حرفهاي زيادي درباره مشكلات معلمان زده ميشود، در رسانهها و جرايد، مطالب مختلفي ميخوانيم اما هيچ كدام لب كلام را نميرساند. بسياري از آنها ناقص هستند و تنها به چند مورد اشاره دارند. اما من در اينجا ميخواهم درباره همه آنچه مشكلات معلمان ناميده ميشود صحبت كنم. مشكلي كه همواره معلمان با آن مواجهند، نابرابري حقوقشان با كارمندان ديگري است كه در دستگاههاي ديگر مشغول به كار هستند. كارمنداني كه با پايه تحصيلي و موقعيت مشابه معلمان اما از مزاياي بيشتري بهرهمند هستند. فردي كه فارغالتحصيل كارشناسي يا كارشناسي ارشد است اگر در وزارتخانهاي كار كند، حقوقي به مراتب بيشتر از معلمان ميگيرد. همين سازوكار است كه معلمان را آزار ميدهد. اين مشكل امروز و ديروز نيست، سالهاست كه هر دولتي روي كار ميآيد هيچ كاري براي اين نقطه آزاردهندگي نميكند. نكته بعدي درباره مقايسهاي است كه معلمان مدارس ما بين خودشان با معلمان كشورهاي ديگر انجام ميدهند. با يك سرچ ساده ميشود فهميد كه معلمان در كشورهاي ديگر بهطور متوسط چقدر درآمد سالانه دارند. همين چند وقت پيش هم ارقامش منتشر شد. همين نكته باعث سرخوردگي معلمان ما ميشود.
مساله ديگر كه بيشتر معلمان مناطق محروم را رنج ميدهد، دوري راهشان است. بعضي اوقات معلمها بايد كيلومترها راه را بپيمايند تا به مدرسه محل كارشان برسند و همان مسير را بعد از كار به منزل بازگردند. مسوولان آموزش و پرورش البته تلاش كردند كه معلمان براي مناطق خودشان تربيت شوند و تا حدي اين اتفاق افتاد اما هنوز مشكلاتي وجود دارد و بهطور كامل حل نشده. نكته بعدي نبود تناسب بين رشته تحصيلي و كار معلمان است، به خصوص در تغييراتي كه در سالهاي اخير به وجود آمده است. بعضي دبيران دبيرستانها ناچار شدند به تدريس در ابتدايي مشغول شوند كه از قضا آماده تدريس در ابتدايي نبودند. در استان فارس معلمي را ميشناسم كه دكتراي تاريخ دارد اما به خاطر تغييرات آموزش و پرورش مجبور است در دبستان درس بدهد. اين نمونه تنها يك نمونه ساده ماجراست.
من نميخواهم كارهاي خوبي را كه جناب آقاي حاج بابايي در دوره وزارت خودشان در آموزش و پرورش انجام دادند ناديده بگيرم اما لازمه ششكلاسه كردن دوره ابتدايي و متوسطه اين بود كه عدهاي از معلمان متوسطه و راهنمايي تغيير محل كار بدهند و به دبستان بروند. وقتي مقاطع، شش كلاسه شدند، معلمان به ناچار در مقاطع ابتدايي هم درس دادند و ميدهند اما ميشود به اين راحتي كاري كرد كه اين روند به حالت سابق برگردد؟ البته اما روند كار تدريجي و زمانبر است.
مشكل ديگر، نبود دخالت موثر معلمان در نگارش كتابهاست. اينكه معلمان ميبينند، مطالب گنجانده شده در كتابهاي درسي با نيازهاي منطقي دانشآموزان هم خواني ندارد، رنج ميكشند. مشكل ديگر كلاسهاي شلوغ است. اين مشكل نه تنها در مناطق محروم كه حتي در بعضي مناطق غيرمحروم هم وجود دارد. در همين تهران كلاسهايي با بيش از ۴۰ نفر دانشآموز تشكيل ميشوند. معلمي كه در دوره دبيرستان موظف است به صورت كيفي كارش را ارزيابي كند برايش رسيدگي به اين تعداد دانشآموز كار سختي ميشود. مشكل بعدي مشكلي است كه در مناطق محروم رخ ميدهد. در اكثر اين مناطق معلم در كلاس با بچههايي روبهرو ميشود كه يا بسيار فقيرند يا مشكل خانوادگي دارند. معلم از ديدن اين آلام رنج ميبرد و نميتواند كاري هم انجام دهد. گرچه اين اتفاق به آموزش و پرورش مربوط نميشود و وزارتخانه مربوطه نميتواند كاري انجام دهد.
مشكل ديگر ، وجود مديراني است كه نسبت به معلمان مدرسه هم سطح سواد پايينتري دارند هم سابقه كمتري. معلم وقتي ميبيند با سابقه زياد زيردست چنان فردي كار ميكند بسيار رنج ميبرد. زياد است مشكلاتي كه معلمان با آن دست و پنجه نرم ميكنند. اميدوارم آن بخشهايي از مشكلات معلمان كه در حوزه اختيارات وزارت آموزش و پرورش است، رفع شود.
البته رفع همه اين مشكلات بر عهده وزير نيست. دولت بيشتر بايد پيش قدم شود و در كنارش وزرا هم بايد تلاش كنند تا بيشترين كمك را از هيات دولت بگيرند. مجلس هم خيلي كارها ميتواند انجام دهد. تا پايان سال كه بحث بودجه وجود دارد، ميشود براي بودجه آموزش و پرورش كاري كرد. خيلي از نهادهاي كشور كه كارشان آن قدر در جامعه موثر نيست ميتوانند بودجه كمتري دريافت كنند. يك بار يكي از دوستان دانشگاهي بررسي كرده بود كه ۲۶ نهاد فرهنگي در كشور داريم كه همه آنها بودجه زيادي دريافت ميكنند. من فكر ميكنم مجلس ميتواند درباره بودجه اين نهادها تحقيق و مقداري از اين بودجهها را به بودجه آموزش و پرورش اضافه كند كه نهادي بسيار اساسي در كشور است. نگاه كنيد بعضي از اين نهادها در سالها و دهههاي قبل درحد امروز نبودند يا اين مقدار بودجه نميگرفتند. آنها روز به روز بزرگ شدند و ميلياردها تومان بودجه دريافت ميكنند.
نهادهايي هم كه ميدانند آموزش و پرورش موثرترين نهاد فرهنگي كشور است بايد پيش قدم شوند و بودجههايشان را به آموزش و پرورش بدهند يعني اگر همه ما ايمان بياوريم كه آموزش و پرورش موثرترين نهاد در تربيت نسل آينده است خيلي اوضاع بهتر خواهد شد. به نظرم اگر بعضي مسوولان از دستگاهمحوري خودشان دست بردارند و به مشكلات آموزش و پرورش عنايت داشته باشند ميتوانند به وزارت آموزش و پرورش كمك به سزايي كنند. رفع اين مشكلات بيش از تلاش خود آموزش و پرورش، تلاش دولت و مجلسيان را ميطلبد. براي اينكه معلم جايگاه واقعي خود را پيدا كند نياز به عزم ملي داريم. عزم ملياي كه عملي بشود نه در حد سخنراني و گفتار بماند. عزم ملي يعني اينكه همه نهادها به اهميت آموزش و پرورش توجه و بودجه كمتري دريافت كنند تا بيشترين بودجه به سمت آموزش و پرورش برود.
الان دستگاههايي هستند كه كارهاي موازي ميكنند؛ كارشان هم خوب و محترم است اما صحبت من اين است كه ميشود اين كارهاي موازي را يكي كرد تا بودجههاي اضافي را به سمت آموزش و پرورش و ساير بخشهاي ضروري سرازير كنيم.
اميدوارم كسي از حرفهاي من نرنجد. بنده به عنوان كسي كه نيم قرن از عمرم را در عرصه تعليم و تربيت گذاشتهام، از همه مسوولان نهادهاي فرهنگي تقاضا ميكنم عنايت بيشتري به آموزش و پرورش داشته باشند و دست آموزش و پرورش را بيش از اين بگيرند.
٭وزير اسبق آموزش و پرورش و مشاور عالي وزير آموزش و پرورش
١٨ديماه ٩٣ فضاي آموزشي كشور شاهد تجربهاي نو و ارزشمند در قدرداني از آموزگاراني بود كه در تلاشي انساندوستانه از جان يا دستكم بخشي از تن خويش گذشته بودند تا زندگاني دوبارهاي به دانشآموزان خويش بخشيده يا در راه نجات جان آنها به راهي بيبازگشت گام نهاده بودند. در نخستين جشنواره جلوههاي معلمي كه در سالن غدير كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان برگزار شد، وزير آموزش و پرورش و چند تن از معاونهاي او به همراه خانوادههايشان آمده بودند تا قدردان آموزگاراني باشند كه براي آموزش اخلاق و انسانيت از جان يا بخشي از سلامت خويش گذشته بودند تا درس فداكاري و گذشت را به همگان بياموزند.
در اين جشنواره از «علي بهاري» از استان اردبيل به دليل اهداي نيمي از كبدش به دانشآموزش، «اكبر عابدي» از استان گيلان به دليل نجات دانشآموزانش از آتش، «مرتضي اصغري» از آذربايجان شرقي به دليل تدريس پنج سال متوالي به دانشآموز بيمارش در منزل، «معصومه خوشكام» از شهر تهران به دليل حضور در كلاس درس بعد از عمل ديسك كمر روي تخت، «كاظم جعفري» از استان آذربايجان غربي به دليل درمان دانشآموز سرطاني با هزينه شخصي، «احسان موسوي» از استان كرمان به دليل پيگيري مداواي دانشآموزي كه قادر به حركت نبوده است، «ثريا مطهرنيا» از استان كردستان به دليل پيگيري مداواي ١٥ دانشآموز بيمار و چند تن ديگر قدرداني شد. اما پرسشي در اين ميان پديد ميآيد و آن اينكه هدف از برگزاري اينگونه جشنوارهها چيست؟ آيا اين كار تلاشي است براي گسترش فرهنگ ازخودگذشتگي و فداكاري در جامعه؟ يا رفتاري است براي به دست آوردن دل فرهنگياني كه سالهاست مزه تلخ نديدهشدن را چشيده و شاهد دههها تبعيضهاي گوناگون بودهاند؟!
اگر هدف پاسخ به پرسش نخست باشد ميتوان گفت كه گرچه برگزاري چنين جشنوارههايي ميتواند فرهنگ ازخودگذشتگي و فداكاري را در فضاي آموزشي و در سطحي بالاتر جامعه گسترش دهد و خود بخشي از آموزش اخلاق و رفتارهاي پسنديده اجتماعي باشد، اما بيگمان تا هنگامي كه اين رفتارها جزيي از فرهنگ آموزشي و اجتماعي ما نشود، نميتوان به اثربخشي آن اميدوار بود. در ساختارهاي نوين آموزشي در كنشهايي ارزنده و گروهي، روشها و درونمايههاي آموزشي را بهگونهاي سامان ميدهند كه پس از گذراندن دورهاي، دانشآموز دستكم با چنين رفتارهايي آشنا شده و در زندگي فردي و اجتماعياش از آنها بهره گيرد. نمونه اين كنشهاي آموزشي كار ارزندهاي است كه گويا از سوي آموزش و پرورش ما نيز پيگيري ميشود و آن بهكارگيري عكسهايي از آموزگاران فداكار در كتابهاي درسي است.
اما در اين ميان نكتههايي خودنمايي ميكند؛ نخست آنكه هم راستا با ورود اين درون مايهها بايد روشها و ابزارها و برنامههاي درسي نيز دگرگون شوند و با كاهش عنوانهاي درسي زمينههاي درخور براي اينگونه آموزشها را نيز فراهم كرد. گرچه ساختار نمرهمحور و معدل مدار ما چشمانداز روشن و اميدواركنندهاي را نشان نميدهد اما شايد بتوان در درازمدت و با تغيير رويكردها، روزي شاهد رفتن آموزش به سوي اينگونه هدفهاي اصيل آموزشي باشيم.
به باور نگارنده عملكرد و رويكرد كاربهدستان آموزشي در اين زمينه چندان اميدي را برنميانگيزد. براي نمونه در نخستين مهر فرمانفرمايي رييسجمهور روحاني، ايشان بر وارد كردن زنگ گفتوگو در مدرسهها و بازگرداندن زنگ انشا به ساختار آموزشي تاكيد كردند.
اما با گذشت نزديك دو سال هنوز از چنين كاري خبري نيست!
بر كسي پوشيده نيست كه زنگ انشا و زنگ گفتوگو كنشهاي آموزشياي هستند كه ميتوان با بهرهگيري از آنها در راستاي آموزشهاي اخلاقي- شهروندي از جمله فداكاري و ازخودگذشتگي گام برداشت. پرسش از كاربهدستان كنوني آموزش و پرورش اين است كه، كي بايد چشممان به ورود چنين آموزشهايي در آموزش و پرورش روشن شود؟
اما اگر هدف كاربهدستان آموزشي از برگزاري «جشنواره جلوههاي معلمي» پاسخ به پرسش دوم باشد، بايد گفت كه گرچه اين كار بسيار ارزشمند و پسنديده است اما براي هدفي چنين بزرگ، كمبرد و كمتوان خواهد بود! دهههاست كه فرهنگيان از برنامههاي اقتصادي و رفاهي در راستاي بالا بردن سطح معيشت و منزلت خويش گلايه دارند و شوربختانه هيچ دولتي تاكنون نتوانسته است به اين دغدغه به حق فرهنگيان پاسخ درخوري دهد يا دستكم، كار ماندگاري در اين زمينه انجام دهد. هفتههاي گذشته و با مطرح شدن دوباره بحث بودجه، باز هم در كنج مدرسهها و در درد دلهاي فرهنگيان، ميتوان نشانههاي پررنگي از درد كهنه دستمزد و تبعيض را ديد. بسياري از فرهنگيان به شكل سنتي دل و انديشهاي با اصلاحات و اعتدال دارند و بسياري از آنها راي خويش را در همراهي با دولت تدبير و اميد در صندوقها ريختند. در زمان انتخابات و شعارهاي انتخاباتي، فرهنگيان اميدهاي فراواني به دولت تدبير بستند و اميدوار بودند كه گشايشي در گرههاي اقتصادي آنها صورت گيرد، اما با ديدن افزايش ٧٠ - ٦٠ درصدي بودجه برخي از وزارتخانهها و نهادها باز هم زخم تبعيض و برخوردهاي دوگانه، دهان باز كرد و سبب رنجش اين گروه تاثيرگذار سياسي- اجتماعي شد.
به باور بسياري از فرهنگيان آموزش در كلاسهاي پرشمار و نبود ابزارها و امكانات آموزشي نوين و كنترل دانشآموزان گريزان از آموزش و مدرسه و تحمل فضاي خستهكننده و كسالتآور، خود نوع ويژهاي ازخودگذشتگي و فداكاري است.
وزير آموزش و پرورش و رييس دولت تدبير و اميد بايد قدر اين ازخودگذشتگي و وظيفه سنگين آموزش و پرورش نسل آينده، آن هم در شرايط سخت و آزاردهنده را دانسته و براي قدرداني از اين گروه گسترده كارمندان دولت و متناسب با ارزش كارشان به آنها خدمترساني كنند. بيگمان قدرداني از معلمان فدا كاري همچون نامهاي بزرگي كه در بخش نخست اين نوشتار آورده شد، كار بسيار ارزشمندي است و انجام چنين كارهايي ستودني و جاي سپاس دارد.
گماني نيست كه كار بزرگي كه آن آموزگاران بزرگ انجام دادهاند با هيچ چيز ارزشمندي، سنجيدني نيست. اما بسياري از فرهنگيان در شرايط كنوني و لابهلاي چرخهاي اقتصاد و معيشت آزار ميبينند. گماني نيست كه فرادستان آموزشي افزون بر انجام چنين كارهاي ارزشمندي و در راستاي با آن، در انديشه باز كردن گرههاي پر پيچ و خم زندگي فرهنگيان باشند.
در پايان با احترام به ١٠ فرهنگي مورد تقدير قرارگرفته، بر روان درگذشتگان درود ميفرستم و در برابر زندگان سر فرود ميآورم و اميدوارم كه از اين دست كارها براي چنين فرهنگياني ادامه يابد.
٭عضو كانون صنفي معلمان ايران
اشاره:
فرهنگيان در چند سال گذشته ، از راه هاي مختلف به وضعيت معيشت خود اعتراض داشته اند؛ چه در رسانه ها و چه به صورت تجمع و تحصن در مدارس و ادارات آموزش و پرورش و حتي جلوي مجلس، اما اين اعتراضات نتيجه ي قابل لمسي نداشته و فرهنگيان را به هدف شان كه بهبود وضعيت اقتصادي و اجتماعي شان است ، نرسانده !
به تازگي دوباره بين بخشي از فرهنگيان زمزمه هایي است مبني بر اعتراض و اعتصاب ! اما در اين زمينه بين همه ي فرهنگيان با يكديگر و تشكل ها هماهنگي و هم رايي وجود ندارد. برخي اولويت را به اعتراض و اعتصاب مي دهند و بعضي ديگر به گسترش تشكل ها و سازمان دهي.
سوال اين است در اين موقعيت اولويت چيست ؛ تشكل يابي و سازماندهي يا اعتصاب و اعتراض ؟!
تعداد معلمان كشور بيش از يك ميليون نفر است. همه آنها داراي تحصيلات دانشگاهي و بعضا تكميلي هستند ، اما از وضعيت معيشتي مناسبي برخوردار نيستند. ميزان درآمد معلمان در مقايسه با ساير كارمندان دولت و حتي ساير اقشار جامعه كم است و اين موضوع با عث نارضايتي اكثريت آنها شده است.
دلايل درون گروهي و برون گروهي بسياري در اين زمينه تاثير گذار است و از تاثير گذار بودن اعتراض فرهنگيان كاسته است. از جمله علل درون گروهي مي توان به موارد زیر اشاره کرد :
1-منفعل بودن اكثريت فرهنگيان كشور در رابطه با وضعيت معيشتي خود
2-نداشتن رسانه ي سراسري و تاثير گذار
3- نبود يك تشكل قوي و سراسري كه همه ي فرهنيگان بتوانند عضو آن شوند
دلايل برون گروهي مانند:
1- بي توجهي دولت و مجلس به وضعيت معيشتي فرهنگیان
2- زياد دانستن تعداد فرهنگيان توسط مسئولين و حتي بعضي از افراد جامعه
البته به نظر مي رسد مهمتر از دلايل برون گروهي،دلايل درون گروهي است كه باعث شده اعتراضات فرهنگيان به نتيجه ي دلخواه نرسد.
فرهنگيان براي رسيدن به وضعيت مناسب معيشتي و منزلتي بايد بتوانند دولت و مجلس را قانع و يا مجبور نمايند به وضعيت آنها توجه ويژه داشته باشد و اين امر در صورتي امكان پذير است كه خواسته هاي به حق شان توسط يك تشكل سراسري و يك رسانه ي سراسري مانند روزنامه يا هفته نامه پيگيري و بيان شود . اين تشكل مي تواند با عضويت رسمي حداقل پنجاه هزار نفر از فرهنگيان سراسر شكل گيرد. آموزش و پرورش داراي 700 منطقه و ناحيه ي آموزش و پرورش است. اگر اين تشكل سراسري بتواند در هر منطقه بين 50 تا 100 نفر از فرهنگیان را به عضويت در آورد و اين تعداد از اعضا به طور فعال در عرصه ي فعاليت هاي صنفي و حتي سياسي حضور داشته باشند به نيرويي تاثير گذار براي رسيدن به خواسته هاي به حق و قانوني فرهنگيان تبديل مي شودند. اين هدف دور از دسترس نيست. 50 تا 100 نفر در هر منطقه مجموعا در حدود 30 تا 60 هزار نفر مي شود كه در حدود 5 درصد از جمعيت فرهنگیان كشور است. با حق عضويت همين 5 درصد (50 هزار نفر) كه بسيار اندك است، مثلا در حدو پنج هزار تومان در ماه ،مي توان 250 ميليون تومان جمع آوري كرد تا در مصارفي مانند ،ايجاد يك رسانه ي قوي و موثر، برگزاري همايش ها و نشست ها و ساير هزينه هاي مورد نياز تشكل صرف شود.
فرهنگيان ابتدا بايد نسبت به ايجاد يك تشكل سراسري (كه همه ي فرهنگيان را با هر عقيده و نظري تحت پوشش قرار دهد) اقدام نمايند و در كنار ايجاد تشكل سراسري اقدام به راه اندازي رسانه (روزنامه يا هفته نامه ) فراگير نمايند .
البته در كنار اين دو اقدام ضروري و اساسي ،شفافيت در اهداف و خواسته ها ضروري به نظر مي رسد ،به صورتي كه اهداف و خواست ها براي اكثريت فرهنگيان قابل فهم و جز اولويت هايشان باشد ، نه اينكه صرفا خواست هاي گروهي اندك از فرهنگيان پوشش داده شود. اهداف و خواسته ها بايست مورد تاييد اكثريت فرهنگيان كشور باشد.
جناب آقای دکتر هاشمی
وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
با سلام واحترام
خدا قوت و خسته نباشید! و اما بعد:
غرض از نگارش این نامه، نخست تشکر و قدردانی از خدمات ارزنده ی شما و همه ی همکاران سخت کوش تان در آن وزارتخانه می باشد ،که الحق و الانصاف در مدت زمانی اندک، کاری کردید کارستان، و ثمره ی تلاش و جدیت شما را شکر خدا، همه دارند می بینند و می چشند!
جناب وزیر! سپاس،سپاس،سپاس
البته همه می دانیم که در دولت جناب آقای روحانی، رئیس جمهور شجاع و محبوب مان، همه تلاش می کنند؛ چه کسی می تواند منکر تلاش های شبانه روزی جناب آقای دکتر ظریف و همکاران گران قدرشان در وزارت خارجه گردد؟ به راستی که چون شما مردانه می کوشند و جهاد می کنند! اما به قول گفتنی: « تو چیز دیگری! »
شما مصداق روشن « مدیریت جهادی » هستید.
جناب وزیر !
کسی که با عنایت حضرت حق واراده و همت بلندش، قهرمان یک ملت می شود، دیگر تنها به خودش و نیروهای زیر مجموعه اش تعلق ندارد؛ شما اکنون قهرمان ملت ایران هستید و همه ی اقشار و گروه ها از شما توقع التفات و توجه ورسیدگی دارند؛ و ازآن جمله،
قشر عظیم و مظلوم معلمان ؛
جناب دکتر هاشمی !
ما سخت نگران آینده ی این مرز و بومیم! با این نگاهی که تاکنون به آموزش وپرورش ،معلم و دانش آموز شده و می شود، ره به ترکستان می بریم !
معلمان زیر بارمشکلات اقتصادی کمر خم کرده اند؛ بسیاری از معلمان مرد، شغل دوم شان معلمی است و وقت گران بهایی که باید صرف مطالعه و تحقیق کنند، پی کسب لقمه نانی هدر می دهند؛ معلمی راننده ی سرویس دانش آموزان مدرسه ی خودش است ؛ با کمال تاسف باید بگویم معلمی را می شناسم که درشرف بازنشستگی است اما در اوقاتی که در مدرسه نیست، سر میدان می رود تا شاید کارفرمایی او را سر کاری ببرد!
آن وقت صندوق ذخیره فرهنگیان برای واگذاری خودروی سانتافه با اقساط ۲٫۶۰۰٫۰۰۰(دو میلیون وشش صد هزار تومان) با افتخار بخشنامه صادر می کند و شرایط خرید می گذارد، سیاست زدگی و بی توجهی در آموزش و پرورش بیداد می کند یعنی در تمام طول دوران انقلاب به اوج خود رسیده است، به طوری که معلمان که باید پیشرو جامعه ی خود باشند، دنباله روی دیگران شده اند!
معلم در کلاس درس، بی رحمانه با ضربات کارد دانش آموزش کشته می شود و آب هم از آب تکان نمی خورد! و حتی در رسانه های استانی و ملی کوچکترین اشاراتی بر این حوادث تاسف بار نمی شود ؛ به طوری که مراسم بزرگداشت مرحوم خشخاشی در تهران فقط با حضور خانواده وی ووزیر آموزش وپرورش در یک سالن خالی بر گزار می شود !
این ها تاسف بار نیست؟
اما جناب وزیر بگذار خبر هولناک را بگویم : ما اعتقاد و باور به کار و رسالت مان را داریم از دست می دهیم!
معلمان دارند نسبت به کارشان بی تفاوت می شوند! ما به شما گمان نیکو برده ایم ، ما و آینده ی این کشور را دریابید! در دولت کریمه ی تدبیر و امید، تدبیری بیندیشید و ما معلمان را نا امید نکنید! شما که ثابت کرده اید جراح قابل ،و زبردستی هستید ، این نگاه معیوبی که به آموزش و پرورش و معلم می شود را هم جراحی کنید!
شاید وزیر محترم آموزش وپرورش به سبب عدم تخصص در به دست گرفتن تیغ ،توانائی جراحی نداشته باشد .
انتظار داریم این کار را شما با مهارت انجام دهید مطمئنا شدنی است،اگر اراده ای باشد ...
عذر می خواهم اگر خاطر شریف تان را مکدر کردم!
درپایان هم می خواهم بگویم:«به خاطر دکتر هاشمی و دکتر ظریف و البته دیگر وزرا ،روحانی عزیز متشکریم!!!»
خداوند کریم به همه ی کسانی که به انسان و انسانیت خدمت خالصانه می کنند، اجرعظیم عنایت فرماید!
ان شاء الله!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
چندی پیش خبری در مورد ترور یک معلم در شهرستان " قلعه گنج " کرمان در سخن معلم منتشر شد . ( این جا )
جمعی از فرهنگیان و همکاران شهید « ناصر میرزایی » اطلاعیه زیر را برای سخن معلم ارسال کرده اند .
گروه سایت سخن معلم این واقعه جانگداز را به خانواده این معلم شهید و جامعه فرهنگیان ایران تسلیت می گوید .
بأی نب قتلت؟
باردیگر دستان خشونت گل دیگری از بوستان ادب چید.
چرایی وقوع این کردار نابخردانه برکسی روشن نیست.
صبحگاه یک روز زمستانی حادثه ای تکان دهنده « ناصرمیرزایی » همکار فقیدمان را از ما گرفت. این حادثه درشرایطی وقوع می یابد که درحال خداحافظی ابدی با کودک دبستانی خویش است ؛ شاید دراین مقال جای ریشه یابی علت واقعه نباشد اما آیا این اولین و آخرین حادثه در ماه های پایانی ۹۳خواهد بود؟
چندگاهی است که تب حوادث ناگوار روح خانواده ی فرهنگیان ایران را می لرزاند ...
آیا پایان شب های ظلمانی این خانواده ی نجیب و درعین حال مظلوم فرا نرسیده است؟
آیا همچنان باید این حوادث ددمنشانه با سکوت رسانه ملی و صدالبته وزارت آموزش وپرورش به فراموشی سپرده شود؟ آن هم در شرایطی که هنوز ازشوک قتل " محسن خشخاشی " به دست دانش آموزش درنیامده ایم ؟
ما جامعه فرهنگیان ایران ضمن تسلیت به بازماندگان شهید ناصرمیرزایی خواستار دستگیری و مجازات هرچه سریع تر عامل یا عاملین این حادثه ی فجیع هستیم .
باشد که با استعانت و پی گیری مجددانه ی قوه ی قضاییه من بعد شاهد وقوع چنین حوادث دل گزا نباشیم.
پایان پیام /
توسعه نیافتگی كشورهای جهان سوم (كه ایران نیز جزو آنها است) و تحولات روزافزون علوم و فناوری جوامع پیشرفته و در حال توسعه، متكی بودن هزینه های تعلیم و تربیت به دولت و افزایش سطح توقعات مردم برای مطالبه آن، كمبود منابع مالی برای ساخت، تجهیز و اداره مدارس و پیچیدگی روش های جلب مشاركت مردم در امور تعلیم و تربیت را میتوان جزو مشكلات بیرونی نظام آموزش و پرورش برشمرد كه بسیاری از كشورهای جهان مثل كشور ما با آن مواجه هستند.پایین بودن سطح حقوق و دستمزد معلمان و عدم امكان جذب افراد مستعد و با سطح هوش بالا برای این شغل مهم (كه همین امر موجب كم ارزش شدن شغل معلمی شده و حتی هوشمندان شاغل در مدارس را نیز تحت تأثیر قرار داده است.) سایه شوم و غول آسای كنكور سراسری بر نظام آموزشی كشور (به ویژه در دوره متوسطه)، كه ناكارآمدی این دوره تحصیلی را به دنبال داشته است، نیز جزو مهمترین مشكلات بیرونی آموزش و پرورش محسوب می شود.
مشكلات درونی
روش های فعلی گزینش، جذب، تربیت و نگهداشتن نیروی انسانی شاغل در آموزش و پرورش، ناكارآمدی نظام انتخاب مدیران به ویژه در سطح ادارات آموزش و پرورش (اعم از ستادی، استانی و منطقه ای)، عدم پویایی در مدیریت آموزشگاه ها به ویژه در زمینه جلب مشاركت اولیا و معلمان برای اداره بهتر مدارس، ناكارآمدی نظام كنترل، نظارت و ارزشیابی علمی از برنامه ها، طرح ها، روش ها و عملكردها كم اثربخش بودن برنامه های درسی موجود، به علت مبتنی نبودن بر نتایج تحقیقات علمی و عدم انطباق با دانش و فناوری روز. پایین بودن سواد علمی معلمان و عدم انگیزه و علاقه آنها برای تدریس فعال در كلاس های درس ، نبودن عشق به آموختن، محبت و روابط انسانی و صمیمی بین كادر مدیریت مدارس، معلمان و دانش آموزان و در نتیجه كمبود نشاط در مدرسه نیز از مهمترین مشكلات درونی آموزش و پرورش است.
البته شاید دهها مشكل دیگر را بتوان احصا كرد، لیكن اگر آموزش و پرورش بتواند ظرف ۲۰ سال آینده همین ۱۲ مشكل بیرونی و درونی را حل كند، بی شك آموزش و پرورش ما از سال ۱۴۰۰ به بعد مسیر تحول كیفی را طی خواهد كرد.
ارتباط برنامههای آموزش و پرورش با برنامه های توسعه كشور
چند سال است كه مدرسه محوری مطرح شده و برنامه هایی در جهت تحقق درازمدت این امر به اجرا گذاشته شده است. در حال حاضر مدیران مدارس به وسیله معلمان انتخاب می شوند. اما نمیتوان گفت معلم در مدرسه سالار است. دانش آموز هم سالار نیست. بلكه بیشتر روزمرگی سالار است.
شوراهای دانش آموزی با انتخاب دانش آموزان ایجاد شده است، لیكن تا ایفای نقش شوراهای دانش آموزی در مدارس و مناطق، راه درازی در پیش است. اگر برنامه های جدید و دقیق زودتر تهیه و به مرحله اجرا گذاشته شود و از روزمره گی و عادتهای نامطلوب پیشین زودتر عبور كنیم، به مدرسه محوری نزدیكتر خواهیم شد. هر چند كشور ما در ابعاد گوناگون توسعه نیافته است؛ لیكن به تجربه اثبات شده كه بخش هایی كه دارای درآمدهای اختصاصی هستند (مثل وزارت نیرو، پست و تلگراف و تلفن، وزارت صنایع و معادن، بازرگانی، شهرداری ها و...) میتوانند تا حدودی پاسخگوی بخشی از نیازهای ضروری مردم مثل آب، برق، تلفن، ارسال مراسلات، خودرو، مواد غذایی، آسفالت، فضای سبز، علایم راهنمایی و رانندگی و... باشند. لیكن بخش های اجتماعی مثل آموزش و پرورش، آموزش عالی، بهداشت، درمان و آموزش پزشكی، كار و امور اجتماعی و مسكن و شهرسازی و... كه فاقد درآمد هستند، به سختی قادر به تأمین حداقل نیازهای مردم هستند.البته در مقایسه كیفی ارایه خدمات و محصولات، چه بخشهای فاقد درآمد و چه بخشهای دارای درآمد، متأسفانه محصولات و خدمات ارایه شده، كمتر در حد استاندارد است.
به طور كلی در همان روستایی كه دارای آب، برق، گاز، تلفن، خانه بهداشت و پزشك و مدرسه است كیفیت خدمات هیچ دستگاهی نسبت به دیگری رجحان ندارد. در این زمینه همه این خدمات به طور هماهنگ دارای نارساییهای هستند، كه مدیریت و منابع انسانی بیشترین نقش را در كیفیت توسعه همه جانبه و پایدار به عهده دارد.بنابراین میتوان گفت، برنامههای آموزش و پرورش به همان میزان در جهت توسعه همه جانبه و پایدار است، كه برنامههای سایر بخشها است.
موانع آموزش و پرورش خلاق
هر گاه رویكرد طراحی برنامه های درسی ( اهداف، محتوای آموزشی، روش های یاددهی _ یادگیری، ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان، وسایل و امكانات آموزش) مبتنی بر توسعه همه جانبه و پایدار باشد؛ كادر مدیریت مدرسه و معلمان نیز ضمن طی آموزش های ضمن خدمت در این زمینه در اجرای چنین برنامه هایی ذی نفع باشند؛ و آنها كه این برنامه ها را (با روش های پیش بینی شده) اجرا نمی كنند متضرر شوند؛ از سوی دیگر با استفاده از همه وسایل ارتباط جمعی ارزش و منزلت اجتماعی پژوهش و پژوهشگر در جامعه تبلیغ و توجیه شود، با استفاده از روشهای تشویق و ترغیب، آنها كه سعی خود را در اجرای برنامههای جدید به كار می برند با نظارت و ارزشیابی مستمر برنامه جدید، می توان به كارآیی و اثر بخشی این برنامه ها (كه تربیت دانش آموز پژوهنده و خلاق هدف آن است) امیدوار بود.چگونه، می توان به شكوفایی نظام تعلیم و تربیت كمك كرد! دسترسی به آموزش و پرورش خلاق، كارآمد و پویا جزو آرمان های همه مربیان و دست اندركاران تعلیم و تربیت و به طور كلی آرزوی تحقق نیافته بسیاری از مردم جهان است.به نظر می رسد در اولین گام بهتر است مؤسسات پژوهشی در آموزش و پرورش، با استفاده از تحقیقی كیفی و همه جانبه، عوامل بازدارنده در راه نیل به چنین آموزش و پرورش آرمانی را شناسایی نمایند.متأسفانه این عوامل بازدارنده كم نیستند، از ایجاد رعب و وحشت بین كودكان در كلاس تا حیاط و دفتر مدرسه، از تهدید و بدزبانی با دانش آموز تا منزوی كردن او؛ از فشار برای تحمیل نظر تا ضرب و شتم كودك، از نصیحت و موعظه های تكراری (كه اثربخشی خود را از دست داده) تا تحقیر دانش آموزان و هتك شخصیت آنها، از مسخره كردن صاحب هر ایده و نظر نو (ولو مضحك به نظر برسد) تا گذاشتن نمره صفر در كارنامه دانش آموز، همه و همه این رفتارها جزو موانع آموزش وپرورش خلاق، كارآمد و پویا است.
تأكید بر حفظ مطالب بدون درك مفاهیم (به ویژه در دورههای راهنمایی و متوسطه)، تدریس مستمر به روش سنتی سخنرانی بدون مشاركت دادن دانش آموزان در فرآیند یاددهی- یادگیری، عدم ارجاع كار گروهی به دانش آموزان ، نبودن شادی و نشاط در كلاس درس، ندادن فرصت برای جبران كاستیها، بروز استعدادها و علایق دانش آموزان، عدم ایجاد فرصت برای برقراری ارتباط عاطفی و صمیمی بین دانش آموزان و... و نظایر اینها همه عوامل بازدارنده برای تأمین آموزش و پرورش خلاق، كارآمد و پویا است.براساس نتایج چنین تحقیقی لازم است برنامهای برای حذف عوامل بازدارنده خلاقیت تهیه و به اجرا گذاشته شود و همزمان به آنچه كه در پاسخ به سؤال سوم گفته شد عمل شود.
راه آینده
اگر برنامههای آموزش و پرورش در جهت تربیت انسان مطلوب در نظام مردم سالار دینی ایران باشد و توسعه ملی را، توسعه همه جانبه و پایدار با هویت اسلامی بدانیم، پس از اجرای ۱۱ ساله برنامههای درسی كه حداقل دارای ۵ ركن (اهداف، محتوای آموزشی، روشهای یاددهی- یادگیری، ارزشیابی از آموختهها و وسایل و امكانات آموزش) است، انتظار می رود براساس هدف های از پیش تعیین شده، شهروند تربیت شده ما ضمن آنكه «آمادگی حضور فعال در جامعه و بازار كار را دارد، مهارت های زندگی شرافت مندانه را كسب كرده و واجد روحیه حقیقت جویی، مطالعه، بررسی، تفكر، تعمق، تحقیق، نقادی و ابتكار باشد، ارزش كار را بشناسد و آمادگی و توانایی برای احراز یك شغل مولد (كه در آن استعداد و علاقه دارد) را داشته باشد.»همچنین، از فارغ التحصیل دوره متوسطه انتظار میرود متخلق به اخلاق اسلامی و عامل به احكام و ارزش های دینی باشد. حس هنری داشته و زیباییهای آفرینش را درك كند، روحیه «مشاركت و مهرورزی، احترام به بزرگترها، آزادمنشی، صلح جویی، رعایت حقوق دیگران، همدردی، عدالت خواهی، آداب معاشرت و استقلال شخصی» داشته باشد. نظرات دیگر را تحمل كند و واجد صفات: «ترجیح منافع ملی، توجه به اموال عمومی، مفید واقع شدن، حب وطن، احترام به پرچم و سرود ملی، حب شخصیت های ارزشمند» بوده و روحیه «نقادی، فداكاری، مقاومت، رقابت گروهی سازنده، مشاركت در بحثها، مهارت حل مسأله، توانایی استدلال كردن، توانایی تشخیص» داشته باشد و بالاخره، «رفتار مناسب، رعایت حقوق همسایگان، مشورت، قضاوت، عادلانه، كنترل عواطف، رعایت نوبت، حفظ محیط زیست و...» نیز از دیگر صفات بارز اوست.زیرا همه آنچه گفته شد از طریق برنامه های درسی (كه تجلی عینی آن بیشتر در كتابهای درسی است) به كودكان، نوجوانان و جوانان در مدارس آموزش داده میشود، اما واقعیت این است كه بسیاری از این اهداف برنامه درسی به عللی تحقق نمییابد. كشف علل ناكارآمدی نظام آموزشی كشور از طریق تحقیقات آموزشی و تربیتی همه جانبه میسر خواهد بود. زیرا در راه تربیت شهروند مطلوب (جوان دیپلمه مؤمن، عامل به احكام دین و توانا برای ایفای نقش فعال در جامعه)موانع زیادی وجود دارد. بخشی از آن خارج از كنترل وزارت آموزش و پرورش است كه به علت تأثیر نامطلوب بر برنامههای این دستگاه مهم كشور، بایستی برای رفع این موانع چاره اندیشی كرد، به عنوان مثال بنابر آنچه كه در بخش الف این مقاله آمد نیازمند اقدامات اساسی زیر است:
۱- ضرورت توسعه همه جانبه كشور.
۲- افزایش سطح حقوق و دستمزد معلمان برای جذب افراد مستعد و باهوش بالا برای این شغل مهم.
۳- افزایش اعتبارات مورد نیاز و به كارگیری متخصصان متعهد برای اصلاحات اساسی برنامههای درسی و ارتقاء سواد علمی معلمان.
4- كاهش مشكلات اقتصادی مردم، مثل: گرانی مایحتاج زندگی، تورم و بیكاری، كه اینها عوامل زشت و شومی هستند كه بر فرآیند یاددهی- یادگیری تأثیر نامطلوب گذاشته و بسیاری از دانش آموزان و معلمان را دچار سستی و نگرانی از آینده مبهم كرده است؛ لذا میبینیم كه جوان ما در برابر این مشكلات خسته و فرسوده، عده ای به قصد استقلال مالی و یا كمك به معیشت خانواده مدرسه را ترك می كنند و برخی راه گم كرده و مسیری دیگر را می پیمایند كه خلاف راه شهروند مطلوب شدن است.
5- براساس نتایج تحقیق درباره آسیبهای كنكور بر برنامه های درسی، روش گزینش و پذیرش دانشجو (كنكور) در حال حاضر یكی از مهم ترین موانع بهره وری نظام آموزشی كشور به ویژه در دوره متوسطه است. به طوری كه هدف تك بعدی تست زدن بیشتر در مدت كمتر باعث عدم تحقق هدف های آموزش و پرورش، بی اعتنایی نسبت به كتاب های درسی، گریز از روشهای یاددهی- یادگیری فعال و بی ارزش شدن امتحانات و ارزشیابی از آموختههای مدرسه ای و زوال فعالیت های آزمایشگاهی، تحقیق، تفكر، ابتكار، خلاقیت و استفاده از وسایل سمعی و بصری شده است.
۶- استفاده نابه جا از فناوری اطلاعات و ارتباطات و نبودن طرح و برنامه مناسب در كشورمان در این زمینه، باعث شده جاذبه های نگرش پلورالیستی جوامع مدنی كه حكومتهای غیردینی را تبلیغ و توجیه میكنند؛ بیش از پیش و به طور وسیع با كمك برنامههای خارجی و داخلی توسعه روزافزون یابد. بدیهی است بیشترین مخاطبان این نوع برنامهها نوجوانان و جوانان كشور هستند، كه آثار تبعی آن تاكنون ناهنجاری های زیادی را در جامعه به دنبال داشته است.البته چه بخواهیم، چه نخواهیم، پدیده تكثرگرایی در حال گسترش است اما مگر نه اینست كه مدعیان جامعه مدنی و متولیان پلورالیسم در غرب حتی حاضر نیستند یك دانش آموز دختر محجبه را تحمل كنند؛ پس چرا، برای خنثی كردن تهاجم فرهنگی دشمنان مان برنامه ریزی نكنیم. از طرفی مقابله با تهاجم فرهنگی فقط وظیفه آموزش و پرورش نیست (هر چند كه فعالیت های زیادی در جهت مبارزه با فرهنگ های وارداتی در مدارس انجام می شود).
۷- مانع دیگر عدم ارائه صحیح چهره ناب و زیبای اسلام است، كه از طریق تكرار مطالب زائد و عملكرد ناصحیح برخی افراد كه مردم از آنها توقع الگو بودن را دارند سر می زند.بدیهی است بد، سخت و خوف انگیز معرفی كردن اسلام و ارزش های آن به مراتب اثر سوء بیشتری بر تربیت شهروند مطلوب دارد تا اینكه هیچ نگوییم.اصلح آن است كه شرایطی به وجود آوریم تا جوانان ما خود با بررسی و تحقیق به آن ارزش ها پی ببرند و عمل كنند. در چنین شرایطی، ضد ارزش های حاصل از جوامع سكولار را می شناسند و آن را نقد می كنند. برای ایجاد چنین شرایطی نیاز به طرحها و برنامه های مدبرانه است نه تكرار بی رویه نمایش سریال های كم محتوا و فاقد ارزش های متعالی انسانی در سیمای جمهوری اسلامی ایران.
۸- كاستی های رسیدگی به تعلیم و تربیت كودكان، نوجوانان و جوانان در خانواده و واگذاری همه مسئولیت های تربیتی از سوی خانواده به مدرسه به علت مشغله زیاد اعضای خانواده.
۹- مشاركت ناچیز مردم و معلمان در اداره امور مدرسه.
علاوه بر این، مشكلات درونی آموزش و پرورش نیز كم نیستند كه از روش انتخاب معلمان گرفته تا انتصاب مدیران (در سطوح گوناگون تصمیم گیری) را در برمیگیرد. همچنین، رویكرد برنامههای درسی برای تربیت شهروند مطلوب دارای اشكالات اساسی است و تا طی مسیر كمال راه درازی در پیش دارد.
پایین بودن انگیزه و علاقه معلمان برای حضور فعال، شاداب و مؤثر در كلاس های درس و عدم وجود روابط انسانی مطلوب بین معلمان، كادر مدیریت و دانش آموزان كه مستلزم بازنگری و اصلاح است و بالاخره نبودن روشهای سیستمی اثربخش در ارزیابی عملكرد مدارس، كاركنان و دانش آموزان نیز می تواند به عنوان موانع اصلی در تربیت شهروند مطلوب معرفی شود.لذا قبل از اتخاذ تصمیم در انتخاب رویكردی خاص برای تربیت شهروند مطلوب در جهت توسعه همه جانبه و پایدار، با حفظ هویت دینی، لازم است روشهای رفع هر یك از موانع مورد بررسی قرار گیرد و طی یك برنامه درازمدت (به طوری كه هر سال حداقل یك گام در جهت رفع موانع و ایجاد فرصت جدید برداشته شود) زمینه تربیت شهروند مطلوب فراهم گردد. بیشك اصلاح به مرور برنامههای درسی و آماده سازی معلمان برای اجرای برنامههای جدید میتواند مهمترین گامها برای رفع موانع مهم در همه دورههای تحصیلی مدنظر قرار گیرد. در دوره های متوسطه و پیش دانشگاهی، مهم ترین مانع، روش فعلی گزینش و پذیرش دانشجو است كه بسیاری از جوانان ما را از هرچه درس و معلم و مدرسه است بیزار و متنفر كرده، در حالی كه راه حل آن در بند ۲ ماده ۲۵ راهكارهای برنامه سوم توسعه آمده است.
بی شك از طریق بها دادن به ارزشیابیهای مدرسهای تحت نظم ویژه به حساب آوردن تواناییهای مهارتی دانش آموزان قابل رفع است. اما متأسفانه سازمان سنجش آموزش وزارت علوم حاضر نیست به این راه حل منطقی و علمی كه از چهار سال پیش دولت تكلیف كرده عمل كند. در چنین شرایطی ما حداقل گامهای اساسی را در جهت تربیت شهروند مطلوب برمیداریم. گامهای بعدی برای تربیت شهروند مطلوب، نیز میتواند به مرور، پس از رفع موانع و با كمك دولت برداشته شود. شكی نیست كه اگر آموزش و پرورش مورد حمایت قرار گیرد و برنامههای تحول در منابع انسانی آن تقویت شود، در درازمدت به این قابلیت نایل خواهد شد.از آنجا كه آموزش و پرورش بزرگترین دستگاه دولت است و هرگونه افزایش حقوق و دستمزد كاركنانش در فصل اول بودجه با ضریب میلیونی و هرگونه افزایش بودجه برای توسعه كمی و كیفی خدماتش به مدارس در بقیه فصول بودجه با ضریب چند ده هزار مواجه است. لذا دولت تاكنون نتوانسته است مشكلات مالی جاری آموزش و پرورش را پاسخگو باشد و همه ساله بودجه آموزش و پرورش با كسری تنظیم می شود. لذا مسایل جاری و بحرانهای مالی آموزش و پرورش همواره مانع بزرگی برای تهیه برنامه های بلندمدت و آینده نگر در این دستگاه مهم دولت بوده است.
1- برای نیل به آموزش و پرورش با كیفیت بهتر، پیشنهاد می شود به مرور آموزش و پرورش از احداث و توسعه مدارس جدید پرهیز كرده و مثل بسیاری از كشورهای جهان، توسعه آینده و اداره بخشی از مدارس كشور را به شهرداریها، نهادهای غیردولتی، تعاونیها و بخش خصوصی واگذار نماید. دولت نیز با حمایت مالی و امكانات (به ویژه از طریق افزایش سهم وامهای احداث و اجاره واحدهای آموزشی، زمین و تجهیزات) این سیاست را پشتیبانی نماید.
2- به موجب قانون اساسی، درست است كه آموزش و پرورش دانش آموزان تا پایان دوره متوسطه رایگان است؛ لیكن اگر فرض كنیم فارغ التحصیل دوره متوسطه پس از ۵ سال نخست كه در محلی اشتغال مییابد حاصل كار او (كه آموزشهای مدرسهای در آن نقش داشته) باعث ارزش افزودهای میشود كه میتوان آن را سود سرمایه گذاری دولت از طریق آموزش و پرورش رایگان تلقی كرد.در چنین شرایطی اگر دولت ۵ درصد از سود سرمایه گذاری خود را كه هر شاغل با كار كردن خود نصیب كارفرما می كند از كارفرما طلب نماید؛ هرچند سهم هر كارفرما مبلغ ناچیزی است، لیكن در جمع كل كشور مبلغ قابل توجهی خواهد شد كه میتواند صرف بهبود كیفیت آموزش مدرسهای شود. این روش حتی میتواند به دانش آموختگان آموزش عالی تسری داده شود و درآمد آن صرف بهبود كیفیت آموزش عالی كشور شود.
منابع:
۱- حج فروش، احمد، آسیبهای كنكور بر برنامههای درسی دورههای متوسطه پیش دانشگاهی و ارایه روش رفع آسیبها.
۲- اهداف برنامه درسی در جمهوری اسلامی ایران.
۳- برنامه سوم توسعه جمهوری اسلامی ایران.
۴- سند چشم انداز و اهداف راهبردی برنامه چهارم توسعه جمهوری اسلامی ایران.
روزنامه اطلاعات
گروه اخبار /
مدیر کل پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش گفت: بنا به درخواست آموزش و پرورش و رایزنیهای صورت گرفته توسط این وزارتخانه، ارائه فاکتور خرید کالا و همچنین الزام به تأمین پیش پرداخت بانکی از مدارک لازم برای دریافت وام، حذف شد.
فرشید سیاری مدیر کل پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش در خصوص اجرای تفاهمنامه منعقد شده بین این وزارتخانه و بانک ملی مبنی بر اعطای 12 هزار میلیارد ریال در قالب وامهای 50 میلیون ریالی کمبهره به فرهنگیان واجد شرایط، اظهار داشت: بنا به درخواست آموزش و پرورش و رایزنیهای صورت گرفته توسط این وزارتخانه، ارائه فاکتور خرید کالا و همچنین الزام به تأمین پیش پرداخت بانکی از مدارک لازم حذف شد.
سیاری با دارای اولویت خواندن افراد سرپرست خانوار، بیماران و همکارانی که تاکنون برای تحصیل و ازدواج خود، همسر و یا فرزندشان از تسهیلات ویژه فرهنگیان بهرهای نبردهاند، تصریح کرد: این افراد میتوانند با ارائه اصل و تصویر شناسنامه و کارت ملی متقاضی و ضامن، تکمیل فرم تعهدنامههای بانکی و ارائه تصویر کسر اقساط گروهی تنظیم شده توسط ادارات آموزش و پرورش مناطق، از تسهیلات بانکی فوق بهرهمند شوند.
فارس
« تشکل پذیری در معلمان ضعیف است » ، " معلمان حوصله کارهای جمعی و فعالیت های گروهی را ندارند » ، « روش مورد استفاده اکثریت معلمان در کلاس ها سخنرانی و متدهای یک سویه است » ، « جلسات و شورای معلمان معمولا به نتیجه نمی رسد » ، « فرهنگ شفاهی معلمان فوق العاده قوی است و آن ها میانه ای با نوشتن ندارند » و...
این ها بخشی از واقعیات جامعه فرهنگیان و معلمان ایران است .
در این نوشتار قصد وارد شدن به علل و چرایی این پدیده ها را نداریم و سخن گفتن در مورد آن را به آینده موکول می کنیم ، اما می خواهیم به این پرسش اساسی پاسخ بدهیم که چه باید کرد ؟
برای احقاق حق فرهنگیان و پی گیری منطقی و عقلانیت مدار مطالبات معلمان چه راه ها و مسیرهای کم هزینه تر ، پر بازده تر و پایدارتری وجود دارد ؟
تجارب کشورهای توسعه یافته نشان می دهد که برای پی گیری حقوق معلمان ، اتحادیه ها و یا سندیکا ها شکل گرفته است .
رسیدن به این مرحله نیازمند طی مراحلی است که به نظر می رسد اولین گام جدا شدن از « پوسته خودخواهی » و وارد شدن در یک هویت جمعی از طریق فرآیند گفت و گو و تفکر نقادانه است .
بسیاری از معلمان ما و حتی جامعه و مردم در این زمینه آموزش ندیده اند و حتی برخی اوقات حرکت های به اصطلاح " خودجوش " و " توده ای " نشانه ای از پختگی و یا تکامل عقلانیت فردی و حتی جمعی معرفی می شود !
برای پی گیری مطالبات صنفی در مرحله اول باید یک " هویت صنفی " شکل بگیرد .
متاسفانه در حال حاضر چنین هویت و یا حالتی در سپهر عمومی جامعه فرهنگیان تعریف و یاتببین نشده است . هویت صنفی از یک حس مشترک جمعی بر می خیرد و مقدمه منطقی آن این است که معلمان باید " معلم بودن " خود را بپذیرند .
معلمانی که به حرفه ی معلمی علاقه ای نداشته و یا از سر اجبار و ناچاری معلم شده اند نمی توانند در شکل گیری « هویت صنفی » نقش داشته باشند و چه بسا نقش یک عامل منفی و بازدارنده را نیز در مجموعه ایفا خواهند نمود .
تکوین « هویت صنفی » از طریق گفت و گو و تقریب نگرش ها شکل می گیرد و رسیدن به یک « هویت صنفی » بدون طی این فرآیند ، یک شوخی بیش نیست و اصرار بر آن تکرار یک تسلسل باطل است .
شکل گیری هویت صنفی میان معلمان نیاز به تمرین و آزمون و خطا دارد . این بن مایه شرط لازم و کافی برای وارد شدن در فاز فعالیت های صنفی است .
همان گونه که ذکر شد ؛ تاکنون این هویت صنفی میان جامعه فرهنگیان و معلمان ایران شکل نگرفته است و تا زمانی که یک تئوری و یا مانیفست مشخص و عملیاتی برای این وضعیت تعریف و یا تبیین نشود ، وارد شدن در فاز « حرکت » اشتباهی حماقت بار و نوعی اتلاف منابع خواهد بود .
فرهنگیان و معلمان می توانند در مرحله اول این هویت صنفی را از طریق« فرهنگ نوشتاری » ایجاد و نهادینه کنند . طیفی از معلمان که فاقد هر گونه هویت صنفی هستند قطعا این گونه کارها را عبث و بیهوده می پندارند هر چند حرکت هایی که به صورت دسته جمعی و از حدود یک سال خیر در میان فرهنگیان کشور در قالب " نوشتن نامه " چه به صورت فردی و یا جمعی شکل گرفته است قابل ستایش بوده و به نوعی نوید شکل گیری یک « هویت صنفی » را می دهد ؛ امری که بیش از پیش باید تقویت شده وبه یک فرهنگ پایدار و فزآینده تبدیل شود .
مهم ترین حسن و مزیت شکل گیری « هویت صنفی » آن است که فرهنگ قانون مداری در جامعه تقویت شده و هر گونه موج سواری و سوار شدن بر موج احساسات و « فرهنگ پلکان کردن دیگران » به محاق خواهد رفت !
علاوه بر فاز فرهنگ نوشتاری که مهم ترین و راهبردی ترین مسیر برای هویت یابی صنفی معلمان است ، فعال شدن در نهادها ی غیردولتی و سازمان های مردم نهاد و... می تواند در تسریع تکوین این هویت نقشی اساسی ایفا نماید .
در کنار فعالیت در نهادهای غیردولتی نباید از نقش نهادهای نظارتی دولتی نیز غافل شد .
ساختار قدرت در ایران به گونه ای است که باید از طریق مشارکت در قدرت به پی گیری مطالبات قانونی پرداخت . برخی از معلمان به ویژه تشکل های صنفی همیشه مخاطب خود را « یک حاکمیت یکپارچه » تصور می کنند و همین نگاه یک سویه و مطلق انگارانه موجب شده است تا مخاطبی در آن سو برای شنیدن نظرات و مطالبات پیدا نشود و استمرار این وضعیت موجب ایزوله شدن و به حاشیه رفتن آنان خواهد شد .
یکی از مناسب ترین و اثرگذارترین ارکان برای شکل گیری هویت صنفی مشارکت فراگیر و تاثیرگذار ، « شورایاری ها » است .
با توجه به نقش نظارتی و کنترلی که این ارکان بر مدیریت شهری دارند می توانند در بازسازی و احیاء مرجیعت اجتماعی معلمان و اعتماد سازی جامعه نسبت به معلمان و نیز حتی اعتماد معلمان به یکدیگر نقشی اساسی داشته باشند .
هویت های جمعی در این گونه ارکان ساخته و پرداخته می شود و معلمان با توجه به جایگاهی که دارند به راحتی می توانند کارکرد و نقش این شورایاری ها را که اکثرا به « بنگاه های اقتصادی » تبدیل شده اند به وضعیت واقعی و تعریف شده برگردانند و این اولین گام برای " دیده شدن " فرهنگیان و جامعه در معادلات جامعه و نزد مسئولان است .
اگر قرار است نگاه مسئولان و جامعه نسبت به آموزش و پرورش تغییر یابد « کلید طلایی » آن نزد خود معلمان است .تغییر نگرش یک شبه و ناگهانی رخ نمی دهد و این محتاج حوصله ، برنامه ریزی و تمرین است .
این که برخی از فرهنگیان و معلمان نقش اصلی و اول را به وزیر می دهند و خود را در این چرخه به کلی نادیده می گیرند علاوه بر بیماری تاریخی " قهرمان پرستی " و " اسطوره طلبی " می توان گفت که « هویت صنفی » در آنان شکل نگرفته است .
اگر قرار بود مشکلات آموزش و پرورش و معلمان به دست فقط " یک فرد " طراحی و حل شود دوران حداقل 8 ساله وزارت آقای دکتر نجفی برای این مساله و نهادینه شدن آن کافی و وافی می نمود ، وضعیتی که پس از رفتن ایشان دوباره همان سازوکارها بازتولید شد و هنوز نیز آموزش و پرورش و مسائل آن را کسی جدی نمی گیرد !
شوربختانه به دلایل گوناگون که مهم ترین آن ها " فقدان هدف " ، " بی برنامگی " و " روزمرگی " در تشکل های صنفی معلمان است ، آن ها در این رویداد مهم و تاثیرگذار اجتماعی یعنی تشویق و ترغیب فرهنگیان برای مشارکت در انتخابات شورایاری ها نقشی نداشتند !
این تشکل ها حتی در یک جمله فرهنگیان و معلمان را برای مشارکت در این پروسه تشویق نکردند !
فعالانی که خود را منسوب به برخی تشکل ها می دانند و حتی نسبت به فرصت های آموزشی برابر نسبت به دانش آموزان خارجی حساس هستند در این مورد سکوت پیشه کردند و سخنی به میان نیاوردند ...
حال پرسش از این تشکل ها آن است که «هویت صنفی » که لازمه هر گونه فعالیت صنفی پایدار است کجا باید آموخته و پرداخته گردد ؟
این تشکل ها چه راه کاری برای خارج شدن از فعالیت های توده وار و پرهزینه دارند ؟
هر گونه کنش جمعی پایدار قائم بر سه فاز " تئوری – تشکیلات – حرکت " است . به نظر می رسد از این سه عنصر اساسی که ارتباط آن ها طولی و خطی است ؛ تشکل های معلمان دو فاز اول را رها کرده و بدون داشتن هدف ، تئوری و نیز طراحی یک ساختار تشکیلاتی مناسب برای پی گیری مطالبات فقط به فاز « حرکت » می اندیشند !
اقداماتی نظیر تحصن و... در شرایط کنونی با توجه به سوابق قبلی آن که از حدود یک دهه پیش آغاز شده است تکرار اصل " آزموده را آزمودن خطاست " می باشد .
بزرگ ترین و راهبردی ترین خطای تشکل های معلمان آن است که بدون آسیب شناسی حرکت های قبلی و تلاش برای مدیریت بهینه منابع و تدوین تئوری اقتضایی متناسب با وضعیت موجود دائما در درصدد آزمون روش های شکست خورده قبلی هستند و متاسفانه شجاعت و یا جسارت اعتراف به اشتباهات را نیز ندارند !
در هم تنیدگی و پیچیدگی ساختار قدرت و مناسبات آن و نیز فقدان نگرش مناسب نسبت به مقوله آموزش موجب می شود که به راحتی این گونه فعالیت ها در عرض مصالح و منافع کلی جامعه قلمداد شده و به راحتی با اندکی اقدامات ژورنالیستی و مهندسی افکار عمومی مانند جا زدن معوقات به جای مطالبات و... ، این حرکت ها جدی گرفته نشود و استمرار آن ها موجب بدبینی بیشتر حتی فاصله گرفتن بدنه معلمان از تشکل ها گردد .
معلمان اگر می خواهند که « دیده شوند » و تشکل های صنفی معلمان اگر می خواهند که جدی گرفته شوند راهی جز طی این مسیر ندارند .
آن ها باید از ظرفیت ها و فرصت های قانونی برای فربه کردن « هویت صنفی » خود استفاده نمایند و البته اصلی ترین پیش شرط آن رها شدن از تفکرات قالبی و کلیشه ای است .
آن ها باید بپذیرند که همیشه کوتاه ترین مسیر ، بهترین آن نخواهد بود . ممکن است در در مقاطعی برخی فشارها منجر به دادن برخی امتیازات شود اما این وضعیت حالت « مسکّن » داشته و حالت پایداری نخواهد داشت و به همان دلیل مهم که فقدان هویت صنفی میان معلمان است دوباره وضعیت اولیه بازتولید خواهد شد .
وارد شدن معلمان و تشکل ها در ارکان مدیریت شهری مانند شورایاری ها و ارکان بالاتر مانند شورای شهر ، مجلس و... می تواند ارکان و هرم قدرت را وادار به گفت و گو ، چانه زنی و... نماید .
در بالاترین وجه مشارکت فرهنگیان و معلمان در ساختار دولتی نظارت و کنترل که تبلور آن را می توان در تشکیل " فراکسیون صنفی معلمان » در مجلس جست و جو کرد ؛ آنان می توانند با استفاده از اهرم ها و ظرفیت هایی که قانون برای آنان مشخص کرده است به دور از " شعار زدگی " ، " سیاست زدگی " و " روزمرگی " به پی گیری مطالبات خود بر محور « معیشت – منزلت – معرفت » بپردازند .
چیزی که اکنون تحت عنوان فراکسیون فرهنگیان در مجلس فعالیت می کند بازتاب دهنده معدل و یا حتی توانایی جامعه یک میلیونی فرهنگیان ایران نیست !
بر این باوریم اگر مشارکت فرهنگیان و معلمان حول محور " اعتماد و پویایی اندیشه برتر " از سطوح پایین مانند شورایاری ها آغاز گردد مقدمه ای برای تشکیل یک فراکسیون صنفی قدرت مند معلمان در مجلس خواهد بود و آن ها می توانند به جایگاه واقعی خود که شایسته آن هستند دست یابند .
چنین باد
دانشگاه فرهنگیان به تازگی منشوری از حقوق و تکالیف دانشجو معلمان این دانشگاه منتشر نموده است ؛ اقدامی که به حق قابل تقدیر، نو و خلاقانه است، با این وجود انتقاداتی به این منشور وارد است که مختصرا به آن ها اشاره می گردد:
1. به نظر می رسد این منشور بدون مشورت با دانشجو معلمان تدوین شده است، لااقل اینجانب به عنوان کسی که در دانشگاه فرهنگیان تحصیل می کند هیچ گونه اطلاعی از روند تدوین این منشور نداشته ام.
2. در این منشور از حقوق و تکالیفی یادشده که با متر و معیار معینی نمی شود تحقق یا عدم تحقق آن ها را سنجید. به طور مثال در بند 5 حقوق دانشجو معلمان آمده است: "دسترسی به انواع فرصت های یادگیری انتخابی و اختیاری مبتنی بر شایستگی های موردنظر در برنامه درسی/ آموزشی"، در این بند کلمه "انواع" دقیقا به چه مواردی اشاره دارد؟! این انواع کدام ها هستند؟
یا در بند 7 چنین ذکر شده: "زندگی در محیط شبانه روزی برخوردار از امکانات رفاهی، بهداشتی-درمانی، مشاوره ای، فرهنگی و ورزشی در سطحی شایسته جایگاه معلم در نظام جمهوری اسلامی ایران" ؛ سوالی که بعد از خواندن این بند در ذهن خواننده ایجاد می شود این است که منظور از "سطحی شایسته" دقیقا چیست؟ بهتر نبود در این بند به جای اشاره ای کوتاه به سطح شایسته، لوازم و امکانات شبانه روزی دانشگاه به صورت کامل شرح داده می شد تا هر کسی با ظن خود سطحی شایسته را معنی نکند؟
اگر واقعا امکاناتی در سطحی شایسته "حق" دانشجو معلمان فعلی این دانشگاه است، در چند پردیس و خوابگاه این امکانات وجود دارد؟ در خوابگاه های 13،14 نفره یا بدون اینترنت و تلویزیون بعضی از پردیس ها؟ امکانات فعلی دانشگاه شایسته دانشجو معلمان این دانشگاه است؟ اگر نیست دانشجو باید شکایت به کجا برد و طبق منشور حق خود را بستاند؟
همین طور که در مثال های بالا ذکر کردم این منشور آکنده از توصیفاتی مثل: شایسته، گسترده و... است. و در هیچ کدام از بندها به صورت مصداقی اشاره نشده است. بدین صورت هرکس می تواند برداشت خود را از این منشور داشته باشد. به لحاظ حقوقی هم این توصیف ها هیچ ارزشی ندارند !
3. در بند 13 حقوق دانشجویان به "اظهارنظر درباره مسائل گوناگون فرهنگی-اجتماعی به ویژه مسائل سیاسی با استفاده از ظرفیت های قانونی" اشاره شده است. سوالی به ذهن می آید که این ظرفیت های قانونی دقیقا چه چیزهایی هستند و در کدام مرجع باید از آن ها مطلع شد و آن ها را رعایت کرد؟!
4. "تاسیس و اداره شوراهای صنفی، تشکل های دانشجویی، انجمن های علمی، کانون های فرهنگی-اجتماعی و نشریات دانشجویی با استفاده از ظرفیت های قانونی." این آخرین بند و شاید مهم ترین بند حقوق دانشجو معلمان است. در این بند با وجود اشاره به انجمن های علمی، فرهنگی و اجتماعی هیچ اشاره ای به تاسیس تشکل های سیاسی نشده است.
متاسفانه به نظر می رسد در دانشگاه فرهنگیان همچنان در روی همان پاشنه می چرخد و تاسیس انجمن های سیاسی مثل انجمن اسلامی دانشجویان طبق قوانین نانوشته ممنوع است. حتی اخیرا در یکی از پردیس ها از تاسیس کانون مستقل برای مسجد داخلی پردیس هم جلوگیری شده است!
با وجود مسائل ذکر شده دانشجویان در کجا باید بند 13 و حق اظهار نظر سیاسی را عملی کنند؟ مثل بسیاری از دانشگاه های دیگر انجمن ها و جلساتی برای این مهم بوجود خواهد آمد یا مثل گذشته دانشگاه فرهنگیان در این زمینه و پرورش تفکر انتقادی عقیم است؟!
به نظر می رسد با جلوگیری از تاسیس انجمن ها بند 13 این منشور عملی نخواهد شد.
5. رعایت حجاب اسلامی به عنوان یکی از تکالیف دانشجو ذکر شده است. ذکر این نکته بسیار به جاست، اما ذکر نشده مثلا مانتو هم برای دانشجو معلمان خواهر به عنوان حجاب اسلامی در نظر گرفته می شود یا حتما باید از چادر استفاده کنند. به جا بود با ذکر مصداق از برداشت های سلیقه ای جلوگیری نمایند.
6. و نکته آخر اینکه اگر دانشجو احساس کرد مطابق این منشور حقوق وی رعایت نمی شود باید شکایت به کجا ببرد؟!
امیدوارم که با ذکر این انتقادات به پیشرفت دانشگاه فرهنگیان کمکی کرده باشم، ان شاالله...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
روز چهارشنبه « ناصر میرزایی » از کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شهرستان قلعه گنج در جنوب استان کرمان بر اثر شلیک افراد ناشناس جلو مدرسه در حالی که مشغول پیاده کردن دخترش بود قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نایل گشت .
تا اطلاع ثانوی انگیزه ضاربان مشخص نشده است .