رويكرد سنتي بر محوريت «معلم» و با تمركز بر «محتوا» براي معلم كاركردي انتقالي قايل بوده، به اين معنا كه معلم وظيفه دارد محتواي آموزشي را به دانشآموز منتقل كند در اين رويكرد ذهن دانشآموز ظرفي تصور ميشود كه معلم بايد آن را از محتواي مورد نظر پر كند.
در اين رويكرد والدين بايد به فرزندان تاكيد كنند كه تسليم محض معلم شوند و به هر قيمتي شده تكاليف مورد نظر وي را انجام دهند؛ كسب نمره قبولي و جلب رضايت معلم تنها شرط رضايت اوليا از دانشآموزان است.
رويكرد سنتي، حافظه محور است و معلم و پدران و مادران از دانشآموزان ميخواهند آنچه به آنها آموزش داده ميشود را به ذهن بسپارند و هنگام درخواست بدون كم و كاستي تحويل دهند.
در اين رويكرد معلم محور و متمركز بر محتوا و تاكيد بر حفظ مطالب مشاركت اوليا نيز سختافزاري و در واقع به عنوان عامل محدود و كنترلكننده دانشآموز است، عاملي كه نهتنها نقشي مفيد و تعاليبخش براي آموزش قايل نيست بلكه ضدانگيزه و مخرب رابطه والدين و فرزندان است.
آموزش و پرورش مدرن و حرفهاي تكعاملي نبوده و هيچ عنصري را در محور قرار نميدهد يا به عبارت دقيقتر اين رويكرد «فرآيند محور» است، در اين فرآيند مشاركت اوليا و مربيان جايگاه ويژهاي دارد.
اين مشاركت نيز تكبعدي نيست و برخلاف تصور عدهاي كه فقط نقش اقتصادي براي اوليا و نقش آموزشي براي مربيان قايلند، بايد در تمام فرآيند و در همه ابعاد براي اوليا نقش قايل بوده، چراكه وقتي دانشآموزي در هفت سالگي وارد پروسه آموزش و پرورش رسمي ميشود در واقع هفت سال تحت آموزش و تربيت والدين بوده است.
و از طرفي بيش از ٧٥ درصد اوقات خود را هم پس از آغاز مدرسه در خارج از محيطهاي آموزشي سپري ميكند لذا «مديريت آموزشي والدين» در رويكرد مشاركتمحور بايد مورد توجه جدي قرار گيرد.
البته در ساختار آموزش و پرورش كشور سازماني به نام انجمن اوليا و مربيان وجود دارد و رسالت جلب مشاركت اوليا و برقراري پيوند با مربيان را بر عهده دارد و از طرفي در مدارس نيز انجمن اوليا و مربيان با تصور اينكه بازوي مديريتي مدرسه باشند تشكيل ميشود اما آنچه تاسفبرانگيز است خروجي اين ساختار به اصطلاح مشاركتمحور است؛ خروجي كه كمتر رضايت از اين ساختار به چشم ميخورد.
جلب اعتماد اوليا و قايل شدن نقش واقعي و سهيم كردن آنها در تمام مراحل تصميمسازي، تصميمگيري و اجرا ميتواند نويدبخش آموزش و پرورش مورد اعتماد و پويا و همهجانبه باشد تا تعامل اميدبخش ميان عناصر مختلف به ويژه مثلث معلم- ولي- دانشآموز ايجاد شود.
واقعيتهاي ميداني در مدارس حكايت از اين دارد كه متاسفانه مديران مدارس چندان باور درستي نسبت به جايگاه مشاركت اوليا نداشته و با نگرش تكبعدي و دستورالعملمحور صرفا به رعايت چارچوبهاي صوري توجه دارند و اوليا را چندان به بازي نميگيرند، از طرفي خود اوليا حتي كساني كه به عنوان اعضاي انجمن برگزيده ميشوند نيز مقصرند و خواستار ايفاي نقش همهجانبه نيستند درحالي كه تعداد اندكي از اولياي فعال در برخي مدارس كه چنين نقشي را خواستار بوده به اثبات رساندهاند كه چقدر ميتوانند در ابعاد مختلف در فرآيند مديريت مدارس موثر و مفيد واقع شوند.
٭مسوول گروه مدرسه« اعتماد»
جامعه ایران اگر می خواهد که به چشم انداز پیش بینی شده در سال 1404 دست یازد نیازمند آموزش و پرورشی به روز ، علمی و سبک به عنوان موتور محرکه یک توسعه پایدار است .
نظام آموزشی موجود با سازوکارهای پیش بینی شده قطعا نمی تواند پیش شرط چنین وضعیتی باشد .
به نظر می رسد مهم ترین مشکلی که در حال حاضر پیش روی این وزارتخانه بزرگ و مادر قرار گرفته است همانا مشکل کمبود بودجه و یا اعتبارات است .
شاید آسان ترین و کوتاه ترین راه این است که بگوییم بودجه این وزارتخانه باید بیشتر شود ؛ اما حداقل با سازوکاری که اکنون در مدیریت منابع انسانی این دستگاه عریض و طویل وجود دارد وضعیت را بسیار پیچیده و تقریبا لاینحل کرده است . نامعادله عجیب 650 هزار معلم در برابر 350 هزار نیروی ستادی و اجرایی ، راه را بر هر گونه تحول بسته است .
آن گونه که مسئولان این وزارتخانه عنوان می کنند ردیف های استخدامی در دولت قبل پیش خور شده است . معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش می گوید از سال 88 تا سال 92، حدود 233 هزار نفر در آموزشوپرورش بدون آزمون استخدام شدند و سازمان مدیریت اعلام میکند، وزارت آموزش و پرورش دیگر هیچ ردیف استخدامی ندارد چون در گذشته ردیفهای استخدامی را پیش خور کرده است.
در حال حاضر بیش از 50 هزار نیروی مازاد در آموزش و پرورش وجود دارند . از سوی دیگر ، با فشار مجلس قرار است که 40 هزار نیروی پیش دبستانی بار دیگر جذب وزارت آموزش و پرورش شوند .
در کنار همه این ها می توان به خیل عظیم معلمانی که اشاره کرد که به دلایل مختلف انگیزه خود را برای تدریس از دست داده اند و از نظر علم مدیریت رفتار سازمانی ، بهره وری چندانی برای سیستم و پردازش داده ها ندارند .
در واقع ، آموزش و پرورش ما در حال حاضر دچار یک بحران در زمینه مدیریت منابع انسانی است و نگاه نازل و سیاسی افراد بیرونی به ویژه مجلس که به این دستگاه به عنوان یک " بنگاه کاریابی " نگاه می کنند راه را بر هرگونه نوآوری و تحول مسدود کرده است .
شاید بهترین تمثیل این باشد که آموزش و پرورش را به آبکشی تشبیه کنیم که هر چقدر هم فشار و سرعت آب بیشتر شود به همان نسبت نیز خروجی اش بیشتر خواهد شد و در آخر چیزی نصیب آن نمی شود !
برخی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش ، سبک کردن این سیستم را در " بازنشستگی " می دانند . فرمول بازنشستگی زمانی می تواند به ارتقای سیستم آموزشی منجر شود که ورودی های این سیستم را نیروهای " کیفی " تشکیل دهند در غیر این صورت این فرمول به ضد خود تبدیل شده و خروج نیروهای با تجربه و کیفی فلسفه آموزش را زیر سوال خواهد برد .
اولین راه کار آن است که دخالت نیروهای بیرونی در مجموعه وزارت آموزش و پرورش به حداقل برسد و یک نگاه علمی و آینده نگر نسبت به ساز وکار« استخدام » در آموزش و پرورش حکم فرما شود .
در پیش نویس سند تحول بنیادین ، تشکیلاتی با ساز و کار " سازمان نظام معلمی " پیش بینی شده بود که متاسفانه در نسخه نهایی حذف شد .
برگرداندن این تشکیلات در تغییرات آینده سند تحول می تواند روزنه ای برای جلوگیری از اعمال سلیقه ها و نفوذ افراد و جریانات در مورد مساله " استخدام " در آموزش و پرورش باشد .
دوم این که وزارت آموزش و پرورش باید هر چه زودتر وزن نیروهای اجرایی و ستادی را در بدنه و ستاد وزارت آموزش و پرورش کاهش دهد .
مطابق سند تحول بنیادین اگر قرار است « مدرسه » مرکز ثقل فعالیت آموزشی تعریف و تببین شود وجود ساختار سنگین و طولانی « وزارت – اداره کل – مناطق و سرانجام مدرسه " ضرورتی ندارد و پر رنگ کردن نقش " نظارت " برای بخش ستاد می تواند ساختار آموزش و پرورش را " واقعی تر" کند .
همچنین در مورد نیروهای اجرایی مدرسه می توان با کاهش تعداد برخی از آن ها و ارائه بسته های تشویقی – مالی انگیزه و نیز کارایی نیروهای باقیمانده را افزایش داد .
پس از اعمال یک مدیریت منابع انسانی به روز و کارآمد و ایجاد یک پایداری و بهره وری در ورود و خروج نیروها می توان در مورد بودجه آموزش و پرورش پرسش هایی مطرح نمود .
اختصاص 7 / 9 از کل بودجه کشور برای وزارت آموزش و پرورش که بیش از یک سوم کارکنان دولت را تشکیل می دهند امری قابل قبول نیست .
دولت باید با تجمیع کارکرد ها و وظایف در قالب " فرهنگ و آموزش " بودجه نهادهایی را که اسما کار فرهنگی می کنند اما خروجی قابل توجه و یا قابل دفاعی ندارند را به حداقل رسانده و آن را در وزارت آموزش و پرورش پمپاژ نماید .
اعمال این " یکپارچگی " می تواند کارکرد آموزش و پرورش را نیز اثربخش تر و کاراتر نماید .
راه کار دومی که باید مد نظر مسئولان وزارت آموزش و پرورش قرار بگیرد نظارت مستمر و جدی بر عوارض و درآمدهایی است که قانون پیش بینی نموده است .
متاسفانه این مساله نیز بعضا تابع سلایق و اراده های سیاسی بوده است که باید شکل نظام مند و قانونی به خود گرفته و سهم آموزش و پرورش به صورت کامل پرداخت شود .
با توجه با بحث " تجمیع عوارض " که در ساختار " مالیات بر ارزش افزوده " دیده شده است متاسفانه تاکنون ساز و کار مشخصی برای تحصیل این مبالغ پیش بینی نشده است و این امر هر چه سریع تر باید عملیاتی شود .
راه کار سوم ، تشکیل هر چه سریع تر « معاونت اقتصادی » در وزارت آموزش و پرورش به منظور تحصیل درآمدهای ویژه علاوه بر بودجه فعلی آموزش و پرورش است که متاسفانه با ممانعت سازمان مدیریت و برنامه ریزی روبه رو گردیده است .
اجرای این ساختار می تواند شکلی نظام مند و علمی به روند تحصیل درآمد بدهد و آن را از حالت پراکنده و یا سلیقه ای خارج کند .
در کنار همه این ها توجه « رسانه ها » به عنوان رکن چهارم یک جامعه دموکراتیک به مقوله آموزش و پرورش و مسائل آن می تواند تضمینی برای سلامت و دریافت بازخورد صحیح از گردش کار باشد .
باسمه تعالی
حجت الاسلام جناب آقای دکتر روحانی
رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
اینک که به لطف مشی اعتدالگرانه دولت شما، معلمان مجدداً فرصت یافته اند تا نارضایتی و خشم فروخورده خود طی سالیان گذشته را بروز داده و رفع کاستی ها را از شخص شما و دولت یازدهم مطالبه و جسورانه به تجمع و تحصن مبادرت نمایند، این را باید به فال نیک گرفت و از این بابت به شما و همکاران تان در دولت یازدهم تبریک گفت.
اما نباید غافل بود که این اعتراض ها، پاسخی درخور، به موقع و حساب شده می خواهد: پاسخی از جانب شخص شما. همان طور که در سیاست خارجی، به مانند سید محمد خاتمی راه مذاکره و گفت و گو را در پیش گرفته اید، در سیاست داخلی نیز چنین مشیی را دنبال کرده و با معلمان به گفت وگو بنشینید. حال که گفت و گو با دولت های خارجی را با تدبیر مناسب به دکتر ظریف و همکاران شان سپرده اید، در داخل اما، خود شخصاً این گفت و گو را رهبری نمایید.
جناب آقای رئیس جمهور،
شما اشتباه دولت خاتمی را تکرار نکنید و هر چه سریع تر با معلمان وارد گفت و گو شوید و فضا را مدیریت نمایید. شخص شما و کل دولت باید به این امر مبادرت نمایید و گرنه تحریک ها و سوء استفاده های مخالفان برنامه ها و سیاست های جناب عالی، و جو احساسی و هیجانی غالب، عنان امور را از کف تدبیر شما و پختگان آموزش و پرورش خواهد ربود و امید ها را به یأس و نومیدی مبدل خواهدساخت. خوشبختانه شما این اقبال را دارید که با بهره گیری از تجربه وضعیت مشابه در ده سال قبل از این، با اجتناب از اتخاذ سیاست های اشتباه، در یک بازی برد برد اوضاع را به نفع کشور، جامعه فرهنگی و دولت خودتان مدیریت کنید- قطعا به دلیل حضور در شورای عالی امنیت ملی بهتر از من واقف هستید که در آن زمان چه سیاست هایی اتخاذ شد و نتایج حاصل از آن ها چه بود. نیک می دانم که خزانه دولت شما خالی، تحریم ها پا برجا و قیمت نفت به نصف کاهش یافته است، و برای جبران عقب ماندگی های به جای مانده از سالیان گذشته، عملا از دست شما و دولت یازدهم کار چندانی ساخته نیست؛ اما بدانید که معلمان به خاطر تبعیض حاکم در میان کارکنان دولت، تفاوت در افزایش ضرایب حقوق، و دیده و شنیده نشدن است که فریادشان بلند است.
لذا، با چند اقدام ساده و کم هزینه می توانید از این بحران سربلند بیرون آمده و اجازه ندهید مخالفان تان از این آب گل آلود ماهی بگیرند و با تضعیف اصلی ترین و مؤثر ترین پایگاه اجتماعی تان، خواب هایی را که برای تان دیده اند به واقعیت تبدیل کنند! هشدار این معلم دلسوز را جدی گرفته و توصیه های زیر را به کار بندید:
1- سریعا با تشکل های فرهنگیان از قبیل: کانون های صنفی معلمان (تهران و استان ها)، سازمان معلمان ایران، مجمع فرهنگیان و انجمن اسلامی معلمان ، ارتباط گرفته و شخصا با آنها دیدار کنید و مشروح آن دیدار ها را به اطلاع بدنه فرهنگیان برسانید. معلمان محترم مشکلات گریبان گیر آموزش و پرورش را فراتر از توان و اختیارات ادارات کل و وزیر محترم می دانند، بنابراین از رأس هرم دولت توقع دارند برای اولاً شنیدن دردها از زبان خود معلمان و ثانیاً برای ارائه ی راهکار قابل قبول و دست یافتنی وارد عرصه شود. لذا اکیداً توصیه می کنم این توقع به جای فرهنگیان را بی پاسخ نگذارید و آن را بسیار جدی تلقی کرده در اولویت اول کاری خود قرار دهید.
2- وزیر محترم با وجود تلاش بسیار، در جلب رضایت نمایندگان مجلس ناموفق بوده و با اتخاذ این سیاست ناصواب، موجبات نارضایتی شدید معلمان را نیز فراهم نموده است. این در حالی است که مدام خبر می رسد که مجلس در حال تمهید استیضاح ایشان است، پس با برکناری وزیر و ابلاغ حکم سرپرستی دکتر نجفی، با یک تیر دو نشان بزنید: با این کار،از یک سو به معلمان اطمینان می دهید که به خواسته های آنان بها می دهید و بر عهد پیشین خود با آنان استوارید و این به نوبه ی خود می تواند ریختن آب سردی باشد بر جو ملتهب حاکم بر بدنه آموزش و پرورش. و از دیگر سو، با این اقدام توپ را به زمین مجلس نشینانی می اندازید که از یک طرف با رأی عدم اعتماد به دکتر نجفی، بدنه آموزش و پرورش را از داشتن وزیر مورد احترام و مطلوب خود محروم کرده، موجب سرخوردگی آنان شدند و از طرف دیگر، با سوء استفاده از جو ملتهب آموزش و پرورش و دامن زدن به آن، در صدد موج سواری و بهره برداری سیاسی و جناحی هستند!
3- حرف معلمان حسابی است: اگر پول نیست، قاعدتاً باید برای هیچ کس نباشد! از قدیم گفته اند حرف حساب جواب ندارد! پس اگر در بودجه تقدیمی به مجلس، بند هایی تبعیض آمیز نظیر افزایش ضرایب حقوق برخی کارکنان وزارت خانه ها بوده، آن ها را اصلاح کنید و شجاعانه بر اشتباه بودن آن اعتراف و طراحان آن را مؤاخذه نمایید.
4- از دلایل اصلی نارضایتی معلمان کند بودن تغییرات در وزارتخانه و به تبع آن در ادارات آموزش و پرورش است و نیک می دانم که خواست شما این نبوده ونیست، بلکه به اجبار یا به قصد تعامل با مجلس به آن رضایت داده اید! اما جناب رئیس جمهور، به چه قیمتی؟ چرا دولت شما باید چنین هزینه سنگینی برای یک تعامل یک طرفه و شکننده بپردازد؟
5-با وجود اینکه در دولت آقای خاتمی و به دنبال اعتراضات سراسری فرهنگیان، مطالبات چندین ساله کارکنان آموزش و پرورش که بالغ برهزاران میلیارد تومان بود، به یک باره به صفر رسید و برای اولین بار میزان افزایش سنواتی حقوق بر میزان افزایش تورم پیشی گرفت، و برای اصلاح تبعیض در میزان دریافتی های کارکنان دولت، لایحه «نظام مدیریت خدمات کشوری» به جای قانون «نظام هماهنگ پرداخت» به مجلس رفت، اما اشتباه استراتژیک ناشی از عدم برقراری ارتباط مستقیم با معلمان و در نتیجه محاسبات و تحلیل های نادرست از وضع موجود، همه این اقدامات کم سابقه و مؤثر را تحت شعاع قرار داد.
با توجه به بایکوت خبری معلمان در رسانه ها و برخورد کاملاً عوام فریبانه و غیرصادقانه صدا و سیما، دولت و رسانه های در اختیارش لازم بود به شکل مطلوبی به انعکاس واقعیت های آموزش و پرورش و دغدغه ها و مشکلات معلمان و پوشش بیانیه ها و گزارش جلسات آنان می پرداختند تا معلمان مجبور نمی شدند برای شنیده شدن، مدام صدای شان را بالاتر برده، به رفتارهای رادیکال روی بیاورند! اما افسوس که در آن زمان این اتفاق نیفتاد.
لذا صمیمانه از شما استدعا دارم خود و دولت محترم و تمام رسانه های در اختیار، صدای معلمان را انعکاس دهید. تا ضمن رفع عوامل روانی منفی و جلوگیری از سوء تفاهم ها و استفاده های احتمالی، در سایه گفت و گوی مستقیم، شما و معلمان به یک مفاهمه و درک مشترک از مشکلات، واقعیت ها، امکانات و راه حل های ممکن دست بیابید.
ان شاء الله
با سپاس فراوان
( مطالب منتشر شده در سخن معلم الزاما دیدگاه های این پایگاه خبری - تحلیلی نمی باشد )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این روزها که جو سنگینی بر معلم کابینه تدبیر و امید وجود دارد و به نظر می رسد در همراه سازی افکار عمومی با خود توفیق چندانی نداشته، نگاه ناظران بیش از هر بخشی به روابط عمومی این وزارتخانه دوخته شده است.
فی المثل با نگاهی به پورتال وزارت آموزش و پرورش وقتی به شماره تعداد دفعات بازدید اخبار نگاه می کنیم با اعداد شگفت انگیزی مواجه می شویم که نشان می دهد تعداد بازدید کنندگان اخبار این وزارتخانه حتی در مواردی کمتر از 100 بازدید است و در مواردی هم اخباری که مدت زیادی در صفحه اصلی در معرض نمایش بینندگان قرار می گیرد به زحمت به بالاتر از هزار بازدید می رسد.
این در حالیست که بیش از یک میلیون نفر مراجع مستقیم این وزارتخانه عریض و طویل هستند و یک پتانسیل 13 میلیونی از دانش آموزان و خانواده های ایشان را هم باید در نظر گرفت.
نگارنده که از علاقه مندان پایگاه های خبری تحلیلی به ویژه در حوزه آموزش و پرورش می باشد اخیرا مشاهده می کنم که عملا بخشی از بار مسئولیت حرفه ای روابط عمومی وزارت اموزش و پرورش بر دوش سایت سخن معلم قرار گرفته و این در حالیست که اتفاقا حضور روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در رسانه ها به ویژه در این روزها که باید خدمات و حداقل اقدامات صورت گرفته در دوره دکتر فانی را به گوش معلمان و جامعه رساند حضوری خاموش و وضعیتی منفعلانه است.
این روزها حضور آموزش و پرورش در رسانه ها بسیار کم رنگ است و شور و نشاط روزهای آغازین دولت تدبیر و امید به حداقل رسیده. اینها همگی مسئولیت های حرفه ای و اخلاقی روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش را یادآور می شود که نباید به ورطه فراموشی برود.
جامعه فرهنگی کشور انتظار دارد شفافیت و سرعت با چاشنی تعهد، سرلوحه کار روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش بوده و رسالت حرفه ای و مسؤلیت خطیر خود را در نظر داشته باشد و همچنین با کمک از رسانه های مدنی و مستقل و نیز با بهبود روابط خود با قاطبه دلسوزان فرهنگی، ارباب جراید و به ویژه خبرنگاران، متعهدانه تر از قبل ایفای نقش نمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« می خواستم درباره زینب بزرگ، نوشته ای را انتخاب کنم، دیدم تنها این قسمت از کتاب نیایش دکتر شریعتی، آن مرد بزرگ،می تواند عظمت زینبی را بیان کند که زمانی که در بارگاه یزید ،خسته از رنج اسارت خود و خانواده و کودکان خردسال و پیمودن راه طولانی درمیان خار و خاشاک و بعد از دیدن صحنه های تکه تکه شدن برادر،پسران و..دیگر افراد خانواده،در حالی که یزید،با تکیه برسربازان مسلح خود، آنها را بی دفاع وبی سلاح می بیند ، مستانه قدرت خود را به رخ می کشد،با پوزخند اززینب ،این انسان بزرگ می پرسد: دیدی خداوند چه برسر خاندانت آورد؟
زینب پاسخ می دهد: "من به جز زیبایی چیزی ندیدم."..واین گونه تاریخ در برابر چنین عظمتی، به ستایش می ایستد..»
"ای زینب،ای زبان علی در کام..."
ای زینب
ای زبان علی در کام! با ملت خویش حرف بزن!
ای زن ! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت.
زنان ملت ما اینان که نام تو، آتش و درد بر جان شان میافکند به تو محتاجاند.
بیش از همه وقت... "جهل" از یک سو به اسارت پنهان و ذلت تازهشان میکشاند و از خویش و از تو بیگانهشان میسازد، آنان را بر "استحمار کهنه و نو"، بر بندگی "سنت های پوسیده" و "دعوتهای عفن"، برملعبه سازان "تعصب قدیم" و "تفنن جدید" به نیروی فریادهائی که بر سر یک شهر- شهر قساوت و وحشت - میکوبیدی، و پایههای یک قصر - قصر جنایت و قدرت را میلرزاندی - بر آشوب!
تا در خویش برآشوباند، و تار و پود این پردههای عنکبوت فریب را بدرند، و تا در برابر این طوفان برباد دهندهای که وزیدن آغاز کرده است "ایستادن" را بیاموزند ، و این "ماشین هولناک" را که از آنها "بازیچههای جدیدی" میسازد، باز برای بلعیدن حریصانه آنچه سرمایهداری به بازار میآورد، برای لذت بخشیدن به هوس های کثیف بورژوازی، برای شور آفریدن به تالارها و خلوتهای بیشور و بی روح "اشرافیت جدید"، و برای سرگرمی زندگی پوچ و بیهدف و سرد "جامعه" رفاه در هم بشکنند، و خود را، از "حرمهای اسارت قدیم"، و "بازارهای بیحرمت جدید" ، به امامت تو نجات بخشند !
ای زبان علی در کام، ای رسالت حسین بر دوش!
ای که از کربلا میآیی، و پیام شهیدان را، در میان هیاهوی همیشگی قداره بندان و جلادان ، همچنان به گوش تاریخ میرسانی،
زینب! با ما سخن بگو.
مگو بر شما چه گذشت، مگو در آن صحرای سرخ چه دیدی، مگو جنایت آنجا تا به کجا رسید، مگو خداوند، آن روز، عزیزترین و پر شکوهترین ارزش ها و عظمتهایی را که آفریده است، یک جا، در ساحل فرات، و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان تف، چگونه به نمایش آورد، و بر فرشتگانش عرضه کرد، تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده میکردند!؟
آری زینب !
مگو که در آن جا بر شما چه رفت، مگو که دشمنانتان چه کردند، و دوستانتان چه کردند؟ آری ای پیامبر انقلاب حسین!
ما میدانیم، ما همه را شنیدهایم، تو پیام کربلا را، پیام شهیدان را به درستی گذاردهای،
اما بگو، ای خواهر، بگو که ما چه کنیم!؟
لحظهای بنگر که ما چه میکشیم! دمی به ما گوش کن تا مصائب خویش را با تو باز گوییم،
با تو ای خواهر مهربان! این تو هستی که باید بر ما بگریی،
ای رسول امین برادر، که از کربلا میآیی و در طول تاریخ، بر همه نسلها میگذری و پیام شهیدان را میرسانی،
ای که از باغ های سرخ شهادت میآیی و بوی گل های نو شکفته آن دیار را، در پیراهن داری،
ای دختر علی، ایخواهر، ای که قافله سالار کاروان اسیرانی،
ما را نیز، در پی این قافله، با خود ببر!
"برگرفته از کتاب «نیایش»-دکترشریعتی- مجموعه آثار ۸"
گروه اخبار /
حجتالاسلام والمسلمین موسی قربانی معاون قضایی دیوان عدالت اداری گفت: دولت فروردین ماه امسال مصوبهای داشت كه معاون اول رئیس جمهوری آن را ابلاغ كرد.
وی افزود: در این مصوبه آمده است "دستگاههای اجرایی موضوع ماده 5 قانون مدیریت خدمات كشوری، سازمان های تابع و وابسته كه تا زمان ابلاغ این تصویبنامه از فوقالعاده موضوع بند 5 ماده 68 قانون یاد شده برخوردار نشدند، مجازند با توجه به اصلاحات ساختاری و ساماندهی نیرویانسانی نسبت به برقراری فوق العاده شغل متناسب با سطح تخصصی و مهارتها برای مشاغل تا سطح كاردانی(700 امتیاز)، مشاغل هم سطح كارشناسی (1500 امتیاز) و مشاغل بالاتر (2000 امتیاز) اقدام و از محل منابع حاصل از صرفه جویی با رعایت مقررات مربوط پرداخت كنند".
این مقام مسئول در دیوان عدالت اداری اضافه كرد: متأسفانه وزارت آموزش و پرورش در مقام اجرای این مصوبه، برای تعداد زیادی از كاركنان خود كه حتی كارشناس و بالاتر بودند، 700 امتیاز را لحاظ كرده و همین مسأله موجب شده تعداد زیادی به دیوان عدالت دادخواست بدهند.
قربانی گفت: از دستگاهها خواهش میكنیم مصوباتی كه دولت تصویب میكند را اجرا كنند و برای مسالهای كه روشن است، خلقالله را به دیوان نفرستند زیرا از یك طرف موجب شلوغی و افزایش حجم پروندههای دیوان میشود و از طرف دیگر اینكه دیوان عدالت در مسایلی كه اختلاف برداشت وجود دارد ورود و رسیدگی میكند نه جاهایی كه قانون روشن است و دستگاهها از اجرای قانون تمرد میكنند.
وی متذكر شد: این مورد خاص فعلا از وزارت آموزش و پرورش شروع شده و ما به مسئولان این وزارتخانه توصیه میكنیم كه هر چه سریعتر قانون و مصوبه دولت را اجرا كنند تا كاركنان و معلمان به دیوان عدالت سرازیر نشوند. درخواست ما اجرای قانون و مصوبه دولت است، نه زیادتر و نه كمتر.
معاون قضایی دیوان عدالت اداری در پایان تصریح كرد: البته در مقام تشكیل جلسه با مسئولان وزارت آموزش و پرورش هستیم تا با رفع مشكل، كار به دیوان عدالت اداری نكشد.
تسنیم
این یک تصادف نیست که کشورهایی که در صف اول تولید علم قرار دارند ، نشاط و قدرت بیشتری در برابر مسائل روز از خود نشان می دهند . این یک تصادف نیست که هر کشوری برای عقب نماندن از کورس رقابت با کشورهای در حال توسعه به آموزش و پرورش خود نگاه می کند . رابطه ی مثبتی بین آموزش و پرورش هر کشوری با پیشرفت آن کشور وجود دارد .آموزش و پرورش هر کشوری ، آیینه تمای نمای آن کشور است . آیینه تمام نمای دیروز و امروز آن کشور است . به عبارتی انگیزش آنها به پیشرفت بود که به رفتار آنها قدرت داد و موجب تصمیم گیری های درست و دقیق شد .
معلم و کودک ، دو محور اساسی پیشرفت هستند که میزانِ توجه به آنها ، شکوفایی و قدرت هر کشور برای توسعه را به ارمغان خواهد آورد .
انگیزش معلم رابطه مثبتی با انگیزش شاگردان دارد . این معلم است که به کلاس جان می دهد و این شاگرد است که یک کشور را می سازد . متاسفانه در کشورمان اکثر معلمان فاقد انگیزه هستند . فکر می کنید معلمی که در دو شیفت کار می کند ، انگیزه ای برای تدریس خواهد داشت؟
بعید می دانم . معلمی که بعد از کلاس مسافرکشی می کند ؟ بعید که هیچ ، غیر ممکن است . آیا می شود از معلمی که مشکل معیشتی دارد ، انتظار داشت در یک شیفت کار کند و فعالیتی در سطح استاندارد خود داشته باشد ؟
به عبارتی داشتن یک ساعت برنامه ریزی برای هر ساعت آموزش ، دور از منطق نیست .
بی توجهی به معلم تاثیر منفی ای در همه ی مسائل آن کشور می گذارد . این بی توجهی علت اصلی بی انگیزگی معلمان است . نگاه ما به آموزش و پرورش باید تغییر کند . پیشرفت کشور عزیزمان ایران در گرو داشتن معلمان باانگیزه است . آیا همان توجهی که به یک محقق می شود با یک معلم می شود ؟ ما در کشورمان، فرزندان مان را به یک مدرسه نمی فرستیم تا یک نمره بی معنی و غیر قابل تعبیر به او بدهند . معلم باید پیش بینی کند که به طور دقیق ، شاگردانش درآینده چه قابلیت هایی خواهند داشت . برای آن برنامه ریزی کند و با اولیا در میان بگذارد و تلاش کند تا انحراف را در سطح نرمال به کمترین مقدار ممکن آن برساند .
معلم پیش گو نیست ، محقق است . بنابراین باید به مانند یک محقق با او بر خورد کنیم و از او انتظار داشته باشیم . معلم با رفتار پیچیده ی آدمی سر و کار دارد . رفتاری که به موجب آن یک کشور ساخته می شود . معلمان ما علاوه بر حل مشکلات معیشتی برای به ثمر نشاندن تلاش هایشان ، حق تصمیم گیری در تدوین کتب درسی را می خواهند . این خواسته ها مسلماً در سطح استاندارد و جهانی منطقی دانسته می شود . معلم باید آموزش دهد . چطور ممکن است در تدوین کتب درسی نقشی نداشته باشد ؟
حتی یک نظر خواهی از معلمان صورت نگرفته است . اگر چنین تحقیقی صورت گرفته امیدواریم در روزهای آتی اعلام کنند که چند درصد از معلمان ، محتوای درسی را مناسب شاگردان می دانند و آن را هم سو با دنیای واقعی آنان می دانند ؟
همه ی این عوامل دست در دست هم داده تا به نتایج ایده آلی که حق فرزندان و کشور است نرسیم . امروزه شاهد یک سری تغییرات هستیم که با آمدن یک وزیر به اوج خود می رسد . در سطح عوض کردن چند مدیر . یک محقق , نیاز یک محقق را می داند . مدیری که محقق نباشد توان تصمیم گیری درست در برابر چالش های پیش روی خود را ندارد و یک نگاهی سطحی به وظایف کارکنانش خواهد داشت . همه ی مسئولانی که خود ادعا می کنند زمانی معلم بودند نیاز معلم را نمی دانند .
جناب فانی وزیر آموزش و پرورش مسلماً قبل از مشغول شدن در پست وزرات ، انتظار چنین سوالی را داشتند که چرا معلمان فاقد انگیزه هستند؟ به جز سخنرانی ایشان در صحن علنی مجلس , مورد دیگری دیده نشد که جناب فانی به این موضوع به طور جدی بپردازد .
دفتر اجتماعی مرکز پژوهش های مجلس، ضمن بررسی لایحه پیشنهادی دولت در بخش آموزش و پرورش از افزایش 24/06 درصدی دستمزد معلمان کشور در لایحه بودجه سال آینده خبر داد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جماران، در بخشی از این گزارش آمده است :«کل اعتبارات عمومی آموزش وپرورش در لایحه سال 1394 به میزان 247391080 میلیون ریال است که 9/25 درصد از کل اعتبارات عمومی دولت در لایحه سال 1394 را شامل می شود.سهم آموزش و پرورش از فصل آموزش در سال 1394 نیز به میزان 66/60 در صد است. همچنین کل اعتبارات آموزش و پرورش در سال 1394 نسبت به قانون بودجه سال 1393،به میزان 21/2 درصد افزایش داشته است.تغیرات هزینه عمومی آموزش و پرورش از مقایسه لایجه بودجه سال 1394 با قانون بودجه 1393 نیز 20/76 درصد افزایش را نشان می دهد و به مبلغ 196996174 میلیون ریال رسیده است که این میزان رشد تحت تاثیر افزایش حقوق مستمر معلمان بوده است.»
این گزارش با اشاره به این که افزایش 24/06 درصدی حقوق و دستمزد معلمان از نکات مثبت این لایحه است که احتمالا دعدغه های مربوط به حقوق و دستمزد این قشر زحمتکش راکاهش می دهد؛ متذکر می شود :«کاهش 1/5 درصدی بخش سایر از هزینه های عمومی در این سال، انجام بسیاری از فعالیت های کیفی و اداری آموزش و پرورش را با موانع جدی مواجه خواهد گرد.»
بنا به مطالعه مرکز پژوهش های مجلس 86 درصد از کل بودجه آموزش و پرورش مربوط به حقوق ومزایاست.
لازم به ذکر است که پیش بینی افزایش 25 در صد بر مبنای افزایش 21/2 بودجه نسبت به بودجه سال گذشته آموزش وپرورش است. هر گونه افزایش بیشتر، که توسط مجلس انجام شود، بر بالاتربردن این درصد موثر خواهد بود.
انتهای پیام /*
چندی پیش نوشته ای را خواندم با این مضمون "در جهانی زندگی می کنیم که پنهانی عشق بازی می کنیم و آشکار خشونت به خرج می دهیم" به واقع این جمله اگر هیچ جای دنیا مصداق نداشته باشد در ایران قطعا صادق است.
پدر مادر هایی که عشق ورزی و محبت کردن را در مقابل کودک خود ممنوع و زشت می دانند اما به راحتی در مقابل کودک خود دعوا و مرافه راه می اندازند و حتی بی توجه به گریه های کودک به کار زشت خود ادامه می دهند .
آیا نباید انتظار داشت این موضوع باز تولید خشم و خشونت به ارمغان بیاورد؟
آنچه مسلم است گویا جامعه خواسته و یا ناخواسته به صورت سیستماتیک آموزش خشونت را در دستور کار خود قرار داده لیکن نمی توان گفت که این موضوع در مورد مهر ورزی و عشق صادق است.
مثلا رفتارهای خشونت بار فرهنگیان به مرتب سریع تر از رفتار های مهرورزانه آنها بازتاب دارد ؛ رفتارهای خشونت گرایانه در افکار عمومی تاثیر بیشتری در جامعه می گذارد و این تاثیر به آن معناست که واکنش آدم ها به رفتارهای خشونت بار خیلی سریع تر است و همین موضوع موجب شده که منتظر خشونت بیشتر باشیم ، اما با اندکی تامل متوجه می شویم که این موضوع در مورد رفتار و افکار مهرورزانه صادق نیست .
حال سئوال اینجاست که چگونه می توان این دور باطل را شکست و چگونه می توان از این دوران موجود خارج شد؟
از نظر من ،بهترین راه آموزش خانواده هاست . مادام که خانواده ها آموزش نبینند و عشق و محبت به روش هدف مند و جهت دار در خانواده ها جریان نداشته باشد لاجرم نمی توان آن را در جامعه ی بزرگتر نهادینه کرد .
نمی توان کودکی که تنبیه را به خوبی می شناسد ولی مفهوم تشویق بسیار برایش نا آشناست .مورد انتقاد قرار داد ." فیلم مشق شب " آقای عباس کیارستمی نمونه جالب توجه ای از این مورد است در این فیلم به خوبی نمایش داده می شود که چگونه دانش آموزان به واژه تنبیه واکنش نشان می دهند اما در مقابل واژه تشویق !؟
به هر حال خشونت گرایی روز به روز افزایش می یابد و متاسفانه این مسئله به صورت هدف مند به مسایل قومیتی ؛عقیدتی و... گره می خورد ؛ لذا نقش مراکز آموزشی بی هیچ تردیدی بسیار حیاتی است. نمایش موضوعات خشونت بار ؛ افکار خشونت بار و هر چیزی از این دست یقینا باید زیر نظر جامعه شناسان و روان شناسان خبره صورت گیرد در غیر این صورت آستانه تحریک مردم را به شدت بالاتر می برد .
مثلا در مورد پدیده خشونت گرایی "داعش " افکار عمومی این روزها مترصد شنیدن اخبار خشونت بار تر از سوزاندن یک انسان در مقابل دوربین است و این نشان از آن دارد که جامعه تحملش نسبت به دیدن تصاویر خشونت بار بالاتر آمده و این اصلا نمی تواند جالب باشد.
اگر نگاهی به کتاب های درسی داشته باشیم متوجه می شویم که جای محبت و عشق ورزی در این کتاب ها چقدر خالی است ؛مادامی که هدف از آموزش صرفاً به دانشگاه منتهی می شود نه زندگی اجتماعی مناسب بی شک این چرخه می تواند آسیب زا باشد .مادامی که نمرات ریاضی و فیزیک ارزش بیشتری نسبت به دروس اجتماعی و هنر دارند کاری نمی توان کرد .هر وقت رشد قارچی شکل دانشگاه ها متوقف شود و خانواده ها و دولتمردان ، بفهمند که هدف از آموزش و پرورش الزاماً رسیدن به مدارک بالای علمی و تحصیلی نیست شاید بتوان امید بیشتری به متوقف شدن این چرخه ی خشونت بار داشت.
لذا در نگاه کلی باید پرسید چرا ما در این چرخ گوشت خشن افتاده ایم و تمام داشته های خود را از دست داده ایم ؟
شاید ساده ترین تحلیل این باشد که در همسایگی ما کشورهای هستند که جریانات خشونت باری را ترویج می کنند ؛البته اگر فرض بگیریم که این استدالال درست باشد باید پرسید در مقابل این جریانات چرا ما نتوانستیم جریان سازی کنیم ؟