تفاوت انسان با حیوان چیست؟
مثلا یک آدم با کرگدن یا لاما یا پنگوئن یا سمندر چه فرقی دارد؟
در پاسخ به این سوال معمولا افراد به یک نکته اتکا میکنند و آن « قدرت تفکر » است. بهسان دکارت که میگفت : « من میاندیشم، پس هستم » میگویند : من میاندیشم و حیوان ناتوان است از این مهم. بنابراین مهمترین تفاوت ما، نیروی تامل ماست.
حالا اگر بدانی و بفهمی که تو هم نمیاندیشی، آنوقت چه؟ در این گفتمان، قدرت تفکر، انتخاب و تصمیمگیری فقط در اختیار بزرگان و تئوریسینها و صاحب منصبها است و بقیه باید همیشه مقلد بمانند.
بیایید نگاهی بیاندازیم به یکی از مهمترین موانع و آفات فکر کردن : ایدئولوژی.
ایدئولوژی ترکیب Idea به معنی فکر و نظر و Logy به معنی شناختن است. طبق تعریف، مجموعهی است سامانمند از باورها و افکار و عقاید ثابت سیاسی و اجتماعیای از جمله سیستمهای فکری، فلسفی و مذهب که فرد، گروه یا جامعه دارد و در تعیین خطمشی، عمل یا موضعگیری معتقدان به آنها مؤثر است.
رابطهی ایدئولوژی و باورمندان به آن فقط یکطرفه و از بالا به پایین است. ایدئولوژی سوال نمیکند. نه فقط سوال نمیکند که پرسش را هم برنمیتابد. چون و چرا در دل آن جایی ندارد، حق پرسیدن را برای افراد قائل نیست. ایدئولوژی دستور میدهد. حکم میکند. و با این احکام و پندنامهها و دستورالعملها سعی دارد از بهوجود آمدن مزاحمی به نام آزاداندیشی و آزادیخواهی جلوگیری کند.
ایدئولوژی مقلدپرور است و فقط پذیرش بیدلیل و منطق میخواهد. پیروی مطلق. تبعیت محض. فرمانبرداری و حرفشنوی. از دنبالهروها میخواهد که هر چیز ارائه شده را بدیهی، قطعی و قاطع انگاشته و بپذیرند و به چرایی دستورات صادر شده نیاندیشند. اگر کسی بخواهد سوال بپرسد یا مخالفت کند یا انتقاد، تخطی و تخلف کرده، مخالف است و دشمن و محکوم میشود به سکوت یا طرد شدن یا حذف شدن. ایدئولوژی خودش را برترین میشمارد و بقیه را مردود.
از مسئله پرسش که بگذریم، درخواهیم یافت که ایدئولوژی حق نظر داشتن را هم سلب میکند. ایدئولوژی کارخانهی یکسانسازی است. همه باید یک دست و هم شکل باشند. فکر و عمل و هدف باید همسان شود. پیروان در حد یک شئ پایین میآیند و اختلافنظر و تنوع و تکثر آراء و عقاید ممنوع میگردد.
همه باید متحدالشکل شوند، یک یونیفورم و یکنواختی و همسانی عمومی در ذهن و زبان رفتار، جاری شود. در این گفتمان، قدرت تفکر، انتخاب و تصمیمگیری فقط در اختیار بزرگان و تئوریسینها و صاحب منصبها است و بقیه باید همیشه مقلد بمانند.
ایدئولوژی به دگماتیسم دچار میشود. به جزماندیشی و تعصب. چارچوبی را فراروی دیدگان پیروان قرار میدهد و میگوید هر چیزی که در این قاب میبینی درست است. بقیه چیزها را نباید ببینی، بشنوی، به آنها فکر کنی یا بپذیری. خارج از این چارچوب را فراموش کن. افق دیگری وجود ندارد. همه چیز در خدمت مصلحت و منافع ایدئولوژی است.
ایدئولوژی فقط دکترین یک حزب سیاسی نیست. فقط اسلوبهای ساختاریافته و بیتغییر مکاتب اجتماعی نیست، دین بزرگترین و مخربترین و قویترین ایدئولوژی است. عرف و سنت و آداب و رسوم هم همینطور.
ترس را کنار بگذار و با این واقعیت مواجه شو که ایدئولوژی، نقطهی پایان تفکر است. محدودیتها و بازدارندگیهای ایدئولوژی را ببین و خودت را از بند آن برهان.
پینوشت:
اگر به کرگدن، لاما، پنگوئن، سمندر و دیگر حیوانات کم احترامی کردم، صمیمانه از محضرشان عذرخواهی میکنم.
کانال ریشه
( کلیپ ویدئویی زیر را مشاهده فرمایید )
گروه تشکل ها /
سایت سازمان معلمان ایران نوشت :
روایت محمود صفدری عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران از چگونگی اطلاع از سفر وزیر به خراسان شمالی این گونه آغاز می شود که : ۹خرداد حوالی ساعت ۱۴ با پیامی از طرف دوستی، مطلع شدم که وزیر محترم آموزش و پرورش در استان ما (خراسان شمالی) است.
با تنی چند از دوستان نزدیک تماس گرفته تا از صحت خبر مطمئن شوم.
پس از اطمینان از صحت خبر متوجه شدم که ساعت ۱۵ دیداری با فرهنگیان استان دارند.
از دوستی که کارت دعوت داشت اما خودش امکان حضور در جلسه را از دست داده بود، کارت دعوتش را گرفتم و به محل اعلام شده مراجعه کردم.
جلوگیری از ورود به جلسه
محمود صفدری که چهره شناخته شده ای نه تنها در استان بلکه در کشور است انتظار داشته است که برای این جلسه رسما دعوت می شده است لذا با احساس حق به محل جلسه می رود او سپس در بخش دیگری از روایت خود می نویسد: در ورودی کوچه، نیروهای پلیس امنیت کارت دعوت را از من خواستند. ارائه داده و عبور کردم اما در ورودی سالن اجتماعات که مدیریت آن را حراست و روابط عمومی آموزش و پرورش بجنورد بر عهده داشتند با پاسخ منفی مواجه شدم و از ورودم ممانعت جدی به عمل آمد.
اصرار به حضور در جلسه
رو حیه صفدری به گونه ای است که در این گونه مواقع کوتاه نمی آید لذا او می گوید: معترض شدم که در چنین جلسه و چنین سفر مهمی که احتمالا تا مدتها بازتاب دهنده بازخورد سفر در ذهن و برنامه های تصمیم سازان و تصمیم گیران مرکز نشین و ویترینی از وضع استان خواهد بود، اگر اهمیت حضور کنشگران صنفی و اعضای تشکل های صنفی و سیاسی فرهنگی بیش از دیگر معلمان و به ویژه کادر اداری نباشد، کمتر نیست و اصرار کردم بنده به عنوان منتخب فرهنگیان خراسان شمالی در انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش، باید در جلسه حضور داشته باشم و پیرو جلسه ویدئو کنفرانسی مورخه ۱۴۰۰/۱۰/۴ که با وزیرمحترم داشته ام مطالبات مطرح شده و وعده های داده شده وزیر آموزش و پرورش را پیگیری و منتشر کنم.
برخورد دور از شان معاون مدیرکل استان
عضو منتخب شورای عالی آموزش و پرورش پشت درهای بسته به معاون اداره کل ارجاع داده می شود که او این بخش را این گونه توصیف می کند: انتظامات وقتی جدیت تصمیم مرا بیش از آن دید که با یک امر و نهی ساده منصرف شوم، مرا به معاون آموزش متوسطه استان که به تازگی منصوب شده است، ارجاع داد و گفت تمامی مسئولیت سالن اجتماعات و مدعوین و سخنرانان با ایشان است.
ایشان را از سالهای قبل و از دور می شناختم اما رفتار و گفتار ایشان در قامت معاون متوسطه آموزش و پرورش یک استان با قریب ۲۰ هزار معلم رسمی و پیمانی و حق التدریسی آن قدر زشت و زننده و برایم شوکه کننده بود که از معلم بودنم ذیل ریاست و زعامت چنین انسان هایی احساس شرم و پشیمانی کردم که فعلا مقال و مجال وصف آن نیست ولی اگر ضرورت یافت در فرصتی دیگر با جزئیات بیشتر به آن خواهم پرداخت.
ناامیدی از آموزش و پرورشی ها و توسل به نیروهای امنیتی
مسئول سازمان معلمان ایران که بارها توسط نیروهای امنیتی و قضائی احضار شده بود در این شرایط فرصت را برای نشان دادن شرایط و اثبات مباحث مطرح شده خود مناسب دیده با نیروهای امنیتی تماس می گیرد که این بخش ماجرا را این گونه روایت می کند: القصه؛ از لابی سالن اخراج شدم و به سر کوچه، محل استقرار یگان حفاظت پلیس امنیت برگشتم و از آنجا که مسئول کل سالن! توپ را به زمین آموزش و پرورش شهرستان بجنورد و نیروهای حراستی-امنیتی که به ادعای ایشان تایید کننده لیست مدعوین بودند، انداخته بود، به رییس شهرستان زنگ زدم که پاسخ ندادند. متعاقب این عدم پاسخ گویی برای تظلم خواهی و احقاق حق و استفاده از این فرصت تاریخی، با ۱۱۳ تماس گرفتم و اعتراض خودم را به آنان اعلام کردم و با اشاره به تماس های تلفنی و جلسات دعوت و احضارهای آنان و گفت و گوهای رد و بدل شده در جلسات دعوت که غالباً توصیه می کنند : « مطالبات خود را به جای آنکه در کف خیابان ولو با سکوت پیگیری کنید در جلسات با مسئولان مربوطه از قبیل مدیران کل تا وزیر آموزش و پرورش و مقامات محلی از قبیل فرماندار و استاندار تا نمایندگان مجلس، طی جلسات مربوط، فریاد بزنید » از آنان خواستم تا مداخله کرده و نگذارند این فرصت به خاطر حب و بغض های غیرضرور و سیاسی بازی های کودکانه که بلای جان آموزش و پرورش است، از دست برود!
اصرار نتیجه بخش شد و دیدار انجام گرفت
صفدری ادامه ماجرای را این گونه روایت می کند که: خوشبختانه جدیت و اصرار من و اهمیت این سفر را درک کرده و با مداخله مدبرانه، زمینه این دیدار را نه در « جلسه عمومی » که قاعدتاً باید محل طرح پرسش ها و مطالبات می بود، بلکه در « جلسه محدود » آن هم در خودروی ون حامل وزیر و همراهان فراهم کردند.
چاره ای نبود؛ در قطع و قحط آب به تیمم رضایت دادم و پذیرفتم.
(البته باز هم در اینجا، برای جلوگیری از تطویل کلام ناچاراً از این فرایند حدود ۲-۳ ساعته تا تحقق وعده دیدار می گذرم. به قول شاعر:
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر)
باری؛ پس از مدتها انتظار در کوچه، با پایان یافتن سخنرانی وزیر و برخی حضارِ جلسه که از قبل برای سخن راندن!! انتخاب و توجیه شده بودند، ایشان در رآس هیئتی از مشایعت کنندگان از سالن خارج شده و وارد خودروی ون تشریفات شدند.
پس از آن مدیر کل آموزش و پرورش استان مرا را که مدتها بود در کناری منتظر ایستاده بودم، صدا زدند و به درون خودروی وزیر هدایت کردند.
روی صندلی پشت سر وزیر و در کنار مدیر کل دفتر وزارتی ایشان جناب آقای الماسی که بعد از صحبت مفصلی که با ایشان داشتم، او را شخص محترم و دلسوزی یافتم نشستم و پس از برقراری سکوت و کسب اجازه و تشکر از مدیر کل آموزش و پرورش استان و شخص وزیر صحبت هایم را در مسیر حرکت تا اداره کل نوسازی مدارس استان و با عنایت به ضیق وقت به عرض ایشان رساندم که موضوع اصلی این گزارش است و در پی می آید:
تاکید بر مطالبات پرتکرار در دیدار با وزیر
محمود صفدری حالا در قامت عضو منتخب شورای عالی آموزش و پرورش و عضو شورای مرکزی و مسئول سازمان معلمان خراسان شمالی به قول خودش در دیداری پرانتزی رودروی وزیر نشسته مطالباتی را که بارها فریاد شده است را تکرار کرده، او در گزارشی که برای سخن معلم فرستاده است موارد مطرح شده را اینگونه آورده است.
۱-خودم را با فلاشبکی به دیدار ویدئو کنفرانسی مورخه ۱۴۰۰/۱۰/۴ معرفی کردم و ضمن خوش آمدگویی به ایشان و گلایه از فرصتی که در جلسه عمومی داده نشد و تشکر از دیدار پرانتزی ای که در داخل خودرو فراهم شد، با تلاوت بخشی از آیه شریفه ۵۵ سوره مبارکه ذاریات که می فرماید: “وَ ذکِّر فَاِنَّ الذِّکری تَنفَعُ المومِنین” صحبت هایم را آغاز کردم.
۲- ضمن اشاره به وضعیت بد اقتصادی کشور نسبت به عدم همخوانی وضعیت درآمد و هزینه مردم به ویژه معلمان زحمتکش، به تبعیض شدید وضعیت دریافت حقوق معلمان و دیگر کارکنان دولت، به ویژه بازنشستگان عزیز، بعنوان یکی از ریشه های اصلی اعتراضات معلمان تاکید کردم و از ایشان خواستم در هیئت دولت صدای معلمان باشد و برای ترمیم حقوق معلمان تلاش کند.
-ایشان ضمن تشکر و تایید یادآوری جلسه زمستان گذشته خود را خادم و نوکر معلمان نامیدند و به آن افتخار کردند و تاکید کردند که در راستای تعهدی که با خود و خدای خود داشته در راستای استیفای حقوق معلمان لحظه ای غفلت نخواهند کردند.
۳- با اشاره به حادثه متروپل آبادان و اینکه، افکار عمومی نه خبر مرگ مالک آن را باور می کند و نه خبر بازداشت و زندان او را؛ به عمیق تر شدن شکاف بی اعتمادی بین ملت-دولت که جدی ترین بحران امروز جامعه ما و خطرناک ترین بیماری و بحران حاکمیت مستقر است، از ایشان و همه ی مسئولان و کاربدستان صراحتاً خواستم بطور جدی و عاجلانه نسبت به ترمیم این بی اعتمادی اولاً از طریق قطع کامل مصاحبه های نمایشیِ غیرضرور و وعده های غیرقابل تحقق و ثانیاً از طریق کار و تلاش مضاعف برای تحقق قول ها و وعده های بر زمین مانده و جبران مافات، اقدام نمایند.
-ایشان هم این نقد را وارد دانست و از پیگیری طرحی در دولت مبنی بر محدود کردن اینگونه مصاحبه ها خبر داد.
۴- با اشاره به سابقه و رزومه ایشان در موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان، مهمترین مطالبه به حق معلمان عضو، و احتمالا موفق ترین برنامه ایشان را “صیانت جدی از حق مالکانه اعضا” به عنوان یک حق الناس و امانت مهم، با اشاره به تغییر دو مدیر عامل در همین مدت محدود -عزل آقای نیکدل و نصب آقای نوری و عزل ایشان پس از دوماه و نصب آقای نجف پور- این تغییرات را از سوی معلمان اقدامی غیرکارشناسی و حتی مشکوک قلمداد کردم و خطر سهل انگاری در حوزه صندوق ذخیره را به سان کبریتی در انبار باروت تعبیر کردم و با اشاره به تهیه پیش نویس طرحی مبنی بر “عمومی شدن موسسه” از طرف اقلیتی از نمایندگان مجلس، و تصویب اساسنامه توسط هیئت امنای قبلی در تابستان ۱۴۰۰ و ثبت آن در روزنامه رسمی، از ایشان خواستم مطابق اساسنامه قانونی تصویب شده، انتخابات هیئت امنای صندوق را برگزار کند.
-ایشان ضمن اشاره به دوران تصدی خودشان بر صندوق ذخیره و سودآوری صندوق در آن ایام، با اشاره به شاهد گرفتن آقای دکتر وحیدی، نماینده بجنورد و عضو کمیسیون آموزش، خود را حامی حق مالکانه اعضا نامیده و با اشاره به اقدامات صورت گرفته برای تسریع بورسی شدن برخی شرکت های حسابرسی شده، قول دادند که به زودی این چند شرکت عضو هولدینگ صندوق ذخیره، کارهایشان نهایی و با مجوز ویژه سازمان بورس به اعضا واگذار شود.
اما در مورد انتخابات هیات امنا مطابق اساسنامه مصوب و قانونی سال گذشته سخنی نگفتند.
آقای دکتر وحیدی هم تلاشهای ایشان را در حوزه صیانت از حق مالکانه تایید کرد و هم ستود.
۵-در مورد پرداخت پاداش پایان خدمت بازنشستگان مهرماه ۱۴۰۰ و پس از آن که با توجه به وضعیت افسار گسیخته تورم و کاهش شدید و روز به روز ارزش پول ملی، دغدغه همه ی بازنشستگان سال گذشته است سوال کردم.
-ایشان گفتند موضوع به جدّ در دستور کار است و جلساتی با صندوق بازنشستگی کشوری برگزار شده و اسناد پرداخت پاداش تهیه شده و به زودی پرداخت ها آغاز خواهد شد.
۶- نسبت به برخوردهای امنیتی و بازداشت های گسترده معلمان در هفته معلم امسال گلایه کرده و از اظهار نظر ایشان مبنی بر اخراج معلمان معترض، انتقاد کردم و عرض کردم این موضع گیری باعث رنجش شدید معلمان در سطح کشور شده، خاصه آنکه بعد از واکنش های معلمان، هیچ پاسخ دلجویانه ای از سوی ایشان رسانه ای نشده است.
-ایشان اساس موضوع را یک سوء تعبیر یا شیطنت رسانه ای نامیدند که از سوی خبرگزاری تسنیم انجام گرفته و گفتند در سفر به سنندج من به صحبت های رئیس جمهور سابق که گفتند: « هر معلم یا کارمندی که وضعیت حقوق خود را قبول ندارد می تواند بگذارد و برود » .
خطاب به فرهنگیان اشاره کردم و گفتم: « ما اگر نمی توانیم حقوق کافی به شما بدهیم، دیگر به اخراج تهدیدتان نمی کنیم » .
که متاسفانه به طرز نامناسبی بازتاب یافت.
۷- از ایشان به عنوان مسئول عائله مند ترین و البته نجیب ترین وزارتخانه دولت خواستم همانند وزیر دادگستری و رییس قوه قضاییه پشت نیروهای خود بایستد و ضمن انتقاد از بازداشت تعدادی از دلسوزترین و صادق ترین فعالان صنفی کشور در کردستان و فارس و تهران، و ردّ اتهام سنگین و نچسب جاسوسی به آنان، مداخله نموده و ان شاء الله موضوع را ختم به خیر گرداند.
-ایشان پاسخ دادند بنده سفری به استان کردستان داشته و با برخی مقامات آن استان دیدار داشته و پرونده در مرحله تحقیق و بررسی آنان را به دقت رصد می کنم و مطمئن باشید از دفاع از حقوق آنان -چنانچه موضوع ارتباط با عناصر بیگانه اثبات نگردد- فروگذار نمی کنیم و این پیگیری ها ادامه دارد.
۸- با اشاره به و گلایه از تعلل بیش از حد در فرایندهای تصویب و اجرای « قانون رتبه بندی معلمان » تاخیر بیش از این را امری خطرناک تلقی نموده و با اشاره به هزاران تن از همکاران فرهنگی که ۳۰ سال خدمتشان سرآمده و به امید برخورداری از مزایای رتبه بندی به خدمت خود در سال جاری استمرار داده و اینک با نزدیک شدن به پایان آن و عدم ابلاغ آیین نامه و پرداخت مزایای رتبه بندی به مرز ناامیدی و خشم نزدیک می شوند اشاره کردم و با مخاطب قرار دادن توامان شخص وزیر و دکتر وحیدی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس که تاکنون زحمات زیادی در تصویب قانون رتبه بندی کشیده اند، از آنها خواستم خطر طولانی شدن اجرای رتبه بندی و ناامیدی و عصبانیت معلمان را از یکسو و بهانه تراشی های نهادهایی همچون سازمان مدیریت و برنامه ریزی و سازمان بازرسی و دیوان محاسبات را جدی گرفته و نسبت به صیانت از ۳۸۵۰۰ میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده برای سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ تمام تلاش خود را به کار ببندند تا پس از صدور احکام رتبه بندی، تنها شاهد صدور یک برگ کاغذ به عنوان حکم کارگزینی دیون، بدون پرداخت مبالغ ریالی آن نباشیم که اگر چنین اتفاقی بیفتد، یقیناً شاهد موج گسترده اعتراضات معلمانی خواهیم بود که به امید تحقق وعده ها و مصاحبه های دولتیان و مجلسیان، روی مبالغ ریالی آن حساب باز کرده اند!
-هم آقای دکتر وحیدی و هم جناب وزیر، توامان و تاکیداً گفتند بودجه ۳۸۵۰۰ میلیاردی قطعی است و هیچ خطری اعم از دیوان محاسبات و سازمان برنامه و بودجه هم بنایی برای تهدید ان ندارد و این مبلغ بین شاغلین و بازنشستگانی که از ۱۴۰۰/۶/۳۱ به افتخار پیشکسوتی نائل شده اند، با توجه به رتبه ای که در آن قرار خواهند گرفت، تعلق خواهد گرفت و احکام بازنشستگان هم مطابق احکام جدید رتبه بندی از تاریخ فوق، اصلاح خواهد شد.
وزیر محترم هم تاکید کردند که آیین نامه در مدت قانونی یک ماهه از ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ تا ۲۳ فروردین۱۴۰۱ نهایی شده و به دبیرخانه هییت دولت ارسال شده است و منتطر و پیگیر هستیم به زودی در دستور کار هیئت دولت قرار گیرد تا پس از تصویب ابلاغ شود.
گفت و گوی طولانی و امید بخش به مدیرکل دفتر وزارتی
صفدری که بالاخره سخنان خود را به گوش وزیر رسانده بود و نماینده بجنورد را هم به شهادت گرفته بود با ابراز خوشحالی از نتیجه بخش بودن اصرار و پافشاری خود در مسیر کنشگری مسئولانه و شجاعانه به بخش پایانی می پردازد و دیدار و گفت و گوی خود با آقای الماسی مدیرکل دفتر وزارتی را اینگونه روایت می کند: در پایان این سفر کوتاه بین شهری، از جناب وزیر و نمایندگان محترم مجلس خداحافظی نموده و با جناب دکتر الماسی مدیر کل محترم دفتر وزارتی آموزش و پرورش هم، گپ و گفتی یک ساعته با هدف تکمیل مسائل مطروحه با وزیر داشتیم تا برخی ابهامات ایجاد شده برطرف گشته و روی اشتراکات بیشتری که می تواند باعث هماهنگی بیشتر صف و ستاد گردد، گفت و گو کردیم.
آقای الماسی را فردی یافتم که هم بر مسائل آموزش و پرورش احاطه دارد و هم از صداقت و حسن نیتی درخور سپاسگزاری برخوردار است.
امیدوارم با همفکری و هماهنگی بیشتر بین صف و ستاد در بزرگترین نهاد دولتی، شاهد بهبود اوضاع آموزش و پرورش در روزهای آینده باشیم.
در پایان مجدداً از نیروهای امنیتی و مدیرکل آموزش و پرورش که اهمیت این سفر را درک کرده و علیرغم بدرفتاری و سوء مدیریتی که در ابتدای جلسه با بنده شد، فرصتی برای بیان رودرروی مشکلات و خواسته های به حق معلمان فراهم کردند سپاسگزاری می کنم و امیدوارم در سفرهای آینده، انتخاب مدعوین و سخنرانان به گونه ای باشد که انعکاس دهنده ی تمام دیدگاههای موجود در آموزش و پرورش، اعم از همسو و ناهمسو و حمایتی و انتقادی باشد.
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ؛ ( این جا ) دوشنبه 9 خرداد نشست رسانه ای « محمود امانی طهرانی » دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با خبرنگاران برگزار گردید .
در این نشست برای نخستین بار سه منتخب معلمان در شورای عالی آموزش و پرورش جواد نوبختی، حبیبالله گودرزی و مریم رنگآمیز طوسی حضور داشتند و به ارائه دیدگاه ها و عملکرد خود پرداختند .
در این نشست ، سه منتخب شورای عالی آموزش و پرورش مورد پرسش های صریح و شفاف برخی خبرنگاران قرار گرفتند و این پرسش مطرح شد که :
« در این 3 سال چه کردید ؟ »
این وضعیت تا حدی پیش رفت که علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در انتهای این نشست ضمن اشاره به تاریخچه تغییر « قانون شورای عالی آموزش و پرورش » و حدود اختیارات این شورا و این که شورای نگهبان در آن زمان با افزایش اعضای این شورا موافقت کرد اما با افزایش دامنه اختیارات آن مخالفت ؛ تصریح کرد که واقعا آن 19 نفر باقیمانده واقعا در این شورا چه کاری انجام می دهند که نوک انتقادات و حمله چنین متوجه فقط این سه نفر گردیده است ؟
مدیر صدای معلم شورای عالی آموزش و پرورش را به « کم کاری » و « روزمرگی » در حوزه تعریف و تبیین چالش های آموزش و پرورش متهم کرد و این که این شورای سیاست گذار و ناظر در حوزه تعلیم و تربیت عملا به حاشیه رفته و حضور افراد با سمت های جور واجور هم کمک چندانی به حل مشکلات آموزش و پرورش نکرده است .
پورسلیمان ضمن تاکید بر وجه استقلال شورای عالی آموزش و پرورش عنوان کرد که حتا قرار گرفتن رئیس جمهور در راس این شورا صرفا یک کار نمایشی بوده و تغییری در وضعیت حاصل نشده و حال این نهاد مولد همچنان خوب نیست .
بخش دوم گزارش که پاسخ به پرسش های رسانه ی صدای معلم است را مطالعه می کنید .
بعد از سالها کش و قوس بالاخره قانون نظام رتبهبندی معلمان در اسفندماه 1400 توسط مجلس و شورای نگهبان تأیید و به قانون تبدیل شد و به این سریال تکراری ناامیدکننده پایان دادند. در ماههای گذشته، هم دولت و مسئولین وزارتخانه آموزش و پرورش و هم اعضای کمیسیون آموزش مجلس از اجرای قریب الوقوع رتبهبندی خبر میدادند و هر یک وعدههایی از اجرایی شدن آن در هفته معلم و پایان خردادماه را دادهاند.
قانون رتبهبندی در اختیار دولت و وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت تا آییننامه آن را تنظیم و برای اجرا در دولت تصویب نماید. در همان روزهای اول مواردی در این آییننامه قید شد که با اعتراض شدید فرهنگیان روبه رو شد چرا که بسیاری از معلمان مدارک و مستندات کافی برای دریافت رتبههای بالا را نداشتند و آن را سخت و دستنیافتنی میدانستند که پس از اعتراض فرهنگیان، بخشهایی از آن حذف و تعدیل شد تا بیشتر معلمان بتوانند از رتبههای بالایی برخوردار شوند.
ولی هنوز آییننامه آن در دولت تصویب نشده و در اجرای آن اختلافات جدی وجود دارد تا جایی که خبری مبنی بر انجام آزمون توسط سازمان سنجش را مطرح کردهاند و این نشان از عدم توافق و عدم عزم جدی بر اجرای قانون رتبهبندی معلمان در دولت دارد.
رحمتالله نوروزی نماینده مردم علیآبادکتول در نشست علنی یکشنبه، یکم خردادماه مجلس شورای اسلامی اعلام میدارد: در قانون رتبهبندی فرهنگیان یک ماه به دولت وقت داده شده است تا آییننامه آن را تدوین کند. فرهنگیان چشمانتظارند ؛ با اینحال آقای علی احمدی در سازمان برنامه و بودجه میخواهد پاداش بازنشستگان و کسورات قانونی را از لایحه اعتبار کم کنند. مجموعه صحن و اعضای تلفیق کمک کردند تا رتبهبندی از شهریور ۱۴۰۰ اجرایی شود، چرا الان مانعتراشی میشود. این آبروی مجلس است و باید برای حفظ آن تلاش کرد.
جبار کوچکی نژاد نماینده رشت نیز در تذکر شفاهی، گفت: قوه مقننه رتبهبندی فرهنگیان را تصویب کرد که بهعنوان اقدام بسیار بزرگ مجلس یازدهم محسوب میشود و بر اساس قانون دولت 3 ماه وقت داشت تا آییننامه این قانون را تصویب کند اما اخیراً شنیده شده درصدد اعمال تغییراتی در آییننامه هستند که اصل قانون را زیر سؤال میبرد لذا کمیسیون آموزش مجلس باید نسبت به این موضوع دقت کرده و آن را بررسی کند.
وی با بیان اینکه با اجرای طرح رتبهبندی پرداختی معلمان از تاریخ ۳۱ شهریورماه سال ۱۴۰۰ خواهد بود، ادامه داد :اجرای طرح رتبهبندی که به دغدغه اصلی فرهنگیان تبدیل شده طی ماه آینده به مرحله اجرایی خواهد رسید.
حمیدرضا حاجیبابایی وزیر اسبق آموزش و پرورش و رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: رتبهبندی معلمان، سخن حقی است که از زبان معلمان بیان میشود و لازم است که: ۱ ـ دولت با سرعت، دقت، بلندنظری انجام دهد. ۲ ـ تمام ۳۸ هزار میلیارد تومان را برای سال ۱۴۰۱ هزینه کند. ۳ ـ بر اجرا نظارت کامل خواهیم کرد.
اکنون که قانون رتبه بندی هفتخوان رستم را برای تأیید و اجرایی شدن پشت سر گذاشته و مجلس و دولت برای اجرای آن از شهریور 1400 توافق کردهاند ولی اینک این قانون برای تصویب آییننامه اجرایی که وزارت آموزش و پرورش مشخص کرده در خوان هشتم و هیئت دولت متوقف شده و منتظر تصویب نهایی است.
تعدادی از فرهنگیان نسب به اخبار مطرح شده و ضد و نقیض در فضای مجازی مبنی بر اجرای رتبهبندی در شهریور و همچنین سرعت کند آن گلایه دارند و خواستار اجرای سریع این قانون هستند. امیدواریم که هیئت دولت نیز با نگاهی مثبت و سازنده و در اولین فرصت، این آییننامه را تصویب نماید تا فرهنگیان گرامی با فراغبال و آرامش بیشتری به امر آموزش بپردازند و از شایعات و جوسازیهای موجود رهایی یابند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نویسنده ای از دوستان تعریف می کرد که او را به دبستان پسرانه ای دعوت کرده بودند.
می گفت که پسر بچه ها دورش را گرفته بودند و استاد استاد می کردند.
بچه ها می گفتند: ما همه کتابهایتان را خوانده ایم. آقا شما بهترین نویسنده دنیاید! استاد فقط یک امضا! استاد ! آرزویمان این است بزرگ که شدیم، نویسنده شویم!
ساعتی بعد این دوست نویسنده اتفاقی در راهرو پشت سر همان بچه ها قرار می گیرد و می شنود که به هم می گویند: چه نویسنده خُل مشنگی بود! چه خوب سر کارش گذاشتیم! بچه ها می خندیدند و ادایش را در می آورند و می گفتند: استااااد...
آقای نویسنده آن قدر از این ماجرا آزرده خاطر شد که از آن پس دیگر هیچ دعوتی را نپذیرفت. به من می گفت: چطور بچه هایی به این کم سن و سالی این گونه تزویر و ریا و چاپلوسی را بلد بودند؟
گفتم: همان طور که سن اعتیاد و فحشا و جرم و جنایت پایین آمده، سن ریا و فریب و تزویر و مجیز گویی و سالوس و تملق هم پایین آمده است. بچه ها دارند یاد می گیرند که خدای ایران با خدای دو عالم فرق دارد! خدای ایران دروغگویان را به بهشت می برد و به فریبکاران پاداش می دهد. آنها می بینند چاپلوسان و مجیز گویان برندگانند. اما راستان و درستان تاوان می دهند؛ و یادم افتاد به آن نوجوان هفده ساله که از صدر تا ذیل، همه را فریفته بود و شده بود جوان ترین فرمانده و جوان ترین مسؤول قرارگاه و جوان ترین اختلاس گر. حالا او را به دارالتادیب برده اند!
اکنون چه کسی می خواهد به او چه ادبی بیاموزد!
او به خوبی همه درس ها را از بزرگان آموخته است.
اما اگر روزی خواستید با تزویر و ریا بجنگید، ناگزیر باید بیایید زیر پرچم حافظ، او سردمدار مبارزه با همین سالوس ها و دورنگی ها و فریب ها و نیرنگ ها بود.
بر آنم تا در کارگاه «زندگی با حافظ» به کمک او این فضیحت ها را بکاویم، شاید همت کنیم و بتوانیم پلیدی این عادت های شوم فرهنگی و این رذیلت های میراثی را دست کم در خودمان کم کنیم.
کانال عرفان نظرآهاری
آنچه انسان را بیش از بیعدالتی آزار میدهد، داعیه داری اجرای عدالت توسط همان کسانی است که خود از بانیان بیعدالتی هستند.
حال و روز معلمان در ایران بههیچ عنوان رضایتبخش نیست و صدای فروریختن آوارهای سیستم آموزشی به گوش میرسد چندانکه عنقریب است تا راه نفس کشیدنمان را ببندد.
باید معلم باشی تا بدانی سیگار کشیدن دانشآموز چه عذابی دارد.
باید معلم باشی تا بدانی ترک تحصیل دانشآموز چه عذابی دارد.
باید معلم باشی و تا مغز استخوانت بسوز وقتی دانشآموزت در حال گدایی مشاهده کنی.
باید معلم باشی تا زجر تحصیل و تدریس در مدارس طبقاتی را درک کنی در حالیکه وزارت آموزش و پرورش با تمام توان از مدارس ثروتمندان حمایت میکند.
باید معلم باشی تا با دیدن حمایت وزارت آموزش و پرورش از مدارس خصوصی، چنان آتش بگیری و راهی برای آرامش خودت نشناسی.
باید معلم باشی تا بدانی خودکشی دانشآموز چه بلایی بر روح و روان معلمش خواهد آورد.
معلمان وظیفه آگاهی دادن به جامعه را به خوبی انجام دادهاند و به همین دلیل است که با تحمیل چنین وزیری، قصد انتقام از آنان را دارند . پرواضح است که تقابل با معلمان در یک جامعه قطعا به ضرر کسانی خواهد بود که چنین تقابلی را ایجاد کردهاند.
مبارزه با انديشههاي ملتها، به مراتب از مبارزه با تفنگهايشان سختتر است و معلمان راهبران ساختار اندیشهورزی جامعه هستند.
کسانی که اندیشیدن مردم را در تضاد با منافع خود میدانند، نمیتوانند معلمانی آگاه و اندیشمند را تحمل کنند و لذا درصدد هستند با فقیر نگاه داشتن معلم، راه را بر نگاه نقادانه و اندیشههای پویا در جامعه، ببندند.
شوربختانه، هر خبری که درباره آموزش و معلمان منتشر میشود موجب افزایش سطح نارضایتی معلمان شده و آنان را به مرحله غیرقابل بازگشت نارضایتی میرساند، با چنین معلمانی که خود را رهاشده در مقابل مشکلات جامعه میدانند، نمیتوان به توسعه رسید.
جامعهاي که معلماني فقير دارد، هرگز روي آرامش، آسايش و پيشرفت را نخواهد ديد، در چنين جامعهاي، کساني به قدرت میرسند که اعمال غيراخلاقي، غیرقانونی و غیرانسانی خود را در قالب ايدئولوژيهای ساختگی انجام خواهند داد.
در حالیکه به اعتراف چندین وزیر، کشور در اغلب حوزهها برای تامین اعتبار، هیچ مشکلی ندارد در حوزه آموزش، متاسفانه هیچ اعتباری وجود ندارد و اگر هست برای معلمان نیست.
برای برون رفت از شرایط بحرانیِ امروزهٔ جامعه معلمان، راهی جز تغییر اولویتهای دولت و مجلس وجود ندارد و لذا باید سریعا نسبت به موارد زیر، موضع کاملا روشن اتخاذ نمایند:
اول، مجلس و دولت باید موضع خود را درباره اصل سیام قانون اساسی روشن کنند، آیا تحصیل در ایران رایگان هست یا خیر؟ کسانی که اندیشیدن مردم را در تضاد با منافع خود میدانند، نمیتوانند معلمانی آگاه و اندیشمند را تحمل کنند و لذا درصدد هستند با فقیر نگهداشتن معلم، راه را بر نگاه نقادانه و اندیشههای پویا در جامعه، ببندند.
دوم، اجرای کامل و بدون نقص قانون بر زمین مانده مدیریت خدمات کشوری که از سال ۱۳۸۷ باید برای معلمان اجرا میشد. متاسفانه موادی از قانون که حقوقی را برای معلمان متصور است کاملا نادیده گرفته شده و درخواست معلمان برای اجرایی شدن آن، تا کنون نادیده گرفته شده است.
سوم، اجرایی شدن قانون برنامه توسعه ششم که به صراحت از همسان سازی حقوق بازنشستگان و شاغلان صحبت شده است و علیرغم شعارهای زیبای آزاردهنده، وضعیت بیعدالتی در حوزه پرداخت حقوق از هر جای دیگر در دنیا، اسفبارتر است. اختلاف حقوق ۳.۶ تا ۸۰۰ میلیون تومان، نه قانونی است، نه اخلاقی و نه انسانی.
چهارم، اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که تاکنون هیچ ارادهای برای اجرایی شدن آن دیده نشده است.
پنجم، تمکین به توصیههای رهبری درباره رفع مشکلات معیشتی معلمان که حداقل در ده سال اخیر، مرتبا تکرار شده است اما معلوم نیست مخاطب این توصیه رهبری چه کسانی یا چه دستگاه هایی است!؟
ششم، اجرای قانون رتبهبندی معلمان تا هیجدهم خرداد که در این صورت معلمان مجبورند برای اعلام نارضایتی و اعتراض خود، واکنش مناسبی از خود نشان دهند و عواقب این واکنش مستقیما برعهده وزیر آموزش و پرورش است.
هفتم، مهیا نمودن سازوکار تحقق سازمان نظام معلمی که البته وزارت آموزش و پرورش نتواند در تصمیمات آن دخالتی داشته باشد.
هشتم، آزادی معلمانی که بر اساس فعالیت صنفی بازداشت شدهاند، این معلمان در واقع الگوهای بسیار خوبی برای فرزندان ما در آینده، برای مطالبهگری و عدالتخواهی هستند.
نهم، بهروز شدن پرداختهای وزارت آموزش و پرورش که حداقل ۲۸ مورد از بدهیهای این وزارتخانه لیست شده و متاسفانه وزیر و تیم او هیچ برنامهای برای تأمین و تخصیص اعتبار جهت پرداخت آنها ندارند و تمامی فعالیتها ابنالوقت و دچار نوعی روزمرگی خودخواسته شده است.
برخی از بدهکاری های این وزارت، به بیش از بیست سال قبل برمیگردد و معلوم نیست سرنوشت اینهمه بدهکاریها چه میشود که پرداخت آن هیچ ارزشی ندارد. چرا حقوق معلم بعد از بیست سال، پرداخت نمیشود؟
سرنوشت برخی از بدهیهای وزارت به معلمان، به دیوان عدالت اداری و دادگستری هم کشیده شده و احکام بسیاری برعلیه وزارت صادر شده که وزارت آموزش و پرورش را محکوم به پرداخت آن بدهیها نموده است مانند آرای ۵۶۷ و ۱۵۵۳ که برخی از آرا، چندین هزار شاکی دارد.
چگونه وزارت آموزش و پرورش پاداش بازنشستگی نیروهای ستادیِ خود را حداکثر یک ماه پس از بازنشستگی پرداخت میکند اما معلمانی که برخی بیش از یک سال از بازنشستگی آنان گذشته، هنوز در انتظار پرداخت پاداش بازنشستگی خود هستند که ارزش آن به کمتر از یک سوم رسیده است!؟
در کدام یک از قوانین، پیوست عدالتِ تاکید شده توسط رهبری، در مورد معلمان رعایت شده است؟
گر چراغت را نبخشیدهاست گردون روشنی
غم مخور، میتابد امشب ماهتاب ای رنجبر
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز دوشنبه 9 خرداد نشست رسانه ای « محمود امانی طهرانی » دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با خبرنگاران برگزار گردید .
در این نشست برای نخستین بار سه منتخب معلمان در شورای عالی آموزش و پرورش جواد نوبختی، حبیبالله گودرزی و مریم رنگآمیز طوسی حضور داشتند و به ارائه دیدگاه ها و عملکرد خود پرداختند .
این سه نفر بعد از برگزاری دو مرحله انتخابات «جهت تعیین نمایندگان معلمان و مدیران مدارس برای عضویت در شورای عالی آموزش و پرورش» انتخاب شدند .
جواد نوبختی، اهل استان آذربایجان شرقی و برگزیده دوره ابتدایی، حبیبالله گودرزی از استان اصفهان و برگزیده دوره متوسطه اول و خانم مریم رنگآمیز طوسی از استان خراسان رضوی و برگزیده دوره متوسطه دوم هستند که احکام آنها از سوی رئیسجمهوری به عنوان عضو شورای عالی آموزش و پرورش صادر شد.
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش ابتدا در سخنانی کوتاه گفت :
« این که از تعبیر همکاران گرامی استفاده می کنم بی جهت نیست . عرصه تعلیم و تربیت عرصه عمل آگاهانه یک ملت است برای این که فرزندان خود را به خوبی پرورش دهد و هر کس که در این مسیر گام بردارد و این عمل آگاهانه را ترویج می کند و نشو و نما می دهد همکار این راه محسوب می شود .
گروهی از این همکاران در کسوت رسمی هستند و خیل بی شماری از افراد جامعه ، پدرها ، مادرها ، دلسوزان ، ناصحان و مصلحان در این عرصه ایفای نقش می کنند .
امیدواریم ما بتوانیم با نقش خود با تعلیم و تربیت فرزندان مان بیشتر آشنا شویم و قدم های موثری در این زمینه برداریم . مدیر صدای معلم شورای عالی آموزش و پرورش را به « کم کاری » و « روزمرگی » در حوزه تعریف و تبیین چالش های آموزش و پرورش متهم کرد و این که این شورای سیاست گذار و ناظر در حوزه تعلیم و تربیت عملا به حاشیه رفته و حضور افراد با سمت های جور واجور هم کمک چندانی به حل مشکلات آموزش و پرورش نکرده است .
بر خلاف دفعات پیشین ، دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش سخنرانی مطولی انجام نداد و زمان را در اختیار خبرنگاران و منتخبان شورای عالی آموزش و پرورش قرار داد .
در این نشست ، سه منتخب شورای عالی آموزش و پرورش مورد پرسش های صریح و شفاف برخی خبرنگاران قرار گرفتند و این پرسش مطرح شد که :
« در این 3 سال چه کردید ؟ »
این وضعیت تا حدی پیش رفت که علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در انتهای این نشست ضمن اشاره به تاریخچه تغییر « قانون شورای عالی آموزش و پرورش » و حدود اختیارات این شورا و این که شورای نگهبان در آن زمان با افزایش اعضای این شورا موافقت کرد اما با افزایش دامنه اختیارات آن مخالفت ؛ تصریح کرد که واقعا آن 19 نفر باقیمانده واقعا در این شورا چه کاری انجام می دهند که نوک انتقادات و حمله چنین متوجه فقط این سه نفر گردیده است ؟
مدیر صدای معلم شورای عالی آموزش و پرورش را به « کم کاری » و « روزمرگی » در حوزه تعریف و تبیین چالش های آموزش و پرورش متهم کرد و این که این شورای سیاست گذار و ناظر در حوزه تعلیم و تربیت عملا به حاشیه رفته و حضور افراد با سمت های جور واجور هم کمک چندانی به حل مشکلات آموزش و پرورش نکرده است .
پورسلیمان ضمن تاکید بر وجه استقلال شورای عالی آموزش و پرورش عنوان کرد که حتا قرار گرفتن رئیس جمهور در راس این شورا صرفا یک کار نمایشی بوده و تغییری در وضعیت حاصل نشده و حال این نهاد مولد همچنان خوب نیست .
جواد نوبختی در دفاع از عملکرد خود و دو فرد منتخب دیگر در شورای عالی آموزش و پرورش گفت :
« جا دارد در این تریبون از جناب آقای دکتر بطحایی یک تشکر ویژه کنم . ما سه نفر طبق قانون شورای عالی آموزش و پرورش از رای شورای معاونین عدول کردیم .
ما با انتخاب همکاران در این جلسه هستیم . این را آقای بطحایی پایه گذاری کرد .
به جز ما سه نفر دیگر هم در صندوق ذخیره فرهنگیان منتخب معلمان هستند .
در این مدت 5 وزیر عوض شده است .
در این 22 ماه تمام برنامه های وزیران و سرپرست های آموزش و پرورش ، « شخصی سازی » بوده است .
تا امروز آقای نوری هنوز برای آموزش و پرورش یک « برنامه راهبردی » ارائه نکرده است .
مورد دوم در مورد تجمعات و اعتراضاتی که در « کف خیابان » داشت رخ می داد ما در صحن شورای عالی آموزش و پرورش به آقای وزیر تذکر دادیم .
گفتیم وضعیت از این که هست بدتر می شود .
آیین نامه ی رتبه بندی بدون آن که شورای عالی آموزش و پرورش در آن نقشی داشته باشد ؛ آقای نجار ( سرپرست مرکز برنامهریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش ) این آیین نامه را به صورت کپی پیست تحویل ما داد .
در این آیین نامه ما اصلا دخیل نبودیم ! این آیین نامه تا الان 28 بار ویرایش داشته است .
ما سه نفر جلسه گذاشتیم و گفتیم که این آیین نامه کپی دانشگاه است . تا الان زیر بار نرفته اند و در هیات دولت معطل مانده است .
نوبختی در ابتدای سخنان خود و در برابر پرسش خبرنگار خبرگزاری فارس که از عملکرد این سه نفر پرسش و انتقاد کرد به نشست خود و همکارانش با این خبرگزاری اشاره کرد و فارس را به « خوسانسوری » متهم کرد .
مدیر صدای معلم هم گفت اگر چنین بوده است چرا اعتراض نکردید و الان این مسائل مطرح می شود ؟
پورسلیمان در این نشست عنوان کرد که برخی از دوایر ستادی مانند مرکز برنامهریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش از ترس شان تاکنون با خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش نشست رسانه ای برگزار نکرده اند .
مشروح این نشست در صدای معلم منتشر خواهد شد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« یادگیری مشارکتی یک روش یادگیری نیست بلکه یک روش زندگیست .
یک اصل در میان اصول یادگیری مشارکتی وجود دارد به نام اصل سرنشینان یک کشتی مشترک.
توضیح آن این گونه است: دانش آموزان در جریان یادگیری های مشارکتی به یک باور راستین دست پیدا می کنند که همگی سر نشینان یک کشتی هستند، یا با هم به ساحل نجات می رسند یا همگی با هم غرق می شوند. » ( این جا )
***
در ابتدا لازم می دانم به عنوان یک شهروند ایرانی ، جان باختن تعدادی از هم وطنان را در فاجعه ی « متروپل » آبادان تسلیت بگویم هر چند مانند واقعه پلاسکو که پس از مدتی التهاب و اعتراض به « خاطره ها » پیوست امیدوارم که این واقعه تلنگری باشد بر همه ارکان و اضلاع جامعه که از رخوت بی تفاوتی و اینرسی سکون به درآیند و مطالبه گری آگاهانه و مستمر ، یگانه نقشه راه آنان برای خشکاندن ریشه ی هر گونه انحراف و فساد در این کشور باشد .
پس از وقایعی این چنین ، مطابق روال همیشگی همه نگاه ها و توجهات به پیدا کردن « مقصر » معطوف گردید و این که چه کسی و یا کسانی زمینه ساز این گونه مسائل شده اند .
نوع و نحوه ی خبر رسانی بسیار ناشیانه و غیر حرفه ای در این واقعه موجب شد تا افکار عمومی در مجموع قرائت رسمی حکومت در فاجعه ی متروپل را نپذیرند و این شائبه ی قوی شکل بگیرد که حسین عبدالباقی از ماجرا گریخته است .
از سوی دیگر ، وقوع وقایعی شبیه این در کنار ابر بحران « اعتماد و اقناع » موجب شده تا بخش مهمی از پتانسیل نهفته اعتراض به موضوعات و حاشیه های دیگری کشانده شود . مساله ای که به نظر می رسد هنوز حاکمیت آن را جدی نگرفته و با لجبازی های کودکانه سعی در نادیده گرفتن آن و یا به حاشیه بردنش را دارد .
«حمزه شکیب» سرپرست سازمان نظام مهندسی کل کشور در گفتوگو با خبرگزاری دولتی ایرنا درباره حادثه فروریختن ساختمان متروپل آبادان چنین می گوید : ( این جا )
« بر اساس گزارش مقدماتی و اطلاعات فعلی که نیاز به تکمیل دارد، ساختمان متروپل در سال ۹۶ پروانه ساخت را اخذ کرده است، اما طراحی ساختمان توسط سازمان نظام مهندسی انجام نشده است.
بعد از اینکه دفتر نمایندگی سازمان نظام مهندسی در آبادان متوجه ساخت این برج شد، ورود کرد و پیمانکار مجبور شده تا مهندس ناظر را انتخاب کند.
مهندسان ناظر، فرآیند ساخت را به صورت مرتب کنترل کردهاند و گزارش وضعیت بحرانی پروژه را داده بود؛ حتی در آخرین گزارش خود که مربوط به سال ۱۴۰۱ است، یک بار دیگر گزارش وضعیت بحرانی پروژه به شهرداری داده شد، اما توجهی به گزارش سازمان نظام مهندسی نشد .
سازمان نظاممهندسی وظیفه قانونی و ابزار توقف پروژه را ندارد و فقط میتواند در طول فرآیند ساخت، گزارش تخلفات را به شهرداری ارایه دهد و شهرداری میبایست جلوی ساخت و ساز غیرمجاز را بگیرد.
در تخلفی آشکار ۳ طبقه این برج به صورت اضافه ساخته شده است و بیتوجهی به گزارش مهندسان ناظر این فاجعه را رقم زد.
این حادثه باید درسی باشد که مقررات ملی ساختمان را رعایت کنیم . »
نخستین پرسشی که این جا مطرح می شود آن است که اگر مطابق فرمایشات « سرپرست سازمان نظام مهندسی کل کشور» ، « نهاد شهرداری » به آن وقعی ننهاده است ؛ چرا موضوع رسانه ای نشده و در « حوزه عمومی » مطرح نشده است ؟
آیا هشدارها و یا اخطارهای مورد مدعا در قالب یک مکاتبه ساده اداری در چنین موضوعاتی کفایت می کند و یا این که انجام کاری در حد یک « رفع تکلیف » به شمار می آید ؟ بدون تردید ، فاجعه هایی مانند « پلاسکو » ، « متروپل » آخرین آن نخواهد بود و تا زمانی که « قانون » فصل الخطاب نباشد و کنش گری و مطالبه گری آگاهانه و مسئولانه در راستای اجرای قانون و حقوق شهروندی به صورت یک نرم و فرهنگ در نیاید می باید منتظر متروپل هایی سهمگین تر و فاجعه بارتر از این باشیم .
اگر شرح وظایف قانونی این سازمان متناسب با ماموریت های آن نیست و ضمانت اجرایی ندارد ؛ چرا اعضای این سازمان و مسئولان آن در این مدت اراده و اهتمام لازم و کافی برای اصلاح این قانون نداشته اند ؟ قانونی که در سال 1374 مصوب شده و نزدیک به سه دهه از ابلاغ و اجرای آن می گذرد ؟
این وضعیت در مورد سایر نظام های صنفی هم ساری و جاری است و این که این گونه سازمان ها باید اختیارات متناسب با مسئولیت های تعریف شده داشته باشند در غیر این صورت حضور و یا وجود چنین نهادهایی از حیز انتفاع ساقط است .
تاکید صدای معلم بر تشکیل « سازمان نظام معلمی » هم با رویکرد استقلال حرفه ای و شان تصمیم گیری در مورد احراز صلاحیت های حرفه ای و شغلی معلمان دقیقا متناظر با چنین چالش ها و آینده نگری ها است .
و اما وظیفه و فلسفه « شورای شهر » در این میان چه بوده است ؟
آیا اعضای این شورا به این مسائل آگاه بوده و نسبت به آن حساس و مسئول و پی گیر بوده اند ؟
اگر شهرداری به وظایف قانونی خود عمل نکرده و مرتکب ارتشا و تبانی و... شده چرا مورد پرسش و استیضاح شورای شهر قرار نگرفته است ؟
در کنار این مسائل ، وظیفه نهادهایی مانند بازرسی ، حراست و... چیست ؟ این پرسشی است که همیشه باید مد نظر همگان قرار گیرد .
خبرنگاری در دی ماه ۱۳۹۹ هشدار داده بود ساختمان متروپل آبادان به افتتاح نمیرسد و میریزد .
پرسش اساسی این است که چرا نخست رسانه های محلی و استانی به این هشدار توجهی نکرده و از کنار آن گذشته اند و اکنون که فاجعه در مقیاس ملی مطرح شده سعی می کنند اکنون به هر قیمتی از قافله عقب نمانند و خود را هم سو با افکار عمومی ملتهب نشان دهند ؟
شبیه این برای من هم بسیار اتفاق افتاده است که آخرین آن به شکایت یک روحانی بنابی از صدای معلم باز می گردد . ( این جا )
«صدای معلم » در گزارش های متعدد خود به ایمن نبودن مدارس اشاره کرد و حتا مساله را نزد امام جمعه و فرماندار این شهر مطرح کرد . ( این جا ) و ( این جا )
حتا شکایتی را نزد اداره کل ارزیابی و رسیدگی به شکایات وزارت آموزش و پرورش ثبت کرد . پرسش اساسی این است که چرا نخست رسانه های محلی و استانی به این هشدار توجهی نکرده و از کنار آن گذشته اند و اکنون که فاجعه در مقیاس ملی مطرح شده سعی می کنند اکنون به هر قیمتی از قافله عقب نمانند و خود را هم سو با افکار عمومی ملتهب نشان دهند ؟
چرا محمد بطحایی وزیر وقت آموزش و پرورش به نامه جمعی از شهروندان، بازاریان، فرهنگیان و اولیاء دانش آموزان شهرستان بناب با عنوان « خواهان شفاف سازی و پاسخ گویی در مورد نحوه واگذاری امکانات بخش دولتی به بعضی اشخاص و میزان استاندارد و ایمن بودن این اماکن هستیم ؛ به برخوردهای قهری با معلمان و رسانه های منتقد پایان دهید ! » بی اعتنایی کرد ؟ ( این جا )
پی گیری های صدای معلم نه تنها تاثیری نداشت بلکه مدیر صدای معلم توسط همین قوه قضاییه و قضات آن پس از 4 سال رفت و آمد محکوم شد . ( این جا )
و تاسف آور تر این که جز صدای معلم هیچ رسانه ی رسمی دیگری به آن نپرداخت و همین رسانه دولتی ایرنا ( جمهوری اسلامی ) که در ابتدا به آن پرداخته شد پس از محکومیت من چنین تیتر زد : ( این جا )
« پایگاه خبری «صدای معلم» مجرم شناخته شد »
( در مجوز این رسانه و صفحه اصلی آن ذکر شده است : پایگاه خبری تحلیلی صدای معلم اما ایرنا فقط به خبری آن توجه کرده است )
بدون تردید و به طور حتم در چنین بحران هایی ، همه افراد و نهادهایی که در جریان مساله قرار گرفته و از آن آگاه می شوند مسئول هستند . این حتا شامل افراد عادی و شهروندان هم می شود .
بدون تردید ، فاجعه هایی مانند « پلاسکو » ، « متروپل » آخرین آن نخواهد بود و تا زمانی که « قانون » فصل الخطاب نباشد و کنش گری و مطالبه گری آگاهانه و مسئولانه در راستای اجرای قانون و حقوق شهروندی به صورت یک نرم و فرهنگ در نیاید می باید منتظر متروپل هایی سهمگین تر و فاجعه بارتر از این باشیم .