در اکثر کشورهای غیرتوسعه یافته بوروکراسی به جای این که دموکراتیزه شود نوعی دولت زدگی بوروکراسی به خود گرفته است . " ( 1 )
***
« خبرنگار : خانم دکتر . سلام . خوبی ؟
مهاجرانی : سلام . حال شما ؟
خبرنگار : یه سوال می شه بپرسم .
مهاجرانی : حتما .
هوای این روزها را چطور می بینید ؟
مهاجرانی : هوای ....وقتی مدیران نخبه ما امثال شما باشند باید که هوا و خیلی چیزهای دیگر در این مملکت هم افتضاح باشد !
خبرنگار : تهران رو ؟
مهاجرانی : افتضاح ! خیلی بد !
خبرنگار :
شما همیشه گفتید که من یه مادرم . واقعا خودتون حاضر بودید فرزندتون را تو این هوا مدرسه بفرستید ؟
مهاجرانی : حتما نه . حتما نه . حتما هوا هوای خوبی نیست . و تصمیم این است که دوستان گرفتند . در حال گفت و گو هستیم .
خبرنگار : این روزها کمیته گفتند برگزار نشه . کمیته اضطرار واقعا می دونستند شرایط چه جوریه .
مهاجرانی : والله از جمله موضوعاتی هستش که یه کمی جای تعجب داره . شاید بهتر این بود که با توجه به وضعیت هوا ، با توجه به این دو سه روز گذشته هم مدارس به صورت غیرحضوری می بود ؛ شاید بهتر بود که امروز هم غیرحضوری باشه ولی به هر حال پی گیری می کنیم که تصمیمات ، تصمیماتی باشه که مردم را تو « شادی » قرار بدیم » .
این گفت و گوی میان فاطمه مهاجرانی رئیس سابق سمپاد و سخنگوی فعلی دولت مسعود پزشکیان و خبرنگاری است که به عنوان نماینده « رکن چهارم دموکراسی » گویا ناراحت است که چرا سه شنبه ( نوزدهم آذر ) هم مدارس به صورت زنجیره ای تعطیل نشده اند .
سطح گفت و گو را ملاحظه نمایید .
خانم سخنگو نمی داند که منظور از « هوا » کدام هواست .
در ضمن خانم مهاجرانی از این که چرا سه شنبه هم تعطیل نشده مثل آقای خبرنگار تعجب می کند .
او می گوید تصمیم برای تعطیلی مدارس را « دوستان » گرفته اند و خانم سخنگو که زمانی آموزش و پرورش را یک « خانواده » تلقی کرده بود و خودش در هوای آموزش و پرورش و چالش ها و مشکلات آن تنفس کرده حتی خبر ندارد آن چیزی که ایشان و اکثریت تحت عنوان « آموزش غیرحضوری » نام می برند هیچ شباهتی با مولفه ها و مختصات یک آموزش حداقلی هم را ندارد .
این آقای خبرنگار هم که زمانی مصاحبه ی او با « رضامراد صحرایی » در مورد نظرش درباره « دربی » سوژه و مضحکه عموم گردید در این گفت و گو هم سعی می کند این مدیر نخبه و رئیس سابق سمپاد را هم در تله ی خود انداخته و با افزودن « بار عاطفی و احساسی » به موضوع مورد نظر ماهی خودش را از آب گل آلود بگیرد .
و البته موفق هم می شود .
نکته ی قابل تامل و البته تاسف آن است که خانم سخنگو از این که وضعیت هوا در چنین شرایطی است و یا مدارس تعطیل شده اند اصلا ناراحت و یا مغموم هم نیست ( شادمان و سرحال است ) و یا از تعطیلی مدارس اظهار تاسف نمی کند و عذرخواهی نمی کند .
تصمیم به تعطیلی مدارس را کدام دوستان گرفته اند ؟
و شما در این میان چه کاره هستید ؟ شمایی که همه ی امکانات اجرایی کشور در اختیار شما و دولت تان است .
درست مانند علیرضا کاظمی که حدود یک ماه پیش و زمانی که خبرنگار از اقدامات در مورد تعطیلی مدارس به خاطر آلودگی هوا پرسش می کند ؛ وزیر آموزش و پرورش آدرس « دستور العمل های خاص و ویژه » را می دهد ( این جا ) و البته تاکنون جز تعطیلی مدارس و برجسته کردن « آموزش های برای خالی نبودن عریضه » کار خاص دیگری انجام نداده است ؛ سخنگوی دولت چهاردهم هم خبر از تصمیماتی می دهد که قرار است با آن مردم خوشحال شوند .
البته شاید تا زمان اجرای آن تصمیم های مردم شاد کن ؛ 50 هزار نفر دیگر در قید حیات نباشند که طعم و مزه این شادی ها را بچشند .
هر چند با تعطیلی مدارس که خوش آیند و مطلوب دانش آموزان و اولیای آنان و در حال حاضر اکثریت قریب به اتفاق معلمان است ( جز صدای معلم در این شرایط رسانه ی دیگری را ندیدم که مخالف این تصمیمات باشد درست مانند دوران کرونا ) ... مردم بار سفر می بندند و راهی جاده های شمال می شوند . به قول معروف ؛ جوج و قلیونی می زنند و دوباره به این سرزمین آلوده باز می گردند و دوباره روز از نو و روزی از نو ...
احتمالا در مسیر برگشت و بر اساس فرهنگ رانندگی فاخرشان هم تعدادی کشته و مجروح می شوند .
خانم مهاجرانی در اسفند 1396 در مصاحبه با « صدای معلم » مطالبی را بیان می کند که خواندن و دانستن آن خالی از لطف نیست .
رئیس سمپاد آن موقع چنین می گوید : ( این جا )
« بحران یا ابربحران های ما ناشی از گسست سیستمی است . ناشی از این است که وقتی من مهاجرانی به این اتاق می آیم در را می بندم و احساس می کنم بناست که همه مسائل را باید من یکی به تنهایی حل بکنم. بپذیریم در کشورمان ایجاد کارهای بین سیستمی مان مشکل وجود دارد . مشکل اساسی ما این است که یک، کمتر به علم اعتقاد داریم. ما به سلیقه اعتقاد داریم. ما لزوما به همان چیزی که دیگران می گویند اعتقاد داریم.
وقتی یک موضوعی به عنوان یک تصمیم به فرض علمی اتخاذ می شود چه دلیلی دارد منی که حوزه ام هیچ ربطی به این موضوع ندارد بخواهم آن را تایید بکنم ؟ شما اسم این رفتار را چه می گذارید؟
....ما چه کار کردیم و یا باید چه کار می کردیم که صد بحران و ابر بحران نداشته باشیم ؟
به محض این که یک نظر کارشناسی داده می شود، یک فضای مشوش درست می شود که این با این مخالف است ... نه !
نظر ، نظر کارشناسی است. ما دموکراسی اداری باید داشته باشیم. این گونه نیست اگر یک چیزی پیش از این که من تاکید می کنم روی قانون شدنش قانون شد ؛ سمعا و طاعتا که انجامش می دهیم شد. چرا وقتی که یک گفتمانی می خواهد شکل بگیرد فضا را به سمتی می بریم که گویا این دو نفر به خون هم تشنه اند. این جمله غلط است.
مهاجرانی در بخش دیگری چنین می گوید : ( این جا )
« مگر غیر از این است که ما در طول این سال ها بسیار آسیب دیده ایم از منفعت طلبی های فردی .
مگر غیر از این است که من رئیس که به هر حال بالا دستی دارم و البته حفظ حرمت او بلاشک واجب است ...
مگر غیر از این است که من حرف کارشناسی ام را می خورم مبادا که من جایم را از دست بدهم ؟! فراموش نکنیم !
این زیرمجموعه زیر مجموعه ای از کل جامعه است .
آیا همه تصمیماتی که در این سال ها در کشور اتخاذ شده است مخالف نداشته است ؟
مگر می شود یک تصمیمی صد درصد خوب باشد ؟
مگر می شود یک تصمیمی مخالف نداشته باشد ؟
ما در این قضیه گیر داریم ، بپذیریم .
ما در جمع آوری نقاط قوت و ضعف تصمیات مان گیر داریم .
ما اگر یک بار « مدیریت دانش » را به معنای علمی آن پیاده سازی کرده بودیم امروز گرفتار این سعی و خطاها نبودیم . فراموش نکنیم !
در طول این سال ها خود ماها بودیم که دائم تصمیم گرفتیم ؛ مگر غیر از این بوده است ؟ »
حال این پرسش مطرح می شود که آیا مهاجرانی 1403 و در جایگاه « سخنگوی دولت » همان مهاجرانی رئیس سمپاد است که به چالش های اساسی سیستم اشاره می کند ؟
چه اتفاقی افتاده است ؟
آیا موضع خانم سخنگو یک نظر و موضع کارشناسی است ؟ وقتی که حتی تهران آلوده ترین شهر جهان معرفی می شود ؟
آیا توصیه ی جامعه به نفرستادن فرزندان شان به مدارس یک حرف کارشناسی است ؟
چه کسی و کدام نهادها مسبب این وضعیت و « انسداد سیستمی » هستند ؟ و البته خانم مهاجرانی از کنار آن رد می شود ؟
مسئول این بحران ها و ابر بحران ها چه کسانی هستند ؟
و قرار است چه کسانی رسوبات سیستم را جمع آوری و پالایش کنند وقتی که در این مملکت اعرابی از مسئولیت پذیری و قانون مداری مشاهده نمی شود ؟
وقتی مدیران نخبه ما امثال شما باشند باید که هوا و خیلی چیزهای دیگر در این مملکت هم افتضاح باشد !
( 1 )
نگرشی بر بنیان های دولت مدنی در غرب ، انوش جعفری ، انتشارات آرون ، چاپ اول ، ص 133
***
حسین آخانی ؛ استاد دانشگاه تهران و کنش گر محیط زیست :
« قتل عام عمومی
حل مشکل آلودگی در بین مشکلات کشور از ساده ترین هاست. یکی دو سال بودجه عمرانی و بودجه شهرداری ها را به توسعه حمل و نقل عمومی اختصاص دهند و سپس بنزین را با قیمت جهانی بفروشند هم مشکل الودگی حل می شود و هم ناترازی مصرف بنزین برای همیشه حل خواهد شد.
تازه می توانند بنزین را صادر کنند و برای کشور کلی درآمد ایجاد کنند.
ویدئو را مشاهده فرمایید :
آموزش و پرورش، سازمانی است مستقل و همانند تمامی وزارتخانه ها متکی به تخصص، مهارت، کارکرد و توانمندی نیروهای شاغل خود و باید باشد. برقراری آزمون داخلی یا نهایی، سوپاپ اطمینان از میزان یادگیری هر دانش آموز در کلاس درس و مدرسه است و تضمینی برای ارتقای سطح دانش، خرد، بینش و جهت یابی دانش آموزان برای برعهده گرفتن نقش اجتماعی با هدف تعیین تکلیف زندگی در دوران جوانی و بزرگسالی است.
برای یک معلم و مدیر هوشیار مدرسه مشاهده خبر زیر شگفت انگیز و تأسف بار بود:
محسن زارعی رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش در گردهمایی رؤسای نواحی و مناطق استان اصفهان به اهمیت پشتیبانی مالی و منابع انسانی در برگزاری آزمون های نهایی اشاره کرد و گفت:
« برای اولینبار، تأمین امنیت آزمونها به عهده وزارت کشور سپرده شده است و این موضوع در شورای تأمین استانها و شهرستانها نیز پیگیری میشود » .(1)
بسیاری از کشورهای پیشرفته به جای ارزیابی مستمر و افزایش سطح استرس و خستگی ذهنی دانش آموزان به ارزیابی پایانی در طول یک سطح یا دوره تحصیل، اکتفا می کنند و امروز ما به جای حرکت در چنین وضعیتی، پای وزارتخانه ای را به آموزش و پرورش باز می کنیم که بار امنیتی دارد.
در ویکی پدیا در خصوص شرح وظایف وزارت کشور، چنین آمده است:
« فراهم نمودن موجبات حفظ نظم و امنیت در سراسر کشور و تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در چارچوب قانون اساسی و سایر قوانین مملکتی و اجرای سیاست عمومی دولت به منظور پیشبرد برنامههای اجتماعی، اقتصادی عمرانی و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی با استفاده از مشارکتهای عمومی و نظارت بر اداره امور مناطق کشور از طریق استانداران، فرمانداران و بخشداران و همچنین شناسایی و تعیین هویت افراد و رفع بحرانهای ناشی از حوادث و وقایع غیرمترقبه » .
حال با این توصیف، تضمین امنیت آزمون نهایی مدارس توسط وزارت کشور، چگونه تفسیر می شود؟
حقیقت آن که تأمین امنیت آزمون های نهایی مدارس توسط وزارت کشور به معنای اعتراف بر بی کفایتی و ناتوانی وزارت آموزش و پرورش در انجام رسالت و وظایف خود است و ارزش و اعتبار معلمان و مدیران در این بین زیر سئوال رفته و جایگاه آنان روز به روز ضعیف تر خواهد گشت. این که علیرغم تمامی تمهیدات وزارت آموزش و پرورش، باز تقلبی در جلسات امتحانات نهایی صورت می گیرد، صرفا دلیلی از ضعف و ناتوانی مدیران و معلمان و دیگر نیروهای صفی و ستادی نیست . در جلسات کنکور نیز تقلب صورت می گیرد. تقلب، دلیل موجهی برای امنیتی کردن امتحانات نهایی نیست.
جلسه امتحان، چیزی شبیه فضای رأی گیری و انتخابات نیست که حضور سرباز و پلیس در آن، امری عادی به نظر برسد.
به جای ایجاد فضای امنیتی، بهتر است فکری اساسی به تضمین کیفیت آموزشی بنمایید. نوجوانان و جوانان و حتی کودکان، امروز از اختیار و حتی سلطه تربیتی – محافظتی خانواده، مدرسه و گاه حتی جامعه خارج شده اند.آنان دیگر چون دو دهه پیش، با خواسته ها و اصول ما هم خوانی ندارند و حتی در بسیاری از موارد از ما فراتر رفته اند.
بخشی از آنچه که امروز به نام تقلب در هر نوع آزمون داخلی و نهایی و حتی کنکور شاهد آن هستیم نتیجه توسعه تکنولوژی فضای مجازی است ؛ پدیده ای که خاص کشور ایران هم به تنهایی نیست. آنان با عنوان نسل " زد " شناخته می شوند.
سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، آنان را چنین تعریف می کند:
« جمعیتی که اکنون ۳۲ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد، با حدود دو و نیم میلیارد انسان، که متولدان دهه ۱۹۹۰ تا اواسط دهه ۲۰۱۰ میلادی هستند (1370 تا 1390) نسل زد مینامند » . و برای آنان 30 ویژگی ممتاز و متمایز از نسل ما معلمان و مدیران، مشخص شده است که 13 مورد از 30 ویژگی آن ها عبارت است از:
کم توان در توجه، اهل حال، پردازشگر سریع، به شدت انعطاف پذیر، به روز، عاشق دیده و شنیده شدن، مطالبه گر جدی آزادی، خود محور، کپسولی، ساختارشکن، شخصی ساز آموزش ، مقاوم در برابر نصیحت، متنفر از تحت کنترل بودن... (2)
ما معلمان در مدارس، با روح و روان و یادگیری های ماندگار دانش آموزان در ارتباط هستیم. ما معلمان به دانش آموزان خود اصول و روش های تقلب را آموزش نمی دهیم. بخشی از این روحیه به اثرپذیری از جامعه و الگوهای موجود در آن بر می گردد. ما معلمان حق متهم کردن آنان را نداریم. حق قضاوت یا پیش داوری آنان را نداریم. حق برچسب زدن را هم نداریم. ما معلمان بدون تفکر به عاقبت کار نمی توانیم عمل کنیم. ما پاسبان یا مفتش جلسه امتحان نیستیم. مأموریت ما متمایز از کارکرد سازمانی مان نیست. او دانش آموز است و ما معلم. لازم و ملزوم یکدیگریم. هر دو مکمل امر آموزش هستیم. هدف از آزمون اطمینان از یادگیری است و تمام تلاش و زحمات ما در تعقیب نتیجه این هدف برنامه ریزی شده است. جلسه امتحان، چیزی شبیه فضای رأی گیری و انتخابات نیست که حضور سرباز و پلیس در آن، امری عادی به نظر برسد.
موضوع مهم پرداختن به دلایل تقلب است. فشاری که خانواده ها بر نمرات دانش آموزان وارد می کنند و تابوی نمره 20، آنانی را که توانایی یا میل و حوصله درس خواندن ندارند به سوی تقلب می کشاند ؛ پس خانواده ها بیشتر از ما معلمان مقصرند.
آیین نامه های خشک پادگانی در مدارس نیز آنان را به تقلب برای نتیجه گیری مطلوب یا مورد انتظار می کشاند. معلمان و مدیران و صد البته والدین با نگاه بالای نوک دماغی خود برخی از دانش آموزان را به سوی سیاست رایج جامعه یعنی می توان بدون زحمت نتیجه گرفت، هدایت می کنند. جسارت و شجاعت متقلبین در هر آزمونی بر شعور خواندن و یادگرفتن شان، می چربد. منطق آنان سریع و بی دردسر موفق شدن است. مثل آنانی که یک شبه میلیاردر می شدند. (چون الان میلیارد رقمی نیست و تعداد صفرها و انتظارات بیشتر شده است.)
به جای امنیتی کردن فضای امتحانات نهایی، آرامش و امید را به دانش آموزان هدیه کنیم. به آنان بفهمانیم که امتحان در تمامی مراحل زندگی ما جریان دارد اعم از امتحان الهی و غیرالهی. مهم چگونه تمهید شدن ماست. چگونه از مسیر معقول و بی دردسر، به نتایج مطلوب می توان رسید.
بهتر است به جای برجسته کردن امتحان و ایجاد رعب و وحشت از آن، به او آموزش دهیم که مهم ترین اصل در کلاس درس و مدرسه، فقط و فقط یادگیری عمیق و ماندگار مفاهیم و مطالب درسی است. برای این کار یک معلم باید از هنر روش تدریس سیّال (3) استفاده نماید. البته محتوا و حجم کتب درسی هم متناسب با توان یادگیری و علاقه مندی تمامی دانش آموزان نیست. تفاوت های فردی در بین دانش آموزان و در مدارس بسیار بیشتر از جامعه به چشم می آید، چون آنان کم سن و سال و در حال جامعه پذیر شدن و درونی کردن ارزش ها هستند.
دیگر موضوع مهم در این تصمیم این است که :
وزارت کشور قرار است با فرد متقلب چگونه برخورد یا رفتار نماید؟ طبق اصول و قوانین امتحانت نهایی وزارت آموزش و پرورش یا بر اساس اصول و قوانین مرسوم در وزارت کشور.
رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش در بخشی دیگر گفته است:
« برگزاری آزمون نهایی باید به عنوان یک مسئله ملی در نظر گرفته شود و همه دستگاهها موظف به حمایت از آموزش و پرورش در این زمینه هستند » .
آزمون نهایی، ناموس آموزش و پرورش است، ظاهرا ملی تلقی کردن آن، بهانه ای برای ورود وزارت کشور شمرده می شود. همچنان که کمبود معلم بهانه ورود طلاب به مدارس شد.
ما در مدارس مشکلات و معضلات عدیده ای داریم که هرگز ملی شمرده نشده و هیچ سازمان و وزارتخانه ای برای تخفیف یا حل آن ها عزم جزم نکرده است، حال چرا امروز تقلب در آزمون نهایی را مسأله ای ملی قلمداد می کنید؟
آموزش و پرورش با مشمولیت تعداد بیشتری از نیروهای شاغل و جمعیت قابل توجه دانش آموزی، نسبت به سایر وزارتخانه ها با مشکلات گوناگونی مواجه است که پرداختن بدان ها از حوصله بحث خارج است.
فقط انتظار می رفت زمانی که دهه ها انتصاب مدیران و مدیران کل استان ها به طور سفارشی و فامیلی در آموزش و پرورش رواج داشت وزارت کشور از جمله شرایط انتخابات را برای نمایندگان مجلس یا شوراهای شهر عدم دخالت در چنین امور مهمی قرار می داد.
اگر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مثلا برای ترویج فرهنگ و هنر ایرانی دخالتی می شد، یا از سوی وزرای اقتصاد یا صمت و جهاد کشاورزی در جهت ترغیب و تشویق دانش آموزان به امر تولید یا کمک به پویایی و توسعه آموزشی و اقتصادی کشور، به آموزش و پرورش یاری رسانده می شد نیت قابل تحسین و حمایت بود. اما توسط وزارت کشور علیرغم شرح وظایفی که بدان پرداختیم و جهت تضمین امنیت امتحانات نهایی، قابل قبول و تحمل نیست.
مگر ما وزیر نداریم؟ مگر وزیر ما قدرت اجرایی ندارد؟ مگر وزیر ما تنگناها و ضعف ها را نمی شناسد؟ مگر وزیر ما با تمامی زیرمجموعه وزارتخانه یعنی نیروهای ستادی عریض و طویل خود نمی تواند سلامت امتحانات نهایی را تضمین کند؟
دقت کنید سلامت نه امنیت!
در ادامه زارعی با بیان این که : « ارزشیابی پایان کار نیست، بلکه شروع یک فرایند است، افزود: ما باید از نتایج آزمونها برای اصلاح فرایندها و برنامه ریزیهای آینده استفاده کنیم » .
جناب زارعی
اما ارزشیابی برای ما معلمان و مدیران مدارس، دقیقا پایان فرآیند است. ما معلمان 12 سال تعلیم و تربیت یک کودک را در مقاطع گوناگون تحصیلی بر عهده می گیریم تا او را به خانواده، بازار کار یا وزارت علوم تحویل دهیم. نتایج آزمون چیزی نیست جز یک نتیجه کمی که کیفیت آن با ادامه مسیر او توسط سایر نهادها مشخص خواهد شد.
از کدام فرآیند سخن می رانید؟ برای داشتن فرآیندی، مهارتی آموزش داده نشده است. کیفیتی در کار نیست. فقط نمره است برای دروسی که به صورت کپسولی یا حفظیّات، به او منتقل شده است. تنها مشکل آموزش و پرورش تقلب 2 یا 5 درصدی دانش آموزان در امتحانات نهایی یا لو رفتن و فروش سئوالات قبل از امتحان خاص و صد البته جلسه کنکور نیست.
آموزش و پرورش دهه هاست که هزار و یک مسأله لاینحل را با خود یدک می کشد . به جای برخورد امنیتی با مقوله تقلب، بهتر است فضای بازی برای طرح و هم فکری اهل فن ایجاد نمایید. به جای پرداختن به چنین مقوله ای نه چندان همه گیر، به تحلیل میانگین نمرات امتحانات نهایی که همه گیرتر است بپردازید. چون وظیفه شما طبق عنوان شغلی تان تضمین کیفیت نظام آموزشی است نه مجازات دانش آموزان متقلب.
اگر تقلب معدودی از دانش آموزان باعث کاهش میانگین نمرات نهایی گردیده است که آبروریزی بود برای کل نظام آموزشی ؛ می توانستید آبروداری کنید و نمره صفر یا کسر شده آنان را در جمع بندی و اعلام میانگین نمرات شهرها، شهرستان ها ، استان ها یا کشور دخالت ندهید تا امیدواری و ارجمندی به جمع جامعه آموزش و پرورشی ها برگردد.
شما مقام مسئول هستید و چنین خلاقیتی از شما انتظار می رفت و اگر بدون دخالت نمرات افراد متقلب میانگین ها اعلام شده است ؛ به جای ایجاد فضای امنیتی، بهتر است فکری اساسی به تضمین کیفیت آموزشی بنمایید.
و یک پیشنهاد:
از طریق فضای مجازی که برای آموزش و پرورش کم هزینه خواهد بود، از خود دانش آموزان بپرسید برای کیفیت بخشی نظام آموزشی چه باید کرد؟ یا چرا و با چه انگیزه ای تقلب می کنید؟
بها دادن به دانش آموزان همیشه بیشتر از تهدید و ارعاب، جواب می دهد. اولی حس اعتماد به نفس و ارزشمندی را در او احیا و ابقا می نماید و دومی حس لجاجت و امتناع را.
یاد بگیریم که کوتاه ترین و ساده ترین راهکار، همیشه مناسب ترین راه حل نیست و حتی می تواند لطمات و صدمات جبران ناپذیری برجا بگذارد.
یاد بگیریم که از اول شروع کردن و تکرار اشتباهات دیگران، عاقلانه نیست. به جای این کار زمان بر، انرژی بر و سرمایه بر، نتایج مطلوب و دستاوردهای ارزشمندی که کشورهای پیشرفته آموزشی پس از طی طریق اشتباهات در گذشته دور بدان رسیده اند را مطالعه، بررسی، تجزیه و تحلیل و بومی سازی نمائیم.
انسان ها به تجارب و مهارت و تخصص دیگران محتاجند.
امام علی علیه السّلام فرموده اند:
الحکمة ضاله المومن فخذ الحکمة و لو من اهل النفاق؛
دانش راستين گمشده مؤمن است پس آن را فراگير و بياموز ولو از مردم منافق.(4)
تفاوت ما با آنان در این نکته مهم نهفته است که آنان با پدیده تقلب که بخشی از رفتار طبیعی دانش آموزان با پذیرش اثرپذیری و عکس العمل متفاوت رفتار فردی است ؛ از علم روانشناسی، فن معلمی و محتوای مناسب کتب درسی با سن و واقعیت های موجود جامعه و جهان و دانش، بهره گرفته اند و ما برای پنهان ساختن ضعف ها و نقصان های نظام آموزشی خود قرار است از وزارتخانه امنیتی کشورمان یاری طلبیم.
از خدمات بی دریغ تک تک نیروهای این وزارتخانه به اندازه وسعت ایران در تثبیت امنیت ملی بسیار سپاسگزاریم، اما درمان دردهایمان را با نسخه های مناسب، به اهل فن وزارت آموزش و پرورش بسپارید.
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج
فهرست منابع استفاده شده:
1 ) به نقل از اعتماد آنلاین
2) دفتر انتشارات و فناوری آموزشی، سی ویژگی نسل زد، دکتر مهدی واحدی. 1402/08/01
3) در متون علمی یا ادبی، میتوان از "سیّال" بهعنوان کلمهای با بار معنایی خاص استفاده نمود که ممکن است به تصویر
کردن، روان بودن یا راحتی جریان ایدهها اشاره داشته باشد.(فرهنگ دهخدا)
4) نهج البلاغه، حکمت 80.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وزیر محترم آموزش و پرورش جناب کاظمی
ادارۀ آموزش و پرورش نامه ای مبنی بر ثبت میانگین نمرات کلاسی نوبت اول در سامانۀ سیدا تا پایان روز 23 آذر 1403 به همۀ مدارس ابلاغ کرده است. با توجه به افت تحصیلی در سال های اخیر بیشتر دبیران به دانش آموزان قول می دهند اگر در امتحان نوبت اول نمرۀ خوبی بگیرند، متناسب با پیشرفتی که کردند، نمرۀ کلاسی آنها را ارتقا دهند. این کار هم به دانش آموز فرصت جبران می دهد و هم او را امیدوار می کند. نیز در برابر نمرات کیلویی بیشتر مدارس غیر دولتی، این فرصت را از دانش آموزان مدارس دولتی نگیرید.
در نامۀ آموزش و پرورش این گونه تأکید شده است :
« همچنین توجه داشته باشید بعد از ورود نمره توسط معلم دیگر امکان تغییر معلم وجود ندارد و در صورتی که معلم مربوطه به هر علت امکان ورود نمرات را نداشته باشد، باید از گزینه تفویض اختیار معلمان استفاده نمایید. »
جناب وزیر محترم
امتحانات نوبت اول نهایی نیست و ثبت میانگین نمرات کلاسی پیش از ورود به امتحانات ضرورتی ندارد و بستن گزینۀ تغییر نمره در نوبت اول، فرصت سوزی برای جبران دانش آموزان است. در ضمن اگر منظور از جملۀ « از گزینه تفویض اختیار معلمان استفاده نمایید » سپردن ثبت نمره به غیر از معلم مربوطه است، این کار در امتحانات نوبت اول در صورت حضور معلم، غیر قانونی است. لطفاً به کارشناسان خود گوشزد کنید ابلاغیۀ غیر منطقی صادر نکنند و به آنها تأکید نمایید که معلم، سی دی آموزشی نیست.
اما دغدغۀ اینجانب ؛
یکی از دغدغه های خود را به عنوان یک معلم نه سی دی آموزشی، در بالا خدمت شما عرض کردم. اما دغدغۀ بسیار مهم اینجانب :
پخش برگه هایی در معابر و بیلبوردهایی در میادین شهرهای ایران با مضمون « تحصیل بهتر در ترکیه » خودنمایی می کند که مجوزشان را دولت های جمهوری اسلامی صادر می کنند. اولیای ساده لوح به راحتی متقاعد می شوند، به جای اینکه ده ها میلیون تومان صرف هزینۀ فرزندشان در مدارس غیر دولتی کنند ( که بیشتر به بنگاه های معاملاتی شبیه است نه مدرسه )، کم و بیش این پول را هزینۀ سالانۀ بچۀ خود در ترکیه بکنند.
مقصر اصلی نه ترکیه بلکه به اصطلاح مقامات فرهنگی کشورمان هستند. چه دست هایی در دولت ایران وجود دارند که می خواهند نوجوانان ایرانی تحت آموزشِ حکومت اردغان، دولتی با ائتلاف اسلام گرایان و شؤونیسم ترک ( ترکیبی از فریب و دروغ و نسل کشی، بنیادی نهاده بر فشل[1] )، دولتی کُرد کش و ایرانی کش قرار گیرند و در اذهان کودکان ما به زبان تاتاری تاریخ جعلی تزریق کنند؟ بی توجهی به این مهم را یا باید به حساب بی تدبیری مقامات گذاشت و یا سیاستی که تجزیه طلبان را بدیلی در برابر توجه به منافع ملی و رشد مردم سالاری در دست آنها نگه می دارد. با اينكه دشمن را نبايد كوچك انگاشت ولي اگر برنامه ريزي هاي ما عاقلانه و دورانديشانه باشد بيگانگان هم براي ارتباط با يك عاقل برنامه ريزي خواهند كرد نه يك سفيه.
آن تویی آن زخم بر خود می زنی بر خود آن دم تار لعنت می تنی
در ضمن جناب وزیر محترم خواهش می کنم برای اعتلای کتابهای درسی کشوری با فرهنگ و تمدن هزاران ساله و دارای ادبیات بی همتا و جهانی تلاش کنید. ادبیات پارسی از توکیو تا لس انجلس در دانشگاه هایی از کشورهای گوناگون تدریس می شود. کتابهای درسی شما برازندۀ کشوری دیرین با ادبیاتی جهانی نیست. روشهای کتابهای درسی امروز، ذهن را مقید می کند نه امور را. در حالی که منظور و هدف علم، شناخت امور و پدیده ها و روابط و همبستگی آنها است نه شناخت تصورات به نحوی که ذهن آنها را به هم مرتبط ساخته باشد. روش کتابهای درسی فاقد فایدۀ علمی و یک مصادره به مطلوب است، نه در ذات علم بلکه در روش ارائه. این روش، سیستم آموزشی را به جایی رسانده که تعلیم و تربیت در آن لعابی است بر پیکرۀ آموزش و پرورش. اینجانب فقط دربارۀ کتابهای ریاضی و فیزیک قضاوت کردم.
[1]- دین به تیغ حق از فشل رَسته است باز بنیادش از فشل منهید ( خاقانی شروانی )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
قبل از ظهر دوشنبه نوزدهم آذرماه در مراسمی که به مناسبت گرامی داشت « روز دانشجو » با حضور نظری معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری مرکزی، پرندین فرماندار شهرستان شازند، قاسمی سرپرست معاونت سیاسی، امنیتی و اجتماعی فرمانداری، پیرایش مدیرکل اداره ورزش و جوانان استان مرکزی، بخشداران شهرستان شازند، چند تن از مسئولین دستگاههای اجرایی و ادارات شهرستان، اساتید و دانشجویان دانشگاه های پیام نور شازند، آزاد اسلامی شازند، آستانه و مهاجران در محل سالن اجتماعات دانشگاه پیام نور شازند برگزار گردید.
لیلا جهان بان رئیس دانشگاه پیام نور شازند گفت: مراسم بزرگداشت روز دانشجو به میزبانی دانشگاه پیام نور مرکز شازند و مشارکت تمامی دانشگاه های شهرستان شازند برگزار شد.
وی افزود: دانشجویان مغز علمی جست و جوگر فعال و یافتن راههای تحقیق و کشف راههای جدید عملی و تحقیقاتی هستند و هر جامعهای که دانشجوی فعال و برجسته داشته باشد آینده علمی خود را تضمین کرده است.
در ادامه مراسم از کتاب در سایه سار لجور نوشته دکتر حسین معافی که واژگان و اصطلاحات قدیمی و محلی مردم توره بود با حضور مسئولین رونمایی شد. حسین معافی در صحبت های خود در مورد اهمیت مسائل فرهنگی در رشد پایدار شهر و روستاها سخن گفت.
دکتر معافی یکی از چالشهای نسل جدید را هویت سیال آنها برشمرد و پرداختن به هویت ملی و ایرانی- اسلامی و بومی شهروندان را چاره کار دانست. تبیین و شناسایی تاریخ، فرهنگ و زبان و گویش های محلی را در راستای رسیدن به هدف های فرهنگی در هر منطقه و شهر و روستا مهم و ضروری دانست.
مدرس دانشگاه فرهنگیان از مدیران خواست که شهروندان را به خوانایی و نویسایی تشویق و ترغیب کنند و از فعالان فرهنگی و هنری و ورزشی حمایت نمایند.
وی از مدیران استانی و شهرستانی درخواست داشت که همانند کارهای عمرانی و آبادانی به مسائل فرهنگی، هنری و اجتماعی بیش از پیش پرداخته شود تا شهرها و روستاهای ما جان بگیرند و شهروندان از رضایت، امنیت و حس تعلق بیشتری به شهر و روستای خود بهرهگیرند.
وی اظهار داشت که برگزاری هفته فرهنگی شهرستان شازند میتواند گامی مهم در راستای رسیدن به اهداف فرهنگی و اجتماعی در شهرها و روستاها باشد و با برگزاری هفته فرهنگی شهرستان شازند، ظرفیتها و پتانسیلهای فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و تاریخی شهرستان شناسایی و معرفی میگردند.
وی از شهروندان و فعالان فرهنگی خواست که پیگیر این موضوع باشند و مدیران نیز همراهی لازم را در این زمینه داشته باشند و دانشجویان نیز برای رسیدن به این هدف مطالبهگری نمایند.
در پایان مراسم نیز از دانشجویان برتر و نمونه دانشگاه های شهرستان شازند تقدیر شد.
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار تهران اعلام کرده است که به علت تداوم آلودگی هوا ؛ کلاس درس تمام مقاطع تحصیلی مدارس ،دانشگاه ها، ادارات، دستگاههای اجرایی، ملی، استانی و نهادهای عمومی و غیر دولتی به استثناي بانک ها و مراكز خدماتي و درماني استان تهران ، به جز شهرستان هاي دماوند و فیروزکوه برای چهارشنبه ۲۱ آذرماه و پنج شنبه ۲۲ آذرماه تعطیل است، رودهن نیز شامل مصوبه تعطیلی میشود.
با این حال و با این همه تعطیلی ؛ شاخص آلودگی هوای تهران امروز چهارشنبه 21 آذر روی عدد 157 قرار گرفته است و شاخص 24 ساعت گذشته عدد 165 را نشان می دهد .
فرارو سه شنبه 20 آذر نوشت : ( این جا )
« امروز سهشنبه، بیست آذر سال ۱۴۰۳ است. شاخص آلودگی تهران عدد ۱۶۱ را نشان میدهد. به این معنی که هوای تهران برای همه افراد جامعه آلوده و وضعیت قرمز است.
هوای امروز تهران در وضعیت قرمز است. در ۲۴ گذشته میانگین میزان آلودگی عدد ۱۰۹ بوده که به طور مشخص برای تمامی گروهها ناسالم است» .
چه کسی و کدام نهاد باید پاسخ گوی این وضعیت باشد ؟
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم بر زنده یک تن مباد
سخنی کوتاه دربارۀ هویت ملی
فرهنگ و تمدن روزگاران ایران در هزارگان تاریخ پیوسته و مشترک ملت ایران و در یک کلام راز جاودانگی ملت ایران بر چهار بنیاد استوار است. این چهار بنیاد چهار ستون اصلی و تغییر ناپذیر روح ملی و کیان معنوی هر ایرانی هستند و نباید آنها را با معیارهای جهان وطنی، فدای رویا پردازی ها و ماجراجویی های خود کنیم :
بنیاد نخست : تاریخ پیوسته و مشترک هزارگان ایران؛
بنیاد دوم : زبان و ادب پارسی، فراتر از زبان رسمی، زبان علم و هنر و فرهنگ ایران؛
بنیاد سوم : عرفان ایرانی؛
بنیاد چهارم : جشن های ملی ایران؛
ملی گرایی ایرانی مختص ملت ایران است. یکی دانستن ناسیونالیسم در ایران با ناسیونالیسم دولت – ملت های اروپایی غلط محض است. نزدیک ده هزار سال است که ملت و سرزمین ایران در ملی گرایی پیوسته و مشترک ایرانی در عرض هم رشد کرده اند و در این گاه و جاهِ کهن و دیرین از دلِ ملی گرایی ایرانی، حقوق بشر و سکولاریسم برخاسته است. ملی گرایی ایرانی، پناهگاهی برای ملت ایران در برابر استبداد و توتالیتاریسم و امت سازی و هر گونه ایدوئولوژی است.
عده ای جاهل یا متجاهل به این امر هستند. به ناراستی جایگاه زبان و ادب پارسي را با زبان در كشور سوئيس و يا كشورهاي قارة امريكا و اقيانوسيه مقایسه می کنند. در این کشورها زبان صرفاً قراردادی برای ارتباط معرفی شده و احاطۀ کامل بر هويت ملي و فرهنگي آنان ندارد. مگر ایران همانند این کشورها، کشور خلق الساعه ( نو پدید ) است که بنشینیم دوباره زبان انتخاب کنیم؟ زبان و ادبیات یک ملت تَنبان نیست که هر وقت دلمان را زد عوض کنیم. یا پرچمی که نمایندگان ملت در مجلس نخست مشروطیت آن را تصویب کرده اند رد کرده و در میزگردهای مطبوعاتی یا اعتراضات، پرچم جعلی و جدایی طلبانه بلند کنیم؟
افراد عقب افتادۀ ذهنی هستند که هر از چند گاهی عامل اصلی عقب ماندگی خود را به علل بیرونی مربوط می دانند. به هیچ وجه مخالف تغییر نیستم. معتقدم همه چیز در جهان در حرکت و تغییر است. اما تغییری که نیاز جامعه باشد و بنیادهای فرهنگی و اجتماعی را تخریب نکند و از روی تقلید نباشد.
خلق را تقلیدشان به باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
در آغازین سال های پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی مهمترین مأموریت تجزیه طلبان ( دشمنان خورشید[1] ) زدودن هویت ایرانی از شهرهای اشغالی در آذربایجان بود. آنها مجریان بی چون و چرای اوامر ملوکانۀ حزب مادر بودند. ولی نعمت آنها خوب فهمیده بود که برای زدودن زبان و ادب دیرین و شیرین و گرانمایۀ پارسي نخست باید تغییر خط تحمیل شود.
امروز نیز تجزیه طلبان با هیبتی از فرق سر تا نوک پا سیاست زده، نقش حزب توده را ایفا می کنند. مهره هایی از آنها ظاهر اسلامی به خود گرفته، در دولت نفوذ کرده و ترکتازی می کنند. مردم شريف و نجيب ایران مبهوتِ بي حيايي دشمن خورشيد شده و خوب مي دانند اگر ناحق ها را حق مي خوانند، آمده اند كه سر ببرند تا كلاه دهند.
به حاکمانی که حفظ نظام را اوجب واجبات می خوانند یادآوری می کنیم تمام تجزیه های ایران، در روزگاران استبداد صورت گرفته است نه روزگارانی که منافع ملی تحت حاکمیت مشروطه اولویت داشت.
لازم به توضیح است که مشروطه، ایدئولوژی نیست؛ یک چارچوب است برای حاکمیت بدون دیکتاتوری. اما قشریان مذهبی و تجزیه طلبان و گلوبالیستها، مشروطه را خلاصه کردند در پهلوی و پهلوی را خلاصه کردند در وقایع 28 اَمرداد. تجزیه طلبان و قشریان مذهبی ( از هر گونه که باشند ) یک نقطۀ مشترک دارند و آن بی وطنی است. امروز قشریان مذهبی، تجزیه طلبان را بدیلی در برابر رشد منافع ملی و رشد مردم سالاری در دست خود نگه داشته و در بزنگاه ها با کارت آنها بازی می کنند.
سنگ بنای هویت ایرانی، زبان و ادب پارسی است
در وانفسایی که قوم مهاجم عرب، اسلام را با مقدس دانستن زبانش مرکبی برای عربیزه کردن منطقه به کار گرفته بود، و بنای زبان پارسی و فرهنگ اساطیری و حماسی و تاریخ و ادبیات مردم نجد ایران تاراج کینه و عقدۀ حقارت بیگانگان قرار گرفته بود، در گسترۀ سرزمین ایران برای پاسداشت اصالت و شرف ایرانی، راد مردی به نام رادمان پسر ماهک معروف به یعقوب لیث، جان بر کف، اضمحلال روحیۀ ایرانی را غیر ممکن ساخت و سپس در کنار مبارزه های شعوبیه و خرمدینان، نهضت بی همتای ادب پارسی تثبیت شد و در خفگان حکومت بنی عباس، نامور نامۀ فردوسی روحی تازه در کالبد ایران دمید.
فردوسی با درایت و نبوغ سرشار کاخی بنیادین و بلند از نظم پی افکند و در تثبیت و ماندگاری زبان پارسی مهمترین نقش را ایفا کرد و همچنین پس از او نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، زبان پارسی را در مسیر پویندگی و نامیرایی قرار دادند. فردوسی بارها بر پویندگی و نامیرایی این زبان و ادبیات تأکید کرده است؛
از این پس نمیرم که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام . . .
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی . . .
چو این نامور نامه آمد به بن ز من روی کشور شود پر سخن . . .
شاهنامه، یکی از پایه های اصلی و تغییر ناپذیر ملیت ایرانی گشت و از آن پس روح ملی و کیان معنویِ فرهنگ و تمدن ایرانی را به دوش می کشد. فردوسی با سرودن شاهنامه پذیرفتار و ضامن هویت ایرانی شد. یکی از پیام های فردوسی که از کل شاهنامه بر می آید « مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران است. » مسئولیت امروز ما نیز همان مسئولیت فردوسی است؛ که زبان و ادب پارسی به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ ایران، فراتر از زبان رسمی را بر چکادِ فرهنگ ایران افروخته نگاه داریم.
سعدی زبان شناس و جامعه شناس بی همتا، « نیرومندیِ طبع زبان پارسی را به آب روان تشبیه می کند » نه در برابر زبانی با چهار داستان کوتاه و چند شعر بند تنبانی بلکه در برابر زبان عربی.
چو آب می رود اين پارسی بقوت طبع نه مرکبی ست کز وی سبق برد تازی
حافظ ادیب و عرفان شناسی بی همتا، « پارسی گویان را بخشندگان عمر می خواند. »
مولوی عارفی بی همتا، « سزاوار نمی داند، شیرینی زبان پارسی از کسی دریغ شود. »
مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی
نظامی زبان شناس و داستان سرای بی همتا، « شعر خود را آن گونه که درخور نسب اوست پارسی می خواند و خود را سخن شناس و داننده متون کهن و باستانی ایران. ترکانه سخن را سزای ایرانیان ندانسته و تأکید دارد که به زبان نیاکانمان که دارای نسب بلند بودند، سخن گوییم. »[2]
در زیور پارسی و تازی این تازه عروس را طرازی
دانی که من آن سخن شناسم کابیات نو از کهن شناسم
ترکی صفت وفای ما نیست ترکانه سخن سزای ما نیست
آن کز نسب بلند زاید او را سخن بلند زاید
شهریار نیز خداوندگاران دُرّ دری را جام افسانۀ شرق و بنیاد هویت ایران می خواند :
شاعران خود قلم سحری از این نقاشند شعر چون زنده نباشد که قلم زنده از اوست
خود چو حافظ خلفش هست و نمیرد سعدی همچو فردوسی توسی که عجم زنده از اوست
نی که رومی زد و چنگی که نظامی بنواخت جام افسانۀ شرق است که جم زنده از اوست
اما هنگامی که زبان و ادب پارسی از لوح زندگانی آران پاک و تغییر خط اعمال شد، ارتباط مردم آران با فرهنگ دیرین خود کم رنگ گردید و از سوی دیگر ديدگاه نژاد پرستی روسیان که پشت انترناسیونالیسم و سوسیالیسم سنگر گرفته بود، ریشه های درخت کهنسال و با شکوه فرهنگ ديرين ايران را در آن سوی ارس لرزاند. به طوري كه امروز مردم آن دیار حتی سنگ قبر اجداد خود را نمی توانند بخوانند. از گذشتة خود به جز بخشي از فولكلور چيز ديگري ندارند. گرچه فولکلور تجلی گر اصالت محلی است، اگر مردمی صرفاً بر آداب و رسوم و افسانه ها و تصنیف های عامیانه تکیه کنند، از ریشه هایش بریده می شود. فکر و زبانشان یا روسی می شود و یا انگلیسی. چرا که در این هنگامۀ وانفسا در برابر نفوذ سرسختانۀ زبان انگلیسی به عنوان زبان محیط بر تکنولوژی و زبان روسی به عنوان زبان محیط بر فکر و زبانِ اقمار روسیه و هم مرز با زبان پارسی ؛ حیدر بابا چقدر می تواند مقاومت کند و بوستان و گلستان چقدر؟
به قول شادروان عباس زریاب خویی : « این زبانِ فرهنگی در آغاز اسلام فقط یک زبان محاوره ای بود و به تدریج خواست تا صورت فرهنگی و ادبی به خود بگیرد. اگر ادبا و شعرای ما همه از قبیل عنصری و منوچهری بودند این زبان هرگز به صورت زبان فرهنگی و زبان ملی در نمی آمد زیرا مدح شاهان و امیران که با مردم بیگانه بودند در همان دفاتر و دواوین می ماند و به خانه های مردم از کشاورز و کارگر و پیشه ور راه نمی یافت. به جز آن، مردم از گذشتۀ بزرگ و پرافتخار خود بی خبر بودند ... »
چند پرسش مهم :
اگر ما به فرض شنوندۀ صحبت سعدی با مادرش باشیم، محال است که بتوانیم صحبت آنها را کامل بفهمیم. زبان محلی سعدی دست خوش تحولات زیادی شده ولی زبان ادبی بوستان و گلستان اقتدار خود را در ایران بعد از هشت سده حفظ کرده است. سعدی زبان شناس بی همتا، «نیرومندیِ طبع زبان پارسی را در برابر زبان عربی، به آب روان تشبیه می کند» حافظ ادیب و عارفی برجسته، « پارسی گویان را بخشندگان عمر می خواند. »
امروز زبان بوستان و گلستان، زبان معیار ایران است و متعلق به همۀ ملت ايران.
سعدی نیز خود این سخن را تأیید می کند :
هزار بلبل دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
آنها نه تنها یک بیت شعر ترکی ندارند، قطران ادیب بزرگ، « لشگر ترکان را بد اندیشان و آفت می خواند. » نظامی گنجوی داستان سرای بی همتا و زبانشناس برجسته، هم رأی با شروانشاه « ترکانه سخن را سزاوار و شایستۀ ایرانیان نمی داند. »
ساده لوحی است که آثار این بزرگان را صرفاً نشأت گرفته از قریحۀ شعر دانسته و چشم را بر هویت اجتماعی و فرهنگی یک ملت ببندیم. که پشتِ حتی تک بیت ها و جمله هايي از آنها دهه ها و شاید قرنی تجربۀ علمی و عرفانی و ایمانی نهفته است. گویی خداوندگاران دُرّ دری به گفتۀ مجتبی مینوی « هوا را گرفته و بدل به جواهر بسیار گرانبها کرده اند. »
لازم است تأکید کنیم، زبان های محلی پشتوانۀ فرهنگ ما هستند و حذف هر کدام از زبانهای محلی، ما را از بخشی از فرهنگ ملی خویش دور خواهد کرد. همۀ زبان های محلیِ ایرانی در رشد و اعتلای زبان و ادب پارسی سهم به سزایی داشته و دارند و نیز زبان و ادب پارسی در ثبات آنها. لذا زبان پارسي محيط بر هويت ملي و فرهنگي ایرانیان و متعلق به همة مردم ايران است نه يك محل خاص و فراتر از زبان رسمي، زبان علم و هنر و فرهنگ ايران است. بيش از 70% واژگانِ زبان كنوني آذربايجان ريشة تركي ندارند و نيز این زبان داراي فرهنگ آوايي و تعبيرات و امثال و اصطلاحات و روح ايراني است. با نادیده گرفتن این مهم، زبان كنوني آذربايجان هم از لحاظ فونتيك و هم از لحاظ تعبيرات و اصطلاحات و امثال مشترك پارسي دری و آذربايجاني تحت تركتازي رسانه هاي « گرگان آدم خوار » آسيب خواهد ديد.
نگاهی گذرا به روی کار آمدن فرقۀ دموکرات در آذربایجان
در سال 1911 مسیحی در شهر باکو حزب « دموکراتیک اسلامی مساوات » ( که در همۀ واژه های سر هم بندی شدۀ نام حزب، تناقض نمایان است و در واقع ترکیبی از محال و فریب است ) به پشتوانۀ حزب اتحاد و ترقی ترکیه و شؤونیسم یهودی تأسیس شد. در باکو در پیروی از ترکان جوان ترکیه با رویای پوچ پانترکیسم به نام اصیل و دیرین آران و شروان پشت پا زدند. به این امید که با نام جعلی برای بالای ارس، نخست سرنوشت بالا و پایین ارس را به هم گره بزنند و سپس در موقع مناسب رویای پوچ پانترکیسم را محقق سازند.
با روی کار آمدن اتحاد جماهیر شوروی در 1922 مسیحی ( 1301 خورشیدی ) و تشکیل حزب کمونیست شوروی تمامی احزاب در آن کشور یا قلع و قمع شده و یا در حزب کمونیست حل شدند. این حزب با شعار ضد امپریالیسم به قدرت رسید و دیر نپایید خود به امپریالیسم خونخوار تبدیل گشت. شاخۀ حزب تودۀ آذربایجان یکی از نیرومندترین شاخه های ایالتی حزب بود که به دستور شوروی در سال 1324 خورشیدی منحل شد و اکثریت آن به فرقۀ دموکرات گرویدند که نشانه ای از فرمانبرداری بی چون و چرا از رهبران شوروی بود. بسیار مضحک می نماید جمع ضدینِ حزب توده و فرقۀ دموکرات. نشان می دهد صرفاً سودای بهره گیری سیاسی با محوریت شخص استالین در میان بوده است. روسیان همانند شؤونیسم ترک، حتی بیش از آنها در تمام سرزمینهای اشغالی ایران زدودن بنیادهای فرهنگ و تمدن ایران را در دستور کار خود قرار داده و اجرا کردند.
در سال 1320 نزدیک به سه هزار مأمور امنیتی شوروی همراه ارتش آن کشور به دنبال اشغال ایران وارد سرزمین مان شدند. چهار سال بعد در شمال غرب کشور، کشوری که دارای دولت مرکزی پادشاهی مشروطه بود یک فرد ساده لوح و شماری ماجراجوی فریب خورده و فریبکار اعلام خود مختاری و جمهوریت کرده، وزیر جنگ تعیین کردند، تمبر چاپ کردند، ساعت تبریز را به وقت مسکو تغییر دادند و معلمانی که اصرار داشتند همانند هزار سال گذشته، آموزش به زبان دیرین و گرانمایۀ دُرّ دری باشد را دستگیر و تبعید کردند و کتاب های درسی که به زبان پارسی بودند را سوزاندند. اینها مقدمۀ جدایی بود. سران نمادین فرقۀ دموکرات در دام توطئۀ وحشتناک تجزیه افتاده بودند.
در آخرین روزهای تار و ظلمانی نامه ای ننگین با امضاء پنج تن از سران نمادین فرقه که پیشه وری هم جزء آنها بود به استالین می فرستند و درخواست پشتیبانی بیشتر از شوروی کرده و ننگین تر از آن، استالین را می خواهند قانع کنند که آنها بهترین حافظان منافع شوروی در شمال غرب ایران خواهند بود. تنها پس از یک سال ترکتازی در آذربایجان، پیشه وری هنگام فرار در سال 1325 در بانک ایران و شوروی 5,2 میلیون تومان در حساب شخصی خود پس انداز داشت.
فرقۀ تجزیه طلب طی یک سال، آزادی بیان را که در ساختار پادشاهی مشروطه از روزنامه ها به مشام می رسید، در آذربایجان محدود به شعارهای ضد فئودالی کرده و با عوام فریبی، روزنامه های آزاد را قلع و قمع کرد. فقط شماری فرصت طلب برای کسب قدرت در سازمانهای چپ به سان مگسانی گرد شیرینی به مزدوری غاصبان پرداخته و در روزنامه ها به جعل تاریخ و هویت بافی پرداختند.
در واقع جهل یا تجاهل خود را پشت نقاب شعارهای ضد فئودالیستی، در خدمت مقاصد سیاسی قرار دادند؛ با هدف جدا کردن سرنوشت آذربایجان، از تنِ پاک و باشکوه هزارگان ایران. می خواستند بلایی که بر سرِ آران آوار کردند بر سر آذربایجان نیز بیاورند.
دلایل نجات آذربایجان در 21 آذر 1325 خورشیدی عبارتند از :
هیچ سند معتبری از تهدید به استفاده از سلاح هسته ای توسط « هری ترومن » رئیس جمهور وقت امریکا علیه « استالین » مبنی بر نجات آذربایجان وجود ندارد.
امروز نیز در ترکیه ائتلاف شؤونیسم ترک و اسلام گراها ( بنیادی نهاده بر فشل[3] ) ترکیبی از فریب و دروغ و نسل کشی، هیولای ترکتازی را بیدار کرده که در اذهان حاکمانش دست نیافتنی و شکست ناپذیر می نماید. قدرت، آنها را آن قدر کور کرده که نمی فهمند، اکثریت مردم ترکیه را در مجموع کردها، علوی ها، ارمنی ها و سکولارها تشکیل می دهند.
اردوغان با توهّم عثمانی گرایی، دست در دست یهودیان افراطی اسرائیل بر طبل توسعه طلبی می کوبد و در بیست سال اخیر شماری مزدور یا نادان در حکومت جمهوری اسلامی او را پشتیبانی کردند.
به آقای پزشکیان رئیس جمهور اسلامی هشدار می دهیم در دام این مزدوران نیفتد. آنچه هزار سال پیش فردوسی دربارۀ جهان خواری دولتمردان عرب[4] گفته بی کم و کاست دربارۀ اسلام گرایان سیاست باز منطقه صدق می کند.
زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش
***
[1]- آن دشمن خورشيد بر آمد بر بام دو چشم ببست و گفت خورشيد بمرد ( مولوی )
[2]- دیوان ترکی منسوب به نظامی گنجوی در پی ملت بافی برای آران توسط شؤونیسم ترک منتشر شد. این دیوانِ جعلی هیچ سند معتبر خطی در جهان ندارد و در مقایسه با آثار نظامی گنجوی شاعر ایرانی، هم از نظر ادبی و هم از نظر محتوی فکری بسیار سخیف می نماید و منسوب کردن آن به نظامی، اهانت بزرگی به ساحت شاعر ایرانی است.
[3]- دین به تیغ حق از فشل رَسته است باز بنیادش از فشل منهید ( خاقانی شروانی )
[4]- هدف اصلی اعراب، عربیزه کردن منطقه بود و اسلام مرکبی برای آن هدف.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
سایت « عصر ایران » در گزارشی به تاریخ 27 آذر 1402 با عنوان : « پاک کردن صورت مساله آلودگی هوا با تعطیلی مدارس » نوشت : ( این جا )
« علیرغم وعده وزیر آموزش و پرورش رضا مراد صحرایی در ۲۱ آبان ۱۴۰۲ مبنی بر عدم تعطیلی مدارس، باز هم خروجی جلسات کمیته اضطرار در ساعات پایانی روز، رای بر تعطیلی مدارس در روز دوشنبه داد.
به گزارش خبرنگار گروه شهری خبرگزاری فارس؛ درحالی مدارس بسیاری از شهرهای آلوده امروز دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ مجازی شد که به اعتقاد رئیس کمیسیون حمل ونقل ترافیک شورای شهر تهران تعطیلی مدارس تاثیری در کاهش آلودگی هوا ندارد.
بر اساس گزارش کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی در سال ۱۴۰۰ هزینههای ناشی از مرگ و میر منتسب به آلودگی هوا در ایران برابر ٣.١١ میلیارد دلار بوده این در حالی است که با این مبلغ می شد بیش از ۲۰ تونل صدر- نیایش در تهران ساخت.
قانون هوای پاک در سال ۱۳۹۶ توسط مجلس شورای اسلامی تصویب شد اما این قانون از سوی دستگاه ها به گفته عضو شورای اسلامی شهر تهران مهدی پیرهادی به درستی اجرا نشده است. تنها بند این قانون که اجرا می شود، غیرحضوری شدن مدارس در زمانی است که غلظت آلاینده ها به ۱۵۰ می رسد. از ابتدای سال تحصیلی جدید حدود ۸ روز مدارس به دلیل آلودگی هوا غیرحضوری شده است.
آلودگی هوا گریبان بسیاری از کلان شهرهای کشور را گرفته و به گفته کارشناسان اولین راه کار مسوولان تعطیلی مدارس است. این در حالی است که رئیس کمیسیون حمل ونقل ترافیک شورای شهر تهران سید جعفر تشکری هاشمی به خبرنگار فارس می گوید تعطیلی مدارس راه حل نیست و فقط برای گذر از وضعیت بحرانی است و معاون عمرانی استاندار تهران و عضو کمیته اضطرار آلودگی هوا میر محمدغراوی به خبرنگار فارس می گوید تعطیلی مدارس آلودگی را کم می کند چرا که بسیاری از والدین با ماشین شخصی بچه ها را به مدرسه می برند. « صدای معلم » تعطیلی مدارس به خاطر آلودگی هوا در حالی که سایر منابع آلوده کننده همچنان و کم و بیش به فعالیت مشغول هستند را فقط نشانه ی بی اهمیت بودن امر آموزش و تربیت می داند .
کارشناس محیط زیست رضا طبایی میگوید : مهترین راه کار برای رفع آلودگی هوا توسعه حمل ونقل عمومی با رویکرد مترو است،همان طور که در پکن نیز این گونه مشکل آلودگی هوا را برطرف کردند. رئیس شورای عالی استان ها پرویز سروری نیز برقی سازی حملونقل را راهکار اصلی رفع مشکل عنوان میکند » .
درست یک سال بعد همین رسانه در گزارش خود با عنوان : « فضای مجازی، پشتوانهای برای دانشآموزان؛ آلودگی هوای تهران نفس «آموزش» را نگرفت! نوشت : ( این جا )
« به گزارش عصر ایران ؛ براساس اعلام استانداری تهران، امروز، فردا و پس فردا نیز تمامی مدارس مقطع ابتدایی در نوبتهای صبح و عصر به دلیل افزایش آلودگی هوا و تهدید سلامت گروههای حساس، در قالب «مجازی» برنامههای آموزشی خود را دنبال خواهند کرد.
در شرایطی که دانشآموزان امکان تردد ایمن در فضای آزاد را ندارند، حالا «آموزش مجازی» تبدیل به آلترناتیوی برای تصمیمگیران شده است تا ضمن حفاظت از سلامت محصلان، فرآیند تحصیلی آنها متوقف نشود.
تمامی مدارس پایتخت، برای ارتباط با دانشآموزان و برقراری کلاسهای مجازی، از پیش بسترهایی را در قالب پلتفرمهای مختلف تدارک دیدهاند اما در کنار این ظرفیت، بسترهای رسمی پشتیبانی از یادگیری مجازی، این اطمینان را به خانوادهها میدهد تا با دسترسی به ویدئوهای آموزشی تأییدشده و مبتنی بر سرفصلهای درسی آموزش و پرورش، بخشی از نقصانهای آموزشی بهوجود آمده را جبران کنند.
سامانههایی همچون آپارات و فیلیمو مدرسه با آرشیوی کامل از تدریس سرفصلهای آموزشی بهصورت تفکیک شده برای هر پایه تحصیلی، امکان این پشتیبانی را فراهم کرده است. بهخصوص که بخش عمدهای از محتوای آموزشی بارگذاریشده در این سایت ها، از سوی معلمان باسابقه تهیه شده و بهصورت اختصاصی و رایگان در اختیار همه دانشآموزان از اقشار مختلف قرار گرفته است » .
بر خلاف گزارش پیشین عصر ایران که به صراحت به « تعطیلی مدارس » اشاره شده و مورد انتقاد قرار می گیرد اما در این خبر هیچ اشاره ای به تعطیلی مدارس بر اثر آلودگی هوا نشده و تنها آموزش های مجازی را برجسته و پر رنگ کرده است .
نخستین پرسش از این « رسانه » آن است که در این یک سال جز تغییر دولت آیااتفاق مثبت دیگری در حوزه محیط زیست و کاهش آلودگی هوا و اصل مساله رخ داده است ؟
آیا در دولت ابراهیم رئیسی ؛ سلامت محصلان مهم نبود و در دولت مسعود پزشکیان این سلامت مهم شده است ؟
وضعیت اجرای « قانون هوای پاک » در این دولت چگونه گزارش می شود ؟
« صدای معلم » به عنوان رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران همواره منتقد و مخالف تعطیلی مدارس به هر دلیلی بوده و آموزش های مجازی و یا آنلاین را همانند دوران کرونا و با رعایت استانداردهای لازم و جهانی تنها مکمل آموزش های حضوری می داند و نه جایگزین آن .
همان گونه که پیش تر نیز بارها نوشته و تصریح کرده ایم ؛ « صدای معلم » تعطیلی مدارس به خاطر آلودگی هوا در حالی که سایر منابع آلوده کننده همچنان و کم و بیش به فعالیت مشغول هستند را فقط نشانه ی بی اهمیت بودن امر آموزش و تربیت می داند و بر این باور است که مدارس باید همیشه آخرین جایی باشد که تعطیل می شوند و نه نخستین آن .
« رسانه » هم رکن چهارم دموکراسی است و می باید که به صورت کارشناسی و بدون رویکرد حمایتی و یا سیاسی خاص مدافع حقوق شهروندان و قانون باشد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
مسعود پزشکیان، رئیس جمهور کشورمان در نشستی با اعضای کارگروه تأمین فضای آموزشی و کیفیت بخشی به آموزش و توسعه عدالت آموزشی در آموزش و پرورش ؛ هفت توصیه مهم برای تسریع در تحقق اهداف دولت در نظام آموزش کشور می کند .
برنا می نویسد : ( این جا )
« پزشکیان در ادامه به ملزومات کیفیت بخشی به آموزش اشاره کرد و با بیان اینکه هر معلمی باید بتواند عناصر اصلی آموزش یعنی دیدن، شنیدن، گفت و گو کردن و عمل کردن را به صورت توامان به دانشآموز تعلیم دهد، تصریح کرد: از نظر ما شاخص اصلی رتبه بندی معلمان باید پرورش دانشآموزانی نقاد، فعال، پویا، باانگیزه و با نشاط و باورمند و متعصب نسبت به کشور و سرزمین شان باشد » .
در ماده یک از قانون نظام رتبه بندی معلمان چنین آمده است :
« ماده ۱- در اجرای جزء (۲) بند «الف» ماده (۶۳) قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۹۵/١٢/١۴ و به منظور افزایش کیفی فرآیند تعلیم و تربیت، اعتلای کرامت و منزلت اجتماعی معلمان، استقرار نظام پرداخت ها براساس تخصص و شایستگیها، عملکرد رقابتی معلمان، مهندسی نیروی انسانی، توسعه مستمر و نظام مند شایستگیهای عمومی، تخصصی، حرفه ای و تربیتی و کیفیت عملکرد معلمان، تقویت انگیزه و رضایت مندی شغلی و ارتقای تعهد و تقویت هویت حرفه ای معلمان براساس نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، نظام رتبه بندی معلمان مطابق مواد این قانون تعیین و اجراء می شود » . سنجش چنین متغیر کیفی نیاز به ساز و کاری دارد که می باید توسط معلمان خبره و متخصص در میدان تدریس و در قالب تشکیلات مستقل و فراگیر « سازمان نظام معلمی » مورد محک و ارزیابی قرار گیرد
نکته ی مهم و قابل تامل آن که نه در قانون نظام رتبه بندی معلمان و نه در سند تحول بنیادین که این همه مورد تاکید مسئولان است ؛ هیچ گونه اشاره ای به صورت مستقیم و شفاف به پرورش دانش آموزان نقاد و یا پرداختن و تمرین « تفکر انتقادی » نشده و تنها به « کلی گویی » بسنده شده است .
و این در حالی است که هدف و غایت اصلی نظام های آموزشی توسعه یافته در این محور طراحی و عملیاتی شده است .
سنجش چنین متغیر کیفی نیاز به ساز و کاری دارد که می باید توسط معلمان خبره و متخصص در میدان تدریس و در قالب تشکیلات مستقل و فراگیر « سازمان نظام معلمی » مورد محک و ارزیابی قرار گیرد و ساز و کار فعلی رتبه بندی و شاخص های تعیین شده که بیش تر در کاغذبازی خلاصه شده قادر به کیفیت بخشی آموزش و غنی سازی آن در این حوزه نیست .
« اعمال یک نظام استخدامی واحد برای کلیه متقاضیان شغل معلمی » از اهم مطالباتی بود که توسط علی اصغر فانی وزیر پیشین آموزش و پرورش و نیز در نشست دوم فرهنگیان با مسعود پزشکیان کاندیدای چهاردهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مطرح و پزشکیان هم متعهد شد که این مورد را در کنار سایر موارد با کمک کارشناسان به مرحله اجرا درآورد . ( این جا )
بدون تردید ؛ مدیران و مقاماتی که خود و عملکردشان موجد چنین وضعیت نامطلوب ، ناکارآمد و خلاقیت کشی بوده اند نمی توانند و نباید که حامل و عامل چنین ماموریت مهم و استراتژیکی باشند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
به فرموده و البته بهتر بگوییم دستور استانداری تهران ؛ مدارس در تمامی مقطع استان تهران جز همان دو مورد همیشگی تعطیل شده و برای خالی نبودن عریضه اعلام شده که آموزش ها مجازی هستند .
نمودار زیر وضعیت آلودگی هوا را امروز ( یکشنبه 18 آذر ) و در 24 ساعت گذشته نشان می دهد که هر دو « ناسالم » گزارش می شوند .
البته این وضعیت مختص به الان و سرمای هوا نیست .
« صدای معلم » سوم مرداد 1403 و در زمانی که واحدهای آموزشی تعطیل هستند در گزارش خود با عنوان : « میانه ی تابستان در بحران آلودگی هوا ؟! چنین نوشت : ( این جا )
این دیگر نیمه دوم سال نیست که بگویند مازوت می سوزانند و چیزهایی از این دست ....
مدارس و دانشگاه ها هم تعطیل هستند . اما ترافیک بی خودی در خیابان ها و معابر موج می زند .
در میانه ی تابستان ( 2 مرداد 1403 ) در خبرها چنین می خوانیم هر چند وضعیت هوا و رویت آن نیازی به آمار و تایید مراجع ذی صلاح ندارد . مگر آن که بپذیریم مسئولان و مقامات از واکنش احتمالی مردم بیمناک هستند و ترجیح می دهند دیوار کوتاه مدارس را نشانه روند که البته در این وضعیت هم دانش آموزان راضی هستند ، هم اولیای آنان و البته درصد قابل توجهی از معلمان .
« شاخص کیفیت هوای پایتخت هم اکنون عدد 163 را نشان میدهد که در وضعیت ناسالم برای همه گروههای سنی قرار دارد ..
افراد مبتلا به بیماری قلبی یا ریوی، سالمندان و کودکان باید از فعالیتهای طولانی یا سنگین خارج از منزل خودداری کنند و افراد دیگر نیز فعالیتهای طولانی یا سنگین خارج از منزل را کاهش دهند » .
خبری از تشکیل جلسات کارشناسی و تخصصی کمیته ی موسوم به « اضطرار آلودگی هوا » هم نیست چون فعلا نه دغدغه کسی است و مدارس و دانشگاه ها هم تعطیل هستند که این کمیته بخواهد حکم به تعطیلی آنان بدهد و دوباره با همراهی وزارت آموزش و پرورش و با برجسته کردن « آموزش مجازی » افکار عمومی را سر کار بگذارند .
رسانه ای هم دیگر پی گیر قطع هزاران درخت در شهر آلوده ای مانند تهران توسط شهردار سیاسی کار و همه فن حریف اش نیست .
شورای اسلامی شهر هم درگیر دعواها و کشمکش های بی حاصل بی آن که در مورد فلسفه ی وجودی این شورا پرسش شود .
پرسش در مورد عدم اجرای « قانون هوای پاک » هم مختص زمان بحران آلودگی هوا و رسیدن به مرحله « غیر قابل تحمل » است که البته مطابق روال مرسوم هر فرد و نهاد و سازمانی تقصیر را به دیگری احاله دهد غافل از آن که خودشان و خانواده و سایرین در این هوای مسموم و آسیب زا تنفس می کنند.
حاکمیت جمهوری اسلامی گویا اصول قانون اساسی را به فراموشی سپرده آن جا که اصل پنجاهم قانون اساسی چنین تاکید می کند : جالب آن است که در سکوت عمومی و همراهی آنان ؛ آموزش را این گونه لوث می کنند و زمانی که شاخص ها و پارامترهای آموزشی « سقوط » می کنند کلی همایش و نشست خبری و جلسه برای آسیب شناسی ترک تحصیل و افت تحصیل و ... می گذارند و وامصیبتا سر می دهند .
« در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی می گردد. از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است » .
حسین آخانی کنش گر محیط زیست و استاد دانشگاه تهران در این مورد چنین می نویسد : ( این جا )'
« سالی ۴۰ میلیارد دلار بنزین مفت به مردم می دهید و آنها را در گرداب آلودگی و ترافیک خفه کرده اید در صورتی که کافی است با ۲-۳ سال برنامه ریزی جلوی این فاجعه را بگیرید. البته برای گرفتن جلوی این فاجعه به سه پیش شرط نیاز دارید: اول عوض کردن بیسوادان سیاسی و یا فرصت طلبان و جایگزین کردن آنها با سوادان و افراد فاقد تضاد منافع، دوم اصلاح روابط بین الملل جهت بهره وری از تکنولوژی و ورود تکنولوژی به روز به کشور و سوم همراه کردن مردم با برنامه ها که بدون همراهی و اعتماد آنها هیچ کاری جلو نمی رود.
هم شما می دانی و هم بقیه که هیچ کدام از این سه شرط قابل انجام و اجرا نیست و طبیعی است که داستان همچنان ادامه دارد ...
در سه گذشته و به طور مشخص دولت سیزدهم کار خاص و یا قابل ذکری برای رفع و یا کاهش آلودگی هوا جز نمایش های رسانه ای و قلب واقعیات صورت نگرفت . چرا که اگر جز این بود وضعیت ما جز این بود و تنفس و هوای پاک در عداد آرزوها قرار نمی گرفت .
انتظار می رود رئیس جمهور منتخب در دور چهاردهم در این مورد برنامه منظم و مستمری را برای رفع دغدغه های پرسش گران و کنش گران محیط زیست در دستور کار قرار دهد » .
نخستین پرسش و البته همیشگی « صدای معلم » آن است که چرا و با وجود تعطیلی مدارس هوا همچنان آلوده است ؟
پس این تعطیلی چه تاثیری در کاهش آلودگی هوا داشته است ؟
اساسا در این چندین سال تعطیلی های مدارس جز ضعیف کردن بیشتر آموزش و لوث کردن چه دست آورد دیگری برای جامعه داشته است ؟
جالب آن است که در سکوت عمومی و همراهی آنان ؛ آموزش را این گونه لوث می کنند و زمانی که شاخص ها و پارامترهای آموزشی « سقوط » می کنند کلی همایش و نشست خبری و جلسه برای آسیب شناسی ترک تحصیل و افت تحصیل و ... می گذارند و وامصیبتا سر می دهند .
و این چرخه و دور باطل به صورت دائم تکرار می شود .
وقتی منابع آلوده کننده ی هوا مشخص هستند که البته مهم ترین آن بر اساس اعلام مراجع رسمی وسائط نقلیه و موتور سیکلت ها هستند ؛ چرا به جای جلوگیری از تردد آنان مدارس را تعطیل می کنند ؟
مگر آن که بپذیریم مسئولان و مقامات از واکنش احتمالی مردم بیمناک هستند و ترجیح می دهند دیوار کوتاه مدارس را نشانه روند که البته در این وضعیت هم دانش آموزان راضی هستند ، هم اولیای آنان و البته درصد قابل توجهی از معلمان .
« صدای معلم » در گزارش پیشین و در زمان استقرار دولت ابراهیم رئیسی اظهار امیدواری کرده بود که با روی کار آمدن دولت مسعود پزشکیان وضعیت متحول شود به ویژه آن که ایشان در دوران رقابت انتخابات ریاست جمهوری دائما تکرار می کرد که هر کار و تصمیمی پیش از اجرا حتما باید « کارشناسی » شود .
حال پرسش از دولت پاسخ گوی پزشکیان آن است که چه چیزی تغییر کرده و آیا تعطیلی مدارس با توصیفاتی که رفت امر کارشناسی شده ای است .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
براساس اطلاعات مرکز تحقیقات آلودگی هوا که دادههای آن از ایستگاههای پایش سراسر کشور گرفته شده، سال گذشته حدود ۵۰ هزار مرگ منتسب به آلودگی هوا در کشور رخ داده است . این تعداد موارد مرگ بین ۱۰ تا ۱۲ درصد از کل موارد مرگ در کشور را به خود اختصاص داده است.
علاوه بر آلودگی هوا که میتوان علل اصلی آن را ناکارآمدی حکمرانی در مدیریت بهینه مصرف سوخت، تولید و واردات خودروی با کیفیت و کاهش آلودگی صنعتی و خانگی دانست، دومین عامل مرگ و میر ایرانیان سرطان است.
بیماریی که رشد ۶ درصدی آن نیز بر اساس گفتههای معاون مرکز سرطان شناسی شهید بهشتی به ناتوانی دستگاههای اجرایی در کاهش علل سرطان بیارتباط نیست.
اکبری استرس مزمن و فقر را یکی از عوامل موثر بر ایجاد سرطان دانست ؛ عامل فقر و تورم خود یکی از علل اصلی ایجاد کننده استرس مضمن خوانده میشود.
تصادفات جادهای نیز با سالیانه ۴ هزار و ۶۴۹ مرگ، به عنوان سومین علت اصلی مرگ و میر در ایران شناخته شده است. فساد در حوزه وکیوم باتوم (قیر جادهای)، خودروهای بیکیفیت و مقاومت مافیای خودرو در برابر واردات خودرو با کیفیت خارجی از جمله علل رشد تصادفات جادهای در ایران برشماری میشود.
دکتر عطیه اکبری معاون پژوهشی مرکز سرطان شناسی دانشگاه شهید بهشتی در این باره به آفتاب نیوز گفت: آلودگی هوا بر اساس تحقیقات علمی به عنوان یک متغیر موثر در ایجاد سرطان پذیرفته شده است. قبل از ۲۰۱۳ این مسئله علی رغم کنفرانسهای علمی مختلف، هنوز رسماً پذیرفته نشده بود، اما در سال ۲۰۱۳ سازمان بهداشت جهانی رسماً اعلام کرد که آلودگی هوا یکی از متغیرهای ایجاد کننده سرطان است ؛ البته این به معنای این نیست که فردای روزی که در معرض آلودگی هوا قرار میگیریم حتماً به سرطان مبتلا شویم، اما پس از ۲۰ سال قرار گرفتن در معرض آلودگی هوا این امکان وجود دارد که این متغیر تبدیل به عامل ایجاد سرطان شود. میانگین ابتلاء به سرطان در میان ایرانیان بین ۱ تا ۶ درصد افزایش یافته است. تنوع انواع سرطانها در ایران هم در حال زیاد شدن است.
وی در ادامه گفت: یکی از عواملی که کمتر به آن توجه میشود، استرس است . استرس مزمن ۱۰۰ درصد میتواند در ایجاد سرطان نقش داشته باشد . استرس مزمن به معنای نوعی از استرس است که زندگی فرد را مختل میکند . این نوع از استرس با استرسهای کوتاه مدت مانند استرس آزمون کنکور یا حاملگی و نظایر آن فرق دارد. استرسی که مزمن و دائمی باشد، حتماً نقش مهمی در ایجاد سرطان ایفا میکند.
اخیراً نیز نتایج یک تحقیق ۴۰ ساله از سوی دانشمندان بریتانیا منتشر شده که بر اساس آن تمام بیماریهای واگیر دار نیز میتوانند در ایجاد سرطان نقش ایفا کنند.
اکبری با اشاره به افزایش تعداد سرطانها در ایران گفت: البته میزان سرطان در ایران هنوز از برخی کشورهای غربی کمتر و از برخی کشورهای آفریقای بیشتر است . مهمترین دلیل پایین بودن سرطان نسبت به برخی کشورهای غربی مربوط به میانگین سنی جامعه در ایران است ؛ چون این میانگین در ایران فعلاً از برخی کشورهای غربی کمتر است، اما با توجه به خیز میانگین سنی جامعه به سمت سالمندی انتظار میرود که کشور ما نیز در آتیه با تشدید قابل توجه تعداد سرطانها مواجه شود.
سن مهمترین عامل رشد سرطانها است و با توجه به رشد میانگین سنی در ایران، در حال حاضر بسته به نوع سرطان، میانگین ابتلاء به سرطان در میان ایرانیان بین ۱ تا ۶ درصد افزایش یافته است. تنوع انواع سرطانها در ایران هم در حال زیاد شدن است.
معاون پژوهشی مرکز سرطان شناسی در ادامه اظهار کرد: ۳۰ درصد عامل ابتلاء به سرطان مربوط به متغیرهای محیطی است و از جمله عوامل مهم در این زمینه نیز محصولات پروتئینی فرآوری شده است، مثلاً مصرف چربی حیوانی است.
وی گفت: میتوان فقر و تورم را به عنوان یکی از عوامل موثر به ابتلاء به سرطان برشماری کرد. سوء تغذیه، سلامت مری و معده، مصرف مواد داغ، پروتئینهای حیوانی و چرب و مصرف نمک زیاد از جمله علل ایجاد سرطان است و به همین دلیل، فقر، به صورت غیر مستقیم میتواند در ایجاد سرطان موثر باشد. البته این به این معنی نیست که، چون امسال تورم مثلاً ۱۰ درصد رشد داشته پس میتواند ایجاد کننده سرطان باشد، اما فقر، تورم و کاهش قدرت خرید مردم و کاهش کیفیت محصولات غذایی و فرآوری شده در طولانی مدت میتواند به شکل غیر مستقیم در ایجاد سرطان موثر باشد.
آفتاب نیوز