صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

در روزهای گذشته کتک خوردن ناظم یک مدرسه در حین انجام وظیفه و در انظار دانش آموزان و اولیای آنان از سوی یک فرد بنگاه دار املاک در ناحیه 4 البرز واکنش های گسترده و اعتراضی به ویژه در میان فرهنگیان داشت .

در پی این اقدام و انفعال مسئولان وزارت آموزش و پرورش ، « مراد مالمیر » مدیر آموزش و پرورش ناحیه 4 البرز از سمت خود استعفا کرد . این اقدام آقای مالمیر بعضا با تحسین و اسقبال طیف گسترده ای از معلمان مواجه گردید .

آن چه در این میان غایب بزرگ بود علت سیلی خوردن این فرهنگی بود که کم تر کسی به آن پرداخت .

« صدای معلم » برای تنویر و شفاف سازی موضوع و ابعاد ماجرا ، گفت و گویی را با مدیر آموزش و پرورش ناحیه 4 البرز انجام داده که شما را به مطالعه آن فرا می خوانیم .

منتشرشده در گفت و شنود

مستندات تاریخی و فرهنگی در مورد دو رویی و فرهنگ تظاهر ایرانی ها

بر اساس شواهد بی شمار تاریخی، ما یکی از دورو ترین ملت های جهان هستیم ؛ شاید بزرگترین علل آن، استبداد تاریخی دیرینه و ترس بوده باشد.

کودکی که می ترسد حتما دروغ خواهد گفت...

جمالزاده می نویسد : «در منزل حاکم، مراسم روضه خوانی بود . یکی از بزرگانِ متملق وارد شد و چهار زانو روبه روی حاکم و پشت به منبر نشست. حاکم با متانت به او فهماند که پشتش به منبر است اما او با چاپلوسی گفت که منبر و قبله ما شما حضرت اشرف هستید! در این هنگام خبر رسید که حاکم معزول شده. فورا رو به منبر و پشت به حاکم کرده گفت: پشت کردن به منبر حضرت سیدالشهدا بدترین معصیت هاست»(کشکول جمالی...ص231)

سفرنامه های خارجیان مشحون از دورویی ماست که چون به خلوت می رویم آن کار دیگر می کنیم! اما در اینجا من از جایی متفاوت شروع می کنم که کمتر وارد شده اند و آن تفاوت و تضاد بین خاطرات شخصی و تاریخ نویسی ما بوده است . برجسته ترین نمونه، اعتمادالسلطنه را انتخاب کرده ام که محرم شاه بوده . او در کتابهایش مانند تاریخ منتظم ناصری از ناصرالدین شاه تعریف و تمجید می کند اما در خاطرات شخصی که مانند خاطرات اسداله علم قرار بوده پس از مرگش چاپ گردد، کاملا عکس کتابهای چاپ شده اش می نویسد!.

مستندات تاریخی و فرهنگی در مورد دو رویی و فرهنگ تظاهر ایرانی ها

 و اکنون، ذکر نمونه هایی از نوشته های متناقض اعتمادالسلطنه:

اعتمادالسلطنه برجسته ترین مورخ دوره قاجاریه در کتاب تاریخ منتظم ناصری که برای مردم نوشته ناصرالدین شاه را علم دوست معرفی می کند که مردم را تشویق به علم آموزی کرده و بودجه دارالفنون را می دهد...اما در خاطرات شخصی می نویسد که ناصرالدین شاه به شدت مخالفِ باسواد شدن مردم بوده و نمی خواسته چشم و گوششان باز گردد:

«بیست سال زحمت کشیدم برای بصیرت مردم و اطلاعشان از ژغرافیا و تواریخ...اما نمی دانم به چه جهت میل مبارک به این اقتضا کرده که این مکتب(کتاب ها) جمع گردد»(خاطرات اعتمادالسلطنه...ص1043)

می نویسد : «شاه را امروز به مدرسه دخترها آوردند بیشتر برای تماشای دخترها بود نه وضع تدریس آنها» (خاطرات...ص644)

اعتمادالسلطنه در تاریخ منتظم، او را پادشاهی رعیت پرور معرفی می کند که در پی آسایش رعایاست اما در خاطراتش می نویسد: «شاه رسمشان است که برای ترساندن سایرین، به طرف مظلوم تاخت می زند»(خاطرات...ص692)

یا می نویسد:

«امیرآخور یکی از رعایای ملک خود را آن قدر زده که قریب مردن بود . شخص مضروب را روی خر انداخته آوردند...اعلیحضرت همایونی دویست و ده تومان دیه شخص مضروب را گرفته، پنجاه تومان به مضروب و یکصد و شصت تومان خود نوش جان فرمودند!»(خاطرات...ص84)

مورخِ مزدور در تاریخ منتظم، شاه را عادل و رعیت پرور معرفی می کند اما خود شاه در نسخه خطی سفر به عتبات در نزدیکی کرمانشاه می نویسد: «مردم استقبال کثیف و بی مزه کردند، مردمان خری هستند. قدری زن آمده بودند شکوه از عمادالدوله (حاکم) می کردند. گفتم زدند. کج خلق شدم»(نسخه خطی سفرنامه ناصرالدین شاه...ص61)

مورخ مزدور در تاریخ منتظم، شاه را سیاستمداری می داند که در امور پولیتیک، هیچ کدام از دیپلماتهای بزرگ جهان به گرد پایش نمی رسند اما در خاطراتش می نویسد که سلطنت را ول کرد فقط به شکار فکر می کند: «میل مبارک بر این است که سوار شوند در کوه و بیابان بتازند به امر سلطنت نپردازند و پدر مردم را بسوزانند»( خاطرات...ص81)

مستندات تاریخی و فرهنگی در مورد دو رویی و فرهنگ تظاهر ایرانی ها

در کتابهایش بارها از تقوی و رعایت دینداری شاه در پیرانه سری نوشته اما در خاطراتش از غش کردن شاه به خاطر افراط در جماع و شراب می نویسد: «...سر شاه گیج رفت . خیلی وحشت کردند ، خدا حفظ کند که تمام از اثر شراب شیراز و جماع است...»(خاطرات...ص367)

مورخ درباری در تاریخ منتظم، از شاه چهره مذهبی ترسیم می کند اما در خاطراتش می نویسد که شاه روزه نمی گیرد و «روزه مرا هم به زور خوراندند»(خاطرات...ص167) و «به سلامتی وجود مبارک بطری"بردو" کنار سفره بود. انشالله هزار سال بنوشد»(خاطرات...ص522)

و شوربخت خواننده ایی که می خواهد مثلا از این کتابهای تاریخی، گذشته خود را بشناسد!

البته مشکل دیگری نیز در حوزه تاریخ داریم و اینکه، در ایران هر سلسله ای انگار صاحب دارد! مثلا هر موقع من به انتقاد از دوره قاجاریه یا پهلوی و رضاشاه می پردازم، بلافاصله طرفداران متعصب شان پیدا می شود و از خشم، رگ‌ گردنشان بالا می‌زند!

آنان کاری با سند و مدرک ندارند تنها بت خودشان را می پرستند!

کانال تاریخ تحلیلی ایران


مستندات تاریخی و فرهنگی در مورد دو رویی و فرهنگ تظاهر ایرانی ها

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

آفتابه لگن هفت دست رتبه بندی معلمان و انتقاد صدای معلم از تنبلی و انفعال وزارت آموزش و پرورش

 پس از سال ها و گذشت حداقل یک دهه از فراز و نشیب پدیده ای که در حال حاضر « قانون رتبه بندی معلمان » نامیده شده است ؛ نظام و سازو کاری که قرار است معلمان را بر اساس صلاحیت های حرفه ای و شغلی رتبه بندی نماید صورتی قانونی یافته و رئیس جمهور آن را بیست و سوم اسفند ماه سال 1400 برای اجرا به وزارتخانه آموزش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداری و استخدامی کشور ابلاغ کرد .

ماده 9 از این قانون چنین می گوید : ( این جا )

« آیین‌نامه اجرایی این قانون در خصوص نحوه تشکیل هیأت‌های ممیزه مرکزی، استانی، شهرستانی و منطقه‌ای، چگونگی تعیین امتیاز معلمان برای رتبه‌بندی، شرایط کسب، ارتقاء، توقف و تنزل رتبه و جزییات تعیین میزان فوق العاده رتبه بندی حسب امتیازات حاصله، حداکثر ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ این قانون، توسط وزارت آموزش و پرورش با همکاری سازمان برنامه و بودجه کشور و سازمان اداری و استخدامی کشور تهیه می شود و به تصویب هیئت وزیران می‌رسد. »

صادق ستاری‌ فرد سخنگوی وزارت آموزش و پرورش نیز درباره آیین‌نامه رتبه‌بندی که به دولت ارائه شده است ، چنین می گوید : ( این جا )

« آیین نامه ارائه شده به دولت، آیین‌نامه پیشنهادی است و در دو مرحله کمیسیون و هیأت وزیران امکان ایجاد تغییر در برخی مفاد را دارد اما بلافاصله بعد از ابلاغ آیین نامه از سوی هیأت وزیران به جد، اجرای رتبه بندی را در دستورکار قرار می‌دهیم. »

هنوز مشخص نیست چیزی که تحت عنوان آیین نامه اجرایی از سوی وزارت آموزش و پرورش به سطح بالاتر رفته چیست و چه محتوایی دارد اما این پرسش اساسی همچنان مطرح است که اگر قانون رتبه بندی معلمان و آیین نامه ی اجرایی آن در یک بستر کاملا کارشناسی ، علمی و تطبیقی نهایی می شد دیگر چه نیازی به اعمال این همه تغییرات مکرر در آن بود  ؟

هر چند هنوز پرسش ها و ابهامات صدای معلم در مورد میزان واقعی بودن رتبه بندی معلمان در خصوص تعیین صلاحیت های حرفه ای آنان و نهاد ( مرجع ) ارزیاب این صلاحیت ها مانند « سازمان نظام معلمی » همچنان به قوت خود باقی بوده و از ضعف های اساسی و بنیادین این قانون به شمار می روند .

« صدای معلم » بلافاصله در گزارش خود نوشت :   « نخستین روز کاری ادارات در سال جدید ششم فروردین بوده است .  پرسش « صدای معلم » از مسئولانی که تکیه کلام شان « روحیه انقلابی و جهادی » است و هر جا می روند آن را تکرار می کنند آن است که نمی شد این نشست را همان روز یعنی ششم فروردین اجرا کرد ؟

در ماه های گذشته ، اعتراضات معلمان در اشکال مختلف و به ویژه « تجمعات » نسبت به مطالبات شان برقرار بوده است . یکی از محورهای مهم مطروحه در این تجمعات موضوع « رتبه بندی معلمان » بوده است و البته درخواست های آنان تاکید بر اجرای قانون و آن چیزی بوده که قانون گذار برای اجرا تصویب و ابلاغ کرده است .

در دولت های پیشین مانند دولت آقای خاتمی و کمی هم در دولت آقای روحانی شاهد بودیم که اگر اعتراضاتی از سوی « معلمان » صورت می گرفت ؛ فرضا کمیته ای  تشکیل می شد و دولت و حکومت در مورد مطالبات معلمان پاسخ گو بود . حتا در مواردی به ویژه در دولت آقای خاتمی ، احکام حقوقی معلمان در ایام عید و تعطیلات زده می شد و سریعا به دست آنان می رسید . هر چند ممکن بود عملکرد این کمیته ها بیشتر صوری و نمایشی باشد اما وجه پاسخ گویی و مسئولیت پذیری در گفتار ، منش و عملکرد  آن دولتمردان کاملا مشهود و محسوس بود .

آفتابه لگن هفت دست رتبه بندی معلمان و انتقاد صدای معلم از تنبلی و انفعال وزارت آموزش و پرورش

اما در این دولت شاهدیم که « گردهمایی مشترک اعضای شورای معاونان و مدیران کل آموزش و پرورش استان ها با حضور وزیر آموزش و پرورش » در خصوص رتبه بندی معلمان و سایر موضوعات در 18 فروردین 1401 برگزار می گردد . ( این جا )

« صدای معلم » بلافاصله در گزارش خود با عنوان « این همه بی خیالی مسئولان وزارت آموزش و پرورش نسبت به تدوین یک آیین نامه ؟! »  نوشت : 

« نخستین روز کاری ادارات در سال جدید ششم فروردین بوده است .

پرسش « صدای معلم » از مسئولانی که تکیه کلام شان « روحیه انقلابی و جهادی » است و هر جا می روند آن را تکرار می کنند آن است که نمی شد این نشست را همان روز یعنی ششم فروردین اجرا کرد ؟ هنوز پرسش ها و ابهامات صدای معلم در مورد میزان واقعی بودن رتبه بندی معلمان در خصوص تعیین صلاحیت های حرفه ای آنان و نهاد ( مرجع ) ارزیاب این صلاحیت ها مانند « سازمان نظام معلمی » همچنان به قوت خود باقی بوده و از ضعف های اساسی و بنیادین این قانون به شمار می روند .

آفتابه لگن هفت دست رتبه بندی معلمان و انتقاد صدای معلم از تنبلی و انفعال وزارت آموزش و پرورش

چرا آن همه حساسیت و جدیتی که وزارت آموزش و پرورش نسبت به بازگشایی حضوری مدارس داشت و البته جای تقدیر و تشکر دارد در مورد چنین موضوعاتی مشاهده نمی شود ؟

آیا این نکته قابل تامل و پی گیری نیست ؟

آیا اگر تکلیف تدوین آیین نامه اجرایی قانون رتبه بندی معلمان پیش از آغاز به کار رسمی مدارس مشخص می شد و معلمان احکام جدید خود را بر این اساس و افزایش سالانه دریافت می کردند ؛ احساس و اعتماد خوبی نسبت به مسئولان خود و مهم تر از آن انگیزه و رضایت شغلی هنگام حضور در کلاس درس و در برخورد با دانش آموزان احساس نمی کردند ؟

آفتابه لگن هفت دست رتبه بندی معلمان و انتقاد صدای معلم از تنبلی و انفعال وزارت آموزش و پرورش

آیا مسئولان وزارت آموزش و پرورش این گونه مسائل بدیهی را نمی بینند و نمی شنوند ؟

آیا حتما باید « صدای معلمان » بلند شود و روانه خیابان ها شوند و فریاد بزنند تا مسئولان تلنگری را احساس کنند و به خود آیند و کاری انجام دهند ؟ »

آفتابه لگن هفت دست رتبه بندی معلمان و انتقاد صدای معلم از تنبلی و انفعال وزارت آموزش و پرورش

و اکنون پرسش این رسانه آن است که نمی شد دولت محرومان و ضعیفان در این خصوص کمیسیون فوق العاده ای تشکیل می داد تا در مقام عمل به معلم و مقام آن پای بند و متعهد باشد ؟

آیا وزیر آموزش و پرورش وظیفه ای فراتر از « تهدید معلمان به اخراج » آن هم صرفا برای یادآوری و پی گیری مطالبات قانونی از سوی معلمان بر عهده و توان خویش احساس می کند ؟ آن هم در شرایطی که بازار بازداشت و دستگیری و بگیر و ببند داغ است و فرد و نهادی حاضر به شنیدن « صدای معلمان » نیست ؟

این همه بی تدبیری و بی خیالی در مورد این قشر ضعیف که لابی در قدرت ندارند از چه ناشی می شود ؟

وقتی برخی نمایندگان مجلس و مسئولان وزارت آموزش و پرورش از پیش آمار معلمان و این که اکثرا شامل کدام رتبه ها می شوند را دارند ؛ پس این هم معطلی و امروز و فردا کردن برای چیست ؟

 

* در قدیم که با دست غذا می خوردند، رسم بود که پیش از غذا دست ها را با آفتابه و لگن می شستند. در مهمانی ها آفتابه و لگن را سر سفره می آوردند، آن را پیش یک یک مهمان ها می بردند و لگن را زیر دست هر یک می گرفتند و با آفتابه آب می ریختند و مهمان ها دست ها را می شستند و با حوله خشک می کردند. چون آفتابه و لگن از تجملات سفره بود، لذا بعضی ها سعی می کردند سر سفره چند دست آفتابه و لگن بیاورند، در این صورت انتظار مهمان ها این بود که با چند دست آفتابه و لگن حتماً غذا بسیار مفصل است، اما گاهی پیش می آمد که این طور نبود و تشریفات سفره بیشتر همین آفتابه و لگن بود و خبری از غذای درست و حسابی نبود. در چنین مواردی بود که این مثل «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی» استفاده می شد.

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آفتابه لگن هفت دست رتبه بندی معلمان و انتقاد صدای معلم از تنبلی و انفعال وزارت آموزش و پرورش

منتشرشده در گفت و شنود
جمعه, 23 ارديبهشت 1401 09:26

بهرام گور و مسئولان کشور ما

بهرام گور و وضعیت مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران

در زندگی یکی از آرزوهای همیشگی ام این است که مسئولان و مدیران ایران ، مانند ما مردمِ عادی و معمولی زندگی کنند. یعنی هر روز مثل ما برای مایحتاج روزانه به فروشگاه ، قصابی ، مرغ فروشی ، تعمیرگاه ، درمانگاه و ... بروند تا درک درستی از فشارهای زندگی و تورم کمرشکن اقتصادی داشته باشند. کسی که دستی از دور بر آتش دارد ، هرگز قادر به درک سوز و گداز نیست . مسئولان کشور ما فقط تورم اقتصادی را از دور می شنوند نه آنکه لمس کرده باشند . برای مدیران کشور صرفا شنیدنِ اینکه گرانی ، موجب فروپاشی زندگی مردم می شود ، کافی نیست .آنها باید با تمام گوشت و پوست خود ، فقر و تنگدستی را حس کنند و درصدد ریشه کن کردن آن باشند.

در نظر من ، شناختِ تهیدستی و فقر که مبتنی بر احساس عمیق نباشد ، کاملا بیهوده و باطل است .بنابر این چنین شناختی مستلزم زندگی در بین توده های مردم است .

بهرام گور و وضعیت مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران

بگذارید در این مقال و مجال از لُنبک و بهرام گور برای شما بگویم :

لنبک در شاهنامه فردوسی ، نام مردی از طبقه ی ماست که در فقر و تنگدستی روزگار می گذراند اما دستی گشاده و بخشنده دارد که از راه آبکشی عمرش را طی می کند . بهرام گور ، شاه ایران خود را در هیئت سرداری ناشناس به او نزدیک می کند و لنبک او را به خانه اش فرامی خواند و با فروش تن جامه و مَشک خود به نحو شایسته ای از او پذیرایی می کند. سپس بهرام گور لنبک را ترک می کند و به خانه ی کسی به نام براهام می رود . براهام با وجود آنکه توانگر است ، لئامت و خساست دارد و از بهرام شاه به نحو سزاواری پذیرایی نمی کند. بهرام خانه ی او را ترک می کند و به دربار می رود . آنگاه فرمان می دهد اموال و دارایی براهام را ستانده و همه را به لنبک و دیگر درویشان و تهیدستان دهند.

کاش مدیران و مسئولان کشور ما دست کم مانند بهرام گور گهگاه در هیئت شخص ناشناسی در متن و بطن زندگی ما مردمِ عادی و معمولی به سر برند تا به درک درستی از فشارهای زندگی و تورم زندگی سوز اقتصادی نائل آیند .

مگر می شود که در ارگ سلطانی و قصر شکوهمندِ خیالی خود باشی و درک صحیحی از آلام و جراحات روحیِ اقشار و طبقات ضعیف جامعه داشته باشی ؟ هرگز . هرگز !


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بهرام گور و وضعیت مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/

سخنان پرستو رحمانی معلم سنندجی در تجمع معلمان و انتقاد از سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اخراج معلمان

امروز پنج شنبه  22 اردیبهشت ساعت 10 معلمان بار دیگر در شهرهای مختلف کشور ، تجمعات اعتراضی برگزار کردند .

این تجمعات در شهرستان ها در برابر ادارات آموزش و پرورش و در مراکز استان ها در برابر ادارات کل و در تهران در مقابل مجلس شورای اسلای صورت گرفت .

علاوه بر  محورهایی مانند همسان‌سازی‌ بازنشستگان مبتنی‌ بر قانون مدیریت خدمات کشوری ، رتبه‌بندی‌ شاغلان به میزان حداقل هشتاد درصد حقوق‌ هیات‌ علمی اما اعتراض به بازداشت و زندانی شدن معلمان و مطالبه برای آزادی فوری آنان پر رنگ تر بود .

سخنان پرستو رحمانی معلم سنندجی در تجمع معلمان و انتقاد از سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اخراج معلمان

سخنان اخیر وزیر آموزش و پرورش در مورد اخراج معلمان توسط هیات های رسیدگی به تخلفات که اقدام به برگزاری تجمعات می کنند موجب واکنش گسترده و اعتراض بسیاری از معلمان گردید .

« پرستو رحمانی » معلم سنندجی در این تجمعات گفت : « آقای وزیر ! به کجا چنین شتابان ! گفتم آقای وزیر نه آقای نوری . چون برای ما فرقی ندارد آقای x یا آقای y . دستور همان دستور است و تهدید و بی مهری همان تهدید و بی مهری .

ما به عنوان معلمان این سرزمین از شما یک سوال داریم .

تمام کتب درسی و آموزه های آن بر مبنای برابری و برادری ، اجرای عدالت اجتماعی ، حقوق شهروندی ، گذشت و ایثار و دستگیری زیر دستان بنا شده است .

شما « تهدید » را از کجا یاد گرفتید ؟

سرلوحه آموزش و پرورش بر مبنای شعار سرزمین آباد است و سرزمین آباد زمانی حاصل می شود که آموزش و پرورش در سرلوحه ی آن قرار گیرد .

آقای وزیر !

کلمه « اخراج » را برای کسانی به کار بردید که همین نظام آموزشی ، عدالت خواهی را یاد گرفتند و آزاد وار بزرگ شدند .

کلمه ی اخراج را برای کسانی به کار بردید که سال ها طعم تلخ آن را مزه مزه می کنند .

از زمانی که منزلت و مقام ما در صدا و سیما مخدوش شد . از زمانی که عدالت آموزشی در وزارتخانه به فراموشی سپرده شد . از زمانی که طرح رتبه بندی زنگ تفریح مجلس و مجلسیان شد . از زمانی که بند و تبصره های بخشنامه های اعمال مدرک تدوین شد .

از زمانی ما اخراج شدیم که نام آموزش و پرورش از لیست اداراتی که مشمول دریافت پاداش های ماهانه ، اعیاد و مناسبت های ویژه و پاداش های سالانه خط خورده شد .

ار روزی که دریافت تسهیلات و حق استفاده از پلاژهای شمال و ویلاها و هتل های جنوب صندوق ذخیره فرهنگیان به نام ما و کام دیگران شد .

از روزی که ضمن خدمت برای ما پولی شد .

ما را از اخراج نترسانید !

چون سال هاست . چون سال هاست از « باهم بودن » هم اخراج شده ایم .

بسیاری از ما از بیان عدالت خواهی و شهامت درونی به سکوت و ترس تبعید شده اند و بسیاری دیگر از ما هم از کلاس به زندان . حتا ، حتا ما را هم از حضور در جلسه تشریف فرمایی تان اخراج کردند .

ما معلمان هیچ کدام بدون دعوت شما در این تجمع ها شرکت نمی کنیم .

همه ی ما مدعوین شما و مجلس و کسانی هستیم که در  اجرای عدالت آموزشی و منزلت اجتماعی و رفاهی در حق ما و شاگردان مان اجحاف کردند .

( تشویق حاضران )

بله . درست است .

سخنان پرستو رحمانی معلم سنندجی در تجمع معلمان و انتقاد از سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اخراج معلمان

ما دعوت شده ی شما هستیم و این جا غیرقانونی نیست . این جا « کلاس درس » است . این جا کلاس درس است تا برای چندمین بار مطالب تدریس شده را برای شما مرور کنیم . باشد که این بار در امتحان « عدالت » سر بلند بیرون بیایید .

ما مرور می کنیم درس ها را :

یک . اجرای اصل 30 قانون اساسی . تحصیل رایگان حق تمام فرزندان این سرزمین است .

دو .اصل 26 و اصل 27 . برگزاری تجمعات صنفی غیرقانونی نیست .

سه. پرونده سازی برای معلمان و فعالان صنفی خلاف موزاین قانون اساسی است .

چهار . اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری و نظام هماهنگ در اولویت قرار دارد . اجرای طرح همسان سازی بازنشسته ها در اولویت قرار دارد .

و مهم ترین درس !

جای معلم زندان نیست .

( تشویق حاضران ) شعار : معلم زندانی آزاد باید گردد .

این جا تحصن نیست . این جا تحصن نیست . این جا حیات ( حیاط ) آموزش و پرورش است و همه ی و همه ی ما با همان همکار البرزی هستیم که بارها از بی مهری ها و نابرابری ها سیلی خوردیم و با متانت و وقار صبر پیشه کردیم باشد که منش ما خیزشی در تفکر شما باشد .

این بار نمی گویم آقای وزیر !

آقای نوری !

شما به جای تمام کسانی که ما را مورد بی مهری قرار دادند و با تمام بن بست ها در مقابل ما ایستادند ، شما همراه و هم دوش ما باشید تا جایگاه اصلی خود را دوباره پیدا کنید و وزارت ما در صدر وزارتخانه ها قرار بگیرد .

شما همراه و هم دوش ما باشید تا همه با هم بدون هیچ ترسی و دغدغه ای در ساختن عمارت فردایی بهتر و سربلندتر کوشا باشیم ..

آقای نوری !

در مقابل ما نایست !

همراه ما باش . »

بنا بر اطلاعات واصله ، در تجمعات امروز تعدادی از معلمان بازداشت شدند . از جمله بازداشت شدگان « معصومه دهقان » همسر عبدالفتاح سلطانی است .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سخنان پرستو رحمانی معلم سنندجی در تجمع معلمان و انتقاد از سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اخراج معلمان

منتشرشده در گفت و شنود

استعفای اعتراضی و شجاعانه مدیر آموزش و پرورش ناحیه ۴ کرج به علت کتک خوردن ناظم مدرسه و بی تفاوتی وزارت آموزش و پرورش

در پی کتک خوردن ناظم یکی از مدارس ناحیه ۴ البرز از سوی اولیا در حضور تمامی دانش آموزان! متاسفانه واکنش مناسب و درخوری از سوی مسئولین استانی و ملی را شاهد نبودیم لذا عملا روح زخمی فرهنگیان آن هم در هفته گرامی داشت معلم با حرکات نمایشی و کم مایه در حال لوث شدن و فراموشی است.

راستی اگر جای ضارب و مضروب عوض می شد واکنش وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولین استانی و ملی در همین حد باقی می ماند؟

در همین راستا امروز شاهد حرکت شجاعانه و قابل ستایش « مراد مالمیر » رئیس آموزش و پرورش ناحیه ۴ کرج هستیم. وقتی ایشان با پیگیری های مستمر قانونی نتوانستند روح زخمی فرهنگیان را تسکین دهند در اقدامی شایسته و اعتراضی از پست خود استعفا کردند . باشد که سایر مسئولین ما نیز از ایشان یاد گرفته و در جایی که به هر دلیل نمی توانند از حقوق شهروندی زیر مجموعه خود و سایر آحاد مردم حراست نمایند حداقل با استعفای اعتراضی مردم را متوجه این قصورات و کاستی ها نمایند.

این در حالیست که برابر ماده ۶۰۸ و ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی ، توهین ، فحاشی و ضرب و شتم کارکنان دولت در حال انجام وظیفه از سه تا شش ماه حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق خواهد داشت. نجابت ناظم مدرسه در برابر هتک حرمت ساحت مدرسه، فحاشی و ضرب و شتم یک شخص در محل کار و حمایت برخی از اولیاء فهیم ستودنیست.

اما بحث توهین آشکار و هتک حرمت و چنگ انداختن به ساحت فرهنگ چه می شود؟ چه تضمینی وجود دارد که از فردا سایر فرهنگیان از جانب سایر هتاکان کتک نخورده و این بی حرمتی فراگیر نشود؟

متن استعفای مراد مالمیر بدین شرح است :

بسمه تعالی
مدیر کل محترم آموزش و پرورش استان البرز
سلام علیکم ؛

با درود و صلوات به پیشگاه پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) که به عنوان معلم بشریت مبعوث شدند .

با عنایت به اینکه در هفته گرامی داشت مقام شامخ معلم در یکی از مدارس ناحیه ۴ کرج، مراسم بزرگ داشتی در حال برگزاری بود یکی از شهروندان در حرکتی عجیب ، همکار محترم ما را هتک حرمت نمودند و در مقابل شاهد رفتار کریمانه و ایثارگرانه همکار گرامی بودیم . علیرغم برنامه آشتی، عذرخواهی و گذشت که با حضور معتمدین محل و مدرسه انجام گردید ، لکن صرفاً به منظور التیام قلب جریحه دار شده و روح آزرده خاطر معلمان عزیز و رضایت مندی جامعه فرهنگیان از سمت خود استعفا می نمایم و بر این باورم که حفظ شأن و منزلت معلم موجب پیشرفت و تعالی جامعه اسلامی می گردد و معلمان ستارگان هدایت و چراغ فروزان راه انسانیت خواهند بود .

والسلام علی من التبع الهدی

مراد مالمیر
مدیر آموزش و پرورش ناحیه چهار کرج

استعفای اعتراضی و شجاعانه مراد مالمیر مدیر آموزش و پرورش ناحیه ۴ کرج به علت کتک خوردن ناظم مدرسه و بی تفاوتی وزارت آموزش و پرورش


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

استعفای اعتراضی و شجاعانه مدیر آموزش و پرورش ناحیه ۴ کرج به علت کتک خوردن ناظم مدرسه و بی تفاوتی وزارت آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

نقدی بر رتبه بندی دانشگاهی ایران و بیماری چاپ مقاله به جای حل مساله

از دانشگاهیان قطع امید کرده‌‏ام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سال‌‏های اخیر دو گروه شده‏‌اند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغول‌اند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمی‌‏کنند که چه باید کرد. بی‌آن که به عمل بیندیشند تصمیم می‏ گیرند و اقدام می‌‏کنند. دانشگاه روز‌ به‌ روز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی می‏‌شود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمی‌‏دانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشک‏‌تر و هوایی آلوده‌‏تر و دل‌‏های پراکنده‌‏تر و خاطره‌‏های آزرده‌‏تر نباشد.

این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟ در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است.

بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانش‌شناسی را نیز با هم مرور کنیم:

رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.

حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.

از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمی‌کنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟

نقدی بر رتبه بندی دانشگاهی ایران و بیماری چاپ مقاله به جای حل مساله

هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.

در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.

تحلیل و تجویز راهبردی:

به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟

نقدی بر رتبه بندی دانشگاهی ایران و بیماری چاپ مقاله به جای حل مساله

در طراحی سیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟

یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد!

 کانال مجتبی لشکربلوکی


نقدی بر رتبه بندی دانشگاهی ایران و بیماری چاپ مقاله به جای حل مساله

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 20 ارديبهشت 1401 09:43

خیرین مدرسه ساز و ساز توسعه ؟

نسبت خیرین مدرسه ساز در آموزش و پرورش ایران و توسعه پایدار

بی گمان آنجا که تزکیه و تعلیم وظیفه پیامبر اسلام شناخته شده است، پیروان او نیز باید بدین اخلاق متخلق شوند . حال ممکن است که تعدادی با فرا گرفتن علم و هنر و تعلیم دادن معلمی شوند که در یک بازه زمانی بسیار مهم از زندگی انسان به کار تعلیم و تربیت اشتغال یابند و یا اینکه گروهی از مردمان با اهتمام به تامین امکانات فیزیکی و به نوعی سخت افزاری این کار، دست معلمان را در ارائه هر چه بهتر علوم و فنون باز بگذارند و یا فضایی را فراهم نمایند که در آن به بهترین نحوی مسئله تربیت نسل های آینده محقق شود .

خیر مدرسه ساز خود به همتی دست می زند که او را در زمره یاران و همراهان راهی و یا تحقق وظیفه ای می کند که آن را نبی گرامی اسلام کد گذاری کرده است و بر این همراهی و همسویی باید افتخار نمایند زیرا که پول به عنوان معیار توان تغییر و بهبود ، آنجایی به کار می آید و می تواند مایه تمیز انسان ها شود که برای فراهم آوردن امکان بهبود در زندگی عموم مردم به کار گرفته شود و از این روست که در فرهنگ فلکولوریک ما گفته می شود که خیر باید به عمل خود افتخار کند زیرا که هر پولی امکان ندارد که برای کار خیری مورد مصرف بیابد.

نسبت خیرین مدرسه ساز در آموزش و پرورش ایران و توسعه پایدار

اما اگر از تعاریف بگذریم و بخواهیم که به چرایی اهمیت کار خیر بپردازیم باید در ابتدا به این نکته اذعان بکنیم که محدودیت و به نوعی محرومیت در هر جامعه ای چهره بنمایند به خودی خود آثاری را بر آن جامعه مترتب می دارند که از جمله آنها می توان به :

1- ناشناخته ماندن استعدادها

2- ناخشنودی خداوند از بی عدالتی و تبعیض

3- ناامنی و شیوع بزه وخلاف

4- پایین آمدن نرخ تولید و سهم از اقتصاد ملی و جهانی

5-  رشد نامتقارن که موجب می شود تا عده ای روز به روز فقیرتر و محروم تر شوند و از این روی مناطقی نتوانند با مناطق دیگری به رقابت بپردازند که اگر بخواهیم همه این عوارض را در یک جا جمع کنیم و یا یکی از عوارض را مادر همه عارضه ها معرفی کنیم بی گمان می توان به بند اول این دسته بندی اشاره کرد و اعلان نمود که در جامعه ای که به دلیل توزیع نامتوازن امکانات مردمی نتوانند خود را اثبات کنند و یا دانش و مهارت لازمه پیشرفت را تنها از محل ناشناخته ماندن استعدادها و تربیت نشدن برای همسویی با پیشرفت ها به دست آورند ؛

نسبت خیرین مدرسه ساز در آموزش و پرورش ایران و توسعه پایدار

الف - فقر و محرومیت موجب نارضایتی و خشم خداوند می شود .

ب- تفاوت های در نرخ دست یابی، نزاع هایی را ایجاد می کند که راه توسعه را می بندد.

ج- پایین آمدن حضور و مشارکت در تولید موقعیت و بهبود وضعیت باعث می شود تا خام فروشی منابع و عدم توسعه یافتگی نیروی انسانی عقب ماندگی را عمیق تر کند .

از سوی دیگر باید به خاطر داشت که در شرایط حاضر که دولت به عنوان مامور توزیع عادلانه امکانات و فراهم آوردن فرصت مناسب توان آن را ندارد که به همه جا و همه مطالبات بپردازد کمک های خیرین می تواند فرایند مورد اشاره را ممکن نماید و این اجازه را به عموم مردم مخصوصا در سنین مربوط به تحصیل با فراغ بال به علم و فن آموزی اشتغال ورزند هر چند که در گذشته ها یعنی آن زمان ها که دولت هم توان توسعه فضاها و امکانات آموزشی را داشته باز خیرین گوشه بزرگی از کار ها را بر می داشتند تا سرعت توسعه در این مرزو بوم افزایش متناسب با سرعت جهانی بیابد و از این روی- همیشه جامعه ما- خود را وام دار خیرین گرانقدر دانسته و برای همت بزرگی که به کار می برند سر تعظیم در مقابلشان فرود می آورد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نسبت خیرین مدرسه ساز در آموزش و پرورش ایران و توسعه پایدار

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 19 ارديبهشت 1401 11:53

آموزش و پرورش ما چه شد ؟

آموزش و پرورش پیش از انقلاب و پس از انقلاب

دوم راهنمایی بودم که انقلاب شد . دو تن از معلمان ما به نامهای انوشیروان کاظمیان و جواد جولایی مارا به تظاهرات در خیابان تحریک و ترغیب می کردند و ما همراه مردم در خیابان علیه شاه شعار می دادیم . بگذارید کمی راجع به مدارس قبل از سال ۵۷ با شما صحبت کنم. یکی از عواملی که مارا به مدرسه می کشاند ، تغذیه مدرسه بود . شامی، پنیر ، شیر سه گوش ، موز ، سیب ، عدس ، لوبیا و... در کنار آن تحصیل رایگان ، کتاب درسی مجانی ، ویزیت پزشک از دانش آموزان ، جشن های جورواجور و برنامه های متنوع ، شیربچگان و ... البته درمیان همه ی اینها کتک کاری هم بود.

اداره آموزش و پرورش آن زمان که اداره فرهنگ نامیده می شد بی آنکه ادعایی داشته باشد ، هم آموزش در آن بود و هم پرورش . البته خالی از اشتباه هم نبود . داشتم می گفتم : سال ۵۷ بود . همراه آدم بزرگ ها انقلاب کردیم و این انقلاب به پیروزی نشست .

خیلی ها درصدد تحول اساسی در آموزش و پرورش بودند. نخستین اقدام آنها تغییر نام آن بود و سپس تغییر پشت تغییر . خلاصه از آن سال ها خیلی فاصله گرفتیم . آموزش و پرورش ما چه شد ؟ چرا این وزارتخانه به این روز افتاد ؟ چه کسانی مقصرند ؟ چه عواملی باعث شد که این وزارت خانه عریض و طویل به روز سیاه بنشیند ؟ چه کسانی نمی گذارند این نهاد بزرگ به شکوفایی و شکفتگی برسد ؟ سرچشمه ی این همه عیب و نقص کجاست ؟

آموزش و پرورش پیش از انقلاب و پس از انقلاب

ما از هر زاویه ای که به وزارت آموزش و پرورش نگاه کنیم ، این اوضاع و احوال نامساعد و پریشان حالی برازنده ی آن نیست .

متاسفانه در این بین بسیاری از کوته نگران و محدودبینان ، منشاء معضلات آموزش و پرورش را از چشم معلمان و یا دانش آموزان می بینند در حالی که از جای دیگر است .

یکی از عوامل مهمی که وزارت آموزش و پرورش ایران را متلاشی کرد، عدم اختصاص بودجه کافی جهت زیرساخت های آن است .

برای ایجاد وزارتخانه قوی باید هزینه کرد . وقتی بودجه ای در اختیار مدارس قرار ندهید و از مدیران مدارس بخواهید که با کمک های مردمی و خیرین اداره شود ، نباید انتظار بهبود آموزش و پرورش را داشت .

وقتی که مدیران مدارس ناچار می شوند که جهت برپایی بزرگداشت مقام معلم و اهدایی ناقابل آنها دست طلب به سوی مردم دراز کنند ، آیا آموزش و پرورش سامان خواهد یافت ؟ این آشفتگی و بی سر و سامانی تا کی باید ادامه یابد ؟ آموزش و پرورش به کسی مانند شده که ناچار باید به ادارات بهزیستی و کمیته امداد تن در دهد . 


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آموزش و پرورش پیش از انقلاب و پس از انقلاب

منتشرشده در یادداشت

نقدی بر سختان وزیر آموزش و پرورش در مورد تهدید معلمان به اخراج توسط هیات های تخلفات اداری

پانزدهم اردیبهشت 1401 وزیر آموزش و پرورش به شهر مریوان در استان کردستان رفته تا در مراسم گرامیداشت هفته معلم لب به سخن گشاید و آنان را ارجمند بدارد و از مقام شامخ ایشان بگوید. اما چنانچه در خبرها آمده،‌ وی معلمان معترض را به اخراج تهدید نموده و گفته است: که «بر اساس بند ۲۳ قانون رسيدگی به تخلفات اداری «هیئت تخلفات می‌تواند معلمانی که در این تجمعات شرکت می‌کنند را اخراج کند». آیا تقاضای تسریع در اجرای یک قانون که سالهاست در هزارتوهای قدرت دست به دست شده، عمل مجرمانه و تخلف است؟

این یادداشت در نظر دارد که بر اساس قانون مورد استناد جناب وزیر به ارزیابی و راستی‌آزمایی این انذار بپردازد.

بر اساس قانون رسیدگی به تخلفات اداری مصوب سال 1371، بند 23 مورد استناد آقای وزیر در ذیل ماده 8 این قانون قرار دارد که در آن تعداد 24 نوع تخلف اداری ذکر شده‌ است. در اینجا به طور مشخص بند مذکور آورده می‌شود تا به مدد آن گفته وزیر مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد.

بند 23: « کارشکنی، شایعه پراکنی و شرکت در تحصنها،‌ تظاهرات و اعتصابات غیرقانونی و اعمال فشارهای گروهی و یا فردی برای تحصیل مقاصد یا به دست آوردن امتیازات غیرقانونی». به دنبال ذکر موارد 24 گانه تخلفات در ماده مذکور، قانونگزار، در ماده 9 همین قانون،‌ تعداد 8 فقره مجازات لازم را به تناسب تخلف اثبات شده و به تشخیص هیاتهای رسیدگی به تخلقات ذکرکرده است که اشدّ آنها، یعنی بند ز«اخراج از محل خدمت» و بند ح «انفصال دایم از خدمات دولتی» است.

به نظر می‌رسد که جناب وزیر بدون مداقه و مشورت حقوقی و تنها با تمسک به ظاهر قانون پایین‌دستی و بدون توجه به قانون بالادستی، یعنی «قانون اساسی» چنین بی محابا زبان به تهدید معلمان گشوده باشد. اکنون پرسش این است که آیا می توان با استناد به بند مذکور در خصوص شرکت کارمندان در تحصنها و اعتصابات، تجمع معلمان را غیرقانونی برشمرد؟

نقدی بر سختان وزیر آموزش و پرورش در مورد تهدید معلمان به اخراج توسط هیات های تخلفات اداری

اصل 27 قانون اساسی به صراحت این حق را به ملت داده است که « تشکیل اجتماعات و راه‌پیمایی‌ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است». نگاه توأم با انصاف به تجمعات معلمان طی ماه‌های گذشته،‌ مبرهن می‌دارد که این قشر نجیب و بی‌ادعا در کمال متانت و با دوری از رفتارهای دون شأن معلمی در مقابل ادارات آموزش و پرورش محل خدمت خویش جمع شده تا در آنها نسبت به استیفاء حقوق خویش فریاد برآورند؛‌ بلکه گوش شنوا، همدل و همنوایی بیابند. تجمع آنان به جای حمل سلاح، با حمل قلم بوده و به جای ایجاد اختلال در مبانی اسلام، تکریم اسلامی و انسانی شأن معلمی را فریاد زده‌اند. اکنون چگونه می توان چنین اجتماعاتی را غیرقانونی تلقی کرد و قانون بالادستی (قانون اساسی) را به قربانگاه قانون پایین‌دستی تخلفات اداری فرستاد؟ وقتی گفته می‌شود که جناب وزیر تنها به ظاهر قانون روی‌آورده و به مرّ قانون اساسی که مادر همه قوانین است، پشت کرده در چنین موضعی مصداق می‌یابد که از نگاه وی، تجمعات مذکور، «غیرقانونی» هستند در حالی که به مصدّق اصل 27،‌ مشروط به شروط مورد اشاره، اساساً «قانونی» می‌باشند.

نقدی بر سختان وزیر آموزش و پرورش در مورد تهدید معلمان به اخراج توسط هیات های تخلفات اداری

از سوی دیگر از نظر جناب وزیر، با توجه به اینکه شرکت معلمان در تجمعات، «غیرقانونی» بوده، فلذا به هیأتها خط و نشان می‌دهد که شرکت‌کنندگان را از «کار معلمی» اخراج کنند. این در حالی است که مطابق بند 23 از ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری، مجازات این دسته از کارمندان می‌تواند «اخراج از محل خدمت» باشد. یعنی هنوز در محل دیگری می‌توانند استمرار خدمت نمایند. بنابر این به نظر می‌رسد آقای وزیر در استخدام مفاهیم خاص حقوقی در گفتار خویش، دچار نوعی شتاب زدگی شده بدون حزم زبان به تهدید گشوده است!

نکته دیگری که در تهدید جناب وزیر قابل بررسی و تحلیل است این است که از نظر وی، هیأتهای رسیدگی به تخلفات می‌توانند، هر معلمی را که در این تجمعات شرکت نماید، اخراج کنند. اکنون به فرض قانونی بودن ادعای وزیر درخصوص تناسب تخلف ارتکابی و اعمال مجازات انتسابی به معلمان،‌ دو مصداق از این گونه معلمان مورد بررسی قرار می‌گیرد تا عمق ادراک جناب وزیر از گفته‌هایش آشکار شود.

اول ؛ برخی از این معلمان تنها با در دست داشتن کاغذی که بر روی آن عبارت «اجرای رتبه بندی» نوشته شده است،‌ در این تجمعات شرکت کرده‌اند؛ حال پرسش این است: آیا تقاضای تسریع در اجرای یک قانون که سالهاست در هزارتوهای قدرت دست به دست شده، عمل مجرمانه و تخلف است؟ آیا اخراج چنین معلمی تنها به این دلیل، پاسخی قانونی، اسلامی و انسانی به اوست؟

نقدی بر سختان وزیر آموزش و پرورش در مورد تهدید معلمان به اخراج توسط هیات های تخلفات اداری

دوم ؛ تعداد قابل توجهی از شرکت‌کنندگان در تجمعات، معلمان شریف بازنشسته‌ هستند که آنان خود قبلاً به شرف گوشه‌نشینی درآمده‌اند؛ با این وصف آقای وزیر خواستار اخراج آنان از چه کاری می‌باشد؟

گرچه مدرک و سابقه تجاری وزیر برای قرارگرفتن بر وزارت مظلوم آموزش و پرورش، ناسازگار به نظر می‌رسد،‌ اما شأن معلمی و کسوت پیامبرگونه‌اش می‌طلبد در مقابل معلمان با زبان نرم تربیت سخن گفت نه با زبان سخت ارعاب و انذار و تهدید! وزیری که لاف تربیت می‌زند چگونه است با رفتار فراقانونی و غیرتربیتی خویش به هیأتهای تخلفات دستور می‌دهد که همه را از دم تیغ بگذرانند؟ این مواضع سخت و غیرمسؤلانه، در شرایطی که غم نان درصدد است دیانت و اخلاق را به کنار بنهد،‌ جدا از تشدید بحران،‌ کمکی به مدیریت آن نخواهد کرد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر سختان وزیر آموزش و پرورش در مورد تهدید معلمان به اخراج توسط هیات های تخلفات اداری

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور