موضوع تعطیلات مدارس که امروزه به بهانههای مختلف بر مدارس تحمیل می شود یک بحث اساسی و قابل تأمل است .
همگی بر این باوریم که زیربنای توسعه و پیشرفت هر جامعهای بستگی به آموزش و پرورش آن جامعه دارد و توسعه یافتگی کشورها را مرهون نظام آموزشی آن کشورها میدانیم و علت اصلی عقب افتادگی کشورهای توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته را نیز در ضعف نظام آموزشی آنان می یابیم.
یکی از متغیر های تاثیر گذار در آموزش، زمان اختصاص یافته به آموزش است.در کشور ما تعداد روزهای آموزشی در طول سال ۱۸۰ روز می باشد (کمتر از میانگین روز های آموزشی دنیا). البته این تعداد روز اسماً ۱۸۰ روز است ؛ عملا اگر تعطیلات رسمی و تعطیلات غیر رسمی و اجباری را لحاظ کنیم، کمتر از ۱۴۰ روز خواهد شد که متأسفانه کاهش زمان آموزش، موجب ایجاد پیامد های منفی و بروز مشکلات متعدد برای نظام آموزشی، معلمان، دانش آموزان، خانواده ها و در نهایت برای جامعه می شود.
من در اینجا به اختصار به چند مورد از مشکلات جدی این نوع تعطیلات که عملاً تجربه کرده ام و یا تجربه می کنیم به عرض می رسانم:
- مهمترین پیامد تعطیلی ناخواسته مدارس ،افت تحصیلی و پایین آمدن کیفیت و راندمان آموزش است . ما در شرایط عادی کیفیت چندان قابل قبولی در آموزش نداریم . مصداق بارز آن را در عملکرد ضعیف دانش آموزان در آزمون های بین المللی تیمز و پرلز و نیز در میانگین معدل بسیار پایین (۱۱-۱۰) دانش آموزان پایه دوازدهم در سال تحصیلی گذشته می بینیم.
- معلمان برای تدریس شان در طول سال تحصیلی، یک برنامه ریزی درسی و یک تقویم آموزشی و بودجه بندی درسی دارند. این نوع تعطیلات ناخواسته چارچوب های آموزشی معلمان را مختل و آنان برای جبران عقب افتادگی در بودجه بندی دروس، محتوای دروس را سریع تر ارائه می نمایند در نتیجه، دقت و کیفیت کار معلم آسیب دیده و بسیاری از دانش آموزان به خصوص در دوره ابتدایی با مشکل یادگیری مواجه می شوند. آن وقت برخی از دانش آموزانی که در مدارس غیر دولتی تحصیل می کنند، احتمالآ در کلاس های جبرانی مشکل شان رفع میشود ولی متأسّفانه در مدارس عادی دولتی معمولأ این کمبود ها جبران نمی شوند .
( کلاسهای مجازی اکثرا مشکل دارند و کیفیت کلاسهای حضوری را ندارند).
- تعطیلات موجب ایجاد مشکلات عدیده ای برای خانواده میشود، به خصوص برای خانواده هایی که پدر و مادر هر دو شاغل باشند و یا از امکانات و تجهیزات کافی برای یادگیری در بستر فضای مجازی برخودار نباشند.
- این نوع تعطیلات برای دانشآموزان آسیبهای فراوان میزند از جمله: نمیتوانند برای خودشان برنامهریزی درسی دقیقی داشته باشند، انگیزه و علاقه آنان را نسبت به درس و مدرسه کاهش میدهد، نظم و انضباط دانشآموزان مختل و مدرسه از ابهت و جذابیت میافتد، در انجام تکالیف و حل تمرینات دروس تعلل می ورزند، بعضا مشغولیت های آسیب زا و نگران کننده پیدا میکنند، به خاطر عدم وجود برنامههای آموزشی و تفریحی مناسب، در برخی موارد تنشهای خانوادگی ایجاد می شود و ...
علی ایحال منظور از تصدیع اوقات شریف این بود که موضوع تبیین، و از مسئولین محترم به خصوص استاندار محترم به عنوان رئیس شورای آموزش و پرورش استان استدعا شود در تصمیمات کلان خود، مدرسه و آموزش را در اولویت قرار داده و برای اعتلا و تقویت نظام آموزشی، همواره یار و همیار دستاندرکاران نظام تعلیم و تربیت باشند و اجازه ندهند مدرسه که قلب تپنده جامعه است به دلایل و بهانههای مختلف از حرکت باز داشته شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تاریکی نمناک عصر، بوی خاک و خون به هم آمیخته بود. صدای شیون مادران در گوشم زنگ میزد، هزارمین بار، هزارمین بار... چرا؟ چرا این بچهها، این جوانههای نورس، باید قربانی بیتدبیری شوند؟
چشمهایم را بستم . تصویر جادهی پر پیچ و خم، ماشینهای فرسوده، و چهرههای معصوم بچهها جلوی دیدگانم رژه رفت. انگار همین دیروز بود که با ذوق و شوق، کولهپشتیهای رنگیشان را بر دوش انداختند و به سوی اردوگاه مرگ روانه شدند.
« اردو » ! چه کلمهی فریبندهای. اردو برای این بچهها یعنی چه؟ یعنی رها شدن از دیوارهای تنگ مدرسه، یعنی نفس کشیدن در هوای آزاد، یعنی بازی و خنده. اما برای آنها چه شد؟ اردو شد گورستان، بازی شد عزا، خنده شد شیون.
هزارمین بار میگویم ؛ خون این بچهها به گردن شماست، ای بیمسئولیتها. شما که جان بچهها را بازیچهی دست خود کردید. شما که به فکر جیب خود بودید و نه به فکر امنیت جگرگوشههای مردم.
مادران، مادران داغدیده، موی سپید کردند در جوانی. کمرشان خم شد زیر بار غم. خانههاشان سوت و کور شد. دیگر صدای خندهی بچهها در کوچه پسکوچهها نمیپیچد. دیگر بوی نان و عشق در خانههاشان نیست.
مادران این سرزمین، به عزای فرزندان نوجوانشان نشستند. عزایی که تا ابد در دلهاشان شعله خواهد کشید. عزایی که هیچ مرهمی بر آن کارساز نیست.
شما، ای کسانی که مسئولیت این فاجعه را بر عهده دارید، شما که صلاحیت سپردن مسئولیت بچههای مدرسه های ایران را ندارید، هزارمین بار میگویم، مادرانتان به عزایتان بنشیند. نفرین مادران داغدیده تا ابد دامن گیرتان باد.
دیگر چه بگویم؟ زبانم قاصر است، گلویم پر از بغض. فقط میتوانم سکوت کنم و به این دنیای بیرحم، به این سرنوشت شوم، به این عدالت کور زل بزنم.
سکوت... سکوتی سنگین و تلخ، مثل طعم مرگ. سکوتی که هزاران فریاد در آن خفه شده است. سکوتی که تا ابد در گوشم زنگ خواهد زد. هزارمین بار، هزارمین بار...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بیش از چهار دهه و نیم تجربه نشان داده که دولت های جمهوری اسلامی در بیشتر مواقع به عمق هیچ مطلبی پی نبردند. در این مدت در پی متخصصِ متعهد گشتند با این شرط که تعهد مقدم بر تخصص است. اما آنچه جمهوری اسلامی از متعهد می خواست، تعهد به خود بود؛ نه تعهد به منافع ملی کشور. این گونه حاکمیت به مسئولیت ناپذیری و مادی گرایی در جامعه انجامیده و خودکامگی و ظلم را گسترش داده است.
هر چه جهل و نادانی بیشتر باشد، « نخوت نَفسِ » ظالم اوج می گیرد.
در عصری به سر می بریم که بنیاد آموزش و پرورش بر انتقال یک سری مفروضاتِ بی در و پیکر با عمقی ناچیز که صرفاً لانه ای برای مافیای آموزشی است بنا شده. کارخانۀ مونتاژی که مواد اولیۀ آن مقدس مآبی است و محصول آن دانش آموزانِ ناامید و بی اراده. انسانِ مونتاژ شده، برده ایست مادی گرا و بی عار نسبت به ارزش های ملی و ارزش های شهروندی. این کارخانه، حضور ده خنگ را در کلاس درس به یک دانش آموز نابغه ترجیح می دهد. چون وظیفه اش را درصد قبولیِ بالا تعریف کرده اند نه پرورش روح، استعداد و خلاقیت. اما امروز نمی خواهم به بی برنامگی ها و بدبرنامگی های آموزش و پرورش در چارچوب مدرسه بپردازم. ناکارآمدی شما افزون بر اینکه نشان از بی کفایتی شما است معلوم می کند نه ارزش درس و مدرسه را می فهمید و نه آموزش و پرورش را به عنوان زیر ساخت کشور می پذیرید.
در این زمینه مقاله ای با عنوان « سیاستِ مافیایی و بسط بی عاری در جامعه » از نگارنده منتشر شده است.[1]
در دورۀ همه گیری ویروس کرونا هیچ کشوری بیست و پنج ماه مداوم مدارس را نبست. با این کار بی خردانه، فرصتی برای فرزندان ایران فراهم شد که بین یک سوم تا دو سوم شبانه روز را سر از فضای مجازی بیرون نکشند. این یک فاجعه بود و این فاجعه بنا به عادتی که از آن دوران مانده، ادامه دارد. شمار قابل توجهی از دانشآموزان حتی توانایی خواندن یک متن ساده را ندارند.
آمارهای فاجعه باری از مقامات عالی رتبۀ دولت و نمایندگان مجلس در رسانه های گوناگون به چشم می خورد. چند نمونه را ذکر می کنم. شما طی چهل و شش سال، کشور را در بن بست و ملت و تمدنی هزاران ساله را معطل بی عرضگی خود کرده اید.
آموزش مجازی افزون بر چالش های جدی که بر فرایندهای یادگیری و تربیتی دانشآموزان ایجاد کرده، باعث افزایش افت تحصیلی شدید، افزایش ناامیدی، بی روحیگی و بی انگیزگی، اضطراب و انزوا در فرزندان ایران شده است. نیز افزایش تعطیلی مدارس باعث کاهش نرخ برگشت ناپذیری دانشآموزان به مدارس شده و از طرف دیگر فضای مجازی دریچه ای بی در و پیکر از هنجارها و ناهنجاری ها، از ارزش های ناقص و ابتر و ضد ارزش ها، رو به روی آنها گشوده است.
شما حق ندارید درِ مدارس را تخته کرده و با تعطیلی وظایف دولت، تحصیل فرزندان ایران را به فضای مجازی بسپارید.
آموزش مجازی به عنوان جایگزین مدارس، از بی عاری و مسئولیت ناپذیری نشأت می گیرد و رفع تکلیفی بیش نیست.
گسترش مسئولیت ناپذیری و مادی گرایی یکی از خروجی های حکومت چهل و شش سالۀ جمهوری اسلامی بوده است.
مدرسه یکی از کانون های مهم فرهنگی در جامعه است. هزینه های دور ماندن دانشآموزان از فضای تعاملی مدرسه به بهانه های مختلف، بسیار سنگین و غیر قابل جبران است. تعطیلی پی در پی به دلیل در امان ماندن دانش آموزان از سرما یا آلوگی هوا و مسئولیت ناپذیری در قبال حداقل پانزده میلیون دانش آموز، افزون بر رشد آسیب های اجتماعی و فرهنگی، عاطفی و روحی و اخلاقیِ غیر قابل جبران، به نافرهیختگی جامعه و رشد بی سوادی عمومی می انجامد.
در یک کلام سقوط آموزش و پرورش زمینه ساز سقوط جامعه خواهد بود.
ناکارآمدی شما افزون بر اینکه نشان از بی کفایتی شما است معلوم می کند نه ارزش درس و مدرسه را می فهمید و نه آموزش و پرورش را به عنوان زیر ساخت کشور می پذیرید. ظاهراً درک نمی کنید که بخش بزرگی از فرایند رشد اجتماعی و فرهنگی و عاطفی فرزندان میهن در مدرسه شکل می گیرد.
درک نمی کنید که سرمایه گذاری در آموزش، استعداد و توانایی های نیروی انسانی را ارتقا می بخشد. البته این ارتقا نباید صرفاً در زمینۀ علوم و فنون باشد، بلکه فرهنگ و عرق ملی و تعهد به میهن را نیز باید شامل شود. اما سیاست های باری به هر جهت شما و از این ستون به آن ستون فرجی است، نشان می دهد که هیچ درکی از عرق ملی و تعهد به خانوادۀ بزرگ و دیرین ایران ندارید.
مدعی نماد جهل مرکب و خدای توجیه کردن است. می گویند : « چرا موفقیت های صدها دانش آموز را که محصول همین نظام آموزشی هستند نمی بینید؟ »
دریغا آنچه به آموزش و پرورش و سلامت جان و خرد و کرامت میهن مربوط می شود هیچ گاه در اولویت نخست سیاست های جمهوری اسلامی نبوده است.
مدعیان نمایندگان ملت در مجلس و نهاد ریاست جمهوری !
چرا درس نمی گیرید؟
به چه حقی با ندانم کاری محیط زیست کشور را آلوده می کنید؟ به چه حقی می گویید که گاز نداریم؟ یا بیش از حد صادر می کنید یا عرضۀ استخراج و تصفیه زیاد ندارید.
شما حق ندارید تحریم ها را بهانه کنید. به علت سیاست های فشل و باری به هر جهت، دهه ها است که کشور و ملت را در تحریم قرار داده اید و معیشت و روحیۀ ملت را در تنگنا.
شما طی چهل و شش سال، کشور را در بن بست و ملت و تمدنی هزاران ساله را معطل بی عرضگی خود کرده اید. در حالی که به عمد یا سهو دنبال تجزیه طلبان میان مردمی که دست شان از همه جا کوتاه است می گردید و نمی فهمید که تجزیه طلبان به عنوان ستون پنجم دشمن در حاکمیت جمهوری اسلامی رخنه کرده و از آب گِل آلود ماهی می گیرند.
نوجوانان و جوانان ما را از خانه و کاشانه و میهن خویش گریزانیده و در دامن دبیرستان های ترکیه، آلوده به ائتلاف ایران ستیز، « شؤونیسم ترک و اسلام گراها » می اندازند. چون آموزش و پرورش شما بی مایه است. در حالی که طی گزارش سال گذشتۀ « صدای معلم » خبرگزاری آنادولو بر اساس داده های سازمان آمار ترکیه، هزینۀ سالانۀ بخش آموزش ترکیه را در سال 2022 بیش از 20 میلیارد دلار اعلام کرده است. آیا می توانید درک کنید که ائتلاف ایران ستیز، « شؤونیسم ترک و اسلام گراها » از نوجوانان و جوانان ایران چه خواهند ساخت؟!
[1]- ماهنامۀ پژوهشی خواندنی – شمارۀ 111 – سال نوزدهم بهمن و اسفند 1399 ؛ سایت صدای معلم و سایت روزنامۀ اقتصادی آسیا
[2]- با توجه به جا ماندن دست کم یک میلیون نفر از تحصیل پیش از شیوع کرونا در کشور این رقم در دورۀ کرونا صحیح به نظر می رسد.
***
ماشاالله آجودانی نویسنده ی کتاب « مشروطه ایرانی » :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
درست مثل قوطی کبریت مچاله شده بود، آن اتوبوسِ وامانده. دور و برش، آدمها مثل مورچه های سرگردان، بالا و پایین میرفتند، صدای جیغ و شیون با بوی خون و بنزین در هم پیچیده بود. شش تا گلِ نشکفته، پرپر شده بودند، بیست و هفت تا هم زخمی، با تن و روحِ پاره پوره.
باز هم همان حکایتِ تلخِ همیشگی. باز هم ناکارآمدی، بی نظارتی و سیستمِ زهوار در رفته. همه تقصیر را انداختند گردنِ دیگری، مثل توپِ فوتبال، از این اداره به آن سازمان، از آن نهاد به این ارگان. قانون بود، کاغذ پاره بود، ابلاغیه بود، جوهر روی کاغذ بود، اما کو اجرا ؟ کو نظارت؟ کو دلسوزی؟ هیچ. پوچ. مثل همیشه، هیچ.
چند روزی سروصدا بود، توی روزنامه ها و تلویزیون، چند تا عکسِ دلخراش، چند تا مصاحبه ی آبکی، چند تا وعده ی توخالی. بعد، مثل آبی که روی خاک بریزند، همه چیز فروکش کرد. انگار نه انگار اتفاقی افتاده. انگار نه انگار شش تا زندگی از دست رفته، بیست و هفت تا آینده تباه شده.
روزها گذشت.....
خبر حادثه کمرنگ شد. مردم به زندگی روزمره بازگشتند. جاده، خسته و فرسوده، همچنان به پیش میرفت. اتوبوسهای دیگر، با دانشآموزان دیگر، از روی خونهای خشک شده رد میشدند.
گویی هیچ چیز تغییر نکرده بود.
حافظهی فراموشکار ما، بار دیگر به خواب رفت. تا حادثهی دیگری، خاطرات تلخ را بیدار کند.
و جاده، همچنان به پیش میرود…
***
حضور وزیر آموزش و پرورش در میان خانواده های دانش آموزان کرمانی که در حادثه واژگونی اتوبوس جان باختند و تشکر مردم از ایشان :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تحقق توسعه و پیشرفت در هر جامعه ای در گرو نشاط جامعه است. جامعه با نشاط می تواند نیروی انسانی کارآمد و باانگیزه را تربیت کرده و پرورش دهد.
لذا با توجه به اهمیت موضوع ضرورت دارد که شما به عنوان عالیترین مقام آموزش و پرورش در نقش خدمتگزار واقعی به مردم ظهور پیدا کنید و با به کارگیری نیروهای کارآمد و هم سو با دولت و برکناری چهره هایی که منفور جامعه فرهنگیان هستند زمینه نشاط اجتماعی را بیش از پبش برای آنان فراهم نمایید.
وقتی معلمان در هر جامعه ای دیده شوند و صدایشان شنیده شود بدون شک در آن جامعه نشاط اجتماعی ایجاد میشود و نسلی کارآمد تربیت میشود ، و با تربیت چنین نسلی میتوان به جرأت گفت که شما توانستهاید نقش خود را به درستی ایفا نمایید و تمام توان خود را برای توسعه و پیشرفت کشور به کار بسته اید و توانستهاید وزارت آموزش و پرورش را در ریل اصلی خود قرار دهید.
درست است که در مسیر توسعه، پیشرفت و تعالی جامعه، نخستین گام مولفه وفاق، وحدت و همدلی است اما شما خود نیک میدانید که در فضای حاکم بر آموزش و پرورش نیروهای جناح مخالف کمر به زمین زدن دولت چهاردهم بستهاند و تمامی افراد به جا مانده از جناح مخالف هم قسم و هم پیمان شدهاند که با ایجاد فضای امنیتی چنان رعب و وحشتی در دل معلمان این مرز و بوم بیندازند که حتی به اعتراض فکر هم نکنند.
جناب آقای کاظمی
به عنوان یک کنش گر تعلیم و تربیت از شما تقاضا دارم که در چارچوب اختیارات، وظایف و مسئولیت هایی که بر عهده دارید، این فضای امنیتی را بشکنید و با به کارگیری نیروهای همراه و هم سو با دولت چهاردهم در جهت پیشرفت کشور گامی موثر بردارید. و در این مسير نشان دهید که نظام جمهوری اسلامی به بانوان و در به کارگیری آنان در جایگاههای مدیریتی نگاه ویژه دارد.
جناب آقای کاظمی
در عمل ثابت کنید که بانوان نقش بسیار مهمی در نهاد خانواده و از جمله تعلیم و تربیت بر عهده دارند و باید از ظرفیت بانوان در تمام عرصه ها استفاده شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
واقعه ی تلخ واژگونی اتوبوس دانشآموزان کرمانی که به ۶ کشته و ۲۷ مصدوم انجامید بار دیگر افکار عمومی را متوجه ناکارآمدی های نهادینه شده و روزمره در این سیستم معیوب و فاقد نظارت کرد هر چند مانند بسیاری از وقایع پیشین از این دست پس از مدتی دوباره به فراموشی سپرده می شود تا حادثه دیگری حافظه فراموش کار ما را به خود آورد . این که وقتی قانونی تصویب و ابلاغ می شود همه و به ویژه نهادهای نظارتی و کنترل بر چگونگی اجرای آن اشراف ، دلسوزی و نظارت داشته باشند و توپ را به زمین یکدیگر حواله نکنند .
آیین نامه و دستورالعمل های اردوی دانش آموزی در 17 تیر ماه 1398 به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش رسیده است .
پرسش آن است که چه کسی و کدام نهاد باید بر چگونگی اجرای این گونه آیین نامه ها و دستور العمل ها نظارت داشته و پاسخ گو باشد ؟
این که وزیر آموزش و پرورش در اتاق خود بنشیند و پیام تسلیت ارسال کند و یا برای خالی نبودن عریضه اقدام به تشکیل کمیته ، کارگروه ، هیات اعزامی ویژه و... نماید ؛ با کدام یک از معیارهای مدیریت علمی و کارا و اثربخش تجانس و مطابقت دارد ؟ در کشوری که آیین حکمرانی بر اساس خرد و تدبیر و دوراندیشی بنا شود ؛ همواره علاج واقعه قبل از وقوع می شود .
فراتر از آموزش و پرورش چه کسی و کدام مقام باید پاسخ گوی سیستم از رده خارج و فرسوده حمل و نقل کشوری باشد ؟
علی رمضانی مدیرکل فرهنگی و هنری پیشین وزارت آموزش و پرورش و مشاور کنونی وزیر در گفت و گویی که با سایت « عصر خودرو » در 23 اسفند 1396 داشته چنین می گوید :
در کمیسیون ایمنی راه ها، با پیشنهاد وزارت آموزش و پرورش موضوع «اتوبوس دانشآموزی» مطرح شده و در حال بررسی است.
ادامه داد: در این کمیسیون مطرح شد که کشورهای توسعه یافته، خودروهای ویژهای را با شرایط و رنگ خاص برای سرویسهای دانشآموزی و اردویی پیشبینی کردند که ما نیز میتوانیم از این روش استفاده کنیم.
رمضانی با بیان اینکه این خودروها را میتوان هم تولید و هم وارد کرد، تصریح کرد: امنیت دانشآموزان در اردوهای دانشآموزی بسیار مهم است و بر این اساس مطرح کردیم که هر خودرویی را نمیتوان برای اردوی دانشآموزی در نظر گرفت.
وی افزود: تاکنون این موضوع در دو جلسه بررسی شده است و فعلاً به این نتیجه رسیدیم که به صورت پایلوت، این طرح در یک استان اجرا شود » .
اکنون 7 سال گذشته است .
پرسش « صدای معلم » آن است که ایشان در مقام مسئول و سایرین برای تحقق این طرح چه کردند و چرا به سرانجام نرسید ؟
در فصل دوم از آیین نامه مربوطه در بخش « ضوابط و مقررات ایمنی » چنین آمده است :
« داشتن ضوابط فنی ( پیوست شماره 13 ) توسط شرکت های مسافربری الزامی است » .
چرا باید وسیله نقلیه به علت ترمز بریدن به کشتارگاه انسان ها تبدیل شود ؟
اگر چه این واقعه را هم باید در همان حلقه ای از رکوردهای تاریخی مختص به کشوری به نام « ایران » جست و جو کرد که مقام نخست کشته ها را در جهان یدک می کشد ( این جا )
و تعداد مرگ و میر تصادفات در ایران برابر کل اتحادیه اروپا است . ( این جا )
در کشوری که آیین حکمرانی بر اساس خرد و تدبیر و دوراندیشی بنا شود ؛ همواره علاج واقعه قبل از وقوع می شود .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید