صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

poursoleymanspecial4 جناب آقای چهاربند

مدیر کل محترم آموزش و پرورش شهر تهران

در ابتدا لازم می دانم از حضور جناب عالی و نیز جناب آقای ثقفی ، که در مراسم یادبود معلم فقید حضور داشتید از طرف خود و نیز گروه سایت سخن معلم سپاس و قدردانی داشته باشم .

حضرت عالی از ابتدای مراسم تا انتهای آن در ورودی سالن حضور داشته و با تک تک فرهنگیان و مدعوین برخوردی صمیمانه و متواضعانه مبذول فرمودید به ویژه سخنان محبت آمیزی که در مقام  والای مرحوم “ محسن خشخاشی “ به پدر ایشان  ابراز نمودید که موجب خرسندی  و دل گرمی همگان به ویژه فرهنگیان و معلمان گردید .

جناب چهاربند

مواردی متعددی از مشکلات بی شمار فرهنگیان و مناطق وجود دارند که در این یادداشت به دو مورد از آن ها بسنده می کنم .

جناب عالی کم و بیش در جریان اتفاقات و مسائل پیش آمده در منطقه 2 تهران هستید . بنده در یادداشتی که در این مورد و با عنوان  « رسانه و مسئولان  » در سخن معلم منتشر گردید ( این جا ) از عدم تعامل مدیریت محترم منطقه با این رسانه گلایه نمودم ، اگر چه توضیحات ارسالی آقای دکتر طالب زاده در همان روز که در سخن معلم منتشر گردید ( این جا ) نشان از مسئولیت پذیری و حساسیت  ایشان نسبت به افکار عمومی داشت و این در جای خود قابل تقدیر است .

آقای طالب زاده پس از استعفای آقای کریمی نیا ، آقای سیدی را به عنوان معاونت متوسطه به اداره کل پیشنهاد نمودند .

انتخاب معاون حق یک مدیر است و البته باید در برابر عملکرد آن نیز پاسخ گو باشد .

اولین پرسش این است که چرا تاکنون آقای سیدی با عنوان سرپرست فعالیت کرده و اداره کل محترم از تایید ایشان خودداری نموده است ؟

مگر نه این است که یک معاون باید با احساس ثبات شغلی و امنیت نسبت به کار خود برنامه ریزی کند .

 به نظر می رسد عدم تایید جناب عالی و اداره کل این فرآیند را مخدوش خواهد نمود و جسارت ریسک پذیری و انجام وظایف در این موقعیت خطیر و حساس را کاهش خواهد داد .

آقای چهاربند

آقای طالب زاده به عنوان مدیر، منصوب حضرت عالی هستند و علی القاعده باید مورد حمایت شما در زمینه انجام امور و فعالیت ها قرار گیرند .

شنیده ها - به دلایلی که برای ما مشخص نیست - حاکی است این حمایت به طور لازم  و یا کامل اعمال نمی گردد و  استمرار این روند شایعات را به " باور " تبدیل خواهد نمود ...

در گفت و گویی که با آقای طالب زاده داشتم با صراحت به ایشان گفتم اگر برنامه ها و اقدامات شما در جهت منافع عمومی معلمان و مصالح منطقه و نیز منطبق با آموزه های دولت تدبیر و امید باشد ، مورد حمایت این رسانه قرار خواهید داشت .

این قاعده در مورد همه مدیران  مناطق آموزشی کشور نیز صادق است .

آقای چهاربند

یک مدیر نباید  احتمالا آن قدر تحت فشار قرار بگیرد تا عطا را بر لقاء ترجیح داده و علی رغم میل خود و نیز موافقت عموم ، مجبور به کناره گیری شود .

انتظار این است که اقدامات مثبت و شایسته همه مدیران مورد تایید و پشتیبانی جناب عالی و سایر مسئولان قرار گیرد که ان شاء الله این گونه خواهد بود .

در مورد دیگری که حتما در جریان آن قرار دارید ، مدیریت محترم آموزش و پرورش منطقه 9 تهران نشست مدیران و موسسان مدارس غیردولتی را که خود قبلا با برگزاری آن موافقت نموده بود را به صورت یک طرفه لغو نمود !

از آن تاریخ تاکنون که بیش از ده روز می گذرد ایشان هیچ گونه عذرخواهی رسمی نسبت به این خلف وعده در این رسانه نداشته و حتی پس از آن جریان با انجام اقدامات موازی در منطقه  سعی می کنند که کار خویش را به نوعی توجیه نمایند .

این حرکت اخیر ایشان و نیز برخی از اقدامات قبلی ایشان حداقل با آن چه که ایشان تاکنون ادعا نموده اند سنخیت و تشابهی نداشته و حتی در تضاد با آن قرار دارد .

آقای دکتر ربوشه در گفت و گویی که با سخن معلم داشتند و البته در این رسانه نیز منتشر گردید ( این جا ) چنین گفتند : " حضور و فعالیت این سایت در منطقه 9 تهران که وظیفه مراقبت و نظارت بر امور و کارها را بر عهده دارد ، فرصت خوبی است و باید به این فضای رسانه ای احترام گذاشت .

تمام رسانه هایی که حضور دارند ،باید به آن ها احترام گذاشت و پاسخ گوی آن ها بود .دولت تدبیر و امید هم به رسانه ها و پاسخ گو بودن اهمیت و ارزش قائل است ."

حال این پرسش برای فرهنگیان است که آیا این سخنان چقدر با واقعیت ها منطبق هستند و آیا لغو یک نشست مردمی حتی بدون ذکر دلایل و یا علل آن ، بی اعتنایی به فرهنگیان و افکار عمومی محسوب نمی شود ؟

آیا  اساسا این گونه رفتارها و حرکات زیبنده یک مدیر در دولت تدبیر و امید است ؟

آقای چهاربند

جناب عالی تاکنون با این رسانه تعامل مناسبی داشته اید و این موجب خرسندی ما و همکاران است و انتظار این  است که این روند هم چنان و درجهت گفته های وزیر محترم آموزش و پرورش و برنامه های دولت تدبیر و امید  استمرار یابد .

با احترام

علی پورسلیمان

مدیر گروه سایت سخن معلم

 

منتشرشده در یادداشت

مقدمه
تعاريف خشونت از دانشنامه ويکي پديا:
• خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی و یا غیر فیزیکی فرد خشن خواسته خود را به دیگران تحمیل می‌کند. خشونت ممکن است در اثر خشم اتفاق افتد. خشونت از نظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است.
• هرگونه رفتاری که با هدف وارد نمودن آسیب به یک یا بیش از یک پدیده صورت گیرد رفتار خشونت‌آمیز نام می‌گیرد. رفتار خشونت‌آمیز می‌تواند در سطح آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد.
• خشونت استفاده از زور فیزیکی به منظور قراردادن دیگران در وضعیتی بر خلاف خواست‌شان، است..
انواع خشونت :
خشونت عليه کودک ، خشونت عليه زنان ، خشونت مذهبي ،خشونت در خانواده ، خشونت در اجتماع ، خشونت پليسي ،خشونت نژاد پرستي ، خشونت در رسانه ، خشونت در ورزش ،خشونت در برابر دگر انديشان ، خشونت در برابر تبهکاران ، خشونت عليه همجنس گرايان ، خشونت طبقاتي و ....
همان طور که ملاحظه مي فرماييد خشونت انواع مختلف دارد که هريک از آنها مقوله اي خاص مي باشد و بايد به طور جداگانه به آن پرداخته شود . دراين مختصر به خشونت در اجتماع  با نيم نگاهي به خشونت و افراطي گري جهاني پرداخته مي شود .
1 - نظر و ديدگاه جامعه شناسان ، روان شناسان ، پژوهشگران مسائل اجتماعي و متخصصان ايراني در باره علل خشونت در جامعه ايراني چيست ؟در سايت سلامت نيوز ، مقاله ريشه هاي خشونت در خانواده و جامعه آمده است :
( براي مراجعه به اصل مطلب این جا را بخوانید )
به باور کارشناسان ، افزایش تعداد دعواهای خیابانی افزایش موارد ضرب و جرح، گرایش روزافزون به استفاده از سلاح سرد و حوادث روزانه ای که در سطح شهرهای کوچک و بزرگ همه ما شاهد آن هستیم، به خوبی نشان می دهد که آستانه تحمل افراد پایین آمده است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه خراسان جامعه شناسان می گویند گسترش وسایل ارتباط جمعی، افزایش دامنه نیازها و تامین نشدن همه آن ها، رشد طبقه متوسط و محدودیت ها و محرومیت های این قشر ازجمله عوامل موثر در شکل گیری و بروز پدیده ناهنجار پرخاشگری است. روان شناسان نیز خشونت را نوعی واکنش نسبت به محرومیت و ناکامی در تامین نیازهای فردی و اجتماعی فرد تعریف می کنند، درباره چرایی گسترش خشونت با دو تن از کارشناسان گفت و گویی ترتیب داده ایم که در پی می آید.


مهارت حل مسئله و کنترل خشم به مانند دیگر آموزش های مهارت زندگی باید از نهاد خانواده آغاز شود.
دکتر شهرام ناصری روان پزشک و مشاور خانواده در گفت وگو با خراسان تصریح می کند: دو اصل مهم که باید توسط والدین در تربیت کودکان لحاظ شود، آزادی بیان و پرهیز از هرگونه خشونت است، به عبارت دیگر کودک باید بداند پاسخ کلام، فقط کلام است و هیچ کس حق ندارد برای پاسخ گویی از حربه دیگری استفاده کند. دامنه رفتار خشن هم باید تعریف مشخصی داشته باشد یعنی حتی لمس کردن ممکن است مصداق خشونت علیه فردی باشد.
برخلاف تصور عموم مردم ، خشونت و رفتار پرخاشگرانه فقط ضرب و جرح و کتک کاری نیست بلکه حتی لمس کردن دیگران بدون اجازه از مصادیق خشونت است . این نکته را بسیاری از والدین نمی دانند و بدیهی است که آموزشی هم به کودکان نمی دهند. بنابراین تعریف خشونت از لمس کردن شروع می شود و تا کتک کاری و درگیری فیزیکی ادامه پیدا می کند. متاسفانه این باور در بسیاری از خانواده ها رایج است که "  هر وقت از نظر کلامی کم آوردی می توانی از زورت استفاده کنی  " ؛ این امر در جامعه نیز نمود پیدا کرده است. براین اساس است که والدین وقتی حرف بدی از کودک می شنوند به جای نشان دادن واکنش صحیح او را می زنند و در واقع اولین معلم خشونت کودک می شوند، بی توجهی در چنین مواقعی و تشویق کودک به هنگام درست صحبت کردن بهترین راهکار برای حذف رفتار زشت اوست. بنابراین داشتن مهارت فرزندپروری و الگوی صحیحی که والدین در اختیار کودک قرار می دهند، در نهاد خانواده یک اصل است .
وقتی فردی چیزی بخواهد و به آن نرسد ممکن است به پرخاشگری روی آورد. نکته این جاست که ناکامی یک احساس طبیعی است و حتی باعث می شود فرد برای تامین آن چه مدنظر اوست تلاش بیشتری کند اما برخورد نادرست با احساس ناکامی و نداشتن مهارت حل مسئله و کنترل خشم، باعث پرخاشگری می شود. مانند آن چه در فرهنگ ما جاری است.
مهارت کنترل خشم یا پرخاشگری باید از کودکی به بچه ها آموزش داده شود تا در بزرگسالی بتوانند در جامعه از خشونت ورزیدن نسبت به دیگران اجتناب کنند. وقتی پدر و مادری بلد نیستند خشم خود را کنترل کنند چگونه می توان توقع داشت که نوجوان خانواده سابقه درگیری و دعوا و کتک کاری با همسالانش را نداشته باشد. نکته این جاست که خشم و پرخاشگری به خودی خود منفی نیست اما شیوه تخلیه آن باید صحیح و علمی باشد و اگر فردی از کودکی بداند که حق ندارد نسبت به هیچ کس خشونت بورزد، در جامعه هم بدون شک نسبت به دیگران خشونت نخواهد ورزید.

خشونت در اجتماع
خشونت در سطح اجتماع زمانی افزایش می یابد که در خانواده مهارت هایی که ذکر شد، نادیده گرفته شود و الگوی مناسبی در اختیار افراد قرار نگیرد.ازviolencespecial1 سوی دیگر گسترش رسانه های جمعی و تماشای فیلم ها و بازی های خشن در گرایش به خشونت نقش دارد. وی با تایید این نکته ادامه می دهد: هویت جمعی یکی از دلایل افزایش خشونت است. به عنوان مثال فردی که خود را آبی یا قرمز می داند در صورت مواجهه گروه با ناکامی، با این که منافع فردی اش لطمه ندیده است میل به پرخاشگری پیدا می کند. هویت جمعی افراد در صورتی که مثبت و همراه با رفتارهای مسالمت جویانه باشد مثبت تلقی می شود و باید تقویت شود اما محصور کردن و در تنگنا قرار دادن هویت فردی نیز می تواند در میل به پرخاشگری موثر باشد. گرایش به پرخاشگری زمانی بروز پیدا می کند که فرد دچار خودشیفتگی شده باشد. وی به هنگام اعمال خشونت تصور می کند همه حق با او و همه باطل نزد طرف مقابل است. این نگرش در فرد بسیار خطرناک است و در سنین جوانی قابل رفع نیست.

احترام گذاشتن به دیگران مهارتی است که از کودکی باید آموزش داده شود. هم چنین دکتر مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران در تشریح دلایل افزایش خشونت در جامعه به خراسان می گوید: اگر ریشه تمام آسیب های اجتماعی، بزه ها، پرخاشگری و کودک آزاری را بررسی کنیم در می یابیم که در گذشته تا به این حد با پدیده هایی مثل دختران فراری یا کودکان خیابانی رو به رو نبودیم. طی سال های گذشته فقر اقتصادی، افزایش طلاق و افزایش طلاق عاطفی باعث تلنبار شدن هیجانات منفی در افراد شده است به نحوی که وقتی فرد نمی تواند انرژی منفی اش را تخلیه کند به پرخاشگری و اعمال خشونت رو می آورد و این مسئله بسیار طبیعی است.

دکتر اقلیما با تایید این نکته که برخی معتقدند این دیدگاه بسیار منفی و بدبینانه است، تصریح می کند: به عقیده من این نگرش بیش از این که بدبینانه باشد، واقع بینانه است. نکته این جاست که در اعمال خشونت یا گرایش به پرخاشگری نباید فرد را زیر سوال برد، بلکه باید جامعه را زیر سوال برد. به عبارت دیگر وقتی فردی قاتل می شود نباید فقط او را مقصر شناخت بلکه باید علل و عواملی را که او را به سمت قاتل شدن سوق داده است شناسایی کرد؛ زیرا هیچ کس قاتل به دنیا نیامده است. این شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که افراد را به سوی بزه، قتل، خشونت یا هر آسیب اجتماعی دیگری سوق می دهد. به گفته وی در شرایطی که جامعه ما تحت تاثیر عوامل مختلف، با چالش های بسیاری رو به رو شده است باید منتظر سیر صعودی آسیب های اجتماعی و افزایش گرایش به خشونت باشیم.
 در همین حال دکتر سعید مدنی آسیب شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی یک سونگری نسبت به افزایش خشونت در جامعه را رد و تاکید می کند: با اتکا به شاخص های آسیب شناسی نمی توانیم وضعیت جامعه امروز ایران را بررسی کنیم. درست مثل این که در مقاطعی رفتار خشنی را از یک فرد ببینیم و نتیجه بگیریم که او فرد خشنی است در حالی که برای قضاوت درباره رفتار و شخصیت افراد باید کل رفتارهای آن ها را شناخت و ارزیابی کرد.

در عین حال باید به روند مطلوب شاخص های مثبت اجتماعی هم پرداخت. افزایش نرخ باسوادی، گسترش تحصیلات تکمیلی، افزایش دانش اجتماعی مردم، تغییر نگرش نسبت به نهادها، قدرت و دولت همه نتایج و پیامدهای گذار از سنت به مدرنیته و حاصل تحولات اجتماعی دهه اخیر در ایران است. در واقع باید تمامی این مولفه ها را کنار یکدیگر قرار دهیم تا بتوانیم وضعیت موجود را ترسیم کنیم .به نوشته عصر ایران وی ادامه می دهد: اتفاق بدی که می افتد این است که موارد خشونت بار پر سر و صدا علنی می شود و اتفاقات مدنی و صلح جویانه مردم کمتر منعکس می شود. نگاه علمی تکلیف می کند که تمام این ابعاد را با هم ببینیم.در یک ارزیابی کلی باید اذعان کرد که جامعه ایران دچار تغییرات اجتماعی شده است ، این تغییرات از یک طرف به یک خواست عمومی برای تغییر منجر شده است و از یک سو چون پاسخ مناسبی به آن داده نمی شود پیامدهای منفی اجتناب ناپذیری را در جامعه خواهد داشت. این جاست که کارشناسان می گویند اگر سیاست های اجتماعی مناسبی برای مواجهه با این تغییر و برخورد با آن وجود داشته باشد، جامعه روند رو به پیشرفتی خواهد داشت.احساس افراد لحظه های زندگی را رقم می زند
لحظه ای خوش است که ما احساس خوب و خوشی داشته باشیم و لحظه ای بد است که ما احساس بدی داریم. دکتر لیلا خواصی روان پزشک با تاکید بر این که باید یاد بگیریم در زمان حال زندگی کنیم به ایسنا اظهار داشت: متاسفانه براساس عادت های نادرست بیشتر لحظه های حال افراد در غم گذشته و ترس از آینده از دست می رود. وی ذهن خلاق را لازمه زندگی در زمان حال دانست و ادامه داد: ما همیشه نسبت به نو شدن واکنش منفی داریم و کمتر از خود خلاقیت نشان می دهیم. وی ادامه می دهد: همیشه فکر می کنیم که اگر در جایی لحظه ای خوش بوده ایم باید دوباره همان شرایط را با همان امکانات فراهم آوریم تا شادی را دوباره تجربه کنیم در حالی که همه امکانات در زمان حال است و از همان باید برای شاد زیستن و لذت بردن از زندگی استفاده کرد.
2 - آيا خشونت فقط در جامعه ايران مطرح است و يا مشکل جوامع ديگر ( به خصوص همسايگان جمهوري اسلامي ايران ) هم مي باشد ؟

نظريه پردازان خارجي در اين رابطه چه عقيده اي دارند ؟

رهين فرهمند در روزنامه افغانستان در مقاله ي ريشه ها و عوامل رفتارهاي خشونت آميزمي فرمايند :
( جهت مطالعه بيشتر این جا را بخوانید )
violencespecial2 خشونت می تواند در رفتار های شخصی و فردی، در محیط خانواده و جامعه بروز و ظهور داشته باشد. البته گاهی خشونت در سطح یک جامعه کوچکتر و محدودتر با توجه به ارتباط فرد یا گروه خشونت گرا با طیف های مختلف از جوامع صورت می گیرد. گاهی هم به دلیل نقش و حضور خشونت گرایان در سطوح کلان تر و جوامع بزرگتر یعنی فراتر از یک کشور یا قلمرو خاص انجام می پذیرد که باتوجه به سطح گسترده ارتباط این افراد و گروه ها با بخش های کلان از جامعه بشری خطرات و تهدید های این دسته بیشتر و مهمتر است.
عوامل مختلفی را در شکل دهی رفتار های خشونت آمیز در انسانها برشمرده اند . دانشمندان علم روان شناسی بر این باورند که در انسان دو نوع میل متفاوت وجود دارد ؛ به باور «فروید» انسان به صورت طبیعی میل به بد رفتاری و نیک رفتاری دارد که در انسانها هرکدام از این امیال به گونه ی مختلف بروز پیدا می کند، اما «آدرنو» براین باور است که طبیعت و ذات انسانی شر است و در واقع خشونت و رفتار های خشونت آمیز بصورت طبیعی در ذات انسان نهفته است. اما جامعه شناسان برخلاف این عده براین باورند که طبیعت و فطرتی چه خشونت گرا و یا ملائم در انسان وجود ندارد ، این محیط زندگی و جامعه است که عامل اصلی شکل گیری هر نوع رفتاری در انسان می باشد.
به هر حال به نظر می رسد هر دو عامل می تواند در شکل دهی رفتار های خشونت آمیز در انسان نقش داشته باشد به این معنا که محیط زندگی و اجتماع می تواند در تقویت هرکدام از امیال انسانی بی تاثیر نباشد. برخی هم باورها و اعتقادات دینی را از عوامل خشونت در جوامع برشمرده اند اما دراین مورد باید گفت این نظریه به صورت مطلق نمی تواند قابل پذیرش باشد ، زیرا ادیان مختلف در جهان ویژگی های متفاوتی دارند. برخی از ادیان شرقی مانند هندویزم و بودایزم کاملا بر صلح، مدارا، آرامش و دوری از خشونت پیروانش را فرامی خواند بنا بر این نمی توان از چنین آئینی زایش خشونت را انتظار داشت.
ولی آنچه که برای ما مهم است این است که متاسفانه در جامعه ما ( افغانستان ) برخی از رفتار ها کاملا نهادینه شده است و به سختی می توان به تغییر آن موفق شد از جمله این رفتار ها همین خشونت گرایی و تمایل به برخورد های خشونت آمیز در میان مردم ما است این مسئله باعث می شود که در بسیاری از موارد به قانون گریزی و منفعت گرایی های سمتی و قومی و زبانی منجر شود.
متخصصان امر برای اصلاح رفتار ها و کردار های جامعه انسانی راه کارهای جالبی پیشنهاد می کنند که طرح آن می تواند کارساز باشد. جایگزین سازی برخی رفتار های رقیب و متضاد در این گونه شرائط یکی از بهترین راه حل ها است.

گاندی رهبر بزرگ انقلاب هند توانست انقلابی را بدون خشونت و در یک بستر آرام و نرم به پیروزی رساند؛  این یک تجربه بی نظیر در تاریخ بشری بود و می تواند الگو قرار بگیرد برای همه انقلاب ها در تاریخ. گاندی به جای خشونت مدارا و تساهل و تسامح را در پیش گرفت وسعی کرد در جامعه چند ملیتی هند فرهنگ سازی کند و موفق هم شد.
می توان گفت اگر ما بتوانیم به جای هر رفتار نادرستی دقیقا ضد آن رفتار یا خوی و خصلت را در خود و سپس جامعه نهادینه سازیم بر بسیاری از نابسامانی های فرهنگی مهر پایان زده ایم.

به طور نمونه به جای خشونت، فرهنگ مدارا و هم پذیری همدلانه را تقویت کنیم، به جاییمنفعت گرایی های جزئی به منفعت های کلان تر بیاندیشیم، به جای قانون گریزی به پای بندی و اجرای خوب و درست قانونی بیاندییشیم و به جای احساسات زدگی و احساس گرایی به سمت یک عقلانیت و خردورزی گام نهیم بسیار از مشکلات موجود جامعه ما خود به خود حل خواهد شد.

ادامه دارد

 

منتشرشده در آموزش نوین

گروه اخبار /

مدیران مقطع ابتدایی شهرستان سقز استان کردستان طی نامه ای به سخن معلم ضمن تقدیر و تشکر از وزیر محترم آموزش و پرورش در جهت افزایش حقوق معلمان ابتدایی ، خواهان تسری آن به همه نیروهای شاغل اعم از اداری و اجرایی در این مقطع سرنوشت ساز گردیدند .

متن این نامه به شرح زیر است :


به نام حق
وزیر محترم آموزش و پرورش 

جناب آقاي دکتر فانی

با سلام و تحيات 
احتراما  يكي از برنامه هاي جناب عالی توجه ويژه به سختي كار نيروهاي مقطع ابتدايي می باشد و بنابه دلايلي که مهم ترین آن نقش حساس و زير بنايي آنان بر رشد و شكوفايي شخصيت دانش آموزان و همچنين ايجاد انگيزه كاري بيشترمي باشد خوشبختانه منجر به صدور احكام افزايش حقوق براي معلمان گرديد ؛ لذا ضمن تاييد اين اقدام بسيار شايسته و به جا در جهت ايجاد دلگرمي براي اين عزيزان، به استحضار مي رساند كه متاسفانه اين افزايش شامل مديران و معاونان و مربياني كه در اين مقطع خدمت مي نمايند نگرديده است و به دلايل ذيل محروم شدن عوامل اجرايي از اين افزايش حقوق، تضييع حق مسلم اين افراد مي باشد :


دلايل تبعيض آميز بودن طرح :
1- با توجه به ديدگاه کل گرایانه، مقطع ابتدايي سيستمي است كه تمام كاركنان آن به صورت هماهنگ و در راستاي همديگر بوده و درجهت اهداف مشترك گام برمي دارند ، لذا اگر هدف ايجاد انگيزه باشد تمام اجزاء آن به اين مهم نياز دارند نه فقط بخشي از آن و اين كاملا بي معناست .اجراي طرحي موجب دلگرمي معلمان كلاس شود  و در مقابل سبب دلسردي و بي انگيزشي  عوامل اجرايي مدرسه گردد .

بديهي است نقص در هر كدام از اجزاء ، كل سيستم را به خطر مي اندازد ؛ يعني اگر چنان چه عوامل اجرايي بي انگيزه شوند و نسبت به كار خود احساس دلسردي و تظلم نمايند علاوه بر اينكه از جذابيت اين پست هاي سازماني به شدت كاسته مي شود، بازتاب مخربي را بر كل مدرسه خواهد داشت.
2- با توجه به ساعت موظفي مديران و معاونان كه 36 ساعته در هفته بوده اكثر قريب به اتفاق اين همكاران داراي سنوات بالاي 20سال مي باشند. اگر در كلاس درس تدريس نمايند تنها 20ساعت حق قانوني آنان در هفته مي باشد نه تنها  از اين جهت هيچ گونه افزايش دست مزدي در نظر گرفته نشده بلكه اضافه كار مديران و معاونان كه در سال هاي قبل و هر سه ماه يك بار پرداخت مي شد، متاسفانه در دو سال اخير به فراموشي سپرده شد. 

 3-متاسفانه در سال تحصيلي جاري به منظور جبران كمبود مربيان هنر ، 6 ساعت تدريس اجباري در هفته و بدون هيچ گونه دست مزدي به مديران و معاونان تحميل گرديد كه آنان را مجبور نمود در ضمن انجام وظيفه اصلي خود 6 ساعت در هفته به كلاس درس رفته و به تدريس بپردازند، يعني در يك لحظه انجام دو كار متفاوت با كيفيت بالا !!!  و انجام كاري كه حتي رايانه هم از انجام آن ناتوان مي باشد !!!
در پايان از مسؤلين دلسوز سوال مي نماييم آيا اين نوع اقدامات در جهت دلسرد نمودن عوامل اجرايي مدرسه نمي باشد ؟ 

آيا بي انگيزشي عوامل اجرايي بركيفيت كار كلاس هاي درس هيچ گونه تاثيري نخواهد گذاشت ؟
 لذا مجددا متذكر مي گرديم كه پرداخت حق سختي كاردر مقطع ابتدايي بسيار شايسته و به جا است و حق تمامي كاركنان اين مقطع مي باشد نه فقط بخشي ازآن ؛ لذا مستدعي است مسئولین گرامي و خدوم در صدور احكام تجديد نظر لازم را مبذول فرمايند تا ان شاءالله تمامي نيروهاي مقطع ابتدايي با همكاري و همفكري در جهت رشد و شكوفايي نوباوگان جامعه اسلامي تلاش مضاعف نمايند و از ايجاد هرگونه احساس تظلمي جلو گيري به عمل آيد .
 از طرف نماینده ی مدیران مقطع ابتدایی شهرستان سقز در استان کردستان 

سید علی حسینی

 

گروه اخبار/

یکی از نیروهای آزاد که نامش را مشخص نکرده است طی نامه ای به سخن معلم به بیان مشکلات خود و سایر همکارانش پرداخته است .

امید این که مسئولان پاسخ گو بوده و به وضعیت این نیروها رسیدگی نمایند .


بارها نامه نوشتم و به دفتر ریاست جمهوری ارسال کردم.
بارها ایمیل دادم . در سایت ارتباط با رئیس جمهور و وزیر آموزش و پرورش نظر دادم .
اما کسی ندید ، نشنوید و نخواند  !
شما بشنوید ، بخوانید ، دوست داشتید ؛ چاپ کنید .
اداره ی مشارکت های مردمی و  مدارس غیردولتی مثل مور و ملخ مجوز صادر می کنند.
مثل بقالی شده است  !
اما  یک بار شده بیایند و ببینند و پی گیر بشوند که امکانات و وضعیت کلاس ها چگونه است ؟
آیا معلمش راضی است ؟
پول هایی  که جهت هزینه گرفته می شوند چگونه خرج می شوند ؟

ده سال است که کارمی کنم . 6سال است که در یک مدرسه ی  غیردولتی هستم . یک سال است که برای من  بیمه رد می کنند.
هر سال به  یاد پارسال  ،حقوق کمتر از سال قبل . به امید استخدام مربیان پیش دبستانی و عشق به تدریس ، دل کندن از آن جا برایم سخت است و این یک نقطه ضعف شده است که هر سال به کمتر از سال قبل راضی بشوم .
عشق دانش آموزان به من وبرق چشمان شان من را دامن گیر آن جا کرده است . نمی توانم . برایم پای رفتنی نیست وهر روز بیشتر به ما ظلم می شود .
دریغ از یک کامپیوتر در موسسه غیردولتی .
دریغ از یک مدیر یا معاون .
دریغ از یک محیط ساکت برای استراحت معلم در زنگ تفریح .
دریغ از یک چوب لباسی برای آویزان کردن کیف معلم  .
دریغ وصد دریغ دیگر ...
که البته گفتنش فایده ای ندارد ...
آقای مسئولی که مجوز می دهی  !

چرا یک قانون و تبصره برای کسی که قراراست وقت وعمرش را در آن جا صرف کند نمی گذارید؟
چرا وجود یک مربی پرورشی یا یک مدیر را الزامی نمی کنید که معلم باید هم مدیر باشد ، هم معاون ، هم مربی پرورشی ، هم مربی ورزش و نظافت چی و آبدارچی؟ !
این هم شان معلم در غیردولتی شهرهای کوچک است ؟!
هرچند تعداد دانش آموز کم هست اما نظم برای همه جا لازم است .
این ها حرف های من تنها نیست . حرف تمام مربیان و معلمان منطقه ما هست که همدردیم و وقتی همدیگر را می بینیم چیزی جز این حرف ها برای گفتن نداریم !
خواهش می کنم . عاجزانه تقاضا دارم رسیدگی کنید .

امضا محفوظ

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

شیرزاد عبداللهی

تعریف و تمجید از مقام معلم، توام با مبالغه و گزافه گویی ممکن است که باعث شود ما معلمان راه خود را گم کنیم. لازم است که گاهی از خود انتقاد کنیم و تصور نکنیم که این انتقادها باعث تضعیف ما می شود.

آیا از خود پرسیده ایم که چرا معلمان نمی توانند در مورد خواسته های صنفی خود به یک اجماع نسبی دست یابند و یا چرا نتواسته اند برای دفاع از حقوق مادی ، معنوی خود، مانند کارگران، پزشکان، وکلای دادگستری ، سازمان های صنفی نیرومندی تشکیل دهند؟ ساده ترین کار این است که از خود سلب مسئولیت کنیم و با راز و رمز بگوییم " نمی گذارند"!

به نظر می رسد حداقل بخشی از مشکلات مربوط به خود ماست ،  " از ماست که بر ماست" !

لازم است که ابتدا، تحولی در روحیه و رفتار خود ایجاد کنیم ؛ به خصوص نخبگان این قشر که داعیه رهبری معلمان را دارند، باید مسئولانه عیب ها را بپذیرند و در صدد اصلاح خود برآیند. در این جا به پاره ای از مشکلات که در جلسات متعدد معلمان با آن برخورد داشته ام، اشاره می کنم.
1- در جلسات، طول و عرض صحبت های ما دراز است . گویی در کلاس درس هستیم و مخاطبان ما تعدادی دانش آموز کم اطلاع هستند که باید به آنها آموزش بدهیم. وقت جلسات را با ذکر خاطرات، مثال، ضرب المثل و طول و تفسیرهای بی مورد هدر می دهیم. آخرسر وقت کم می آوریم و موضوع اصلی جلسه روی زمین می ماند، بعد از جلسه هم با اعتراض می گوییم " این جلسات به چه درد می خورند؟"

آیا بهتر نیست با آمادگی قبلی در جلسات شرکت کنیم، حول محور دستور جلسه و با ایجاز حرف بزنیم، حاشیه نرویم و بدون مقدمه و تعارف و استفاده از صنایع لفظی مستقیما برویم سر اصل مطلب.
2- عادت به شنیدن موثر نداریم. سکوت توام با تفکر و سنجش دقیق سخنان گوینده برای ما سخت است. دوست داریم همیشه گوینده باشیم، آن هم از نوع متکلم وحده، سخنان گوینده را با بی میلی خود می شنویم. در جلسه ای که همه گوینده هستند و هیچ کس شنونده نیست ، گفت و گو و تبادل نظر معنی ندارد. بهتر است عادت کنیم که در جلسات بگوئیم و بشنویم. خداوند به ما دو گوش و یک زبان داده است که " دو بشنو و یک بگو".
3- اهمیتی به مستند و موثق بودن اطلاعات و اخبار نمی دهیم. گاهی یک خبر ضعیف و حتی شایعه را به دلیل هماهنگی با محتویات ذهنی مان، مبنا و پایه تفسیر خود قرار می دهیم. اکثراً دنباله رو آقای "می گویند " هستیم. بهتر است که همیشه به اطلاعات و اخبار موثق تکیه کنیم ولو این که با تحلیل و تفسیر و اطلاعات قبلی ما در تضاد باشد. همواره جای این احتمال را باز بگذاریم که ممکن است در خلال یک جلسه نظر ما تغییر کند. با پیش داوری با حقیقت و واقعیت روبرو نشویم. در صحبت های خود از کلمه "باید" زیاد استفاده می کنیم همچنین از کلماتی مانند "حتما"، "قطعا"، "بدون شک" و... در یک مباحثه عاقلانه گوینده همواره سخن خود را به کلمات و عبارت هایی از قبیل "احتمالا"،"شاید"، من فکر می کنم"، "به نظر من" و "مقید" مشروط می کند و همواره دریچه ای برای اصلاح و تکمیل سخنان خود باز می گذارد.
4- در عالم حرف ، از نقد و اختلاف نظر استقبال می کنیم ، اما اگر کسی در جلسه بر خلاف نظر ما حرف بزند به ما بر می خورد !

به جای پاسخ مستدل ، درصدد یافتن انگیزه های درونی گوینده بر می آییم و پس از آن که به گمان خود ، انگیزه درونی مخالف را کشف کردیم ، با او به دشمنی بر می خیزیم و طوری به او حمله می کنیم که قادر به دفاع از خود نباشد ! " مامور فلان سازمان رقیب است " ، " از اداره پول گرفته است "، " خبر چین است " ، " با فلانی ها ساخت و پاخت کرده " ، " دین و ایمان درست و حسابی ندارد " و... این حربه ای است که خیلی سریع علیه سازنده آن مورد استفاده قرار می گیرد . اوضاع به گونه ای می شود که همه از هم می ترسند و کسی جرات حرف زدن ندارد . راه مبارزه با این وضعیت ، پذیرش رسمی اختلاف نظر است . یک نفر باید بگوید که آخر یک تشکل معلمی چه چیزی برای مخفی کردن دارد که رقبا و یا اداره برای فهمیدن آن نیاز به جاسوس و مامور داشته باشند .
5- بعضی از دوستان ، به دلیل پاره ای ملاحظات ، در جلسات و در حضور آدم های « مهم » سکوت می کنند . اما بعد از جلسه در تماس های تلفنی و یا خصوصی تر ، زبان باز می کنند . نتیجه این رفتار تشکیل گروه بندی های غیر تشکیلاتی است . بهتر است همه حرف ها را در جلسه بگوییم . آدم های « مهم » را ما خودمان « مهم » می کنیم و بعد از آن ها می ترسیم ! وقتی ما خود را کوچک و بی اهمیت تصور کنیم ، آدم های « مهم » پدیدار می شوند .

بر ترس و محافظه کاری خود غلبه کنیم ، بیش از 90 درصد ترس ما ، ذهنی و غیر واقعی است ...

6- بعضی از دوستان در جلسات به دنبال ایجاد روابط مبهم و شخصی با همکاران " کلیدی " و دارای موقعیت هستند . فکر می کنیم زرنگ هستیم و دو سه گام از دیگران جلوتریم . اما باور کنیم که دیگران هم با هوش و زرنگند و خیلی زود منوجه فرصت طلبی های ما می شوند .

ممکن است دیگران هم به تکاپو بیفتند و فضای جلسات خراب می شود . بدبختی این جاست که در نهایت چیزی گیر کسی نمی آید !

این رفتارها در صورت تداوم ، تشکل را تا حد محفل و باند دوستانه و منفعت طلب تنزل می دهد و اعتماد معلمان از دست می رود .

7- در جلسات و به خصوص موقع رای گیری ، هر کدام می خواهیم رئیس ، دبیر کل و...بشویم . اگر من دبیر کل شدم ، این تشکل بهترین است و همه باید با من همکاری کنند . اما اگر من دبیر کل نشدم ، تشکل هزار عیب و ایراد دارد .

در ارزیابی موقعیت خود اکثرا دچار سوء تفاهم هستیم و متاسفانه جایگاه واقعی خود را نمی شناسیم .

در جلسات می شنویم که بعضی از دوستان گاهی تواضع را کنار می گذارند و در جهت اثبات شایستگی های خود به فاکت هایی اشاره می کنند که اصولا به موضوع ربطی ندارد : « من سه دوره کاندیدای نمایندگی مجلس شده ام » ، « من در فلان ستاد انتخاباتی فعالیت داشته ام » ، « من در منزلم ، کتابخانه ای با سه هزار جلد کتاب دارم » و... من ! من ! من ! هر یک از ما یک " من کامل " هستیم و از قدیم گفته اند که : " دو پادشاه در اقلیمی نگنجند " ! 

روحیه جمعی ما به شدت ضعیف است .

به جای این که به سمت وحدت برویم به سمت تشتت و پراکندگی می رویم .

 

منتشرشده در دیدگاه

ghorbani farkhondeh حضور در پیاده روی اربعین، از میدان امام حسین تا حرم شاه عبدالعظیم،با وجود سختی و خستگی راه ،اما معنویتی در آن بود که ناهمواری راه را هموار می کرد.

مسیر14کیلومتر بود .در طول مسیر دختران و پسران نوجوان و جوانی را می دیدی که ساعت ها منتطر مانده اند تا زائرین بیایند و آنها ملتمسانه از آنان بخواهند که اجازه دهند کفش هایشان را واکس بزنند و یا آبی از کوزه شان بخورند.

بعضی از این جوانان باپای برهنه این مسیر 14 کیلومتری راطی می کردند و خم به ابرو نمی آوردند.

دیدن این صحنه ها،آدمی را دچار حسرتی بزرگ می کرد که چگونه در مملکتی با این ظرفیت معنوی، و این سرمایه ی عشق بزرگ جوانان به اهل بیت که بی هیچ منتی وقت و انرژی خود را مصروف این مسیر می کنند ،ما دچار معضل بزرگ آسیب های جدی همچون اعتیاد، خشونت های افسارگسیخته و بی اخلاقی های ناگفتنی ،آن هم در سطح وسیع گشته ایم؟

آیا هنوز زنگ هشدارباش به صدا در نیامده است و یا خودمان را به نشنیدن زده ایم؟

درحالی که ما ازظرفیت انسان سازی عظیمی بهره می بریم چرا دین و اخلاق را به گونه ای آموزش می دهیم که جوان از آن روی گردان می شود؟ آیا به این سخن امیرمومنان علی(ع) فکر کرده ایم که مردم به طرف همان چیزهایی می روند که از آن منع شده اند؟ آیا با گذشت سالیان مدید، آزمون این شیوه های تربیتی که سراسر امر و نهی مستقیم و البته بیشتر نهی مستقیم هست ،کافی نیست تا بیاموزیم روش مان نادرست است؟

ما در زمان انقلاب شاهد بودیم که همین جوانان دانش آموز و دانشجو بدون اینکه فشار واهرم زوری در کار باشد چگونه فوج فوج ایمان می آوردند،حجاب اختیار می کردند،به نمازمی گرویدند،کسانی که اهل مراکز سرگرمی های مختلف بودند،چطور دست از همه اینها شسته،جان و مال خود را نثار پیروزی انقلاب می کردند،پس چه شد که همه ی این انگیزه ها ازبین رفت؟ آیا نباید نگاهی به شیوه های خود بکنیم و آسیب شناسی را عملی کنیم؟

وقتی به مراسمی همچون پیاده روی اربعین حسینی و هیئات مذهبی می نگریم و عشقی که در لایه های درونی وجود جوانان هست را می بینیم،یک نتیجه ی بزرگ به دست می آید،و آن اینست که روش امر به معروف ونهی ازمنکر در اجتماع توسط گشت پلیس وروش تحمیل آموزه های دینی به شیوه های مختلف در مدارس نه تنها ناکارآمد بوده،بلکه موجب تنفر و روی گردانی جوانان شده،طوری که جوان حاضر شده به هر خسی چنگ بزند و به هرپناه بی بنیاد و سستی حتی چون اعتیاد تکیه کند تا احساس استقلال و تحت تسلط نبودن را تجربه کتد.

همکاران محترم؛

تنها راه نجات وتربیت نسل جوان، احترام به حس موجودیت اوست،و این کار در روش هایی همچون هیات های مذهبی که خودجوش و به نوعی مردمیست و اکراهی در آن وجود ندارد،همانند همان شیوه های زمان انقلاب وجنگ،بسیار به وفور یافت می شود.

باید یک کار انقلابی بزرگ و با فوریتی جدی انجام داد و آن اینکه ؛در مدرسه ؛ اجتماع، و در هر مکان تاثیرگذاری همچون فرهنگ سراها،پارک ها،مساجد و هر مکان عمومی ،آن قدر حرف و عمل خوب را به جامعه بدهیم که دیگر نیازی حتی نباشد کوچکترین ضروریات خود را از غیر طلب کنند،به راستی درس معلم ار بود زمزمه محبتی،جمعه به مکتب می آورد طفل گریز پای را.

یک نگاه دیگر به عملکردمان بیندازیم،آیا شیوه های ترغیب به دین ،زمزمه ی محبت بوده است؟

بیاییم و دوباره صحنه هایی چون پیاده روی اربعین و حضور داوطلبانه و عاشقاته جوانان را درآن مورد دقت قرار دهیم،چگونه می توانیم چنین صحنه هایی را درسطوح مختلف اجتماع،چون مدرسه ،خیابان وغیره به وجود آورد و مختص یک روز در سال نباشد؟

 

منتشرشده در یادداشت

fanispecial3وزیر آموزش و پرورش در مراسم چهلمین روز درگذشت معلم فقید محسن خشخاشی شرکت کرد .

به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، عصر امروز علی اصغر فانی با حضور در مراسم چهلمین روز درگذشت محسن خشخاشی با خواهر این معلم گرامی که از معلمان منطقه 13 شهر تهران است گفت و گو و مراتب تسلیت خود را به خانواده ایشان ابلاغ کرد.

دکتر فانی در این مراسم با ابراز تاسف از فقدان این معلم ارزشمند از مسئولین قضایی کشور پیگیری و تسریع در روند رسیدگی به پرونده این معلم را  خواستار شد.

 

 گروه اخبار /

از این پس و روزهای چهارشنبه ، در روزنامه اعتماد صفحه ای به نام " مدرسه " منتشر خواهد گردید .

بدون تردید ، فعال شدن چنین صفحات و فایل هایی در رسانه ها و پر رنگ کردن آن ها به حل مشکلات بی شمار آموزش و پرورش و نیز حرکت به سوی یک " آموزش حرفه ای " کمک خواهد نمود .

گروه سایت سخن معلم راه اندازی این صفحه را به دست اندرکاران آن  و نیز جامعه ی فرهنگیان کشور تبریک گفته و برای این دوستان آرزوی موفقیت دارد .

در اولین انتشار این صفحه مطلبی را با عنوان " چرا مدرسه "  به قلم  مسئول صفحه ؛ خانم  شهین دخت میان دشتی می خوانیم :


etemad  شهين دخت ميان دشتي٭ / 

قدمت يا پيشينه «تربيت» به در ازاي تاريخ بشر است، زماني را نمي‌توان يافت كه تربيت موضوعيت نداشته است. به عبارتي همزاد بشر بوده و با زندگي و موجوديت او عجين بوده و است.
سير تحولات و مسير تكامل همچنان كه در ساير ابعاد تغييراتي ايجاد كرده حوزه تعليم و تربيت را هم متحول ساخت.
بشر نخستين انتقال تجربيات خود را مبناي تربيت فرزندان و نسل پس از خود قرار مي‌داد و هر قدر اين تجربيات عميق‌تر و وسيع‌تر بود و به درستي به نسل بعدي منتقل مي‌شد، تحولي عميق‌تر و وسيع‌تر در زندگي نسل‌هاي بعد ايجاد مي‌شد.
با پيشرفت اوليه و اختراع علايم، انتقال تجربيات وارد مرحله جديدي شد و نقاشي‌ها و علايم به جاي مانده از هر نسلي براي چندين نسل پس از آن كاربرد تعليمي و تربيتي داشت. زبان و خط، انقلابي را در اين مسير ايجاد كرد و سرعت شگفت‌انگيزي به توسعه و تعميق تجربه و  دانش بشري بخشيد.
با آغاز دوره مدرن و اختراع صنعت چاپ انقلاب بعدي رخ داد و زندگي بشر چنان متحول شد كه گويي جهاني نو بنا شده است، خلاقيت‌ها در سايه دنيايي مدرن بروز كرد و استعدادها شكوفا شد تا اينكه تحول معجزه‌آساي اطلاعات و فناوري‌ها اين سير تحول را به اوج خود رساند و عصر نويني پيش روي بشر گشوده شد.
حالا در دنياي مدرن، آ‌موزش و پرورش به طور خاص جايگاه تعليم و تربيت به معناي عام را گرفت و اگر پيش از آن فرزندان در خانواده و نظام قبيله‌يي تربيت مي‌شدند تا جنگجويان قابل  يا كشاورزان و دامداران ماهري شوند، در مرحله بعد مكتب‌خانه‌ها و مراكز مذهبي تربيت انسان خدامحور را با رويكردي الهي، اخلاقي، محور كار خود قرار دادند اما دنياي مدرن «مدرسه» را به ارمغان آورد تا نهادي باشد براي آموزش كودكان و نوجوانان به منظور فراگيري ضرورت‌هاي زندگي اجتماعي در عصر مدرن و آموختن مهارت‌هاي لازم در دنياي جديد.
كشور ما نيز متاثر از دنياي مدرن در اواسط دوره قاجار شاهد راه‌اندازي مدارس انگشت‌شماري در تهران و تبريز بود كه دارالفنون اميركبير يكي از نهادهاي ورود اين ضرورت مدرن به كشور است. نهادي كه از همان ابتدا چالشي را ميان دو رويكرد تربيتي سنتي و مدرن ايجاد كرد. شايد بتوان گفت همان تقابل «مكتب‌خانه» و «مدرسه» كه در ساير ابعاد نيز بروز و ظهور يافت.
از آن روز تاكنون «مدرسه» نهاد آموزش و پرورش مدرن بوده اما در كشورهاي مختلف متاثر از نظام‌هاي سياسي حاكم رويكردهاي آموزشي متفاوتي در پيش گرفته شد. صرف نظر از انواع رويكردها كه حاصل تجربيات و تحقيقات انديشمندان حوزه علوم تربيتي است، يك اصل اساسي مورد اشتراك بوده و است و آن اصل اين است كه «آموزش و پرورش زيربناي توسعه است.» باور واقعي و عميق به اين اصل و سياستگذاري بر آن مبنا و اولويت‌بندي بر آن اساس تعدادي از كشورها را در مسير توسعه همه‌جانبه و پايدار قرار داده و به گونه‌يي كه امروزه  به استناد نهادهاي معتبر بين‌المللي، مهم‌ترين شاخص توسعه و زيربنايي‌ترين آن «شاخص توسعه انساني» است كه ساير ابعاد توسعه در سايه آن ممكن مي‌شود. بي‌دليل نيست كه در كشورهاي توسعه‌يافته سهم بزرگي از توليد ناخالص ملي به آموزش و پرورش اختصاص داده مي‌شود و بي‌جهت نيست كه در تعريف از سرمايه، «منابع انساني» ارزشمندترين سرمايه تلقي مي‌شود.

به همين دليل ما بر آن شديم صفحه‌يي با نام «مدرسه» براي پرداختن به طور ويژه به مسايل آموزشي و پرورشي منظور كنيم تا در عرصه رسانه‌يي به آن اولويت دهيم و سهم آن را در اين حوزه به حد شايسته‌تري نزديك كنيم. بي‌ترديد تعامل دست‌اندركاران صفحه با كارشناسان و صاحب نظران و مسوولان و دست‌اندركاران آموزش و پرورش كشور مي‌تواند گامي موثر براي ارتقاي جايگاه اين مهم باشد.
٭ مسوول صفحه مدرسه

پنج شنبه, 24 دی 1393 08:50

منع تحصیل متاهلان در مدارس

schoolspecial2 آرمان- صباالسادات حسینی: هرچند ازدواج دختران و به‌ویژه پسران دبیرستانی اکنون برای بسیاری از خانواده‌ها خنده‌دار یا غیرممکن به نظر می‌رسد اما هنوز هم افرادی هستند که در سنین پایین متاهل می‌شوند. اگر این افراد در مدارس روزانه مشغول تحصیل باشند مشکلاتی برای ادامه تحصیل پیدا می‌کنند. هرچند طبق ماده 53 آیین‌نامه اجرایی مدارس، دانش‌آموزان متاهل می‌توانند با رعایت شرایط در مدارس روزانه تحصیل کنند اما ازدواج در برخی موارد به اخراج آنها به‌ویژه دختران از این مدارس منجر شده است. 
 
 ثبت ازدواج 75 کودک زیر 10 سال در سال 91در ثبت احوال تهران موجب شد تا پرونده ازدواج کودکان در دستگاه قضایی باز شود. سال 89، آمار انجمن حمایت از حقوق کودکان پرده از یک آسیب اجتماعی نوظهور در کشور برداشت. فرشید یزدانی، عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان اعلام کرد: ازدواج و طلاق در میان کودکان 10 تا 18 سال طی چند سال اخیر افزایش یافته و براساس آمار ثبت‌احوال طی چند سال اخیر آمار مربوط به ازدواج کودکان 10 تا 15 سال در کشور بیشتر شده است. آخرین سرشماری انجام شده در سال 89 نشان می‌دهد که 342 هزار کودک زیر 18 سال در کشور ازدواج کرده‌اند. ماده 1041 قانون مدنی می‌گوید: عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسر ‌قبل از رسیدن به سن 15 سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت ‌مصلحت با تشخیص دادگاه صالح. پزشکی‌قانونی یا دادگاه می‌گوید این فرد به بلوغ جنسی رسیده و می‌تواند ازدواج کند و درصورت اجازه والدین این امکان ایجاد می‌شود اما با توجه به اینکه این افراد هنوز در مدارس تحصیل می‌کنند و در کنار افراد دیگر قرار می‌گیرند این می‌تواند مشکلاتی را ایجاد کند؛ بنابراین از سال‌ها پیش از تحصیل دانش‌آموزان متاهل به‌ویژه دختران در مدارس معمولی ممانعت شده است.
 
 قانونی که اجرا نمی‌شود
در این راستا روز گذشته سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران گفت: طبق ماده ۵۳ آیین‌نامه اجرایی مدارس دانش‌آموزان متاهل می‌توانند با رعایت شرایطی در مدارس روزانه تحصیل کنند. مسعود ثقفی اظهار کرد: دانش‌آموزانی که ازدواج کرده‌اند، طبق ماده ۵۳ آیین‌نامه اجرایی مدارس می‌توانند با  ۴ روشی که در این ماده آمده است ادامه تحصیل دهند. او افزود: تحصیل دانش‌آموزان در مدارس روزانه منوط بر رعایت سادگی کامل و خودداری از ابراز مسائل ازدواج با دیگر دانش‌آموزان است. او افزود: یکی از بند‌های این آئین‌نامه تحصیل این دسته از دانش‌آموزان در مدارس بزرگسال است، البته در صورت داشتن شرایط سنی مناسب با آن مقطع می‌توانند در مدارس روزانه ثبت نام کنند و بدون حضور در کلاس درس مانند سایرین در امتحانات شرکت نمایند. روزنو نوشت؛ سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران تاکید کرد: هر مدیری بر‌خلاف این آئین‌نامه عمل کند، مرتکب تخلف شده است.
 
 حتی دانش‌آموزان مقطع راهنمایی هم از مسائل ازدواج آگاهند
سخنگوی آموزش پرورش تهران درحالی این اظهارات را انجام داده است که از سویی از دهه 70 تا کنون در همه مدارس روزانه از تحصیل افراد متاهل به‌ویژه دختران، ممانعت شده و با وجود اینکه در این آئین‌نامه اجرایی جنسیت افراد ذکر نشده فقط درمورد دختران متاهل به‌کار می‌رود. از سوی دیگر با وجود اینکه از مسئولان دولتی زیادی در این مورد ابراز نظر کرده و نظر اکثرشان مخالف اخراج دانش‌آموز متاهل بوده است، هنوز امکان تحصیل این دانش‌آموزان در مدارس روزانه وجود ندارد. نماینده مجلس شهر تهران، علی مطهری پیش‌تر گفته بود که با اخراج دانش‌آموزان متاهل از مدارس روزانه مخالف است و رئیس سابق سازمان آموزش پرورش نیزبا وجود اینکه در لفافه گفت بود زیاد با این ماجرا موافق نیست، در مقابل دوربین تلویزیون اعلام کرد حتی دانش‌آموزان مقطع راهنمایی هم از مسائل ازدواج آگاهند و تحصیل متاهلان در کنار بقیه نمی‌تواند نقشی در باز کردن چشم گوش بقیه داشته باشد. بازکردن چشم و گوش بقیه تنها ایراد نه چندان منطقی است که در این میان به آن اشاره می‌شود و درحالی که در3 بند نخست ماده 53 پیشنهاداتی مبنی بر هدایت متاهلان به مدارس بزرگسالان قید شده درادامه به صراحت می‌افزاید که نباید منعی درمورد تحصیل این افراد درمدارس روزانه به وجود بیاید. اولین مدرسه دخترانه متاهلان سال 89 با ظرفیت 160 دانش‌آموز در کاشمر تاسیس شد و به دنبال آن مدارس دیگری نیز برای تحصیل دختران متاهل اختصاص یافت. درحالی که هنوز از تحصیل دختران متاهل در مدارس روزانه ممانعت می‌شود، پسران مشکلی دراین باره ندارند و این قانون مشمول آنها نیست.
 
 رفتار سلیقه‌ای با دانش‌آموزان متاهل
یک کارشناس آموزش پرورش با اشاره به اینکه بر اساس یک قانون نانوشته این ممنوعیت‌ها از سوی مدیران برخی مدارس و به شکل سلیقه‌ای اجرا می‌شود به آرمان می‌گوید: در درجه اول این آئین‌نامه شرایط و موارد متعددی دارد و در درجه اول باید مدیران امکان تحصیل برای این افراد را در مدارس دیگر بسنجند و اگر این امکان وجود داشت آنها را به مدارس دیگر و مدارس بزرگسالان هدایت کنند اما در برخی مناطق که این امکان وجود ندارد نباید مانع تحصیل افراد بشوند. محمدرضا نیک‌نژاد می‌افزاید: از سوی دیگر در این قانون جنسیت این افراد ذکر نشده و طبق آن نباید دختر و پسر فرقی داشته باشند اما ما در عمل شاهدیم بیشتر از تحصیل دختران ممانعت می‌شود. او می‌گوید: بر اساس یک قانون نانوشته جلوی تحصیل دختران متاهل گرفته می‌شود و این خودش باعث ایجاد آسیب‌هایی خواهد شد. او با اشاره به اینکه این اقدام باعث می‌شود خانواده‌ها ثبت محضری و شناسنامه‌ای ازدواج را به تاخیر بیندازند یا آن را مخفی کنند، می‌گوید: با وجود تاکید مسئولان بر ازدواج و ایجاد شرایط مناسب برای این ماجرا، جلوگیری از تحصیل این افراد نوعی تناقض است.
 
 تحصیل حق همه است
یک حقوقدان درباره آنکه در قانون کشور ممنوعیتی درمورد تحصیل افراد متاهل کنار بقیه وجود دارد یا نه؟ به «آرمان» می‌گوید: این یک آئین‌نامه داخلی مربوط به وزارت آموزش و پرورش است و قانون نیست. مونیکا نادی می‌گوید: بر اساس آیین‌نامه جهانی حقوق کودک، هر کودک زیر 18 سالی باید حق تحصیل داشته باشد و هیچ نهاد حقیقی و حقوقی نمی‌تواند این حق را سلب کند.
او می‌افزاید: اگر این ممنوعیت وجود دارد، با استناد بر این آئین‌نامه است و از سوی دیگر چون این قانون نیست امکان بازنگری و تغییر در آن وجود دارد. او می‌افزاید: حق تحصیل برای همه در قانون ذکر شده و بر اساس قانون حتی  اگر والدین مانع  تحصیل دانش‌آموز شوند جرم است و باید پیگیری شود. از سوی دیگر والدین ملزم به ثبت نام فرزند خود در مدارس نیستند که این نوعی نقص است که در لایحه جدید حمایت از حقوق کودک در مجلس به این نکته توجه شده و طبق قانون جدید نه‌تنها والدین ملزم به ثبت‌نام فرزند خود در مدارس هستند بلکه طبق قانون، خود آموزش و پرورش هم می‌تواند با حکم دادگاه بچه‌ها را ثبت‌نام کند.
 
 

tajammospecial محمد ‌آريا٭

افزايش حقوق يكي از مطالبات فراگير و ديرينه معلمان است بارها در طول سال‌هاي گذشته به ويژه دهه ٨٠ معلمان با برگزاري تجمعات متعدد در مقابل مجلس و وزارت آموزش و پرورش خواستار افزايش حقوق و مزاياي خود شدند؛ اوج اين تجمعات در بهمن و اسفند ٨٥ بود كه در واكنش به ناتمام ماندن بررسي لايحه مديريت خدمات كشوري يا همان نظام هماهنگ پرداخت حقوق صورت گرفت.
معلماني كه از تبعيض بين كاركنان دولت سخت برآشفته بودند با در دست داشتن احكام حقوقي كاركنان ساير دستگاه‌ها چشم اميد بسته بودند كه با تصويب و اجرايي شدن اين لايحه اين تبعيض برداشته ‌شود؛ آنها پرداختي به يك ديپلم شركت نفتي را كه بيش از يك دكتراي شاغل در آموزش و پرورش است يك ظلم آشكار و  تبعيض ناروا مي‌دانستند.
درد معيشت و مشكلات اقتصادي چنان داد معلمان را درآورده بود كه كمتر كسي مي‌توانست از كنار آن بي‌تفاوت بگذرد، مجلس و دولت در آن مقطع با نامهرباني و بدون مهرورزي از كنار اين درد ديرينه عبور كردند و حتي بعضي از مقامات به معلمان توهين كردند و ‌آنها را تهديد كردند.
حال در دومين سال دولت تدبير و اميد و در حالي كه دومين بودجه اين دولت در دست بررسي مجلس است معلمان چشم بر آن دوخته‌اند كه آيا گره معيشت آنها با تدابير دولت و حمايت مجلس گشوده خواهد شد؟

اجراي نظام پرداخت هماهنگ حقوق كه در نتيجه تصويب ناقص لايحه دولت همچون شير بي‌يال و دم شده بود، نتوانست تغييري در شرايط معيشتي معلمان ايجاد كند و بار مالي سنگين ناشي از آن استدلالي بود كه مخالفان به آن استناد مي‌كردند.
بودجه ٢٠ هزار ميليارد توماني سال ٩٣ با كسري حدود سه هزار ميلياردي نتوانست گامي به جلو باشد و تغييري را ايجاد كند حال در شرايط فعلي آيا در بودجه ٩٤ اميدي وجود دارد كه يك تكاني هرچند كوچك به حقوق و مزاياي معلمان وارد كند.
بودجه يكي از راهكارهاي برطرف كردن مشكلات معيشتي معلمان است كه بايد با راهكارهاي رفاهي و خدماتي ديگر بتواند بخشي از مشكلات حرفه معلمي را از پيش راه آنها بردارد چراكه ترديدي نيست يك معلم با دغدغه‌هاي معيشتي نمي‌تواند نقش حرفه‌يي خود را ايفا كند.

در حال حاضر بسياري از معلمان براي تامين معيشت خود و خانواده به مشاغل ديگر كه اكثرا ارتباطي هم با شغل معلمي ندارد، مي‌پردازند و اين هم از نظر رواني و اجتماعي و هم از نظر حرفه‌يي با شغل معلمي مغايرت دارد چراكه يك معلم بايد اوقات فراغت خود را صرف فعاليت‌هاي مرتبط با حرفه خود كند تا مكمل نقش معلمي او باشد.

٭  كارشناس ارشد مديريت آموزشي

روزنامه اعتماد

 

منتشرشده در اقتصاد

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور