صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

بدون تردید ، معلمان از فراگیرترین ، پرنفوذترین و تاثیرگذارترین گروه های اجتماعی هستند .

به نظر می رسد فرهنگیان و معلمان این واقعیت اجتماعی و پتانسیل بالقوه را خیلی جدی نگرفته و به سادگی از کنار آن رد می شوند !

به واسطه ی نوع مناسبات و نیز وضعیت  معادلات ؛ همچنین برآیند نگرش مسئولان جامعه نسبت به مقوله آموزش ، طی سال های مدید ، موضوعی به نام " مطالبات " به یک سر فصل و گفتمان غالب در میان فرهنگیان ، دولت مردان و حتی سیاست مداران مبدل گشته است !

کسری بودجه دائمی در ساختار اقتصادی ، اداری و مالی وزارت آموزش و پرورش ؛ مطالبات معلمان را به یک داستان دامنه دار و حتی " تراژیک " تبدیل کرده است و البته همین مساله به یک پاشنه آشیل برای فشار به وزرای آموزش و پرورش در قالب سوال ، استیضاح و... تغییر هویت داده است .

به عنوان مثال ، بودجه امسال آموزش و پرورش روی عدد تقریبی 24 هزار میلیارد تومان بسته شده است که نتیجه منطقی آن  حدود 4 هزار میلیارد تومان کسری خواهد بود.به عبارت دیگر ، بودجه آموزش و پرورش امسال حتی با رشد منفی نسبت به قبل همراه شده است و تا زمانی که برنامه ریزان و بودجه نویسان در کمیسیون های تخصصی دولت و مجلس این نظام بودجه نویسی را متحول نکنند ؛ تغییر چندانی به عمل نخواهد آمد .

برای رسیدن به یک حالت پایدار ، برنامه ریزان باید بودجه آموزش و پرورش را بر اساس نیازهای واقعی این وزارتخانه تعریف و تببین نمایند و وجود تراز منفی دائمی آن را به یک چالش جدی در زمینه رضایت شغلی کارکنان تبدیل می کند و بحث را از یک منظر کارشناسی به یک دعوای احتمالا سیاسی تنزل می دهد.

البته بحث ما بر سر جزییات بودجه آموزش و پرورش نیست و وارد شدن به آن نیاز به بحث های کارشناسی دارد .

وقتی که صحبت از مطالبات معلمان می شود ، اولین چیزی که به اذهان متبادر می شود بار مالی و اقتصادی آن است و تکرار و توالی این گونه مباحث به ویژه در فضای ر سانه ای ، تعریف واقعی مطالبات را در سپهر عمومی به رتبه ای مادون "مرجعیت اجتماعی " معلمان تنزل می دهد و البته این مساله در دراز مدت موجب آسیب های اجتماعی جدی در زمینه جایگاه معلمان خواهد شد .

اگر قرار است صحبتی از مطالبات معلمان شود نباید فقط تکیه صرف و یا محض روی یک جنبه از آن باشد . " معیشت " در کنار " منزلت " و " معرفت " باید مورد تاکید فعالان مدنی و جامعه معلمان باشد .

طرح موضوع " مطالبات معلمان " در یک کلیت محتوایی و با در نظر گرفتن هم افزایی سه ضلع مثلث " معلم حرفه ای " موجب خواهد شد که جنس مطالبات معلمان از یک سطح محدود خارج شده و با قرار گرفتن در یک سطح " متعادل " ، مناسبات دیگری را در ارتباط با این گروه مرجع مطرح سازد .

کوتاه سخن این که ؛ تا جنس مطالبات معلمان تغییر نکند ؛ نوع مناسبات هم تغییر چندانی نخواهد کرد و عدم تغییر این مناسبات ، آموزش و پرورش را در یک "نگاه ملی " در نگاه جامعه ومسئولان بازتعریف نخواهد کرد و در بر همان پاشنه خواهد چرخید .

روزنامه آرمان

 

منتشرشده در یادداشت
چهارشنبه, 07 بهمن 1393 17:01

تفاهم

eshaghifarshid فرشید‌‌ اسحاقی

اينكه بسياري از ما سعي بر د‌اشتن تفاهم د‌ر زند‌گي فرد‌ي و اجتماعي د‌اريم و با وجود‌ تلاش بسيار ، عمد‌تا د‌ر تحقق كامل آن موفق نمي شويم، واقعيتي است كه به د‌فعات اتفاق افتاد‌ه بي آنكه تامل بر چرايي آن د‌اشته باشيم. د‌اشتن تفاهم، از جمله موضوعاتي است كه همواره چالش هاي زياد‌ي را د‌ر زند‌گي افراد‌ ايجاد‌ كرد‌ه و بسياري از نبود‌ آن گلايه مي كنند‌ و راهي نيز براي پيد‌ايش آن نمي يابند‌. حتي بعد‌ از سال ها تلاش د‌ر زند‌گي مشترك نيز، هنوز خيلي از ما د‌ر ايجاد‌ تفاهم ، مشكل د‌اريم و اين مهم، مانعي براي لذت برد‌ن واقعي از زند‌گي‌مان مي شود‌.

بايد‌ توجه كرد‌ كه د‌اشتن تفاهم نه به معناي يكي شد‌ن كامل انسان‌ها با يكد‌يگر بلكه پذيرفتن افكار و عقايد‌ مشترك است. چنانچه خيلي از ما بر اين باوريم كه اگر كسي عينا مثل ما شد‌، يعني به تفاهم كامل د‌ر زند‌گي رسيد‌ه ايم د‌ر حالي كه تفاهم معنايي فراتر از اين تصور د‌ارد‌ . بسياري از افراد‌ پس از سال ها زند‌گي د‌ر كنارهم، چه د‌ر محيط خانه و چه د‌ر محيط اجتماع، بازهم عينا مثل همد‌يگر نمي شوند‌ و آن را مبنايي بر نبود‌ تفاهم مي گذارند‌. حال آنكه اگر بنايي بر د‌اشتن تفاهم د‌ر زند‌گي د‌اريم، بايد‌ تلاش براي پذيرفتن افكار و عقايد‌ د‌يگران د‌اشته و از تحميل آراي خود‌ بپرهيزيم.
 اينكه د‌ر رابطه هاي‌مان، يك طرفه به د‌نبال تحميل افكار و عقايد‌ خود‌ به د‌يگران براي ايجاد‌ تفاهم باشيم، اشتباهي است كه خيلي هاي‌مان د‌ر زند‌گي مرتكب آن مي شويم و خود‌ پايه نبود‌ تفاهم د‌ر زند‌گي مي شود‌.

بايد‌ توجه د‌اشت كه د‌ر ايجاد‌ تفاهم، فد‌اكاري و قد‌ر همد‌يگر را د‌انستن مبنايي اصولي بود‌ه و كاملا با تحميل يك سويه عقايد‌، د‌ر تضاد‌ است. تفاهم یعنی د‌رک اختلافات، تفاوت ها و انطباق آن با آنچه خود‌ مي پند‌اريم و اينكه تلاش كنيم تفاهم را به معناي واقعي خود‌ د‌ر زند‌گي ايجاد‌ كنيم. اين تفاهم كه نه با زور و اجبار، كه تنها با احترام به آراي يكد‌يگر د‌ر زند‌گي به وجود‌ مي‌آيد‌ و د‌اشتن آن، از د‌يد‌گاه خيلي ها شايد‌ به نظر پیش‌پاافتاد‌ه آید‌ اما كاربرد‌ آن د‌ر زند‌گی چون اکسیری است که مس را طلا خواهد‌ كرد‌.

روزنامه قانون

 

منتشرشده در یادداشت

در روزهای اخیر و به خصوص در جریان سوال از وزیر آموزش و پرورش بعضی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی در سخنان خود به مشکلات فراوان جامعه ی فرهنگیان اشاراتی داشتند ،به پایین بودن حقوق و مزایای فرهنگیان و تبعیض آشکار و گسترده بین این گروه و برخی دیگر از حقوق بگیران دولت نیز اعتراف نمودند ،برخی نیز یادآوری نمودند که این بی توجهی ها به دغدغه های معلمان چه مصایبی را برای کشور به همراه خواهد داشت و خلاصه ی کلام این که از وزیر آموزش و پرورش در این خصوص و در رابطه با برخی موضوعات دیگر گلایه داشتند.

آنچه نمایندگان محترم بیان نمودند گوشه ای از واقعیت ها بود اما متاسفانه هیچ کدام از نمایندگان نخواستند تمامی واقعیت ها را در این رابطه مطرح نمایند و این موضوع جای تامل دارد.

واقعیت این است که بی توجهی به معیشت معلمان و البته بی توجهی به کلیت آموزش و پرورش منحصر به دولت فعلی نمی شود و این سنت ناپسند از دولت های قبلی به این دولت به ارث رسیده است و نه تنها دولت ها بلکه متاسفانه نمایندگان محترم مجلس فعلی و مجالس قبلی نیز به جز طرح برخی مطالب شعارگونه در مقاطع خاص  هیچ اقدام قابل توجهی در جهت رفع مشکلات یاد شده انجام نداده اند.

معلمان فراموش نکرده اند که در سال های قبل ،تصویب قانون مدیریت خدمات کشوری که در ابتدا تصور می شد بتواند از تبعیض های نهادینه شده اندکی بکاهد، توسط نمایندگان محترم چندین بار به تعویق افتاد و پس از تصویب نیز نمایندگان هیچ گاه نخواستند به وظیفه ی قانونی خود یعنی نظارت بر اجرای صحیح قانون عمل نمایند و همین عدم نظارت و همان سنت بی توجهی باعث شد که این قانون آن قدر از اهداف اولیه ی خود فاصله گرفت که نه تنها به رفع تبعیضات کمکی نکرد بلکه مسبب تبعیضات جدیدی گشت که هنوز دامن گیر کارمندان و علی الخصوص فرهنگیان می باشد.

امروز اگرچه فرهنگیان از عملکرد مسئولین فعلی آموزش و پرورش به خصوص در زمینه ی عدم پاسخگویی به پرسش هایشان و کم توجهی به مشکلاتشان گلایه مند می باشند ،اما به خوبی می دانند مشکل اصلی آموزش و پرورش ،شخص وزیر نمی باشد ،بلکه مشکل اینجاست که برخلاف آنچه باید می بود و باید باشد ،آموزش و پرورش هیچ گاه مساله ی اصلی کشور نبوده و نیست وتاکنون حتی با کمال تاسف به عنوان یکی از مسائل اصلی  نیز مطرح نبوده است  و به نظر می رسد برای برخی از مسئولین و نمایندگان «عدالت » نیز مساله ی اصلی نیست.

آنچه که برای رفع مشکلات فرهنگیان و جلب رضایت مندی این قشر تاثیرگذار و مهم تر از آن برای رفع بسیاری از معضلات امروزی جامعه و هموارنمودن مسیر پیشرفت همه جانبه ی  کشور عزیزمان  ،ضروری به نظر می رسد تغییر نگاه مردم و مسئولان به آموزش و پرورش است و این مهم اراده ی همگانی و همفکری و همدلی همه ی گروه ها از جمله معلمان ،مسئولین ،نمایندگان ،رسانه ها و همه ی نخبگان جامعه را می طلبد.

امیدوارم این تغییر نگاه را به آینده موکول نکنیم ،چون تاکنون نیز به اندازه ی کافی دیر شده است.

خداوندا به ما توفیق معلم بودن و معلم ماندن عنایت فرمای.

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
fanispecial3 محمدحسین نجاتی

علی‌اصغر فانی، وزیر آموزش‌و‌پرورش دولت روحانی، روز گذشته دومین کارت‌زرد خود را از مجلس دریافت کرد. او یکی از متزلزل‌ترین جایگاه‌ها را در میان مجلسی‌ها دارد و بیش از سایر وزاری دولت روحانی در معرض استیضاح قرار گرفته است. سوالات روز گذشته نمایندگان مجلس از فانی، درخصوص علت عدم‌استخدام معلمان پیش‌دبستانی و شرکتی، علت عدم‌ اعلام زمان و سرفصل آزمون استخدامی و علت عدم‌پرداخت مطالبات معلمان بود که در پایان جلسه‌علنی مجلس‌شورای‌اسلامی، نمایندگان با ٧٤رای‌موافق، ١١٤رای‌مخالف و ١٤رای‌ممتنع از مجموع ٢١٥نماینده حاضر، با پاسخ وزیر قانع نشدند. 
پیش از این نیز او در فروردین‌ماه سال‌جاری در پاسخ به سوالی درخصوص انتصابات سیاسی در آموزش‌و‌پرورش از نمایندگان مجلس کارت‌زرد دریافت کرده بود. در رابطه با عملکرد فانی در آموزش‌و‌پرورش بازخورد‌های مثبتی میان کارشناسان آموزش‌و‌پرورش و فرهنگیان و حتی خبرنگاران این حوزه به گوش نمی‌رسد و شاید بخش مهمی از این موضوع مربوط‌ به دو مورد می‌شود؛ مورد اول، اطلاع‌رسانی بسیار ضعیف این وزارتخانه است. چراکه حتی اگر اتفاق مثبتی هم در وزارت آموزش‌و‌پرورش رخ داده باشد، نه‌تنها خبرنگاران حوزه آموزش‌و‌پرورش به‌دلیل ضعف روابط‌عمومی این وزارتخانه از آن بی‌اطلاع‌اند، معلمان نیز خبری از آن ندارند.  

مساله‌ای که ابعاد آن در مقایسه با وزارتخانه‌هایی همچون وزارت بهداشت و وزارت علوم بیشتر قابل‌درک است. عملکرد شفاف رضا فرجی‌دانا در این وزارتخانه و اطلاع‌رسانی به‌موقع این وزارتخانه در‌گیر‌ودار استیضاح فرجی‌دانا، باعث شد رسانه‌ها موج بی‌سابقه‌ای را علیه استیضاح فرجی‌دانا ایجاد کنند و هزینه‌های استیضاح را برای مخالفان به‌شکل بی‌سابقه‌ای افزایش دهند. همچنین عملکرد رسانه‌ای این وزارتخانه در مقایسه با وزارت بهداشت نیز نشان می‌دهد، وزارت بهداشت در ابتدا با عملکرد صحیح در حوزه اطلاع‌رسانی با همکاری تمامی رسانه‌ها تصویر روشنی از بحران‌هایی ارایه داد که این وزارتخانه میراث‌دار آنها بود. پس از آن حل این بحران‌ها به‌شکل عمده‌ای در رسانه‌ها بازتاب داشت و باعث شد این وزارتخانه در‌زمره موفق‌ترین وزارتخانه‌های دولت و وزیر آن نیز در‌زمره وزیران شاگرد‌اول دولت قرار گیرد؛ اتفاقی که در آموزش‌و‌پرورش هیچ‌گاه نیفتاد.

علاوه‌بر ضعف در حوزه اطلاع‌رسانی یکی دیگر از نکاتی که باعث شده عملکرد فانی برای کارشناسان، فرهنگیان و خبرنگاران حوزه آموزش‌و‌پرورش عملکرد قابل‌دفاعی نباشد، عدم‌مواجهه درست با میراث دولت‌های نهم و دهم در حوزه آموزش‌و‌پرورش است؛ میراثی که امروز یکی از آنان باعث صدور کارت‌زرد از سوی نمایندگان شد. آموزش‌ و‌ پرورش درحال‌ حاضر به‌دلیل برهم‌خوردن توازن نیروی انسانی و نداشتن توانایی مالی، امکان جذب نیروی جدید را ندارد، چرا که براساس آمار رسمی آموزش‌و‌پرورش تعداد کارکنان شاغل طی چهارسال اخیر یعنی از سال٨٨ تا ٩٢، بالغ‌بر ١٢٠هزارنفر افزایش یافته است، به‌عبارتی در دولت قبل در فاصله سال‌های یادشده، ١٢٠‌هزارنفر به‌ مجموع پرسنل آموزش‌و‌پرورش کشور اضافه شده و این درحالی است که تعداد دانش‌آموزان طی همین‌مدت با سیر نزولی مواجه بوده است. به‌همین‌دلیل درصد سهم پرسنلی از کل بودجه وزارتخانه آموزش‌و‌پرورش به‌ویژه در سال‌های اخیر به‌شدت افزایش یافته و به عدد ٩٩درصد نزدیک شده است؛ یعنی ٩٩درصد بودجه آموزش‌و‌پرورش صرف حقوق و مزایا می‌شود و این اتفاق میراثی است که حمیدرضا حاجی‌بابایی برای علی‌اصغر فانی به یادگار گذاشته است و زمینه‌ساز کارت‌زرد مجلس به او شده است، اما نحوه مواجهه این وزارتخانه با این میراث‌داری چگونه بوده است؟ علی‌اصغر فانی در سه‌حوزه ساماندهی نیروی انسانی، ساختار آموزشی و حوزه عمرانی نتوانست میراث دولت‌های احمدی‌نژاد را حل‌و‌فصل کند. 


بی‌برنامگی در چالش همزمان نیروهای مازاد و کسری نیرو
شاید این نکته یکی از عجایب آموزش‌و‌پرورش در ایران باشد. این وزارتخانه به‌دلیل عملکرد ضعیف دولت‌های نهم و دهم در حوزه آموزش‌وپرورش هم‌اکنون هم نیروی مازاد دارد و هم کسری نیرو. به‌نظر فانی و اشاره مستقیم او در نشست خبری‌اش در روز معلم، کمیت نیروی انسانی وزارت آموزش‌وپرورش، از چالش‌های این وزارتخانه به‌شمار می‌رود. اولین مساله به «توزیع نامتوازن معلم‌ها» برمی‌گردد، به‌نحوی‌که این وزارتخانه ۵۸۰۰۰نیروی‌مازاد و ۵۰۰۰۰نفر کسری‌ نیرو دارد. به‌عبارتی، آموزش‌وپرورش در برخی مناطق کشور با کمبود نیرو و در برخی مناطق دیگر با مازاد نیرو مواجه است. از این‌رو می‌توان گفت خبرهایی از توازن نیرو در وزارت آموزش‌و‌پرورش تاکنون نه به گوش رسانه‌ها رسیده و نه اثری از آن در ساختار مدارس یافت شده است. از طرف دیگر عدم‌ساماندهی نیروی انسانی در آموزش‌و‌پرورش پس از عملکرد ضعیف حاجی‌بابایی و تحمیل ١٢٠هزارمعلم جدید و حقوق‌بگیر به ساختار بزرگ آموزش‌و‌پرورش، در ابتدا باعث شد شمار حقوق‌بگیران و نیروهای مازاد این وزارتخانه بالا رود و پس از آن منجر به این مساله شد که درصد سهم پرسنلی از کل بودجه وزارتخانه آموزش‌و‌پرورش به‌ویژه در سال‌های اخیر به‌شدت افزایش یابد و به عدد ٩٩درصد نزدیک شود. بنابراین کار در سال‌جاری به جایی رسید که این وزارتخانه با یک‌درصد از اعتباراتش فعالیت‌ها، هزینه مدارس، هزینه آب‌و‌برق و گاز و هزینه ادارات را ساماندهی کند، اما راه‌حل فانی برای حل این میراث از دولت‌های گذشته چه بود؟ راه‌حل فانی نه در صحبت‌های امروز او در مجلس‌شورای‌اسلامی مشخص است و نه تاکنون از تریبون‌های رسمی اعلام شده است. 


ادامه سرگردانی مدارس در ٦-٣-٣ و تعطیلی روزهای پنجشنبه
میراث دیگری که حاجی‌بابایی برای فانی به یادگار گذاشت، دست کاری پرهزینه ساختار آموزشی مدارس و تعطیل‌کردن مدارس در روزهای پنجشنبه بود. به‌نظر فانی برخی از طرح‌های تحولی آغازشده در دولت قبل، باعجله و بدون‌پشتوانه کارشناسی کافی طراحی‌شده بودند، اما وی پس از پذیرش مسوولیت، اجرای برخی از این طرح‌ها را به‌صورت موقت هم متوقف نکرد که ازجمله می‌توان به طرح تعطیلی پنجشنبه‌ها و تغییر ساختار نظام‌آموزشی به نظام ٦-٣-٣ اشاره نمود. 
او در یکی از اظهارات خود، تغییر ساختار نظام آموزشی به ۶-۳-۳ را نیز غیرکارشناسی، غیرموجه و بدون‌آماده‌سازی زیرساخت‌های لازم خواند، اما با این استدلال که توقف این طرح با سردرگمی بدنه وزارتخانه و تحمیل هزینه‌های سنگین همراه خواهد بود، اجرای آن را ادامه داد. اقدامی که برخی نمایندگان مجلس آن را منفعلانه خواندند و ناشی از کم‌تحرکی در آموزش‌و‌پرورش، اما فانی در پاسخ به این اتهامات در فروردین‌ سال١٣٩٣ اعلام کرد: «اینکه برخی دوستان می‌فرمایند، کابینه دولت یازدهم کم‌تحرک و خسته است، باید بگویم آیا وزیری که از شش‌صبح تا ١١شب کار می‌کند، خسته و کم‌تحرک است؟ در این دوره از آموزش‌و‌پرورش، ما بیشترین تحرکات را داشته‌ایم و نشاطی که در سطح کشور و بین فرهنگیان در این دوره به وجود آمده است، بی‌سابقه است. این موضوع ناشی از مدیریت خردمندانه در آموزش‌و‌پرورش است.»


ادامه عملکرد ضعیف در حوزه عمرانی
شاید بتوان مهم‌ترین مصادیق ضعف آموزش‌و‌پرورش در حوزه عمرانی را در آذر سال١٣٩١ و همزمان با وقوع حادثه شین‌آباد دانست. در آن مقطع، ضعف‌های عمده آموزش‌و‌پرورش در حوزه عمرانی بیش از پیش هویدا شد. مصداق این مساله، بودجه‌ای بود که از سوی مدیرکل آموزش‌و‌پرورش پیرانشهر پیش از وقوع حادثه شین‌آباد به آموزش‌و‌پرورش بازگشت داده شد و مدیر متبوع، استدلال‌اش این بود که: «نیازی به این بودجه نداریم.» پس از آن هم بعد از واقعه شین‌آباد مدرسه در آتش سوخته ٢٠روزه مجهز شد. در آن مقطع، نه‌تنها مرتضی رییسی، معاون عمرانی حاجی‌بابایی برکنار نشد، بلکه نمایندگان اعتراضی به حاجی‌بابایی نکردند. اما نکته حایزاهمیت ابقای مرتضی رییسی، معاون عمرانی حاجی‌بابایی، از سوی فانی در دولت‌یازدهم است. همین امر باعث شده، در روند نوسازی مدارس تحول‌خاصی صورت نگیرد و بی‌توجهی آموزش‌و‌پرورش به نوسازی مدارس یکی از بند‌های طرح استیضاح فانی شود. 


نقاط مثبت کارنامه فانی
کارنامه علی‌اصغر فانی در آموزش‌و‌پرورش، دارای نقاط مثبتی نیز هست اما عملکرد ضعیف این وزارتخانه در حوزه اطلاع‌رسانی باعث شده همین نقاط مثبت نیز به چشم کارشناسان این حوزه و فرهنگیان نیاید. مهم‌ترین نقاط قوت وزیر آموزش‌ و پرورش، آغاز بودجه‌ریزی عملیاتی، توجه به مدیریت آموزشگاهی و سر‌و‌سامان دادن به صندوق ذخیره فرهنگیان و دانشگاه فرهنگیان است که از یک‌سو با مفاد سند تحول بنیادین سازگارند و از سوی دیگر به نحوی جزو زیرساخت‌ها و مقدمات اجرای عموم راهکارهای سند تحول به‌حساب می‌آیند. توقف برخی از طرح‌های تحولی غیرکارشناسی به‌صورت موقت (ازجمله طرح رتبه‌بندی معلمان) از دیگر اقدامات مثبت ایشان محسوب می‌شود. 
برخی از اقدامات وزیر آموزش‌وپرورش نیز ناظر به تحولات ساختاری وزارتخانه بوده است؛ ازجمله می‌توان به تاسیس «دفتر آموزش کارودانش» در معاونت آموزش متوسطه اشاره کرد. براین اساس دفتر «آموزش‌های فنی‌و‌حرفه‌ای و کارودانش» به دو دفتر مجزا تبدیل می‌شود.

در سال تحصیلی گذشته، مرکز «برنامه‌ریزی و آموزش نیروی انسانی» نیز با مرکز «آمار و فناوری اطلاعات‌و‌ارتباطات» ادغام شد و مرکز جدیدی با عنوان «برنامه‌ریزی منابع انسانی و فناوری‌اطلاعات» ایجاد ‌شد. همچنین مقرر شد که گروه‌های «بررسی محتوای آموزشی‌و‌پرورشی» و «تجزیه‌وتحلیل فضاها، دانش‌آموز و نیروی انسانی»، که در معاونت پژوهش و آموزش نیروی انسانی قرار داشت، حذف شود و وظایف آنها به‌عنوان یک‌گروه در اداره سنجش پیگیری شود. 

روزنامه شرق

 

چهارشنبه, 07 بهمن 1393 11:49

معلمان ؛ قرباني خشونت‌هاي پنهان

وقتي اين خبر در شبكه‌هاي اجتماعي دست به دست مي‌شد كه «يك معلم به دست دانش‌آموزش كشته شد» ابتدا باورش براي مردم سخت بود، حتي كساني كه از معلم‌ها دل خوشي نداشتند باز هم متاثر شدند و تاسف خود را از اين حادثه دل خراش اعلام كردند و اين جمله واكنش قريب به اتفاق مردم بود كه «چرا معلم؟»
ديگر حتي اين خشونت‌ها به تهران هم رسيده كه معلمي توسط دانش‌آموزان يا اولياي آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند و اين خبرها، جامعه به ويژه معلمان و كارشناسان را حساس كرد كه چه شده است كه معلمان مورد خشونت قرار مي‌گيرند؟
ترديدي وجود ندارد كه خشونت عليه معلمان محدود به مواردي كه رسانه‌اي شده است نيست و از طرفي ترديدي هم وجود ندارد كه از طرف معلمان هم نسبت به دانش‌آموزان خشونت ابراز مي‌شود اما چه در نظام تربيتي سنتي و چه در نظام مدرن معلم همواره جايگاه ويژه‌اي داشته است، حتي بي‌احترامي و خشونت عليه والدين شايد در افكار عمومي آن قدر تعجب‌آور و تاسف‌انگيز نبوده كه دانش‌آموزان نسبت به معلمان خشونت بورزند.
تحليل‌ها و تفسيرهاي پديده خشونت دانش‌آموزان نسبت به معلمان با وجود تنوع و تكثر، يك وجه اشتراك دارد و آن وجه اشتراك اين است كه «جامعه به دلايل مختلف مستعد ابراز خشونت است و معلمان قرباني اين خشونت پنهان شده‌اند».
اين مقدمه و نتيجه‌گيري دو جمله‌اي بهترين و رساترين دفاعيه براي معلماني است كه هدف خشونت عريان دانش‌آموزان يا اولياي آنان قرار گرفته‌اند.  
متاسفانه اين‌بار غده چركين در چند مدرسه سر باز كرده و برخي معلمان مظلوم را هدف قرار داده است، كمتر كسي مي‌تواند بپذيرد كه معلم مستحق اين خشونت است هر قدر هم معلم سخت گير باشد يا سهل‌انگاري كند يا حتي نسبت به دانش‌آموزان خشونت بورزد، ولي باز هم انتظار مي‌رود دانش‌آموزان و اوليا براي جايگاه ويژه معلم احترام قايل شوند.
هر كسي خاطرات دوران دانش‌آموزي خود را مرور كند به طور حتم تلخي‌هايي از معلمان به ياد دارد و شايد هم مورد تنبيه بدني قرار گرفته باشد اما باز هم با لبخند از آن تنبيه ياد مي‌كند. بي‌جهت نبوده كه در ادبيات سنتي گذشته از چوب معلم به گل تعبير مي‌شده است و حتي بي‌جهت نيست كه در تفسير كلمه تنبيه به آگاه كردن تاكيد ورزيده مي‌شود.
اينكه تنبيه بدني امري غيرتربيتي، غيراخلاقي و مغاير با قانون است ترديدي وجود ندارد و مورد توافق هيچ كس حتي نقض‌كنندگان آن نيز نيست اما نكته اصلي اين است كه مقصر شرايط خشونت‌زا در جامعه معلمان نيستند و محرك‌هاي خشونت‌آميز هم فرهنگيان نيستند، لذا چرا بايد كساني هدف خشونت قرار گيرند كه نه به وجود آورنده آن هستند و نه محرك آن؟!!
اگر از منظر جامعه‌شناختي و روان شناختي خشونت‌هاي ابراز شده نسبت به معلمان مورد تحليل و تفسير دقيق‌تر انجام گيرد و هدف‌هاي واقعي خشونت‌هاي نهفته در جامعه تعيين شود شكي نيست كه معلمان اگر هم در ليست اين اهداف باشند در آخرين رده‌ها قرار خواهند گرفت.
افراد، نهادها و سازمان‌هايي كه در زمينه پاسخگويي به نيازهاي مختلف كودكان و نوجوانان و جوانان مسووليت دارند در رده‌هاي نخستين اين اهداف قرار دارند، در واقع چاقويي كه رگ گردن معلم را هدف قرار مي‌دهد يا سيلي‌اي كه بر صورت معلم نواخته مي‌شود يا تيغي كه بر بدنه خودروي معلمي كشيده مي‌شود يا ناسزايي كه به او ابراز مي‌شود، همه اينها به ناحق بر معلمان مظلوم تحميل مي‌شود در حالي كه هدف‌هاي واقعي، افراد، نهادها و سازمان‌هاي ديگر غيرقابل دسترس هستند كه محرك‌هاي اصلي و مقصرهاي واقعي را بايد شناخت و به پاي ميز محاكمه كشاند.
٭مسوول گروه مدرسه

روزنامه اعتماد

 

منتشرشده در یادداشت

violencespecial كمتر روزي است كه صفحه‌هاي حوادث روزنامه‌ها اخباري از درگيري‌ها و نزاع‌ها در جامعه را منعكس نكنند؛ اخباري كه نشان‌دهنده ابعاد و اشكال خشونت است. به دنبال هر حادثه‌اي نيز تحليل‌ها و تفسيرهاي متعدد و اظهارنظرهاي فراواني از سوي مسوولان و كارشناسان و صاحب‌نظران صورت مي‌گيرد. در ميان اين رويدادها در كمتر از سه ماه چند مورد خشونت اعمال‌شده نسبت به معلمان در رسانه‌ها انعكاس يافت كه دلخراش‌ترين آن كشته شدن يك معلم فيزيك در بروجرد به دست يك دانش‌آموز ١٥‌ساله بود كه اين حادثه موجب شد افكار عمومي نسبت به پديده خشونت در مدارس حساس شود. ضرب و شتم يك معلم در خرمشهر و معلم ديگري در يكي از مناطق تهران توسط والدين دانش‌آموزان، جامعه فرهنگيان را متاثر كرد و در فضاي مجازي ابراز نظرها و واكنش‌هاي فراواني را به دنبال داشته است؛ واكنش‌هايي كه يك وجه اشتراك داشت؛ اينكه چه بر سر جايگاه معلمي آمده است و چرا رابطه معلم و شاگرد خشونت‌آميز شده است؟

در اينكه پديده خشونت يك آسيب فراگير اجتماعي است ترديدي وجود ندارد و همچنين در اينكه پديده خشونت نسبت به معلمان مختص كشور ما هم نيست شكي نيست. آمارها نشان مي‌دهد در سال‌هاي ٢٠١٢-٢٠١١ به‌طور ميانگين در هر روز ٩٠ حمله فيزيكي توسط دانش‌آموزان نسبت به معلمان صورت گرفته است يا گزارشي از اسلواكي و تايوان بيانگر اين واقعيت است كه ٧٠ درصد معلمان در يك دوره آموزشي حداقل يك بار مورد خشونت قرار گرفته‌اند. اين گزارش‌ها نشان مي‌دهد بيشترين گروه سني كه خشونت مي‌ورزند دانش‌آموزان پايه‌هاي هشتم تا دهم هستند. موسسه مطالعات امريكا هم كه براساس شاخص جنايت و امنيت در مدارس گزارش مي‌دهد از افزايش جرم و جنايت در مدارس از سال ٢٠١٠ به بعد خبر داده است اما نكته جالب اين است كه در ساير كشورها مسوولان واكنش جدي نشان داده و حتي در انگليس وقتي يك معلم زن توسط دانش‌آموزش كشته شد از نخست‌وزير گرفته تا فرماندار به ابراز نظر پرداخته و پيگير ماجرا شدند و اتحاديه معلمان با ورود به ماجرا خواستار چاره‌انديشي جدي براي معضل خشونت عليه معلمان شد.

در كشور ما كه به دلايل فرهنگي و مذهبي معلم جايگاه ويژه‌اي دارد انتظار مي‌رود مسوولان جدي‌تر و مسوولانه‌تر با اين پديده برخورد كنند به همين منظور و براي توجه دادن دست‌اندركاران، گروه مدرسه بر آن شد تا پديده خشونت در مدارس را كه درواقع تهديدي است بر رابطه معلمي- شاگردي مورد بررسي قرار دهد هرچند تلاش ما براي گفت‌وگو با مديركل آسيب‌هاي اجتماعي وزارت آموزش و پرورش به ثمر نرسيد اما موفق شديم با معاون حقوقي و پارلماني وزير و كارشناسان حوزه آسيب‌هاي اجتماعي گفت‌وگويي انجام دهيم كه اميد است اين گزارش و گفت‌وگو موثر و مفيد واقع شود.

خشونت عليه معلمان بسيار نادر است

معاون حقوقي و پارلماني وزير آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش گروه مدرسه «اعتماد» پيرامون خشونت نسبت به معلمان در مدارس با ابراز تاسف و تاثر از اين حوادث گفت: ما با هر نوع خشونت در مدارس مخالفيم چه از سوي دانش‌آموزان و اولياي آنان باشد و چه از طرف معلمان نسبت به دانش‌آموزان صورت گيرد. در مورد خشونت نسبت به معلمان هم بايد بگويم هرچند موارد آن بسيار نادر است اما دور از ذهن نيست و در يك مجموعه با يك ميليون معلم و ١٣ ميليون دانش‌آموز ممكن است رخ بدهد كه باز هم جاي تاسف دارد و بسيار ناپسند است.
حجت‌الاسلام ناصري‌ذبطاني در ادامه به اين پرسش «اعتماد» كه چه حمايت‌هايي از معلمان صورت مي‌گيرد هم اين‌گونه پاسخ داد: در قوانين ما حمايت قضايي را داريم به اين معنا كه وقتي يكي از پرسنل ما هنگام انجام وظايف به دلايل كاري مورد خشونت يا تضييع حق قرار گيرد ما وظيفه داريم نسبت به حمايت از وي اقدام كنيم و در موارد اخير به ويژه قتل معلم بروجردي هم از همكاران‌مان در لرستان خواستيم حمايت‌هاي لازم را انجام دهند.
ايشان همچنين در مورد اينكه بايد با اين پديده خشونت در مدارس عليه معلمان چگونه برخورد كرد، گفت: انتظار داريم والدين و دانش‌آموزان و معلمان در مدارس با يكديگر تعامل بهتري داشته باشند و مسائل و مشكلات را خودشان حل كنند و نگذارند به حدي برسد كه منجر به ابراز خشونت شود.

فقر مادي و معنوي ريشه خشونت

فقر چه در بعد اقتصادي و مادي و چه در بعد معنوي و فرهنگي زمينه‌ساز خشونت در جامعه است و اگر بخواهيم با خشونت مقابله كنيم بايد فقر را در اين دو بعد ريشه‌كن كنيم.
دكتر معيدفر جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با گروه مدرسه «اعتماد» ضمن بيان اين مطلب در تبيين پديده خشونت افزود: خشونت هميشه دوسويه است. به عبارتي وقتي فردي در جامعه از جايي خشونت دريافت مي‌كند نسبت به آن واكنش نشان مي‌دهد و درواقع يك رفتار خشونت‌آميز، واكنشي است به خشونت دريافت‌شده.
اين استاد دانشگاه در ادامه به دلايل ابراز خشونت نسبت به معلمان پرداخت و گفت: وقتي در جامعه‌اي براي استاد، معلم يا اشخاص فرهيخته ارزش و احترامي قايل نمي‌شوند به‌طور طبيعي اين بي‌حرمتي گسترش مي‌يابد .
در حالي كه انتظار مي‌رود به دليل رشد جامعه و بالا رفتن سطح تحصيلات افراد، احترام به افراد فرهيخته روز به روز بيشتر شود ولي متاسفانه چون در فيلم‌ها و سريال‌ها حد و مرزها رعايت نمي‌شود و حرمت‌ها مي‌شكند نوجوانان و جوانان نيز الگوبرداري مي‌كنند و ارزشي براي بزرگ‌ترها قايل نمي‌شوند.
دكتر معيدفر وجود اشكال مختلفي از خشونت در مراكز آموزشي به ويژه مدارس را از تبعات اين شرايط دانسته و افزود: معلم امروزه به دلايل مادي و معنوي به‌شدت آسيب‌پذير و شكسته شده است و جايگاهش نزول كرده. بايد توجه داشت كه شيوه‌هاي گذشته تربيتي ديگر پاسخگو نيست. هم والدين در خانه و هم مربيان و معلمان در مدارس به تغييرات دنياي كودكان و نوجوانان بايد توجه داشته باشند و براساس احترام متقابل بايد تلاش كنند فضاي مناسبي را ايجاد كنند.
اين جامعه‌شناس و محقق علوم اجتماعي تاكيد كرد كه جامعه به‌شدت نيازمند مهرباني و همكاري است. بدون احترام متقابل خشونت را نمي‌شود ريشه‌كن كرد. وقتي جايگاه بزرگ‌ترها و انسان‌هاي فرهيخته آسيب مي‌بيند درواقع نظام ارزشي جامعه فرومي‌ريزد. ما نيازمند اراده جدي و فراگير براي پرهيز از خشونت هستيم. برخي از خشونت‌ها متاسفانه نهادينه شده است و ناخواسته دستگاه‌هاي نظارتي هم به آن دامن مي‌زنند.
ايشان به پايين آمدن آستانه تحمل مردم اشاره كرد و گفت: متاسفانه با كوچك‌ترين محركي يا اتفاقي بين افراد نزاع درمي‌گيرد و اين نشانه پايين بودن آستانه تحمل افراد است كه به دلايل مادي و معنوي به وجودآمده است.
دكتر معيدفر در پايان دو راهكار را ارايه دادند؛ يكي اينكه در سطح كلان بايد براي ريشه‌كن كردن فقر اقتصادي چاره‌اي انديشيده شود و ديگر اينكه شرايط جديد تربيتي را درك و متناسب با آن عمل كنيم.

كنترل خشم نيازمند آموزش است

خشونت‌هايي را كه اخيرا نسبت به معلمان صورت گرفته است بايد ذيل خشونت در جامعه مورد تحليل و تفسير و بررسي قرار داد چراكه نمي‌توان آن را تفكيك كرد و پديده مستقلي دانست.
اين مطلب را دكتر پورشريف روانشناس و استاد دانشگاه به گروه مدرسه روزنامه «اعتماد» گفته است و در همين راستا مي‌افزايد متاسفانه شواهدي وجود دارد كه خشم به عنوان يكي از هيجانات منفي در جامعه فراواني بالايي دارد. وقتي در جلسات گروهي ما از شركت‌كنندگان مي‌پرسيم كه بيشتر كدام هيجان‌هاي خود را ابراز مي‌كنيد اكثر آنها بيان مي‌كنند كه ما بيش از هر هيجاني خشم خود را ابراز مي‌كنيم.
اين روان شناس در ادامه گفت: بايد رفتار جرات‌مندانه آموزش داده شود تا افراد به جاي اينكه خشم خود را كه هم به ديگران و هم به خود آنها آسيب مي‌رساند ابراز كنند، بتوانند با جرات رفتار خود را بروز بدهند و توان مديريت هيجانات خود را در نتيجه آموزش افزايش دهند.
دكتر پورشريف ابراز خشونت نسبت به معلمان را هم مصداقي از خشونت‌هاي سرايت‌يافته در جامعه دانست و گفت: وقتي رفتارهاي خشونت‌آميز در جامعه رواج يابد اين رفتارها به ديگران هم سرايت مي‌كند بعد شما مشاهده خواهيد كرد كه ديگران هم دست به رفتارهاي خشونت‌آميز مي‌زنند.
اين استاد دانشگاه در ادامه افزود: رفتارهاي خشونت‌آميزي كه نسبت به معلمان ابراز مي‌شود بسياري ريشه در خارج از مدرسه دارد. خانواده و جامعه موانعي را در مسير كودكان و نوجوانان قرار مي‌دهند كه موجب ايجاد خشم در آنها مي‌شود و در واقع با كوچك‌ترين تحريكي از طرف معلمان اين خشم نهفته فوران مي‌كند.

روزنامه اعتماد

 

چهارشنبه, 07 بهمن 1393 09:08

خشونت؛ سم فضاي آموزشي

 christmasspecial3 پرنسیلا جهانگیری٭

اگرچه به دليل رشد و گسترش فناوري اطلاعات، آموزش و پرورش غيررسمي بر آموزش و پرورش رسمي چربيده است و در نتيجه تحولات جهاني، دهكده آموزشي مناسبات ويژه‌اي يافته كه داد و ستدهاي اطلاعاتي تجربي، اين دهكده را به مدرسه‌اي شبانه‌روزي تبديل ساخته اما هنوز هم در نظام تعليم و تربيت رسمي معلم و استاد محور فرآيند آموزشي است.
البته اين محوريت در نظام مدرن آموزشي معناي محوريت در نظام آموزشي سنتي را ندارد چرا كه در نظام سنتي معلم علامه دهر محسوب مي‌شد و دانش‌آموز جاهل مطلق كه معلم وظيفه‌اش در يك كنش گري سلطه‌گرانه انتقال دانش به دانش‌آموز منفعل و صرفا پذيرنده بود، اما در يك نظام مدرن آموزشي يك فرآيند است و در اين فرآيند معلم و دانش‌آموز يا استاد و دانشجو در كنش گري متقابل به دادوستد مي‌پردازند و محوريت معلم واستاد به معناي هدايت و راهنمايي يا دقيق‌تر مديريت فرآيند آموزشي است. در اين نظام، پويايي شرط نخست و خلاقيت هدف اصلي است.
از آنجا كه در آموزش و پرورش رسمي كودكان و نوجوانان ١٢ سال از عمر خويش را در اين سيستم و تحت عنصر آموزش يعني «معلم» پشت سر مي‌گذارند؛ وي مهم‌ترين و عميق‌ترين تاثير را مي‌گذارد و به تحقيق يكي از موثرترين متغيرها در شكل‌گيري شخصيت و آرزوها و سمت‌گيري استعدادها و تلاش‌هاي دانش‌آموزان، معلمان هستند به ويژه در دوره ابتدايي كه يك دانش‌آموز تمام ساعات آموزشي خود را با يك معلم سپري مي‌كند.
وقتي از مدرسه به عنوان خانه دوم ياد مي‌شود يا از معلم به مثابه پدر و مادر دوم، هرچند اين يك گزاره سنتي است اما در ساخته باشند تنها الگوي محسوس و ملموس آنها معلم است؛ كسي كه پدر و مادر او را به وي مي‌سپارند و هر گاه از مدرسه باز مي‌گردد ساعت‌ها در منزل از آقا معلم يا خانم معلم سخن مي‌رود و اينكه او امروز چه كرد و چه گفت.
نوجوانان هم بيش از والدين به معلمان خود احساس نزديكي مي‌كنند و اگر معلمان روابط خوبي را برقرار سازند محرم اسرار و نقطه اميد و اعتماد آنها خواهند شد به طوري كه در فضاي ايجاد شده علاقه و انگيزه براي يادگيري در دانش‌آموز و ياددهي در معلم افزايش مي‌يابد و اين رابطه مبتني بر عشق و علاقه و اعتماد و اطمينان، تضميني براي موفقيت متقابل دانش‌آموز و معلم است.
حرفه معلمي بدون اين رابطه، خشك و بي‌روح است و معلم و شاگرد بيگانه از هم، در فرآيند آموزشي جايگاهي ندارند. آموزش تحميل و اجبار نمي‌پذيرد و هر گاه و هر جا چنين بوده از آن تنفر و خشونت روييده است.
بنابراين خشونت هم تهديدي است براي يك فضاي آموزشي مطلوب و هم نتيجه‌اي است از يك فضاي آموزشي نامطلوب، به عبارتي همچون سمي است كه فرآيند آموزشي را آلوده مي‌سازد و به جاي اينكه استعدادها شكوفا شوند و بذر اميد، علاقه و تلاش كاشته شود كينه و كدورت همچون آتشي همه‌چيز را مي‌سوزاند.
وجود خشونت در مدارس آن هم در رابطه معلم و شاگرد نشانه تاسف‌باري از يك نظام آموزشي است چرا كه اين نظام در تهيه محتواي آموزشي و فضاي آموزشي جذاب و رضايت بخش براي دانش‌آموزان ناتوان بوده و از طرفي نتوانسته معلماني توانمند، با انگيزه، علاقه‌مند و اميدوار را جذب سيستم كند و آنها را در اين فرآيند نگه دارد، بنابراين در جامعه‌اي كه به دلايل مختلف خشونت انباشته شده است چنين شرايط آموزشي با اين ويژگي‌هاي نظام آموزشي به طور طبيعي ايجاد‌كننده و محرك خشونت است.

اين زنگ خطر و هشداري است براي مسوولان و دست‌اندركاران تا ديرتر نشده چاره‌اي اساسي بينديشند.
٭ كارشناس  مسائل آموزش و پرورش

روزنامه اعتماد

 

منتشرشده در یادداشت

جابگاه معلمی و شغل انبیا  سال ها سخن از این بود که معلمی شغل انبیاست  ، و در باب ارزش و مقام معنوی معلمان بارها و بارها گفته و شنیده ایم . اما هنوز معلمان جامعه ، مثل اکثریت اقشار ضعیف و حقوق بگیر جامعه ، از مشکلات عدیده اقتصادی رنج می برند و مطالبات صنفی آنها از سوی مقامات مسوول جدی گرفته نمی شود .

در فضای عمومی جامعه نیز ، شغل معلمی جاذبه خود را از دست داده است . نخبگان ، فرهیختگان و حتی خود معلمان ، فرزندان خود را به شغل معلمی تشویق نمی کنند . آخرین انتخاب های دانش آموزان در کنکور دانشگاه ها در رشته هایی است که به ناچار به شغل معلمی منجر می شود .

از طرف دیگر ، همه ، انتظار تحول فرهنگی داریم بدون آنکه به ساز و کار آن بیندیشیم . همه ، انتظار معجزه داریم بدون اینکه بخواهیم از تجربه ملت های دیگر بهره ببریم . گویی باید راه رفته و تجربه های موفق دیگران را از صفر شروع کنیم . در حالی که باید بدانیم در دنیای امروز ، عامل زمان بسیار تعیین کننده است و نمی توان در مدیریت زمان تعلل کرد . آهنگ پیشرفت ملت های دیگر به صورت تصاعدی بالا می رود ، اما، ما هنوز در تعاریف اولیه مانده ایم و در باب تفاوت مبانی ، اهداف و اصول تربیت ، نظریه پردازی می کنیم و برای تبیین نظریه هایمان ، انواع سمینارها و گردهمایی ها را تشکیل می دهیم . دیگران پژوهش می کنند تا بهتر زندگی کنند اما ، ما در باب اهمیت پژوهش ، قلم فرسایی کرده و طرح پژوهشی ارائه می دهیم . یعنی پژوهش می کنیم که پژوهش کرده باشیم . پژوهش های ما مسئله محور و هدف گرا نیست ، بلکه صرفا برای ارضاء حس حقیقت جویی پژوهشگر است .

لذا می بینیم که در سال های اخیر اسناد زیادی در آموزش و پرورش تولید شده و می شود . این اسناد که با عناوین سند درس ملی و سند تحول بنیادین نامیده می شوند، هنوز از حوزه ستادی فراتر نرفته اند . این اسناد با بدنه جامعه ی هدف و عرصه ی اجرایی آن یعنی مدارس ، ارتباط ارگانیکی برقرار نکرده اند .

گویی قرار است اسناد تحول ، تولید شوند و صرفا به سمع و نظر صاحب نظران درآیند و ده ها نقد و تبصره برآنها وارد شده ، و دوباره جلسات ستادی برای تجدید نظر ، باز سازی و بهسازی آنها تشکیل شود و این ماجرا همچنان ادامه پیدا کند و محققین به حق الزحمه ی تحقیق برسند و مسوولین آمار جلسات را بدهند و... و در آن سو بدنه آموزش و پرورش و عناصر کلیدی آن ( یعنی معلمان ) و جامعه ی هدف آن ( یعنی دانش آموزان ) نیز راه خود را بروند .
اگر می خواهیم تحولی بنیادین در آموزش و پرورش و به تبع آن در جامعه رخ دهد ، طلایه داران این تحول کسی جز معلمان نمی توانند باشند . عدم توجه به تاثیر گذار ترین عنصر این تحول ( یعنی معلم ) خسارات جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت . وقتی جایگاه اجتماعی یک معلم آن گونه که در تعالیم دینی آمده و بزرگان علم مارا بدان توصیه کرده اند ، شناخته نشود و معلمان در اجتماعات با احترام مورد تکریم قرار نگیرند ، نمی توان انتظار تحولی عمیق در روابط فرهنگی جامعه داشت .

اگر در اثر غفلت مسوولین و تصمیم گیران فرهنگی کشور ، معلمان در مشکلات خود مشغول شوند و فشار های اقتصادی آنها را مجبور کند که به جای پژوهش و تحقیق به اضافه کاری و شغل دوم روی بیاورند ، نسل جدید را با چه انگیزه ای می توان به رشته های دبیری و در نهایت به شغل معلمی تشویق کرد ؟
دلسوزان فرهنگی کشور از جمله نگارنده ، بر این باورند که باید فکر و روح معلمان از دغدغه معیشت زندگی آزاد شود و معلم بتواند معلمی کند ، بی آن که غم نان شب فردا ذهن و روح او را بیازارد.

نوشته حاضر برآن است که تحلیلی از وضع موجود و نگاه جامعه به شغل معلمی ارائه داده و با نقد دیدگاه های مدیریتی حاکم بر نظام آموزشی کشور ، اصحاب فرهنگ ، اهل علم و فرهیختگان کشور را به چاره اندیشی فراخواند . قبل از آنکه زمان از دست برود و اهداف نخستین در بوته فراموشی سپرده شود.
همه کسانی که به آینده فرهنگ این کشور چشم امید دوخته اند ، در جست و جوی پاسخ هایی مناسب برای سوالات زیر هستند :


علم چیست ؟
آیا از نظر انسان امروزی علم راهی به سوی ملکوت است ؟ آیا علم همان کشف حقیقت است ؟یا علم ، ابزار قدرت است و می توان به کمک آن بر قوای طبیعت مسلط شد ؟ راستی کدام علم ، علم است ؟علم تکنولوژی که ابزار تسلط انسان بر طبیعت است ، یا علمی که کاشف اسرار طبیعت و راهنمای عمل انسان برای ساختن دنیایی آباد و ابدیتی پایدار و مطلوب است ؟
امروزه وقتی از علم سخن می گوییم ، چه تصویری در ذهن ما نقش می بندد ؟ آیا فقط تصویری از حرکت قطارها ، دود کارخانه ها ، شلیک موشک ها ، پرتاب ماهواره ها و ... در ذهن ما تداعی می شود ؟ یا در کنار همه دستاوردهای علم ؛ وقار ، متانت ، اخلاق و فضائل انسانی یک عالم و استاد را نیز می توان به تماشا نشست ؟


معلم کیست ؟
در این میان نقش معلم چیست ؟ آیا صرفا، یک آموزنده است ؟ آیا فقط، انتقال دهنده معلومات است ؟ آیا او فقط وظیفه دارد تئوری ها و دانش های پیشینیان را پاسداری کرده و بی کم و کاست به نسل بعدی تحویل دهد یا می تواند روح تحقیق و تفکر را نیز در شاگردان و جویندگان علم ایجاد کند ؟ آیا می توان انتظار داشت که معلم ، زمینه ساز رشد ، خلاقیت و نوآوری های علمی در دانش آموزان باشد یا اینکه او فقط مجری برنامه های از پیش ساخته ی نظامی بوروکراتیک و خشک است که در قالب بخشنامه های وزارت آموزش و پرورش نمایان می شود ؟

انتظار جامعه از معلم چیست ؟ آیا انتظار مردم از معلم این است که چند ساعتی در روز، فرزندان آنها را در محیطی به نام کلاس ، اسیر میز و نیمکت های خشک و بی روح کند یا معلم می تواند راه پرواز به سوی افق های بلند انسانی را در روح و جان دانش آموزان ایجاد کند ؟


از معلم چه می خواهیم ؟
آیا او ابزاری است که دانش آموزان را برای حضور در ماراتن خشک و بی روحی به نام کنکور آماده می کند ؟ آیا او کسی است که دانش آموزان را به عنوان ماشین تست زنی آماده نگهداشته و با روغن کاری مناسب آنها را به روز رسانی (up date ) می کند ؟ آیا او کسی است که گرد گچ را پای تخته ی سیاه یا ذرات رنگ ماژیک را پای تخته ی سفید به حلق خود می فرستد تا فرزندان این مردم از سد کنکور عبور کرده و به سوی سرنوشتی نا معلوم تحصیلات دانشگاهی را آغاز کنند و تلقی شان هم از دانشگاه ، جز یک دبیرستان بزرگ و با شکوه نباشد ؟ آیا ارزش گذاری کار معلم فقط در آمارها و نمودارهای قبولی های کنکور قابل محاسبه است ؟ آیا امروزه سخن گفتن از نجات انسان ، باروری اندیشه ها و برافروختن شعله های حقیقت جویی در جان آدمیان محلی از اعراب دارد ؟ آیا اساسا چنین انتظاری برای معلمان جامعه ترسیم می شود ؟
آیا خانواده ها به امید شغل و زندگی بهتر برای فرزندان شان از معلم فقط به عنوان کمک کار تست زنی فرزندان استفاده می کنند ؟ در چنین شرایطی اگر معلمی بخواهد چون سقراط حکیم ، عطش آموختن و لذت درک و فهم از رمز و رازهای هستی را در جان شاگردان پدید آورد چگونه خواهد توانست آن را در داخل سیستم بسته و فرسوده ی نظام آموزشی کشور به مرحله اجرا درآورد ؟


مدارا و تعامل معلم
مدارای یک معلم با انتظارات جامعه ای که نمی داند کجا می رود ، چگونه خواهد بود ؟ تعامل او با سیستم آموزشی که جز بخشنامه اداری را نمی فهمد چگونه امکان پذیراست ؟ او که با عشق به نجات انسان شغل معلمی را برگزیده است ، اینک که آن آرزوها را بر باد رفته می بیند ، چه کاری می تواند بکند ؟ طرز تلقی او در بدو امر این بود که با انسان سروکار دارد و انسانیت انسان در گرواندیشه ی اوست ، اما انتظار نظام آموزشی از او و تقاضای خانواده ها چیزی جز شکستن سد کنکور برای فرزندان آنها نیست . در این تعارض پیش آمده بین اهداف نخستین و وضعیت موجود چه کار می توان کرد ؟ او چگونه می تواند به احساس های لطیف درونی اش پشت کند و چون ابزاری در خدمت سیستمی درآید که به او و کارش ارزش معنوی قائل نیست ؟ اگر او بخواهد از دردها و رنج های آدمیان سخن بگوید ، پاسخ کدام سوال کنکور خواهد بود ؟

آری ، او به کنکور زندگی می اندیشد اما سیستم از او تست زدن می خواهد . او به آینده ی تمدنی ایران زمین می اندیشد ولی سیستم آموزشی او را وادار می کند که در باره ی تاریخ تمدن بشر، سوال چهارگزینه ای طراحی کند و در برابر هر پاسخ صحیح ، سه پاسخ دروغین نیز به خورد دانش آموزان بدهد . او می خواهد دانش آموز را مبتکر ، خلاق و پژوهشگر بار آورد ولی خانواده ها او را برای تدریس خصوصی دعوت می کنند . او می خواهد دانش آموزش به کشف حقیقت نائل شود اما دانش آموز فوت و فن های موفقیت در کنکور را از او می طلبد .
او می داند که راه کنونی نظام آموزشی کشور ، راه نیست ، بی راهه است اما سیستم ، از او درجا زدن و در بیراهه راندن را طالب است .

چگونه مدارا کند معلم ؟ چگونه تعامل کند با چیزی که بدان معتقد نیست ؟ او می داند که دانش آموز او بعد از موفقیت در کنکور و ورود به دانشگاه دچار پارادوکس وتناقض خواهد شد . برای اینکه در دوازده سال گذشته فقط حافظه ی اورا تقویت کرده اند ، تند خوانی را به او یاد داده اند نه تعمق و تفکر در حقایق را . به تست زنی عادتش داده اند نه به درک عمیق از مسائل و روابط مفاهیم . در حالی که دانشگاه ، جای تفکر و کشف است . در دانشگاه باید حرفی برای گفتن داشت . در دانشگاه ، ذهنی پویا و خلاق لازم است تا ضمن تسلط بر بنیان های دانش ،بتوان به افق های جدیدی از کشف حقیقت نائل آمد .


نگاه جامعه به معلم
جامعه ای که اقتصاد محور است و همه چیز را در خدمت اقتصاد فردی و منفعت شخصی می خواهد ، به معلم نیز نگاه ابزاری دارد و هزینه کردن در آموزش و پرورش را اتلاف سرمایه تلقی می کند .

متاسفانه نظام مدیریتی کشور نیز مستثنی از این نگرش نیست و آموزش و پرورش را مقوله ای فرعی و درجه چندم محسوب می کند . در چنین حال و روزی چه کار باید کرد ؟ آیا می توان انتظار پیشرفت و تحول در عرصه پژوهش و فرهنگ داشت اما در آموزش و پرورش سرمایه گذاری نکرد ؟ تجربه موفق مراکز تربیت معلم و دانش سرای عالی ، چرا به بوته فراموشی سپرده شد ؟

آیا صرف اینکه کسی از طریق دانشگاه آزاد ، پیام نور ، جامع علمی کاربردی یا آموزش ضمن خدمت فرهنگیان لیسانسی بگیرد، صلاحیت معلمی هم پیدا می کند ؟ آیا طی دوره های تخصصی روش تدریس ، آشنایی با اصول روان شناسی ، فنون معلمی و اطلاعات تربیتی برای تدریس ضرورتی ندارد ؟ معلمی که در مراکز تربیت معلم و دانشسرا ها تربیت نشده است از کجا می تواند این دانش ها و توانایی ها را به دست آورد ؟

علاوه بر آن ، چه معیاری وجود دارد که توانایی معلمی یک فرد را بسنجد ؟ آیا آموزش های دوره های لیسانس چنین آمادگی را در فرد ایجاد کرده اند ؟


تحول فرهنگی ، پروژه است یا پروسه ؟
اگر بخواهیم به مقوله آموزش و فرهنگ بانگاه هزینه ای بنگریم و آنگاه بخواهیم ظرف دو سال شاهد حصول نتیجه باشیم بی تردید راه را اشتباه رفته ایم . تغییر و تحول فرهنگی حداقل بیست سال زمان می طلبد و تغییر نسل ها ظرف بیست و پنج سال صورت می پذیرد . بر این اساس ثمره کار یک معلم را در یک دوره بلند مدت می توان به صورت تغییر نگرش و ارتقای بینش نسل جدید شاهد بود .
به مقوله آموزش و پرورش و مهمتر ازآن مقوله فرهنگ نمی توان به عنوان یک پروژه نگاه کرد و برای آن زمان بندی و بودجه بندی اقتصادی تعیین کرد و چنانچه در مدت زمان معین نتیجه لازم حاصل نشد آن را پروژه شکست خورده نامید.

جریان آموزش ، پرورش و تحول فرهنگی ، پروسه ای طولانی است و نیازمند عزم وتلاش جدی است . این پروسه بدون داشتن برنامه های کلان و تربیت مدیران لایق ، توانمند وبرخوردار از طرح ، برنامه و قدرت اجرایی امکان پذیر نخواهد بود . همچنین آشنا کردن معلمان به شیوه های نوین تعلیم و تربیت جهت آماده سازی نسل جدید برای زندگی در جهان مدرن ، در عین پای بندی به ریشه های فرهنگی وبومی خود ، یکی از وظایف اصلی نهاد آموزش و پرورش است .
نکته حائز اهمیت در این میان ، پویایی روش های تعلیم و تربیت است . ماندن در افکار گذشته و روش های قدیمی موجب دور افتادن کشور از قافله پیشرفت دنیا خواهد بود .

در دنیای امروز نمی توان ایزوله زندگی کرد . فرهنگ هایی که پویایی و نوگرایی نداشته باشند ، قدرت مقابله با تهاجم فرهنگ های بیگانه را نیز نخواهند داشت .

منتشرشده در دیدگاه
سه شنبه, 06 بهمن 1393 18:03

برگزاری امتحانات و چند نکته

22 نکته که مسئولان برگزاری امتحانات و مراقبان جلسه های امتحانی باید بدانند :

ایام امنحانات مهمترین زمان برای دانش آموزان است. در این زمان است که دانش آموز باید دانش خود را در یادگیری دروس نشان داده و حاصل زحمات چند ماهه یا یک ساله خود را دریافت نماید. در این میان زمان برگزاری امتحانات در مدارس و آموزشگاه ها حساس ترین زمان این ایام  برای دانش آموزان است و طبعاً مسئولان مدارس و مراقبین جلسات امتحانی نقش حساسی در این زمینه به عهده دارند. قطعاً اولین نقش مراقبین جلو گیری از احتمال تقلب و یا تخلف از سوی برخی از دانش آموزان می باشد اما نباید تصور کرد این تنها وظیفه آنهاست. ایجاد و حفظ محیطی آرام و مناسب که دانش آموزان بتوانند دانسته های خود را با آرامش به روی برگه های امتحانی شان منتقل نمایند دیگر وظیفه و نقش مهم مراقبین امتحانات محسوب می شود. در این ارتباط توجه به چند نکته مفید به نظر می رسد:

1. حتی الامکان ساعت برگزاری امتحانات باید با توجه به مسائلی چون بافت شهری و یا روستایی اکثریت دانش آموزان، فاصله منازل تا آموزشگاه، امکان تردد و حمل و نقل  در آن ساعت،  وسرد یا گرم بودن هوا، زمان تعیین شود. همچنین نظر خواهی از معلمان و دانش آموزان برای تعیین فاصله مناسب و منطقی بین امتحانات نیز می تواند در بهبود عملکرد دانش آموزان بسیار مفید باشد. بسیاری از دانش آموزان در این زمان های بین امتحانات است که به صورت جدی درس می خوانند.

2. مکان برگزاری امتحانات باید محیطی پاکیزه، تمیز و منظم باشد. این پاکیزگی محیط به نحوی غیر مستقیم تاثیری مثبت هم در یادگیری دانش آموزان و هم در پاسخ به سئوالات امتحانی  خواهد داشت. طبیعی است که راهروها و کلاس های آشفته و کثیف تاثیری منفی در این زمینه ها بر جا خواهند گذاشت. حتی باید تابلو های کلاس ها یا سالن ها و نمازخانه ها، قبل از برگزاری امتحانات کاملاً پاک شوند.

3. روشنایی محیط امتحان نبز مسئله مهم دیگری است که باید به آن توجه کرد. قبل از برگزاری امتحان باید با بررسی لامپ های موجود، تعویض لامپ های سوخته و یا احیاناً اضافه کردن لامپ های جدید؛ از وجود روشنایی مطلوب و یکنواخت در تمامی مکان هایی که در آن امتحان برگزار می شود اطمینان حاصل کرد.

4. در مکان هایی که در زمان برگزاری امتحان، آفتاب ممکن است به صورت مستقیم باعث آزار دانش آموز شود از پرده مناسب استفاده شده و یا در صورت ناتوانی مالی مدرسه جهت نصب پرده در آن زمان، با چسباندن روزنامه به شیشه ها، به طور موقت این مشکل حل شود.

5. با نصب کولر و یا روشن کردن شوفاز،  محیط امتحان در زمان برگزاری امتحان از قبل دمایی مناسب با فصل امتحانات داشته باشد. ضمن آن که باید به امکان عبور و مرور و گردش هوا در محیط امتحان،  توجه  داشت.

6. تا جایی که ممکن است از قرار دادن دانش آموزان در کلاس ها یا سالن هایی که به خاطر مجاورت با کوچه، خیابان و یا جاده ممکن است دارای سر و صدا باشند خودداری شود. استفاده غیر ضروری از بلند گوی مدارس یا دزد گیر خودروهای داخل محوطه آموزشی نیز باعث ایجاد سر و صدا می شوند.

7. از ابتدای سال و هنگام ثبت نام، دانش آموزان چپ دست مشخص شده و صندلی مناسب آنها تهیه شده تا این گونه دانش آموزان با آرامش بیشتری امتحان بدهند.

8. بسیار دیده شده است که برخی از دانش آموزان فراموش می کنند خودکار یا وسایل مورد نیاز دیگرشان را با خود بیاورند یا در بین راه آنها را گم می کنند. قطع یا تمام شدن جوهر خودکار در هنگام  نوشتن نیز از موارد شایع دیگر است. شایسته است که مدیران مدارس یک یا چند خودکار یا وسیله مورد نیاز دیگر به مراقبان داده تا در این گونه موارد در اختیار دانش آموزی که معمولاً در این هنگام عصبی و مضطرب هم  هست قرار گرفته و او با آرامش به کار خود ادامه دهد.

9. بعضی از دانش آموزان به خاطر اضطراب یا عجله بدون خوردن صبحانه یا ناهار  به سر جلسه امتحان می آیند. این گونه دانش آموزان اگر دچار پایین آمدن قند خون و افت فشار هم نشده و حال شان به هم نخورد؛ در به یاد آوردن دانسته هایشان دچار مشکل می شوند. چقدر خوب است مسئولان مدارس با توزیع یک خوراکی ساده و کم هزینه مانند شکلات یا بیسکوئیت و یا حداقل لیوانی آب خوردن، این مشکل را کمتر  کنند. در برخی از مدارس مانند مدارس غیر انتفاعی یا مدارس خاص و هیئت امنایی، هزینه این کار، که گمان نمی کنم چندان هم زیاد باشد،  از طریق شهریه دانش آموزان و در مدارس عادی هم  از بخش سرانه مدارس یا سود فروش فروشگاه های  مدارس قابل تامین است .

10. زمان بر گزاری امتحان، برای مراقبان زمانی خسته کننده و کش دار می باشد. متاسفانه برخی از مراقبان برای قابل تحمل کردن این زمان، با همکاران خود گفت و گو و شوخی کرده، با گوشی همراه شان مشغول شده یا کتاب و مجله می خوانند. این کار علاوه بر آن که امکان تخلف و تقلب برخی از دانش آموزان را بیشتر می کند باعث کاهش تمرکز و حواس پرتی  دانش آموزان می شود. شاید تهیه صندلی های پایه بلند برای نشستن مراقبان، تعویض جای آنها، و نوشیدن آب و چای این خستگی را کمتر کرده و زمان مراقبت را قابل تحمل تر نماید.  خاموش کردن گوش های همراه مراقبان و یا عدم استفاده از آنها علاوه بر آنکه امری قانونی و لازم الاجرا می باشد نشان دهنده ی احترام ما به دانش آموزی است که فرزند ما محسوب شده و پدر و مادر دوم او محسوب می شویم.

11. تا جایی که ممکن است با استفاده از نگاه، تذکر ملایم و دوستانه اما محکم و جدی، نام بردن نام دانش آموز و جابه جا کردن او، از تخلفات کلامی دانش آموز جلو گیری کنید. گرفتن برگه دانش آموز و یا ثبت تخلف او باید آخرین راه حل های این مشکل باشند. قطعاً درگیری فیزیکی با دانش آموز متخلف امری مردود و البته خطرناک است.

12. در طول برگزاری امتحان باید رفتاری محترمانه، دل سوزانه و مودبانه با دانش آموز داشت اما  به هیچ وجه  نباید با دانش آموزان - حتی دانش آموزان خوب و مودب -  شوخی کلامی یا فیزیکی کرد. این کار علاوه بر آنکه دون شان معلمی است ممکن است باعث سوء استفاده برخی از دانش آموزان و عدم رعایت مقررات امتحانی از سوی آنها شده و یا در مواردی باعث عصبی شدن آنها شود.

13. گاهی اوقات دانش آموز در درک سوال یا سوال هایی دچار مشکل می شود. در صورت عدم حضور دبیر مربوطه،  مراقب می تواند با پرسش از یک یا چند دانش آموز خوب و با سواد به آن دانش آموز در فهمیدن سوال کمک نماید. حتی با رعایت مواردی می توان از آن دانش آموز یا دانش آموزان خواست تا برای دیگر دوستان شان آن سوال را توضیح دهند. تماس با دبیر مربوطه یا دبیران مرتبط دیگر نیز راه حل دیگری است که مدیر آموزشگاه می تواند از آن استفاده کند. فراموش نکنیم که جلسه امتحان هم می تواند محل مناسب دیگری برای یاد گیری باشد.

14. برای پیش گیری از مورد یاد شده در بالا  و اطمینان از وضوح و درستی سوالات امتحان و استاندارد بودن آن، بهتر است در هر مدرسه ای گروه های آموزشی تشکیل شوند که یکی از کارهای آنها بررسی سوالات امتحانی در گروه قبل از تکثیر باشد. بدیهی است با  برنامه ریزی  دقیق زمانی، پیش از امتحانات بایداین فرصت را برای گروه آموزشی مربوطه فراهم کرد.

15. دبیر مربوطه باید سعی کند با توجه به فاکنورهایی چون ماهیت درس، نوع سوالات، نوع مدرسه، میزان هوش متوسط دانش آموزان، حجم صفحات تعیین شده برای امتحان و مسائل تعیین کننده دیگری از این قبیل،  زمان داده شده برای پاسخ به سوالات امتحانی را مشخص کند. دادن زمان زیاد یا کم برای پاسخگویی به سوالات امتحانی هر دو زیانبار است. وقت پاسخگویی باید بر اساس موءلفه های آزمون سازی و  استاندارد های لازم باشد. اما در  هر صورت بعد از تعیین زمان از سوی دبیر مر بوطه، مراقبان موظف به رعایت آن زمان می باشند و نمی توانند سرخود، آن را کم یا زیاد کنند مگر در موارد خاصی که رییس جلسه تشخیص دهد.

16. گفتن مکرر زمان باقی مانده، ضرورت نداشته و باعث بر هم خوردن تمرکز دانش آموزان می شود. شاید اعلام 15 و 5 دقیقه پایانی به دانش آموزان، کافی باشد. اگر هم در پایان وقت دانش آموزی را دیدید که در حال نوشتن دانسته هایش می باشد سعی کنید وقت کوتاهی به او بدهید تا بتواند نوشته خود را کامل کند. تا جایی که ممکن است از کشیدن برگه از زیر دست دانش آموز خودداری کنید. جلسه امتحان را با آرامش و با احترام به پایان برسانید. بدیهی است وقت داده شده باید از زمان شروع امتحان محاسبه شود و نه لزوماً ساعت رسمی که برای آن امتحان اعلام شده است.

   17. در صورتی که صندلی دانش آموز خراب بوده و یا جای نا مناسبی دارد سعی کنید در اولین فرصت ممکن جای آن دانش آموز را تغییر دهید و به مکان مناسب دیگری هدایت کنید. همچنین از قبل دانش آموزان را  آگاه کنید که خواب کافی در شب فبل از امتحان، پوشیدن لباس و کفش راحت و مناسب در زمان امتحان و استفاده از لوازم التحریری که کار با آنها راحت بوده و روان هستند، در عملکرد آنها تاثیر مثبت بسیاری  بر جای خواهد گذاشت.

18. اگر دانش آموزی به هر دلیلی از دوستان خود، سوالات امتحان، شما و یا مراقبی دیگر عصبانی شده و صدای خود را بلند کرد سعی کنید در درجه اول او را آرام کنید نه آنکه شما هم مثل او فریاد بکشید. فراموش نکنید حفظ آرامش جلسه امتحان مهم ترین وظیفه شماست. در این گونه موارد و بلکه در همه موارد در زمان برگزاری امتحانات بر خورد شما باید دوستانه، دل سوزانه، عاقلانه اما در عین حال محکم و با صلابت باشد.

19. ضمن حفظ هوشیاری، نباید هر نگاه، حرکت یا حرف زدن دانش آموز را تخلف یا تقلب فرض کرد. بعضی از دانش آموزان عادت دارند به جهت های مختلف نگاه کنند یا با خودشان حرف بزنند. عده ای دیگر برای شوخی یا ایجاد تنوع در محیط خشک امتحان این کارها را انجام می دهند. در این گونه موارد نباید عکس العمل خاصی نشان داد. در صورت نیاز تذکری ملایم کافی است.

20. مسئولان برگزاری امتحان باید دانش آموزانی را که زودتر از جلسه خارج می شوند به بیرون از محیط آموزشگاه هدایت کنند تا سر و صدای آنها موجب به هم خوردن تمرکز دیگر دانش آموزان نشود.

21. متاسفانه در موارد نادری برخی از مراقبان به خاطر دل سوزی و با نیتی انسانی یا به هر دلیل دیگری پاسخ برخی از سوالات را به برخی از دانش آموزان می گویند یا آنها را در انجام تقلب رها کرده و به روی خود نمی آورند. این امر علاوه بر آنکه خلاف عدالت بوده و ظلم به بقیه دانش آموزان محسوب می شود باعث هتک حرمت دیگر همکاران شده و باعث آن می شود تا آن دانش آموزان در امتحانات بعدی یا در جامعه، متوقع شده و با به تمسخر گرفتن قانون ومقرارت و بدون تلاش لازم بخواهند به خواسته های خود برسند. در حقیقت نتیجه  این دل سوزی های بی جا، انداختن گرگ های تیز دندان به جان جامعه است.

22.. در پایان امتحان، برخی دانش آموزان آرام و بی خیال، عده ای خوشحال، بعضی غمگین و ناراحت و  افرادی عصبانی و خشمگین هستند. کم نیستند کسانی که کتاب یا جزوه خود را پاره می کنند. اما باید در طول سال و در حین کلاس ها به دانش آموزان یاد داد که پایان امتحان به معنای پایان همه چیز نیست. دانش آموز باید به کمک معلمان و مسئولان مدرسه اشتباهات و ایرادات خود را متوجه شده و برای تصحیح آنها تلاش نمایند. 

به نا امیدهای آنها باید امید داد و به خوشحال های آنها انگیزه بیشتر بخشید. هم چنین در جلسات اولیاء و مربیان می توان پدران ومادران را آموزش داد تا با رفتار و عملکرد مناسب خود در ایام امتحانات، زمینه مناسبی برای بهبود شرایط تحصیلی و موفقیت بیشتر فرزندان شان فراهم کنند.

معلمان نیز می توانند با تجزیه و تحلیل نتایج امتحانات و بررسی آماری آنها، از ضعف و قوت کار خود آگاه شوند.

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

 

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 06 بهمن 1393 06:30

حسادت

eshaghifarshid فرشید‌ اسحاقی

برای خیلی از ما اتفاق افتاده تا نسبت به موضوعات مختلف در زندگی حسادت داشته باشیم. بعضی اوقات ناخواسته و گاهی نیز با اندیشه قبلی، حسادت می ورزیم و هرگز به اثر منفی آن در زندگی توجه نمی کنیم.

باید توجه داشت که اگر خودمان را دوست نداشته باشیم و از توانایی های خود غفلت کنیم، در این صورت مقایسه خود با دیگران و آغاز حسادت کردن را آغاز کرده و کم کم فردی غیر از خود می شویم. در واقع هر قدر  بتوانیم خود را بپذیریم، به همان اندازه هم قادر خواهیم بود در شرایط بحرانی بیشتر و بهتر شرایط را بپذیریم، بنابراین باید به توانایی‌هایمان توجه کنیم، با ابعاد منفی وجود خود آشنا شویم و آنها را هم بپذیریم اما درصدد اصلاح‌شان برآییم؛ بدین‌ترتیب به جای حسادت‌ورزیدن به دیگران به آنها نیز عشق می‌ورزیم و به دنبال آن، آرامش بیشتری را تجربه می‌کنیم.

اما یکی از دلایل مهم حسادت، ترس از مقایسه شدن است. ولي چرا مقایسه شدن، انسان‌ها را می‌ترساند؟

چون می‌ترسند که در نهایت و پس از این مقایسه بدتر به نظر برسند. معمولا افراد حسود با سؤالی مواجه هستند که دائم آن را با خود تکرار می‌کنند؛ «من چه چیزی از او کمتر دارم؟» و بدین ترتیب اسیر احساس بی‌کفایتی و ترس از آن می‌شوند.

بسیاری اوقات وقتی به دیگران حسادت می‌کنیم، تنها به این دلیل است که خود را کامل و لایق نمی‌دانیم. همیشه فکر می‌کنیم چیزی کم داریم و دیگران بهتر از ما هستند و توانایی‌ها و قابلیت‌های بیشتری از ما دارند.

به واقع اگر ما خودمان را دست‌کم بگیریم نمی‌توانیم باور کنیم که دیگران دوست‌مان دارند چون فکر می‌کنیم چطور ممکن است کسی آدمی را که دوست‌داشتنی نیست دوست داشته باشد و به همین دلیل دائم در مورد جذابیت‌مان دچار تردید می‌شویم.اما اگر یاد بگیریم که خودمان را باور داشته باشیم و از تفکرات منفی در مورد خودمان دست بکشیم قادر خواهیم بود بر حس حسادت خود غلبه کنیم.

در واقع ، هر قدر خودمان را بپذیریم و قبول داشته باشیم به همان میزان هم، حس حسادت‌مان کاهش خواهد یافت و این چنین زندگی رنگ تازه پیدا خواهد کرد.

روزنامه قانون

 

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور