من معلمم
به خاطرمشکل زانو و کمر نمی توانم به کارگری بروم یعنی شغل دوم ندارم
مدتی است غرور خود و پسرم را فدای گرسنگی شکم کرده ام و شب ها ساعت دواز ده شب به بعد به سراغ جوی آب و آشغال هایی می رویم که در طول روز در کنار آنها ماشین های دوره گرد سبزی و میوه فروش بوده اند و میوه و سبزی هایی که به عنوان زدگی در جوی ها انداخته (سیب زمینی ، گوجه ، بادمجان ، خیارسبز و....) را جمع می کنم و به خانه می برم و قسمت خراب آنها را پاک می کنم .
با آن مقدار سالم برای صبحانه نهار و شام غذا درست می کنیم .
آخر شب ها اطراف آن نانوایی هایی که محیط خنک کردن نان را تمیز نکرده اند می روم و نان خشک ها را برای ترید ماست فردا نهار ظهر جمع آوری می کنم من یک معلمم .
در زمان بارندگی که نون خشک اطراف نانوایی ها خیس و غیر قابل استفاده می شود به سراغ افرادی که نون خشک جمع می کنند می روم به بهانه غذا برای گاوداری یک گونی نان خشک می خرم و یک ماه هر روز ظهر غذا ترید آب لوبیا می خوریم .
وزیر محترم و رییس جمهور دولت امید غرور من و پسرانم در خوردن آشغال شکست .
نظرات بینندگان