صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه اخبار /

بر اساس قانون برنامه پنجم توسعه انتقال نیروی انسانی به تهران و کلان شهرها ممنوع است.

سه شنبه, 21 ارديبهشت 1394 16:07

تجربه ای از مدارس ژاپن

گروه اخبار /

در این ویدئو به بخشی از ویژگی های نظام آموزشی ژاپن پرداخته می شود

منتشرشده در آموزش نوین

تهران / طرح مشکل سامانه پیشنهادات آموزش و پرورش

منتشرشده در نامه های دریافتی
سه شنبه, 21 ارديبهشت 1394 10:31

بورکراسی و انگیزش !

بورکراسی و انگیزش داستان مورچه :

مورچه کوچکی بود که هر روز صبح زود سرکار حاضر می شد و بلافاصله کار خود را شروع می کرد.
مورچه خیلی کار می کرد و تولید زیادی داشت و از کارش راضی بود.

سلطان جنگل (شیر) از فعالیت مورچه که بدون رئیس کار می کرد، متعجب بود.

شیر فکر می کرد اگر مورچه می تواند بدون نظارت این همه تولید داشته باشد، به طور مسلم اگر رئیسی داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت.

بنابراین شیر یک سوسک را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارشات خوب مشهور بود، به عنوان رئیس مورچه استخدام کرد.

سوسک در اولین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد.

سوسک همچنین به همکاری نیاز داشت که گزارشات او را بنویسد و تایپ کند...

سوسک بدین منظور و همچنین برای بایگانی و پاسخگویی به تلفن ها یک عنکبوت استخدام کرد.

شیر از گزارش های سوسک راضی بود و از او خواست که از نمودار برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که توسط مورچه صورت می گیرد، استفاده کند ، تا شیر بتواند این نمودارها را در گزارش به مجمع مدیران جنگل به کار برد.

سوسک برای انجام امور یک کامپیوتر و پرینتر لیزری خریداری کرد...

سوسک برای اداره واحد تکنولوژی اطلاعات یک زنبور نیز استخدام کرد.

مورچه که زمانی بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس آرامش می کرد، کاغذ بازی های اداری و جلسات متعددی که وقت او را می گرفت را دوست نداشت.

شیر به این نتیجه رسید که فردی را به عنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه در آن کار می کرد، به کار گمارد.

این پست به ملخ داده شد.

اولین کار ملخ خریداری یک فرش و صندلی برای کارش بود.

ملخ همچنین به کامپیوتر و کارمند نیاز داشت که آنها را از اداره قبلی خودش آورد تا به او در تهیه و کنترل بودجه و بهینه سازی برنامه ها کمک کند...

محیطی که مورچه در آن کار می کرد، حال به مکانی فاقد شور و نشاط تبدیل شده بود. دیگر هیچ کس نمی خندید و همه غمگین و نگران بودند.

در این زمان بود که ملخ شیر را قانع کرد که نیاز زیادی به مطالعات هواشناسی دارند.

با مطالعه گزارش های رسیده شیر متوجه شد که تولیدات مورچه کمتر از قبل شده است.

بنابراین شیر یک جغد با پرستیژ را به عنوان مشاور عالی استخدام کرد و به او ماموریت داد تا امور را بررسی کرده، مشکلات را مشخص و راه حل ارائه نماید.

جغد سه ماه وقت صرف کرد و گزارشی در چند جلد تهیه نمود و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است.

حدس می زنید شیر اولین کسی را که اخراج کرد که بود؟

البته "  مورچه  "

زیرا مورچه دیگر انگیزه ای برای کار کردن نداشت !

منتشرشده در یادداشت

نمره دهی به دانش آموزان  آیا نمره ابزار قابل اعتمادی برای سنجش میزان توانایی ها و ارزش های یک دانش آموز محسوب می شود؟ به گفته ی محققان خیر! نمره دادن و تصحیح برگه ها با خطر انحراف مواجه است و به همین دلیل نیز پیر مرل، نمره دادن را امر خطرناکی می داند.
زمانی که در مورد درست بودن نمره‌ها از 900 دانش‌آموز سؤال کردیم ، جواب‌های بسیار جالبی به دست آمد : « معلم در حق من بدی کرد » ، «این اصلاً حق من نبود » ، « اگر همین درس را با معلم دیگری برمی‌داشتم قطعاً نمره‌ام بسیار بالاتر می‌شد.» تنها یک دانش‌آموز از هر 6 نفری که از آن‌ها سؤال شد معتقدند که اگر در درس فرانسه برگه‌ی امتحانی‌شان را معلم دیگری تصحیح می‌کرد ، همین نمره را کسب می‌کردند. درمجموع 50 درصد دانش آموزان معتقدند اگر برگه‌های آن‌ها توسط معلمان دیگری تصحیح می‌شد ، نمره‌های متفاوتی کسب می‌کردند. دانش آموزان در درس ریاضی اعتماد بیشتری به تصحیح معلم خود دارند : یک‌سوم ایشان معتقدند اگر برگه‌شان را معلم دیگری تصحیح می‌کرد تفاوتی در نمره‌شان به وجود نمی‌آمد ، یک‌سوم ایشان معتقدند نمره‌شان فرق می‌کرد و مابقی نظری در این مورد ندارند. بنابراین بسیاری از دانش آموزان اعتماد چندانی به نمرات ندارند ، به‌خصوص در ادبیات چراکه معیار مشخصی برای نمره دادن موجود نبوده و اغلب برداشت معلم مطرح است. برخی از دانش آموزان پای خود را فراتر از زیر سؤال بردن نمره‌ی برگه‌ها فراتر می‌گذارند. برای مثال برونو ، دانش‌آموز دبیرستان از آغاز سال همیشه در درس فرانسه نمره‌ی 9 کسب می‌کرد! او در وهله‌ی اول تنها شک داشت اما پس از مدتی شکش به یقین تبدیل شد : برونو در حال حاضر معتقد است هر چه قدر هم درس بخواند ، نمره‌ی فرانسه‌اش از 9 بیشتر نمی‌شود. خواهر برونو لیسانس ادبیات دارد برای همین هم وی یک بار از خواهرش خواست تا تکلیف فرانسه‌اش را به جای او انجام دهد ، اما بازهم معلم به تکالیف او نمره‌ی 9 داد. اگر دانش‌آموزی به این اعتقاد برسد که معلمش آن‌طور که حقش است به او نمره نمی‌دهد ، خیلی سریع انگیزه‌اش را از دست می‌دهد. مسئله‌ی عادلانه بودن یا نبودن نمره‌ها امروزه نه‌تنها دانش آموزان که معلمان را هم کاملاً به خود مشغول کرده است.

مدرک دیپلم یک بخت‌آزمایی نیست

اولین تحقیقات در مورد اعتبار نمره به دهه‌ی 1930 میلادی بازمی‌گردد. محققان برای آنکه نتیجه‌ی تحقیقات شان ازلحاظ آماری معتبر باشد ، برگه‌های یکسان بسیاری را برای تصحیح به معلمان مختلف سپردند و نتیجه‌ی کاملاً کلاسیکی از تحقیقات ایشان به دست آمد : بسیاری از معلمان به برگه‌های یکسان نمره‌های کاملاً متفاوتی داده بودند. نتایج به‌دست‌آمده و نمره‌های اعطاشده به دانش آموزان حالتی کاملاً نموداری داشتند ، درست مثل نمودار توزیع قد و وزن در بین افراد یک جامعه؛ این تحقیقات به‌خوبی نشان داد که نمره‌ی یک برگه بیش از آنکه بستگی به محتوای آن داشته باشد ، بستگی به کسی دارد که آن را تصحیح می‌کند. در درس ریاضی هم درست همین مسئله مشاهده شد ، هرچند که اختلاف نمره‌ها کمتر بود.

اولین تحقیقات میدانی گسترده در مورد صحت نمره‌ها در دوره‌ی دبیرستان صورت گرفت. به‌خوبی می‌توانیم این مسئله را توجیه کنیم چراکه در آن دوران اولین مدرک تحصیلات عالی اجازه‌ی ورود فرد به مشاغل دولتی را می‌داد. برای نیل به این هدف محققان در 6 حوزه‌ی درسی – انگلیسی ، لاتین ، فرانسه ، ریاضی،فلسفه و فیزیک – صد برگه‌ی امتحانی را به مصححانی مختلف سپردند. هر برگه درمجموع 5 بار تصحیح شد و اختلاف بین بیشترین و کمترین نمره‌ای که به یک برگه‌ی امتحانی داده‌شده بود ، موجبات حیرت همگان را فراهم آورد. این اختلاف در درس فرانسه 13 نمره ، فلسفه 12 نمره و ریاضی 9 نمره بود! اما باید به این مسئله توجه داشت که حداکثر فاصله‌ی بین نمرات مؤلفه‌ی آن‌چنان قابل‌اعتمادی نیست. بهتر است رایج‌ترین اختلاف بین نمره‌ها را در نظر گرفت که این هم آمار بسیار بالایی است : در درس فرانسه 6 نمره و انگلیسی و ریاضی 4 نمره. بااین‌وجود باید به این مسئله توجه داشت که حتی باوجود تفاوتی که در نمره‌های مختلفی که به یک برگه داده می‌شود بعضاً بالاست ، نمی‌شود قبولی در امتحاناتی که به‌صورت کشوری تصحیح می‌شوند را تنها امری شانسی در نظر گرفت چراکه احتمال آنکه برگه‌های یک دانش‌آموز در تمامی امتحان‌ها توسط معلمی سخت‌گیر تصحیح شود صفر است.

بهترین نمره‌ها به کدام دانش آموزان داده می‌شود؟

73 سال بعد هنوز هم نتایج این تحقیقات بر جای خود استوار است و همچنان به نمره‌های درسی با دید شک و تردید نگاه می‌شود. این مسئله ازآن‌جهت است که نمره مؤلفه‌ای فیزیکی نبوده و تنها به برداشت یک شخص از یک مسئله دارد. تفاوت نظر معلمان مختلف در مورد برگه‌ای یکسان اجتناب‌ناپذیر است. تا به اکنون تحقیقات بسیاری به‌منظور شناسایی مؤلفه‌هایی صورت گرفته که روی قضاوت معلمان از یک برگه تأثیر می‌گذارد. اولین مؤلفه‌ی تأثیرگذار ترتیب تصحیح برگه‌هاست. این مسئله صد در صد اثبات شده که معلمان 30 درصد اول برگه‌های امتحانی را با دست بازتری صحیح می‌کنند. این مسئله به‌این‌علت است که مصحح در ابتدا در قضاوت خود اندکی شک دارد و به همین دلیل برگه‌ها را با دست بازتری تصحیح می‌کند؛ شکی که با تصحیح هر برگه از میزان آن کاسته می‌شود. همچنین تصحیح یک برگه‌ی امتحانی به برگه‌ای که معلم قبل از آن صحیح کرده نیز بستگی دارد. اگر معلم یک برگه‌ی بسیار خوب را تصحیح کرده باشد ، در اغلب موارد برگه‌ی پس‌ازآن را با سخت‌گیری بیشتری صحیح می‌کند و بالعکس. درنهایت خیلی ساده می‌شود این مسئله را نشان داد که اگر یک معلم می‌خواهد دسته‌ای برگه را صحیح کند و ما سه برگه‌ی امتحانی خیلی ضعیف را روی آن‌ها قرار دهیم ، بدون شک معلم به سایر برگه‌ها نمره‌ی بالاتری می‌دهد اما اگر سه برگه‌ی امتحانی بسیار خوب را رو قرار دهیم ، نمره‌ی سایر برگه‌ها پایین می‌آید.

سومین مؤلفه‌ای که می‌تواند در تصحیح یک برگه‌ی امتحانی توسط معلم تأثیرگذار باشد ، وضعیت دانش‌آموز در مدرسه است. تحقیقات بسیاری که توسط روانشناسان و جامعه شناسان  با بهره‌گیری از متدهای مختلف در این زمینه صورت گرفته یک مسئله را نشان می‌دهند. زمانی که معلمان فکر می‌کنند در حال تصحیح برگه‌ی امتحانی یک دانش خوب هستند ، نمره‌ی برگه همیشه بیشتر می‌شود و برعکس ، زمانی که معلم می‌داند در حال تصحیح برگه‌ی امتحانی یک دانش‌آموز ضعیف است ، همیشه نمره‌ی برگه پایین‌تر می‌آید. (1) به همین دلیل است که نمره‌ی تکالیف برونو حتی زمانی که خواهرش تکالیف او را انجام داد باز هم تغییری نکرد. او در این مورد حق هم دارد ، تصویر شکل‌گرفته از او در ذهن معلمش تصویر دانش‌آموز ضعیفی است که هیچ‌گاه نمی‌تواند نمره‌ی قبولی کسب کند.
مسئله‌ی تعجب‌آورتر تأثیری است که جایگاه اجتماعی یک دانش‌آموز می‌تواند در نمره‌ی او داشته باشد. در این زمینه هم نتایج تحقیقات مختلف به حدی به هم نزدیک است که جای شکی باقی نمی‌ماند. وضعیت اجتماعی یک دانش‌آموز در نمره‌ای که معلم به او می‌دهد تأثیرگذار است. در شرایطی یکسان و با برگه‌ای یکسان ، دانش‌آموزی که جایگاه اجتماعی والاتری دارد ، نمره‌ی بهتری کسب می‌کند. (2) بنابراین زمانی که معلمان وضعیت اجتماعی دانش‌آموز خود را می‌دانند به‌طور ناخودآگاه آن را در تصحیح برگه دخالت می‌دهند. رفتار دانش‌آموزانی که از طبقه‌ی اجتماعی بالاتری هستند در طول سال و در کلاس درس که بدون شک به رفتار ایدئال یک دانش‌آموز خوب نزدیک‌تر است نمره‌ی او را نزد معلم افزایش می‌دهد.

مسئله‌ی دیگری که در این پیش می‌آید نمره‌های بهتری است که به دخترها داده می‌شود ، در این مورد نیز تمامی محققان نظری یکسان دارند. در حال حاضر هنوز نمی‌شود مطمئن بود که آیا ورود روزافزون زنان به شغل‌های علمی مثل معلمی یا استادی ، سبب برتری نمره‌های دختران به پسران است یا خیر. در این میان می‌توان رفتار دختران در کلاس که نظم بیشتری دارند و فرمان‌بردارتر هستند را عامل مؤثری قلمداد کرد. برای مثال در کلاس درس فرانسه دخترها کمتر از پسرها صحبت می‌کنند و ارزش بیشتری برای این درس قائل‌اند. از طرفی همکاری بیشتری که با معلم خود دارند نیز در این میان تأثیر به سزایی ایفا می‌کند. برای بهتر نشان دادن منظور خود یک‌بار دیگر می‌توانیم برونو را مثال بزنیم ، او احتمالاً دانش‌آموز شلوغی است ، بنابراین معلمش در هنگام تصحیح برگه‌ی امتحانی او رفتارش در کلاس درس را نیز مدنظر قرار می‌دهد. بنابراین برونو نیز پس از مدتی به‌واسطه‌ی کسب نمره‌های پایین علی‌رغم تلاش بسیار ، هم اعتماد خود به معلمش را از دست می‌دهد و هم انگیزه‌اش برای درس خواندن را.

در همین راستا ، تحقیقات دیگری نیز تأثیری که ظاهر فیزیکی دانش‌آموز می‌تواند در نمره‌ی او ایفا کند را نشان داده‌اند. محققان عکس دانش آموزان را روی برگه‌های کاملاً یکسان چسبانده بودند و سپس برگه‌ها را برای تصحیح به چند معلم سپرده بودند. در این میان مشاهده شد برگه‌هایی که دانش‌آموز روی عکس آن ظاهر فیزیکی بهتری داشت ، نمره‌ی بالاتری کسب کردند.

تأثیر کلاس درس و محیط مدرسه

تحقیقات دیگری نیز تأثیر سن دانش‌آموز و اینکه آیا او قبلاً مجبور شده است یک درس را دو بار بگذراند یا خیر را نشان داده‌اند. با برگه‌هایی کاملاً یکسان ، دانش‌آموزانی که قبلاً در یک درس افتاده‌اند و مجبور شده‌اند امتحان آن را دو یا چند بار پشت سر بگذارند ، نمره‌های پایین‌تری کسب کرده‌اند. شکست‌های قبلی دانش‌آموز تصویر منفی‌ای از او در ذهن معلمش به‌جای می‌گذارد و معلم هم ناخودآگاه نمره‌ی کمتری به او می‌دهد. مسائل دیگری هم وجود دارند که به وضعیت دانش‌آموز در مدرسه و یا جامعه مربوط نمی‌شوند بلکه به بستر مدرسه‌اش بستگی دارند. برای مثال در مدرسه‌ای که اکثر دانش‌آموزانش ضعیف هستند ، معلمان با دست بازتری نمره می‌دهند و در مدرسه‌هایی که اکثر قریب به‌اتفاق دانش آموزان قوی هستند ، وضعیت برعکس می‌شود. حالت اول را می‌توان به‌واسطه‌ی میل معلمان مبتنی بر عدم کاهش بیش‌ازپیش اعتماد به نفس دانش آموزان و حالت دوم را با توجه به میل معلمان به حفظ شهرت و اعتبار مدرسه توجیه کرد.

درنهایت نیز مسئله‌ی کلاس درس مطرح می‌شود. معلمان تمایل دارند تا فاصله‌ی بین دانش آموزان قوی و ضعیف خود در کلاس را بیش ازآنچه به‌واقع هست در نظر قلمداد کنند. همین مسئله نیز موجب می‌شود که ورای آزمون‌های استاندارد و هماهنگ ، در آزمون‌های داخلی قابلیت دانش آموزان ضعیف‌تر کمتر و قابلیت دانش آموزان قوی‌تر بیش ازآنچه که هست نشان داده شود.

حتی باوجوداینکه معلمان سعی می‌کنند تا دقت بسیاری در تصحیح برگه‌های امتحانی از خود نشان دهند ، بازهم نمی‌توان تأثیر موارد عنوان‌شده را انکار کرد. در این میان شاید طرح پاسخنامه‌ی هماهنگ برای تصحیح برگه‌های امتحانی مثمر ثمر به نظر برسد اما بازهم این‌چنین نیست.

برای اثبات گفته‌های ما کافی است برگه‌ی امتحانی یکسانی را یک‌بار در بین چندین برگه‌ی ضعیف و سپس در بین چندین برگه‌ی قوی بگذارید و از یک معلم بخواهید تا بافاصله‌ی زمانی برگه‌ها را تصحیح کند ، درنهایت مشاهده خواهید کرد که غیرممکن است نمره‌ای که به برگه‌ی موردنظر داده می‌شود در هر دو حالت یکسان باشد.

. . . نمره دهی

 آیا تحقیقاتی که برای شما عنوان کردیم و در حال حاضر نیز روزبه‌روز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود ، این توانایی را دارند که تحولی در عرصه‌ی ارزشیابی ایجاد کنند؟ بهتر است اندکی این مسئله را بررسی کنیم:

  1. معلمان وقت بسیار زیادی را به تصحیح برگه‌های امتحانی دانش آموزان اختصاص می‌دهند و اکثر ایشان از تحقیقاتی که در طول 75 سال اخیر در مورد اعتبار یا عدم اعتبار نمره‌ها صورت گرفته اطلاعی ندارند. این مسئله در شرایطی است که نمی‌توان در عرصه‌ی ارزشیابی خود را یک حرفه‌ای دانست بدون آنکه با مسائلی که ممکن است بر قضاوت یک معلم تأثیر بگذارند آشنا بود.
  2. آشنا شدن با همین مسائل بستر مناسب را فراهم می‌کند تا از بسیاری از رفتارهای غیرحرفه‌ای جلوگیری شود. برای مثال این مسئله که بسیاری از معلمان در ابتدای سال تحصیلی از همه‌ی دانش آموزان شغل و تحصیلات پدر و مادر آن‌ها را می‌پرسند به‌هیچ‌عنوان لزومی ندارد. این کار حتی خیلی راحت و به‌صورت ناخودآگاه بر قضاوتی که معلم از دانش‌آموز خود دارد تأثیری مثبت یا منفی می‌گذارد. در حالت کلی بهتر است تا نتایج تحقیقات عنوان‌شده هرساله در ابتدای سال تحصیلی در اختیار معلمان قرار داده شود و ایشان در مورد آن بحث و تبادل‌نظر کنند. این مسئله می‌تواند به ایشان کمک کند تا بیشتر به دانش آموزان خود کمک کنند. متأسفانه هنوز هم در بسیاری از کشورهای دنیا دانش‌آموزانی هستند که تنها برای نیاوردن چند نمره نمی‌توانند مدرک دیپلم خود را بگیرند و این مسئله اصلاً عادلانه نیست. زمان آن کاملاً رسیده که از " بت نمره " که در طول تاریخ آموزشی ضربه‌های سنگینی را متوجه دانش آموزان کرده فاصله گرفته شود.
  3. تحقیقات صورت گرفته و نتایج آن‌ها همچنان می‌تواند تأثیر به سزایی در اصلاح آزمون‌های دوره‌ی دیپلم ایفا کند. تحقیقاتی که به‌تازگی صورت گرفته مسئله‌ی بسیار جالبی را به تصویر کشاند. (4) زمانی که آزمون دوره‌ی دیپلم به‌صورت ناشناس تصحیح می‌شود ، یعنی معلمی که در حال تصحیح برگه است هیچ شناختی از دانش‌آموزی که برگه متعلق به اوست ندارد ، آمار موفقیت پسران و نیز فرزندان خانواده‌های متعلق به اقشار پایین‌تر جامعه بالا می‌رود. اما زمانی که معلمان یک مدرسه برگه‌های درسی دانش آموزان مدرسه‌ی خود را تصحیح می‌کنند و نسبت به ایشان شناخت دارند ، درصد موفقیت دختران و خانواده‌های متعلق به اقشار بالاتر جامعه بالاتر می‌رود. درنهایت امروزه محققان اعتقاددارند که حتی در آزمون‌هایی که به‌صورت هماهنگ کشوری یا شهری برگزار می‌شوند ، اگر بخشی از آزمون‌ها به‌صورت شفاهی انجام شود ، عدالت بیشتری برقرار می‌شود.
  4. درنهایت این مسئله درست است که معلمان همیشه معتقدند که دانش آموزان تنها زمانی درس می‌خوانند که صحبت نمره در میان باشد ولی در این زمینه باید صحبت‌های دانش آموزان را نیز گوش داد. برای آن ها نمره‌های درسی به‌مثابه حقوق است. حقوقی که به‌مثابه پاداشی برای تلاش‌های ایشان است و به آن‌ها امکان می‌دهد تا به مدارج بالاتری برسند و درنهایت نزد والدین شان اعتبار کسب کنند. معلمان نیز این مسائل را می‌دانند اما شاید نه به‌اندازه‌ی کافی : نمره‌ی درسی اهرم آموزشی – روانی بسیار قدرتمندی است که استفاده‌ی نامناسب از آن می‌تواند خیلی راحت به یک فاجعه بیانجامد و استفاده‌ی مناسب آن منجر به چرخه‌ای کارساز خواهد شد : پاداش – یادگیری – پاداش.
     

(1) J.-J. Bonniol, J.-P. Caverni et G. Noizet, « Le statut scolaire des élèves comme déterminant de l’évaluation des devoirs qu’ils produisent », Cahiers de psychologie, vol. XV, n° 1-2, 1972.
(2) M. Duru-Bellat et A. Mingat, Pour une approche analytique du fonctionnement du système éducatif, Puf, 1993.
(3) J. Aymes, « Une expérience de multicorrection », Bulletin de l’Association des professeurs de mathématiques de l’enseignement public, n° 321, 1979.
(4) D. Oget, « Efficacité et coût du baccalauréat général et technologique : quelle alternative à l’organisation des épreuves ? », Thèse de doctorat, université de Bourgogne, 1999.

پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ :
http://www.anthropology.ir/node/24940

ایمیل مترجم : این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در پژوهش

مهدی احمدی در بخش هاى اول و دوم به رابطه تنگاتنگ و نزديك مردم با فرهنگيان ، آموزش و پرورش و هماهنگى آنها و لزوم مشاركت داوطلبانه و برنامه ريزى شده اولياء محترم دانش آموزان و همكارى نهادهاى فرهنگى و غير فرهنگى در پيشبرد اهداف آموزشى ، مالى و ادارى آموزش و پرورش و نجات آموزش و پرورش از اين تنگناى موجود و برنامه ريزى براى داشتن آموزش و پرورش پويا و شكوفا و معلمينى شاداب و سرآمد و پدران و مادرانى راضى و فعال پرداخته شد .    

در اين بخش به بحث چگونگى اين مشاركت كه به آن " مشاركت سودمند و مفيد " و به عبارتى يك رابطه (برد - برد ) كه رضايت و سودمندى طرفين مشاركت را از نظر فرهنگى و اقتصادى تضمين نمايد ، مى پردازيم .
 اگر پروسه مشاركت و شكل آن را به يك ، مثلث متساوى الاضلاع و يا يك حرم تشبيه نماييم ، مى توانيم سه ضلع اين مثلث را به ترتيب ذيل داشته باشيم :

١- معلمين محترم كه نقشى  اساسى و اصلى داشته و در حقيقت قاعده مثلث محسوب مى شوند .     
٢-دولت و مسولين آموزش و پرورش اعم از وزير و معاونين و مديران كل و تمامى برنامه ريزان و عوامل ادارى و مالى

٣- مردم ، يا به عبارتى اولياء دانش آموزان ، نهادهاى كمكى مانند نمايندگان مجلس ، شوراهاى شهر ، شهرداري ها ، بانك هاى دولتى و خصوصى ، صندوق هاى خيريه ، خيرين مدرسه ساز و ...

با يك برنامه ريزى اصولى كه در آن نظر صاحب نظران ، فرهنگى ، اقتصادى ، تعليم و تربيت ، علماى حوزه و اسلامى و خصوصا معلمين كه صاحب نظران اصلى و در خط مقدم هستند ، به يك " انقلاب فرهنگى " و بازنگرى اصولى درساختارهاى قديمى و پوسيده فعلى دست يازيده و سه ضلع اين مثلث را از اين موقعيت پيچيده و لاينحل نجات داد.  

اين پروسه و برنامه ريزى و يا به عبارتى " انقلاب فرهنگى " زمانى به نتيجه مطلوب خواهد رسيد كه اصول ذيل را منشاء برنامه ريزي ها و تصميم گيري هاى خويش نماييم :

١- جدى گرفتن موضوع و غفلت نكردن از اهميت آن به عنوان يكى از ضروري ترين تصميمات و عملكردهاى جامعه در حال حاضر
٢- عدم اعمال نظرات و اخذ تصميمات يك جانبه و ابن الوقت ، بدون در نظر گفتن منافع و نقش اضلاع ديگر مثلث ، از طرف يكى از اضلاع
٣- تامين بودجه و اعتبارات لازمه جهت بخشى از وظايف كه مربوط به دولت بوده با همكارى مجلس محترم و نمايندگان مردم
٤- برنامه ريزى جهت ايجاد پروسه مشاركت سودمند و داوطلبانه مردم و اولياء دانش آموزان و نهادهاى سرمايه گذار و جلوگيرى از هر گونه دريافت اجبارى و بى حساب و كتاب از طرف  مدارس و يا هر نهاد غير مسئول
٥- ايجاد زمينه مشاركت بانك ها ، نهادهاى مالى ، شوراهاى شهرو روستا ، خيرين مدرسه ساز واقعى ، شهرداري ها و كليه نهادهاى داوطلب و در نظر گرفتن سود مادى و معنوى براى فعاليت هاى داوطلبانه

٦ - استفاده از نظرات سودمند معلمين تحصيل كرده و دلسوز و تامين دغدغه هاى معيشتى و فرهنگى آنان به دور از هرگونه سفسطه بازى و سياست هاى  غير صادقانه و مقطعى

٧- جلب اعتماد سرمايه گذاران از جهت سرمايه گذارى و ايجاد زمينه " سهامى شدن مدارس " و سود آور شدن سرمايه گذارى در آموزش و پرورش و توليد علم ، از جهات مادى و معنوى با استفاده ازنهادهاى مالى معتبر و صاحب نظر و استفاده تام و تمام از تخصص و وقت معلمان در جهت در آمد زايى

٨- عدم تعلق يارانه هاى بى دليل تحصيلى به اقشار بى نياز و جلب مشاركت داوطلبانه و سود آور آنان ، بدون زير سوال بردن اصول قانون اساسى ( آموزش و پرورش رايگان در كليه مقاطع ) 

٩-ايجاد صندوق ها و نهادهاى حمايتى اقشارضعيف و آسيب پذير كه فرزندان آنان از استعداد و توانايي هاى تحصيلى خوبى برخوردار بوده و مى توانندبا اين حمايت آينده روشن تحصيلى داشته باشند با اعمال بورسيه هاى تحصيلى جهت دانش آموزان نخبه و سر آمد.

١٠- خروج مديران ، معلمين و كليه نهادهاى آموزشى و ادارى آموزش و پرورش از پروسه دريافت و پرداخت هاى مالى و نظم دادن به كليه دريافت ها و پرداخت ها ، قرادادهاى پيمانكارى و مالى با استفاده از بانك ها و نهادهاى مالى خوشنام و معتبر، اخذ تضمين هاى كارى و قسط بندى پرداخت شهريه ها و كمك هاى مالى و سود آور نمودن اين پرداخت ها در پايان سال تحصيلى به گونه اى عملا آموزش و پرورش وهزينه هاى آن اقساط و نوعى سرمايه گذارى سودمند و برنامه ريزى شده خواهد بود.

١١- تامين كليه حقوق مادى ومعنوى معلمين و دست اندر كاران آموزش و پرورش به دو ر از هر گونه تنگ نظري ها به گونه اى فقط دغدغه معلمين خدمت صادقانه و معنوى و خداپسندانه باشد كه اين بخش را مى توان به راحتى به " شغل انبياء " بدون هيچ شكى تشبيه نمود كه قابل قيمت گذارى و جبران با هيچ مبلغى نيست و فقط ميان وجدان اين عزيزان و خداى خويش بوده و خواهد بود.

١٢ - باتوجه به رسيدگى مادى و معنوى و ايجاد رضايت شغلى معلمين ، در نظر گرفتن يك نهاد نظارت و وارسى از جهات عملكرد كارى معلمين و دست اندركاران و كليه مشاركت كنندگان و جلوگيرى از هر گونه سوء استفاده احتمالى ضرورى بوده كه مى تواند زيرنظر مجلس شوراى اسلامى ، شوراى تشخيص مصلحت ، اعضاى شوراهاى شهر و روستا و يا در صورت ضرورت دفتر مقام معظم رهبرى قرار گيرد.
در بخش چهارم به چگونگى برنامه ريزى آموزشى و عملكردى درجهت سود آور نمودن توليد علم و امور آموزشى و چگونگى هدايت و برنامه ريزى اين سودها در رشد و اعتلاى جامعه و شكوفايى آموزش و پرورش خواهم پرداخت .

ان شاا....
ادامه دارد

بخش اول

بخش دوم


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 21 ارديبهشت 1394 08:19

معلم مسئول است

مسئولیت های معلم هفته معلم امسال هم گذشت . البته امسال هفته ی معلم با سال های دیگر قدری متفاوت بود . چرا که در ماه ها وهفته های اخیر اجتماعات اعتراضی همکاران فرهنگی هففته ی معلم را نسبت به سال های گذشته  متفاوت کرده بود .

در سال های گذشته در مراسمی که معمولا ادارات یا مدارس برای بزرگ داشت مقام معلم برگزار می کردند با تعارفات و تعریف و تمجید از مقام معلم همراه بود و موضوع دیگری مطرح نمی شد . ولی در امسال با توجه به تجمعات اخیر سخنرانان اشاره ای هم به  این تجمعات می کردند و سعی می کردند این اعتراضات  را به رسمیت بشناسند و بعضا دعوت به پایان یافتن این تجمعات داشتند و ابراز می کردند که ما و دیگر مسئولین خواسته های شما را شنیده ایم و دیگر لزومی ندارد که این تجمعات ادامه داشته باشد و ممکن است دشمن سوء استفاده کند .

حال سوال این است  ما فرهنگیان اعم از معلمان و مسئولین اداری و ستادی چه مسئولیتی داریم ؟ آیا با هر شرایطی باید کنار بیاییم و روز را به شب برسانیم ؟ آیا اگر شرایط موجود را نامطلوب یافتیم نباید اعتراض کنیم ؟ آیا اگر دیدیدم حقوق و مزایای مان کفاف خرج و دخل مان را نمی دهد باز بگوییم روزی مان همین قدر است ؟ اگر نقص در امکانات مدارس مشاهده کردیم بگوییم به ما مربوط نیست ؟ اگر قوانین آموزشی را ناقص یافتیم بگوییم مسئولش کس دیگری است ؟ یا صرفا به نوشتن یک نامه به مقامات مسئول بسنده کنیم؟ آیا کسی به این نامه ها ترتیب اثر داده و می دهد ؟

ما فرهنگیان نسبت به خود و خانواده خود و جامعه و نسل آتی مسئولیم و این مسئولیت سنگین بر دوش ماست . اینکه آموزش و پرورش نسل آینده بر عهده ماست یک تعارف نیست ، یک واقعیت است. حال با توجه به این موضوع ما موظفیم نسبت به کمبودها و نواقصی که مشاهده می شود اعتراض کنیم . سکوت ما خیانت به نسل آینده خواهد بود و در آینده جوابی برای پرسش های فرزندان مان نداریم.

یکی از مشکلاتی که در آموزش و پرورش وجود دارد نقص در نظام پرداخت حقوق و مزایا می باشد که همکاران را ناراضی کرده است ؛ حقوق و مزایایی که پرداخت می شود با توجه به هزینه های زندگی تناسب ندارد و از خط فقر تعیین شده توسط بانک مرکزی کمتر می باشد . در حالی که کشور ما کشور فقیری نیست و بسیاری از سازمان ها و ادارات دیگر از حقوق و مزایای بهتری برخوردارند  و این مسئله برای همکاران پذیرفتنی نیست .

همچنین از دیگر مشکلاتی که در آموزش و پرورش وجود دارد کم بودن سرانه ی مدارس است که مدیران مدارس ناچارند با کمک هایی که از والدین  یا افراد خیر دریافت می کنند چرخ مدارس را بچرخانند . در بسیاری از موارد به دلیل کمبود بودجه  مدارس از زیبایی و شادابی لازم برخوردار نیستند و دانش آموز و معلم از حضور در چنین محیط هایی لذت نمی برد .

 قوانین آموزشی نیز دارای اشکالات بسیاری است .تراکم کلاس ها علی الخصوص در مقطع ابتدایی ،کم بودن ساعت درس ریاضی و خواندن و نوشتن در سال های اول و دوم  ابتایی باعث می شود آموزش های پایه با کیفیت لازم انجام نگیرد  و در سال های بالاتر این معضل به شدت خودنمایی کند . نظام ارزشیابی دانش آموزان نیز در سال های اخیر دچار مشکلاتی شده است از جمله برداشته شدن مردودی و امتحانات نهایی در پایه های ششم و نهم ، که این موضوع به جای اینکه از افت تحصیلی بکاهد خود باعث افت کیفی آموزش شده است که واقعا باید در این زمینه تجدید نظر شود .

از دیگر معضلاتی که وجود دارد توسعه روز افزون مدارس غیردولتی باهزینه های بالا برای دانش آموزان است و اخیرا هم اشاره شده است برای حل مشکلات مالی آموزش و پرورش قرار است مدارس غیر انتفاعی توسعه یابند . با توجه به صراحت قانون اساسی در آموزش رایگان باید از توسعه کمی مدارس غیر دولتی جلوگیری شود . دولت به تجهیز مدارس دولتی اهتمام بیشتر ورزد .

امید که معلمان با وقوف بر مسئولیت های خویش ، نقشی فعالانه و مسئولانه داشته باشند .


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

سامان دهی تعطیلات گروه اخبار /

«ساماندهی تعطیلات در ایران موضوعی بغرنج و پیچیده است چرا که کشورمان تنها کشور در جهان است که تعطیلات آن براساس ۲تقویم شمسی و قمری تنظیم شده است.»

این دیدگاه رسمی مرکز پژوهش‌های مجلس درباره موضوع تعطیلات در کشور است که سال۸۹ منتشر شد.بحث اصلي درخصوص تعطيلات نه كم كردن تعداد روزهاي تعطيل كه ساماندهي اين روزهاست. يعني به جاي اينكه مردم در طول سال يك باره با تعطيلات 15 تا 20روزه نوروز مواجه شوند، بتوانند به انتخاب خودشان از تعطيلي‌ها استفاده كرده يا دست‌كم اين تعطيلي‌ها به 2نوع تابستاني و زمستاني تقسيم شود.

نخستين‌بار در سال1336 طرح تعطيلات زمستاني به وزارت فرهنگ وقت پيشنهاد شد اما تا سال75 اين طرح مسكوت ماند. در همان سال75 قرار بر اين شد كه 10روز مياني زمستان به‌عنوان تعطيلات زمستانه تعطيل شود و هدف از اجراي آن امكان مسافرت‌هاي زمستاني عنوان شد.

سال گذشته نيز رئيس سازمان ميراث فرهنگي طرح تعطيلات زمستاني را به دولت داد و گفت:‌ به هيأت دولت پيشنهاد داديم كه از 16 تا 22بهمن تعطيلات زمستاني داشته باشيم تا توزيع سفر در ايام سال اتفاق بيفتد و فرهنگ سفر در زمستان هم ايجاد شود.

اما مشكل اين است كه آموزش و پرورش چندان موافق اين طرح نيست ، چون به‌خاطر بدي هوا در برخي استان‌ها، مدارس در خرداد تعطيل مي‌شوند و در استان‌هاي سردسير اول تير ماه؛ پس نمي‌توان مدارس اين استان‌ها را با برنامه آموزشي تطبيق داد. 

موانع ساماندهي

اما كاهش يا حتي ساماندهي تعطيلات با موانع مهمي روبه‌روست. ستار هدايتخواه، عضو سابق كميسيون فرهنگي مجلس در اين‌باره به همشهري مي‌گويد:‌ در موضوع ساماندهي تعطيلات بايد 2نكته را مدنظر قرار داد؛ ‌نخست موانع و شرايط اجتماعي است كه بر سر راه اين ساماندهي قرار دارد و اجازه نمي‌دهد برخي از اين روزهاي تعطيل حذف شود و ديگري مربوط به اعتقادات مذهبي است.

به گفته وي طرح حذف تعطيلات كه با واكنش حوزه علميه و ساير اقشار مواجه شد مربوط به روزهاي تعطيلي بود كه با اعتقادات مذهبي مردم سر و كار داشت. هدايتخواه مي‌گويد:«به‌نظر مي‌رسد كساني كه به‌دنبال اجرايي كردن اين طرح بودند توجه چنداني به ارزش‌هاي ديني و انقلابي ما نداشتند چرا كه برخي از روزها از لحاظ مذهبي براي مردم مقدس است و با ديگر ايام تفاوت زيادي دارند. غيراز ايام مذهبي روزهاي ديگري هم هستند كه به‌عنوان تعطيلات از آنها نام برده مي‌شود مثل ايام نوروز كه ظاهرا دست‌اندركاران جرأت ورود به حذف تعطيلي اين روزها را پيدا نمي‌كنند چرا كه روزهايي مثل نوروز را مردم سال‌هاست با اين رويه خو گرفته‌اند

به گفته اين استاد دانشگاه، در اين‌باره بايد فرهنگ‌سازي‌ كرد تا ميزان تعطيلات به حد معقول برسد و از سويي ساماندهي شود. به‌نظر من تنها راه آن كاستن از ميزان تعطيلات ايام نوروز است چرا كه حذف ساير تعطيلات مذهبي و ملي با واكنش‌ها و مقاومت‌هايي همراه خواهد بود.

بلاتكليفي تعطيلات

امان‌الله قرايي‌مقدم، روانشناس نيز با تأكيد بر اين نكته كه تعطيلات در كشور ما بي‌قاعده است به همشهري مي‌گويد:‌ تشتت تعطيلات و بلاتكليفي مردم بايد با يك برنامه‌ريزي اصولي و با توجه به اعتقادات مذهبي و ملي مردم ساماندهي شود تا بتوان از تعطيلات نهايت استفاده را برد.

قرايي‌مقدم با اشاره به اينكه تعطيلات نوروزي براي دانش‌آموزان و دانشجويان گاهي تا 20روز به طول مي‌انجامد، توضيح مي‌دهد:‌ لطمه آموزشي كمترين آسيبي است كه اين تعطيلات برنامه‌ريزي نشده به دانش‌آموزان و دانشجويان وارد مي‌كند، چراكه آنها به يكباره روزهاي زيادي را از درس و مدرسه دور هستند و اين موضوع آسيب‌هاي زيادي را به آنها وارد مي‌كند.

وي با اشاره به شعار اقتصاد مقاومتي و حمايت از توليد ملي مي‌گويد: «بدون ساماندهي تعطيلات نمي‌توان به اين شعار جامه عمل پوشاند چرا كه مثلا در ايام تعطيلات نوروزي كه روي تقويم 4روز و در عمل 15 تا 20روز است ، اگر چه برخي از اداره‌ها و سازمان‌ها بعد از 4روز تعطيلات رسمي مشغول به‌كار مي‌شوند اما عملا نيمه‌تعطيل هستند و كارها را به بعد از تطعيلات غيررسمي موكول مي‌كنند.»

به‌نظر نمي‌رسد كسي مخالف ساماندهي تعطيلات باشد و احتمالا بهترين گزينه هم همين تعطيلات بي‌اندازه نوروز است كه حتي رهبر معظم انقلاب هم درباره طولاني بودن آن تذكر داده‌اند. آيا طرح بر زمين مانده تعطيلات زمستاني امسال به نتيجه‌اي خواهد رسيد يا نوروز امسال هم با تعطيلاتي مواجه خواهيم بود كه در روزهاي پاياني آرزوي تمام شدنش را بكنيم؟ 

درباره تعطيلات زمستاني

با وجود اينكه تعطيلات زمستاني در بيشتر كشور‌هاي دنيا وجود دارد اما در ايران هنوز زمستان براي بسياري از ايران فصل سفر نيست، چون مدارس هنوز داير است.‌ وي‍ژگي تعطيلات زمستاني اين است كه مردم مجبور نيستند تنها در ايام نوروز و تابستان عازم سفر شوند و بعضي از اقشار خاص مثل بازنشستگان كه براي ساير ايام سال كه غيرپيك است و مشكلي براي سفر ندارند با ارائه تسهيلاتي مي‌توانند به سفر بروند.

علاوه بر اين كل حجم سفرهاي مردم، متمركز در نوروز و تابستان نمي‌شود. براساس طرح تعطيلات نوروزي، دانش‌آموزان 15روز زودتر و در ميانه شهريورماه، سال تحصيلي را آغاز مي‌كردند تا تعطيلات زمستاني داشته باشند. محمدعلي نجفي، وزير وقت آموزش و پرورش هدف از اجراي آن را امكان مسافرت‌هاي زمستاني خانواده‌ها و ايرانگردي در اين فصل عنوان كرد. اما ناسازگاري جغرافيايي و شرايط آب و هوايي و سپس ترمي واحدي شدن مدارس موجب فراموشي اين طرح شد. به‌نظر مي‌رسد كاهش تعطيلات نوروز و احياي دوباره تعطيلات زمستاني، هم مشكل آموزش و پرورش را حل كند و هم مانع ضررهاي اقتصادي و اجتماعي فراوان فعلي به‌دليل طولاني بودن تعطيلات نوروز خواهد شد.

همشهری آنلاین

سه شنبه, 21 ارديبهشت 1394 04:41

فرهنگ سكوت دركلاس‌ها شكسته شود

قیف نورنبرگ ارديبهشت فرهنگي‌ترين ماه سال است؛ زيرا علاوه بر روز معلم، ‎ ‎روز کارگر، روز بزرگداشت سعدي، شيخ بهايي، شيخ صدوق، حكيم عمر خيام نيشابوري، شيخ كليني، فردوسي، روز جهاني ارتباطات و روابط عمومي و برگزاري نمايشگاه بزرگ كتاب در اين ماه قرار دارد‎.

‎فرصت گرانبهايي است تا ياد کنيم از هنر کساني که به دانشجويان و‎ ‎دانش آموختگان براي رهايي از غل و زنجيرهاي ذهني، ياري رسانده‌اند. ‏‎

‎آموزش و پرورش ما اين افتخار را داشته است تا به لطف پيشينه درخشان علمي خود( که نماد برجسته آن دانشسراي مقدماتي در دهه‌هاي 1340، 1330 و 1350 در تربيت معلم است)، علاوه بر نواحي شهري و روستايي، با اعزام معلمان مشتاق، مناطق دوردست و مجاور را نيز پوشش آموزشي دهد‎.

‎اغلب معلمان تاثيرگذار در مدارس و دبيرستان‌ها که همشهريان از آنان به نيکي ياد مي‌کنند و متاسفانه برخي دعوت حق را لبيک گفته‌اند، فارغ‌التحصيل اين دانشسراها بوده‌اند. تاسيس اين نهاد آموزشي، خدمت بزرگي بود که از حافظه تاريخي مردم ما محو نخواهد شد‎. ‎با اين وصف در قرن بيست‌ويکم لزوم بازنگري در فلسفه آموزش و پرورش در سطوح خرد و کلان احساس مي‌شود‎.

‎امروز سازمان‌هاي معتبر جهاني نظير يونسكو، هدف آموزش و پرورش را در 4 سطح تعريف مي‌كنند‎‏:

نخست: ‏تربيت شهرونداني كه با حقوق و وظايف خود آشنا باشند و عضويت در نهادهاي اجتماعي و رفتارهاي دموكراتيك را بياموزند‎. دوم: توانمندسازي دانش‌آموزان، به طوري كه از لحاظ نظري و عملي قادر به برقراري ارتباط با محيط پيرامون خود باشند؛ و سوم اين که: آموزش بر پايه خلاقيت باشد و چهارم: نقد و تفكر انتقادي، موضوعيت يابد‎.

‎در اين راستا آشنايي با تفكرات انديشمند برزيلي «پائولو فريره » ضروري است. او كه يك چهره انقلابي و مبارز بود و در مسير ترويج ديدگاه‌هاي خود نسبت به آموزش‌هاي رهايي‌بخش رنج تبعيد و دشواري‌هاي ناشي از آن را به جان خريد، زلزله‌اي در اركان آموزش و پرورش دولت‌هاي استبدادي و وابسته به استعمار ايجاد کرد‎.

‎فريره در كتاب معروف خود به نام «آموزش ستمديدگان» كه توسط مرحوم استاد احمد بيرشك، ترجمه شده است، از تبديل «آموزش سكوت» يا « انفعال در برابر آموختن » به «هشيارسازي» يا « پرسشگري در آموختن » سخن مي‌گويد. به نظر او در مدارس جديد، شبكه‌هاي آموزشي «مبتني بر انقياد» جاي خود را به «آموزش مبتني بر مشاركت و نقد» مي‌دهد تا دانش‌آموختگان، توانايي حل مسائل پيرامون خويش را بيابند‎.

‎وي به جاي واژه تفكر از تعمق استفاده كرده است و ضمن انتقاد از آموزش و پرورش متداول مي‌گويد که آموزش و پرورش تبديل به نوعي عمل ذخيره‌سازي شده است كه در آن دانش‌آموز ذخيره‌كننده و معلم ذخيره‎سپار است و به جاي ارتباط دوجانبه، معلم درس‌هايي ارائه مي‌كند كه دانش‌آموز صبورانه آنها را دريافت، حفظ و تكرار مي‌كند.

اين مفهوم «بانك‌داري» در تعليم و تربيت است كه دامنه عمل براي دانش آموز، تنها محدود به دريافت، پر كردن و ذخيره سازي اطلاعات است‎. ‎برخلاف روش بانكي، «روش طرح مسأله» كه توسط فريره مطرح مي‌شود، مستلزم تبادل افكار و عقايد از طريق «گفت و گو» است، به گونه‌اي كه معلم و شاگرد هردو در آموزش (نقادانه) همراه يكديگرند و به اين ترتيب آنان به تفكر انتقادي درباره زندگي خود برانگيخته مي‌شوند‎.

‎از اين رو با يك بازنگري در آموزش‌هاي ارائه شده اين سؤال مطرح مي‌شود كه آيا آموزش‌هاي مخزني يا بانكي كه متكي بر محفوظات و معلومات انباشته شده است، توانايي پاسخگويي به ضرورت‌هاي گوناگون جهان پيش‌ روي ما را دارد. آنچه متفكراني مانند فريره را به طرح مباحثي چون «آموزش ستمديدگان» واداشته، از همين منظر قابل فهم است‎.

‎پائولو فريره بر اين اعتقاد است كه در دنياي جديد دانش آموز، دانشجو و.... با آموزش‌هايي كه ارائه مي‌شود، بايد توانمند و براي تحقق اين امر، بايد فرهنگ سكوت در كلاس شكسته شود، زبان‌ها گشوده و شجاعت اظهار نظر و ابراز عقيده در ميان دانش آموختگان ايجاد شود‎.

‎هرگز فراموش نمي‌كنم در درس علوم كلاس پنجم دبستان زمان ما كه به نقش لاله گوش در تعيين جهت صدا اشاره شده بود و برادرم درس را برايم توضيح داد. روز بعد که معلم از بچه‌ها نقش لاله گوش را سؤال كرد، هيچ كس پاسخ نداد؛ من نيز با آن كه جواب را بلد بودم، پس از دو سه بار پرسش معلم، با ترس انگشت خود را بالا بردم و پاسخ را گفتم؛ زيرا در آن فضا معلم‌سالاري و فرهنگ سكوت حاكم بود‎. ‎جان سخن اين که در دوران ارتباطات، که همه فراگيرنده‌اند، کلاس بايد به مكاني براي گفتگو و آموزش‌هاي دوسويه تبديل شود. آموزش‌هايي كه در فرآيندش، هم آموزش‌دهنده (معلم) و هم آموزش‌گيرنده (دانش‌آموز) به صورت مداوم مي‌آموزند؛ و اين مگر با بيرون آمدن معلم از نقش سنتي خود ـ يعني انتقال معلومات از يك منبع معرفتي قدرتمند و داناي كل به مخازن ذهني دانش آموزان- فاصله بگيرد و به روحيه « تسهيل گري »   Facilitation ) ‎‏  )باور بياورد. ‏

يك تسهيلگر (معلم) هرگز خود را بالاتر از مخاطب خود فرض نمي‌كند و مي‌كوشد با بخشيدن اعتماد به نفس، فضايي خلق كند که استعدادهاي بالقوه شكوفا شود. بنابراين ايجاد فضايي از گفتگو، مشاركت و همدلي، لازمه كار معلمي درعصر جديد است‎. ‎جان كلام پائولو فريره اين است كه يك تسهيلگر بايد مخاطبين خود را نسبت به ظرفيت‌ها و توانمندي‌هايشان آگاه سازد. به عبارت ديگر آموزش و پرورش بايد در صدد باشد تا دانش آموزان به غايت‌ها و اهداف‌شان در زندگي برسند نه اين كه آنها را برسانند!

فرق است ميان رسيدن و رساندن‎ !

‎فراموش نكنيم كه انسان در شرايط مدرن به موجودي خودانديش تبديل شده كه پديده‌ها را در ظرف عقل و انديشه خود به محك تجربه و شناخت در مي‌آورد، بر همين اساس به جاي راه نشان دادن، راه انداختن مخاطب حائز اهميت است‎.

‎در روش آموزش قديمي، رابطه ميان معلم و شاگرد، يك سويه و عمودي بود و يادگيرنده در جايگاه پذيرنده‌اي منفعل قرار داشت، در حالي كه در شرايط جديد، آموزش فرآيندي براي كشف نيروهاي دروني و به فعليت رساندن قابليت‌هاي دانش آموز است. اين قاعده جز با برقراري روابطي دوسويه ميان معلم و دانش‌آموز و ترويج و نهادينه كردن فرهنگ تسهيل گري قابل فهم نيست‎.

روزنامه اطلاعات

منتشرشده در دیدگاه

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور