در اينكه انزوا و ايستايي يك بيماري و ناهنجاري اجتماعي است ترديدي نيست و اينكه هر حضور و تحركي هم مفيد و سازنده نخواهد بود امري است بديهي. اما پرسش اساسي اين است كه چرا در جامعه ما آن هم در قشر فرهنگي تجربه كنش گري سازنده و تعامل اعتمادساز وجود ندارد؟
شايد معلمان جامعه ما نيز مانند ساير اقشار و تشكلهاي صنفي- مدني فرهنگيان همانند ساير نهادهاي غيردولتي علاوه بر فقدان تجربه مثبت از فقر دانش و دوري از تئوريهاي اجتماعي رنج ميبرند و بستر نامساعد و تهديدها و محدوديتهاي متعدد بر اين دو نوع فقر سايه افكنده و مانع خروج معلمان و تشكلها از شرايط مذكور شده است. گاهي همچون باران سيلآسا معلمان بر سر آموزش و پرورش فرود آمده و چنان پرشتاب و متراكم هجوم آوردهاند كه آثاري جز تخريب به جاي نگذاشتهاند و از طرفي آن قدر به انزوا رفته و نااميد شدهاند كه عطش حضور سرزمين تعليم و تربيت را به كويري از غيبت معلمان بدل ساخته است.
تاريخ پر از افراط و تفريط يا حضور مخرب و عدم حضور مرگبار موجب شده است تا معلمان و تشكلها همچنان راه آزمون و خطا را در پيش گيرند؛ راهي كه پرهزينه و كمثمر بوده است. به نظر ميرسد بازگشت به آنچه در سالهاي اخير صورت گرفته و نگاهي نقادانه به كارنامه كنش گران صنفي و مدني ميتواند پاسخ درخوري را براي ما به ارمغان آورد.
حضور فعلي و نقش تودهوار يكي از دلايل مخرب بودن كنش گري معلمان است. وقتي استمرار در كار نباشد و نقشهاي مدني صورت نگيرد نميتوان انتظار سازندگي داشت. معلمان هر از گاهي با تحريك عوامل ناشناخته و با مطالبات گسترده وارد صحنه ميشوند و همچون موجي ميآيند و ميروند.
در حالي كه پيوستن آنها به تشكلها و منسجم شدن اين نيروي عظيم در اين قالب هم ميتواند به نقش آنها استمرار بخشد و هم ميتواند از اثرات تودهوار حضورشان بكاهد.
نكته ديگر فضاي بياعتمادي حاكم ميان فعالان تشكلها و دولتيان و مجلسيان است. به هر دليلي بياعتمادي مانع بزرگ تعامل است و پيشزمينه يك تعامل سازنده جلب اعتماد متقابل است.
در اين راستا به نظر ميرسد مسوولان بيش از تشكلها موجب بياعتمادي شدهاند؛ برخوردهاي دوگانه و ابزاري با تشكلها ريشه اصلي اين بياعتمادي است و تا زماني كه صداقت و صراحت در تعامل برقرار نشود اعتماد هم ايجاد نخواهد شد.
به طور كلي معلمان و تشكلهاي صنفي با نقد و بازنگري عملكرد خويش بايد تمام تحركات خود را با معيار سازنده بودن و تمام تعاملات خود را با معيار قابل اعتماد بودن سنجيده و سپس به فعاليت بپردازند چراكه صرف فعال شدن كافي نيست؛ هر حركتي قابل ستايش نيست اما هر اقدام قابل ستايش ميتواند تحرك مفيد و سازندهاي باشد.
مشاركت نماد مدنيت و نهادهاي مدني ابزاري براي توسعه و تعميق مشاركت است. توسعه اجتماعي و بهرهمندي از توانمنديهاي متكثر و متنوع در جامعه منوط به شكلگيري و گسترش نهادهاي مدني است.
تجربه بشري و دانش مربوطه در حوزه جامعهشناختي بيانگر واقعيت مذكور است؛ واقعيتي كه جهان را به دو نيم توسعهيافته و توسعه نيافته تقسيم ميكند و شاخصهاي كمي و كيفي و ارزيابيهاي مختلف نشان از پيوستگي متغيرهاي توسعه و ارتباط تنگاتنگ با توسعه اجتماعي دارد.
در اين راستا نهادها و دستگاههايي كه بيشتر با نيروي انساني سر و كار دارند از اهميت و جايگاه خاصي برخوردارند. آموزش و پرورش يكي از اين نهادهاست. در دنياي مدرن اين دستاورد بشري با رويكردي كه از دنياي سنتي آن را گذر داده است، انسان به عنوان موتور توسعه و محور آن همواره مورد توجه جدي بوده است، به عبارتي ، توسعه انساني در اولويت سياستهاي مديران ارشد جوامع بوده است.
اين مقدمه منطقي ما را به يك نتيجهگيري منطقيتر ميرساند و آن اين است كه اگر توسعه انساني محور توسعه اجتماعي است و آموزش و پرورش انسانيترين دستگاه و نهاد است كه اين گونه است، پس مشاركت بايد در اين نهاد بيش از ساير نهادها مورد توجه باشد به ويژه اينكه سه ضلع دستاندركار در اين نهاد يعني معلم- دانشآموز- ولي هر سه عنصري انساني هستند.
معلم به عنوان يكي از اين اضلاع و محوريترين عنصر فرآيند آموزشي و تربيتي بايد با نگرشي مشاركتمحور گزينش و به كار گرفته شود، به عبارت دقيقتر ، معلمي كه بينش و توان ايفاي نقش مشاركتي نداشته باشد به درد حرفه معلمي نميخورد.
با اين پيشفرض ميتوان گفت تشكلهاي صنفي و مدني معلمان يك فرصت بزرگ و حياتي هستند كه ميتوانند معلمان را در مسير اين رويكرد فعال سازند. دستگاه عظيم آموزش و پرورش با پويايي معلمان مشاركتجو و مشاركتپذير ميتواند همواره خود را بازسازي كند و به ياري اين نيروي توانمند بر مسائل خود فايق آيد چرا كه تشكلها خود راهحل شدند نه مشكل و مساله.
دور از ذهن است كه يك مدير و فعال عرصه آموزشو پرورش كه رويكرد مشاركتي داشته باشد تشكل را تهديد بداند و با تصور اينكه آنها مشكل و مساله هستند با آنها مواجه شود.
متاسفانه در مقاطعي مديران ارشد اين وزارتخانه اين گونه ميانديشيدند به همين دليل به دنبال حذف و انزواي تشكلها بودند.
اميد است در شرايط جديد كه روزنههايي از اميدواري گشوده شده است شاهد رونق فعاليت تشكلهاي معلمي باشيم و در ارتباط چند سويه دولت، تشكلها، مجلس و معلمان گامهايي در راستاي توسعه و تعميق مشاركت درآمد
آموزش و پرورش از طريق كنشگري صنفي و مدني معلمان در قالب تشكلهابرداريم.
گروه مدرسه| با روي كار آمدن دولت تدبير و اميد بارقهاي از اميد در دل معلمان ايجاد شد. اين اميد با معرفي دكتر محمدعلي نجفي به عنوان وزير پيشنهادي اوج گرفت. كمتر معلمي در آن ايام بود كه پيگير سرانجام بررسي مجلس نباشد؛ سرانجامي كه اميدايجاد شده را به يكباره به نااميدي تبديل كرد. يكي از مصاديق اميدواري خروج تشكلها از ركودچندساله بود. چند تشكل مطرح صنفي و مدني معلمان به تكاپو افتادند و همراه با معلمان پيگير تغييرات وتحولات در عرصه آموزش و پرورش بودند، ديدارهاي انجام شده و يادداشتها در رسانهها و ابرازنظرها در مجامع، ازجمله مصاديق اين تحرك و پويايي بود.
بازماندن دكتر نجفي با اختلاف فقط يك راي جامعه معلمان به ويژه فعالان تشكلها را در شوك فرو برد. معرفي دكتر علياصغر فاني كه از چهرههاي سنتي آموزش و پرورش و مديري محافظهكار است حالتي از تعليق را بر فضاي كنش گران حاكم كرد؛ حالتي كه نه ميتوانستند با قاطعيت از اين گزينه پيشنهادي حمايت و نه ميتوانستند با آن مخالفت كنند چرا كه نه گزينههاي ممكن وجود داشت و نه مجلس از شرايط و جو مناسبي برخوردار بود. واكنشهاي همراه با احتياط تشكلها موجب شد وزير پيشنهادي پا جلو بگذارد و اين بار او تشكلها را به تحرك واداشت تا حدي كه چندديدار و ساعتها گفتوگوي انجام شده كافي بود تا اعتماد سرد فعالان را كمي به سوي گرمي سوق دهد. راي اعتماد از اين ارتباط نكاست و با معرفي مشاور وزير در امور تشكلها فاني نشان تعامل با تشكلها را جدي دنبال كرد. ايشان به ارتباط با واسطه اكتفا نكرده و خود نيز هرازگاهي پذيراي تشكلها بوده است و به تبع ايشان معاونان و مديران سطوح مياني نيز ارتباط خود را با تشكلها برقرار ساختند.در اين شرايط و باتوجه به اينكه دومين سال دولت روحاني از نيمه گذشته و بدنه معلمان نيز فعالتر شده است ميزگردي تشكيل داديم تا به بحث و گفتوگو پيرامون الزامات كنش گري معلمان و تشكلهاي صنفي- مدني فرهنگيان بپردازيم. دراين ميزگرد از چهار تشكل فعال معلمي دعوت به عمل آورديم. كانون صنفي معلمان، سازمان معلمان ايران، انجمن اسلامي معلمان و مجمع فرهنگيان ايران اسلامي چهار تشكلي هستند كه مسوولان آن در اين نشست حضور دارند.
سيدحسن الحسيني: شما با آموزش و پرورش محافظهكاري روبهرو هستيد. آموزش و پرورشي كه نه مدرن است و نه انتقاد در آن جايگاه و معنا دارد؛ تمام فرآيند آن از گزينش معلم گرفته تا تربيت معلم، با رويكردي محافظهكارانه صورت ميگيرد .
عليرضا هاشمي: سازمانيافتگي و پرهيز از پراكندگي و تندروي، اتكا به خرد جمعي و رسيدن به تصميمهاي مشترك و صبوري سه الزام اساسي براي حل مسائل آموزش و پرورش و تحقق مطالبات معلمان است
* پرسش نخست ما از دبيران كل سازمان معلمان ايران و كانون صنفي معلمان و نايبرييس انجمن اسلامي معلمان پيرامون شرايط تشكلها پس از روي كار آمدن دولت تدبير و اميد و آغاز به كار اين دولت بود و اينكه آيا تغييراتي ايجاد شده است يا نه؟
سيدحسن الحسيني نايبرييس اول انجمن اسلامي معلمان در پاسخ به اين پرسش به گروه مدرسه «اعتماد» گفت: ورود تشكلها به عرصه تصميمگيري و تصميمسازي با مشكلات كليتري مواجه است؛ در شرايطي كه حتي نظام پارلماني ما غيرحزبي است و ساختار قدرت به گونهاي است كه براي احزاب و نهادهاي مدني و صنفي جايگاهي قايل نيست به طور طبيعي آموزش و پرورش هم در ذيل اين ساختار متاثر از اين فضا خواهد بود و چندان براي تشكلهاي معلمي جايگاه و نقش و اهميتي قايل نيست؛ فرقي هم ندارد كدام دولت در راس كار باشد، تعاملات عادي هميشه وجود داشته در حدي كه تشكلها را آرام كنند؛ هرچند بايد گفت تشكل جدي و قدرتمندي هم وجود ندارد و با همين تشكلهاي موجود نيز دولت به صورت جدي وارد تعامل نميشود.
اسماعيل عبدي دبيركل كانون صنفي معلمان هم در پاسخ به پرسش نخست گفت: بعد از آغاز دولت روحاني ما شاهد رويكرد مثبت نسبت به تشكلها بودهايم. پس از هشت سال توانستيم شوراي هماهنگي تشكلها يا كانونهاي صنفي كشور را برگزار كنيم. برخلاف تلاش ما كه در دولت قبل براي بررسي عملكرد صندوق ذخيره فرهنگيان به نتيجه نرسيده بود در اين دولت توانستيم با مديرعامل صندوق نشست داشته باشيم. با پيگيريها و تعاملاتي كه انجام گرفت چندين حكم تخلفات فعالان صنفي لغو شد و تعدادي كه تعليق يا اخراج شده بودند به كار برگشتند. اين موارد نمونه و مصاديقي از بهبود شرايط در اين دولت است.
عليرضا هاشمي سنجاني دبيركل سازمان معلمان ايران نيز در ارزيابي شرايط تشكلها در دولت جديد گفت: هرچند در بعد مشاركت در سطح كلان تغييرات مثبتي را شاهد نيستيم اما به نسبت دولت نهم و دهم به نظر ميرسد حركت مثبتي ايجاد شده است البته اين تغييرات و تحركات بسيار جزيي است و در حد انتظار ما نيست. ما همچنان منتظر فضاي بازتر و حركت مثبت وسيعتري در آموزش و پرورش هستيم.
الحسيني در تكميل پاسخ خود به پرسش نخست گروه مدرسه افزود: تا نگاه كلان و رويكرد اصلي به تشكلها تغيير نكند و مكانيزمي كه تشكلها بتوانند در فرآيند مديريتي در عرصه تصميمگيري و تصميمسازي موثر باشند تعريف و تدوين نشود اتفاق خاصي رخ نخواهد داد.
پرسش دوم «اعتماد» اين بود كه چرا تشكلهاي صنفي و مدني معلمان در دوره احمدينژاد به حاشيه رفتند؟ در حالي كه فعاليتهاي گستردهاي پيش از آن انجام ميدادند به عبارتي تشكلهاي معلمي به ويژه چند تشكلي كه پس از دوم خرداد ٧٦ ايجاد شده بودند هنوز پتانسيلهاي فراواني براي كنش گري در عرصه آموزش و پرورش داشتند.
دبيركل سازمان معلمان ايران به اين پرسش اين گونه پاسخ داد كه در سازمان معلمان باور ما اين بود كه دولت احمدينژاد و حاميان آن دولت به حضور و مشاركت مردم به طور عام و فعاليت تشكلها و احزاب به طور خاص چندان اعتقادي ندارند فقط براي مردم نقش تودهوار قايل بودند؛ نقشي كه نميتوان از آن طريق مطالبات را پيگيري كرد .در چنين شرايطي با اين رويكرد انزوا و به حاشين رفتن تشكلها امري طبيعي است و ما پيشبيني كرده بوديم لذا وقتي با اين شرايط مواجه شديد هيچ تعجب نكرديم.
دبيركل كانون صنفي معلمان هم گفت: بر اساس آنچه در اساسنامه ما بر پيگيري مطالبات صنفي معلمان تاكيد شده و دفاع از حقوق مادي و معنوي فرهنگيان و رفع تبعيض وظيفه فعالان صنفي دانسته شده ما در دوره احمدينژاد چانهزنيها و رايزنيهايي انجام داديم اما متاسفانه هيچ ثمري نداشت چون فرشيدي به عنوان وزير آموزش و پرورش آشكارا اعلام كرد من به تشكلها باور ندارم و آنها را به رسميت نميشناسم. در اين دولت پروانه كانونهاي صنفي تمديد نشد و با امنيتي كردن فضا، تحرك و پويايي از بدنه معلمان گرفته شد. نايبرييس انجمن اسلامي معلمان هم دلايل انزواي تشكلهاي معلمي در دوره احمدينژاد را اين گونه بيان كرد: رويكرد دولت نهم و دهم و نگاه حداكثري به نقش دولت، طبيعي است كه جايي براي احزاب و نهادهاي مدني نميگذارد. در چنين دولتي مشاركت معنا ندارد و تشكلها و احزاب به حاشيه رانده ميشوند در حالي كه نگرش معطوف به اصلاح يا اعتدال نقش حداقلي براي دولت قايل است و به دنبال كنترل و تغييرات مثبت است تا فساد و رانت كاهش يابد.
* در بخش دوم اين ميزگرد پس از ارزيابي شرايط تشكلها در دولتهاي احمدينژاد و روحاني با توجه به ابراز رضايت نسبي حاضران در اين نشست از شرايط فعلي و ابراز نارضايتي شديد از دوره هشت ساله دولت نهم و دهم نگاهي دروني به جامعه معلمان انداختيم و از اين فعالان صنفي و سياسي عرصه تعليم و تربيت خواستيم معلمان را مورد توجه قرار داده و بگويند جامعه معلمي كشور داراي چه ويژگيهايي است؟
اسماعيل عبدي با اشاره به اينكه تحركات قابل توجهي جديدا در بدنه معلمان ايجاد شده است، گفت: بهرغم پتانسيلهاي قوي در جامعه معلمان متاسفانه تحليلهاي سطحي كه ريشه در ضعف آگاهي معلمان دارد زمينه را براي سوءاستفاده جريانهاي سياسي آماده ميكند. از طرفي روحيه محافظهكارانه اغلب معلمان كه ريشه در مشكلات اقتصادي آنها دارد كار تشكيلاتي و صنفي و مدني را با مشكل روبهرو ميسازد. معلمان كمتر مطالعه ميكنند و دچار ضعف روحي و رواني هستند كه خشونتهاي اخير ريشه در اين ضعف دارد. با اين وجود وقتي بستر امن و اميدواركنندهاي ايجاد ميشود ميبينيم معلمان خيلي خوب با هم گفتوگو ميكنند به طور مثال مدتي است با تشكيل گروههاي مجازي به خوبي به تعامل و تبادل نظر ميپردازند.
عليرضا هاشمي نيز معلمان را اين گونه توصيف كرد: معلمان ذهن سادهاي دارند و ابعاد مسائل را نميبينند بايد پيچيدهتر فكر كنند و تحليلهاي عميق و همهجانبه داشته باشند. از طرفي افق ديدشان نيز كوتاهمدت است و چون امكان پرداخت هزينههاي مادي و معنوي براي فعاليت صنفي و مدني را ندارند حضور مستمر و درازمدت هم نخواهند داشت لذا تا اطلاع ثانوي نميتوان از جامعه معلمان انتظار كار تشكيلاتي خاص داشت و حركت سازماندهي شده قابل اتكايي را شاهد نخواهيم بود. مسيري كه اكثر معلمان ميروند به تشكل ختم نميشود گويا هنوز هم دوره لشگرهاي يك نفره به سر نيامده است.
سيدحسن الحسيني هم در اين رابطه گفت: شما با آموزش و پرورش محافظهكاري روبهرو هستيد. آموزش و پرورشي كه نه مدرن است و نه انتقاد در آن جايگاه و معنا دارد؛ تمام فرآيند آن از گزينش معلم گرفته تا تربيت معلم، با رويكردي محافظهكارانه صورت ميگيرد. حتي اگر دقت كنيم ميبينيم محتواي آموزشي و برنامه آموزشي نيز رنگ و بوي محافظهكاري دارد. متاسفانه معلمي كه زير خط فقر زندگي ميكند فقط انتقالدهنده بيسوادي به دانشآموز است. ترك تحصيل، افت تحصيل و كاهش كيفيت آموزشي نتيجه طبيعي چنين آموزش و پرورش و معلمان است. لذا انتظار حركت مدني موثر نميتوان داشت چراكه معلمان ما جزو طبقه متوسط جامعه نيستند آنها تا از نگراني مسائل معيشتي فارغ نشوند نميتوانند كنش گر مدني مفيد و سازندهاي باشند. از طرفي آموزش و پرورش در سيطره نهادهاي نگهدارنده يا كنترلكنندهاي است كه اگر اين شرايط تغيير كند شايد بشود كمي اميدوار شد.
*حاضران در اين نشست از دوره هشت ساله دولت نهم و دهم و رويكرد احمدينژاد و وزيران آموزش و پرورش به عنوان دوره ركود و انزواي تشكلهاي صنفي ياد كردند و از شرايط به وجود آمده در دوره جديد و دولت روحاني هم چندان ابراز رضايت نكرده و از طرفي وقتي پيرامون ويژگيهاي جامعه معلمان سخن به ميان آمد باز هم نااميدانه به چشمانداز فعاليتهاي صنفي نگريستند حال با اين توصيفها در بخش سوم اين ميزگرد خواستيم اين فعالان و كنشگران صنفي و مدني جامعه معلمان از الزامات كنشگري صنفي و مدني با تمام شرايط موجود بگويند.
سيدحسن الحسيني، نايبرييس اول انجمن اسلامي معلمان در اين زمينه گفت: بايد معلمان فعاليت صنفي را حق خود بدانند و براي برداشتن موانع در اين مسير اقدام كنند. براي دستيابي به سطح بالاتري از آزادي جلب اقبال مخاطبان در جامعه ضرورت دارد و اين مهم نيز منوط به رضايت عموم از كيفيت كار معلمي است كه اين خود نيز به رفع مشكلات اقتصادي و معيشتي معلمان بستگي دارد.
اسماعيل عبدي دبيركل كانون صنفي معلمان هم به گروه مدرسه «اعتماد» گفت: معلمان با تمركز بر محور منزلت و معيشت بايد صرف نظر از ديدگاههاي سياسي با هم متحد و همجهت شوند و مطالبات صنفي خود را پيگيري كنند. در درون آموزش و پرورش هم بايد تبعيضها برطرف شود و اختلاف زيادي ميان نيروهاي صنف و ستاد وجود دارد كه مانع اعتماد و انسجام فرهنگيان شده است. تشكلهاي معلمي آوانگارد هم كه در حال بازسازي خود هستند با داشتن يك نشريه اختصاصي ميتوانند خلأ اطلاعرساني را جبران كنند. عليرضا هاشميسنجاني، دبيركل سازمان معلمان ايران نيز در اين بخش گفت: به نظر ما تا اطلاع ثانوي همه مسائل در ايران سياسي است. پرهيز عمدي يا سهوي از اين موضوع نه تنها كمكي به توسعه و تعميق فعاليتهاي تشكلها نميكند بلكه مانع بزرگي در اين مسير است. يكي از مهمترين الزامات كنش گري اين است كه مشاركت را ضروري بدانيم و ما در سازمان معلمان هم به جهت ذات امر مشاركت و تاثير آن بر سرنوشت فردي و جمعي و هم به دليل مزايايي كه بر مشاركت مترتب است بر آن تاكيد ميورزيم چراكه لازمه نظارت، مسووليتپذيري و پاسخگويي و مسووليتخواهي، مشاركت فعال معلمان در عرصه اجتماعي و سياسي است.
هاشمي افزود: سازمانيافتگي و پرهيز از پراكندگي و تندروي، اتكا به خرد جمعي و رسيدن به تصميمهاي مشترك و صبوري سه الزام اساسي براي حل مسائل آموزش و پرورش به طور كل و برآورده شدن مطالبات معلمان به طور خاص در درازمدت است كه رفع موانع بيروني و موانع دروني پيشنياز آن است در ضمن نبايد از موانع ذهني معلمان هم غافل بود.
در اين بخش به سه ضلعي معلمان، تشكلها و مسوولان پرداختيم و اينكه چگونه ميتوان اين سه ضلع را با هم همسو كرد؟ تا مسائل آموزش و پرورش و مطالبات معلمان در مسير حل قرار گيرد يا به عبارتي مشكلات آموزش و پرورش به مساله تبديل شود.
الحسيني در پاسخ به اين پرسش گفت: متاسفانه ما همه استاد افراط و تفريط هستيم. عدم تعادل در تار وپود جامعه ما ريشه دوانده است همان گونه كه در سطح كلان در سه ضلعي اسلاميت، ايرانيت و مدرنيته با افراط و تفريط مواجه هستيم در سطوح پايينتر و در برخورد با مسائل آموزش و پرورش نيز اين واقعيت تلخ را شاهديم. در سه ضلعي معلمان، تشكلها و مسوولان متاسفانه گاهي مسوولان براي خود حق وتو قايل ميشوند و با سوءاستفاده از اختياراتي كه نظام رسمي به آنها ميدهد معلمان و تشكلها را به حاشيه ميرانند و آنها خودشان را جدا از معلمان و تشكلها ميبينند. اين ناهمسو و در مقابل يكديگر ديدن مانع اصلي در مسير تعامل سازنده و پوياست لذا بايد تشكلها بردبار و پيگير باشند و مسوولان تحمل خود را بالا ببرند و معلمان نيز به فكر احياي خود باشند.
اسماعيل عبدي هم در زمينه تعامل اين سه ضلع گفت: معلمان خيلي مشاركت ميكنند و حضور فعالي در عرصههاي مختلف دارند. به عنوان مثال بخش بزرگي از بدنه احزاب و جريانهاي سياسي معلمان هستند و برخي كارهاي بزرگ مانند برگزاري انتخابات توسط معلمان انجام ميگيرد پس ميتوان گفت اين ضلع قدرتمند و موثر در صورتي كه مستقل عمل كند و بازيچه جريانهاي سياسي نشود ميتواند از قدرت خود براي تاثيرگذاري استفاده و به تبع آن دو ضلع ديگر را همراه خود كند.
انتقال قدرت جامعه معلمان به تشكلها موجب همسويي تعيين اولويتها و همچنين راهكارها خواهد شد و تشكلها نيز با تمركز بر مطالبات معلمان و پرهيز از ورود به معادله قدرت و چانهزني در انتخابها و انتصابها با حفظ استقلال خود پيگير اولويتهاي جامعه معلمي باشند چراكه ما اعتقاد داريم مسائل سياسي موجب تفرقه بين معلمان ميشود. از طرفي يكي از الزامات همسويي با نهادهاي بينالمللي پرهيز از سياسي عمل كردن است به نظر ما در اين صورت مسوولان نيز راحتتر و بدون ملاحظات سياسي ميتوانند با تشكلها تعامل داشته باشند.
عليرضا هاشمي نيز در اين بخش گفت: اگر سهضلعي معلمان، تشكلها و مسوولان با توجه به درك اهداف و شرايط تصميم بگيرند و عمل كنند خود به خود همسو و مكمل خواهند شد در غير اين صورت اقدامات يكديگر را خنثي خواهند كرد و لازمه اين شرط نيز گفتوگو و ارتباط مستمر همراه با اعتماد متقابل است. البته انتظار ميرود بيش از هر چيزي مسوولان بسترسازي كنند و امكان حضور و مشاركت معلمان و تشكلها را فراهم آورند و از معلمان نيز توقع ميرود به اين نتيجه برسند كه دردهاي آنها اگرچه ممكن است فردي باشد ولي درمان آن جمعي است. تشكلها نيز با ديدن واقعيتها از هر دو جهت هم واقعيتهاي حاكميت و دولت و هم واقعيتهاي جامعه معلمي از دامن زدن به تندرويها پرهيز كنند و از طرفي مانع نااميد شدن و به انزوا رفتن معلمان شوند و در صورت تعادل و اميدواري پيوند خوبي را ميان معلمان و تشكلها برقرار كنند.
* در بخش آخر اين ميزگرد به رويكردهاي ممكن كنش گران صنفي به مسائل و مشكلات آموزش و پرورش پرداختيم؛ رويكردهايي كه بيترديد مسيرها را هم متفاوت خواهد كرد؛ اينكه مسائل و مشكلات از چه جنسي است؟
نايبرييس اول انجمن اسلامي معلمان با صراحت و قاطعيت ميگويد كه مسائل آموزش و پرورش نه سياسي است و نه اقتصادي و اجتماعي بلكه از جنس فرهنگ است. او در توضيح اين ادعا افزود: سند بالادستي آموزش و پرورش بيانگر و سرايتدهنده يك نگرش بنيادين است؛ نگرشي كه مدلهاي حل مسائل نيز مبتني بر آن تعيين و اجرايي ميشود. ترديدي نيست كه خروجي اسنادي كه نگرش درست فرهنگي به مقوله آموزش و پرورش ندارند اين بستر را به عرصه سياستبازان ستيزگر با سياستبازيهاي حرفهاي تبديل ميكنند تا تشكلها را از جلوي خود بردارند و خودشان را آن گونه كه ميخواهند تعريف كنند. ايشان در ادامه افزود: برخي به نام غيرسياسي بودن و پرهيز از سياست و سياسيون از تشكلها فاصله ميگيرند در حالي كه خود مجري سياستهاي محافظهكاران هستند. اين يعني مغاير با خواست و اراده مردم و جامعه معلمان حركت كردن و اين يك رويكرد ضدفرهنگي است. ترديدي وجود ندارد كه حضور متكثر و متنوع افكار و عقايد در عرصه آموزش و پرورش به پويايي آن ميانجامد. تاكيد بر يك شكل و يكدست كردن اين عرصه در واقع اصرار بر ايستايي و جلوگيري از خلاقيت و نوآوري است. همه بايد در تربيت نسل آينده سهيم باشند و سياست نيز بايد مسائل آموزش و پرورش را بالانس كند و به تعادل برساند. دبيركل سازمان معلمان نيز با تاييد نظر الحسيني مبني بر فرهنگي بودن جنس مسائل آموزش و پرورش گفت: با اين وجود آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه در حال حاضر آموزش و پرورش متغير مستقل نيست بلكه يك متغير وابسته و متاثر از عوامل خارج از خود است. نگاه سازمان ما اين است كه رويكرد آمرانه براي آموزش و پرورش آسيبزاست بنابراين يكي از مهمترين خواستههاي ما تغيير اين نگاه است و اين يك خواسته كاملا صنفي است ما از اينكه مسائل سياسي تعبير شود ابايي نداريم و از طرفي در يك نظام مردمسالار كه خواستههاي مردم در حاكميت بايد منعكس شود سياسي ديدن و سياسي عمل كردن امري نهتنها طبيعي بلكه ضروري است لذا عرصه آموزش و پرورش و كنش گري صنفي و تشكلها نيز بايد دموكراتيك شود در غير اين صورت انحصار مانع حل مسائل ميشود.
هاشمي افزود: البته نبايد ناگفته بماند كه حل نشدن تضاد يا تقابل سنت و مدرنيته در آموزش و پرورش همچنان ابهام را در سرتاسر اين عرصه ايجاد كرده است. مسير آموزش و پرورش با مسير خانوادهها متفاوت است و مسير هر دوي اينها با مسير دانشآموزان فرق دارد و اين ناشي از عدم درك يا پذيرش الزامات دنياي جديد است. دبيركل كانون صنفي معلمان هم به آخرين پرسش ما اين گونه پاسخ داد: رويكرد دولت نهم و دهم و عملكرد وزراي آموزش و پرورش اين دولت نشان داد جنس مسائل آموزش و پرورش نگرشي است چون اين رويكرد در آن هشت سال پررنگتر و بيشتر محسوس و ملموس شد.
اسماعيل عبدي افزود: دخالت دادن جريانها، نهادها و نيروهاي غيرآموزشي در فرآيند تصميمگيري و تصميمسازي و اجرا در آن مقطع از مصاديق رويكرد مذكور است. غفلت از آموزش به عنوان هدف اصلي از جمله عواقب خطرناك چنين نگرشي بوده كه نابسامانيهاي فراواني را بر جاي گذاشته است.
در پايان اين گفتوگو و ميزگرد مديرمسوول روزنامه اعتماد با حضور در جمع شركتكنندگان و سپاسگزاري از گروه مدرسه خواستار تعامل و همكاري بيشتر فعالان صنفي و مدني با روزنامه شدند و ابراز اميدواري كردند كه صفحه مدرسه در آينده هر روز منتشر شود.
دبيران كل سازمان معلمان ايران و كانون صنفي معلمان و نايبرييس انجمن اسلامي معلمان نيز ابتكار روزنامه اعتماد و اختصاص يك صفحه به آموزش و پرورش را اقدامي ارزنده دانسته كه موجب اقبال جامعه معلمان به اين روزنامه و ارتقاي سطح توجه مسوولان و فعالان به مسائل مربوطه شده است.
یک فعال صنفی به خبرنگار جماران گفت :«آموزگاران مدارس غیر دولتی مظلوم ترین معلمان جامعه فرهنگی هستند.»
محمد تقی سبزواری کارشناس آموزش و پرورش و عضو کانون صنفی معلمان شیراز در گفت گو با خبرنگار جماران، درباره مدارس غیر دولتی و کیفیت آن در استان شیراز گفت:«اولیاء با هزینه های گزاف، فرزندان خود را به مدارس غیر دولتی می فرستند، تا به زعم خودشان ، فرزندان شان با استفاده از بهترین امکانات و معلمان توانمند از توانایی علمی و تربیتی بیشتری برخوردار شوند، در حالی که نمی دانند برخی از این مدارس از حداقل کیفیت بر خوردار نیستند و به نوعی از ندانسته های اولیاء سوء استفاده می کنند.»
وی افزود :«اولیاء نمی دانند که رشد جسمی فرزندان شان در ساختمان های غیر آموزشی ممکن نیست. اولیاء نمی دانند که اکثر قریب به اتفاق مدارس غیر دولتی از امکانات اولیه آموزشی بی بهره اند . اولیاء نمی دانند که آموزگار فرزندشان انگیزه ای برای تدریس ندارد. اولیاء نمی دانند که دستمزد بعضی از آموزگاران ماهیانه 200 هزارتومان بدون برخورداری از مزایای بیمه می باشد.»
محمد تقی سبزواری با بیان این که در بهترین مدارس غیر دولتی شیراز، آموزگاران از بیمه کامل برخوردار نیستند.بیان کرد:«متاسفانه حداکثر دستمزد معلمان این مدارس تابع قانون کار است. این معلمان در تابستان دستمزد ندارند و موسسان مدارس از پرداخت حق بیمه خودداری می کنند. این معلمان به دستمزد و رفاه حداقلی قانع اند و می توان گفت آموزگاران مدارس غیر دولتی مظلوم ترین معلمان جامعه فرهنگی هستند.»
وی ادامه داد :«معلمان مدارس غیر دولتی به هیچ وجه امنیت شغلی ندارند. موسسان این مدارس به راحتی عذر آموزگاران معترض را می خواهند و متاسفانه آموزش و پرورش هیچ نظارتی بر عملکرد آنها ندارد.»
این فعال صنفی با بیان این که تعداد زیادی از این مدارس غیر دولتی به نوعی به مسئولین تعلق دارد گفت :«با این وجود آن ها حداقل ها را رعایت نمی کنند و در استخدام نیرو و پرداخت دستمزد به صورت حرفه ای و مسئولیت شناسانه عمل نمی کنند و معمولا نه از معلمان با تجربه، که از جوانان جویای کار، که تخصصی هم ندارند، استفاده می کنند تا پرداخت کمتری داشته باشند. متاسفانه قوانین و مصوبات آموزش و پرورش نیز دست آن ها را بازگذاشته و تقریبا هیچ نظارتی در این زمینه ندارند.»
وی تصریح کرد :« متاسفانه سیاست آموزش و پرورش در قبال دانش آموزان غیر دولتی، پاک کردن صورت مساله است. »
محمد تقی سبزواری با بیان این که هدف از تأسیس مدارس غیر دولتی کاستن بار مالی آموزش و پرورش بود خاطر نشان کرد: «اکنون این مدارس به استثنای موارد خاص به محلی برای سود دهی افراد سودجو تبدیل شده است.»
وی اضافه کرد :«سنگ بنای مدارس غیر دولتی کج نهاده شده است . اگر به جای واگذاری مدارس به افراد، آنها را به مؤسسات فرهنگی از هر طیف و جناح و قشر واگذار می کردند، اکنون ما در تعلیم و تربیت دانش آموزان مدارس غیر دولتی با مشکلات حداقلی مواجه بودیم در حالی که در حال حاضر مشکلات آموزشی و تربیتی به مراتب بیشتر از مدارس دولتی است. مؤسسات فرهنگی دغدغه منافع فردی ندارند به همین دلیل سعی می کردند برای رسیدن به اهداف خویش از بهترین نیروها استفاده کنند.»
این کارشناس آموزش و پرورش خاطر نشان کرد: «موج گسترده بیکاری باعث شده تا جوانان به راحتی شرایط مؤسسات این مدارس را بپذیرند. این شیوه اداره کردن مدارس غیر دولتی افت شدید آموزشی و تربیتی دانش آموزان را به همراه داشته است.»
انتهای پیام /*
نگاه به آموزش و پرورش، بیشتر شعاری و در حد وعده ی سر خرمن است. در دلسوزی به حال معلمین همه پیش قدمند. باور نمی کنید؟
در هفته ی بزرگداشت مقام معلم تعداد تعارفاتی که در حق این گروه صورت می گیرد بشمارید و سپس عملی شدن حتی یک درصد آن تعارفات و تمجیدها را هم بیابید. البته اگر مقدور شد! جامعه نیاز دارد که در امر آموزش و پرورش یک تحول اساسی انجام دهد. چرا که این نیاز کاملاً احساس می شود. بدون تعارف، وجود فرهنگیان تا چه اندازه در رشد و تعالی جامعه مؤثر است؟
اگر به رغم عده ای برای آینده ی این مملکت فایده ای ندارند، چرا بی جهت بار مالی به بودجه ی مملکت مان وارد کنیم؟ به اندازه کافی کتاب های کمک آموزشی و نوار و سی دی داریم. کافیست با آموزش از راه دور و با یک برنامه ریزی همانند سایر برنامه هایی که تا کنون داشته ایم (!) بچه ها را در خانه نگه داریم و با فراغ بال، هر چند ماه یک بار آزمونی برگزار کنیم و این همه اعتراض بی جا را از معلمان نشنویم. اگر هم وجودشان فقط برای نگهداری بچه ها در خارج خانه لازم است با سالن های سینما و مراکز ورزشی قراردادی ببندیم و بچه ها را به سرگرمی های دوست داشتنی تر عادت دهیم تا در رنج آموزش و زحمت فرمایشات معلمان قرار نگیرند.
تازه تصور کنید به خاطر عدم تردد دانش آموزان در سطح شهر با چه صرفه جویی بزرگی در امر سوخت و آلودگی هوا و تصادف و ... روبرو می شویم. خود این طرح می تواند نجات دهنده ی کشور از فشار تحریم ها و کمبود اعتبارات باشد. به جای پرداخت حقوق به این قشر زیادی (!) می توانید سهم بخش عمرانی را بالا ببرید و کشور را به منافع زود بازده برسانید. چرا که به اعتقاد عده ای آموزش و پرورش یک نهاد اثر گذار در کوتاه مدت نیست و هزینه کردن در این بخش فایده ای ندارد!!! ضمن این که معلمین پر توقع و بی توجه شده اند.
از طرف دیگر معتقدیم که معلمی از جنبه معنوی همانند شغل انبیاء رسالت بزرگی بر دوش دارند و بیان این سخنان که ریشه در اعتقادات مان دارد، باورمان هم هست. پس چرا به گونه ای عمل می کنید که همیشه معیشت و منزلت این جمع تلاشگر و زحمتکش زیر سؤال می رود و با وعده و وعید همچون طفلان معصوم که انگار توان استدلال و فهم شان به کمال نرسیده با آنان برخورد می کنید؟ در عرض ماه گذشته چندین بار در اخبار سراسری اعلام نموده اند که قرار است تا آخر بهمن ماه مطالبات معوقه ی معلمین پرداخت شود!! کجای این خبر نوید بخش است؟ چه عاملی و چه دستور دینی پشت این خبر نهفته است که اگر می خواهید قرض تان را ادا کنید بر طلبکاران منت نگذارید و تازه دیگران را هم آگاه کنید که انگار دارید لطف بزرگی در حق این قشر زحمتکش انجام می دهید؟؟ می خواهید حقشان را بدهید چه نیازی به اعلام رسانه ای دارد؟
معلمین، تعریف شغل شان به گونه ای است که چون با کار فکری و آموزشی سر و کار دارند مثل تمام دنیا ساعات مشخصی را در کلاس به صورت مستقیم و ساعات بیشتری را به صورت غیر مستقیم درگیر امر آموزش و پرورش هستند. در مقایسه با بسیاری از کشورهای دور و نزدیک سطح دریافتی معلمان کشور ما در پایین ترین رقم حقوقی قرار دارد. انگار اساساً وضعیت آموزشی برای بسیاری از مسئولین ما دارای اهمیت لازم نیست. شاید بیشتر یک کار تشریفاتی است که فقط در مراسم بزرگداشت هفته ی معلم می توانیم با تعریف و تمجید نمک بر زخم شان بپاشیم و باز بگذاریم تا سال بعد.
اگر احیاناً چند نفری هم برای احقاق حق شان صدایی برآورند با اتهاماتی شبیه به اخلال و آشوب و شایعه پراکنی و ... ساکت شان کنیم. غافل از این که بازتاب این گونه رفتارها امکان دارد در محیط آموزشی باعث دلسردی شود و عواقبی را پیش آورد که با هیچ هزینه ای قابل جبران نباشد. «بدون این که ما را قانع کنند، با این جملات ساکت می کنند.» مثلاً اگر فرزند خودتان در کلاس درس به خاطر کم توجهی یک معلم، دچار سرخوردگی و افسردگی شود، چه اندازه فشار روحی و برنامه ریزی روان شناسی لازم دارد تا این عارضه را برطرف کنید. معلمین مانند همه کارمندان دولت نیاز به توجه دارند. درآمد اکثر آن ها کفاف زندگی معمولی شان را نمی کند.
یک بار هم که شده با واقعیت امر آموزش و پرورش روبرو شویم و یادمان بیاید هر کدام از مسئولین که بر تکیه گاه مدیریتی کلان این مملکت تکیه زده اند مرهون زحمات همان معلمانی هستند که در کنار اندیشه ها، اندیشیدن را هم به آن ها آموخته اند. پس بدون شعار و در عمل این قسمت از بدنه ی اجتماع را همانند سایر قسمت هایی که نیاز به توجه بیشتر دارند، مورد عنایت قرار دهند که آینده ی علم آفرینی این مرز و بوم به وسیله ی همین معلمین تأمین می شود.
ما پیرو همان امامی هستیم که می فرماید: هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده ی خود ساخته است. اگر به این گفتار معتقدیم نگذاریم بیش از این بار سنگین معیشت اندک بر دل و جان معلمین حکومت کند.
به قول عادل فردوسی پور مجری توانمند صدا و سیما که گفته: خیلی از بازیکنان فوتبال به بنده پیشنهاد داده اند که در پخش زنده بگویم (چه می کنه این بازیکن) حال شما ببینید یک معلم در طول تدریس چند ساله اش با این چه می کنه ها (دانشمند هسته ای ... رئیس جمهور ... وزراء ... نمایندگان مجلس ...) چه ها کرده و این ها به چه مقامی رسیده اند و بعد از آن فقط در مورد معلم گفته می شود تعدادتان زیاد است.
آیا این منطق می تواند درست باشد ؟
امیدوارم مسئولین یک « نگاه ویژه » به این قشر مظلوم جامعه داشته باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
فرماندار تهران از برگزاری انتخابات شورایاریها درسال ٩٣ خبر داده و گفته است که براساس توافقات دولت با شوراها این انتخابات ١٥ یا ٢٢ اسفند برگزار میشود.
عیسی فرهادی، فرماندار تهران گفت: دو تاریخ به شورای شهر اعلام شده است، از اینرو آنها خودشان تصمیم میگیرند که انتخابات را در پانزدهم یا بیست و دوم اسفند برگزار کنند. درحقیقت کمیته عالی برگزاری انتخابات این اجازه را به خود شورای شهر داده است تا زمان برگزاری انتخابات را اعلام کند. قرار شد شورای شهر تاریخ برگزاری انتخابات را اعلام کند، اعضای این شورا با تاریخ ۲۲ اسفند ماه برای برگزاری انتخابات شورایاریها موافقت کردند و انتخابات در همین تاریخ برگزار میشود.
ایلنا
گروه اخبار /
مدیر کل حوزه وزارتی آموزش و پرورش با عذر خواهی از فرهنگیان از توبیخ مسئولان آموزش و پرورش استان یزد خبر داد.
بعد از انتشار خبر بخشنامه تسهیلات آموزش و پرورش برای سفر فرهنگیان به آنتالیا مبنی بر اینکه فرهنگیان تعطیلات را در آنتالیا سپری میکنند و منبع تامین آن هم صندوق ذخیره فرهنگیان است ، یکی از آژانسهای طرف قرارداد آموزش و پرورش با اشاره به تسهیلات ویژه سفر فرهنگیان به آنتالیا اظهار کرد: هتل پنج ستاره، صبحانه، نهار و شام با هزینه 2میلیون و 250هزار تومانی که 1.5میلیون تومان وام به فرهنگیان تعلق میگیرد، از تسهیلات ویژه سفر به آنتالیاست.
فاضل مدیر کل حوزه وزارتی آموزش و پرورش در این باره گفت: بخشنامه اخیر لغو است و آموزش و پرورش آن را تایید نمیکند و تور سفر به آنتالیا نیز حذف شده است.
وی با دلجویی از فرهنگیانی که این ماجرا موجب آزردگی آنها شده، افزود: مسئولانی که مرتکب این اشتباه شدهاند توبیخ میشوند.
باشگاه خبرنگاران
( سخن معلم : شاید بهتر باشد در کنار توبیخ مسئولان اداره کل آموزش و پرورش استان یزد ، یک تذکر جدی هم به مسئولان صندوق دخیره فرهنگیان داده شود .
متاسفانه تاکنون این صندوق در برابر اقدامات خود در موارد مختلف پاسخ گو نبوده است . )
گروه اخبار /
موضوع برنامه : آموزش و پرورش و آینده پیش روی آن
در این میزگرد رادیویی ، آقایان مرتضی حاجی وزیر سابق آموزش و پرورش ؛ علی پورسلیمان ، مدیر سایت سخن معلم ؛ دکتر سید محمد مرد ، کارشناس مسائل آموزش و پرورش و آقای دکتر محمد رجایی ، طراح مدل مهندسی ذهن به بیان دیدگاه های خود حول مسائل و موضوعات آموزش و پرورش می پردازند .
برای شنیدن این برنامه ، فایل زیر را دانلود نمایید .
گروه اخبار /
جمعی از فرهنگیان ترک و کرد زبان میهن مان در نامه ای به آقای دکتر حسن روحانی خواهان توجه بیش از پیش این عالی ترین مقام اجرایی کشور نسبت به وضعیت آموزش و پرورش و معلمان گردیدند :
در این نامه چنین آمده است :
همان طور که مستحضر هستید چرخه ی تربیت و آموزش نیروی انسانی در آینده ی ایران اسلامی و نیز سرنوشت آینده ی فرزندان برومند این مرز و بوم در مدارس در دستان توانا، فداکار و مبارزِ معلمان رقم خواهد خورد که اگر دولت محترم جمهوری اسلامی ایران به وضعیت ناگوار حقوقی و معیشتی معلمانِ دلسوز و فداکار نیندیشد و نسبت به این معضلات راه حلی را جست و جو نکند، دیگر انگیزه ای برای آموزش و تربیت فرزندانِ دلیر و شجاع این مملکت وجود نخواهند داشت؛ زیرا معلمان به خاطر درگیر شدن با مسایل و مشکلات بی پولی و درآمد بسیار بسیار پایین جهت زندگی و معیشت شان، دیگر شور و شوق چندانی برای تدریس و تربیت برایشان باقی نخواهد ماند.
فرهنگیان و معلمان سراسر کشور با توجه به پایین بودن حقوق و مزایای بسیار کم و ناچیز خود در وضعیت بسیار ناگوارِ زندگی و معیشتی (در زیر خطر فقر) به سر می برند؛ تا جایی که این مسأله منزلت اجتماعی و شخصیتی آنان را نزد دانش آموزان و مردمِ جامعه بسیار پایین آورده است؛ به طوری که دانش آموزان دیگر معلمان را به عنوان الگوی اخلاقی و اجتماعی خود بر نمی گزینند، به همین خاطر اکثرشان به الگوهای غیر اخلاقی و فاسدِ رایج در جامعه پناه برده و سرنوشت خود، خانواده، مردم جامعه و حکومت شان را به خطر می اندازند؛ زیرا در چنین جوی که برای معلمین و فرهنگیان کشور ایجاد شده، معلمی دیگر الگوی اخلاقی و رفتاری جامعه نمی باشد و هر جامعه ای هم که الگوی معلمی در آن از میان برود، طبیعتاً آن جامعه به قهقرا و ناامنی خواهد رفت و بیشتر جوانان آن یا به زندان کشیده شده یا به بلای خانمان سوز اعتیاد گرفتار خواهند شد.
در این نامه ضمن انتقاد از رسانه ای شدن پرداخت مطالبات معلمان تصریح شده است :
جناب رئیس محترم جمهوری!
در شگفت هستیم که اگر روزی از سرِ صدقه، افزایش حقوق (آن هم بسیار جزئی) و دادن مزایا و تسهیلات بسیار کم و ناچیز( آن هم با قرعه کشی) برای معلمان در نظر گرفته شود چه دلیلی وجود دارد که مسئولان محترم آن را با بوق و کُرنا در رسانه های جمعی، گروهی و تبلیغاتی مختص به خودشان به عنوان اقدامی عظیم و بی نظیر در سراسر کشور مطرح کنند؟! این در حالی است که ما بارها شاهد افزایش بسیار زیاد حقوق، عیدانه، مزایا و تسهیلات کارمندانِ ارگان های دیگر در کشور بوده ایم، اما اصلاً صدایش در نیامده و تا حالا برای یک بار هم به طور رسمی و غیر رسمی در رسانه های وابسته به دولت اعلام نگردیده است. اگر واقعاً از روی دلسوزی است پس چرا سال هاست که مطالبات معلمان به بوته ی فراموشی سپرده شده و حتی از مزایای برحق خودشان هم (هر چند مزایایشان هم بسیار جزئی بوده!) به مرور زمان محروم گشته اند و هر سال تبصره و قانونی برای آموزش و پرورش جهت کاستن از مزایا و تسهیلات جزئی شان! تصویب می شود، ولی در صدا و سیما و رسانه های وابسته به دولت اصلآ انعکاس داده نمی شود؟
رئیس محترم جمهور!
معلمان سال هاست با این معضلات زندگی می کنند و سال هاست با تحقیر، فقر و تهدید (برچسب سیاسی زدن به مطالبه ی صنفی شان ) به سر می برند، بدون دلیل شرعی و قانونی، حقوق یک ماه مرخصی در آموزش و پرورش به کلی لغو می گردد و پاداش به موقع بازنشستگان به صورت قسطی چند ساله در می آید، تاکنون بعد از گذشت پنج ماه از اضافه کاریِ معلمان سراسر کشور، مبلغی بابت حق الزحمه ی این کار به حساب شان واریز نشده است، حقوق، تسهیلات و عیدی شان هیچ گاه به اندازه ی حقوق و عیدی یک آبدارچی در ادارات و مراکز بانک ها، دارایی، دادگستری و ... نرسیده است، موارد دردآور آن قدر زیاد است که از حوصله ی این نامه ی گلایه آمیز هم خارج است.
آیا این واقعیات دردناک حامل این پیام نیست که ارزش و اعتبار شخصیتی و اجتماعی معلمان، نزد مسئولان محترم دولت، بسیار بسیار کمتر از یک کارگرِ محترمِ ساده در کشور می باشد؟
رئیس محترم جمهور
آیا این امر در اساس بی اعتبار و بی ارزش کردن جایگاه معلمان، نزد مردم در کشور نیست که به حدی رسیده که بعضی از معلمان به علت حقوق بخور و نمیر و عدم امکانات و تسهیلات وام در ارگان آموزش و پرورش، اجاره نشین منزل پدرِ دانش آموز خودشان می گردند و یا هنگام سررسید چک مورد معامله شان (مثلاً بیشتر، خرید ماشینی مُدل پایین) به علت عدم پرداخت به موقعِ حق الزحمه ی اضافه کاری شان، شرمنده ی شهروندان خود شده و در نهایت برای حفظ آبروی شخصی، شغلی و نظام شان دست به دامن هر کسی می گردند تا مبلغ مورد معامله شان را تسویه کنند؛ زیرا آنان غالباً بیشتر به امید پول اضافه کاری شان دست به چنین ریسکی (مثلاً خرید ماشین) می زنند؟!
آیا آموزش و پرورش، آبرو، حیثیت، کرامت و شرافتِ انسانی هر مملکتی نیست پس آبرو، حیثیت، شرافت و کرامت انسانی مملکت ما کجاست؟
رئیس محترم جمهور
متأسفانه هیچ نوع تسهیلات وام بلندمدتی برای خرید مسکن فرهنگیان و معلمان سراسر کشور تصویب نشده و سال هاست آنان فقط در فکر سیر کردن شکم خود و خانواده شان بوده که راهی برای مطالعه و پژوهش آنان نیز باقی نگذاشته است چه برسد به خدمتی با انگیزه ی بالا به جامعه ...
در پایان نویسندگان نامه خواهان پاسخ گویی و رسیدگی و اقدام عاجل و قانع کننده مسئولان محترم به مطالبات خود در یک فضای شفاف گردیده اند .
چند متر مانده به دبیرستان ماندگار فیروز بهرام که وابسته به انجمن زرتشتیان ایران است،پیرمردی را دیدم که گویا سرایدار یکی از مجتمع های آن دور و بر بود. مرد سپید مو با پایش چند تکه زباله را روی زمین حرکت داد و درون جوی آب انداخت! در حالی که سطل زباله چند گام دورتر بود. به آهستگی به او گفتم پدر جان سطل زباله آنجاست! چرا این زباله ها را در جوی می اندازی؟ با سکوت و نگاه تحقیر آمیزی بدرقه ام کرد! اندیشه ام آشفته گشته بود. به کلاس وارد شدم و همچنان با اندیشه ای درگیر و دلی پر درد،درس را آغاز نمودم. اما آشفتگی رهایم نمی کرد. نیم ساعت پایانی زنگ تاب نیاوردم و نتوانستم فیزیک درس بدهم. به بچه ها گفتم کتاب ها را ببندید و نیمکت ها را به شکل دایره ای بچینید. با شور و شادی چنین کردند.
از داستان پیرمرد و البته یکی دو نمونه دیگر سخن گفتم و از بچه ها برای ادامه گفت و گو یاری خواستم. گوشزد کردم که دبیرستان شما از کم شمار ترین آموزشگاه هایی است که بچه ها پاکیزگی کلاس ها را رعایت می کنند و من کمتر دیده ام که زباله ای در کلاس افتاده باشد. پس این موضوع را با شما در میان می گذارم. پرسیدم زمینه چنین رفتارهایی کجاست؟ چرا هنگامی که برداشتن زباله و انداختن آن در سطل آسان تر است،باید آن را درون جوی انداخت یا رهایش کرد تا زیبایی شهر را به هم بریزد و نشانه ای گردد برای فرهنگ مان!؟
پرسیدم در این گونه رخدادهای زشت،چه کسی یا نهادی مقصر است؟ برای سامان یافتن رفتارهایی از این دست، خانواده بیشتر نقش دارد یا آموزش و پرورش یا صدا و سیما یا ...؟ هنوز پرسش هایم پایان نیافته بود که دست ها یکی پس از دیگری بالا می رفت.
"خشایار" گفت تنبلی و تربیت خانوادگی،ریشه های چنین رفتارهایی هستند. هنگامی که از پدر و مادرها چنین رفتارهایی سر می زند،نمی توان از بچه ها رفتارهایی متفاوت را شاهد بود. "نیما" گفت درست است که پرورش خانوادگی را می توان یکی از عامل های مهم دانست اما گویا کسانی که چنین رفتارهایی می کنند رعایت پاکیزگی، دغدغه و مسئله ذهنی شان نیست. برای نمونه بارها دیده ام که حتی در کنار سطل زباله نیز آشغال ها را به زمین پرت می کنند! باید پرسید چه باید کرد تا رعایت پاکیزگی دغدغه ذهنی شهروندان شود؟ "نارک" که دو سال در لس آنجلس زندگی کرده است می گوید آقا راهش جریمه است. در آنجا برای هر کس که زباله روی زمین می اندازد جریمه ای 50 دلاری تعیین کرده اند و به باور من یکی از عامل های بازدارنده در این زمینه می تواند جریمه باشد. "بهمن" میانه حرفش پرید و گفت جریمه درباره کمربند ایمنی پاسخ داد،چه بسا در این زمینه نیز به پیامدهای خوبی برسد. "بنیامین" می گوید کمربند ایمنی برای نجات جان انسان ها ضروری است و آسان تر اجرایی می شود،اما در همه کوچه پس کوچه های شهر که نمی توان مامور به کار گرفت و با بی تربیتان برخورد کرد! تازه اگر راهی پیدا شود که مردم خودشان پاکیزگی را رعایت کنند،دیگر در مناطق بیرون از شهر هم زباله نمی ریزند. نمونه آن شمال است. جنگل های شمال به ویژه جاهایی که در دسترس مسافران هستند به یک زباله دانی بزرگ تبدیل شده اند و با توجه به گستردگی آن،هیچ کس نمی تواند سامانی به آن بدهد. "آرش" می گوید به گفته ی نیما بخش بسیار کمی از شهروندان در این زمینه حساسیت دارند و بیشترشان به پاکیزگی شهر بی توجه اند. باید کاری کرد تا آنها به این کار حساسیت پیدا کنند. "شادمهر" می گوید شاید اگر کارگران شهرداری یک ماه زباله ها را گردآوری نکنند! تا زباله ها انبار شده و مردم را بیازارند،این بخش از مردم از خوابی به این بدی بیدار شوند و بی گمان ماندن زباله ها برای مردم و شهر کابوسی وحشتناک است و می تواند برای همه تلنگری سهمگین باشد. "پارسا" می گوید اگر شهروندان بدانند که جمع آوری زباله ها چه زحمت و چه هزینه ای دارد،شاید این اندازه بی مبالاتی نکنند!
به باور من اگر در زمینه پاکیزگی شهر مردم در یک کار داوطلبانه به کار گرفته شوند،بسیاری از آنها دیگر شهر را با ریختن زباله آلوده و زشت نمی کنند. برای نمونه اگر مدیر مدرسه پاکیزه کردن و جارو کردن مدرسه را به نوبت به دانش آموزان هر کلاس بسپارد و بچه ها حس کنند که خود مسئول پاکیزگی آنند،دیگر کمتر کسی زباله به زمین می اندازد. "دیوید" که تا کنون ساکت مانده بود گفت،من تاکنون به این مسائل توجه نکرده بودم. حتی به این که نباید زباله را به زمین انداخت. اما اکنون که درباره اش گفت و گو شد،برایم مسئله گردید. از این پس هر بار که بخواهم زباله ای را پرت کنم،شاید به یاد این گفت و گو بیفتم و این کار را نکنم، شاید! "گویک" که پسرک سر به هوا و بازیگوشی است گفت آقا پس شاید یکی از راه های جلوگیری از رفتارهای نابه هنجار اجتماعی حرف زدن و گفتگو درباره آنها باشد و برای همین هم هست که من این قدر حرف می زنم! همه خندیدند و فضا کمی سر زنده شد. "سامان" گفت باید هم زمان هم به پدر و مادرها آموزش داده شود و هم به بچه ها. چون نخستین و پایه ای ترین آموزش ها در خانواده صورت می گیرد،اگر پدر و مادرها این هنجارها را رعایت کنند،خود به خود بچه ها هم رعایت می کنند.
چند دقیقه ای بود که زنگ تفریح خورده بود و بچه ها بر خلاف همیشه در صندلی های خویش نشسته بودند و بی توجه به سر و صدای بیرون،گفت و گو می کردند. اگر هم یکی دو تن برای بیرون رفتن بی تاب رفتن بودند،به احترام من و کلاس چیزی نمی گفتند. از جایم بلند شدم و از بچه ها سپاس گزاری نمودم و به اتاق دبیران رفتم اما ذهنم درگیر گفت و گوها بود.
با خود می اندیشیدم که این بچه ها اگر به کار گرفته شوند و به دیدگاه هایشان توجه گردد از آنها می توان چیزهای فراوانی آموخت. بی گمان در آن زنگ من از دانش آموزان 14 – 15 ساله ام فراوان آموختم. اما به گفته یکی از بچه ها برای هنجار نمودن یک رفتار پسندیده و نشان دادن زشتی یک رفتار ناپسند،ابزاری به نام گفت و گو در دسترس است.
گفت و گو می تواند در ذهن پرسش بیافریند و مسئله سازی نماید و از درون آن راهکار هم بیرون آید. در جهان کنونی کلاس های حلقه ای نشستن و گفت و گو،یکی از ابزارهای توانمند آموزش های شهروندی و هنجارسازی های اجتماعی است.
اما شوربختانه در ساختار آموزشی نمره مدار و کنکور محور ما جایی برای حلقه ای نشستن و گپ و گفت درباره مهمترین آموزه های انسانی – اجتماعی باقی نمانده است و پر شماری کلاس ها،ما را از کاراترین ابزار برای پرورش شهروندان دانا و توانا محروم نموده است. چه بسیار شهروندانی که مدرک دارند اما بی سوادند و خود و جامعه را می آزارند.
آیا گاه آن فرا نرسیده است که بیش از این که در اندیشه تست و نکنه و نمره و معدل باشیم در راه پرورش اخلاقی- اجتماعی شهروندان بکوشیم. به گفته برخی از بچه ها باید درباره گرفتاری های روزافزون جامعه و ناهنجاری ها و از آن میان بی توجهی به پاکیزگی شهر سخن گفت و بلکه پر حرفی نمود و شهروندان را به بازی گرفت تا گرفتاری های روزمره در ذهن هایشان مسئله گردد و دغدغه شود.
باید گفت و گو کرد و سخن گفت و سخن گفت تا راه حل از دل گفت و گوها بیرون آید و همه بر رعایت آن پای بند باشند.
بی گمان سهمگین ترین دشواری جامعه کنونی ما ناتوانی در گفت و گوست پس بهتر نیست گفت و گو را در کلاس های حلقه ای بیاموزیم و بیاموزانیم .