گروه اخبار/
دوشنبه ۹ مهرماه ۴۰۳ در معیت سرکارخانم فرانه بهاور (موسس پویش ملی مردمی نه به ته سیگار) جهت هماندیشی و مشارکت دستگاه تعلیم و تربیت در فعالیتهای پویش، خدمت آقای قلیزاده مدیر آموزش و پرورش ناحیه ۴ کرج رسیدیم.
در این نشست پس از معرفی اجمالی پویش توسط خانم بهاور، قلیزاده ضمن ابراز خوشحالی از فعالیت پویش محیطزیستی افزود:
مشتاقانه آماده هرگونه همکاری و مشارکت در پویش ملی نه به ته سیگار بوده و در این حرکت محیط زیستی همراه با مدارس و مدیران علاقه مند ناحیه ۴ نقشآفرینی خواهیم کرد.
در پایان مقرر گردید جلسهای به میزبانی ناحیه ۴ و با حضور شهرداران و مدیران مدارس مناطق هدف برگزار و تصمیمات اتخاذ شده تجمیع و عملیاتی شود.
اهداف و مطالبات ملی مردمی پویش نه به ته سیگار:
- آموزش و فرهنگ سازی از طریق رسانه های سمعی و بصری ، رواج سواد زیست محیطی از مهدکودک ها و مقاطع ابتدایی تا دانشگاه ها...
- تهیه و نصب تابلوهای آگاهی دهنده در باره ی مضرات ته سیگار در مراکز پرتردد و پر ریزش.
- نصب سطل های مخصوص ته سیگار در محل هایی چون ؛ ایستگاه های مترو ، تاکسی ،اتوبوس ، پایانه های مسافربری ، پارک ها و زندان ها و جاهای پرتردد.
- جمع آوری اصولی و درست فیلتر های سیگار
- اختصاص خودرویی برای جمع آوری و تخصیص شماره تلفنی برای این منظور.
- اعمال تشویق و یا جریمه . تشویق مثل استفاده از بارومترها برای اعلام اینکه کدام پارک و محل عاری از ته سیگار هست. جریمه در قبال انداختن و رها کردن ته سیگار در محیط زیست.(مصداق عبور از چراغ قرمز ، نبستن کمربند ماشین)
- تخصیص لندفیلید اختصاصی طبق استانداردهای بین المللی و علمی برای ته سیگارها که به علت پسماند شیمیایی بودن نباید با زباله های دیگر مخلوط شود.
- اعلام روز ملی « نه به ته سیگار » در ۲۷ تیر در سالنامه
- استفاده از مقوله اجتماعات شناختی شامل محققان، دانشمندان و پژوهشگران ،کنشگران و فعالان محیط زیستی بر مبنای تحقیقات و بررسی هایشان و ارائه آنها به مسئولین و سیاست گذاری برای کنترل این مشکل و بهبود شرایط آن.
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از مدرسه شروع میشود و شما در تمام طول زندگی آنچه دیگران گفتهاند را تکرار میکنید. بنابراین شما انسانی دست دوم هستید!
کریشنا مورتی
زبان انگلیسی ( خارجه ) 30 سال قبل و اکنون !
زمانی از دانش آموزان می پرسیدم برای چه زبان انگلیسی یاد می گیرید . اکثریت دانش آموزان موضوعاتی مانند ارتقای دانش و سواد و استفاده از آن برای ارتباط با دیگران و ... را به عنوان دلایل خود ذکر می کردند چرا که بر این باورم هر فردی برای فراگیری هر مطلبی ابتدا باید در مورد آن « احساس نیاز » کند .
اما چند سالی است که وقتی این پرسش را برای دانش آموزان مطرح می کنم واژه ای که بیش از همه تکرار می شود این است : نظام آموزشی با چنین مختصات و مشخصاتی که حتی توان آموزش سواد پایه را ندارد چه برسد به تربیت شهروند مسئول مجهز تفکر انتقادی ؛ اساسا به چه دردی می خورد ؟
فرار به خارج ( واژه اتو کشیده آن مهاجرت است ).
در این حداقل سه دهه چه اتفاقی افتاده که دانش آموز ایرانی بدون آن که ذره ای احساس شرم و یا تردید نماید با افتخار و غرور از تصمیم خود برای ترک کشور سخن می گوید ؟
مگر نه این است که یکی از کارکردهای مهم « مدرسه » و رسانه ها ایجاد و تقویت حس تعلق به وطن ( Love of country ) است ؟
آیا آن گونه که این خیل عظیم در تصورات خود رویاهایی ساخته اند؛ بیگانگان با آغوش باز و بی صبرانه انتظار ورود آنان را به کشورشان می کشند ؟ آن هم در سایه ی جنگ های اخیر ویرانگر به ویژه در منطقه خاورمیانه که سیلی از فراری ها را روانه ی آن کشورها کرده است .
کسی نمی داند که رسانه رکن چهارم دموکراسی است !
از وقتی که درس « تفکر و سواد رسانه ای » به صورت رسمی وارد برنامه آموزشی مدارس شد همان پرسش را برای دانش آموزان مطرح کردم .
تقریبا همه دانش آموزان کلاس از انواع « سواد » بی اطلاع بودند . اساسا معنای « سواد » را هم نمی دانستند .
چیزی از « یونسکو » نشنیده بودند .
وقتی از آنان می پرسیدم که فلسفه و یا کارکرد رسانه برای چیست تقریبا همه آنان در این موارد متفق القول بودند .
رسانه برای اطلاع رسانی است و ابزاری برای کسب درآمد .
در واقع ؛ نه تعریف و فهمی از « دموکراسی » داشتند و این که رسانه و یا مطبوعات ( Press ) رکن چهارم دموکراسی است .
این نکته را هم باید اضافه کرد که معلمان مدرس درس تفکر و سواد رسانه ای هم در این موارد وضعیت بهتری از دانش آموزان و سایر افراد جامعه ندارند .
حال اشتیاق بی حد و حصر دانش آموزان ایرانی برای فرار به خارج ( بخوانید مهاجرت ) را در کنار کارکرد رسانه بگذارید تا متوجه شویم که آیا توسعه ایران با چنین مختصاتی در راستای ایجاد یک جامعه ی دموکراتیک و آزاد تا چه میزان قابل حصول و دست یابی است .
آیا با چنین توان و قامتی می توان چشم اندازی روشن و امید بخش برای « توسعه » ترسیم کرد ؟ چشم اندازی که فقط روی « کاغذ » نباشد و بتوان آثار و نتایج آن را در مناسبات جامعه و معادلات حکمرانی خوب « حس » کرد ؟
نظام آموزشی که در آن سواد در حد « خواندن و نوشتن » از مشکلات اساسی رنج می برد و « فقر یادگیری » به 44 درصد رسیده است و 50 درصد دانش آموزان بعد از کلاس چهارم، حتی نمی توانند یک متن ساده را بخوانند ( این جا ) ؛ آیا می توان به تحقق منطقی سایر انواع سواد مطابق تعریف یونسکو دل بست ؟
نظام آموزشی که قاعدتا باید در دو بعد « رشد شناختی » و « رشد مهارت های غیرشناختی ( ارتقای ارزش ها ، نگرش های شهروندی ، رشد عاطفی و خلاقانه ) » برنامه و سیاست های شفاف و قابل سنجش داشته باشد اما این گونه نیست و مهم تر از همه « اراده ای » برای تحول هم مشاهده نمی شود چه باید گفت و چه باید کرد ؟ ( این جا )
پرسش این است :
نظام آموزشی با چنین مختصات و مشخصاتی که حتی توان آموزش سواد پایه را ندارد چه برسد به تربیت شهروند مسئول مجهز تفکر انتقادی ؛ اساسا به چه دردی می خورد ؟
مسئولان آموزش و پرورش هم به جای عیب یابی و آسیب شناسی نظام آموزشی که البته منتج به « عمل » گردد هم و غم خود را معطوف به فربه کردن مدارس سمپاد و خاص کرده اند تا از رهگذر مدال آوری برخی دانش آموزان که در محیط های گلخانه ای رشد و نمو کرده اند و اصلا معدل و میانگین وضعیت واقعی نظام آموزشی نیستند و برجسته کردن آنان در مسابقات و المپیادهای خارج از کشور وانمود کنند که حال نظام آموزشی بر خلاف آن چه گفته و نوشته و تبلیغ می شود چندان هم بد نیست .
« معلمان پرسش گر و کنش گر » گروهی متشکل از معلمان مطالبه گر با پیشینه ی شفاف و قابل دفاع می باشد که در چهاردهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری حمایت قاطع خود را از آقای مسعود پزشکیان اعلام کرد و به صراحت نوشت که تا پایان دوره ی ایشان مطالبه گر خواهند ماند .
این گروه تاکنون اقدام به صدور ده بیانیه در حوزه آموزش و پرورش کرده است . ( این جا )
در آغاز سال تحصیلی و در آستانه « روز جهانی معلم » بر آن شدیم تا نشستی با علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش دولت چهاردهم داشته و در یک نشست چهره به چهره برخی از مسائل و دغدغه هایی را که فکر و ذهن جامعه ی فرهنگیان را به خود مشغول داشته با آن مقام محترم مطرح نماییم .
بدون تردید مساعدت وزیر آموزش و پرورش در این مورد گامی مهم و راهگشا در جهت تقریب نگرش ها ، اعتماد سازی و تحقق واقعی و غیرشعاری قول ها و سخنان پزشکیان خواهد بود .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط جمعی از فرهنگیان داوطلب پست مدیریت مدارس که در فرآیند آزمون و انتخاب و انتصاب مدیران مدارس شرکت کرده اند برای « صدای معلم » ارسال گردیده است .
لازم به یاد آوری است :
« از اقدامات مهم و مثبت در زمان وزارت مرتضی حاجی طرح « انتخاب شدن مدیران مدارس توسط معلمان » بود که البته بنا بر گزارش هایی که می رسید مورد اقبال و رضایت معلمان قرار گرفته بود .
قرار بر این بود که دامنه اجرای این طرح به سطوح بالای مدیریتی در وزارت آموزش و پرورش نیز برسد .
این مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد به محاق رفت . قرار بر این بود که فانی این رویه را احیا نماید اما به دلایل نامعلومی اجرا نشد .
مرتضی حاجی در گفت و گو با « صدای معلم » در شهریور 1394 چنین می گوید : ( این جا )
« کارهای مطالعاتی این طرح از سال 81 شروع شد و پس از آن اجرایی شد .
این طرح به دنبال اصلاحاتی در روابط انتخاب مدیران مدارس در شورای عالی آموزش و پرورش انجام شد و با بخشنامه وزراتی به اجراء گذارده شد .
مهم این است که ما برای مدیر مدرسه چه نقشی را تعریف می کنیم .آیا او را به عنوان یک فرد اداری صرف می شناسیم که کارش آماده کردن مدرسه برای فعالیت های آموزشی و پرروشی و امور روزمره است ؟
اما زمانی می خواهیم برای مدیر مدرسه نقش " راهبری آموزشی " تعریف کنیم .این که معلم مدرسه کار خود را انجام دهد و امور اداری مدرسه بر عهده مدیر باشد .
مدیر مدرسه فردی باشد که از توانایی مناسبی برخوردار باشد برای این که مجموعه فعالیت های آموزشی و پرورشی مدرسه را هدایت و مدیریت کند .
اگر چنین نقشی را برای مدیر مدرسه قائل باشیم که باور من این است که نقش اصلی همین است ، و مدرسه را به عنوان کانون تربیت و آموزش بشناسیم ؛ رئیس این کانون باید تواناترین ، مطلع ترین و مجرب ترین فرد برای ایفای این نقش باشد .
بنابراین فردی که انتخاب می شود باید از جایگاه « رهبری » برخوردار باشد و ارباب جمعی مدرسه شامل معلمان و کلیه کارکنان سازمان مدرسه او را به عنوان واجد چنین ویژگی بشناسند و تا حدی از یک کاریزمایی در بین همکاران خودش برخوردار باشد و صاحب مقبولیت در بین کارکنان باشد .
معلمان را نمی توان در تصمیم گیری مدرسه نادیده گرفت و نقش معلمان را در تعیین چنین فردی برای هدایت مدرسه به سوی اهداف فراموش کرد .
بنابراین هم در ضوابط و هم در شرایط مدیر مدرسه ، شورای عالی آموزش و پرورش یک سری اصلاحاتی انجام داد که شامل سابقه خدمت ، میزان تحصیلات و ویژگی های دیگر بود و در شورای عالی آموزش و پرورش تجدیدنظر شد و مورد تصویب قرار گرفت .
نکته بعدی ، احراز این مقبولیت در بین معلمان است که شامل فرآیند اجرایی کار است .
این که این مقبولیت مورد ارزیابی قرار گیرد قرار شد که معلمان 3 نفر را انتخاب کنند و به اداره معرفی کنند . از سوی دیگر برای این که فرد معیارها و توانایی هایی باید از نظر رئیس اداره داشته باشد از بین این 3 نفر ، مدیر منطقه یک نفر را انتخاب می کرد .
بنابراین این فرد هم مقبولیت بین کارکنان دارد و هم حائز شرایط اداری و کاری پذیرفته شده برای اداره مدرسه از سوی مدیر اداره است .
در این شرایط ، فضا لطیف تر می شود ، روابط بسیار نزدیک تر می شود و وقتی که معلمان خودشان می بییند که در انتخاب مدیر مدرسه نقش داشته اند هر چند این نقش 100 درصدی نبوده است و تاثیرگذار بوده اند ، در نتیجه میزان همکاری آن ها برای این که انتخاب آن ها انتخاب درستی بوده است افزایش پیدا خواهد کرد .
زمانی که این مصوبه به اجرا گذاشته شد و من در خدمت آموزش و پرورش کشور بودم گزارش ها نشان می داد که روز به روز شرایط بهتر می شود ، انتخاب ها پخته تر می شد و بهتر پیش می رفت اما مدیران بعدی این را نپسندیدند و از دستور خارج کردند .
وقتی مدرسه کانون تحقق هدف های اصلی تعلیم و تربیت کشور باشد به یک « رهبر آموزشی " نیاز دارد .این رهبر آموزشی هم کسی جز مدیر مدرسه نمی تواند باشد و این مدیر برای آن که بتواند نقش « رهبری » را ایفا کند باید بین همکاران « محبوبیت » و « مقبولیت » داشته باشد و احراز آن ها از این طریق باشد » .
با توجه به تغییر دولت و لزوم اتخاذ رویکردهای نوین و علمی که مورد تاکید مسعود پزشکیان به عنوان رئیس جمهور می باشد ؛ « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش می خواهد که در جهت ترمیم بخشی از گسست اعتماد میان بدنه و ستاد پی گیری این مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش را در اولویت کار خود قرار دهد .
در دل کوچه باغی قدیمی، مدرسهای کوچک اما پُر از زندگی جا خوش کرده بود. مدرسهای که دیوارهایش نه تنها از گچ و آجر که از رویاهای رنگارنگ ساخته شده بود. اینجا، هر کلاس درس یک باغچهی کوچک بود که در آن، دانههای دانش کاشته میشد و با آبیاری محبت و نور امید به درختانی تنومند تبدیل میشد.
در این مدرسه، کتابها نه تنها منبع اطلاعات بلکه دوستان صمیمی دانشآموزان بودند. آنها با شخصیتهای داستانها زندگی میکردند، با آنها میخندیدند و گاهی هم با آنها میگریستند. معلمها هم دیگر خشک و جدی نبودند. آنها با دانشآموزانشان مثل دوستان رفتار میکردند و با هم قصه میخواندند، شعر میگفتند و بازی میکردند.
هر روز صبح، مدرسه با صدای ساز و آواز آغاز میشد. دانشآموزان با انرژی و شوق فراوان به کلاسهایشان میرفتند. گاهی اوقات، کلاسها به جای کتابخانه، به باغچهی مدرسه منتقل میشد و دانشآموزان زیر سایهی درختان، مشغول مطالعه و بحث و گفت و گو میشدند.
در این مدرسه، جشنها و مراسمهای مختلف با شور و هیجان خاصی برگزار میشد. دانشآموزان خودشان برنامههای جشن را طراحی میکردند، شعر میسرودند، نمایش اجرا میکردند و موسیقی مینواختند. این فضا، به آنها اعتماد به نفس و خلاقیت میداد و باعث میشد تا استعدادهای نهفتهی خود را کشف کنند.
یکی از ویژگیهای بارز این مدرسه، اهمیت دادن به تفکر انتقادی و پرسش گری بود. دانشآموزان تشویق میشدند تا درباره هر موضوعی سوال کنند و به دنبال یافتن پاسخهای جدید باشند. معلمها همواره برای پاسخ دادن به سوالات دانشآموزان آماده بودند و آنها را به تفکر عمیقتر ترغیب میکردند.
این مدرسه، نه تنها به دانشآموزان درس خواندن را یاد میداد، بلکه به آنها زندگی کردن را هم آموزش میداد. آنها یاد میگرفتند که چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند، چگونه به همدیگر کمک کنند و چگونه از زندگی لذت ببرند.
در این مدرسه، هر دانشآموز یک ستاره درخشان بود که با تلاش و پشتکار خود میدرخشید. آنها میدانستند که در این مدرسه، همه چیز ممکن است و با رویاپردازی و تلاش میتوانند به هر چیزی که میخواهند دست پیدا کنند.
پیام این داستان:
یک محیط آموزشی شاد و پویا، میتواند نقش بسیار مهمی در رشد و شکوفایی دانشآموزان داشته باشد. وقتی دانشآموزان در محیطی شاد و با نشاط به تحصیل مشغول باشند، انگیزهی بیشتری برای یادگیری پیدا میکنند و بهتر میتوانند مطالب را فرا بگیرند. همچنین، این محیط به آنها کمک میکند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهند، خلاقیت شان شکوفا شود و مهارتهای اجتماعی خود را تقویت کنند.
سوال برای تأمل:
- چگونه میتوانیم محیط مدارس را شادتر و پویاتر کنیم؟
- چه عواملی باعث میشود تا دانشآموزان در مدرسه احساس خوشحالی کنند؟
- نقش معلم در ایجاد یک محیط آموزشی شاد و پویا چیست؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
انتظار می رفت با روی کار آمدن دولت مسعود پزشکیان و تحول در آموزه ها و نوع ارتباط با جامعه و انتخاب رویه گفتمانی تغییری در اوضاع و به ویژه در حوزه « آموزش و پرورش » رخ دهد .
اما شواهد نشان می دهند که در بر همان پاشنه ی قبلی می چرخد و امیدی به تحول نمی رود .
« صدای معلم » در دولت ابراهیم رئیسی و به تاریخ 27 مرداد 1402 مطلبی را با عنوان : « کجای دنیا ؛ بیش از 1200 نفر در دایره ای به نام « روابط عمومی » کار می کنند و حقوق و مزایا می گیرند اما وزیر آموزش و پرورش اش چیزی درست می کند به نام « ملاقات مردمی » ؟!
نمایشی نخ نما تحت عنوان ملاقات های مردمی وزیر آموزش و پرورش ؟! را منتشر کرد. ( این جا )
در آن گزارش چنین آمده بود :
« جالب است که مسئول هماهنگ کننده این ملاقات ها قبل از ورود وزیر آموزش و پرورش به داخل نمازخانه آمده و گفت که وزیر از محل اردوگاه منظریه ( شهید باهنر ) که زمان برگزاری اجلاس روسای مدیران مناطق و نواحی کشور است آمده و وقت اندکی دارد و پس از آن باید چند جای دیگر هم برود . آیا روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش اساسا سیاست و برنامه ای برای احیای اعتماد از دست رفته و ترمیم بی اعتمادی و کاهش نارضایتی فراگیر معلمان دارد ؟
او از حاضران با اصرار خواست که حرف های خود را در « یک دقیقه » جمع و جور کنند در حالی که می گفت می داند که مطالبه ی هر کسی چه هست و چه می خواهند .
کسی هم در جلسه اعتراض نکرد که چطور می شود مساله ای را که روزها و هفته ها آن ها را درگیر ساخته و حتی ممکن است زندگی شان را مختل کرده باشد فقط در یک « دقیقه » خلاصه کنند اما شاید خوشحال بودند که می توانند با وزیر چهره به چهره شوند و عکس شان در پرتال وزارت آموزش و پرورش ظاهر شود .
گویی این کشور بدون نمایش و شوآف و تبلیغات نمی چرخد » .
پس از آن و به تاریخ 24 شهریور 1403 « صدای معلم » گزارشی را با عنوان :
« وقتی صف ملاقات کنندگان با شخص وزیر آموزش و پرورش پرترافیک است و جنس مطالبات هم همگی از جنس « شخصی » هستند نشان دهنده آن است که روابط عمومی های آموزش و پرورش تعطیل هستند و پاسخ گویی و مسئولیت پذیری مدیران و مسئولان در آن جایگاهی ندارد»
آقای کاظمی ... ملاقات های مردمی با وزیر آموزش و پرورش چیز جدیدی نیست . فکر تحول و مدیریت علمی باشید ! منتشر کرد . ( این جا )
پرسش این است که آیا « عقل و عقل اندیشی » در فرمول های اداری و ستادی جایگاهی دارد ؟ « روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به جا مانده از دولت سیزدهم در بخش اسلاید پرتال خود با عنوان : « وزیر آموزش و پرورش دولت چهاردهم پای حرف فرهنگیان نشست » سعی کرده است تا دل علیرضا کاظمی را به دست آورد اما هنوز این بخش نسبت خود را با سخنان مسعود پزشکیان در حوزه آموزش و تربیت تعریف نکرده است .
محض یادآوری باید گفت که ملاقات های مردمی با وزیر آموزش و پرورش « پدیده ی جدید و یا منحصر به فردی » نیست و سال هاست که این رویه ادامه داشته بی آن که در اثربخش بودن و یا علمی بودن این گونه نشست ها پژوهش و یا مطالعه ی مستقل و یا علمی صورت گیرد .
برگزاری این ملاقات ها هم فرضا ارتباطی با سیاست های این دولت و یا آن دولت هم ندارد .
عادت و رویه ی نادرستی است که در فرهنگ سازمانی بیمار ما نهادینه شده است .
اگر وزیر آموزش و پرورش دولت پاسخ گوی پزشکیان به دنبال « ارتباط موثر » می باشد باید که در سیاست های و راهبردی این وزارتخانه در زمینه نوع و جنس ارتباط با بدنه و خوانش مطالبات و انتظارات ؛ بازنگری و تحول جدی صورت بگیرد .
منطقی ترین و بهترین مسیر برای پاسخ به این انتظار هم بخش « روابط عمومی » است . پرت و اتلاف منابع و امکانات قرار است تا کی و کجا ادامه داشته باشد ؟
وقتی در کارنامه ی عملکردی مسئولان و مدیران به آیتم « پاسخ گویی » اساسا اهمیتی داده نمی شود و میزان ابقا و ماندگاری فقط تعریف و تمجید از مافوق و ارائه اخبار و گزارش های خوب و صوری است ... طبیعی است که صف منتظران ملاقات با وزیر آموزش و پرورش شلوغ و پر ترافیک شود » .
انتظار این بود با تغییر رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش ، تحولی نو و بنیادین در این رویه رخ دهد اما انتشار خبر : « گفتوگوی بیواسطه وزیر آموزش و پرورش با فرهنگیان در دومین ملاقات مردمی » نشان داد که وضعیت همان وضعیت پیشین است و چیزی تغییر نکرده است . ( این جا )
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت :
« به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش، بعدازظهر امروز چهارشنبه به منظور اجرای سیاستهای دولت چهاردهم و با هدف کاهش و رفع دغدغهها و مشکلات جامعه فرهنگیان، ضمن استماع مطالبات و درخواستهاي مطرح شده از سوی مراجعان؛ راهنمايي و دستورات لازم جهت پیگیری و حل مشکل همکاران را صادر كرد.
در این دیدار وزیر آموزش و پرورش به همراه تعدادی از معاونان خود ضمن بررسی مشکلات و مسائل معلمان، دستور لازم برای پیگیری و رفع مشکلات آنان را صادر کرد.
گفتنی است ملاقات کنندگان از استانهای مختلف کشور برای دیدار با وزیر آموزش و پرورش مراجعه و درباره مسائلی چون: نقل و انتقالات، پاداش بازنشستگی، رتبه بندی معلمان،آزمون استخدامی، مسائل مرتبط با دانشجو معلمان، مشکلات معلمان نهضت سواد آموزی و ... با وزیر آموزش و پرورش گفتوگو کردند.
بر اساس این گزارش؛ دیدار مردمی با وزیر آموزش و پرورش، یکی از برنامههای ثابت و مهم این وزارتخانه خواهد بود تا از این طریق فرهنگیان، مستقیم و بیواسطه با وزیر آموزش و پرورش و مسئولان ارشد این وزارتخانه برای حل مشکلات خود دیدار و گفتوگو کنند » .
شاید لازم باشد مسئولان وزارت آموزش و پرورش به یک محاسبه ی ساده ریاضی در این مورد توجه کنند :
فرض بگیریم در یک ملاقات عمومی وزیر آموزش و پرورش بتواند با 50 فرهنگی صحبت کند .
با احتساب این میزان در تعداد هفته ، وزیر آموزش و پرورش یک کشور در طول سال و در خوش بینانه ترین حالت می تواند با 2500 نفر نشست داشته باشد .
حال پرسش این است که این رقم در مقایسه با جامعه بزرگ فرهنگیان کشور آیا اساسا قابل توجه و اعتناست ؟
مسئولان وزارت آموزش و پرورش دقیقا به دنبال چه هستند ؟
آیا روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش اساسا سیاست و برنامه ای برای احیای اعتماد از دست رفته و ترمیم بی اعتمادی و کاهش نارضایتی فراگیر معلمان دارد ؟ و یا آن که با این گونه شوآف های تکراری قصد ادامه « روزمرگی » را در دستگاه بحران زده تعلیم و تربیت دارد ؟
به تازگی ؛ روابط عمومی در قضیه « بازداشت همراه با ضرب و شتم شدید یکی از معلمان بازنشسته 1402 » کاملا منفعلانه عمل کرد و حرفی برای گفتن نداشت . ( این جا )
آیا این ها نامش « موازی کاری » نیست ؟
پرت و اتلاف منابع و امکانات قرار است تا کی و کجا ادامه داشته باشد ؟
وزیر آموزش و پرورش در این گونه نشست ها پس از شنیدن مشکل آن را به مسئول مربوطه ارجاع می دهد . آیا وظیفه وزیر واقعا این است و یا کارهای مهم تری هم دارد ؟ آیا وزیر آموزش و پرورش از خودش نمی پرسد همان مسئولی که مشکل به او ارجاع شده است مشکل همان مسئول و عملکرد اوست ؟
اتاق فکر وزیر آموزش و پرورش کجاست ؟
پرسش این است که آیا « عقل و عقل اندیشی » در فرمول های اداری و ستادی جایگاهی دارد ؟
شنیدن « صدای معلمان » نیاز به علم و تفکر و قواعد و اصول علمی و عملی دارد .
با این نمایش ها ؛ مشکلی حل نشده و نخواهد شد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید