شجاعت تان را همه می دانستند. چیاکو کولە ش را نامزدش آماده می کند از کانی ژینگه به بعد چیاکوی محجوب آهنگ رزازی می خواند .
خبات را می دیدی در فرود از صعود کوله اش سنگین تر بود . او زباله ی کوه را جمع می کرد . حمید آن وکیل خوشنام به هر بهانه ای کلاس آموزش حفاظت از طبیعت می گذاشت.
کوه فرزندان کوه را به شهر پس نداد.
ای طبیعت!
ای مأوای آرامش و زیبایی، چه غمانگیز است که امروز در سوگ حافظان تو نشستهایم.
کاش میتوانستیم از این همه رنج و اندوه تو بکاهیم.
کاش میتوانستیم دستانی که تو را آزردهاند، از تو دور کنیم. ما به تو قول میدهیم که در راه حفظ و حراست از تو، از پای نخواهیم نشست.
در کوهستان، عطرداغِ آتش
سه مرد، همصدا با درخت و باد
دل به تپش های سبز طبیعت دادند
تا گلوی سوزان آبیدر را تر کنند.
آن سوتر، شعله ها هیاهو کردند
اما صدای سبزشان خاموش نشد
درختان، با اشک باران غسلشان دادند
و کوهستان تکرار کرد:
یادتان سبز، خاطرتان جاودانه!
کردستان، همیشه از شجاعت خواهد سرود
در هر نسیم، نامتان زمزمه خواهد شد.
در سوگِ خبات امینی، حمید مرادی و چیاکو یوسفی نژاد ؛ سه نگهبان سبزی که دل به آتش زدند تا گلوی سوخته آبیدر را نجات دهند. بی صدا جان دادند و چراغ شجاعت را برای همیشه در قلب کردستان روشن گذاشتند.
شعله ها نتوانست صدای سبزشان را خاموش کند،
درختان، کوه و رود برای همیشه داغدارشان اند.
سوگ از دست دادن عزیزان محیط زیست، داغی است که بر دل طبیعت و هر انسان دلسوزی سنگینی میکند. این غم، غم از دست دادن زیباییها، آرامش و فرصتهای حیاتی است که طبیعت به ما ارزانی میداشت.
یادشان سبز، خاطره شان تا همیشه جاودان.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان