جماران: امام خمینی خطاب به معلمان می گوید: شغل بسیار شریفی دارید؛ یعنی شغل آدم سازی، یعنی شغل انبیا.(صحیفه امام جلد 10، ص41) اکنون باید از مسوولان نظام آموزش و پرورش پرسید؛ پدیده رسوای معلم آزاری و کشتن یک معلم و سقوط منزلت و حرمت این قشر را چگونه معنا می کنند و اگر خود را متعهد به کلام امام خمینی می دانند؛ در برابر این فاجعه چه مسوولیتی احساس می کند؟
قتل محسن خشخاشی، معلم مظلوم بروجردی، که در حین تدریس توسط دانش آموز 15 ساله اش در کلاس درس و با ضربات وحشیانه چاقو در پیش چشم دیگر دانش آموزان مضروب شد؛ پدیده ای بی سابقه در کشور ماست که از سویی نشان دهنده چالش بزرگ حشونت در مدارس و از سوی دیگر نمادی از سقوط جایگاه معلم به مثابه محصول سقوط اخلاقی و صعود خشونت در جامعه است.
گرچه معلم کشی بی سابقه است؛ اما قتل محصول استمرار و برآیند بی توجهی نظام آموزش و پرورش به پدیده معلم آزاری و هتک حرمت و سقوط منزلت معلم در مدارس است.
این سقوط و صعود اما، همچنین نشانه های برجسته ای از نقاط ضعف و ناکارآمدی های نظام تربیتی و فرهنگی این وزارت خانه را در اختیار مسوولان کشور می گذارد که در صورت نادیده نشدن و کتمان نکردن آن ها و پدید آمدن درکی آسیب شناسانه می توان امید درمان و بازیابی ادب و اخلاق از دست رفته و پیدایی آنچه را داشت که یادگار عزیز امام با تعبیر «نهضت ادب و اخلاق» و به عنوان نیاز بنیادین امروز جامعه امروز ما از یاد می کند.
کشف قاتل شاید وظیفه دستگاه انتظامی و امنیتی است، اما توقف ناامنی، معلم آزاری و بازیابی منزلت معلمان، مسوولیت تمامی بدنه دستگاه سیاست گذاری کشور است. در اینجا نگرانی از آن است که دومی در سایه انجام وظیفه اولی، که تا لحظه ارسال این متن به تحقق نپیوسته است؛ به فراموشی سپرده شود و جز تعارفاتی کلامی و ابراز همدردی هایی ترحم مآبانه تغییری در سیاست های کشور رخ ندهد.
فاجعه عظیم آن نیست که گاه با سیاست هایی که پیرجماران برای ما تصویر کرد، فاصله هایی نجومی داریم؛ فاجعه آن است که در جهلی مرکب، تصویر آن عارف مهربان را بر بالای سر می نهیم و گزاره های سیاستی او را در زیر پا و آن گاه خود را مقلد خمینی عزیز می دانیم و امروزِ خود را محصول و همسو با آرمان های انقلابی که او رهبری کرد وانمود می کنیم.
اگر امام عزیز با تأکید فراوان می گفت «مسئله فرهنگ و آموزش و پرورش در رأس مسائل کشور است» (صحیفه امام، جلد 15،ص 309) امروز باید مسوولان و کارسناسان سیاست گذاری عمومی تحلیل کنند؛ که آیا این وزارت خانه در «رأس» است یا در «کف»؟ و در این صورت فرآیند سیاست گذاری عمومی (Public Policy) در کشور ما به معنای عالمانه و متدولوژیک آن چه نسبتی با آرمان های خمینی کبیر دارد؟
واقعیت آن است که خشونت در مدارس به اندازه ای ریشه دار و ابعاد آن به حدی گسترده و فراگیر است که قاتل بروجردی را تنها می توان یک راوی این پدیده و نه بروز و ظهور حقیقت نهفته آن دانست. حادثه بروجرد، زنگ خطری است که باید کارشناسان را به بازنگری در سیاست های تربیتی آموزش و پرورش و همچنین وضع قوانین انضباطی جدید برای برخورد و مقابله جدی با دانش آموزان خطاکاریوادارد؛ که به نوعی راوی شکست سیاست های تربیتی و پرورشی در مدارس به شمار می روند و در این میان نباید فراموش کرد که یکی از دلایل بروز این رخداد، ناکارآمدی نظام آموزشی، بی علاقگی دانش آموزان به محتوا و برنامه های درسی و به دنبال آن، معلم است.
جماران با استقبال از یادداشت ها و مصاحبه های کارشناسان، معلمان و مدیران نظام آموزشی در این زمینه به بررسی ابعاد مختلف جامعه شناختی، روان شناختی، حقوقی و آموزشی این پدیده می پردازد.
نکته مهم اینجاست که باید توجه کرد؛ خلأ های سیاست گذاری تربیتی و پرورشی ای که کارشناسان در گفت و گوها و یادداشت های خود به آن اشاره می کنند، بیش از آنکه در هویدا ساختن کاستی های حوزه ستادی وزارت آموزش و آموزش پرورش اهمیت داشته باشد؛ نشان دهنده بی تفاوتی ها و بی توجهی آشکار وزارتخانه به این خلأهای بنیادین و نوعی جهل مرکب در سیاست گذاری فرهنگی و تربیتی وزارتخانه ای است که امروزه بیش از آن که به عنوان وزارت «آموزش و پرورش» متولی سیاست گذاری آموزش و پرورش در کشور باشد؛ به عنوان وزارت «اداره امور مدارس»، متولی نوعی تصدی گری و مدرسه داری به جای «سیاست گذاری» شده است و گویی تنها دلنگران اداره و حفظ وضع فاجعه بار موجود است.
از این منظر شاید بتوان بی تفاوتی به شدت آزار دهنده نظام آموزشی دربرابر نیازهای بزرگی که هر یک روح و جان فرزندان و آینده سازان این کشور را در کنار معلمان آن مورد آزارهای و اذیت های فراوان قرار می دهد؛ خود به عنوان یک عامل بنیادین خشونت در مدارس و خشونت در جامعه قابل مطالعه باشد.
دکتر فرشاد علیاری که در ادامه متن کامل گفت و گوی جماران با او را می خوانید؛ مدرس دانشگاه آزاد اسلامی بروجرد و مدیر مسئول مجله راستان است.
با دکتر علیاری سوگوارانه به گفت و گو نشستیم؛ سوگوار معلمی عزیز و سوگوار سقوط ادب و اخلاق در جامعه ای که باید میراث دار اسلام عزیز باشد. با او گفت و گو کردیم تا ضمن واکاوی دلایل این واقعه، نقش نظام تعلیم و تربیت را در پیش گیری از حوادثی این چنینی بررسی کنیم. دکتر علیاری از مدیریت تنش در مدارس به مثابه گامی موثر در جلوگیری از بزهکاری و خشونت سخن می گوید. در بی اعتنایی و ناکارآمدی سیاست های انظباطی وزارت آموزش و پرورش همین بس که به گفته دکتر علیاری قاتل به روشنی سابقه چاقوکشی داشته است. در اینجا باید پرسید؛ آیا متولیان مقررات انظباطی مدارس و بی اعتنایی به چنین فردی در مدرسه هیچ نقشی در قتل معلم دلسوز و فرهیخته بروجردی ندارند؟ فراتر از آن آیا هنوز متولیان امنیتی باید منتظر فجایع دیگری بنشنینند تا ضرورت مراقبت های امنیتی و روانی از شخصیت هایی از این دست به مثابه یک نیاز فوری زمانه حاضر درک شود؟
در پی متن کامل این گفت و گو تقدیم خوانندگان گرامی می شود.
*مدرسه ای که مرحوم خشخاشی در آن تدریس می کردند دولتی بوده است یا غیردولتی؟
آنجا در واقع یک مدرسه دولتی در حاشیه شهر و بسیار پرجمعیت بوده است.
*در آن منطقه کلاس ها چه میزان جمعیت دارد؟
غالبا بین 35 تا 40 نفر .
*با توجه به اینکه دانش آموز ضارب دارای سوابق متعدد درگیری و خشونت بوده است، آیا مدرسه از لحاظ تربیتی او کاری انجام داده بودند؟
خیر، متاسفانه چنین اتفاقی رخ نداده است.
*آیا مدرسه مشاور داشته است؟
بله مدرسه بخشی با عنوان مشاوره داشته ولیکن درباره این فرد به نظر می رسد ناموفق بوده است و نتواتسته اند برای وی کار خاصی انجام دهند و به او کمکی کنند.
*این مدرسه بروجردی چند دانش آموز دارد؟
تعداد کل دانش آموزان این مدرسه تقریبا بین 400 تا 500 نفر بوده است و برای این تعداد دانش آموزان یک نفر مشاور در نظر گرفته شده است . تصور می کنم تعداد روزهای حضور مشاور در مدرسه 4 روز در هفته بوده است.
روز شنبه و در نخستین روز آذرماه 93، یکی از دانش آموزان همراه با پدر خود به منظور کسب اجازه برای عزیمت به مسافرت وارد دبیرستان شد. در خلال این حضور و زمانی که کارنامه را به دست ولی او می دهند و دانش آموز مشاهده می کند که نمره های بسیار پایینی کسب کرده، بلافاصله به درب کلاس می رود و با آقای خشخاشی دبیر فیزیک درگیر می شود. این درگیری به صورتی بوده که دانش آموز دو ضربه چاقو به شکم او و یک ضربه چاقو به شاهرگ او وارد می کند. به محض وارد شدن ضربه دوم، شاهرگ آقای خشخاشی به طور کلی قطع می شود و بلافاصله جلوی درب کلاس می افتد. این معلم دلسوز در این لحظه دچار مرگ مغزی می شود و همکاران بلافاصله او را به بیمارستان می رسانند که متاسفانه در نهایت و در بیمارستان فوت می کند.
*تحلیل شما از بافت جمعیتی این مدرسه و خانواده های آن ها چیست؟
اساسا بروز چنین اتفاقی دلایل متعددی دارد که یکی از آن ها مهاجرت از روستاها به شهرها و گسترش حاشیه نشینی است در حالی که زیرساخت های لازم برای این تعداد از جمعیت فراهم نشده است.
بسیاری از دانش آموزان در این مدارس از این طبقه و غالبا خانواده های ناموفق هستند. برای برخی از این خانواده ها می توان تئوری ناکامی را برای تحلیل وضعیت آن ها به کار برد زیرا چنین خانواده هایی گاه در روستاهای خود دعوا و نزاع های خانوادگی داشته اند و در چنین حالی مجبور به مهاجرت به شهر شده اند. باید توجه داشته باشیم در مدارس حاشیه شهر از این دانش آموزان فراوان است و این مدارس به دلیل برخورداری از جمعیت بالا، کلاس های درس را غالبا 40 نفره تشکیل می دهد.
متاسفانه چنین مدارسی فاقد مدیریت تنش هستند به این معنا که مدیرانی در این مدارس منصوب می شوند که نمی توانند رفع تنش کنند و تا حد امکان فضا را به صورت بهینه مدیریت کنند که در نتیجه این امر، بزهکاری ها و خشونت در این مدارس شکل می گیرد. نکته قابل توجه در این مسیر، این است که غالبا این خشونت ها خارج از مدرسه شکل می گیرد و ممکن است با یک دعوای ساده آغاز شود و به مرور زمان به خود مدرسه و محیط آموزشی سرایت پیدا کند.
به طور کلی می توان گفت خشونت در مدارس ایران از عوامل متعددی از جمله خود مدارس، اولیا و جامعه برخوردار است. متاسفانه مدارس از برخی جهات در ماموریت خود شکست خورده اند که برخی از دانش آموزان عامل اصلی شکست به شمار می روند به این معنا که آن ها چیزهایی آموخته اند که به صلاح مدرسه نبوده است و در این روند، از به هم ریختن کلاس و ایجاد هرج و مرج لذت می برند.
چنین دانش آموزانی ناخودآگاه به سوی بزهکاری گام بر می دارند. در مدرسه و محیط پیرامون آن و گروه همسالان شرایط خشونت غالبا فراهم است و غالبا چنین خشونت هایی از یک درگیری ساده بین همکلاسی ها شروع می شود و به همین شکل به داخل مدرسه سرایت می کند.
*چه اطلاعات و تحلیلی از سوابق دانش آموز قاتل وجود دارد؟
دانش آموزی که به آقای خشخاشی حمله کرده فردی پرزور است و دو سال وقفه تحصیلی داشته، در مراکز آموزش از راه دور به سر می برده و یک هفته پیش از این ماجرا درگیری داشته و این موضوع به معنای این است که فرد دیگری را خارج از مدرسه چاقو زده است و مجرم به شمار می رود.
فرد ضارب از جمله افرادی است که باج گیری نیز در کارنامه وی به چشم می خورد، همچنین از او در بیرون از مدرسه، سرقت، اخاذی همراه با تهدید و چنین اقداماتی مشاهده شده است. غالبا دانش آموزان حاشیه شهر و آن دسته از دانش آموزانی که پرزور هستند، به هم کلاسی خود حمله می کنند و با تهدید او، به زور پول هایشان را دریافت می کنند و یا او را مورد آزار و اذیت قرار می دهند و گاها به این قضیه نیز افتخار می کنند. نباید فراموش کرد کسی که قربانی اذیت و آزار می شود، همواره از این ماجرا وحشت زده است.
در روند بروز خشونت در جامعه، بسیاری از دانش آموزانی که زمینه های خشونت در آن ها فراهم شده در محیط مدرسه به معلمان خود ناسزا می گویند و توهین می کنند و معلمان غالبا هیچ گونه واکنشی نشان نمی دهند زیرا وضعیت به گونه ای است که برای جلوگیری از بروز رفتارهای خشن، در بسیاری از موارد، معلمان مجبور به تحمل انواع و اقسام ناسزاها و توهین ها می شوند. بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز دانش آموزان ارتباط تنگانگی با غیبت از مدرسه دارد که دانش آموز ضارب نیز از جمله این افراد است. همچنین افت تحصیلی و رفتارهای متضاد دانش آموزان نیز در بروز خشونت های جدی عملی از جانب آن ها، تاثیر بسزایی دارد.
بر این اساس اگر فردی که مسئولیت یک مدرسه را بر عهده دارد، دارای مدیریت تنش باشد و بداند که نشانه های بزهکاری و خشونت در مدرسه شامل چه مواردی می شود و بلافاصله آن ها را شناسایی کرده و تحت کنترل و مدیریت خود درآورد، درصد بروز چنین اتفاقاتی به پایین ترین سطح می رسد.
مدرسه محل بروز انواع دردسرها است به نحوی که بسیاری از این خشونت ها پیش از ورود به محیط و ساختمان مدرسه شکل می گیرد و منجر به ایجاد تنش در محیط آموزشی مورد نظر می شود.
مدارسی که در بروجرد و مناطق محروم وجود دارند، در بیشتر موارد حاشیه نشین و فقیرنشین هستند و به همین دلیل خشونت در آن ها نمود بیشتری دارد به گونه ای که شرایط ضد اجتماعی در مدارس تاحدودی متاثر از محیط خارج است و در ارتباط با این قضیه،مدیریت آموزش و پرورش باید همراه با محققان و کارشناسان ذی صلاح مدارس پرخطر را شناسایی و از مدیرانی استفاده کنند که توانایی رفع تنش را داشته باشند.
متاسفانه در ایران و در مناطق فقیر این قضیه برعکس اتفاق می افتد به طوری که غالبا مدیرانی در مدارس حاشیه ای به کار گمارده می شوند که توانایی مدیریت تنش را ندارند.
چنین مدارسی چه از نظر ابعاد و چه از نظر تعداد دانش آموزان، بیش از سایر نقاط است و کادر آموزش آن ها نیز غالبا ناهماهنگ هستند و تمایل چندانی به همکاری با مدیریت ندارند. در چنین مدارسی معلمان بیشتر به دنبال توزیع اطلاعات خود بین دانش آموزان هستند در حالی که قوانین و مقررات داخلی به صورت تمسخر آمیزی فاقد ضمانت اجرایی است و در چنین شرایطی زمینه و بستر خشونت در این مدارس فراهم می شود.
بنابراین لازم است بدانیم هرچقدر مدرسه شرایط تعلیم و تربیت را بیش از پیش و به طور مناسب فراهم کند، به همان نسبت از میزان خشونت در مدارس فاصله گرفته می شود و اصلی ترین راه برون رفت از این مشکلات و پیشگیری از خشونت در این مدارس، فراهم شدن شرایط مطلوب تعلیم و تربیت است.
فاجعه کشته شدن معلم دلسوز بروجردی به میزانی عمیق است که لازم است کارشناسان، جامعه شناسان و روان شناسان درباره بررسی علل این موضوع، ساعت ها زمان صرف کنند و جلسه برگزار کنند تا درباره این قضیه در نهایت به تحلیلی جامع دست پیدا کنند.
متاسفانه در چنین مدارسی مشاور و مدیر به سراغ دانش آموزان نمی روند، آن ها را شناسایی نمی کنند، خصوصیات و ویژگی های اخلاقی آن ها را ثبت و ضبط نمی کنند در حالی که باید از هر دانش آموز پیشینه ای در ذهن داشته باشند در حالی که این گونه نیست و در این موارد مولانا می گوید: «نرم نرمک گفت شهر تو کجاست؟ که علاج درد هر دردی جداست»
تصور می کنم مدیران مدارس باید شرایطی را به منظور برانگیختن احساسات خوب و انگیزه آموختن در دانش آموزان ایجاد کنند و همواره احتمال ایجاد و بروز بستر خشونت در مدارس را بدهند.
باید با استفاده از روش های آماری تجربی در مورد شناخت ویژگی های دانش آموزان بسیار مصمم باشیم که در مورد این قضیه و موارد مشابه می توان به روش های بررسی ضریب هوشی، نتایج درسی و علمی پیشین و محیط اجتماعی و خانوادگی اشاره کرد که دراین راستا، تحقیقات نشان می دهد بعضی از مدارسی که با این شیوه عمل کرده اند به پیشرفت های قابل توجهی دست پیدا کرده اند.
متاسفانه پژوهشگاه تعلیم و تربیت وزارت آموزش و پرورش در ارتباط با مسائل و مشکلات دانش آموزان عملکرد بسیار ضعیفی داشته است. به معنای آن که بسیاری از پژوهش ها در وادی دیگری سیر می کنند و با مسئله آموزش بیگانه هستند، با افراد هدف یعنی دانش آموزان تعامل تنگاتنگی ندارند و گاها تحقیقاتی انجام می گیرد که به هیچ نحو دردی از تعلیم و تربیت دوا نمی کند. به نظر می رسد باید تحولی اساسی در این پژوهشگاه تعلیم و تربیت صورت بگیرد که دیگر شاهد چنین اتفاق های بسیار غم انگیز و فاجعه باری که قلب تمامی مردم و فرهنگیان را به درد آورد، نباشیم.
* آیا مدیر مدرسه همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد یا خیر؟
مدیر کل، ابلاغ مدیر مدرسه و دو تن ازمعاونان را لغو کرده است.
*وضعیت کنونی مدرسه به چه صورت است؟ آیا به فعالیت خود ادامه می دهد؟
وضعیت مدرسه تا حدودی آشفته است به گونه ای که تعدادی از اولیا هم اکنون به مدرسه مراجعه می کنند و درخواست خود را مبنی بر تحویل گرفتن مدارک فرزندان شان مطرح می کنند زیرا در نظر آن ها، این مدرسه محیطی ناامن است و تصور می کنند امکان دارد چنین اتفاقی برای بچه های آن ها نیز رخ بدهد. در وضعیتی که اولیای دانش آموزان این مدارس تصور می کنند، ممکن است دانش آموزان با یکدیگر درگیر شوند و به همدیگر چاقو بزنند و به همین دلیل هم اکنون رعب و وحشتی در بین دانش آموزان و اولیا به وجود آمده است به نحوی که فرهنگیان بروجرد هم اکنون از این قضیه بسیار ناراحت هستند و حتی عصبانی اند که چرا چنین وضعیتی در محیط آموزشی شکل گرفته است.
*آموزش و پرورش تاکنون چه حمایتی از خانواده مرحوم خشخاشی انجام داده است؟
آموزش و پرورش کار خاصی برای خانواده مرحوم خشخاشی انجام نداده و تنها چند بنر نصب کرده است. همچنین تشییع جنازه این معلم دلسوز را مطابق آنچه که خودشان می خواستند، انجام دادند.
*با توجه به قوانینی که در خدمات کشوری وجود دارد اگر کسی در حین کار دچار سانحه شود، به لحاظ قانونی برای وی 30 سال خدمت لحاظ می شود. آیا این اتفاق در مورد مرحوم خشخاشی افتاده است؟
بله، از این لحاظ مشکلی وجود ندارد. در این روند حتی دوستان ما هم توصیه کردند که ایشان را به عنوان شهید معرفی کنند ولیکن مسئولان شهر بروجرد این قضیه را نپذیرفتند.
انتهای پیام /*
عبدالرضا خسروی - دبیر فیزیک دبیرستان های بروجرد :
در کشور ما از دیرباز معلمان در جامعه همواره الگو بوده اند ؛ به طوری که انجام هرگونه خطایی از هر صنفی پذیرفته شده بود الا معلمان . به همین دلیل است که اکثر محصلین پس از طی مدارج عالی علمی از بهترین دانشگاه ها و دارابودن هر سمتی با دیدن معلم خود بوسه بر دستانش زده اند ؛ چرا که الفبای زندگی را به آنها آموخته و آنها را از تاریکی جهل به روشنایی دانایی هدایت نموده اند .
خبر حمله دانش آموز کلاس اول دبیرستان حافظی بروجرد با چاقو به معلم فیزیکش ، استاد محسن خشخاشی در حین تدریس و شهادتش ، جامعه فرهنگی و سایر اقشار جامعه را در بهت و حیرت فرو برد که باعث شد موجی از بغض و اندوه فرهنگیان و خانواده هایشان را فراگیرد .
در چند روز گذشته در مورد این حادثه مطالب زیادی نوشته شده و از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته است . هرچند که لازم است توسط جامعه شناسان و روان شناسان عرصه تعلیم و تربیت بررسی شود و مورد تجزیه و تحلیل کامل قرار گیرد.
اما در این حادثه معلم و دانش آموز هر دو قربانی شرایط موجود در آموزش و پرورش هستند ، از قبیل نگاه مصرف گرایانه از سوی سیاست گزاران عرصه تعلیم و تربیت در عمل ، سپردن مسئولیت ها به مدیران براساس رابطه و نه شایسته سالاری ، اجرای طرح تجمیع به بهانه صرفه جویی در هزینه های مدارس دولتی که باعث شلوغی کلاس ها شده و زمینه ساز بروزخشونت است .
همچنین مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خانواده های دانش آموزان و تاثیر آن بر روابط دانش آموز با همکلاسی و معلم های خود و درآخر نبودن آیین نامه های آموزشی متناسب با شرایط موجود در مدارس و ...
و اما یکی دیگر از ابعاد مغفول مانده این حادثه ، اثرات روحی و روانی حمله یک دانش آموز به معلمش بر سایر دانش آموزان می باشد ، که می تواند تا مدت ها در اذهان آنها باقی بماند و زمینه را برای بروز ناهنجاری درسایر دانش آموزان فراهم نماید .
بنابراین شایسته است که مسئولین جهت بازگشت آرامش روحی و روانی به دانش آموزان و حتی معلمان مدرسه مذکور اقدامات لازم را انجام دهند.
پوشیدن لباس مشکی وابراز همدردی هرچندباعث تسلی خاطربازماندگان این مرحوم خواهد شد اما قطعا جای خالی او را پرنخواهد کرد و کسی پاسخ گوی بغض کودکانش که پس از سال ها کهنه خواهد شد نخواهد بود .
مسئولین آموزش وپرورش هم با قبول مسئولیت شایسته است با اصلاح آیین نامه های آموزشی مدارس از بروز حوادث مشابه جلوگیری کنند .
درپایان ضمن ابراز همدردی و تسلیت به خانواده محترم خشخاشی از خداوند متعال تقاضای صبر برای آنها و رحمت ومغفرت برای آن معلم شهید خواهانم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مهدی بهلولی :
چندي پيش در نشستي با شماري از آموزگاران، خانمي خود را با عنوان «آموزگار آزاد» معرفي كرد. راستش من براي نخستينبار بود كه چنين اصطلاحي را ميشنيدم- البته نه تنها من، كه هيچ كس ديگري هم در آن جمع ده دوازده نفره نشنيده بود. ميگفت مدرك فوق ليسانس دارد و در دبستان درس ميدهد. ماهي ٣٠٠هزار تومان حقوق ميگيرد و تابستانها هم حقوق ندارد. بيمه هم ندارد. و در واقع هيچ قرارداد نوشته شده يا رسمي هم ميان او و همكارانش از يك سو و از سوي ديگر اداره آموزش و پرورش يا مدرسه وجود ندارد. باور كردن اين حرفها سخت بود اما واقعيت داشت. يعني كساني هستند كه دارند در مدرسهها به عنوان آموزگار كار ميكنند با حقوق بسيار اندك، بدون بيمه و بدون اينكه پيشينه كاري براي آنان در نظر گرفته شود. البته از ٣٠٠هزار تومان حقوق، ماهانه چيزي نزديك به ١٠٠هزار تومان را كرايه ماشين و رفت و آمد ميداد. گويا از سه ،چهار سال پيش مشغول به كار شده بود و سخت از وضعيت كاري و حقوق ناچيز خود آزرده و شاكي بود.
آموزگار آزاد، البته تنها ويژه تهران نيست. چند روز پيش با آموزگار ديگري برخورد كردم كه از شمال كشور بود. ميگفت ما قرارداد داريم اما نه مستقيم با آموزش و پرورش بلكه با كارفرماهاي خصوصي آن. بيمه شان ١٥ روزه بود. تابستان حقوق نداشتند و با كسر حق بيمه ١٥ روزه، ماهانه ٣٥٠ هزار تومان دريافت ميكردند. در دبستان درس ميداد اما ميگفت برخي از همكارانش در پيشدبستانياند و همين شرايط را دارند. حقوق را هم، نه ماهانه كه دو، سه ماه يكبار دريافت ميكنند. ميگفت كارفرماها به اين خاطر حقوق را سر ماه نميدهند كه ميخواهند پولهايشان هر چه بيشتر در بانك بماند و سود پولهايشان را بگيرند. ميگفت چندان هم امكان اعتراض نداريم. اگر به كارفرمايي بگوييم شرايط كاري مان بد است سال ديگر به ما درس نميدهند. كارفرماهاي شهر ما با همديگر ارتباط دارند و هنگامي كه آموزگاري با يكي از آنها مشكل پيدا ميكند ديگر كارفرماها هم به او كار نميدهند.
باري پديده آموزگار آزاد در آموزش و پرورش، يكي از نمودهاي گسترش «فرهنگ شركتي» در آموزش و پرورش است كه البته نه تنها در ايران بلكه در برخي از كشورهاي ديگر جهان هم در حال انجام شدن است. در اين رويكرد، آموزش و پرورش، آهسته- آهسته به بخش خصوصي واگذار و آموزش به نوعي به كنترات داده ميشود. بنياد اين انديشه، بيش از هر چيز، صرفه جويي اقتصادي است و دولتها بيشتر به همين دليل از ورود بخش خصوصي در آموزش و پرورش استقبال ميكنند. اما به روشهاي گوناگون ميتوان استدلال كرد كه در اين رويكرد «كيفيت آموزشي» فراموش ميشود يا كمتر ديده ميشود.
يكي از استدلالهاي مطرح در اين زمينه اين است كه آموزش و پرورش كيفي، گران است و براي بخش خصوصي صرفه اقتصادي ندارد. از اين رو، بخش خصوصي با ورود خود به گستره آموزش، به تحريف معناي آموزش و پرورش كيفي دست ميزند و بيش از هر چيز بر آزمون و درصد قبولي و مدرك تاكيد ميكند. هماكنون در كشور ما، آمار بيكاران دانشآموخته دانشگاهي بالاست و كارفرمايان بخش خصوصي آموزش و پرورش، به آساني ميتوانند خواستههاي خود را به زيردستانشان، و از آن ميان آموزگاران آزاد، تحميل كنند.
اگر آموزش و پرورش به اين آموزگاران نياز دارد- كه البته دارد- بهتر است در راستاي استخدام رسمي آنان گام بردارد تا با شرايط بهتري كار كنند و به آموزش كودكان بپردازند. اگر هم شرايط استخدام همه اين افراد نيست دست كم نظارت بيشتر و بهتري بر كار كارفرمايان خصوصي خود، اعمال كند تا امكان سوء استفاده از دانشآموختگان بيكار را به حداقل برساند.
*آموزگار
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وی تصریح کرد: هنوز روابط میان دانش آموز و معلم تابع همان منابع اقتدار سنتی و عمدتا مبتنی بر رویکرد کنترل و بازدارندگی است.
این کارشناس مسایل آموزش و پرورش ادامه داد: این در حالی است که ورود فناوری و فرهنگ مدرن نتوانسته است تغییری در محتوای این روابط ایجاد کند و البته تعداد قابل ملاحظه ای از معلمان بر حفظ همان روش ها و رویکرد ها تاکید دارند و این در نهایت موجب تعارض و حتی تضاد نقش ها خواهد شد.
پورسلیمان با اشاره به اینکه برای تغییر این وضعیت باید تحولی در این الگوها و معیارها صورت گیرد، یادآورشد: روابط باید از حالت یک سویه خارج شده و تفکر انتقادی و فرهنگ گفت و گو در مدارس تمرین شود.
وی اضافه کرد: همه باید به ماموریت واقعی خود واقف بوده و مسوولیت های اجتماعی خود را فراموش نکنند و یا حداقل آن را به گردن دیگران نیندازند.
وی به واکنش های متفاوت فرهنگیان و جامعه در ارتباط با قتل معلم برجرودی به دست یکی از دانش آموزان در روزهای اخیر اشاره کرد و افزود: هر چند پدیده خشونت و اعمال آن در مدارس، مساله جدیدی نیست اما چنانچه تدابیر مناسب و برنامه ای منطقی به دور از هیاهو و شعار برای آن اندیشیده نشود، باید شاهد استمرار و حتی بد خیم تر شدن این پدیده چند بعدی در جامعه باشیم.
این کارشناس حوزه آموزش و پرورش ادامه داد: خشونت اعمال شده توسط دانش آموز نسبت به معلم حاصل کنش عوامل و پارامترهای مختلفی است که اخیرا در شکل 'عریان' آن ظاهر شده است، هر چند این خشونت ها متاثر از یک مجموعه بزرگ تر یعنی جامعه مادر است.
پورسلیمان اضافه کرد: خشونت در جامعه ما رها شده است و دست اندرکاران و سیاست گذاران نیز برنامه مدون و منسجمی برای ریشه یابی و کاهش و یا تعدیل عوامل به وجود آورنده آن ندارند.
وی یادآورشد: برخی از فرهنگیان و جریانات در واقعه اخیر ساده ترین و به عبارتی کوتاه ترین مسیر را انتخاب کرده و انگشت نشانه را به سوی فرد خاصی مانند وزیر آموزش و پرورش گرفته اند.
کارشناس مسایل آموزش و پرورش تصریح کرد: درست است مدیریت کلان یک مجموعه باید پاسخگوی وضعیت فعلی باشد اما در این مساله به نظر می رسد یک فرد نقش خاصی ندارد و باید به دنبال پس زمینه های فرهنگی آن بود.
پورسلیمان افزود: مساله خشونت در جامعه ما یک پس زمینه فرهنگی دارد و مهم ترین علتی را که می توان برای آن ذکر کرد نشات گرفته از یک ' فرهنگ و خوی استبداد زدگی' است.
وی خاطرنشان کرد: از آنجا که قانون و یا هنجار به عنوان فصل الخطاب و یا فصل مشترک در روابط میان افراد جامعه مطرح نیست ؛ همین فقدان معیار و یا بی توجهی به آن موجب روی آوردن و استفاده از ابزارهای خشونت برای وصول به هدف می شود.
مدیر سایت سخن معلم ادامه داد: این پس زمینه فرهنگی در نبود یک فرهنگ سازی مناسب و یا بستر سازی منطقی، موجب تشدید این وضعیت شده و ممکن است خود را به شکل 'خشونت عریان' نمایان سازد.
پورسلیمان اظهار داشت: اکنون جامعه ما دچار فقدان یک الگوی دیالوگ و یا دیالکتیک موفق و موثر است و روشنفکران و نخبگان جامعه ما نتوانسته اند در طراحی این الگو نقشی داشته باشند.
وی افزود: مهم ترین مساله این است که ناهنجاری ها و معضلات اجتماعی نباید برای جامعه 'عادی سازی' شده و افراد احیانا آن را جزیی از زندگی روزمره بپندارند.
فراهنگ ** 1883 ** 1569
محمد رستمی - دبیر آموزش و پرورش شهرستان بروجرد :
*دیدگاه غالب در میان فرهنگیان آن است که وزارت خانه حمایت از دانش آموز را در هر حالت و وضعیت، حتی در هنگام مقصر بودن، وظیفه خود می داند اما کمترین حمایت و پشتیبانی را از کارکنان خود انجام می دهد. محیط مدارس چه برای دانش آموز و چه برای معلم و عوامل اجرایی باید محیطی امن و محترمانه و آرامش بخش باشد.
*حلقه گم شده در این زمینه ارتباط معلمان با خانواده های دانش آموزان می باشد که ظاهرا علی رغم تمامی تلاش ها، انجمن اولیاء و مربیان نتوانسته است این شکاف را پر نماید. شاید تخصیص دو الی چهار ساعت از ساعات موظف معلمان به ارتباط با با خانواده های دانش آموزان در کنار فعالیت بیشتر و موثرتر انجمن های اولیاء و مربیان تاثیر بیشتری در این زمینه داشته باشد.کارشناسان اداری وزارت خانه می توانند جزییات این پیشنهاد را به صورت قانونی دقیق و البته عملی، تنظیم نمایند.
*بعد از این حادثه تلخ، جو بسیار بد و دل سرد کننده ای بر مدارس و بلکه بر تمامی شهر حاکم شده است. شایسته است جناب عالی و حتی وزیر محترم کشور با سفر به بروجرد و گفت و گو با فرهنگیان و مردم، ضمن آگاهی از نظرات آنها، این فضا را تغییر دهند.
*پیشنهاد می شود روز اول آذر، روز شهادت مظلومانه مرحوم خشخاشی، " روز مبارزه باخشونت در مدارس " اعلام و با همکاری سایر مراکز و ارگان ها، رسانه ها و صدا و سیما، افکار عمومی مردم و مسئولان برای مبارزه با این پدیده شوم که هر روز ابعاد خطرناک تری به خود می گیرد بسیج شوند.
با تقدیم سلام
حادثه دردناک دبیرستان حافظی بروجرد و کشته شدن یکی از معلمان شریف، دل هر انسان آزاده ای را به درد آورد. ضمن تشکر از بیانیه حضرت عالی و اظهار همدردی تان، چند نکته را به استحضار رسانده، امید که مورد عنایت قرارگیرد.
1.جناب عالی به خوبی می دانید که ابعاد این فاجعه، بسیار گسترده تر از قتل یک معلم به دست دانش آموز خود می باشد. قتل این معلم شریف ریشه در بسیاری از مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارد. قطعا کارشناسان آگاه وزارت خانه ابعاد این مسئله را با دقت بررسی خواهند کرد؛ اما شایسته است که اقدامات عاجلی هم در این زمینه انجام شود تا حداقل احتمال وقوع این حوادث کمتر شود. در این راستا چند پیشنهاد خدمت شما ارائه می گردد؛ امید که مورد توجه واقع گردد.
1. همان گونه که پیش از این ریاست محترم قوه قضاییه حضرت آیتالله آملی لاریجانی تصریح کرده اند حمل سلاح سرد جرم، و استفاده از آن اشد مجازات را در پی خواهد داشت. شایسته است ضمن آگاه نمودن دانش آموزان و خانواده هایشان از این قانون به طرق مختلف، با هماهنگی با نیروی انتظامی بازرسی هایی به صورت تصادفی و البته به شکلی مناسب با فضای مدارس از سوی ماموران نیروی انتظامی انجام شود.
2. نصب دوربین های مدار بسته در مکان های مناسب تمامی مدارس شاید به پیش گیری در این زمینه کمک نماید.
3. حلقه گم شده در این زمینه ارتباط معلمان با خانواده های دانش آموزان می باشد که ظاهرا علی رغم تمامی تلاش ها، انجمن اولیاء و مربیان نتوانسته است این شکاف را پر نماید. شاید تخصیص دو الی چهار ساعت از ساعات موظف معلمان به ارتباط با با خانواده های دانش آموزان در کنار فعالیت بیشتر و موثرتر انجمن های اولیاء و مربیان تاثیر بیشتری در این زمینه داشته باشد.کارشناسان اداری وزارت خانه می توانند جزییات این پیشنهاد را به صورت قانونی دقیق و البته عملی، تنظیم نمایند.
4. آموزش معلمان ، مدیران و دانش آموزان با مسائل روانی و عاطفی به طرق مختلف از جمله تاسیس شبکه مدرسه در صدا و سیما که از پیشنهادات ارزنده جناب عالی می باشد بی تاثیر در کاهش و پیش گیری از این گونه حوادث نخواهد بود.
5. چند سالی است که در نقاط مختلف کشور و یا حداقل در شهرستان بروجرد برخی از معلمان مورد تهاجم لفظی و فیزیکی برخی دانش آموزان و یا بستگان آنها قرار می گیرند که در صورت نیاز قابل ارائه و اثبات می باشند. قتل فجیع مرحوم خشخاشی ثمره بی توجهی به این تعرضات گذشته می باشد که اگر اقدامات لازم در این زمینه انجام نشود، قطعا آخرین آنها نخواهد بود.
متاسفانه وزارت آموزش و پرورش و به صورت طبیعی ،سازمان ها و ادارات و مدارس تابع آن وزارت خانه، حساسیت لازم را در این زمینه نداشته و حتی گاهی اوقات با گفتار و کردار خود خاطیان را بیشتر تحریک کرده اند. متاسفانه دیدگاه غالب در میان فرهنگیان آن است که وزارت خانه حمایت از دانش آموز را در هر حالت و وضعیت، حتی در هنگام مقصر بودن، وظیفه خود می داند اما کمترین حمایت و پشتیبانی را از کارکنان خود انجام می دهد. محیط مدارس چه برای دانش آموز و چه برای معلم و عوامل اجرایی باید محیطی امن و محترمانه و آرامش بخش باشد. متاسفانه سیستم امتحانات و قوانین انضباطی مدارس که هدف آنها نگه داشتن دانش آموز در محیط مدرسه و قبولی او به هر قیمتی می باشد، باعث شده که این احساس در میان حداقل تعدادی از دانش آموزان به وجود آید که آنها می توانند تقریبا هر کاری انجام دهند بدون آن که دردسر خاصی برای آنها پیش بیاید و در پایان هم بالاخره نمره را به هر شکلی گرفته و بر صندلی های خالی مراکز آموزش عالی بنشینند. باید هر چه زودتر این سیستم وقوانین فاجعه بار مورد بازبینی جدی قرار گیرند ؛والا باید منتظر خبرهای بد بیشتر و ویرانی کامل فرهنگ و آموزشی باشیم که مدت هاست مورد هجوم کاسبان و مدرک طلبان و اخیرا چاقو کشان و اوباش و اراذل قرار گرفته است.
6. بعد از این حادثه تلخ، جو بسیار بد و دل سرد کننده ای بر مدارس و بلکه بر تمامی شهر حاکم شده است. شایسته است جناب عالی و حتی وزیر محترم کشور با سفر به بروجرد و گفت و گو با فرهنگیان و مردم، ضمن آگاهی از نظرات آنها، این فضا را تغییر دهند.
7. پیشنهاد می شود روز اول آذر، روز شهادت مظلومانه مرحوم خشخاشی، " روز مبارزه باخشونت در مدارس " اعلام و با همکاری سایر مراکز و ارگان ها، رسانه ها و صدا و سیما، افکار عمومی مردم و مسئولان برای مبارزه با این پدیده شوم که هر روز ابعاد خطرناک تری به خود می گیرد بسیج شوند.
8. همین جا فرصت را مغتنم شمرده و از برادر و هم شهری ارجمند جناب آقای دکتر حافظی، ریاست محترم مجمع خیرین مدرسه ساز که منشاء خدمات بسیار در این شهر و سایر نقاط کشور بوده اند در خواست می کنم بزرگوارانه و کریمانه به پاس خون به ناحق ریخته مرحوم خشخاشی و تسلی خاطر خانواده داغدارش، با رضایت خود زمینه تغییر نام دبیرستان حافظی را که با هزینه شخصی ایشان و به یادبود فرزند جوان مرگ شان به نام مرحوم" امیر حسن حافظی"نام گذاری شده است به نام " دبیرستان شهید محسن خشخاشی"فراهم نمایند.
با آرزوی توفیق بیشتر برای جناب عالی
محمد رستمی __ دبیر آموزش و پرورش شهرستان بروجرد
عبدالجلیل کریم پور
آموزگار
برای چندمین باره که از کلاس اخراج میشی. کی میخوای آدم بشی؟ چرا درس نمیخونی؟ تمام مدرسه فقط درگیر تو یکی شده؛ اعصاب همه را خرد کردی!
این حرفها مثل پتکی بر سرش کوبیده میشد! از همه چیز بیزار شده بود، تاب و تحمل هیچ جایی را نداشت، نه مدرسه، نه خانه. اینجا او را جزو آدم نمیدانستند و آنجا هم همه درگیر خودشان بودند. یکسال میشد که از زندانی شدن پدرش میگذشت! خواهرش از سیاهسرفه مینالید! مادرش سرگردان خانهها بود. دستان مادرش از تاول پر شده و چشمانش گود افتاده بود.
در دنیای خودش سیر میکرد و دور از بچهها، گوشه حیاط نشسته بود. جعفر دستی به شانهاش زد و گفت: یه چیزی برات آوردم که اگه استفاده کنی راحت میشی. غم و غصههاتو از بین میبره! نمیدانست چکار کند. بعد از مدرسه با جعفر رفت و با هم...! بعد از آن کارش همین شده بود. مادرش نمیدانست. جعفر یکی، دو بار اول همین طوری آن را به او داده بود اما حالا پول میخواست! گاهی اوقات برای اینکه جواب جعفر را بدهد، وسیلهای را از خانه کش میرفت، اما مادرش داشت قضیه را میفهمید.
چند روزی بود که از مدرسه گریخته بود، کسی سراغی از او نمیگرفت. انگار برای همه بیاهمیت شده بود! آخر درس نمیخواند، شلوغ بود و حواس بقیه را هم پرت میکرد و... کسی توجهی به او نداشت، انگار نیامدنش را منتظر بودند!
دیروز یکی از بچهها میگفت: جواد را گرفتند، با خودش مواد داشته! وقتی هم پلیسا اونو میبردند فقط میخندید! انگار به بدبختیاش! شاید هم به اینکه چرا باید به جای دانشگاه به زندان بره!
همواره لبخندی بر لبانش نقش بسته بود و انگار لبخند بر لبانش جراحی شده بود. واپسین بار نوروز گذشته در خیابان اصلی شهر دیدمش. همان جایی که این روزها کمتر لهجه شیرینِ ساکنان اصلی شهر شنیده میشود! از دور لبخندی پهنای چهرهاش را پوشاند. مانند همیشه محکم به آغوشم کشید و از تهران و کلاس و دبیرستان و دود و پول پرسید. گفت بُرد با تو بود که رفتی! دیگر نمیشود در این شهر کار کرد. اگر به گویش شهر سخن بگویی کارت در اداره و مدرسه و دانشگاه پیش نمیرود. میگفت پس از ١٣سال کار آموزشی با تیزهوشان شهر به دبیرستانی حاشیهای تبعید شدهام!
میگفت بچههای حاشیهای بامعرفتتر و لوتیترند! با آنها میشود دمساز شد و دوستی کرد و رویشان حساب کرد. اما درسشان تعریفی ندارد و از این زاویه نگران بود و پنهان نمیکرد. میگفت گاهی با دانشآموزان قرار کوه و گل گشتی میگذارم و از همراهی و همدلی با آنها شاد میشوم و غم و غصههای جهان را به فراموشی میسپارم اما در دبیرستان تیزهوشان که بچهها آرامتر و پرورشیافتهتر بودند، کارم بهتر پیش میرفت و استرس نداشتم. از فرزندانش پرسیدم و گفت اولی سوم دبستان است و دومی کمی بیش از دوسال دارد. گفت جایی در تهران برایم آماده کن تا بیایم و نانت را آجر کنم! گفتم ناف تو را در این شهر بریدهاند و هر جای جهان که بروی کفترِ سختِ این شهری و پایت در اینجا بند. موهایش کمتر از پیش شده بود و چهرهاش چروکیدهتر اما خندههایش پابرجا و سمج! مانند گذشته که با هم کل میانداختیم و هریک از توانایی خود نسبت به دیگری در آموزش فیزیک میگفتیم، میگفت شاید پس از ٢٠سال آموزش و سروکله زدن با بچهها، به زور چیزهایی آموخته باشی! با این سخن کل چهرهاش میشد خنده. شنبه نزدیک ساعت ١١ دوستی به همراهم زنگ زد و گفت محسن جلو چشم دانشآموزانش، در آستانه کلاساش، پای تخته سیاهش، سفیدی گچ بر انگشتانش، مانند مرغ سرکندهای نفسهای آخرش، لبخندهای پراثرش، تلاشهای بیچشم داشتاش و عشق به دانشآموزاناش را در کولهباری از خاطرههای تلخ و شیریناش برایمان گذاشت و رفت. گلویی شکافته شد که همواره برای دانشآموزان آواز درس و عشق سر داده بود. تنی به خون آغشته شد که بارها و بارها برای گرفتاری دانشآموزاناش لرزیده بود. خونی سنگ فرش مدرسه را گلگون کرد که بارها برای نداری دانشآموزان به جوش آمده بود، افسوس و درد. همسرش میگفت چگونه به بچههایم بگویم که پدرشان در کلاس درس و در برابر دیدگان دانشآموزان و به دست یکی از آنها – آنهایی که همواره دوستشان میداشت - سلاخی شده است؟
محسن خشخاشی را میگویم دبیر فیزیک دبیرستان حافظیه بروجرد. بیگمان یکی از نیکترین آموزگاران این کشور بهگونهای باورنکردنی چهره در نقاب خاک کشید و رفت. در یکی از نمایههایی که این روزها از محسن در رسانههای کشور پخش شد، او در پای تخته ایستاده و روی آن مینویسد:«قضیه بسیار ساده است. خشخاشی» اما محسن جان اینبار نخند و بدان که قضیه ساده نیست.
برای نخستینبار در آموزشوپرورش ایران معلمی – آن هم به خوبی تو - کشته شده است. دامن آموزش کشور با همه خون تو گلگون شده است. این بار دیگر کمی اخم کن که بچههایت دیگر تو را نخواهند دید. همسرت هنوز هم چشم به راه توست. اما میدانم که تو نمیتوانی اخم کنی چرا که مانند قهرمان داستان ویکتور هوگو خنده بر لبانت جراحی شده است.
پس بخند دوست و همکار عزیزم، بخند.
گروه اخبار :
دولت، افزایش ۱۵ درصدی سقف معافیت مالیاتی حقوق بگیران در لایحه بودجه سال ۹۴ را تصویب کرد.
هیات دولت در دومین جلسه فوق العاده خود برای بررسی تبصره های بودجه سال ۱۳۹۴ کل کشور، افزایش ۱۵ درصدی سقف معافیت مالیاتی حقوق بگیران را تصویب کرد.
سقف معافیت مالیاتی حقوق بگیران در قانون بودجه سال جاری ۱۲ میلیون تومان و ماهیانه یک میلیون تومان تعیین شده است که در صورت افزایش ۱۵ درصدی این سقف برای سال آینده، سقف معافیت مالیاتی حقوق بگیران یک میلیون و ۱۵۰ هزار تومان در ماه و ۱۳ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان در سال می شود.
براساس قانون بودجه ۹۳، نرخ مالیاتی حقوق مازاد یک میلیون تومان در ماه تا ۷ برابر آن ۱۰ درصد و مازاد بر آن ۲۰ درصد است و این فرمول برای بخش دولتی و خصوصی نیز یکسان است.
انتهای پیام/
فریبا ایازی روزبهانی - دبیر دبیرستان های بروجرد :
باخبر شدیم ،کانون صنفی فرهنگبان بروجرد ، روز گذشته کار خود را آغاز کرد .
امروز و این ساعت اعضای هفت نفری کانون صنفی معلمان بروجرد، که روز گذشته با آرای جمعی از فرهنگیان بروجرد ،انتخاب شدند، در منزل پدر معلم شهید محسن خشخاشی جمع می شوند .سپس برای ادای احترام و سوگند سرمزار محسن خشخاشی می روند...
روحش قرین رحمت الهی باد!
واینک «این فصل را بامن بخوان!»:
می دانستم ؛ خون سیاوش بروجرد ،این روزها ،به بار می نشیند . او رفت .اما رفتنش پس لرزه های احساسی را در دل ما به حرکت واداشت ، گاه با خود می گفتم:« خفته را خفته کی کند بیدار؟» و محسن با خواب ابدی خویش خفتگان بسیاری را بیدارکرد...
و در این آدینه ی دلگیر می خواهم : یادی کنم از
« گل نرگس آن نامیرای هستی»»
باز هم شبهای بی تابم رسید
رنگ از رخسار احساسم پرید
ترسم از آن است که حتی بدر ماه!
رخ بپوشاند در این شب های تار
آی بحرانی ترین احساس من!
دم گرفت در جان من فریاد هم
خاطرم آمد شبی سر می رسی
مشت غم را در دلم وا می کنی
در دلم چون روز روشن می شوی
زنبق شب های تارم می شوی