جای گفتن ندارد که بسیاری از اقشار فرهیخته جامعه، مشتاق به ادامه تحصیل هستند؛ این موضوع برای معلمان به دلیل مواجهه با مسائل تربیتی پیچیده ی موجود در جهان امروز اهمیتی دوچندان دارد. در واقع، بسیاری از معلمان جهت داشتن عملکرد مناسب در زندگی حرف های خود نیاز روزافزون به افزایش دانش و شایستگی های حرفه ای دارند و این افزایش دانش و شایستگی را از روش های رسمی و غیر رسمی دنبال می کنند. طبیعتا با تصویب طرح رتبه بندی نیز، انگیزه ی معلمان جهت ادامه تحصیل بیشتر می شود.
در سال های اخیر بسیاری از معلمان، اقدام به ادامه تحصیل کرده اند. برخی در رشته های متناسب با رشته قبلی خود و برخی دیگر با انگیزه های متفاوت در رشته هایی غیر از رشته قبلی. به هر روی، بحث حاضر، مطابقت یا عدم مطابقت رشته قبولی معلمان و رشته اصلی شان نیست؛ بلکه بحث اصلی، شرایطی است که معلمان مشتاق به ادامه تحصیل، خواسته یا ناخواسته با آن مواجه می شوند.
چند سالی است به معلمانی که در مقطع بالاتر جهت ادامه تحصیل قبول می شوند، انتقال موقت داده می شود؛ با این هدف که معلم مذکور به شهری که دانشگاه وی در آن قرار دارد منتقل شود و در واقع، به دانشگاه نزدیک تر باشد و روند ادامه تحصیل ایشان تسهیل شود ، لیکن به نظر می رسد انتقال موقت و تحصیل همزمان با تدریس در مدرسه، با مشکلاتی همراه است که در ذیل، به برخی از مهمترین این مشکلات اشاره میشود:
- بسیاری از معلمان، ناچارند به همراه خانواده خود از شهر محل اقامت، به شهری که دانشگاه مورد نظر در آن قرار دارد مهاجرت کنند؛ اگر چه این امر شاید برای مهاجرت به شهرهای کوچک، چندان مشکل به نظر نرسد، برای شهرهای بزرگ، بسیار دردسرساز است.
- فاصله ی زیاد محل زندگی، تحصیل و تدریس در شهرهای بزرگ، مشکلات فراوانی را برای این معلمان فراهم می آورد. به نحوی که بیشتر زمان معلم، در مسیر می گذرد. به عنوان مثال، فردی که در تهران زندگی می کند (فرضا در نقاط مرکزی شهر) و محل تدریس او، شهرستان های استان تهران است، با وسایل حمل و نقل عمومی، حداقل یک ساعت تا محل تدریس خود فاصله دارد. هر چند که در بسیاری از موارد، این زمان از یک ساعت و نیم هم تجاوز می کند.
- هزینه ی بالای زندگی در شهرهای بزرگ، فشار مالی زیادی را به معلمان تحمیل می کند. با تحصیل و کار همزمان نیز، زمان دیگری برای معلم باقی نمی ماند که با توجه به وضعیت معیشتی بدی که دارد، به شغل دیگری بپردازد.
- بیشتر معلمان انتقالی، زمانی که به اداره مقصد می روند، با توجه به روزهای تحصیل شان، درخواست دو روز کلاس در هفته می کنند که بسیاری از ادارات، با این درخواست مخالفت می کنند و بیشتر معلمان، حداقل سه روز در هفته بین محل زندگی و کار در حال تردد هستند. بسیاری از آنان هم بر خواسته خود پافشاری می کنند و ادارات و مدارس را با دردسر مواجه می کنند.
- معمولا به دلیل مشکلاتی که در هنگام تحصیل وجود دارد، مدارس نیز از عدم حضور به موقع معلمان انتقالی در کلاس های درس، شاکی هستند. در بسیاری از موارد، اساتید دانشگاه کلاس های خارج از زمان معمول یا تکالیف سنگینی به دانشجویان می دهند که معلمان را مجبور می کند کلاس های مدرسه را کنسل کنند یا از معلمان جایگزین غیرمتخصص استفاده کنند. در ترم دوم تحصیلی هم، معمولا روزهای تحصیل در دانشگاه عوض می شود و در این حالت هم، بسیاری از مدیران یا نمی توانند برنامه کل کلاس ها و معلمان را تغییر دهند یا حاضر به این کار نیستند.
- خیلی از معلمان انتقالی، به خاطر این که 24 ساعت موظفی شان در دو یا سه روز جمع شود، در رشته هایی به غیر از رشته اصلی شان مشغول کار در مدرسه هستند؛ به ویژه اگر معلمان ابتدایی باشند. این گونه معلمان معمولا در پست مربی پرورشی، مربی قرآنی یا پست هایی نظیر آن مشغول به کار می شوند که در نهایت، به دلیل عدم تخصص، عملکرد مناسبی از آنان انتظار نمی رود.
- مشکلاتی نظیر رفت و آمد مداوم به محل تحصیل و کار، فشار ناشی از اساتید محل تحصیل، فشار حاصل از درآمد کم، انتظار مدیر مدرسه و اداره برای عملکرد مناسب در محل کار و عدم آشنایی کامل با فرهنگ محل زندگی و تحصیل همه عواملی است که موجب فشارهای شدید روانی، عاطفی و اجتماعی بر این معلمان می شود و هر دو عملکرد مناسب کاری و تحصیلی را در آنان با مشکل جدی مواجه می کند.
با وضعیت حاضر، بسیاری از معلمان علی رغم شایستگی بالا، از ادامه تحصیل در دانشگاه های درجه اول کشور در شهرهای بزرگ منصرف می شوند. اگر سیستم آموزشی به دنبال معلمان تحصیل کرده با عملکرد مناسب و در نهایت، افزایش کیفیت آموزش است، لازم است به بررسی مشکلات موجود بپردازد و با انجام اقداماتی، زمینه ی مناسب را برای ادامه تحصیل معلم، این رکن بسیار مهم نظام آموزشی، هر چه بیشتر فراهم آورد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم کاندر طلب راتب هر روز بمانی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
نتیجه درس خواندن در نظام آموزشی ما: اتلاف وقت، متحمل هزینه شدن، مجروم شدن از همین اندک مزایای معلمی. من که فوق لیسانس از دانشگاه دولتی گرفتم و دوست همسابقه ام دنبال ادامه تحصیل نرفت حقوقمون مساوی است اما منی که در دوران تحصیل از مأموریت تحصیلی استفاده کردم امتیازم تو پست بندی کمتر از اون شده و حالا مجبورم در مدارس حاشیه شهر درس بدم
گرچه تدریس الف نان معلم سختی است
گرچه کم باشد حقوق ما معلم پیشه ها
ما که وسعت می دهیم دریایی از اندیشه ها
گرچه اندر دل بماند ارزوی زانتیا
ارطوی دیدن مزدا و بنز و آزرا
لیک عشق شغلمان در سینه جولان میکند
پایه های خستگی را سست و ویران میکند
اگر عاشق معلمی هستین دیگر بهانه چرااااا!!!