانال دکتر خدیجه گلین مقدم


ریشه های تولید تمدن کجا هستند

منتشرشده در آموزش نوین

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور