صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

سعید شهسوارزاده در روزنامه اعتماد شماره 3232 چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394 صفحه زرين " مدرسه " آمده است :
" گروه مدرسه " اعتماد " برگزار مي کند . "
"هم انديشي رسانه اي با موضوع رسانه و آموزش و پرورش "
"گروه مدرسه روزنامه اعتماد به منظور ارتقاي نقش رسانه در عرصه آموزش و پرورش نشستي را به منظور هم انديشي با فعالان رسانه اي عرصه آموزش و پرورش برگزار مي کند . در اين نشست ضمن بحث و تبادل نظر پيرامون نقش رسانه در عرصه آموزش و پرورش به نقد و بررسي صفحه مدرسه روزنامه اعتماد خواهيم پرداخت . "
"زمان يکشنبه 13 ارديبهشت ، ساعت 16 مکان :دفتر روزنامه اعتماد تلفن 09122876041 / اي میل این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید"
" توجه : به دليل محدوديت فضا خواهشمنديم هماهنگي لازم صورت گيرد ."

برخود واجب مي دانم جهت اداي دين نسبت به معلم ، خدمت سروران محترم عرض نمايم :
گروه مدرسه ي روزنامه ي مورد اعتماد جامعه ( روزنامه اعتماد ) نقش بسيار ارزشمندي در بهسازي آموزش و پرورش کشور عزيزمان ايران به عهده دارد . صفحه زرين مدرسه برگ درخشان و پر افتخاري بر تاريخ آموزش و پرورش ايران افزوده است .نگاه عميق و همه جانبه صفحه زرين مدرسه به آموزش و پرورش و طرح مباحث متنوع در حوزه تعليم و تربيت نتايج درخشاني را به دنبال دارد . زيرا :
1. وقتي معلمان ( مهمترين متغيير در نظام تعليم و تربيت ) نسبت به چالش ها ي آموزش و پرورش منفعل باشند و بدتر از آن نهاد هاي مدني فعال در آموزش و پرورش اين چالش ها را نقد نکنند وراهکار کارشناسي شده ارائه نکنند ، آموزش و پرورش و به تبع آن چامعه از تحليل و بازخورد اطلاعات خط مقدم تلاشگران عرصه دانايي محوري محروم مي شود !
2. کارشناسان ، متخصصان ، تحليل گران و ... تعليم و تربيت برنامه ها ، سند ها ، دستورالمل ها و... را تدوين مي کنند ولي وقتي مجريان اين برنامه ها ( معلمان و تشکل هاي مدني فرهيختگان کساني در خط مقدم نقاط قوت و ضعف طرح و برنامه ها را با گوشت و پوست و استخوان خود لمس مي کنند ) اولأ در تصميم سازي و تصميم گيري هيچ نقشي ندارند. ثانيأ کانال انتقال بازخورد اطلاعاتي به تصميم گيران و تصميم سازان کاملأ قطع مي باشد .
3.  ورودي آموزش و پرورش بزرگترين سرمايه جامعه ( اعم از کوجکترين واحد اجتماع که خانواده مي باشد تا بزرگترين واحد ) مي باشد .
دانش آموز، بزرگترين سرمايه خانواده ي ( معلمان ، دانشگاهيان ، علما و دانشمندان ، اصحاب رسانه ، پزشکان ، حقوقدانان ، صنعتگران ،هنرمندان ، کارگران ، کشاورزان ، ورزشکاران ، محققان ، نيرو هاي نظامي و انتظامي و... ) ورودي آموزش و پرورش هستند و خروجي آن فعالان ( معلمان ، دانشگاهيان ، علما و دانشمندان  ، اصحاب رسانه ، پزشکان ، حقوقدانان ، صنعتگران ،هنرمندان ، کارگران ، کشاورزان ، ورزشکاران ، محققان ، نيروهاي نظامي و انتظامي و... ) مي باشند .
انتظار منطقي آن است که همه آحاد جامعه به ويژه  انديشمندان ، صاحب نظران ، نخبگان کشور ، روند بهسازي آموزش و پرورش را رصد کنند ، درنقد و تحليل چالش ها ، ارائه راهکار ها نقش آفريني کنند  تا حقوق شهروندي آنان تضيع نگردد .
حلقه مفقوده اي که تلاش هاي سه ضلعي معلمان ، کارشناسان آموزش و پرورش ، نخبگان جامعه را همسو و هماهنگ مي نمايد تا آهنگي خوش بنوازند؛ رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسي مي باشند .
از مرداد 93 (روزˏخبرنگار ) که جناب آقاي دکتر فاني ، مقام محترم وزارت آموزش و پرورشˏ دولت تدبير و اميد از خبرنگاران ، تشکيل انجمن تخصصي در حوزه آموزش و پرورش را طلب نمود ( در همان زمان اينجانب  در مقاله اي که در سايت وزين سخن معلم درج شد اين اقدام خردمندانه و شجاعانه فاني را تحسين نمودم . لطفا مطالعه فرماييد )  تا  ارديبهشت 94 طي اين 9 ماه هم انديشي رسانه اي با موضوع رسانه و  آموزش و پرورش در دفتر روزنامه مورد اعتماد جامعه ( روزنامه اعتماد ) متولد شد .
امروز هم ضمن تبريک به فرهيختگان و نخبگان جامعه از آنان و اصحاب رسانه درخواست مي نمايم که با تمام ظرفيت و توانايي خود در اين همايش شرکت کنند تا در 13 ارديبهشت 1394 برگ زرين ديگري در تاريخ آموزش و پرورش کشور خود نمايي کند . هرچقدر اين همايش پر بارتر و تخصصي تر برگزار شود نتايج آن براي تعليم وتربيت کشور مفيد تر خواهد بود .
با توجه به دين همه آحاد جامعه به ويژه  انديشمندان ، صاحب نظران ، علما ، نخبگان ، تشکل هاي مدني و.. به نظام تعليم و تربيت و به پاس  بزرگداشت مقام شامخ معلم و احترام به دانايي که مقدمه توانايي است .
فرهيختگان براي حضور در اين همايش از يکديکر سبقت بگيرند .
به نداي وجدان خود پاسخ داده رسالت خود را انجام دهيد ؛ اين گوي واين ميدان
خداوند بزرگ و مهربان پشت و پناه همه سروران محترم باشد .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده

منتشرشده در یادداشت

مقام معلم من مقام شامخ معلم هستم که با فقر و فرق و نداری همراهم. پوسترها و بنرها و جملات قصار بزرگان و مسئولین مرا در خود جای داده است و نهاد جمله های آنان هستم. همه مرا خوب می شناسند حتی آنان که صاحب روزنامه و منصب و تریبون هستند و از آلام و زخم هایم باخبرند.
من مقام شامخ معلم هستم.
این روزها مردم عادی در محاورات خود به دلایلی که خود می دانند اسم مرا قرین«  بیچاره و طفلکی » می کنند.گاهی از خود و مقام شامخم بدم می آید و آرزو می کردم منم این مقام و منزلت و صفات نیک و درشت را که واژه ای بیش نیستند ، نداشتم ، ولی لااقل چون آقای بهمان دستم به دهنم می رسید و در صدر مجلس جای داشتم.
من مقام شامخ معلم هستم.
راستی می دانستید یک هفته در سال را با " نام من " مزین کرده اند و برای گرامی داشتم برنامه ها و حرف ها و بخشنامه ها و مراسم رنگین می گیرند.؟ و مجریان رسانه میلی در این هفته با آب و تاب نام مرا بر زبان می رانند؟ و خلاصه از در و دیوار نام مرا زمزمه می کنند.
من مقام شامخ معلم هستم.
راستش به خاطر خستگی مفرط و سر و کله زدن با بچه های قد و نیم قد و اجابت خواسته هایشان، از اسفند گذشته تا به حال دو بار روزه " سکوت " گرفتم. راستش را بخواهید ما در کلاس درس اگر سکوت کنیم متهم به کم کاری می شویم و سکوت مان در خیابان نشانه مدنیت است! این گونه می فرمایند. البته نه سکوت خالی خالی ها. فریادی در درون بود ولی نای گفتن نداشتیم!
من مقام شامخ معلم هستم.
همه ما دوست دارند و دوستی خود را نه در شعار بلکه در عمل ثابت کرده اند!

باور ندارین؟

مثال بزنم : مثلا همین پیگیری های مداوم آقای وزیر محترم. که مدام در حال پیگیری هستن ولی کسی نیست که بهش جواب بده . آخه ایشونم یه معلمه. همین نمایندگان خدوم و عزیز مجلس که مدام روزی نیست که از حق ما دفاع نکرده و نگویند : باید مشکلات معیشتی معلمان رفع شود و در صحن مجلس سینه چاک نکنن.
من مقام شامخ معلم هستم.
دولتیان عزیز؛ امسال خیلی قدردان زحمات مقام شامخ ما بودند و در حرکتی غیر قابل انتظار به قول فرنگیا ما را سورپرایز کردن و نه تنها دریافتی فروردین مان کمتر از اسفند پارسال بود بلکه مقرری ماه اول را هم کسر کردند.

قراره با اجرای طرح رتبه بندی از مهر سال اینده و افزایش 160 هزار تومانی شاهد جهشی عظیم در معیشت خود باشیم!

بابا دست مریزاد. ما را این همه خوش بختی..محاله. محاله. من مقام شامخ معلم هستم. ( حساس نشو )


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 09 ارديبهشت 1394 21:42

بهبود معیشت را کیلویی چند می فروشند؟

تجمع معلمان گروه اخبار /

می گفتند که سه جامعه، سه مخاطب، سه زندگی سخت است. تلفیقی از زندگی پدر، معلم و کارگر... اما بی ربط نمی تواند باشد. تلفیقی از سوختن ها و ساختن ها. شاید جایش همین جا باشد. جایی برای نمایاندن سه نماد در جامعه که از زمانی که چشم باز می کنیم تا زمانی که چشم ببندیم بر این دنیا، همراهی مان می کنند. از پدری که تو را در آغوش می گیرد تا کارگر بهشت زهرایی که تو را در آغوش خاک می خواباند.


گره با سرنوشت این روزهای مان
خیلی سخت است وقتی جای ترکه های آن روزهای مدرسه گره می خورد با سرنوشت این روزهای مان. جای ترکه ها تبدیل شده است به جای ترکه های بزرگ تر. ولی آن کجا و این کجا؟ ترکه هایی که می خوردیم برای اینکه حواس مان را جمع کنیم و در زندگی آدم باشیم. یک انسان واقعی. همان روزها شاید، کارگری از سر کوچه مدرسه مان رد می شد. کارگری که از پشت کلاس های درس یا پنجره های کوچک می شنید، اگر درس نخوانی، کارگر می شوی... باید کارگری کنی.


جای ترکه های معلم
یک کارگر خسته... خسته از تمام درس ها و مشق های خط خورده ای که خواند و نوشت و حالا زندگی اش سخت تر از هر روزی می گذرد. دست های پینه بسته اش، هم جای ترکه های معلم را یادآوری می کند. ترکه هایی که با عشق زده شد. برای اینکه خیلی چیزها یادمان بماند. پدر این روزها، اما خسته از تمام اخبار است. شاید یک دور همی از آن دور دورها و دور همی های جوانانه نباشد. دور همی با سه نماد: معلم، کارگر و پدر...


بوسه ای بر دست
می گویند که دست های معلم و کارگر و پدر هر سه، بوسیدنی است. اما این روها آنها دستان خود را مخفی می کنند. جایی برای پرسیدن اینکه چرا باقی نمی ماند. خالی یعنی هیچ! هیچ اندر هیچ می شود تشویش. چه جالب است وجه اشتراکی که بین کارگر و معلم می بینیم. دستان هر دو گچی است. دستان هر دو شاید بوی خاکی را بدهد که برای مان رشته رشته سرشته اند.


دانشگاهی که ساخته شد
آنکه دانشگاه ساخت و آنکه در دانشگاه نواخت و آنکه در دانشگاه درس خواند. آن دیگری، اما جزیی از وجود انسانیت دارد. انسانیتی که صدایش در گلو مانده است. بغضی که جولانی برای فریاد کردن نیافته است که اگر هم فریاد کند نتیجه اش می شود تجمعــــاتی کـه هر روزه برگزار می شود و ژست های روشنفکرانه ای که برایش گرفته می شود و در نهایت با یک «هیس» فریاد را خاموش می کنند. نیاز به گذر بر اتفاقات اخیر نیست که خودمان بهتر شاهد هستیم و دیده ایم که چه رفته است. ولی آنکـه چه می آید، مهم است. نتیجه اش، شکوه و شکایت هایش، آلزایمر گرفته ایم گویا! درس نخوانی کارگر می شوی و درس بخوانی آقای معلم! اما حالا هر دو در تلاشند برای احقاق حقی که باید دست به دست یکدیگر داده شود.


سوختن و ساختن
ساختن ما، سهم درد معلم است و سوختن هم سهم دردشان. از آن سوختن و ساختن هایی که حالا باید پشت در دفتر همان شاگردان تنبل دیروز خود یک لنگه پا بایستید و برگه های جریمه دیروز را امروز به دست بگیرید و از این سر به آن سر بدوید تا بتوانید یک کلام را روی پلاکاردی بنویسید و در دست بگیرید. چـــه جالب است که وجود اشتراک، یک به یک خودشان از راه می رسند و خودشان را به ما می نمایانند. همه تکاپوها برای رسیدن به یک مورد است: «بهبود وضعیت معیشتی!» یک کلام: کل زندگی برای یک لحظه زندگی!


زنگ تفریح در حال جریان
گویی زنگ تفریح خیلی وقت است که جریان دارد. تفریحی برای چیلیک چیلیک کردن دوربین ها که عکس های سلفی «همین الان یهویی» را ثبت کند و همین الان یهویی ها شاید همان تصمیماتی باشدکه گریبان کارگر و معلم و یک کلام پدر را بگیرد. قطعنامه هایی که صادر می شود و مشترک است. سه تشکل مدافع حقوق کارگران و معلمان نوشته اند. با توجه به وضعیت این روزها، بهبود هم دیگر افاقه نمی کند. بهبود را کیلویی چند می خرند می فروشند؟ با 712 هزار تومان دستمزد برای میلیون ها کارگر؟ قطعنامه صدایش به کجا می رسد؟ در این قطعنامه که به امضای انجمن صنفی کارگران خبازی‌های سنندج و حومه، انجمن صنفی کارگران خبازی‌های مریوان و سروآباد و انجمن صنفی معلمان مریوان رسیده چند خواسته مطرح شده است. آنها گفته اند، ما حق ایجاد تشکل‌های مستقل کارگران و معلمان، تجمع، اعتصاب، آزادی بیان و اجرای کامل آیین نامه مشاغل سخت و زیان آور در مورد کارگران را خواستاریم. گفته اند، برابری کامل زن و مرد در تمام جوانب زندگی اجتماعی و اقتصادی و لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز علیه آن‌ها. آورده شده، ممنوعیت کار کودکان، حق تحصیل رایگان برای کودکان ایرانی و اتباع خارجی. توقف اخراج و بیکارسازی‌ها، لغو کلیه قراردادهای موقت و سفید امضا و بازبینی وضعیت نامطلوب شرایط کاری کارگران و معلمانی که طرف قرارداد آنان کارفرمای خصوصی است. تا همین جا بهتر است دست نگه داریم.


712 هزار تومان؟!
712 هزار تومان، معاش را تامین می کند یا معاد را؟ این همه اعتراض کارگری برای چیست؟ برای فرار از چه چیز است؟ تنها نگاهی به آخرین اعتراض کفایت می کند: اعتراض کارگران قطار شهری اهواز به چهارمین روز متوالی رسید. تنها یک ماه از حقوق معوقه 5 ماه شان پرداخت شده است. در اینجا کات می زنیم. کمی به عقب تر برمی گردیم. زمانی که دخترک باید به مدرسه برود. آن هم بعد از عید نوروز. تمامی هزینه ها خرج آمد و رفت و عیددیدنی ها شده است. بارها گفته اند و شنیده ایم که دستمزد کارگر را پیش از آنکه عرقش خشک شود باید پرداخت کرد. اما آفتاب صورت سوخته اش را بیشتر سوزاند و عرق ها ریخته شد و خشکیده شد و ... روز نهم اردیبهشت، چهارمین روز متوالی بود که کار متوقف شد. خواسته شان تنها یک چیز بود... پرداخت حداقل سه ماه از مطالبات شان. کارفرما به بهانه کمبود منابع مالی حقوق کارگران را پرداخت نکرده است. اما این معیشت کارگر را توجیه نمی کند.


رتبه ها اجرا می شود
بعد از تمامی رفت و آمدهای معلمان، کلی فریاد ها بر سر طرح رتبه بندی و درخواست برای رسیدگی به وضعیت معیشت آنها، تنها یک پاسخ شنیده شد که طرح رتبه بندی اجرا می شود. حداقل درخواست ها انگار قرار است در قاب تصویرهایی که در روزنامه ها و خبرگزاری ها، منعکس شده است، خاک بخورد. مثل ریه هایی که سال هاست نفس نفس خاک را استشمام می کند.


افزایش دو برابری تعطیل!
زمزمه ها حکایت تازه تری را به همراه دارد. با گذشت 40 روز از آغاز سال جدید، هیچ خبری از افزایش دو برابری حق مسکن سال ۹۴ کارگران نیست. در این میان زمزمه‌هایی مبنی بر کنار گذاشته شدن این مصوبه به دلیل آنچه دولت افزایش خارج از انتظار دستمزد کارگران در سال جاری می‌خواند به گوش می‌رسد. خارج از انتظار! این کلامی است که شاید مهر پایان بر تمامی نفس نفس زدن های خسته یک کارگر یا یک معلم و در یک کلام، یک پدر باشد. براساس قانون کار، حق مسکن کارگران تنها مزایای مزدی است که پراخت آن بدون مصوبه هیات وزیران ممکن نیست، بنابراین دلیل افزایش نیافتن حق مسکن کارگران تعللی است که هیات دولت در یک ماه گذشته برای ابلاغ چگونگی افزایش حق مسکن کارگران انجام داده است اما اکنون به نقل از مسئولان وزارت کار شنیده می‌شود که ممکن است تعمدی در پشت این تعلل وجود داشته باشد.


سرمشقی برای پایان
تعمد، عدالت، معیشت، بهبود، معلم، رتبه، تجمع، کارگر، خاک، پلاکارد، خط فقر، خط فقر و خط فقر... سرمشق این روزهای ماست. سرمشق امروز همه؛ شاید شاگردان دیروز، پشت نیمکت های سبز یا قهوه ای یا مدیران امروز پشت آن میزهای شیشه ای، در اتاق هایی که در زمستان گرمایش و در تابستان خنکایش، او را به خلسه ای فرو می برد. شاید در خانه کارگری که هر بار تماسی گرفته می شود، پشت بوق های ممتد باید در انتظار نشست تا بتوانیم در مورد لباس کارگری، وضعیت کار، مخاطرات کارهای کارگران و غیره و غیره پاسخی بشنویم و در نهایت، پاسخی دریافت نمی شود. وقت تمام، برگه ها بالا!

روزنامه ابتکار

پنج شنبه, 09 ارديبهشت 1394 21:11

حقوق معلمان ( هست‌ها و بايد‌ها )

حقوق معلمان در زمين و زمانه‌اي كه دعوت به انواع تجملات و خوش گذراني‌ها بيشتر از اكسيژن بر سر و روي مردم بارانيده مي‌شود ، آيا درست است به گروهي از مردم بگوييم شما را از كل دنيا و ما فيها ، همين يك جمله بس است : « معلمي شغل انبيا است » و شما معنويت را بچسبيد و دنيا را به اهلش واگذاريد ؟!

هم اكنون كه اين متن را مي خوانيد فيش حقوقي يك كارمند شركت نفت و اداره گاز را به دست آوريد و با فيش حقوقي يك معلم با سوابق مشابه مقايسه كنيد ( به علاوه پرداخت هاي غير نقدي كه در اكثر ادارات وجود دارد . حتي به اداره نشينان آموزش و پرورش هم گاهي مزايا و پرداخت هاي غير نقدي داده مي‌شود كه معلمين اصلاً خبر ندارند و غريبه و غير خودي محسوب مي‌شوند ... !؟ ) آيا يك كارمند در ادارات نامبرده ، بيشتر از يك معلم اعصاب و روانش را در راه جامعه مستهلك مي‌كند ؟ اگر به يك كارگر فعال در معدن كه ده ها متر زير زمين كار مي‌كند و انواع خطرات را به جان پذيرفته است يا به كارگري كه در شرايط خطرناك به استخراج نفت مشغول است مبلغي اضافي به عنوان سختي كار بپرداريم هر عقل سليمي آن را مي پذيرد و به حق مي‌داند T اما كارمندان ادارات ديگر ( از جمله شركت نفت و ...  ) چرا بايد حقوق و مزاياي بيشتري نسبت به معلمان دريافت كنند ؟

سال هاست كه معلمان فرياد مي زنند « ما زياديم و زيادي نيستيم » ؛ در واقع اصلاح نظام مديريت در تمام آموزش و پرورش و توجه همه جانبه به آموزش و پرورش ، توجه به تماميت يك جامعه است . پول هايي كه به توپ بازان و به وزارت ورزش براي شارژ موقتي احساسات و هيجانات زود گذر جوانان پرداخت مي‌شود در مقايسه با پولي كه در وزارت آموزش و پرورش خرج مي شود آيا براي مردم آثار ماندگاري يكساني دارند ؟ كداميك جزو باقيات صالحات براي جامعه است و كداميك مبطلات فاسدات !؟

البته كه من هرگز مخالف گسترش صحيح ورزش و نشاط در جامعه نيستم اما اين امر مهم با شعبده بازي و خالي كردن مغز و جيب جوانان جامعه به دست نمي آيد ... .

بايد حقوق و مزاياي معلمان را در مقياس موجود وضع روز جامعه افزايش دهيم و آيين‌نامه‌ي انضباطي مدارس را اصلاح كنيم و در مقابل ، كار جدي و تعريف شده از معلم بخواهيم و در قانون مربوطه چنان مقرر بشود كه اگر با ملاك هاي خاصي ثابت شود كه شخصي اهليت و شايستگي كار در آموزش و پرورش، طبق تعاريف موجود را ندارد از كسر حقوق و مزايا تا اخراج از آموزش و پرورش جزو مجازات هاي توبيخي مندرج در آيين نامه باشد  و در هر حال در درون نظام آموزش و پرورش هم بيشترين حقوق و مزايا از آنِ شخصي باشد كه در كلاس درس به عنوان معلم حاضر مي‌شود نه كاركنان اداره و يا حتي مدير و انواع معاونان مدرسه و ... ، چون هميشه بار اصلي آموزش و پرورش بر دوش معلمين كلاس ها است نه سايرين .

متأسفانه حتي در درون نظام آموزش و پرورش هم نسبت به معلمين تبعيض روا داشته مي شود . كارمنداني كه در ساختمان وزارتخانه و ساختمان هاي ادارات كل و ادارات مناطق جا خوش كرده اند ، از مزاياي گوناگوني برخوردارند كه در واقع از بودجه ي آموزش و پرورش و از سهم ساير معلمان برداشته مي‌شود . از جمله مزاياي اين كاركنان ( معمولاً و اغلب ) برخورداري از ناهار يارانه‌اي بسيار ارزان و بهره مندي از سرويس رفت و آمد رايگان است كه حتي معلمان محترم از چنين مزايايي هم برخوردار نيستند .

براي چندمين بار مي‌خواهم با صداي بلند بگويم كه در نظام آموزش و پرورش مركز همه چيز ، معلم و كلاس است ؛ بايد روش‌هاي كار و تدريس معلم را اصلاح كنيم ، رضايت معلمين را جلب كنيم و بر كاركرد آنها نظارت جدي داشته باشيم . به جز مؤلفين كتب درسي كه واقعاً بايد از ميان انسان هاي خبره و تلاشگر انتخاب شوند ، تعدادي از كاركنان ساير اتاق‌هاي ادارات آموزش و پرورش سربار غير لازم نظام آموزش و پرورش هستند  و بيشتر آنها بايد تا حد نصف كاهش يابند و به كلاس‌هاي درس فرستاده شوند . مثلاً سال ها پيش وقتي در واحد حسابداري اداره تمام فيش هاي حقوقي هر ماه كاركنان و معلمان آموزش و پرورش به صورت دستي و با كاغذ كاربن نوشته مي‌شد ، در واحد حسابداري هر اداره حدود 2 تا 3 نفر مشغول به كار بودند . در عصر الكترونيك ، اين تعداد گاهي 2 برابر هم شده است . واحدهاي كارگزيني و ... هم همين طور ... . هر وقت هم كه به اداره مي روي اغلب بيكار نشسته اند و گاهي بعد از وقت اداري به عنوان ساعت اضافه كاري بازي با كاغذ‌ها را شروع مي‌كنند ...

تحقيق در اين باره كار دشواري نخواهد بود كافي است كه هر يك از پشت ميز نشينان اداري در نظام آموزش و پرورش و برخي ادارات ديگر را ملزم كنيم كارهاي انجام شده در هر روز را به صورت هفتگي يادداشت كنند و گزارش بدهند و بعد بررسي كنيم كه چه تعداد از آن كارها واقعاً ضروري بوده و چقدر از آنها نه تنها ضروري نبوده است بلكه مبلغ قابل توجهي هزينه‌ي اضافي كاغذ بازي و ... هم به نظام مربوطه تحميل شده است و از طرف ديگر برخي از كلاس‌هاي آموزش و پرورش با كمبود معلم مواجه هستند و آقاي محترم از ترس سختي‌هاي معلمي و سر كلاس رفتن ، در پشت ميز اداره يا زير قباي جناب رئيس اداره قايم مي‌شود تا نگويند اينجا چرا بيكار نشسته‌اي !؟ بيا برو سر كلاس ... !

قسمتي از كتاب زنگ بيداري ( نقدي بر كاركرد آموزش و پرورش و صدا و سيما در تربيت فرزندان ما ) ص99


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 09 ارديبهشت 1394 20:26

اول از همه بگم

سخن معلم اول از همه بگم ، اینکه من این متن رو نوشتم نه به خاطر اینه که بخوام اسمم جایی چاپ بشه یا کسی منو بشناسه ، فقط حس کردم این سکوت ما یه جورایی داره به ضررمون تموم میشه.

دوم اینکه وقتی شنیدم یه عده ای در برابر اعتراض معلمین یه جوری موضع گیری میکنن که انگار قرار از جیب اونا پول پرداخت بشه این منو ناراحت میکنه. اینکه بعضیا همش از تعطیلات تابستونی و استراحت معلما حرف میزنن و از اعتراض معلمین ناراحت اند این منو ناراحت میکنه.

میخوام بگم که :

به نظر شما اعضای محترم سازمان آتش نشانی در یک هفته چند بار به ماموریت می روند؟

یا به عنوان مثال افرادی که در اورژانس بیمارستان ها مشغول کار اند میزان فعالیت شان چقدر است؟

با این وجود ، کی میتونه از نقش خطیر و اساسی این افراد در جامعه چشم پوشی کنه.

اصلا بیاید به یه مثال دیگه بزنیم:

قطعا تا حالا اسم سوزنبان ریل به گوشتون رسیده . میدونید سوزنبان چه وظیفه ای داره؟

بله موقع عبور قطار مسیر درست رو انتخاب میکنه. نه پیش خودتون فکر نکنید چه کار ساده و کم اهمیتی دارند این طور نیست. فقط کافیه یه بار تصور کنید این افراد یک بار درست به وظیفه خودشون عمل نکنند ؛ اینجاست که قطاری با چند صد مسافر از مسیر اصلی خارج میشه و جای رسیدن به مقصد از اون دور میشه.

اینا را گفتم که بدونید معلمی را نباید دست کم گرفت.

کجای این شغل از سوزنبانی کمتر است؟ مگر نه اینکه معلم جامعه را در مسیر درست به جلو می برد؟

غیر از این است که عدم حضور معلم سبب گمراهی یک جامعه می شود؟

از همه مثال هایی که بیان کردم می خواستم به اینجا برسم که زیاد بودن اوقات استراحت معلم در تابستان نشان از کم ارزشی حرفه وی نیست بلکه باید نیمه پر لیوان را دید و گفت از آن جا که معلمی هنری دشوار و طاقت فرسا است پس برای بازگشت نیروی خود نیازمند این استراحت است.

اضافه می کنم که :

کارکنان محترم اورژانس ، آتش نشانی و ... در کل مدت خدمت خود جان چندین نفر را نجات می دهند و این از اهمیت شغلی آنها خبر می دهد ولی یک معلم که به یک جامعه روح می بخشد و یک سوزنبان یک مهندس یک پزشک و ... را تربیت می کند چرا در جامعه حتی حق یک اعتراض هم ندارد.

با نوشتن این متن نمیخوام کسی رو خرد کنم یا به کسی بی احترامی .

با بیان این مثال ها قصد توهین به شخص یا نهادی را ندارم. فقط خواستم بگم نباید هر کسی با کمترین اطلاعات در مورد معلمین و درآمدشون حرف های بی اساس بزنه.

می دانم یک جامعه به افراد زیادی نیاز دارد تا سر پا بماند و من از وجود آنها بی خبرم اینکه باید به هم احترام گذاشت و برای هم ارزش قایل شد رامی دانم انجام می دهم و توقع احترام دارم.

لطفا نظرتونو در مورد متن بفرمایید. 


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 18 آبان 1393 21:30

من هم معلمم

فارس

منتشرشده در نامه های دریافتی

علم، چيزي جز پالايش تفکر روزمره نيست .
در زندگی اکثر ما، در نهایت بیش از پنج، شش نفر نیستند که ما را به یاد می آورند .
معلمان را، اما، هزاران نفر تا آخر عمر به یاد می آورند. ( اندی رونی 1919 )
بیایید آموزش به جوانان مان را به گل لبخند مزین کنیم... مولر ( نمایشنامه نویس فرانسوی)
تمام هنر معلمی در بیدار کردن کنجکاوی فطری ذهن های جوان خلاصه می شود و بس. (آناتول فرانس)
معلمان دو دسته اند: دسته ای که چنان درونت را از هراس انباشته می کنند که تو را دیگر مجال تکان خوردن نیست، و دسته ای که تنها با اشارتی تو را به پرواز در می آورند. ( رابرت فراست)
شاگردان پیام اصلی را از نحوه تدریس معلم می گیرند، نه محتوای کتاب ها.... معلمی یعنی خواستن، نه انباشتن. ( اشلی مونتاگ)
اگر به جای اسلحه با معلم به جنگ دنیا می رفتیم همه ی دشمنان نابود می شدند.( بیسمارک)


دکتر عزیز الله بابلی مقدمه

رابطه بین معلم وشاگرد رابطه ای گرانبها است که در عالی ترین شکل خود، ارتباطی پویا و دو طرفه است ؛ معلم در عین حالی که درس می دهد، می آموزد و شاگرد همین طور که یاد هم می دهد. سقراط ، یکی از بزرگترین معلمین تمام دوران، هرگز در پاسخ به سئوال شاگردانش جوابی نمی داد؛ در عوض آن قدر از آنان سئوال می کرد تا دست آخر آنها خود از طریق یافته هایشان به شناخت کافی از ماهیت آن امر برسند. سقرط خود گفته است که هر لحظه چیزی جدید یاد می گرفت؛ جان دیویی  هم معتقد بود: پاسخ صریح ، صحیح و مستقیم به سئوال بچه ها بزرگترین دشمن تفکر است.
دانش و معرفت آهسته آهسته، و تقریبا بی آن که فرد بفهمد، جای خود را در ذهن باز می کند. وظیفه معلم این است که علم را همچون بذری بکارد، با دلگرمی هایش از آن مواظبت کند، و مراقبش باشد تا جوانه بزند و به گل بنشیند. بهترین معلمان، آسمان نگاه شان همیشه آفتابی است و آنچه را اندیشه شاگردان بدان محتاج است، با لحنی محکم اما دلنشین، به میزان لازم به آن ها ارائه می دهند. این معلمان سعی در شناخت شاگردان خویش دارند، به آن ها اهمیت می دهند، با تک تک آن ها ارتباط فردی برقرار می کنند و از آنان درس می گیرند.
وقتی به کلاس قدم می گذارد، بهار با نسیم نفس هایش می شکفد و گل و لبخند و زمزمه، فضا را پر می کند. با او آسمان می بارد، چشمه می جوشد، نسیم می وزد و آفتاب سفره مهربان خویش را می گشاید. از خانه تا مدرسه، با هر گام، بهشت نزدیک تر می شود. نگاهش خانه مهربانی است و قلبش مهربان تر از آب. دل ها را به طراوت و پاکی و پاکیزگی می خواند. دست های گرم و صمیمی اش، مشق عشق می نویسد. سرانگشت او افق های روشن فردا را نشان می دهد واشاراتش، آن سوی پرده های خاک و ملکوت پاک خدا را. وسعت شفاف قلب ها، قلمرو اوست و کشتزار جان دانش آموزان تفرّجگاه خرمی او.
معلمان، نخستین مشعل‌داران پیشرفت فكری دانش آموزان هستند. معلمان مجرب و پژوهشگر و منتقد  برای پربار كردن هرچه بیشتر درس، در تمام زندگی به دنبال اندیشه ها و مطالب تازه هستند. آنان به دانش آموزان می آموزند كه چگونه علمی فكر كنند، چگونه منطقی بیندیشند، چگونه مشاهده كنند و چگونه مشاهدات خود را منظم نمایند، چگونه حدس بزنند و … معلمان باید بتوانند فعالیت های علمی دانش آموزان را برنامه ریزی و هدایت و روحیه تعاون و هم فكری را در آن ها تقویت كنند. برای نیل به این مهم، معلمین باید خود پژوهشگر باشند و با جان و دل با دانش آموزان مشاركت و همكاری داشته باشند . در نظام های آموزشی موفق نقش  معلمین است که بعنوان هدایت گر و راهنما پژوهش را به دانش آموزان خود بیاموزد.


 رسالت معلم

بنابراین رسالت راستین معلم ، رسالت پاک انبیاست. معلم، آن گاه که جز انسان سازی و کمال بخشیدن هدفی ندارد، همسایه انبیاست،رسول راستی و درستی و سفیر صداقت و سرفرازی است. معلم کسی است که تشنگان معرفت و دانش را به آب حیات می رساند. خدا معلم است و 124 هزار رسول. همه اولیا و پاکان و برگزیدگان، که قله های آفتابی و دور دست های روشن را فرا چشم انسان می نشانند، معلم اند ؛اگر ما قدردان معلم نباشیم، خوبی، زیبایی، عظمت و فضیلت رانادیده گرفته ایم.


روز معلم
در سطح جهان و به پیشنهاد یونسکو روز ۵ اکتبر (۱۳ مهر) هر سال به عنوان روز جهانی معلم نام گذاری شده است. با این حال در بسیاری از کشورها از جمله ایران در روز متفاوتی جشن گرفته می‌شود.
قبل از انقلاب روز معلم در ۱۲ اردیبهشت بود و مناسبت آن، کشته شدن یکی از معلمان به نام ابوالحسن خانعلی در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع اعتراض‌آمیز معلمان در میدان بهارستان بود.
پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران خبر ترور وشهادت  مرتضی مطهری به دست اعضای گروه فرقان (که شب قبل اتفاق افتاده بود) در ۱۲ اردیبهشت منتشر شد و به همین مناسبت نیز همین روز دوباره به نام « روز معلم م نامگذاری گردید.
استاد مطهری در روشنگری اقشار باسواد به ویژه قشر فرهنگی جامعه قدم‌های اساسی برداشته بود و آثار عمیق شهید در احیای فکر دینی اصیل و بی پیرایه و منطبق با نیاز روز جامعه در حال گذار ما بسیار مؤثر بوده  است.
نقش کلیدی معلمان به عنوان مجریان آموزش عمومی و الگوهای اولیه دانش آموزان بسیار مهم جلوه می‌کند. چرا که معلمان جامعه، انسان سازان نسل بعدی‌اند، لذا نقش آنان به گفته حضرت امام خمینی (ره) همچون نقش انبیا است برای مردم.


تجلیل از معلم
چندین سال است که به مناسبت سالروز شهادت معلمی بزرگ و فرزانه، استاد شهید مطهری، از معلمان سراسر کشور تقدیر و تجلیل می شود. تکریم و تعظیم معلم تکریم و تعظیم علم است. تجلیل از معلم، سپاس از انسانی است که غایت آفرینش را تامین می کند و سلامت امانت هایی را که به دستش سپرده اند تضمین می کند. هر جا کامی شیرین و سایه مهری گسترده است حضور معلم را، پیدا یا پنهان، می توان یافت. بی شک جامعه ای که همواره حرمت معلم را پاس می دارد، آهنگ رشد و تعالی آن شتاب بیشتر می یابد و سلامت علمی و معنوی آن تضمین می شود و جامعه ای که قدردان خوبان خود نباشد به مرگ خوبی ها و فضیلت ها رضایت داده است و چه مایه تنگ نظری است عمری با آفتاب زیستن و از آفتاب نگفتن!

به امید روزی که این تجلیل ها و تکریم ها نشان واقعی و حقیقی به خود بگیرد و همه اقشار جامعه بخصوص مسئولین محترم توجه ویژه ای به جایگاه و منزلت معلمان  فرهیخته و نخبه پرور جامعه داشته باشند و تنها به نماد روز معلم محدود نشوند، چرا که همه روز روز خداست.
از بزرگی پرسیدند که چرا احترام آموزگار را از پدرش بیش می دارد؟ جواب داد: پدر فراهم سازنده ی زندگی فناپذیر من است و آموزگار سبب حیات جاودانی من.
منابع و مآخذ:
-بابلی بهمئی، عزیزاله. نکته ها و گفته ها. چاپ اول 1388
- عباس حکیمی راد (دبیر تاریخ مدارس ماسال) http://masalnews.ir/1418/11-2-
-http://www.beytoote.com/art/negah-gozashte/meet-teacher-day.html    20/4/2015

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 18 آبان 1393 21:30

دل نوشته ( حساس نشو...!!)

خراسان رضوی

منتشرشده در نامه های دریافتی

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور