يكي از مهمترين نيازهاي عاطفي كه در زندگي امروزه اجتماعی ما اهميت بسيار زيادي دارد، صداقت است. زماني كه زندگي بر پايه صداقت باشد، احساس عشق و محبت آدمها به همديگر افزايش مي يابد و در عوض، بي صداقتي يكي از مخرب ترين عوامل در عشق و محبت است. نكته ديگري كه در اهميت صداقت وجود دارد اين است كه صداقت تنها راهي است كه موجب می شود تا در زندگی افراد یکدیگر را بهتر درک کنند.
صداقت در زندگي، اجتماعی يعني حداكثر اطلاعات صحيحي كه درباره خودمان، افكارمان، احساساتمان، عاداتمان، امور مورد علاقه يا عدم علاقه مان و... با افراد مختلف در میان می گذاریم.
باید توجه داشته باشیم سنخيت داشتن يا آنچه به آن سازگاري اجتماعی افراد گفته مي شود بستگي تام و تمامي به صداقت افراد با يكديگر در ارتباطاتشان دارد. اطلاعات دروغي كه افراد به هم مي دهند سازگاري موفق يا تطبيق مناسب آنها را كم ميكند و به اين ترتيب، امكان يافتن يك راه حل معقول و اتخاذ تصميم هاي هوشمندانه در زندگي مان از بين مي رود.بیصداقتی در رفتارمان با دیگران موجب مي شود يافتن راهحل براي مسائل زندگي برایمان سخت و گاه ناممكن شود.
از سویی از آنجا كه افراد در تشخيص برخورد غيرصادقانه شمي دروني دارند، بعد از پي بردن به چنين برخوردي، از خود مسائل غافل مي شوند و بيشتر وقت و فكر و ذكرشان متوجه بي صداقتي افراد مي شود كه اين خود بسيار مخرب و فرساينده است.
اگر صداقت در زندگي اجتماعی و روابط مان با دیگران نباشد، نه تنها مسئله های مختلف طرح نمي شود، بلكه پوشيده مي ماند و از كنترل خارج مي شود. صداقت را به واكسن و واكسيناسيون تشبيه كردهاند که ممكن است واكسن زدن با درد همراه باشد، ولي عمري سلامتي به همراه دارد. صداقت هم، چنين است. شايد رو راست بودن يا گشادهرو بودن در بعضي موارد با سختي هايي همراه باشد، اما بايد به خاطر داشت كه صداقت سنگ زيربناي زندگي اجتماعی و ارتباطی افراد است و باید آن را بسیار مهم شمرد.
در آموزش و پرورش همه چیز ممکن است اتفاق بیفتد ،حتی آب سر بالایی برود .چند مدت پیش وقتی در اخبار "سخن معلم" خواندم ، معلمی پس از سه سال رنج بیماری و از دست دادن یک پایش حین انجام وظیفه حقوقش را هم قطع کرده اند زیاد تعجب نکردم . از این روی این گونه می گویم که آموزش و پرورش جایی است که هر اتفاقی محتمل است از جمله این اتفاق.
درپی این موضوع اخبار زیادی در تار نمای "سخن معلم "منتشر شد . البته یکی از آنها که تا حد زیادی خوشحال مان کرد پیگیری آقای ثقفی مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران بود.
در این پیگیری ، چند ساعت بعد حقوق این معلم دوباره بر قرار شد .اما فردای آن روز روابط عمومی آموزش و پرورش منطقه 11 جوابیه ای منتشر کرد و دلیل و یا دلایل خود را از این اقدام عجیب بیان نمودند . صرف نظر از اینکه این جوابیه دارای ایرادات شکلی و محتوایی فراوانی بود که در پست های متعددی هم که معلمان بر آن گذاشته اند مشهود است ؛ و من اصلا قصد ندارم نقدی بر آن بزنم و فقط به همین بسنده می کنم و عرض می کنم که زیبنده ی روابط عمومی آموزش و پرورشی که به دانش آموزان ادبیات فارسی و آیین نگارش درس می دهد این گونه مکاتبات نیست که بخواهد رسانه ای هم بشود ؛ به آقای ثقفی مسئول روابط عمومی شهر تهران ضمن تشکر از اقدام و پیگیری مشکل مطرح شده از جانب همکارمان ، جداً توصیه می کنم در انتخاب نیروهای توانمند در حوزه روابط عمومی مناطق اهتمام بیشتری نمایند .
بعد از این اتفاقات و خواندن نامه های منتشر شده تصمیم گرفتم شخصا با معلم بستری شده در بیمارستان صحبتی داشته باشم تا حرف های معلم رنج کشیده را هم از زبان خودش شنیده باشم.
اولش حال مساعدی نداشت. از قرار معلوم روز گذشته روی پایش عمل جراحی شده بود و به دلیل درد شدیدی که از ناحیه پا داشت بی تاب بود اما وقتی پرستار اندکی مسکن تزریق کرد فرصتی شد تا باب گفت و گو را با او ایشان باز نمایم .
بعد از احوال پرسی از ایشان پرسیدم آقای نهضت داستان از چه قرار است ؛ چرا حقوق شما را قطع کرده اند و این کار به دستور چه کسی بوده؟
نگاهی کرد و بعد از خنده ای گفت بی خیال خدا رو شکر همه چیز تمام شد . در اداره آموزش و پرورش منطقه 11 " آب سر بالا می رود "
گفتم برای خودم می خواهم بدانم مگر می شود شما در این وضع باشید و آن وقت اندک حقوقی هم که دارید قطع کنند ، آخر وزیر آموزش و پرورش بعد از اتفاق معلم بروجردی اعلام کرده بود که از همه معلمان حمایت حقوقی و قضایی می کند ، چرا اینجا حمایتی از شما صورت نگرفته ؟
با اکراه گفت من سه سال پیش برای آن که خودم را به جلسه ی آموزشی معلمان که خارج از ساعت اداری تشکیل شده بود برسانم در اتوبان همت تصادف کردم و از آن موقع تا الان در بیمارستان و یا خانه به تناوب بستری بوده ام .تا اینکه چند مدت پیش یک پایم را قطع کردند و این پای دیگر هم وضع چندان جالبی ندارد و مرتب رویش اعمال جراحی انجام می شود تا شاید بتوانم زنده نگه اش دارم .
در آذر 92 شواری پزشکی تشکیل شد و من را از کار افتاده اعلام کرد و رای به اداره آموزش و پرورش منطقه 11 ارسال شد ؛ از طرفی" اداره کل شهر تهران" هم موافقت کرد با توجه به ماده 80 و نظر به این که من حین انجام وظیفه دچار سانحه شده ام مرا با 30 سال تمام از کار افتاده اعلام کند و حقوقم نیز با همان 30 سال محاسبه شود.
حالا اداره آموزش و پرورش منطقه 11 به من می گوید بیا مطابق ماده 79 خودت را از کار افتاده اعلام کن در حالی که ماده 80 مشمول حال من است. منطقه اصرار دارد من بروم با این حال که می داند من در بیمارستان هستم و دیروز عمل جراحی داشتم درخواست نامه سه سال ارفاق را امضاء کنم ؛به تعبیری بروم نامه ای را امضا کنم و خودم رابا 25 سال از کار افتاده اعلام کنم .
در همین حال باز زنگ اخباری که بالای سرش بود به صدا در آورد تا پرستار سراغش بیاید ، همچنان درد پایش اذیت می کرد . از من معذرت خواست گفت:
- سه سال است که وضعش همین است و درد رهایش نمی کند.
و در حالی که پای مصنوعی اش را که کنار تخت بود جابه جا می کرد گفت:
شما جای من ، چه می کنید با این وضع ؟ واقعا از شما خواهشی دارم ؛شاید مسئولین اداره آموزش و پرورش منطقه 11 نمی دانند من در چه وضعی هستم ؛ شما می توانید برایم کاری کنید ؟
با تعجب گفتم بفرمایید چه کمکی از دستم بر می آید ؟
این پا در راه آموزش و پرورش قطع شده ، ببرید و به رییس آموزش و پرورش منطقه 11 بگوید خودش را نتوانستم برای امضای آنچه خواسته اید بیاورم پایش را آوردم .بگویید این معلم زمانی برایش این اتفاق افتاده که حین انجام وظیفه بوده بروید و بگویید اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران با 30 تمام من را از کار افتاده اعلام کرده ؛ حالا شما این وسط چرا اصرار دارید که من با 25 سال خود را از کار افتاده اعلام کنم؟
انگار در منطقه 11 " آب سر بالا می رود" ، اداره کل دستور می دهد منطقه قبول نمی کند .مسئولین روابط عمومی وزارت خانه به عیادت من می آیند ؛ دریغ و دریغ از منطقه 11 که کسی حال من را پرسیده باشد ؛ آقایان از اداره کل شهر تهران برای دل جویی و سر سلامتی ملاقات من می آید ، یک نفر از مسئولین اداره حتی سراغی از من نمی گیرند تازه از من می خواهند که تخت بیمارستان را رها کنم و خدمت شان برسم .
کانون های معلمان ، سازمان معلمان ، شورای نویسندگان سخن معلم و بسیاری دیگر می آیند و می روند و برایم قوت قلب می شوند در عوض منطقه 11مرتب خط و نشان می کشد که اگر نیایی حقوقت را قطع می کنیم !
و بعد از من معذرت خواست و گفت اگر اجازه بدهید کمی استراحت کنم و من هم بی آنکه معطل کنم خداحافظی کردم و برایش آرزوی سلامتی داشتم .
وقتی می رفتم چشمم به پای از دست داده معلمی افتاد که خیلی پیش تر از این سر کلاس ایستاده و قدم زنان درس زندگی به شاگردانش می داد.
و تصور کردم اگر من جای او بودم چه می شد ؟ آیا ...
مدام این عبارت در ذهنم تکرار می شد " منطقه 11 آب سر بالا می رود "
مدتی پیش واقعا خوشحال شدم وقتی دیدم برای بزرگذاشت همکارمان مرحوم آقای خشخاشی جناب آقای چهار بند در مجلس ترحیم به سوگ نشستند ؛ خوشحال شدم که وزیر آموزش و پرورش در آن مجلس حضور داشتند ولی گریه ام گرفت که چرا مدیر کل آموزش و پرورش استان لرستان در آن مجلس حضور نداشت .
چه می توان گفت به مسئول منطقه 11 که این همه مدت با علم به اینکه همکارش سال هاست با تخت بیمارستان دست و پنجه نرم می کند و تا سر حد مرگ می رود و باز می گردد سراغی نمی گیرد و حالی نمی پرسد ؟
در عوض جوابیه ای پر طمطراقی صادر می کند؛ تا به زعم خود تنویر افکار عمومی کرده باشد !
متاسفم برای خود ، و خجالت می کشم از همکار مرحومم آقای خشخاشی که سهل انگاری مدیرانی که گاهی یادشان می رود که همه چیز نگاه مدیریتی نیست ؛و گاهی قبل از مرگ هم می شود کاری کرد ...
تیمور دانشفر
مدیر در آموزش و پرورش
در دوره وزارت جناب آقای حاج بابایی در مقطع ابتدایی تعدادی از مدارس به عنوان مدارس قرآنی تاسیس شدند.البته مدارس عادی بودند که عنوان مدارس قرآنی هیات امنایی برای آن ها انتخاب شد.برای این مدارس ، مربیان قرآنی استخدام شدند که بسیاری رشته تحصیلی مرتبط با فعالیت قرآنی و قرآن ندارند و حتی آموزش لازم برای کار در مقطع ابتدایی را طی نکردند.
ساعات کار این مربیان ۴۴ساعت و وضعیت استخدامی هم قراردادی بود که در پایان کار دولت قبل از استخدام پیمانی شده و ساعات کار آنها از ۴۴ساعت به ۲۴ساعت کاهش یافت.
هیچ شرح وطیفه مدونی برای آنان تدوین نشده است و با توجه به تاکید معاونت آموزش ابتدایی تدریس قرآن هم بر عهده آموزگاران است.این دسته از همکاران اجازه تدریس هم ندارند .
لازم است تدبیری برای این همکاران اندیشیده شود .
گروه اخبار /
ضمن سپاس و قدردانی از همه فرهنگیان و معلمانی که در در چهارمین دوره انتخابات شورایاری ها ثبت نام کرده اند ( این جا ) به استحضار می رساند :
به منظور تجمیع و نیز تمرکز اطلاعات جمع آوری شده جهت برنامه ریزی و نیز امکان رقابت بهتر ،از تمام دوستان فرهنگی دعوت می شود تا مشخصات خود شامل نام ، نام خانوادگی ، منطقه ( محله ) و نیز تلفن تماس خود همراه با عکس را به سایت سخن معلم ارسال فرمایند .
طریقه ارسال :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
لازم به ذکر است که فرهنگیان و معلمان عزیز می توانند خود را در سایت سخن معلم معرفی کنند .
1- کاندیدای محله ی " امیر آباد شمالی " - « مهدی خلیلی »
2- کاندیدای محله ی "شهادت ، منطقه 20"- « محمدرضا شهریاری »
3- کاندیدای محله ی "خواجه نظام الملك منطقه 7"- «هادي ورمزياري »
4- کاندیدای محله ی "شکوفه شمالی"- «رضا نجاتی قزلکچی »
5- کاندیدای محله ی "حسين آباد و مبارك آباد " منطقه 4 "- «مهدى احمدى »
6- کاندیدای محله ی "کارون شمالی "- « ابراهیم نیک بخش»
7- کاندیدای محله ی " تهرانسر " - « فرخنده قربانی مقدم »
8-کاندیدای محله ی " توحید منطقه 2 " - « ابراهیم زعفرانی »
9- کاندیدای محله ی " فدک منطقه 8 " - « سعید صمدی پور »
10-کاندیدای محله ی " جمهوری منطقه 11 " - « فرهاد باقری »
11-کاندیدای محله ی " مهرآباد جنوبی " - « داود سهرابی »
12-کاندیدای محله ی "اکباتان" منطقه 5 " - « امین الله تیموری »
13-کاندیدای محله ی " توحید" منطقه 2 " - « مجید هدایت فر »
14-کاندیدای محله ی " پونک" منطقه 2 " - «مهندس مریم غضنفری نیکو »
15-کاندیدای محله ی " تهران پارس غربی" - «صدیقه رستما »
16-کاندیدای محله ی "بهرود " منطقه 2 سعادت آباد" - «علیرضا غفوری »
17-کاندیدای محله ی " 7 " - «دکتر داود حسن زاده فرجود »
18- کاندیدای محله ی " "قلهک" منطقه 3" - «بهزاد حیدری »
19-کاندیدای محله ی " " آذری" منطقه 17" - «مجید زکی لو »
عبدالله افراسیابی،
معاون پرورشی دبیرستان های تهران /
به راستی کیست که نداند اول معلم هستی، کردگار بی همتاست و علم و بیان و حکمت را همو به بشریت آموخت و رسولان الهی و حضرت محمد مصطفی (ص) نیز، معلمان قافله بشریت بودند و بی جهت نبوده که ختم رسل و هادی سبل، مدال پرافتخار معلمی را بر گردن آویخت و با یک جهان افتخار و شادی فرمود: " انی بعثت معلما "سقراط و ارسطو و فارابی نیز نشان مشعشع معلمی را بر سینه نشاندند.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نیز معلمی را شغل شریف انبیا تلقی فرمودند. حال چگونه است که اهریمنی پلشت و سفیه بی محابا و در کمال امنیت و بدون پروا با دست منحوس و پلید خود سیلی بر چهره معصومانه و مظلومانه و پیامبرانه و قدسی معلم بی ادعا و مخلص و ایثارگر می نوازد و بر این اقدام مذموحانه و مشموم و مشمئزکننده خویش می بالد! و گویی منتظر بوده تا جایزه و مدالی نیز از حامیان و همپالگی های خود و یا از دستان نظاره گران بی غیرت و بی تفاوت و بی همیت بستاند!؟
العیاذ بالله آیا شان و مقام و ارزش و قیمت یک معلم آن قدر پایین آمده است که فردی بی سروپا، بی هویت، دون و پلید، سگ واره و گرگ گونه و شغال سان و حمارآسا و عقرب وش به او حمله ور گردد و دل آزرده را دل آزرده تر نماید و به او بی حرمتی نموده و ساحت مقدس و آستان مکرم او را مکدر و ملکوک و منکوب نماید!؟
خاک بر دهان و چشم کسانی که دانسته و ندانسته ، چنین بستری را برای حرامیان این چنینی فراهم نموده و به خزف جرات می بخشند تا در مقابل لعل و گوهر عرض اندام کرده و به درشت نمایی و هتاکی و ارعاب و ارهاب مبادرت ورزد!همان معلمی که امام محمد غزالی صدها امتیاز و ویژگی و شاخصه و ممیزه آرمانی و ایمانی و عرفانی و قدسی و انسی برای او برشمرده و برافروختن در مقابل او و بلند کردن صدا در برابر وی، دراز کردن پای در برابرش و بدون اجازه سخن گفتن و به رخ کشیدن علم خود به معلم را مذموم و قبیح و شنیع و وقیع دانسته تا آن گونه مظلوم واقع می شود که گاه مقتول هم واقع می گردد و گاه نیز نشان دار بی شانی، مدال و نشان خود را به رخ او می کشد و خط و نشان می کشد و از در تهدید و تحدید وارد می شود.
یک معلم، کدامین رنج و ستم را بر دوش کشد و خجالت زن و بچه را بکشد و خون دل خورده و دم برنیاورد! تبعیض را، فقر و کم حقوقی را، توهین را، فحش را، کتک را و .... قتل را!؟
مگر افلاطون نگفت مقام معلم برتر از مقام پدر است ؟! زیرا پدر، مرا از آسمان به زمین آورد و معلم، مرا از زمین به آسمان می برد! مگر همین معلمان دلسوز و عزیز و با کفایت و با درایت نبوده اند که به سایرین علم و هوش و فهم و حیات آموختند و چه بسیار انسان های شریف و رفیع و وزین و ثمین به جامعه بشری تحویل دادند و از عالی گرفته تا دانی، وزرا ، وکلا، رئیس جمهور، دانشمندان، فیلسوفان، صنعت گران، ورزش کاران و تمامی نام آوران مدیون و مرهون همین معلمان بوده و هستند!
بی هیچ تعارف و تکالف و تصانع و با قطع و یقین بایستی گفت: پشتیبانی و حمایت از معلمان، حرمت داشتن آن پاکان و نیکان، کرامت نسبت به آنان و تعزیز و تکریم و تعظیم و تحسین آن عزیزان و بزرگان، همه چیز و همه را هستی و اس اساس و جوهره و باطن جامعه و کشور و نظام و انقلاب است. همگان مدیون و مرهون این فرشتگان ممثل به هیئت انسان می باشند. پیشرفت، توسعه، کمال، امنیت، اقتدار، استقلال، به خاک سیاه نشاندن استعمار و استکبار و استبداد و استحمار و صهیونیسم منطقه و بین الملل و به عرش اعلا بردن نام میهن اسلامی و عزت و کیان آب و خاک و آسمان کشور در گرو پاسداشت معلمان و سر بر آستان آن قدسیان سائیدن است.
این حقیر و این معلم کوچک و خدمتگزار دین و مذهب و ملت و کشور و نظام، به جد از اعمال و کردار وحشیانه و اهریمنانه و احمقانه و ابلهانه ضاربان و هتاکان به ساحت پاک معلمان، اعلان بیزاری نموده و خواستار محاکمه و رسوا نمودن و به زباله دانی سپردن چنان سبعان در هیئت آدمی هستم و از سویدای دل فریاد می زنم:
شکسته باد دستان اهریمن، خاک بر چشم و دهان اهریمن
قریب به اتفاق فرهنگیانی که بر اساس بخشنامه وزارت آموزش و پرورش در مهرماه ١٣٩٣ به عضویت موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان درآمدند، بر اساس خواست و تمایل خود همچنان عضو موسسه هستند.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان، به دنبال اینکه عضویت فرهنگیان در صندوق ذخیره در طول ماه های منتهی به مهر ١٣٩٣ با افزایش چشم گیری روبرو بود و رکورد تازه ای به جای گذاشت، مدیران موسسه و مسولان آموزش و پرورش تصمیم گرفتند تا با صدور بخشنامه ای، تمامی فرهنگیان را به عضویت صندوق ذخیره فرهنگیان درآورند.
متعاقب عضویت فرهنگیان در صندوق ذخیره، ضریب نفوذ اعضا در غالب استان های کشور به نزدیک ١٠٠ درصد رسیده است و با توجه به واکنش معلمان به این بخشنامه، انتظار می رود این ضریب نفوذ کماکان حفظ شود.
اطلاع رسانی به موقع و مناسب، هماهنگی و همکاری بین بخشی، شفاف سازی، افزایش آگاهی فرهنگیان درباره موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان، استفاده از روش ترغیبی و اقناعی برای حفظ اعضا و افزایش مزایا و خدمات حین خدمت در کنار حفظ روند سودآوری موسسه باعث شده که فرهنگیان به عضویت خود در صندوق ذخیره ادامه دهند.
همچنین آمار فرهنگیان عضو صندوق برای نخستین بار در تاریخ فعالیت ١٩ ساله آن به مرز یک میلیون نفر رسیده است.
بنابراین استقبال فرهنگیان سراسر کشور برای عضویت در صندوق نشان می دهد که ارسال بخشنامه وزارت آموزش و پرورش یک اقدام مناسب، به موقع و در راستای درخواست و تمایل آنان بوده است.
موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان در سال ١٣٧٤ به منظور ارتقای معیشت فرهنگیان تاسیس شد و هدف آن عضویت ١٠٠ درصدی فرهنگیان کشور به منظور بهره گیری تمامی فرهنگیان از خدمات و مزایای این موسسه است.
وزیر آموزش و پرورش با اشاره به اینکه دانشگاه فرهنگیان با قوت کار خود را ادامه خواهد داد، گفت: نوبخت پیشنهاد ملغی شدن قانون متعهدین خدمت دبیری را پس گرفت.
علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش با بیان اینکه دانشگاه فرهنگیان با قوت کار خود را ادامه خواهد داد، گفت: معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور طی نامهای پیشنهادی به معاون اول رئیس جمهور داده بود، مبنی بر این که قانون متعهدین خدمت دبیری وزارت آموزش و پرورش که در اواخر دهه 60 از تصویب مجلس شورای اسلامی گذشته است؛ به موجب قانون جدیدی ملغی شود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: متعاقب طرح این پیشنهاد، جلساتی با آقای دکتر نوبخت داشتم که دستاورد این جلسات نامه دوم ایشان به معاون اول رئیس جمهور مبنی بر پس گرفتن پیشنهاد قبلی خود بود.
عضو ستاد راهبری اجرای نقشه جامع علمی کشور گفت: کلیه دانش آموختگان دانشگاه فرهنگیان به استخدام وزارت آموزش و پرورش در خواهند آمد و از این پس هم این روند ادامه خواهد یافت.
وی افزود: دانشگاه فرهنگیان به عنوان یکی از نهادهای راهبردی وزارت آموزش و پرورش با بیش از 100 پردیس آموزشی در کشور به فعالیت خود ادامه خواهد داد.
وزیر آموزش و پرورش ادامه داد: این دانشگاه 2 وظیفه مهم تربیت کادر آموزشی در کلیه سطوح و مقاطع آموزشی و به روز رسانی اطلاعات و توانمند سازی همکاران معلم را بر عهده دارد.
فانی گفت: بحث رتبه بندی معلمان به عنوان یکی از پیش نیازهای ارتقای جایگاه معلمان دنبال می شود و لایحهای به این منظور تدوین شده و تا پایان سال 1393 این لایحه به مجلس شورای اسلامی تقدیم خواهد شد.
وی افزود: اجرای همه برنامه ریزیهای صورت گرفته در "سند تحول بنیادین آموزش و پرورش" به معلمان توانمند، دلسوز و کارآمد نیاز دارد.
انتهای پیام/
پایگاه اطلاع رسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی
به نام دوست
« سخني با تشکل هاي مدني به خصوص تشکل هاي مدني فعال در آموزش و پرورش در رابطه با اجراي مهمترين وظيفه مدني خود که حلقه واسط بين مردم و مسئولين مي باشند »
تشکل ها بايد با مطالعه و با آگاهي از شرايط اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و ... کشور و با نگاهي دو سويه اولأ به تنگناها هاي جامعه و مسئولين نظر داشته باشند و ثانيأ به مشکلات و معضلات همکاران خود " نگاه کارشناسي " داشته باشند .
تشکل ها بايد ، هردو روي سکه بي تدبيري را نظاره نمايند تا ارثيه شومي براي آيندگان باقي نگذارند .
تشکل ها با پرهيز از عوام فريبي به هدايت و راهنمايي مطالبات مي پردازند .
در آخر هفته جاري دو مطلب در دو سايت متعلق به معلمان مطالعه کردم .
الف ) روز چهار شنبه اول بهمن 1393 در سايت خبري تحليلي کانون صنفي معلمان ايران ( تهران ) - این جا - در رابطه با تحصن و اعتصاب که خلاصه آن بشرح ذيل است :
" طی روز های سه شنبه و چهارشنبه ۳۰ آذر و اول دی ماه معلمان سراسر کشور در اعتراض به وضعیت نامناسب معیشت و منزلت وامنیت خود دست به اعتصاب سراسری زدند. این اعتصاب به صورت خودجوش و بدون هماهنگی کانون های صنفی سراسر کشور انجام گردید و در تمامی استان های کشور و تمامی شهر ها و روستاهای کوچک وبزرگ کشور مورد حمایت همکاران فرهنگی قرار گرفت...."
در ادامه همين مطلب آمده است :
" ... تحصن صورت گرفته در اعتراض به :
1. تصویب بودجه ی تبعیض آمیز
2. عدم تحقق وعده های بهبود معیشتی
3. بی عدالتی مفرط میان فرهنگیان و سایر اقشار جامعه
4. احساس عدم حمایت وجود حمایت های لازم وزارت خانه و وضعیت نا به سامان بیمه درمانی
5. وضعیت رقت بار نهادهای حمایتی - اقتصادی وابسته به آموزش و پرورش
6. مشکلات آموزشی مدارس و دانش آموزان ( ! )
7. و همین طور تعرض های پی در پی به جان و مال و شرافت همکاران صورت گرفت ...
ب ) روز پنج شنبه, دوم بهمن 1393 در سايت گروه سخن معلم ؛ گزارش نشست بازنشستگان وزارت آموزش و پرورش در سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور که منتشر شده بود را مطالعه کردم .
مطالب آن چنين است :
" این جلسه در روز دوشنبه 15 / 10 / 93 در محل سازمان مدیریت و برنامه ریزی با حضور جناب آقای دکتر صدرنوری (مشاور جناب آقای دکتر نوبخت) و جمع زیادی از بازنشستگان به شرح زیر تشکیل شد.
ابتدا یکی از اعضای جلسه به عنوان رئیس جلسه از سازمان برنامه که لطف نموده و سالن را جهت برگزاری این نشست در اختیار بازنشستگان قرار داده اند تشکر کرد و مطالب زیر را عنوان نمود:
a) تقاضا داریم که هم ترازی ما با شاغلین طبق قانون مدیریت خدمات کشوری اجرا شود.
b) یکی دیگر از بازنشستگان در مورد تبصره 3 ماده 65 قانون مدیریت خدمات کشوری اشاره نموده که طبق آن ماده ،حق شغل به شاغل آموزشی تمام وقت وزارت آموزش و پرورش تلقی می گیرد ولی فقط در مورد شاغلین از سال 88 اجرا شده و تاکنون در مورد بازنشستگان قبل از 88 اجرا نشده است. در صورتی که ماده 64 این فصل (فصل دهم) می گوید " نظام پرداخت کارمندان دستگاه های اجرایی بر اساس ارزشیابی عوامل شغل و شاغل وسایر ویژگی های مذکور در مواد آتی خواهد بود و تاکید می نماید که برای بازنشستگان و موظفین و مستمری بگیران نیز به همین میزان تعیین می گردد. طبق ماده 68 هم ماده 65 و تبصره های آن به عنوان حقوق ثابت است. در ادامه ایشان اظهار نمودند بازنشستگان بعد از سال 88 که در زمان اشتغال این قانون در مورد آنان اجرا گردیده پس از بازنشستگی این قانون به صورت راکد درآمده و اعمال نشده است. در حالی که آخرین امتیاز حق شغل هر سال باید ضرب در ضریب سال گردد که همه ساله از طرف دولت اعلام می شود و رقمی که حاصل می گردد مبلغی است که باید به حق شغل سال گذشته افزوده شود.
در ادامه جلسه و در حضور جناب آقای دکتر صدر نوری دیگر بازنشستگان اهم خواسته های خود را مطرح نمودند:
1-برخورداری کلیه بانوان بازنشسته از حق عائله مندی که مستقیما به فیش حقوقی خود بانوان واریز گردد.
2-همسان سازی خدمات و هزینه های بیمه تکمیلی بازنشستگان با شاغلین. (گرچه چند روز بعد از این جلسه در پخش خبر رسانه ای جناب آقای دکتر نوبخت قول تقبل هزینه های درمانی بازنشستگان آموزش و پرورش همانند شاغلین را دادند.)
3- امکان و اجرای استخدام فرزندان بازنشستگان و یا ارائه تسهیلات مشابه این امر برای آنان مانند هزینه ازدواج و اشتغال.
استناد به اطلاعیه بانک مرکزی جهت تعیین خط فقر مندرج در روزنامه اطلاعات 18 / 8 / 93 که مبلغ دومیلیون و سیصد هزارتومان برای خانوار به عنوان حداقل هزینه تعیین گردیده است .
همکاران بازنشسته برای افزایش حقوق سنواتی راه کارهای عادلانه زیر را پیشنهاد دادند:
1-کسانی که بالای خط فقر هستند طبق نرخ تورم سالانه به حقوق آن ها اضافه شود.
2-کسانی که پایین تر از نرخ تورم هستند علاوه بر نرخ تورم یا درصد اضافه تر و یا مبلغ ثابتی داده شود.( البته این درصد اضافه و یا مبلغ ثابت به نسبت برای دهک ها ی پایین تر باید بیشتر باشد.) به عبارتی برای این گروه حقوق ها پلکانی اضافه شود.
3-بعد از محاسبات فوق حقوق های بالا که بیش از 7 برابر حداقل حقوق هستند طبق تبصره ماده 76 قانون مدیریت خدمات کشوری در آن سال خاص اضافه حقوقی نداشته باشند تا دولت هم دچار کسری بودجه نشود.
حسن ختام این جلسه فرمایشات جناب دکتر صدر بود که با صبر و پس از استماع خواسته های بازنشستگان فرمودند :
" ما مسئولین امر خواسته های شما را پی گیری کرده و پاسخ آن ها را به اطلاع شما خواهیم رساند ."
۞ تبريک به بازنشستگان فرهيخته و جناب آقاي دکتر صدر نوري(مشاور جناب آقای دکتر نوبخت ) که اولين بازخورد جلسه را چند روز بعد در پخش خبر دريافت کردند .
با توجه به دو گزارش فوق ، نتايج دو روش را در ذيل بررسي مي کنيم :
با توجه به فضاي باز سياسي که با روي کار آمدن دولت تدبير و اميد در جامعه ايجاد شده است و امکان پيگيري مطالبات انباشته شده فرهيختگان فراهم آمده است و با تجربه تلخ گذشته که پيگيري مطالبات فرهنگيان هزينه هاي فراوان و دست آورد کم داشته است ؛ بررسي و تحليل اين دو خبر براي فرهنگيان فرهيخته و تشکل هاي مدني آن ها مفيد مي باشد .
قابل ذکر است که حرکت هاي خودجوش و بدون هماهنگي هزينه بالا و دست آورد اندک دارد و نشانه برداشته شدن فشار از روي فنر اجتماع مي باشد ؛ لذا تشکل هاي مدني در جامعه مدني موظف هستند مطالبات انباشته شده جامعه را به صورت کارشناسي شده در ديالوگ با مسئولين پيگيري کنند .
در مورد اول :
درخواست ها کلي مي باشد . به فرض که مسئولان بخواهند به درخواست معترضین پاسخ دهند .
اين سئوال پيش مي آيد که خواسته معترضین از نمايندگان محترم مجلس ، مسئولين بلند پايه قوه قضاييه ، نهاد هاي حمايتي – اقتصادي ، نيروهاي انتظامي و ...چيست ؟ چه بايد کرد تا نظر آنان تأمين شود ؟
براي مثال فقط قسمت اول درخواست را بررسي مي کنيم و قضاوت براي موارد بعدي به عهده خوانندگان محترم مي سپارم .
1. براي نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي مشخص نيست چه بودجه ای را تصويب کنند که غير تبعيض آميز باشد ؟
يعني جامعه هزينه بالايي را تحمل مي کند ولي دست آورد اندک مي باشد .
در مورد دوم :
چند سئوال مطرح است که پس از پاسخ به اين سوال ها موضوع را تحليل مي کنيم .
1. آيا بازنشستگان فرهيخته " خود جوش " سازمان مديريت و برنام ريزي را جهت مراجعه انتخاب کردند ؟
2. آيا بازنشستگان فرهيخته " خود جوش " در محل در محل سازمان مديريت و برنام ريزي گرد هم آمدند ؟
3. آيا بازنشستگان فرهيخته "خود جوش " تقاضا ي هم ترازی با شاغلین طبق قانون مدیریت خدمات کشوری درخواست مي کنند ؟ .
4. آيا بازنشستگان فرهيخته "خود جوش " به تبصره 3 ماده 65 قانون مدیریت خدمات کشوری اشاره مي نمايند ؟
5. آيا بازنشستگان فرهيخته خود جوش ...
6. آيا بازنشستگان فرهيخته " خود جوش " درخواست برخورداری کلیه بانوان بازنشسته از حق عائله مندی که مستقیما به فیش حقوقی خود بانوان واریز گردد را داشته اند ؟
7. آيا بازنشستگان فرهيخته " خود جوش " همسان سازی خدمات و هزینه های بیمه تکمیلی بازنشستگان با شاغلین را دخواست مي کنند ؟
8. آيا بازنشستگان فرهيخته خود جوش ....
آيآ وقتي چند روز بعد از این جلسه در پخش خبر رسانه ای، جناب آقای دکتر نوبخت قول تقبل هزینه های درمانی بازنشستگان آموزش و پرورش همانند شاغلین را مي دهند ؛ اين بازنشستگان فرهيخته و همه بازنشستگان آموزش و پرورش طعم شيرين يک اقدام سنجيده را مي چشند ، خوشايند مردم و مسئولين نمي باشد ؟
آيا اين بلوغ سياسي ، اجتماعي ، در جامعه را نبايد به فال نيک گرفت ؟
نه ! نه ! نه ! نگوئيد با يک گل بها ر نمي شود .
بله همه مي دانند که يک گل مي تواند نشانه بهار باشد .
خوش خيالي نيست ! فراموش کردن حقايق نيست !
و ....
آنچه خرسند کننده است و بايد تشکل ها از آن درس بگيرند :
بهره گيري ازفن مذاکره است !
قدرت ديالوگ نمايان مي شود !
نشستن مسئول و مردم دور يک ميز و گفت و گو کردن نتيجه مي دهد !
کار کارشناسي کردن موثر تر از شلوغ کردن و فرياد کشيدن است !
و....
پس تشکل ها نیز با پرهيز از جو زدگی ، عوام فريبي و... به هدايت ، پالایش و سازمان دهی مطالبات فرهنگیان و جامعه بپردازند !
با تقديم شايسته ترين احترامات – ارادتمند شما شهسوازاده
سوم بهمن نود وسه
هر کس در زندگی بارها دست به انتخاب میزند چراکه انتخاب یکی از برجستهترین فعالیتهای آدمی است. انسان با انتخابهای خود مسیر زندگیاش را تعیین میکند.انتخاب در زندگی از ارزش بالایی برخوردار است. با انتخاب درست میتوان از منابع (مادی، مالی، انسانی و اطلاعاتی) به شیوهای بایسته بهرهبرداری کرده و از اتلاف این منابع جلوگیری کرد. از سوی دیگر به خاطر آن فرد تصمیمگیرنده، باید در برابر انتخاب خود پاسخ گو باشد، بنابراین انتخاب بایسته میتواند به مسئولیت پذیری کمک کند ؛ برخی میپندارند برای آنکه بتوان به گسترش کشور و برپایی پیشرفتهایی در آن کمک کرد، باید تحصیلات دانشگاهی داشت.
بهتر است بگوییم کسانی که در دانشگاه تحصیلکردهاند تااندازهای به رشد و پیشرفت جامعه کمک میکنند. افراد دیگر نیز میتوانند زمینههای پیشرفت کشور را فراهم آورند.هم اکنون، دانشجویان آینده شغلی روشنی نمیبینند و از همینرو تمایل چندانی به فارغالتحصیلی و کیفیت تحصیل ندارند.
با وجود اصرار دانشگاه ها برای بالا رفتن ظرفیت پذیرش و تلاش برای پاسخ گویی به تمام نیازهای تحصیلی جوانان و در حالی که مسئولان وزارت علوم میکوشند تا ظرفیت دانشگاهها را در مقاطع مختلف آن قدر توسعه دهند تا صددرصد داوطلبان کنکور در رشتهای پذیرفته شوند، اما این رویکرد در برخی موارد، مورد نقد استادان دانشگاه است. برخی از این افراد به تبدیل شدن دانشگاهها به دانشگاه تودهای خبر میدهند که بسیاری از افراد، صلاحیت علمی و پایههای تحصیلی لازم را برای ورود به دانشگاه ندارند و به این ترتیب، با ورود به کلاسهای درس، سطح علمی دانشگاهها را با افت جدی روبهرو میکنند که بعدها در زمینه کاریابی دانشجویان نیز تأثیر گذار است.
برخی از این عوامل عبارتاند از:عدم تناسب بین ظرفیت فعلی پذیرش دانشجو در دانشگاه و نیازهای آتی بازار کار، تناسب نداشتن بین محتوای آموزش با مهارتهای شغلی، نبود توفیق دانشگاهها در ایجاد و تقویت روحیه علمی و انگیزه خدمت رسانی به جامعه در دانشجویان، مشخص نبودن حداقل قابلیتهای علمی و عملی برای فارغ التحصیل شدن، فقدان زمینه مناسب برای آموزشهای علمی و کاربردی،ناکارآمدی اعضای هیات علمی در تربیت نیروی کار متخصص مورد نیاز جامعه، مطرح نبودن مسائل علمی و پژوهشی به عنوان اولویت اول در دانشگاهها...
دانشگاهها و مراکز آموزش عالی نباید فراموش کنند که عهده دار رسالتهایی چون تولید دانش، تربیت نیروی متخصص مورد نیاز جامعه، گسترش فناوری، نوآوری و خلاقیت هستند و امروزه صاحب نظران معتقدند دست یابی به توسعه پایدار فقط در سایه به کارگیری دانش روز و فناوری پیشرفته حاصل میشود.
بنابراین، برای قرارگرفتن در جاده توسعه و جلوگیری از عقب ماندگی باید شرایطی فراهم شود که دانشگاهها بتوانند دانشجویان را برای به کارگیری فناوری جدید و پذیرش مسئولیتهای مختلف در سطح سازمان و جامعه پرورش دهند و گرنه صرف داشتن مدرک هیچ دردی را از جامعه دوا نمی کند.