صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
یکشنبه, 08 فروردين 1394 19:05

" هویت معلمی من " ( 3 )

25tribunspecial . مواردی چندش آور و بسیار زشت از بعضی از همکاران دیده ام یا از زبان خودشان شنیده ام که قابل بیان کردن نیست .
26. همکارانی دیده ام که زیرآب همکاری دیگر را پیش حراست اداره و هسته ی گزینش زده اند و حتی دیده ام همکاری را که با او نان و نمک می خوردند با امضای یک نامه ی دسته جمعی باعث حراستی شدن و گزینشی شدن اش شده اند .
27.همکارانی دیده ام که تمام حساسیت های انسانی از وجودشان رخت بربسته است و برای همه ی این بی حساسیتی ها توجیه دارند و خود را محق می دانند که چاره ای ندارند! کاری نمی شود کرد! و...
مثلا "صداقت" برایشان خنده دار است، فریب و نیرنگ در سلول هایشان خانه کرده است انسان صادق را احمقی بیش نمی دانند و در بهترین حالت، انسان صادق را این گونه خطاب می کنند که؛ "یارو کله اش بوی قرمه سبزی می ده" و به هم چشمک می زنند !
دیگر احساسی نسبت به کشته شدن یا زخمی شدن یک حیوان یا یک انسان ندارند یعنی واکنشی نشان نمی دهند، اعتراضی نمی کنند بگذار هر آنچه درخت در جهان است قطع شود، به من چه! به من چه که فلانی فلانی را در خیابان یا در مدرسه یا حتا در کلاس می زند! به من چه که فلان قلدر به فلان دختر زور می گوید! یا فلان مامور فلان انسان را در ملاء عام می زند! مگه من فردین هستم!!؟
دیگر حساسیتی نسبت به دزدی ندارند و در بهترین حالت؛ مهم این است که خودشان دزدی نکنند و می گویند؛ به من چه که مدیر دزدی می کند! به من چه که فلانی دزدی می کند! مملکت قانون داره!
عشق را ، معنویت را  ،خلاقیت را ، شوق و ذوق را مسخره می کنند و به خوشبختی به خوشی های کوچک روزانه و خوشی های کوچک شبانه دل خوشند و با کارشان سرگرم!
هرگز اهل خطر کردن نیستند و تنها به آرامش ذهن و سلامت جسم و عمر دراز می اندیشند ....
آزادی و عدالت، در مقابل پول و پست و راحتی زندگی، برایشان پوچ و بی معنی و تو خالی است!
کیفیت و انسانیت جایش را به عدد و ارقام و کالا داده است!
28. موش ها زمانی که باهوش ترین شان فهمیدند با انداختن زنگی به گردن گربه می توانند هنگام آمدن اش با شنیدن صدای آن زنگ از شر گربه راحت شوند جشن گرفتند اما بعد از جشن با یک سوال مهم روبرو شدند که؛ چه کسی و چگونه زنگ را به گردن گربه بیاندازد!؟

این حکایت حال بعضی از ما معلمان است؛ اگر موش هستیم که نمی توانیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم و اگر می توانستیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم که دیگر موش نبودیم.


ادامه دارد

بخش اول

بخش دوم

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 08 فروردين 1394 15:11

دسته کلیدم گمشده است

ayazisp جایی نماند که نگردم یافت نشد.دست آخر دست به دامان همکاران شدم. دفتر مدرسه ولوله ای به پا بود که بیا وببین کلی چشم و ابرو رفتم تا فضا نیمه آرام شد و با صدایی رسا و البته با وجاهتی برخاسته از جایگاه معلمی اعلام داشتم دسته کلیدم گمشده کسی آن را ندیده؟

سکوتی غریب حاکم شد ، من نفسم بند آمد ، آهسته همکار دست چپیم سر بیخ گوشم آورد و گفت :فحش سیاسی می دهی ؟چهاربندم به تکان آمد خاموش شدم.چند روزی است با چکش و پیچ گوشتی به جان خفایای ذهنم افتادم مگر روزنه ای در حافظه ام بازشود شاید دسته کلیدم را آنجا یافتم.اما این کندوکاوها نتیجه نداد.
تا آنکه تماسی با من گرفتند و شنیدم که تماس گیرنده صحبت از دسته کلیدهایم می کند،خوشحال و دعاگویان به وعده گاه رفتم. مقابلش روی صندلی نشستم و ایشان از دسته کلید پرسیدند ، گفتم دسته کلیدم گم شده فرمودند کجا؟ نمی دانستم و او گفت مرا دور نزن ؛ فهمیدم ایشان به دوران روحی دچارند؛ چون من مقابل ایشان نشسته بودم اما تصور می کرد درحال دورانم. به خانه برگشتم.بدون دسته کلید.
به پیوست اطلاعیه های سابق بر این از دوستان تمنا دارم دسته کلید این جانب را چه در فضای مجازی و غیر مجازی به دست فراموشی بسپارند. 
به هرشکل گره ای که با دست باز نمی شود چرا با دندان باز کنیم ؟
این سوالی است که از دوران بچگی ذهن و زبانم را به خود مشغول کرده است.
یکی از دلایلی که کودکان دیروز و بزرگسالان امروز قادر نیستند هیچ گره ای را باز کنند نبود کلید نیست چون اساسا در روزگار قدیم گره ها با دست باز می شد و نه با کلید.
کلید از جمله ظرفیت های جهان امروز ماست. از این نظر بهتر دیدم مروری کنیم به معنای عبارت "کلید" در لغت نامه دهخدا.
کلید. [ ک ِ ] (ازیونانی ، اِ) مأخوذ از یونانی آنچه که بدان قفل بگشایند. (غیاث ). ترجمه ٔ مفتاح و اقلید معرب آن و اغلب که معرب اقلی باشد که بالکسر لغت یونانی است به همان معنی ... (آنندراج ). ابزاری که بدان قفل را گشایند و بندند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بندگشا. آهنی یا چوبی که بدان بندو قفلی را گشایند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفتح . مفتاح . مقلد. مقلاد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). مِرتاج . اقلید. (منتهی الارب)
از نظر این نگارنده ، بسته به روان شناسی افراد ، راه های گشودن هر دری متفاوت است.
هر کس بنا به ظرفیت و توانایی های وجودش تا حدودی می تواند درهای بسته را بگشاید و گاه موفق نمی شود:
دستها می سایم تا دری بگشایم...../در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند...
نیما یوشیج ) : 
گاه کلیدی نمی یابیم تا در به روی خواسته هایمان بگشاییم:
دانش به خانه اندردر بسته 
نه رخنه یابم و نه کلیدستم .
ابوشکور (گنج بازیافته ص 41).
.
به هر صورت هر گنجینه ای به ناچار کلیدی دارد و راه رسیدن به آن گنج آرزوی هر بنی بشری است:
کلید است ای پسر نیکو سخن مرگنج حکمت را
در این گنج بر تو بی کلید گنج نگشاید.
ناصرخسرو.
گاه این کلید هارا باید با جوهر وجود ساخت.
درگنج سعادت سازگاری ست 
کلید باب جنت بردباری ست .
(سعادت نامه ، منسوب به ناصرخسرو).
و کلیدهایی که در این دنیا ساخته می شوند تا دری از درهای بهشت را بگشایند:
عدل است و بس کلید در هشتمین بهشت 
کو عدل اگر گشادن ِ این در نکوتر است .
خاقانی . .
و بدا به آن حادثه ای که هیچ کلیدی آن را چاره ساز نباشد
و لیکن چو در شیشه افتاد سنگ 
کلید در چاره ناید به چنگ .
نظامی .
اما در نهایت برای فتح جهان، باید چون کلید گشاینده باشیم.
فتح جهان را تو کلید آمدی 
نز پی بیداد پدید آمدی .
نظامی .
اینک باز گردیم به گفتمان رایج در جامعه امروز . دو پهلو سخن گفتن چقدر می تواند ما را در انتقال آنچه می انگاریم یاری کند ؟ زبان ایهام می تواند هم زبانی ها را گسترش بخشد؟یا اینکه باید در پس زبان رمزی ،شرحی مبسوط بیاوریم تا مهار سخن را بر کرسی فهم بنشانیم، 
آنجایی که سعدی می فرمایند:
زبان در دهان ای خردمند چیست 
کلید در گنج صاحب هنر.
بیانگر این واقعیت است که زبان ،کلید معرفت آدمی است برای تعامل با اطرافیان باید این کلید را بچرخانیم تا قفل همدلی ها باز شود والا غبارانگیختن و به دنبال آن غبار از کلام زدودن هنر نیست.

آنجایی که فحوای کلام، سخنان حکمت آمیز است؛ استادان فن سخنوری کلام شان را از زیورالات زبانی مبرا می کنند؛ تا به چاه مغلطه نیفتند و درجایی دیگر بر سمند کلام می نشینند تا نگارگر زیبایی ها گردند.

پس بهتر نیست مروارید سخن را چنان به رشته کلام بکشیم که رشته ی دوستی را محکم تر کند؟

 

منتشرشده در دیدگاه
یکشنبه, 08 فروردين 1394 13:41

نغمه بهار

( نغمه بهار )                                

خنده ی بهار

                گوشه ای زنغمه های زندگیست!

جلوه ای

           زبیکرانه های بندگی

مهربان و سبز

با نجابتی به رنگ عشق

در هوای تازه

                سینه اش پر از حکایت امید!

می زند زپرده های ناز

                       خسروانی دگر

                                    تا کرشمه ای به رنگ زندگی به پا کند!

باید از نجابتش

                دوباره بهره ای گرفت

عاشقانه زیست!

عاشقانه گفت!

نغمه های فروَدین

                   قصه های تازه ی دل است !

karimpour1

 

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 08 فروردين 1394 13:23

آموزش و پرورش در نگاه هیتلر

گروه گزارش /

adolfsp هیتلر در نبرد من در خصوص آموزش پرورش می نویسد، دولت مردمی لازم است نظام آموزش عمومی ما را به شیوه ای بازسازی کند که فقط مطالب ضروری را در بر داشته باشد. علاوه بر این ، دولت باید برای تدریس پیشرفته تر موضوعات مختلف برای افرادی که می خواهند در آن زمینه ها متخصص شوند، امکاناتی فراهم آورد. آموختن مبانی موضوعات مختلف برای کمک به تحصیلات همه جانبه برای یک فرد معمولی کافی خواهد بود. او باید به نحوی جامع و با جزئیات فقط آن موضوعی را فراگیرد که مایل باشد در آن رشته برای تمام عمر کار کند . آموزش عمومی در تمام موضوعات و رشته ها باید اجباری باشد و انتخاب تخصص باید برعهده ی خود فرد نهاده شود.


در این شیوه دوره ی آموزش باید کوتاه شود تا فرصت لازم برای تعلیم جسمی و تعلیم شخصیت و قدرت اراده و توانایی برای قضاوت های نظری ، تصمیم گیری و نظایر آن بدست آید.
امروزه در مدارس ما ، خصوصا در دبیرستان ، توجه اندکی به وظایفی نشان داده می شود که در آینده باید دنبال گردد و این توجه اندک را می توان با این حقیقت اثبات کرد که مقدر شده انسان ها برای همین وظایف در زندگی در سه نوع مدرسه مختلف تحصیل کنند. آن چه اهمیتی سرنوشت ساز دارد فقط آموزش عمومی است و نه آموزش خصوصی . زمانی که دانش خاصی مورد نیاز است ، نباید آن را در برنامه ی درسی مدارس راهنمایی و دبیرستان گنجاند ، درست مانند کاری که اکنون انجام می شود.


بنابراین دولت مردمی یک روز باید این معیارهای ناقص را اصلاح کند. تغییر دیگری که دولت مردمی موظف است در برنامه درسی اعمال کند از این قرار است:
این ویژگی دوران مادی گرایی ماست که آموزش و پرورش علمی ما به آنچه واقعی و عملی است تاکیدی فزاینده نشان می دهد: 
موضوعاتی مانند ، ریاضیات کاربردی ، فیزیک ، شیمی و غیره . البته این علوم در عصری که تکنولوژی صنعتی و شیمی حکم فرماست و در همه ی وجوه زندگی حداقل جلوه هایی از این علوم را نمایش می دهد، ضروری است ، اما بنا نهادن فرهنگ عمومی ملت بر دانش این علوم امری خطرناک است ، زیرا فرهنگ عمومی همیشه باید در جهت آرمانها هدایت شود. باید در قواعد انسانی یافت گردد و هدفش فقط دست یابی به زمینه کار برای آموزش تخصصی تر علوم عملی مختلف باشد. در غیر این صورت باید آن نیروهایی راکه برای حفاظت از ملت مهم تر از دانش فنی است قربانی کنیم . در گروه تاریخ موسسات آموزش عالی مطالعه ی تاریخ باستان نباید نادیده گرفته شود.


تاریخ روم ، با خطوط کلی آن ، نه تنها برای دوران ما بلکه برای آینده نیز بهترین معلم است و خواهد بود. آرمان فرهنگ یونانی با تمام زیبایی دل انگیزش باید برای ما حفظ شود . تفاوت های میان مردم مختلف نباید مانعی برای شناخت اجتماع نژادی شود که آن ها را برای برنامه ای عالی تر متحد می کند . نزاع دوران ما برای موضوعات و اهداف بزرگ آغاز می شود. یک تمدن برای حفظ حیات خود می جنگد . این تمدن است که محصول هزاران سال پیشرفت تاریخی است و یونان و آلمان بخشی از این تمدن را شکل می دهند.


باید میان فرهنگ عمومی و شاخه های تخصصی تفاوتی روشن ایجاد شود. علوم فنی بیش از پیش خود را برای خدمت به خدای پول فدا می کند. به منظور خنثی کردن این گرایش ، فرهنگ عمومی باید حداقل در اشکال آرمانی اش حفظ شود . این اصل را که پیشرفت فنی و صنعتی ، تجارت و بازرگانی ، تنها تا زمانی می تواند شکوفا باشد که جامعه ای بومی وجود داشته باشد که نظام عمومی تفکر آن از آرمان ها الهام می گیرد، باید مکررا مورد تاکید قرار گیرد ، زیرا این اصل شرط اولیه برای شکوفایی و پیشرفت است . اما خودبینی مادی گرایانه این شرط زمینه را هموار نمی کند ، بلکه خویشتن داری و لذت به خدمت به دیگران آفریننده ی این شرط است .
نظام آموزشی رایج کنونی هدف اصلی خود را در فرو کردن دانش مورد نیاز در زندگی آینده به مغز جوانان می بیند. این اصل با این عبارت بیان می شود:«هر جوانی باید روزی عضوی سودمند برای جامعه ی بشری شود.»

منظور آن ها از این عبارت توانایی کسب معیشت روزانه با شرافتمندی است . تعلیم سطحی وظایف شهروند خوب، که او صرفا به عنوان مطلبی تصادفی کسب کرده است ، مبانی بسیارضعیفی دارد ، زیرا دولت در خود فقط یک قالب را به نمایش می گذارد و بنابراین آموزش مردم برای نگاه کردن به این قالب به عنوان آرمانی که باید به خدمت کنند و نسبت به آن احساس مسئولیت داشته باشند ، بسیار دشوار است. این قالبی است که به راحتی می شکند . اما همان طور که مشاهده کرده ایم عقیده و نظر مردم به دولت هیچ وجه روشن و واضحی را نشان نمی دهد.

بنابراین ، آموزه ای جز تعلیم کلیشه ای «میهن پرستی» وجود ندارد.

پارسینه

 

lawspecial گروه اخبار /

 رای دیوان عدالت در مورد ابطال روش محاسبه حق التدریس : رأی شماره ۱۸۱۶ هیأت عمومی دیوان عدالت اداری با موضوع ابطال روش محاسبه حق التدریس مقرر در ماده ۴ دستورالعمل بند ۹ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری  16 / 12 / 1393   ۹۲/۶۸ شماره تاریخ دادنامه: 6 / 11 / 1393   شماره دادنامه: ۱۸۱۶ کلاسه پرونده: ۹۲/۶۸ مرجع رسیدگی: هیأت عمومی دیوان عدالت اداری
شاکی: آقای مجید محنایی
موضوع شکایت و خواسته: ابطال ماده ۴ دستورالعمل اجرایی بند (۹) ماده (۶۸) قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب شورای توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور که طی بخشنامه شماره ۲/۱۴۵۹۳/۲۰۰ ـ 21 / 2 / 1388  معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور ابلاغ شده است.
گردشکار: شاکی به موجب دادخواستی ابطال ماده ۴ دستورالعمل اجرایی بند (۹) ماده (۶۸) قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب شورای توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور که طی بخشنامه شماره ۲/۱۴۵۹۳/۲۰۰ ـ  21 / 2 / 1388  معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور را خواستار شده و در جهت تبیین خواسته اعلام کرده است که:
«احتراماً، به استحضار می رساند طبق جزء ب ۱ بند ۱۱ از قانون بودجه سال ۱۳۸۸ و جزء ب از بند ۷ قانون بودجه سال ۱۳۸۹ که با همین مضمون در قانون بودجه سال های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ آمده است تفاوت تطبیق در حکم حقوق ثابت آورده شده است لذا می باید به مانند حق شغل، حق شاغل و فوق العاده مدیریت، ملاک محاسبه حق التدریس واقع شود. شورای توسعه مدیریت و سرمایه انسانی در جلسه ۹/۲/۱۳۸۸ که طی بخشنامه ۱۴۵۹۳/۲۰۰ ـ  21 / 2 / 1388  معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری مصوبات آن ابلاغ شده برخلاف مقررات یاد شده و خارج از حدود اختیارات با حذف تفاوت تطبیق از حق التدریس مقررات وضع کرده است، لذا خدشه بر تصمیم شورای مذکور وارد است از طرف دیگر مطابق بند ۹ از ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری، اضافه کار، حق التدریس، حق الترجمه و حق التألیف هر چهار تابعی از حقوق ثابت و فوق العاده های مربوط است و در رأی شماره ۳۰۰ هیأت عمومی دیوان عدالت اداری نیز در مورد اضافه کاری که وضعیت مشابهی با حق التدریس دارد رأی صادر و تفاوت تطبیق نحوه محاسبه اضافه کار تعیین شده است لذا تقاضای رسیدگی و ابطال ماده ۴ دستورالعمل صدرالذکر را از تاریخ 1 / 1/ 1388  خواستارم .

ضمناً مستندات اشاره شده به پیوست تقدیم می شود.»
متن بند ۴ دستورالعمل مورد اعتراض به قرار زیر است:
ب: حق التحقیق، حق التدریس، حق الترجمه و حق التألیف
«ماده ۴ـ به کارمندان دستگاه های اجرایی که بنا به درخواست دستگاه، در خارج از وقت اداری تحقیق، تدریس، ترجمه و تالیف، می نمایند حداکثر مبالغی بر اساس ضوابط زیر قابل پرداخت می باشد.
ـ حق التحقیق
مبلغ هر ساعت حق التحقیق برابر است با مجموع امتیازات شغل، شاغل و مدیریت ضربدر ضریب ریالی سال (۶۰۰ ریال برای سال ۱۳۸۸) تقسیم بر ۱۷۶ ضربدر ۲.
ـ حق التدریس برای آموزش های خارج از نظام آموزشی رسمی کشور:
مبلغ هر ساعت حق التدریس برابر است با مجموع امتیازات شغل، شاغل و مدیریت ضربدر ضریب ریالی سال (۶۰۰ ریال برای سال ۱۳۸۸) تقسیم بر ۱۷۶ ضربدر ۲.
ـ حق الترجمه
مبلغ حق الترجمه هر کلمه متون خارجی به فارسی برابر است با ضریب ریالی سالیانه تقسیم بر ۵.
مبلغ حق الترجمه هر کلمه متون فارسی به خارجی برابر است با ضریب ریالی سالیانه تقسیم بر ۳.
ـ حق التألیف
مبلغ حق التألیف هر کلمه متون فارسی برابر است با ضریب ریالی سالیانه تقسیم بر ۴.
مبلغ حق التألیف هر کلمه متون خارجی برابر است با ضریب ریالی سالیانه تقسیم بر ۳.»
علیرغم ارسال نسخه ثانی دادخواست و ضمایم آن برای طرف شکایت، تا زمان رسیدگی به پرونده در هیأت عمومی دیوان عدالت اداری هیچ پاسخی از طرف شکایت واصل نشده است.
هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ یاد شده با حضور رؤسا، مستشاران و دادرسان شعب دیوان تشکیل شد. پس از بحث و بررسی، با اکثریت آراء به شرح آینده به صدور رأی مبادرت می کند.


رأی هیأت عمومی
هر چند مطابق بند ۹ از ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری، مبلغ قابل پرداخت، تحت عنوان حق التدریس تابعی از حقوق ثابت و فوق العاده های مربوط اعلام شده است و مطابق جزء ب ۱ از بند ۱۱ قانون بودجه سال ۱۳۸۸ کل کشور و نیز جزء ب از بند ۷ قانون بودجه سال ۱۳۸۹ کل کشور، تفاوت تطبیق موضوع تبصره ماده ۷۸ قانون مدیریت خدمات کشوری در حکم حقوق ثابت به حساب آمده است لیکن از آنجا که مطابق بند ز ماده ۵۰ قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران مصوب سال ۱۳۸۹ مقرر شده است، تفاوت تطبیق موضوع تبصره ماده ۷۸ قانون مدیریت خدمات کشوری در محاسبه فوق العاده های موضوع بند ۹ ماده ۶۸ قانون مذکور لحاظ نمی شود، بنابراین در تعیین حق التدریس موجبی برای احتساب تفاوت تطبیق وجود ندارد و روش محاسبه حق التدریس مقرر در ماده ۴ دستورالعمل بند ۹ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری موضوع بخشنامه ابلاغی شماره ۲/۱۴۵۹۳/۲۰۰ ـ 21 / 2 / 1388   معاون وقت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور، مغایر قانون و قابل ابطال تشخیص شد.
ب ـ ضمناً چون در رأی شماره ۳۸ ـ 6 / 11 / 1391  هیأت عمومی دیوان عدالت اداری ابطال ماده ۱ دستورالعمل اجرایی بند ۹ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری از تاریخ تصویب آن درخواست شده بود و بر همین اساس و مطابق مقررات حاکم اتخاذ تصمیم شده است، موضوع رأی حاضر منصرف از رأی شماره ۳۸ ـ 6 / 11 / 1391   است.
رئیس هیأت عمومی دیوان عدالت اداری ـ محمدجعفر منتظری

پاراف

 

گروه اخبار /

دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس تعداد ۸ مصوبه دولت را تایید و ۴ مصوبه دیگر را مغایر قانون دانست.



larijanispecial دکتر علی لاریجانی در نامه‌ای خطاب به دکتر حسن روحانی رئیس‌ جمهوری تعداد ۸ مصوبه دولت را تایید و۴ مصوبه دیگر را مغایر قانون دانست.
حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر روحانی،ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران،

سلام علیکم
بازگشت به رونوشت تصویب نامه هیأت محترم وزیران به شماره‌های ۱۳۸۰۹۱/ت۵۰۰۰۰ هـ مورخ ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ موضوع «برقراری فوق‌العاده ویژه کارکنان ستادی وزارتخانه‌ها و سازمان مستقل زیرنظر رئیس‌ جمهور» متعاقب بررسی ها و اعلام نظر مقدماتی «هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین» و مستنداً به صدر ماده واحده و تبصره (۴) الحاقی به «قانون نحوه اجراء اصول هشتاد و پنجم (۸۵) و یکصد و سی و هشتم (۱۳۸) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اصلاحات بعدی» و ماده (۱۰) آیین نامه اجرایی آن، مراتب متضمن اعلام نظر قطعی جهت اقدام لازم در مهلت مقرر قانونی و اعلام نتیجه به این جانب ابلاغ می گردد. بدیهی است پس از انقضای یک هفته مهلت مقرر در قانون، آن بخش از مصوبه که مورد ایراد قرار گرفته است، ملغی الاثر خواهد بود.
بند ۱۰ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب ۱۳۸۶ مقرر می‌دارد فوق‌العاده ویژه در موارد خاص با توجه به عواملی از قبیل بازار کار داخلی و بین‌المللی با پیشنهاد سازمان و تصویب هیات وزیران امتیاز ویژه‌ای برای حداکثر ۲۵ درصد از مشاغل در برخی از دستگاه‌های اجرایی تا ۵۰ درصد سقف امتیاز حقوق ثابت و فوق‌العاده‌های مستمر در نظر گرفته خواهد شد. بنابراین عبارت سازمان‌های ستاد مندرج در صدر بند ۲ تصویب‌نامه از حیث اطلاق و مقید نشدن به وصف خاص چون موجب توسعه شمول قانون می‌باشد، مغایر قانون است.

خانه ملت

 

منتشرشده در اقتصاد

mohammadifdid جای گفتن ندارد که بسیاری از اقشار فرهیخته  جامعه، مشتاق به ادامه تحصیل هستند؛ این موضوع برای معلمان به دلیل مواجهه با مسائل تربیتی پیچیده­ ی موجود در جهان امروز اهمیتی دوچندان دارد. در واقع، بسیاری از معلمان جهت داشتن عملکرد مناسب در زندگی حرف ه­ای خود نیاز روزافزون به افزایش دانش و شایستگی­ های حرفه ­ای دارند و این افزایش دانش و شایستگی را از روش ­های رسمی و غیر رسمی دنبال می­ کنند. طبیعتا با تصویب طرح رتبه­ بندی نیز، انگیزه­ ی معلمان جهت ادامه تحصیل بیشتر می­ شود.

در سال­ های اخیر بسیاری از معلمان، اقدام به ادامه تحصیل کرده ­اند. برخی در رشته­ های متناسب با رشته­ قبلی خود و برخی دیگر با انگیزه­ های متفاوت در رشته­ هایی غیر از رشته­ قبلی. به هر روی، بحث حاضر، مطابقت یا عدم مطابقت رشته­ قبولی معلمان و رشته­ اصلی ­شان نیست؛ بلکه بحث اصلی، شرایطی است که معلمان مشتاق به ادامه تحصیل، خواسته یا ناخواسته با آن مواجه می­ شوند.

چند سالی است به معلمانی که در مقطع بالاتر جهت ادامه تحصیل قبول می­ شوند، انتقال موقت داده می­ شود؛ با این هدف که معلم مذکور به شهری که دانشگاه وی در آن قرار دارد منتقل شود و در واقع، به دانشگاه نزدیک ­تر باشد و روند ادامه تحصیل ایشان تسهیل شود ، لیکن به نظر می ­رسد انتقال موقت و تحصیل همزمان با تدریس در مدرسه، با مشکلاتی همراه است که در ذیل، به برخی از مهم­ترین این مشکلات اشاره می­شود:

- بسیاری از معلمان، ناچارند به همراه خانواده خود از شهر محل اقامت، به شهری که دانشگاه مورد نظر در آن قرار دارد مهاجرت کنند؛ اگر چه این امر شاید برای مهاجرت به شهرهای کوچک، چندان مشکل به نظر نرسد، برای شهر­های بزرگ، بسیار دردسرساز است.

- فاصله­ ی زیاد محل زندگی، تحصیل و تدریس در شهرهای بزرگ، مشکلات فراوانی را برای این معلمان فراهم می ­آورد. به نحوی که بیشتر زمان معلم، در مسیر می ­گذرد. به عنوان مثال، فردی که در تهران زندگی می ­کند (فرضا در نقاط مرکزی شهر) و محل تدریس او، شهرستان­ های استان تهران است، با وسایل حمل و نقل عمومی، حداقل یک ساعت تا محل تدریس خود فاصله دارد. هر چند که در بسیاری از موارد، این زمان از یک ساعت و نیم هم تجاوز می­ کند.

-  هزینه­ ی بالای زندگی در شهرهای بزرگ، فشار مالی زیادی را به معلمان تحمیل می ­کند. با تحصیل و کار همزمان نیز، زمان دیگری برای معلم باقی نمی­ ماند که با توجه به وضعیت معیشتی بدی که دارد، به شغل دیگری بپردازد.

- بیشتر معلمان انتقالی، زمانی که به اداره مقصد می ­روند، با توجه به روزهای تحصیل شان، درخواست دو روز کلاس در هفته می­ کنند که بسیاری از ادارات، با این درخواست مخالفت می­ کنند و بیشتر معلمان، حداقل سه روز در هفته بین محل زندگی و کار در حال تردد هستند. بسیاری از آنان هم بر خواسته خود پافشاری می­ کنند و ادارات و مدارس را با دردسر مواجه می ­کنند.

-  معمولا به دلیل مشکلاتی که در هنگام تحصیل وجود دارد، مدارس نیز از عدم حضور به موقع معلمان انتقالی در کلاس­ های درس، شاکی هستند. در بسیاری از موارد، اساتید دانشگاه کلاس­ های خارج از زمان معمول یا تکالیف سنگینی به دانشجویان می ­دهند که معلمان را مجبور می ­کند کلاس ­های مدرسه را کنسل کنند یا از معلمان جایگزین غیرمتخصص استفاده کنند. در ترم دوم تحصیلی هم، معمولا روزهای تحصیل در دانشگاه عوض می­ شود و در این حالت هم، بسیاری از مدیران یا نمی ­توانند برنامه کل کلاس­ ها و معلمان را تغییر دهند یا حاضر به این کار نیستند.

-  خیلی از معلمان انتقالی، به خاطر این که 24 ساعت موظفی­ شان در دو یا سه روز جمع شود، در رشته ­هایی به غیر از رشته اصلی­ شان مشغول کار در مدرسه هستند؛ به ویژه اگر معلمان ابتدایی باشند. این گونه معلمان معمولا  در پست مربی پرورشی، مربی قرآنی یا پست­ هایی نظیر آن مشغول به کار می ­شوند که در نهایت، به دلیل عدم تخصص، عملکرد مناسبی از آنان انتظار نمی­ رود.

- مشکلاتی نظیر رفت و آمد مداوم به محل تحصیل و کار، فشار ناشی از اساتید محل تحصیل، فشار حاصل از درآمد کم، انتظار مدیر مدرسه و اداره برای عملکرد مناسب در محل کار و عدم آشنایی کامل با فرهنگ محل زندگی و تحصیل همه عواملی است که موجب فشارهای شدید روانی، عاطفی و اجتماعی بر این معلمان می­ شود و هر دو عملکرد مناسب کاری و تحصیلی را در آنان با مشکل جدی مواجه می­ کند.

با وضعیت حاضر، بسیاری از معلمان علی رغم شایستگی بالا، از ادامه تحصیل در دانشگاه ­های درجه اول کشور در شهرهای بزرگ منصرف می ­شوند. اگر سیستم آموزشی به دنبال معلمان تحصیل کرده با عملکرد مناسب و در نهایت، افزایش کیفیت آموزش است، لازم است به بررسی مشکلات موجود بپردازد و با انجام اقداماتی، زمینه­ ی مناسب را برای ادامه تحصیل معلم، این رکن بسیار مهم نظام آموزشی، هر چه بیشتر فراهم آورد.

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
شنبه, 07 فروردين 1394 16:44

" هویت معلمی من " ( 2 )

16tribunspecial. از همان 18 سالگی بیمه درمان شدم و چهار سال دانشجویی ام هم جزو سنوات خدمت ام حساب می شود یعنی بر خلاف بقیه من 26 ساله بازنشست می شوم .
17.با همه ی این ها ( بی سوادی در رشته ی برق و بی نظمی و ...) تا به حال در هر مدرسه ای تدریس کرده ام از مدیر گرفته تا آبدارچی و مخصوصا دانش آموزان و اولیاء آنها مرا جزء یکی از منظم ترین دلسوزترین و باسوادترین معلمان آن مدرسه می شناسند پس وای به حال بقیه !!
18. همکارانی دیده ام که با رفتاری زشت و زننده به لقمه نان و پنیر ناچیز صبحانه حمله ور می شوند .
16. همکارانی دیده ام که برای کلاس خصوصی با معلمان دیگر رقابت و چشم و هم چشمی دارند .
19. همکارانی دیده ام که در کلاس درس نمی دهند و از بچه ها علنن می خواهند که اگر بیشتر می خواهند بدانند باید کلاس خصوصی بگیرند .
18. همکارانی دیده ام که سوال می فروشند (گاهی 10 سوال شب امتحان 200 تا 300 هزار تومان)
20. همکاری دیده ام که در کلاس درس از بچه ها می خواهد که برای روز معلم برای اش هدیه ای بیاورند که حجم اش کم اما ارزشش زیاد باشد( منظورشان سکه است)
21. همکارانی دیده ام که اموال مدرسه را اموال خودشان می دانند و به هر بهانه ای از تلفن و کپی و پرینت گرفته تا دریل و و استفاده از انواع دستگاه های موجود در هنرستان حتا ماژیک های مدرسه و... استفاده ی شخصی می کنند .
22.همکارانی دیده ام که اصلن به مدرسه نمی آیند و نصف حقوق شان را به مدیر مدرسه می دهند و خودشان بیرون کار آزاد می کنند.
23. همکارانی دیده ام که رکیک ترین فحش ها را نثار دانش آموزان در جلوی رویشان و در پشت سرشان می کنند .
24. همکارانی را دیده ام که دانش آموزان را چنان می زنند که هیچ کسی با حیوان اش چنین نمی کند !
ادامه دارد

بخش اول
(موارد فوق گرچه شامل همه ی همکاران عزیز و گرانقدر نمی شود اما به گمان ام اکثر همکاران با چنین همکارانی مواجه بوده اند)

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
شنبه, 07 فروردين 1394 16:24

اتحاد و پرهیز از جدایی و تفرقه

aghdasidid هیچ یک از افراد بشر نمی تواند به تنهایی تمام احتیاجات مادی و معنوی زندگی خود را بر طرف نماید ؛ هر کس در برابر استفاده ای که از جامعه می کند مکلف است خدمتی متناسب و شایسته بپذیرد ، و به سهم خود برای دیگران مفید باشد.

صلاح افراد بشر در این است که هر کس آسایش خود را در ضمن آسایش دیگران جست و جو نماید، نه اینکه هدف نهایی تنها منافع شخصی و فامیلی خود باشد،بدون اینکه حقوق و منافع دیگران در نظر گرفته شود.

چنان که در قرآن دستور داده شده است که « همگی در راه خدا یگانه و متحد شوید » ؛ اگر کسی درصدد تفرقه و جدایی مردم باشد و به هر عنوان شکافی در میان افراد مسلمان ایجاد نماید مرتکب بالاترین خطای نابخشودنی دینی و اجتماعی شده است.

صلاح فرهنگیان امروزه در این است که دست اتحاد به یکدیگر بدهند و با پیش کشیدن مسایل غیر اساسی و اختلاف جزیی ،دانسته و یا ندانسته ، آلت اجرای مقاصد دشمن مشترک خویش نگردند ، دشمنی که خواهان تفرقه ی آنان می باشد و به تمام معنی در راه آن در تلاش است. در غیر این صورت ،باید هنوز در انتظار پشیمانی ها و زیردست قرار گرفتن ها و پریشانی های بیشتری باشند.

در هر دوره و زمانی  اشخاصی وجود داشته و دارند که از اوضاع نابه سامان و در هم سوء استفاده می کردند و می کنند. این گونه افراد و طبقات ،حاضر نیستند اصلاحاتی اساسی که جلوی منافع نامشروع آنان را می گیرد صورت گیرد و نمی خواهند وضع موجود اگر چه مستلزم محرومیت افراد بسیار زیادی از فرهنگیان است تغییر یابد.

چنین افرادی که به تعبیر قرآن « مترف » نامیده شده اند در زمان پیامبران نیز بوده اند و تا آنجا که می توانستند مزاحمت آنان را فراهم می کرده اند.

آنان به بهانه ی کمبود بودجه ، مانع اصلاحات و تحول در زمینه های معیشتی فرهنگیان می شوند و بیم داشته و دارند که با تغییر وضع و بیداری فرهنگیان  منافع نابه جای آنان به خطر افتد.

با توجه به اینکه هر اقدام اساسی و خیری ممکن است با این گونه مقاومت ها روبه رو شود، آیا نباید در برابر تشخیص عقل ،تسلیم شد ؟

در کجای دنیا حتی کشورهای جهان سوم و عقب افتاده این چنین با معلمین شان برخورد می کنند ؟

" نظام پرداخت ها هماهنگ "  را به خاطر بار مالی ناقص اجرا کرده اند و اکنون " طرح رتبه بندی " را بوق و کرنا کرده اند !

آیا چنین طرحی می تواند سبب رفع تبعیض های اجتماعی و تلاش جهت عدالت در پرداخت های کارکنان دولتی باشد؟

اساس زندگی اجتماعی انسانی بر دو پایه نهاده شده است:

اول- رعایت عدل و دوری از ظلم و تجاوز از حدود و حقوق که شامل تمام مسایل حقوقی و ضامن بقای نظم جامعه است.

دوم- احسان و گذشت و فداکاری، که تمام مکارم اخلاقی را در بردارد.

انسان با شخصیت کسی است که آنچه را برای خود دوست می دارد  برای دیگران هم دوست داشته باشد و آنچه را که اگر درباره ی او اجرا شود احساس ناراحتی می کند درباره ی احدی روا ندارد.

در پایان همه شما  را به خداوند رحمان و رحیم می سپارم.

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت

afrasiabispecial در پهنه هستی و گستره وجود و اوج تعالی و اعماق و هزار توی حقائق و دقائق ، هیچ جنبنده و حیّی به شان و مقام و درجه قداست انسان به ما هو انسان با آن انگیزش الهی و شخصیت وجودی اش نمی رسد .

چنین موجودی است که حضرت باری تعالی در حدیث قدسی می فرماید : " جهان را برای تو و تو را برای خودم آفریدم . خیام چه زیبا و نغز سروده :

مقصود زجمله آفرینش مائیم

در چشم خردجو هر بینش مائیم

این دائره جهان چو انگشتریست

بی هیچ شکی نقش نگینش مائیم

وه ، چه مقامی و چه شانی که قرآن ، این کلام الهی و آسمانی و " تبیان لکل شیء " و به خاطر او و کمال و عرفان و ارشاد او نازل گردیده است . حق تعالی آیات نورانی و قدسی و عرفانی « علم الانسان مالم یعلم » ، « علمه البیان » ، « علم القرآن » ، « الذی علم بالقلم » و... آن همه جواهرات و لوءلوء و مرجان را در باب انسان و غرض و هدف و غایت او فرموده است . در روایت معصوم ( ع ) چنین آمده است که ای انسان ، بهای حقیقی تو جنت برین است ، پس خویشتن را به کم تر از آن مفروش ! گیتی به آن پهناوری با افلاک و عرش و فرش و کرسی خود ، جهان اصغر و آدمی به شرط اداء امانت و خلیفه اللهی جهان اکبر قلم داد شده است .

پرواضح است که علوم افاضی و قدسی و انسی و عقل و عرفان و ایمان و ایقان  و جهاد اکبر و سیر در آفاق و انفس و سیر ملکوتی و جبروتی و لاهوتی او و بندگی تام و تمام و اکمل او در مقابل خداست که وی را مسجود ملائک و تا بدان جا برسد که در مقام محمود و عقل کل یعنی وجود نازنین و عزیز نبی مکرم اسلام حضرت محمد ( ص ) قرار می دهد .

البته اشتباه نشود وقتی صحبت از اپیستمه و هرمنوتیک و ماکروپلیتیک و اولترا آکادمیک و معرفت شناختی و ساینس می شود به او رُل درک متن و تفسیر و تاویل داده می شود و نیز می گوییم آدمی نیز به نوعی خالق است و به مصداق « کل یوم هو فی شان » و به تعبیر اگزیستانسیالیست ها و امثال یاسپرس و هوسرل و سارتر و کی یرکه گو و بحث کلان " دازاین " و سرگشتگی روح از منظر " اونامونو " و اصالت وجودی ها و مسائلی نظیر این که انسان اولین و آخرین تصمیم گیرنده و راقم سرنوشت و صاحب اختیار و انتخاب مطلق است ، پس چنین انسانی آن هم با توجه به ایده ها و دکترین های صرف علمی و تجربی و حسی محض دیگر نیازی به آسمان و متافیزیک و ماوراء طبیعت ندارد و هموست که می گوید خدا مرده است و یا خدا باشد یا نباشد ؟!

نگاه و انگاره و قضاوت محق و سالم به مکاتب علمی – انسانی و فلسفی و صاحب نظران و نخبه های مشهور جهان بشری ، آن چنان منظری است که به دور از افراط و تفریط و غیرتعصبی و غیرمتصلبانه و از روی معدلت ،تعادل ،انصاف و گل چینانه و منتتقدانه و خیرخواهانه و سازنده و برازنده و نه براندازانه و آنکاردی و دافعی باشد .

اولا علم را می بایستی عام و تسبیح وار و سلسله گونه و ناب و حیاتی نگریست و نه انحصاری و هر دانشمند و مکتب و فرهنگ و تمدن و فیلسوفی در هر مقطعی از زمان و ادوار تاریخی و از منظر خویش و بسته به ظرفیت و تلاش و مکاشفه و تحقیق و شهود خود بخش و قطعه ای ا زاین پازل را فراچنگ می آورد و همان گونه که هگل می گفت هر آن چه از فلسفه و علوم می داند مه از ناحیه خود بلکه از ماحصل و تجربیات و زحمات کانت و دکارت اندوخته است .

او در جواب کسی که وی را برجسته و بزرگ و نابغه و آخر فلسفه و دانش تلقی می نمود می گفت من از خود چیزی نمی گویم ؛ من ، پا روی شانه های  دو مرد بزرگ و دو فیلسوف معروف یعنی رنه دکارت و امانوئل کانت گذاشته ام . در ثانی اگر به نقاط و نکات مثلا منفی آن مکاتیب و فلاسفه همت می گماریم به مطالب و موضوعات مثبت و در خور توجه آن ها نیز عنایت داشته باشیم .

متاسفانه برخی از نویسندگان و مولفان و به اصطلاح منتقدان کم مایه و یا مغرض که دانسته و یا ندانسته آب به آسیاب دشمن دین و میهن می ریزند و کتاب در رد فلسفه و فیلسوفان و نوابغ جهان و ایران می نویسند ، فلسفه را کفر و باطل و فلاسفه ای نظیر سقراط ، افلاطون ، ارسطو تا عصر حاضر حتی ملاصدرا ، شیخ اشراق ، بوعلی و... را کافر ، ملحد ، منحرف ، گمراه ، کج فهم و یا خائن معرفی می نمایند .

دیگر تشخیص نمی دهند و یا نمی خواهند بفهمند که منظور افلاطون از آپولون و فلان و بهمان پرومته علاوه بر این که می تواند مصداق سخن گفتن به عرف و روال جامعه آن روز و با زبان مردم باشد در مفهوم اصدق آن بیان قداست ها و قدیس ها و معروفات می باشد نه بت پرستی و زنادقه نگری !

چنین است که به قول فرزانه ای : فیلسوفان ( نخبگان و اندیشمندان و مصلحان ) کاری پیامبرگونه می کنند !

الغرض ، انسان موجودی است که علاوه بر ابعاد متعین و شناخته شده و حد و قواره مشخص ، و بعد و حس و تجربه و جسم و عقل و یا حتی عقول به اصطلاح عشره و روح متعارف و نفس با ابعاد مختلفه و گوناگون و درجاتی که در ذهن و ظرفیت عقلی و وجودی و شناختی بشر می گنجد ، موجودی با ابعاد و عظمت بی کرانه و سیال و نه ایستا و بلکه لایتناهی می باشد ؛ اگر هراکلیوس حکیم می گفت در یک رودخانه بیش از یک بار نمی توان شنا کرد اشراف و اشاره به همین مطلب است .

این که عرض شد آدمی و علوم و من جمله فلسفه و فیلسوفان و دانشمندان مباحث تربیتی و انسان شناختی را باید سلسله وار و نه مقطعی دید و دیدگاه موزائیکی چندان کاربردی ندارد غرض آن است که به عنوان مثال در مورد ارسطو و اندیشه های او بایستی به تمامی جوانب و شاخصه ها و فاکتورهای فکری و اندیشه و فلسفه و اخلاق و سیاست ؛ هنر ، اقتصاد ، حکومت و روان شناختی  او توجه نمود .

اگر پروتاگوراس و گورکیاس به شکاکیت و نسبی گرایی معروفند و به فیلسوفان سوفسطایی مشهورند و آنان را در نقطه مقابل سقراط قرار می دهند اندیشه آنان نیز باید فکر کرد .

جنبه سیالیت فلسفه آنان به همان اندازه مفید است که جنبه تصلب فلسفی آنان در ابعادی دیگر مورد نقد است . ایجاد انگیزه ، تحرک و تجدد و تغییر در دکترین ایشان ، نبایستی مورد اغماض قرار گیرد .

در مباحث جزئی و کلی وابژه و سوبژه ، شاید انتقاداتی به ارسطو و افلاطون وارد باشد و یا برخی نگرش های انسان شناختی و هستی شناسی آن ها ، نقد پذیر است اما کیست که نداند آن بزرگان چه خدماتی در دنیای هنر ، شعر ، فلسفه ، سیاست و اندیشه به بشریت کرده اند ؟

ادامه دارد

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور