قبل از اينكه وارد كلاس شوم، به در نگاه كردم ،سوراخي به قطر ده سانتيمتر وسط در چوبي كلاس ايجاد شده بود. از راهرو مي شد داخل كلاس را ديد! خيلي تعجب نكردم چرا كه با اين گونه موارد در دوران معلمي ام در مدارس بسيار روبه رو شده بودم . به عنوان دبير علوم اجتماعي آن روز بيشتر وقت كلاس را به ونداليسم (تخريب گري اموال عمومي ) كه يكي از آسيب هاي جوامع جديد است پرداختم ؛ زيرا شكستن در خود نوعي تخريب گري يا همان ونداليسم بود .
"وندالیسم به معنای تخریب کنترل نشده اشیاء و اموال عمومی است که یک ناهنجاری اجتماعی و آسب اجتماعي به حساب میآید و دلایل متعددی برای آن عنوان میکنند. وندالیسم را در زمره انحرافات و بزهکاریهای جوامع جدید دسته بندی میکنند و آن را عکس العملی خصمانه و واکنشی کینه توزانه نسبت به برخی از فشارها، تحمیلات، ناملایمات، اجحافها و شکستها تحلیل میکنند.یکی از نابه هنجاری ها ، گرایش نوجوانان و جوانان به تخریب که در نوع خود میتواند شامل تخریب اموال عمومی، فضای سبز، جاده ها، دیوارها و... باشد. چنین فردی را در اصطلاح جامعه شناسان وندال می گویند و گرایش به این گونه تخریب ها وندالیسم نامیده می شود." ( ونداليسم در تهران و علل آن- محسني تبريزي 1383 )
ونداليسم در مدارس پسرانه و دخترانه كم و بيش وجود دارد؛ تخريب در ، ديوار ، ميز و نيمكت و اموال مدرسه ! وجود ونداليسم در مدارس را نمي توان انكار كرد ؛ چرا كه بسياري از رفتارها و كارهاي مسئولين مدارس به نوعي براي پيش گيري از اين نوع رفتارهاست و خود اين گونه عمل كردن مديران ،وجود ونداليسم در مدارس را تاييد مي كند و البته تجربه ي بيست ساله من به عنوان دبير دبيرستان هاي پسرانه و دخترانه از بودن ونداليسم در مدارس حكايت دارد.
براي پيش گيري از اين آسيب اجتماعي در مدارس بيشتر از روش هاي مكانيكي استفاده مي شود ، مانند ايجاد موانع فيزيكي، محكم كردن اشياء و اموال و غير قابل تخريب كردن آنها و .. مثلا در برخي از مدارس براي جلوگيري از ونداليسم ، ديوار كلاس ها را تا ارتفاع يك متري سنگ مي كنند تا توسط دانش آموزان به عنوان تابلوي نقاشي و سطح كنده كاري مورد استفاده قرارنگيرد ،در كلاس ها را از آهن مي سازند تا نشود با ضربه ي دست يا پاي دانش آموزان سوراخ يا شكسته شود ، پنجره ها را با توري آهني مي پوشاند تا شيشه ي آنها شكسته نشود. همچنين مديران و معلمان به نصيحت و سرزنش دانش آموزان مي پردازند كه اين گونه كارها (تخريب اموال و اشياء) زشت است و نبايد انجام شود.
اما ظاهرا تا امروز استفاده از اين راه كارها نتوانسته مشكل ونداليسم در مدارس را بر طرف كند. علت اينكه تا امروز مسئولان نتوانسته اند مشكل ونداليسم را برطرف كنند استفاده صرف از روش هاي مكانيكي است.براي حل اين گونه مشكلات مي توان از روش هاي ديگر ي كه ساير كشورها كه با اين پديده روبرو بوده اند استفاده نمود .
به دليل اينكه ونداليسم رفتاري رواني – اجتماعي است، بهتر است براي مقابله و پيش گيري از آن از روش هايي كه توسط روان شناسان و جامعه شناسان ارائه مي شود هم استفاده گردد.
مي توان در مدارس با كمك جامعه شناسان و روان شناسان نسبت به آموزش مهارت هاي زندگي و اجتماعي براي دانش آموزان اقدام كرد كه شامل ،افزایش مشاركت و مسئولیت پذیری اجتماعی، تبلیغ و اطلاعرسانی از طریق رسانهها، درونی كردن فرهنگ شهروندی، آموزش و نمایش روابط دوستانه در محیط مدرسه و محيط هاي شهری و برنامهریزی مدیریتی، تعدادی از راه كارهای آزموده شده برای كاهش وندالیسم هستند.
دفتر مراقبت و پيش گيري از آسيب هاي اجتماعي به عنوان بخشي از معاونت سلامت وزارت آموزش و پرورش كه مسئوليت برنامه ريزي و نظارت بر آسيبهاي اجتماعي در مدارس را به عهده دارد مي تواند با كمك گرفتن از جامعه شناسان و روان شناسان ا به برنامه ريزي و اقدامات موثرتري در سطح مدارس اقدام كند.
گروه اخبار /
سید محمد بطحایی، اظهار کرد: بر اساس مصوبه هیئت دولت، پرداخت مطالبات صندوق ذخیره فرهنگیان نیز تصمیم گیری شد و باید این مژده را به فرهنگیان عضو موسسه بدهیم که مطالبات آنها در آینده نزدیک پرداخت می شود.
شایان ذکر است؛ پیش تر شهاب الدین غندالی، مدیر عامل موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان، مطالبات اعضای این موسسه از دولت را مبلغ ٤٠٠ میلیارد تومان اعلام کرده بود.
گفتنی است؛ موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان، به تمامی افرادی که به دلایل بازنشستگی، از کارافتادگی، بازخریدی و یا فوت از موسسه خارج می شوند، سهم دولت را نیز پرداخت می کند.
مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش
گروه اخبار /
وکیل دانشآموزان شینآباد گفت: «همزمان با بررسی و تصویب مستمری مادامالعمر شینآبادیها در اسفند ماه، دانشآموزان شینآبادی میهمان ویژه مجلس شورای اسلامی خواهند شد.»
حسین احمدینیاز اظهار کرد: «موضوع اختصاص مستمری مادامالعمر برای دانشآموزان شینآبادی در کمیسیون تلفیق به تصویب رسیده و در انتظار تصویب آن در مجلس شورای اسلامی هستیم.» وی در ادامه افزود: «در بودجه سال 94 مستمری مادامالعمر این دانشآموزان هشت میلیارد تومان پیشنهاد شده بود که نماینده مردم پیرانشهر پیشنهاد افزایش چهار میلیارد تومان دیگر را به کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی ارائه کرد.»
احمدینیاز از حضور دانشآموزان شینآبادی همزمان با تصویب مستمری آنان در مجلس خبر داد و به باشگاه خبرنگاران گفت: «همزمان با بررسی و تصویب مستمری مادامالعمر دانشآموزان شینآبادی در اسفند ماه و بهمنظور شناخت بیشتر و لزوم توجه نمایندگان مجلس به این دانشآموزان، دانشآموزان شینآبادی میهمان ویژه مجلس شورای اسلامی خواهند شد.»
چهارشنبه پانزدهم آذر 91 بر اثر افتادن بخاری و قفل شدن در کلاس مدرسهای در شینآباد که فاقد دستگیره بود، 29 دانشآموز دبستانی دچار سوختگی شدند و دو نفر نیز جان خود را از دست دادند.
{ گروه گزارش سخن معلم بیست و دوم مهر ماه سال جاری گزارشی جامع و مستقیم از وضعیت کودکان شین آبادی را تهیه و منتشر نمود که مورد استقبال مسئولان قرار گرفت . ( این جا را بخوانید ) }
به نام خدا بهترین معلم انسان ها
درطول 36 سال با آمد و رفت 12 وزیر غیرمرتبط با سیاسی کاری و آزمایش و خطا آسیب های جبران ناپذیری به آموزش و پرورش فرزندان و معلمان مظلوم و بی پناه وارد شد.
یک میلیون معلم مظلوم وزیری را برای خود می خواهند که:
* به مجلسیان و مدیران و مسئولان متذکر شود که معلم تربیت کننده فرزندان و نسل آینده انقلاب است. ظلم به معلم ظلم به انقلاب و نظام است.آثار شوم نامهربانی به معلم را درجامعه گوشزد کند.
* « معلم هراسی » را به فرصت های مناسب و عادلانه تبدیل کند و بتواند یک میلیون معلم را در عرصه علمی و ثروت سازی مدیریت و هدایت کند والا استعفاء راه نجات از نفرین است.
* نگذارد حقوق میلیونی را به قاضی، پلیس، استاندار و استاد دانشگاه دهند و جامعه سالم از معلم مطالبه شود.
* مقام معلم را از رانندگی تاکسی و دلالی به بالاترین رتبه اجتماعی ارتقاء دهد.
* مادیات با شأن معلم معامله شدنی نیست اما ضریب حقوقی معلمان را از 125 تومان به 1750 تومان هم سطح قضات و پزشکان و مقامات بالادست افزایش دهد.
* باسرمایه انباشته شده (صندوق ذخیره و وام صندوق تعاون) مؤسسه مالی و رفاهیات در شأن معلم ایجاد کند که یقینا معلمان بهترین حامی او خواهند بود.
* منشور شایسته سالاری را به معنی واقعی تعیین نماید و به دور از فشار مجلسیان و مقامات سیاسی، مدیرانی انتخاب کند تا نماینده شایسته ای برای حل مشکلات معلمان و نظام تعلیم و تربیت باشند.
* ساختار عزل و نصب مدیریتی را که حلقه مفقوده است قبل از رتبه بندی معلمان اصلاح کند.
* دورویی، نمامی و چاپلوسی که حاصل بی توجهی است ریشه کن نماید و ادارات حقوقی، حراست، بازرسی و دادگاه های معلمین،را درخدمت و پشتیبان معلم در امر آموزش و پرورش قراردهد نه پلیس آنها .
* اولویت معلم محوری بر مدیرمحوری که اکثریت شان ناکارآمد و سفارشی هستند .سعی کند میان معلمین مقبولیت و پایگاه داشته باشد نه میان مدیران.تصمیماتی عاقلانه، ماندگار و ثابت با بدنه کارشناسی عالم اتخاذ نماید.
* بازنشستگان عزیز را فراموش نکند.برای خانواده معلمان گرامی امکانات متناسب رفاهی و درمانی و ورزشی... همچون دیگر نهادها تعیین کند تا فرزندان به معلم بودن پدر و مادر افتخار کنند و حریص پول و ثروت پرستی نباشند.
* معاونت پرورشی را مثل آموزش به دو مقطع ابتدایی و متوسطه یا دختر و پسرتقسیم کند.
* با هماهنگی های لازم، دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری را در وزارت واستان ها در اسرع وقت تأسیس نمایدو صندلی ویژه معلم به اندازه ورزش یا محیط زیست در رسانه ملی اختصاص دهد.
* سند تحول بنیادین را همچون سند سلامت احیا و سرآمد نماید.
*آموزش فقط توسط معلم باشد و اجازه ندهد که مدارس ایستگاه، زمین بازی و حیاط خلوت سایر نهادهای فرهنگی و غیره شود.
* بیمارستان و هتل و زائرسرای ویژه معلمان ایجاد کند.
* به بهانه خصوصی سازی و مدارس هیأت امنایی برای جبران هزینه های آموزش رایگان،دست درجیب مردم نشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش و پروش مدرن و معاصر در ايران، به قدمتي تقريباً يک صد ساله، بخش معتنابهي از منابع اين دوره از تاريخ کشورمان را به خود اختصاص داده است. علي رغم اينکه در اين نظام يکي از اصيل ترين و وسيع ترين قشر فرهنگي تاريخ، يعني معلمان، شرکت داشته اند و همه نهادها، گروه ها و آحاد جامعه به نوعي در تحقق اهداف آن مشارکت دارند، با اين وجود اکنون با بغرنج ترين مشکلات و چالش ها مواجه است، به گونه اي که بسياري از محققان و انديشمندان جامعه، ريشه اغلب مشکلات، نابه ساماني ها، نارسايي ها و بحران هاي اجتماعي را در سيستم و فرآيند آموزشي جست و جو و معرفي مي کنند.
گفته شده قريب 15 درصد بودجه کشور در آموزش و پرورش به مصرف مي رسد و از اين جهت شايد بيشترين سهم بودجه دولتي را ـ صرف نظر از گستره کمي آن ـ به خود اختصاص داده است. با اين وجود، به رغم زحمات فراوان و بي شايبه قاطبه معلمان، که به استناد قراين موجود و نظرسنجي ها، در مقايسه با کارمندان ساير سازمان ها و نهادهاي دولتي، بيشترين کار مفيد را به انجام مي رسانند، ميزان کارآمدي و اثربخشي آن به سبب نارضايتي عمومي از کيفيت خروجي هاي آن، پيوسته معروض توجه و انتقاد بسياري از ناظران و صاحب نظران واقع شده است.
به زعم منتقدان، نظام فعلي آموزش و پرورش پاسخگوي خيل عظيم مطالبات، نيازها و انتظارات جامعه نيست و نيازمند اصلاحات جدي و اساسي است و استدلال ميکنند که با رويکردهاي منسوخ و متصلب کنوني و بدون توجه به نيازها و تقاضاهاي اجتماعي و محيطي (ملي و فراملي) روزافزون، نمي توان از نهاد مزبور خواست رسالت و کارکردهاي اساسي خود را اجرا کند .نيز، استدلال شده اگر قرار است جامعه در حال گذار ايران به سلامت از گردنه هاي صعب العبور تغييرات اجتماعي گذر کند، شايسته است که نظام آموزش و پرورش صرف نظر از تأخيرهايي که تاکنون در ورود به عرصه مهندسي اجتماعي داشته است، مسئوليت و سهم بيشتري در قبال جامعه بر عهده گيرد و نقش جدي تري را در خروج از بن بست کنوني و نيل به جامعه مطلوب ايفا نمايد.
اين مهم ميسر نمي شود مگر اينکه نظام آموزش و پرورش ما، ضمن کسبِ وزن، شأن و جايگاه شايسته و واقعي خود در نظام و سلسله مراتب اجتماعي و سازماني کشور، ابتدا بتواند خود را از قيد و بندها و مشکلات بي شماري که با آن دست و پنجه نرم ميکند رها سازد و به منزله بازوي روشنفکري جامعه، زمينههاي شکل گيري آموزش و پرورشي انسان گرا، رهايي بخش و مقوم توسعه همه جانبه و درون زا را فراهم آورد و در پرتوشناسايي، تحليل و طبقه بندي اهم چالش هاي موجود، و همگام با تحولات جهاني، چشم انداز مناسبي را براي خود و جامعه فراهم نموده، تا به نوبه خود، گره از راز فروبسته توسعه نيافتگي ايران بگشايد.
معماي توسعه
اکنون قريب به نيم قرن از گام نهادن ايران در مسير برنامه ريزي جهت نيل به توسعه همه جانبه و پايدار مي گذرد و در اين راه منابع بي شماري صرف شده است. ظاهراً آرمان اوليه محمدرضا شاه پهلوي نيل به مرتبت اقتصادي و صنعتي کشورهاي پيشرفته اي چون امريکا و آلمان بود، ليکن به زودي دريافت که تحقق اين آرزوي بلند پروازانه مستلزم تمهيدات و مقدمات فرهنگي - اجتماعي دراز آهنگي است که فقط در خلال يک فرآيند طولاني تاريخي وصال مي دهد - و عجالتاً ايران فاقد پتانسيل و آمادگي لازم براي آن است؛ لذا، اندکي بعد، ژاپن به الگوي توسعه ايران بدل شد اما آن نيز به عللي که خارج از حوصله اين نوشتار است ، ره به جايي نبرد و اکنون همگان مي دانيم که چگونه امواج انقلاب سال 57، بساط تجدد و شبه مدرنيسم ناقص و سطحي خاندان پهلوي را در نورديد.
پس از پيروزي انقلاب و تثبيت تدريجي حاکميت سياسي بر آمده از آن و آغاز مجدد سنت برنامه ريزي، ظاهراً، گفته و ناگفته، کشورهايي چون مالزي، اندونزي، کره و ... به الگوي توسعه ما بدل شدند، اما هنوز مراد حاصل نگرديده است و گويا پيوسته راه را گم و از هدف دور افتاده ايم ، چندان که به تعبير يکي از ژاپني ها اکنون «در توسعه نيافتگي بسي توسعه يافته»ايم.
به راستي مشکل ما چيست؟ و چرا به رغم اين همه تلاش و صرف منابع - گويا با ابتلا به نفرين ابدي خدايان، همچنان گرفتار سرنوشت سيزيف- پيوسته مشغول طي کردن يک سيکل معيوب و عقيم هستيم؟!
هم اکنون ايرانيان، به رغم استظهار به يک عقبه و پشتوانه عظيم و غني تاريخي - فرهنگي، و با وجود برخورداري از منابع سرشار طبيعي، به تعبير زنده ياد دکتر عظيمي، به عنوان کارگر، کارمند، مدير، معلم و ... شب و روز کار مي کنند و جان مي کنند، اما حاصل آن توليد سرانه اي قريب 1500 دلار ( در قبال در آمد سرانه قريب 000 / 40 دلاري کشورهاي فاقد منابع طبيعي همچون سوئيس و ژاپن) است. اگر توسعه را به يک تعبير افزايش قابليت و توان يک جامعه در بهره وري ازظرفيت هاي تاريخي، اجتماعي، انساني، اقتصادي و طبيعي خود بدانيم، اين بدان معناست که جامعه ما تا به حال فقط توانسته از 5 درصد ظرفيت خود بهره برداري کند!
ريشه اين فاجعه کجاست؟ و با توجه به نيم قرن سابقه و تجربه برنامه ريزي توسعه، پاشنه آشيل و حلقه مفقوده و معيوبه برنامه هاي ما چيست؟
حلقه مفقوده؟
اگر تمايل به ساده سازي و ساده نگري تلقي نشود، به گمان نگارنده اُم المسائل نظام آموزشي و بلکه کل جامعه ايران، که باعث انبوه چالش ها و اين همه واپس ماندگي نه همان در سطح آموزش و پرورش، که در سطح ملي و جهاني شده است، تنها يک علت دارد و آن هم عدم التفات و اعتنا به شأن و منزلت واقعي علم و معرفت ـ و به تبع آن معلم و پژوهش گر و استاد به مثابه طراحان و مهندسان بعد ذهني و نرم افزاري جامعه و به عبارتي مولدان، حاملان و مروجان اين اکسير اعظم خوشبختي و توسعه ـ مي باشد.
يعني نگرش و جهت گيري جامعه و سياست گزاران، برنامه نويسان، بودجه ريزان و مجريان ما، درست بر ضد رويکرد و رهيافت غالبِ جهاني مبني بر استقرار هزاره دانش بنياد و دانايي محور، و تأکيد همگان بر نقش بنيادين و بي بديل سرمايه انساني و اجتماعي به منزله موتور و محور هرگونه توسعه و تحول و نيز موضوع، محمول و مقصود آن، مي باشد.
نگاهي گذرا و اجمالي به جايگاه آموزش و پرورش و معلم در بين برنامه هاي کلان ملي و در سند بودجه و نيز جايگاه و منزلت آن در سطح و در سلسله مراتب سازماني و ارزشي جامعه، حاکي از آن است که در واقع عظيم ترين دستگاه و نهاد ملي که بايد چشم و دل و چراغ جامعه باشد، و همه خانواده ها و افراد جامعه به نحو مستقيم و غير مستقيم با آن مرتبط و عزيزترين کسان خود را به آن سپرده اند، نهادي حاشيه اي، فراموش شده و تحقير شده مي باشد که نميتواند نقش پويا و زنده اي را در حيات و تلاش و بالندگي جمعي جامعه ايفا کند و علي رغم اينکه زيرساختي ترين سنگ بناي تحولات جامعه در آن رقم مي خورد، در سلسله مراتب ارزشي سازمان هاي کشوري، سازماني حاشيه اي و صغير به شمار مي آيد که ساير سازمان ها با نگرش قيموميت و فرادستي بدان مي نگرند .
همچنين، در صورتي که برنامه هاي بلند مدت کشور، از جمله سياست کلان فرهنگي، مصوبات مجمع تشخيص مصلحت نظام، برنامه هاي توسعه اول تا چهارم، مصوبات مجلس و شوراي عالي انقلاب فرهنگي و ... را مورد بررسي قرار دهيم، روشن مي شود که شأن آموزش و پرورش در تدوين سياست ها و برنامه هاي مزبور، در حداقل قابل انتظار نيز ديده نشده است. در پرتو چنين نگرشي، طبيعي است که سهم و جايگاه آموزش و پرورش در جلب حمايت حقوقي و منابع موردنياز خود، توسط سياست گزاران و متوليان امور، فراموش و يا تحت الشعاع ساير اولويت ها قرار گيرد. به همين قياس، در سطح جامعه نيز، شغل معلمي در مرتبه چندم اولويت براي داوطلبان مشاغل قرار دارد و روي آوردن به شغل معلمي، اغلب، برخلاف ميل باطني و از سر اجبار و اکراه بوده، و در هنگام انتخاب رشته نيز، انتخاب دبيري در اولويت هاي پاياني و از سرِ اضطرار و احتياط قرار دارد.
با توجه به اينکه در دنياي معاصر، سيستم آموزشي ابزار و تکيه گاه تمامي دولت هاي مدرن براي نيل به توسعه پايدار و همه جانبه مي باشد، از اين رو، بايسته است سياست گزاران و مسئولين عالي نظام با تجديد نظر در نگرش و روش هاي پيشين خود، و اعاده جايگاه و منزلت آموزش و پرورش در سلسله مراتب سازماني و اجتماعي، حساب جديد و بيشتري بر روي نقش و سهم نظام آموزشي و فراتر از يک ميليون معلم باز کنند تا آنها نيز بنوبه خود نقشي شايسته تر در اداره کشور و پيشبرد امور و نيل به جامعه مطلوب ايفا کنند.
در صورتي که از حوزه و منظر فرهنگ، آهنگ توسعه پايدار داشته باشيم، آيا با رجحان آموزش و پرورش و مدرسه به مرکزيت معلم، فرآيند توسعه تسهيل و تسريع نمي گردد و هزينه آن کاهش نمي يابد؟ براي توليد، تمرين و نهادينه کردن ارزش هايي چون آزادي، عدالت، مدارا، هم زيستي، هم فکري، تعامل فردي و گروهي، قانون گرايي و ساير توانمندي ها و مهارت هاي فردي و اجتماعي آيا نياز به زيرساخت آموزشي و تربيتي به محوريت مدرسه و معلم نيست؟
با توجه به اينکه دانش آموزان و فرزندان ما (اين سرمايه ها و مديران آتي جامعه)، بيشترين و بهترين ايام مفيد عمر خود را در محيط هاي آموزشي و در کنار معلمان سپري مي کنند، و از سوي ديگر با عنايت به ضريب نجابت، تعقل، آرامش، سلامت نفس، خلوص و اثربخشي صنف معلمان آيا اين محيط و اين قشر سالم ترين و قابل اعتمادترين حلقه جامعه براي بسترسازي و نهادينه کردن تحولات فرهنگي، اجتماعي و سياسي نيست؟
متاسفانه به رغم همه نقش و اهميتي که نظام آموزشي در اعتلا و انحطاط و توسعه و عقب ماندگي جوامع معاصر ايفا کرده و مي کند، با اين وجود هنوز قادر به احراز جايگاه واقعي خود در ادبيات سياسي- اجتماعي و فرهنگ برنامه نويسي و بودجه ريزي ما نشده است، و همچنان در ذهن مسئولين ارشد نظام و در زندگي مردم نه «سوژه اصلي» که مسئله اي فرعي و حاشيه اي باقي مانده است. در حالي که دولت مردان و مديران ارشد ما، رسانه ها، جرايد و ... حاضر هستند ساعات و صفحات طولاني را صرف بحث بر سر انرژي هسته اي، امريکا، عراق و ... کنند، مايل نيستند دقايقي اندک از وقت خود را وقف آموزش و پرورش و بحران هاي عميق آن کنند. و در شرايطي که نه فقط پيشرفت در حوزه علم و فرهنگ و اقتصاد، بلکه پيروزي در جنگ ها نيز هر روز بيش از پيش منوط و متکي بر تمهيدات و عمليات رواني و نرم افزاري و مقدم بر عمليات سخت افزاري مي شود و نيز انقلابات خشن و خونين گذشته به تدريج ماهيتي لطيف و مخملين به خود مي گيرند، بااين وجود در ايران، به واسطه غلبه نگرش سنتي، همچنان ازمنظر سخت افزاري به حيات و توسعه کشور نگريسته مي شود! ـ در حالي که بودجه نظامي امريکا چندين برابر بودجه کل ايران است، گفته مي شود بودجه آموزشي آن به مراتب بيشتر از بودجه نظامي اش مي باشد!
آيا جز اين است که دراينجا، ما، سرها را در تحت و پاها را در صدر قرارداده ايم؟
اقتصاد آموزش و پرورش
گرچه گفته مي شود که درحال حاضر ،قريب 15درصداز بودجه ومنابع دولتي در آموزش و پرورش هزينه مي شود، اما با توجه به رسالت خطير و سنگين نظام آموزشي و گستره تحت پوشش آن، افزون بر نود درصد بودجه مزبور صرف هزينه هاي جاري و پرسنلي - آن هم در نازل ترين سطوح - مي شود و قاعدتاً ديگر چيزي جهت ارتقاء کيفي و به روز کردن معلمان و سيستم آموزشي و تجهيز مدارس و نوسازي آنها (که اغلب فرسوده و غير استاندارد بوده و بدون نياز به حوادث طبيعي در حال فروريزي هستند) و ... باقي نمي ماند.
به علاوه فقدان يا ضعف توان و انگيزه هاي مالي، موجب جذب نشدن نيروهاي کيفي از يک سو و عدم استفاده بهينه از ظرفيت هاي موجود از سوي ديگر خواهد شد و علاوه بر تاثير مخرب بر کيفيت آموزش، ساختار بازارکار شاغلان اين بخش حياتي را نيز با پديدهاي نامطلوبي چون چند شغلي و فقدان انگيزه براي توسعه ظرفيت هاي فردي، روبرو خواهد ساخت و در نهايت به استهلاک، انهزام و انتقال نيروهاي کيفي به ساير بخش ها مي انجامد.
اکنون، بسياري از معلمان، از فرط استيصال و براي جبران کسري هزينه زندگي خود، به تدريس تمام وقت (حتي دو يا سه شيفته) و يا مشاغل ديگر پناه برده اند. اگر در سازمان يا پست ديگري پديده شغل دوم پيامدهاي زيان بخشي نداشته باشد، در حرفه معلمي که هرساعت آن مستلزم و نيازمند چندين برابر پشتوانه مطالعاتي و پژوهشي است، اين مسئله عواقب و آثار ناگوار و مخربي خواهد داشت.
به مطايبه يا مطاعنه گفته شده قبلاً معلمان گچي از کلاس خارج مي شدند ولي هم اکنون گچي وارد کلاس مي شوند! چرا بايد شرايطي پديد آورد که معلم مجبور شود در جوار حرفه اصلي خود، ناگزير از تن دادن به مشاغل متعدد ديگر ( در مواردي مسافرکشي يادست فروشي و حتي شاگردي در فروشگاه شاگرد خود و ...) گردد و در انتها با چشماني خواب آلود جسم خسته خود را به مدرسه برساند؟! در چنين وضعيتي، زبان حال چنين معلماني مصداق اين لطيفه است که: «نمي گذاريم معلمي مزاحم کسب و کار و زندگي مان شود!»
در حال حاضر خانواده ها و اولياي دانش آموزان ما به بدترين و بي رحمانه ترين شکل (و همراه با شديدترين فشارهاي روحي و رواني)، مشغول پرداخت هزينه تحصيلي فرزندان خود در بيرون از سيستم آموزش رسمي در قالب تهيه معلم خصوصي، خريد کتب، جزوات و نوارهاي آموزشي و کمک آموزشي، ثبت نام در کلاس هاي فوق العاده، کلاس زبان ، کلاس کنکور و ... مي باشند. به تعبيري، اگر چه مدارس ما باز است اما تعليم و تربيت (به مفهوم حقيقي، اثر بخش و امروزي آن) تعطيل است.
در اين اوضاع، اگر آموزش و پرورش و معلمان به اقتضاي نقش خطير و حياتي خود در صدر نمي نشينند، دست کم نبايد در ذيل هم قرار گيرند. درست است که معلمان « زياد» هستند ولي باور کنيد که «زيادي» نيستند. از اين رو، برقراري عدالت و هماهنگي در دستمزدها و مزايا، حداقل انتظار و کمترين حق آنها است .
اغلب، همگان بر پديده ناميمون فرار و مهاجرت سرمايه ها (اعم از مادي و معنوي) از روستا به شهر، از شهرستانها به پايتخت، و از پايتخت به خارج و آنسوي مرزها پيوسته غبطه و افسوس خورده و مي خورند. اما آيا انديشيده اند که اين سير فرار و مهاجرت به سوي مراکز قدرت و ثروت و خوشبختي، در ابعادي بسيار خطرناک تر و ويران گرتر در سطح سازمان ها و نهادهاي فعال در کشور و بويژه در عرصه آموزش و پرورش برقرار است؟
به راستي هم اکنون چند متخصص مقطع ابتدايي در دبستان هاي ما مشغول انجام وظيفه هستند؟ چرا هر کس اندکي مدرک، دانش، نفوذ و شهرتش ارتقا يافت مي خواهد -و يا مي خواهند- به حلقه بالاتر ( از ابتدايي به راهنمايي ، از راهنمايي به دبيرستان و پيش دانشگاهي، از آنجا به دانشگاه و يا هر جاي ديگري به جز آموزش و پرورش ... ) منتقل شود؟
علت اين فاجعه خاموش چيست؟ جز هرم وارونه ، نامتوازن و ناعادلانه قدرت و ثروت (و به تبع آن آوازه و اعتبار اجتماعي) و الگوي غلط برنامه نويسي و بودجه ريزي؟ چرا بايد سهم هر دستگاه در هنگام بودجه بندي ساليانه ، در نسبت مستقيم با قدرت چانه زني و سهم و وزن آن در معادلات قدرت ، باشد؟
حقوق معنوي معلم
اگر چه در اولين گام، پيوسته مشکلات مادي و مالي معلمان خودنمايي ميکند و به ويژه اين روزها ساير مشکلات و حقوق آنها را تحت الشعاع قرار داده است، و اگر چه افزايش حقوق و مزايا، حل مشکل مسکن، تامين نيازهاي اوليه و متعارف زندگي، برقراري عدالت در پرداخت ها و کمک هاي غير نقدي و ... از حقوق مسلم و مطالبات به حق ايشان است، ولي نبايد با تاکيد صرف بر مطالبات مادي ايشان اعاده و احقاق حقوق معنوي و عزت و منزلت شغلي آنها را از نظر دور داشت.
با توجه به ساختار عريض و طويل، آموزش و پرورش در واقع مي توان گفت چالش بنيادي تر احياي حقوق و منزلت حرفه اي و معنوي معلمان مي باشد. حقوق حرفه اي معلم به جايگاه او در ساختار متمرکز و متصلب نظام آموزشي، در مدرسه، در شوراي مدرسه، در کلاس و در فعاليت کلاسي خود اعم از انتخاب هدف، محتوا، ميزان و شيوه تدريس، روش ارزشيابي و... بر مي گردد.
در حال حاضر معلم نه تنها در تدوين و اجراي مراحل فوق سهم و نقش مشارکتي ندارد که حتي در تعيين جاي نشستن دانش آموزان در کلاس خود نيز بايد تابع تشخيص ناظم مدرسه باشد!
روزنامه اطلاعات
گروه اخبار /
موضوع برنامه : آموزش و پرورش و آینده پیش روی آن
در این میزگرد رادیویی ، آقایان مرتضی حاجی وزیر سابق آموزش و پرورش ؛ علی پورسلیمان ، مدیر سایت سخن معلم و دکتر سید محمد مرد به بیان دیدگاه های خود حول مسائل و موضوعات آموزش و پرورش می پردازند .
برای شنیدن این برنامه ، فایل زیر را دانلود نمایید .
در سال تحصیلی جاری در وزارت آموزش و پرورش طرحی مطرح شد تحت عنوان « مدارس مشارکتی » به گونه ای که هم اکنون 900 مدرسه در سراسر کشور مشمول این طرح می باشد. بر اساس این طرح وزارت آموزش و پرورش این مدارس را با تمام تجهیزات و امکانات به پیمانکار طرف قرارداد خود واگذار می کند و هزینه تحصیلی دانش آموزان را به پیمانکار پرداخت می کند تا وی به اداره این مدارس بپردازد ولیکن این طرح در عمل با مشکلاتی مواجهه می باشد که نگارنده به طور اجمال به آن می پردازد سپس در آینده گزارش مفصل و مستدلی ارایه خواهد نمود.
نگارنده در این نوشتار شهرستان بروجرد را به عنوان نمونه گزارش می کند. در شهرستان بروجرد دو دبستان به نام های حاج انتظاری و امت به دو نفر از مدیران مدارس غیر انتفاعی واگذار شده است که دبستان حاج انتظاری در حدود 120 دانش آموز و دبستان امت در حدود 150 دانش آموز دارد.
وزارت آموزش و پرورش به ازای هر دانش آموز بین 500 تا 600 هزار تومان به پیمانکار طرف قرارداد پرداخت می کند و نیز به هر کدام از این مدارس از طرف آموزش و پرورش یک مدیر تعلق گرفته است ولیکن بر اساس اطلاعات به دست آمده پیمانکار مورد نظر از نیروهای آزاد و بازنشسته استفاده می نماید و به نیروهای آزاد مبلغی در حدود 150 هزار تومان الی 200 هزارتومان و به نیروهای بازنشسته فرهنگی در حدود 300 هزار تومان پرداخت می نماید.
علاوه بر این ، نظارت پیمانکار بر این مدارس بسیار ضعیف می باشد و از نیروهایی استفاده می شود که که مدرک شان با تدریس دروس مورد نظر همخوانی ندارند. غالبا تخصصی ندارند و دوره ای را طی نکرده اند. می دانیم که تعلیم و تربیت نسل جدید اولین مهم ترین قدم در راه رسیدن به هدف است و ركن اصلی آن تعلیم و تربیت معلمان آنها است . معلم به عنوان فردی كه نقش راهنما را برای دانش آموزان دارد ، علاوه بر داشتن تخصص و تجربه در رشته تدریس خود ، هم گامی با دانش روز آن تخصص را باید داشته باشد و این وظیفه مسئولان امر است كه با نظارت فنی و تخصصی ، اصول آموزش را رعایت كنند ،علاوه براین ها استعداد معلم را توانا می کند به این که مقتضیات زمان و مکان را به خوبی در یابد و متناسب با آن عکس العمل از خود نشان دهد .
در کشورهای پیشرفته از کسانی که داوطلب شغل معلمی هستند تست هوش و سایر استعدادها به عمل می آید و کسانی در گزینش قبول می شوند که بالاترین یا نمرات قابل قبولی را کسب کرده باشند و داوطلبان پذیرفته شده به دوره های تربیت معلم و دانشکده های علوم تربیتی از نظر هوش باید در سطح بالاتری قرار بگیرند .علاوه براین ها استعداد معلم را توانا می کند به این که مقتضیات زمان و مکان را به خوبی در یابد و متناسب با آن عکس العمل از خود نشان دهد .
نکته دیگر آنکه اگر این مدارس با تمام امکانات اجاره داده شوند مبلغ آن چیزی در حدود ماهیانه پنچ میلیون تومان خواهد بود. آیا با این طرح زمینه رانت خواری را برای عده ای فراهم نکرده ایم و به شدت کیفیت آموزش و پرورش را تنزل نداده ایم؟
به نظر می رسد آموزش و پرورش با اجرای این طرح زمینه های نابودی آموزش و پرورش را فراهم می کند. این طرح با فلسفه تعلیم و تربیت و تربیت معلم کاملا مغایرت دارد. احتمالا وزارت آموزش و پرورش سوراخ دعا را گم کرده است.
ای کاش مسوولان وزارت آموزش و پرورش اندکی درایت و مدیریت وزیران دیگر همچون وزیر بهداشت و درمان را دارا بودند. راستی چه کسی پاسخ گوی این طرح های غلط می باشد؟
آیا دستانی در کار است تا زمینه سود جویی خود را فراهم کنند؟ این اقدام قطعا مغایر قانون اساسی و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می باشد. بدترین طرحی که نگارنده تا کنون در نظام آموزش و پرورش دیده است همین طرح می باشد که به نظر می رسد که همه دلسوزان نظام و مملکت وارد عرصه شوند و جلوی این پدیده شوم را در آموزش و پرورش بگیرند، این طرح حاصلی جز فساد در آموزش و پرورش را به دنبال نخواهد داشت. نگارنده خود از حامیان دولت تدبیر و امید می باشد و افتخار می کند که تمام قد در راستای دولت محترم باشد ولیکن اجرای این گونه طرح ها نه تنها خدمت به دولت نیست بلکه خیانت به دولت محترم می باشد.
لذا شایسته است که مسوولان با آینده پژوهی و استفاده از اصحاب فکر و خرد در فکر پویایی و نشاط روز افزون آموزش و پرورش باشند.
و سلام بر نیکو کاران و راستان باد.
وزیر آموزش و پرورش گفت: مطالبات فرهنگیان تا پایان بهمنماه پرداخت میشود.
علیاصغر فانی امروز در حاشیه سفر به استان سمنان اظهار کرد: مطالبات تمام فرهنگیان کشور تأمین اعتبار شده و به خزانه دولت رفته است.
وی ادامه داد: مطالبات فرهنگیان کشور تا پایان بهمنماه سال جاری بهطور کامل پرداخت خواهد شد و از فرهنگیان میخواهیم نگران مطالبات خود نباشند.
وزیر آموزش و پرورش افزود: باید برای استفاده کامل از ظرفیت معلمان کشور در آنها ایجاد انگیزه کنیم و پرداخت مطالبات گذشته یکی از راههای ایجاد انگیزه بین معلمان است.
فانی تصریح کرد: در خصوص ایجاد انگیزه برای معلمان کشور، برنامه رتبهبندی معلمان اجرایی خواهد شد تا با ایجاد رقابت سالم بین معلمان برای آنها انگیزه ایجاد کنیم.
وی با اشاره به اینکه برنامه رتبهبندی معلمان کشور بهسرعت در حال اجرایی شدن است، گفت: رتبهبندی معلمان کشور در واقع مشابه برنامه آموزش عالی در این خصوص بوده که چندین سال اجرایی شده و نتایج خوبی نیز در برداشته است.
وزیر آموزش و پرورش بیان کرد: معلمان کشور بعد از رتبهبندی و مشخص شدن رتبه آنها، براساس رتبه معلمان افزایش حقوق خواهند داشت.
فانی اظهار کرد: معلمان اگر با انگیزه اهداف نظام آموزشی کشور را دنبال کنند، رسیدن به این اهداف بهراحتی ممکن خواهد بود و همچنین دانشآموزان نیز آموزشهای بهتری خواهند دید.
وی اضافه کرد: آموزش و پرورش در نظر دارد تا در سیاستهای جدید با ساماندهی نیروهای انسانی، از این ظرفیت بهخوبی و بهترین شکل استفاده کرده تا با تأثیرگذاری مثبت بر جامعه بتواند در پیشبرد اهداف کلی نظام جمهوری اسلامی ایران کمک شایانی کند.
وزیر آموزش و پرورش بیان کرد: معلمان رکن اصلی نظام آموزشی کشور هستند و نباید بیانگیزه بودن در معلمان وجود داشته باشد؛ چراکه این موضوع به تمام ارکان آموزش و پرورش ضربه خواهد زد.
فانی ادامه داد: معلمان، مسئولیت مهمی بر عهده دارند و آیندهسازان ایران را پرورش خواهند داد و باید این قشر مورد توجه بیشتری قرار گیرند.
وی تشریح کرد: اگر قرار باشد در آموزش و پرورش کشور تغییر و تحولی رخ دهد، باید در قسمت سرمایههای انسانی این خانواده بزرگ تحولات عظیمی رخ دهد و الگوی معلمان ما شهید مطهری و امثال ایشان باشند.
وزیر آموزش و پرورش یادآور شد: معلمان از نظر نوع فعالیت آموزشی، خلاقیت در آموزش، تألیف کتاب و.. مورد ارزیابیهای کارشناسانه قرار خواهند گرفت و رتبهبندی میشوند.
فانی در پایان چنین توضیح داد: اگر معلمان در نظام آموزشی نباشند، این نظام عملاً فلج خواهد شد و به هیچ عنوان نمیتواند به حرکت خود ادامه دهد.
فارس
اگر ابتکار بود دمی در یاد خوزستانیان
بر فلک می رفت، کی فریاد خوزستانیان
یک سر از بی اعتنائی های خانم شد خراب
خطه ی مینو وش آباد خوزستانیان
زخوزستان،بانگ «هل من ناصرا ینصر» بلند
کو معینی تا کند امداد خوزستانیان
خصم خیره،بخت تیره،وای از اهمال سست
سخت اندر زحمتند از باد خوزستانیان
نیست رسم داد کز بیداد شخصی خود پرست
کر شود گوش فلک از داد خوزستانیان
کی روا باشد به بند بندگی گردد اسیر
روح و جان خسته و ناشاد ،خوزستانیان
هنگامی که پای سخن و ایده پردازی به میان می آید فرهنگ ، تعلیم و تربیت جایگاه بسیار بلندی در نگاه مسئولان و کار شناسان دارند ،اما وقتی زمان اجرا و عمل است صحبت از اما و اگر و مصلحت هایی می شود که از ایده های مطرح شده بسیار فاصله دارد . متاسفانه تصور بسیاری بر این است که امور آموزش وپرورش از جمله حوزه هایی است که هرکس سابقه مدیریتی نسبتا موفقی دارد می تواند از پس آن برآید .معلمان حرف شان با نمایندگان مجلس است که آیا آقای فانی ویژگی های یک وزیر مطلوب را برای اداره این وزارتخانه بسیار بزرگ و طویل دارد؟
وزارتخانه ای که به زعم بسیاری وارث بسیاری از مشکلات دولت های سابق می باشد . آیا به نظر نمی رسد سیاسی کاری نمایندگان مجلس آقای فانی را به این وزارتخانه تحمیل کرد؟
مهم ترین ویژگی هایی که وزیر آموزش وپرورش برای اداره این وزارتخانه باید داشته باشد را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
1- درک عمیق از وضیعت موجود نظام آموزشی کشور.
2- استفاده از نخبگان در اداره این وزارتخانه.
3- پای بندی به اجرای دقیق سند تحول بنیادین آموزش وپرورش.
4- ورود نکردن در بازی های سیاسی وبی ثمر.
5- از همه مهمتر داشتن جسارت و شجاعت لازم برای احقاق حقوق همکاران فرهنگی در هیئت دولت و در ارتباط با نمایندگان مجلس.
متاسفانه در این مدت آقای فانی اثبات کردند که حداقل از ویژگی پنجم ( مابقی بماند) مدنظر نگارنده ،به هیچ عنوان برخوردار نیستند.
شاید بی دلیل نیست همکاری از سرناچاری نامه ای سرگشاده، خدمت وزیر بهداشت می نویسد و از ایشان درخواست کمک دارد؛ اما دلیل اصلی ناکارآمدی وزیر محترم از خود وی نیست بلکه این مشکل را باید در جای دیگری جست و جو کرد.
آری !
مجلس نشینان جواب سوال ما هستند. مجلسی که نگاه سراسر مادی و اقتصادی به مقوله آموزش وپرورش دارد و سیاست بازی و سیاست گرایی مجلس نشینان دست از سر این وزارتخانه بر نمی دارد؛ چنین مجلسی حق دارد به وزیری رأی اعتماد بدهد که همیشه سکوت پیشه دارد.استیضاح وزیر، سوال از وزیربهانه ای بیش نیستند برای تحت فشار قرار دادن وزیر جهت رسیدن به اهداف سیاسی که، همگان در این مقوله اتفاق نظر دارند .
نمایندگان محترم، محقق نشدن سند تحول آموزش و پرورش ، بی توجهی به حقوق معلمان ، مشکل پرداخت حقوق حق التدریسی ها و...را محورهای سوال و جواب خود از آقای فانی در چند جلسه قرار دادند ، اما در این جلسات رگه هایی از آن نگرانی ها را نمی بینیم بلکه همیشه دغدغه های سیاسی حرف اول را می زنند که دلیل اصلی اش این نکته مهم است که :
مناصب اداری در آموزش و پرورش بسیار و پر شمار می باشند، و سهم خواهی نمایندگان مجلس امری کاملا معمولی است. وزیر باید به انتصاب مدیران نا کار آمد در حوزه انتخابی عده ای از حضرات مجلس متهم شود . جالب اینجاست هرگاه زمان انتخابات نزدیک می شود انتظار از آموزش وپرورش فزونی می گیرد !
یک مقایسه ساده ما را به حل معما نزدیک می کند ،دغدغه اصلی معلمان احترام اجتماعی و بحث معیشت و مقوله هایی از این دست می باشد، آیا دغدغه مجلس نشینان نیز همین می باشد؟
در سطور بالا به درستی به این قضیه اشاره شد، و هر چند نمایندگان محترم موضوعات کلی را در سوالات خود مطرح می کنند اما عملا خبری نیست .چرا که هراز گاهی صحبت از افزایش حقوق و یا تصویب طرحی در جهت بهبود وضیعت معیشت معلمان در مجلس مطرح شده ( نمونه بارز این قضیه رتبه بندی معلمان بود)، نمایندگان محترم تعداد زیاد معلمان و یا بار مالی قضیه را بهانه ساخته و گامی در جهت ارتقای وضیعت مالی معلمان بر نداشتند.
ما زمانی متفق القول بودیم که صدای مظلومیت و نابرابری موجود باید به گوش مسئولان، علی الخصوص نمایندگان مجلس برسد.
ما باور داشتیم که نمایندگان به عنوان وکلای مردم در نهاد قانون گذاری هرگز مارا فراموش نخواهند کرد اما...؟
ما بارها در این جریان شانس خود را امتحان کردیم ولی نتیجه نگرفتیم .هنوز معتقدم مشکل ما فقط از طریق کانال مجلس باید حل شود ؛ اما نمایندگان متعهد و وارسته و کاردان سرشان شلوغ تر ازاین حرفاست. گریبان عده ای در مجلس باید چاک زده شود که چرا آقای ظریف با وزیر امورخارجه آمریکا قدم زده است ؟!
آیا رواست ما معلمان در فقر مطلق دست وپا می زنیم و عده ای از نمایندگان محترم، به جای پرداختن به مشکلات عدیده ما ، با چنین بحث ها و بازی های سیاسی وقت گران بهای مجلس را گرفته و از بیت المال هزینه های جناحی خود را پرداخت کنند؟ (اصرار دارم عنوان کنم که به هیچ وجه قصد ورود به مسایل سیاسی را ندارم)
شاید جواب این سوال را ما به درستی نمی دانیم ، اما انتظار داریم دوستان مجلس نشین جواب منطقی و درست به این ابهامات بدهند. مگر جز این است که آنان سوگند یاد کردند در حفظ حقوق و خدمت به مردم پای بند باشند؟ اما پرداختن به امور جناحی و چنین بازی های سیاسی معلمان زحمتکش این مرز وبوم رانسبت به وظایف اصلی خود دلسرد می کند و انگیزه را از آنان می رباید.
ما معلمان معتقدیم و ایمان داریم فلسفه وجودی نظام جمهوری اسلامی ، برقراری عدالت و رفع ستم می باشد؛ اما در هر دوره ای آنان که در دولت و در مجلس بر اریکه قدرت تکیه زده اند علاوه بر اینکه نشان داده اند هیچ برنامه و عمل موثری در دستور کارشان نیست بلکه هر یک به سهم خود، سهمی به سزا در پایین آوردن قدر و منزلت مان ایفا نموده اند.
بر اساس همین رویکرد نادرست دولت مردان و مجلس نشینان در دوره های مختلف، بودجه ای که برای این وزارتخانه در نظر گرفته می شود بودجه ای حداقلی و نشأت گرفته از افکار جهان سومی است که آموزش و پرورش را نهادی مصرفی و هزینه ای می دانند.همین نگاه بسیار نازل سبب شده معلمان عزیزمان اعم از شاغل و باز نشسته عموما در زیر خط فقر به سر ببرند و شرایط زندگی برایشان غیر قابل تحمل شده است.
بر نمایندگان مجلس پوشیده نیست که چنین چشم اندازی از آموزش وپرورش نشانه های خوبی برای آینده کشور نیست ؛ زیرا حضرات بهتر از ما می دانند خروجی های یک نظام آموزشی نا کار آمد، به همه ی حوزه های کشور آسیب می زند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید