حادثه تلخ و جانگداز جان باختن 50 معدن کار مظلوم در معدن ذغال سنگ پی جوی طبس دل هر شنونده ای را به درد می آورد. انسان های زحمت کشی که در بدترین شرایط کاری ، در هوای سنگین ده ها متر زیرزمین در معادن ذغال سنگ با امکانات اولیه و با حداقل حقوق (ماهانه 12میلیون تومان) (1) کار می کنند در حالی که حاصل زحمات طاقت فرسایشان ذغال سنگ استخراج شده ای است که مثل یک شریان حیاتی ادامه فعالیت صنایع سنگین آهن و فولاد و نیروگاه های برق کشور به آن وابسته است. همان صنایعی که هر از چند گاه مبالغ قید شده در فیش حقوق های نجومی مدیران شان افکار عمومی را حیرت زده می کند !
به راستی این همه تفاوت و تناقض در وضع کار و اشتغال در زنجیره معدن و صنعت با کدام منطق سازگار است ؟
چرا با وقوع هر حادثه ناگوار در معادن ؛ همان مدیران و صاحبان صنایع به جای تجربه اندوزی و رفع نقایص ایمنی معادن و استفاده از شیوه های نوین استخراج و تهیه ماشین آلات مدرن ، صرفا با مصاحبه های کسل کننده و تکراری و فرار به جلو افکار عمومی و بازماندگانِ جان باختگان را می آزارند ؟!
چرا به قول سایت خبری عصر ایران؛ همان هزینه هایی که بعداز وقوع حوادث بابت تعطیلی معدن و حفاری و بیرون آوردن قربانیان بر صنعت معدن کشور تحمیل می شود قبلا صرف بهسازی و ایمنی معادن نمی شود؟
افکار عمومی انتظار دارد که دولت جدید با نگاه کارشناسی جدید مشکلات این چنینی را برای همبشه برطرف کند.
اما حادثه اخیر معدن طبس حاشیه دردآوری دیگری هم داشت که افکار عمومی را به حوزه ای فراتر از مشکلات کار معادن سوق می دهد و آن اینکه در میان قربانیان حادثه جوان نخبه ای دیده می شود که با رتبه 180 کنکور سال 90 و فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه فردوسی است و لابد به علت پیدا نکردن شغل مناسب با رشته تحصیلی خود مجبور به کار در معدن ذغال سنگ شده است.
وضعیت شادروان فرهاد پیرزاد استثنا نیست چرا که به لحاظ بازار آشفته کار و اشتغال در ایران من جمله نبودن آمارهای قابل اتکا جهت برنامه ریزی و ایجاد تعادل بین نیاز بازار کار و ایجاد رشته های تحصیلی! بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاه ها در شغل و حرفه ای مشغولند که ابدا ربطی به تحصیلات و تخصص آنها ندارد و این بدان معنی ست که بخش بزرگی از سرمایه گذاری های کلان انسانی و مادی که در بخش آموزش و پرورش و دانشگاه های ما هزینه می شود عملا به هدر می رود.
از این هم بگذریم....
در ضمیمه خبری که سایت تابناک در خصوص این جوان منتشر کرده عکس غم انگیزی هم از یک پوستر تبلیغاتی قدیمیِ یکی از موسسات مشهور کمک آموزشی کنکور جلب توجه می کند.
در متن این پوستر عکس و نام و رتبه کنکور شادروان پیرزاد همراه با لوگوی موسسه دیده می شود.
این پوستر تنها یک واقعیت را نشان می دهد و آن این است که تنها ارزش افزوده ملموسی که از تلاش تحصیلی شادروان پیرزاد به دست آمده همان استفاده تبلیغاتی است که در آن زمان موسسه از آن بهره مند شده! .
با آرزوی شادی روح همه جان باختگان حادثه تلخ معدن مخصوصا شادروان فرهاد پیرزاد (2)
(1) همشهری آنلاین
(2) تابناک کدخبر 12617554 مهر 1403
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
میزگرد آموزشی و علمی « بررسی راهکارهای ارتقاء کیفیت و تقویت مدارس دولتی» به میزبانی دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش سه شنبه 27 شهریور برگزار گردید .
در این نشست علی زرافشان ، علیرضا کمره ای ، بهنام بهراد ، مهدی نوید ادهم و رضوان حکیم زاده به بیان دیدگاه های خود در این زمینه پرداختند .
بهراد عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش گفت : «
در سال 2015 ؛ سازمان ملل متحد اهداف توسعه پایدار را توضیح داد .
17 هدف را تعریف کرد به خاطر چالش های مختلفی که کشورها درگیر بودند .
یکی از آن ها در مورد آموزش و پرورش است .در کشورها مداخله کند . سرمایه گذاری ها ، برنامه ریزی ها ، فعالیت ها ، اقدامات و سیاست های این کشورها را در جهت این اهداف مورد پایش و سنجش قرار دهد تا این کشورها به این اهداف دست یابند .
هدف 4 می گوید :
تضمیت آموزش با کیفیت ، همگان شمول و عادلانه و ارتقای فرصت های یادگیری مادام العمر برای همگان .
نکته ی مهمی که در این هدف چهارم هست همان تضمیت آموزش با کیفیت است .
باید بدانیم که ما از جهان منتزع نیستیم .
ما یک جزیره نیستیم .
نظام آموزشی در دنیا تعریف دارد .
هدف هایی تعریف شده است . همه کشورها سعی می کنند حرکت کرده و به آن هدف ها برسند .
اگر ما خودمان را از آن اهداف جدا کنیم مثل مسابقه دوئی می ماند که ما داریم برای خودمان در یک مسیری می رویم و تمام دنیا مسیر دیگری را می روند .
از سال 2004 تا 2024 صفحه یونسکو را نگاه کنید و در مورد کیفیت آموزش صحبت می کند همین تعریف است و هیچ گونه تغییری نداده است .
می گوید :
« غالب کوشش ها به منظور تعریف کیفیت دو مشخصه دارد : اصل اول . رشد شناختی یادگیرندگان به عنوان هدف اول همه نظام های آموزشی است . یعنی نظام های آموزشی در سراسر دنیا مهم ترین هدف شان « رشد شناختی » است .
برای چه تیمز و پرلز می آید خواندن و نوشتن و ریاضیات را مورد سنجش قرار می دهد ؟ چرا « پیزا » می آید خواندن و نوشتن و علوم و ریاضی را مورد سنجش قرار می دهد ؟
علت آن همین تعریف است .
بین تعریف و عمل خیلی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد .
اصل دوم نقش آموزش در ارتقای ارزش ها ، نگرش های شهروندی ، رشد عاطفی و خلاقانه است .
این را « مهارت های غیرشناختی » می نامند .
پس ما دو دسته مهارت داریم که یونسکو در تعریف « آموزش با کیفیت » روی آن تاکید می کند ».
« علی پورسلیمان مدیر صدای معلم » در بخش پرسش و پاسخ خطاب به حاضران و به ویژه دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش چنین مطرح کرد :
قبلا هم گفته و پیشنهاد دادم که در حال حاضر و در عمل ، « شورای عالی آموزش و پرورش که نهاد مهم سیاست گذاری ، قانون گذاری و مهم تر از همه نظارت بر اجرای مصوبات است به نهادی بی خاصیت تبدیل شده و کسی و یا نهادی آن را جدی نمی گیرد .
در واقع بیرون از این ساختمان ؛ معلمان شورای عالی آموزش و پرورش را نمی شناسند .
شورای عالی باید در فعالیت خود تجدید نظر کند و خودش را جدی بگیرد .
در گام نخست و در پرتال خود بخشی را اضافه کند و میزان عملکرد واقعی واحدها و نهادهای مختلف را در ارتباط با اجرای مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش مورد ارزیابی قرار دهد .
به طور دقیق و شفاف اعلام کند چه کسی و کدام بخش مصوبات را اجرا می کند و با اجرا نمی کند و یا ناقص انجام می دهد .
در این بخش سخنان و دیدگاه های رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش را می خوانید .
به روایت حکم کارگزینیام این روزها هیجده سال سابقه تدریس اندوخته دارم. گرچه در این سالیان که رفت مرا بسود و فروریخت هر چه انگیزه و خواسته و برنامه بود اما همچنان بر این گمانم هیچ معلمی نیست که یک مهرماه چشمانش از شوق ندرخشد و قلب عاشقش پی پلی برای رسیدن دانشآموزانش به سرزمین دانایی و عشق نباشد.
از آن روز که به خاطر نگارش مطلبی در سایت «صدای معلم» به دستوری مرا از «کارشناس روابط عمومی» گرفتند دیگر کم تر سایت خبری رسمی آموزش و پرورش را دنبال کردهام اما با نگاهی گذرا همچنان ماجرا همان است که بود:
پروژه مهر، عدالت آموزشی، توجه ویژه دولت به مدارس دولتی! ؛ نقشه راه سند تحول، مدرسه کانون تحول در نظام آموزشی، اقامه اذان و نماز با شعار «مِهر با مُهر» و ازایندست خبرهایی که تازه از تنور در آمده و داغ انتشار یافتهاند.
یا از بیخبری و پای کوتاه ما است که هر چه با چراغ گرد شهر گشتیم نشانی از «رونق» یادشده و شعار داده شده نمیبینیم یا هم اینکه از جایی دیگر کار میلنگد!
با جست و جوی عنوان «مدارس دولتی» تقریباً کمتر وزیری را مییابید که بر اهمیت موضوع سخن نرانده باشد ؛ از محمود فرشیدی، حمیدرضا حاجیبابایی، علیاصغر فانی، سید محمد بطحایی تا رضا مراد صحرایی و بهتازگی نیز علیرضا کاظمی طبقاتی شدن مدارس را مکرر یک اتفاق بد خواندهاند و بر تقویت توسعه مدارس دولتی تأکید دارند.
سؤال اینجاست چرا بین گذشت عمر سه یا چهار دولت همچنان مشکل سر جای خودش است و توسعه و کیفیت تغییری پیدا نمیکند؟
مگر مدارس دولتی و عادی چه کم دارند که کیفیت آموزش و سطح سواد در آن رنگپریده و بیمار شده است؟ تأمین معلم، صندلی، فضای آموزشی و ابزارها با کدام بودجه و کی به سرانجام میرسد؟
آیا علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش میداند :
در گرمای بالای چهل درجه اول مهر بسیاری از مدارس هرمزگان کولر ندارند یا آنچه به اسم دستگاه خنککننده دارند غیراستاندارد و نامطلوب است؟
آیا چرخه بازمانده از تحصیل دانش آموزان روزی متوقف میشود؟ و آیا اینکه اعلام شود در استانهایی مثل سیستان، کرمان، هرمزگان، فارس، بوشهر، کهگیلویه، چهارمحال، لرستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی، گیلان، گلستان، خراسان شمالی و خوزستان، میانگین نمرات امتحان نهایی برای تمام رشتههای نظری زیر ۱۰ است ؛ نگرانکننده نیست؟ باوجود ادعاهای فراوان مسئولان در زمینهٔ عدالت آموزشی و توسعه مدارس، واقعیتها بهصراحت به ما میگویند که نیاز به تغییرات اساسی و فوری داریم.
سیستم ارزشیابی توصیفی در دوره ابتدایی بهدرستی اجرا نمیشود و بیشتر دانش آموزان مدارس عادی در پایه هفتم دچار ضعف شدید آموزشی هستند و در دوره متوسطه نیز با سیستم غلط «نمره دهی» به کلاسهای بالاتر میروند و در این بین معمولاً آموزش و پرورش یا نمیبیند یا تنها نظارهگر صرف است!
با این شیوه توجه دولت به مدارس تا سالیان بسیار همچنان مدارس بحرانزده و ناکارآمد هستند و نقش مفیدی در تربیت نسل آینده این سرزمین نمیتوانند داشته باشند.
آنچه من معلم در استان خودم هرمزگان بهیقین میبینم و میدانم این است که اغلب «سه هزار و ۷۰۰ واحد آموزشی» این استان با فضای تعریفشده و مورد انتظار فاصله دارند و بسیاری از ۴۳۳ هزار دانشآموز این استان جنوبی بیمهری را در پاییز و مهر به چشم می ببیند.
این معضلات و چالشها تنها مشکلاتی نیستند که به نظام آموزشی محدود شوند، بلکه نشانهای از عدم توجه به سرمایه انسانی و آیندهسازان این کشور است که اثر خود را در گوشه و کنار اجتماع همچون نادیده گرفتن محیطزیست، فساد و احترام به قوانین میبینیم.
باوجود ادعاهای فراوان مسئولان در زمینهٔ عدالت آموزشی و توسعه مدارس، واقعیتها بهصراحت به ما میگویند که نیاز به تغییرات اساسی و فوری داریم.
نبود یک نظام آموزشی کارآمد و عدالتمحور نهتنها دانش آموزان کلاس مان و نسل امروز را تحت تأثیر قرار میدهد بلکه آینده و سرنوشت کشور را نیز به چالش میکشد.
تا زمانی که به معلمان و دانشآموزان بهعنوان سرمایههای اصلی جامعه توجه نشود، و وعده ه های توخالی و بی پایان همچنان تکرار شوندآینده روشنی برای نظام آموزشی و درنهایت برای جامعه در دسترس نخواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از معلمان شاغل در آموزش و پرورش استان گلستان برای « صدای معلم » ارسال گردیده است .
عباس پور در این یادداشت به عملکرد مدیران آموزش و پرورش معترض است . او از تبعیض ، قانون گریزی و بی صداقتی مدیران و همکاران انتقاد می کند .
این رسانه آمادگی خود را توضیح و پاسخ گویی مسئولان اعلام می کند .
با وزش نسیم خنک پاییزی و زرد شدن برگ درختان، فصل نوینی آغاز می شود. فصلی که با عطر برگ های خزان کرده و صدای خش خش آنها در زیر پا، نویدبخش شروع سال تحصیلی و بازگشت به کلاس های درس است. در این میان، آغاز مهر تنها تغییر فصل نیست، بلکه آغازی دوباره برای زندگی، یادگیری و رشد است.
زنگ مدرسه، آهنگ امید
صدای زنگ مدرسه، همانند ملودی دلنشینی است که در گوش جان هر یک از ما طنین انداز می شود. این صدا، یادآور روزهای شیرین کودکی، شور و شوق جوانی و تلاش برای رسیدن به اهداف است. با نواخته شدن این زنگ، دریچه های دانش و آگاهی به روی ما گشوده می شود و فرصتی برای رشد و شکوفایی فراهم می آید.
دانش آموز، جست و جوگر حقیقت
دانش آموز، همچون ماجراجویی است که در اعماق دریاهای دانش به دنبال گنج های پنهان می گردد. او با کنجکاوی و اشتیاق، به دنبال پاسخ پرسش های خود می گردد و مرزهای دانش را گسترش می دهد. دانش آموز، آینده سازان جامعه هستند و با تلاش و پشتکار خود، می توانند به پیشرفت و توسعه کشور کمک کنند.
معلم، راهنمای روشن
معلم، همچون چراغی فروزان، راه را بر ما روشن می سازد و ما را به سوی قله های دانش و معرفت رهنمون می کند. او با صبر و حوصله، دانش و تجربه خود را به ما منتقل می کند و به ما می آموزد که چگونه باید فکر کنیم، چگونه باید بیاموزیم و چگونه باید در زندگی موفق شویم.
پاییز، فصل رنگ ها و احساسات
پاییز، فصلی است که طبیعت به زیباترین شکل خود آراسته می شود. برگ های درختان به رنگ های زرد، نارنجی و قرمز در می آیند و چشم انداز زیبایی را خلق می کنند. این تغییر رنگ، نمادی از تغییر و تحول است و به ما یادآوری می کند که زندگی دائماً در حال تغییر است.
در این فصل، احساسات ما نیز دست خوش تغییر می شود. برخی از ما با شروع سال تحصیلی، احساس هیجان و شوق می کنیم و برخی دیگر ممکن است احساس نگرانی و اضطراب داشته باشند. اما مهم این است که با روی باز از این تغییرات استقبال کنیم و با امید و تلاش، به سوی آینده حرکت کنیم.
سخن پایانی
آغاز مهر، فرصتی است برای تجدید قوا و شروع دوباره. بیایید با همدیگر، دست در دست هم دهیم و با تلاش و کوشش، آینده ای روشن برای خود و کشورمان بسازیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« کانال صنفی معلمان » به همراه چند کانال و گروه دیگر خبری را در تاریخ سه شنبه سوم مهر 1403 با محتوای زیر منتشر کردند :
« در پی تجمع معلمان بازنشسته 1402 در 26 شهریورماه، مقابل سازمان برنامه و بودجه، مسئولان مربوطه و وزارت آموزش و پرورش قول داده بودند که تا قبل از مهر ماه، پاداش پایان خدمت این بازنشستگان را واریز کنند.
امروز چند تن از منتخبین بازنشستگان به منظور پی گیری این موضوع جهت گفتگو با مسئولان وزارت آموزش و پرورش به این وزارتخانه مراجعه کردند، اما مسئول حراست فیزیکی وزارتخانه به نام شاکری و عوامل ایشان از ورود آنها جلوگیری کرده و در پی اعتراض این معلمان بازنشسته با آنها درگیر شده و یکی از نمایندگان بازنشستگان به نام آقای وزینی اطهر را به شدت ضرب و شتم و بازداشت میکنند .
ضمن محکوم کردن این رفتارهای وحشیانه، خواستار پاسخ گویی وزارت آموزش و پرورش در مورد این اتفاق و برخورد با عوامل هتاکی و ضرب و شتم بازنشستگان هستیم.
شخص وزیر باید پاسخ گوی خلف وعده خود در زمینه عدم واریز مطالبات معلمان و بازنشستگان باشد » .
انعکاس این خبر بازتاب قابل توجهی در میان فرهنگیان داشته است .
اگر چه اعتراض و انتقاد جز لاینفک حقوق شهروندی همگان است و همه دستگاه و نهادها موظفند که در چارچوب « قانون و اخلاق » حرکت کنند و هیچ فرد و نهادی حق اعمال سلیقه را ندارد؛ با این حال « صدای معلم » جهت شفاف سازی نکات و پرسش هایی را مطرح می کند .
« وزینی اطهر » در این ارتباط می نویسد :
« قرارمان این بود که بی سر و صدا مطالبات بازنشستگان ۴۰۲ را پیگیری کنیم تا زمانی که به نتیجه رسید آن را خدمت شما که یک سال صبوری کرده اید .
گزارش بدهیم حتی حضورمان را برای پیگیری از سازمان برنامه و بودجه ، سپس وزارت آموزش و پرورش و در نهایت رفتن به صندوق بازنشستگی کشوری ، در ابرگروه مطالبات رسانه ای نکردیم تا همه چیز در آرامش پیش برود.
با قرار قبلی ، همکاران خانم قدسی ، خانم علیمردانی ، خانم شیلا آقای سلحشور و بنده ساعت 8:30 صبح سوم مهر ۴۰۳ در سازمان برنامه و بودجه بودیم . پیگیری های لازم انجام شد .
جالب بود که دست اندرکاران مربوطه در سازمان برنامه و بودجه سوال می کردند که مگر سی درصد پاداش را دریافت نکردید ؟
پس این اخبار در خبرگزاری ها چیست که سی درصد پرداخت شده ؟؟
کلی توضیح دادیم که ریالی پرداخت نشده.
پس از برنامه و بودجه با مترو به سمت وزارت رفتیم که پس از اعلام حضورمون به حراست فیزیکی وزارت مثل 11 شهریور مجددا از حضور ما برای ورود به داخل وزارت جلوگیری به عمل آمد که چانه زنی ها برای ورود حدودا نیم ساعتی طول کشید اما نتیجه ای نداشت.
می گفتند که ایشان و ایشان می توانند وارد شوند بقیه نه که چون این اتفاق برای بار دوم بود نپذیرفتیم .
مرتبه ی اول به خاطر اینکه فرصت گفت و گوی مستقیم با وزیر را از دست ندهیم و مطالبات 75 هزار بازنشسته را مستقیما به گوش مقام عالی وزارت برسانیم، کوتاه آمدیم و پذیرفتیم که من و آقای سلحشور وارد نشویم که آن دروغ بزرگ به وزیر آموزش پرورش گفته شده بود که تا متروی فردوسی رفتیم اما نتوانستیم پیدا کنیم درحالی که در لابی وزارت زیر دوربین های مداربسته نشسته بودیم و منتظر .
این بار جلوگیری از ورود ما ، قابل گذشت نبود.
فیلمی از این موضوع خطاب به وزیر آموزش پرورش جلوی وزارت گرفته ایم . « صدای معلم » به عنوان رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران پرسش های فوق را بر اساس وظیفه ی حرفه ای و اخلاقی مطرح کرد اگر چه انتظار می رود نهادهای مرتبط در این مورد شفاف سازی لازم را به صورت رسمی انجام دهند .
بعداز گرفتن فیلم ، وقایعی اتفاق افتاد که نه در شأن وزارت آموزش و پرورش است نه در حق یک بازنشسته که بعداز سی و اندی سال خدمت برای گرفتن حق و حقوق خود که کاملا مطابق قانون است که بیش از یک سال امروز و فردا شده.
در این خصوص در پیام های بعدی توضیحات کامل داده می شود و منتظر رفتار وزارت آموزش و پرورش می مانیم که چه برخوردی خواهد کرد.
پس از صحبت های طولانی با وزارتی ها قرار شد که نشستی با وزیر آموزش و پرورش داشته باشیم که حدودا چهار ساعت داخل ساختمان وزارت منتظر ماندیم تا جلسات وزیر برگزار شود و حدودا نیم ساعت هم
در لابی ورودی اتاق وزیر آموزش پرورش منتظر ورود بودیم که ناگهان تصمیم شان عوض شد و به اتاق جلسات فرهادی رفتیم
پس از اینکه عدم حضور وزیر در این جلسه قطعی شد به نشانه اعتراض بلند شدم و جلسه را ترک کردم که با اصرار حاضرین ، نشستم اما گفتم هیچ صحبتی با آقای فرهادی ندارم چون ایشان در جلسه ۲۶ شهریور داخل ساختمان سازمان برنامه و بودجه قول دادند نهایت یک هفته بخشی از پاداش پرداخت می شود که این یک هفته دیروز تمام شده است و ریالی به حساب بازنشستگان ۴۰۲ واریز نشده است.
در نهایت؛
حرف های تکراری
وعده های تکراری
و هیچ زمانی برای پرداخت همین بخشی از پاداش تعیین نشد که می توانست مرهمی باشد بر تمام مشکلات بازنشستگان آن هم با بیش از یک سال تاخیر .
گفتند پیگیریم
ارادتمند شما هستم
و تا پایان در کنارتان می مانم » .
آقای وزینی اطهر از وقایعی نام می برد .
پرسش « صدای معلم » به ویژه از آقای وزینی اطهر آن است که آیا بر اساس ادعای رسانه های مذکور ؛ اساسا ضرب و شتمی صورت گرفته است ؟
کی قرار است آن توضیحات کامل ارائه شوند ؟
کانال صنفی معلمان از « رفتارهای وحشیانه » نام می برد .
آیا مصداق رفتارهای وحشیانه همان است که آقای وزینی اطهر توضیح داده و به آن ها اشاره کرده است ؟
اگر کانال صنفی معلمان و سایر رسانه ها اخبار کذبی منتشر کرده اند باید که در برابر آن عذرخواهی کنند .
هیچ فردی آن هم در جایگاه یک « معلم » حق ندارد به جامعه دروغ بگوید حتی اگر به حقوق اساسی و شهروندی او بی توجهی شده باشد .
« صدای معلم » به عنوان رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران پرسش های فوق را بر اساس وظیفه ی حرفه ای و اخلاقی مطرح کرد اگر چه انتظار می رود نهادهای مرتبط در این مورد شفاف سازی لازم را به صورت رسمی انجام دهند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
امروز به طور رسمی خدمت سی ساله من در آموزش و پرورش پایان یافت و قاعدتا به طور رسمی بازنشسته می شوم . سی سال برای آدمی در واقع بهترین و نادرترین دوره زندگی و عمر او می باشد . دوره ای که توام با شور جوانی ، انگیزه بالا برای کار و ساختن و امید به فردای بهتر است .
برای جمع بندی آنچه که در این سه دهه پشت سر گذاشتم نگاهی سریع به آنچه که گذشت می کنم :
دوره کودکی و نوجوانی ام در هوای یک مهندس کشاورزی یا افسر پلیس وظیفه شناس گذشت ! رویایی که از آن لذت می بردم و همیشه مهندس کشاورزی سوار بر یک لندرور یا پلیسی شیک پوش در جاده ها را تصور می کردم ! این رویا با بزرگ شدنم رفته رفته رنگ باخت و در پایان دوره متوسطه منجر به علاقه مندی و شیفتگی به شغل آموزگاری و معلمی شد .
در دوره متوسطه رشته حسابداری خواندم ولی در آزمون کنکور تربیت معلم را برگزیدم و وارد مجموعه آموزش و پرورش شدم .
در همان آغاز دبیران و دوستانی که در کسوت معلمی بودند مرا از ماندن در آموزش و پرورش بر حذر می داشتند و در نهایت ماندن در این شغل را به تنهایی کافی نمی دانستند و توصیه می کردند که حتما شغل دیگری در کنار معلمی داشته باشم !
من در این شغل ماندم ! نه پس کشیدم نه وارد شغل دیگری به موازات شغل معلمی شدم ! آن هم به مدت سی سال از بهترین دوره زندگی و جوانی خود را برای آن گذاشتم .
حال ماموریت کاری و شغلی ام در این زمان به پایان رسیده است و از منظر یک عضو از خانواده بزرگ فرهنگیان ایران موظف به آسیب شناسی آنچه که در این دهه ها بر من و هم نسلانم گذشته هستم .
عنوان این نوشتار را « آموزش و پرورش در تعلیق » گذاشتم ! و در ادامه توضیح خواهم داد که چرا آموزش و پرورش در ایران در تعلیق است !
۱- بودجه نویسی در ایران و بودجه وزارت آموزش و پرورش
در نظام بودجه نویسی کشور تقریبا هیچ سالی نبوده است که وزارت آموزش و پرورش دچار ابربحران همیشگی و مزمن کسر بودجه نباشد ! نزدیک به ۹۸ درصد بودجه آموزش و پرورش صرف پرداخت حقوق و هزینه های جاری آن می شود ! و از همین روست که نظام آموزش و پرورش همه ساله با مشکل عدم تامین بودجه برای پرداخت سرانه دانش آموزی ، عدم پرداخت پاداش معلمان بازنشسته که گاه با تاخیر دو ساله و به صورت اقساط و با احتساب نرخ تورم عملا ارزش پاداش تا یک سوم یا بیشتر سقوط می کند !
عدم تامین اعتبار برای مدارس محروم و کم برخوردار ، عدم تامین بودجه برای نوسازی مدارس ، عدم تامین اعتبار برای حذف مدارس کپری و یا فرسوده و خطرناک ! عدم پوشش بیمه مناسب و شایسته و کامل برای معلمان ، عدم تامین بودجه جاری مدارس که عملا مدارس را از عنوان رایگان بودن خارج کرده و هزینه مدارس را بر دوش خانواده ها نهاده است ! و عدم تسهیلات حمایتی و رفاهی از معلمان برای برخورداری از مسکن ، خرید اتومبیل و داشتن حداقلی از توانایی جهت مسافرت و ...
از نخستین سال ورودم به کسوت معلمی تا آخرین روز پایان آن هیچ سال و ماه و زنگ تفریحی نبود که همکاران از حقوق پایین معلمی نسبت به سایر دستگاه ها و تسهیلات و امکانات رفاهی آن و رنج خانواده و عمر بر باد رفته نگویند و آه از نهاد بر نیاورند و اندوهی عمیق بر چهره شان ننشیند . بخشی از این شکایت ها در حدود درد و دل فردی یا محفلی بود و بخش دیگری از همکاران سالهای سال اقدام به تجمعات و تحصن ها و اعتراضات کردند و گرچه گاه گشایشی هر چند کوچک حاصل شد ولی اغلب مطالبات همچنان بر زمین ماند و این شکایت و اعتراض و رنج از تبعیض و درماندگی از زیست حداقلی آن طور که شاهد و ناظریم اینک در کسوت بازنشستگی هم باید تداوم یابد و گویی این حرمان را پایانی نیست !
۲- نگرش ایدئولوژیک بر نظام تعلیم و تربیت
دومین کلان آسیبی که بر آموزش و پرورش سایه انداخته و عمر آن به سال ۵۷ و ادعای برساخت انسان تراز نوین و الگوی جهانی دارد .گفتمان ایدئولوژیک تمامی ساحت های زیست دانش آموزان و آموزگاران و معلمان و دبیران و کادر نظام آموزشی را در برگرفته و هر چه زمان گذشته نه تنها در آن تعدیل یا اصلاح و انعطافی صورت نگرفته که بر ضخامت آن نیز افزوده شده است ! باور و نگاه ایدئولوژیک پدیدآورندگان ۵۷ به انسان ایرانی چونان مومی است که باید طبق میل و خواست و هدف گذاری ذهنی ، فکری ، عقیدتی آنان ساخته و پرداخته شود تا از نو انسان نوین مورد نظر خود را به منصه ی ظهور برسانند ! از همین رو از لحظه ای که یک دانشجو ، رشته تربیت معلم یا دبیری را بر می گزیند و پس از کسب رتبه علمی وارد پروسه مصاحبه ی عقیدتی - ایدئولوژیک می شود باید خود را مجزا از دنیای واقعیت آدمیان محاسبه کند و چونان تبعیدی در جزیره ای با مقررات ویژه زیست دوره دانشجویی و تمام دوره خدمت و کار و اشتغالش را با آن مطابقت دهد ! از نحوه پوشش تا شرکت در برنامه ها و آزمون های عقیدتی ، سیاسی ، دینی و فقهی همه و همه باید در چارچوب از پیش تعیین شده و ثابتی باشد و هراس و اضطراب مداومی که به مدت بیش از سه دهه به جان بخرد تا مبادا از این چارچوب ها تخطی نماید !
این چتر ایدئولوژیک در ادامه تمامی کتب درسی و کلاس های درسی و حتی فوق برنامه دانش آموزان را نیز در بر می گیرد . به جز کتاب های اختصاصی دینی و قرآن و آمادگی دفاعی ، برنامه های هر روزه صبحگاهی قرآن و دعا و شعار ، نمازهای هر روزه و احکام و مناسبت های مختلف عزاداری و سوگواری و ادعیه و شرکت در تظاهرات های سیاسی و برنامه های مساجد و حضور طلبه ها در کلاس های مدارس و اخیرا هم آوردن تابوت و برگزاری برنامه تشییع در مدارس ؛ تقریبا در اکثر کتابهای درسی مطالب یا تصاویر عقیدتی و سیاسی درج شده است و می توان گفت هر لحظه دانش آموزان بدون آن که از منظر جامعه شناسی ، روان شناسی ، روش های تعلیم و تربیت و شرایط ذهنی و روحی و روانی مورد توجه و سنجش قرار بگیرند در معرض بارش مداوم و بی وقفه تعالیم ایدئولوژیک هستند بدون آنکه نتایج و فرجام این گفتمان چندین ده ساله مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد !
فرجام چنین گفتمانی برای همه دست اندرکاران تعلیم و تربیت هم به وضوح عیان شده است اما هیچ کس در هیچ حوزه ای جسارت و شجاعت یا احساس مسئولیت اخلاقی و وجدانی در بیان آسیب های این شیوه تعلیم و تربیت را ندارد و سال از پی سال و نسل از پی نسل در چنبره نفاق ، ریا ، تناقص و تعارض ، تشدید شکاف خانه با مدرسه و مدرسه با جامعه و انحطاط هویتی و معرفتی و اخلاقی و ملی نسبت به سرنوشت کشور و جامعه و آینده میهن را در پی داشته و دارد .
نظام آموزشی کشور به تکثر ، تنوع ، حضور شادی ، بازی ، موسیقی ، هنر و طیف های رنگارنگ سلایق و خواسته های کودکان و بچه ها در مدرسه یا اعتنایی ندارد و یا بدان نگرش حاشیه ای دارد !
با این توصیف و شرح ماوقع به عنوان نخست این نوشتار می رسیم که آموزش و پرورش در ایران در تعلیق است ! بدین معنی که دهه هاست هم از منظر مادی ( نظام بودجه نویسی ) و هم از منظر معنوی ( جذب نیرو و تالیف کتب درسی و برنامه های آموزشی برای دانش آموزان ) در بن بست و تعارض و بی آیندگی است ولی بدون کنکاش و نقادی راه طی شده و چاره جویی و درمان و جست و جوی پاسخ به تماشای این روزمرگی تباه کننده نشسته ، شاید که گلیم خویش از این ورطه بر کشد تا روزی که برگه ی پایان ماموریت و اشتغال به کار را دریافت کند و این راه فروبسته را به دیگری بسپرد !
تا روزی که وزارت آموزش و پرورش از این « تعلیق » ایران سوز و زندگی ستیز خارج نشود امیدی به سامان گرفتن نظام تعلیم و تربیت نیست .
در پایان این راه و سپری شدن مقطع طلایی از عمر معمولی که آدمیان باید طی کنند تا روزی که به نزدیک یا دور به میهمانی مرگ و آن خواب ابدی بروند باید یادآوری کنم که علی رغم همه این ناملایمات و ناراستی ها و عسرت و دژخویی روزگار ، اکثریت قریب به اتفاق همکارانی که سالهای سال در کنار هم جوانی خود را برای فرزندان و نونهالان ایران گذاشتیم از هیچ کوششی برای تعالی و شکفتگی و شکوفایی بچه های ایران در حد توان خود دریغ نورزیدیم ، بدان امید که نسل آینده روی سعادت و توسعه را ببیند و آن گونه که بایسته است قدر بیند و به حقوق شایسته خود دست یابد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید