21 آذر 1398 در صدای معلم نوشتیم :
« از زمانی که این رسانه فعالیت خود را آغاز کرده است سعی کرده ایم تا تریبونی برای انعکاس مطالبات و مشکلات فرهنگیان و نیز برخورد کارشناسی و ریشه ای با چالش ها و مشکلات عدیده آموزش و پرورش باشیم .
در سال های گذشته رسانه های قابل توجهی تاسیس شدند اما بسیاری از آن ها تعطیل شده و از ادامه فعالیت بازماندند .
« صدای معلم » همان گونه که در شناسنامه خویش تاکید کرده است وابسته به هیچ جریان و یا گروه سیاسی ، اقتصادی و... نیست .
این رسانه از هیچ گونه کمک و یارانه دولتی ، شبه دولتی ، رانت و... استفاده نمی کند و سعی کرده است تا همواره استقلال رسانه ای خویش را حفظ کند .
نوع همکاری در این رسانه داوطلبانه بوده و بر خلاف خبرگزاری ها و برخی رسانه ها نه کادر ثابت دارد و نه بودجه ای که به آن اختصاص یابد ؛ با این حال هزینه های اداره سایت مانند پشتیبانی ، سرور ، امنیت و... بالا بوده و حقوق معلمی مدیر این رسانه چه بسا آن را کفایت نکند . »
در نشست های رسانه ای و در جلسات مختلف همواره سعی کرده ام که به شان حرفه ای و استقلال رسانه ی صدای معلم خدشه و آسیبی وارد نشود .
آمار بازدید کنندگان این رسانه در چند سال اخیر به صورت تصاعدی افزایش یافته به گونه ای که منابع و ظرفیت کنونی سایت دیگر پاسخ گوی نیازها و تقاضای مخاطبان نیستند .
به همین علت راهی جز ارتقای اساسی در بخش سخت افزار و نرم افزار این سایت نداریم . اما گرانی های کمرشکن و تورم خسته کننده به این حوزه هم سرایت کرده و هزینه های نگهداری و ارتقای صدای معلم چند برابر شده که از توان من دیگر خارج شده است .
علی رغم میل باطنی و درونی ام که به رسانه و کارکرد آن باور دارم و زحمات و تلاش هایی که من و سایر همکاران محترم برای تاسیس و استمرار فعالیت سایت صدای معلم کشیده ایم با ادامه روند فعلی ، احتمال تعطیل شدن این رسانه چندان بعید نخواهد بود .
کمک های مالی شما هر چند اندک می تواند ما را در ادامه فعالیت های رسانه ای با رویکرد استقلال و پی گیری فراگیر و مطلوب مطالبات معلمان و مشکلات آموزش و پرورش دلگرم و ما را در ادامه مسیر یاری کند .
در صورت تمایل می توانید این کمک ها را به شماره کارت :
6703 6826 3374 6104
شماره شبا :
IR09 0120 0000 0000 0161 1973 47
به نام علی پورسلیمان واریز نمایید .
سپاس و پایدار باشید .
گروه رسانه/
اخیرا ، گزارشی از وضعیت « دبستان تخریبی امام خمینی (ره) روستای بیجقین از توابع شهرستان خدابنده استان زنجان » در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا )
به فاصله ی کمی از انتشار این گزارش ؛ « پرتال سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور » به این خبر واکنش نشان داده و چنین نوشت : ( این جا )
« به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور، به دنبال انتشار گزارشی در پایگاه خبری تحلیلی صدای معلم مبنی بر درخواست معلمان، دانش آموزان و اهالی روستای بیجقین شهرستان خدابنده از توابع استان زنجان در خصوص وضعیت دبستان امام خمینی (ره) این روستا، سازمان نوسازی مدارس کشور پیگیری این موضوع را در دستور کار قرار داد.
حمیدرضا تقیپور معاون برنامهریزی و توسعه مشارکتهای سازمان نوسازی مدارس کشور، بلافاصله به زنجان رفت و با حضور در «روستای بیجقین» شهرستان خدابنده از نزدیک در جریان موضوع و شرایط این مدرسه قرار گرفت.
وی ضمن قدردانی از اعلام آمادگی اهالی روستا در خصوص مشارکت در بازسازی این مدرسه، گفت: ساختمان دبستان امام خمینی (ره) از پیش در لیست فضاهای نیازمند تخریب و بازسازی قرار دارد و اقدامات برای ساماندهی این فضای آموزشی بلافاصله آغاز خواهد شد، پیش بینی ما این است تا پایان سال جاری بازسازی این مدرسه انجام گیرد و شرایط بهتری برای تحصیل دانش آموزان فراهم شود.
معاون برنامهریزی و توسعه مشارکتهای سازمان نوسازی مدارس کشور با تشریح روند تخصیص اعتبارات به استان زنجان، بیان داشت: با وجود اختصاص اعتبارات لازم و سرانه فضای آموزشی بالاتر ازمیانگین کشور، هنوز با استاندارد مطلوب فاصله داریم... »
« صدای معلم » ضمن تشکر از پی گیری های مجدانه و دلسوزانه ی میثم حاجی پور مسئول روابط عمومی این سازمان و حمیدرضا تقیپور معاون برنامهریزی و توسعه مشارکتهای سازمان نوسازی مدارس کشور امیدوار است تا هر چه سریع تر این مدرسه و سایر مدارس مناطق محروم کشور به شرایط ایمن و استاندارد لازم و کافی دست یابند .
این رسانه 21 مهر 1400 نیز گزارشی را در مورد « دبستان روستای حسن آباد سنجابی از توابع شهرستان دلفان لرستان » منتشر کرد که در مدت کوتاهی ایمن سازی شده و به وضعیت استاندارد واحد آموزشی نزدیک شد . ( این جا )
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
«ایران قوی بدون تعلیم و تربیت قوی، قابلتصور نیست» این جمله بخشی از سخنان رئیسجمهور محترم در جمع فرهنگیان و فعالان تعلیم و تربیت در روزهای گذشته است. بهراستی در هر جامعهای که معلم از شأن و جایگاه بالایی برخوردار است و آموزش و تعلیم و تربیت در اولویت باشد و از موضوعات مهم تلقی گردد، بی شک آن جامعه از رشد و تعالی برخوردار خواهد بود. معلمی شغل نیست بلکه عشق و ایثار و از خودگذشتگی است. معلمان سعادت و خوشبختی خود را در سعادت فراگیران میدانند و در برابر ناملایمات جامعه خود را سهیم میدانند. معلم در چرخه آموزشمحور اصلی است که همه اجزا را به هم وصل میکند و سیستم آموزشی را به حرکت درمیآورد. در آموزههای اسلامی احترام به معلم که پدر معنوی و روحانی انسان است یک وظیفه انسانی - اسلامی است و احترام اصلی و حقیقی به معلم یا کسانی که چیزی از آنها یاد میگیریم عمل به آموختههای آنان، ترویج و تبلیغ آنچه از آنها یاد گرفتیم به دیگران، یادسپاری ارزشهای علمی و اخلاقی آنها، تکریم شخصیت و تعظیم آنان در همه شرایط و تواضع در برابر آنهاست.
معلمان محور تحول و پیشرفتاند و از آنها بهعنوان افسران سپاه پیشرفت نام بردهاند و با توجه به شعار امسال و روز شمار هفته معلم، معلم پیشران جامعه دانشبنیان معرفی شده که با معلم حرفهای، خلاق و توانمند میتوان به اقتصاددانش بنیان دستیافت و قلههای رشد و پیشرفت جهانی را فتح نمود.
با این اوصاف باید دغدغههای معلمان و سیستم آموزشی کشور را جدی گرفت و حل مشکلات و چالشهای آنها در اولویت باشد. حدود 10 سال طول کشید تا بالاخره قانون نظام رتبهبندی معلمان در مجلس و دولت به تصویب برسد و اکنون در حال تدوین آئین نامههای اجرایی آن در وزارتخانه آموزش و پرورش میباشد. اگرچه این قانون در حین پاسکاری های فراوان در مجلس و شورای نگهبان تغییرات فراوانی کرد و خوانهای زیادی را پشت سر گذاشت ولی هنوز بندهای از آییننامه اجرایی آن بهصورت کلی مورد رضایت همه معلمان نیست و معلمان خواستار تغییر این آییننامه به شکلی هستند که اکثر معلمان بتوانند از مزایای آن استفاده کنند.
در اجرای قانون رتبهبندی معلمان، مهمتر از بحث افزایش حقوق و حل مشکل معیشت معلمان، بحث ارتقای شأن و جایگاه معلمی و ایجاد حس رقابت و شور و نشاط بین معلمان مطرح است. فضای حاکم بر جامعه و تغییرات فرهنگی طوری پیش رفته که معلمان همچون دهههای گذشته صاحب قدر و منزلت نیستند و این آسیب بزرگی است که به پیکره آموزش کشور وارد شده است. معلمانی که قدر و منزلتشان تنزل پیدا کند و نفوذ کلامشان کم شود راهی دشوار را برای رسیدن به اهداف متعالی آموزش و پرورش که در سند تحول بنیادین به آن اشاره شده، خواهند داشت. وقتی که معلمان بیانگیزه شوند و به تعلیم و تربیت نیز بهای اندکی داده شود و فقط به سطوح پایین حیطه دانشی توجه گردد، سیستم آموزشی به «بانک داری آموزشی» تبدیل خواهد شد که پائولو فِریر به آن تأکید کرده است. در این مدل مدارس همانند بانکها عمل میکنند و دانشآموز هم فقط تحویلگیرنده و پرداختکننده اطلاعات خواهد بود و هیچ تغییر، تحول و پردازشی روی اطلاعات انجام نخواهد داد. در بانکداری آموزشی، استعدادهای دانشآموزان شکوفا نمیشود و نیازهای آنها مورد غفلت قرار میگیرد، مدلی که منفعل و منسوخ در دنیای پیشرفته کنونی است. وقتی که فرزندان معلمان، حرفه و شغل پدر یا مادر معلم خود را نمیپذیرند و تمایلی به معلم شدن ندارند، باید تأملی جدی به این موضوع کرد و آسیبشناسیهای ضروری صورت پذیرد.
آری !
جایگاه، شأن و منزلت معلمی فراتر از بحث معیشتی آنان است و آنچه امروزه معلمان را زجر میدهد فقر نیست بلکه فرق است، فرقی که بین خود و سایر کارمندان در شرکتها و ادارات میبینند. معلم وقتی دغدغههای معیشتی و ذهنی داشته باشد، نمیتواند به آموزش فکر کند، نمیتواند به دنبال کسب تجربه، تحقیق و رشد علمی خود باشد، نمیتواند به تفاوتهای دانشآموزان بیندیشد، نمیتواند با فراگیران خود ارتباط خوبی برقرار کند، نمیتواند دانشآموزان را درک و استعدادهایشان را شکوفا کند و نمیتواند نقش معلمی را بهخوبی ایفا نماید؛ اینجاست که آموزش و پرورش از اهداف اصلی خود دور میشود و آینده علمی کشور به خطر میافتد و نتیجه آن عقبافتادگی در تمامی عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خواهد بود.
بنابراین برای رشد و تعالی کشور در تمامی عرصهها باید جان تازهای به آموزش داده شود و تمامی برنامههای درسی که شامل اهداف، محتوا، روش و ارزشیابی است از ابتدایی تا دانشگاه همسو با تغییرات و پیشرفت علم و تکنولوژی در جامعه تغییر کند. با این تغییرات، جایگاه مقام معلم نیز که محور و ستون اصلی آموزش است باید متحول شود و با فراهمسازی امکانات علمی، تحقیقی، رفاهی و معیشتی برای معلمان و قدرشناسی و ارتقای شأن و منزلت معلم، زمینه پیشرفت علمی کشور را مهیا ساخت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
نخستین نشست رسانه ای « صادق ستاری فرد » سخنگوی وزارت آموزش و پرورش به مناسبت هفته بزرگ داشت مقام معلم امروز شنبه دهم اردیبهشت در سالن اجتماعات وزارت آموزش و پرورش و با حضور خبرنگاران برگزار گردید .
هفته هاست که نشست های رسانه ای در این وزارتخانه تعطیل شده و اطلاع رسانی و پاسخ گویی به حضور مسئولان وزارت آموزش و پرورش در صدا و سیما محدود شده بود .
« صدای معلم » تنها رسانه ای است که به صورت رسمی به این وضعیت و در گزارش های متعدد خود اشاره کرده و از وضعیت موجود انتقاد است .
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش حدود سه دقیقه زودتر از زمان رسمی در سالن اجتماعات حضور پیدا کرد اما هنوز مقدمات لازم برای شروع رسمی این نشست فراهم نگردیده بود .
می توان گفت در چند سال اخیر این نخستین بار است که خبرنگاران با نوعی بی نظمی و بی برنامگی در برپایی نشست رسانه ای مواجه می شدند .
« علی پورسلیمان » مدیر صدای معلم نخستین فردی بود که در پشت تریبون قرار گرفته و پرسش های خود را مطرح کرد .
پورسلیمان گفت :
« جناب ستاری فرد
با سلام و تشکر از وقتی که برای پاسخ گویی و شفاف سازی اختصاص دادید .
سخن نخستین من سوال نیست بلکه نوعی یادآوری و تذکر است :
1-در نشست پیشین وزیر آموزش و پرورش با رسانه ها که در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار گردید ؛ آقای یوسف نوری قول دادند که پروتکل و دستور العملی شفاف و مدون برای ارتباط با « رسانه » تدوین شود .
این مهم به کجا رسید ؟
16 فروردین سال جاری گفتید : « یکی از مهم ترین دلایل استقبال دانش آموزان از آموزش های حضوری تبیین گری خوب رسانه و صدا و سیما در اقناع افکار عمومی و البته تلاش همکاران آموزش و پرورش در ایجاد حس امنیت در خانواده ها و رعایت شیوه نامه های بهداشتی در مدارس بود.»
پس چرا از زمان شروع به کار دوستان تازه منصوب در روابط عمومی ، نشست های رسانه ای تقریبا تعطیل شده است ؟
2- در ماه های اخیر ؛ نارضایتی معلمان به ویژه از طریق برگزاری تجمعات پی در پی فزونی گرفته است .
صرف نظر از این که این اعتراضات درست و منطقی است و یا خیر ؛ آیا نارضایتی فراگیر معلمان تاکید می کنم نارضایتی فراگیر معلمان ؛ تهدیدی برای نظام آموزشی به حساب می آید ؟
شما و وزارت متبوع چه تدبیری برای حل مساله اندیشیده اید ؟
لطمات و آسیب هایی که این نارضایتی فراگیر در ابعاد مختلف مانند کیفیت آموزش بر نظام آموزشی تحمیل می کند می توان گفت که جبران ناپذیر است .
آقای ستاری فرد
شکاف میان مدرسه و اداره و ستاد و صف از دیر باز در آموزش و پرورش ساری و جاری بوده است .
به نظر می رسد این شکاف در حال حاضر به وضعیت خطرناک و جبران ناپذیری رسیده است .
دست بند زدن به یک معلم در برابر انظار عمومی و تحقیر شان و شخصیت معلم به شدت ، افکار عمومی و احساسات معلمان را جریحه دار کرده است .
و این در حالی است که موضع وزیر آموزش و پرورش در این مورد سکوت بوده است .
به نظر می رسد حاکمیت تعصب خاصی نسبت به معلمان بر خلاف سایر کارمندانش ندارد و از آنان به صورت جدی حمایت نمی کند .
برخوردهای امنیتی و سرکوب معلمان آن هم در جلوی وزارتخانه ای که باید حافظ جایگاه و امنیت فرهنگی آنان باشد به شدت بر این بی اعتمادی و نارضایتی افزوده است .
در این شرایط ، چه راه حلی دارید ؟
ارتباط وزارت آموزش و پرورش با تشکل های فرهنگیان قطع شده است .
نهاد واسطی مانند سازمان نظام معلمی هم وجود ندارد که این وضعیت را تعدیل و منطقی کند و از همه بدتر اراده ای هم در وزارت آموزش و پرورش برای تحقق این مهم دیده نمی شود .
شما چه کانال ارتباطی برای لینک شدن با معلمان و شنیدن صدای معلم دارید ؟
در واقع ؛
نه پلی دارید . نه توان ارتباط گیری دارید .
پل های پیشین را هم قطع کرده اید .
تشکل ها را هم که قبول ندارید .
نهاد واسط غیرامنیتی و غیر سرکوب گر مانند سازمان نظام معلمی هم ندارید .
توضیح دهید برای برون رفت از این بن بست چه برنامه ای تدارک دیده اید ؟ »
آن چه در زیر می آید ؛ پاسخ سخنگوی وزارت آموزش و پرورش به پرسش های مدیر صدای معلم است .
«دموکراسی » بیش از آن که یک مدل از انواع نظامهای سیاسی باشد یک فرهنگ و شیوهٔ زیستن است.
در طول تاریخ کشورهای زیادی بودهاند که با شعار و هدف رسیدن به دموکراسی، به کودتا و قیام و انقلاب مبادرت ورزیدهاند اما، پس از جابه جایی قدرت و تغییر نظام سیاسی کم کم دریافتهاند که هیچ دموکراسی در کار نیست و هر آنچه صورت گرفته تغییر حاکمان و اربابان بوده است.
در هر جامعه و کشوری تا زمانی که دموکراسی به عنوان یک فرهنگ و شیوهٔ زیست فهم نشود و تا زمانی که انسانها از بدو تولد از خانواده گرفته تا گروه دوستان و مدرسه و پادگان و کارگاه و کارخانه و اداره و دانشگاه و کارخانه و خیابان و... به صورت دموکراتیک، تربیت و جامعهپذیر نشوند و دموکراسی به جهانبینی و الگویی که از دریچهٔ آن جهان را مشاهده می کنند، تبدیل نشود، با دهها انقلاب و شورش و کودتا و جنبش و امثالهم به دموکراسی دست نخواهند یافت. انتظار این که افرادی که از کودکی توسط رسانهها و خانواده و نهادهای آموزشی و فرهنگی تحقیر شده و با بدترین شیوههای ابراز خشونت کلامی رشد یافته، فردی دموکرات و روادار باشد، انتظار عبث و بیهودهای است.
در جامعهای که کودکان از بدو تولد در خانه با اخم و چوب دستی و با منطق «خفه شو » رشد مییابند. در جامعهای که کودکان و نوجوانان از بدو ورود به مدرسه از ایستادن سر صف گرفته تا لباس یک شکل و تراشیدن یک مدل موی سر و فریادهای، «گوساله بتمرگ » و «خفه شو بشین سر جات» و «گم شو از کلاس بیرون» مدیر و معاونان و معلمان مواجه میشوند. در جامعهای که جوانان از بدو ورود به پادگان با منطق سخت و متصلب «خفه شو » و اطاعت بیچون و چرا مواجه میشوند. در جامعهای که مردمش هنگام کوچک ترین بحث و جدلی از صف تاکسی و نانوایی گرفته تا تصادفی ساده با چوب و چماق و مشت به استقبال یکدیگر میروند. در جامعه ای که زن و شوهر براساس الگوهای مستبدانهٔ سنت، مجبور به تحمل یکدیگر میشوند و روزانه انواع توهینها را نثار یکدیگر مینمایند و... انتظار ایجاد نظامی دموکراتیک که در آن همهٔ صداها شنیده شود و هرکس به حد و حدود قانونی خود قانع باشد و همه با صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی نمایند، انتظاری خام و سادهلوحانه است.
انتظار این که افرادی که از کودکی توسط رسانهها و خانواده و نهادهای آموزشی و فرهنگی تحقیر شده و با بدترین شیوههای ابراز خشونت کلامی رشد یافته، فردی دموکرات و روادار باشد، انتظار عبث و بیهودهای است.
در جامعهای با چنین سیکل معیوب تربیتی ؛ شهروندانی خشن، پرخاشگر، غیرستیز و خودبین پرورش خواهد یافت [و به احتمال زیاد] خود نیز به افرادی زورگو و غیرِ پاسخگو و خودبین تبدیل خواهند شد، چرا که شیوهای تربیتی به غیر از دعوت به خفه شدن را نیاموخته و تجربه نکردهاند.
باید بهخاطر داشت اولین راه رسیدن به دموکراسی، تغییر الگوهای ذهنی و پذیرشِ «غیر » بهعنوان انسانی صاحبِ حق و اندیشه و علایق خاص خویش است.
کانال خرمگس
گروه استان ها و شهرستان ها/
جمعی از معلمان ، دانش آموزان و اهالی روستای بیجقین از توابع شهرستان خدابنده استان زنجان در نامه ای به « صدای معلم » خواهان توجه و اقدام فوری سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور نسبت به دبستان تخریبی امام خمینی (ره) واقع در این روستا شدند .
متن کامل این نامه که در اختیار این رسانه قرار گرفته به شرح زیر است .
ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمه گلخنی
گر گلابی بر سر و جَیبت زنند / ور تو چون بولی برونت افکنند
(مولانا)
سرانجام پس از دو سال تعطیلی ، مدارس تقریبا به شرایط قبلی بازگشتند .
در این راستا و در کنار انذار ، انتقاد و گلایه هایی که توسط بسیاری از معلمان در شبکه های اجتماعی و نیز تشکل صنفی آنان و در محیط مدارس نسبت به بازگشایی زودهنگام مدارس و به قول آنان این اقدام « غیرکارشناسی » صورت می گرفت ؛ تعدادی از اولیای دانش آموزان با تجمع در برابر ادارات آموزش و پرورش اعتراض خود را از بازگشایی مدارس اعلام کردند .
برخی اعلام می کردند که مسافرت های نوروزی بی سابقه خانواده ها در ایام نوروز و ورود بلافاصله و دفعتی دانش آموزان به مدارس موجب تشدید همه گیری سویه های کرونا و آغاز پیک های بعدی آن خواهد گردید .
بگذریم از انتقادات تکراری که نسبت به وضعیت تراکم کلاس ها ، بهداشت مدارس و ضعف وزارت آموزش و پرورش در کنترل و نظارت بر آنان و... صورت می گرفت .
نخستین پرسشی که در ذهن ایجاد می شود آن است که مسافرت نوروزی مردم چه ارتباطی با مدارس دارد و اساسا چرا مدارس باید جور گشت و گذار و تفریحات در تعطیلی این مردم را به دوش بکشند ؟
به قول دوستی که می گفت کرونا هیچ جا نیست الاّ هنگام بازگشایی مدارس و دانشگاه ها .
از این مقدمه که بگذریم می رسیم به موضوع اصلی این مکتوب که همانا خیزش برخی اولیای دانش آموزان نگران نسبت به بازگشایی مدارس و مورد تهدید قرار گرفتن سلامت فرزندان آنان است .
نکته مهم و قابل تامل در این نوع گفتمان ، تاکید این خانواده ها بر سلامت جسمی دانش آموزان است . برخی حتا بیان می کنند که ما می خواهیم بچه هایمان بیکار و بی سواد بار بیایند اما سالم باشند و زنده .
شاید ظاهر این گونه سخنان موجه و حتا منطقی به نظر برسند اما پرسش این است که چرا « سلامت روانی » در چنین جامعه ای برای کم تر کسی از درجه اهمیت و اولویت برخوردار است ؟ هشدارهایی که توسط دکتر احمدعلی نوربالا در سال 1390 در قالب گزارش فوق ارائه شده و نیز افزایش 300 درصدی افراد دچار اختلالات روانی نشان می دهد که فعالیت و یا سیاست گذاری و برنامه ریزی خاصی در حوزه " سلامت روان " انجام نگرفته و به عبارت دیگر ، جامعه به حال خود رها شده است .
به عبارت دیگر ، چرا جامعه ما فرد دارای اختلال روانی را بیمار نمی داند اما ظاهر و جسم برای آنان مهم است .
بدون تردید ، تعطیلی مدارس و سبک زندگی ناشی از بحران کرونا تاثیرات عمیق و گزنده خود را بر روی روان افراد گذاشته است و این را به وضوح در رفتارهای روزمره آنان می توان مشاهده کرد .
اما کم تر دیده شده که این گونه افراد دغدغه و یا نگرانی خاصی در مورد تاثیرات روانی این بحران داشته باشند .
حال این پرسش اساسی مطرح می شود که آیا حضور و وجود یک فرد دچار اختلالات روانی برای جامعه مضر و حتا خطرناک است و یا کسی که فرضا دچار یک نقص جسمی و حتا معلولیت فیزیکی باشد ؟
پاسخ روشن است اما کم تر کسی حاضر به اعتراف و اذعان به این موضوع ساده می شود .
مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت در نشست خبری وزارت بهداشت که به مناسبت هفته سلامت روان به صورت ویدیوکنفرانسی برگزار شد چنین می گوید : ( این جا )
«قبلا شیوع اختلالات روانپزشکی ما بین ۲۳,۴ و ۲۳.۶درصد بود. در اواخر سال ۱۳۹۹ هم مطالعه کشوری دیگری انجام شد که شیوع اختلالات روانپزشکی به ۲۹.۷ درصد رسید. جالب است بدانید که در این مطالعه ۲۹.۷ در جمعیت عمومی استخراج شد، اما در همان مطالعه ارزیابی شد و متوجه شدند که ۱۴.۹ درصد از کسانیکه در مطالعه شرکت کرده بودند، به کرونا هم مبتلا شده بودند. حال قدم بعدی این بود که در افرادی که به کرونا مبتلا شدند، میزان شیوع اختلالات چقدر شده است که مطالعه نشان داد که میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در این افراد ۳۹.۸ درصد است که نشان میدهد ابتلا به کرونا در این گروه خاص جمعیت هدف، شانس مسائل روانشناختی را بالا برده است. همچنین در مطالعه مشخص شد که چهار درصد افرادی که در مطالعه شرکت کردهاند، افرادی هستند که یک عضو نزدیک خانواده خودشان را به علت کرونا از دست دادهاند و در این افراد میزان اختلالات روانشناختی ۴۰.۸ درصد بود. این نتایج نشان داد که ما با بحرانی به نام کرونا مواجهیم و مشکل جهانی است. در همه جای دنیا کرونا منجر به افزایش مشکلات در حوزه سلامت روان شده است. فقط هم کرونا نیست و در زمان سارس و مرس هم پیش آمده بود . »
دبیر کمیته تخصصی سلامت روان در ایران در 15 مهر 1400 می گوید : ( این جا )
« «در حالی که هنوز درگیر پیک پنجم نشده بودیم، بررسیها نشان میدهد که میزان اختلالات روان در دوران کرونا به شدت افزایش یافته است.»
به گفته آقای نوربالا، کووید ۱۹ اختلالات روانی در ایران را «تشدید» کرده و آنهایی که درگیر کرونا شدهاند و یکی از بستگان خود را از دست دادهاند، «بیشتر دچار اختلالات روانی شدهاند.»
اوایل اردیبهشتماه سال جاری نیز مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی ایران از افزایش ۹ تا ۱۱ درصدی استرس، اضطراب و افسردگی شدید و متوسط در شش ماه اول آغاز همهگیری کرونا در کشور خبر داده بود . »
با این وجود اما چرا کم تر کسی نگران وضعیت روانی آدم ها و تاثیرات رفتار آنان بر روی دیگران و ضعیت کلی جامعه است ؟
در یادداشتی که در 14 خرداد 1400 با عنوان : « در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به " دموکراسی " دل بست ؟ » نوشتم به برخی آمارها و واقعیات اشاره کرده بودم . ( این جا )
« شاید در نگاه نخست به نظر برسد افرادی که قادر به سازگاری با اکثریت جامعه نیستند در فرایند سازگاری و یا هوش سازگار شدن دچار اختلال شده اند اما واقعیت این است که فرد سالم نمی تواند هویت خود را در دیگران استحاله کند درست مانند کسی که در محیطی با هوای پاک زندگی کرده اما زمانی که در محیط آلوده قرار می گیرد ارگانیسم وی شروع به واکنش می کند و قادر به جذب هوای آلوده نیست .
به تازگی ، علی اسدی، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت با اشاره به تعداد افرادی که در ایران دارای اختلال روانی هستند، گفته است : ( این جا ) در گروه سنی ۱۴ تا ۶۵ سال یعنی میان ۵۰ میلیون نفر از جمعیت کشور، حدود ۲۳ تا ۲۵ درصد آنها دارای یک اختلال روانپزشکی هستند یا یک اختلال روانی را تجربه کردند درواقع تعداد این افراد بالغ بر ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر است.
اسدی در پاسخ به این سوال که چه تعداد از مردم کشور از وجود اختلال روانی در خود بیخبر هستند؟ گفت: حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند که اطلاعی ندارند و نمیدانند که بیماری دارند و باید خود را درمان کنند از طرفی حدود ۴۰ درصد مردم میدانند به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند اما فکر میکنند خودش خود به خود خوب میشود به همین دلیل به روانشناس، مشاور و روانپزشک مراجعه نمیکنند و تصور دارند با استراحت کردن، گل گاوزبان خوردن و… میتوانند خودشان را درمان کنند درصورتی که افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلالات خلقی و… جزء بیماریهای روان پزشکی است که فرد در صورت ابتلا باید از طریق مراجعه به پزشک، مداخلات دارویی و غیردارویی خود را درمان کند .
گزارشی از ایسنا را که در دوم دی ماه 1389 منتشر شده است را مرور می کنیم : ( این جا )
« استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گفت: اختلالات رواني و رفتاري اختلالاتي شايع هستند و 25 درصد افراد دنيا در طول زندگي خود به آن دچار ميشوند .
دكتر احمد علي نوربالا در همايش سلامت روان و رسانه درباره اختلالات روانپزشكي و پيامدهاي اجتماعي آن اظهار كرد: اختلالات رواني در همه كشورها و جوامع و تمام سنين و در هر دو جنس ديده ميشوند و افراد را در جوامع شهري و روستايي و در گروههاي فقير و غني درگير ميكند .
چرا « سلامت روانی » در چنین جامعه ای برای کم تر کسی از درجه اهمیت و اولویت برخوردار است ؟در كشور ما بر اساس مطالعه كشوري سلامت روان كه در سال 78 انجام شد، حدود 21 درصد افراد دچار علائم و نشانههاي رواني بودند و متاهلان نسبت به افراد مجرد وضع بدتري داشتند .
در مطالعه ای در سال 80، 17 / 10 درصد از مردم ايران از اختلالات رواني رنج ميبردند كه اين آمار در استان تهران حدود 14 درصد بود، البته قرار بود اين مطالعه هر پنج سال يك بار انجام شود، اما به علت عدم همكاري وزارت بهداشت اين مطالعه براي بار دوم در سال 87 انجام شد .
وي درباره آمار سال 87 اظهار كرد: تعداد مبتلايان به اختلالات رواني در استان تهران حدود 34 درصد بود كه نشان دهنده رشد 60 درصدي مبتلايان به اين اختلالات در طي 9 سال بود .
اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران درباره عوامل تاثيرگذار بر سلامت روان اظهار كرد: در اين زمينه عوامل ژنتيك 15 درصد و عوامل اجتماعي 50 درصد نقش دارند .
اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران با بيان اينكه انگ زدايي از بيماران رواني از مبتلايان به ايدز كمتر است، اظهار كرد: اهميت اختلالات رواني مغفول واقع شده است، اين در حاليست كه براساس پژوهشهاي انجام شده ايرانيها افرادي نگران، غمگين، قانون گريز و غيرقابل پيش بيني هستند و همه اين عوامل خطر بروز اختلالات رواني را افزايش ميدهد . »
در ويژهنامه بهداشت روان که در تابستان 1390 در مجله روان پزشکی و روان شناسی بالینی منتشر شده است چنین آمده است : ( این جا )
« وضعیت موجود و آن چه که لازم است مورد توجه قرار گیرد، به صورت خلاصه بدین شرح است:
1- اهمیت سلامت روانی و نیز سلامت اجتماعی در سامانه سلامت کشورها و نیز ایران تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. بنابراین برای آینده سلامت روانی و اجتماعی جهان و نیز ایران احساس نگرانی میشود.
2- آمار اختلال های روانی در ایران در مقایسه با سایر کشورها وضع خوبی ندارد.
3- جامعه ایرانی، جامعه ای هیجانی، نگران، غمگین، حرمت شکن، غیرقابل پیش بینی و به تعبیر برخی بزرگان و مسئولان ؛ غیراخلاقی، قانون گریز و نظارت ناپذیر است، که همگی از عوامل خطر بروز اختلال روانی و بیماری های روان تنی است.
4- در ایران افراد متأهل نسبت به افراد مجرد، به دلایل گوناگون از سلامت روانی بهتری برخوردار نیستند، موضوعی که جای فکر و نگرانی دارد .
5- در ایران سیر فزاینده آمار طلاق، در شهر و روستا نگران کننده است که نشان گر وجود مشکل و آسیب در خانواده و دست کم اختلال در روابط میان فردی است.
6- مهار نشدن، بلکه رشد سیر شیوع پدیده اعتیاد در ایران، با وجود همه مقابله های جدی صورت گرفته پیش و پس از انقلاب، نشان گر ناموفق بودن اقدامات انجام شده بوده، اعتیاد را به مقوله مهم آسیب زای روانی اجتماعی کشور تبدیل کرده است.
7- اگر در بعد پیش گیری از بروز عوامل تنش زا، در سطح خانواده و اجتماع اقدامی اساسی و بنیادی صورت نگیرد، آینده ای ناخوشایند برای کشور پیش بینی می شود.
8- آموزه های دینی و موازین اخلاقی و معنوی جدا از نگاه سیاسی و دیدگاه حاکمان دینی، از عوامل مؤثّر در تأمین، حفظ و ارتقای سلامت روانی به حساب می آید.
9- زمینهسازی برای کاهش نگرانی و ایجاد فضای آزاد و بانشاط، همراه با امنیت و رفاه اجتماعی و برخورداری جامعه از حقوق وکرامت انسانی و قابل پیش بینی، همگی در سطح نخست پیش گیری سلامت روانی اجتماعی قرار می گیرد، موضوعی که نادیده گرفته شده است و تدبیری جدی میطلبد.
10- آگاهی بخشی به همه اقشار جامعه و همه مسئولان تقنینی، اجرایی، قضایی، نظامی، امنیتی و اطلاع رسانی درباره عوامل سبب ساز آسیب های اجتماعی و اختلال های روانی و بار این اختلال ها بر سلامت، فرهنگ و اقتصاد جامعه از اولویت های بسیار مهم است . »
نگاهی به آمارهای ارائه شده نشان می دهد که در مدت بیش از دو دهه تا کنون ( از سال 1378 ) تعداد افرادی که در جامعه ایران دچار اختلالات روانی هستند سه برابر شده است .
از سوی دیگر ، این آمارها رسمی هستند و معمولا در جامعه ما بین آمارهای رسمی و واقعی تفاوت معناداری دیده می شود .
به عبارت ساده تر ، در حال حاضر ، اکثریت جامعه ایران را افرادی تشکیل می دهند که دچار اختلالات و یا بیماری های روانی هستند .
از سوی دیگر ، هشدارهایی که توسط دکتر احمدعلی نوربالا در سال 1390 در قالب گزارش فوق ارائه شده و نیز افزایش 300 درصدی افراد دچار اختلالات روانی نشان می دهد که فعالیت و یا سیاست گذاری و برنامه ریزی خاصی در حوزه " سلامت روان " انجام نگرفته و به عبارت دیگر ، جامعه به حال خود رها شده است .
نکته قابل تامل آن است که صفاتی مانند نگران، غمگين، قانون گريز و غيرقابل پيش بيني بودن مشترک در پژوهش هایی این چنین است .
جلال یونسی، روانشناس، درباره علت افزایش بیماریهای روانی در ایران به "فضای جامعه" اشاره میکند و میگوید: «گاهی پیش میآید که برخی مشکلات اقتصادی را عاملی بر افزایش آمار بیماریهای روانی در کشور اعلام میکنند. اگرچه وضعیت اقتصادی جامعه هم یکی از عوامل موثر بر روح و روان مردم است، اما این تمام دلیل نیست. کمااینکه در حال حاضر افرادی که در شمال شهر تهران دچار اختلال روانی هستند، تعدادشان کمتر از ساکنان جنوب شهر نیست، اما به طور کلی، فضای جامعه اعم از بحرانهای اقتصادی، وضعیت فرهنگی، معیشت، چالشهای اجتماعی و سیاسی همه و همه عواملی تاثیرگذار بر قالب روان مردم خواهد بود . »
به نظر می رسد که نگاه جامعه نسبت به فرد سالم و فرد بیمار نیاز به بازخوانی و تحول جدی دارد .
این که برخی و شاید بسیاری با محروم کردن فرزندان خود از « حق آموزش » به دنبال برجسته سازی و مهم نشان دادن حق سلامت هستند نشان می دهد که هنوز برای این مردم ، تفکر جایگاه چندانی ندارد چه رسد به مقولات دیگر .
از دموکراسی و تشکیل آن در جامعه ای که 78 درصد آن را تقدیرگرایان تشکیل می دهند ؛ فاکتور بگیریم ( این جا ) ؛
آیا اساسا می توان در چنین جامعه ای هویتی مستقل داشت و به زیست انسانی امیدوار بود .
***
کلیپ زیر اعتراض والدین دانش آموزان شیرازی در برابر اداره آموزش پرورش شیراز بعد از بازگشایی مدارس به صورت حضوری را نشان می دهد . ( سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ )