در زمين و زمانهاي كه دعوت به انواع تجملات و خوش گذرانيها بيشتر از اكسيژن بر سر و روي مردم بارانيده ميشود ، آيا درست است به گروهي از مردم بگوييم شما را از كل دنيا و ما فيها ، همين يك جمله بس است : « معلمي شغل انبيا است » و شما معنويت را بچسبيد و دنيا را به اهلش واگذاريد ؟!
هم اكنون كه اين متن را مي خوانيد فيش حقوقي يك كارمند شركت نفت و اداره گاز را به دست آوريد و با فيش حقوقي يك معلم با سوابق مشابه مقايسه كنيد ( به علاوه پرداخت هاي غير نقدي كه در اكثر ادارات وجود دارد . حتي به اداره نشينان آموزش و پرورش هم گاهي مزايا و پرداخت هاي غير نقدي داده ميشود كه معلمين اصلاً خبر ندارند و غريبه و غير خودي محسوب ميشوند ... !؟ ) آيا يك كارمند در ادارات نامبرده ، بيشتر از يك معلم اعصاب و روانش را در راه جامعه مستهلك ميكند ؟ اگر به يك كارگر فعال در معدن كه ده ها متر زير زمين كار ميكند و انواع خطرات را به جان پذيرفته است يا به كارگري كه در شرايط خطرناك به استخراج نفت مشغول است مبلغي اضافي به عنوان سختي كار بپرداريم هر عقل سليمي آن را مي پذيرد و به حق ميداند T اما كارمندان ادارات ديگر ( از جمله شركت نفت و ... ) چرا بايد حقوق و مزاياي بيشتري نسبت به معلمان دريافت كنند ؟
سال هاست كه معلمان فرياد مي زنند « ما زياديم و زيادي نيستيم » ؛ در واقع اصلاح نظام مديريت در تمام آموزش و پرورش و توجه همه جانبه به آموزش و پرورش ، توجه به تماميت يك جامعه است . پول هايي كه به توپ بازان و به وزارت ورزش براي شارژ موقتي احساسات و هيجانات زود گذر جوانان پرداخت ميشود در مقايسه با پولي كه در وزارت آموزش و پرورش خرج مي شود آيا براي مردم آثار ماندگاري يكساني دارند ؟ كداميك جزو باقيات صالحات براي جامعه است و كداميك مبطلات فاسدات !؟
البته كه من هرگز مخالف گسترش صحيح ورزش و نشاط در جامعه نيستم اما اين امر مهم با شعبده بازي و خالي كردن مغز و جيب جوانان جامعه به دست نمي آيد ... .
بايد حقوق و مزاياي معلمان را در مقياس موجود وضع روز جامعه افزايش دهيم و آييننامهي انضباطي مدارس را اصلاح كنيم و در مقابل ، كار جدي و تعريف شده از معلم بخواهيم و در قانون مربوطه چنان مقرر بشود كه اگر با ملاك هاي خاصي ثابت شود كه شخصي اهليت و شايستگي كار در آموزش و پرورش، طبق تعاريف موجود را ندارد از كسر حقوق و مزايا تا اخراج از آموزش و پرورش جزو مجازات هاي توبيخي مندرج در آيين نامه باشد و در هر حال در درون نظام آموزش و پرورش هم بيشترين حقوق و مزايا از آنِ شخصي باشد كه در كلاس درس به عنوان معلم حاضر ميشود نه كاركنان اداره و يا حتي مدير و انواع معاونان مدرسه و ... ، چون هميشه بار اصلي آموزش و پرورش بر دوش معلمين كلاس ها است نه سايرين .
متأسفانه حتي در درون نظام آموزش و پرورش هم نسبت به معلمين تبعيض روا داشته مي شود . كارمنداني كه در ساختمان وزارتخانه و ساختمان هاي ادارات كل و ادارات مناطق جا خوش كرده اند ، از مزاياي گوناگوني برخوردارند كه در واقع از بودجه ي آموزش و پرورش و از سهم ساير معلمان برداشته ميشود . از جمله مزاياي اين كاركنان ( معمولاً و اغلب ) برخورداري از ناهار يارانهاي بسيار ارزان و بهره مندي از سرويس رفت و آمد رايگان است كه حتي معلمان محترم از چنين مزايايي هم برخوردار نيستند .
براي چندمين بار ميخواهم با صداي بلند بگويم كه در نظام آموزش و پرورش مركز همه چيز ، معلم و كلاس است ؛ بايد روشهاي كار و تدريس معلم را اصلاح كنيم ، رضايت معلمين را جلب كنيم و بر كاركرد آنها نظارت جدي داشته باشيم . به جز مؤلفين كتب درسي كه واقعاً بايد از ميان انسان هاي خبره و تلاشگر انتخاب شوند ، تعدادي از كاركنان ساير اتاقهاي ادارات آموزش و پرورش سربار غير لازم نظام آموزش و پرورش هستند و بيشتر آنها بايد تا حد نصف كاهش يابند و به كلاسهاي درس فرستاده شوند . مثلاً سال ها پيش وقتي در واحد حسابداري اداره تمام فيش هاي حقوقي هر ماه كاركنان و معلمان آموزش و پرورش به صورت دستي و با كاغذ كاربن نوشته ميشد ، در واحد حسابداري هر اداره حدود 2 تا 3 نفر مشغول به كار بودند . در عصر الكترونيك ، اين تعداد گاهي 2 برابر هم شده است . واحدهاي كارگزيني و ... هم همين طور ... . هر وقت هم كه به اداره مي روي اغلب بيكار نشسته اند و گاهي بعد از وقت اداري به عنوان ساعت اضافه كاري بازي با كاغذها را شروع ميكنند ...
تحقيق در اين باره كار دشواري نخواهد بود كافي است كه هر يك از پشت ميز نشينان اداري در نظام آموزش و پرورش و برخي ادارات ديگر را ملزم كنيم كارهاي انجام شده در هر روز را به صورت هفتگي يادداشت كنند و گزارش بدهند و بعد بررسي كنيم كه چه تعداد از آن كارها واقعاً ضروري بوده و چقدر از آنها نه تنها ضروري نبوده است بلكه مبلغ قابل توجهي هزينهي اضافي كاغذ بازي و ... هم به نظام مربوطه تحميل شده است و از طرف ديگر برخي از كلاسهاي آموزش و پرورش با كمبود معلم مواجه هستند و آقاي محترم از ترس سختيهاي معلمي و سر كلاس رفتن ، در پشت ميز اداره يا زير قباي جناب رئيس اداره قايم ميشود تا نگويند اينجا چرا بيكار نشستهاي !؟ بيا برو سر كلاس ... !
قسمتي از كتاب زنگ بيداري ( نقدي بر كاركرد آموزش و پرورش و صدا و سيما در تربيت فرزندان ما ) ص99
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آموزش و پرورش خود یافته اند و هر روز در تثبیت
و تح کیم دستاوردهای آن تلاش می کنند . در نظامهای
آموزشی این قبیل کشورها , معلمی که در طول هفته
در کلاس تدریس می کند بیشترین و بالاترین میزان
دستمزد و حقوق را دریافت می کند و این امر کاملا
جا افتاده و مورد قبول همگان است , اما با تأسف
بسیار این مسءله مانند بسیاری از مسایل دیگر , در
کشور ما وارونه می باشد . . .
اينكه به كارمندان ديگر بيشتر مى دهند ما كه بخيل نيستيم كه بگوييم آنها هم بايد كم بگيرند آنها هم با اين نرخ تورم يك زندگى متوسط دارند مشكل حسادت به ديگران يا مقايسه نيست هر فردى خصوصا كارمند زحمت مى كشد و نان حلال به خانواده اش مى دهد نوش جانش ، آنچه مسلم است در حق معلمين اجحاف و ظلم مضاعف مى شود و مقايسه مشاغل موجب تفرقه و اشتباه است معلمى كار سخت و طاقت فرسايى است و حقوق آن بسيار كم و اندك ، بخش معنوى آن هم مربوط به خود فرد ونيات معنوى اوست كه قابل ارزشگزارى مادى نيست
قوق لیسانس=۵میلیون تومان
دکتری=۷ میلیون تومان
حقوق ماهانه معلمان باید اینطوری باشه. جور دیگه ظلم در حق تمام معلمان و دانش آموزان این سرزمین است.