بیانیه مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در محکومیت عمل ناپسند شیطانی و تحریکآمیز نشریه «شارلی ابدو»
بسمالله الرحمن الرحیم
«و ما أرسلناک إلا رحمة للعالمین»/ سوره انبیاء، آیه 107
در ماه ولادت دو پیامبر از تبار ابراهیم خلیل و دو منادی آزادی و آزادگی حضرت عیسی مسیح علیهالسلام و حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلمحوادث تروریستی اخیر در کشور فرانسه و در محل دفتر نشریه «شارلی ابدو» و پس از آن، توهین مجدد این نشریه به ساحت مبارک و نورانی پیامبر رحمت و مهربانی، نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص)، یک بار دیگر اذهان عمومی ملتهای آزاده جهان به ویژه مسلمانان را به آنچه در معادلات سیاسی جهان میگذرد، معطوف و متوجه کرد.
تفرقه جویان جهانی با ایجاد تفرقه و از بین بردن تواناییهای ملل مسلمان و از همه مهمتر بهانه جویی برای دخالت در منطقه تاکنون از هیچ کوششی دریغ نکرده است، اکنون که ویروس خطرناک تروریسم آنان را سخت تهدید میکند، به جای اینکه از گذشته سیاه خود پند بگیرند، رویه خلاف دیگری را در پیش گرفتهاند که قطعاً بار دیگر آنان را با عواقب دشواری روبرو خواهد ساخت. اینک که عوارض ویروس خطرناک تروریسم به اروپا نیز سرایت کرده، سردمداران استکبار حاضر به پذیرش مسئولیت جرثومههای تروریستی دست پرورده خود نیستند و در حرکتی مزورانه، تروریسم را به عموم مسلمانان نسبت داده و گروههای تکفیری را به عنوان نماد بیش از یک میلیارد مسلمان معرفی میکنند و با این کار خود قصد دارند هم حامیان غربی تروریسم و هم مزدوران آنها را از زیر علامت سوال خارج کرده و در مقابلاسلام هراسی و اسلام ستیزی را همچنان در دستور کار خود قرار دهند.
بار دیگر دسیسه چینان طراحی دسیسهای دیگر را کلید زدند و این بار با انتشار کاریکاتورهای موهن در نشریهی مزدور نسبت به ساحت مقدس نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم توهین روا داشتند و با این کار شیطانی خود نهتنها قلوب مسلمین جهان که وجدان بشریت موحد و صلحطلب در سراسر گیتی را به درد آوردند برای همه آزاداندیشان به ویژه صاحبان فکر و قلم در جمهوری اسلامی ایران، این یک اصل مسلم است که توهین به همه ادیان توحیدی محکوم و مطرود بوده و نتیجهای جز افزایش تنش و افراطگرایی در لایههای مختلف و اشکال گوناگون ندارد. اسلام، دین مهربانی، تعقل و تفکر است که در کتاب آسمانی خود، پیروانش را به «جدال أحسن» با پیروان دیگر ایدهها دعوت میکند و بدیهی است که آنچه امروز در جهان، از بخشهای اشغال شده عراق و سوریه تا دفتر نشریه شارلی ابدو میگذرد و خون انسانها را به زمین میریزد، نه تنها هیچ ارتباطی با دین رحمانی اسلام ندارد که از سوی مسلمانان اعم از شیعه و سنی محکوم بوده و در این میان، تنها دستپروردگان تشیع انگلیسی و تسنن آمریکایی هستند که بر طبل تداوم این اتفاقات میکوبند.
در ادامهی محکومیتهای جهانی این عمل ناپسند شیطانی مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ضمن ابراز تأسف از حوادث تروریستی روی داده در همه نقاط جهان از جمله پاریس، اقدام مزورانه و تحریکآمیز نشریه «شارلی ابدو» در توهین مجدد به ساحت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) را محکوم کرده و از عموم فرهنگیان، اندیشمندان و دانشگاهیان در ایران، جهان اسلام و گستره گیتی میخواهند تا با هوشیاری و زمانشناسی، نسبت به محکومیت این اقدامات و تبیین دقیق پشت صحنه آنها اقدام کرده و خطر گسترش افراطگرایی را در پهنه گیتی به سهم خود کاهش دهند
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی
30 / 10 / 93
کم تحرکی دانش آموزان ایرانی و فعالیت های بدنی پایین آنها، وارد مرحله تازهای شده است و کارشناسان تاکید میکنند که با بحرانی شدن فعالیت های کم بدنی، در یک دهه آینده دانش آموزان دچار مشکلات جدی تندرستی و سلامتی میشوند. سبک زندگی آپارتمان نشینی و کم اهمیت شمردن فعالیتهای بدنی مناسب در فضای مدارس، سبب شده امروز عمده دانش آموزان ایرانی با مشکلاتی نظیر چاقي و بیماری های ناشی از آن تهدید شوند. اضافه وزن در هر رده سنی مشکلاتی را ایجاد میکند که البته برخی در بین همه مشترک است و برخی بیشتر گروه خاصی را درگیر میکند.
دانشآموزان و خطر اضافه وزن
نسل کنونی جامعه ایرانی، نسلی نشسته و دارای فقر حرکتی ناشی از فرو رفتن در چمبره اینترنت، آپارتمان نشینی و زندگی ماشینی است.چاقی مفرط ناشی از یک جا نشینی بیماریهای خانمان سوزی مانند دیابت ، قلب وعروق ، نقرس، پوکی استخوان و آرتروز را به همراه دارد و همه این عوارض نتیجه دور شدن انسان از زندگی طبیعی است.
هر قدرکم تحرک باشیم، دچار فقر حرکتی میشویم و اندامهاي حیاتی بدن کارایی خود را از دست میدهند.متاسفانه مهارت روزمره زندگی مثل نشاط و شادابی ازیاد رفته است و اگر بخواهیم چرخ پیشرفت کشور را حرکت دهیم باید ابتدا شهروندان سالم داشته باشیم ، درغیر این صورت آسیب زیادی خواهیم دید.در این میان ، دانش آموزان در معرض خطرات بیشتر ناشی از چاقی هستند و مطالعات در این زمینه هم موید این نکته است. چنانچه رئیس اداره سلامت نوجوانان، جوانان و مدارس وزارت بهداشت میگوید: چاقی، کم تحرکی و استفاده از فست فودها بیشترین خطراتی است که دانش آموزان ایرانی را تهدید میکند. اردلان با بیان اینکه وزارت بهداشت از سال 73 در اجرای این طرح با آموزش و پرورش همکاری میکند، میافزاید: در ابتدای طرح تنها سنجش بینایی و شنوایی مد نظر بود ولی امروز با تلاش هر دو وزارتخانه اندازه گیری قد و وزن، رسم نمودارهای رشد و آمادگی تحصیلی نیز در این سنجش قرار گرفته است. بررسیها نشان داده 5 / 13 درصد از دانش آموزان در صدک بالای 85 تا 95 درصد در معرض چاقی قرار گرفته اند، 5 / 3 درصد در صدک 95درصد مبتلا به چاقی هستند، 5 درصد آنها از نظر وزن، قد و سن مشکل داشته و 75 درصد هیچ مشکل جسمانی نداشته اند.وی دانش آموزانی را که مشکوک به اوتیسم تشخیص داده شدهاند در کل کشور نیم تا یک درصد خوانده و میگوید: اوتیسم یک نوع اختلال رفتاری است که دانش آموز را منزوی کرده و وی را در ارتباطاتش دچار مشکل میکند.
عوارضی که بی توجهی به اضافه وزن عامل آن است
یکی از عوارض چاقی و اضافه وزن در نوجوانان بلوغ زودرس در آنهاست و رشد قدی را محدود میکند. برای داشتن وضعیت مناسب هورمونی یکی ازعوامل مهم وزن مناسب است زیرا وزن اضافی بلوغ زودرس را به دنبال خواهد داشت و رشد قدی را محدود خواهد کرد. برای رسیدن به قد مطلوب باید وزن کودکان را در محدوده طبیعی حفظ کرد. از طرفی ترشح هورمون رشد که تأثیر مهمی در رشد مطلوب دارد، کاملاً تحت تأثیر تغذیه فرد است.
از سویی اضافه وزن، استخوان نوجوانان را ضعیف میکند. پزشکان هشدار دادند، نوجوانانی که اضافه وزن دارند علاوه بر این که میزبان بسیاری از مشکلات بهداشتی و سلامتی خواهند بود، دچار ضعف استخوانی نیز میشوند.کاهش توده استخوانی شاخصی از ضعف استخوان هاست، چربی کل بدن موجب تحلیل استخوانی نمی شود اما آن چه روی استخوان ها تاثیر منفی دارد چربی ای است که دور شکم تجمع میکند و عامل اصلی بروز دیابت و بیماری های قلبی است.
طبق گفته محققان ، کودکان و نوجوانان چاق نسبت به هم سن و سالان خود که وزن کم تری دارند دیرتر به رختخواب رفته و کم تر از آنها نیز میخوابند.مطالعات دیگر نیز حاکی از آن است که به طور متوسط دختران به خاطر زودتر خوابیدن، ساعات بیشتری نسبت به پسران میخوابند.
در واقع با بالا رفتن سن در نوجوانان، میزان ساعات خواب در آنها کاهش مییابد و نوجوانان با وزن کمتر نسبت به نوجوانانی با وزن طبیعی، به مراتب زودتر به رختخواب میروند.
فنون کاهش وزن در دانش آموزان
به دلیل افزایش روزافزون چاقی و اضافه وزن در کودکان و نوجوانان لازم است راه هایی برای اتخاذ عادات غذایی سالم در آنها پیدا کنیم. نوجوانان چاق باید علاوه بر تحمل وزن اضافه، دست انداخته شدن، جدایی از جمع، الفاظ زشت و عذاب روحی را نیز تحمل کنند. کیفیت زندگی کودکان دارای اضافه وزن مانند کودکان مبتلا به بیماری های مزمن مثل سرطان است. آنها در معرض افسردگی، تصور جسمانی نادرست و جدایی از اجتماع قرار دارند؛ همچنین به آنها به چشم افراد تنبل و بدون جذابیت نگاه میشود.
باید دقت داشت که کودکان و نوجوانان به تنهایی نمیتوانند از پس اضافه وزن خود برآیند. آنها به حمایت والدین خود برای ایجاد یک محیط سالم در خانه نیاز دارند و لازم است از عادات درست آنها الگو بگیرند. اگر والدین هم اضافه وزن داشته و در کاهش آن موفق باشند احتمال بیشتری وجود دارد که آنها هم در کاهش وزن موفق شوند.کارشناسان توصیه میکنند که با فرزندتان درباره مزایا و معایب اضافه وزن صحبت و از مثال هایی استفاده کنید که آنها بتوانند رابطه شان را با موضوع پیدا كنند. به عنوان نمونه راجع به تأثیر اضافه وزن بر کلاس ورزشیاش با او صحبت کنید نه تندرستی اش؛ زیرا زمان حال برای آنها مهم تر است.اگر میخواهید فرزندان تان ورزش کنند باید خودتان هم قدم در این مسیر بگذارید.همچنین باید زمان تماشای تلویزیون و کار با کامپیوتر را محدود کنید.
تحقیقات نشان داده اند که کودکانی که زمان زیادی را جلوی تلویزیون یا کامپیوتر مینشینند، کم تحرکاند و بدتر از آن اینکه بدون آنکه متوجه باشند شروع به خوردن میکنند.روزنامه قانون
خاتون جان باد پر هستم . 27 سال سابقه کار دارم و از ابتدا در این منطقه بوده ام .از سال 1381 تا 1385 بر خلاف میل خودم به یک کانتینر برای تدریس فرستاده شدم .نام این مدرسه شهید عارف نسب بود . آن مدرسه را بعدها آموزش و پرورش ساخت و به شهرداری اجاره داد .دانش آموزان آن جا پراکنده شده و هر کدام به جایی رفتند .
وزیر وقت آقای علی احمدی و آقای یزدانی به کلاس من آمدند . من حتی فیلم آن را هم دارم .آن ها به کلاس من آمدند و من هم روی تخته سیاه نوشتم :
" با تشکر از آقای علی احمدی و آقای یزدانی ."
مدرسه شهید میلانی هستم .البته الان هم مدرسه ام دور است و روزی 15 هزار تومان کرایه آمد و شد می دهم .
سال 81 به خاطر فعالیت های صنفی مرا به این مدرسه فرستادند و به مدت 5 سال در این مدرسه بودم .
در سال 85 دراین مدرسه آتش سوزی شد .البته من با آن مدرسه انس گرفته بودم اما چون آموزش و پرورش می خواست آن را بسازد از آن مدرسه بیرون آمدم .
در آتش سوزی که رخ داد من بخاری نفتی را با دستم بلند کرده و بیرون انداختم ...
در این آتش سوزی دچار جراحت و صدمه شده و پس ازگذشت چند سال هنوز هم دست هایم خوب نشده است و به دکتر مراجعه می کنم .
هنوز هم دست هایم درد می کند و آن ها حس ندارند .
متاسفانه از مسئولان آموزش و پرورش وقت کسی مراجعه نکرد و فقط " در شهر " به مدرسه من آمد .
گزارشی تهیه کرده و رفتند .البته همه چیز در آتش سوخت ...
بهترین خاطره من با دانش آموزانم این بود که من به جاهای مختلف می رفتم و با پول خودم برای دانش آموزانم وسایل تهیه می کردم . وقتی هدایا را می آوردم ، بچه ها خیلی خوشحال می شدند .این ها بهترین لحظات عمر من بودند ...
البته دانش آموزان من جزء اقشار محروم بودند و از شهرستان های دور آمده بودند .خانواده های آن ها پر جمعیت و خیلی فقیر بودند .
بخاری نفتی کلاس من سوراخ بود .نفت نشت کرده بود و یک دفعه کل کلاس آتش گرفت اما خوشبختانه به هیچ دانش آموزی آسیب نرسید .
این 5 سالی که من درتبعید بودم این مدرسه فاقد هر گونه امکانات مانند سرویس بهداشتی بود .
متاسفانه هیچ یک از مسئولان به این مدرسه توجهی نمی کردند .5 تا معلم بودیم .کل دانش آموزان ما 80 نفر بودند .فقط آب سرد داشتیم .من در آن جا خیلی سختی کشیدم .به خاطر کمبودها ، بعضی وقت ها گریه می کردم ...
خیلی ها جاها رفتم اما کسی توجهی نمی کرد و من خیلی زحمت کشیدم .
من از سخن معلم تشکر و قدردانی می کنم .واقعا از زمانی که سخن معلم در جامعه فرهنگیان ایران طلوع کرده است خیلی خوشحال هستم .
سخن معلم دردهای معلمان را منعکس می کند .هر وقت این سایت را می بینم ، قوت قلبی برای من است .حتی به دانش آموزانم گفته ام که این سایت را حتما ببینند .
موقعی که می خواستم خداحافظی کنم به بچه هایم گفتم در دفترشان این جمله را بنویسند :
" ما در کانتینر درس خواندیم "
آنچه از لحاظ اداري و ساختارهاي تشكيلاتي از كلمه بازنشسته برداشت ميشود، انقضاي دوره كاري پس از حدود ٣٠ سال تلاش و انجام فعاليتهاي شغلي است كه افراد شاغل، پس از اتمام دوره مشخص شغلي آن را تجربه ميكنند. با اعمال اين تغيير وضعيت اداري، فرد شاغل ضمن دريافت حقوق و مزاياي مصوب در قانون هر جامعه از انجام فعاليتهاي شغلي معاف شده و سالهاي عمر خود را به پشتوانه حقوق دوره بازنشستگي سپري ميكند. اما آنچه اين كلمه در اذهان افرادي تداعي ميكند معادل از كار افتادگي و به پايان رسيدن سالهاي توانمندي و كار موثر است كه همراه بالاتر رفتن سن ممكن است به كاهش كارآمدي در سازمان تبديل شود.
نكته مغفول مانده كه غفلت از آن موجب از دست رفتن سرمايههاي بسيار گزاف نهتنها معنوي كه مادي سازمانهاي فراواني شده نقش دانش به عنوان يك ثروت عظيم در هر سازمان است.
هر روز كه ميگذرد نقش دانش در عرصه موفقيت و رقابت سازمانها بيش از پيش آشكار ميشود. اين دانش در سازمانها به دو صورت مستند شده در متنها، كتابها، نقشهها و به هر شكل ديگر يا دانش مخفي در اذهان انسانها وجود دارد كه به دليل در دسترس نبودنش بايد استخراج شود تا حفظ دانش در سازمانها به عنوان يك سرمايه ارزشمند تضمين شود. اين امر امروزه به صورت كاملا تخصصي و علمي بر مبناي روشهاي فناورانه و علوم مبتني بر فناوري اطلاعات، در حال بسط و گسترش است و مقالات علمي و پژوهشي متعدد در اين زمينه به سرعت در حال انتشار است.
با چنين رويكردي در سازمانهاي به روز دنيا، ٣٠ سال فعاليت شغلي در سيستمهاي دانشمحور معادل كسب دانش و مهارت شغلي به مدت ٣٠ سال در افراد است كه آنها را تبديل به ذخيره ارزشمند دانشي در سازمان خود ميكند. اين دانش مخفي در ذهن فرد مجرب معادل هزينههاي انجام شده در سازمان براي رسيدن به تجربيات موثر اوست كه اين منبع دانشي براي سازمان مربوطه در اختيار دارد.
به عبارت ديگر مجموعه پرداختهاي حقوق و مزاياي دوره خدمت شاغل منتهي به ايجاد دانش و مهارتي ميشود كه در ذهن او ميماند و با خارج شدن اين نيروهاي مجرب، سازمانها قسمتي از سرمايه معنوي و مخفي خود را از دست ميدهند. به همين دليل يافتن روشها و مدلهايي براي ايجاد بسترهاي تكنولوژيك حفظ ذخيرههاي دانشي افراد از مهمترين تلاشهاي سازمانهاي پيشرو در قرن حاضر است.
امروزه به بازنشستگان به عنوان بانك اطلاعاتي و تجربي نگريسته ميشوند كه به پشتوانه آن سيستم مورد ارزيابي قرار ميگيرد و اصلاح و تغيير در راستاي منافع سازمان و افراد صورت ميگيرد. معلمان بازنشسته بهترين و معتبرترين منابع و مراجع ارزيابي سيستم آموزش وپرورش هستند بنابراين بايد تدابيري انديشيده شود تا اين امكان فراهم شود اين سرمايه ارزشمند در خدمت پالايش سيستم قرارگيرد.
معلمان بازنشسته زيادي وجود دارند كه صاحب نظر، كارشناس، مولف و محقق هستند و حاضرند در خدمت نظام آموزشي باشند اما هيچ مكانيزمي براي بهكارگيري آنها وجود ندارد.
*دکترین سخن معلم " گفت و گو " و " تفکر انتقادی " است .
یادداشت زیر پاسخ جناب آقای « حسین پناهی » به یکی از مخاطبان سخن معلم است . امید که همه دوستان و همکاران با ارائه نظرات ، فرهنگ گفت و گو و توجه به سخن مخالف را نهادینه نمایند .
به نام خدای حق
پاسخی به «گفتمان باید مسیری دیگر می داشت»
متن نوشته شما را که مطالعه کردم ؛ این واقعیت در ذهنم خطور کرد که ایرادی بر شما نیست ، این افکار سرچشمه از تفکر نادرست مسئولین اجرایی و فرهنگی جامعه است که تنها امر بی اهمیت برایشان آموزش و پرورش بوده و فقط در سخنرانی ها به آن اهمیت می دهند و شعار هایی که خود را با آن روشنفکر و دلسوز بنمایند. اما به جهت روشن شدن شما و خوانندگان دیگر و به امید تغییر نگرش اشتباه به مسئله مهم آموزش و پرورش نکاتی را ذکر می کنم. نه از نگاه یک معلم بلکه از نگاه یک ولی دانش آموز و شهروند عادی که مطالبه ای به حق و درست و بر طبق قانون اساسی این کشور به نام آموزش و پرورش رایگان دارم.
اگر در تحریم هستیم و منابع کشور محدود است چرا از هزینه های غیر ضرور کم نمی شود ؛ چرا از سمینارهای بی خاصیت که در آن سخنرانی های به اعتراف خودشان تکراری و بی اثراست، کم نمی شود؟
آیا باید در موقع صرفه جویی از محل تربیت نسل آینده هزینه کرد؟ آیا نمی توان از سفر های پر تعداد خارجی که صدای برخی مسئولان را هم در آورده کاست؟ پاداش های چند صد میلیونی و حقوق های چند ده میلیونی از خاطرتان رفته یا آن را به حق می دانید؟
اگر بناست داناترین فرد در خانواده دولت، یاور او در زمان بحران باشد، نباید در زمان فراغ هم همین محجوب که همیشه تحمل کرده مورد توجه آن پدر بی انصاف قرار گیرد؟ الان در تحریم و نبود پول به سختی افتاده ایم ، آن زمان که پول نفت مان به اندازه کل تاریخ فروش نفت بود چه کسی به فکر آموزش و پرورش افتاد؟
نه حقوق معلم که وضعیت مدارس هم جزء اولویت ها نبود. ما معلمان با این حقوق زندگی کرده ایم و گلیم خود از آب به در ، الان که بناست صرفه جویی شود دیگر ارگان ها هم صرفه جویی می کنند؟ یا به بهانه های مختلف پرداخت ها را افزایش داده اند و برای فرار از مالیات آن هم ترفند ها که به کار نبرده اند !
روزنامه که هیچ اخبار تلوزیون ملی را دنبال می کنید ؟ واقعیات را می بینید یا هر آنچه به دلخواه شماست، می شنوید؟ کارکرد معلم از نظر شما چیست؟ فقط زمانی که نظرش با شما موافق بود و در جبهه شهید می شد و از مال و جانش می گذشت تا دانش آموزانش هم به او اقتدا کنند، او را تایید می کردید ؛ الان هم که تبعیض را می بیند و بی تفاوتی مسئولین به تربیت و آموزش نسل فردا و اعتراض می کند را چون با نظر شما مطابق نیست رد می کنید. این داستان ها برای شما تمام شده و از آن استفاده ابزاری می کند برای معلمان هنوز هم ادامه دارد و باز هم معلم در حال دادن درس هایی به جامعه است که شما نمی توانید درک کنید. همیشه گذشتن از جان و مال درس دادن نیست زمانی هم ساختن و نجات جان درس دادن است. اکنون دشمن در صحنه فرهنگ نه با گلوله که با سیاست و اقتصاد به جنگ آمده و در برابر این تهاجم که آینده سازان را نشانه رفته راهی جز توجه به تربیت و آموزش درست آنان در زمینه های مختلف نیست . حتما شنیده ای که استعمار انگلیس سیاستش را برای 50 سال برنامه ریزی می کند ، 50 سال آینده این نسلی که الان با این شرایط بد آموزش می بیند در برابر او چه هنری آموخته که نشان دهد؟
از دولت مردان و مشکلات آنان گفتید ؛آیا تا کنون در هیچ زمانی اولویت دولت حل مشکلات آموزش و پرورش کشور به صورت ریشه ای و بنیادین بوده است، چه آن زمان که از پول نفت سرمست بودند و چه الان که از نبود رونق آن کلافه ؟ آیا به فکر نسل آینده و خودکفایی این مملکت هستند یا به فکر هم گروهی های خود در انتخابات 1 سال و 2 سال و 3 سال دیگر ؟ چه زمانی باید به فکر آینده این مملکت بود؟ آیا این آموزش و پرورش خسته چه از لحاظ سخت افزاری چه از لحاظ نرم افزاری و نیروی انسانی می تواند آینده ساز تربیت کند؟ من نه به عنوان معلم بلکه به عنوان یک شهروند غیر معلم می پرسم آیا دولت وظیفه اش را در قبال آموزش و پرورش انجام داد؟
آیا با این همه تاکیدات رهبری بر آموزش و پرورش و نقش فرهنگ در جامعه جز استفاده از نام ایشان در ارایه طرح های غیر کارشناسی کاری انجام شد؟ تحول بنیادین مورد نظر ایشان به کجا انجامید؟ در پیچ و خم سیاست گم شد؟
آری این دردی که کسی گوشی برای شنیدن شکوائیه ای از آن را ندارد چه از معلمان چه از بالاترین مقام کشور !
و اما درمورد ساعات کاری ؛ ندانستن یک موضوع عیب نیست ،نپرسیدن آن عیب است ؛ خوب بود قبل از نوشتن به ساعت آموزشی هم توجه می کردید که معادل چه زمان کار غیر آموزشی است و تحقیقی می کردید در دیگر کشورها به خصوص آنانی که هدف رسیدن به صنعت و شکوفایی آنان است. بدانید که هر ساعت حضور در کلاس درس نیازمند ساعاتی تحقیق و مطالعه و انجام آزمایشات و کارهای جنبی دیگر قبل از آن و تصحیح اوراق و پاسخ به اولیاء و ...است. بعد از آن هم پس یک روز سر و کله زدن با بچه های پر جنب و جوش چقدر باید وقت صرف کرد تا آرامش اعصاب و روان به دست آید؟ و سر جمع اینها ساعت کار معلمان ایران را زیاد هم کرده است .
ساعت کار آموزشی در جهان استاندارد هایی دارد که بهتر است درمورد آن تحقیق کنید. از طرفی کارمندان عزیز اگر به هر دلیلی روزی در محل کار خود نباشند کار آن روز را جبران نخواهند کرد و درصورت نیاز به حضور بیشتر در محل کار اضافه دریافتی خواهند داشت اما در مدارس به هر دلیلی که حضور نداشته باشی حتی بیماری باید جبران آن را در روز های بعد در برنامه ات بگنجانی. دیگر کارمندان در منزل دغدغه کار ندارند آیا معلم هم باید چنین باشد؟
جای تاسف است که قلم فرسایی شما در مقایسه جاهلانه زمان کار معلمان با دیگر اقشار با روشی مردم فریبانه سعی در زیاده خواه معرفی کردن معلمان دارد؟
در پایان امیدوارم مردم و مهمتر مسئولان اشتباه شما را در نگاه به آموزش و پرورش تکرار نکنند و این چنین به بیراهه نروند که عاقبتی خوش برای این کشور در پس آن متصور نخواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه مدرسه – اعتماد – | موهايشان را در آسياب سپيد نكردهاند بلكه پاي تخته و در كلاس درس با قامتي استوار ٣٠ سال در ارتباط با دنياي كودكي و نوجواني عمرشان به حرفه معلمي سپري شده است، پاي سخنان معلمان بازنشسته كه مينشيني حرفهاي ناگفته فراواني را ميشنوي، وقتي سخن به درددل ميانجامد طاقت نميآوري پاي سخنان پر از درد كساني بنشيني كه عمري را براي تربيت فرزندان اين مرز و بوم گذراندهاند.هر كدام كوهي از تجربه هستند و از نظام آموزشي كشور كلي حرف براي گرفتن دارند. اكثر آنان حالا يا بيكارند يا به كارهاي غيرمرتبط با حرفه معلمي ميپردازند. تعدادي كه از دريچه مادي به زندگي مينگرند ميگويند عمرمان در آموزش و پرورش تلف شد، فلاني ديپلم هم ندارد رفته در كار ساخت و ساز يك سال به اندازه ٣٠ سال معلمي من درآورده است. يكي از دوست دوران مدرسه خود نام ميبرد و ميگويد: شاگرد تنبل كلاس بود اما نميدانم چه كرده كه حالا براي خود دم و دستگاهي دارد و نميشود ثروتش را حساب كرد.اما اكثر آنان از اينكه عمرشان را در راه تعليم و تربيت سپري كردهاند خشنودند و ميگويند: دنيا كه ارزشي ندارد اگر حداقلهاي زندگي تامين باشد هيچ شغلي بهتر از معلمي نيست، با جديت ميگويند كه اگر دوباره به جواني برگرديم همين شغل را انتخاب ميكنيم نميدانيد چقدر لذتبخش است نگاه شاگردي كه قدرشناسانه تو را در موفقيت خود سهيم ميداند حتي اگر از دستت كتك هم خورده باشد باز لبخندي مهربانانه ميزند و ميگويد كه آقا معلم اي كاش بيشتر بر من سخت ميگرفتي تا بيشتر ميخواندم و پيشرفت بيشتري به دست ميآوردم,٧٥٠ هزار معلم بازنشسته در حالي دوران بازنشستگي خود را سپري ميكنند كه با مسايل و مشكلات فراواني دست و پنجه نرم ميكنند زيبنده جامعه نيست كه معلمانش در دوره بازنشستگي احساس حقارت كنند و نشانه خوبي براي يك كشور نيست اگر معلمش پس از ٣٠ سال خدمت احساس كرامت و ارزشمندي نكند.جامعه معلمان به طور عام و به ويژه معلمان بازنشسته به عنوان گروه مرجع سرمايه معنوي و اجتماعي كشورند، از حال و هوا و روزگار معلمان يك جامعه ميتوان ساير ابعاد آن جامعه را هم تصور كرد. وقتي پويايي و نشاط وبالندگي و اميدواري در اين قشر وجود داشته باشد ميتوان حدس زد جامعه بر مدار درستي قرار دارد و بزرگترين منبع و سرمايه يعني نيروي انساني رو به تعالي و رشد و شكوفايي دارد و برعكس معلماني خسته، فرسوده و نااميد نشانه تاسفباري از امروز براي فرداي تاسفبارتر است.
در اين گزارش به تحليل ابعاد بازنشستگي معلمان پرداختيم تا مسوولان و دستاندركاران را از يكسو و جامعه معلمان به ويژه بازنشستگان را از سوي ديگر متوجه اين مهم كنيم تا چارهيي اساسي انديشيده شود و از سرمايههاي ديروز براي امروز و فردا استفاده شايسته به عمل آيد و با توجه شايسته،كرامت معلمي تامين شود.
رويكرد صحيح به بازنشستگي
در كشور ما سن بازنشستگي نسبت به اكثر كشورها پايينتر است. به عبارتي بازنشستگان ما جوانتر از بازنشستگان ساير كشورها هستند و با توجه به اينكه استخدام در آموزش و پرورش در سنين پايينتري صورت ميگيرد و معلمان، جوانتر از ساير كاركنان بازنشسته ميشوند لذا سن بازنشستگي به معناي از كارافتادگي و كهولت و پيري نيست. از طرفي نوع كار معلمان از جنس كاركنان لشكري يا كارگري نيست كه در صورت ضعف جسمي امكان كار و فعاليت وجود نداشته باشد. يك معلم بازنشسته داراي تجربه و دانش حرفهيي است كه در واقع يك منبع و مرجع ارزش مند و معتبر در حوزه تعليم و تربيت است و اگر اين رويكرد كه بازنشستگي پايان كار و نقشآفريني يك معلم است تغيير كند و پذيرفته شود كه معلمان پس از بازنشستگي ميتوانند مشاوران موثر و محققان ارزشمندي در اين حوزه باشند بسياري از مسايل آموزش و پرورش به كمك آنان حل و فصل ميشود.
پيوند معلمان بازنشسته با معلمان شاغل
بيترديد گسست تجربه از دانش به سيكل تكرار اشتباهات منجر ميشود. بريدن معلمان پس از بازنشستگي از نظام آموزشي در واقع دفن كردن يك عمر تجربه و به دور ريختن يك سرمايه بزرگ و ارزشمند است در صورتي كه اگر معلمان بازنشسته با مكانيزمي امكان ارتباط و تعامل با معلمان شاغل را داشته باشند و پيوندي را ميان تجربه معلمي خود و دانش جوانان برقرار كنند ميتوانند به درستي آسيبهاي سيستم آموزش و پرورش را شناسايي كنند و با اتخاذ شيوههاي نوين در ابعاد مختلف تحولي اساسي را رقم بزنند. متاسفانه شرايط حرفه معلمي در كشور ما آن قدر نامناسب است كه انگيزه زيادي براي ورود به اين شغل وجود ندارد و پس از ورود هم سياستهاي مديريتي مبني بر حفظ و ارتقاي منابع انساني آن قدر ضعيف و نادرست است كه روز به روز از انگيزه و توان معلمان كاسته ميشود و به همين دليل است كه هنگام خروج از اين سيستم انگيزهيي براي ماندن يا ارتباط با آن در بازنشستگان هم وجود ندارد.در واقع بايد گفت اين سير فرسايشي و سيكل باطل، حلقه پيوند شاغلان و بازنشستگان را بريده است و اگر بخواهيم اين چرخه معيوب را اصلاح كنيم و به آن پايان دهيم بايد از ورودي اين فرآيند آغاز كنيم و با فراهم كردن شرايط مادي و معنوي جذاب براي حرفه معلمي امكان جذب افراد مستعد و علاقهمندان را فراهم ساخته تا با تزريق منابع غني نيروي انساني حرفه معلمي در مسير واقعي خود قرار گيرد و نظام آموزش و پرورش در سايه آن با نشاط و پويا شود.
چه راهكاري بهتر از پيوند تجربه بازنشستگان و دانش و انرژي معلمان جوان ميتواند بهبودبخش نظام آموزشي ما باشد. اگر در هر مدرسه يك بازنشسته به عنوان مشاور در كنار مدير و معلمان و كاركنان مشغول فعاليت باشد تمام علاقهمندان حاضرند با كمترين مزايا دوران بازنشستگي خود را به عنوان يك معلم در كنار همكاران خود سپري كنند يا تشويق معلمان بازنشسته به نقد و نظر دادن پيرامون مسايل آموزش و پرورشي ميتواند زمينهساز توليد انبوهي از نظريههاي مفيد و موثر باشد.
معلمان بازنشسته و تشكلهاي صنفي و مدني
در بسياري از كشورها نهادهاي صنفي و مدني بستري براي تعامل درون سيستمي در يك نظام حرفهيي هستند و بخشي از زمان افراد به فعاليت در اين نهادها اختصاص دارد چرا كه مدنيت بدون نهادهاي مدني معنا نمييابد. كمتر كسي را در كشورهاي توسعهيافته ميتوان يافت كه عضو يك يا چند تشكل نباشد و در واقع اين سازمانهاي مردمنهاد هستند كه همچون چشم و گوش جامعه پيوسته مسايل را رصد ميكنند و به عبارتي روح زندگي جمعي در اين نهادها جريان دارد.متاسفانه تشكلهاي صنفي و مدني معلمان به طور كلي و تشكلهاي ويژه بازنشستگان به طور خاص چندان گسترده و فعال نيستند به جز چند تشكل كه در فصلهاي معدودي به تحرك درميآيند ؛ ديگر تشكلها با تعداد محدود فقط استفاده ابزاري از نام تشكل براي نان خود ميكنند و كمتر با بدنه جامعه معلمان به ويژه بازنشستگان در ارتباط و تعامل هستند .اين واقعيت تلخ و تاسفبار موجب شده تا معلمان نيز رغبت چنداني به همكاري با آنان نداشته باشند و اعتمادشان سلب شود.شرايط بازنشستگان براي ايجاد و توسعه تشكلهاي صنفي ويژه خود مناسبتر از شاغلان است، نخست اينكه آنها فرصت بيشتري دارند و به دليل فراغت دوران بازنشستگي ميتوانند زمان بيشتري را به فعاليت در اين نهادها اختصاص دهند و دوم اينكه تهديدي متوجه آنها نيست يا به عبارتي چندان هزينه امنيتي و رواني بر آنها تحميل نميشود و از طرفي بستري است براي احساس همبستگي و تحرك و پويايي و تا حد زيادي نيازهاي رواني و معنوي آنها با نقشآفريني در اين فضا تامين ميشود.تشكيل كميتههاي بازنشستگي در تشكلهاي صنفي يكي ديگر از راهكارهاي بهرهمندي از تجربيات بازنشستگان است و خود بستر و بهانهيي است براي پرداختن به مسايل و مطالبات معلمان بازنشسته كه متاسفانه پس از آغاز دوره بازنشستگي در مظلوميت و انزوا قرار ميگيرند و اين راهكار ميتواند صداي مظلوميت آنها را به مسوولان برساند و آنها را از انزوا هم خارج سازد.
اشتغال پس از بازنشستگي
انصاف اين است كه يك معلم پس از ٣٠ سال خدمت با آغاز دوران بازنشستگي به استراحت و تفريح و مسافرت بپردازد و بخشي از زمان خويش را صرف ثبت و انتقال تجربيات خود كند اما متاسفانه وقتي پس از ٣٠ سال هنوز مستاجر است و حقوق بازنشستگي او جوابگوي فقط يك قلم از هزينههاي او يعني اجازهخانه نيست و چند فرزند حداقل دو يا سه فرزند دارد كه يا مشغول تحصيل هستند يا در آستانه اشتغال و پيدا كردن يك شغل مناسب يا اينكه بايد تشكيل خانواده دهند، چگونه ميتواند فارغ باشد و بدون نگرانيهاي خانواده به استراحت و تفريح و مسافرت و ثبت و انتقال تجربه خود بپردازد؟! معلمان اگر در دوران معلمي به حرفه ديگري نپردازند و مهارتي را كسب نكنند پس از بازنشستگي هم نميتوانند شغل مناسبي را پيدا كنند بنابراين چون فرصتهاي شغلي متناسب با حرفه و مهارت آنها وجود ندارد و كسي هم به فكر برنامهريزي براي آنها نيست مجبورند به كارهايي تن دهند كه با دنياي آنان و روحيات حرفه معلمي فاصله زيادي دارد. كار در بنگاههاي املاكي به عنوان مشاور يا فعاليت در آژانسهاي مسافربري و كارهاي خدماتي و دفتري آن هم زير نظر كساني كه نگاههاي تحقيرآميز دارند و به جز پول و درآمد به چيز ديگري نميانديشيند آسيب شخصيتي عميقي را بر معلمان پيشكسوت وارد ميسازد.آموزش و پرورش و وزارت كار ميتوانند با همكاري و تعامل مثبت زمينهساز اشتغال معلماني شوند كه پس از بازنشستگي حاضرند به فعاليت بپردازند. سازمان بازنشستگي و صندوق بازنشستگان با سرمايه اين افراد ميتوانند زمينهساز فرصتهاي شغلي پارهوقت و مناسب با شأن و مقام معلمان بازنشسته باشند. بسياري از مراكز رفاهي و فرهنگي و خدماتي وجود دارند كه با مديريت اين معلمان ميتوانند كارايي بيشتر و بهتري داشته باشند مراكز آموزش عالي فرهنگيان و دانشگاه فرهنگيان، مراكز تحقيقي و پژوهشي، كتابخانهها و فرهنگ سراها بهترين و مناسبترين فرصت و امكان براي اشتغال پس از بازنشستگي معلمان هستند.
ظرفيتهاي بخش خصوصي و تعاون
عليرغم اينكه براساس سياستهاي كلان و مبتني بر قانون اساسي اقتصاد ما متكي بر سه بخش دولتي، تعاوني و خصوصي است. متاسفانه دوبخش خصوصي و تعاوني نتوانستهاند قد علم كنند و همچنان دولت بر بيش از ٨٥ درصد اقتصاد كشور سيطره دارد و اين محدوديت موجب شده تا زمينههاي اشتغال هم در دوبخش خصوصي وتعاوني بسيار محدود ومعدود باشد؛ در غير اين صورت اين دو بخش ميتوانستند پذيراي بازنشستگان باشند.حوزه گسترده تاليف، چاپ و نشر تجهيزات آموزشي، خدمات آموزشي و رفاهي ظرفيت بالايي دارد فقط خدماترساني به خانواده بزرگ فرهنگيان نزديك به دوميليون شاغل و بازنشسته به همراه خانواده آنها كه حداقل يك جمعيت پنج ميليوني را تشكيل ميدهند ميتواند بهترين بستر براي ادامه اشتغال مفيد و موثر براي معلمان بازنشسته باشد.آموزش و پرورش ميتواند بسياري از بار مسووليت تداركاتي و اجرايي خود را از دوش وزارتخانه بردارد و سبكتر و چابكتر به سياستگذاري و هدايت و حمايت بپردازد. كدام نيرو متخصصتر و مطمئنتر از بازنشستگاني كه ٣٠ سال از عمر خويش را در اين مجموعه سپري كردهاند ميتوانند اين بار را بر دوش بگيرند؟
پاداش پايان خدمت سرمايه ناچيزي كه به موقع پرداخت نميشود
يكي از منابع مالي كه معلمان بازنشسته چشم به آن ميدوزند پاداش پايان خدمت است؛ مبلغي كه هرچند ناچيز است و در اين شرايط تورم و ركود نميشود با آن كار خاصي انجام داد، اما اگر به موقع و يك جا پرداخت شود موثر و مفيدتر خواهد بود. پاداشي كه مبلغ آن خستگي ٣٠ سال خدمت را برطرف نميسازد و نحوه پرداخت آن بهگونهيي است كه به كاري نميآيد. متاسفانه در چند نوبت و با فاصلههاي زياد نسبت به پرداخت آن اقدام ميكنند. فاني، وزير آموزش و پرورش در ارديبهشت ٩٣ گفته بود بخشي از بدهي ما به معلمان مربوط ميشود به پاداش بازنشستگي كه از سال ٩١ باقي مانده است. يعني حتي پس از دو سال هنوز هم بخشي از پاداشها پرداخت نشده است؟
سازمان بازنشستگي و صندوق بازنشستگي متوليان درمانده
پاي سخن هر بازنشسته مينشيني دل پري از اين دو متولي امور بازنشستگان دارد؛ معلمان نيز معترضند و ميگويند اميدي به اينكه آبي از طرف آنها برايمان گرم شود وجود ندارد. سازماني كه بايد سياست گذاري كلان را براي تامين كرامت و منزلت بازنشستگان انجام دهد به جز كارت كرامت تحقيرآميز كار خاصي انجام نميدهد و چنان گرفتار بروكراسي است كه حتي با بازنشستگان مراجعه كننده به سازمان نيز محترمانه برخورد نميشود. پيچ و خمهاي اداري و سلسله مراتب بيهوده موجب شده ديگر كسي براي حل مشكل خود اميدي به آن نبندد. صندوق كه ميتواند با سرمايه بزرگ خود اقدامات رفاهي و خدماتي خوبي ارايه دهد چنان درگير مناسبات غلط و سيكل باطل شده است كه در جا ميزند.
تبعيض در حقوق بازنشستگان
گفته ميشود برخي ٦٠٠ هزار تومان و عدهيي تا سقف ٩ ميليون تومان حقوق بازنشستگي ميگيرند. در اينكه عدالت يعني رعايت تفاوتها ترديدي نيست اما پرسش اينجا است كه اين تفاوت چگونه ارزيابي ميشود؟ آيا ملاكهاي شايستگي و خدماترساني بهتر و بيشتر مدنظر است؟يكي از اعتراضات معلمان بازنشسته در كنار ساير بازنشستگان اين است كه عدهيي با دور زدن قوانين و مقررات يا با استفاه از انحصار اطلاعاتي با روشهايي براي خود سوابقي ميسازند كه هنگام بازنشسته شدن مستمري آنها افزايش يابد. درواقع متغيرهاي اصلي يعني تحصيلات و سنوات خدمت و كيفيت خدمت تعيينكننده اساسي نيستند، بلكه پست و سلسله مراتب و سمت افراداست كه اين مستمري را افزايش ميدهد.در اينكه بايد مديران ارشد مزاياي بيشتري هم دريافت كنند ترديدي وجود ندارد چرا كه موجب انگيزه ارتقاي سازماني ميگردد، اما وقتي فاصلهها زياد شود و تفاوتها ناعادلانه تعيين شود نتيجه عكس ميدهد؛ به عبارتي در يك عده محدود انگيزههاي كاذب ايجاد ميكند در عوض نارضايتي را در بدنه كه كار در واقع به دست آنها صورت ميگيرد گسترش ميدهد و عمق ميبخشد.
مراقبتها و حمايتهاي دوران بازنشستگي
شايد در ابتداي دوره بازنشستگي، معلمان نياز چنداني به مراقبت و حمايت نداشته باشند اما رفتهرفته به دلايل مختلف ازجمله بيماري و كهولت و تنهايي به شدت نيازمند حمايت هستند. خيلي دردناك است اگر معلم جامعه در تنهايي و انزوا درد بكشد و كسي به فكر او نباشد.
در سه بعد كلي توجه به نيازهاي جسمي، رواني و معنوي ميتواند همچنان آنان را پرنشاط و پويا نگه دارد برنامههاي حمايتي - درماني و گسترش خدمات بيمهيي دفعكننده نگرانيهاي جسمي و بيماريهاي آنان خواهد بود. رضايت نسبي از بيمه تكميلي و طلايي و كاهش هزينههاي بيمارستاني گامي موثر بوده است كه قدرشناسي معلمان بازنشسته را هم به دنبال داشته است.گسترش خدمات رفاهي و تفريحي و تشويق و ترغيب معلمان بازنشسته به استفاده از اين امكانات، تامينكننده نيازهاي رواني آنها خواهد بود؛ مجتمعهاي ويژه ميتوانند بستري باشند براي گذران اوقات معلماني كه با فرسودگي و افسردگي ميخواهند مبارزه كنند اين حق آنهاست كه تا آخر عمر شاد زندگي كنند و از زندگي لذت ببرند.شايد بيش از نيازهاي جسمي و رواني براي يك معلم بازنشسته نيازهاي فكري و معنوي مهم باشد. اگر محافل يا مجامعي وجود داشته باشد كه معلمان بازنشسته به جاي گفتار درماني امكان ثبت خاطرات و تجربيات خود را داشته باشند به اين نياز معنوي هم پاسخ داده ميشود.
بهطور كلي بايد گفت بهترين راه براي تامين كرامت معلمان بازنشسته علاوه بر مراقبتهاي جسمي و رواني و حمايتهاي فكري و معنوي بسترسازي براي حضور در چرخه تعليم وتربيت است تا احساس مفيد بودن در آنها زنده بماند.
خودتان را معرفي ميفرماييد؟
عباس معارفي زنجاني، ليسانس تاريخ، معلم بازنشسته آموزش و پرورش و موسس كانون صنفي معلمان و مسوول شاخه بازنشستگان كانون هستم. من متولد ١٣٢٠ و بازنشسته سال ١٣٧٣ هستم.
٢٠ سال است كه بازنشسته شديد در اين مدت چه ميكرديد؟
هيچ، بيكار بودم فقط يك ترم حقالتدريس داشتم كه به دليل اختلاف ديدگاه با مدير دبيرستان نتوانستم ادامه دهم و مدتي هم تدريس خصوصي داشتم.
چند فرزند داريد و چه تحصيلاتي دارند و چه ميكنند؟
من سه دختر دارم كه يكي مهندس مكانيك و دومي ليسانس جامعهشناسي دارد و سومي هم ديپلم رياضي است. به جز اولي كه ازدواج كرده و شاغل است دو نفر ديگر مجرد و بيكارند.
٣٠ سال معلمي را در چه مناطقي خدمت كرديد؟
٢٠ سال در شهرستانمان همدان، قزوين، تفرش و شهريار بودم و ١٠ سال هم در تهران خدمت كردم.
معلمي را در چه سالي آغاز كرديد و چقدر حقوق ميگرفتيد؟
من سال ١٣٤٣ با ٦٠٠ تومان معلمي را شروع كردم.
الان چقدر حقوق ميگيريد و آيا پاسخگوي هزينههاي شما است؟
يك ميليون تومان حقوق ميگيرم كه هزينه دارو و درمان من و همسرم هم نميشود.
مستاجر هستيد يا خانه داريد؟
خوشبختانه دو سال است كه صاحبخانه شديم اما ٣٠٠ هزار تومان قسط وام ميدهيم.
چگونه هزينههاي زندگي را جبران ميكنيد؟
اگر ارثي كه به همسرم رسيد نبود و از بابت اجاره آن ما درآمدي نداشتيم بايد ميرفتيم گدايي ميكرديم.
آيا با سازمان بازنشستگي و صندوق بازنشستگي ارتباطي داريد و آنها برنامهيي براي رفع مشكلات شما دارند؟
نه متاسفانه هيچ ارتباطي نداريم و اميدي هم به آنها وجود ندارد.
تشكلهاي صنفي ويژه معلمان بازنشسته چطور؟
فقط يك تشكل به نام كانون بازنشستگان آموزش و پرورش وجود دارد كه آن هم در انحصار عده معدودي است و گاهي تور مسافرتي ميگذارند كه چون بايد ٧٥ درصد هزينهها را خودمان بدهيم نميتوانيم شركت كنيم.
ساير تشكلها چي؟
تعدادي از تشكلها به ويژه دو، سه تشكل فعال خوشبختانه مطالبات معلمان بازنشسته را پيگيري ميكنند اما كسي توجهي ندارد.
چه انتظارات و پيشنهادهايي داريد؟
آموزش و پرورش ارتباطش را با ما قطع نكند. من حاضرم مجاني به عنوان مشاور در كنار مديران و معلمان خدمت كنم و از طريق دانشگاه فرهنگيان و دورههاي ضمن خدمت، دانش و تجربهام را در اختيار نسل بعدي بگذارم و انتظار دارم حقوق بازنشستگان را به نسبت تورم افزايش دهند و خوشبختانه مدتي است بيمه تكميلي و طلايي بهتر شده و هزينه مالي بيمارستان فقط ١٠ درصد را پرداخت ميكند.
شهین دخت میان دشتی *
اين جمله كه «نيمي از عمر در آرزوي نيم ديگر و نيمي از آن هم در حسرت نيم نخست سپري ميشود» از زبان كساني كه در يك سوم آخر عمر خويش هستند زياد شنيده ميشود؛ جملهيي كه آدمي را بسيار متاثر و متاسف ميسازد. چرا بايد يك عمر فقط با «آرزو و حسرت» بگذرد؟
اگر تمام عمر را به سه بخش تقسيم كنيم، يك سوم نخست عمر به يادگيري و كسب دانش و مهارت سپري ميشود و سپس در يك سوم بعد يا همان ثلث دوم عمر، به پشتوانه دانش و مهارتي كه حاصل شده است افراد به ارايه خدمات ميپردازند تا هم خود و هم ديگران را بهرهمند سازند. يك سوم آخر كه آغاز دوران بازنشستگي است متاثر از دو دوره پيش به گونههاي متفاوتي سپري ميشود.
بازنشستگان در واقع سرمايههاي ارزشمند هر جامعه هستند و در توسعه نقش مهمي را ايفا ميكنند. يكي از متغيرهاي قابل توجهي كه كشورهاي در حال توسعه يا عقبمانده را با كشورهاي توسعهيافته متمايز ميكند، شرايط زندگي بازنشستگان و نحوه بهرهبرداري از دانش و تجربه آنهاست.
گفته ميشود كشور سوئد پس از استراليا بهترين سيستم بازنشستگي را دارد و در اين كشورها بازنشستگان از جايگاه ويژهيي برخوردارند و نقش موثري را در توسعه كشور ايفا ميكنند. بازنشستگي پايان كار آنها نيست بلكه آغاز يك مرحله مهم و اساسي است، لذا ضمن برخورداري از امكانات رفاهي، به دليل نقشآفريني در چرخه كار و توليد احساس مفيد بودن، به آنها نشاط و شادي ميدهد و از افسردگيهاي دوران پيري و كهن سالي كمتر خبري است.
در ميان بازنشستگان، فرهنگيان از جايگاه ويژهيي برخوردارند. كساني كه سه دهه از عمر خويش را صرف تربيت كودكان و نوجوانان كردهاند ميتوانند پشتوانه قابل اتكايي براي بازخواني و بهبود نگرشها، رويكردها و روشها باشند. آنها بهترين منبع و معتبرترين مرجع براي شناخت مسائل و مشكلات آموزش و پرورش و تحليل و تغيير واقعي آن در جهت دست يابي به راهحلهاي ممكن و مطلوب هستند. معلمان بازنشسته متاسفانه پس از بازنشستگي از چرخه نظام آموزشي خارج ميشوند و به مشاغل غيرمرتبط با دانش و تجربه خويش ميپردازند. شايد همان مشاغل دوم و سومي كه در طول خدمت خويش نيز در كنار شغل معلمي به آن اشتغال داشتهاند؛ واقعيتي كه تاسفبار و نگرانكننده است.
جامعه معلمان بازنشسته چه بانوان و چه آقايان ميتوانند با نشاط، پويا و موثر در چرخه نظام آموزش و پرورش بمانند و به عنوان مشاوران و محققان، با انتقال دانش و تجربه گران قيمت خود به تعالي و بالندگي و تحول در جهت مثبت اين سيستم ياري رسانند. ٧٠٠هزار معلم بازنشسته گنجينه بزرگي است كه متاسفانه آغاز بازنشستگي براي شان شروع مشكلات متاثر از نامناسب بودن شرايط اقتصادي است. تازه بايد از پس مخارج تحصيل، اشتغال و ازدواج فرزندان برآيند؛ مخارجي كه براي يك معلم كمرشكن و غيرقابل تحمل است.
خوشبختانه آمارها نشان ميدهد فرزندان فرهنگيان از لحاظ تحصيل از سطح مناسبي برخوردارند و موفقيتهاي چشم گيري را به دست ميآورند اما به دليل عدم برخورداري از منابع مالي امكان اشتغال مناسب برايشان فراهم نيست. تنها اميد آنها به كارمندي است؛ اميدي كه چندان هم محقق نميشود. توجه به مسائل و مشكلات معلمان بازنشسته علاوه بر اينكه يك وظيفه اخلاقي است، يك ضرورت مديريتي معطوف به ارزشمندي منابع انساني نيز هست. دولت موظف است نهادها و سازمانهاي مربوطه را مامور كند تا براي بهرهمندي از توان معلمان بازنشسته و بهبود شرايط زندگي آنان تدابيري بينديشد. مديريت منابع انساني ايجاب ميكند كه نسبت به اين سرمايه بيتفاوت نباشيم. جامعه معلمان بهطور عام و جامعه بازنشستگان فرهنگي بهطور خاص لازم است در قالب تشكلهاي صنفي و مدني به همراه كارشناسان و صاحبنظران راهكارهايي مناسب براي اين منظور يافته و بر اين مطالبه بر حق معلمان بازنشسته اصرار ورزند.
ترديدي نيست توجه به بازنشستگان تاثير مثبت را بر شاغلان هم خواهد گذاشت و احساس تكريم و انگيزه كاري و اميد به آينده را در آنها افزايش خواهد داد.
٭ مسوول گروه مدرسه
گروه رسانه/
شعر زیر متعلق به « نجمه امامی » می باشد .
متاسفانه در ثبت اولیه نام مولف اشتباهی رخ داده بود که بدین وسیله صدای معلم از این همکار محترم عذرخواهی می کند .
بسمه تعالی
جوابیه اداره آموزش و پرورش منطقه 11 تهران در خصوص خبر منتشر شده مبنی بر " قطع حقوق معلمی که در بیمارستان بستری است "
با سلام و احترام
عیادت و احوال پرسی از همکاران در بیمارستان و یا منزل جزء منشور اخلاقی مدیریت آموزش و پرورش منطقه 11 بوده و هست . در خصوص همکار ارجمندمان آقای رضا نهضت روز دوشنبه پس از عیادت از همکار دیگری در بیمارستان ایرانمهر و بر اثر انتشار خبر دلسوزانه اما ...آن پایگاه خبری ؛ مطلع گشتیم متاسفانه ایشان نیز در بیمارستان به سر می برند و وظیفه خود می دانیم ؛ ضمن آرزوی سلامت برای ایشان در اسرع وقت از ایشان عیادت و دل جویی نماییم .
در خصوص قطع حقوق نام برده باید گفت با توجه به صدور رای از کار افتادگی ایشان از طرف شورای پرشکی ( به درخواست و پیگیری خودشان ) به تاریخ 3 / 12 / 92 ، نامبرده مطابق قانون باید با مراجعه به کار گزینی اداره متبوع ، مقدمات ارسال پرونده خود به سازمان بازنشستگی را فراهم نماید ولی علی رغم دعوت و درخواست این اداره ، ایشان مراجعه ننموده اند .
لازم به ذکر است هر گونه ارفاق در سنوات و دریافت پاداش پایان خدمت ...به ایشان برابر مواد 79 و یا 80 قانون استخدام کشوری و یا هر تبصره و ماده دیگری اساسا خارج از اختیارات این اداره بوده و این اداره تنها درخواست و پرونده خدمات ایشان را برابر مقررات به سازمان بازنشستگی ارسال می نماید .
از آن جا که پرداخت حقوق هر کارمندی مبتنی بر داشتن ابلاغ کاری می باشد و ایشان به دلیل رای صادره از شورای پزشکی ، از کارافتاده محسوب می شوند ، امکان پرداخت حقوق به ایشان از ابتدای مهر ماه امسال میسور نبود ، لیکن با توجه به شرایط خاص این معلم ارجمند ، مدیریت منطقه سه ماه را منتظر گرفتن تصمیم نهایی از سوی ایشان مبنی بر ادامه کار و یا قبول بازنشستگی با شرایطی که قانون برایشان معین خواهد کرد ماند ولی با توجه به عدم تعیین وضعیت از سوی ایشان و عدم امکان صدور ابلاغ علی رغم میل باطنی حقوق ایشان و دیگر همکارانی که به هر دلیلی فاقد ابلاغ کاری می باشند قطع گردید .
در پایان یاد آور می شود کلیه همکاران شاغل در ادارات آموزش و پرورش از منطقه تا استان و وزارت متبوع همگی معلم بوده و بزرگ ترین افتخارشان در سمت های اداری خدمت به معلم است .
و صد البته این گمان بر شما که نام پر معنای ( صدای معلم ) را بر خود نهاده اید نیز می رود و انتظار بر این است تا با کنترل احساسات پاک نویسندگان خیرخواهتان از جریحه دار شدن احساسات جامعه فرهنگیان جلوگیری نمایید .
دانی چرا در سیر خود بر خویش می لرزد قلم
ترسد که ظلمی را کند در حق مظلومی رقم
روابط عمومی آموزش و پرورش منطقه یازده
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
پذیرش اشتباه یکی از آن عنصرهای کلیدی در جامعه رو به پیشرفت است. این که به خودمان بیاییم، نگاهی به گذشته بیندازیم، حساب و کتاب سود و زیان کنیم و بگوییم، اشتباه کردیم و این اشتباه را به زبان بیاوریم.