پس از گذشت تقریبا 8 سال از روی کار آمدن دولتی که اساسا اعتقادی به فضای باز و آزادی های مدنی و اجتماعی نداشت و از هر ابزاری جهت تهدید و تحدید تشکل ها و رسانه های مستقل استفاده می کرد معلمان بار دیگر مجال یافتند تا این صدای " بسته شده " را بار دیگر سردهند و فرصتی برای " دیده شدن " توسط جامعه و مسئولان فراهم شود .
فرهنگیان و معلمان از این که توسط جامعه و مسئولان مورد توجه قرار نمی گیرند ناخشنود هستند و این حرکت البته به صورت " موقتی " فرهنگیان و مسائل آنان " را به" تیتر یک " رسانه ها مبدل ساخت .
دولت تدبیر و امید نیز که برخاسته از حرکت آگاه مدارانه لایه های جامعه بود به این کنش معلمان به دیده ی احترام نگریست و برخوردی مسالمت آمیز و منطقی با آن داشت و این بسی موجب خشنودی و سپاس است هر چند از دولت مردمی روحانی این وضعیت کاملا قابل انتظار بود .
در این یادداشت در تکمیل و جمع بندی مطالب قبلی خویش ( این جا ) ، ( این جا ) و ( این جا ) سعی می کنم تا نگاهی آسیب شناسانه به این پدیده داشته و آن را مورد تجزیه و تحلیل و نقادی قرار دهم .
همان گونه که بیان شد ، این عرض اندام خیابانی معلمان نوعی اعتماد به نفس را به جامعه فرهنگیان القاء نمود و آن ها احساس کردند که می توانند یک صدا در مورد مطالبات و حقوق خود سخن بگویند .
اما این پرسش مطرح است که پی گیری مطالبات در کف خیابان ها تا چه حد میسر و منطقی بوده و چه تهدیدهایی در پس آن نهفته است ؟
مهم ترین موضوعاتی که می تواند فلسفه این گونه اعتراضات را مورد پرسش جدی قرار دهد به شرح زیر است :
فرسایشی شدن اعتراضات :
از آن جا که این گونه اعتراضات مبتنی بر تئوری و یا مانیفست مشخصی نیست و در چارچوب یک تشیکلات منسجم و هدف مند صورت نمی گیرد به راحتی می تواند مورد سوء استفاده نیز قرار بگیرد . استمرار این وضعیت و فراخوان دائمی از جامعه فرهنگیان برای حضور با توجه به شرایط جامعه و نیز محدودیت های دولت ممکن است با پاسخ مورد انتظار فرهنگیان و معلمان مواجه نشود .
این حالت در دراز مدت و نیز با توجه به روح " حرکت های توده ای " ممکن است موجب " سرخوردگی " شده و موجب انفعال بیش از پیش فرهنگیان شود .
تاکتیک پی گیری مطالبات در خیابان ها به عنوان آخرین راه حل می تواند مورد مطالعه قرار گیرد که متاسفانه با توجه به روحیه غالب جامعه ایرانی در مورد شتاب زدگی ( فرهنگ عجله ) و چرخش در سیکل نافرجام و دو طرفه " شورش – استبداد " که فرهنگیان نیز جزئی از آن هستند در اولین مرحله مورد استفاده قرار گرفته است .
اگر فرضا این راه حل پاسخ ندهد ، طراحان و مشوقان این وضعیت چه آلترناتیوی برای پی گیری مطالبات دارند ؟
آیا می خواهند شدت را بیشتر کنند که البته در این صورت تجارب نشان داده است که این اعتراضات تا حدی تحمل می شود و نمی شود هر روز معلمان را به خیابان ها کشاند ...
ممکن است شکل اعتراضات تغییر کرده و حقوق دانش آموز را نشانه رود .
در این مورد نیز بازنده اصلی ، معلمان هستند چرا که جامعه ممکن است به علل مختلف طرف معلمان را نگیرد !
جامعه با مطالبات معلمان همراهی نمی کند !
برخی از فرهنگیان و معلمان علی رغم تماس مکرر و دائمی با خانواده ها ، هنوز تصور درست و یا نزدیک به واقعیتی از افکار عمومی جامعه نسبت به طبقه معلمان ندارند .
در تجمعات اخیر ، جامعه با این گونه اعتراضات همراهی نکرد . برخی از فرهنگیان و معلمان از آن جا که در تحلیل مسائل معمولا کوتاه ترین راه را بر می گزینند انگشت اتهام را به سمت رسانه ها به ویژه " رسانه ملی " گرفتند .
آن ها تصور می کنند که دلیل این عدم همراهی ممکن است ناشی ازعدم آگاهی جامعه نسبت به این اعتراضات و یا سطح دانش آنان باشد .
این فرضیه در عصر رسانه ها رنگ می بازد و با توجه به شبکه ای بودن و دیجیتال شدن روابط اجتماعی ، این نظریه مقرون به صحت نمی نماید .
مشکل این جاست که جامعه هنوز نسبت به حرفه معلمی و کارکرد آموزش و پرورش توجیه نیست .
جریان تعلیم و تربیت اصلی در شرایط کنونی از مجرای " غیر رسمی " آن می گذرد و به نظر می رسد که فلسفه فرستادن دانش آموزان فقط گرفتن یک مدرک است و بسیاری از خانواده ها حاضر نیستند که برای این نظام آموزشی با سازو کارهایش هزینه کنند .
آن ها حاضرند که چند برابر مبلغی را که به مدرسه می پردازند در آموزشگاه ها ، موسسات تجاری – آموزشی و... هزینه کنند .
از سوی دیگر ، همان گونه که ذکر شد جامعه درک درست و یا علمی نسبت به فلسفه کار معلمی و حتی آموزش و پرورش ندارد .
به عنوان مثال ، با این که در همه کشورهای دنیا ، تعطیلات معلمان با درجات و مراتبی وجود دارد اما در جامعه ما این " تعطیلات معلمان " بیشتر به چشم می آید و برخی از خانواده ها از اعتراض معلمان نسبت به وضعیت حقوقی خود با وجود این همه تعطیلات تعجب می کنند !
واقعیت تلخ دیگری که باید به آن اشاره نمود آن است که روز به روز جایگاه اجتماعی معلمان و منزلت آنان روبه کاهش است .
یکی از این دلایل ممکن است وضعیت معیشتی و اقتصادی معلمان باشد .
اما این یک روی سکه است . برخی از خانواده ها بر این باورند معلمان عمدا سر کلاس درس نمی دهند تا دانش آموزان را به کلاس های خصوصی بکشانند !
از سوی دیگر ،اخباری که در گوشه و کنار از خشونت اعمال شده توسط برخی از معلمان به دانش آموزان و نیز اذیت و آزار جنسی توسط عده ای انگشت شمار منتشر می شود ؛ پرستیژ اجتماعی معلمان را در معرض پرسش های جدی قرار می دهد .
این ذهنیت های منفی و مخرب حداقل بخشی از جامعه نسبت به معلمان با شلوغ بازی ، فریاد کشیدن و... اصلاح نمی شود . اصلاح نگرش جامعه نسبت به وضعیت موجود نیازمند طی یک پروسه تدریجی و زمان بر است و نیاز به حوصله و دقت دارد .
معلمان باید با بخش های مختلف جامعه وارد دیالوگ شوند .
آیا تاکنون معلمان غیر از حقوق خودشان در مورد حقوق دانش آموزان نیز معترض شده اند ؟
مگر نه این است که یک ضلع آموزش و پرورش " دانش آموز " است و بدون حضور دانش آموز ، فلسفه وجودی معلم نیز در معرض پرسش قرار می گیرد ؟
معلمان باید در یک فرآیند اقناعی ، خود را حافظ حقوق فرزندان خانواده ها بدانند و اعتماد آنان را به خود جلب کنند .
نقش تشکل های معلمی
همان گونه که قبلا نیز به دفعات مختلف بیان شده است ، ماهیت کار تشکل حداقل در حوزه آموزش و پرورش باید پالایش و کانالیزه کردن مطالبات بین حاکمیت و بدنه معلمان باشد .
در واقع ، تشکل های معلمان باید همچون « پلی واسط » بین بدنه و ستاد نقش آفرینی کنند .
از آن جا که غالب تشکل های معلمان فاقد یک " اتاق فکر " و حتی تئوری مشخص برای تعریف و تببین مطالبات بوده و خودشان تحلیل جامع و واقع بینانه ای از شرایط ندارند ؛ ممکن است نسبت به اعتراض معلمان بی تفاوت بمانند و یا با ایفای " نقش الصاق " ضمن تکرار تجارب شکست خورده قبلی در نهایت مطالبات را در عرض و یا حتی در تضاد با منافع جامعه و نیز دولت قرار دهند .
تشکل ها با رصد کردن اوضاع و نیز لحاظ نمودن محدودیت ها و نیز موانع روان شناختی جامعه معلمان باید بتوانند در نهایت با دولت وارد گفت و گو و تفاهم شوند .
بزرگ ترین آسیبی که تشکل های معلمان را تهدید می کند ؛ عوام فریبی و موج سواری بر مطالبات معلمان است . این در دراز مدت به سود تشکل ها نخواهد بود و ضمن بالا رفتن هزینه فعالیت های اجتماعی و مدنی آنان را ایزوله و حتی استحاله خواهد نمود .
نباید فراموش کرد که بزرگ ترین پشتوانه و حامی برای تشکل ها در پی گیری مطالبات ، عقبه ی آنان است .
تشکل ها باید با تاسیس یک " هویت صنفی " حول منافع صنفی و در چارچوب یک « وفاق صنفی » بتوانند اعتماد معلمان را به خود جلب نموده و یک « حس امنیت » به معلمان القاء نمایند .
لازمه منطقی تحقق این شرایط بالا بردن توان کارشناسی و فرآیند تجریه و تحلیل مسائل است .
به نظر می رسد اگر ادبیاتی مانند " تحصن " ، " تجمع " و... از برخی تشکل ها گرفته شوند ؛ آنان حرف دیگری برای گفتن ندارند و قافیه را خواهند باخت !
مرکز ثقل ، نگرش است
تعداد قابل توجهی از فرهنگیان و معلمان تصور می کنند که اگر فرضا بودجه آموزش و پرورش زیاد شود همه مشکلات حل خواهد شد .
مهم ترین چالش در برابر آموزش و پرورش ایران و مسائل آن ،« نوع نگاه مسئولان و جامعه » نسبت به آن است .
تا این نگاه و رویکرد نسبت به کارکرد آموزش متحول نشود اتفاق خاصی در درون آموزش و پرورش و حتی آینده جامعه اتفاق نخواهد افتاد .
این وضعیت زمانی اتقاق می افتد که جامعه معلمان از پتانسیل " رسانه " در سطح فراگیر برای " باز شناسی " نقش خود و نیز آموزش و پرورش در جامعه کلان استفاده کنند .
این حالت باید مستمر باشد و قطعا این تحول در یک فرآیند تدریجی به وقوع خواهد پیوست .
این که فرضا فوت یک خواننده در جامعه " موج " ایجاد می کند و مردم از همه سطوح و طبقات به خیابان می آیند و به موضوع اصلی و مهم رسانه ها و شبکه های اجتماعی تبدیل می شود و رسانه ملی نیز تحت فشار افکار عمومی خود را حداقل در ظاهر با آن " هم نوا " نشان می دهد تا اعتراض سراسری معلمان که کوچک ترین انعکاسی در آن نمی باید نیاز به تامل و تعمق بیشتر دارد .
ریشه این مساله بیش از آن که در بیرون آموزش و پرورش باشد در درون آن و نوع روابط و کارکردها نهفته است .
متاسفانه تاکنون معلمان از نقش " رسانه " غفلت کرده اند و به همین خاطر نقش چندانی در مهندس افکار عمومی ندارند و مطالبات بر حق آنان با همان نقش و کارکرد " رسانه " در مسیر دیگری تعریف شده و جهت داده می شود !
جامعه فرهنگی ما با مقایسه دائمی خود با کشورهای توسعه یافته انتظار دارد تا همان شرایط نیز در جامعه ما بازتولید شوند در حالی که به تاریخچه تکوین آن جوامع در فرآیند توسعه یافتگی توجه نداشته و مسئولیت های تاریخی و اجتماعی خود را نادیده می گیرند .
در کنار نقش رسانه ، نباید از فرصت ها و ظرفیت های قانونی در جامعه غافل شد . مشارکت در قدرت رسمی ضریب موفقیت در تغییر نگرش بالا برده و نقش کاتالیزور دارد .
فرصت هایی مانند « شورایاری ها » ،« شوراهای شهر » ، «مجلس » و... از مهم ترین گرانیگاه های اجتماعی برای مطرح شدن فرهنگیان به عنوان " نقش مولد " هستند .
برخی از فرهنگیان استدلال می کنند که تاکنون این همه معلم در مجلس و... بوده اند و کار خاصی انجام نداده اند . چه ضرورتی دارد تا آزموده را دوباره در معرض آزمون قرار دهیم ؟
مطالعه این وضعیت مبین این مدعاست که آراء فرهنگیان و معلمانی که تاکنون به مجلس راه یافته اند ناشی از تجمیع مشخص ، برنامه مند و سازمان دهی شده رای معلمان در یک پروسه مدت دار نبوده است .
به عبارت دیگر ، تشکل ها و یا رسانه های معلمان نقش چندانی در موفقیت این فرد نداشته و ورود وی در این گونه مراکز حاصل عوامل دیگری بوده است و از این جهت و با توجه به خاستگاه رای طبیعی است که خود را در برابر معلمان پاسخ گو و مسئول ندانسته و نمی دانند .
گفت و گو باید از سطح مدارس شروع شود . معلمان باید ابتدا از فرصت هایی که قانون در اختیار آنان قرار داده است به نحو مطلوب و بهینه استفاده کنند .
کاربردی کردن و به روز آوری ارکان مدرسه مانند شورای معلمان ، ارتباط سازنده و موثر با نهاد انجمن اولیاء و مربیان ، حضور در نهادهای تصمیم سازی و تصمیم گیری آموزش و پرورش مانند شوراهای آموزش و پرورش ، شورای عالی آموزش و پرورش و... در کنار حضور پر رنگ و موثر در " رسانه " فرصت های گران بهایی است که می توان با مدیریت درست و منطقی ، خود را به جامعه تحمیل کرد .
و البته این " دیده شدن " موقتی نبوده و سیری دائمی و فزآینده خواهد داشت .
کلید توسعه جامعه در آموزش و پرورش است و البته کلید اصلی آن در دست معلمان ...
نظرات بینندگان
استاد گرانقدر جناب آقاي پورسليمان چه تحليل عميق و جامعي ارائه نموديد.به درستي اشاره نموديد که :
گفت و گو باید از سطح مدارس شروع شود . معلمان باید ابتدا از فرصت هایی که قانون در اختیار آنان قرار داده است به نحو مطلوب و بهینه استفاده کنند .
کاربردی کردن و به روز آوری ارکان مدرسه مانند شورای معلمان ، ارتباط سازنده و موثر با نهاد انجمن اولیاء و مربیان ، حضور در نهادهای تصمیم سازی و تصمیم گیری آموزش و پرورش مانند شوراهای آموزش و پرورش ، شورای عالی آموزش و پرورش و... در کنار حضور پر رنگ و موثر در " رسانه " فرصت های گران بهایی است که می توان با مدیریت درست و منطقی ، خود را به جامعه تحمیل کرد .
بايد اضافه نمود ، تا فرهنگيان فرهيخته ، جهت عضويت در تشکل هاي مدني با يکديگر به رقابت نپردازند ، تا زماني که عضويت و فعاليت در تشکل هاي مدني امر پسنديده تلقي نشود ، تا ...
اميدي به اصلاح چالش هاي پيش رو نمي باشد .
با تقديم شايسته ترين احترامات –ارادتمند شما شهسوارزاده
اگر شما سری به ادارات دولتی و مخصوصا آموزش و پرورش بزنید شاهد این هستید که اکثر مدیران در دولت تدبیر حس پادشاهی دارند و اجازه صحبت و یا حتی یک دیدار ساده را به افراد نمی دهند و از خصوصیات مشترک این افراد برخورد با منتقدان است البته برعکس دولت قبل که درهای ادارات باز بود و حتی به بالاترین مقام ادارات دسترسی بود و اکثر مشکلات در همان دیدارها حل می شد. و اگر دولت یازدهم این سیاست که خودرا جدای از مردم می داند را دنبال نمی کرد هرگز تحصنی رخ نمی داد.
تجزیه وتحلیل انگیزه ها,شیوه ها,پیش بینی خردمندانه و تاثیرات همه جانبه ی هر حرکتی از ضروریات ان است
جناب آقای پورسلیمان
تحلیل شما بسیار علمی ، درست و واقع بینانه است .
آفرین بر شما .
جناب عالی به دور از تعریف و یا تمجید ،فردی شایسته و توان مند در جامعه فرهنگیان کشور هستید .
خداوند پشت و پناه شما و خانواده محترم تان باشد .
افتخار من این است که " یک معلم " هستم .
افتخار بالاتر این که عضوی از جامعه بزرگ سخن معلم هستم .
درود و صد درود .
جناب آقای پورسلیمان
از اینکه حضرتعالی در انعکاس گوشه ای از اعتراضات معلمان زحمتکش این کشور که در راستای پیگیری مطالبات خود به میدان آمده و صدای خود را به گوش مسولین می رسانند تشکر و قدردانی می نمایم.
باشد که مسئولین هم به وعده های خود عمل نمایند و جواب زحمات این قشر مظلوم و زحمتکش جامعه رو بدهند.
رضا کاوسی -بروجرد
تا زمانی که دیدگاه مسئولین نظام نسبت به جایگاه معلم و تعلیم وتربیت تغییر نکندو فقط شعارهای پوچ وبی اساس بدهندو خودشان درعمل هیچ اعتقاد به آن نداشته باشند،هیچ تحولی ایجاد نخواهد شد. همهی سازمانها در ازای خدمات خود هزینه میگیرند( آب، برق، گاز، مخابرات و... ) ولی تولیدات آموزش وپرورش رامفت ورایگان مورد استفاده قرار میدهند. اگر در هرشهری هرسازمانی موظف شود، مدرسهای به تعداد پرسنل خود درست کند وتمام هزینههای آن راپرداخت کند آن وقت معلوم میشود هزینهی آموزش وپرورش چقدر خواهدشد.
آقای مدیر مسئول من با کلیت نظرات شما موافقم ولی بهتر است به این سئوال نیز جواب دهید که "این " دیده شدن " موقتی نبوده و سیری دائمی و فزآینده خواهد داشت ." چگونه قابلیت اجرایی خواهد داشت؟ وساز وکار آن چیست؟ صرفا کاندیدا توری و انتخاب است یا نه؟آن عقبه ای که هدفمند از این افراد و تفکر شان حمایت خواهد کرد این حمایت را چطور اعمال خواهد کرد واین رسانه کدام رسانه خواهدبود؟
جناب عزیزنژاد
حضور مستمر و نه فصلی فرهنگیان در رسانه و قالب مهندسی افکار عمومی همراه با شرایطی که در مورد فرصت های قانونی ذکر شد نوعی هم افزایی برای دیده شدن ایجاد خواهد کرد .
ملاک قابلیت اجرایی همان میزان و توالی امور است .
برای حمایت عقبه باید اعتماد سازی کرد و ارتباط نباید به همیچ عنوان قطع شود .
از همه رسانه ها باید استفاده شود .
البته رسانه اختصاصی که خط مشی ها و راهبردها را تدوین کند و اتاق فکر آن تشکیلات باشد مهم تر است .
پایدار باشید .
هر حرکتی که می شود از هر طرف این حرف شنیده میشود که راه های قانونی و منطقی باید انجام داد. در حالیکه زمانیکه مسئولین نشستند و کار قانونی نکردند چرا به آنها هیچ رسانه ای و مسئولی تذکر نداد که کار به مشکل برخواهد خورد.
الان ساعت 20:20 دقیقه روز یکشنبه 17 اسفند 93 باز سایت کانون تعلیق شد.
ندای حق خواهی به این شکل تعلیق می گردد.
برخی از معلمان فکر می کنند که برای اولین بار و آخرین بار و با یک حرکت " کن فیکونی " باید همه چیز را حل کنند !
این طور نیست و هر مساله ای راه حل خودش را دارد .
اما در مورد سایت کانون صنفی ملعمان ،به نظر می رسد با توجه هشداری که روی صفحه می آید منابع سرور این سایت محدود است و باید پهنا ، cpu و سایر فاکتورها چک شوند ، چراکه در هفته های اخیر تعداد بازدید کنندگان این سایت چند برابر شده است .
به نظر می رسد گردانندگان سایت اراده ای برای حل مشکل مذکور ندارند و عادت به " مظلوم نمایی " عادت اکثر ما ایرانیان برای پیش برد امور است ...
پایدار باشید .
مطلب جامع و خوبی بود. ولی فکر میکنم وجوه مثبت برگزاری این تجمع در مطلب خوبی که نوشته اید دیده نشده. کنترل و نظم تجمع همچنین فرایند شکل گیری و هدایت آن قابل تقدیر بود.
دوست عزیز
حق با شماست .
هر چند این انتظار از معلمان می رود .
اما این در صورت مساله تغییری ایجاد نمی کند و فرضیه ها به قوت خود باقی است .
از نظر شما سپاسگزارم .
پایدار باشید .
منیم دوستیم آقای رفیعی
ساقول
چوخ یاشا .
ولی بادیدن این اوضاع به ناگاه یاد این بیت از شاهنامه افتادم که:
سوی چاره گشتم زبیچارگی
بدادم بدو سر به یکبارگی
لطفا به این سوال پاسخ دهید.. چرا با اینکه در انتخابات ریاست جمهوری معلمان حمایت خود را از اقای روحانی نشان دادند و در عمل نشان دادند ایشان تا امروز هیچ گونه جواب و واکنشی به نامه های معلمان که به شخص ایشان نوشته شده و اعتراضات کوچکترین جواب و واکنشی نشان ندادند!؟
سلام
این پاسخ را جناب آقای روحانی یو سخنگوی ایشان باید بدهند .
هر چند ممکن است این پاسخ ها عیر مستقیم بوده باشد و از طریق وزارت آموزش و پرورش پاسخ داده شود .
مشکل ما در جامعه ما این است که همیشه طرف مخاطب خود را " یک فرد کل و آخرین مرتبه " می دانیم و همین موجب موانع ارتباط و گفت و گو شده است .
افراد در هر سطحی باید مورد پرسش قرار گیرند تا وادار به تحرک و پویایی شوند .
برای هر کاری باید به مسئول آن مراجعه کرد .
پایدار باشید .
سلام
سخن معلم یک رسانه مستقل است و می توانید به شناسنامه آن ( درباره ما ) مراجعه کنید .
پایدار باشید .
آیا در سخنان خود نوعی تناقض اشکار نمی بینید ؟ آیا به نظر شما حرکت اخیر معلمان وبه قول شما طلب مطالبات در کف خیابان ها اولین اقدام معلمین بوده است ؟ به نظر بنده معلمان راههای متعدد دیگری را نیز ازمودند ( از قبیل نامه نگاری های متعدد ، توما رنوشتن ها و حتی عدم حضور در کلاس ها و...... ) ولی هیچ کس وقعی به آنها ننهاد و به ناچار فرهنگیان باید در جای دیده شوند که همان کف خیابان است . مطالب که شما به ان اشاره کردید در واقع دچار این همان گویی و ارایه راهکارهایی است که بارها آزموده شده است ولی افسوس که در کشور ما انگار نیازی به اموزش و پرورش نیست و همان به که درش را به گل بگیرند ......که البته دارند می گیرند
دوست عزیز
دقیقا بفرمایید کدام جمله با کدام جمله تصادم دارد ؟
تناقض را توضیح دهید .
آیا شما مطمئن هستید که مسئولان وقعی ننهاده اند ؟
با این بخش از جمله شما موافقم که نگاه به آموزش و پرورش نازل است اما برای تغییر این نگاه پروسه ای باید تعریف شود .
مراحل را در این جا و جاهای دیگر توضیح داده ام .
پایدار باشید .
ما از وابسته شدن به این وآن کم نخوردیم /لطف کن معلمان وامانده را زیر سلطه روحانی نبرید ،شاید دولت بعدی مخالف روحانی سر کار اومد اونوقت بیا ودرستش
ماباید تا به سر انجام رساندن خواسته هامان دولت ها را نیازمند خود سازیم نه این که طفیل وسرباز باشیم یا حق
این نظرات شما درست .
آیا در همه جای جهان احقاق حق معلمین به این شاقی بوده.
مگر این جنبش سیاهان آمریکاست ؟
یا مبارزه با آپارتاید اجتماعی سیاسی است؟
این یک مسئله ساده اداری است .
اگر بخواهیم بغرنجش کنیم بغرنج میشود.مسئولین لازم نیست قدرت معلمان را بسنجند در کامپیوتر هم میشود قدرت آسیب معلم بی انگیزه را محاسبه کرد و سنجید. خیلی خطر ناک است.
یک انفجار بیصدای فرهنگی. تاریخ مان را آینده مان را فرو میریزد.
بی هویت میکند اسیر فرهنگ بیگانه میکند.
کسی که دلسوز انقلاب خونبار اسلامی ماست این را خوب میفهمد و جدی میگیرد.
والامر الیهم وعلینا
به نظر من حرکت مدنی فرهنگیان باید آهسته و پیوسته باشد. هزینه های زیادی هم نداشته باشد که بعضی ها ناچار شوند از خیرش بگذرند و یا پشت سردیگران مخفی شوند. یکی از کارهای تاثیر گذار و تجربه شده اقدام در قالب واحدهای آموزشی است. ما طبق آمار وزارت خانه حدود یکصد هزار واحد آموزشی داریم که به طور میانگین 11 نفر در هر کدام شاغل هستند. پیشنهاد روشن من این است که هر کدام از این واحدها خواسته های خود را مختصر و مفید مثلا رفع تبعیض در پرداخت، رفع تبعیض در خدمات و حفظ قدرت خرید برای یک دوره ده ساله در یک نامه به رئیس جمهور بنویسند و با پست سفارشی به آدرس رئیس جمهوری ارسال کنند. یک رونوشت هم به مجلس بفرستند و کپی ارسال را به صنف شهرستان و این صفحه ارسال کنند. این کار باید پیوسته و در هر فصل( چهاربار درسال) انجام گیرد. یک مهلت مشخص مثلا 10 اسفند 1394 هم در نامه ها ذکر شود که حرکت مدنی بیرونی فرهنگیان خواهد بود.
سياستهاي غلط دولت گذشته وضعيت معيشت فرهنگيان را نابود كرد حقوق معلمان كه 850 دلار بود به يكباره به 400 دلار تنزل پيدا كرد وزارت خانه ها و سازمانها و نهادهاي ديگر حقوق كاركنان خود را ترميم نمودند و تا 80 درصد افزايش دادند تا حقوق ايشان به كانال عادي دو سال پيش برگردد اما آموزش و پرورش و دولت كاري براي عادي سازي و ترميم حقوق معلمان نكردند بحث سر افزايش نيست فقط معلمان مي خواهند حقوقشان به همهان ارزش 850 دلاري بازگردد اگر اين مهم صورت نگيرد معلمان زير خط فقر باقي مانده و عدالت جمهوري اسلامي زير سوال مي رود ما افزايش را گدايي نمي كنيم حقوق حقه خودمان را به ما برگردانيد.
عزیزان شنیده شدن و دیده شدن قدرت و ابزاری می خواهد که به دلایل مبهم که ناشی از نگاه امنیتی است ، در اختیار ما نیست . امیدوارم تجمعات این چنینی حداقل تلنگری باشد بر جامعه سیاست زده و افکار مخرب نسبت به ما .
برای معلمان ما توی20 دقیقه حول شد
تحلیل خوب و جامعی بود .
جالب است که مخالفان تاکنون پاسخ مستدل و قانع کننده ای به آقای پورسلیمان نداده اند .
جز انگ زدن و بر چسب زدن .....
کاری از آن ها بر نمی آید !
درود بر سخن معلم
خودشان اضافه می کنند خودشان هم حذف می کنند !
وای به حال ما معلمان که این ها می خواهند سخنگوی ما باشند !
فرمايش شما كاملاً صحيح و متين است اما طرحي است بلند مدت و يحتمل 50 ساله. خب اين در جاي خود بسيار ستودني و منطقي است اما در شرايط فعلي چه؟
يقيناً تا رسيدن به نقاط آرماني مد نظر شما بايد نسلهاي متعددي از معلمان و خانواده هايشان بسوزند و بسازند. شما براي كوتاه مدت چه برنامه اي داريد؟ تجريه اصناف كارگري و سنديكاهاي معترض در كشورهاي مختلف چه مي گويد؟ استفاده از واژگان "حركات توده اي" و "سرخوردگي" در ادبيات مكاتب انتقادي شرق ريشه دارد كه با مباني فكري جامعه ما ناسازگار است. اگر نهاد سياست از تشكلات صنفي ممانعت كند و دريچه ي رسانه ها را بر شما ببندد آنوقت چه ابزاري داريد؟
من فكر ميكنم در اينجا فرياد زدن بخاطر ظلم مضاعف و تقلا كردن و حتي كوشش بيهوده از "خفتگي" نيز بهتر است.
وقتي خرد جمعي به اين نقطه رسيد كه شكل اعتراضات به صورت تجمعات پراكنده ادامه يابد، عقل مي گويد كه بايد به خواست اكثريت احترام گذاشت. نظر شما محترم است ولي متأسفانه ديدگاه اكثريت نيست.
سلام
دوست عزیز
شباهنگ
1-هر گونه حرکت باید مبتنی بر یک تئوری و یک نقشه راه باشد . تجمعات اخیر فاقد این مختصات بوده است .
ضمن آن که هنوز این خواسته در جامعه فرهنگیان کشور به یک مطالبه عمومی تبدیل نشده است .
برای مطالبات صنفی باید سه مرحله تئوری – تشکیلات و حرکت را در نظر گرفت .
نبودن این مسیر موجب شد که تجمعات سال 80 ، تحصن های سال های 82 و 83 و تجمعات سال 85 به نتیجه مطلوب ختم نشود .
مشکل عمده جامعه ما که فرهنگیان نیز به آن مبتلا هستند " شتاب زدگی " است . همیشه بهترین راه ، کوتاه ترین آن نیست .
معلمان باید از جو زدگی پرهیز کنند . آن ها محکوم به تفکر هستند .
اگر نسلهاي متعدد معلمان قبل از ما کمی آینده نگر بودند اکنون وضعیت ما این نبود .
ما معمولا در گذشته زندگی می کنیم و طرحی برای آینده نداریم .
2-استفاده فراگیر فرهنگیان از پتانسیل همه رسانه ها با در نظر گرفتن یک مانیفست مشخص که توسط یک اتاق فکر سیال راهبری می شود موجب خواهد شد تا فرضیه شما به واقعیت نپیوندد .
مگر می شود همه رسانه ها را در عصر رسانه ها مسدود کرد ؟
متاسفانه تشکل های فرهنگیان قادر به مدیریت و مهندسی افکار عمومی نیستند و تولیدات و برون دادهای فکری آن ها از حد مشخصی بالاتر نمی رود !
( دراین مورد می توانید به یادداشت های متعدد در این موضوع در سخن معلم مراجعه فرمایید .)
3- برخی از فرهنگیان " دیده شدن " را در حرکات خیابانی خلاصه می کنند . این در کوتاه مدت پاسخ می دهد .
اما آیا می توان همیشه از معلمان برای حرکات خیابانی فراخوان داد ؟
در مراحل اول هیجان دیده شدن معلمان را آرام می کند ، اما وقتی جامعه و افکار عمومی شما را همراهی نکند ، نتیجه آن چه خواهد بود ؟
آیا غیر از " سرخوردگی " و " انفعال " نتایج دیگری به دنبال خواهد داشت ؟
4- دوست عزیز !
مشکل ما در جامعه ایران آن است که هر کسی خود را اکثریت می پندارد !
آیا در تجمعات اخیر همه فرهنگیان کشور با این حرکت همراه شدند ؟
در شهری مانند تهران که نزدیک به صد هزار معلم شاغل و نیز تعداد قابل توجهی نیروی بازنشسته دارد چند نفر این " خرد جمعی " مورد ادعای شما را پشتیبانی نمودند ؟!
در برخی از استان ها هم اصلا خبری نبود !
مشکل ما ایرانیان و معلمان آن است که مثلا در شبکه " وایبر " صد نفر دور هم جمع می شوند و فکر می کنند که همه جامعه همین صد نفر است !
مانند کرم ابریشمی که تا از پیله خود خارج نشود افق دیدش وسیع تر نخواهد شد...
برای این مدعا ، ساز و کار مشخصی وجود دارد و آن " صندوق رای " است .
اگر می خواهید که رسانه شما دارای ضریب امنیت بالا شود و در معادلات قدرت جدی گرفته شوید یک راه وجود دارد :
ورود نظام مند و هدف دار در مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی .
ما اولین گام را " فراکسیون صنفی معلمان " پیشنهاد نموده ایم .
پایدار باشید .
سلام
با بخشي از پاسخ شما موافقم. اين فرضيه شما كه مي فرماييد حمايت افكار عمومي و جامعه، لازمه موفقيت حركات اعتراضي معلمان است، فرضيه اي مطلقاً درست و منطقي است كه من هم همين را دفتر مدرسه به محضر همكارن عرض كردم اما متاسفانه از همين فرض درست، شما يك نتيجه اشتباه مي گيريد كه حاصل گزاره شما را به طور كلي نادرست مي نمايد:
در روانشناسي اجتماعي بحثي داريم به نام حركت گلوله برفي. يعني حركات اعتراضي با يك حركت كوچك و ميكروسكوپي آغاز مي شود و در ادامه و با حمايت كنشگران اجتماعي و انگيزه ي بازيگران اصلي صحنه، نهايتا به قول شما به حركات عظيم توده اي (ماكروسكوپي) منجر مي شود.
تمايل بخش مهمي از جامعه معلمان به ديده شدن خياباني، نشانگر استيصال آنان از (از همان به گفته شما: صندوق رأي!) است. در دهه هشتاد و مشخصا دولت اصولگرايان، شاهد بوديد كه معلمان شركت كننده در يك آيين صنفي كه از اقصي نقاط كشور آمده بودند به تهران، همگي جلوي خروجي مترو بازداشت شدند و جلسات كنسل گرديد.
مي بينيد؟!! با گماشتن دو نفر پاسبان مي شود تمام تئوريهاي آكادميك شما را باد فنا داد. در اسفندماه 93 اين حركات اعتراضي زماني اوج گرفت كه معلم دقيقاً احساس كرد كه دولت آقاي روحاني-بر عكس آقاي احمدي نژاد- به او فضاي كافي براي عرض اندام مي دهد. او بايد از اين فرصت ولو در مقياس كوچك و نمايشي استفاده كند كه بدرستي استفاده كرد.
در شرايط فعلي اين مهم نيست كه اعتراضش نتيجه داده يا نه. فعلاً مهم اين است كه او تابوي اعتراض مدني را بشكند. اين اعتراضات كوچك به او اعتماد به نفس مي دهد.
ديديد كه بلاقاصله پس از برگزاري اين تجمعات كوچك و بسيار محدود هيأت محترم دولت، طرح رتبه بندي را سراسيمه از تصويب گذراند. اگر معمان مي خواستند به آن سه مرحله مدعاي شما عمل كنند يحتمل 30 سال ديگري را بايد چون 30 سال گذشته انتظار مي كشيدند. مشكل اين حادثه اينجاست اما كه "معلم" گمان كند يگانه راه تحقق مطالبات، همواره تجمع و اعتصاب است. اين يعني "شرطي كردن" معلمان به حركات مقطعي و كوتاه مدت. اينجاست كه آن تئوري شما به كار مي آيد.
حتي اگر همان رتبه بندي مورد نظر، بصورت ناقص و نمايشي هم اجرا شود، براي معلمان دستاورد بزرگي است چون اعتماد به نفس سركوب شده در دولت سابق(وزارت جناب آقاي فرشيدي) را به او باز مي گرداند و انرژي مضاعفي به او مي دهد براي طراحي حركات بعدي.
دوست خوبم! همكار عزيزم!
تمام سنديكاهاي صنفي در كشورهاي صنعتي و پيشرفته جهان، حق اعتراض و اعتصاب را به عنوان روش اعتراض فوري و اضطراري به رسميت شناخته اند. آنوقت چگونه مي شود كه آنها از اين سه مرحله (تئوری – تشکیلات و حرکت) بيخبرند ولي من و شما از آن اطلاع داريم؟!!
نيز با قسمت ديگري از فرمايش شما مخالفم: پاسخ اينكه چرا از يكصد هزار فرهنگي شاغل تهراني، تنها عده كمي شركت كردند را بايد در فضاي سياسي جستجو كنيد نه در انگيزه معلمان!!! شما از كجا مي دانيد اگر معلم احساس امنيت كند و بداند كه نتيجه اعتراضش تلخ و ناگوار نبوده و اصل 127 قانون اساسي رعايت خواهد شد، باز در اين مراسم شركت نمي كند؟!! من كه بعيد مي دانم.
شما عدم بروز تبعات ناگوار اعتراضات مدني از سوي معلمان را تضمين كنيد تا معلومتان كنم يك مَن ماست، چند مَن كره دارد؟؟!!
شادباشيد
شباهنگ
سلام
تفاوت بنده با شما در نوع حرکت است . شما قائل به حرکات توده ای از نوع " گلوله برفی و... " هستید اما من معتقد به حرکات مسالمت آمیز ، تدریجی و هدف مند هستم .
در حرکات توده ای اخیر ، شاهد بودید که هرجمعی یک بیانیه می داد و قطعنامه ای صادر می کرد !
آیا این نامش اعتماد به نفس است ؟!
مطالبات مشخص نبود و یا آن قدر وسیع بود که هر کسی را به تعجب و حتی خنده وا می داشت !
این در حالی است که مطالبات باید احصاء و طبقه بندی شوند .
این ها نیازمند کار کارشناسی و تشکیلات است .
دولت آقای روحانی اعتقاد به آزادی های مدنی و اجتماعی دارد .معلمان چون می دانند با آنان برخورد جدی نمی شود ،به خیابان ها آمده اند .
اگر درصد قابل توجهی از معلمان بدانند و یا احساس کنند که امنیت شغلی آنان به خطر می افتد ، هرگز چنین ریسکی نمی کنند !
حال چون دولت به ما فرصت می دهد باید از طریق حرکات خیابانی دامنه دار و تعطیلی کلاس ها و.. آن را زمین گیر کنیم و نامش را بگذاریم " تزریق اعتماد به نفس " !
(معلمی که در حوزه کوچکی مانند یک رسانه شناسنامه دار حاضر به معرفی خودش نیست چگونه می خواهد به دنبال مطالباتش باشد ؟! )
معلمی که هویت صنفی ندارد و یا معلم بودنش را قبول ندارد و یا اعتقادی به تشکل و یا رسانه ندارد چگونه می خواهد به پی گیری مطالباتش بپردازد ؟
اگر معلمان می خواهند ابراز وجود کنند این تجربه را از همان شورای دبیران مدرسه شان آغاز کنند که نقشی در تعیین دستور جلساتش ندارند و اکثرا توسط مدیر و یا معاون مدرسه مشخص می شود !
نقطه شروع این جاست و نه خیابان !
معلمان باید تجربه کار جمعی را یاد بگیرند . آن ها باید بدانند که چه می خواهند و با مطالعه و کارشناسی پی گیر مطالبات باشند .
متاسفانه تعداد قابل توجهی از معلمان حوصله مطالعه و کار جمعی را ندارند و یک شبه می خواهند به همه چیز دست پیدا کنند .
دوست عزیز
قبلا هم عرض کردم بنده مخالف اشکال اعتراض مانند تجمع ، تحصن و ... نیستم .
اما این ها باید مطابق برنامه و هدف مدیریت شوند .
بد نیست تجربه ای را با شما در میان بگذرام .
تجمعات سال 85 با محوریت اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری صورت گرفت .
این تجمعات از حدود 70 نفر شروع شد و به جمعیت قابل توجهی رسید .
تشکل ها زمانی که در برابر این جمعیت توده ای قرار گرفتند دیگر نمی توانستند آن را مدیریت کنند و کار از دست شان دررفته بود ...
زمانی که سران و یا نمایندگان تشکل ها می خواستند به مذاکره و یا چانه زنی بپردازند آن ها متهم به سازشکاری و تبانی پشت پرده و... شدند !
آن ها دیگر تشکل ها را قبول نداشتند ( آن ها طبق قانون همه و یا هیچ و با نگاهی ساده و مطلق انگارانه می خواستند که به همه چیز دست پیدا کنند و برای اول و آخر همه چیز را تمام کنند ! )
و این جا بود که فاز برخورد با آن ها شروع شد و معلمان هر کدام به خانه های خود رفتند ...
مشکل ما این است که آزموده را می خواهیم دوباره مورد آزمون قرار دهیم !
باز هم این سوال را مطرح می کنم :
زمانی که جامعه با مطالبات شما همراهی نمی کند و یا افکار عمومی برای اعتراضات شما آماده نشده است ، شما از ایده کشاندن مستمر معلمان به خیابان ها به چه اهدافی می خواهید دست یابید ؟
دوست عزیز !
کشور ما یک جامعه در حال توسعه است و هنوز میان سنت و مدرنیته در حال چالش است .
کشورهای توسعه یافته مراحلی را برای توسعه گذرانده اند و یک شبه دموکراتیک نشده اند !
در جامعه ای که هر کسی به فکر خودش است و منافع ملی هنوز تعریف و یا تبیین نشده اند و اصول مشارکت هنوز در جامعه مهجور است با جامعه ای که حقوق شهروندی اش را می شناسد و از آن دفاع می کند تفاوت بسیار وجود دارد ....
البته نقاط روشن و امید بخشی وجود دارد .
همین نامه نوشتن هابه صورت فردی و گروهی گام خوبی است .
مهم ترین آسیب در مبارزات صنفی ، شتاب زدگی و تندروی است .
باید از گذشته درس گرفت .
معلمان اعتراضات خود را از سال 1380 به صورت مشخص شروع کردند اما در سال 85 این اعتراضات به محاق رفت .
پس از تحصن های سال 82 و 83 ، احمدی نژاد با وعده های غیرواقعی مانند دادن بن های غیرنقدی و نقدی و.. معلمان را فریب داد ...
پس از آن فرد ضعیفی مانند فرشیدی وزیر آموزش و پرورش شد .
{چه تضمینی وجود دارد که با افزایش پتانسیل اعتراضی معلمان دوباره فردی نیاید و وعده های توخالی ندهد و معلمان دوباره فریب نخورند ؟!
اگر کارکرد رسانه در میان معلمان تعریف و تببین شود وفرآیند آگاه سازی و پختگی طی شود دیگر معلمان ماشین رای نخواهند شد و خود وارد بازی خواهند شد ...}
باید این ها را آسیب شناسی کرد . چه چیز باعث شد تا معلمان به لاک خود فرو روند .
چرا معلمان در سال 85 از تشکل ها حمایت نکردند ؟
چرا نمایندگان تشکل ها را تنها گذاشتند ؟
چرا قانون مدیریت خدمات کشوری برای معلمان به صورت ناقص اجرا شد ؟
چرا مهم ترین ماده آن یعنی 68 هنوز برای معلمان اجرا نشده است ؟
این ها باید آسیب شناسی شوند . باید نقاط قوت و ضعف ، تهدیدها و فرصت ها شناسایی شوند .
باید به اندازه مقدورات حرکت کرد .
سخن معلم بر این مبنا حرکت می کند و وارد مسیری نخواهد شد که همان نتایج را به بار بیاورد ...
سعی خواهم کرد در یادداشت های آینده به آسیب شناسی حرکات اعتراضی معلمان بیشتر بپردازم .
پایدار باشید .
و...همیشه و همه جا جزء روش ها ی انتقال پیام بوده و خواهد بود متن شما سعی در بی اهمیت و ناکارآمد جلوه دادن حرکتی دارد که ریشه در تاریخ بشریت دارد و مرتبه ای بسیار فراتر از رسانه دارد. عنوان ساعات کاری، تنبیه و... دز اساس ارتباطی با موضوع ندارد.
یک سوال داشتم :
معلمانی که هر هفته صحبت از تجمع ، تحصن و تعطیلی کلاس ها می کنند در 8 سال گذشته کجا بودنذ ؟
الان که فضا باز شده است کاسه داغ تر از آش شده اند ؟!
نه به آن سکوت و انفعال و نه به این تند و تیزی !
این خاصیت ما ایرانی هاست .